انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 38 از 51:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  50  51  پسین »

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )


زن

 
سریال تکراری در حکومت ملایان صفویه ایران


[b]
اما در پایان دهه هفتاد یکی از مشهورترین «سر به نیست» کردن‌ها در شهر مشهد اتفاق افتاد! از مرداد ۷۹ تا مرداد ۸۰ بنا به آمار رسمی ۱۶ تن از زنان مشهد و بنا به آمار غیررسمی ۲۴ تن یکی پس از دیگری به قتل می‌رسیدند و جنازه‌هایشان در حوالی شهر و یا پارک‌ها رها می‌شد، اولین مقتول این قتل‌ها زنی بود ۳۰ ساله به نام «افسانه کریم پور» که جنازه‌اش ۷ مرداد ۱۳۷۹ در ابتدای اتوبان گرگان پیدا شد پس‌ازآن ۱۰ مرداد جنازه زنی به نام «لیلا آشفته» درحالی‌که خفه‌شده بود در زیر بوته‌زارهای گوجه‌فرنگی در حوالی جاده خین‌عرب مشهد پیدا شد. یک روز بعد نیز ۱۱ مرداد ۷۹ در محله سجاد شهر مشهد جسد زنی به نام «فریبا رحیم‌پور» در یک گونی زردرنگ کشف شد. او هم خفه‌شده بود پس‌ازاین سه قتل مشابه بود که مطبوعات متوجه این قتل‌های سریالی شدند و در نشریات از قتل‌ها به نام «قتل‌های عنکبوتی» یادکردند با این توجه شش ماه از قتل‌ها خبری نبود و بسیاری آن را تمام‌شده می‌دانستند تا اینکه ۳ دی ۷۹ کمی بالاتر از شرکت ایران‌خودرو مشهد چادری مشکی که جسد زنی در آن پیچیده شده بود کشف گردید این زن «معصومه» نام داشت. چندی بعد نیز در ۱۶ بهمن ۷۹ بازهم در روبه‌روی ایران‌خودرو جسد زنی پیچیده در چادر کشف شد نام این زن «سارا رحمانی» ۲۷ ساله بود قتل‌ها یکی پس از دیگری انجام می‌شد:
۲۹ بهمن ۷۹ جسد زنی ۴۵ ساله به نام اعظم عبدی درحالی‌که خفه‌شده بود در حوالی جاده خین‌عرب کشف شد. خانواده اعظم عبدی حتی توان پرداخت هزینه کفن‌ودفن او را هم نداشتند.
۱۹ اسفند ۷۹ جسد زن ۵۰ ساله ای به نام سکینه کیهان زاده در شمال شرقی مشهد کشف شد جسد این زن نیز در چادری سیاه پیچیده شده بود.
۲۳ اسفند ۷۹ جسد زن دیگری به نام خدیجه کامل قصری که با روسری خفه‌شده بود در روستای دوست‌آباد حوالی مشهد کشف شد.
۱۲ فروردین ۱۳۸۰ در حاشیه جاده قوچان مشهد در جوار میدان شهید فهمیده و جاده خین‌عرب جنازه زنی پیچیده در چادر مشکی کشف شد این زن مرضیه سعادتیان ۳۵ ساله و مجرد بود.
۱۴ فروردین ۸۰ جسد مریم ۳۵ ساله درحالی‌که خفه‌شده و در چادری پیچیده شده بود کشف گردید.
۱۵ فروردین ۸۰ جسد طوبی جشن آبادی ۳۵ ساله و مجرد در چادری پیچیده شده بود، کشف شد.
۲۴ فروردین ۸۰ عذرا حاجی‌زاده ۳۱ ساله خفه‌شده بود جسد در خیابان خیام شمالی مشهد کشف شد.
۳ تیر ۸۰ جسد مریم بیگی ۲۸ ساله در بلوار شهید موسوی مشهد و همچنین اجساد شیوا و زهرا نیز در نقاطی در همان نزدیکی کشف شد هر سه آن‌ها خفه‌شده بودند.
۱۱ تیر ۸۰ جسد لیلا ۲۰ ساله که خفه‌شده بود در مشهد پیدا شد.
۲۴ تیر ۸۰ جسد محبوبه الهی ۱۸ ساله در جاده قدیم قوچان کشف شد.
نهایتاً پس از گذشت یک سال در مرداد ۸۰ جنازه زهرا صد خسروی ۳۳ ساله در نزدیکی‌های خیابان طبرسی مشهد در کنار بشکه‌های زباله پیچیده شده در گونی کشف شد و چند هفته بعدازآن پلیس و مراجع قضایی اعلام کردند قاتل قتل‌های سریالی زنان مشهدی به دام افتاده است! قاتل که ابتدا خود را بسیجی معرفی کرد و برای اثبات حرف‌های خود کارت عضویت بسیج را نیز ارائه کرد در دادگاه بعد بسیجی بودن خود را تکذیب و سپس کارت بسیجی خود را جعلی اعلام نمود اما در صحن علنی دادگاه اعلام کرد که با «انگیزه‌ای مقدس و دینی و برای پاک‌سازی جامعه از فساد» اقدام به قتل آنان نموده است.



سعید حنایی

حجت‌الاسلام منصوری رییس شعبه ویژه قتل دادگستری مشهد ضمن اعلام اینکه با توجه به اینکه مقتولان «زنان خیابانی» بوده‌اند و بسیاری از خانواده‌هایشان حتی اقدام به طرح شکایت هم نکرده‌اند اعلام کرد: «برای شناسایی و دستگیری قاتل پلیس و گاهی مأموران اطلاعات کار گسترده‌ای انجام دادند، هر فرضیه‌ای مطرح می‌شد تحت پیگیری تخصصی قرارمی گرفت بررسی گروه‌های مذهبی که در مشهد فعالیت دارند بررسی سوابق زندانیان سابقه‌دار که در ۶ ماه وقفه این جنایات در زندان به سرمی بردند بررسی اثرهای برجای‌مانده از عامل جنایات بررسی انگیزه انتقام‌جویی و... همگی وقت زیاد و نیروی زیادی را طلب می‌کرد. بعدازاینکه تمامی جوانب بررسی شد و مسئولان قضایی و پلیسی پی بردند عامل جنایات باانگیزه‌ای جدید تحت عنوان اجتماعی دست به این قتل‌ها می‌زند یک ترفند مطرح شد و آن جمع‌آوری زنان خیابانی و اجیر کردن آنان بود. وی در ادامه افزود: حدود ۱۵۰ زن ولگرد و باسابقه شناسایی شد و تحت نظر گرفته شدند به تعدادی از آنان آموزش داده شد تا اینکه این ترفند جواب داد و یکی از طعمه‌ها موفق به ردیابی شکارچی زنان خیابانی مشهد شد.» این در حالی بود که در شهر مشهد و تعدادی از مطبوعات محلی عنوان می شد که متهم در یکی از هیاتهای مذهبی شناسایی و بازداشت شده است .
در بعد از بازداشت سعیدحنایی برخی از روزنامه‌های متعلق به جناح راست ضمن هشدار شیوع فساد در جامعه و شماتت مسئولان در بی‌توجهی به پدیده فحشاء در جامعه اقدام «سعید حنایی‌ها» را علناً ستوده و البته کار فقط به نگارش ختم نشد و پس از اعدام سعید حنایی «انصار حزب‌الله مشهد» برای سعید حنایی مجلس ترحیم گرفت و بسیاری از چهره‌های سرشناس و بنام انصار حزب‌الله نیز در آن مجلس شرکت جسته، نشریه ندای ولایت مشهد ارگان انصار حزب الله مشهد در همان زمان در تیتر اولش از سعید حنایی به‌عنوان «شهید امربه‌معروف و نهی از منکر» نام برد!
     
  
زن

 
سریال تکراری در حکومت ملایان صفویه ایران
«قتل‌های زنجیره‌ای آذر ۱۳۷۷» و همچنین «ترور سعید حجاریان در اسفند ۱۳۷۸» معروف‌تر از آن است که به آن پرداخته شود و در گفتنی‌ها نیز بسیار از آن گفته‌ام اما آغاز دهه ۸۰ نیز شروع قتل‌های زنجیره‌ای دیگر بود!
شهریورماه ۱۳۸۱ شش بسیجی عضو «پایگاه مقاومت بسیج شهید علی‌اصغر مولا» در محله ارگ کرمان که همگی متولد سال‌های ۶۰ تا ۶۲ بودند آن‌طور که بعدها در اعترافاتشان می‌گویند، دلشان «از دیدن فساد حاکم بر شهر خون شده» بود باهم، هم‌قسم می‌شوند تا «فساد و منکرات» را در شهر ریشه‌کن کنند، آن‌ها گرچه همگی بسیجی بودند اما جایگاهشان از یک بسیجی عادی بالاتر بود در میانشان پسر رئیس «ستاد امربه‌معروف و نهی از منکر» شهر کرمان هم بود ویکی‌شآن‌هم پسر خواهر فرمانده بسیج استان سیستان و بلوچستان بود همانی که فرمانده پایگاه مقاومت بود و بخاطر همین روابط فامیلی و سمت ، دوران خدمت را به صورت نیمه وقت در مرکز فرماندهی و کنترل ستاد نیروی انتظامی استان کرمان راننده سرهنگ مدنی فرمانده آن مرکز بوده و یکی دیگر نیز به خاطر آنکه بسیجی بوده در دفتر فرمانده نیروی انتظامی کرمان منشی فرمانده بوده است ، وضعیت خاص آن پایگاه مقاومت به شکلی بوده است که در آن پایگاه تجهیزات نظامی و انتظامی بی شماری موجود و حتی تعدادی سرباز وظیفه نیز در اختیار آن پایگاه گذاشته شده بود که یکی از آن سربازان نامش در میان متهمان نیز دیده می شود.


برای شروع محمد حمزه مصطفوی پیشنهاد می‌دهد که سخنرانی‌های «آیت‌الله مصباح یزدی» را در محرم سال ۸۰ گوش کنند آیت‌الله مصباح یزدی در بخشی از سخنرانی خود در شب دهم محرم گفته بود: »همان‌طور که بدن ما احتیاج دارد که مواد نافع را جذب کند احتیاج داریم که سموم را هم دفع کنیم. اگر کلیه درست‌کار نکند اگر روده‌ها درست‌کار نکنند مواد سمی از بدن خارج نشود آدم مسموم می‌شود و می‌میرد سموم را هم باید دفع کرد جاذبه همه‌جا به درد نمی‌خورد با دشمنان باید دشمنی کرد»
مصطفوی‌ بعدها در دادگاه گفت: «حضرت آیت‌الله مصباح در اظهارات خودشان فرمودند امربه‌معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی دارای سه مرحله است، در مرحله اول اگر با فردی که فساد و جرم مشهودی را در سطح جامعه انجام می‌دهد برخورد نمودید، با نهی شدید و امر به کنار گذاشتن این عمل، فرد را از عمل خود بازدارید و در مرحله بعد اگر مجدداً ارتکاب به این جرم را مشاهده کردید، این بار فرد را دستگیر کرده و به مراجع قضایی تحویل دهید. در مرحله سوم اگر بازهم تحت هر عنوانی این فرد از دست مسئولان قضایی رها شد و بازهم به عمل قبلی خود روی آورد، این فرد دیگر اصلاح شدنی نیست و خون او مباح بوده و این فرد مهدورالدم است و کشنده این فرد مجاهد فی سبیل الله است» آن‌ها با همین اعتقاد کار کشتن پنج نفر از شهروندان کرمان را آغاز می‌کنند.
محمد حمزه مصطفوی متولد ۱۳۶۰ فرمانده پایگاه بسیج شهید مولا از نسل بسیجیان بعد جنگ است ، او در سال ۱۳۷۲ به عضویت بسیج درمی‌آید و در سال ۱۳۷۴ به «اردوهای آموزش عقیدتی طرح ولایت» می‌رود (این طرح از طرف نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران و با همکاری «موسسه امام خمینی» متعلق به آیه الله مصباح یزدی برگزار می‌شود که در خلال آن اساتید آن موسسه برای بسیجیان در مورد امربه‌معروف و نهی از منکر و پالایش عقیدتی دروسی طرح می‌کنند و در پایان هر دوره نیز آیت‌الله مصباح یزدی برای آن‌ها سخنرانی می‌نماید) مصطفوی پس از طی این دوره به عنوان بسیجی ویژه و «ناصح امر به معروف و نهی از منکر» فرمانده پایگاه می‌گردد و تحت تأثیر همین دوره بوده که خود در اعترافاتش می‌نویسد: «تصمیم داشتیم که با تهاجم فرهنگی و فساد و فحشا و بی‌بندوباری مبارزه کرده و آن را ریشه‌کن کنیم»



محمد حمزه مصطفوی

محمد حمزه مصطفوی در مورد جزئیات اولین قتل که در ۲۲ شهریور ۱۳۸۱ انجام‌گرفته است می‌نویسد: «مصیب [مصیب افشاری ۲۰ ساله] مشغول مشروب‌فروشی در میدان ارگ بود با دیدن بچه‌های پایگاه پا به فرار گذاشت او را دستگیر کردیم و به پایگاه آوردیم از او بازجویی کردیم اعتراف نکرد که مشروب‌فروش است استخاره کردیم او را بکشیم خوب آمد سلیمان گردن او را فشار داد من دست‌وپایش را گرفتم و محمد هم کمک کرد اما موفق نشدیم. من گفتم: مسجد جای امن خداست، بیرون برویم» او را شب در دستشویی پایگاه نگه می‌دارند و فردای آن روز مصیب را به هفت باغ کرمان برده‌اند، با دستان بسته در یک گودال یک متری گذاشته‌اند و سپس سنگ بزرگی را به سمت او پرتاب کرده‌اند. مصطفوی گفته است که چگونه چندین بار سنگ را بر سر وی کوفته و سپس با کمک همراهانش بر روی او خاک ریخته‌اند. او در ادامه اعترافاتش نوشته است:«به‌طرف کرمان حرکت کردیم در تکیه فاطمیه زیارت عاشورا خواندیم و به خانه رفتیم» اما وقتی قاتلان شناسایی و بازداشت شدند مشخص شد مصیب تنها سیگار و نوار فروش دوره‌گرد میدان ارگ بوده است جسد مصیب دو سال بعد در بیابان‌های اطراف کرمان با نشانی قاتلان کشف شد و نهایتاً خانواده وی با دریافت ۱۸ میلیون تومان رضایت خود را از قاتلان پرونده اعلام کردند.
پس از قتل مصیب گروه مصمم‌تر می‌شود ظاهراً آن‌ها تصمیم گرفته‌اند تا هفته‌ای یک نفر را از صحنه روزگار محو کنند تا «چهره کرمان اسلامی شود»، یک هفته بعد ۲۹ شهریور ۱۳۸۱ محمد حمزه به گروه می‌گوید که فردی را شناسایی کرده که جوانی است ۲۰ ساله به نام «محسن کمالی» محمد حمزه به گروه می‌گوید او فروشنده مواد مخدر است.
     
  
زن

 
سریال تکراری در حکومت ملایان صفویه ایران

«چنگیز سالاری» یکی دیگر از اعضای گروه قتل محمد حمزه است او ماجرای دومین قتل را این‌چنین توضیح می‌دهد: «من هشت سال خادم مسجد غلامعلی بودم و در پایگاه بسیج مسجد به نام پایگاه مولا فعالیت داشتم. ۲۹ شهریور سال ۸۰ سه نفر از بچه‌های پایگاه دنبالم آمدند محمد حمزه مصطفوی فرمانده پایگاه گفت برویم یک نفر را که در کار خلاف عرق‌فروشی و مواد هست بازداشت کنیم با خودرو پیکان علی ملکی از پایگاه خارج شدیم و به باغ پسته رفتیم در آنجا یک تلمبه آب بود. ما چهار نفر پیاده شدیم و محسن را به کنار حوض آب‌بردیم محمد حمزه او را داخل آب انداخت ما هم وارد آب شدیم. حمزه با پای راستش گردنش را زیرآب نگه داشت. ما هم بدنش را ۲۰ دقیقه نگه داشتیم تا دست‌وپا زدنش تمام شد و بعد او را به جاده ماهان بردیم کنار همان‌جایی که مصیب را انداخته بودیم انداختیم و رویش کمی خاک ریختیم بعد من به خانه رفتم »
جنازه محسن نیز دو سال بعد کشف شد و البته در مسیر تحقیقات دادگاه هرگز اتهام فروش مواد مخدر و یا مشروبات الکی مقتول محسن کمالی ثابت نشد و مشخص گردید وی با موتور برای دکه‌های مطبوعاتی روزنامه می‌برده است، دو سال بعد از دستگیری قاتلان و برگزاری دادگاه خانواده محسن کمالی نیز با دریافت ۱۸ میلیون تومان دیه، رضایت خود را از قاتلان اعلام کردند.
بعد از دومین قتل ظاهراً گروه جسارت بیشتری یافته است و به عملیات خود شتاب بیشتری بخشیده آن‌ها دو روز بعد ۳۱ شهریور ۱۳۸۰ به سراغ سومین قربانی خود می‌روند!
قربانی این بار زن است، «جمیله امیر اسماعیلی ۲۸ ساله ـ متأهل» محمد حمزه مصطفوی در اعترافاتش در مورد قتل جمیله امیر اسماعیلی نوشته است: «به نام زهرا او را می‌شناختیم. مسئول خانه‌های فساد بود و دختران فراری را پناه می‌داد او را به باغ پسته بردیم، علی ملکی روی کمرش نشست من هم تنش را زیرآب بردم بعد او را در صندوق‌عقب انداخته و به جاده ماهان بردیم چون زن بود او را در گودالی دیگر انداختیم؛ و کمی خاک روی او ریختیم»
«محمد یاعباسی ۲۱ ساله، کارمند اداره جهاد سازندگی کرمان» او مسئول عملیات پایگاه مولا هست که محمد حمزه مصطفوی فرمانده‌اش هست، یاعباسی صراحتاً در بازجویی‌هایش می‌گوید: «چون آقای مصطفوی گفت این کار را باید بکنید، ما این کار را کردیم، خدا ما را ببخشد » یاعباسی معتقد است حمزه فرمانده او بوده است و به او دستور سازمانی داده و او اطاعت کرده است او در تمام دوران بازجویی و دادگاه خود را بی‌گناه می‌داند و مشارکتش در قتل را یک «مأموریت» می‌داند، وکیل یاعباسی نیز همین اعتقاد را دارد «محسن عامری» وکیل مدافع یاعباسی در دادگاه گفته است: «همه کارهای اعضای پایگاه منفی نبوده و فعالیت‌های مثبت و قابل‌تقدیر زیادی داشته و همه ساکنان محله به آن واقف هستند. همچنین امکاناتی از قبیل اتومبیل، سرباز، دستبند و بی‌سیم که توسط مقام‌های مافوق در اختیار آن‌ها قرار داشته همه تأییدی بر قانونی بودن پایگاه است» وی در ادامه افزوده است: عادلانه نیست وقتی کارگزار و یا مأموری از حکومت اسلامی، خارج از حیطه اختیارش و با این تصور که به وظیفه شرعی خود عمل می‌کند، مرتکب جرمی گردد، منکر سایر کارهای مثبت و حتی ارتباط او با حکومت و نظام بشویم. آیا این عمل پشیمانی در پی نخواهد داشت؟ آیا این روش را حکم خدا می‌دانیم؟»
محمد یاعباسی ماجرای قتل را این‌گونه شرح می‌دهد:«آقای مصطفوی شب زنگ زد خانه ما و گفت بلند شو بیا خانه‌یکی از دوستان، آدرس را نمی‌دانستم، آدرس داد. گفت فوراً بیا و ماشین را هم بیاور و من رفتم دنبال علی ملکی... رفتیم آنجا. دیدم که به آن زن دستبند زده‌اند و حمزه گفت او را به داخل ماشین ببرید تا ساعت ۱۲ شب، همین‌طور داخل شهر می‌چرخیدیم حمزه گفت که باید او را به سر تلمبه (حوض) ببریم. گفتم حمزه، این زن است، چرا؟ گفت: نه، استخاره خوب است. به باغ پسته رفتیم. حمزه زن را پایین آورد، من گفتم حمزه این زن است و من دست به او نمی‌زنم. گفت باشد تو مراقب اطراف باش دیدم که حمزه او را داخل آب انداخت و علی ملکی هم داخل آب بود و او را گرفت»
بعدها نه‌تنها در خلال دادگاه اتهام «فاسد بودن» مقتول ثابت نشد بلکه جنازه وی نیز پیدا نشد، سازمان پزشکی قانونی استان کرمان در گزارش‌های کشف جسد نوشته است که تنها بخش‌های از استخوان پای جملیه امیر اسماعیلی را کشف کرده است و جسد توسط حیوانات وحشی خورده شده. پرونده سومین مقتول نیز نهایت در سال ۱۳۸۳ یعنی دو سال پس از وقوع قتل مختومه شد و خانواده جمیله با دریافت ۱۸ میلیون تومان دیه از شکایت خود گذشت کردند.
بعد از سومین قتل است که حالا خبر «سر به نیست» شدن تعدادی از کرمانی‌ها به مطبوعات هم درز پیداکرده است، روایت‌ها متفاوت است در بعضی از مطبوعات محلی و سراسری خبر از ناپدید شدن بیشتر از ۳ نفر می‌دهند حالا نیروهای امنیتی و پلیس شهر هم به دنبال قاتل یا قاتلان هستند شاید همین اخبار و یا تحقیقات است که گروه کمی کم‌کارتر می‌شوند، حمزه در اعترافاتش به این مسئله نیز اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از سپاه ناحیه به ما گفته بودند در مورد شایعه ناپدید شدن و کشته شدنشان تحقیق کنیم» قاتلان خود مأمور بررسی تحقیق پرونده مقتولان شده بودند!
اما همه این‌ها باعث نمی‌شود تا آن‌ها از کار خود دست بکشند، باگذشت نزدیک به یک ماه از سومین قتل گروه ۲۸ آبان ۱۳۸۱ درحالی‌که مشغول عملیات «ایست و بازرسی بسیج» بودند جلوی خودروی پژو ۴۰۵ سفیدرنگی را می‌گیرند که در آن‌یک پسر و دختری نشسته بودند، «محمدرضا نژاد ملایری ۲۸ ساله» و «شهره نیک پور ۲۹ ساله» پس از چک کردن مدارکشان محمد حمزه مصطفوی‌ای به بسیجیان پایگاه شهید مولا که در محل حاضر بودند می‌گوید: «این‌ها رابطه نامشروع دارند و در کار توزیع مشروبات الکلی هستند»
اگرچه آن روز محمد حمزه مصطفوی به بسیجیان پایگاه تحت فرمانش با قطعیت می‌گوید: «این‌ها رابطه نامشروع دارند و در کار توزیع مشروبات الکلی هستند» اما بعدها در اعترافاتش می‌نویسد: «ما نمی‌دانستیم که چکارکنیم؟ آیا این‌ها همان مشروب‌فروش‌های عمده هستند یا نه؟ استخاره گرفتیم برای آقای ملایری خوب آمد در استخاره آمده بود که «ما همواره بر اعمال شما ناظر هستیم و پاداش و اجر شمارا خواهیم داد و بدکاران را به مرگ زودرس خواهیم رساند شمارا تا پای آتش می‌بریم ولی آتش را برایتان گلستان می‌کنیم ، بعدازاین استخاره تصمیم گرفتیم آن دو را بکشیم.»


