انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 39 از 51:  « پیشین  1  ...  38  39  40  ...  50  51  پسین »

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )


زن

 
خامنه‌ای و یزید




آقای صدیقی امام ‌جمعه ‌تهران، که سال قبل مدعی بود «در کشور ما فقر وجود ندارد!» این هفته از مردم خواسته تا «مثل اسیران‌کربلا، گرسنگی و تحریم‌ها را تحمل کنند و همچون حضرت‌‌زینب تن به ذلت در برابر یزید ندهند»!
این سخنان، چند سئوال به ذهن می‌آورد:
آیا شما مقامات حکومتی هم، مانند ما «اسیران کربلایی» تن به سختی و دشواری و گرسنگی داده‌اید؟ یا آنکه برعکس، دست در جیب همین ملت کرده و هنوز هم آنها را چپاول می‌کنید؟ در برابر مردم دم از تقوا و قناعت می‌زنید و « چون به خلوت می‌روید، آن کار دیگر می‌کنید»؟
حکومت یزید، لااقل «آداب جنگ» و اسارت را می‌دانست و بعد از اتمام جنگ، با اسیران [خانواده و زنان و کودکان] و خواهر و پسر دشمن خود کاری نداشت. بلکه بگدر بارگاه خود به زینب؛ خواهر گرامی امام‌حسین اجازه داد خطابه‌ای طولانی و تاریخی بخواند و از حقوق مظلومان کربلا و برادرش حسین دفاع‌کند و یزید را سکه یک پول کند. می‌خوانید که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود» یعنی شمشیر زبان زینب در کاخ یزید، تاریخ کربلا را رقم زد. به وجدانتان رجوع کنید، بیت رهبری آیا یک بار هم تریبونی در اختیار مادران داغدار و حق‌طلبان داده است تا در برابر رهبر، سخن از حقانیت قربانیان خود بگویند؟ آیا در جمهوری ‌اسلامی ‌ایران، رفتاری که یزید با اسیران کربلا کرد و حرمتی که به خواهر دشمن خود گذاشت، سراغ دارید؟ آیا شما با مخالفان و منتقدان فسادهای علنی‌تان، لااقل به اندازه «یزید» هم تحمل و مدارا کرده‌اید؟ آیا در روز عاشورا مادری را زیر چرخهای پاترول نکشتید، چون فقط به «تقلب» اعتراض کرده بود؟ آیا به داغ دل خانواده‌های قربانیان کهریزک رسیدگی کردید؟ آیا به مادر «فرزاد کمانگر» معلم کُرد که بیگناه بر دارش کردید، اجازه دادید فریاد بزند؟ آیا «هاله سحابی» را که داغدار پدرش «عزت‌الله سحابی» بود، در همان مراسم تشییع پدر نکشتید؟ آیا شما بهتر از یزید با اسیران دربند رفتار کردید و به بیماری اسیران زندانها رحم‌ کردید؟ رضا صابر را در اعتصاب غذا زیر مشت و لگد آیا نکشتید؟ آیا ستار بهشتی را که کارگری ساده و معترض بود، زیر شکنجه نکشتید؟ آیا بند ۳۵۰ را به خون نکشیدید و مدتها از مداوای مجروحانش جلوگیری نکردید؟ آیا یزید هم با اسیران کربلا چنین کرده؟ اگر کرده که شما «یزید زمان» هستید.و اگر تاریخ می‌گوید که یزید به خواهر دشمنش غذا تعارف کرده و اجازه سخنرانی داده، پس شک نکنید که شما «یزید واقعی» هستید. قضاوت با مردم، آیا یزید، دستور مداوا و مدارا با پسر بیمار امام حسین یعنی «زین‌العابدین» را نداد؟ آیا رهبر معظم شما ذره‌ای از شرافت یزید را داشت تا برادرزاده میرحسین موسوی را به خاطر اعتراض دایی‌اش به رگبار نبندد؟!
آیا این رهبر فرزانه که ساعتها می‌نشیند تا شاعران درباری در مدح او «شعر و گلواژه!» بسرایند، یک‌بار به مادران داغدار قربانیان بیگناه اجازه داد همچون زینب در بارگاه یزید، آزادانه خطابه بخوانند و دادخواهی کنند؟ آیا به سخنان گوهرعشقی، که دو سال است ضجه میزند و دادخواهی می‌کند و جوابی نشنیده، اجازه دادند در حضور رهبر مسلمین جهان(!) داد فرزند بیگناه خود را بخواهد؟! مردمی که یک عمر از بیرحمی یزید شنیده‌اند؛ اما فساد و ظلم و بیرحمی «یزید زمانه خود» را با چشمان خویش دیده‌اند، امروز مانند همان اسیران‌کربلا در دست حکومت استبداد دینی گرفتارند. اما آنان که بر تخت نشسته‌اند، ذره‌ای از شهامت و مروّت یزید را هم ندارند تا به این مردم اجازه و حق دادخواهی و فریاد بدهند.
تاریخ و مردم قضاوت خواهند کرد که حکومت «سید علی خامنه‌ای» به حکومت چه کسی شبیه‌تر است؟ اگر امروزه قضاوت مردم امکان بروز ندارد، اما تاریخ صریح و بی‌پروا قضاوت خود را خواهد گفت: «خامنه‌ای روی یزید را هم سفید کرد!»
     
  
زن

 
نوع ماده جنتی!!!!





این عزیزی که ملاحظه می فرمایید نامش لاله افتخاری است و از نمایندگان اصولگرای مجلس شورای اسلامی است و برای تشریح علت توقیف فیلمهای مختلف از سوی مجلس!!! به برنامه هفت امده

حالا این که مجلس تا چه اندازه حق دارد مستقیما دستور به توقیف فیلمها بدهد را همه می دانند که حقی ندارد

اما نکته جالب دقایق پایانی فیلم است که وقتی صدر عاملی از او سئوال می کند اخرین فیلمی که دیده چه بود لاله خانوم جواب می دهد من اصلا فیلم نمی بینم!!!!!

فکرشو بکنین ادمی که اصلا فیلم نمی بینه اومده در مورد اکران فیلمهای مطرح ترین کارگردانهای ایرانی نظر میده!!!!

اونهایی که عشق اسلام دارن لطفا نظر بدن این طرز تفکر به علی ابن ابی طالب نزدیکتره تا ابن ملجم و خوارج؟؟


     
  
زن

 
اندر حکایت ملت ایران و نخبه هایش !!!!





نسل امروز شاید به سختی به خاطر بیاورد که «#غلامحسین_‌ساعدی» نویسنده نمایش و فیلم «#گاو» بوده است.
گاو؛ به کارگردانی #داریوش_مهرجویی؛ قصه همان «مش‌حسن» است که در سوگ ‌گاو خویش، خود به گاوی افسرده و طغیانگر تبدیل می‌شود و به «گاو مش‌حسن» تغییر هویت می‌دهد. غلامحسین ساعدی علاوه بر گاو، چندین نمایشنامه و داستان نوشت و در ۴۹ سالگی، در همین «#پاریس افسونگر» و در انزوایی دلگیر مُرد! پیکر او در کنار #صادق_هدایت که او هم دلگیر از مردمانش، سالها قبل در همین پاریس، مرگ را برگزید و خودکشی کرد؛ در گورستان #پره‌لاشز دفن شد‌. ساعدی مشهور به «گوهر‌مراد» سالها در میان انبوه هموطنانی زیست که «مُرده»‌ی نخبگان خود را دوست‌تر دارند! مردمی که نخبگان خود را زنده‌به‌گور می‌کنند تا بتوانند کنار سنگ مزارشان بایستند و عکس‌ یادگاری روشنفکرانه و «سلفی» بگیرند.
نامه‌ای که می‌گویند زنده‌یاد ساعدی خطاب به همسرش نوشته، گویای این واقعیت تلخ است که نخبه‌کشی، «خصلت تاریخی و دیرین» ما بوده و هست. مردمی که عاشق سوگواری‌اند و اخیرا" به‌جای روشن کردن شمع در تشییع جنازه نخبگان، از خود «عکس سلفی» می‌گیرند تا در حافظه موبایل‌شان ثبت کنند که در دفن یک نخبه دیگر هم حضور داشته‌اند!
و به این می‌اندیشم که ما چه هنرمندیم در زنده به گور کردن نخبگان خویش. و چه شوقی داریم برای فخر‌فروشی با مُردگان مشهور و عکس یادگاری گرفتن بر سنگ مزارشان.


نامه منسوب به زنده‌یاد ساعدی
خطاب به همسرش:
عیال نازنازی خودم!
حال من اصلاً خوب نیست، دیگر یک ذره حوصله برایم باقی نمانده، وضع مالی خراب، از یک طرف، بیخانمانی، از یک طرف، و اینکه دیگر نمی توانم خودم را جمع وجور کنم. ناامیدِ ناامید شده‌ام. اگر خودکشی نمیکنم فقط به خاطرِ تو است، والا یکباره دست می کشیدم از این زندگی و خودم را راحت می کردم. از همه چیز خسته ام، بزرگترین عشقِ من که نوشتن است برایم مضحک شده، نمی فهمم چه خاکی به سرم بکنم. تصمیم دارم به هرصورتی شده، فکری به حال خودم بکنم. خیلی خیلی سیاه شده ام. تیره و بدبخت و تیره‌بخت شده ام. تمام هموطنان در اینجا کثافت کاملاند. کثافت محض اند. منِ بیچاره چه گناهی کرده بودم که باید به این روز بیفتم. من از همه چیز خسته ام.
سه روز پیش به نیت خودکشی رفتم بیرون و خواستم کاری بکنم که راحت شوم و تنها و تنها فکر غصه های تو بود که مرا به خانه برگرداند. هیچکس حوصله مرا ندارد، هیچکس مرا دوست ندارد، چون حقایق را می گویم. دیگر چند ماه است که از کسی دیناری قرض نگرفته‌ام. شلوارم پاره پاره است. دگمه هایم ریخته. لب به غذا نمیزنم. میخواهم پای دیواری بمیرم. به من خیلی ظلم شده. به تمام اعتقاداتم قسم، اگر تو نبودی، الان هفت کفن پوسانده بودم. من خسته ام، بی خانمانم، دربه درم. تمام مدت جگرم آتش می گیرد. من حاضر نشده‌ام حتی یک کلمه فرانسه یاد بگیرم. من وطنم را می خواهم. من زنم را می خواهم. بدون زنم مطمئن باش تا چند ماه دیگر خواهم مرد. من اگر تو نباشی خواهم مرد، و شاید پیش از این که مرگ مرا انتخاب کند، من او را انتخاب کنم.
به دادم برس.
شوهر (غلامحسین ساعدی)
     
  
زن

 
سعید زینالی چگونه به دست نوکران ولایت کشته شد؟


اکرم نقابی، مادر سعید زینالی، دانشجویی که در جریان اعتراض دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بازداشت شد و از آن هنگام تا بحال هیچ خبری علیرغم پیگیری های مداوم آن خانواده از سوی مسئولان امنیتی و قضایی به وی داده نشده در روز پایانی نمایشگاه نقاشی محمد نوری‌زاد بار دیگر تاکید کرد که هم‌چنان در انتظار آن است که جنازه یا قبر فرزندش را به وی نشان دهند.




سعید زینالی یکی از جوانانی بود که در جریان اعتراضات دانشجویی پس از حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۱۳۷۸حضور داشت ، او هیچ وابستگی به گروههای سیاسی و یا دانشجویی نداشت اما ظاهرا در آن ایام با تعدادی از وابستگان به گروه اتحادیه اسلامی انجمن‌های دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی (گروه حشمت الله طبرزدی) آشنا شده بود و با آنها در اعتراضات خیابانی شرکت می کرد ، پس از شناسایی و دستگیری تعدادی از فعالان آن اتحادیه در فیلمهای ضبط شده از حضور آنها که توسط نهادهای امنیتی سپاه پاسداران ضبط گردیده بود و با توجه به اعترافات تعدادی از بازداشت شدگان هویت سعید زینالی نیز شناسایی می گردد و حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران از شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی حداد درخواست بازداشت وی را می نماید .
سعید زینالی در ۲۳ تیر ۱۳۷۸ بازداشت و به بازداشتگاه ۵۹ سپاه پاسداران برده می شود و کار بازجویی از وی آغاز می گردد تا اینکه با دستور ریاست شورایعالی امنیت ملی مبنی بر آزادی تمام دانشجویان بازداشت شده و تحویل دیگر متهمان به وزارت اطلاعات پرونده سعید زینالی نیز از سوی سپاه پاسداران به وزارت اطلاعات تحویل داده می شود و وی در آذر ۱۳۷۸ به زندان توحید منتقل می گردد احتمالا در همین ایام است که به سعید زینالی اجازه می دهند تا تماسی کوتاه با خانواده اش بگیرد و خبر سلامتی خود را به آنها بدهد، تعداد دیگری از زندانیان بازداشت شده در همان ایام هم در رفت و آمدهای سلولشان به اتاق بازجویی صدای او را در جریان بازجویی‌ها و صحبتهای مخفیانه در سلولهای انفرادی در زندان توحید شنیده اند.
     
  
زن

 
سعید زینالی چگونه به دست نوکران ولایت کشته شد؟


سعید زینالی در جریان بازجویی ها و اخذ اعتراف مورد شکنجه های جسمی و روحی شدیدی واقع می شود و در نتیجه همین رفتار در دی ماه ۱۳۷۸ در زیر شکنجه حالش به اغما می رود و به «بیمارستان قمر بنی هاشم » تهران متعلق به وزارت اطلاعات اعزام می گردد و در همان بیمارستان متاسفانه جان می سپارد .
با فوت سعید زینالی در بیمارستان ، حسام الدین آشنا مدیر کل سرویس و امور ویژه وزارت اطلاعات که پرونده سعید زینالی در اختیار آنها بوده است دستور نگهداری پیکر سعید را در سردخانه آن بیمارستان تا حصول نتیجه می دهد .



اظهارات امیرفرشاد ابراهیمی را بخوانید :

در اسفند ۱۳۷۸من که در ۲۸ تیرماه سال همان سال به علت افشاگری و سخنرانی بر علیه انصار حزب الله در کوی دانشگاه بازداشت شده بودم با دستور شورایعالی امنیت ملی آزاد شدم ، بعد از آزادی از زندان بود که تعدادی از دوستانم به دیدارم آمدند و هنوز نمی دانستند که چرا بازداشت شدم و دلیل استعفای من چه بود و از کم و کیف ماجرا از من سئوال میکردند در همان روزها یکی از دوستانم که پزشک بیمارستان قمربنی هاشم وزارت اطلاعات بود برایم از سرنوشت سعید زینالی گفت و تعریف کرد که او بر اثر ضربه به گردنش در زندان توحید نخاعش آسیب دیده و در بیمارستان جان سپرده و هنوز پیکرش در سردخانه بیمارستان هست .




من ۲۸ اسفند سال ۱۳۷۸ آزاد شدم و آن روزها تعطیلات نوروزی بود و عملا کاری نمی شد کرد اما به واسطه یکی از بستگان موفق شدم به بهانه دیدار نوروزی با ایشان به منزل آقای کروبی که آن زمان ریاست مجلس را بر عهده داشت بروم و با ایشان از آنچه که بر سرم آمده بود و همچنین خبری که در مورد فرشته علیزاده در همان روزهای قبل بازداشتم درتیر ۱۳۷۸ به دست آورده بودم و همچنین خبری که از سعید زینالی داشتم صحبت کنم که آقای کروبی گفتند موضوع را به اطلاع آقای حسین انصاری راد رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس می رسانند و از من هم خواستند که بعد از تعطیلات به کمیسیون اصل نود بروم که البته میسر نشد و من ۱۴ فروردین ۱۳۷۹ به دفتر خانم عبادی رفتم که وکالت من را در دوران بازداشتم برعهده گرفته بودند و اتفاقات دوران بازداشتم را توضیح دادم و پس از آن هم به همراه ایشان و آقای دکتر محسن رهامی به دادسرای نظامی تهران رفتیم و به پیشنهاد دادستان نظامی قرار شد تا همه اطلاعات من ضبط بشود و برای ایشان فرستاده شود که فردای همان روز انجام شد و خانم عبادی بردند و تحویل دادند ، درست از فردای روز تحویل آن نوار تهدیدهای تلفنی شروع شد و من احساس کردم که رفت و آمدهایم کنترل می شود ، برای همین به یکی از دوستانم اطلاع دادم و به او از احساس خطری گفتم که آن روزها مبتلایش بودم ، او هم از طریق روابطش موضوع را به اطلاع آقای محمد رضا خاتمی رساند و همان روز قرار دیداری با دو تن از نمایندگان ایشان گذاشت و...
فردای همان دیدار یعنی در صبح ۱۹ فروردین وقتی که از خانه بیرون آمدم در اتوبان فرحزادی از آینه ماشین متوجه شدم مجددا یک خودرو در تعقیب من است که با همان دوستم تماس گرفتم و به او گفتم و او گفت سریع خودت را به وزارت کشور برسان و هماهنگ کردیم و برو دفتر آقای موسوی لاری و جالب آنکه تا مقابل وزارت کشور همچنان آن خودرو در تعقیب من بود وارد پارکینگ وزارت کشور شدم و فردی آمد و گفت در داخل ماشینتان بنشینید کسی می آید دنبالتان ، ساعتی بعد فردی آمد و من را به دفتر آقای نیری مدیر کل حراست وزارت کشور برد و بعد از چند لحظه هم به همراه ایشان به اتاق آقای موسوی لاری رفتیم و آقای تاج زاده هم آمدند و من از آنچه که گذشته گفتم و اینکه این روزها من را تعقیب می کنند ، آقای تاج زاده از موضوع نوار اطلاع داشتند و چند سئوال در مورد حرفهایم داشتند و بعد آقای لاری گفت آقای کروبی در مورد فرشته علیزاده و سعید زینالی بمن گفته اند و من هم هرچه می دانستم گفتم ، آقای لاری بیشتر از اصل ماجرا مشتاق بود که بداند ماجرای سعید زینالی را چه کسی به من گفته است و من هم از آوردن نام ایشان طفره می رفتم و گفتم کاری ندارد شما همین الان بگویید بروند و سردخانه بیمارستان قمربنی هاشم را ببینند که آقای لاری به نیری گفت ایشان را به اتاقتان ببرید تا ببینیم چه کنیم !
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
زن

 
سعید زینالی چگونه به دست نوکران ولایت کشته شد؟


تا ساعت ۱۰ شب من در همان اتاق آقای نیری بودم که بالاخره آمدند و گفتند شورای امنیت کشور تصمیم گرفته فعلا شما در یک خانه امن باشید چون گزارشهایی که ما داریم حاکی از در خطر بودن جان شماست و باهم به زیر زمین وزارت کشور آمدیم و کلید ماشین من را گرفتند و گفتند این را تحویل خانواده تان می دهیم و من را هم با یک ماشین به خانه امنی در بلوار کشاورز بردند دو هفته در همان خانه امن بودم و مدام از ریاست جمهوری و وزارتخانه های اطلاعات و کشور می آمدند و درباره حرفهایم صحبت میکردند من در خلال همه صحبتهایم اشاره ای هم به فرشته علیزاده و سعید زینالی میکردم ، اما کاملا واضح بود که آنها دنبال سرنوشت این دو نفر نیستند و یا بهتر از من از سرنوشتشان اطلاع دارند نهایت بعد از دو هفته هم که بازداشت شدم و ابتدا به بازداشتگاه ۵۹ سپاه و بعد از آن به زندان توحید منتقل شدم .



در جریان بازداشت و بازجویی و ایام دادگاه هم که مجلس ششم هیات تحقیق و تفحصی برای نحوه بازجویی و بازداشت و رسیدگی به پرونده قضایی ام تشکیل داده بود و اگر اشتباه نکنم دو بار هیات آمد زندان و با من صحبت کردند و در همان جلسات هم درباره سعید زینالی و فرشته علیزاده صحبت کردم و نمی دانم چرا باز آنها نیز فقط درباره فرشته علیزاده صحبت کردند و اگر باز اشتباه نکنم آقای علی اکبرموسوی خوئینی بعد از همان دیدار زندان بود که درباره فرشته علیزاده صحبت کردند .
گذشت هرچه که بود و از زندان هم که آزاد شدم مجددا به کمیسیون اصل نود مجلس مراجعه و از وزارت اطلاعات و قوه قضائیه شکایت کردم که در همان ایام پیگیری شکایتم در کمیسیون بارها از سعید زینالی و فرشته علیزاده و عزت ابراهیم نژاد گفتم که نتیجه اش آن شد یکبار خانواده فرشته علیزاده آمدند و یک بار هم خانواده عزت ابراهیم نژاد که در همان جلسات از نقش مهدی صفری تبار در کشته شدن عزت ابراهیم نژاد گفتم و ماجرای بازداشت و کشته شدن فرشته علیزاده را هم شرح دادم منتهای مراتب چون در هر دو حادثه کشته شدن عزت و فرشته سپاه دست داشت نمی دانم چرا آنها پیگیری می شد و حتی با تعدادی از نمایندگان و مدیران وزارت اطلاعات به محل بازداشت و نگهداری فرشته علیزاده هم رفتیم و فیلم هم گرفتند و آن دو فردی را هم که فرشته علیزاده را در میدان ولیعصر بازداشت کرده بودند را وزارت اطلاعات احضار کرد و البته از عاقبت آنکه آنها چه شدند اطلاعی ندارم اما در مورد سعید زینالی چون خود وزارت اطلاعات مقصر و متهم بود علاقه ای برای پیگیری نبود ، در طول جلسات کمیسون اصل ۹۰ مجلس بهمن اخوان که ایشان هم عضو کمیسیون بودند مدام تشنج ایجاد میکردند و می گفتند که این حرفها دروغ است و سعید زینالی آزاد شده و الان پناهنده است و بعد گفت من این قضیه را پیگیری می کنم و جلسه بعدی کمیسیون که آقای کروبی نیز در اواسط آن جلسه آمدند و آقای تاج زاده از وزارت کشور و یک آقایی هم از وزارت اطلاعات هم حضور داشتند، فیلمی را آورده بودند که در آن سعید زینالی و چند نفر دیگر در مقابل پمپ بنزین خیابان امیرآباد در حال سنگ پرت کردن به یک ماشین نیروی انتظامی بودند به اینجا که رسید نماینده وزارت اطلاعات فیلم را نگه داشت و از من پرسید خب کدام اینها سعید زینالی هست ؟ این در حالی بود که من هیچ وقت مدعی آشنایی با سعید زینالی نبودم !



چند هفته بعد از آن جلسه بود که من به دعوت انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی تهران برای سخنرانی و شرکت در جلسه پرسش و پاسخ دعوت شدم و آنجا گفتم که پیروز دوانی با حکم محسنی اژه ای به قتل رسیده است ( دی ماه سال ۱۳۸۲- میزگرد پرسش و پاسخ انجمن اسلامی علوم پزشکی تهران ) و این سئوال را مطرح کردم که چرا به این مسئله رسیدگی نمیشود؟ فردای آن روز آقای محسنی اژه ای هم در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا موضوع را تکذیب کرد و اعلام کرد‌ که این مطلب هم از مطالب کذب فرشاد ابراهیمی است ! متعاقبا انجمن اسلامی همان دانشگاه هم ایشان را در این مورد دعوت به مناظره کردم که البته هیچ پاسخی نیامد تا اینکه از سوی آقای علی ربیعی برایم پیغام آمد که بروم نزدش و وقتی رفتم دفتر ایشان گفتند که در صحبتها و احیانا سخنرانی هایت به همان موضوع انصار حزب الله بسنده کن و در مورد پیروز دوانی و یا سعید زینالی و برنامه هویت حرفی نزن و دقیقا اشاره کرد :«این حرفها بوی خون می دهد و فرجام خوبی برایت ندارد و تو هم به اندازه کافی مشکل برای خودت داری، پایت را از این ماجرا بکش بیرون که خیلی خطر دارد» و خب اعتراف می کنم که من هم بواسطه مشکلات بسیاری که آن روزها داشتم رهایش کردم و چند ماه بعدش هم که از ایران خارج شدم .
در تمام این مدت هم هرجا امکانی فراهم می شد تا در مورد آن روزها حرفی زده شود من در مورد فرشته علیزاده و سعید زینالی گفته ام و نوشته ام ولی نمی دانم که چرا اهتمامی برای روشن شدن ماجرای سعید زینالی نیست ، به عنوان مثال سال گذشته یکی از سایتهای نزدیک به اصلاح طلبان با من در مورد حادثه کوی دانشگاه مصاحبه کرد و وقتی به سعید زینالی رسیدم گفت : ظاهرا داستان سعید زینالی هم مثل داستان ترانه موسوی خیالی است و به آن نپردازیم بهتر است ! حتی همین چند روز پیش هم که صحبتهای مادر سعید زینالی را شنیدم مطلبی را برای یکی از سایتهای نزدیک به جنبش سبز نوشتم ولی چون در آن نوشته بودم که مسئولیت پرونده سعید زینالی با آقای حسام الدین آشنا مدیر کل سرویس و امور ویژه وزارت اطلاعات بوده که هم اکنون از مشاوران آقای روحانی شده اند از انتشار آن سرباز زدند !
حالا پس از ۱۵ سال اکرم نقابی مادر دردمند سعید زینالی همچنان دارد از فرزندش می گوید و اینکه فرزندش جزو سه دانشجویی بوده که پس از شکنجه در زندان اوین، به بیمارستان قمر بنی‌هاشم منتقل شده و پس از جان باختن، جنازه‌شان در مکانی نامعلوم دفن می‌شود و همچنان پرونده سعید زینالی در هاله ای از ابهام است و پر واضح است که چرا کسی هم در جمهوری اسلامی نمی خواهد به آن بپردازد...
     
  
مرد

 
سران مملکت ما با خود بزرگ بینی و ستایش و چاپلوسی همیشه یا واقعیت رو ندیدن یا اگه دیدن ازش فرار کردن و شهامت روبرو شدن با واقعیت رو نداشتن
روبرو شدن با واقعیت شهامت میخاد و جسارتی که بتونه واقعیت رو باب میل کنه ...
تا حالا که نبوده ......
تا بعد ازین چه شود ...

و این داستان تا زمانیکه مردم ایران اینگونه باشند ادامه خواهد داشت
یک اعتراض و چند وقت زندان و ...... ونیای زیبای غرب و خلاصی از ایران .... معلومه که دور تسلسل باطل ادامه خواهد داشت
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
     
  
زن

 
مدیر ارشد شهرداری تهران: مجاهد خلق از كار درامد!!




حجت الله بهروز صبح روز (دوشنبه ۲۶ آبان) هنگام خروج از ایران بازداشت می شود و بازجویی‌ها از وی درباره اتهام «جاسوسی» آغاز می شود....
احمد حکیمی‌پور٬ عضو شورای شهر تهران هم روز سه‌شنبه (۲۷ آبان) از محمدباقر قالیباف شهردار تهران می خواهد که درباره بازداشت یکی از مدیران خود به اعضای شورا توضیح دهد.
حکیمی‌پور می گوید قالیباف باید دست‌کم در جلسه غیرعلنی در این مورد به اعضای شورای شهر تهران توضیح دهد.
محمد صلاحی٬ معاون برنامه‌ریزی و توسعه شهری شهرداری تهران نیز در واکنش به اظهارات حکیمی‌پور اعلان می کند که بازداشت این مدیر شهر‌داری هیچ ارتباطی با مسائل کاری وی نداشته است.
صلاحی از سوی دیگر می افزاید که پرونده این مدیر شهرداری در مرحله سئوال و جواب است و ممکن است در زندگی شخصی افراد مسائلی رخ دهد که ارتباطی با کار وی نداشته باشد.
حجت الله بهروز یکی از معاونین ارشد شهرداری تهران است! که با وجود داشتن چندین پرونده مربوط به اختلاس سه هزار میلیاردی و.... باز"هم" معاون ارشد شهراری تهران می شود!
مدیر ارشد شهرداری پایتخت می شود در حالیکه در پرونده اختلاس شرکت تراورس راه اهن جمهوری اسلامی ایران هم دخالت داشته است!



در چه تاریخی مدیر ارشد می شود؟ در تاریخ 25_8_1392 طی حکمی که به روایت شهر نوشت، در این حکم خطاب به حجت الله بهروز آمده است: بنا به پیشنهاد معاون حمل و نقل و ترافیک و نظر به سوابق و تجارب جناب عالی!!، به موجب این حکم شما را به سمت قائم مقام معاونت حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران منصوب می نمایم.
آخرین مسئولیت حجت الله بهروز قبل از مسئولیت جدید، مدیر عاملی شرکت کنترل ترافیک شهرداری تهران بوده است!!! این بدان معناست که نامبرده با وجود تمام پرونده های فساد مالی اش چه در اختلاس سه هزار میلیاردی و چه در پرونده اختلاس شرکت تراورس راه آهن!! باز هم نه اخراج می شود و نه برکنار_ که به جرگه ی مدیران ارشد شهرداری می پیوندد!!!
متهم فساد مالی به آن بزرگی_ مدیر ارشد می شود.....تا اینکه بنا بر خبرهای رسیده، نامبرده اینبار به فساد مالی هم راضی نمی شود و اینبار سراغ جرائم امنیتی می رود! چه جرمی؟
دادن IP دوربینهای کنترل ترافیک کشورش به سازمان مجاهدین خلق آنهم در کشور اسپانیا.
دوربینهای کنترل ترافیک_ تحت وب_ کنترل می شوند و با داشتن ip آنها می توان تمام شهر را....تمام خیابانها و کوچه پس کوچه هایش را "مانیتور" کرد و کنترل نمود!
روزنامه ایران روز چهارشنبه ۱۲ آذرماه نوشت که مقصد دریافت تصاویر دوربین‌های شهری تهران کشور اسپانیا بوده است.
نام این مقام ارشد شهرداری تهران اعلام نشده، اما برخی رسانه‌ها!!! وی را «ح.ب» !!!معرفی کرده و گفته‌اند که او حجت‌الله بهروز از معاونان محمدباقر قالیباف، شهردار تهران است
بر پایه گزارش روزنامه ایران،یک مسئول سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران و یکی از معاونان آن شخص برای ارائه توضیحاتی در مورد این پرونده احضار شده‌اند.
این گزارش می‌افزاید فرد بازداشت‌شده (حجت الله بهروز)با شخصی که سال ۱۳۸۴ کشور را ترک کرده بود، "همکاری می‌کرده است".......
به ادبیات این اظهار نظرها دقت کنید!
حجت الله بهروز، با کسی که سال 84 کشور را بطور غیر قانونی ترک کرده همکاری داشته است_ اما در سال 92 حکم مدیریت ارشد شهرداری تهران را می گیرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!کمااینکه قبل از آن نیز مدیر ارشد بوده است( با وجود این پرونده ی پر از فساد مالی)
این مدیر ارشد شهرداری افزون بر اتهام امنیتی، به «اختلاس» در یکی از شرکت‌های وابسته به راه‌آهن(شرکت تراورس) نیز متهم شده است.
غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی قوه قضائی بازداشت این مقام ارشد شهرداری تهران را تأیید کرده بود، اما به جزئیات اتهاماتش اشاره‌ای نکرد.
محسنی اژه‌ای در نشست خبری خود و در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسیدکه: "آیا دستگیری یکی از مدیران شهرداری تهران به اتهام جاسوسی که گفته می‌شود آی‌پی‌های دوربین‌های مدار بسته را به سازمان مجاهدین خلق داده صحیح است یا خیر؟؟ و این پرونده در قوه قضاییه است یا وزارت اطلاعات؟"، گفت: "من بارها گفته‌ام از بیان جزئیات پرونده‌ای که در مرحله تحقیقات است معذورم"
سخنگوی قوه قضائیه با این حال تأیید کرد که اتهام فرد بازداشت شده "امنیتی" است.
وقتی کسی را که در فساد 3000 میلیاردی دست داشته است_ و در فساد شرکت تراورس راه آهن و در فراری دادن اختلاس گر و در هزار و یک فساد مالی_ دیگر_ نیز دخالت دارد، بجای محاکمه و حبس و زندان و اخراج....مدیر ارشد می کنیم!
مسلم است که اینبار سراغ فروش یا....IPهای دوربینهای کنترل ترافیک می رود.
چون مصونیت قضائی دارد_ یا فکر می کند که دارد_ او خیالش از تحت تعقیب قرار گرفتن! از پاسخگو بودن در برابر قانون_ در برابر دولت و...راحت است و تخت!.
پس می اید و کلید کنترل و مانیتورینگ دوربین های کنترل ترافیک پایتخت کشور را بدست کسانی می دهد که....که.... با داشتن این کلیدها می توانند بطور مثال ورود و خروج از منزل و حتا تردد در خیابان دانشمندان هسته ای کشور را_ مقامات ارشد کشور را_ اساتید دانشگاه کشور را ..و حتا تردد من و شما را در سطح شهر کنترل کنند!
و این می شود که"امنیت" یک ملت به تاراج می رود
امنیت یک کشور به غارت می رود.....
فساد،
اینچنین بنیانهای اقتصادی، امنیتی، و علمی کشور را_ به سخره می گیرد و مضمحل می کند.

و این سوال، همواره باقیست که چگونه متهم پرونده اختلاسی به آن بزرگی_و .....با اینهمه جرم و اتهام در کشور_ مدیر ارشد می شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
زن

andishmand
 
RONIN: پس می اید و کلید کنترل و مانیتورینگ دوربین های کنترل ترافیک پایتخت کشور را بدست کسانی می دهد که....که.... با داشتن این کلیدها می توانند بطور مثال ورود و خروج از منزل و حتا تردد در خیابان دانشمندان هسته ای کشور را_ مقامات ارشد کشور را_ اساتید دانشگاه کشور را ..و حتا تردد من و شما را در سطح شهر کنترل کنند!
و این می شود که"امنیت" یک ملت به تاراج می رود
امنیت یک کشور به غارت می رود.....
فساد،
اینچنین بنیانهای اقتصادی، امنیتی، و علمی کشور را_ به سخره می گیرد و مضمحل می کند.

و این سوال، همواره باقیست که چگونه متهم پرونده اختلاسی به آن بزرگی_و .....با اینهمه جرم و اتهام در کشور_ مدیر ارشد می شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
هدف همین است که در چرخه ای که ابتدا و انتهایش ناکجا آباد است ملت بیچاره دور خود بچرخد تا نه توانی برای سوال ، نه توانی برای مبارزه و نهایتا" نه توانی برای حیات داشته باشد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
ایران در ماه های آینده



پانزدهم ديماه در تهران همایشی بنام "پیشکسوتان جهاد و شهادت" برپا شد که انگیزه برپائی آن معلوم نیست. زیرا نه هفته دفاع مقدس است و نه سالروز بازپس گیری خرمشهر و نه سالروز قبول قطعنامه 598 سازمان ملل و خاتمه جنگ. در این همایش پیام کتبی سرلشگر عزیز جعفری فرمانده کل سپاه قرائت شد که در آن تاکید شده بود:

«سال‌ها و ماه‌های تعیین‌کننده‌ای در پیش رو داریم. لازم است پیشکسوتان جهاد و شهادت در همه صحنه‌ها آماده باشند.»



می توان حدس زد که این همایش با هدف قرائت و انتشار همین پیام برپا شده بود و به همین دلیل باید از فرمانده کل سپاه سئوال کرد: در ماه های آینده چه حادثه ای قرار است در ایران روی بدهد که خواص باید آماده جهاد و شهادت باشند؟
     
  
صفحه  صفحه 39 از 51:  « پیشین  1  ...  38  39  40  ...  50  51  پسین » 
سیاست

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA