ارسالها: 3502
#161
Posted: 25 Nov 2012 23:00
400 میلیارد تومان برای ساخت 72 مسجد تازه در تهران
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#162
Posted: 25 Nov 2012 23:01
اینجا ایران است !
حکومتش،حکومت امام زمان است !
برمبنای قرآن است !
رهبرش ، رهبر مستضعفان جهان است !
قوت غالب مردم ، نان است !
بهای نان به قیمت جان است !
ثروتش برای فلسطینیان است !
دانشگاهش ستاره باران است !
جای روشنفکرانش ، زندان است !
هرکه فریاد بزند ، از کافران است !
آنچه روز به روز ارزان می شود ، جان انسان است !
آری اینجا ایران است…!
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#163
Posted: 25 Nov 2012 23:03
در سایه برکات الله مدینه ، امروز ایران اسلامی کشوری است با :
20 ميليون فقير ،
7 ميليون بيكار،
4 ميليون معتاد،
3 میلیون زن تن فروش ؛
14 ميليون بيمار روانى ،
600 هزار كودك كارگر ،
1.5 ميليون محروم از تحصيل ،
8 ميليون بيسواد ،
180 هزار نابغه فرارى با 30 تريليون و 400 ميليارد تومان خسارت ناشى از فرارمغز ها،
450 هزار تصادف در سال،
40 هزار بيمار ايدزي ،
سن بزهکاري زير 10 سال ،
کف سني فحشا 14 سال ،
و کف سني اعتياد 13 سال
و 3میلیون آخوند......!
اين ويرانه ايران است.......!
این ایران روزگاری بهترین سرزمین ها بود !
این هدیه اسلام به ایرانمان است!
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#164
Posted: 25 Nov 2012 23:38
چون عربها نمی توانند بگویند « پ » ، ما ایرانی ها ....؟ .....
به پیل میگوییم: فیل
به پلپل میگوییم: فلفل
به پهلویات باباطاهر میگوییم: فهلویات باباطاهر
به سپیدرود میگوییم: سفیدرود
به اسپهان میگوییم: اصفهان
به پردیس میگوییم: فردوس
به پلاتون میگوییم: افلاطون
به تهماسپ میگوییم: تهماسب
به پارس میگوییم: فارس
به پساوند میگوییم: بساوند
به پارسی میگوییم: فارسی!
به پادافره میگوییم: مجازات،مکافات، تعزیر، جزا، تنبیه...
به پاداش هم میگوییم: جایزه
چون عربها نمیتوانند «گ» را برزبان بیاورند، بنابراین ما ایرانیها
به گرگانی میگوییم: جرجانی
به بزرگمهر میگوییم: بوذرجمهر
به لشگری میگوییم: لشکری
به گرچک میگوییم: قرجک
به پاسارگاد هم میگوییم: تخت سلیماننبی!
چون عربها نمیتوانند «چ» را برزبان بیاورند، ما ایرانیها،
به چاچرود میگوییم: جاجرود
به چزاندن میگوییم: جزاندن
چون عربها نمیتوانند «ژ» را بیان کنند، ما ایرانیها
به دژ میگوییم: دز همچون آب بند دز
به کژ میگوییم: :کج
به مژ میگوییم: : مج
به کژآیین میگوییم: کجآئین
به کژدُم میگوییم عقرب!
به لاژورد میگوییم: لاجورد
فردوسی فرماید:
به پیمان که در شهر هاماوران سپهبد دهد ساو و باژ گران
ولی مابه باژ میگوییم: باج
فردوسی فرماید:
پیاده شد از اسپ و ژوپین به دست همی رفت شیدا به کردار مست
اما ما به اسپ میگوییم: اسب
به ژوپین میگوییم: زوبین
وچون در زبان پارسی واژههایی مانند چرکابه، پسآب، گنداب... نداریم، نام این چیزها را گذاشتهیم فاضلآب،
چون مردمی سخندان هستیم و از نوادگان فردوسی،
به ویرانه میگوییم خرابه
به ابریشم میگوییم: حریر
به یاران میگوییم صحابه!
به ناشتا وچاشت بامدادی میگوییم صبحانه یا سحری!
به چاشت شامگاهی میگوییم: عصرانه یا افطار!
به خوراک و خورش میگوییم: غذا و اغذیه و تغذیه ومغذی(!)
به آرامگاه میگوییم: مقبره
به گور میگوییم: قبر
به برادر میگوییم: اخوی
به پدر میگوییم: ابوی
و اکنون نمیدانیم برای این که بتوانیم زبان شیرین پارسی را دوباره بیاموزیم و بکار بندیم، باید از کجا آغاز کنیم؟!
هنر نزد ایرانیان است و بس! از گزاره ی هنر سخن گفتن! چامه سرا هم گفته است: تا مرد سخن نگفته باشد، «عیب» و هنرش نهفته
باشد! پس، چون ما ایرانیان در زبان پارسی واژهی گرمابه نداریم به آن میگوییم: حمام!
چون در پارسی واژههای خجسته، فرخ و شادباش نداریم به جای «زاد روزت خجسته باد» میگوییم: «تولدت مبارک».
به خجسته می گوییم میمون
اگر دانش بیشتری بکار بندیم میگوییم: تولدت میمون و مبارک!
چون نمیتوانیم بگوییم: «دوستانه» می گوییم با حسن نیت!
چون نمیتوانیم بگوییم «دشمنانه» می گوییم خصمانه یا با سوء نیت
چون نمیتوانیم بگوییم امیدوارم، میگوییم انشاءالله
چون نمیتوانیم بگوییم آفرین، میگوییم بارکالله
چون نمیتوانیم بگوییم به نام و یاری ایزد، میگوییم: ماشاءالله
و چون نمیتوانیم بگوییم نادارها، بیچیزان، تنُکمایهگان، میگوئیم: مستضعفان، فقرا، مساکین!
به خانه میگوییم: مسکن
به داروی درد میگوییم: مسکن (و اگر در نوشتهای به چنین گزاره ای برسیم : «در ایران، مسکن خیلی گران است» نمیدانیم «دارو»
گران است یا «خانه»؟
به «آرامش» میگوییم تسکین، سکون
به شهر هم میگوییم مدینه تا «قافیه» تنگ نیاید!
ما ایرانیان، چون زبان نیاکانی خود را دوست داریم:
به جای درازا می گوییم: طول
به جای پهنا میگوییم: عرض
به ژرفا میگوییم: عمق
به بلندا میگوییم: ارتفاع
به سرنوشت میگوییم: تقدیر
به سرگذشت میگوییم: تاریخ
به خانه و سرای میگوییم : منزل و مأوا و مسکن
به پارسها میگوییم: عجم!
چون میهن ما خاور ندارد،
به خاور میگوییم: مشرق یا شرق!
به باختر میگوییم: مغرب و غرب
و کمتر کسی میداند که شمال و جنوب در زبان پارسی چه بوده است!
شمال=اپاختر و جنوب = نیمروز
چون «ت» در زبان فارسی کمیاب وبسیار گرانبها است
تهران را می نویسیم طهران
استوره را می نویسیم اسطوره
توس را طوس
تهماسپ را طهماسب
تنبور را می نویسیم طنبور(شاید سدایش خوشتر گردد!)
همسر و یا زن را می نویسیم ضعیفه، عیال، زوجه، منزل، مادر بچهها،
چون قالی را برای نخستین بار بیابانگردان عربستان بافتند (یا در تیسفون و به هنگام دستبرد، یافتند!) آن را فرش، می نامیم!
آسمان را عرش مینامیم!
استاد توس فرمود:
چو ایران نباشد، تن من مباد! بدین بوم و بر زنده یکتن مباد!
و هرکس نداند، ما ایرانیان خوب میدانیم که پاسداری از یک کشور، میهن و فرهنگ شدنی نیست مگر این که از زبان آن مردم هم به
درستی پاسداری شود.
البته ایرانی یا عرب بودن، هندی یا اسپانیایی بودن به خودی خود نه مایهی برتری است و نه مایه سرافکندگی. زبان عربی هم یکی از
زبانهای نیرومند و کهن است.
سربلندی مردمان وکشورها به میزان دانستگیها، بایستگیها، شایستگیها، و ارج نهادن آنها به آزادی و «هدگان هومنی» است.
با این همه، همانگونه که اگر یک اسپهانی انگلیسی سخن بگوید، آمریکایی یا بریتانیایی به شمار نمیآید، اگر یک فرانسوی هم، لری سخن
بگوید، لُر به شمار نخواهد رفت. چرا باید یک چینی که خودش فرهنگ و زبان و شناسنامهی میهنی دارد، بیاید و کُردی سخن بگوید؟ و
چرا مردمان عرب، به پارسی سخن نمیگویند؟ چرا ما ایرانیان باید نیمهعربی - نیمهپارسی سخن بگوییم؟
فردوسی، سرایندهی بزرگ ایرانیان در 1070 سال پیش برای این که ایرانی شناسنامهی میهنی اش را گم نکند، شاهنامه را به پارسی
گوشنوازی سرود و فرمود:
پی افکندم از نَزم کاخی بلند که از باد وبارانش ناید گزند
جهان کردهام از سخن چون بهشت از این بیش تخم سخن کس نکشت
از آن پس نمیرم که من زندهام که تخم سخن من پراگندهام
هر آن کس که دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین
اکنون ما ایرانی ها چرا باید از زیباترین واژههای دم دستمان در «زبان شیرین پارسی» چشمپوشی کنیم و از واژگان عربی یا انگلیسی
یا روسی یا فرانسوی که مینوی بسیاری از آنان را هم بدرستی نمیدانیم بهره بگیریم؟
و به جای توان و توانایی بگوییم قدرت؟
به جای ماهیچه بگوییم عضله؟
به جای کَپَل بگوییم باسن که فرانسوی است؟
به جای نیرو و نیرومندی بگوییم قوت؟
به جای پررنگی و پرمایگی بگوییم غلظت؟
به جای سرشکستگی بگوییم ذلت؟
به جای فرنود بگوییم دلیل و علت؟
به جای اندک و کمبود بگویم قلت؟
به جای شکوه بگویم عظمت؟
به جای خودرو بگویم اتومبیل یا ماشین؟
به جای پیوست بگویم ضمیمه، اتاشه!!
به جای مردمی و مردم سالاری هم بگویم «دموکراتیک»
به هر روی، چون ما ایرانیان نامهایی به زیبایی بهرام و بهمن و بهداد و ... نداریم، نام فرزندانمان را میگذاریم علیاکبر، علیاوسط،
علیاصغر! (یعنی علی بزرگه، علی میانی، علی کوچیکه!)
پسران دیگر را هم چنین نام مینهیم: غلامعلی، زینعلی، کلبعلی (سگِ علی= نامی که شاه اسماعیل صفوی برخود نهاده بود و از زمان او
همه گیر گردید) محمدعلی، حسینعلی، حسنعلی، سبزعلی، گرگعلی، شیرعلی، گداعلی، قوچعلی و....
نام آب کوهستانهای دماوند را هم میگذاریم آبعلی!
وچون در زبان پارسی نامهایی مانند سهراب، سیاوش، داریوش و... نداریم نام فرزندانمان را میگذاریم اسکندر، عمر، چنگیز،
تیمور،حسین و ...
و چون نامهای خوشآهنگی همچون: پوران، دُردانه، رازدانه، گلبرگ، بوته، گندم، آناهیتا، ایراندخت، مهرانه، ژاله، الیکا (نام ده و رودی
کوچک در ایران)، چیمَن(در فرهنگ کُردی)، نام دختران خود را میگذاریم: زینب و رقیه و معصومه و زهرا و سکینه و سمیه و فاطمه و
...
دانای توس فرمود:
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
از آنجایی که ما ایرانیان مانند دانای توس، مهر بیکرانی به میهن خود داریم
به جای «رستمزایی» میگوییم سزارین
رستم در زهدان مادرش رودابه آنچنان بزرگ بود که مادر نتوانست او را بزاید، بنابراین پزشکان، پهلوی مادر را شکافتند و رستم را
بیرون آوردند. چنین پیشامدی برای سزار، کیسر روم هم پیش آمد و مردم باخترزمین از آنپس به اینگونه زایاندن و زایش میگویند
«سزارین». ایرانیان هم میتوانند به جای واژهی «سزارین» که در زبان پارسی روان شده، بگویند: رستمزایی
به نوشابه میگوییم: شربت
به کوبش و کوبه میگوییم: ضربت
به خاک میگوییم: تربت
به بازگشت میگوییم: رجعت
به جایگاه میگوییم: مرتبت،مقام،منزلت
به هماغوشی میگوییم: مقاربت،مجامعت
به گفتاورد میگوییم: نقل قول
به پراکندگی میگوییم: تفرقه
به پراکنده میگوییم: متفرق
به سرکوبگران میگوییم: قوای انتظامی
به کاخ میگوییم قصر،
به انوشیروان دادگر میگوییم: انوشیروان عادل
به خاک سپردن = مدفون کردن
به جای پدافند میگوییم: دفاع کردن= تدافع = دفع دشمن= دفع بلغم
به جای «دستوَر» از واژگان کهن پهلوی می گوییم :وزیر
به جای جنگ میگوییم: مدافعه، مرافعه، حرب، محاربه.
به خراسان میگوییم: آستان قدس رضوی!
به جای «آریانا» میگوییم :مشهد مقدس
به چراغ گرمازا میگوییم: علاءالدین! یا والور!
به کشاورز میگوییم: زارع
به کشاورزی میگوییم: زراعت
اما ناامید نشویم. این کار شدنی است!
تا سالها پس از انقلاب مشروته به جای دادگستری میگفتیم عدلیه به جای شهربانی میگفتیم نظمیه به جای شهرداری و راهداری
میگفتیم بلدیه به جای پرونده می گفتیم دوسیه.
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 531
#168
Posted: 9 Dec 2012 21:28
دولت هم موافق نظر مجلس شد؛ “عقل زن در 40 سالگی کامل میشود”
جرس: بحث و جنجال درباره شرط اجازه ولی قهری یا حاکم شرع برای صدور گذرنامه دختران مجرد زیر ۴۰ سال همچنان ادامه دارد. فروردین ماه امسال لایحه گذرنامه از سوی دولت به مجلس ارائه شد. پس از ۸ ماه و در روزهای پایانی آبان ماه، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس خبر داد که در جریان بررسی و تصویب این لایحه، مواردی هم در مورد سفر زنان مجرد درنظر گرفته شده و برای تصویب نهایی به صحن علنی مجلس خواهد رفت. تغییراتی که به موجب آن زنان مجرد زیر ۴۰ سال باید با اجازه "ولی قهری" خود یا حکم شرعی "حاکم شرع" از کشور خارج شوند. به این معنا که پس از تصویب نهایی و قانون شدن این طرح، زنان مجرد زیر ۴۰ سال باید با اجازه پدر یا جد پدری یا کسی که قانون گذار او را ولی زن مجرد مشخص میکند، گذرنامه دریافت کنند.
عقل دختران در چهل سالگی کامل میشود!
گرچه در ابتدا دولت مخالف اعمال چنین محدودیتهایی به نظر میرسید و معاون سرمایههای اجتماعی مرکز امور زنان و خانواده تاکید بود در لایحه تنظیمی دولت، محدودیتی در صدور گذرنامه برای زنان مجرد بالای ۱۸ سال یا افرادی که به حکم دادگاه رشید شناخته شدهاند پیش بینی نشده است، اما در تازهترین اظهارنظرها زهرا سجادی معاون امور خانواده مرکز امور زنان ریاست جمهوری روز جمعه ۱۷ آذر ماه گفته است: "اگر دختری به سن ۴۰ سالگی برسد، چون سن عقلی او کامل شده است، میتواند خودش برای خروج از کشور برای مواردی مانند فرصتهای مطالعاتی و اخذ تخصص تحصیلی تصمیم بگیرد، اما دختران زیر ۴۰ سال از نظر شرعی نیز مجاز نیستند که بدون اذن ولی گذرنامه دریافت و از کشور خارج شوند."
او همچنین معتقد است: "همانگونه که زن حتی در سن ۴۰ – ۵۰ سالگی باید با اجازه همسر خود گذرنامه دریافت کند، دختر نیز باید با اذن پدراین کار را انجام دهد."
فراکسیون زنان مجلس هم نه تنها از این طرح دفاع کرده بلکه حتی اعمال سختگیریهای بیش از محتوای این طرح را مدنظرقرار داده است. چنانچه به گفته لاله افتخاری سخنگوی فراکسیون زنان مجلس نهم " مصوبه ضرورت موافقت ولی قهری یا حاکم شرع بهمنظور صدور گذرنامه برای دختران زیر۴۰ سال نباید تنها با توجه به سن دختران اعمال شود بلکه دخترانی که با هدف نامشخصی قرار است به خارج از کشور سفر کنند، باید مشمول این مصوبه شوند."
او افزوده است: "در چند سال اخیر محدودیت خروج دختران از کشور برداشته شده است؛ اما برخی افراد از این وضعیت سوء استفاده کردند، همین امر برای نظام مشکلاتی را به وجود آورد و وجهه دختران را خدشه دار کرده است، بنابراین تصمیم گرفته شد تا شرایط بهگونهای فراهم شود تا دخترانی که قصد سوءاستفاده ندارند بتوانند بر اساس شرایط و ضوابطی از کشور خارج شوند."
آقایان و حل محدودیتها با صیغه
شهلا میرگلوی بیات، نایب رییس فراکسیون زنان مجلس در گفتوگو با روزنامه اعتماد گفته است: "اینکه زنان و دختران ما با چه هدفی از کشور خارج میشوند تقریبا مشخص است. برخی از دختران پذیرش تحصیلی دارند، برخی برای کنفرانسهای علمی میروند، برخی زنان تاجر و بازرگان هستند و برای معاملات تجاری از کشور خارج میشوند، برخی از دختران هم برای دیدن خانوادههایشان میروند در این موارد هم دعوتنامهای وجود دارد و مدارکی مشخص. اما برخی سفرها درهیچ کدام از این موارد نمیگنجد و این گروه بخش کوچکی از زنان را تشکیل میدهند."
او در ادامه ادعا کرده که این بخش کوچک در گذشته برای برخی کشورها مشکلاتی بهوجود آورده و باعث اعتراض آنها شدهاند: "برخی از این زنان که هدفی نامشخص برای خروج از کشور داشتند، مشکلاتی را برای جامعه ایرانی به وجود آوردند که موجب اعتراض از سوی وزارتخانههای امور خارجه کشورهای دیگر شد. این موارد مشخص است و نیاز به بررسی دارد، حتی سفرهای توریستی و گردشگری زنان در این محدوده سنی هم جزو سفرهای با هدف نامشخص است و در زمره سفرهای هدفدار نمیگنجد.."
از نماینده ساوه پرسیده شده پس چرا این محدودیتها برای مردان درنظر گرفته نمیشود و آیا ممکن نیست مردان هم "سفرهای با هدف نامشخص" داشته باشند؟ بیات پاسخ داده است: "باید بپذیریم که یکسری اختلافات دینی بین زن و مرد وجود دارد، محدودیتهای شرعی که برای زنان هست برای مردان وجود ندارد. آقایان میتوانند با جاری کردن صیغه محدودیتهایشان را برطرف کنند ولی زنان نمیتوانند. درست است که آقایان باید خیلی مسائل را رعایت کنند اما محدودیت زنان را ندارند." او همچنین افزوده: "اینکه مردان در کشورهای دیگر چه میکنند و برخی سفرها به برخی کشورها چه عوارضی به دنبال دارد به خودشان مربوط است. اما درباره زنان کشور اسلامی این قضیه تفاوت دارد."
یک بدعت توهین آمیز
این اولین بار است که دریافت گذرنامه برای زنان در ایران مشروط به اجازه مردان یا حکم دادگاه میشود. طبق قانون گذرنامه در ایران، افراد زیر ۱۸ سال برای گرفتن گذرنامه به اجازه رسمی ولی خود نیاز دارند و درباره زنان و مردان بالای ۱۸ سال تأکیدی وجود ندارد و تنها زنان متاهل برای دریافت گذرنامه به اجازه رسمی همسر خود یا حاکم شرع احتیاج دارند.
حال این بدعت گذاری با اعتراض گروههای فعال حقوق زنان روبرو شده که این طرح را حرکتی رو به عقب دانسته و معتقدند چنین طرحی توهین آمیز و تبعیض آمیز است.
چنانچه تعدادی از فعالان حقوق زنان فراخوانی برای امضای یک بیانیه در مخالفت با این مصوبه مجلس دادهاند. در این بیانیه آمده: "در حالیکه فشارهای اقتصادی روز به روز حلقهٔ زندگی را برای مردم تنگتر میکند و در حالیکه زنان دوشادوش مردان میکوشند تا چرخهای زندگی را به گردش دربیاورند، قانونگذاران ظاهرن دغدغهای مهمتر از عقبراندن زنان به لحاظ قانونی ندارند و به جای تقدیر از تلاشهای زنان در کسب مدارج علمی، و تسهیل زندگی زنان و مادران ایرانی در به دست گرفتن سرنوشت خویش و یا فراهم کردن امکانات بیشتر برای پیشرفت زنان در جامعهٔ امروز، میکوشند روز به روز همان اندک حقوق باقی مانده برای زنان را از آنان بازپس بگیرند."
الهه کولایی، نماینده مجلس ششم هم در یادداشتی به انتقاد از این تصمیم پرداخته و پرسیده است: "آیا تصویب اعمال ولایت بر دختران زیر ۴۰ سال و زیر پرسش قرار دادن اهلیت آنان در اداره هوشمندانه و مدبرانه امور خود در سفر خارج از کشور، غفلت از دستاوردهای ارزشمند حضور گسترده اجتماعی زنان و رشد همهجانبه آگاهی و شعور مثالزدنی آنان نیست؟ در شرایطی که شایستگی دختران ایرانی برای تشکیل خانواده و پذیرا شدن نقش پراهمیت و تعیینکننده مادری در ۱۶ سالگی در قوانین کشور مورد شناسایی قرار گرفته است، چرا باید دختران زیر ۴۰ سال با اجازه "ولی خود" گذرنامه بگیرند و از کشور خارج شوند؟"
دبیر ائتلاف اسلامی زنان نیز به شدت منتقد این رویه و تصمیم است. توران ولیمراد میگوید: "امروز زنان با رای خود رئیس جمهور، نمایندگان خبرگان رهبری، نمایندگان مجلس قانونگذاری و نمایندگان شورای شهر را انتخاب میکنند. رای همین زنان است که در مرحله دوم رهبر نظام و وزرا را انتخاب میکند. به همین ترتیب رای زنان در تمام ارکان نظام نقش تعیین کننده دارد. سئوال این است که نمایندگان کمیسیون امنیت ملی که البته به تقاضای دولت پاسخ دادهاند، چگونه نظر دادهاند که همین زنان در تعیین سرنوشت و حفظ سلامت رفت و آمد خود به خارج از کشور صغیر دیده میشوند و محتاج اجازه یک ولی قهری؟"
او معتقد است که "همین نگرش به زن به عنوان موجود نیازمند قیم است که اجازه خشونت جنسی به کودکان زیر سن بلوغ را میدهد. و ازدواج کودک زیر سن بلوغ را با اجازه ولی مجاز و قانونی میکند. این دختر زیر سن بلوغی که میتواند به عقد ازدواج یک مرد کامل بالغ درآید و همین قانون آسیبهای در اثر این ازدواج را هم دیده و مجازاتش را هم تعیین کرده، حتی مرگ او هم در اثر همین ازدواج در همین لایحه دیده شده، چه گونه است که این دختر تا ۴۰ سالگی صغیر محتاج قیم میشود به گونهای که نمیتواند مصلحت خود را تشخیص دهد و سلامت خود را حفظ کند؟"
اعتراضهای زنان در این موارد همیشه موثر بوده است نمونه روشن آن را میتوان در خصوص لایحه حمایت از خانواده که با هجمه مخالفتها روبه رو شد و بازماند، دید. باید منتظر بود و دید که آیا این بار هم اعتراض مخالفان، مجلس را از تصویب این طرح تبعیض آمیز باز میدارد یا نه!
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
ارسالها: 648
#169
Posted: 10 Dec 2012 21:00
یکی از مصدومان دبستان شینآباد درگذشت
برای «سیران یگانه»، دختر ایران زمین که در مدرسه سوخت
نمیدانم که دخترک سرزمینم چه چهره زیبایی داشته و نمیدانم که سیران، انگبین کدامین خانواده پیرانشهری بوده است؛ اما آقای وزیر، یک چیز را خوب میدانم. دخترکم آنگاه که در آن کلاس سرد و نمور بر نیمکتهای نه آنچنانی مینشسته، آن گاه که سرما و بوی نفت را تحمل میکرده، در سر رؤیاهایی بزرگی میپرورانده است.
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۱ - ۰۹:۵۵
خبر کوتاه بود و غمانگیز؛ نماینده پیرانشهر و سردشت مجلس شورای اسلامی گفت: «سیران یگانه» از مصدومان حادثه آتشسوزی دبستان شینآباد درگذشت.
شب گذشته، رسول خضری، نماینده پیرانشهر و سردشت ضمن بیان این خبر گفت: متأسفانه ساعتی پیش، یکی از مصدومین حادثه آتشسوزی دبستان «انقلاب اسلامی» روستای «شینآباد» به نام «سیران یگانه» در اثر شدت جراحات وارده ناشی از سوختگی درگذشت.
نمیدانم که دخترک سرزمینم چه چهره زیبایی داشته و نمیدانم که سیران، انگبین کدامین خانواده پیرانشهری بوده است؛ اما آقای وزیر، یک چیز را خوب میدانم. دخترکم آنگاه که در آن کلاس سرد و نمور بر نیمکتهای نه آنچنانی مینشسته و آنگاه که سرما و بوی نفت را تحمل میکرده، در سر رؤیاهایی بزرگی میپرورانده است.
سیران این سرزمین، آرزوهایش را در اتاقی دنبال میکرده که دستگیرهای نداشته است. او فرداهای زیبای خود، خانواده و پیرانشهر را امید داشته است. اصلا شاید آقای وزیر، سیران ما در رویایش در آینده خود را وزیری میدیده که دیگر در مرگ هیچ دانشآموزی متهم و مقصر نباشد!
آقای وزیر، سپیده فردای این سرزمین، سیرانی را کم دارد که بخشی از سرنوشت این مرز و بوم بود.
ما اهالی رسانه کاری از دستمان نمیآید! هر بار بر کوتاهی وزیر، وکیلی و مقامی خرده گرفتیم تا او متوجه مسئولیت باشد؛ اما با یک انگ سیاسیکاری، هر مسئولی در این مملکت دلسوزان و منتقدان را ساکت و نقص و عیب خود را پنهان میکند.
ما کاری از دستمان نمیآید! زین پس باید حرف آقای وزیر را گوش کنیم و تک تک مدارس را بگردیم و در صورت دیدن عیب و نقص به آقای وزیر هشدار دهیم!
ما کاری از دستمان نمیآید!
او فقط ده سال داشت ؛ سیران یگانه
ویرایش شده توسط: christopher
ارسالها: 531
#170
Posted: 11 Dec 2012 15:32
ایران کشوری است که در آن یک پسر ۱۸ ساله بدون نیاز به اجازه کسی میتواند راسا برود و پاسپورت بگیرد، در حالیکه یک زن بالغ و عاقل ۴۰ ساله حتی اگر دکتر، مهندس، وکیل و یا استاد دانشگاه هم باشد نمیتواند برود پاسپورت بگیرد و حتما به اجازه قیم خود نیاز دارد!! (عطف به تصویب یک قانون ضد زن دیگر در رژیم اسلامی)
در نظر آخوندها و اسلامگرایان، زنها موجوداتی کم عقل و نادان هستند که همواره به یک سرپرست و آقا بالاسر نیاز دارند! تا زمانی که ازدواج نکرده اند قیم و صاحب اختیار آنها پدر، برادر و یا عموی آنهاست، بعد از ازدواج هم شوهر این سرپرستی را بر عهده میگیرد!! حالا اگر زنی هیچ کدام از اینها را نداشته باشد، حاکم شرع (یک عدد آخوند) برای او تصمیم میگیرد که به او پاسپورت بدهد یا ندهد…!
جالب اینه در همه جای دنیا ازدواج زیر ۱۸سال امری غیر فانونی در خیلی از کشورها هست.در ایران اگر دختری زیر ۱۸ سال ازدواج کرد و قیم داشت یعنی به سن عقل میرسه!!! و البته بازم به سن عقل نیست در واقع چون بدون اجازه ی اونها نمی تونن خارج بشن از کشور.
فکر کنم از نظر قانونگذاران الان من یه ادم نابالغ دارای عدم صلاحیت رفتاری و عقلی هستم نسبت به پسری که تازه ۱۸ سالش شده.
حالا حکایت از ماست که برماست وقتی تحقق پیدا می کنه که اینو می شنویم:
زهرا سجادی معاون امور خانواده مرکز امور زنان ریاست جمهوری روز جمعه ۱۷ آذر ماه گفته است: "اگر دختری به سن ۴۰ سالگی برسد، چون سن عقلی او کامل شده است، میتواند خودش برای خروج از کشور برای مواردی مانند فرصتهای مطالعاتی و اخذ تخصص تحصیلی تصمیم بگیرد، اما دختران زیر ۴۰ سال از نظر شرعی نیز مجاز نیستند که بدون اذن ولی گذرنامه دریافت و از کشور خارج شوند."
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است