انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 14 از 51:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  50  51  پسین »

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )


زن

 


آرش شاه تیموری یک فارسی زبان که در سال ۱۹۷۷ وارد کشور سوئد شده است و در طول این مدت بارها با چرخش های حرفه ای و مکارانه و در لوای فعالیت هنری و موسیقی توانسته است خود را به اماکن و ادارات امنیتی کشور سوئد بواسطه و بصورت مستقیم بعنوان مخبر نزدیک نماید و در نهایت بوسیله لابی وزارت اطلاعات در اروپا که مرکزیت آن در بخش مدیریتی در کشور سوئد لانه کرده است جذب به همکاری گردیده و این همکاری در ستوه مختلف ادامه داشته و دارد .
     
  
زن

 
هزارتویی به نام مصباح یزدی

کسانی که دفتر مصباح یزدی را در قم دیده اند می دانند که سلیقه ایشان در طراحی داخلی بی نظیر است. ساختمانی سراسر چوب در شهری خشک که هیچ نیازی به چوب ندارد. مصباح یزدی نه فقط در قم بلکه در انگلیس، کانادا و بسیاری از کشورهای جهان شاگردانی در حال آموختن دارد و خود را برای رهبری جهان شیعه در آینده آماده می کند.

آیه الله خمینی که فوت کرد و خبرگان کشور برای تعیین رهبری جمع شدند و سرانجام روحانی خراسانی راکه دوستان قبل از انقلاب از او خاطرات خوشی داشتند به رغم نظر آخوندهای فیضیه رهبر شد، بهترین فرصت بود تا مصباح یزدی که در زمان حیات خمینی مجالی برای فعالیت نداشت روزگار طلایی خویش را آغاز کند چرا که وی بواسطه مخالفت با مبارزه آیه الله خمینی در قبل از انقلاب سالها در محاق سکوت و بایکوت فرو رفته بود و حالا نه تنها بزرگترین دشمن خود را از میان رفته می دید بلکه با رهبری خامنه ای که از جمله مریدان وی بود همه چیز برای ابراز وجود وی آماده بود، همین شد که مصباح یزدی به سرعت موسسه ای را بنام امام خمینی ایجاد نمود و به تشکیل کادر و گردآوری طلاب بدور خویش مشغول شد!

این آقای مصباح که بخاطر گرایشات احمقانه و حجتیه ای شان که دست بر قضا آیت الله خمینی تا پایان عمرش با آنها سر سازگاری نداشت و آنها را مشتی خشکه مقدس می نامید در دو دهه اول انقلاب اجازه جیک زدن نداشت ماجرا هم از آنجائی شروع می شود که آیت الله خمینی بخاطر کشتار سراسری رژیم شاه در سال ۱۳۵۶اعلام عزای عمومی نموده و اعلام می کند که امسال ما جشن نخواهیم داشت و در سالروز میلاد امام زمان به عزا خواهیم نشست و ...

اما آقای مصباح یزدی بر خلاف نظر خمینی نه تنها سر تا سر خیابان سالاریه قم را که موسسه وحسینیه شان در آنجا بوده را چراغانی می کنند بلکه در نشریه شان «راه حق» هم با انتشار مقالاتی این عزای عمومی و عدم جشن برای تولد امام دوازدهم شیعیان را محکوم می کنند و آنرا بدعت و خرافه و جنگ با امام زمان می نامند!
     
  
زن

 
هزارتویی به نام مصباح یزدی ۲



از همان زمان بود که ایشان در مقابله با آیت الله خمینی و عقاید مبارزاتی ایشان قرار گرفتند و تا پایان حیات آیت الله خمینی هم همچنان در انزوا قرار داشت اما پس از فوت آیت الله خمینی درست همان ایامی که به یکباره حجت السلام خامنه ای شد آیت الله العظمی خامنه ای و ولایت فقیه تبدیل شد به ولایت مطلقه فقیه از آنجا که از نزدیکان فکری آقای خامنه ای بودند این آقای مصباح هم از گوشه عزلت سر بیرون آوردند و شدند تئوریسین و فیلسوف!

جالب است که بدانید این نزدیکی فکری برمی گردد به نقد و انتقاداتی که هم خامنه ای و هم مصباح به مسئله ولایت فقیه داشتند اما به محضی که قدرت و ولایت به خودشان میرسد به ناگاه از منتقد به مدافع بدل میشوند و در این میان البته فقط خامنه ای و مصباح نبودند که اکثریت راستهای متحجر که همیشه از سر جاه طلبی با خمینی مشکل داشتند و تئوری ولایت فقیه را یک تئوری جاهلانه و غیر دینی می دانستند به محضی که خود به قدرت رسیدند و یکی از هم اندیشانشان به مقام ولایت فقیهی رسید به یکباره شدند حامیان و تئوریسن ولایت فقیه این آقای مصباح هم به واسطه همین خزعبلاتی که سرو ته می کرد از سوی رهبر معظم انقلاب به نام مطهری دوم لقب گرفت!

یکی از افاضات حکیمانه این آقای مصباح این است : «اگر تحقق اهداف اسلامی بجز از راه خشونت امکان پذیر نباشد، این کار ضروری است». * البته یک فرمایش حکیمانه دیگری هم دارند که به نظر من فرمان مطلق ترور و آدم کشی به همه است بخوانید :

«اهانت به مقدسات اسلامی حکمش اعدام است و در جایی که تشکیل دادگاه برای چنین فردی میسر نباشد هر فرد مسلمانی موظف است شخصا اقدام کند ... مردمی که اگر با دلایل قطعی به ایشان ثابت شد که توطئه ای علیه نظام جمهوری اسلامی در کار است، می خواهند این نظام را براندازند، دیگران هم به هر دلیل توجه ندارند یا به صلاح خود نمی دانند، اگر مردم قطع پیدا کردند خودشان باید اقدام کنند. این هم از مواردی است که توسل به خشونت جایز است ... اگر شخصی به مقدسات و یا حکومت اسلامی توهین کرد اسلام حق داده خونش را بریزند، دادگاه هم نمی خواهد.»

بله! این آقای مصباح یا مطهری ورژن بعد خمینی! مراد و استاد دانش آموختگان مدرسه حقانی سابق و راه حق بعدی و موسسه امام خمینی فعلی (راستی وقاحت را می بینید طرف از مخالفان خمینی بوده و حالا در بعد از مرگ خمینی اسم موسسه اش را برداشته گذاشته امام خمینی! واقعا به غیر از نون به نرخ روز خوری و لمپنیسم به این کار چه جیزی می شود گفت!؟)
     
  
زن

 
هزارتویی به نام مصباح یزدی ۳

مصباح یزدی در موسسه خودش و قرارگاه عمار که همان نسخه به روز شده انصار حزب الله است سخت در حال آموزش ترور درمانی و حذف مخالفان به راه و روشهای تئوریک خودش است و طبیعی است که سلطان خامنه ای هم از ایشان باید قدردانی کند که اینچنین هوای حکومتش را فردی دارد آنهم به روش کاملا علمی و مذهبی و اینکه تئوری سروهم می کند که باید زد و کشت !

متاسفانه این افکار مسموم نشر می یابد و از منابر رسمی حکومت و رادیو و تلویزیون هم پخش می شود و برخی از حوزویان و اربابان قدرت و دین هم رسما از آنها هواداری می کنند و از این رو به نظر من اگر فرد و یا گروهی درست مثل سعید عسگر و یا سعید حنایی با توجه به اینگونه نظرات دست به ترور و جنایت بزنند در واقع ایشان باید جوابگو باشند نه قاتل! مفلوکی که گمان می برد با توسل به این شیوه ها ی غیر قانونی و محمل به تکلیف شرعی خویش عمل نموده و دینش را حفظ نموده! .

مصباح یزدی البته در میان بسیاری از نزدیکانش به چیزهای دیگری نیز شهره است که یکی از آنها را چند یادداشت گذشته برایتان عنوان کردم و آن گرایشات همجنسگرایانه ایشان است اما یک خصیصه دیگر نیز دارد که آن «عدم تعادل عصب و روان» است و برای همین نیز سالهاست زیر نظر پزشک معالجی در لندن تحت معالجه است، سالها پیش وی نسخه ای را از دکترش گرفت که یا زن جوانی می گیری، یا در روز کمی الکل می خوری، یا ورزش می کنی، بخصوص شنا. از استفاده الکل وی اطلاعی در دست نیست اما ورزش و زن جوان!

مصباح معمولا در یک روز از هفته به همراه تعدادی دیگری از شخصیتهای کشور به باشگاه پیام در خیابان شریعتی تهران می روند و ضمن قرق این باشگاه به شنا و بازی تنیس می پردازند و دست کم تا چند سال پیش که بدین منوال بود که معمولا در همان شب به خانه ای در کامرانیه تشریف می برند و نسخه دیگر دکتر را انجام می دهند!

دور و بری های مصباح که خوب می دانند بسیاری از موضع گیری های وی ناشی از وضع روانی و عصبی اوست نه تنها به نصیحت وی برای رفع و رجوع مشکلات اش نمی پردازند بلکه عملا اظهارات وی در جمع های خودمانی شان به طنز و جوکهایی برای خنده بدل شده است.

سالهاست که خامنه ای ضمن تامین تمامی امکانات و هزینه های سرسام آور موسسه امام خمینی که به عنوان مثال در بودجه سال آینده نیز سیصد و چهل میلیونتومان برای آن در نظر گرفته شده است، با واگذاری امتیاز ۱۲میلیارد تومانی شکر و واردات آن به مصباح یزدی امکان هرگونه فعالیتی را برای ایشان را فراهم کرده است.

اما داستان همه اش این نیست!

مصباح یزدی به عنوان یکی از چند رهبر معنوی و ایدئولوگ انصار حزب الله یا لباس شخصی ها یا قرارگاه عمار یا هرچیزدیگری که می خواهید اسمش را بگذارید! به حساب می آید که البته بر خلاف دیگران هیچ ابایی هم ندارد تا علنا فتوای قتل و غارت بدهد، مصباح از جمله معدود روحانیون صاحب فتوا هست که همانطوریکه در نهان دستور قتل و مهدور الدم بودن می دهد در منابر و از پشت تریبون هم از مباح بودن خون ناصبی ها و یا مخالفین حکومت اسلامی و حتا مخالفین ولی فقیه دم بزند
     
  
زن

 
فریدون عموزاده خلیلی

این نامه را به دختری می‌نویسم که آن روزها باید ۱۸-۱۷ سالش بیشتر نبوده باشد؛ دختری که بعد از هفت سال، اسمش را هنوز نمی‌دانم و نمی‌دانم نشانی‌اش کجاست؟ گمنام‌ بود، گمنام آمد به مراسم، به گمنامی پدر شهیدش که می‌گفتند پیکرش هرگز به خانه برنگشت. نمی‌دانم این روزها که حتما باید بیست‌وچهار، پنج ساله باشد، دختر کجاست، چه می‌کند؟ چه می‌گوید؟ چه می‌خواند؟ به چه فکر می‌کند؟ از چه سر ذوق می‌آید؟ از چه دلگیر می‌شود؟ از کدام خاطره بغض می‌کند؟ از کدام خاطره بغضش می‌ترکد؟ کجا گم می‌شود؟ کجا پیدا می‌شود؟ ... ولی از صمیم قلب دعا می‌کنم این روزها گم شده باشد یا دور باشد لااقل، یا این نزدیکی نباشد اقلا. دعا می‌کنم روزنامه‌ای نخواند، سایتی نبیند، اخباری نشنود... یا دست‌کم این خبر را نشنود، این عکس را نبیند که این روزها، به کنایه‌، به نیشخند به حیرت نقل هر محفلی است، هر محفلی. اسمش «شب مردی با عبای شکلاتی» بود. قرار بود همه اتفاق‌ها نمادین باشد. قرار بود از هر گروه، هر تیپ، هر سبک جوان نشانه‌ای و نمادی در مراسم حاضر باشد. قرار بود همراه سرود ایران، چند جوان هم حامل پرچم ایران وارد شوند، آرام، متین، موقر و شایسته سرودی که خوانده می‌شد و هدیه‌ای که می‌آوردند. قرار بود از سن بالا برود و پرچم را به یادگار تقدیم مسجد کند. گفتیم چه کسی بهتر از فرزند یک شهید که حامل پرچم ایران باشد؟ و قرار شد او، همان دختر چادری فرزند شهید، که هنوز نمی‌دانم اسمش چه بود و الان کجاست، پیشگام حاملان پرچم باشد... حاملان پرچم از پله‌ها بالا رفتند... کی ارزش دارد این جان ما... اشک و شور و اشتیاق. اشک و شور و اشتیاق. این تنها سه کلمه‌ای است که از آن صحنه – وقتی سید بر پرچم بوسه زد- به یاد مانده، به یاد من، به یاد همه آن‌هزار نفری که در آن سالن بودند و حتما به یاد آن دختر چادری فرزند شهیدی که هنوز اسمش را نمی‌دانم. پارسال بود یا پیرارسال یا سال قبلش که سی‌دی‌اش آمد. مثلا سی‌دی‌اش آمد. پسرم برایم آورد. از نمایشگاه خریده بود. می‌گفت که می‌دانیم، که می‌داند چند ده‌هزار، شاید هم بیشتر و ۵۰۰ تومان می‌فروشند، شاید هم بیشتر سی‌دی گزینش‌شده مراسم بود، تعریض و تهدید و تحریکی در ابتدایش در حد چند خط و چند کلمه و چند ثانیه که واسلاما، واشریعتا، وااخلاقا! که سید دستی بی‌اختیار را از سر ملاطفت بر شانه دختر چادری زده؛ در همان لحظه‌ای که پرچم می‌آید، در همان لحظه‌ای که جمعیت یکپارچه سرود می‌خواند: پیش یا پس از لحظه‌ای که سید بر پرچم بوسه می‌زند، در همان لحظه فوران اشک، شور و اشتیاق. همان تنها سه کلمه‌ای که بعد از سال‌ها، از همه آن مراسم به یادمانده... .

چه می‌شود گفت؟ چه می‌توان کرد؟ جز تلخ‌ترین لبخندی که باید به بعضی عمیق فروخورد؟

دیدمش. فقط یک‌بار دیگر دیدمش. در گذری، راهی، نمایشگاهی، جایی سه سال بعد بود یا بیشتر یا کمی کمتر. چه اهمیتی دارد کجا؟ کجا و چگونه؟ ...

دوید جلو. من شناختمش اول. گفتم که گمنام بود. گفت نشناختین؟ به ذهن ۵۰‌سالگی‌ام فشار آوردم و گفتم: چرا... . داره یادم می‌آد... و یادم آمد. گفتم آهان، تو همون دختری که...

گفت: بله، من پرچم دادم بهشون...

اما نرفت، می‌خواست چیزی بگوید و گفت: این سی‌دی رو دیدمش؟

دیده بودم. تازه دیده بودم، نگفتم اما که دیده‌ام. طوری سر تکان دادم که نفهمد دیده‌ام یا نه.

گفت: چندشبه فکر می‌کنم، خودمم و بغض کرد، بفهمی نفهمی بغض پیچید لای صدایش... چطور ممکنه بعضیا ذهن‌شون اینقدر... گفتم: اتفاقا اونا بهتر از هرکسی می‌دونن حقیقت چیه؟ حقیقت همیشه راه خودشو پیدا می‌کنه... مطمئن باش. ولی خب...

خندیدم. باید می‌خندیدم. پوزخند نبود. نیشخند نبود. خنده‌ای از سر حسرت یا درماندگی نبود. خنده بی‌خودی بود، الکی، گفتم: بالاخره یه عده هم این طوری نون می‌خورن دیگه...

حالا این نامه را به تو می‌نویسم دختر گمنام که حالا باید بیست‌وچهار پنج سالت شده باشد. هنوز اسمت را نمی‌دانم. هنوز نشانی‌ات را نمی‌دانم و نمی‌دانم هنوز میان این همه شهید عزیز که می‌آورند بالاخره نشانی از پدرت هم برایت آوردند یا نه... و نمی‌دانم هنوز چیزی هست مثل آن لحظه ذوق‌مرگی -که پرچم را تقدیم می‌کردی – شور و اشتیاقت از آن فوران کند یا نه و نمی‌دانم هنوز با آن بغض ناپیدا گاهی می‌آید صدایت را در هم بپیچد یا نه و نمی‌دانم آیا پاسخ سوالت را پیدا کردی یا نه و نمی‌دانم بالاخره فهمیدی چرا با ذهنشان این‌قدر... بگذریم دخترم، بگذریم. دعا می‌کنم این روزها گم شده باشی، یا دور باشی لااقل، یا این نزدیکی باشی اقلا. دعا می‌کنم روزنامه‌ای نخوانی، سایتی نبینی، اخباری نشنوی. این‌طوری بهتر است دخترم. می‌بینی؟ می‌بینی دخترم؟ حقیقت راه خود را پیدا می‌کند؛ اگرچه خاموش؛ اگرچه بی‌هیاهو؛ اگرچه دیر و رحم‌آور و مردم همه چیز را می‌فهمند.

همه چیز را، اگرچه خاموش، اگرچه بی‌هیاهو، اگرچه دیر و رحم‌آور.

دخترم، گفته بودم که.

منبع: روزنامه بهار
     
  
مرد

 
حیدری فر: انتقال متهمین به کهریزک دستور مستقیم من بود/ همه کاره من بودم!

چکیده :علی‌اکبر حیدری فر که از او بعنوان عصای دست سعید مرتضوی یاد می کنند، صبح امروز و پیش از ورود به سومین جلسه دادگاه کهریزک با حضور در جمع خبرنگاران با قبول این مسئولیت گفته است که سعید مرتضوی دستور بازداشت و اعزام متهمان به کهریزک را صادر نکرده و همه کاره من بودم. این قاضی معزول نوروز سال پیش بدنبال زورگیری از مردم در پمپ بنزین و استفاده از اسلحه به اوین فراخوانده شد که با مساعدت دوستان و همکارانش در قوه قضاییه خیلی زود آزاد شد. ...

کلمه- گروه خبر: پس از آنکه سعید مرتضوی ادعا کرد هیچ نقشی در پرونده کهریزک ندارد، علی‌اکبر حیدری فر متهم دیگر این پرونده می گوید: سعید مرتضوی هیچ نقشی در این پرونده ندارد و انتقال متهمین به کهریزک دستور مستقیم من بوده است.

علی‌اکبر حیدری فر صبح امروز و پیش از ورود به سومین جلسه دادگاه کهریزک با حضور در جمع خبرنگاران با قبول این مسئولیت گفته است که سعید مرتضوی دستور بازداشت و اعزام متهمان به کهریزک را صادر نکرده و همه کاره من بودم.

این قاضی معزول نوروز سال پیش بدنبال زورگیری از مردم در پمپ بنزین و استفاده از اسلحه به اوین فراخوانده شد که با مساعدت دوستان و همکارانش در قوه قضاییه خیلی زود آزاد شد. پس از آن بود که پرونده ای در خصوص کشف مواد مخدر و عتیقه برای او گشوده شد.

اینک او بدون هیچگونه ابراز ندامتی از جنایتی در کهریزک آفریده است، در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اینکه آیا شما هم مثل سعید مرتضوی در زمان حوادث تیرماه ۸۸ در مرخصی بوده‌اید، گفت: خیر، من از اول تا آخر ماجرا حضور داشتم.

به گزارش کلمه، وی یکی از سه قاضی تعلیق شده جنایت کهریزک است. کسی که نامش نه تنها در صدر یکی از ننگین ترین پرونده های جنایت در کشور درج شده، بلکه در لیست تحریم های بین المللی کشور نیز از او یاد می شود. او اما یکی از قضات جوانی بود که همچون سعید مرتضوی می دانست برای پیشرفت در ساختار قضایی باید از کدام راه میان بر استفاده کند.

از قاضی علی اکبر حیدری فر، جوان سی و سه ساله ای که توانسته به بازپرسی دادستانی تهران برسد، به عنوان "عصای دست مرتضوی" یاد می شود. او همان کسی است که به همراه متهم اصلی کهریزک جوانان مردم را به نام " اراذل و اوباش" به کهریزک فرستاد.

حیدری فر پس از جنایت کهریزک با بی پروایی نامه ای نوشت و همه بازداشت شدگان کهریزک را اراذل و اوباش خواند و با مقصر دانستن مطبوعات در پررنگ کردن جنایات رخ داده، خواست که از او تقدیر شود که توانسته است سر فتنه را بزند!

حیدری فر همه افتخارش را این می داند که "توانسته تا به عنوان عضو کوچکی از نظام مقدس جمهوری اسلامی سهم اندکی در شناسایی و مقابله با جریان فتنه داشته باشد."

او پیشتر مدعی شده بود: در ماجرای فتنه سال ۸۸ فرصتی به علت غفلت از استراتژی که از خارج برای نظام طراحی شده بود و تسامحی که در داخل از سوی برخی خواص کشور به وجود آمد، فراهم شد و به منافع ملی کشورمان لطمه وارد کرد.

حیدری فرد حضور در بطن حوادث پس از انتخابات آن هم به عنوان دادیار دادسرای امنیتی تهران را از افتخارات خود می داند و بر این باور است که اطلاعات خوبی در خصوص جریان فتنه دارد!

صبح امروز، حیدری فر با ابراز رضایت از روند برگزاری دادگاه گفت: فعلاً در مورد صلاحیت رئیس دادگاه اظهار نظر نمی‌کنم.

وی در ادامه تاکید کرد: بحث این است که مرتضوی تحت هیچ عنوان دستور بازداشت و انتقال متهمان به کهریزک را نداده و این موضوع کذب محض است.

خبرنگاری پرسید آیا شما خود را فدای مرتضوی می‌کنید؛ که وی گفت: نه، من قاضی بودم و بر اساس تصمیم قضایی خود این‌کار را کردم.
این قاضی تعلیقی گفت: نیروی انتظامی متهمین را بازداشت کرد، ما به آنها تفهیم اتهام کردیم، دستور انتقال متهمین هم از سوی من بوده است.

خبرنگار مجددا پرسید «صدور این دستور قبل از برگزاری دادگاه چه توجیهی داشته است؟» که وی پاسخ داد:‌ نیروی انتظامی متهم را به جرم مشهود دستگیر کرده و ما هم به عنوان قاضی تحقیق، تعقیب و تصمیم‌گیری درباره اتهام متهمان را بر عهده داشتیم.

در همین حال به گزارش مهر، ساعت ۹٫۳۰ دقیقه صبح دوشنبه سعید مرتضوی همراه با تیم حفاظتی و تحت تدابیر شدید امنیتی از درب پشتی دادگاه کیفری استان تهران وارد دادگاه شد.

علی اکبر حیدری فر هم همزمان با ورود مرتضوی وارد شد ولی پیش از ورود به دادگاه در جمع خبرنگاران قسمتی از متن دفاعیه خود خواند و گفت: سعید مرتضوی دستور بازداشت و اعزام متهمان به کهریزک را صادر نکرده و همه کاره من بودم.

در حالی که با حکم قاضی پرونده، دادگاه غیر علنی برگزار می شود ولی روز گذشته متن دفاعیه سعید مرتضوی ازسوی خبرگزاری ها منتشر شد.

روز گذشته همچنین پدر جوادی فر از کشته شدگان کهریزک وقتی در جریان شکنجه ها قرار گرفت، به اورژانس منتقل شد.

متهم ردیف دوم پرونده قضات کهریزک: اوین جا نداشت

در همین حال متهم ردیف دوم پرونده قضات کهریزک بازداشتگاه کهریزک را دسته گل اصلاحات اعلام کرد و گفت: این بازداشتگاه زیر نظر سازمان زندانها بوده است.

علی اکبر حیدری فر صبح دوشنبه بعد از خروج از دادگاه در جمع خبرنگاران حاضر شد و گفت: درباره وقوع حوادث تیرماه سال ۸۸ دستور بازداشت صادر نشده بود و پلیس امنیت جرم مشهود را مشاهده کرد و افراد مجرم دستگیر شدند. از ۷۰۰ نفری که ۱۸ تیر دستگیر شدند من ۳۰۰ نفر را آزاد کردم و ۱۹ تیر برای سایر افراد تحقیقات قضایی انجام شد.

وی افزود: در این قضایا هیچ دستوری از سوی قاضی مرتضوی صادر نشد و من شخصا اقدام کردم.

حیدری فر در پاسخ به اینکه آیا شما مسئولیت حوادث را به عهده می گیرید، گفت: من مرتکب قصوری نشده ام که به گردن بگیرم ولی اقدامات را شخصا انجام دادم. البته ما هیچ اطلاعی از اقدامات رخ داده در بازداشتگاه نداشتیم.

دادیار دادستانی وقت تهران که امروز به عنوان متهم پرونده کهریزک دادگاهی شده است، در پاسخ به خبرنگار مهر مبنی بر اینکه آیا این بازداشتگاه زیر نظر سازمان زندانها بوده است، گفت: بله سال ۸۶ آقای شاهرودی به رئیس وقت سازمان زندانها آقای یساقی دستور دادند این بازداشتگاه زیر نظر سازمان زندانها باشد، حالا اگر زیر نظر سازمان زندانها نرفته مقصر خود سازمان زندانهاست.

حیدری فر در پاسخ به اینکه مگر اوین جا نداشته است که در کهریزک زندانی داشتید، گفت: اقدام کردیم ولی واقعا اوین جا نداشت البته این را هم باید بگویم که افتتاح بازداشتگاه کهریزک با دستور موسوی لاری انجام شد یعنی این بازداشتگاه دسته گل اصلاحات است.
همه از آدمای عوضی بیزارن غافل ازاینکه خودشون آدم عوضی قصه زندگی یکی دیگه ن.
     
  
مرد

 
پروین غفارخانی , شاعر جوان قربانی هوسبازی حافظان ناموس

فعالان در تبعید: پروین غفارخانی نویسنده و شاعر , عضو جامعه هنري ايران از اعضای فرهنگسرای ارسباران و معاون دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی قلهک است که به دلیل عدم تمکین به پیشنهاد جنسی قاضی پرونده اش( خاکپور) ؛ ابتدا به اوین منتقل و سرانجام به عنوان تنها راه اعتراض , اقدام به خودسوزی می کند
بنا بر گزارش های رسیده به "کمپین صلح فعالان در تبعید" خانم پروین غفارخانی که در اردیبهشت سال 90 به خاطر پیگیری شکایتش از یک مزاحم تلفنی به دادگاه خانواده در خیابان خارک مراجعه میکند ؛ با پیشنهاد جنسی قاضی پرونده اش مواجه میشود.


بر اساس این گزارش پاسخ قاطع و تند خانم پروین غفارخانی موجب تشکیل پرونده سیاسی و اتهام توهین به رهبری برای این شاعر جوان شده و نامبرده بازداشت و پس از مدتی به زندان اوین منتقل میشود .
وی که به بیماری ام اس دچار بوده , به دلیل عدم رسیدگی و مراقبت پزشکی در زندان اوین فلج میشود .
این شاعر جوان سرانجام موفق میشود در حالیکه از ویلچر استفاده می کرد با وثیقه 50 میلیونی و پس از یک هفته از زندان خارج شود .
بر اساس اظهارات یکی از نزدیکان خانم پروین غفارخانی به " کمپین صلح فعالان در تبعید " , وی پس از درمان و برای پیگیری پرونده خود مجددا به دادگاه خانواده خیابان خارک و قاضی خاکپور مراجعه می کند و طبق تصمیم و تدارک قبلی تهدید به خودسوزی میکند
بر اساس اظهارات شاهدان , آقای خاکپور , قاضی پرونده که این تهدیدات را جدی نگرفته بود ؛ در پاسخ اقدام به پرخاشگری و توهین می کند که این واکنش قاضی موجب اجرایی شدن تصمیم قبلی خانم پروین غفارزاده , که برای رهایی از چنگال این قاضی و زندان و تهدید راه نجاتی نمی یافت ؛ شده و در همان محل اقدام به خودسوزی می کند.
بر اساس گزارش نزدیکان خانم غفارخانی ؛ حتی پس از خودسوزی و خانه نشین شدن ایشان ؛ قاضی اقدام به آزاد سازی وثیقه وی نکرده و تا به امروز درخواستهای مکرر خانواده خانم غفارخانی برای آزادسازی منزل شان در جنوب تهران بی جواب مانده است .
نزدیکان این خانواده در گفتگو با این کمپین اعلام کردند : " خانواده خانم غفارخانی تحت فشار و کنترل شدید امنیتی قادر به مصاحبه , اطلاع رسانی , پیگیری وضعیت پرونده و حتی آزادسازی وثیقه خود نیستند.

گفتنی است تهدید و فشار خانواده های قربانیان جنایات جمهوری اسلامی به خصوص در قبال قربانیان گمنام سابقه طولانی دارد که از جمله آن آزار و فشار خانواده سعید زینالی زندانی مفقود شده در زندانهای ایران و سکوت اجباری این خانواده برای سالها تا پیش از حوادث خرداد 88 و یا آزار و تهدید خانواده ستار بهشتی , وبلاگ نویس به قتل رسیده در زندان های ایران نام برد
همه از آدمای عوضی بیزارن غافل ازاینکه خودشون آدم عوضی قصه زندگی یکی دیگه ن.
     
  
زن

 
چرا حیدری فر اتهامات مرتضوی را پذیرفت؟


پرده آخر دیدن ندارد؛ در این سیستم قضایی وابستگان به حلقه قدرت هیچگاه مجازات نخواهند شد

پرده دوم :
در حالیکه سعید مرتضوی اعلام کرده است که در تیرماه ۸۸ در مرخصی به سر برده و نقشی در دستگیری و اعزام افراد به کهریزک نداشته است، علی اکبر حیدری فر به صراحت مسئولیت اعزام دستگیر شدگان را پذیرفته و گفته است : "اعلام می کنم که به عنوان دادیار داستانی تهران در سال ۸۸ دستور بازداشت و اعزام به کهریزک را صادر کرده ام و این دستورات ارتباطی با سعید مرتضوی نداشته و من شخصا انجام داده ام."

حیدری فر البته پا را فراتر از "اعتراف و اقرار" نیز گذاشته است و در گفتگو با خبرگزاری مهر ادعای مرتضوی مبنی بر اینکه وی در مرخصی بوده است را کاملاً تائید کرده است و در مقام دفاع از مرتضوی نیز شهادت داده و گفته است ": سعید مرتضوی دستور بازداشت و اعزام متهمان به کهریزک را صادر نکرده و همه کاره من بودم."

پرده اول :
چند ماه پیش، سایت بازتاب که به صورت ویژه پرونده قضات کهریزک را دنبال می کند پس از انتشار خبر دستگیری حیدری فر و بازداشت او در خصوص اتهاماتش نوشت :

"ظاهرا این اتهامات که از کشف مواد مخدر در خودرو وی پس از دستگیری آغاز شده، به کشف عتیقه جات در تفتیش منزل و کشف مقادیر زیادی سکه طلا منجر و زمینه ساز متهم شدن وی به بسیاری تخلفات قضایی شده است.
در پی کشف این موارد، بسیاری از اطرافیان وی احضار یا بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفته اند و برای آنها قرار هایی صادر شده است. بر اساس اطلاعات جمع آوری شده توسط خبرنگار «بازتاب» درباره این فرد، وی که ابتدا به دلیل استفاده از اسلحه در اصفهان بازداشت شده بود، اکنون علاوه بر پرونده کهریزک دارای چندین اتهام است و درصورت مجرم شمرده شدن توسط دادگاه، می تواند موجب حبس طویل المدت برای وی شود."

پرده آخر :
علی اکبرحیدری فر، اگر به اتهام مشارکت و یا معاونت در کشته شدن شهدای کهریزک مجرم شناخته شود، به حبس از ۳ تا ۱۵ سال محکوم می گردد. اگر مدعیات بازتاب در خصوص کشف مواد مخدر و مقادیر زیادی عتیقه و طلا در منزل او صحت داشته باشد، این مقدار حبس برای یک قاچاقچی مواد مخدر و عتیقه -که دامنه مجازاتش تا اعدام پیش می رود- می تواند "تخفیف" هم قلمداد شود.

این "سناریو" تکراری است. پرده آخر دادگاههای جمهوری اسلامی دیدن ندارد. در سیستم قضایی ایران متهمان وابسته به حلقه قدرت هیچگاه محاکمه و مجازات نخواهند شد. راه اندازی این دادگاههای نمایشی و مجازات جزئی چند نفر خرده پا برای فریب افکار عمومی، بسی تکراری است.

     
  
زن

 
نمی توان به حاکمیت مردم بر سرنوشت اعتقاد نداشت و مدعی داشتن دموکراسی ش

جرس: محمد خاتمی با تاکید بر اینکه "باید آزادی از ترس، اجبار، ارعاب و فریب وجود داشته باشد تا طرف بتواند آنچه دلش می خواهد ابراز کند و نیز باید جامعه توجیه شود که انتخابات روح دموکراسی است"، گفت "نمی شود دموکراسی را مردود دانست و باز هم مدعی شد که انتخابات مورد قبول است. و نمی توان به حاکمیت مردم بر سرنوشت اعتقاد نداشت و مدعی داشتن دموکراسی شد. نمی شود که همه این ها را قبول داشت، ولی آزادی های مطلوب که شرط و بستر وجود آن ها است نباشد."

اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران در دیدار با سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری سابق ایران به بیان دغدغه ها و دیدگاه های خود پیرامون مسائل روز کشور و بخصوص انتخابات آتی ریاست جمهوری پرداختند.

در این دیدار صمیمانه سید محمد خاتمی ضمن استماع نظرات و پرسش ها و دغدغه های دانشجویان به تشریح دیدگاه های خود پیرامون مسائل روز کشور پرداخت.

به گزارش باران، متن کامل این سخنان در ادامه آمده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم
خیر مقدم عرض می کنم به شما عزیزان یعنی بخش مهمی از جنبش دانشجویی که علاقمند به انقلاب و اسلام هستند.
شما و پاره ای معدود از انجمن ها و تشکل های دانشجویی تقریبا تنها باقیمانده اصیل حرکت دانشجویی و اسلامی هستید که از حرکت دانشجویی مستقلی نمایندگی می کند که دلبسته به ایران و اسلام و سرنوشت مردم است و در عین حال منتقد نیز هست و خواستار این است که همواره اصلاحات صورت بگیرد به نفع مردم و کشور.
شان شما این بود که شما در محیط های بازتر باشید و شما دعوت کنید ما به آنجا بیائیم.

نکاتی را در مورد اموری در دانشگاه ها و مراکز آموزشی و پژوهشی عالی عرض می کنم که وجود دارد، ولی مطلوب نیست و به طور خاص به دانشگاه اشاره می کنم. در آینده اینها باید عوض شود و از جمله انتخابات باید مجرا و راهی باشد به سوی رفع مشکلات و اصلاح امور.

وقتی به دانشگاه و فعالیت های دانشجویی و دانشگاهی می نگریم با قصه پر غصه ای مواجه می شویم که مدام هم تکرار شده است، ولی متاسفانه به جای اینکه همتی را در جهت رفع و حل آن ها ببینیم روز به روز گره ها تنگ تر و بیشتر می شود.

فعلا کاری به عرصه های علمی و وضع آن ها ندارم؛ شاید در بخش هایی موفقیت هایی داشتیم. افتخار هم می کنم که خود من عنایت به این مسائل داشتم و حتی شورایی در ریاست جمهوری زیر نظر خود من درست شد برای فن آوری های نوین و علوم پیشرفته مثل نانو و. . . که نمی دانم هنوز هست یا نه؟

همین مؤسسه "رویان" که شما نامش را شنیده اید با کمک های ابتدائی ما شروع به کار کرد و صاحب ساختمانی شد و مختصر کمک های ارزی و ریالی به آن شد و انصافاً تحرک خوبی از خود نشان داد.

اما اینکه آیا واقعا انچه شده (حتی در صنایع دفاع) در این دوره شده است یا لااقل پایه گذاری آن ها به دوره های قبل بوده قابل بحث است گرچه معتقدم در بعضی شاخه ها واقعا پیشرفت بوده است، ولی آیا این نشانه پیشرفت و توسعه است یا پیشرفت و توسعه مثل زنجیره است که به هم پیوسته است آیا در همه شاخه ها ما پیشرفت داشته ایم؟ آیا قوت و توان دانشگاهها و مراکز پژوهشی ما زیاد تر شده!؟ آیا میل و اشتیاق به بودن در ایران و تحصیل کردن و کار کردن در ایران بیشتر شده است؟ آیا پیوند میان دانشگاه و عرصه تولید بیشتر شده است اگر اینها شده ما به یک معنا می توانیم بگوئیم پیشرفت های علمی و فنی هم داشته ایم والا اینکه در یک رشته فنی پیشرفت بکنیم و در رشته های دیگر مشکل داشته باشیم و بخصوص نتوانیم تامین آینده بکنیم و استاد و دانشجو و پژوهشگر را امیدوار و مطمئن و مشتاق کار بکنیم. خود این ها مانع پیشرفت است. از این امور صرف نظر می کنم و می پردازم به پاره ای امور عمومی و اجتماعی در دانشگاه ها.

ما امروز شاهد فقدان یا ضعف تشکل های صنفی و فرهنگی و عمومی در دانشگاه ها هستیم که قانوناً و منطقاً حق دارند باشند و فعالیت کنند. این تشکل ها که بالضروره قید اسلامی هم ندارند آیا وجود دارند یا اصلاً رغبتی برای ایجاد آن ها هست؟ و اصلا امکان فعالیت مستقل و آزاد آن ها در چارچوب قانون هست؟

صرف نظر از تشکل های عام برویم سراغ انجمن های اسلامی یعنی آنهایی که در هویت و درد و هدف با انقلاب اسلامی و نظام مشترک اند، آیا اینها به صورت آزاد و مستقل می توانند فعالیت داشته باشند؟ آیا آزادی برای فعالیتتان دارید؟ متاسفم که باید بگویم خیر!

یعنی امروز واقعا به حق باید گفت انجمن های اسلامی تشکل هایی که هم پیمان و هم خون با انقلاب هستند دارای محدودیت های زیادی هستند.
در حوزه عمومی روشن است که آزادی معقول هم حق مردم است و هم موجب نشاط جامعه و البته دانشگاه برای برخورداری از آن اولی است. ولی آنگونه که باید و شاید دانشگاه و مردم نمی توانند از این حق مسلم خود استفاده کنند. اجازه بدهید دو "کد" و سند بیاورم تا معلوم شود چه می خواستیم و الان چه داریم.

استاد بزرگوارمان شهید مطهری روزی می گفت نه تنها گروه های ضد اسلامی نظیر مارکسیست ها و دیگران باید آزاد باشند و حرفشان را بزنند حتی ما باید برجسته ترین استاد های آنها را دعوت کنیم بیایند در دانشگاههای ما درس بدهند البته در مقابلش هم باید آزادی باشد که بتوانیم حرف بزنیم و صحبت کنیم و نیز وقتی حضرت امام در پاریس بودند به صراحت می گفتند "غیر اسلامی ها و مارکسیست ها و کسانیکه ما را قبول ندارند آزادند البته تا جایی که توطئه و فتنه نباشد" منتهی نباید توطئه و فتنه به گونه ای معنا شود که که هر چیزی را که عده ای نمی پسندند توطئه و فتنه به حساب آید و با آن برخورد شود! نه؛ توطئه و فتنه معناهای خاص خودش را دارد و هیچ حکومتی هم آن را تحمل نمی کند.
به هر حال امام می گفتند آن اندیشه ای که در چارچوب قانون اساسی جاری است، بگذارید بیاید و صحبت و فعالیتش را بکند! آیا امروز در دانشگاههای ما این آزادی، حتی برای انجمن های اسلامی وجود دارد؟ به هر حال دیدگاه عرفانی و عقلانی امام و شهید مطهری به آنان این بینش صحیح و اعتماد به نفس را می داد که تفکر اصیل دینی در مصاف با اندیشه ها و نحله های مختلف در یک محیط آزاد می تواند پیروز بیرون بیاید. هم خودش پالایش پیدا کند و هم قوی تر و نیرومند تر شود. یعنی اگر آن فکرهای مخالف وجود داشته باشند و مطرح شوند معلوم می شود که شما اولاً چند مرده حلاجید و در مقابل آنها چقدر حرف دارید و ثانیا می روید فکر می کنید و خودتان را نیرومند تر می سازید.
زمانی گفتم (و البته چوبش را هم خوردم) که آزادی و دین اگر از هم جدا شوند هر دو زیان می کنند و مراد از آزادی دقیقا آزادی اندیشه، آزادی بیان و آزادی تعیین سرنوشت بود. اگر آزادی و دین با هم باشند آزادی لطافت و تعالی پیدا می کند. اگر دین به معنی واقع در جامعه در کنار آزادی و همزیست با آزادی باشد آزادی از ولنگاری و بی بند و باری رهائی پیدا می کند.

یکی از اتهامات ما این است که آقایان طرفدار ولنگاری در جامعه اند! ابداً؛ دین وقتی بود اتفاقا آزادی را از ولنگاری جدا می کند، آزادی را لطیف می کند و تعالی می بخشد. آزادی هم اگر بود دین را پویا می کند، دین را از تحجر نجات می دهد، سبب می شود پیرایه هایی که در طول تاریخ به دین بسته شده است پیراسته شود. نیز آزادی دین را توانمند می کند تا پرسش ها و نیازهای زمان را بشناسد و هم بتواند جواب بدهد.

البته آزادی از حقوق اساسی است که در قانون اساسی ما هم آمده اسلام هم قبول دارد و هر انسان عاقلی علاقمند است تا در جامعه ما این آزادی وجود داشته باشد ولی اولویت با دانشگاه است. دانشگاه ها مرکز تولید اندیشه و مهارت اند و می توانند جامعه را هدایت کنند و اندیشه ها و رفتارها درست و راهکارها از دانشگاهها به جامعه تزریق می شود. طبیعتا وقتی آزادی را می خواهیم اولویت با دانشگاهها است که آن را داشته باشند آیا آزادی مطلوب در دانشگاه های ما هست یا نیست؟ آن چه امروز بر انجمن اسلامی شما می گذرد خود پاسخی است به این پرسش که آیا آزادی مطلوب در دانشگاه های ما هست یا نیست؟

وقتی وضع شما اینگونه باشد وضع دیگرانی که طور دیگری فکر می کنند و حق دارنددر مملکت ازاد باشند به طریق اولی معلوم است.

البته در این فضا تشکل های دیگری به نام دانشجو و غیر دانشجویی در دانشگاه ها شکل می گیرند و فعال می شوند که می تواند به هویت دانشگاه و حرکت دانشجویی لطمه بزند. من اصلا به نیت آنها کار ندارم، ممکن است نیتشان خیر باشد.

در حالی که حرکت دانشگاهها باید مستقل باشد. به درستی گفته می شد که احزاب و گروه های رسمی در جامعه نباید دانشگاه را ابزار کار خود قرار دهند. حرکت دانشجویی نباید ابزار کار دیگران شود. یک حزب نیاید از این ظرفیت و استعدادی که دانشگاه هست برای اهداف خودش استفاده کند ولو اینکه با اهداف دانشجویی در خیلی از جاها هماهنگ باشد. هویت حرکت دانشجویی این است که مستقل و آزاد باشد خودش فکر کند خودش تصمیم بگیرد.

خوب اگر این سخن در مورد تشکل ها و احزاب که ذاتاً سیاسی اند درست باشد به طریق اولی در مورد نهادهایی که غیر سیاسی اند و حتی نهادهائی که قانونا و شرعا نباید در سیاست دخالت کنند صادق است. آنها نباید دانشگاه را ابزار کار خود قرار بدهند، این به زیان کشور و دانشگاه است، ولو نیتشان هم صد در صد خیر باشد.

بدتر اینکه مدیریت و گزینش دانشگاه و هرگونه فعل و انفعالی در دانشگاه واگذار شود به نهادهای غیر دانشگاهی و نهادهایی که نباید در سیاست دخالت کنند.

این ها نشانه بیماری جامعه و مدیریت آن است و درست همین ها است که باید اصلاح و درمان شود، اگر می گوئیم اصلاحات یعنی اینها باید اصلاح شود و روح انقلاب ما هم همین را می گوید و اگر نبود نشانه انحراف حتی از روح انقلاب و مواضعی است که امام داشتند.
در چنین فضایی اولا اندیشه ها و افکاری که نمی توانند عرضه شوند تبدیل به احساسات می شوند. شما وقتی نتوانستید فکر کنید و احساس خفقان کردید کم کم این فکر و نظر تبدیل می شود به احساسات و عصبانی می شوید و کم کم عصبانیت به نفرت مبدل می شود و به جای بحث و گفت و گو روش های خطرناک دیگری پدید می آید، همچنان که همیشه از دل نظام های استبدادی در آمده و مشکلات بزرگی ایجاد شده است.

و قبل از انقلاب و در آغاز انقلاب هم دیدیم و اگر نبود رهبری ممتاز امام و همبستگی امام و ملت قطعا جامعه ما با مشکلات خطرناک و ویران کننده ای مواجه می شد. به هر حال در جامعه ای که آزادی نباشد براندازی توجیه پیدا می کند.

وقتی چنین عدم تعادلی در جامعه پدید آمد، دو گانه های مصنوعی در جامعه ایجاد می شود اسلام و ضد اسلام؛ انقلاب و ضد انقلاب ؛دفاع از ارزشها و میهن و حقوق مردم و براندازی ... و آن چه به نام اسلام، انقلاب، مصالح مردم و ... مطرح می شود در واقع خواست و گرایش یک جریان و گروهی است که تمام امکانات را در اختیار می گیرد و برای انجام هر کار و رفتاری نیز مصونیت پیدا می کند و در عرصه تبلیغات و امنیت و ... هم دست بالا را دارد.

در مقابل همه امکانات را از طرف دیگر که حتی اسلام و انقلاب و مردم را قبول دارد، ولی با گرایشی متفاوت می گیرند و امکان حرف زدن به آن ها نمی دهند و آن جریان نه تنها حرف می زند و مصونیت دارد بلکه سعی می کند تمام ارکان حاکمیت را در دست خود بگیرد.

آن وقت چه فضایی ایجاد می کنند ؛ ببینید نصب رئیس دانشگاه با چه ملاکی است چگونه انجام می شود؟دوگانه هم ایجاد می شود. هر کس آن تفکر را نپسندد ضد اسلام و ضد انقلاب و ضد مصالح مردم و برانداز و وابسته به بیگانه می شود.
شما ببینید برای توجیه این وضع چه چهره ای از امام نشان داده می شود. برای این که خشونت توجیه و تقدیش شود چنین وانمود می شود که امام خشن ترین فرد بوده! حتی نسبت به رهبری اگر جاهایی حرف های تند زده باشند بزرگ می شود. اگر جاهایی در جهت تلطیف جامعه باشد اصلا انعکاس پیدا نمی کند!

ایشان سیاست کلی را جذب حداکثری و دفع حداقلی معرفی کردند. آیا در عمل چنین شد؟ حتی تبلیغات هم در خلاف جهت آن صورت گرفت.

ایشان بداخلاقی را محکوم کردند، چه در مجلس شوری اسلامی و چه در قم و مجالس دیگر و اتهام پراکنی بدون مدرک را خلاف شرع و قانون دانستند.

چقدر روی این امر کار شد؟ فراموش نکرده ایم که در آخر مجلس گذشته گزارشی از کمیسیون اصل نود منتشر شد که عیناً تکرار دروغ ها و تهمت هایی که سه سال است زده می شود بود. اگر اقدام آقای رئیس جمهور یک بداخلاقی بود که بود ایشان لااقل یک نوار پخش کرد ولی آنها بدون حتی یک سند آن همه تهمت و افتراء زدند و کسی هم متعرض آنها نشد.

خوب اگر کسی بگوید این وضع خوب نیست و باید اصلاح شود باید او را ستود، نه این که ملامت کرد. دانشجویان و استادان ما با علاقمند به رفتن از کشور هستند، چنان که آمار مهاجرت نگران کننده است و یا دلخوری هایی پیدا می کنند که بعداً ممکن است جاهای دیگر سر در بیاورد یا بی تفاوت شوند و فقط دنبال زندگی روزمره می روند و درد مردم را فراموش می کنند.

در جامعه هم چند بحران به وجود می آید: بحران اعتماد، یعنی جدایی مردم از حکومت که فاجعه آمیز ترین مسأله است. بحران اقتصادی، شما می بینید الان در چه وضعی هستیم چه امکاناتی از مملکت از بین رفت نه معیشت مردم درست شد نه عدالت نه امید به اینده زیاد تر شد و بحران انسانی و سرمایه انسانی یعنی سرمایه های انسانی که از بین می رود و در مقابل گسترش فساد تباهی و مسائلی نظیر این و نا امنی اینها نتیجه نبودن آن فضا است.

دو اصل را ذکر می کنم که اگر روی آن ها کار بشود خوب است. اگر دولتی بخواهد بیاید و برنامه اش را در عرصه دانشگاه در جهت تأمین این اصل ها قرار دهد کار بزرگی کرده است:
1- استقلال دانشگاه ها از هر نیروی بیرونی، از جمله وزارت علوم که در واقع نقش وزارت دفاع را نسبت به نیروهای مسلح دارد یا باید داشته باشد.
2- واگذاری کار علمی و مدیریتی به خود دانشگاه و حذف معیارهای امنیتی و خاص سیاسی در گزینش و سایر امور. کاری که ما شروع کردیم و نیمه تمام ماند دانشگاه را باید دانشگاه اداره کند گروه های علمی را باید خودشان تعیین کنند.
3- آزادی فعالیت های صنفی و سیاسی در چارچوب قانون
واقعا همه گروه ها همه انجمن ها تشکل ها بتوانند کار بکنند و دردرجه اول بازکردن فضا برای تشکل های دینی سیاسی سابقه دار و مستقل

در مورد انتخابات چند نکته را عرض می کنم:
یکی مسأله تئوریک و نظری است که از ما انتظار می رود انجام دهیم آیا صرف آمدن افرادپای صندوق و رأی ریختن این انتخابات است؟ در صورتش بله هست ولی به لحاظ نظری باید تبیین و توجیه شود که انتخابات چیست و چه جایگاهی دارد و بعد که فهمیدیم چیست تلاش کنیم در واقع هم همین طور شود.
انتخابات مبتنی بر چند پیش فرض است پیش فرض اول اینکه حاکمیت از آن مردم است یعنی مردم حاکم بر سرنوشت اند، والا انتخابات معنی ندارد یا امر تشریفاتی و زینتی است.
دوم اینکه برای اینکه این حق مسلم ادا شود باید آزادی از ترس، اجبار، ارعاب و فریب وجود داشته باشد تا طرف بتواند آنچه دلش می خواهد ابراز کند و نیز باید جامعه توجیه شود که انتخابات روح دموکراسی است.
نمی شود دموکراسی را مردود دانست و باز هم مدعی شد که انتخابات مورد قبول است. و نمی توان به حاکمیت مردم بر سرنوشت اعتقاد نداشت و مدعی داشتن دموکراسی شد. نمی شود که همه این ها را قبول داشت، ولی آزادی های مطلوب که شرط و بستر وجود آن ها است نباشد.
پس یک کار اصلی توجیه انتخابات و تبیین چیستی آن و انتخابات مطلوب است، برای بالا بردن آگاهی جامعه.
نکته دیگر این که انتخابات عملاً باید منشاء انسجام جامعه و تقویت روح ملی و گسترش اعتماد عمومی و ... شود که خود این ها دفع کننده بسیاری از تهدیدها و مشکلات خواهد بود و نیز راه را به سوی توسعه مشارکتی باز می کند.
همه ما باید در این زمینه احساس مسؤولیت کنیم به خصوص در این موقعیتی که از داخل و خارج خطرات بزرگی جامعه ما را تهدید می کند.

مطمئنا الان مسأله اقتصادی حاد ترین مسأله است، بخصوص که بنیاد های اقتصادی در جامعه ما لطمه دیده و معیشت مردم سخت شده است، اما من می گویم هنر ما باید این باشد ارتباط بین شعارهای اساسی خودمان و این مسائل را پیدا کنیم.

باید مشخص کنیم آیا وقتی می گوییم جامعه مدنی حاکمیت قانون، احترام به حق حاکمیت مردم، آزادی، عدالت و ... آیا نتیجه آن کاهش فقر و بالا رفتن امید به آینده و احساس حرمت و امنیت بیشتر از سوی مردم نیست؟

باید بگوییم مراد ما از توسعه همه جانبه توأم با عدالت که شعار مهم اصلاح طلبان است چیست و چه آثاری در زندگی عینی و ذهنی جامعه پدید می آورد. حاد بودن مسائل اقتصادی نباید موجب فراموشی شعارهایی شود که اگر عملی می شد این وضع اقتصادی بد هم پیش نمی آمد.

در این مرحله بیاییم فکر خود را بیان کنیم، هر چند راه های عرضه آن بسته یا به شدت تنگ باشد، ولی بگوییم در چارچوب انقلاب و قانون که مورد قبول ما است، چه راه حل هایی داریم. بگوئیم وضع مملکت چیست و ما چه می خواهیم بکنیم و چقدر می توانیم این کار را بکنیم؟ در واقع به جای شخص محور، برنامه محور و مطالبه محور بشویم.
به جامعه مسائل را بگوئیم و اگر واقعا شرایطی باشد که یک حداقل اطمینان هایی وجود داشته باشد افراد و گروهها بیایند فکر می کنم هم برنامه اش را داریم و هم افرادی که بتوانند بیایند و ممکلت را از این وضعی که هست نجات دهند.
باید سعی کنیم دیدگاهها را نزدیک کنیم و به یک جمع بندی برسیم.

البته نمی شود در مهمترین مسأله که همانا انتخابات است نظر بسیاری از آنان که هزینه دادند و به حصر و حبس و محدودیت ها گرفتار شدند را نادیده گرفت. درست است که باید جهت فکر و فعالیت خود را جامعه و تلاش برای ارتقاء فکری و اعتلاء بینش و منش مردم قرار داد، اما در کشورهایی نظیر کشور ما اگر نگاه به قدرت نداشته باشیم نمی توان فعالیت مدنی و اجتماعی نیز داشت اگر دولت با شما معارضه داشته باشد، در مقابل شما خواهد ایستاد. اما شما و مردم در مورد تصمیم گیری من اصلا نگران نباشید. من یک فرد در مجموعه عظیم اصلاح طلبان هستم و نظر خودم را دارم و در عین حال در عمل به نظر جمع (که امیدوارم اجماعی باشد) احترام می گذارم».

در ابتدای این دیدار حاضرین در جلسه به بیان دیدگاهها و نظرات خویش پرداختند:
فشارها روی انجمن روز به روز بیشتر می شود.
وارد شدن به فضای انتخابات از دید گاه بچه های انجمن میتواند شرکت و انتخابت شدن باشد میتواند شرکت و استفاده از فضای انتخاباتی باشد و می تواند تحریم فعال باشد.
شرایط اصلاح طلبان برای انتخابات
هزینه مند کردن انتخابات برای حاکمیت
دغدغه ما باید هزینه هایی که مردم دادند و مسأله زندانیان و رفع حصر سران اصلاحات باشد
نباید بازه زمانی را از دست داد؛نباید منتظر دعوت ازرقیب بود
ما اهل براندازی نیستیم ؛ باید یک نوع تعاملی برقرار شود
نباید منتظر معجزه بود
چرا همیشه در هنگام انتخابات به تکاپو می افتیم!؟
در این اوضاع یک فرد میانه رو بیشتر می تواند اثر گذار باشد تا هم فضا عوض شود و هم زمینه برای فعالیت اصلاح طلبان مهیا شود
نباید زیاد به نظرسنجی ها دل خوش کرد
     
  
زن

 
مشاور میرحسین موسوی، آخرین وضعیت حقوق بشر در ایران را برای گزارشگر سازمان ملل شرح داد

جرس: پیش از ارائه چهارمین گزارش احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، اردشیر امیر ارجمند سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید طی دیداری با این مقام بین المللی به تشریح آخرین وضعیت نقض حقوق بشر در ایران بویژه در خصوص رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی ایران و انتخابات آتی ریاست جمهوری پرداخت.

به گزارش جرس، دکتر امیر ارجمند در این دیدار که روز دوشنبه ۱۱ مارس ۲۰۱۳ برابر با ۲۱ اسفند ۱۳۹۱ در محل مقر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو سوئیس انجام شد به تشریح وضعیت رهبران جنبش سبز، تداوم حبس خانگی رهبران جنبش سبز و قطع کلیه ارتباطات موسوی و کروبی و رهنورد با خانواده و وضعیت درمانی نامناسب رهبران جنبش سبز پرداخت.

امیر ارجمند در این دیدار با گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل در ایران به فشار و سرکوب نهادهای امنیتی نسبت به د ختران موسوی و رهنورد و نیز احضار و بازداشت فرزند ارشد مهدی کروبی اشاره کرد.

مشاور ارشد میر حسین موسوی در ادامه به مسئله احضار و تهدید و ارعاب فعالان سیاسی و مدنی و روزنامه نگاران ایران طی ماهها و هفته های اخیر در تهران و مهاباد و سایر شهرها پرداخت.

امیر ارجمند همچنین به تبیین فشار و تهدید نسبت به چهره های سیاسی منتقد حاکمیت در ایران پرداخت و افزود که در برخی شهرستانها فعالان سیاسی منتقد احضار و از ایشان خواسته شده است که پیش از انتخابات شهرستان را ترک کنند و در هنگام انتخابات ریاست جمهوری آتی در شهر حضور نداشته باشند.

ريیس سابق کرسی حقوق بشر یونسکو در ایران همچنین به انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم پرداخت و گفت : آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی می تواند پیامی برای تغییر در جامعه برای گذار به انتخابات آزاد بر اساس استانداردهای جهانی باشد اما بدون این نشانه ها نمی توان انتظار داشت که انتخابات آزادی در پیش رو باشد.

امیر ارجمند در ادامه به مسئله تحریم های اقتصادی در جریان پرونده هسته ای ایران پرداخت و گفت : ما به صفت جنبش سبز مردم ایران مخالف تحریم هستیم به دو دلیل مشخص اول اینکه فشار به مردم ایران وارد می شود و امنیت انسانی صدمه می خورد محیط زیست ، اقتصاد و سلامت و نیز آمد و شد ایرانیان آسیب جدی خورده است و دوم آنکه حقوق مدنی ایرانیان لطمه خورده و فضای کنش دموکراتیک را از بین می برد و مردم ایران بایدهزینه اقدامات حاکمان را بپردازند و این ظالمانه است.

استاد سابق حقوق بشر صلح و دموکراسی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه به تهدیدهای نظامی علیه ایران پرداخت و تاکید کرد : این تهدیدها به سرکوب مردم ایران کمک می کند و فشارها بر علیه منتقدان را تشدید می نماید و به هر مبارزه دموکراتیکی در ایران آسیب جدی می زند.

امیر ارجمند از احمد شهید خواست که به جامعه جهانی اعلام شود که پرونده هسته ای ایران تنها مسئله ایران در سطح بین المللی نیست و معضلات و مشکلات حقوق بشری در ایران موضوع اولویت داری است.

سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در پاسخ به پرسش احمد شهید درباره شرائط و انتظارات جنبش سبز در آستانه انتخابات آتی ریاست جمهوری گفت : باید سیاستهای کلی عوض شود تا انتخابات معنی داشته باشد آزادی رهبران جنبش سبز نشانه اراده حاکمیت برای تغییر شرايط خواهد بود اما باید شرائط دیگری هم تحقق پیدا کند.

امیر ارجمند افزود : همانچه که میرحسین موسوی در بیانیه ۱۷ خود گفته بود و آقای کروبی هم مشابه آنرا تایید کرده بود شرط انتخابات آزاد برای بازگشت به وضعیت عادی آزادی زندانیان سیاسی ، آزادی مطبوعات و رسانه ها ، آزاد احزاب و نظارت بیطرفانه بر کل فرایند انتخابات است . انچه مردم ایران می خواهند توقع و انتظار زیادی نیست و کاملا بر طبق قانون اساسی ایران و مطالبه یک انتخابات قانونی و عادلانه بر اساس موازین جهانی شناخته شده است.
امیر ارجمند همچنین به مکانیزم نظارت بر انتخابات ایران اشاره کرد و گفت : قبلا عالی ترین مقامات از جمله رهبر جمهوری اسلامی ادعا می کردند که امکان تقلب در انتخابات در ایران نیست اما الان هر دو جناح سیاسی درگیر در نزاع قدرت اعلام می کنند که دیگری در صدد تقلب یا مهندسی در انتخابات هستند. دولت سپاه و بسیج را متهم به دخالت در فرایند انتخابات و سپاه و بسیج دولت را متهم به سوء استفاده از امکانات دولتی می نمایند و شورای نگهبان بویژه دبیر آن بیطرف نیستند. دبیر شورای نگهبان از مسببین شرائط موجود در ایران است .

دکتر احمد شهید در انتهای این دیدار ضمن تایید موارد مطرح شده از سوی دکتر امیر ارجمند گفت : من در گزارشهایم به وضعیت ناگوار رهبران جنبش سبز اشاره کرده ام بویژه مسئله سلامت و بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز و فشار به خانواده های ایشان همچنین در مورد بازداشت و تهدید و ارعاب مدافعان حقوق بشر و روزنامه نگاران نیز گفته ام و به این گزارشاتم ادامه خواهم داد.

در مورد انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران احمد شهید ضمن تایید اظهارات امیر ارجمند در مورد عدم مشروعیت هر انتخابات غیر منطبق بر موازین بین المللی بر لزوم اجرای فرایندهای انتخابات آزاد سالم و منصفانه فعالیت در این زمینه تاکید داشت که باید در این رابطه فعالیتهای جامعه بین المللی ادامه یابد تا دولت ایران نیز ملزم به رعایت آن باشند.

     
  
صفحه  صفحه 14 از 51:  « پیشین  1  ...  13  14  15  ...  50  51  پسین » 
سیاست

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA