ارسالها: 425
#11
Posted: 17 Apr 2010 16:40
بازداشت یک شهروندی مسیحی در اصفهان
خبرگزاری هرانا – دانیال شهری جوان مسیحی به اتهام نشر اکاذیب و توهین به مقدسات روز 22 فروردین ماه در شهر اصفهان بازداشت شد.
بنا بر اطلاع گزارشگران هرانا، در روز یكشنبه ۲۲ فروردین ماه ۱۳۸۹ یک شهروند مسیحی به نام " دانیال شهری" در اصفهان توسط ماموران اطلاعات آن شهر به حكم دادسرای انقلاب اسلامی بازداشت و به مكان نامعلومی منتقل شد.
ماموران اطلاعات در تاریخ فوق با مراجعه به منزل مسكونی این جوان ۱۹ ساله مسیحی واقع در نزدیكی كلیسای حضرت لوقا اصفهان، ضمن بازداشت نامبرده اقدام به ضبط وسایل شخصی ایشان نمودند.
پیگیری های خانواده این جوان مسیحی تا کنون به نتیجه ای نرسیده است، وی تنها یکبار با تماس تلفنی از انتقال خود به بند الف – ط واقع در زندان دستگرد اصفهان خبر داده است او همچنین در این تماس کوتاه اتهام انتسابی خود را نشر اکاذیب و توهین به مقدسات عنوان داشته است.
لازم به یاد آوری است كه همزمان دو تن دیگر از مسیحیان فارسی زبان در اصفهان نیز به نامهای " ریحانه و حمید" كه در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۸8در منزل مسكونی شان توسط نیروهای امنیتی لباس شخصی بازداشت شدند ، همچنان در زندان دستگرد اصفهان در بلاتكلیفی بسر می برند.
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#12
Posted: 19 Apr 2010 03:24
مصائب کارگران بی حقوق شرکت آونگان / گزارش کارگری
خبرگزاری هرانا - شرکت آونگان یک شرکت دولتی با 700 پرسنل است که در زمینه ساخت دکل های انتقال نیرو و مخابرات و تولید نبشی های ساختمانی فعالیت می کرد. در اواخر سال 82 زمزمه های واگذاری شرکت به بخش خصوصی طبق اصل 44 به گوش رسید. کارگران بلافاصله به این خبرها واکنش نشان دادند و با دست زدن به چندین اعتصاب غذا و تجمع در شرکت ، نارضایتی خود را اعلام کردند. در نتیجه این اعتراضات 2 درصد از سهام شرکت به کارگران واگذار گردید که بهای آن طی چند ماه از حقوق آنان کسر شد. در نیمه اول سال 83 گفته شد که شرکت در بورس تهران به مبلغ 12 میلیارد تومان و به صورت اقساطی به فروش رفته است ولی بعدها معلوم گردید که واگذاری از طریق بورس انجام نشده است.
شرکت در حالی به این مبلغ فروخته شد که دارایی های آن شامل موارد زیر بود: چندین خانه ویلایی در شهرک صنعتی ، ایستگاه تست دکل در جاده اراک-خمین روبروی دانشگاه فلق ، چندین دستگاه خودرو سواری ، آمبولانس ، جرثقیل ، لیفتراک و...، ساختمان دفتر مرکزی شرکت در تهران ، چندین تن بار و محصول و دستگاه در گمرک بندرعباس. در آن زمان کارگران شرکت اجتماعات زیادی برپا کردند و فروش شرکت را حراج بیت المال نامیدند.
غلام عباس جعفری مالک جدید کارخانه طی مراسمی با حضور نماینده استاندار و فرماندار وقت معرفی گردید و نماینده استاندار در سخنرانی خویش عنوان کرد که آقای جعفری در مسیر پیشرفت آونگان و شما کارگران قدم برمی دارد. غلام عباس جعفری مالکیت شرکت را به مجتبی جعفری فرزند 32 ساله مجرد خود انتقال داد و نامبرده مدیرعامل شرکت شد. در نیمه دوم سال 83 ایستگاه تست دکل ، منازل مسکونی در شهرک صنعتی و به دنبال آن ماشین ها ، محصولات نیمه ساخته به صورت تدریجی به فروش رسید. با هر فروش یا تحولی در شرکت کارگران دست به تجمع می زدند و علیه اقدامات ویرانگر مدیریت شعار می دادند. کارگران اعتراضات خود را با نمایندگان مجلس مطرح کردند و در اولین سفر استانی رییس جمهور با پلاکاردها و نامه هایی به اطلاع رییس جمهور نیز رساندند ولی هیچ نتیجه ای عایدشان نشد. در اواخر سال 85 سالن غذاخوری کارگران بسته شد و کار روزانه یک ساعت کاهش یافت. به کارگران رسمی ماهانه 40 هزار تومان پول غذا داده شد ولی کارگران قراردادی نه غذایی داشتند و نه پولی به خاطر آن دریافت کردند.
در نیمه اول سال 86 در حالی که عیدی کارگران پرداخت نشده بود ، تاخیر در پرداخت دستمزدها نیز آغاز شد. تولید شرکت نیز از روزانه 120 تن در سال 82 به روزانه 10 تن رسید. دوباره اعتراضات کارگران شروع شد. آنها جاده ی جلوی کارخانه را بستند که به دنبال آن فرماندار وقت آمد و قول هایی داد و به خون شهدا قسم خورد که ریشه ظلم را بکند. گفت که ما خبر داریم که آقای جعفری 160 میلیارد تومان وام گرفته و ایشان باید شرکت را راه اندازی کند و حقوق کارگر را بدهد اما نتیجه ای دیده نشد. در اواخر سال 86 با اخراج 50 نفر از کارگران قراردادی سرکوب کارگران تشدید شد، سال 87 شرکت راکد بود و تولید نداشت ، و اعتراضات کارگران در آستانه بازنشستگی و کارگران قراردادی اخراج شده که به دنبال حقوق و سنوات شان بودند آغاز شده بود.
نیمه اول سال 88 بعد از عقب افتادن عیدی و حقوق ، موج اعتراضات شروع شد. کارگران به امام جمعه شهر مراجعه کردند که وی در پاسخ گفت کاری از من ساخته نیست ولی اگر مسایل دینی دارید بگویید تا حل کنم.مراجعه به نمایندگان مجلس هم بی نتیجه بود. به دنبال پرداخت نشدن بدهی شرکت به سرویس های حمل و نقل ، سرویس ها نیز قطع شد و مدیریت شرکت در پاسخ گفت که کارگران خودشان بیایند و بروند و سرویس نمی خواهند. بین کارگران قراردادی و رسمی به خاطر تفاوت منافع تفرقه ایجاد شد.
از تیرماه حقوق کارگران رسمی پرداخت شد ولی به کارگران قراردادی چیزی داده نشد و آنان تهدید به اخراج شدند. مردادماه حقوق کارگران رسمی با اعتراضاتی که کردند با 20 روز تاخیر داده شد ولی حقوق قراردادی ها پرداخت نشد. به دنبال این اتفاقات ، کارگران مدیران شرکت را بیرون کردند و ماموران کلانتری 17 شهرک صنعتی در محل حاضر شدند.
در شهریور ماه غلام عباس جعفری پس از جلساتی با استانداری و فرمانداری به شرکت آمد و در مسجد شرکت و در حضور نماینده استاندار و نیروی انتظامی به کارگران قول بهبود اوضاع را داد. پس از آن حقوق یک ماه کارگران رسمی و قراردادی های گروه بندی شده پرداخت شد ولی به 75 نفر از کارگران قراردادی شامل کارگران انبار ، خدمات و تاسیسات شرکت به بهانه کمبود بودجه پولی داده نشد. با این ترفند وی توانست 170 تن نبشی را از انبار شرکت خارج کند. بعد از این ماجرا جعفری پسر شاکی شد که چرا پدرم را به شرکت راه دادید و گذاشتید اموال مرا ببرد و از سوی دیگر جعفری پدر مدعی شد که از پسرش طلب داشته است.
مهرماه کارگران مانع ورود جعفری پدر به شرکت و خروج بار از آن شدند. کارگران که حالا تعدادشان به 500 نفر رسیده بود از نگرفتن حقوق و بیکاری و رکود شرکت عاصی بودند. بعضی کارگران رسمی قصد بازنشستگی داشتند که خبردار شدند حق بیمه این چند سال از حقوق شان کسر گردیده ولی به حساب بیمه واریز نشده است. از سوی دیگر به دنبال بدهی شرکت ، آب ، گاز ، برق و تلفن کارگاه قطع شد. کارگران اعتراض می کردند و جلوی درب شرکت جمع می شدند و نیروی انتظامی با حضور در محل مانع خروج کارگران از شرکت می شد.
آبان ماه کارگران به استانداری رفتند و باز هم طبق صورت جلساتی که نماینده استاندار و آقایان جعفری امضا کردند قول هایی داده شد ، ولی کارگران حقوقی دریافت نکردند.
آذرماه ، کارگران به فرمانداری رفتند. پلیس ضد شورش اجتماع کارگران را محاصره کرد و آنان را به نمازخانه فرمانداری هدایت کرد. فرماندار پس از شنیدن مشکلات کارگران با زبان بی زبانی گفت که من کاره ای نیستم و کمکی از دستم برنمی آید.
دی ماه با قول هایی که داده شده بود اعتراضات فروکش کرده بود و به علت ناآرامی های پس از انتخابات کارگران اعتراض نمی کردند تا بهانه ای برای سرکوب به دست ندهند. بهمن ماه خرید عید آغاز شده بود ولی کارگران دست شان خالی بود. اعتراض ها جلوی درب شرکت دوباره شروع شد که نیروهای ضد شورش و لباس شخصی از راه رسیدند و با باتوم و اسپری پذیرایی کردند. تعدادی از کارگران که با فیلم برداری شناسایی شده بودند دستگیر شدند و تا آزادی آنها ، اعتراضات کم رنگ شد.
در دور بعدی اعتراضات ، کارگران برای آنکه با تظاهرکنندگان بعد از انتخابات یکی خوانده نشوند بر پلاکاردهای شان می نوشتند که ما اغتشاش گر نیستیم ، ما تابع ولایت فقیه هستیم ولی از ظلم ظالم بیزاریم وحقوق عقب افتاده خود را می خواهیم. سر ظهر نیز نماز جماعت جلوی درب شرکت خوانده می شد. با این حال ماموران گارد ضد شورش حتا پلاکاردهای یا حسین را از آنها گرفتند و در آتش انداختند. تمامی تجمعات با حضور پلیس ضد شورش و لباس شخصی های اسپری به دست برگزار می شد.
در بهمن ماه ، کارگران به استانداری مراجعه کردند و شعار می دادند "حقوق کارگری ، حق مسلم ماست " . وقتی از پشت بام استانداری فیلم برداری از تجمع شروع شد ، کارگران شعار دادند: کارگر بیچاره ، فیلم برداری نداره . کارگران می خواستند استاندار را ببینند که موفق نشدند و پلیس ضد شورش محاصره شان کرده بود. روز بعد آنها به فرمانداری رفتند و وقتی نتیجه نگرفتند ، آرام آرام ، با پای پیاده به سمت استانداری حرکت کردند که در این مسیر در خیابان امام خمینی ، پلیس ضد شورش با باتوم و گاز فلفل کارگران را مرد ضرب و شتم قرار دادند و متفرق کردند که طی آن تعدادی از کارگران مجروح و مصدوم شدند.
اسفند ماه در حالی سررسید که 8 ماه حقوق کارگران پرداخت نشده بود. طلبکاران جعفری از بازنشستگان گرفته تا قراردادی های اخراج شده ، پیمانکاران غذا ،رانندگان سرویس های حمل و نقل ، بانک ها ، شرکت های آب ، برق ، گاز ومخابرات و...یکی پس از دیگری حکم توقیف اموال می گرفتند و اجناس و اموال شرکت را می بردند. در این میان چه سوء استفاده ها که نشد. مثلا اعضای شورای اسلامی کار در مناقصه توقیف اموال شرکت کردند و چندین تن نبشی گالوانیزه و سورت شده و آماده تحویل را کیلویی 190 تومان خریدند و به شرکت گام که رقیب آونگان بود به کیلویی 500 تومان فروختند. حال شما بگویید کارگر قراردادی که تازه ازدواج کرده و مستاجر است و 8 ماه حقوق نگرفته چه کند؟ یا آن کارگر رسمی که بچه های بزرگ دارد و با 28 سال سابقه باید خانه اش را بفروشد و به حساب بیمه بریزد تا بتواند بازنشسته شود؟ این خصوصی سازی به نفع کیست؟ جواب این ظلم ها را چه کسی باید بدهد؟
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#13
Posted: 19 Apr 2010 03:25
کشتار دو تن دیگر از شهروندان مناطق مرزی توسط نیروهای انتظامی
خبرگزاری هرانا - روز پنج شنبه 26 فروردین ماه، در پی تیراندازی نیروهای انتظامی در مناطق مرزی شهر مریوان، دو شهروند به نام های "خبات" اهل روستای " رزآو " از توابع شهر سرو اباد و "کیومرث" اهل شهر "سنندج"؛ کشته شده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، کیومرث به دلیل تیراندازی نیروهای انتظامی به شدت زخمی شده و پس از گرفتار شدن در یک رودخانه مرزی، کشته می شود .
شایان ذکر است که کشتار شهروندان مرزنشین در مناطق غربی توسط نیروهای انتظامی متداوم است و این درحالیست که مرز شرقی کشور که در آن موادمخدر به شکل عمده ای قاچاق می شود در مقایسه با مناطق غربی بسیار امن تر است.
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#14
Posted: 19 Apr 2010 03:27
حکم اعدام برای پنج تن از اعضای يک خانواده از بازداشت شدگان روز عاشورا
خبرگزاری هرانا - در حاليکه افکار عمومی و نهادهای حقوق بشری به شدت نسبت به بازداشت های خانوادگی که به نوعی گروگانگيری محسوب می شود، اعتراض دارند، گزارش های "روز" از صدور حکم اعدام خانودگی برای ۵ تن از بازداشت شدگان روز عاشورا حکايت دارد.
از سوی ديگر "روز" در پيگيری های خود از سناريويی باخبر شد که از سوی وزارت اطلاعات، برای به دام انداختن و نسبت دادن حاميان موسوی و طرفداران جنبش سبز به سازمان مجاهدين خلق طراحی شده است. سناريويی که بخصوص درباره بازداشت شدگان روز عاشورا به مرحله اجرا درآمده و تعدادی از اين بازداشت شدگان را با همين عنوان به محاربه متهم و محکوم به اعدام کرده اند.
همه اعضای يک خانواده
مطهره بهرامی، يکی از بازداشت شدگان روز عاشورا است که پيش از اين سايت "زندانيان سبز" از صدور حکم اعدام برای او خبر داده بود. او به اتفاق همسر، پسر، يکی از اقوام و يکی از دوستان همسرش در روزعاشورا بازداشت شد و اينک اخبار حاکی از صدور حکم اعدام برای اين ۵ بازداشتی روز عاشوراست.
مطهره (سيمين) بهرامی حقيقی به اتفاق همسرش، محسن دانش پور مقدم، پسرش، احمد دانش پور مقدم روز عاشورا به همراه يکی از اقوام خود به نام ريحانه حاج ابراهيم بازداشت شدند. هادی قائمی يکی از دوستان نزديک محسن دانش پور نيز روز عاشورا بازداشت و او نيز به اتهام محاربه، به اعدام محکوم شده است.
يک پسر اين خانواده که از سالها پيش به عضويت سازمان مجاهدين خلق درآمده، در پايگاه اشرف در عراق به سر می برد و همين نسبت فاميلی مبنای انتساب اتهام محاربه و صدور حکم اعدام برای ديگر اعضای اين خانواده شده است.
ميثم دانش پور، فرزند مطهره بهرامی و محسن دانش پور، روز گذشته در گفتگو با "روز" با تاييد صدور حکم اعدام اعضای خانواده اش گفت: "پرونده فعلا در مرحله تجديد نظر است و هنوز حکم نهايی به ما ابلاغ نشده است."
او که به شدت از بازداشت خانواده و اتهام و صدور حکم اعدام برای آنها شوکه بود به "روز" گفت: "متاسفانه يکی از برادران من در عراق به سر می برد اما ما هيچ ارتباطی با او نداريم و نه تنها علاقه ای به سازمان مجاهدين نداريم بلکه اين سازمان را گروهی تروريستی ميدانيم."
ميثم دانش پور افزود: "در تمام اين سالها تنها ارتباط ما با برادرم سفر مادرم به عراق بود. او به هر حال يک مادر است و برادرم عضو هر گروهی باشد بچه اوست. مادرم در سفری به عراق با برادرم ديدار کرد و بعد به ايران بازگشت. نه موقع بازگشت و نه تا ماهها بعد از آن هم هيچ مشکلی برای مادرم پيش نيامد و حتی سئوالی نيز از او نکردند اما يکباره در روز عاشورا مادر، پدر، برادر، دوست نزديک پدر و يکی از اقواممان را بازداشت کردند و وقتی من به منزل آمدم تنها با يادداشتی مواجه شدم که روی آن نوشته شده بود از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شده اند."
به گفته ميثم دانش پور، اعضای خانواده او که در بازداشت به سر می برند هيچ گونه فعاليت سياسی ندارند.
او با ابراز نگرانی شديد از وضعيت خانواده اش، خواستار آزادی آنها شد و گفت: "پدر من ۶۷ سال سن دارد و موقعی که بازداشت شدند وضعيت روحی و جسمی خوبی نداشتند و ما به شدت نگران هستيم. ضمن اينکه هنوز در شوک هستيم که چرا آنها را بازداشت کرده اند و چرا به اينجا کشيده است."
همزمان يکی زندانيانی که در زندان اوين، مطهره بهرامی را از نزديک ديده است به "روز" گفت: "مطهره بهرامی، يک زن عامی و کم سواد است که از مسائل سياسی نيز چيزی نميداند و مبنای اتهامات و حکم صادره، واقعا سئوال برانگيز است."
سناريوی وزارت اطلاعات
همزمان عبدالرضا قنبری، معلم ۴۷ ساله يکی از مدارس پاکدشت هم با اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است. استناد قاضی صلواتی در صدور حکم اعدام اين معلم که ۲۴ دی ماه بازداشت شده "محاربه از طريق ارتباط با گروههای معاند که از مصاديق اين موضوع داشتن ايميلهای مشکوک و ارتباط با يکی از رسانههای تلويزيونی خارج از کشور" بوده است.
اما منظور از اين "ايميل های مشکوک و ارتباط با يکی از رسانه های تلويزيونی خارج از کشور" چيست؟ بررسی های روز نشان می دهد که عبدالرضا قنبری در آذر ۸۸ ايميلی دريافت ميکند که به ظاهر از سوی سازمان مجاهدين خلق بوده است. او به اين ايميل پاسخ نمی دهد اما پس از مدتی تلفنی با او تماس گرفته میشود و فردی که خود را نماينده سازمان مجاهدين خلق معرفی ميکرده، از وی میخواهد در تجمعات خيابانی حضور يابد و گزارش ارسال کند.
براساس اطلاعاتی که نزديکان آقای قنبری در اختيار "روز" قرار داده اند، اين فرد بار ديگر در روزعاشورا با آقای قنبری تماس می گيرد و اين معلم دبيرستانی، گزارشی يک دقيقه ای پای تلفن به او می دهد و فيلمی در حدود نيم دقيقه نيز به آدرس ايميل وی ارسال میکند.
يک هفته بعد در روز ۱۴ دی ۱۳۸۸ او را در محل کارش که دبيرستانی در پاکدشت بوده دستگير میکنند و بنابراين درخواست آنان را مبنی بر همکاری، حضور در دادگاه علنی و بيان اظهارات خلاف واقع و اغراقآميز عليه خود میپذيرد. در روز ۹ بهمن او را به اتفاق جمعی همچون مرتضی سيمياری و پيام فناييان به محل دادگاه می برند، سئوالاتی را که قرار بوده قاضی روز بعد از ايشان بپرسد به آنان می دهند و به آنان گفته میشود اگر اين پاسخها را بدهيد در مجازات شما تخفيف داده می شود. همچنين به او و سايرين گفته میشود که از درخواست وکيل تعيينی صرفنظر کنند تا به آنها بيشتر ارفاق شود و سپس مانند سکانسهای آزمايشی از ايشان فيلمبرداری میشود. روز بعد يعنی دهم بهمن، دادگاه با رياست قاضی صلواتی تشکيل می شود و آنها هم طبق موافقت قبلی موارد را اعلام میکنند.
اما پی گيريهای خبرنگار "روز" نشان می دهد ايميلی که به ظاهر از سوی سازمان مجاهدين و تلويزيون آنها برای عبدالرضا قنبری فرستاده شده متعلق به اين سازمان نيست و به نظر می رسد سناريويی از سوی وزارت اطلاعات برای به دام انداختن عبدالرضا قنبری و موارد مشابه ديگر بوده است.
در همين زمينه می توان به هادی عابد خدا اشاره کرد که که ۱۷ دی ماه از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. او از زندانيان دهه شصت بوده که هنگام بازداشت در دهه شصت بر اثر اصابت گلوله، فلج شده بود.
اين فعال سياسی سابق که به اتهام شرکت در تجمعات اعتراضی بعد از انتخابات بازداشت شده، متهم به همکاری با سازمان مجاهدين خلق است و با همين اتهام به دو سال حبس تعزيری محکوم شده است. اين در حاليست که او سالهاست هيچ گونه فعاليت سياسی ندارد.
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ویرایش شده توسط: Alihandicam
ارسالها: 425
#15
Posted: 19 Apr 2010 07:38
بازداشت و ضرب و شتم شبان یك كلیسای خانگی در كرج
خبرگزاری هرانا - روز چهارشنبه ۲۵ فروردین ماه در ساعت 16:30، تعدادی از افراد لباس شخصی كه خود را ماموران اداره اطلاعات معرفی كردند در یورش به یك كلیسای خانگی در كرج ضمن تهدید افراد حاضر در آن محل، شبان این جمع به نام "بهنام ایرانی" را مورد ضرب و شتم و ناسزا قرار داده و ضمن بازداشت، وی را به مكان نامعلومی منتقل کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ماموران امنیتی هنگام هجوم به جمع مذکور، مسلح به سلاح گرم و اسلحه كمری بودند و ضمن بازجویی، از کلیه ی افراد حاضرخواسته شد فرم هایی را با سوالاتی مبنی بر چگونگی و اینکه توسط چه كسی به مسیحیت گرویدند و هم چنین هدفشان از این گرایش چه بوده و چه کسی آنان را تعمید داده است؛ پر کنند.
هم چنین به كلیه ی افراد ضمن تهدید مبنی بر اینكه در یك جلسه غیر قانونی كلیسایی شركت كرده اند، تاكید نمودند كه در روزهای آینده با تماس با آنان جهت پاسخگویی و بازجویی بیشتر به اداره اطلاعات كرج مراجعه نمایند.
این جمع ده نفره از جوانان مسیحی ساکن کرج به دور از هرگونه جریانات و رویدادهای سیاسی و مطابق با آیین مسیحیت، تنها به انجام مراسم مذهبی می پرداختند.
گفتنی است ماموران امنیتی پس از بازداشت و انتقال بهنام ایرانی به مكانی نامعلوم ، بلافاصله در همان روز به منزل مسكونی ایشان واقع در كرج مراجعه نموده و به دلیل عدم حضور هیچ یك از اعضاء خانواده، اقدام به شكستن در و قفل خانه کردند و ضمن تفتیش و بازرسی و تخریب برخی لوازم منزل، وسایل شخصی ایشان را ضبط و با خود برندند.
هم چنین تا به حال پیگیری ها و مراجعات مكرر خانواده ی آقای بهنام ایرانی به اداره اطلاعات كرج، نتیجه ای در بر نداشته و خبری مبنی بر نوع اتهام و محل نگهداری وی به دست نیامده است اما شنیده ها حاکی از آن است که ایشان در حال حاضر در اداره اطلاعات، واقع در انتهای خیابان ششم گوهر دشت نگهداری می شود.
شایان ذكر است پیش از این نیز نامبرده در سال 1385 در پی یورش های گسترده به شهروندان مسیحی در تهران، کرج و رشت، از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و مدت یك ماه را در بازداشت بسر برد و پس از محکوم شدن به ۵ سال حبس تعزیزی از سوی دادگاه انقلاب، از زندان آزاد شد.
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#16
Posted: 20 Apr 2010 06:22
اعدام پنج نفر در زندان کرمان
خبرگزاری هرانا - دادگستری استان کرمان اعلام کرد: متعاقب صدور احکام برای پنج نفر در محاکم کیفری و انقلاب اسلامی کرمان این ۵ نفر اعدام شدند.
به گزارش ایسنا، در این میان فردی به اتهام «شرارت» و فردی دیگر به نام مهدی.ن معروف به "شهنو" به جرم «حمل مسلحانه ۶۰۰ کیلوگرم تریاک» و ۱۳ مورد سابقه درگیری، شرارت، آدم ربایی، گروگان گیری و تیر اندازی منجر به قتل شهروندان و ماموران نیروی انتظامی که از سال ۸۰ در شهر بم و نقاط مختلف این شهرستان به انجام رسانده بود با حکم دادگاه انقلاب اسلامی کرمان و تأیید دادستانی کل کشور در زندان کرمان به دار آویخته شدند.
همچنین احکام اعدام "فیض الله و نظر.ب و علام.ه" که در حمل و نگهداری ۵۹۵ کیلوگرم تریاک و ۱۰۶ کیلوگرم مرفین مشارکت داشتند، به همراه "حسین.س" که به جرم «زنای به عنف» توسط دادگاه انقلاب اسلامی و کیفری استان به اعدام محکوم شده بودند در زندان کرمان به مرحله اجرا درآمد
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ویرایش شده توسط: Alihandicam
ارسالها: 425
#17
Posted: 20 Apr 2010 06:27
[b]مازیار بهاری، نماینده نشریه نیوزویک در ایران: خانواده ام را تهدید کرده اند
خبرگزاری هرانا - مازیار بهاری،روزنامه نگار و نماینده نشریه نیوزویک در ایران که در جریان انتخابات 22 خرداد دستگیر شد و 118 روز را درزندان گذراند،در مصاحبه با روز خبر ازتهدید خانواده خود داد.به گفته وی ماموران امنیتی گفته اند: "به مازیار بگویید تند نرود،ممکن است حادثه پیش بینی نشده ای برای وی پیش بیاید."."
براساس این گزارش، به گفته این روزنامه نگار سرشناس ایرانی،"یک آقایی" به خانواده وی در تهران زنگ زده و گفته است: "مازیار زیادی حرف می زند. فکر نکنید چون او در خارج از کشورست،دست ما به او نمی رسد.اگر همین طور ادامه بدهد ممکن است بدون پیش بینی قبلی،اتفاقی برای او بیفتد."
به گزارش روزآنلاین، بهاری ادامه می دهد: "البته آن آقا گفته از دادگاه انقلاب تلفن می زنم ولی من حدس می زنم از سپاه بوده باشد چون من در تمام آن مدت، دست گروه دیگری نبودم.ضمن اینکه آنها در دوران زندان و حتی پس از آزادی هم تهدیدات مشابهی می کردند. از جمله شبی که می خواستم از تهران خارج شوم به من تلفن زدند وگفتند:مواظب رفتارت باش.ما هر وقت بخواهیم می توانیم تو را در گونی بگذاریم و به تهران برگردانیم.یادت باشد که حماس و حزب الله،دو شاخه سپاه قدس هستند و همه جا حضور دارند."
همزمان با این تهدیدات، خبرگزاری فارس هم دیروز اقدام به انتشار مصاحبه ای از مازیار بهاری کرد که در دوران زندان وادار به انجام آن شده بود.پس از آن نیز،احضاریه دادگاه برای او فرستاده شد که براساس آن باید روز 12 اردیبهشت در دادگاه انقلاب حاضر شود.
همزمانی انتشار این مصاحبه ،ارسال حکم احضار و همچنین تهدید مستقیم خانواده وی باعث شده است تا مازیار بهاری به این نتیجه برسد که: "تصور می کنم کمپینی که ما برای آزادی روزنامه نگاران و نویسندگان ایرانی به راه انداخته ایم،موجب نارضایتی آقایان شده و به همین علت به تهدید روی آورده اند."
مازیار بهاری بعد از این تهدید به پلیس انگلیس ـ محل اقامت اش ـ مراجعه کرده و آنان را در جریان این تهدیدات گذاشته است،چرا که به گفته وی: "آنها باید بفهمند که نمی توانند مردم را تهدید کنند."
وی این تهدید را "جدی" می خواند و می گوید: "وقتی سپاه تهدید می کند،باید جدی گرفت و با آن برخورد کرد."
مازیار بهاری،آن طور که به روز گفته، روز12 اردیبهشت در دادگاه حاضر نخواهد شد هر چند هنوز هم نمی داند چرا وی را دستگیر و چرا او را آزاد کردند.او در همین ارتباط به رادیو فردا گفته بود: "اصلاً من هیچ وقت نه به کسی توهین کردم و نه کلام زشتی را به زبان آوردم. حتی در نامهای هم به آیت الله خامنهای نوشتم، خیلی محترمانه از ایشان خواستم که به وضعیت روزنامهنگاران در ایران رسیدگی شود و اتفاقاتی را که توی زندان دارد میافتد، که برای خود من هم افتاده بود، یک بازنگری بشود. خیلی راحت باید بگویند که این تهدیدات چیست. به من میگویند که ما دستمان به تو میرسد. خب صد در صد دست شما به من میرسد. حالا شما با من میخواهید چکار کنید؟ میخواهید مرا ترور کنید؟ یا میخواهید مرا گروگان بگیرید؟ اگر چنین چیزی هست، یعنی شما قبول میکنید که یک دولت تروریست هستید و دولت گروگانگیر هستید. یا اینکه مادر هشتاد وچهار پنج ساله مرا در ایران میخواهید تحت فشار بگذارید؟"
گفتنی است، اتهاماتی که پیش از این به مازیار بهاری زده بودند عبارت بود از: "شرکت در تظاهرات غیرقانونی، گزارش تهیه کردن از تظاهرات غیرقانونی، پول گرفتن بابت تهیه گزارش، توهین به مقام رهبری ـ به خاطر اینکه او در ایمیلش نگفته بود آیت الله خامنهای ـ تهدید علیه امنیت ملی و جاسوسی رسانهای".[/b]
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 404
#18
Posted: 21 Apr 2010 00:58
محكومیت سعید محمد امینی، دانشجوی پلی تكنیك به دو ترم محرومیت از تحصیل[font#DF0101][/font]
خبرگزاری هرانا - سعیدمحمد امینی دانشجوی مهندسی متالورژی دانشگاه امیركبیر از سوی كمیته انضباطی دانشگاه به دو ترم تعلیق از تحصیل محكوم شد.
به گزارش دانشجونیوز، امینی كه از اعضای انجمن علمی دانشكده خود نیز می باشد، چند بار نیز به حراست دانشگاه احضار شده و از سوی كارمندان حراست مورد تهدید قرار گرفته است.
یكی از اتهامات وی در كمیته انضباطی دانلود فیلم حمله پلیس و لباس شخصی ها به كوی دانشگاه از اینترنت است.
همچنین این دانشجو از اواخر سال گذشته به دانشگاه ممنوع الورود شده است
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
ارسالها: 404
#19
Posted: 21 Apr 2010 00:58
انتقال مجید توکلی به بند عمومی پس از صد و بیست و پنج روز انفرادی[b][/b]
خبرگزاری هرانا - مجید توکلی دانشجوی دربند پلی تکنیک ظهر امروز پس از ۱۲۵ روز انفرادی به اندرزگاه ۷ زندان اوین منتقل شد.
به گزارش کلمه، مجید توکلی عضو انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر که از سوی دادگاه انقلاب به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری، ۵ سال محرومیت از تحصیل و ۵ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است، طی مدت سه ماه پس از صدور حکم، به صورت غیرقانونی در سلول انفرادی زندانی و از کلیه حقوق یک زندانی نیز محروم بود.
این انتقال پس ملاقات روز گذشته دکتر علیزاده طباطبایی وکیل مجید توکلی با قاضی صلواتی انجام شده است. قاضی صلواتی با انتقال مجید توکلی به بند عمومی موافقت کرده و وی سپس به اندرزگاه ۷ زندان اوین منتقل شده است.
طی بیش از ۴ از بازداشت، مجید توکلی ضمن حبس در سلول انفرادی به هیچ گونه وسیله ارتباط عمومی و هیچ نشریه و یا روزنامه ای دسترسی نداشته و از در اختیار داشتن قلم، کاغذ و کتاب نیز محروم بوده است.
این عضو انجمن اسلامی پلی تکنیک پیش از این نیز طی سالهای گذشته، ۲ بار بازداشت و زندانی شده است. مجید توکلی در سال ۸۶ و پس از غائله جعل نشریات دانشجویی بازداشت و به عنوان قربانی پرونده سازی نیروهای امنیتی نزدیک به یک سال و نیم را در حبس به سر برد. وی در بهمن سال ۸۷ نیز به هنگام شرکت در مراسم بزرگداشت مهندس بازرگان بازداشت شده و بیش از ۴ ماه در بازداشت بود.
مجید توکلی برای سومین بار در آذر ماه گذشته و پس از سخنرانی در مراسم روز دانشجو در دانشگاه امیرکبیر بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
وی تمام این مدت را در انفرادی به سر برد و به وی اجازه تماس تلفنی با مادر سالخورده اش نیز داده نشد.
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
ارسالها: 404
#20
Posted: 21 Apr 2010 01:00
مرگ مشکوک کیوان گودرزی، دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه ایرانشهر
خبرگزاری هرانا - کیوان گودرزی، دانشجوی ورودی 1385 رشته ریاضی اهل کرمانشاه دانشگاه ایرانشهر امروز به طرز مشکوکی جانباخته است.
به گزارش کردانه، جسد دانشجوی مزبور امروز در کنار دکل مخابراتی پشت آشپزخانه پیدا شد. او از فعالان ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بوده و تاکنون علت مرگ وی به روشنی مشخص نیست.
مسئولین دانشگاه تلاش کردند وی را کارگری که به علت برق گرفتگی فوت شده است به دانشجویان معرفی کنند.
بنا به گفته شاهدان عینی صورت مقتول به شدت آسیب دیده بوده است. مسئولین دانشگاه تلویحا عنوان کرده اند که علت مرگ خودکشی بوده اما هنوز رسما اعلام نشده است
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند