ارسالها: 12930
#261
Posted: 29 Jun 2015 13:20
دکل بانو، دکل گیسو، دکل چشم!
از اخبار کاملا جدی تا لطیفه و کاریکاتور و شوخی، کمک کردهاند تا در چند روز گذشته موضوع دکل گمشده در دولت قبل از ذهن مردم پاک نشود. حالا یک روزنامه به این بهانه، با تصویری که انگار یک کلیپِ در حال پخش است، ترانهسرایی کرده!
به گزارش ایسنا، تصویر زیر با ترانهای از احمدرضا کاظمی در روزنامه قانون منتشر شده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#262
Posted: 29 Jun 2015 18:56
شوخی های دکلی - مصاحبه با محمود احمدی نژاد در مورد دکل گمشده
«سلام آقای احمدی نژاد.
محمود احمدی نژاد: نمیشنوم.
من: (با صدای بلندتر) سلام عرض کردم جناب احمدی نژاد.
محمود: از کی اینجایی؟
من:ببخشید کجا؟
محمود: 7؟ 8؟ 9؟
من: نه آقای احمدی نژاد، همین الان شماره تونو گرفتم. سوال داشتم.
محمود:من از شما میپرسم.
من:چیو؟
محمود: ما نمیدونیم.
من:متوجه منظورتون نمیشم. درباره دکل نفتی گمشده سوال داشتم.
محمود: دکل؟
من: بله دیگه، همین دکلی که زمان شما از ترکیه به قیمت 80 میلیون دلار خریداری شده و الان معلوم نیست کجاس.
محمود: شما اگه با مردم در خیابونا صحبت کنی، میگن دکل اصلا چی هست. دکل نه منه دی.
من: فکر نمیکنم این طور باشه. همه میدونند دکل چیه. از هموناس که زیرش نفت تولید میشه. نفت هم اگه خاطرتون باشه، همونه که شما آوردین سر سفرههامون.
احمدی نژاد سکوت میکند ولی احساس میکنم چشمهایش را ریز کرده و دارد از آن لبخندها میزند. حتی از پشت تلفن میشود حسش کرد. پشت گردنم تیر میکشد.
محمود: یعنی مشکل جوونای ما الان دکله؟
من: خب به هر حال این هم جزو مشکلات محسوب میشه دیگه.
محمود: باباجون!
من: با منین؟
محمود: آبُ بریز همون جا که میسوزه، چرا آبُ جای دیگه میریزی؟
من: آقای احمدی نژاد درست صحبت کنید. به هر حال رئیس جمهور هشت ساله مونید، احترامتون واجبه، ولی دلیل نمیشه هر چی دلتون میخواد بگین.
محمود: بگم؟
من: جان؟
محمود: بگم؟
من: بفرمایید. ولی چی رو؟
محمود: اون چیزی که دلم میخواد به شما روزنامه نگارا بگم.
من: نه فکر نمیکنم مناسب جمع باشه. همون در مورد دکل صحبت کنید ممنون میشم.
محمود:حالا آقای حداد هم اینجا نشسته و اشاره میکنه که اینجوری نگو ولی بذارین بگم آقای حداد (می خندد)، اون دکلُ لولو برد.
من: خب یعنی حالا چی میشه؟
محمود: من از شما میپرسم؛ چی میشه؟
من: آقا من نمیدونم، زمان شما، غیر از اینکه کلی پول گم شده، یه دکل هم گم شده. من از کجا بدونم!
محمود: ما پاکدست بودیم. هر مشکلی هم که بوده مال دولت قبل بوده.
من:آقا نخواستیم خیلی ممنون.
محمود:پس بذارین یه خاطرهای تعریف کنم براتون؛ توی نیویورک یه بچه دو سه ساله منُ به مامانش نشون داد. دوست مامانش گفت این کیه؟ گفت این محموده، این محموده.
من:چه ربطی داشت؟
محمود: من از شما میپرسم؛ چه ربطی داشت؟»
«اتفاقات یک روز معمولی :
یک دکل نفتی گم شد.
فرودگاه قشم فروخته شد.
طرف با سند کویر لوت وام گرفته.
یکصد و بیست و شش هزار تن چای از انبار سازمان چای دزدیده شده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اخبار همان شب در صداوسیما:
کشته شدن یک سیاه پوست در آمریکا.
تحصن کارگران در فرانسه.
عقب نشینی نیروهای داعش در استان صلاح الدین.
مشکلات فرودگاهی در اروپا.
مخالفت آمریکا و اتحادیه اروپا با لغو تحریمهای هستهایی.»
«چنان میدزدمت در روز روشن
که دولتمرد سابق آن دکل را !»
«من همیشه به ضرب المثل "شتر با بارش گم میشه" میخندیدم... ولی از وقتی فهمیدم دکل با نفتش گم شده دارم ذکر مصیبت میخونم!»
کاریکاتوری از مانا نیستانی در مورد دکل گمشده
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#263
Posted: 6 Jul 2015 15:21
کاریکاتور عجیب روزنامه اسرائیلی هاآرتص از ظریف و کری!
روزنامه اسرائیلی هاآرتص امروز و در حالی که مذاکرات ایران و 1+5 به روزهای حساس خود نزدیک میشود، کاریکاتوری را منتشر کرده که تعجب افکار عمومی را برانگیخته است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#264
Posted: 10 Jul 2015 12:37
پاسخ به برخی شبهات مطرح شده در مورد سفر حجه الاسلام رسایی به فنلاند
این که درست وسط ماه مبارک رمضان و در اوج گرما جناب حمید رسایی نماینده ی اصولگرای مجلس، ناگهان دلواپس وضعیت اسلام در سرزمینهای اسکاندیناوی شده اند و به دلشان افتاده که بروند به ییلاقات فنلاند و اسلام را آنجا تبلیغ و معرفی نمایند، شائبه ها و سوالاتی را در نزد افکار عمومی به وجود آورده است که برخی از این سوالات را خوانندگان عزیز با ما مطرح کرده اند که کارشناس مسائل شرعی و غیر شرعی ایران وایر به بعضی از این سوالات پاسخ داده است:
سوال (سید علی فیض الاسلام از قم): چرا با توجه به اینکه در ایام ماه مبارک رمضان به سر میبریم و روزه داری در سفر ممکن نمی باشد، جناب رسایی سفر خود را به تاخیر نینداختند که فیض کافی و اکمل را از این ماه مبارک ببرند و ان شاء الله با پایان ماه مبارک به سمت بلاد کفر حرکت نمایند؟
جواب: قطعا برای جناب رسایی نیز انتخاب سختی بوده که بین این دو فیض بزرگ یکی را انتخاب کنند...اما از آنجا که فیض امر به معروف و نهی از منکر و تبلیغ دین مبین اسلام آن هم در دل سرزمین های کفر نوعی جهاد اکبر محسوب میشود، ایشان احتمالا خود را مکلف دانستند که این فیض عظمی را به تاخیر نینداخته و ان شاء الله در زمان دیگری روزه های قضا شده را ادا نمایند.
سوال (عبدالعلی دلواپس زاده از تهران): با توجه به اینکه در این فصل مردمِ آفتاب ندیده ی فنلاند عموما با پوششهای بسیار نامناسب در اماکن عمومی در حال برنز کردن هستند، آیا بهتر نبود نماینده ی محترم مجلس تهران، برای تبلیغ اسلام، کشور و یا لااقل فصل دیگری را انتخاب مینمود و بهانه به دست معاندین و شبکه های وابسته به آمریکا و صهیونیست بین الملل برای طعنه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی نمیداد؟
جواب: در احادیث و روایات آمده است که هر فرد مسلمان در انجام فرائض و وظایف دینی باید طاقت بسیار از خود نشان دهد و از تهمت و افترا نهراسد و به تعبیری چونان سنگ پای قزوین راسخ و استوار در صراط مستقیم حرکت نماید. اگر قرار بود مسئولین نظام مقدس جمهوری اسلامی از طعنه ها و گوشه کنایه های برخی عناصر معلوم الحال دلسرد شده و در عمل به تکالیف خود دچار تردید بشوند که تا به امروز زهوار نظام جمهوری اسلامی صد بار در رفته بود.
سوال (سید اصغر طلبه زاده از حوزه نجف): ضمن عرض خسته نباشید خدمت مجاهد نستوه جناب حاج حمید رسایی سوال بنده این است که تبلیغ اسلام در سرزمین فنلاند آن هم در این فصل سال و با توجه به شیوع گسترده ی منکرات در سطح جامعه، به چه نحو صورت میپذیرد؟ آیا به صورت زبانی ست و یا به اشکال دیگر نیز انجام میپذیرد؟
جواب: البته دعوت به اسلام هم مانند امر به معروف و نهی از منکر مراتب و مراحلی دارد...ایشان ابتدا به صورت زبانی یا به تعبیر غربی آن «اورال» مردم را به اسلام دعوت میکنند و ان شاء الله که افاقه کند، اما اگر جواب نداد و کفار اصرار بر ادامه ی فسق و فجور خود داشتند، به حول و قوه ی الهی ایشان میتوانند بسته به ضرورت تا مرحله ی اشداء علی الکفار نیز پیش رفته و پرچم اسلام و مسلمین را ان شاء الله با قاطعیت و صلابت تمام در هرکجا که صلاح دانستند و نیاز بود فرود بیاورند که این عمل در غرب اصطلاحا «آنال» نامیده میشود.
سوال (یاسر بسیج زادگان): بنده از دوران ابتدایی به درس تعلیمات دینی علاقه ی بسیار داشتم و همواره با نمرات عالی این درس را پاس مینمودم و تا به امروز تمامی نماز جمعه ها را شرکت کرده ام تا مشت محکمی به دهان دشمنان ایران و اسلام بزنم... مدتی ست حس میکنم که به اشاعه ی اسلام نیز علاقمند شده ام...آیا امکان این وجود دارد که برای معرفی اسلام و تبلیغ این دین آسمانی در رکاب استاد بزرگوار جناب رسایی به کشورهای اروپایی اعزام شوم؟
جواب: احسنت بر شما...البته در خلوص نیت شما شکی وجود ندارد...فعلا برای شروع میتوانیم شما را به کشور دوست و همسایه عراق و کمی آن سو تر سوریه اعزام کنیم که ان شاء الله با این پتانسیلی که برای خدمت به اسلام دارید بتوانید در آن جبهه منشاء خدمات ارزشمندی در مقابله با دشمنان اسلام و مسلمین باشید. در جبهه های فنلاند و آلمان و برزیل و فرانسه و غیره، فعلا به اندازه کافی نیروی داوطلب و بسیار با اخلاص تر از من و شما وجود دارد که توفیق خدمت در آن جبهه ها به ما نمی رسد.
سوال (محمدجواد زرنگ) : ضمن عرض سلام و خسته نباشید اینجانب با هدف صدور و گسترش هرچه بیشتر اسلام و با الهام از اقدامات ارزنده ی جناب رسایی در تبلیغ و گسترش دین مبین اسلام ، به تازگی شرکت مسافرتی و گردشگری تحت نام «دلواپسان اسلام گستر» ثبت نمودم که ان شاء الله بتوانیم بعد از فنلاند، پای مسئولین و علمای دین و مقامات نظام مقدس جمهوری اسلامی را به سایر نقاط محروم از انوار هدایت الهی باز نمائیم. به همین منظور مدتیست که پروازهای مستقیم و روزانه ی تهران – پاتایا راه اندازی شده است و علاقمندان ضمن بازدید از منطقه ی واکینگ استریت میتوانند هر طور که صلاح میدانند این قوم منحط را با اضواء نورانی اسلام آشنا نمایند.
این مژده را هم به شما عزیزان بدهم که ان شاء الله ظرف چند روز آینده و بعد از عادی شدن روابط ایران و آمریکا، پرواز مستقیم به لاس وگاس برای اولین بار فقط و فقط در تور «دلواپسان اسلام گستر» صورت خواهد گرفت. به امید آنکه با حضور همه جانبه ی مومنین و مومنات لکه ی گناه از دامان این شهر پاک شده و کلمه ی "لاس" از ابتدای نام این شهر که به شهر گناه شهرت دارد برداشته شده و "اسلام وگاس" نام بگیرد... با تشکر از برنامه ی خوبتون لطفا پیغام من رو پخش کنید.
جواب: تقبل الله...تورکم مقبول و سعیکم مشکور یا اخی...حالا این پاتایا که گفتی چند روزه ست؟ چند میبرین؟
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 23330
#265
Posted: 14 Jul 2015 12:20
دیدار مقام عظمای ولایت با جواد ظریف
دو هفته پیش بود که داشتم در بیت رهبری با غلامعلی و حاج مهدی کوچک زاده تریاک می کشیدم ... لاکن حاج مهدی را به عنوان Plan B به تیم اضافه کرده ام که اگر زمانی غلامعلی نتوانست در کنار این حقیر باشد، رکب نخورم. مع الهذا حاج مهدی با ظرافت خاصی سیخ می زد و بنده را متحیر کرده بود ... در این هنگام حاج آقا گلپایگانی آمد و درگوشم گفت که دکتر #ظریف با شما کار دارد. گفتم مشایعتش کنید بیاید داخل ... لحظاتی بعد ظریف وارد شد ... سلام داد و من و غلامعلی جوابش را دادیم ... لاکن حاج مهدی توی حس بود ... گفتم "حاج مهدی! ظریفه" ... گفت حضرت عاغا ناقابله، اگر کمی صبر کنید سیخ زدنم ظریف تر هم میشه! ... زدم پس گردنش و گفتم نادان! می گویم دکتر ظریف آمده ... حاج مهدی بالا را نگاه کرد و گفت "حضرت عاغا زنهار! زنهار! ... مواظب باشد ... این بازآمده شما را خام کند که خط قرمزهایتان را قهوه ای کند" ...
در همان حالت نشسته گفتم ظریف جان برو پی کارت و به دشمن بگو که خط قرمزهای این حقیر لایتغیر است ... برو ... حاج مهدی و غلامعلی زدند زیر خنده و گفتند ایول حضرت عاغا
لاکن ظریف که کز کرده بود کمی آمد جلو و گفت "حضرت عاغا غربیها کوتاه نمی آیند. مگر خودتان نگفتید با #توافق برگردم؟! ..."
گفتم به من ربطی ندارد ... برو و خودت یک جوری کار را درست کن و با پول برگرد ... برو ...
ظریف گفت حضرت عاغا آخه ...آخه ....
داد زدم برو پی کارت نادان! آخه ندارد ... غلامعلی و حاج مهدی هم کیف می کردند و به این حقیر احسنت می گفتند ...
لاکن ظریف نمی رفت! ...
مع الهذا پا شدم که با اوردنگی او را بیرون کنم که دیدم ای دل غافل پایم بی حس شده! (از بس پای منقل نشسته بودم پایم خواب رفته بود) ... گفتم "حاج مهدی پایم خواب رفته، یکی از موهای پایم را بکش که پایم بیدار شود تا با اوردنگی بیرونش کنم" ... لاکن حاج مهدی خندید و گفت چشم حضرت عاغا و یکی از موهای ساق پایم را کشید و آن را کند ... به جان عمام به یکباره زمین و آسمان روی سرم خراب شد ... گفتم آی کره خر فلان فلان شده! چیکار کردی؟! و با لگد زدم توی سر حاج مهدی ... حاج مهدی گفت حضرت عاغا غلط کردم! ندانستم درد دارد ... لاکن زدم زیر گریه و گفتم درد بخورد توی سرت! می دانی چکار کردی؟! ...
حاج مهدی بغض کرد و گفت چیکار کردم حضرت عاغا؟! گفتم نادان آن مویی را که کشیدی از موهای زائد دهه شصت بود که از پیژامه ام زده بود بیرون! ... یادگار دوران طلایی حضرت عمام (رضوان الله تاپالا) بود
لاکن غلامعلی و حاج مهدی زدند زیر گریه و گفتند عماممممممممممممم ...
ظریف هم در این گیر و دار پیله کرده بود و مرتب می گفت با غربیها چیکار کنم حضرت عاغا؟! گفتم سرویسم کردی بابا! بده آن برگه لعنتی را امضا کنم ...
بله عزیزان من... اینگونه بود که دکتر ظریف از آب گل آلود ماهی گرفت وگرنه این حقیر به خط قرمزها متعهد بودم ...
لاکن آحاد مردم بدانند که این توافق به یک مو بند بود ...
حفظکم الله
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 12930
#266
Posted: 14 Jul 2015 14:32
اگر جواد خیابانی خبرنگار اعزامی صداوسیما به محل مذاکرات هسته ای بود!
* اگر توافق بشه، یعنی حتما توافق شده!
* حتی اگر توافق نشه، چیزی از ارزشهای شیربچه های تیم مذاکره کننده کم نمیشه، آفرین به غیرتتون، آفرین به مقاومتتون، آفرین به دکتر ظریف و تیمش!
* وزیر خارجه امریکا، خودش قبلا کاندیدای ریاست جمهوری بوده و این یعنی ظرفیت رییس حمهوری رو داشته ولی الان رییس جمهور نیست ولی دوست داشت باشه
* حالا پانزده روز و بیست و سه ساعت و پنجاه و نه دقیقه از آغاز دور آخر مذاکرات گدشته، نه دیگه الان باید بگیم شانزده روز!
* پنج به علاوه یک، همون سه به علاوه سه هست!
* ظاهرا کار در اون گوشه بالکن گره خورده و هیچ نشانی از توافق نیست و ... بله، توافق شد!
* گفته میشه که توافق فردا اعلام میشه یعنی دوشنبه، نه الان ساعت از دوازده نیمه شب گذشته و ما توی فردا هستیم نه امروز
* کسی که توی جلسات موش میدوونه، قطعا یکی از کسانی است که توی جلسه است!
* اشتون خیلی بهتر از موگرینی بود، ولی خداییش موگرینی هم چیزی از اشتون کم نداره!
* تا ساعاتی دیگه جلسه مشترک ظریف و اشتون برگزار میشه... البته اشتون که بازنشسته شده، با موگرینی، بله عذر میخوام با موگرینی
* فعلا با مداد بنویسید توافق انجام شده تا موقعیکه توافق رسما اعلام بشه!
* توافق امضا شد، امضا شد، نه هنوز امضا نشده، هنوز چند مورد مونده، کری عصبانی میشه، نه کری عصبانی نشو!
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#267
Posted: 15 Jul 2015 19:57
دلنگرانها تقاضای ویدئو چک دادند؛ از واکنش "ب. ز" و "ح. ب" تا علی آبادی و جلیلی
بعد از دوازده سال کشمکش هستهای و بعد از 21 ماه مذاکره کشورهای 1+5 و ایران به توافق هستهای رسیدند. متن زیر انعکاس واکنش شخصیتهای حقیقی و حقوقی به این توافق بزرگ است:
محمود احمدی نژاد: همه شاهدند. ما خودمان قبل از آقای ظریف و روحانی به دنبال توافق بودیم. منتها تا میآمدیم حرف بزنیم همه بلند میشدند میرفتند. به طوری که ما الان بیست سی تا موافقتنامه با صندلیهای متخاصم در کشو داریم! تقصیر ما چیه؟
یک دختر 16 ساله که در زیر زمین خانهاش انرژی هستهای تولید میکرد: الان با این همه انرژی هستهای تو زیرزمین چیکار کنم من؟ کی پاسخگو است؟
حمیدرضا بقایی: البته به من ربطی نداره ولی اگه یه موقع مشکلی تو انتقال اون صد میلیارد دلار پول بلوکه شده بود کارت من هست، بگین واسه من بفرستن بعد من براتون کارت به کارت میکنم (الکی).
محمد علی آبادی: یه کم گرامر ظریف مشکل داشت ولی!
سعید جلیلی: امیدواریم که کشورهای 1+5 بعد از این همه سال حالا که مذاکرات به اتمام رسیده به درک درستی از تاریخ و فلسفه رسیده باشند که من فردا از همهشون سوال میکنم.
نتانیاهو: واقعا چرا هیچکی نمیفهمه من چی میگم!؟
دلنگرانان: مردم فعلا خوشحالی نکنند. ما تقاضای ویدئو چک دادیم منتظریم ببینیم نتیجه چی میشه.
حمید رسایی (47 ساله از فنلاند): این چه توافقی است؟ وا حیرتا! وا ایرانا! همه چیز را دادیم. در مقابل استکبار عقب نشینی کردیم. بدون نابود کردن غرب از میز مذاکرات بلند شدیم. خیلی ناراحت شدم. اصلا اعصابم ریخت بهم. این چوب اسکی من کجاست؟
بابک زنجانی: از من هم تشکر کنید. من اینقدر تحریمها رو دور زده بودم بعد از یه مدت به بیماری دور زدن غیرارادی دچار شدم، دیگه همه رو دور میزنم. دست خودم نیست.
یک خبرنگار پایین بالکن هتل کوبورگ: آقای ظریف آخرش چی میشه بالاخره؟ (صدای گنجشکها) چرا کسی جواب نمیده؟ (صدای گنجشک) تا کی باید منتظر بمونیم؟ (صدای گنجشک) (از اثرات کش آمدن مذاکرات بر روح و روان خبرنگاران)
کیهان: به گواهی صدها سند غیرقابل انکار ... طبق غیرقابلترین انکارهای سند گواهی ... برخی عناصر فریب خورده ... بلندگوهای بیگانه ... روزنامهها ... آی قلبم ... ببخشید من حالم خوب نیست. فعلا محض احتیاط مرگ بر آمریکا.
صداوسیما: دلفینها معمولا در مواقع حساس میخندند. این یک دلفین نر است که در مواجهه با کوسه میخندد... بله ... خبر میرسد که توافق هستهای صورت گرفته است ... دلفین ماده اما در مواجهه با کوسهها محتاطتر است ... بیانیه توسط خانم موگرینی قرائت میشه ... دلفین نر همچنان میخندد. بسه دیگه! حالا آگهی ببینید!
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 23330
#268
Posted: 29 Jul 2015 10:23
چه حکمتیه همه پیشرفت میکنن ما پسرفت
٨ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺼﻒ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ؛
15 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ!!!
ﭼﻪ حکمتیه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﮥ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟؟!!!
ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻗﻄﺐ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯿﺸﻪ،
ﺩﺑﯽ ، مركز تجاري ﺁﺳﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ،
ﮐﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ؛
ژاپن کل بازار الکترونیک جهان رو به خودش اختصاص میده.
ﻗﻄﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ!!!
ارمنستان اولین درآمدش صادرات برق به ایران میشه،
تایلند اولین مشتری توریستش ایرانیها میشن،
اسپانیا زعفران ایران رو میگیره و اولین درآمدش صادرات زعفران به دنیا میشه.
اونوقت
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﻨﮕﻼﺩﺵ ﻓﻘﯿﺮ ﺗﺮ ﻣﯿﺸﯿﻢ؛
ﺗﻮ ﺻﻒ ﺳﺒﺪ ﮐﺎﻻ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ!!!...
كجاي ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ؛؟؟؟؟؟
ﯾﺎ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﺭﻭ، ﻋﻮﺿﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،
ﯾﺎ ﺩﻋﺎﯼ ﻋﻮﺿﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،
ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،
ﯾﺎ ﺑﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،
ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﻦ،
ﯾﺎ ﻋﻮﺿﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﻋﺎ ﺑﺨﻮﻧﯿﻢ،
یا عوضیا دارن میبرن و میخورن و ما فقط دعا ميخونيم.!!!
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 12930
#269
Posted: 29 Jul 2015 12:41
تعطیلات عزای عمومی بخاطر تخلفات احمدی نژاد اعلام شد
مرد عدالت و بهار، قهرمان ملی و تپه آرای بلامنازع، جناب دکتر احمدی نژاد (حفظ ا... نزدیکانه) دوباره با اشارتی به صدر خبرها بازگشت و به گفته یکی از سایتهای نزدیک به او بنا به درخواستهای مکرر مردم از اسحاق جهانگیری به دلیل تشویش اذهان عمومی شکایت کرد. شاید باور نکنید ولی درخواستهای مکرر مردم حقیقت دارد.
طبق آماری که به دست ما رسیده بعد از «پخش تکرار جومونگ»، دومین درخواست مکرر مردم همین «شکایت از اسحاق جهانگیری» است. ما خودمان همیشه به همراه خانواده هر روز سه مرتبه صبح، ظهر و شب با دفتر آقای احمدی نژاد تماس میگیریم و بعد از این که از برنامههای خوب و آموزنده آقای احمدی نژاد تشکر میکنیم و میگوییم وقتش را به مدت «20 دقیقه» بیشتر کنند این مطالبه ملی (شکایت از اسحاق) را از اعماق لوزالمعده فریاد میزنیم.
اصلا در صدر مطالبات ملت اول مهار گرانی است بعد شکایت از اسحاق جهانگیری. بعد از انتشار این خبر دفتر آقای جهانگیری به جای این که ابراز ندامت کند و بگوید دیگر تشویش اذهان عمومی نمیکنم گفت معاون اول رئیس جمهور از این اقدام استقبال میکند و میآید تا ناگفتهها را بگوید. من نمیدانم واقعا چرا دولت قدردان زحمات دوستان قبلی نیست. بارها دیده شده دولت یازدهمیها گلایه میکنند و میگویند دولت قبل هیچ تپهای برای ما باقی نگذاشته. من از شما میپرسم آقای یازدهم! آیا این بد است که آنها فرصت هرگونه اشتباه را از شما گرفتهاند و باعث شدهاند با دقت بیشتری در حالی که دماغتان را گرفتهاید تا بوی ثروت و قدرت به مشامتان نرسد به خدمت بپردازید؟ آقای خباز من از شما سوال میکنم. آقای خباز، معاون امور تقنینی معاونت پارلمانی رئیس جمهور است که من نمیدانم این پست واقعی است یا شوخی میکنند. بله از اتاق فرمان اشاره میکنند که واقعا چنین چیزی وجود دارد. یعنی وقتی میگویند معاون امور تقنینی معاونت امور پارلمانی رئیس جمهور آقای خباز میگوید بله بفرمایید در خدمتم.
آقای خباز در ادامه گفتند: برای هر تخلف احمدی نژاد باید یک هفته عزای عمومی اعلام کرد. دولت ضمن موافقت با این موضوع اعلام کرد این برنامه را از پاییز شروع میکند. دولت در ادامه برنامهای را در همین راستا تقدیم بی قانون کرد:
اول تا هفتم مهرماه: یک هفته عزای عمومی به مناسبت برداشت غیرقانونی 16 میلیارد تومان برای دانشگاه ایرانیان (در این مراسم مردم و دولت با در دست داشتن مدارک دانشگاهی خود به سوگ مینشینند و گریه میکنند... سخنران: اکبر ترکان) .
هفتم تا چهاردهم مهرماه: یک هفته عزای عمومی به مناسبت لولوئیزه شدن 80 میلیون دلار دکل نفتی (با سخنرانی جانگداز بیژن زنگنه + عزاداری و گریه با اجرای نمادین ناپدید کردن دکل توسط جمعی از شعبده بازان) .
چهاردهم تا بیست و یکم مهرماه: یک هفته عزای عمومی به مناسبت ناپدید شدن 126 هزار تن چای در سازمان چای کشور.
آبان ماه: یک ماه عزای عمومی به مناسبت سعید مرتضوی .
هفته اول آذر: یک هفته عزای عمومی به مناسبت فروختن باند فرودگاه توسط جمعی عدالت ورز (با سخنرانی مدیرعامل منطقه آزاد قشم از برج مراقبت + اجرای مراسم پرسوز تیک آف نمادین هواپیما) .
دولت در پایان از اعلام عزای عمومی به صورت هفته به هفته عاجز شد و به پاس زحمات رحیمی، بقایی، سعیدلو، ملک زاده، کوه خواران، زمین خواران، دلاوران و نام آوران دیگر سال 95 را به طورکلی تعطیل اعلام کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 24568
#270
Posted: 11 Aug 2015 22:18
بشکه نفت
بشکه نفتی داخل انبار بود
سالن انبار تنگ و تار بود
عصر جمعه حول و حوش شیش و هفت
برق سالن اتصالی کرد و رفت
عدهای هم جمع بودند از قضا
صف کشیده تا کنار پلهها
یک به یک میآمدند و با ادب
لمس میکردند و میرفتند عقب
لمس میکردند مردان و زنان
هر کسی چیزی گمان میبرد از آن
این یکی استادکار ذوالفنون
گفت چیزی نیست این غیر از ستون
آن یکی مرد سیاسی با دو دست
لمس کرد و گفت حتما قدرت است
کودکی هم روی آن دستی کشید
گفت اسنک بود با طعم شوید!
کهنه رندی هم رسید و دست زد
گفت ایران هزار و چارصد
عاشقی هم گفت این دعوا خطاست
بی خیال بشکه معشوقم کجاست
عاقلی هم میگذشت از آن کنار
گفت مارک و لیره و پوند و دلار
دختری هم ناگهان جیغی کشید
گفت مردی بود با اسب سپید
عدهای ناگاه از راه آمدند
شمعی آوردند تا روشن کنند
شمع را با فندکی افروختند
بشکه در دم منفجر شد سوختند
بشنو اما حاصل این گفتگو
ما درون بشکه نفتیم ای عمو
میرسد هر کشوری از هرکجا
پای خود را میکند در کفش ما
حرف آخر یک کلام است و همین
کاشکی بی نفت بود این سرزمین
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand