انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 5 از 23:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  23  پسین »

جنبش سبز (اخبار-اطلاعیه-فراخوان و......)


زن

 
تجمع دولتی مقابل مسجد قبای شیراز و اهانت به دفتر آیت الله دستغیب

چکیده : منابع خبری کلمه می گویند با توجه به جلسات برخی مسوولین نهاد های خاص احتمال حمله ی مجدد به مسجد نیز وجود دارد و این گونه تحرکات از قبیل بی احترامی به دفتر و راه انداختن تجمع در راستای زمینه سازی و افزایش فشار انجام می گیرد.

عده ای ازطرفداران دولت پس از نماز جمعه شیراز با تجمع روبروی مسجد قبا محل سخنرانی حضرت ایت الله دستغیب و با سر دادن شعارهایی مخالفت خود را با مواضع اخیر این مرجع اعلام کردند.

به گزارش خبرنگار کلمه از شیراز دیروز ۵ شنبه نیز عده ای موتور سوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند با پاشیدن رنگ بر روی تابلوی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله دستغیب آنجا را برای چندمین بار پس از انتخابات مورد بی احترامی و هتک قرار دادند.

منابع خبری کلمه می گویند با توجه به جلسات برخی مسوولین نهاد های خاص احتمال حمله ی مجدد به مسجد نیز وجود دارد و این گونه تحرکات از قبیل بی احترامی به دفتر و راه انداختن تجمع در راستای زمینه سازی و افزایش فشار انجام می گیرد.
در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب،
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد در زنجیر …
     
  
مرد

 
۱ دقیقه وقت بگزارید برای آزادی فوری شیوا نظر آهاری


جمع آوری امضاء برای آزادی شیوه نظر آهاری از طریق امنیستی !

قسمت انتهای سایت رو پر کنید و حتما به دوستانتون هم معرفی کنید لطـــفا..
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
     
  
مرد

 
در عظمت شیوا نظر آهاری بودن

در زندان اوین شیوا نظر آهاری تنها یک نام نیست. یک دریچه است. دریچه ای از امید. امیدی که به دیده هر زندانی تازه واردی تنیده می شود. نام " شیوا نظر آهاری " را در تک تک اتاقهای بازجویی بند ۲۰۹ می توانی بیابی که با خطی خوش و خوانا روی دیوارهای آگوستیک خود نمایی می کند. نام و نشانی که تنها یک نام و نشان ساده نیست. یک علامت است. علامتی که به زبان بی زبانی می گوید: " نترس! مقاومت کن. " تنها در بحبوحه متلاتم یک بازجویی سنگین و طاقت فرساست که می توانی اهمیت " شیوا نظر آهاری " بودن را درک کنی. حکایت " شیوا نظر آهاری " بودن در سرزمین من حکایت دردناک تمام فعالین حقوق بشر در ایران است. آنها که بی هیچ چشمداشتی برای برقراری همه جانبه حقوق بشر و رعایت تمام قوانین مرتبط با آن از سوی جمهوری اسلامی از جان و مال خود مایه می گذارند و هر مصیبت و داغ و درفشی را به جان می خرند.


از فعالیت برای حقوق بشر تا اعدام


نوشتن درباره شیوا نظر آهاری نوشتن درباره یک مبارز و فعال حقوق بشر نیست. نوشتن درباره کسانی است که نه برای اهداف و اغراض سیاسی که برای تاسیس و تثبیت حقوق اساسی هموطنانشان تن به رجرآورترین مبارزات می دهند و یا زندان و زنجیر و داغ و درفش را به جان می خرند و یا آوارگی و خانه بدوشی غربت را. با این همه وضعیت شیوا نظر آهاری وضعیت خطرناکی است و سکوت اصحاب رسانه درباره او آنهم در شرایطی که به گفته وکیل مدافعش قرار است در ۱۳شهریور به اتهام محاربه محاکمه شود، امر پسندیده ای نیست.
درباره آخرین وضعیت شیوا نظر آهاری، وکیل او می گوید: " یکی از اتهامات سه گانه شیوا نظرآهاری محاربه است. من ازالان در این فکر هستم که باید برای دادگاه او چه گلی به سرم بگیرم. در صحبتی که با چند نفر از همکارانم داشتم گفتم اگر یکی دو اتفاق اینگونه در صدور احکام بیافتد من از تمام پرونده‏هایم کناره گیری می‏کنم. شیوا نظر آهاری سیزدهم ماه آینده دادگاه دارد و من واقعا نمی‏دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد و با چه منطقی و بر اساس چه موازینی برای او رای صادر کنند. واقعا اگر قرار باشد اتهامات او را، با روش بی منطق فعلی بپذیرند، وضعیت او خطرناک خواهد شد. چه اتهام محاربه شیوا نظرآهاری چه خواهد شد واقعا نمی‏دانم. نوع اتهام او مجازات اعدام دارد . "
محمد شریف ادامه می دهد: پرونده شیوا نظرآهاری در همان شعبه ای است که پرونده بدرالسادات مفیدی در جریان است و به نظر من رای صادره در رابطه با پرونده خانم مفیدی غیرقانونی است. لذا از آنجا که محاربه در وهله نخست اتهامات مطرح شده به شیوا نظرآهاری است، من به شدت درباره رای احتمالی دادگاه نگران هستم.» به گفته شریف یکی از دلایل نگرانی وی این است که رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی شخص معینی است اما در پرونده خانم مفیدی دادرس دیگری حاضر شده بود. محمد شریف در خصوص اتهامات موکلش گفت: «به ایشان سه اتهام تفهیم شده است. یکی محاربه است، موضوع ماده ۱۸۶. دیگری اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم است، موضوع ماده ۶۱۰ و در نهایت تبلیغ علیه نظام است، موضوع ماده ۵۰۰."


شیوا نظر آهاری کیست؟


شیوا نظرآهاری متولد خرداد ۱۳۶۳فعال حقوق بشر، عضو هیئت موسس، دبیر سابق و سخن گوی فعلی کمیته گزارشگران حقوق بشر و فعال دفاع از زندانیان سیاسی است. او همچنین فعال حقوق کودکان کار، عضو انجمن زنان تارا، کمپین یک میلیون امضا، روزنامه‌نگار، وبلاگ نویس، و از دانشجویان محروم از تحصیل (برای کارشناسی ارشد مهندسی عمران است. شیوا نظر آهاری از سال ۱۳۸۱به کارهای حقوق بشری بخصوص حمایت از زندانیان سیاسی روی آورد و فعالیت خود را از "کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی" آغاز کرد.
در مرداد ماه ۱۳۸۳در اوج جوانی شیوا نظرآهاری، دبیر وقت کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی بود که در تجمع کمیته مزبور در جریان تجمع خانواده‌های زندانیان سیاسی در مقابل سازمان ملل بازداشت شد.
او مجددا در جریان نا آرامی‌های مربوط به اعتراضات به نتیجه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، حوالی ساعت ۱۳:۳۰ روز یک شنبه، ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸، توسط نیروهای اطلاعاتی در محل کار خود بازداشت شد.
شادی صدر وکیل مدافع او نیز صبح جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸ در حالیکه از بلوار کشاورز قصد رفتن به نماز جمعه ۲۶ تیرماه ۱۳۸۸ را داشت توسط نیروهای لباس شخصی، با خشونت و بدون حکم قضائی سوار اتومبیلی شد و به مکان نامشخصی انتقال داده شد.
روز سه شنبه، ششم مرداد ماه ۱۳۸۸، شیوا نظرآهاری در گفت و گویی کوتاه با خانواده خود از زندان اوین اعلام کرد تا مدتی از امکان برقراری تماس تلفنی محروم خواهد بود. شیوا نظر آهاری، پس از گذراندن ۳۳ روز در سلول انفرادی بند ۲۰۹، در ۲۶ تیر ماه به سلول‌های عمومی بند مزبور منتقل و در طول این مدت تنها موفق به چند تماس کوتاه با خانواده اش شده‌است. او طی این مکالمات از ارائه درخواست ملاقات با خانواده خود خبر داده که تا به امروز چنین امکانی محقق نشده‌است.
در تاریخ ۲۳ مرداد سال گذشته وبگاه کانون زنان ایرانی اعلام کرد که شیوا بیش از ۲۰ روز است که حتی موفق نشده‌است به خانواده خود تلفن کند، و مامورین امنیتی به خانواده او گفته‌اند که وی ممنوع الملاقات است. از اینرو نگرانیهای جدی در زمینه سلامتی ایشان وجود دارد.
در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۸۸ پس از گذشت بیش از ۸۰ روز از دستگیری شیوا نظرآهاری، قوه قضاییه برای آزادی او درخواست قرار وثیقه بسیار سنگین پانصد میلیون تومانی نمود در حالیکه خانواده شیوا قادر به پرداخت چنین مبلغ هنگفتی نبودند. مادر شیوا به دادگاه انقلاب مراجعه و به قرار مزبور اعتراض نموده‌است اما بازپرس سبحانی (بازپرس پرونده شیوا) ضمن ممانعت از ادامه بحث گفته‌است: «پس بگذارید در زندان بماند.»
در پی مراجعات فراوان خانواده شیوا به دادگاه، در تاریخ ۲۵ شهریور از سوی قوه قضاییه قرار وثیقه وی از ۵۰۰ میلیون تومان به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان کاهش یافت. سپس با پرداخت این مبلغ توسط خانواده وی، شیوا نظر آهاری در ساعت ۲۱ تاریخ یک مهر ۱۳۸۸ به طور موقت از زندان اوین تا زمان تشکیل جلسه دادگاه آزاد شد اما این پایان کار نبود.
پس از درگذشت آیت‌الله منتظری برخی از کسانی که در مراسم ختم وی شرکت کرده بودند بازداشت شده‌اند. اما این بازداشت‌ها حتی اندکی پیش از رسیدن به مراسم ختم این فقیه منتقد و در راه قم انجام شد.شیوا نظرآهاری یکی از این افراد بود.


همه شجاعتهای یک زن


شیوا نظر آهاری در زمان آزادی مجددش به دادخواهی دختری پرداخت که در زندان اوین توسط بازجویش مورد تجاوز قرار گرفته بود. او به همراه دوستانش کمپینی را به نام «عاطفه نبوی»، دانشجوی بازداشت شده در راهپيمايی ۲۵ خرداد به راه انداخت. این کمپین تلاش می‌کرد تا عاطفه نبوی را از زندان آزاد کند.
او پس از آنکه با گذاشتن وثیه از زندان آزاد شد، خاطراتی از ملاقات خود با عاطفه نبوی در زندان اوین را منتشر کرد. در این خاطرات، عاطفه نبوی یکی از قربانیان شکنجه جسمی و جنسی معرفی شده است. نسرین ستوده، حقوقدان در باره بازداشت خانم نظرآهاری، و موکلش، عاطفه نبوی می‌گوید: مطابق اظهارات ديگر افرادی که به همراه خانم نظرآهاری چند ساعتی مورد بازداشت و بازجويی قرار گرفته اند، اتهام اصلی که برای خانم نظرآهاری و هومن فخارمقدم (که در آنزمان با قید وثیقه در مرخصی از اوین بسر میبرد) و دوستان ديگری که در آن اتوبوس بودند مطرح شده است اين بوده که چرا آنها مبادرت به ايجاد «کمپين عاطفه نبوی» کرده‌اند. همان طور که می دانيد موکل من، خانم عاطفه نبوی، فقط به دليل شرکت در راهپيمايی ۲۵ خرداد به چهار سال حبس تعزيری از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب اسلامی محکوم شده و صراحتاً در حکم صادره عليه عاطفه اعلام شده که او به دليل فعاليت خانواده‌اش به چنين مجازات سنگينی محکوم می‌شود، يعنی مهمترين اصل حقوق کيفری که اصل شخصی بودن جرم و مجازات است در اين حکم ناديده گرفته شده است. به همين دلايل من فکر می کنم خانم نظرآهاری به درستی دست به ايجاد چنين کمپينی زده و از اين بابت هم تحت فشار قرار گرفته است. "

دشمن تراشی از نوع جمهوری اسلامی



ماموران امنیتی که از فردای عاشورا کلافه از اوج گیری اعتراضات مردمی بودند، به استراتژی خلق دشمنی سازمان یافته دست زدند و در ایران تلاش کردند تا با ترتیب دادن سناریوی مرتبط کردن فعالین حقوق بشر به سازمان مجاهدین خلق آنها را عامل اصلی اعتراضات خیابانی مردم جلوه دهند. به همین منظور آنها مدتهاست که با اعمال سخت ترین شکنجه ها بر روی مدافعین حقوق بشر و اعتراف گیری از آنها سناریوی خود را تکمیل کنند. امری که با توجه به مقاومت کسانی نظیر شیوا نظر آهاری و کوهیار گودرزی به شکست انجامیده و صدور احکام سنگین برای شیوا نظر آهاری را هم باید در همین راستا بررسی کرد.
اگر به زندانیان سیاسی در تمامی زندان های ایران رجوع کنید، به رغم باورها و ایدئولوژی های متنوع شان، یک چیز مشترک دارند. آن هم، شماره تلفن شیوا نظرآهاری است. شیوا نظر آهاری در شرایطی در آستانه دریافت حکم اعدام قرار دارد که در زمان آزادی اش هر روز، ساعت ها به درد دل های ایشان گوش می کرد و از دردهای شکنجه هایشان تا غم های دوری از دوستان و خانواده هایشان و حتی گله های رفیقانه از هم بندی ها و هم سلولی هایشان می شنید. بهتر است تا دیر نشده برای این فعال شجاع حقوق بشر کاری کرد. کاری که دست کم سایه شوم مرگ را از سر این مبارز خستگی ناپذیر دور کند. ما که که زندان بودیم شیوا برایمان خیلی کارها کرد. حالا نوبت ماست.
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
     
  
مرد

 
محمد نوری زاد در یادداشتی با نام ” کل ها و سیم خاردارها” درباره دکتر محسن میردامادی نوشته است. او در این مطلب که درباره میردامادی در سایت شخصی اش منتشر شده ، نوشت :”مشکل بزرگ دوستان اطلاعات ما در این است که نقطه ضعفی از این گل دوست داشتنی نیافته اند و شاید علت این که جرایمی چون : اقدام علیه امنیت ملی ؛ شرکت در راهپیمایی غیر قانونی ؛ تبانی و مشارکت علیه نظام ؛ و اتهاماتی که در غرب کافر ؛ همگان را به غش غش خنده وا می دارد؛ در این یک سال و چند ماه گذشته سرزمین ما ؛ مظهریت مضاعف پیدا کرده ؛ در این است که مدرکی و سندی که محکمه پسند باشد ؛ در اختیار دوستان نیست و آنان برای زندانی کردن و چزاندن مخالفان بالاخره به لطایفی باید دست ببرند و قوانینی خلق کنند.”
متن کامل دست نوشته محمد نوری زاد در پی می آید:
من دکتر میردامادی را پیش تر می شناختم ؛ اما هرگز با او روبرو نشده بودم . او در ذهن معیوب من ؛ یکی از کسانی بود که نه ایران را و نه آینده ی آن را ؛ دوست ندارد . ظاهرا باید این ذهن معیوب ؛در زندان ترمیم می شد . در جایی که آدمها ذات خود را ” رو” می کنند . و یا فرصت برای ابراز آن ذات پنهان ؛ نسبت به بیرون از زندان ؛ فراهم تر است .
دوسه روز در بند ۲۰۹ زندان اوین به اعتصاب غذای سختی فرو رفتم . بیشتر بخاطر نحوه ی برخورد نگهبانان بند ؛ که نوشته های مرا ربوده بودند و در برابر اعتراض های من ؛ که تنها خواستار دیدار با افسر نگهبان بودم ؛ در کمال خونسردی ؛ و پنج نفره ؛ مرا از زمین بلند کرده و بر زمین گرم سلول کوفته بودند .
خبر ضربه ای که به سرم خورده بود و دید چشمانم را تار ساخته بود و خراش هایی که به کتف و بازویم نشسته بود ؛ به بیرون از زندان درز کرد و مسئولان زندان را متوجه حضور من در جایی کرد که نباید آنجا می بودم . آنان با شتاب نگاهی به تبصره ها و بندهای خاک خورده ی قانون خود انداختند و دیدند فلانی با وجود آن که رای محکومیتش در دادگاه صادر شده اما هم چنان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات است .
خلاصه این که شبانه و با هزار منت مرا به بند عمومی منتقل کردند . در آنجا به دوستانی برخوردم که تماشای جمال مبارک آنان ؛ حال ناخوش مرا جلا بخشود . مثل : حمزه کرمی ؛ مثل : مجید توکلی ؛ مثل : سید حسین مرعشی ؛ مثل عماد بهاور ؛ مثل : محمد رضا رجبی ؛ مثل : آرمان رضا خانی . و خیلی های دیگر .
دو روز از حضورم در بند عمومی (اندرزگاه هفت) نمی گذشت که جمال مبارک دکتر میردامادی را دیدم که در کت و شلواری بسیار شیک و چمدانی سفری در دست ؛ بی های و هوی به همان سالن پنج – که ما آنجا بودیم – داخل شد . خبر ورود او زود در میان همه پیچید و شادمانی ما را مضاعف کرد . او را در اتاق آقای مرعشی اسکان دادیم . در این بند ؛ که عمدتا به زندانیان مالی تعلق دارد ؛ حضور هفت هشت ده نفر زندانی سیاسی خالی از لطف نبود . تختی را بچه های مالی ؛ بزرگوارانه برای دکتر میردامادی خالی کردند و او درست در مقابل تخت آقای مرعشی خانه کرد .
ظاهرا در عروسی یکی از پسران آقای میردامادی ؛ عکسی از سران فتنه ؛ آن هم با چهره هایی خندان در اطراف یک میز ؛ کام دوستان را تلخ کرده و او را که در مرخصی به سر می برده ؛ به زندان باز آورده بود .
دکتر میردامادی یک گل است . من به جرات می گویم : فردی چون او ؛ یک نقطه ضعف کوچک اگر در پرونده داشت ؛ وزارت اسلامی اطلاعات ما ؛ آن را تا خود خورشید بالا برده بود . مشکل بزرگ دوستان اطلاعات ما در این است که نقطه ضعفی از این گل دوست داشتنی نیافته اند . و شاید علت این که جرایمی چون : اقدام علیه امنیت ملی ؛ شرکت در راهپیمایی غیر قانونی ؛ تبانی و مشارکت علیه نظام ؛ و اتهاماتی که در غرب کافر ؛ همگان را به غش غش خنده وا می دارد ؛ در این یک سال و چند ماه گذشته سرزمین ما ؛ مظهریت مضاعف پیدا کرده ؛ در این است که مدرکی و سندی که محکمه پسند باشد ؛ در اختیار دوستان نیست و آنان برای زندانی کردن و چزاندن مخالفان بالاخره به لطایفی باید دست ببرند و قوانینی خلق کنند.
دکتر میر دامادی را فردی فهیم ؛ صبور ؛ مطلع ؛ صاحب تحلیل های درست ؛ دوستدار وطن ؛ مسلمان ؛ دوستدار انقلاب و سرنوشت آن ؛ و یک پدر و مشاور خوب و موفق یافتم . ایکاش ما را آنچنان رشدی بود که از مردان صاحب تجربه ی خود ؛ گرچه مخالف ما ؛ بهره می بردیم .
متاسفانه ما ؛ در این افسوس بزرگ باید همچنان بگدازیم که چرا با برآمدن یک جمعیت سیاسی ؛ جمعیت های با تجربه ی دیگر ؛ به قهقرا رانده می شوند ؟ شاید این خصلت کشورهای رده ی چندم جهان سوم است که مردان سیاست ؛ هنوز به بلوغی از رشد دست نیافته اند که از انرژی رقیب ؛ برای توسعه و ترقی جامعه و منافع ملی آن بهره ببرند .
دکتر سید محسن میردامادی ؛ دوستی پرانرژی ؛ و صاحب نظر در میان ما است . او ؛ قد کوتاه خود را با قدم های ریز و تند خود جبران می کند و در پیاده روی ؛ همیشه این ما هستیم که باید بدویم و به او برسیم . او به شش سال حبس و ده سال محرومیت از حضور رسانه ای و سیاسی محکوم شده است . اما به گمان من ؛ این جامعه ی محتاج و کم خرد ما است که خود را به بی نیازی از تخصص او محکوم کرده است .
یک روز به دکتر سید محسن میردامادی گفتم : بزرگوار ؛ دعا کنیم خدای خوب ؛ این روزهای زندان مارا به حساب کفاره ی گناهان ما رقم بزند . روزهایی که خلاف و گناه و بی عدالتی را دیدیم و به امید آینده ای بهتر و مصلحتی نافرجام ؛ سکوت کردیم و از کنارهمه ی آنها گذشتیم . و او ؛ سری به تاسف تکان داد و سخن مرا تایید کرد .
محمد نوری زاد – هجدهم خرداد سال هشتاد و نه – زندان اوین – اندرزگاه هفت
اکنون دکتر سید محسن میردامادی در بند ۳۵۰ زندان اوین ؛ زندانی است . در کنار یک صد و پنجاه نفر زندانی دیگر که هر کدام در جایگاه خود یک میردامادی بزرگ هستند . بی هیچ گناه ؛ و بی هیچ چشم اندازی از سلامت قانون .
۸۹/۵/۲۷
پانوشت: هم اکنون دکتر میردامادی در بند ۳۵۰ اوین بسر می برند و از مکان فعلی جناب دکتر نوری زاد که بدلیل نامه آخر ایشان به رهبری ۲ روز است به اوین بازگشته اند خبری در دست نیست.
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
     
  
مرد

 
فخرالسادات محتشمی پور عریضه ششم خود را خطاب به دادستان تهران نوشته است.
به گزارش کلمه، همسر تاج زاده در انی عریضه نوشته است: چگونه می توان آشیانه های خوشبختی را خراب کرد و مدعی تحکیم خانواده بود؟ آیا خانواده های آسیب دیده پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ آن مدل مورد نظر نظام اسلامی ماست که برخی عزیز از دست دادگانش دچار افسردگی و درماندگی و جانباز ماندگانش دچار مشکلات حاد و خانواده های زندانیان سیاسی اش، چه آنان که سرفرازانه بیرون هستند و چه آنان که تحت فشار و شکنجه مجبور به اعترافات کذب شده اند و چه آنان که هنوز حتی برای یک روز طی بیش از این یک سال به مرخصی نیامده اند، دچار پژمردگی و اختلال در نظم و انضباط زندگی شده اند.
بسم الله الرحن الرحیم
اللهم اجعلنی من المتوکلین علیک وجعلنی فیه من الفائزین لدیک واجعلنی فیه من المقربین الیک، باحسانک یا غایة الطالبین
عریضه ششم در دهم رمضان المبارک
از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی
به : دادستان تهران
سلام آقای دادستان
امروز شنبه دهم ماه مبارک، اولین روز هفته و روز وعده داده شده برای تماس های تلفنی زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ با خانواده هایشان است. ما که هنوز گوش به زنگیم از بس که به مسئولان نظام و به قول و گفته هایشان اطمینان داریم بقیه را نمی دانم آیا برایشان تماسی حاصل شده یا نه و آیا مثل ما امیدی برایشان باقی مانده یا به شنیدن وعده های کذب عادت کرده و می شنوند و آرام و بی اعتنا می گذرند. ما اما به هرکس که تلفنی و حضوری سراغی از همسرجان گرفته گفته ایم که قولی مبنی بر برطرف شدن منع تلفن، بعد از جریان اعتصاب غذای جوانان دربند به دلیل بی حرمتی مأموران زندان و ایجاد اختلال و نابسامانی در ملاقات ها، داده شده و حالا نه تنها من و خانواده تاجزاده و زندانیان سیاسی دیگر این بند بلکه همه کسانی که در جریان این وعده هستند، منتظرند تا ببینند در ماه رمضان ماه خدا و ماه حضور بندگان در محضر پروردگار رحمان در حال امساک از گناه، آیا وعده کذب آن هم از طرف مسئولان نظامی که پسوند متبرک اسلامی را هم یدک می کشد چه حکمی دارد؟
آقای دادستان
من در روزهای شکوه و حماسه انقلاب اسلامی نوجوان بودم اما خوب یادم هست که همه آرمان ما نفی ظلم و ستم و بدی بود. بدی هایی که ما به گناهان صغیره و کبیره تقسیمشان می کنیم و دیگران نام دیگری بر آن ها می گذارند. اما بدی بدی است در همه جای عالم و در هر زمان و مکان. شما آن روزها چندساله بودید و در این زمینه چه خاطراتی دارید؟ شما که باید بیش از من منابع و متون فقهی را مطالعه کرده باشید در مورد حکم دروغ آن هم توسط کسانی که تکلیف و وظیفه ای افزون از شهروندان عادی برعهده دارند، چه می دانید؟ آیا دروغ مصلحتی برای آرام کردن مردم و یا فریب مردم و ذی حقان و یا زمینه سازی برای خشونت و سرکوب در جایی مجاز شمرده شده که ما از آن بی اطلاعیم؟ راستی به نظر شما قبح این گناه کبیره از چه زمانی در کشور اسلامی ما ریخته شد ؟ ما می دانیم و شما هم می دانید اما ظاهرا مصلحت اندیشی ها اجازه اعتراف صریح و مؤاخذه تابوشکنانی را که این چنین وقیحانه در ساحت دین ورود پیدا کردند، نمی دهد. باری ما می دانیم و شما نیز نیک می دانید و ما امورمان را به خدا واگذار می کنیم که «ان الله بصیر بالعباد»
آقای دادستان
امروز من در ششمین روز بی خبری از همسرم که پرسشی بی جواب را برای خودم، خانواده و دوستان دور و نزدیک او باقی گذاشته ضمن این که سوال روزانه ام را در مورد علت عدم تماس رئیس ستادانتخابات دولت اصلاحات با خانواده اش و در بی خبری نگاه داشتن ما از وضعیت عزیز ارجمندمان تکرار می کنم، یک پرسش تخصصی هم از شما دارم. این پرسش برمی گردد به یکی از حوزه های مسئولیت پیشین شما یعنی دادگاه خانواده. من وقتی که پرپر زدن این کبوتران عاشق را در هجر یکدیگر این سو و آن سوی میله های آهنین زندان می بینم از خودم سوال می کنم چه کسی مسئول ویران شدن این آشیانه های کوچک خوشبختی است؟ سال گذشته هم در آغاز دادستان شدنتان یکی از مهم ترین انگیزه های من برای کوبیدن درب بسته اتاقتان طرح همین پرسش بود. بهاره هدایت ها، ژیلا بنی یعقوب ها، پرستو سرمدی ها، مهسا امرآبادی ها، مریم ها و ساراها و سایر زنان آزاده دربند و همسران جوان دیگر آزادگان دربند به چه جرمی باید از کانون گرم خانواده دور بمانند. زنان جوانی که با دنیایی از امید پای در خانه بخت گذاردند و داشتند این خانه سپید را شادمانه با گل های رنگارنگ امید و ایمان می آراستند. کدامین دست پلیدی این رخصت را یافت تا کانونی را که گرم و پرفروغ بود به خاکستر بنشاند ؟؟؟ آیا سرچشمه این رفتارهای غیرانسانی با اقدامات محیرالعقولی چون دست کاری در لایحه حمایت از خانواده و گنجاندن مواد زن ستیز و مردسالارانه چون ماده ۲۳ و سایر موارد برخاسته از برتری جویی های غیرانسانی و غیر اسلامی یکسان نیست؟
من اینک به عنوان یک فعال حقوق زنان از شما می پرسم آقای دادستان
چگونه می توان آشیانه های خوشبختی را خراب کرد و مدعی تحکیم خانواده بود؟ آیا خانواده های آسیب دیده پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ آن مدل مورد نظر نظام اسلامی ماست که برخی عزیز از دست دادگانش دچار افسردگی و درماندگی و جانباز ماندگانش دچار مشکلات حاد و خانواده های زندانیان سیاسی اش، چه آنان که سرفرازانه بیرون هستند و چه آنان که تحت فشار و شکنجه مجبور به اعترافات کذب شده اند و چه آنان که هنوز حتی برای یک روز طی بیش از این یک سال به مرخصی نیامده اند، دچار پژمردگی و اختلال در نظم و انضباط زندگی شده اند. خاصه آن که آن به آن برای سامان دادن ه زندگیشان مانع تراشی و سنگ اندازی می شود. از شما می پرسم آقای دادستان شما که زمانی رئیس دادگاه خانواده بودید و مدعی حقوق پایمال شده زنان. امروز که بیش از یک ماه از انتخاباتی مسئله دار در کشورمان می گذرد وضعیت دادگاه های خانواده چگونه است؟ امروز آری امروز که غم نان و مسکن و بیکاری تنها جوانان در آستانه ازدواج را مورد هجوم قرار نداده بلکه خانه های پدری نیز آماج این تیرهای مسمومند و آمارهای دروغ همچنان از مناظره های انتخاباتی به این سو همراه با آب و هوای آلوده به مردم بی پناه کشورمان خورانده می شود. و هنوز دو دوتای آقایان ده تا و صدتاست و شکم گرسنه های ولی نعمت دیگر نای خندیدن به این گزافه های مضحک را هم ندارند. امروز آری همین امروز دعواهای خانوادگی بر سر چیست؟ امروز که مجلسیان باید مهم ترین معضل کشور اسلامیمان را که همانا تعدد زوجات برای شکم بارگان شهوت پرست است، حل کنند و مجوزهای قانونی را برای مدعیانی که از مخفی کاری خسته شده اند و می خواهند سرشان را بالا بگیرند و با افتخار زینت های زندگیشان زوجات و اموال و بنون را به رخ جوانان یک لاقبای گرسنه بکشند. اگر حالا که شما دادگاه خانواده را به سوی مقاصد عالی و متعالی ترک کرده اید و در پست های بالاتری برای آخرتتان بذر می کارید، این مسئله به شما ربط ندارد، اما قطعا مسئولیت خانواده های زندانیان سیاسی که مضطرّ و درمانده مورد بی حرمتی کارمندان و مأموران دون پایه قرار می گیرند و روح و روانشان از این همه ظلم و ستم و خدشه دار شدن کرامت انسانی شان به درد آمده و چه بسا مشکلات جدی تری پیش رویشان باشد، با شما و همکاران قضائی شماست.
من با بازجو= کارشناس ها حرفی ندارم چون آنان تنها با گرفتن اعتراف از به قول خودشان متهم، تحت هرگونه شرایطی که الحمدالله دیدیم که حد یقف هم ندارد، حقوق می گیرند و ترفیع می گیرند و پاداش می گیرند و اگر خدای ناخواسته برخی از آنان بخواهند طبق شرع منورو اخلاقیات، رفتاری انسانی با زندانی داشته باشد (نمی انم شاید مثل این بازجویی ششم همسرجان ما) بلافاصله پرونده را از او گرفته به کانال دو می دهند همان خشن بداخلاقی که از نظام منحوس ستم شاهی تاکنون الگو برداری شده و حفظ شده و به شکلی نفرت انگیز ادامه دارد. خطاب من با قضات است. همان ها که حکم صادر می کنند به اعدام و حبس و شلاق. هم آنان که نمی دانم در کتاب هایی که خوانده اند و آموزش هایی که گرفته اند، موجوداتی را تحت عنوان «پدر» «مادر» «خواهر» «برادر» «همسر» «فرزند» می بینند ؟ و چیزی را تحت عنوان «خانواده» ارج می نهند یا این که فقط برای خوش آمد کسی یا کسانی حکمی آماده را امضا می کنند. آقای دادستان دست ما که به شما و همکارانتان نمی رسد لطفا از طرف خانواده ها از ایشان بپرسید: شما حالتان خوب است؟ حال خانواده محترم چطور؟ دماغتان چاق است؟ خوابتان آرام است و اجاق خانه تان گرم؟ باشد ما که بخیل نیستیم اما یادتان باشد در برابر هر قرص نانی که از تنور بیرون می آید، گرسنه ای آه می کشد و شما خانواده های زیادی را بی سرپرست کرده اید آقایان.
اجرتان با شهید محراب مولا علی (ع)
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
     
  
مرد

 
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
     
  
مرد

 
از هم اکنون اطلاع رسانی را شروع کنیم - پنجشنبه شب ، ۱۱ شهریور فریاد الله اکبر


http://www.google.com


فریاد الله اکبرپنجشنبه ۱۱ شهریوربهترین وسیله اطلاع رسانی به کسانی است که از حضورسبزها در این روزبی اطلاع اند
دو نکته طلایی در این تکبیر شبانه نهفته است اول آنکه چنان رعب و وحشتی در دل کودتاچیان ایجاد میکند که دستاورد آن کم از خود راهپیمایی ندارد و دوم آنکه بسیاری از مردم که دسترسی به اینترنت و ماهواره را ندارند از برنامه ای که در پیش است آگاه شده و پای در خیابان میگذارند.پس همه باهم یکصدا فریاد میکشیم تا خواب خوش را از کودتاچیان بگیریم‎
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
     
  
زن

 
تقلب در انتخابات جزیی از پروژه کودتا بود

در سخنرانی مشفق سیر حوادث از زمان امام زیر سوال رفت

کلمه: «هر کس سخنرانی سردار مشفق را بشنود اذعان می کند که از این اعجوبه ها و از این پدیده ها کمترین کاری که بر بیاید تقلب است. کسی که همه نوع دروغ را می گوید، همه نوع تهمت می زند. همه تحلیلها را وارونه می کند و این همه اطلاعات غلط به مستمع از همه جا بی خبر خود می دهد اگر رأی مردم دستش باشد امانت داری می کند؟ خب همین ها انتخابات را برگزار کردند و معترضین به نتایج انتخابات را همین ها گرفتند ، زدند و سعی کردند صدایشان را خفه کنند. به گمان من اصلا رأی شماری نبود و اگر رایی هم شمرده شد فقط در صندوقها بود و در مرحله تجمیع هر چه خواستند کردند و بعد یک نتیجه اعلام شد بر اساس همان طرح کودتا. اگر نبود چرا حکم بازداشت افراد را سه روز قبل از انتخابات صادر کرده بودند.» شکوری راد که به نظرش تقلب جزئی از پروژه کودتا بوده است در گفت و گو با خبرنگار کلمه هدف از طرح شکایت توسط هفت نفر را علیه کودتای انتخاباتی به طور مشروح بیان می کند و وعده می دهد که این شکایت به عنوان یک سند ملی پیگیری شود.

متن کامل گفت و کوی خبرنگار کلمه با شکوری راد پیش روی شماست

مهم ترین هدف شکایت هفت نفر از اصلاح طلبان چه بوده است؟ آیا این هفت نفر در شرایطی که با وثیقه های سنگین به مرخصی آمده بودند و تحت فشار قرار داشتند، امید به پیگیری این شکایت از سوی قوه قضاییه وجود داشت؟

شکایت این هفت نفر شکایت شخصی خودشان نیست. گرچه مبتنی است به حقوقی که از آنها زایل شده یا فشارهایی که به آنها وارد آمده اما آنها در حقیقت به نمایندگی از طرف ملت شکایت کردند. سندی که تحت عنوان سخنرانی سردار مشفق منتشر شده نشان می دهد که انتخابات دهم ریاست جمهوری بر اساس یک طرح کودتا پیش برده شده است . همانطور که مهندس موسوی هم از ابتدا اعلام کرد نتیجه ای که برای آن انتخابات اعلام شد نتیجه واقعی انتخابات نبود بلکه برنامه ای از پیش طراحی شده بود که به اجرا درآمد و حوادث پس از انتخابات هم مبتنی بر همان طراحی کودتا صورت یافت. در واقع این هفت نفر این سند را به عنوان یک سند غیر قابل انکار در اثبات طراحی شده بودن کودتا مورد استناد قرار داده و در تاریخ ثبت کردند. البته معنایش این نیست که لزوما امیدوار باشند و یا اینکه ما امیدوارم باشیم که دستگاه قضایی به این شکایت به صورت عادلانه و قانونی رسیدگی کند.

دستگاه قضایی امروز خودش اسیر کودتا گران است اما چون شیوه اصلاح طلبانه، استفاده از حداکثر ظرفیتهای قانونی است آنها از این شیوه برای طرح موضوع استفاده کرده و در حقیقت کودتاگران را با چالشی مواجه کردند که یا باید بپذیرند که در یک روند قانونی به این ادعا رسیدگی شود و یا اینکه اصلاح طلبان را دوباره روانه زندان کرده و خودشان را افشا کنند و این اتفاق هم افتاد. چنانکه دیدیم برخی از این افراد که در مرخصی و در بیرون از زندان بسر می بردند دوباره به زندان فراخوانده شدند که معنایش این است که به این شکایت رسیدگی نخواهد شد. اما صدای این هفت نفر به عنوان صدای ملت بلند شد و هم در ایران و هم در جهان شنیده شد.

پس تاکنون پاسخی و یا واکنشی از سوی قوه قضاییه و یا دیگر مسئولان دریافت نکرده اید؟

تا کنون هیچ پاسخ مثیت یا خبری که راجع به سیر قانونی این شکواییه در دستگاه قضایی باشد،دریافت نشده است و خیلی هم نمی توان به آن امیدوار بود ولی این اقدام قانونی ثبت شده و دستگاه قضایی و کودتاگران را به چالش کشیده و آنها تا کنون در برابر این اقدام قانونی نتوانسته اند حتی یک جمله در دفاع از خود بیان کنند.

در حالیکه دخالت سپاه و نظامیان در انتخابات برخلاف قانون اساسی و نیز نظر و خواست امام (ره) است ، شما عدم واکنش قانونی مسئولین در این خصوص را چگونه تعبیر می کنید؟

اگر اظهارات سردار مشفق مورد بررسی قرار گیرد، روشن است که این تحلیل ها، تحلیل های منطبق بر آموزه های انقلاب اسلامی نیست و اساسا سیر حوادث از زمانی به زیر سئوال برده می شود که امام خود نیز در قید حیات بودند و اگر در این سخنرانی ها امام را بطور مستقیم زیر سئوال نبرده اند، به خاطر حفظ منافعی است که برای خودشان در نظر گرفته اند و نمی خواهند در این مقطع خودشان را در مقابل امام قرار دهند در حالی که اساس تفکر آنها در مقابل تفکرات امام و انقلاب اسلامی است و شیوه و روش شان هیچ انطباقی با آموزه های انقلاب اسلامی و خط امام ندارد. بنابراین از این منظر نمی توان به آنها نگریست و اساسا سنجش این سخنان با معیارهای خط امام بلاموضوع است چرا که هدف آنها، تنها حفظ قدرت است آنهم به هر قیمت و هر بهایی. آنقدر در این سخنرانی دروغ و تهمت و وارونه سازی حقیقت وجود دارد که انسان واقعا نمی تواند با گوینده این سخن و حامیانش که فرسنگها از حق و حقیقت فاصله گرفته اند بحث و گفتگو کند.

به نظر شما هدف اقتدارگرایان از انتشار نسبتا گسترده سخنان سردار مشفق در این مقطع زمانی چه بوده است؟

من نمی دانم سخنرانی سردار مشفق را چه کسی منتشر کرد و آیا از زیر دست آنها در رفته و یا اینکه خودشان منتشر کرده اند. من هر دو حالت را محتمل می دانم یعنی اینکه جبنش سبز آنقدر فراگیر هست و آنقدر رسوخ دارد که حتی در بیت سران کودتا نیز افرادی از جنبش سبز حضور دارند یعنی سران کودتا نمی توانند هیچ محیطی را برای خود کاملاً امن بدانند. از طرفی حتی این احتمال هم مطرح هست که عمدا این سخنرانی از طرف بخش افراطی کودتاگران منتشر شده باشند برای اینکه حرف آخر را زده باشند یعنی آشکارا بگویند که کودتا کرده ایم و پایش می ایستیم و از هیچ کس خجالت نمی کشیم و حساب نمی بریم. همه باید حساب کار خودشان را بکنند و حرف از قانون، مردم و از انتخابات نزنند. حرف آخر ما این است که سردار مشفق گفته و این هم یک کودتاست همه هم بدانند و همه هم بروند بنشینند سر جای خودشان.

در بحبوحه اعلام شکایت از سوی آقای تاج زاده و شش تن دیگر از آقایان اصلاح طلب فیلمی در خبرگزاری فارس منتشر شد که آقای تاج زاده در مکانی به گفته این خبرگزاری زندان اوین مسئله تقلب در انتخابات را رد میکنند. ماجرا چیست ؟واقعا آقای تاج زاده تقلب را رد کرده است؟ این فیلم چه زمانی و در چه شرایطی از تاج زاده گرفته شده است ؟ آیا اساسا شما صحت این فیلم را تایید میکنید؟

این فیلم زمانی منتشر شده که آقای تاج زاده در زندان است و خودش فرصت اظهار نظر در مورد آن را ندارد. شاید اصلا تاج زاده را به زندان برده اند تا بعد این فیلم را پخش کنند و روی آن تبلیغات کنند. جمله پخش شده از تاج زاده بخشی از تحلیل او در باره وقوع کودتا در انتخابات است. در یکی از دیدارهایی که اخیرا و قبل از بازگشتش به زندان با او داشتم او وقوع تقلب در انتخابات را قطعی و حتمی ذکر می کرد و معتقد بود تقلب جزء کوچکی از کودتایی که به اجرا درآمد بوده است. وی می گفت رفتار دولت و کودتاگران در دوره پیش از انتخابات به گونه ای بوده است که بر اساس آن تصور عدم تقلب در انتخابات دور از ذهن است.

این که یک جمله از سخنان تاج زاده را در جریان یک بحث و تحلیل تقطیع کنند و با حذف قبل و بعدش منتشر کنند کار جدیدی برای دستگاه تبلیغاتی کودتاگران نیست. حال سوال این است که اگر تاج زاده چنین نظری داشته پس چرا او را بازداشت کردید و در انفرادی نگه داشتید و مورد شکنجه جسمی و روحی قرار دادید. از او چه می خواستید و به چه جرمی محاکمه و محکومش کردید و چرا اکنون او در زندان است. مگر شما نمی گوئید او در انقلاب مخملی نقش داشته است. اگر چنین است پس این اظهار نظر را با آن ادعا چگونه جمع می کنید؟

خیلی خب، آنها می گویند تاج زاده چنین نظری را داشته و بیان کرده است. آنها که فیلم کاملی از گفتگوی خصوصی تاج زاده با صفایی فراهانی و رمضان زاده را گرفته اند بیایند فیلم را به طور کامل در تلویزیون پخش کنند و تاج زاده را هم دعوت کنند بیاید و همانجا در مورد نظرش توضیح بدهد و یا به سوالات موجود پاسخ بدهد. آنها از چه چیزی می ترسند که نه تنها نمی گذارند تاج زاده در تلویزیون صحبت کند بلکه او را به زندان برده اند و اکنون بیش از یک هفته است که حتی نگذاشته اند یک بار با خانواده اش تلفنی صحبت کند و معلوم نیست در کجا و در چه شرایطی نگهداری می شود.

گفتید که تاج زاده در اخرین دیداری که با او داشته اید ،به طور صریح گفته که در انتخابات تقلب شده است . شما خودتان در این باره چگونه فکر می کنید؟

بیش ازیک سال از زمانی می گذرد که آنها تعداد شرکت کنندگان در انتخابات را چهل ملیون و رأی احمدی نژاد را ۲۴ میلیون اعلام کرده و برایش جشن و شادمانی براه انداختند ولی هنوز برای خودشان هم باور نشده و از کابوس دروغ بزرگ خود بیرون نیامده اند و از همین رو دنبال دلیل برای اثبات آن می گردند.سوال این است که اگر تقلب نکرده اید و واقعا این همه از مردم رأی گرفته اید چرا این قدر مضطرب و نگرانید. چرا اینقدر همه را گرفته اید و کرده اید زندان.

هر کس سخنرانی سردار مشفق را گوش کند اذعان می کند که از این اعجوبه ها و از این پدیده ها کمترین کاری که بر بیاید تقلب است. کسی که همه نوع دروغ را می گوید، همه نوع تهمت می زند. همه تحلیلها را وارونه می کند و این همه اطلاعات غلط به مستمع از همه جا بی خبر خود می دهد اگر رأی مردم دستش باشد امانت داری می کند؟ خب همین ها انتخابات را برگزار کردند و معترضین به نتایج انتخابات را همین ها گرفتند ، زدند و سعی کردند صدایشان را خفه کنند. به گمان من اصلا رأی شماری نبود و اگر رایی هم شمرده شد فقط در صندوقها بود و در مرحله تجمیع هر چه خواستند کردند و بعد یک نتیجه اعلام شد بر اساس همان طرح کودتا. اگر نبود چرا حکم بازداشت افراد را سه روز قبل از انتخابات صادر کرده بودند. بنظر من تقلب جزئی از پروژه کودتا بود.

مهم ترین افدام جبهه مشارکت تا این لحظه برای پیگیری این شکایت چه بوده؟و بعد از این چه خواهید کرد؟

جبهه مشارکت بیانیه صادر کرده و طبیعتا خود یکی از شاکیان در این پرونده است. در صحبتهای سردار مشفق مکرر از این حزب یاد شده و نسبتهای دروغ به آن داده شده است. چه بسا این شکایت به صورت یک شکایت ملی دربیاید و جبهه مشارت به عنوان بخشی از ملت پای این شکایت را امضا کند. این شکایت به فراموشی سپرده نخواهد شد. یک اقدام قانونی است و دستگاه قضایی موظف به رسیدگی ست. سخنان سردار مشفق که تا کنون از طرف هیچ مقام مسئولی تکذیب نشده یک سند مهم است. حتی رئیس دفتر سیاسی سپاه از آن دفاع کرده و سندیتش را تأیید کرده است. بنابر این ما آن را رها نخواهیم کرد.

در اظهارات سردار مشفق که سندی برای این شکایت در نظر گرفته شده است، از اشخاصی دیگر از جمله آقایان هاشمی ، موسوی، موسوی خویینی ها، سید حسن خمینی، یونسی، آیت الله صانعی نیز به کرات یاد شده است و اتهاماتی نیز به آنها نسبت داده شده است. آیا خود این این افراد در این خصوص شکایتی کرده و یا خواهند کرد؟

اینکه این آقایان شکایت می خواهند بکنند یا نه بنده اطلاعی ندارم چون برخی از این اتهامات آنقدر بی ربط است که اساسا شکایتی را برنمی تابد و شأن آقایان نیست که به آن اعتنایی بکنند. خیلی از این آقایان هم امید به اینکه شکایتشان در دستگاه قضایی مورد رسیدگی واقع شود ، ندارند. این ابتکار عمل مختص این هفت نفر بوده که شکایت شان را تقدیم قوه قضاییه کنند و بخواهند که به آن رسیدگی شود. به نظر من این ابتکار عمل اقدام شایسته ای بوده که میتواند مورد تاسی دیگران نیز قرار بگیرد.
در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب،
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد در زنجیر …
     
  
زن

 
گزارشی به دادستان کل کشور از ماهها انفرادی، تهدید، توهین و شکنجه


کلمه: حمزه کرمی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و یکی از مدیران پر سابقه جمهوری اسلامیبود. وی بیش از یکسال است که به خاطر توهمات ستاد کودتا در زندان است. ۴ ماه و نیم از این مدت را در زندان انفرادی به سر برده است و بیش از سه ماه را همراه با شخصی دیگر و بدون بازجویی در سلول گذرانده است. چندی پیش خبر ی منتشر شد مبنی بر اینکه وی در نامه ای از ظلم هایی که در زندان به او شده است نوشته و نیز خبری مبنی بر دستور پیگیری این مساله از سوی مقامات به دادستان کل کشور.

اکنون مدتها از انتشار این خبر می گذرد و حمزه کرمی پشت میله های زندان و در انتظار اجرای عدالت است.

تصویر کرمی را در زمان خواندن اعترافنامه نوشته شده توسط بازجو هامیلیون ها نفر از تلویزیون دیده اند. اما اینکه آیا این امکان برای او فراهم خواهد شد که در همان رسانه ی ملی بتواند از حیثیت خود دفاع کند و آنچه بر او رفت را برای قضاوت و اعاده حیثیت با مردم در میان بگذارد محل بحث است.

وی در راستای شرح مظالم رفته بر خود نامه ای به دادستان کل کشور نوشته و از فجایعی که بر او روا داشته شده نگاشته است. سامانه خبری تحول سبز متن کامل این نامه را به همراه دستنوشته ی حمزه کرمی منتشر کرده است.

بسمه تعالی

حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای

دادستان محترم کل کشور

با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار می رساند:

اینجانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.

۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند.

در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:

- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ می دانست و نوید آنرا می داد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی می نمایند.

- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه می کردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری می نماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ می گفته و دخترم دستگیر نشده است.

- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ..

- تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .

- آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.

- ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خطبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.

- اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس می خواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم می زدند. می نوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی می کردند.

- از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.

- بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.

- فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه.

- محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.

- جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه.

- جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آن‌ها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.

- توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آن‌ها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین.

- توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب می‌داد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمی گنجد.

- کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من.

- دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آن‌ها به سوابق و شخصیت این‌جانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بوده‌ام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (‌منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آن‌ها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار می کردند.

- نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بوده‌ام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.

- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است.

- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانواده‌ام و اینکه ما می‌خواهیم تو را آزاد کنیم آما آن‌ها با بی بی سی مصاحبه کرده‌اند و نمی‌گذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانه‌های داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانه‌های خارجی و بی بی سی.

- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من می شد.

- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندیدن و تحقیر کردن دسته‌جمعی.

- تهدید کردن خانواده‌ام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آن‌ها به دستگیری و غیره.

- قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانواده‌ام.

- فحاشی های بسیاری که از بیان آن‌ها شرم دارم.

- اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!

- ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آن‌ها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنه‌های انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آن‌ها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.

- آن‌ها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانواده‌ام از دست آن‌ها امنیت نداریم ، آن‌ها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آن‌ها بنده مفسد فی الارض هستم.

- و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آن‌ها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی این‌جانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آن‌ها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.

- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آن‌ها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.

- توهین های آن‌ها به خانواده بسیار تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آن‌ها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!

- در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.

در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت می توانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آن‌ها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچ‌کس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آن‌ها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .

در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.

بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کرده‌اند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفته‌اند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!

تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیش‌داوری‌های آنچنانی.

اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم می دارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شده‌ام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش می شوم، بدلیل کابوس های شبانه !

پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی این‌جانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.

ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم می گردد.

حمزه کرمی

۸۹/۵/۱۱
در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب،
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد در زنجیر …
     
  ویرایش شده توسط: bita   
زن

Princess
 
به حباب نگران لب يك رود قسم


و به كوتاهي آن لحظه شادي كه گذشت


غصه هم خواهد رفت آن چناني كه فقط خاطره اي خواهند ماند .

لحظه ها عريانند

به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز

تو به آيينه نه آيينه به تو خيره شدست

تو اگر لبخند زني

آن هم به تو لبخند مي زند


و اگر بغض كني ........



واي از آيينه دنيا كه چه ها خواهد كرد
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
صفحه  صفحه 5 از 23:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  23  پسین » 
سیاست

جنبش سبز (اخبار-اطلاعیه-فراخوان و......)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA