ارسالها: 425
#31
Posted: 1 May 2010 04:33
پشت پرده هایی از سناریوی سپاه پاسداران برای فعالان حقوق بشر در گفتگو با کیوان رفیعی
هموطنان زیادی ضمن تماس با مسولان "مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران"، توضیحات بیشتری در مورد سناریویی که طی دست کم پنجاه روز اخیر فشار مضاعفی بر این تشکل و بالطبع اعضای آن از سوی نیروهای امنیتی حکومت ایران در اشکال مختلف تحمیل کرده است خواستار شدند، در پنجاه روز اخیر مسائل متعددی از قبیل یک جنگ رسانه ای کم سابقه و نابرابر را شاهد بودیم که علاوه بر کلیت مجموعه تعدادی از اعضا را هم به صورت ویژه هدف قرار داده بود. در این رابطه با آقای کیوان رفیعی، دبیرکل سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گفتگویی داشته ایم که یقین است به روشن شدن زوایای بیشتری از این سناریوی حکومت ایران بر علیه فعالان حقوق بشر کمک خواهد کرد، این گفتگو عیناً در پی می آید
هرانا: آقای رفیعی متشکریم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، لطفا برای اولین سئوال بگذارید ماجرای بازداشت ها را بررسی کنیم، آیا آنطور که دولت ایران اعلام کرده در این پرونده، 30 تن از اعضای مجموعه بازداشت شده اند؟
ابتدا اجازه میخواهم عذرخواهی کنم از هموطنان عزیز به علت تاخیر در پاسخگویی که ناشی از مشکلات عدیده و سپس تحلیل ما در خصوص حفظ امنیت و لزوم اولویت دادن به تلاش برای آزادی فعالان دربند بوده، صحبت خود را از اینجا شروع می کنم که از تاریخ 11 اسفندماه تعداد زیادی شهروند بازداشت شدند که به جرات میتوان گفت با اینکه تعداد بازداشت شدگان بیش از این عدد است اما هیچیک از انان در زمان بازداشت عضویتی در مجموعه نداشتند بلکه در قالب عضو سابق، همکار و فعالان مستقل و حتی افراد گمنام و اعضای خانواده ها باید بازداشت شدگان را دسته بندی کنیم.
ذکر این نکته لازم است که ما از ابتدای بهمن ماه سال گذشته اطلاعیه دادیم و اعلام کردیم کارتهای عضویت صادره و تمامی عضویت های افراد را یکطرفه تا تایید مجدد به دلیل اصلاحات ساختاری و فضای امنیتی کشور لغو کرده ایم، بنابراین اینکه تعددی از این فعالان دربند دارای سابقه همکاری و عضویت در مجموعه بوده اند با عضویت متفاوت است، اما فارغ از این موضوع آنچه که اهمیت و بر آن تاکید داریم قاطبه این افراد که هویتشان برای ما مشخص است در هر حالتی مدافعان حقوق بشر هستند و بازداشت آنان را برخلاف نص صریح تمامی قوانین حقوق بشری باید دانست و بر همین اساس هم حمایت از آنان را امری لازم و ضروری می دانیم.
هرانا: در میان دسته بندی بازداشت ها به بازداشت های اشتباهی و خانوادگی اشاره کردید آیا میتوانید توضیح بیشتری در این خصوص بدهید ؟
با توجه به اینکه نیروهای امنیتی ایران با محوریت سپاه پاسداران تلاش داشتند یک شوی تلویزیونی را پیش ببرند بنابراین کمیت بازداشت ها مهمتر از کیفیت آن برایشان بود و بر این اساس حتی در سطح همان سناریوی خود با اینکه اطلاعات صحیحی نداشتند، اما شروع به بازداشت های گسترده کردند، بنابراین در بعضی مراجعات مانند دستگیری های اهواز و کیش، برگه جلب یک برگه به اسم دادستانی کل بوده که در آن به فرماندهان اطلاعاتی و امنیتی اجازه بازداشت هرکسی را که فکر می کنند در اعتراضات اخیر میتواند ایفای نقش کند می داد. بر این اساس حداقل 4 مورد ما شاهد هستیم که برای بازداشت به منزل فردی مراجعه می کنند در حالی که فقط می دانند یکی از اعضای خانواده جزو همکاران ما محسوب می شود اما اسمی ندارند برای همین همان کسی که در خانه بوده را با خود می برند، با این عنوان که اگر اشتباهی یا بیگناه باشد مشخص می شود و آزاد می شود که البته برای 3 تن از اینان حداقل 20 روز و تا نزدیک عید طول کشید که مشخص شود اساساً اشتباهی بازداشت کرده اند و یک فردی هم به نام شهرام شکوفاییان در میان بازداشت شدگان هست که اساساً برای ما قابل شناسایی نیست ولی به اسم عضویت در مجموعه تفهیم اتهام شده است، یک بازاشت هم بازداشت خواهر خود بنده بوده که کماکان در بازداشت است و البته این بازداشت جنسش متفاوت است و معتقدم باید نام آن را گروگانگیری گذاشت.
هرانا: شما به فشار بر خانواده و اطرافیان فرد فعال اشاره کردید، آیا منظور شما این است که این فشار ها از یک نظم و مهندسی پیروی می کند ؟
بله به نظرم این یک مهندسی است که پس از دهه شسصت دوباره به لیست اشکال فشار دستگاه امنیتی بازگشته، بگذارید اشاره کنم فقط در همین پرونده فشار بر خانواده ها تنها همین یک مورد نبوده بلکه مثلا مدیریت مدرسه راهنمایی که دختر نوجوان خانم سما بهمنی در آن تحصیل می کرد، در طی هفته های اخیر او را بین جمع دانش آموزان در مدرسه به خاطر فعالیتهای مادرش مورد توهین و تحقیر قرار داده و سپس این دانش آموز ممتاز را با عنوان "دستور از بالا" اخراج کرده و همینطور ابوالفضل عابدینی جدای از اینکه موقع بازداشت با کندن در منزل و ضرب شتم هر کسی که در خانه بوده اعم از زن و کودک او را دستگیر کرده اند، در طی روزهای اخیر بر در و دیوار منزل خانواده آنها هم شعارنویسی بر علیه او و خانواده اش شده.
همینطور بعد از آغاز این پروسه فشار، بسیاری از همکاران و اعضای مجموعه که دارای وبلاگ یا سایت بوده اند ایمیل هایی را از مرکز جرایم سایبری سپاه گرفته اند که در آن ضمن اینکه آنها را برانداز خوانده اند و به آنها اتهامات نادرستی وارد کرده اند با این جمله در نامه تهدید شده اند که "اقدامات قانونی ما میتواند برای شما و خانواده اتان گران تمام شود".
و با توجه به پیش زمینه، روندی که طی شد و پشت پرده این فشارها من معتقدم که نام این قبیل بازداشت ها که به جای فرد فعال خانواده او را بازداشت می کنند باید گروگانگیری گذاشت
هرانا: با توجه به بی اطلاعی افکار عمومی، در مورد خانواده خود میتوانید بیشتر توضیح دهید؟ خصوصاً اهم مواردی که علاوه بر نقض حقوق بشر گروگانگیری بودن این بازداشت را برجسته می کند.
در زمانی که بازداشت های گسترده در جریان بود در روز چهاردهم اسفندماه خبری دریافت کردم که نیروهای امنیتی در دو تیم تلفیقی از اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات که همان بازجوی چند سال قبل بنده هم همراهشان بود ساعت 9 شب به منزل پدری بنده که خواهر، پدر و مادرم در آن زندگی می کرند مراجعه کردند. خانه ای که البته تنها رد و نشان سیاست آن بنده بودم که من نیز سالهاست در آن منزل زندگی نمی کنم.
بهرحال به منزل پدری مراجعه و خواهر جوان بنده که در آن زمان بیمار نیز بود را بدون ارائه حکم بازداشت به همراه هر آنچه که میتوانستند از تابلوهای روی دیوار تا آلبوم ها، کامپیوتر، کتاب و دفتر و گوشی تلفن همه اعضای خانواده و غیره را با خود بردند.
وقتی خواهر و خانواده اعتراض کردند که این دختر اصلا فعالیتی نداشته، در کمال وقاحت مسول تیم اعزامی از تهران گفت "از برادرش بپرسید که راه چاره ای نگذاشته!" که با توجه به عدم وجود سابقه فعالیتی در عرصه های سیاسی و حقوق بشری یرای خواهرم، و نظر به این رفتار و گفتار نیروهای امنیتی، از همان شب تفاوت این بازداشت برای ما مشخص شد.
در ادامه و در حالیکه شب 14 اسفندماه موضوع بازداشت روی داد و خواهرم همان شب توسط نیروهای امنیتی به تهران منتقل شده بود، تا چند روز بعد به خانواده می گفتند خواهرم در بازداشتگاه سپاه گرگان است، برای همین خانواده ام را پشت دیوار و در این اداره ها سرگردان کرده بودند. بهرحال ما نه تلفن و نه تماس و نه هیچ خبری از سرنوشت خواهرم نداشتیم.
در چنین شرایطی حسب تجربه به سراغ دوستان وکیل رفتم، با یکی از آنان در مورد این کیس و موضوع تلافی جویی نیروهای امنیتی صحبت کردم و او قبول کرد که کمک کند و قرار شد فردای آن روز خانوده را برای این موضوع ملاقات کند، بنابراین در تاریخ 17 اسفندماه قراری گذاشته شد اما و در کمال تعجب ساعاتی قبل از ملاقات، خبر بازداشت همان دوست وکیل را دریافت کردیم.
باز هم ناامید نشدم و روز بعد با یکی دیگر از دوستان وکیل تماس گرفتم و برای او موضوع را توضیح دادم و او قبول کرد که کمک کند، با او قرار گذاشتیم و قرار شد خانواده ام او را ملاقات کنند اما از صبح 19 اسفند ماه تلفنش خاموش شد و تنها چند ساعت قبل ملاقات تماس گرفت و محل قرار را از دفترش به یک کافی شاپ تغییر داد.
در زمانی که خانواده در کافی شاپ منتظر وکیل بودند فردی با چهره ای مشکوک در کنار میز خانواده اصطلاحاً جاگیری کرد، به طوریکه خانواده کاملا متوجه او بودند.
وکیل آمد اما سخنانش 180 درجه تغییر کرده بود و اضطراب زیادی داشت و کلیت صحبتش این بود که دختر شما وکیل نمی خواهد و همه چیز درست می شود و بعد از کمی صحبت فوراً محل را ترک کرد. در این زمان همان فرد مشکوک سر صحبت را با خانواده باز کرد که درست می شود و الکی با باز کردن پای وکلا دردسر برای همه درست نکنید و این قبیل نصیحت البته توام با تهدید!
حساسیت موضوع و حد بی قانونی و در عین حال خوش باوری خودم زمانی برایم ثابت شد که در تاریخ 22 اسفندماه و حدود 24 ساعت قبل از شروع پخش فیلم های کذایی صدا و سیما و آغاز یک جنگ رسانه ای تمام عیار بر علیه ما، فردی روی اینترنت از طریق شبکه های اجتماعی به سراغم آمد و بعد از کمی حرفهای بی ربط به من گفت آماده باش برای اخبار ساعت 2 ظهر و 9 شب فردا که "لطف ما را خواهی دید" که با توجه به اهم خواسته ها، اطلاعات و اشرافش جای شکی نمی گذاشت که نماینده ای از نیروهای امنیتی است.
وقتی به او گفتم گروگانگیری کاری غیرانسانی و غیرقانونی است، خیلی صریح پاسخ داد "می توانی آزادش کنی اگر عقلت کار کند" که با توجه به حرفهایش برداشتم این بود که میگوید برگرد به ایران یا حداقل به این کاری که میکنی دیگر ادامه نده.
بهرحال بعد از آغاز جنگ رسانه ای کذایی مورد اشاره حدود 48 ساعت بعد دوبار به سروقتم آمدند و این بار خیلی صریح تر صحبت کردند که "تو که از ریگی گنده تر نیستی"، واینکه "نمی خواهی خواهرت را آزاد کنی ؟" من پاسخ دادم در مملکتی که بیگناه می گیرند و وکیل را دستگیر یا تهدید می کنند چطور باید آزادش کرد؟ و پاسخ شنیدم که "خیلی پرتی" و ادامه دادند "میتوانی برگردی و آزادش کنی" که من پاسخ منفی دادم و گفتم "امیدوارم خواهرم هم مثل ما راه درست را از دل همان زندان پیدا کند " و با توجه به شناختی که از ماهیت آنان داشتم با ریختن آب پاکی به بحث خاتمه دادم.
هرانا: آیا شما سعی کردید این اقدامات غیرقانونی و غیرانسانی را از مراجع حقوقی داخل کشور پیگیری کنید ؟
بله سعی شد، این موضوع در جریان بود و سخت بود که باور کنیم بی محابا گروگانگیری کرده باشند و قصد و نیتی این چنینی پشت پرده باشد، تا اینکه خانواده موفق شدند در تاریخ 15 فروردین ماه امسال ملاقاتی با "جعفری دولت آبادی" دادستان تهران بگیرند.
آقای دولت آبادی در روز ملاقات بعد از اینکه خواهرم را به داشتن صفحه فیس بوک و عضویت در یک سایت مد لباس! همراه با نشان دادن برگه های متعدد امضا و انگشت زده شده! متهم کرد، صراحتا گفت با این همه دختر شما تقریبا کاری نکرده و بیشتر به خاطر برادرش اینجا هست و سپس گفت "او بیاید و این برود"! که خانواده نسبت به این حرف همان جا اعتراض خود را داشتند. صراحتی بیش از این قابل تصور نیست از دادستانی که داد نمی ستاند
و ناگفته نماند در همان زمان که اکثر افراد بازداشت شده منتسب به پرونده مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران دارای اجازه ملاقات و تلفن بودند، آقای دولت آبادی گفتند به خاطر حساسیت پرونده و موضوع برادرش من صلاح نمی دانم شما با دخترتان ارتباطی داشته باشید بنابراین تلفن و ملاقاتی در کار نخواهد بود تلاشی بیهوده نکنید، بنابراین جز چند تماس کوتاه هیچ ملاقات یا خبری از او نداریم تاکنون و این بی خبری و نگرانی مخصوصاً از سوی مادر برای تنها دخترش چیزی نیست که قابل تحمل باشد.
برای اینکه بهتر پاسخی در مورد مراجع قانونی داده باشم شاید مناسب باشد که اشاره کنم از تاریخ 15 فروردین ماه که قرار بازداشت یکماهه او تمام میشده الی 22 فروردین ماه بدون حتی تمدید قرار بازداشت یا عنوان دیگری او را نگه داشته اند یعنی حتی به کمترین اصول و رعایت ظواهر هم اهمیت نداده اند. و کسی هم پاسخگوی این بی قانونی ها نیست.
هرانا: این فشارها ادامه پیدا کرد ؟
بله، عملکردهای خودسرانه و غیرانسانی آنها آنطور ادامه پیدا کرد که مطلع شدم از ادامه اشتغال پدرم بدون طی ریل اداری، و حقوقی در دانشگاه محل خدمت از سوی نیروهای امنیتی ممانعت به عمل آمده و پدر که گویا خسته از این همه جفا شده بود حتی یک جمله بحثی هم در این موضوع با آنان نکرده بود و در سکوت از کار خداحافظی کرد، سکوتی که به نظرم برای کسی که از جبهه های جنگ تا سایر عرصه ها سالها در خدمت دفاع و پیشرفت این مملکت کوشیده است بسیار گران است.
و باز این رنج و موضوع البته ادامه پیدا کرد زیرا مطلع شدم در طی هفته های اخیر در شهرستان محل سکونت خانواده به بسیجیان کم سن و سال سی دی های پخش شده از صدا و سیما را برای توزیع در سطح شهر داده اند و چند روزی است که این سی دی ها همراه با مطالب بی پایه ای دیگر تحت عنوان اعلامیه در سطح شهر به قصد فشار بر خانواده و بالطبع بنده می چرخد.
هرانا: آیا همچنان این فشارها وجود دارد ؟
متاسفانه بله، طی سه روز اخیر دو تلفن دریافت کرده ام که در آن بدون اینکه کسی صحبت کند، تنها صدای گریه یک دختر پخش می شود، صدایی که به صدای خواهرم نزدیک است و چون هیچ کس دیگری هم جز همان قانون شکنان سراغ ندارم که دست به چنین اقدامی بزند این را نیز رنجی دیگر و حقوق دیگری از خود و اطرافیانم میدانم که توسط نیروهای امنیتی حکومت ایران پایمال شده است.
هرانا: اکنون وضعیت خانواده و خواهر شما به چه صورت است ؟
با توجه به جنس موضوع و اینکه هیچ ملاقات نداشته و معدود تماس های کوتاهی هم که داشته با کنترل شدید بوده، و همینطور وکلایی که به انان امکان فعالیت نمی دهند و نیز پرونده ای که در دادسرای مستقر در اوین و دور از دسترس همگان مفتوح است همراه با حضور بدترین نیروهای خودسر قانون گریز وابسته به سپاه پاسداران، ما امید زیادی به مراجع قانونی داخلی که نمونه اش را آقای دولت آبادی مثال زدم نداریم و قصد داریم تلاش خود را برای آزادی او از راهکارهای قانونی و بین المللی دنبال کنیم.
هرانا: آقای رفیعی با تاسف از وجود رویه ای که اشاره کردید، بگذارید به سایر ابعاد این پرونده و سناریو هم بپردازیم، دستگاه امنیتی ایران به واسطه رسانه های انحصاری خود اتهامات متعددی را بر علیه شما، همکاران و کلیت مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران مطرح می کنند، برای اولین سوال بگذارید بپرسم آیا گروه و افراد بازداشت شده فعالیتی مبهم یا برخلاف قانون داشته اند ؟
خیر ، بعنوان یک گروه داخلی با بیش از 4 سال سابقه و فعالیت کاملا علنی و شفاف، هیج فعالیت مبهمی نداشته ایم و حتی در زمانی که دادگاههای انقلاب اهواز و سنندج در مورد آقای ابوالفضل عابدینی و خانم سما بهمنی در سال گذشته اتهام عضویت در مجموعه را مطرح کردند اطلاعیه هایی (خصوصاً اطلاعیه ای در 7 مردادماه) منتشر کردیم که از ریاست قوه قضاییه خواستیم یک دادگاه برای رسیدگی به موضوع قانونی یا غیرقانونی بودن ما ذیل اصل 168 قانون اساسی تشکیل دهند و مجموع اقداماتی که برای ثبت مجموعه در داخل کشور داشتیم به همراه معرفی وکیل برای آنها ارسال کردیم که نشان دهیم این مجموعه یک گروه غیرقانونی نیست و بالعکس آن کسی که نقض قانون می کند خود دستگاه قضایی-امنیتی است.
طبق ماده 28 اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق دارد در زمینه حقوق بشر و اعتلای آن تلاش کند، و این دوستانی که دربند هستند از این حق خود استفاده کرده اند و هیچیک اقدامی که نقض قانون و استانداردهای حقوق بشری باشد نداشته اند و عملا سناریویی که دولت ایران در مورد ما به اجرا گذاشته است نقض "اعلاميهی سازمان ملل متحد در مورد مدافعين حقوق بشر" که در مجمع عمومي این سازمان با توافق تمامي اعضا در سال 1998 ميلادي به تصويب رسيد و در آن دولت ايران موظف به حمايت از مدافعان حقوق بشر شده است.
هرانا: موضع شما در خصوص اتهام ارتباط و خط گیری از دولت های غربی که رسانه های وابسته به دولت ایران مطرح کرده اند چیست ؟
قاطعانه عرض میکنم، فعالیت ما علنی و شفاف بوده و هیچگاه از هیچ دولتی اعم از دولت ایران تا دولت های دیگر خط و مشی نگرفته ایم و هیچ سندی هم برخلاف این حقیقت وجود ندارد. اساسا شاخص و نقطه اتکای ما همواره در سالهای اخیر استقلال ما بوده اجازه بدهید روشن کنم که الان یکی از مسائل ما این است که تلاش داریم همین دولت های غربی که ما را به ارتباط با آنها متهم می کنند را قانع کنیم که به کم توجهی نسبت به نقض حقوق بشر در ایران پایان بدهند و این نقض را جدی بگیرند و اقدامات جدی تری برای مقابله با نقض حقوق بشر در ایران داشته باشند.
هرانا: نظر شما در مورد اتهام همکاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران با گروههای سیاسی مخالف نظام چیست ؟
طبق اصول 18 و 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر افراد دارای حق آزادی اندیشه و بیان هستند و ما نیز این حق را محترم و مشروع می شماریم و ضمن احترام به تمام عقاید خصوصا آنهایی که در چارچوب دفاع از حقوق انسانی تعریف می شوند باید عرض کنم هیچ همکاری با هیچ یک از گروههای سیاسی اعم از موافق یا مخالف نظام تاکنون نداشته ایم و نخواهیم داشت.
در فرمهای عضویت و همچنین اساسنامه مجموعه بر استقلال مجموعه تاکید شده است و افراد از وارد کردن اندیشه ها و خطوط سیاسی به گروه منع شده اند.
هرانا: در این سناریوی سازی به خصوص در قسمت رسانه ای آن، قسمتهای زیادی به مسایل شخصی افراد پرداخته می شود، نظر شما در این باره چیست ؟
جای تاسف دارد وقتی دادستان تهران در نشست خبری حاضر می شود که مقابل او فیلمی پخش می شود فارغ از جعل و تحریف، سراسر نقض حقوق افراد و تجاوز به حریم شخصی شهروندان ایرانی که بعضا ربطی هم به این سناریو پیدا نمی کردند و از این طریق مشروعیت می دهد به نقض قوانینی همچون اصل 19 قانون اساسی و همینطور اصول 1، 3 و 12 اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز بند 1 از ماده 9 و بند 1 از ماده 17 میثاق حقوق مدنی و سیاسی. وقتی ما صحبت از حقوق می کنیم قسمتی از آن همین حقوق فردی است که باز در این حقوق فردی، حوزه شخصی و حریم شخصی تعریف می شود.
در این سناریو، دولت ایران نه تنها به حریم شخصی افراد به صورت آشکار تجاوز کرد بلکه با جعل و تحریف و سوء تفسیر جرایم دیگری را نیز مرتکب شد وگرنه در حداقل قسمت های صحیح، حضور در یک مهمانی خانوادگی یا دوستانه در هیچ کجا جرمی محسوب نمی شود.
با اینکه به راحتی میشود ادعای دولت ایران در خصوص مسائل اخلاقی را رد کرد اما تعمداً از ورود به جزئیات مطرحه به دو دلیل احتناب می کنیم اولا که این مسایل مطرحه همانطور که اشاره شد مربوطه به حریم شخصی افراد است و حریم شخصی هم محترم و محفوظ است و دوما پاسخ دادن در این موضوع را مشروعیت دادن به یک بدعت گذاری و شیوه غیراخلاقی میدانم که دستگاه امنیتی حکومت ایران تلاش زیادی برای استفاده از آن را دارد.
هرانا: در این سناریو به شما اتهاماتی هم در خصوص وابستگی در روابط مالی زده می شود ، نظر شما در این رابطه چیست ؟
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حافظ استقلال خود است و این استقلال در بندهای متعدد اسناد داخلی و عمومی ما هم مورد تاکید قرار گرفته، خصوصا در ماده 1 از فصل سوم اساسنامه ذکر شده، "تامین مالی تنها از طریق حق عضویت و کمکهای داوطلبانه ای که استقلال مجموعه را خدشه دار نمی کند صورت میگیرد" ، مجموعه فعالان همانطور که قبلا هم اعلام کرده تاکنون یک ریال از هیچ گروه و جمعیتی اعم از سیاسی یا حقوق بشری کمک مالی نگرفته و متکی به خود و اعضای خود و استفاده از مواردی همچون حق عضویت اعضا بوده، اجازه بدهید عرض کنم یکی از اتهاماتی که به بعضی از دوستان بازداشت شده وارد کرده اند پرداخت حق عضویت و کمک مالی به مجموعه بوده.
ما قبلا هم گفته ایم بابت هر ریال گردش مالی مجموعه پاسخگو هستیم اما نه در جایی که پاسخ دادن ما باعث دستگیری و شکنجه تعدادی یگر میشود بلکه در یک دادگاه یا مرجع ذیصلاح بین المللی.
هرانا: قسمت عمده ای از تبلیغات در این سناریو در خصوص توان سایبری نیروهای امنیتی ایران معطوف بوده نظر شما در این مورد چیست ؟
به نظرم تلاش سپاه پاسداران برای قدرت نمایی تمام دلیل این سناریوسازی و هدف آن بوده، هر چند توان سایبری اصلا اینجا مفهوم خوبی هم ندارد که داشتن آن باعث افتخار باشد، اینکه یک حکومت به خرابکاری در سایتها و ممانعت از گردش آزاد اطلاعات و تروریسیم اینترنتی و اطلاعاتی و همینطور تجاوز به حریم شخصی افراد، جعل و جرم افتخار می کند جای تاسف دارد. همانطور که عرض کردم زمینه این سناریو اساساً از انجایی شروع می شود که توانی که ندارند را با شوی تلویزیونی برای ایجاد رعب و وحشت، میخواهند واقعی نشان دهند، در شرایطی که ما حتی خدمات فنی خود را از داخل کشور میگیریم اینکه یک خدمات دهنده را بگیرند و با ضرب و شتم از او رمز عبور بگیرند و بعد شروع به خرابکاری در سایتها کنند و سپس با جعل و تحریف بزرگ کنند توانمندی سایبری محسوب نمی شود همانطور که سوء استفاده از نام پلیس بین الملل(اینترپل) باعث نمی شود ما باور کنیم قرار است پلیس بین الملل فعالان حقوق بشر و منتقدان دولت ایران را دستگیر کند.
اجازه بدهید برای شفاف تر شدن موضوع عرض کنم اساساً قاطبه افرادی که بازداشت شده اند در اینترنت فعالیت خاصی حتی در حد استفاده از شبکه های اجتماعی، وبلاگ نویسی و امثالهم نداشتند و تعدادی هم هستند مثل آقایان مهدی خدایی و ابوالفضل عابدینی، دانیال و شراره صبحی و غیره که اصلا کامپیوتر نداشته اند و حتی روشن تر اینکه دوستانی مانند خانم محبوبه کرمی حتی ایمیل هم نداشتند یعنی اصلا استفاده نمی کردند از این سرویس ها، بنابراین کاملا روشن است در چنین حالتی کلماتی مانند ارتش سایبری و امثالهم فقط خوراک تبلیغی و رسانه ای این سناریو بوده و بس.
اکثریت آن چیزهایی که نامش را در این سناریو سند گذاشتند عمدتاً مطالبی جعلی و غیرواقعی است که برای نیروهایی با چنین توان تخریبگری و قانون گریزی این جعل ساده ترین کار محسوب می شود، قسمت دیگر مطالب این سناریو هم بعضاً حاصل وبگردی و گردآوری اطلاعات عمومی و همینطور بازجو
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#32
Posted: 1 May 2010 04:34
تهدید کارگران به اخراج و ایجاد فضای امنیتی در سطح شهر
خبرگزاری هرانا - اطلاعات رسیده حاکی از آن است که همزمان با ۱۱ اردیبهشت ماه روز جهانی کارگر در سطح شهر تهران به خصوص در مناطق مرکزی شهر، فضای امنیتی حاکم شده است.
در همین راستا تجمع ماموران نظامی و انتظامی در میدان انقلاب تا نزدیک میدان آزادی بیشتر مشهود است و خودروهای ون در اطراف میدان انقلاب مستقر شده اند.
به گزارش کلمه، در اطراف وزارت کار و سازمان تامین اجتماعی (در خیابان آزادی) نیروهای امنیتی به طور پررنگ سازماندهی و مستقر شده اند و آن نقطه از شهر کاملا شبیه منطقه نظامی شده است.
هم چنین از میدان فاطمی نیز خبر رسیده که نیروهای امنیتی روبروی وزارت کشور نیز مستقر شده اند.
از سوی دیگر بسیاری از کارفرمایان، کارگران خود را تهدید به اخراج کردند که در این روز هیچ اقدام یا اعتراضی را صورت ندهند.
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#33
Posted: 10 May 2010 17:22
با قطع تلفن ها، فرزاد کمانگر و چهار زندانی سیاسی در اوین اعدام شدند
خبرگزاری هرانا - مسولان زندان اوین با قطع تلفن های این زندان از دو روز گذشته اقدام به اجرای حکم اعدام زندانیان سیاسی فرزاد كمانگر فرزند باقي، علي حيدريان فرزند احد، فرهاد وكيلي فرزند محمد سعيد، شيرين علمهولي فرزند خدر و مهدي اسلاميان فرزند محمد نمودند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا این احکام در حالی به اجرا درآمد که پرونده سه تن از متهمان این پرونده در مرحله بازنگری (اعمال ماده ۱۸) قرار داشت و همچنین هیچ یک از وکلا و خانواده ها در جریان اجرای این احکام قرار نگرفتند.
گزارشات تکمیلی در این رابطه منتشر خواهد شد.
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#34
Posted: 10 May 2010 17:24
وکیل فرزاد کمانگر: این پروندهها هیچوقت مختومه نمیشوند
سحرگاه روز یکشنبه پنج زندانی به اتهام عضویت در "گروهک های ضدانقلاب" در زندان اوین تهران اعدام شدند که چهار تن از آنان، از جمله فرزاد کمانگر، مرتبط با گروه پژاک معرفی شدهاند؛ مهرداد کمانگر درباره اعدام برادرش به رادیوفردا گفت: برادرش "هیچ ارتباطی با هیچ جریان سیاسی نداشت و همه اینها پرونده بود. فقط قصد و نیت شان این بود که فعالان مدنی کرد را قربانی کنند."
خلیل بهرامیان، وکیل فرزاد کمانگر به رادیو فردا می گوید از اعدام موکلش بی خبر بوده است...
وی در مورد اجرای حکم فرزاد کمانگر می گوید: ساعت حدود ده و خورده ای به من یک تلفن شد که مورد تردیدم واقع شد. رفتم به مراجعی که می باید می رفتم، مثل اجرای احکام دادگاه انقلاب، آنجا سووال کردم، گفتند پرونده پیش ما نیست و ما خبر نداریم. از آنجا رفتم به مراجع دیگر و در نهایت حدود ساعت یک و نیم دو بعد از ظهر رفتم به دفتر دادستانی کل کشور که ببینم درخواست من برای رسیدگی به درخواست تجدید نظر در جهت اجرای ماده ۱۸ قانون تشکیل دادگاه عمومی و انقلاب چه شده است. گفتند هنوز پرونده به این جا نرسیده است. در حالی که تا این پرونده رسیدگی نمی شد و پس از تشخیص حکم تایید نمی شد یا نقض نمی شد، نمی بایست این پرونده اجرا می شد. چون این حق قانونی متهم بود. معلوم شد که آقای دادستانی تهران این پرونده را وقتی که آقای شاهرودی درخواست می کند، گزارش تهیه شود، همانطور پرونده آنجا می ماند، هیچ اقدامی صورت نمی گیرد تا دادستان جدید می آید و این پرونده را در یکی از گنجه های کشوهای دادستان تهران پیدا می کند، می بیند که پرونده آنجا دارد خاک می خورد و دست معاونش داد که تصمیم بگیرد و برای آقای دادستان یک گزارش تهیه کند. ایشان هم حدود یک ماه و خورده ای معطل کرد و بعد فرستادند پیش آقای دادستان که تقریباً نزدیک های عید بود. گفتند پیش دادستان است. کاری ندارم که ایشان خوانده یا نخوانده، که خواه ناخواه پرونده می بایست -با توجه به تجدید نظر خواهی من و نامه دادستانی کل کشور به اینکه پرونده را بفرستند آنجا- به دادستانی کل کشور فرستاده می شد که این کار صورت نگرفته و این حکم اجرا شده است. این وضعیت پرونده است.
آقای بهرامیان، علاوه بر مواردی که شما شمردید، به شما و حتی خانواده فرزاد کمانگرهم اطلاع نداده بودند که قرار است ایشان را اعدام کنند. آیا این از نظر حقوقی قانونی است؟
من بارها اعلام کرده ام که دستگاه قضایی، دستگاهی است که می بایست بر طبق قانون به مسائل رسیدگی کند و دستگاه قضایی دستگاه ضعیفی است که اصولاً این دستگاه بعضاً برخورد جناحی سیاسی دارد و تنها چیزی که مورد توجه قرار نمی گیرد، در این دستگاه، مقوله قانونی است. این مشکلاتی است که دستگاه قضایی در ایران دارد.
مهرداد کمانگر، برادر فرزاد کمانگر که با رادیو فردا گفت و گو کرده، می گوید بعضی از مقام های قضایی و از جمله دادستان، گفته اند که فرزاد بی گناه بوده. چطور اصولاً یک فرد بی گناه اعدام می شود؟
مسئله ای که هست دستگاه قضایی دستگاهی است که فعلاً دست بعضاً ماجراجوها و تندروها قرار دارد و این دستگاه خودسرانه برخورد می کند. اصولاً با مقولات قانونی مثل اجرای ۱۶۸ قانون اساسی برخوردهای فردی دارد. باید در جرایم سیاسی و مطبوعاتی هیئت منصفه باشد و دادگاه علنی باشد. این رعایت نمی شود. جالب اینکه پرونده های بسیار ضعیف که اصلاً قابل مقایسه با پرونده های سیاسی و مطبوعاتی نیستند، توسط پنج قاضی رسیدگی می شود و دادگاه های سیاسی مطبوعاتی که مقوله تفکر انسان و موجودیت انسان و اصالت انسان است، با یک قاضی -که معلوم نیست چقدر اطلاعات قضایی داشته باشد و یا اطلاعات اجتماعی داشته باشد، چقدر درقضاوت خودش صحیح عمل کند، برخورد جنایی نداشته باشد... رسیدگی می شود و رای صادر می شود و سرنوشت یک انسان، مرگ یا زندگی اش توسط این قاضی تعیین می شود و در نهایت نتیجه اش دیدیم که این اعدام های پشت سرهم است.
یکی از اتهامات فرزاد کمانگر ارتباط با گروه پژاک است. شما که وکیل ایشان بودید، آیا می پذیرید که فرزاد کمانگر با گروه پژاک مرتبط بوده؟
به هیچ وجه، به هیچ وجه، به هیچ وجه. هیچگونه دلیلی وجود ندارد. حتی مامور بازجویی یعنی مامور اطلاعات پیش من و فرزاد که در زندان نشسته بودیم صریحاً اعلام کرد که با تحقیقاتی که به عمل آوردیم، فرزاد در این برنامه ها نبوده و فرزاد واقعیت قضیه این است که حتی یک ایپسیلون در اینکه چنین کاری صورت داده باشد، عضویت داشته باشد، وجود ندارد و دادگاه تنها بر اساس گزارش ماموران اطلاعات اولیه رای صادر کرده و دادگاه رسیدگی قضایی نکرده است. عملاً، دستورات امنیتی آنها را منطبق با مقامات قانونی کرده و در عرض شش تا ده دقیقه محاکمه که واقعاً برای من با بیش از ۴۲ سال کار وکالت چیز وحشتناکی بود، این محاکمه انجام شد و تمام شد و خیلی راحت سر و ته قضیه هم آمد.
آقای بهرامیان الان شما تصمیم دارید در این زمینه چه کار کنید؟ آیا به نظر شما این پرونده مختومه است یا شما برای اثبات بی گناهی فرزاد کمانگر همچنان این پرونده را دنبال می کنید؟
این نوع پرونده ها از نظر من هیچ وقت مختومه نمی شود. پرونده ای است که یک روزی خواه ناخواه دامن کسانی که در جهت عدم اجرای عدالت برخوردهای جنایی و کاری کرده باشند، خواه ناخواه دامن هرکسی را می گیرد که در این قضیه بی توجهی کرده باشد و عدم رعایت قانون کرده باشد و مسائلی که پشت صحنه است خواه ناخواه به روی صحنه خواهد آمد و وای به روز و حال کسانی که در مقام برخوردهای شخصی وغیر عادلانه و جنایی عمل کرده اند و جان بچه های مردم این کشور و سرمایه این کشور را گرفته اند.
شما به عنوان وکیل فرزاد کمانگر از اینکه در مورد ایشان اطلاع رسانی وجود نداشته و قانون به شکل درستی اجرا نشده، آیا تصمیم دارید در این زمینه هم پیگیری کنید یا نه؟
بعد از فوت یا کشته شدن موکل من، موکل من دیگر خانواده یا مادر او خواهد بود. آیا به من تفویض وکالت خواهند کرد در این جریان یا خیر، در صورت تفویض وکالت بر طبق قانون آن چیزی که وظیفه وکالتی من باشد با تمام امکانات و توان خودم در این جهت حرکت خواهم کرد.
منظور من این بود که صرف نظر از کارهای موکل تان، آیا شما خودتان به طور مستقل به خاطر مسائل حقوقی که در مورد شما هم رعایت نشده، (به عنوان مثال به شما اطلاع نداده اند که قرار است فرزاد کمانگر را اعدام کنند و مسائلی از این قبیل که بر شمردید و گفتید که حکم ایشان قرار بوده برود به دادگاه تجدید نظر) این گونه مسائل را آیا دنبال می کنید یا خیر؟
صد در صد. مسئله ای که برای من مهم است آن گوش شنوایی که بتواند مسائل را بشنود و اعمال قدرت یا قانون کند، وجود ندارد. من منتظرم که روزی در این کشور قانون مورد احترام دست اندرکاران اجرای قانون و تصمیم گیرندگان قانون شود و در آن روز خواه ناخواه این پرونده برای من همیشه مفتوح خواهد بود. از نظر من پرونده ای که امنیتی یا سیاسی و یا مطبوعاتی باشد، هیچوقت مختومه نمی شود و خواه ناخواه یک روزی حتی خود جمهوری اسلامی هم باید با احترام به قانون به مردم جواب دهد. من وکیل دادگستری هستم و آن چیزی که برای من مطرح است دستگاه قضایی کشور است که من با آن در ارتباط هستم و صرفاً به عنوان یک وکیل در کادر قانون مطالب خودم را بیان می کنم و در این راه برخورد سیاسی و مسائل دیگر ندارم و فقط وکیل دادگستری هستم، مواضع خودم صرفاًً به عنوان وکیل دادگستری خواهد بود.
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#35
Posted: 10 May 2010 17:26
شمارش معکوس افزایش خشونت و قتل عام زندانیان سیاسی با اعدام ۵ زندانی عقیدتی در ایران
اطلاعیه مطبوعاتی / اعدام زندانیان سیاسی - شماره یک
دادسرای عمومی و انقلاب تهران با صدور اطلاعیه ای در روز جاری مورخ ۱۹ اردیبهشت ماه از اعدام ۵ زندانی سیاسی به نامهای فرزاد كمانگر فرزند باقي، علي حيدريان فرزند احد، فرهاد وكيلي فرزند محمد سعيد، شيرين علمهولي فرزند خدر و مهدي اسلاميان فرزند محمد خبر داد. در این اطلاعیه بر روند قانونی صدور و اجرای احکام این زندانیان سیاسی تاکید شده است. در این رابطه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران فارغ از نفس غیرانسانی حکم اعدام ضمن رد اجرای قانون در روند صدور حکم و اجرای آن، عملکرد دستگاه قضایی در این پرونده را مغایر با استقلال قوا و روح قانون و نتیجه نفوذ دستگاه امنیتی ارزیابی می کند.
در حالی حکم مرگ در مورد ۵ زندانی سیاسی به اجرا درآمده است که سه تن از متهمان یک پرونده جنجالی به نامهای فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی در دادگاهی غیرعلنی و با حداکثر ۶ دقیقه وقت برای هر سه متهم و بدون وجود اسناد به اعدام محکوم شده بودند، کما اینکه زندانیان و وکلای آنان مستندات کافی در خصوص اعمال شکنجه از سوی نیروهای امنیتی را در اختیار داشتند. با تمامی این اوصاف و موارد، به دلیل عدم درخواست عفو از سوی متهمان با اعتقاد به بیگناهی و به همت وکیل آقای کمانگر، از ۱۸ ماه قبل، پرونده در مرحله ماده ۱۸ (بررسی مجدد) قرار گرفت و در این شرایط قاعده حقوقی از متوقف ماندن این احکام تا زمان بررسی مجدد حمایت می کرد.
پیش تر این مجموعه با انتشار گزارشاتی از تلاش دادستان وقت تهران (سعید مرتضوی) و در کل جریانی که در دستگاه قضایی خط نیروهای امنیتی را به پیش می برد برای اجرایی کردن حکم اعدام این زندانیان سیاسی خبر داده بود، این پرونده جنجالی از حدود ۱ سال قبل تاکنون مفقود بوده و عملا پیگیری های مستمر خانواده و وکیل فرزاد کمانگر نتیجه ای حتی در حد پیدا شدن پرونده در بر نداشته است.
در این پرونده به خصوص فرزاد کمانگر، بعنوان یک معلم و مدافع حقوق بشر چهره ای شناخته شده محسوب می شد که در گزارش عملکرد حکومت ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و بسیاری از سازمانهای صنفی، کارگری و حقوق بشری و سازمانهای سیاسی در اقصی نقاط دنیا مورد حمایت قرار گرفته بود.
متهم دیگری که طی این اطلاعیه، اجرای حکم وی تایید شده است، خانم شیرین علم هولی نام دارد که متهم به اقدام مسلحانه در شهر تهران شده است، اتهامی که نه در دادگاه علنی و نه بر پایه مستندات شفاف ثابت شده است، خانم علم هولی طی روزهای اخیر با نوشتن نامه هایی از فشارهای فزاینده بر خود جهت اعترافات تلویزیونی غیرواقعی از سوی تیم بازجویی خبر داده بود.
مهدی اسلامیان، اهل شیراز نیز دیگر زندانی سیاسی اعدام شده است که تنها به دلیل کمک مالی به برادر خود (به مبلغ ۲۰۰ هزار تومان) که از متهمان پرونده انفجار حسینیه شیراز بود، به مرگ محکوم شده بود، حکمی که صبح روز جاری به اجر درآمد، آقای اسلامیان نیز علاوه بر تحمل شکنجه از حق داشتن وکیل مدافع منتخب و یک دادگاه عادلانه محروم بوده است.
احکام اعدام فوق پس از قطع تلفنهای زندان اوین از ساعت ۴ بعدازظهر روز گذشته مورخ شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه، با انتقال مهدی اسلامیان از زندان رجایی شهر، شیرین علم هولی از بند ۲۰۹ و فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی از اندرزگاه ۷ زندان اوین به بند ۲۴۰ در ساعت ۵ صبح روز جاری به اجرا درآمد، در حالی که به هیچ یک از خانواده ها یا وکلا بر خلاف قانون اطلاعی در این خصوص داده نشده بود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران معتقد است با توجه به اینکه از پنج زندانی عقیدتی اعدام شده چهار تن از آنان کرد بوده اند، این موضوع به خوبی جهت گیری سیاسی پرونده را مشخص می کند. این مجموعه معتقد است تنها هدف نیروهای امنیتی از اجرای این احکام تنش زایی و ایجاد خشونت در جامعه است، در شرایطی که مناطق کردنشین یکی از آرام ترین شرایط را در طی سالهای اخیر را نظاره می کند و حتی در اعتراضات پس از انتخابات در ایران نیز نقشی ایفا نمی کند، اجرای چهار حکم اعدام به خصوص زندانیان شناخته شده ای که افکار عمومی بیشترین حساسیت را نسبت به آنان را دارد تنها به افزایش خشونت در این منطقه و در کل تمامیت کشور منتهی خواهد شد.
این مجموعه ضمن محکوم کردن قاطعانه اقدام غیرانسانی و غیرقانونی نیروهای امنیتی و عدم استقلال قوه قضاییه در این موضوع، جامعه بین الملل را به پایان دادن به مماشات با دولت ایران در خصوص مسله حقوق بشر فرا میخواند و هشدار می دهد که الگوی عمل دستگاه امنیتی ایران در طی ماههای اخیر مبتنی بر خشونت و کشتار بوده و این موضوع شمارشی معکوس بر افزایش خشونت در جامعه ایرانی خصوصا در مناطق کردنشین و همینطور در معرض خطر قرار گرفتن سایر زندانیان سیاسی و خاصه زندانیان محکوم به اعدام که در حال حاضر اسامی شناسایی شده انان عبارت است از : رشید آخکندی، محمد امین آگوشی، رستم ارکیا، احمد پولادخانی، زینب جلالیان، سامی حسینی، حسین خضری، نور رستمی، عبدالجلیل ریگی، عبدالحمید ریگی، محمد ریگی، علی ساعدی، عزیز ساعدی، احمد ساعدی، مصطفی سلیمی، علی سواری، علی صارمی، حسن طالعی، محمد امین عبدالهی، ماجد فرادی پور، حسین فروهیده(خطیبی)، عابد گهرام زهی، حبیب الله لطیفی، یوسف لفته پور، قادر محمد زاده، جمال محمدی، ایرج محمدی، شیرکو معارفی، دعیر مهاوی، ماهر مهاوی، عبدالرحمان ناروئی، ولید نیسی، محمد امین ولیان، جعفر کاظمی، محمد علی حاج آقایی. است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#36
Posted: 11 May 2010 19:08
قتل یک زندانی توسط ماموران زندان ساری
رهانا: رییس زندان مدعی خودکشی وی با ملحفه است، اما پزشکی قانونی خفگی را علت مرگ میداند.
آثار و کبودی شکنجه در همه قسمتهای بدن هادی اراوند دیده میشد؛ به طوریکه یکی از دستها شکسته بود و پشتش هم زخمی بود. دور گردن هم به عمق یک سانتیمتر بریده بود؛ که امکان خودکشی را از بین میبرد. یکی از آشنایان وی با اعلام این مطالب به خبرنگار رهانا اضافه میکند که البته بریدگی مچ دست و پا بیانگر این است که چقدر در حال مرگ به وی فشار وارد شده است
وی در ادامه گفت: هادی روز جمعه ۱۰ اردیبهشت، حول و حوش ساعت ۵ از بندش به بیرون منتقل شد و ساعتی بعد جسد مجروح و زخمیاش در بیمارستان امام ساری بود.
طبق تائید پزشکی قانونی در هنگام مرگ پاها به صورت ضربدری و دست ها ازپشت بسته بودند و امکان هیچ گونه خودکشی وجود نداشت و در این حالت بست پلاستیکی را به گردنش انداختند و آن را کشیدند که باعث خفگی و در نهایت مرگ این زندانی شده است.
بنا به گفته زندانیها از زمان ورود رئیس جدید زندان «عابدی» در ۷ ماه گذشته زندان ساری شاهد ۴ مورد مرگ مشکوک بوده است که نشان دهندهی وضعیت بد زندان ساری است
هادی اراوند، ۲۳ ساله، از زندانیهای محکوم به اعدام بوده است که سه ماه به اجرای حکماش باقی مانده بود. وی در ۲۹ اسفند ۸۶ در نزاع خیابانی مرتکب قتل شده بود و روز یکشنبه هفته قبل در آرامگاه شهر سورک در چند کیلومتری ساری به خاک سپرده شد.
پایان پیام
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#37
Posted: 16 May 2010 03:18
کالبدشکافی یک جنایت / انتشار اسناد در رابطه با اعدام ۵ زندانی سیاسی | به همراه فایل صوتی فرزاد کمانگر
اطلاعیه مطبوعاتی / اعدام ۵ زندانی سیاسی - شماره دو
کالبدشکافی جنایت صورت گرفته توسط دستگاه امنیتی حکومت ایران در طی روزهای اخیر با اعدام ۵ زندانی عقیدتی به نامهای مهدی اسلامیان، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی که از کمترین وجاهت قانونی برخوردار نبوده، نیاز به پردازشی گسترده دارد که مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران قصد دارد به صورت مرحله ای همراه با اسناد خود نسبت به آن اقدام کند.
هر چند این مجموعه، اسناد خود را به سازمانهای ذیربط در خصوص مجموع موارد نقض حقوق در این پرونده ارایه نموده است، اما با باور به جایگاه افکار عمومی و لزوم شفاف سازی و پاسخگویی مستدل حداکثر توان خود در تشریح غیرحقوقی بودن این پرونده را به کار خواهد بست، در اولین قدم این مجموعه نیاز می بیند به بررسی موضوع اتهام و روند دادرسی اولیه بپردازد، در تمامی اسناد موجود منجمله مدعیات وکلا و خود زندانیان و حتی اسناد رسمی، اتهام سه بازداشت شده عضویت در حزب کارگران کردستان ترکیه موسوم به پ.ک.ک است که حزبی کردی در حوزه جغرافیایی کردستان کشور ترکیه است و سالهاست بر علیه دولت ترکیه فعالیت می کند است نه عضویت در حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) که با دولت ایران در ستیز است.
بر فرض صحت اتهام عضویت در حزب پ.ک.ک باید در نظر داشت که رهبری این حزب مخالف دولت ترکیه در تاریخ ۲۶ اسفند ۷۷ توسط دولت آن کشور دستگیر و نهایتاْ به حبس ابد محکوم شد!. اما در ایران با اینکه این حزب فعالیتی بر علیه دولت ایران ندارد اما بر اساس آنچه که فرزاد کمانگر آن را پیشکشی سیاسی می خواند سه زندانی متهم به عضویت در این حزب اعدام شدند!.
فارغ از تمامی موارد نقض حقوق و مغایر با اصول انسانی منتهی به مرگ زندانیان در این پرونده، رسانه های دولتی ایران پس از اجرای احکام اعدام و در موضوع اطلاع رسانی اتهام این افراد را دگرگون کرده و آنان را به عضویت در حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) که با دولت ایران در ستیز است متهم کردند، برای مجموعه قابل فهم نیست وقتی که روند بازداشت، محاکمه، پرونده سازی و نهایتاْ اجرای حکم بر پایه اتهامات غیرواقعی شکل گرفته است، چرا همان اتهامات بی اساس از سوی حکومت ایران در زمان خبری شدن باز به موضوع کذبی دیگر برمیگردد.
اتهام عضویت در حزب پژاک بارها از سوی متهمان و سپس حزب مذکور با نگارش نامه و اطلاعیه رد شد بود. برای اثبات این ادعا کافی است به بیانیه شماره ۲ - مورخ ۲۷ خرداد ۸۷ مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران توجه شود، در قسمتی از این بیانیه آمده بود :
"آقاي عليرضا جمشيدي در کنفرانس مطبوعاتي روز سه شنبه مورخه 7/3/87 اظهاراتي را در مورد پرونده فرزاد کمانگر و دو فعال سياسي ديگر بيان نمودند که با تيترهاي ديگري نيز از سيماي جمهوري اسلامي پخش گرديد . در اين رابطه اين مجموعه لازم ميداند ضمن اعتراض به اطلاع رساني غير مستند آقاي جمشيدي نکاتي چند را جهت تنوير افکار عمومي اعلام نمايد .
دو سال از دستگيري فرزاد کمانگر و دو نفر از فعالين سياسي به نامهاي علي حيدريان و فرهاد وکيلي ميگذرد که در شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران به اتهام عضويت در حزب پ.ک.ک (حزبي متعلق به کردستان کشور ترکيه) به اعدام محکوم شدند و آقايان حيدريان و وکيلي نيز هر کدام بعلاوه اعدام به ده سال زندان محکوم گرديدند. اين سه نفر در مردادماه 85 دستگير شده و به مدت 5 ماه در بازداشتگاه 209 اوين بدون تفهيم اتهام ، اجازه داشتن وکيل ، اجازه ملاقات و تلفن به خانواده بسر برده اند . سپس در 18 دي ماه 85 به بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه منتقل گرديدند ، نامبردگان بيش از دوماه در اين بازداشتگاه به سر بردند بدون تفهيم اتهام و حتي وجود کوچکترين امکاني از ملاقات با خانواده و داشتن وکيل و در سايه نقض حقوق انساني زير شديدترين شکنجه ها قرار گرفتند (متن رنجنامه فرزاد کمانگر)، مديرکل اداره اطلاعات کرمانشاه (آقاي کريمي) در تاريخ 19 تيرماه 86 در اظهار نظري غيرمسئولانه در کنفرانس خبري درباره هويت عوامل بمبگذاري در "ارديبهشت ماه 85 فرمانداري کرمانشاه" اظهار ميدارد "اين سه نفر از اعضاي پژاک بودند که دستگير شده اند و ده کيلو مواد منجره از آنان کشف شده که پرونده آنان در حال طي مراحل قضائي است "(روزنامه همشهري همان تاريخ) اين اظهارات بيشتر براي فريب افکار عمومي ، پنهان کردن وضعيت وخيم بازداشتگاه کرمانشاه ، توجيح اعمال غيرقانوني ماموران امنيتي و سرپوش گذاشتن بر پرونده انفجارهاي کرمانشاه از سوي اين مقام مسئول صورت گرفت .
دو هفته بعد از اين اظهار نظر هر سه متهم با حضور در شعبه 14 بازپرسي ويژه امنيت در تهران از اتهام عضويت در پژاک تبرئه شدند و پرونده آنان به اتهام عضويت در پ ک ک به شعبه 30 دادگاه انقلاب تهران ارسال شد .
شعبه 30 دادگاه انقلاب خود را با توجه به اينکه هيچيک از متهمين در تهران جرمي مرتکب نشده اند فاقد صلاحيت دادرسي اعلام نمود و پرونده به شهرستان سنندج ارسال گرديد . متهمان بدون اتهام جديدي مجدداً دوماه در سلولهاي انفرادي اداره اطلاعات سنندج به سر بردند (فرزاد کمانگر در اين مرحله از بازداشتگاه طي نامه اي از شکنجه خود خبر داد) . پرونده آنان در شعبه 1 دادگاه انقلاب سنندج مفتوح شد اما با توجه به اينکه متهمين هيچگونه جرمي در کردستان مرتکب نشده اند و بعلت عدم وجود مدارک و مستندات دال بر عضويت در پ ک ک پرونده به ديوان عالي و سپس دوباره به دادگاه انقلاب تهران ارسال ميگردد ، پرونده در شعبه 30 دادگاه انقلاب طي جلسه اي نمايشي بدون حضور نماينده دادستان ، هيئت منصفه ، حتي بدون اجازه صحبت متهمين با وکلاي خود در دادگاهي براي هر نفر به مدت پنج دقيقه به اتهام عضويت در پ ک ک همگي به اعدام محکوم شدند و علي حيدريان و فرهاد وکيلي نيز هر کدام علاوه بر اعدام به ده سال زندان نيز محکوم گرديدند . هرچند متهمين اعلام ميدارند که بازجوهاي اطلاعات در بدو دستگيري بارها اعلام نمودند که به حکم اعدام محکوم خواهند شد.
به گواه تمامي مستندات و به گفته وکيل فرزاد کمانگر ، " نامبرده از تمامي اتهامات تبرئه شده و در کيفرخواست و حکم صادره نهايي اتهامي دال بر بمبگذاري يا حمل مواد منفجره در هيچ مکاني وجود نداشته است " و حکم اعدام نامبرده تنها مربوط به عضويت در حزب پ ک ک بوده است . جاي تعجب است اکنون پس از دو سال صحبت از بمب گذاري در کدام دانشگاه بوده است (تيتر اخبار سيماي جمهوري اسلامي در روز مذکور) که حتي بازجوهاي اطلاعات نيز از آن بي خبر بوده و سئوالي ننموده اند ؟
موضوع ديگر اين است که در حال حاضر دهها عضو رسمي پ ک ک (يک حزب مربوط به کردستان کشور ترکيه) در زندانهاي جمهوري اسلامي هستند .کداميک از آنان محارب شناخته شده اند و چگونه است پ ک ک در دادگاهي محارب باشد و در دادگاهي ديگر خير .
در مجموع اين اظهار نظر عامدانه غيرمسئولانه آقاي جمشيدي شبيه اظهار نظر فاتحانه مدير کل اداره اطلاعات کرمانشاه ميباشد که در آن مقطع به خاطر رفع مسئوليت و سرپوش گذاشتن پرونده بمبگذاري فرمانداري کرمانشاه همين سه نفر را از اعضا پژاک و عوامل بمبگذاري معرفي نموده اما چند روز بعد از آن دادگاه تهران نامبردگان را از عضويت در پژاک و بسيار اتهامات ديگر تبرئه مينمايد . حال چگونه است آقاي جمشيدي با همان شيوه اداره کل اطلاعات موردي را مطرح ميکند که اصلاً در پرونده موجود نميباشد ."
علاوه بر وکلا، همینطور فرزاد کمانگر بعنوان یکی از متهمان این پرونده با انتشار حداقل دو نامه مشخص به پاسخگویی در این رابطه اقدام نمود. وی در نامه ای به ریاست قوه قضاییه در بهمن ماه ۱۳۸۸ چنین می نویسد :
- در جلسة هفت دقیقه ای در شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب تهران در کمال ناباوری از قاضی پرونده شنیدم که :"وزارت اطلاعات خواستار اعدام شماست ، بروید و آن ها را راضی کنید."
- قبل از جلسة دادرسی ، اینجانب از کلیة اتهامات مبرا شناخته شده و این بار با اتهام جدید عضویت در حزب پ.ک.ک. در جلسه مذکور محکوم به اعدام گردیدم .با تأسف حکم مذکور در دیوان عالی کشور بدون توجه به انواع و اقسام امور خلاف قانون آیین دادرسی کیفری که بروز آن در پرونده محرز و متقن است ، تأیید گردید.
- پس از مدتی بر اثر اعتراضات مردمی که در مرداد ماه۸۷ به خاطر اعتراض به حکم اینجانب ، دوباره در بازداشتگاه ۲۰۹ تهران بهمدت۵ ماه دیگر تحت بازجویی مجدد قرار گرفتم و در کمال شگفتی رویکرد کلی بازجویان و کارشناسان وزارت اطلاعات با عملکرد سابق تناسب معکوس داشته است و در حالیکه با شواهد و قراین بسیار و بازجویی های جدید برای کارشناسان پرونده مشخص شده بود که عضو هیچ حزب و سازمانی نبوده ام، به اینجانب اعلام نمودند با توجه به شرایط جدید حاکم بر پرونده از خانواده، دوستان و همکاارن بخواهید که مبادا مورد سوء استفاده قرار بگیرند، چرا که اساسا شما عضو هیچ حزب و گروهی نبوده اید که اکنون کسی بخواهد با موج سواری سیاسی از پرونده بهره برداریِ مصادره به مطلوب بنماید.
همینطور بعنوان سندی دیگر باید به نامه ُطلب عفو از چه و به کهُ آقای کمانگر، منتشر شده در سال ۱۳۸۷ اشاره داشت که نامبرده ضمن رد تقاضای عفو به صورت تفصیلی به برشمردن موارد متعدد نقض حقوق خود و بی اساس بودن اتهامات و همینطور چگونگی صدور حکم می پردازد. وی در قسمتی از این نامه می نویسد :
- در خلال دوره 16 ماهه در کارخانه متحول سازي وزارت اطلاعات و بعد از اعزام از کرمانشاه به تهران دفعتاً وطي يک عمليات محيرالعقول عناوين اتهامي قبلي اينجانب نظير عضويت در حزب پزاک ، حمل مواد منفجره ، اقدام به شروع بمب گذاري و حتي بمبگذاري از نامه اعمال من محو شده و اتهام خلق الساعه جديدي به نام عضويت در حزب کارگران کردستان ترکيه ؟!!! برايم تجويز شد . البته بنا به عادت مافي السبق بدون هيچگونه مستند و مدرکي ، حتي جعلي و ظاهري
در این رابطه با توجه به شرایط و اعتراضات جاری، این مجموعه لازم دید تا با انتشار فایل صدایی از فرزاد کمانگر بعنوان یکی از اسناد خود در ارتباط با این پرونده و حقوق نقض شده از شهروندان اعدام شده به تنویر افکار عمومی مبادرت کند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران معتقد است نظر به فرآیند 4 ساله اطلاع رسانی وکلا، نامه نمایندگان مجلس شورای اسلامی، کیفرخواست صادره، و مدعیات متهمان به خوبی روشن است که اتهام این افراد در زمانهای مختلف اشکال متعددی یافته است و نهایتاْ آن اتهامی که دولت ایران در رسانه های خود در خصوص سه تن از اعدام شدگان ۱۹ اردیبهشت اعلام کرد کاملا با مکتوبات و حکم صادره دادگاه انقلاب تفاوت دارد.
این مجموعه با تاکید مجدد بر غیرحقوقی بودن این پرونده، امید دارد در سایه حمایت افکار عمومی و وجدانهای بیدار با اجرایی کردن استراتژی هزینه مند کردن نقض حقوق بشر برای ناقضان آن به واقعیت پایان دادن به نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران نزدیک شود.
دبیرخانه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
24 اردیبهشت ماه 1389
ضمایم :
۱- لینک فایلهای صدا در یوتیوب
http://www.youtube.com/watch?v=ufPymnjipjE
http://www.youtube.com/watch?v=VrOfa2pde2E
۲- اطلاعیه شماره ۲ مجموعه
http://farzadkamangar.org/index.php?option=com_content&view=article&id=130:1&catid=4:000&Itemid=67
۳- نامه فرزاد کمانگر به ریاست قوه قضاییه
http://farzadkamangar.org/index.php?option=com_content&view=article&id=316:1&catid=2:000&Itemid=70
۴- نامه طلب عفو از چه و به که، فرزاد کمانگر
http://farzadkamangar.org/index.php?option=com_content&view=article&id=151:1&catid=2:000&Itemid=70
منبع
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ارسالها: 425
#38
Posted: 16 May 2010 03:20
هرانا؛ تداوم خودداری از تحویل اجساد اعدامیان نوزده اردی بهشت/ آمادگی خانواده ها برای تحصن
خبرگزاری هرانا - پس از اعدام مخفیانه ی 5 زندانی سیاسی در سحرگاه نوزده اردی بهشت، دستگاه قضایی-امنیتی هم چنان از تحویل پیکرهای ایشان خوداری می کند.
صبح روز جاری مورخ بّیست و پنج اردی بهشت ماه، خانواده های اعدام شدگان اخیر برای تحویل پیکر عزیزانشان طبق روال روزهای گذشته به تهران آمده و به زندان اوین مراجعه کردند.
خانواده ی فرهاد وکیلی در گفتگویی با گزارشگر هرانا در این باره گفتند: صبح امروز از سنندج به تهران آمده اما دستگاه قضایی-امنیتی بار دیگر از تحویل پیکر آقای وکیلی خودداری کرده و مدعی شده که وی را دفن کرده اند.
این در حالیست که دادستانی هم چنان نسبت به تحویل اجساد، به خانواده ها قول مساعد می دهد.
هم چنین عبدالله حیدریان، برادر علی حیدریان، زندانی سیاسی کرد اعدام شده در نوزده اردی بهشت، ضمن سردرگمی از رفتار مسئولان، در جواب سوال گزارشگر هرانا نسبت به تحویل پیکر برادرش، ابزار امیدواری کرد علی رغم دریافت پاسخ های متناقض، با توجه به وعده های مسئولین نسبت به تحویل پیکر برادرش اقدام شود.
خانواده های زندانیان سیاسی جان باخته خصوصا خواهران و مادران داغدار آنان اعلام کردند در صورت تداوم خودداری دستگاه قضایی - امنیتی از تحویل پیکر عزیزانشان، آن ها در مقابل استانداری کردستان در شهر سنندج دست به تحصن خواهند زد.
در این رابطه گزارشات تکمیلی منتشر می شود.
منبع
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ویرایش شده توسط: Alihandicam
ارسالها: 425
#39
Posted: 25 May 2010 19:48
مادر بهکیش، همچنان استوار است!
مادر بهکیش، همچنان استوار است!
هر وقت یاد مادرانی می افتم که چند نفر از فرزندان شان اعدام شده اند، تنم می لرزد و فکر میکنم چطور طاقت آورده اند، چگونه زندگی می کنند و در مقابل شان احساس حقارت می کنم که خودم با بازداشت پسرم چطور پریشان بودم و نمی توانستم حتی درست فکر کنم و دست از خودم و همسر و خانه و زندگی شسته بودم و مجنون وار در خیابان ها می چرخیدم .
با مادرانی داغدار، چشم انتظار و عزادار وارد منزل مادر بهکیش می شویم. شنیده و خوانده بودیم که 5 تن از فرزندان و دامادش، یعنی 6 نفر از اعضای این خانواده را در سالهای مختلف دهه شصت اعدام کرده اند ولی نمی دانیم که این سالها چطور براین مادر گذشته. برای ادای احترام خدمت ایشان می رویم .
مثل تندیسی زیبا روی مبل، کنار واکر مخصوص راه رفتن اش نشسته است. خانه اش از عکس های بچه های جان باخته اش و گلدان های سبز و سرحال پوشیده شده، چای و شیرینی و میوه حاضر و آماده است و منصوره اش، پروانه ای شده بر گردش .
دلمان نمی آید از گذشته صحبت کنیم از هر دری می گوییم . مادری از میان جمع از دلتنگی هایش از رنج هایی که کشیده و هنوز چشم انتظار فرزندش، شب و روز ندارد می گوید. مادران از بی رحمی ها، از ظلم، از زندان، از بهشت زهرا، از خاوران، از مادر ندا، مادر مسعود، مادر کیانوش و از سفر رشت و کرمانشاه، از اعدام های اخیر و از بی قانونی های موجود سخن می گویند.
مادر بهکیش، اینگونه آغاز می کند: این دل که طاقت حرف زدن نداره، یکی، دو تا، سه تا، 5 تا از بچه هامو ازم گرفتند، 5 جوان تحصیلکرده و انسان، از کدامشان بگویم. همه خوب بودند، دلسوز و مهربون، می تونستند زندگی خوبی داشته باشن.
بچه بزرگم که کشته شده زهرا بود، فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. خودش مشکلی نداشت و برای مردم خودش را به کشتن داد. شوهرش سیامک اسدیان را هم کشتند و هر دو خیلی انسان و دلسوز مردم بودند. سیامک(اسکندر) را در سال 60 در یک درگیری کشتند. او پسری بسیار نازنین و مهربان بود. او حتی آزارش به یک مورچه هم نمی رسید. برای او مراسم با شکوهی در خرم آباد گرفته بودن که بی نظیر بود. همه لرها به صورتشان چنگ می انداختند و مویه می کردند. خانه و خیابان پر از جمعیت بود.
زهرا اول سال از همه شاگردانش می پرسید" شغل پدرت چیست؟ " بعد بیشتر حقوق اش را صرف شاگردهایی می کرد که فقیر بودند. می گفتم: زهرا جان، قدری هم برای خودت نگه دار. می گفت:" مادر اینها گرسنه اند، تقصیر خودشون که نیست". سر این بود که گرفتنش. به جرم انسان بودن. نمی دونید چه جور گرفتنش و با چه وضعی کشتنش، حتی قبرش رو هم نشانمون ندادند . همیشه می گم آقایون خیلی افتخار نکنید، دختر پیغمبر هم قبرش ناپیداست، بگذار قبر زهرای من هم ناپیدا باشه.
برای اینکه بچه ها رو جمع و جور کنیم، شبانه خونه مشهد رو فروختیم و به کرج اومدیم ولی همونجا همه بچه هامو جلوی چشمان من و پدرش گرفتند.
بعدش محمود، محمد، محسن و علی ... از کدومشون بگم. هر کدومشون در کاری که بودند مسئولانه کار می کردند و گاهی به همین دلیل دچار مشکل می شدند. محمود در سال 62 مسئول کنترل کیفی کارخانه پلاسکو بود و یک بار به دلیل عدم استفاده از مواد اولیه بهداشتی، در انبار را پلمپ کرده بود و ... باز تکرار می کند: " زهرای من فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود ." اونها زندگی شونو برای مردم دادن ولی مردم از دل ما خبر ندارند .
محمود زمان شاه هم زندان بود و حبس ابد داشت و بعد از رفتن شاه، قبل از انقلاب سال 57 روی دست های مردم به همراه سایر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد. ولی دوباره او را در سال 62 دستگیر کردن و بهش 10 سال حکم دادند. 5 سال حبس اش رو کشیده بود که در سال 67 اعدام اش کردند. یک روز که ملاقات رفته بودم، یک دفعه دیدم دندونهای جلوی محمود نیست، گفتم چی شده پسرم ؟ گفت: "هیچی مامان جان، زمین خورده ام ناراحت نباش" .
محمد نازنین که می گن جلوی خونه تیمی اش کشته شده. او هیچ اسلحه ای به همراه نداشته ولی دور خونش محاصره بود و در همانجا او را به همراه دوستش، خشایار پنجه شاهی به رگبار بستن و با هم کشته شدن. مادر پنجه شاهی هم پنج تا بچه اش کشته شدن. ما با هم خیلی دوست شده بودیم و او دایم به خانه ما، در کرج می آمد. ما دردهای مشترکی داشتیم و زبون همو خوب می فهمیدیم. او زن خیلی مقاومی بود که متاسفانه فوت کرد.
محسن نازنین و مهربان منو که 21 سال داشت و برای استقبال آقای خمینی سر و دست می شکست که از مشهد به تهران بیاید، در سال 62 گرفتن و سال 64 کشتنش. اصلاً نفهمیدیم که چرا اونو اینقدر بی سر و صدا و با سرعت کشتن.
علی کوچولوی ته تغاری منو که 19 سال بیشتر نداشت و هیچ کار خلافی نکرده بود، در شهریور سال 62 دستگیر کردند. او یک هوادار ساده سازمان فدایی بود و شاید چند اعلامیه پخش کرده بود. اونو آنقدر کتک زده بودن و با پاهای خون آلود به خونه آوردن. من مادر که قیافه او رو دیدم داشتم دیوانه می شدم. او فقط می خواست مردم فقیر نباشند و زندگی راحتی داشته باشن. با این جرم برای او 8 سال حکم بریدند و اونو هم در سال 67 با اعدام های دسته جمعی کشتنش .
همسرم، سه سال آخر عمرش دیوانه شده بود. او بچه ها، بخصوص زهرا و محمود را خیلی دوست داشت. دم خونه قالیچه می انداخت و می نشست و می گفت: "مواظبم نیان ما رو ببرن سر چها راه دار بزنن". می گفتم: " مگه ما چیکار کردیم که ما رو بکشن؟" می گفت: "هیچی، مگه بچه های ما چیکار کرده بودند" .
چی بگم، بی رحم ها، محمد رو اسفند سال 60، سیامک رو مهر ماه 60، زهرا رو شهریور 62، محسن رو اردیبهشت 64 و محمود و علی رو شهریور 67 کشتن. من بیشتر عمرم رو جلوی در زندان ها، برای گرفتن ملاقات و در گورستان ها گذروندم.
مادر بهکیش باز آهی می کشد و تکرار می کند: زهرا فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود، شوهر داشت، می تونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمی آورد مردم گرسنه باشند. هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند.
یکی از مادران عزادار با گریه می گوید" مادر؛ حرفی، پیامی، برای ما مادران عزادار دارید. پاسخ می دهد: صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره نتیجه می ده.
ببینید جسد هیچ کدوم از بچه هام رو به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته. اونهم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا. آنهم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که روزی دادم را بستانم.
محمود و علی رو که کشتن، بعداز سه ماه فقط ساک اونها رو دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم ندادند و گفتند: "پاره کرده ایم". هر چه فریاد می زدم، التماس می کردم ، بگید کجا خاکشان کرده اید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم. به بهشت زهرا می رفتم می گفتند:" برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم"، به اوین می رفتم می گفتند:" برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمی دانیم". آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعه ای اتفاق افتاده. فقط برای همه مادرا آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچه های ما پایمال نشه.
همه تحت تاثیر صحبت های مادر، در حالی که اشک می ریختند، آرزو می کنند خون این جوانان درخت آزادی را بارور کند و دیگر هیچ مادری عزادار و داغدار نشود.
یک مادر داغدار
منبع
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ویرایش شده توسط: Alihandicam
ارسالها: 425
#40
Posted: 27 May 2010 05:33
دخترانی که هنوز زنده به گور میشوند
مردمک
ماده 220 قانون مجازات اسلامی
پدر و جد پدري که فرزند خود را بکشد قصاص نمي شود و فقط به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محکوم مي شود.
دختری که توسط پدرش زنده به گور شده بود، از مرگ نجات یافت.
جمعه گذشته خبرگزاری فارس خبر داد که ماموران نیروی انتظامی توانستند دختری را توسط پدرش زیر سنگها مدفون شده بود نجات دهند.
رویا 22 ساله که به گفته خود معتاد بوده، در منزل توسط پدرش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و زمانی که بیرمق میشود پدرش وی را به زمینها خاکی ارتش در منطقه لشگرک تهران منتقل و دفن میکند.
ماموران توسط برخی از شهروندان محلی از ماجرا باخبر شدند و توانستند به موقع جان این دختر را نجات دهند.
گفته میشود دلیل این اقدام پدر این دختر مشخص نشده است.
این اولین بار نیست که خبر زنده به گور کردن دختری توسط پدرش تیتر روزنامهها را به خود اختصاص میدهد.
درست یک سال پیش در اردیبهشت ماه روزنامه هم میهن خبر داد که پدری دخترش را زنده به گور کرده است. در این مورد متاسفانه دختر نتوانست جان سالم به در ببرد.
ماده 220 قانون مجازات اسلامی
پدر و جد پدري که فرزند خود را بکشد قصاص نمي شود و فقط به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محکوم مي شود.
پدر این دختر به آرامی از چگونگی زنده به گور کرده دخترش سخن گفت و مراحل انجام آن را تشریح کرد:: وقتی چاله را حفر کردم بی آنکه حرفی بزنم دخترم به طرف چاله رفت و در گودال دراز کشید . حال بدی داشتم ولی فکر میکردم کار درستی را انجام میدهم . ابتدا با بیل خاک هاراروی پاهایش ریختم . هیچ حرفی نمی زد فقط نگاهش رابه آسمان دوخته بود .
پدر این دختر اعتقاد داشت که برای پاک کردن « لکه ننگی» که دخترش بر دامان خانواده گذاشته است، چارهای جز قتل او برایش نمانده بود.
مرگ دختر 7 ساله خوزستانی که پدرش مشکوک شده بود که داییش به وی تجاوز کرده هنوز از یادها پاک نشده است. اگر چه آیتالله محمود شاهرودی تقاضای اشد مجازات برای این پدر که پزشکی قانونی ثابت کرد شکش اشتباه بوده، صادر کرد ولی پس از آن خبر رسید که وی مدت کمی را در زندان گذراند و آزاد شد.
قتل فرزندان توسط پدرانشان، موضوع جدیدی نیست و هر از چندگاهی خبرهایی از گوشه و کنار کشور از مرگ دخترانی که به شیوهها متفاوت توسط پدرانشان و یا اعضای ذکور خانوادهشان به قتل میرسند در رسانهها انعکاس مییابد.
برخی از پدران به نام دفاع از ناموس و شرافت خانوادگی دخترانشان را به شیوههای گوناگون از بین میبرند تا بدین صورت « آبروی خانوادگیشان» را حفظ کنند.
از آنجا که طبق قانون مجازات اسلامی پدر قیم فرزندان است و در صورت کشتن فرزندان قصاص نمیشود، میتوان گفت پدرانی که فرندانشان را به قتل میرسانند تا حدی از حمایت قانون نیز برخوردارند.
هر روز خبرها از شیوه های متفاوتی از روش کشتن دختران توسط خانوادهشان پرده برمیدارند.
سنگسار، قتل با ضربات متناوب چاقوو زیر گرفتن با ماشین از جمله مواردی است که مردان خانواده بواسطه آن دخترانشان را به قتل میرسانند.
قتلهایی که بواسطه حفظ آبروی خانوادگی انجام میشود به قتلهای ناموسی شهرت دارند که در برخی مناطق خاص از کشور، آمار قابل توجهی دارد.
قتلهای ناموسی فقط به ایران محدود نمیشود و در بسیاری از کشورهای مسلمان رایج است. به دلیل حمایتی که قانون معمولا از پدران یا برادرانی که مرتکب قتل ناموسی میشوند، انجام میدهد، این گونه افراد بدون ترس از عواقب عملشان اقدام به قتل افراد مونث خانواده میکنند.
در برخی از موارد که برادر یا پسر عمو مرتکب قتل میشود با رضایت اولیای دم یعنی پدر و جد پدری، وی از مجازات نجات مییابد.
مرگ دعا دختر کردستانی که سال گذشته جنجالی بسیاری به پا کرد از جمله این قتلهای ناموسی بود.
منبع
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
ویرایش شده توسط: Alihandicam