محمدحمزه مصطفوی متهم ردیف اول قتلهای محفلی کرمان


«محمد سلطانی، ۱۹ ساله» سرباز «قرارگاه امربه‌معروف و نهی از منکر سیدالشهدا» سربازی که در روز قتل تحت فرمان محمد حمزه بوده است، او در اعترافاتش می‌گوید: «به حمزه گفتم: کشتن آن‌ها در حیطه وظایف ما نیست ولی او اصرار کرد گفت خودت استخاره کن با تسبیح استخاره کردم عدد ۶ آمد یعنی هر کاری داری با سرعت انجام بده که رضایت خدا در آن است» و این‌چنین است که با آن «استخاره‌های خوب» بسیجیان محمدرضا نژاد ملایری و شهره نیک پور را به همان قتلگاه همیشگی یعنی به باغ پسته می‌برند و پس از خفه کردن در آب، اجسادشان را در صندوق‌عقب پژو می‌گذارند»
محمد حمزه مصطفوی می‌گوید: «اتومبیل را به خانه خودمان آوردم، پدر و مادرم به حج رفته بودند و رفت‌وآمدی به منزل ما نمی‌شد» محمد سلطانی در گوشه دیگری از اعترافاتش می‌گوید: «فردا حمزه زنگ زد که بیا تا جنازه‌ها را جایی بیندازیم، دوباره استخاره کردم، بسیار خوب آمد، با او رفتم و جنازه‌ها را در جاده جوپاری انداختیم، بعد به تکیه فاطمیه رفتیم و زیارت عاشورا خواندیم و بسیار گریه کردیم»
دو روز بعد مأموران اداره آگاهی کرمان پژویی را در زنگی‌آباد پیدا می‌کنند این اتومبیل با ریختن بنزین روی آن به آتش کشیده شده بود به‌طوری‌که موتور آن‌هم ذوب‌شده بود از همین رو شماره آن را نمی‌توانند بیابند اما با جستجو در اطراف خودرو در کنار جاده چوپاری کرمان تکه‌هایی از جسدی را پیدا می‌کنند که ظاهراً توسط حیوانات وحشی از هم دریده شده با جستجوی بیشتر خود جسد را می‌یابند که در گزارش پزشکی قانونی کرمان درباره‌اش توضیح داده‌شده: «مردی حدوداً سی‌ساله به پشت افتاده، قسمت بالای تنه از شکم و احشام داخل شکم توسط حیوانات وحشی خورده شده» با تحقیقات بعدی مشخص می‌شود جسد متعلق است به «محمدرضا نژاد ملایری» در چند کیلومتر دیگر نیز تکه‌هایی از جسد دیگری می‌یابند که مشخص می‌شود متعلق است به شهره، مادر شهره از روی تکه‌های لباس توانست دختر خود را شناسایی کند آن دو مقتول نامزد یکدیگر بوده‌اند و قرار بوده تا ماه دیگر عروسی نمایند و آن روز عازم دیدن خانه‌ای بودند که قصد خریدش را داشتند.
پس از شناسایی اجساد قاضی کشیک وقت مأموران اداره آگاهی را موظف کرد تا تحقیقات گسترده‌ای را برای پیدا کردن عاملان جنایت آغاز کنند در جریان تحقیقات مأموران متوجه می‌شوند محمدرضا یک دستگاه تلفن همراه داشته که به سرقت رفته است با بررسی تماس‌هایی که با تلفن محمدرضا گرفته‌شده بود، مشخص شد پس از ناپدیدشدن زوج جوان، چند بار از این تلفن با شخصی به نام «هادی . ی » تماس گرفته‌شده است این شخص به اداره آگاهی احضار می‌شود اما چون فاقد سابقه بود از رفتن نزد مأموران خودداری می‌کند اما چند روز بعد خانواده‌اش او را در اختیار مأموران قرار داده وی در جریان بازجویی‌ها می‌گوید ‌: «محمدرضا و شهره را نمی‌شناسم و هیچ تماسی با آن‌ها نگرفته‌ام اما اواخر ماه رمضان زنی با تلفن همراه من تماس گرفت و برای یک پارتی از من مشروب خواست. من هم برای آشنایی با او در پارک نشاط قرار گذاشتم و وقتی به آنجا رفتم پنج بسیجی من را دستگیر کردند آن‌ها ابتدا مرا کتک زدند و بعد به دست‌هایم دستبند زدند و داخل یک ماشین پیکان انداختند. ساعتی بعد مرا به خانه‌ای بردند و از من بازجویی کردند بعد از ۲۴ ساعت هم من توانستم از آن خانه فرار کنم»
مأموران در ادامه تحقیقات متوجه می‌شوند تلفن همراه محمدرضا دست افرادی قرار دارد و همچنان فعال است! لذا با صدور نیابت به دادگستری تهران فهرست تمام مکالمات تلفنی محمدرضا از مرکز مخابرات درخواست شده و ضمناً موبایل دیگر مفقودشدگان را نیز کنترل می‌کنند ازجمله موبایل جمیله امیر اسماعیلی را و متوجه می‌شوند که موبایل جمیله نیز همچنان فعال است! و در تمامی مکالمات رد یک فرد ثابت وجود دارد و این‌چنین به محمد حمزه مصطفوی می‌رسند!
با به دست آمدن این سرنخ‌ها در تاریخ دهم اسفندماه ۱۳۸۱ محمد حمزه به دادگاه احضار می‌شود اما ارتکاب قتل را انکار کرده و می‌گوید هیچ ارتباطی با قتل محمدرضا و شهره نداشته است اما هنگامی‌که با دلایل قوی مأموران روبه‌رو شد، لب به اعتراف می‌گشاید و اقرار می‌کند که با همدستی »محمد سلطانی«‌ و »محمد یا عباسی«‌ این زوج را به قتل رسانده‌اند هنگامی‌که مأموران قصد داشتند برای دستگیری محمد سلطانی ‌ و محمد یا عباسی اقدام کنند، حمزه با ترفندی خاص مأموران را گمراه می‌کند و می‌گوید که اگر من با آنان صحبت کنم راحت‌تر تسلیم می‌شوند بگذارید من جلو بروم او پس از رفتن نزد دو همدستش به آنان می‌فهماند که فقط در مورد قتل محمدرضا و شهره صحبت کنند مأموران در ادامه تحقیقات خود متوجه می‌شوند فرد دیگری به نام«علی ملکی» نیز با این گروه همکاری داشته و او را هم بازداشت می‌کنند علی در جریان بازجویی‌ها به تصور اینکه همدستانش همه‌چیز را به پلیس گفته‌اند به قتل آن پنج نفر اعتراف می‌کند و می‌گوید: «به‌جز محمدرضا و شهره، مصیب، جمیله و محسن را هم به قتل رسانده‌ایم» در اینجاست که محمد حمزه مصطفوی متهم ردیف اول نیز معترف می‌شود که: «ما این ۵ نفر را باانگیزه پاک کردن جامعه از فساد به قتل رساندیم»
     
  
زن

 
سریال تکراری در حکومت ملایان صفویه ایران
در بعدازاین اعترافات بود که سردار جورکش، فرمانده وقت نیروی انتظامی کرمان رسماً اعلام کرد: «چند بسیجی به اتهام قتلهای محفلی در کرمان بازداشت‌شده‌اند.» به دنبال اظهارات سردار جورکش مطبوعات و رسانه‌ها خبر را پوشش وسیعی دادند اما همچنان قوه قضائیه از بیان ماوقع پرونده سرباز می‌زند و حتی بسیجی بودن (اظهارات سردار جورکش) را تکذیب می‌نماید پس‌ازآن سرتیپ محمدرضا جورکش بر اظهارات خود اصرار می‌نماید و «غلامحسین حیدری رئیس وقت دادگستری کرمان» را به «مناظره» فرامی خواند اما بلافاصله از سوی «سرتیپ محمدباقر قالیباف فرمانده وقت نیروی انتظامی» از سمت فرماندهی نیروی انتظامی کرمان برکنار می‌شود!
با رسانه‌ای شدن خبر قتل‌های محفلی کرمان مقام‌های قضایی ناگزیر در سال ۸۲ طی دادگاهی غیرعلنی شش عضو پایگاه علی‌اصغر مولا مستقر در مسجد آقا غلامعلی بازار کرمان را به‌عنوان عاملان «قتل‌های محفلی کرمان» معرفی و محاکمه کردند. حمایت‌ها از قاتلان محفلی کرمان چنان پررنگ بود که غلامحسین حیدری رئیس وقت دادگستری کرمان پیش از برگزاری نخستین دادگاه این پرونده درحالی‌که پنج شاکی خصوصی پیگیر پرونده بودند در نامه‌ای از آیت‌الله محمود هاشمی شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه کسب تکلیف می‌کند که «دادگاه برگزار بشود یا خیر؟» و اگرچه آیت‌الله شاهرودی در پاسخ به غلامحسین حیدری می‌نویسد:«با قاطعیت پیگیری فرمایید جهت بررسی نقش و مداخله سایر اشخاص احتمالی در ارتکاب جنایت و کشف نفس‌الامر قضیه و اینکه متهمان خودسرانه رأساً مرتکب قتل گردیده یا اینکه فرد یا افرادی به‌عنوان آمر در قضیه مدخلیتی داشته‌اند یا خیر؟» اما نتیجه تا به امروز به گونه دیگری است مهمترین کارشکنی قوه قضائیه آنجاست که از زمستان ۸۰ تا پاییز۸۱ به روایاتی۱۷ تا۱۸ قتل مشابه در شهر کرمان صورت گرفته که بسیاری از مطبوعات و حتی اداره آگاهی معتقد بودند که احتمالش می رود که آنها نیز کار همین گروه باشد که همچون روزهای ابتدایی تحقیقات آنها از بیانش سرباز می زنند اما قوه قضائیه پرونده را از نیروی انتظامی تحویل گرفته و خاتمه تحقیقات را اعلام نموده !
اکنون ۱۲ سال از «قتل‌های محفلی کرمان» می‌گذرد پنج قتل به دست شش قاتل انجام‌گرفته است: محمد حمزه مصطفوی – علی ملکی – سلیمان جهانشاهی – محمد یا عباسی – محمد سلطانی و چنگیز سالاری این افراد در چندین مرحله در دادگاه استان کرمان به اعدام محکوم شدند و احکامشان به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد اما با هر بار ارجاع به دیوان آن‌ها توانستند رضایت یکی از خانواده‌های مقتولان را بگیرند و پرونده مجدداً به دادگاه استان ارجاع داده‌شده و حکم اعدامشان لغو گردیده تا اینکه نهایتاً در سال ۱۳۹۲ چهار نفر از متهمان این پرونده حکم نهایی اعدام را از دیوان عالی کشور دریافت کردند و حکم جهت اجرا ابلاغ گردید. اکنون از آن پنج قتل تنها اولیای دم شهره نیک پور و محمدرضا نژاد ملایری همچنان اصرار بر اجرای عدالت دارند آن‌ها معتقدند: «ما خانواده‌ها بر این باوریم که این پرونده یعنی پرونده قتل مرحوم برادرم و نامزدش نیست بلکه این پرونده متعلق به عامه مردم است باید به نتیجه برسد تا کسان دیگری فکر و خیال این حرکات را در ذهنشان نپرورانند»
باوجود احکام اعدام برای قاتلان در اقدامی عجیب متهمان یکی پس از دیگری با تودیع وثیقه‌هایی بین ۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان از زندان آزاد می شوند ، اولین آزادی آزادی متهم ردیف اول یعنی محمد حمزه مصطفوی بود که در آخرین ساعات سال ۱۳۸۴ به قید وثیقه ۲۰۰ میلیون تومان از زندان آزادشده!


متهمان قتلهای محفلی کرمان


وکیل خانواده قربانیان نعمت احمدی درباره آزادی متهمان می‌گوید: می‌دانیم که شش جوان ناآگاه کرمانی براثر تلقیناتی که بهشان شده بود در پی شنیدن سخنرانی افرادی که بیشتر دنبال خشونت می‌گردند، پنج شهروند مظلوم کرمانی را بی‌هیچ گناهی کشته بودند، در طول این چهار سال که پرونده در جریان بود بهر ترتیب بود با توجه به نفوذی که داشتند و ضعفی که خانواده‌های مقتولان داشتند از سه نفر رضایت گرفتند. سردسته تیم آقای حمزه مصطفوی که تشکیل‌دهنده این باند بود و مسئول آن پایگاه غیرقانونی بسیج مسجد آقا علی به ظرافتی از زیر بار اتهام دو مقتولی که باقی‌مانده‌اند و خانواده‌هایشان رضایت نداده‌اند به‌نوعی فرار کرد و متأسفانه در آخرین ساعات اداری حوزه دادگاه قرار ایشان را که بازداشت موقت بود، تبدیل به وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی کرد و بدترین عیدی را به مردم کرمان و به قضا و عدالت داد حمزه مصطفوی که تشکیل‌دهنده این گروه است حداقل مجازاتش باید برابر قوانین ایران قصاص می‌بود ولی ایشان به ده سال زندان محکوم‌شده بود، چنگیز سالوی به شش سال زندان محکوم شد. متأسفانه قرار بازداشت موقت تبدیل به‌قرار وثیقه شده و چون از تمکن بالایی برخوردارند همان لحظات پایانی ظاهراً وثیقه را دادند و حمزه مصطفوی الآن آزاد است!»
از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۲ متهمان ‌همگی آزاد بودند تا اینکه پس از گذشت ۱۱ سال و برای بار چهارم پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع داده می‌شود و حکم اعدام متهمان پرونده موسوم به «قتل‌های محفلی کرمان» تاییدمی گردد و متهمان که همه آزاد بودند بازداشت می‌شوند اما اجرای حکم همچنان معلق می‌ماند و به اجرای احکام ارسال نمی‌گردد، خانواده و وکلای قاتلآن‌همچنان مشغول هستند تا رضایت اولیای دم را اخذ نمایند، این در حالی است که طولانی‌ترین زمان اجرای حکم اعدام پس از قطعیت از سوی دیوان عالی کشور سه ماه هست!
سال ۱۳۸۳ زمانی که محمدحمزه مصطفوی و پنج متهم دیگر پرونده در جایگاه متهم ایستاده بودند نه‌تنها ابراز ندامت و پشیمانی نمی‌کردند بلکه اقدام خود را «امربه‌معروف و نهی از منکر» می‌دانستند و معتقد بودند برای «جهاد درراه خدا» این کار را کرده‌اند، محسن عامری، وکیل حمزه نیز در دفاعیاتش عنوان کرد: «سابقه و شخصیت مثبت متهمان و استخاره‌ها و دعاهای قبل و بعداز آنجام اقدامات یادشده، نشان‌دهنده انگیزه آن‌ها از بزه‌های ارتکابی و عقیده آن‌ها به مهدورالدم بودن مقتولین است و انگیزه دیگری دراین‌باره وجود ندارد؛ بنابراین مستند به تبصره دو ماده ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی و تحریرالوسیله حضرت امام، قتل شبه عمد محسوب می‌شود و به نوشته آیت‌الله خمینی همین‌قدر که قاتل اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول نماید، کافی است و لازم نیست که این موضوع را نزد حاکم ثابت کند»
اکنون اما باگذشت سال‌ها متهمان به جنایت خود معترف هستند و از اولیای دم یکی پس از دیگری حلالیت جسته و از سه تن آن‌ها موفق شدند رضایت بگیرند اما حسن عامری، همچنان معتقد است:»فصل‌الختام بحث این‌که طبق ابلاغیه دفتر مقام معظم رهبری در موارد احکام قصاص صادره از محاکم، در مورد مأموران و بسیجیانی که در مقام انجام‌وظیفه شرعی یا اعتقاد به مهدورالدم یا تحت عنوان نهی از منکر مرتکب قتل عمدی شده یا می‌شوند، مقرر فرموده‌اند هر مورد از این قبیل با تکیه‌بر جهتی که شایسته است موجب تبدیل قصاص به دیه شود» و او همچنان از دو اولیای دم باقی‌مانده می‌خواهد که «از مقام معظم رهبری تبعیت نمایند» و با گرفتن دیه رضایت دهند و پرواضح است که همین «فصل‌الختام» است که باعث شده حکم اعدام تاکنون اجرا نشود!
یک‌بار دیگر به حرف‌های اسماعیل احمدی مقدم برگردیم: «شما یادتان نمی‌آید در دهه ۷۰ حتی گروه‌های خودجوشی بودند که برای حذف اراذل‌واوباش شکل گرفتند و معتقد بودند دستگاه قضایی کار خاصی نکرده و اراذل را یکجا می‌بردند و سر به نیستشان می‌کردند. البته این عمل قانونی نبود، اما عده‌ای دست‌به‌کار شدند تا خودشان این افراد را اصلاح کنند ...این‌ها معمولاً منتظر اقدامات حکومت باقی نمی‌مانند و خودشان راسا در میدان حاضرشده و درگیر می‌شوند، معمولاً احساس تکلیف می‌کنند و از سر تکلیف و درحالی‌که احساس می‌کنند که حکومت در حال مسامحه است، با این تصور که حکومت نیاز به کمک دارد، به صحنه آمده»
     
  
زن

 
سریال تکراری در حکومت ملایان صفویه ایران
یک‌بار دیگر به ماجراهای گروه قنات نگاه کنیم! عاقبت محمدعلی بشارتی چه شد؟ آیا حتی یک‌بار هم کسی و محکمه‌ای از او درباره آن حوادث جنایت‌بار سؤالی پرسید؟
یک‌بار دیگر نیز به تیتر میانی روزنامه خراسان یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۰ نگاه کنیم: «حمید استاد مسئول انصار حزب‌الله مشهد: خوشبختانه یا متأسفانه سعید حنایی را نمی‌شناسیم و اقداماتش را تائید نمی‌کنیم» اما پس از اعدام سعید حنایی«انصار حزب‌الله مشهد»برای سعید حنایی مجلس ترحیم گرفت و بسیاری از چهره‌های سرشناس و بنام انصار حزب‌الله نیز در آن مجلس شرکت جسته، نشریه ندای ولایت مشهد ارگان انصار حزب الله مشهد در همان زمان در تیتر اول خویش از سعید حنایی به‌عنوان«شهید امربه‌معروف و نهی از منکر» نام برد!


باگذشت نزدیک به ۱۳ سال از اظهارات آن روز دبیر انصار حزب‌الله مشهد، جالب است که کمیل کاوه دبیر انصار حزب‌الله اصفهان نیز وقتی‌که از او درباره واقعه اسیدپاشی در اصفهان سؤال می‌شود دقیقاً مشابه همان اظهارات را بیان می کند: «متأسفانه یا خوشبختانه اصلاً از این موضوع خبر ندارم» او در ادامه می‌گوید:«یک انسان مسلمان اگر یک‌ذره دین هم داشته باشد اصلاً فکر این کار به سرش نمی‌زند»


یکی از صحنه های جرم اسیدپاشی در اصفهان


اینکه فرد یا افراد اسیدپاش در اصفهان را انصار حزب‌الله اصفهان بشناسند یا نشناسند مهم نیست کما اینکه سعید حنایی را هم مهم نبود انصار حزب‌الله مشهد بشناسند یا نشناسند شاید هم آن روز حمید استاد راست گفته باشد کما اینکه امروز نیز شاید کمیل کاوه راست بگوید، این مهم نیست که مصباح یزدی قاتلان محفلی کرمانی را می‌شناخت یا نه، اما این مهم است که انصار حزب‌الله مشهد بعدها کار سعید حنایی را ستود، این مهم نیست که سعید عسگر جزو انصار حزب‌الله بود یا نبود، این مهم است که یک روز بعد از ترور سعید حجاریان، انصار حزب‌الله کار سعید عسگر را ستود و گفت:«در بن‌بست قرار نمی‌گیریم؛ می‌ایستیم، حتی اگر قیمت آن قتل باشد» (نشریه یا لثارات الحسین ارگان انصار حزب‌الله، دوشنبه ۲۳ اسفند ۷۸)، این مهم است که مصباح یزدی، جنایت قاتلان محفلی کرمانی را تئوریزه می‌کند و بر اساس نظر فقها می‌داند و اعلام می کند:»من در این زمینه فتوایی نداده‌ام و فقط اجماع فقها را نقل کردم« این مهم است که هشت روز پس از اسیدپاشی‌های سریالی علیه زنان در اصفهان مصباح یزدی در دیدار با «جمعی از آمران به معروف و ناهیان از منکر بروجرد و قم» می‌گوید: «وقتی ما می‌دانیم که خدا از وضعیت حجاب برخی افراد راضی نیست و امام زمان دلش خون است باید برای خشنودی قلب حضرت کارکنیم برخی مراجع نیز در رساله خود قید کرده‌اند که باید این فریضه به‌صورت آمرانه باید و نه با خواهش و تمنا باشد، روش امربه‌معروف و نهی از منکر به زمان بستگی دارد و امربه‌معروف خشک خالی همیشه جواب نمی‌دهد» این مهم است که دو هفته پیش از حادثه اسیدپاشی‌ها سید یوسف طباطبایی نژاد امام‌جمعه اصفهان در خطبه‌های نماز جمعه اعلام می‌نماید: «مسئله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و، برای مقابله با بدحجابی، باید چوب‌تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد»
اینجاست که شناسایی، بازداشت و حتی اعدام اسیدپاشان اصفهان اصلاً مهم نیست و مهم آن فرهنگ و نگاه خطرناک و خشونت‌باری است که در طول حیات جمهوری اسلامی از بهمن ۱۳۵۷ تا به امروز وجود داشته است نگاهی که یک روز در جهرم چهره خود را نشان می‌دهد، یک روز در تهران و روز دیگر در مشهد و این روزها در اصفهان و این‌چنین است که سعید حنایی، غلامرضا خوش‌رو، سعید امامی و...هرگز نمی می‌میرند و یکی پس از دیگری از جای‌جای ایران برمی‌خیزند یک روز با طناب، یک روز با اسلحه ، یک روز با سنگ ، یک روز با چاقو و روز دیگر با اسید...
     
  
زن

andishmand
 
RONIN: اینجاست که شناسایی، بازداشت و حتی اعدام اسیدپاشان اصفهان اصلاً مهم نیست و مهم آن فرهنگ و نگاه خطرناک و خشونت‌باری است که در طول حیات جمهوری اسلامی از بهمن ۱۳۵۷ تا به امروز وجود داشته است نگاهی که یک روز در جهرم چهره خود را نشان می‌دهد، یک روز در تهران و روز دیگر در مشهد و این روزها در اصفهان و این‌چنین است که سعید حنایی، غلامرضا خوش‌رو، سعید امامی و...هرگز نمی می‌میرند و یکی پس از دیگری از جای‌جای ایران برمی‌خیزند یک روز با طناب، یک روز با اسلحه ، یک روز با سنگ ، یک روز با چاقو و روز دیگر با اسید...
و این همان حکومت یا عصر وحشت هست که همیشه در حکومت هائی که با انقلاب و رفرم سیاسی روی کار آمده اند دیده می شود . مثل دوره ترور در انقلاب کبیر فرانسه که ظاهرا" برای کسب قدرت در گروه های رقیب بود ،اما عامه مردم فرانسه را درگیر کرد. یا زمان حکومت ژنرال پینوشه در شیلی .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
یکی از دلایل شیرین بودنه قدرت !!!

ممکنه بگین این پست چه ربطی به سیاست داره

ولی داره خوبم داره

به خصوص که بعضی ها می خوان بدونن چرا افراد دارای قدرت برای از دست ندادن ان حاضرند دست به هر جنایتی بزنند!!!

متخصصان شراب‌سازی می‌گویند گران‌ترین شراب لزوما بهترین شراب نیست، اما در فهرست پانزده شراب گران دنیا نام چهارده محصول از یک منطقه در فرانسه است. منطقه‌ای بنام بورگوین (Bourgogne) واقع در مرکز فرانسه.



منطقه بورگوین که مرکز آن شهر دیژون (Dijon) نام دارد از دیرباز منطقه‌ای کشاورزی بوده و شراب یکی از تولیدات اصلی آن است. کیفیت شراب به نوع خاک، هوا، میزان آفتاب و بارندگی هر سال بستگی دارد. به همین خاطر هم کیفیت هر سال یک نوع شراب با سال دیگر آن حتی در یک منطقه تفاوت دارد.

بررسی قیمت ۴۰ هزار نوع شراب در بطری‌های معمولی (۷۵۰ میلی‌لیتر) نشان می‌دهد قیمت شراب‌های منطقه بورگوین در دنیا از همه بالاتر هستند. شراب Domaines Barons de Rothschild Chateau Lafite Rothschild که در منطقه Pauillac تولید می‌شود هر بطری آن بین ۱۲۱۳ دلار تا ۱۳۹ هزار و ۱۱ دلار قیمت‌گذاری شده است.

بسیاری از این شراب‌ها نه در فروشگاه‌ها بلکه در حراجی‌ها به‌فروش می‌رسند. شراب Domaine de la Romanee-Conti Romanee-Conti Grand Cru که در منطقه Cote de Nuits تولید می‌شود هر بطری آن بین ۱۲ هزار و ۷۰۶ تا ۵۴ هزار و ۳۸۶ دلار قیمت‌گذاری شده است.

در لیست پانزده شراب گران دنیا ده نوع شراب آن برخاسته از منطقه Cote de Nuits بورگوین هستند. برای هر بطری شراب Domaine Leroy Musigny Grand Cru که در رتبه سوم گران‌ترین شراب‌های دنیا قرار دارد بین ۴۴۷۹ دلار تا ۳۳ هزار و ۶۸ دلار پرداخت می‌شود.



انگور پس از برداشت و گرفتن آب آن در بشکه‌های چوبی عظیمی در زیر زمین تا هنگام تبدیل به شراب نگهداری می‌شود. از عمر برخی از شراب‌ها ده‌ها سال می‌گذرد و شراب هرچه قدیمی‌تر باشد با ارزش‌تر است. نرخ هر بطر شراب Domaine Leroy Chambertin Grand Cru که آن هم در منطقه Cote de Nuits تولید می‌شود ۳۳ هزار و ۶۸ دلار است.

برای هر بطر شراب Domaine Leroy Mazis-Chambertin Grand Cru بین ۲۴۷۴ دلار تا ۳۱ هزار و ۴۱۵ دلار پرداخت می‌شود.

نوشیدن هر نوع شراب معمولا به نوع غذا هم بستگی دارد. شراب قرمز با گوشت و شراب سفید با ماهی صرف می‌شود. هر بطر شراب Petrus که در رده ششم قرار دارد و در منطقه Pomerol تولید می‌شود به قیمت ۳ هزار و ۶ دلار تا ۵۰ هزار و ۱۷۲ دلار به فروش می‌رسد.

درجه حرارت شراب قرمز معمولا مطابق با هوای اتاق است و شراب سفید خنک نوشیده می‌شود. هر بطر شراب Domaine Leroy Echezeaux Grand Cru بین ۱۴۹۰ تا ۲۹ هزار و ۷۶۱ دلار به فروش می‌رسد.



هر بطری شراب Domaine de la Romanee-Conti La Tache Grand Cru Monopole بین ۲۷۹۵ دلار تا ۲۸ هزار و ۶۰۴ دلار ارزش‌گذاری شده است.

هر بطری شراب Henri Jayer Richebourg Grand Cru تولیدی منطقه Cote de Nuits بین ۱۶هزار و ۴۸۳ تا ۲۶ هزار و ۲۳۶ دلار ارزش‌گذاری شده است.

شراب Henri Jayer Cros Parantoux, Premier Cru که در منطقه Vosne-Romanee تولید می‌شود و در رتبه دهم جای گرفته بین ۶ هزار و ۵۰۷ دلار تا ۱۹ هزار و ۳۶۲ دلار ارزش دارد.

هر بطری شراب Domaine Georges & Christophe Roumier Musigny Grand Cru بین ۴ هزار و ۶۴۹ دلار تا ۱۵ هزار و ۸۴۷ دلار ارزش دارد.

در ازای هر بطری شراب Le Pin که در منطقه Pomerol تولید می‌شود بین ۲ هزار و ۶۰۴ تا ۱۵ هزار و ۱۵۲ دلار پرداخت می‌شود.

گران‌ترین شراب آلمانی در رتبه چهاردهم لیست گران‌ترین‌شراب‌ها جای دارد. این شراب با نام Egon Mueller-Scharzhof Scharzhofberger Riesling Trockenbeerenauslese به ارزش هر بطری بین ۶ هزار و ۸۷۸ دلار تا ۱۳ هزار و ۹۳۲ دلار فروخته می‌شود.

خب حالا فکرشو بکنین یک شاگرد دوچرخه ساز یا یک شاگرد سوهان پزی یا یک روزه خوان دوزاری در قبل از انقلاب حالا چند هزار میلیارد تومان سرمایه دارد و این شرابها یک قسمت از عشق و حالش است

به نظر شما این ادم ممکنه بگه من به دموکراسی احترام می زارم و حاضرم از قدرت و پول کنار برم؟؟!!!!
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
مرد

 
RONIN: پروژه‌ی «شهید‌سازی» با قرباني كردنه ريحانه جباري
اقای خرمشاهی وکیل مدافع ریحانه جباری در هفته نامه امید جوان گفت

سیاسی کردن و دخالت های بیجا در پرونده باعث درخواست قصاص برای ریحانه شد

در حالیکه با وساطت بیسیاری از شخصیتهای فرهنگی امید به بخشش وجود داشت اما مطرح شدن برخی اطلاعات و در قبال ان وجهه عمومی بخشش که به زعم خانواده مقتول دلیلی بر قبول اتهامات وارده به مقتول میتوانست باشد باعث شد خانواده بر قصاص پافشاری نمایند

هرچند هر گونه اطلاعاتی در مورد این رژیم بی تعارف میتونه درست باشه

اما درز این اطلاعات و مانور و گاها سو استفاده تبلیغی برخی گروهها و جناح ها و احزاب روی این گونه اطلاعات سرنوشت ریحانه رو شوم کرد

این ها گفته های وکیل با تجربه ای مثل عبدالصمد خرمشاهی است


به گفته قاضی تردست فرزند مقتول که «فرد فهمیده و تحصیلکرده‌ای» بود در طی روال محاکمه حاضر به رضایت دادن شده بوده اما بعلت دخالت وکلای سیاسی کاری (محمد مصطفایی) که از وکالت این پرونده برای گرفتن پناهندگی سیاسی استفاده کردند، ریحانه جباری هیچ پشیمانی یا عذاب وجدانی از قتل نشان نداد و مقتول را بصورت «اوباش و متجاوز به زور» معرفی کرد. در نتیجه اولیای دم مجبور شدند رضایت ندهند تا بعد از رضایت نگویند که ایشان هم خودشان قبول داشتند که پدرشان گناهکار بوده و قصد تجاوز داشته است.[۶]

ویکی پدیا
     
  
زن

 
شیرین کاری دیگری از معجزه هزاره سوم و عشق رهبر دکتر احمدی‌نژاد


۱۳۹۳/۰۸/۲۱- سحام نیوز: مجلس ایران در گزارش تحقیق و تفحص خود ازعملکرد وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد که«حدود۵۰ درصد» از ارزهای تخصیص داده شده برای واردات کالاهای اساسی در دولت محمود احمدی‌نژاد، از کشور خارج شده اما در ازای آن کالایی وارد «نشده» است. براساس گزارش مجلس ایران، آمار دقیقی از نحوه هزینه کرد ارز اختصاص یافته به اشخاص برای این منظور «وجود ندارد».




به گزارش رادیو فردا به نقل ازمهر، هیات تحقیق و تفحص مجلس ایران ازعملکرد وزارت صنعت، معدن و تجارت درباره واردات کالاهای استراتژیک و نحوه توزیع آن‌ها، درگزارش خود که روز سه شنبه ۲۰ آبان منشر شد، اعلام کرد که آماری از میزان ارز اختصاص یافته به افراد برای واردات کالاهای اساسی درسال‌های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ وجود ندارد و درباره نحوه هزینه کردن این ارز‌ها نیز«هیچ‌گونه» تسویه‌حسابی از سوی بانک مرکزی صورت «نگرفته» است.
این گزارش به نقل از مجید هاشمی، مدیرکل وقت عملیات ارزی بانک مرکزی اعلام کرد که تا تاریخ یکم اسفند ۹۱ و پیش از راه اندازی پرتال ارزی «هیچ گونه نظارتی» برارزهای فروخته شده برای واردات کالا وجود «نداشته» است.



به گفته هیات تحقیق و تفحص مجلس، با پیگیری‌های این هیات درسال ۱۳۹۲ یعنی حداقل دوسال بعد از تخصیص این ارز‌ها چندین لیست درباره افرادی که ارز دولتی دریافت و کالا وارد نکرده‌اند از سوی وزارت صنعت تهیه و به سازمان تعزیرات حکومتی ارسال شده است.
پس از نوسانات ارز در دولت محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهوری سابق ایران، از سال ۹۰ برخی از واردکنندگان برای واردات کالاهای اساسی مانند مواد غذایی از دولت ارز مرجع دولتی با نرخ ۱۲۲۶ تومان دریافت می‌کردند.
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
زن

 
شیرین کاری دیگری از معجزه هزاره سوم و عشق رهبر دکتر احمدی‌نژاد


به گفته هیات تحقیق و تفحص مجلس، برخی از واردکنندگان که توسط معاونت بازرگانی داخلی وزارت صنعت به بانک مرکزی معرفی شده‌اند، بالغ بر ۲۶ میلیون و ۹۲۰ هزار یورو ارز دریافت کرده‌اند اما پنج شرکت «هیچ‌گونه وارداتی نداشته» و دو شرکت دیگر نیز مجموعا از مقدار ۱۱ میلیون و ۹۶۳ هزار یورو «تنها هزار و ۳۵ تن» کالا وارد کرده‌اند.



بر اساس این گزارش، همچنین ۹۱ شرکت واردکننده از تسهیلات ارز مرجع برای واردات بالغ بر ۷۰۰ هزار تن گندم استفاده کرده‌اند اما با وجود پایان مهلت قانونی تعهد خود را انجام «نداده‌اند».
هیات تحقیق و تفحص مجلس همچنین اعلام کرد که برخی از واردکنندگان در ازای «قیمت غیر واقعی»، ارز بیشتری با نرخ مرجع دریافت و به «واردات کالاهای دیگر و یا فروش ارز در بازار آزاد» اقدام کرده‌اند.
به گفته این هیات، برخی از واردکنندگان به «اسناد طبقه‌بندی شده دولتی اعم از سری، خیلی محرمانه و محرمانه» دسترسی داشته‌اند.

پیش از این گزارش‌های مختلفی درباره واردات کالاهای لوکس و غیر ضرروری با ارز دریافت شده برای واردات کالاهای اساسی منتشر شده بود.


از جمله امیر خجسته، رییس کمیسیون شورا‌ها و امور داخلی مجلس، فروردین ۹۲ از کشف یک تخلف «ده‌ها میلیاردی» در گمرک ایران خبر داده و گفته بود که بیش از ۱۲۰ هزار دستگاه موبایل چینی با ارز مرجع وارد کشور شده است.
به گفته هیات تحقیق و تفحص مجلس، براساس شرایط قرنطینه‌ای، واردات گندم از برخی ازکشور‌ها از جمله آمریکا ممنوع است اما در مقاطعی در سال ۱۳۹۱ توسط شرکت بازرگانی دولتی ایران، از کشور آمریکا گندم وارد شده است.

این هیات همچنین اعلام کرد که علی‌رغم«افزایش بی‌رویه واردات محصولات کشاورزی» آمار شاخص قیمت مواد خوراکی در سال ۱۳۹۱ از شاخص کل قیمت‌ها بالا‌تر بوده و قدرت خرید خانوار‌ها برای خرید موادغذایی کاهش یافته است.
گزارش هیات تحقیق و تفحص مجلس «تغییر مداوم» در جهت‌گیری سیاست‌های دولت سابق را «فاجعه» در رفتارهای مدیریتی ارزی کشور دانسته است.


به گفته این هیات، «مصاحبه‌های غیر کار‌شناسی» برخی از مسئولان از جمله معاون اول رییس جمهوری وقت و وزیران حوزه اقتصادی گا‌ها منجر به بروز «اختلالاتی» در تنظیم بازار و کالاهای اساسی شده‌اند.

تحقیق و تفحص از عملکرد وزارت صنعت، معدن و تجارت درباره واردات کالاهای استراتژیک و نحوه توزیع آن‌ها در نشست علنی روز ۲۰ خرداد ۱۳۹۲ مجلس ایران تصویب شده بود.
     
  
صفحه  صفحه 38 از 51:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  50  51  پسین » 
سیاست

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA