انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 6 از 51:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  50  51  پسین »

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )


زن

 
یکی از سرداران اخراجی سپاه با نوشتن نامه ای به محمد نوری زاد هر چی بیشتر از نقش مستقیم خامنه ای در هدایت و فرماندهی سرکوب و جنایت کار بودن سپاه پاسداران پرده بر می دارد. خلاصه نامه به شرح زیر است: سلام ای نوری زاد عزیز، برادرجهادگرم، راوی فتح سالهای عاشقی درهمین دوسه سال اخیر، من باتفاق عده ای دیگر از دوستانم ازسپاه اخراج شدیم. به این خاطرکه نمی خواستیم درجنایت ها وخیانت های بالادستی ها شریک باشیم. مثل خودت که نخواستی ملیجک دستگاه ملیجک دوست و ملیجک پروراین بلندپایگانِ دون باشی. با این تفاوت که اخراج تو با سروصدا انجام شد واخراج ما درسکوت وپشت درهای بسته وباحضورسه تا پنج نفری که خودشان اسم این جمع را گذاشته بودند: دادگاه نظامی. من یک روز که تو مثل خودم نورچشمی دستگاه ولایت بودی تورا برای سخنرانی برای دانشجویان فنی دعوت کردم. صحبت زیادی بین من و تو رد وبدل نشد اما آن روزدرردیف اول سالن نشستم تا ببینم این نوری زادی که می گویند همسنگرآوینی است ازچه دری وارد بحث می شود و ازچه دروازه ای خارج می گردد. دوچیزازصحبت های آن روز تو به یادم مانده است. یکی کلی است ویکی موردی. کلی اش این که عالم وآدم را بهم دوختی تا به ما بفهمانی صلاح وعاقبت بخیری مردم ایران بلکه صلاح بشریت دراین است که دررکاب ولی فقیه باشند. من ایرادی به این کلیت صحبت تو ندارم. همه ما مثل توفکرمی کردیم. توداشتی چیزی را به ما می گفتی که خیلی جلوترازامام خمینی سفره اش را پیش ما پهن کرده بود. اما حرف صریحی که ازتو به یادم مانده این است که گفتی: “ما یک فرصت تاریخی داریم. مثل همه سلسله های گذشته. اگربرآیند رفتارما به نفع مردم بود، بقای ما امتداد پیدا می کند. اما اگرهیزم حق را اززیردیگ مردم بیرون کشیدیم و به زیردیگ خودمان گذاشتیم تردید نداشته باشیم که سقوط خواهیم کرد“. تودرحالی آن روزازمردم وحق مردم صحبت کردی که هفته پیشش آیت الله مصباح یزدی درهمان سالن برای ما درهمین خصوص صحبت کرده بود و با آیه وحدیث سند آورده بود که درنظام اسلامی، مردم هیچ حقی ندارند. حق هرچه که هست تنها برای خدا وولی اوست. مردم گله ای هستند که نابالغ اند و خیروصلاح خود را نمی دانند وباید توسط چوپانان الهی به منزل مقصود برده شوند. ماوسایرسپاهیان دراین سالهای پس ازانقلاب مرتب توسط سخنرانان ریزودرشت تغذیه می شدیم و خودمان هم مرتب مردم نگون بخت را با خزعبلات خود تغذیه می کردیم. گرچه دراین سالها نسبت به رفتاربالادستی های سپاه جسته و گریخته اعتراض می کردیم اما اعتقادمان این بود که باید درسپاه بمانیم و ازاین امانت مردم و انقلاب حفاظت کنیم...
     
  
زن

 
حدود یک سال بیشتر است که جنگ تن به تن سازمان مجاهدین با سپاه قدس در خاک سوریه شروع شده و یگانهای مختلف اطلاعات عملیات سپاه قدس در واحدهای تمام مجهز رزمی و تکاورهای تروریست سپاه قدس بیشتر از پیش در سوریه مستقر شده اند که هدفهای متعددی را نشانه رفته اند ، که عمده ترین و اساسی ترین این هدفها جلوگیری از سقوط نظام دیکتاتوری بشار اسد است که نوکر سرسپرده اخوندهای ایران است و دنیا خوب و نیک میدانند که سقوط بشار اسد دیکتاتور یعنی سقوط حزب الله تروریست و متعاقبا فراهم شدن شرایط صلح در فلسطین و اسرائیل و برگشتن آسایش و آبادانی به لبنان و همچنین سوریه و از همه مهمتر بستن شدن راهکارهای فتنه گرانه و مداخله جویانه رژیم ملاها و شکسته شدن اهرم فشار بر غرب بوسیله کم شدن فشار تروریزم در لبنان و سوریه ، اینها فاکتورهایی هستند که جنگ سرد و نیمه گرم 32 سال گذشته حیات خلوط رژیم ملاها را در منطقه لبنان و سوریه به اوج خود رسانده و با استفاده از این موقعیت بوده که بسیاری از ایرانیانانی که در خارج و همچنین عراق مستقر بوده اند برای کمک به این سرنگونی به سوریه چه بصورت منظم و سازمان یافته و چه غیره عزیمت نموده اند و در حال حاضر در کنار ارتش آزادیبخش و مردم سوریه در حال جنگ تن به تن با آدمکشان سوریه و در راس آنها مزدوران سپاه قدس میباشند
http://www.persian.se/article669.html
     
  
زن

 
* سلسله مطالبی که می خوانید، اظهارات يکی از کارکنان سابق قوه قضائيه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی، از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اينکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلين در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فاميلی ها می توانند واقعی، و حقيقی، نباشند.

«....اواخر تابستان سال ۱۳۵۸ ، شيراز .......حجت الاسلام عندليبی ، مدرس حوزه ی علميه قم حاکم شرع شيراز شد. او بسياری را محاکمه کرد و حکم داد. عندليبی برای شرکت در جلسه ای به قم سفر کرد .درغيبت او با اصرار و نقشه ی فرمانده سپاه پاسداران ، که رجبعلی طاهری نام داشت و می گفت دانشجوی دانشگاه شيراز بوده ، صادق خلخالی به شيراز آمد.
خلخالی به محض ورود به زندان خواست نماز جماعت خوانده شود ، خودش شد پيش نماز و ما هم به او اقتدا کرديم . بعد از نماز به سالنی آمد که اطراف اش بند ها بودند و بند ۴ تقريبا در انتهای آن بود و بند زنان که قرار بود درمانگاه شود کمی بالاتر از ان قرار داشت. او با پاسدار رحيمی مسؤل بند ۴ ، حسين مصلح ، محمد بيستونی،شفاف، فيروزی و من جلسه ای تشکيل داد . در اين جلسه رحيمی ليستی به خلخالی داد و گفت : « اين ها ساواکی ها و طاغوتی ها و ضدانقلابيون هستند و آقای عندليبی آن ها را محاکمه و به حبس محکوم کردند اما هيچکدام را برای عبرت ديگران هم که شده محکوم به اعدام نکردند، اصلن مثل اينکه اين فاسدين نبودند که توی شهر آدم کشته و ظلم کردند ». خلخالی بعد از اينکه حرف های رحيمی تمام شد خطاب به او گفت : « دو باره محاکمه شون می کنم و اعدامشون می کنم » ، رحيمی با آنکه پيشنهاد دهنده بود اما جا خورد و ساکت شد.خلخالی گفت :« نماينده سپاه و دادستان که اينجا هستند ،برويد پرونده های اين افراد و خودشان را بياوريد اينجا»، واز من خواست بروم سراغ پرونده ها ، و به رحيمی گفت برود و زندانی ها را بياورد. من به خلخالی گفتم که دادستان و بايگانی دادگاه بدون اجازه ی حاکم شرع نمی توانند پرونده را به دست کسی بدهند.خلخالی زيرهمان ليست با يک چنين مضمونی نوشت :« مسؤل بايگانی دادسرا، پرونده ی اين افراد را به زندان بفرستيد»، و آن را به دست من داد ، به خلخالی گفتم بعيد می دانم دادستان وبايگان اين کار بکنند ، خلخالی گفت به حکم او بايد عمل شود و او مسؤل است. من سراغ پرونده ها رفتم ، قبل اينکه وارد اتاق دادستان شوم نيک شرشت،که بايگان بود را ديدم و با هم وارد اتاق دادستان شديم .

دادستان ، سيد ابراهيم ميرغفاری پور ،فرد تحصيکرده و شيک پوشی بود و هر روز ريش اش را اصلاح می کرد، واز نزيکان امام بود (۱). ليست و نوشته ی خلخالی را به او دادم او نپذيرفت و تاکيد کرد که اين کاری غير قانونی ست ، نمی توان احکامی که حاکم شرع صادر کرده شکست و حکم ديگری صادر کرد، اين غير شرعی و غير قانونی ست ، نمی توان فردی در يک شهر و برای يک جرم توسط دو حاکم شرع محاکمه شود. او از نيک سرشت هم خواست که پرونده ها را ندهد. همان موقع تلفن زنگ زد و دادستان از من خواست جواب بدهم . خلخالی بود ، خلخالی خواست با دادستان صحبت کند،از مکالمه ی آن ها مشخص بودکه دادستان زير بار خواست خلخالی نمی رود ، خلخالی به دادستان گفت او را عزل خواهد کرد و دادگاهی خواهد کرد که دادستان پاسخ داده بود: « کار خوبی می کنيد» و گوشی را گذاشته بود. چند دقيقه ای نگذشته بود که رحيمی با من تماس گرفت ، گفت : « حاجی عجب گهی خوردم ، خلخالی آمده وسط سالن ، ميز و صندلی ای گذاشته و ليست را گذاشته جلوش و داره دو باره آن عده رو محاکمه می کنه و همه رو حکم اعدام داره ميده ، پاشو بيا ببين چه فيلمی در آورده ، ديدنی ی. »
به دادستان ماجرا را گفتم ، او از من خواست که بروم و دخالت کنم ، اما سفارش کرد که اگر خلخالی تندی کرد سکوت کنم ، دادستان گفت : « اين آدم يک تيمارستان و ديوانه خانه ی متحرک است».وقتی رسيدم به سالن زندان خلخالی که متوجه ورود من شد با دستش اشاره کرد که من بروم سراغ اش ، با خودم گفتم : « حاجی توام کارت تمومه!» . صندلی آوردم و نشستم کنارش، نزديک من شد و گفت : « اسم اين دادستان چيه ؟ ازش خوشم اومد مثل خودم محکم و نترسه ، اما من آدمش می کنم »و يک مرتبه داد زد : « شهنازگوئل کيه ؟ » ، شهناز رنگ پريده و آشفته که آثار حاملگی اش کاملا مشهود بود نزديک شد و گفت : « منم» ، خلخالی پرسيد : « چکاره ای ؟ »‌ شهناز گفت : « آرايشگر» و خلخالی داد زد: «‌پدر سگ ننه ت رو آرايش می کردی ؟ بگو قوادم » ، شهناز می لرزيد. خلخالی ادامه داد: «‌پست فطرت مفسد ، بی شرف بد حجاب از مردها فاصله بگير»، و رو کرد به رحيمی ـ که او هم رنگش پريده بود ـ گفت : « اون تيمسار ارتشی خانوم باز کجاست ؟ » و تيمساری( که حدس می زنم نام اش ده پناه بود) را می گفت که سن و سالی داشت و بر اثر زمين خوردن و شکستن پای اش، پای اش توی گچ بود.خلخالی نگاهی به رحيمی انداخت و گفت : « که خورده زمين ؟ برين بيارينش ، ما اينجا هتل باز نکرديم » و فيروزی و ژوليده رفتند تيمسار را آوردند.
نوبت آرمان يکی از رؤسای ساواک شيراز رسيد و بعد نوبت اديب پور افسر شهربانی ، يکی ازرؤسای اسبق زندان عادل آباد، بلند بالا، صورت تراشيده و لباس ترو تميز با پيراهنی چهار خانه ، خلخالی گفت : « تو ديگه چی ميگی بلند بالا ی قاتل »، نوبت به يکی از اعضای ساواک رسيد که خلخالی او را می شناخت، خلخالی حکم ا وراهم بدون مکث صادر کرد، او ادعا می کرد آن فرد بهمن فرنژاد است.( رحيمی هم ادعا می کرد بهمن فرنژاد معروف به دکتر جوان از بازجو ها و شکنجه گران معروف ساواک به شيراز گريخته بود ، درزندان گفته می شد اينکه شايع شده فرنژاد در تهران دستگير و اعدام شده، خبر نادرستی ست، برادر فرنژاد در خيابان نادری دو دهنه مغازه ی فروش وسائل خانگی داشت و احتمال می دهند او برای مخفی شدن به سراغ برادرش آمده بود،که شناسائی و دستگير شد (۲)). در حين محاکمه ی قربانيان خلخالی عبا و عمامه اش را روی ميز گذاشت و يک صفحه کاغذ و خودکار برداشت و رفت طرف قربانی ها که به صف شده بودند ، با چشم های پف آلود به همه زل زد، شهناز گوئل چشم اش که به خلخالی افتاد ، سرش را انداخت پائين، سعی می کرد خودش را آرام و بی اعتنا نشان بدهد، اما معلوم بود خيلی ترسيده .
رحيمی فردی را به نزديک خلخالی آورد و گفت: « اين فرد ايرج قادری هنرپيشه طاغوتيه و توی خيابون زند( جلوی پاساژ ايروانی که ته اش سينما مترو بود) کميته دستگيرش کرده ، آوردنش اينجا که توبه و استغفار کنه ، آدم بشه» ، خلخالی با قبای سفيد و دمپائی ای که روی زمين می کشيد، و شکم بزرگش در حاليکه دست های اش راهم پشت اش گره کرده بود رفت جلوی ايرج قادری ،ايرج قادری که رنگ به چهره نداشت گفت : « من توبه کردم ونماز می خوانم حاج آقا» و خلخالی گفت : « عجب ، نماز می خوانی ، توبه هم کردی ، بسيار خوب » و رو کرد به رحيمی و گفت: « فعلا ۸۰ ضربه بهش شلاق بزنين تا بعدا در موردش تصميم بگيرم» ، ژوليده و فيروزی تخت و شلاق آوردند ، ايرج قادری را روی آن خواباندند ، مجيد تراب پور شلاق زدن را شروع کرد اما آرام می زد ، خلخالی گفت، « نشد جانم ، شلاق بزن ، اگر بلد نيستی يکی ديگر بزند» ، و ضجه و ناله قادری بلند شد ، تمام پشت اش خونی شده بود. خلخالی باز قدری پشت ميزش نشست و دو باره شروع به قدم زدن کرد، او وقتی راه می رفت شبيه لات ها راه می رفت ، يکی از زندانی ها (مظفر دشتبانی) پوزخندی به او زد ، خلخالی ديد، با دست به او اشاره کرد که بيايد جلوش، مظفر آمد جلوی او ، خلخالی پرسيد: « به چی پوزخند زدی» مظفر گفت :« حاج آقا شما مثله گيله مرد راه ميری ،خدا وکيلی راه رفتنه تون منوبه ياد عزت پهلوون ام انداخت» ، خلخالی گفت : «عجب، برو بايست تو صف ». و بعد از کمی قدم زدن به رحيمی نزديک شد و گفت :« اين صف، تيرباران » ..... بعد رو به من کرد و گفت « من با شما کار دارم» ، و رفت به طرف محلی که دفتر خودش کرده بود، و منم به دنبال اش وارد آن محل شدم ..
تازه من فهميدم که خلخالی طرح تخريب تخت جمشيد راهم در سرمی پروراند.خلخالی مساله تخريب تخت جمشيد را مطرح کرد ، و يک روزه در سطح شهر پيچيد. مرودشتی ها پيغام دادند که خلخالی برای تخريب تخت جمشيد بايد از روی جنازه ما رد شود . عکس العمل مردم مرودشت و روحانيون خلخالی را موقتا منصرف کرد.

خلخالی تا موقعی که در شيراز بود هيچکدام از روحانيون مهم شهر، مثل دستغيب ، امام جمعه شهر، به ديدارش نيامدند. به خلخالی گفته بودند که من به ديدار آيت الله شيخ بهاءالدين محلاتی می روم ، او از من خواست سلام او را به محلاتی برسانم ، وقتی من سلام او را به محلاتی رساندم ايشان هيچ اعتنائی به من نکرد و جوابی نداد. بعد ها شنيدم که خانواده شهناز گوئل شکايت به محلاتی بردند و از اينکه شهناز ۵ ماهه حامله به دستور خلخالی اعدام شده ، خواستار رسيدگی و داد خواهی شدند. آيت الله محلاتی هم گزارشی در رابطه با اعدام شهناز تنظيم و از آشيخ مجدالدين محلاتی خواست تا آن را به تهران و دفتر خمينی ببرد و نظر خمينی را جويا شود. گفته شد خمينی چنان با بی اعتنائی وغضب با مجدالدين محلاتی بر خورد کرد که او با ترس به شيرازبرگشت. خلخالی در مدت کوتاهی که در شيراز بود ۱۴ نفر رااعدام کرد....»
     
  
زن

 
پس از حدود 10 روز غیبت و اخباری که از حضور پنهان علی خامنه ای در مشهد حکایت داشت، صدا و سیما فیلم دیدار زنان نخبه جهان اسلام با وی را پخش کرد، که معلوم نیست این دیدار چه زمانی و در کجا انجام شده است؟ این زنان نخبه کجا بوده اند که یکبار در برابر رهبر سبز شده اند؟ ایرانی بوده و یا همه خارجی و نخبه جهان اسلام؟

آنچه از از این دیدار و سخنرانی نسبتا کوتاه علی خامنه ای پخش شده حاوی دو نکته است. نخست این که چهره خامنه ای بسیار خسته، لاغر و رنگ پریده بوده و دوم این که عمدتا متوسل به امام زمان و امدادهای غیبی شده است.

درباره نکته اول، یعنی حالت ظاهری او، اخباری که هفته گذشته درباره حضور خامنه ای در مشهد به پیک نت رسید، همگی حکایت از بیماری علی خامنه و درمان وی در بیمارستان مجهز "رضوی" مشهد که مجهز ترین بیمارستان خاورمیانه معرفی شده داشت. وی قرار بود در سالن "آیه ها" در مشهد برای عده ای که برای حضور باصطلاح مردمی در دیدار وی به مشهد منتقل شده بودند سخنرانی کند، اما این سخنرانی پس از 3 روز برقرار حالت امنیتی در مشهد اجرا نشد و خامنه ای 4 شنبه شب با هواپیما به تهران منتقل شد.

درباره نکته دوم، یعنی سخنان علی خامنه ای و متوسل شدنش به امدادهای غیبی نیز، صدای روسیه یگانه نکته مهمی که در سخنرانی و استنباط کرده و آن را فورا منتشر کرد، بخشی است که از آن بوی خطر جنگ می آید. آن جمله ای که صدای روسیه از آن استنباط قطعی بودن حمله به ایران وجنگ کرده چنین است: «اگر ما سربازان امام زمان هستیم. باید آماده باشیم. به یاری خداوند و با امدادهای غیبی او ما موفق می شویم به تمدن اسلامی در دنیا افتخار کنیم. این سرنوشت ماست».
اما بیش از آن که از این سخنان بوی آمادگی جنگی به مشام برسد، خبر هشدار گونه کوبا در باره حرکت یک ناو امریکائی مجهز به هواپیماهای بی سرنشین به خلیج فارس است که بوی خطر می دهد. این درحالی است که فشار در خود حاکمیت برای به عقب راندن سیاست نظامی و جنگی و تغییر برنامه اتمی و جلوگیری از جنگ روز به روز بیشتر می شود. چنان که در سخنان اخیر خامنه ای نیز تقریبا مشهود است، گرچه در همین سخنرانی مدعی شد: ما امروز نسبت به 30 سال قبل، 100 برابر قوی تر هستیم. غربی ها نمی فهمند كه خودشان ملت ایران را به واسطه تحریم های 30 سال اخیر در مقابل هر تحریمی واكسینه كرده اند."
     
  
زن

 
حزب کمونیست کوبا، در فیسبوک خبری خود اعلام کرد: چهارمین ناو هواپیمابر امریکا و همچنین ناوگان زیر دریایی بدون سرنشین "سی فکس" این کشور به خلیج فارس منتقل شده است.

این نقل و انتقالات آماده شدن برای جنگ احتمالی علیه ایران است. ناوگان زیر دریائی که مجهز به دوربین مین یاب است برای خنثی سازی مین گذاری ایران در خلیج فارس و دهانه هرمز به منطقه اعزام شده است و بهانه آن جلوگیری از بسته شدن تنگه هرمز است.

این ناوگان اکنون چند هفته است که به خلیج فارس منتقل شده است و تازه اکنون مقامات نیروی دریائی امریکا آن را تائید کرده اند.

ناوگان پر قدرت " دوایت دی"، "آیزنهاور" و "ابراهام لینکلن" را در منطقه مستقر ساخته است که این مجموعه یک قدرت نظامی جدی محسوب می شود. اکنون با اعزام ناوهواپیما بر "جان سیستین" به خلیج فارس این قدرت نظامی به یک تهدید تبدیل شده است.
     
  
زن

 
در «دهه‌ی نورانی شصت!» تعابیر بسیاری توسط «اسلامگرایان انقلابی‌مآب» وارد ادبیات سیاسی کشور شد. از جمله‌ی این تعابیر، بخشی هم بر «طبقه‌ی محروم و فرودست اجتماعی» دلالت داشتند.

از جمله: «کوخ‌نشینان»، «پابرهنگان» و «مستضعفان» که در ادبیات اسلام سیاسی، از آنان تحت عنوان «صاحبان اصلی انقلاب»، «ولی‌نعمتان انقلاب» و «وارثان زمین» یاد می‌شد.

طبقه‌ای که مدت‌ها به آنان گفته و حقنه می‌شد که «عامل همه‌ی بدبختیتان، "طبقه‌ی متوسط شهری"ست!» تا با سوء‌استفاده از نفرت و انزجار آنان از هر عضو طبقه‌ی بالاتر از خود؛ نیروی اجتماعی طبقه‌ی مذکور را علیه «طبقه‌ی تحصیل‌کرده و نسبتاً برخوردار» به‌کار اندازند. و بدین‌ترتیب؛ پایه‌های قدرت خانوادگی ملایان کثیف را تحکیم نمایند.

درست به موازات آنکه: «رهبران، واعظان، تئوریسین‌های انقلاب اسلامی»؛ مستند به آیات قرآنی؛ به طبقه‌ی مذکور وعده می‌داد که به‌زودی و با حاکم‌شدن روحانیون و مراجع مذهبی، به توزیع عادلانه‌ی ثروت‌ها و فرصت‌ها میان آنان دست خواهد زد، جامعه‌ای توحیدی و عادلانه و بی‌طبقه (یا جامعه‌ی قسط علوی) را برپا خواهد ساخت و آنان را «وارثان زمین» خواهد گردانید!

اما نه‌فقط چنین نشد و چنین نکرد؛ بلکه با بسیار خطاها و ندانم‌کاری‌های خود در طول بیش از سه‌دهه حکمرانی [علاوه بر «حذف طبقه‌ی متوسط شهری» و متقابلاً پدیدآوردن «طبقه‌ی نوکیسه‌ی رانت‌‌خوار مذهبی» که ثروت‌های محیرالعقولی را به‌جیب زدند] «شکاف طبقاتی کم‌نظیری در بین تمامی کشورهای دنیا» را باعث شد که حتا در امپریالیستی‌ترین کشورهای دنیا نیز نظیر و مانندی ندارد: «شکاف طبقاتی 1 به 30»!

شکاف طبقاتی عظیمی که همزمان و مصادف با «پرشمارترشدنِ روزافزون اعضای طبقه‌ی محروم و حاشیه‌نشین شهری» (تا سطح بیش از نیمی از جمعیت کشور)؛ موجب «برهم‌ریختن بسیاری از مناسبات اجتماعی» و «بروز بسیاری بحران‌های اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی» شده است. آن‌چنان‌که: «بروز و ظهور پدیده‌ی احمدی‌نژاد»، خود یکی از پیامدهای این «درهم‌ریختگی اجتماعی»ست.
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
زن

 
قذافی اما در آن شب زمستانی با حضور در منزل سابق خود در طرابلس، در جمع ده‌ها تن از حامیانش با انتقاد شدید از افرادی که خواهان کناره گیری او هستند،

وی همچنین مردم معترض را «موش» و «مزدور» دانست که از دستگاه‌های جاسوسی خارجی پول می‌گیرند و تهدید کرد که مجازات آنها اعدام است. قذافی همچنین از هواداران خود خواست با حضور در خیابان‌های سراسر کشور مخالفان را از سطح شهر جمع‌آوری کنند. وی همچنین از خانواده‌های معترضان خواست آنها را دستگیر و به پلیس تحویل دهند.

رهبر سابق لیبی شهرهایی که در اختیار مخالفان درآمدند را «اشغال‌شده به وسیله هواداران القاعده» توصیف کرد و تهدید کرد در صورت ادامه اعتراضات، این کشور وارد جنگ داخلی می‌شود، چراکه لیبی از قبایل مسلحی تشکیل‌شده که هیچ یک نمی‌تواند دیگری را تحت سلطه خود بگیرد.

این روزها مخالفان در سوریه شهر به شهر پیش می روند ؛ بشار اسد و رسانه هایش می گویند آنها تروریست هستند و از سوی القاعده حمایت می شوند… می گویند اگر اسد برود جنگ داخلی آغاز می شود…

وزیر خارجه ایران می گوید دمشق آرام است؛ سعید الصحاف، سخنگوی دولت صدام هم ساعاتی پیش از سقوط بغداد می گفت شهر آرام است و این اظهارات بارها از تلویزیون ایران پخش می شد… و این قصه ادامه دارد!
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
زن

 
حاج اقا مكارم شيرازي كه برعكس خامنه اي از مراجع و ايت الله هاي واقعي و مثلا باسواد است فرموده اند من مرغ نمي خورم ببينم اسمون به زمين مي اد يا اسمون به زمين ميره!!!

حاج اقا راست ميگن

چون زمان شاه بايد از هر مسئله كوچكي براي تحريك مردم استفاده ميشد و پيشرفته ترين كشور منطقه را كه با نفت زير ده دلار اداره ميشد را مرتب با امريكا و اروپا مقايسه مي كرديم تا اخوندهاي حرامزاده قدرت را بدست گيرند

ولي حالا كه با نفت بالاي صد دلار اخوندها و فك و فاميلشان در حال ساختن قصر در كانادا و امريكا هستند و اقتصاد و صنعت و معيشت مردم را به گوه كشيده اند مرغ نمي خوريم تا ببينيم كي اخوندها علاوه بر زندگي معنوي بقول خميني زندگي ماديمان!!!! را هم درست مي كنند!!!

نكته جالب اينكه علت گراني مرغ. گران شدن غذاي اصليه مرغداري ها يعني كنجاله سويا از كيلويي ۶۰۰ تومان به كيلويي ۱۹۰۰ تومان است كه تمام وارداتش در انحصار يك ملاي حرامزاده به نام مدلل است

اگه قول بدهيد كه سكته نكنيد !!! به شما ميگم كه حناب مدلل داماد مكارم شيرازي است

در سال ۸۷ كه اقاي پاليزدار از نمايندگان مجلس با افشاگري هايش سرو صداي زيادي به پا كرد گفت اقاي مدلل كه ان موقع در مورد قاچاق شكر متهم شده بود حاضر بوده ۷۰۰ ميليارد تومان!!!!

بله درست خوانديد هفتصد ميليارد تومان در سال ۸۷ رشوه بدهد تا پرونده قاچاق شكرش مختومه شود

بديهي است كه قاچاق شكر ايران تا همين حالا هم در اختيار مدلل است

بله با مرغ نخوردن اسمان به زمين نمي رود ولي حرامزاده و حقه باز بودن مشتي ملاي حقه باز و مفعول و بي شرف اشكار تر ميشود كه از تامين معيشت عاديه مردم در يكي از ثروتمندترين كشورهاي جهان عاجزند و ارزش پول ملي ايران را نابود كردند
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
زن

 
برادر منشی امنیتی رهبر
خاک همدان را به توبره کشیده!

همدان به اقتصاد زمین و دلالی ملک وابسطه است. شهردار و سایر ارگانها بصورت گسترده مجوز تجاری بدون در نظر گرفتن تامین پارکینگ برای واحد های تجاری میدهند. شهرداری املاک مردم را بین خودی ها تقسیم می کند. مثل اینکه قوم مغول با همدان حمله کرده باشد. ترافیک شدید، آلودگی زیاد، شهر بدون پارکینگ...

همزمان، مواد مخدر بیداد میکند و یکی از قطب های صادر کننده و مصرف کننده مواد مخدر شده همدان. استانداری دست مافیای سید محمد حجازی عموی حجت الاسلام حجازی رئیس دفتر امنیتی رهبراست و عملا شهر زیر نظر اوست.

زمین خواری، وضعیت بحرانی شهرک های صنعتی، گرانی سرسام آور، صف مرغ، ترافیک، بی برنامه گی مدیران بی سواد شهر همدان، رانت خواری، رانت خواری حاج بابایی نماینده قبلی همدان و وزیر فعلی آموزش پرورش که اهل مریانج است بيداد مي كند


پیک نت 9 مرداد
     
  
زن

 
در بیت رهبری از سایه هم می ترسند
وحشت از قاشق و چنگال
در مهمانی افطار رهبر

سال پیش رهبر در ماه رمضان مراسمی برگزار کرد و در این مراسم به جمع دستچین شده ای که دفتر ایشان انتخاب میکند افطاری داده شد. نکته ای که شاید شما هم توجه کرده باشید این بود که در این مرسم افطاری به مهمانان قاشق و چنگال برای صرف غذا داده نشد و مهمانان با دست غذا خوردند. این تصمیم به هیچ وجه برای ترویج ساده زیستی و احیا سنت ها نبود بلکه این تصمیمی بود که سیستم امنیتی بیت رهبری گرفته بود. زیرا بر اساس تفکرات آنها داشتن قاسق و چنگال یک خطر بالقوه است. حتی اگر احتمال آن یک در میلیون باشد که فردی از این جمع گلچین شده که همه از مقامات و مسئولین کشور هستند با قاشق و چنگال آسیبی به رهبر برسانند باید جلوی آن گرفته شود. بر اساس شنیده ها برخی از مهمانان هاج و واج منتظر قاشق بودند و فکر می کردند بعدا داده خواهد شد ولی بعد متوجه شدند که با دست اید غذا را خورد، چون نخوردن و نیمه کاره گذاشتن نیز بیحرمتی تلقی می شد.

در هر مراسمی که در بیت رهبر است تمام مدعوین پس از عبور از کانال امنیتی از داشتن هر وسیله از جمله قلم و یا حتی یک قطعه کاغذ محروم اند .
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
صفحه  صفحه 6 از 51:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  50  51  پسین » 
سیاست

حقایق تلخ ( بررسی دروغ ، افشاگری )

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA