ارسالها: 9
#171
Posted: 21 Apr 2017 14:08
۱بیمار روانی عقده ای خطرناک
اونی ک قبلا اینو داشت الان مرده
ارسالها: 12859
#172
Posted: 22 Apr 2017 18:30
چرا شورای نگهبان احمدی نژاد را رد صلاحیت کرد؟
رد صلاحیت احمدی نژاد آن هم بدون حتی یک رای مثبت در شورای نگهبان پرسش هایی را طرح می کند که پاسخ به آنها ضروری است. تفاوت او با دیگران در این است که پیش از این، دو بار تایید صلاحیت شده بود، بنابراین از نظر شورای نگهبان فرض بر داشتن صلاحیت وی است، مگر آنکه در سال های اخیر اتفاق یا اتفاقاتی رخ داده باشد که این صلاحیت زایل شده باشد. کسان دیگری که تایید نشدهاند با این پرسش مواجه نیستند، زیرا شورای نگهبان معتقد است که باید احراز صلاحیت کند و در مورد آنان نتوانسته چنین چیزی را احراز کند ولی درباره احمدینژاد با آن سابقه و دفاعیات مفصل اعضای شورا از وی، به طوری که برخی از اعضای شورا یا در ستاد او فعال بودند یا به تصریح و تلویح از او حمایت انتخاباتی کرده بودند، اکنون باید اتفاقاتی رخ داده باشد که صلاحیت او را احراز نکردهاند و به تعبیر دقیقتر رد کردهاند.
به نظر میرسد که آغاز این حرکت از همان سال ١٣٨٨ و در جریان انتخاب مشایی به عنوان معاون اول بود. پروژهای که قصدش نامزد کردن وی برای دور بعد انتخابات در سال ١٣٩٢ بود؛ اقدامی که با مخالفت رهبری نظام و اصرار احمدینژاد مواجه شد. ولی اوج این مساله در سال ١٣٩٠ بود که به دنبال دستور او برای تغییر وزیر اطلاعات رخ داد و منجر به خانهنشینی مشهور ١١ روزه او شد. در ادامه نیز شکافهای عمیقی میان طرفین به وجود آمد به ویژه حساسیت قم نسبت به احمدینژاد بیش از همیشه شد. در کنار این اتفاقات سیاسی؛ اقدامات خلاف قانون از دولت احمدینژاد وجود دارد که باز کردن پرونده آنها یکی از ضروریات است. پرسش مهم این است که احمدینژاد چه کاری کرده که صلاحیت قبلی او کنار گذاشته میشود؟
پاسخ به این پرسش باید شفاف و روشن و قاطع باشد. نمیتوان از آن به صورت استخوان لای زخم عبور کرد! با بیان یک رای شورای نگهبان این مساله حل نخواهد شد. از روی یک نظر نمیتوان فهمید که چرا او رد صلاحیت شده است یا به تعبیر دقیقتر صلاحیت قبلی از او سلب شده است؟ تنها در یک صورت نظر شورای نگهبان را میتوان درک کرد که معتقد شوند احراز صلاحیت وی در دو نوبت پیش اشتباه بوده است ولی ردصلاحیت وی باید به استناد یکی از دو شیوه سیاسی یا قضایی صورت گیرد که در هر مورد مرجع این کار به ترتیب مجلس و دستگاه قضایی است. به عبارت دیگر اگر احمدینژاد به لحاظ سیاسی فاقد صلاحیت شده بود، مجلس وظیفه داشت که طرح عدم کفایت سیاسی او را به صورت شفاف طرح کند و احمدینژاد هم در مجلس حضور پیدا کند و طرفین مسائل خود را طرح و او نیز دفاع کند و در نهایت اگر رای به عدم کفایت سیاسی وی داده میشد، همانجا از ریاستجمهوری عزل میشد. مثل اتفاقی که در مورد بنیصدر رخ داد.
اگر احمدینژاد تخلفات قانونی داشته است که ظاهرا در این زمینه پرونده سنگینی در همه موارد از بیتوجهی به قوانین گرفته تا پرداخت غیرقانونی یارانهها تا مسکن مهر و... یا توزیع رانتها و... باید در اسرع وقت به این اتهامات او در دادگاه صالح رسیدگی و او نیز حق دفاع میداشت و در نهایت حکم او صادر میشد و اگر محکومیت پیدا میکرد، طبعا مطابق آن حکم با او رفتار میشد. هیچکدام از این دو اقدام و وظیفه قانونی انجام نشده است در نتیجه هیچکس متوجه اصل ماجرا نمیشود و هر کس برحسب ظن و گمان خود برداشتی را خواهد داشت. بنده شخصا معتقدم اگر رسیدگی قضایی میشد، او بارها محکوم میشد ولی این فقط اعتقاد یک فرد است و هیچ ارزش حقوقی ندارد. در حالی که گزارشهای مستدل دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور و مجلس و... علیه اقدامات خلاف قانون او وجود دارد که حداقل در حد اتهام به او وارد است و باید دادگستری به آنها رسیدگی میکرد. ولی الان هر کسی تحلیل خاصی در این باره خواهد داشت و مساله احمدینژاد به صورت استخوان لای زخم باقی خواهد ماند.
این نحوه رفتار هیچ کمکی به بصیرت اجتماعی نمیکند. منظور از بصیرت اجتماعی این است که واقعیات اجتماعی به سویی بروند که مثل اشیا به یک شکل دیده شوند. همان طور که همه ما وقتی یک قطار را میبینیم درک به نسبت مشابهی از آن چیز پیدا میکنیم، در مورد پدیدههای اجتماعی نیز باید به این سمت برویم. هرچند هیچگاه مثل برداشت ما از دیدن یک قطار نخواهد بود ولی فرض کنید که ویژگیهای چشم ما به گونهای باشد که یک شیء مشخص را یک نفر قطار ببیند، یک نفر آن را دوچرخه و یک نفر درخت متحرک! چه روزگاری پیدا میکنیم؟ الان همین طور است. درباره رد صلاحیت احمدینژاد هر کسی گمانهزنی خواهد کرد. هیچ چیز شفاف و روشنی در این باره عرضه نشده است. وظیفه اصلی این شفافیت در درجه اول به عهده مجلس سابق و سپس دستگاه قضایی و در مرحله بعد رسانه ملی است که در این مورد رسالت اطلاعرسانی خود را درست انجام نداده است. یک زمان خبرنگارش جلوی احمدینژاد مینشست و سوالهایی را که او تعیین کرده بود از خودش میپرسید! یک زمان دیگر حتی حاضر نیست خبر نامزدیاش را منتشر کند! با این وضعیت هیچ گامی به سوی بصیرت اجتماعی برداشته نخواهد شد.
مطلبی بسیار مهم و خواندنی بالا از عباس عبدی بود.
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 24568
#174
Posted: 22 Apr 2017 19:56
احمدینژاد و سودای الگوی پوتین و اردوغان برای ایران
پیروزی رجب طیب اردوغان طی همه پرسی روز یکشنبه ترکیه، رییس جمهور اقتدار گرای آن کشور را در قواره ولادیمیر پوتین، مرد نیرومند روسیه قرار داد، حال آنکه، رییس دولت ایران زیر دست «ولی فقیه» و مجری منویات او است: نقشی که احمدینژاد چند سالی است به تغییر آن کمر بسته است.
احمدینژاد اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیست، پارادوکسی است در درون آن، با نگاهی متفاوت نسبت نحوه اداره جامعه امروز ایران.
او زائیده حکومت اسلامی است، در دامان آن رشد کرده، و قد و اندازههای خود را نیز در مقایسه با تمام مردان حکومت اسلامی ایران خوب میشناسد. تفاوت احمدی نشان با دیگران، اشتیاق او برای مشت بازی در وزن بالا تر است.
احمدینژاد یک خیال پرداز رویا زده نیست که امر بر او مشتبه شده؛ عملگرایی است بیپروا که قدرت و بزرگی خود را در ضعف و کوچکی کارگزاران نظام سیاسی ایران میبیند.
پیش از به چالش گرفتن علی خامنه ای، احمدینژاد به مقابله هاشمی رفسنجانی رفت و بعد از شکست دادن او در رقابت انتخاباتی، استوانهای را که از وی در اذهان ساخته شده بود فروریخت. احمدی نژاد در مجالس به عمد دیرتر از راه میرسید تا هاشمی را پیش پای «رییس جمهور» بلند کند.
او متعلق به لایههای پائینی جامعه است و به عنوان رییس دو دولت نهم و دهم از دو زاویه بیرونی و درونی شاهد بوده که حکومت اسلامی در ایران سالها است از کار مانده. احمدی نژاد در فکر تغییر نحوه اداره حکومت اسلامی و تلفیق مسئولیتها و تمرکز قدرت در دستهای یک رییس است.
نوید «بهار»
احمدینژاد در حلقه «بهاری ها» برای این پرسش پاسخی یافته که اگر امروز در بسیاری از کشور بزرگ و کوچک، مردم به قوارههای قراردادی سیاست پشت کرده و از سیاست پیشههای متعارفی دل شسته اند، با کدام معیار عقلی میتوان پذیرفت که حکومت مذهبی ایران، بعد از ۳۸ سال یکنواختی و تحمیل، عطش تغییر را در درون جامعه بر نیانگیخته است ؟
در روز ثبت نام برای شرکت در رقابت رییس جمهوری دور دوازده، احمدی نژاد کلمه «بهار» را به قصد تاکید بر مفهوم تغییرات ساختاری در نظام سیاسی سه کشور عربی تونس، مصر و لیبی، سه بار تکرار کرد.
احمدینژاد در پنج مهر سال ۹۱ ضمن پرداختن به موضوع مهدی و زمینههای ظهور، برای نخستین بار مقابل رهبران چند کشور ناظر و حاضر در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل شعار «زنده باد بهار» را سر داد. در آن تاریخ از عمر «بهار عربی» یکسال گذشته بود.
آن روزها مناسباتاحمدینژاد به عنوان رییس دولت، با رهبر حکومت اسلامی بر سر تقسیم قدرت کاملا سرد بود و در «وضعیت انتقادی» قرار داشت.
در ۲۸ فروردین سال پیشتر، احمدینژاد قصد تغییر حیدر مصلحی وزیر اطلاعات وقت را کرده بود که وزارت خانه وی یکی از چهار حوزه نفوذ سنتی رهبر جمهوری اسلامی در دولت محسوب میشد.
بدنبال قهر و خانه نشینی یازده روزه احمدی نژاد، اختلافات رییس دولت و رهبر جمهوری اسلامی آشکارتر از پیش شد.
بهمن ماه سال بعد، هنگام بازگشت از سفری بحث انگیز به مصر که حکومت آن در جریان «بهار عربی» تغییر کرده بود، در فرودگاه تهران از احمدی نژاد، و مشایی، دستار نزدیک او، با شعارهای «بهاری» استقبال شد. اصولگرایان این نمایش را مشکوک و تمهید عوامل دولت معرفی کردند.
بار دیگر طی راه پیمایی ۲۲ بهمن، احمدی نژاد در پخش زنده تلویزیونی مراسم، سه بار شعار «زنده باد بهار» را تکرار کرد و به شیوه مورد انتظار مورد انتقاد شدید اصولگرایان قرار گرفت.
احمدینژاد تنها رییس دولتی است که طی ۳۸ سال عمر جمهوری اسلامی، حوزه قدرت و اختیارات بدون مرز رهبر حکومت را به چالش گرفته است.
یکی از بیاد ماندنیترین رویاروییهای احمدینژاد با رهبر حکومت اسلامی، توسل علی خامنهای به «حکم حکومتی» برای برکناری اسفندیار مشایی از سمت معاونت رییس جمهور بود، و باز گماردن مشایی به کار، چند ساعت بعد از کناره گیری اجباری وی، توسط محمود احمدی نژاد، اینبار به عنوان رییس دفتر رییس جمهور!
هدف گیری خامنهای با چراغ خاموش
احمدی نژاد ظن بسیار قوی میبرد که در جریان غربال کردن شورای نگهبان، رد صلاحیت خواهد شد: سرنوشتی، که حمید بقایی هم انتظار میکشد و در جریان انتخابات دور پیش، گریبان اسفندیار رحیم مشایی را نیز گرفته بود.
به این دلیل، هدف اصلی او حضور مستقیم در رقابتهای انتخاباتی نیست که مسئولیت غربال نامها و معرفی نامزدهای نهایی آن بر عهده گماشتههای رهبر حکومت در شورای نگهبان سپرده شده - به چالش گرفتن رهبر و ساختار حکومت طی یک جنگ فرسایشی است.
علی خامنهای طی هشت سال حشر و نشر سیاسی و کار اداری - اجرایی رقیب را خوب میشناسد به علت غائی و قصد نهایی احمدی نژاد واقف است. از این جهت با توسل به هر ابزاری میخواهد او منزوی و از انظار دور کند.
با این ذهنیت و بمنظور چهار میخ کردن «دستور» و «توصیه» ظاهرا خصوصی خود به احمدی نژاد مبنی بر خود داری وی از شرکت در انتخابات، علی خامنهای متعاقباً موضوع را رسانهای (رسمی) ساخت تا راه هر چانه زنی را بر او ببندد اما احمدی نژاد پشت سر بقایی از پنجره وارد شد و ثبت نام کرد.
روز دوشنبه بیست و پنج مهر سال گذشته علی خامنهای گفته بود : «خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص، و صلاح حال کشور، به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. گفتیم صلاح نمیدانیم شما شرکت کنید. خب حالا یکی بگوید فلانی چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو....میدانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما میگویم وارد نشو. من صلاح نمی دانم.»
نیت علی خامنهای در سد کردن راه ورود احمدی نژاد به حیطه انتخابات، پرهیز از «دوقطبی» شدن نیست ، که در صورت رویارویی نهایی ابراهیم رییسی و حسن روحانی، وضعیتی غیر قابل اجتناب و تکرار نمایش «گزینه مردم در برابر گزینه نظام» خواهد شد.
خامنهای به این قصد طالب انزوا و حتی حذف احمدینژاد است که خوب میداند رییس دولت پیشین، به قراردادهای نوشته و نا نوشته حکومت ولی فقیه پایبند است نیست.
احمدینژاد از حرکت در سایه دیگری و قرار داشتن در خط دوم ارضاء نمیشود. او خود را در قوارههای پوتین و اردوغان میبیند، و نه اندازههای روحانی و خاتمی.
قصد احمدینژاد طی دو دوره ریاست دولت، کسب قدرت بیشتر برای منصبی بود که محمد خاتمی در اشاره به حدود اختیارات آن، از عنوان «آبدارچی نظام» یاد کرد.
رییس دولت اسلامی در ایران، متفاوت با دیگر روسای از صندوق رای بیرون آمده کشورهای بزرگ منطقه، بر کار سوار نیست، آویخته بر آن است و ناگزیر از چشم داشتن مدام بر «رهنمودهای رهبری».
احمدینژاد به عنوان یک موج سوار غریزی، بر افروختن عطش جامعه را برای تغییر ساختار نظام اسلامی سالمند و از حرکت مانده ایران هدف گرفته است، چنانکه روح الله خمینی در زمان خود، شاه را با ارتش نیرومند او به بازی گرفت و برد. برخلاف نظر عباس عبدی، احمدینژاد و عمل او انتحاری نیست،
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند