ارسالها: 3291
#25
Posted: 16 Jul 2010 10:07
RONIN: مريم صبری از تجاوز در بازداشت سخن گفت
عشق من عاشقم باش! ≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈ دل نه اجبار میفهمد نه نصیحت...
آنکه لایق دوست داشتن است را دوست می دارد.
ارسالها: 343
#27
Posted: 16 Jul 2010 12:42
گفتگو با یک مرد دو زنه اینجا پر از مردهای چند زنه است چه شد که تصمیم گرفتید همسر دیگری انتخاب کنید ؟ همسران تان با این موضوع موافق اند ؟ از کجا این موضوع را می دانید ؟ همسران تان چند ساله اند ؟ چند سال با همسر اولتان زندگی کرده ا ید؟ و بعد از 10 سال زندگی مشترک تصمیم به ازدواج دوباره گرفتید .همسر اولتان هیچ اعتراضی به این موضوع نکرد ؟ همسرتان از این موضوع ناراحت نشد ؟ مساله چند همسری بین مردان بلوچ رواج دارد؟ چرا ؟ در مورد شما چگونه بود ؟ پس طرح ازدواج مجدد را در ذهن داشتید ؟ می توانم بپرسم از چه زمان تصمیم به این کار گرفتید ؟ پس امکان دارد به فکر ازدواج سوم و چهارم هم بیفتید ؟ اگر موقعیتش پیش بیاید چنین کاری می کنید ؟ پدرتان چند همسر داشت ؟ خودتان هم دختر دارید ؟ ایا حاضرید دخترانتان هم همسر دوم مردی شوند ؟ اگر روزی دخترانتان به دلیل این موضوع بخواهند از همسرشان جدا شوند این اجازه را به انها می دهید ؟ می خواهم بدانم به لحاظ قلبی چقدر به این چنین ازدواجی برای دخترانتان مایلید ؟ شما هنگام ازدواج دوم نظر همسر اولتان را پرسیدید ؟ یعنی رضایتش را گرفتید ؟ خب این چه رضایت بود ؟ از پس هزینه های دو همسر و چند فرزند چگونه بر خواهید آمد ؟ پس چرا آنقدر با اطمینان از رضایت همسران تان سخن می گوئید ؟ پس چرا با علم به این موضوع همسرا ن تان را رنجاندید ؟ مردها به چند زن نیاز دارند ؟ یعنی همه مردها باید دو زن بگیرند ؟ اگر همسر اولتان بخواهد طلاق بگیرد شما او را طلاق می دهید ؟ پس چرا زن دوم گرفتید ؟ خانمهایتان هم با هم دوستند ؟ برای دومی عروسی هم گرفتید ؟ خانم اولتان هم در این عروسی شرکت کرد ؟ مادرتان به ا ین کار راضی بود ؟ فرزندان تان چه نظری در این باره دارند؟ شاید انها بخواهند شما همیشه با انها باشید ؟ ملاکتان برای انتخاب همسر دوم چه بود ؟ یعنی خوشحالید ؟ این خوشحا لی مختص شماست یا همسران تان هم چنین حسی دارند ؟ شب عروسی تان اصلا به همسر اول تان فکر می کردید وغمی که او در دل داشته است ؟نه اصلا.آنقدر جشن شلوغ بود و من خوشحال که به یادش نیفتادم .
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند, باشد که رستگار شوید
ارسالها: 163
#28
Posted: 16 Jul 2010 15:26
عليرضا پناهيان :
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
صفحه 3 از 40