ارسالها: 3080
#21
Posted: 22 Oct 2012 00:44
نام حقیقی "Persian Gulf" سر جای خودش برگشت تا گوگل بچه خوبی باشه و ما دوباره دوسش داشته باشیم.
در ضمن در سرویس نقشه اپل که در نسخه "iOS 6 " وارد بازار شده اپل اصلا نخواسته شیطونی کنه و از همون اول اسم "Persian Gulf" رو ثبت کرده.
بابت این کاری که انجام شده نه تشکر داریم بکنیم و نه چیز دیگه چون حقمون بوده و وظیفشون نوشتن نام حقیقی "Persian Gulf" بر روی نقشه بوده
لینک
upload photo
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 91
#22
Posted: 4 Jan 2013 09:24
سگ حق آدمو بخوره باكی نيست
ولی عربای بي مغز بخوان حق مارو بالا بكشن خيلی حرفيه.
ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺪﻓﺶ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ
ﻫﺪﻓﺶ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﻄﻌﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ
سودای حجر ندارم
از تولد مهاجرم
ارسالها: 24568
#23
Posted: 18 Feb 2014 18:50
چرا دریاى همیشه پارس
خلیج فارس یا همان دریای پارس، دریایی همیشه ایرانی و همیشه فارسی بوده و هست و خواهد بود و انبوهی از دلایل قطعی برگشت ناپذیر آن را برای همیشه اثبات کرده است که در این گفتار به آنها اشاره می گردد و هر یک از آنها را می توان و باید در قالب یک برنامه بسیار مفصل و حرفه ای شرح و بسط داده و ریزه کاری های آنها را آشکار نمود. در این راستا، یکایک شهروندان ایران می توانند و باید یکایک این دلایل را به ژرف ترین شیوه ممکن بررسی و ارزیابی و درک و هضم کرده، با بهره گیری از آنها در یکایک صحنه های جهانی از جایگاه ایران و ایرانی دفاع و توطئه های شرم آور بیگانگان را نه با برخوردهای سطحی و سرسری که با اقدامات ریشه ای و راهبردی خود ریشه زدایی و نابود نمایند.
هر ردیف از این گفتار نه یک دلیل که یک مجموعه و گروه و بسته از دلایل همگن و هم خانواده است که در جای خود و به هنگام مقتضی قابل شرح و بسط خواهند بود و شمار مجموع دلایل را به صدها دلیل استوار و بنیادین خواهند رساند. چکیده گروه ها و بسته های دلایل اثبات کننده اینکه دریای نیمروز باختری ایران یا همان خلیج جنوب غربی ایران نه خلیج عربی که خلیج فارس و دریای پارس است وجزیره های سه گانه مورد مناقشه بخش جدایی ناپذیر ایران بوده و خواهند بود، به شرح زیر است که طی چند شماره ارائه می گردند.
۱- گروه و بسته دلایل ریشه شناختی:
گرچه واژه تازی خلیج در مواردی دستاویز بیگانگان قرار گرفته و مبنای پیشنهاد موهوم و نامعقول و بی ریشه ایشان شده است، در پاسخ به این توهم بی اساس باید گفت که خود اعراب همیشه این پهنه آبی را «البحر الفارسی» که معرب یا تازی شده دریای پارس است نامیده اند که بدلیل عرف حاکم بر مکاتبات دولتهای وقت، به دریای فارس و به دلیل کشف ماهیت محصور بودن آن به سه پهنه خشکی، در نهایت به خلیج فارس ترجمه شده و چنین استعمالی مرسوم بوده است و نه تنها دلیلی بر اصالت واژه خلیج نیست که اعترافی قطعی و رسمی بر فارسی بودن این پهنه آبی است. لازم به یادآوری است که برابرهای پارسی بسیاری همچون «خور» و «هور» و «شاخاب» و «دریا» و «زراه» و «ژیر» و مانند آنها برای واژه تازی خلیج وجود داشته و دارد. کار معرب سازی واژگان فارسی، نمونه های دیگری نیز دارد همچون هورالهویزه که درست آن همان «هور هویزه» است و هورالعظیم که درست آن همان «ابرهور یا هور بزرگ» است و جزیره که برگرفته از واژه گزیرک پارتی است و واژه دگرگون شده قشم که از ریشه کشم بوده است و واژه بوموسی یا ابوموسی که نه یک واژه تازی که یک واژه فارسی از بن «بوخت موسا» از نام های باستانی ایرانی به معنی و چیم «پرگنه و سرزمین موسنده و پوینده و فرایاز» است (بوخت ازمصدر کهن بوختن به معانی رهیدن ورهاندن و موسا اسم فاعل ازمصدر موسیدن به معانی پوییدن وتعالی یافتن اند و روی هم رفته به معنی «سرزمین گرفته شده و تصرف شده بدست موسا سردار پارتی و اشکانی» و یا «سرزمین رها و پوینده» است) و واژه بوشهر که نه ابوشهر تازی بلکه «بوخت اردشیر» فارسی است و واژه بحرین که تثنیه بحر تازی نبوده بلکه درست آن بهرین بر وزن سنگین و به معنی وچیم و آرش خرم و برخوردار است. تنب بزرگ و تنب کوچک نیز که ازآغاز تاکنون نام های سره وناب ایرانی بر سرزمین های سره وناب ایرانی بوده اند و در کیستی و چیستی آنها هیچگونه رخنه ای راه ندارد.
۲- گروه و بسته دلایل دیوانی:
چنانکه اسناد تاریخی کشورهای کرانه دریای پارس، اسناد رسمی سازمان ملل متحد، اسناد موجود در بایگانی های سیاسی کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم، اسناد موجود در بایگانی های سیاسی خود کشورهای کرانه دریای پارس- و مانند آنها نشان می دهد تاریخ تولد وزاد روز یکایک این کشورها به تجزیه کشور عثمانی در جنگ جهانی دوم بازمی گردد و این کشورها پیش از آن تاریخ اصلا و اصولا هیچگونه وجود و حضور و نام و هویت نداشته اند تا بتوانند نسبت به پیش از آن تاریخ ادعای مالکیت نمایند. چگونه ممکن است کشورهایی که حدود 70 سال پیش هیچگونه نام و عنوان و هویت و استقلال و نقشه ملی و مانند آن نداشته اند نسبت به دوران عدم و نیستی خود ادعای تملک و مالکیت نمایند. به سالروز استقلال و رسمیت یافتن که همان سالروز تشکیل این کشورهاست نگاه کنید تا ببینید اصولا این کشورها چند سال است تشکیل شده و موجودیت و رسمیت و هویت یافته اند؟!
۳- گروه و بسته دلایل دیپلماتیک:
کشورهای تازی کرانه پایینی (نیمروزی) دریای پارس مدتها پس از زادروز خود و با فتنه گری های کشورهای بیگانه بویژه کشور انگلیس این ادعای واهی تعلق جزیره های سه گانه ایرانی به امارات ونیز تازی بودن نام دریای پارس را بگونه ای ناگهانی و بی اساس مطرح کرده اند تا زورپرستان جهانی بر پایه سیاست انگلیسی «Divide and Rule یا تفرقه بینداز و حکومت کن» کشورهای یاد شده را بر ضد ایران تحریک کرده و از این راه ازهر یک از کشورهای دو سوی قضیه یعنی هم اعراب و هم ایرانیان باج و خراج بگیرند که تقریبا در کل دوران پهلوی بویژه پهلوی دوم این داستان به شکلی آرام و سربسته تداوم داشت ولی اعراب بدلیل مقاومت های ریشه دار ایرانیان همیشه در این قضیه ناکام ماندند. بررسی سیر تاریخی مسئله در دوره حدودا 50 ساله گذشته در مقابله با توطئه مذکور بویژه مقاومت های دیپلماتیک و حقوقی دهه های مذکور نشانگر بطلان دعاوی اعراب در این خصوص می باشد. اسناد ومدارک سیاسی دوره مذکور در دستگاه های دیپلماتیک ایران - کشورهای کرانه دریای پارس- کشورهای رابط و میانجی وقت در مسئله مذکور- و نهادهای سیاسی و حقوقی بین المللی وقت اثبات کننده قطعی دعاوی ایران خواهد بود.
۴- گروه و بسته دلایل تاریخی:
بررسی اسناد تاریخی ایران نشان می دهد که سرزمین ایران دست کم 2700 سال دولت مرکزی و موجودیت رسمی و هویت سیاسی ونقشه جغرافیایی و مرزهای بین المللی داشته است که در عین حال هیچیک از کشورهای عربی منطقه خاورمیانه در حداقل 26 قرن و حداقل 2600 سال از دوره مذکور هیچگونه موجودیت و استقلال و هویتی نداشته اند بلکه تقریبا همیشه بخشی از سرزمین ایران و یا خراج گذار ازسرزمین ایران بوده اند که این واقعیات بی نهایت آشکار تاریخی نه نشانگر تعلق چیزی از ایران به اعراب که نشانگر تعلق تاریخی عمده موجودیت های عربی به ایران است. چگونه ممکن است سرزمین هایی که بیش از 2600 سال متعلق و یا تحت سلطه ایران و ایرانیان بوده اند امروز نسبت به تعلق بخشی از ایران به خود و هویت نوزاد خود ادعای معکوس نمایند.
۵- گروه و بسته دلایل باستان شناختی:
بخش عمده و اصلی آثار باستانی کشورهای عربی منطقه خاورمیانه- البته اگر باستان و آثار باستانی داشته باشند- اصولا و اساسا آثار باستانی ایرانی و فارسی اند. همه مستندات باستان شناختی منطقه خاورمیانه نشانه پراکندگی آثار و نشان های فراوان چند هزار ساله و باستانی ایرانی در سراسر سرزمین های خاورمیانه بویژه کشورهای نوزاد عربی تا مرزهای روم باستان است که نشان می دهد که این مناطق در سراسر دوران چند هزار ساله خود همیشه بخشی از ایران و یا تحت سلطه حکومت و تمدن ایران بوده اند نه آنکه بخشی از ایران متعلق به آنها و تحت سلطه آنها بوده باشد. چگونه ممکن است آثار تمدنی ایران در سراسر سرزمین های خاورمیانه بویژه در یکایک سرزمین های عربی تا کرانه های دریای مدیترانه موجود و مشهود باشند و سیطره چند هزار ساله و انکارناپذیر ایران بر یکایک آن سرزمین ها را نشان دهند ولی آن سرزمین ها بر نام ها و سرزمین های ایرانی ادعای تملک نمایند.
۶- گروه و بسته دلایل حقوقی:
اصولا مبنا و پایه تملک یک دولت و یا ملت بر یک زمین و سرزمین یا خرید آن زمین و سرزمین از ملت و یا دولت مالک آن است و یا آن است که آن زمین و سرزمین طی صدها و هزاران سال و یک روند تاریخی بلند مدت تحت سلطه و سیطره آن دولت و ملت بوده باشد تا ملاک مالکیت آن دولت و ملت قرار گیرد. براستی کشور 60 ساله ای همچون امارات متحده عربی جزیره های سه گانه مذکور را از کسی خریده است تا مالک آن باشد و یا طی صدها و هزاران سال گذشته آنجا را تحت سلطه و سیطره خود داشته است تا اکنون نسبت به آنها ادعای تملک و تعلق نماید. همین برهان بر سراسر دریای پارس نیز سریان و جریان داشته و دارد.
۷- گروه و بسته دلایل جمعیتی:
چنانکه گفته شد یکی از دو مبنای قطعی تعلق یک زمین و سرزمین به یک دولت و یا ملت، تصرف و تملک بلند مدت و تاریخی و صدها و یا هزاران ساله آن دولت یا ملت بر آن زمین یا سرزمین است. به ترکیب جمعیتی ساکنان جزیره های سه گانه ایرانی طی صدها و هزاران سال گذشته بنگرید تا ببینید چه نژاد و مردمی طی هزاران سال گذشته بر آن جزیره ها تسلط و تصرف داشته اند؟ آثار باستانی و نشانه های تمدنی و فرایندهای تاریخی کدام دولت و ملت را درآن جزیره ها می بینید؟ آیا نشانه ای از تملک و تصرف اعراب بر چنین زمین ها و سرزمین هایی می بینید؟ با همین ملاک و معیار، تصرف و بهره برداری مالکانه ایرانیان در آبهای منطقه طی هزاران سال گذشته با کمک امکانات بی مانند دریانوردی خود که از زمان باستان تاکنون داشته اند نیز موید ادعای تعلق دریای پارس به ایران بوده و هست و خواهد بود.
۸- گروه و بسته دلائل زبان شناختی:
به نام های شهرهای روستاها- آبادی ها- برزن ها- کوه ها- کناره ها و دیگر فضاها و اماکن کشورهای تازی خاورمیانه نگاه کنید تا ببینید بخش عمده اماکن بزرگ و اصلی و تاریخی کشورهای منطقه نام های فارسی و ایرانی است. آیا ممکن است یک شهر یا روستا یا برزن یا... فارسی و ایرانی نباشد ولی نام فارسی و ایرانی داشته باشد؟ براستی ممکن است این اماکن ساخته و پرداخته ایرانیان نبوده باشند ولی نام های ایرانی داشته باشند؟ حال چگونه ممکن است کشورهایی که بخش عمده همه شهرها و روستاها و برزن ها و... اماکن اجتماعی و تاریخی آنها دقیقا و عمیقا فارسی وایرانی است ورق را معکوس کرده و بر ایران و یا حتی وجبی از خاک و یا دریای ایران و ایرانی ادعای تملک و تعلق نمایند.
فهرست شهرها و روستاها و دیگر اماکن اجتماعی و تاریخی کشورهای تازی با نام های ایرانی که از مرزهای ایران تا کرانه های دریای مدیترانه همه جا وجود و حضور داشته و دارند به اندازه ای سرشار و پربار است که دهها هزار برگ مستندات انکارناپذیر دارد و نگاهی گذرا به نام های موجود روی نقشه های همین امروز کشورهای تازی حتی برای کسانی که زبان شناسی نیز نمی دانند بسیار گویا خواهد بود.
نمونه هایی از این شهرهای ایرانی در دل کشورهای تازی چنین است: بستکیه برگرفته از شهر بستک ایران در امارات،
بغداد به معنی بغ=خدا+داد=داده و آفریده به عنوان پایتخت عراق- خود واژه عراق که در اصل اراک از این واژه ایرانی که به معنی سره و ناب بوده و هم معنی همان اراک در استان مرکزی ایران است، بهرین و نه بحرین به معنی دو دریا که یک نام ایرانی بر وزن و آهنگ زرین و سیمین و سنگین و آهنین است و به معنی سرشار و سرسبز و برخوردار بوده و هست و یک نام ناب فارسی و ایرانی است، الانبار یا همان انبار که باختری ترین استان عراق درمرز اردن است و از نام انبار شاهان اشکانی ایران به هنگام جنگ با روم باستان در آن سرزمین گرفته شده است.
۹- گروه و بسته دلائل مهندسی و معماری:
به معماری های سده های گذشته سرزمین های خاورمیانه بویژه کشورهای تازی نگاه کنید. همه جا و در همه سرزمین های خاورمیانه تقریبا همه معماری ها و آثار مهندسی و شهرسازی منطقه اساسا و اصولا ایرانی بوده و هستند و اغلب به شکل مستقیم توسط ایرانیان پایه گذاری و بهره برداری شده اند. به برزن بستکیه (المحله البستکیه) که کهن ترین و باستانی ترین بخش کشور امارات متحده عربی است به عنوان نمونه نگاه کنید. بستکیه به عنوان کهن ترین بخش سرزمین امارات را چه مردمانی ساخته و بهره برداری کرده اند؟ آیا معماری و مهندسی فارسی و ایرانی بستکیه را اعراب امارات آفریده اند یا مردمان بستک (از شهرستان های استان بوشهر) ایران؟ این فهرست به اندازه ای پربار و سرشار است که بجز اندکی معماری های تقلیدی عربی، دیگر معماری های کهن نشانگر تعلق بیشتر معماری ها و مهندسی های کشورهای خاورمیانه عربی به ایران است و این دلیل نشان می دهد که حتی کهن ترین بخش های سرزمین های عربی منطقه را نیز ایرانیان ساخته اند و اگر قرار بر ادعای تملک و تعلق باشد این منطقی تر است که امارات و دست کم بخش هایی از آن همچون بستکیه که ایرانی ناب اند به ایران تعلق داشته باشد تا آن که ورق معکوس باشد. همگان می دانند که در زمان ساسانیان همه کشورهای کنونی کرانه نیمروزی دریای پارس با نام هایی همچون یمن نام گذاری شده و یکی از استان های ایران بوده است.
۱۰- گروه و بسته دلائل دریاشناختی:
اکتشافات انجام گرفته در کرانه های شمالی و باختری و پایینی دریای پارس و نیز بررسی سازه های ساحلی و بستری و دریایی سده های گذشته و ردیابی شناورهای باستانی غرق شده در اعماق آبهای خارج فارس و شواهدی از این دست نشان می دهند که همه آثار و نشانه ها و سازه ها و ساختارهای سده های گذشته این مناطق قویا و عمیقا رنگ و بوی فارسی و ایرانی دارند.
اگر دریای فارس حتی اندک تعلقی به اعراب منطقه داشته است باید بتوانند نشان دهند که این مردمان در سده های گذشته براین دریا تسلط داشته و در همه بخش ها و برش های این دریا نشانه ها و آثار و سازه هایی را پدید آورده اند که هنوز نیز قابل ردیابی و اثبات است. آیا اعراب منطقه کوچکترین نشانه و سازه تاریخی عربی حتی در سواحل خود نیز دارند چه رسد به سراسر پهنه ها و کرانه ها و بسترهای دریای پارس؟ حال به سازه های ایرانی در سراسر پهنه ها و بسترها و کرانه های این دریا بنگرید تا این برهان گریز ناپذیر قطعیت و قاطعیتی بیشتری یابد.
۱۱- گروه و بسته دلائل گیتاشناختی:
به گونه های گیاهی و نیز گونه های جانوری جزیره های ایرانی و نیز سرزمین های کرانه ای دریای پارس بویژه کشورهایی همچون امارات متحده عربی نگاه کنید. چه گونه های گیاهی و چه گونه های جانوری و چه ریشه ها و ذخایر طبیعی و ژنتیک می بینید. آیا گونه های گیاهی و جانوری جزیره های سه گانه و نیز کشورهای تازی منطقه برگرفته و برخاسته از گونه های بومی سرزمین های ایرانی نبوده و نیستند. پخش و پراکنش جغرافیایی و نیز تاریخی گونه های زیستی ایرانی که دارای ویژگی های زیست شناختی کاملا متمایز و ویژه اند در جایگاه خود اثبات کنند این مدعا خواهد بود. آیا ممکن است بنیادین ترین نشانه های تسلط ایرانیان براین سرزمین ها که همان پراکندگی گونه های زیستی ایرانی دراین سرزمین هاست نشانگر حضور و بهره برداری و تملک تاریخی ایران برچنین سرزمین هایی نباشد.
۱۲- گروه و بسته دلائل سند شناختی و پیشینه شناختی:
کشورهای مدعی تازی بودن دریای پارس در هیچ برهه و دوره تاریخی بجز چندسال اخیر آنهم به تحریک بیگانگان هرگز به شکل رسمی و قانونی ادعای تملک و تعلق دریای پارس به خود را نداشته و نکرده اند و هیچ سندی دال بر طرح و پیگیری چنین مدعایی از سوی ایشان در سطوح منطقه ای و جهانی موجود نبوده و نیست. همین دلیل نشان می دهد که اندیشه ناروای تازی بودن دریای پارس و یا تعلق برخی جزیره های ایرانی به کشور امارات یک اندیشه و ادعای نوزاد و نوپدید بوده و فاقد هرگونه منشا و ریشه و سابقه و پیشینه تاریخی بوده و هست. براستی چگونه ممکن است چند جزیره و یا یک دریا به کشوری همچون امارات و یا کشورهای تازی تعلق داشته باشد ولی طی صدها و بلکه هزاران سال آن را ترک و یا فراموش و یا نسبت به آن سکوت یا اغماض یا اعراض کرده باشند و ناگهان پس از چند هزار سال بیدار شده و ادعای تعلق و تملک نمایند؟ از دیدگاه حقوقی و حتی به فرض محال چنین تملک و تعلقی به اعراب، اعراض و انصراف چند هزار ساله ایشان از طرح چنین مدعایی از موجبات قطعی سقوط دعوی و بطلان و ابطال طرح مجدد آن پس از هزاران سال است.
۱۳- گروه و بسته دلائل نژادشناختی و تبارشناختی:
به زادگاه و خاستگاه تاریخی و جغرافیایی اعراب در جهان نگاه کنید. دلائل غیرقابل ابطال جغرافیایی و تاریخی نشان می دهد که زادگاه تاریخی و خاستگاه جغرافیایی اعراب جهان بخش کوچکی از سرزمین عربستان بوده است و پیش از اسلام و حتی دهها و یا صدها سال پس از اسلام تقریباً هیچیک از کشورهای عربی کنونی جهان اصلا و اصولا عربی نبوده اند. از جمله کشورهای شمال آفریقا از دهها تا صدها سال پس از اسلام با تهاجم اعراب بدان سرزمین ها عربی شده اند. وانگهی شایسته و بایسته است که سرزمین حجاز و عربستان که همه فرهنگ و تمدن خود را مدیون و مرهون اسلام و پیامبر اسلام است بجای المملکه العربیه السعودیه به نام المملکه العربیه الحمدیه و یا به المملکه العربیه الاسلامیه و یا دست کم به المملکه العربیه تغییر نام یابد. آیا نامگذاری ناهنجار و نامعقول یک کشور به نام یک شخص یا خاندان در هیچ جای دیگری از جهان کنونی و یا حتی جهان باستان نمونه و مصداق دیگری داشته یا دارد؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#26
Posted: 25 Sep 2017 21:43
چرا بر سر نام «خلیج فارس» حساسیت وجود دارد؟
حساسیت و گاه تعصب بر سر نام خلیج فارس ریشه در چه دارد؟ گروهی میگویند فراتر از تاریخ و جغرافیا و آنچه در حوزه ژئوپولتیک یا جغرافیای سیاسی قابل اتکا و مطالعه است، احساسات نژادپرستانه، ناسیونالیسم افراطی و عمدتاً عربستیزی هم در چنین حساسیتی نهفته است.
حسین قاضیان، جامعهشناس این دیدگاه را نمایندگی میکند. در برابر او اما پیروز مجتهدزاده، استاد جغرافیای سیاسی و صاحب تألیفان متعدد درباره خلیج فارس است که از سیاست ایرانزدایی از خلیح فارس و عناد همسایگان عرب با ایران میگوید. او میگوید نامهای جغرافیایی بینالمللی تغییرناپذیرند
مجتهدزاده آغاز میکنم. شاید بد نباشد بحث را از اینجا شروع کنیم که اساساً اهمیت اینکه نام خلیج فارس، خلیج فارس باشد نه «خلیج» یا «خلیج عربی» تا چه اندازه است؟ چرا این اهمیت وجود دارد و جرا بر سر این نام چنین حدی از حساسیت بین دستگم گروههایی از ایرانیان وجود دارد؟
پیروز مجتهدزاده، استاد جغرافیای سیاسی و صاحب تألیفان متعدد درباره خلیج فارس است.
پیروز مجتهدزاده: من فکر میکنم که چرا باید این نام این طور باشد، یک مسئله خیلی عادی است. چنانکه همه دریاها و کویرها و کوههای دنیا به همان نامی خوانده میشوند که در طول تاریخ خوانده شدهاند و اینجا ما هم در طول تاریخ شواهد بسیار زندهای داریم که این نام خلیج فارس بوده و من فکر میکنم «چرا باید باشد؟» سؤال درستی نیست. چرا نباید باشد؟
بحثی که ما الان داریم میکنیم بحث جغرافیای سیاسی و تاریخی است. در این رشته علمی ما یک اصل داریم و آن این است که اسامی جغرافیایی تغییرناپذیر هستند. اسامی جغرافیایی به دلایل سیاسی و مذهبی و نژادی و این طور چیزها درست نشدهاند که حالا به این دلایل بشود عوضشان کرد. اگر حساسیتی در ایران وجود دارد من فکر میکنم بیشتر مربوط به این قضیه است. اسامی بقیه دریاهای دنیا سر جای خودشان است و هیچ وقت تغییر نمیکند ولی این دریا که کلمه و اسم قوم فارس روی آن است باید تغییر پیدا کند یا نباید بکند؟ و حساسیت داشته باشیم یا نداشته باشیم؟ چرا؟ اگر کسی انگولک نکند که خب سر جای خود هست و کسی هم حساسیتی ندارد.
اینجا ممکن است گروهی از شما درباره این بپرسند که میفرمایید اسامی جغرافیایی تغییرناپذیر هستند. گروهی هم معتقد هستند که با توجه به شرایط نامهای جغرافیایی میتوانند تغییر کنند. کمااینکه اتفاق افتاده. مثلاً در داخل ایران اسم استانهای عربنشین تغییر کرده یا در مورد شطالعرب که به اروندرود تبدیل شده.
مجتهدزاده: ببخشید. من همین جا متوقفتان میکنم. اشتباه با من بود. باید کلمه دیگری را اضافه میکردم. اسامی جغرافیایی بینالمللی، یعنی دریاها و کوهها و مناطقی که مشترک هستند بین کشورها و ملتهای مختلف. [درباره آنها] یک ملت نمیتواند تصمیم بگیرد که تغییر بدهد. به همین دلیل هم سازمان ملل متحد کمیسیونی دارد که وظیفهاش فقط نظارت بر همین قضیه است که اسامی جغرافیایی تغییر نکنند. علتش هم این است که سازمان ملل متحد به این نتیحه رسید که تغییر اسامی جغرافیایی بینالمللی - من فکر میکنم انگیزه اصلیاش هم همین نام خلیج فارس بود- میتواند سبب کشمکش و جنگ بشود.
من البته پرسشهای دیگری بر سر این موضوع از شما دارم که خواهم پرسید اما اجازه بدهید که ما به مهمان دیگر این برنامه آقای قاضیان بپیوندیم. آقای قاضیان من میخواهم از شما بپرسم که در حقیقت نه اینکه اهمیت نام خلیج فارس چیست بلکه اینکه چرا بر سر این نام تا این حد در میان گروهی از ایرانیان حساسیت وجود دارد؟ ما مثلاً اصطلاح «خلیج همیشه فارس» را میشنویم یا تأکید و حتی بحث متعصبانه بر سر اینکه خلیج فارس اسمش همیشه خلیج فارس هست، بوده و باقی باید بماند. ریشههای این حسایت به نظر شما از کجا میآید؟
حسین قاضیان جامعهشناس و پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکاست. حوزه تخصصی آقای قاضیان نظرسنجی، جامعهشناسی سیاسی، جنسیت و فرهنگ است.
حسین قاضیان: به شوخی عرض کنم که خود ایرانیها هم اسم خلیج فارس را عوض کردهاند و اسمش را گذاشتهاند «خلیج همیشه فارس». بنابراین این تغییر اینجا هم اتفاق افتاده. ولی از شوخی گذشته باید گفت که حساسیتهایی که آقای دکتر مجتهدزاده به آن اشاره میکنند حساسیتهای به اصطلاح فنی است. یعنی نامگذاریهای بینالمللی که بر اساس سنتها یا حقوق یا رویههای بینالمللی مرسوم صورت میگیرد و در جای خودش حساسیتهای فنی و بجایی است.
اما مردمی که امروزه درگیر این مسئله هستند آن هم در وسعت زیاد و در حوزههای مختلف؛ از خواندن و نخواندن یک ترانه در دبی توسط یک خواننده مشهور تا یک مسابقه فوتبال که برگزار شده؛ اینها فارغ از حساسیتهای فنی است. یعنی فکر نمیکنم که این مردم به این دلیل حساسیت به خرج میدهند که احساس میکنند خب نامهای تاریخی و جغرافیایی باید یک ویژگیهایی داشته باشند و مطابق یک رویههای مشخص قانونمندی عوض شوند.
اینها حساسیتهای فنی است ولی فکر میکنم در سطح اجتماعی و مردمی حساسیتها هم نوع دیگری است و هم از جای دیگری شروع شده. پس از مسابقه فوتبال پرسپولیس با الاهلی گوینده تلویزیون گفت ما «عربستانیها را مقهور قدرت ایران کردیم». ببینید اینجا اصلاً بحث فوتبال نیست. مسابقه دو تیم باشگاهی است اما تفسیری که از آن میشود این است که ما عربستان را مقهور قدرت ایران کردیم. گوینده بیدلیل این حرف را نمیزند. برای اینکه در بین بینندگان و شنوندگان و مخاطبان این تلویزیون عده کثیری این حس را میپذیرند و اینجاست که مسئله حساسیت بر نام خلیج فارس هم مطرح میشود که برمیگردد به بسیاری از عناصر سیاسی و اجتماعی که با مسئیه قومیت و ملیتها و تاریخ تحولات در حوزه خلیج فارس، مسئله اسلام، مسئله انقلاب و پیشرفتهای مختلف در حوزههای مختلف کشورهای عربی پیوند خورده که اگر فرصت شد به تک تک آنها میپردازیم.
آقای مجتهدزاده، به هر حال گروهی هستند که عبارت «پرشینزدایی» از خلیج فارس صحبت کردهاند. با توجه به حرفهای آقای قاضیان به نظرتان چهقدر از این حساسیت بر سر نام خلیج فارس در میان عدهای از ایرانیان به عربستیزی گروههایی از ایران ممکن است برگردد؟ آیا شما چنین گزارهای را ممکن است بپذیرید یا توضیحی دربارهاش داشته باشید؟
مجتهدزاده: اتفاقاً من فکر میکنم که اشاره خوبی است. ما باید دقت بکنیم که ما با دو موضوع مختلف داریم سر و کله میزنیم. یکی مسئله تغییر نام خلیج فارس و حساسیت به عدم تغییر نام آن و یک مسئله اختلاف نظرها یا سوظنها یا دوست نداشتنهای عربی ایرانی که سابقه خیلی طولانی دارند. ما اگر میخواهیم یک بحث علمی را دنبال کنیم و نتیجه بگیریم خوب است که این دو موضوع را از هم جدا کنیم. [درباره] عدم تعییر نامهای جغرافیایی، منظور نامهای جغرافیایی است که بین دو ملت یا بیشتر مشترک باشند، خیلی منطقی است که هیچ کدام از اینها نباید بهتنهایی اجازه داشته باشند که به دلخواه خودشان نام را تغییر بدهند.
در همین مورد نام خلیج فارس؛ از وقتی که تاریخ نوشته شده و جغرافینویسان شرق و غرب شروع کردند به نامگذاری مناطق آنجا خلیج فارس بود البته ایرانیان دریای پارس میگفتند و یونانیها «سینوس پرسیکوس» و تا امروز این دو نام به تناوب مورد استفاده بوده است.
اما اختلافات ایرانی عربی و اینکه مثلاً در فوتبال فرض کنید که ایران یا سعودی برنده میشود و به همدیگر فحاشی میکنند هیچ ربطی به اختلاف بر سر خلیج فارس ندارد. تعصبات یا حساسیتهای ناسیونالیستی تابع هیچ قانون و مقرراتی در دنیا نیست. اما وحدت و تداوم نام جغرافیایی تابع قوانین و مقررات مشخص بینالمللی نیست. هر سال وقتی که کمیسیون [سازمان ملل] تشکیل میشود کشورهای عربی از زمان شاه تا حالا به این کمیسیون تغییر نام خلیج فارس را پیشنهاد دادهاند و هر سال این پیشنهاد رد میشود و هر سال سازمان ملل متحد تأکید میکند که خلیج فارس، خلیج فارس است و لاغیر. چنانکه شطالعرب هم شطالعرب است نه نام دیگری.
اجازه بدهید که من صحبتهای شما را با آقای قاضیان پیوند بدهم. آقای قاضیان آقای مجتهدزاده میفرمایند هیچ ربطی نمیبینند بین نکاتی که شما توضیح دادید در مورد حالا مسابقات فوتبال، پیشرفت کشورهای عربی و حساسیت بر سر نام خلیج فارس. شاید لازم باشد که شما این نکات را بیشتر توضیح بدهید که ببینیم بحث به کجا میرسد.
قاضیان: ببینید من مقصودم از اینکه این دو سطح از مسئله را از هم جدا کنیم دقیقاً همین است. یعنی ما یک سطح علمی و فنی داریم که در توضیحات آقای دکتر مجتهدزاده آمد و من با همه آنها موافقم ولی مسئله این است که آیا طیف وسیعی از مردم که امروزه حساس هستند نسبت به این موضوع؛ آیا آنها هم با این نگرانی فنی به مسئله نگاه میکنند؟ آیا آنها هم بیشتر نگران این هستند که یکی از مقررات بینالمللی نقض شود؟
مجتهدزاده: من گمان نمیکنم این طور باشد...
قاضیان: خب حالا اگر این طور نباشد آن وقت باید دید که دلیل این حساسیت چیست. اینجاست که عناصر دیگر مطرح میشود. اینجاست که آن حساسیت بر سر یک نام میبینیم که پشتوانههای دیگری دارد و پشت بحث بر سر نام جنبهها و لایههای مهمتری هم خوابیده. درست است که این بازی را عملاً عربها شروع کردند یعنی در واقع در پانعربیسم ناصری این مسئله مطرح شد.
شاید اولین بار آنها درباره هویت عربیِ خلیج فارس و این نامها صحبت کردند و مسئله جزایر را مطرح کردند ولی بعدها میبینیم که با خروج انگلستان از خلیج فارس و هویتیابی جدیدی که در شیخنشینها صورت میگیرد و آنها نیاز به یک هویت دارند و همین طور بعدا افزایش درآمد نفت، این ادعا از جانب عربها تشدید شد. به یک معنی میشود گفت که این بازی را خود عربها شروع کردند اما این بازی تا مدتها در سطح فنی و سیاسی و رسانهای مطرح بود.
کشیده شدن آن به سطح اجتماعی و درگیر شدن کثیری از مردم با آن به نظر من دلایل دیگری هم دارد. مثلاً یکیاش انقلاب است. این انقلاب به هر حال به نام اسلام بود و بسیاری از کسانی که از این انقلاب ناخرسند هستند و آن را به اسلام و به این ترتیب به عربها نسبت میدهند و به یادشان میآید که چندین قرن قبل هم عربها بودند که به ایران حمله کردند و مانع ادامه پیشرفت یا تمدن درخشان ایرانی شدند.
جنگ عراق هم این را تشدید کرد. چون عراق نهتنها با [اتکا به] عربیت میخواست بجنگد بلکه اتفاقاً اقدام کرده بود که نامهای ایرانی را در خوزستان و خرمشهر و خلیج فارس عوض کند و این حساسیت در آنجا جنبه نمادین هم پیدا کرد. به علاوه در تمام این سالها عربهای اطراف ایران پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی کردند.
ایرانیها به دبی میروند و شکوه سربرافراشته ساختمانها در آنجا میبینند. میبینند آنجا مسابقات فرمول یک برگزار میشود. قطر دارد جام جهانی را برگزار میکند. در حالی که ایران حتی یک مسابقه معمولی یا یک کنفرانس مهم بینالمللی را نمیتواند نمایندگی کند خب این تفاوتها در پسزمینه این که بسیاری از مردم ما خودشان را خیلی برتر از عربها میدانند و فکر میکنند ما در مقامی نیستیم که شایستهاش هستیم و عربها انگار جای ما را اشغال کردهاند و از ما جلوتر رفتهاند در حالی که شایستهاش نیستند.
همه اینها باعث شده نوعی حساسیت روانی بیش از اندازه نسبت به مسئله نام پیش بیایید و فراتر از آن جنبههای فنی برود. اینکه ما بعد از سالها و سه بار قهرمانی پیاپی در آسیا شاید چهل سال است که دستمان کوتاه است از این مقام و عربها چهار بار دستکم قهرمان شدهاند و اینها از تلویزیون پخش شده و این حساسیتها تشدید شده...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#27
Posted: 25 Sep 2017 21:43
آقای مجتهدزاده توضیحات آقای قاضیان را شنیدید...
مجتهدزاده: بله. ما برای اینکه دقیقاً بدانیم چرا این طور شده است باید برگردیم به تاریخ و این تاریخ را انگلیسها شروع کردهاند. من ناچارم خیلی خلاصه بگویم. البته پیش از آن بگویم که بنده هم با آن مطالبی که شما اشاره کردید که بعضیها «خلیج همیشه فارس» و غیره و ذلک میگویند من با این بحثها اصلاً موافق نیستم. این بحثها علمی نیست متأسفانه و احساسی است.
اما در این مسئله بخصوص خلیج فارس لازم است که ما این توجه را داشته باشیم که این بحث را انگلیسها شروع کردند. انگلیسها در سال ۱۸۲۰ وارد خلیج فارس شدهاند و از آن تاریخ شروع کردهاند به بستن قراردادهای استعماری با شیخها و قبایل عربی ایرانیِ اطراف خلیج فارس. البته از اطراف خلیج فارس شروع کردند. تا کویت پیش رفتند. در شمال خلیج فارس هم سلطان عمان نمایندهای در بندرعباس داشت که او نماینده بندرعباس را وادار کرد که حکومتی مستقل درست کند. تمامی این مناطق به طور سنتی تابع ایران بودند. یعنی تمامی جنوب خلیج فارس که ما ادعای بحرین را میکردیم و ادعاهای دیگر در جنوب داشتیم بر اساس این بوده که تمام خلیج فارس جزو حاکمیت ایران بوده و خلیج فارس در داخل سرزمین پارس دیده میشد از دید جغرافیدانان قدیمی.
به هر حال ۱۹۵۸ که عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد رسما از منطقه خلیج فارس به عنوان خلیج عربی صحبت کرد و اقداماتی کرد و به استناد همان اقداماتی که از قبل از طرف انگلیسها صورت گرفته بود. در سال ۱۹۶۲ عبدالناصر برای اینکه در رقابت با عبدالکریم قاسم گوی سبقت را بگیرد؛ دشمنی با ایران را با عنوان کردن خلیج عربی شروع کرد و در حقیقت همه توجهها به طرف عبدالناصر رفت که رهبر دنیای عرب بود و این مسئله تغییر نام خلیج فارس بیخ پیدا کرد.
ولی بیشترین اقدامات را بعث صدام حسین در عراق انجام داد. صدام حسین دستور داده بود که در کتابهای تاریخشان نه تنها وانمود کنند که این نام از ابتدا خلیج عربی بوده و ایرانیها غصباش کردهاند بلکه صراحتی جنبه نژادپرستی داد به این مسئله. در این کتابها نوشتهاند که «ایران همان فارس پست لئیم است که اینها دین و زبان و تمدن ما را نابود کردند». ببینید یک جنبه تماماً نژادپرستی داد به این قضیه و ما میدانیم که صدام حسین و بعث عراق میلیاردها میلیارد خرج کرد برای تثبیت این تغییر نام بخصوص در رسانههای غربی.
اما شما اشاره کردید به تاریخچه این اتفاق و در میان صحبتهایتان گفتید که به هر حال در آن زمان دولتهای عربی به این شکل وجود نداشتند. در حال حاضر ساکنان سواحل خلیج فارس عموماً اعراب هستند و خب کسانی هم این استدلال را از سویه دیگر این ماجرا که عموماً اعراب و کشورهای عربی هستند مطرح میکنند که خب حالا کشورهای مستقل عربی وجود دارند و در اطراف خلیج فارس هم وجود دارند و جمعیتشان هم قابل توجه است. با این استدلال میگویند که عربها هم حق دارند که آبهایی را که اطراف آنها هست به نام دلخواه خودشان بنامند. این را از نظر سیاسی و ژئوپولتیک شما چه پاسخی دربارهاش خواهید داد؟
مجتهدزاده: ببینید اولاً اینکه در طول تاریخ کسی مانع هیچ ملتی نشده است که آبهای سواحل خودشان را آن طور که دلشان میخواهد بنامند. چنانچه در مورد هر دریایی که انگشت بگذارید روی آن میبینید که در طول تاریخ اسامی محلی فراوانی وجود داشت. اما اینجا صحبت از این است که چون ما ساحل داریم پس باید اسم کل منطقه را تغییر بدهیم. این غیرعلمی و مخالف مقررات بینالمللی است.
آقای قاضیان صحبتهای آقای مجتهدزاده را شنیدید البته ایشان نژادپرستی را از سوی دیگر این ماجرا میبینند. اشاراتی داشتند به عراق و صدام حسین و بحثهایی که مطرح کردند. شما توضیح دادید که بخشی از این موضوع برمیگردد به عناد یا حساسیت گروههایی از ایرانیان نسبت به همسایگان عرب. من میخواهم بپرسم اگر به جای عبارت خلیج عربی که استفاده میکنند و ایرانیان آن را عبارت تحریفشدهای میدانند، مثلاً میگفتند خلیج آلمانی، خلیج اروپایی. فکر میکنید در آن صورت این موضوع چه واکنشی در ایران میگرفت؟ چون گروههای معتقد و مفتخر به بحث خون و «نژاد آریایی» را ما در ایران داریم که با افتخار از اینکه شخصیتی مانند هیتلر ایرانیان را آریایی میدانسته صحبت میکنند. چهطور این حساسیت در قبال غرب وجود ندارد؟
قاضیان: ببینید نکاتی که آقای دکتر مجتهدزاده میگویند همه به نظر من با توجه به تخصص ایشان دقیق و درست است ولی توجه کنید که آن چیزهایی که ما به شکل محققانه و علمی میرویم دنبالش و به عنوان یک سند تاریخ کشف میکنیم که در فلان تاریخ فلان آدم چنین حرفی را زده، آن چیزی نیست که لزوماً در آگاهی مردم امروز جریان دارد.
چیزی که در آگاهی مردم جریان دارد تبدیل می شود به امر اجتماعی. ممکن است در رسانه بنا به یک دستورالعمل سیاسی یا قانونی یا هر چیزی دیگری حتما باید نام خلیج فارس ذکر شود ولی صبح مثلاً در نظر بگیرید که ماهیگیری که در بندر کنگان دارد میرود ماهی بگیرد، به زن و بچهاش نمیگوید که من دارم میروم «خلیج همیشه فارس» ماهی بگیرم. او میگوید میروم دریا ماهی بگیرم. ببینید خیلی مسئله فرق دارد.
بنابراین وقتی این دو سطح را مطرح میکنیم آن وقت ممکن است به دو نوع ریشههای متفاوت از این نوع حساسیتها توجه کنیم. این نکتهای هم شما گفتید از همین جا ناشی میشود. حالا من نمیدانم واقعاً اگر یک نام اروپایی روی خلیج فارس میگذاشتند مردم چه واکنشی نشان میدادند ولی این چیزی که تحت عنوان خلیج عربی مطرح میشود و واکنش برمیانگیزد مسلماً با نوع تصوری که ما از خودمان و هویت خودمان در مقایسه با همسایگانمان داریم نشأت میگیرد.
ما فکر میکنیم کنارمان را یک عده «گدا و گشنه» گرفتهاند که ما با آنها ارتباطی نداریم. ما نژاد آریا هستیم، برتر هستیم. اروپاییها از ما هستند و ما اصلاً در یک زمانی در آن سطح بودیم و این عربها بودند که نگذاشتند ما آن سطح را ادامه بدهیم و وقتی چنین حساسیتی وجود دارد آن نوع حساسیتی که ما نسبت به نام خلیج عربی داریم خیلی بیش از آن است که یک نام دیگری در کار بود. ممکن بود اگر با شکل دیگری از نامها روبهرو میشدم این حساسیت را نمیداشتیم.
آقای مجتهدزاده، من از شما خواهش خواهم کرد و هم اگر برای شما ممکن است شاید بتوانید به این پرسش هم پاسخ بدهید که به هر حال گروههایی این حساسیتهایی بر سر حساسیت بر سر نام خلیج فارس را نشانهای از هویتطلبی سلبی در فرهنگ تاریخی-جغرافیایی ایرانیان میدانند و میگویند که تلقی عمومی از مرزها و حدودو ثغور کشور و آنچه که ما به عنوان تمامیت ارضی میشناسیم، در این نوع مواجهه بیش از ارزشهای فنی که شما از آن صحبت کردید یا ارزشهای مبتنی بر دولت-ملت؛ بر اساس تقابل با دیگران، با جهان و با همسایگان ساخته شده. شما نظرتان درباره این دیدگاه چیست؟
مجتهدزاده: نه من این بحث را قبول ندارم. این بحثهایی که شما میکنید، همین هویتگرایی، مرزگرایی، مرز پرگُهر و اینها مفاهیمی است که اروپاییها ساختند و به بقیه دنیا دادند. اینها بودند که بر سر این جور مفاهیم و احساسات این همه جنگ راه انداختهاند. از طرف دیگر من تعجب میکنم که چهطور ما اینجا ملت ایران را محکوم میکنیم که خودش را آریایی و برتر میداند. چهطور چنین چیزی ممکن است در کشوری که اسلامی است و مردم هم اسلامی فکر میکنند. عربها ما را چهطور میبینند؟
چهقدر فراوان من میخواهم سند در اختیار شما بگذارم که آنها هم خودشان را برتر از ایرانیان میدانند. من گمان نمیکنم بحث ما در این زمینه به هیچ جایی برسد. آن چیزی که ما میتوانیم به آن تکیه بکنیم این است که واقعیتهای محض را نگاه کنیم.
الان دولت جمهوری اسلامی بعد از چهل سال در نتیجه برخورد این جور نژادپرستیها و برتریخواهیها به جایی رسیده است که دفاعی که امروز جمهوری اسلامی از نام خلیج فارس میکند خیلی قویتر از دفاعیات رژیم قبلی است. لاجرم من قبول دارم که آن احساسات وجود دارد ولی زیاده از حد پررنگش نکنیم. من فکر نمیکنم که این کار درست باشد که ما ملتی به نام ملت ایران را محکوم کنیم به اینکه چون خودش را آریایی میداند...
بله آقای مجتهدزاده. خیلی متشکرم از توضیحاتتان. ما در این برنامه هیچ کسی را محکوم نمیکنیم. پرسشهایی را حول مسائل مناقشهبرانگیز یا مسائلی که کمتر ممکن است از آنها با صراحت صحبت شود مطرح میکنیم و دیدگاهها را در اختیار شنوندگانمان قرار میدهیم تا بتوانند قضاوت کنند. خیلی از توضیحاتتان ممنونم و آقای قاضیان با شما برنامه را به پایان میبریم. میخواهم از شما بپرسم که این بحث بر سر نام خلیج فارس با توجه به وضعیت سیاسی اجتماعی حال حاضر در ایران کمکی به نظر شما اساساً به مردم میکند؟ و چهقدر میتواند که اساسا به نفع جامعهای پویا و سالم و مرتبط با جهان باشد؟
قاضیان: پیش از آن اشاره کنم که به هر حال ما اینجا در مقام تحلیلگر و صاحبنظر حرف میزنیم و وقتی در مقام تحلیل و توصیف حرف میزنیم نه قرار است کسی را محکوم کنیم و نه کسی را قرار است تشویق کنیم. ما توصیف میکنیم و اگر توصیفاتمان دقیق باشد دیگران میتوانند از آن برای محکوم یا حاکم کردن آدمها استفاده کنند. من میگویم که گرایشی در ایرانیان وجود دارد در مورد خود را برتر و آریایی قلمداد کردن.
این گزارش و تحلیل من میتواند درست یا غلط باشد. این معنایش آن نیست که محکوم است یا نه. به من هیچ ارتباطی ندارد که این گرایش خوب است یا بد. این مسئله دیگری است که در جای دیگری باید به آن رسیدگی کرد ولی ممکن است کسی بگوید این گزارشی که شما میدهید گزارش نادرستی است.
به نظر من گزارش درستی است و ما گرایش رو به رشدی را در میان ایرانیان میبینیم برای اینکه خودشان را به ریشههای گذشتهشان متصل کنند. اسلام و عربیت را از این وسط و از هویت ایرانی قیچی کنند و خب این گرایش رو به رشد هم هست. خوب یا بد مسئله دیگری است که در جای دیگری باید رسیدگی شود و آن گرایش خودش را در موضوع نام خلیج فارس هم دخیل کرده و به آتش این تعصبات دامن میزند ولی اگر از اینها بخواهیم صرف نظر کنیم؛
به هر حال نزاع بر سر این نام و حساسیت داشتن بر سر این نام تا جایی که به مسئله هویت ملی بازمیگردد میتواند جنبه مثبت داشته باشد به این مفهوم که ما مادامی که با آرایش دولت-ملتها در سراسر جهان روبهرو هستیم و میبینیم علیرغم پدیده جهانی شدن، تعداد دولت-ملتها افزایش هم پیدا کرده ناچاریم که از هویت ملی خودمان دفاع کنیم. برای این دفاع از هویت ملی ما به عناصر نمادین هم نیاز داریم از جمله نامهایی که با آنها مأنوس هستیم و خو گرفتهایم و احساس میکنیم آنها متعلق به ما هستند، منجمله نام خلیج فارس.
بنابراین تا این حد آن در هویتیابی ملی به نظرم میتواند مثیت باشد. مشکل از آنجا شروع میشود که این به تعصبات شدید آمیخته میشود و جای وطنخواهی و وطندوستی با یک نوع شوونیسم پیوند میخورد که کاملاً ضدخارجی، ضدعرب و تحریککننده است و جز دشمنی و ستیز چیزی پشت آن نخوابیده و پشت آن هم واقعاً فلسفه درستی مشاهده نمیشود که قابل دفاع باشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2134
#29
Posted: 28 May 2023 07:12
ای مگس! عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود می بری و زحمتِ ما می داری !!!
البته روی سخنم با اعرابِ حاشیه نشین خلیج تا ابد پارس هست. وگرنه دوستان عرب زبان هموطنمون شاید از ما هم ایرانی تر فکر کنند.
ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯾﯽ هم ﺑﺎﺷﺪ، ﻻﯾﻖ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﮐﺮﺩﻥ!