ارسالها: 163
#55
Posted: 4 Sep 2010 11:14
تيراندازي بسوي خانه كروبي و شعار نويسي عليه وي
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
ارسالها: 163
#56
Posted: 7 Sep 2010 16:37
کودکان خوزستانی هنوز در خطرات باقیمانده از جنگ زندگی میکنند نسل کودکان امروز خوزستانی مانند نسل گذشته، شاهد جنگ نبودهاند اما هنوز در خطرات باقی مانده از جنگ زندگی میکنند. مسئولیت این خطرات با چه کسانی است؟ حفاظت از جان و مال و حقوق و امنیت شهروندان از وظایف دولت است. استان خوزستان با وسعت ۶٣۶٣٣ کیلومتر مربع در جنوب غربی کشور واقع است، از شمال به استان لرستان، از شمال شرق به استان چهار محال و بختیاری، از شرق به استان کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب شرق به استان بوشهر، از جنوب به خلیج فارس، از غرب به کشور عراق و از شمال غرب به استان ایلام محدود میشود. استان خوزستان از جمله یکی از مهمترین و با ارزشترین مناطق ایران است. در طی هشت سال جنگ میان و عراق، بیش از یک میلیون و ٣٨٠ هزار هکتار از زمینهای استان مینگذاری شده که تاکنون بیش از یک میلیون و ١٠٠ هزار هکتار پاکسازی شدهاند. نوع انفجارها و وسیله انفجار در خوزستان متفاوت است. در خوزستان بیشترین عامل انفجار، ابزار و آلات جنگی و مهمات عمل نکرده است. ناحیه کاشت مین در خوزستان به شکل متمرکز است. با این وجود اطلاعات دقیقی در مورد انفجار و تلفات در دست نیست. کارشناسان بر این باورند که آبادان و پنج کیلومتری خرمشهر به شدت درگیر مهمات عمل نشده است. نوار مرزی کنار اروندرود و محور روستایی آبادان بیشترین حجم مهمات عمل نکرده را دارا است. چنانچه سال گذشته به طور اتفاقی در دشت آزادگان جوان ١٨ ساله پایش را ای بروی مین، از دست داد. اصلیترین مشکل در امر پاکسازی مین در خوزستان، پراکندگی گسترده مهمات عمل نشده در این استان است. خطر در کمین چه کسانی است؟ تردد پر خطر مردم در مرز: بیشتر مردم ساکن در استان خوزستان، در شهرهای مرزی و یا عراق فامیل دارند. طبق رسوم، هرسال خانوادهها برای دید و بازدید با یکدیگر به ویژه زمان عید فطر به آنطرف مرزها میروند و در معرض خطر برخورد با مینها قرار میگیرند. منطقه اروند کنار نوار مرزی سیم خاردار نداشته و منطقه علامتگذاری نشده است، به همین سبب بسیاری از طوایف ساکن در این منطقه به علت رفت و آمد در این ناحیه در معرض انفجار قرار گرفتهاند. همچنین ماهیگیران بسیاری نیز با مشکل مواجه میشوند. با توجه به اینکه ٣/١ استان بیسواد و یا کم سواد هستند و بیشتر ساکنان این مناطق، آموزش آنان در زمینه خطرات مینها و مهمات عمل نشده با شیوه مرسوم بسیار سخت و کم اثر است. کودکان: کنجکاوی در کودکان عامل تاثیرگذاری است. در منطقه فاو که در تیر رس دشمن بوده است گل نرم وجود دارد که مهمات عمل نکرده و مینها فرو رفتهاند و بچهها در آنجا بازی میکنند. در منطقه خزعل آباد در زمان جنگ عراقیها بیتوته داشتهاند به کرات مین منفجر شده است ولی علامتگذاری نشده است، در حالی که آنجا یکی از مناطق پر رفت وآمد کودکان برای بازی است. کودکان در شوش و دشت آزادگان بیشتر به کار کشاورزی مشغول هستند به همین سبب در معرض خطر برخورد یا انفجار قرار میگیرند اما کار کودکان در اینگونه مناطق تنها به کشاورزی ختم نمیشود. تعداد زیادی از آنها به جمعآوری نایلکس، سبزیفروشی و یا دستفروشی مشغول هستند که گاهی دیده شده که بر اثر گشتن در زبالهها با انفجار مین روبرو شدهاند. شکل کار کودکان نه تنها آنها را در معرض خطر روبرو شدن با انفجار قرار میدهد بلکه فقر آنان و خانوادههایشان مسأله دیگری را رقم میزند و آن تلاش برای فروش قطعات مهمات منفجر نشده است. کودکان زیادی، پوکهها را جمعآوری میکنند، به فروش میرسانند و گاهی با انفجار آنها در دستانشان روبرو میشوند. اما وجود ٢٣ هزار کودک در سن مدرسه در استان که به مدرسه نمیروند امر آموزش خطرات مین را به منظور افزایش آگاهی آنها در اجتناب با مین و سایر مهمات عمل نشده را، بسیار سخت میکند. چه بسا که این ٣ هزار کودک جزو دستهای از کودکانی هستند که به کار مشغولاند و در معرض خطر بیشتری قرار دارند. آنها نه تنها از تحصیل محروماند بلکه جانشان نیز در معرض آسیب قرار دارد. عشایر: عشایر به واسطه تحرک و جابهجایی زیاد جمعیتی همواره در مناطق آلوده به مین در معرض خطر قرار دارند. در استان خوزستان نیز عشایر ساکن در استان همدان و لرستان، ۶ ماه در سال را در خوزستان میگذرانند که جمعیت بسیاری از آنان در این مدت ۶ ماه اقامت در خوزستان در معرض خطر قرار دارند، نه تنها جانشان بلکه احشام آنان به عنوان تنها راه کسب درآمدشان نیز در معرض خطر انفجار هستند. گاهی دیده شده است که به علت عدم علامتگذاری مناطق احتمالی پر خطر، بسیاری از عشایر به این مناطق رفتوآمد میکنند. کاروان راهیان نور، بازدید از مناطق جنگی و انفجار: بازدید از مناطق جنگی یکی از مسائل استان است. دو دسته بازدیدکنندگان از مناطق مرزی و جنگی و همچنین سربازانی که در مرز تردد دارند بیشتر در معرض آسیب انفجار هستند. گاهی دیده شده است که گروههای مختلف مردمی که برای بازدید از مناطق جنگی به این مناطق سفر میکنند به علت قرار داشتن در مناطق آلوده با انفجار، قطع عضو و یا کشته شدن مواجه شدهاند. نمونهای تاسفبار از این گونه حوادث انفجار در محل غذاخوری کاروان نور دانشجویان پزشکی در سال ۸۴ در منطقه چزابه بود که منجر به کشته شدن هفت نفر و زخمی شدن دهها تن گردید. تعداد افرادیکه هر روز به ویژه در فصول گرم سال در معرض خطر قرار دارند کم نیست. این خود علتی ضروری برای اندیشیدن به راههای موثر بر پیشگیری از خطرات احتمالی و تعهد به امر پاکسازی مناطق آلوده به مین و مهمات جنگی است. نسل کودکان امروز خوزستانی مانند نسل گذشته، شاهد جنگ نبودهاند اما هنوز در خطرات باقی مانده از جنگ زندگی میکنند. مسئولیت این خطرات با چه کسانی است؟
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
ارسالها: 163
#57
Posted: 10 Sep 2010 16:57
به دختران اعدامی تجاوز می شد که به بهشت نروند! مصاحبه امیر جواهری با سودابه اردوان مهدی کروبی رئیس دو دورۀ مجلس شورای اسلامی روز هفتم مرداد ۱۳۸۸ در نامه ای خطاب به ایة الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری نوشت: «برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده اند به طوری که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده اند و در کنج خانه های خود خزیده اند.» در سال های نه چندان دور نیز نامۀ دیگری نوشته شد و در تاریخ ثبت شد. ۱۷ مهرماه سال ۱۳۶۵ ایة الله منتظری قائم مقام رهبری درنامه ای خطاب به ایة الله خمینی رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشت: «آیا می دانید در بعضی از زندان های جمهوری اسلامی دختران جوان را به زور تصرف کرده اند؟ آیا می دانید که هنگام بازجویی از دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟» نسرین پرواز از زندانیان سیاسی سابق و از بازماندگان اعدامهای سال ۱۳۶۷ و نویسندۀ کتاب «زیر بوته های لاله عباسی» در گفتگو با رادیو فردا از آنچه در دوران بازداشت در زندان های ایران بر او گذشته و دیده ها و یادهایش سخن می گوید: نسرین پرواز «سال ۵۷ وقتی از انگلیس به ایران بازگشتم اولین تظاهرات را دیدم. زمانی که روزنامۀ آیندگان را بسته بودند مردم ریختند بیرون و برای آزادی شعار می دادند. حزب الله ریخت توی جمعیت و چاقو زد. این حوادث زندگی مرا تغییر داد و من نتوانستم برگردم انگلیس. سال ۶۱ دستگیر شدم. حکمم اعدام بود. منتها پدرم توانست تغییرش بدهد.» خانم پرواز در توضیح این نکته می گوید: «لاجوردی چند صد نفری را به خانواده هایشان فروخت. اعدامی بودند ولی پول هنگفتی گرفت و آزادشان کرد. سال ۶۹ بعد از آمدن هیأت رسیدگی به زندان ها، بار سومی که گالین دوپول آمده بود زندان اوین، شب من آزاد شدم.» شما در طول این ۹ سال آیا شاهد شکنجۀ جسمی و یا تجاوز به زندانیان زن بودید و احیاناً چنین مواردی را در مورد زندانیان مرد شنیدید؟ نسرین پرواز: من خودم شکنجه شدم و پاهایم فلج شد. نمی توانستم راه بروم. من قبل از اینکه دستگیر بشوم با دختری به نام یاس آشنا شدم. ۱۴ ساله بود که توی تظاهرات دستگیر شد و سه پاسدار در کمیته به او تجاوز کردند. او بچه بود که حامله شد. رفتم که ببینم بتوانم کمکش کنم برای کورتاژ. در زندان هم با دختری به نام آناهید آشنا شدم که با دخترخاله اش دستگیر شده بود. آناهید وقتی دستگیر شد ۱۲ سالش بود. دخترخاله اش ۱۴ سالش بود. اینها در دوران بازجویی توی دو سلول کنار هم بودند. بازجو به دخترخاله اش تجاوز کرد. آن دو شب ها که پاسدارها توی بند نبودند با هم حرف می زدند. دخترخاله اش به آناهید می گوید که من می خواهم خودکشی کنم و تو نباید ناراحت بشوی. می گوید که به من تجاوز شده و دوست ندارم دیگر زندگی کنم. آناهید خودش برای من تعریف کرد که تمام شب با سر و صدا سعی می کرده پاسدارها را متوجه کند که نگذارند دخترخاله اش خودکشی کند اما موفق نشد و او خودکشی کرد. خانم پرواز با اشاره به ماجرای دختری که او را در کتابش «یاس» نام داده که در ۱۴ سالگی در پی تجاوز حامله شده بود می گوید: نتوانست در کورتاژ به او کمک کند چون پول زیادی برای این کار می خواستند. وی سپس به شرح ماجرای ازدواج یاس با یک جوان و کشتن بچه پس از به دنیا آمدن می پردازد. خانم پرواز می افزاید این ماجرا را در کتابش نقل کرده است. آیا موارد دیگری از تجاوزهای جنسی یا سوء استفاده های جنسی در زندان زنان مد نظرتان هست؟ نسرین پرواز: دختری را بردند توی سلول انفرادی، توی گوهردشت. یک روز او را بردند و بعد از دو روز وقتی آمد حالش بد بود. یک دفعه شروع می کرد به جیغ زدن. حرف هایی می زد که موقع تجاوز در دفاع از خودش می گفت. دوستانش می فهمند که به او تجاوز شده، حال روحیش خراب بود. بعد از چند سال آزادش کردند. آمد بیرون در خارج از کشور دست به خودکشی زد. خانم پرواز می افزاید: «متأسفانه جامعه برخورد درستی به مسأله تجاوز نمی کند. برای همین کسانی که به آنها تجاوز شده بیشتر از متجاوزان مواظبند لو نروند. خانوادۀ همین دختر به کسی نگفتند که او خودکشی کرده. اما به نظر من خودکشی او یک خودکشی فردی نیست، خودکشی سیاسی است. گفتند با ماشین تصادف کرده.» خانم پرواز معتقد است که خانوادهای قربانیان تجاوز باید موضوع تجاوز را علنی کنند. به باور وی به دلیل فرهنگ جامعه کسی جرأت نمی کند بگوید که مورد تجاوز قرار گرفته است. در مورد آقایان آیا اطلاعاتی دارید؟ آیا در زندان به پسرها و مردان هم تجاوز شده یا می شود؟ نسرین پرواز: در دهۀ شصت به مردان هم تجاوز می کردند. ولی وسعت آن به اندازۀ امروز نبود. الان اینها متوجه شده اند که تجاوز وسیله ای است و فشار سریعی است که از نظر روحی و جسمی تأثیر بیشتری بر فرد دارد. من سه تا از آقایان را می شناسم که به اینها تجاوز شده، یکی از آنها دوازده سال پیش مورد تجاوز واقع شد و صدمه زیادی دیده. دو نفر دیگر در دستگیری های دو سال پیش مورد تجاوز قرار گرفته اند. یکی از آنها هنوز مشغول مداوای جسمی است. خانم پرواز به قربانیان و خانواده های قربانیان تجاوز توصیه می کند به درمان های روانی بپردازند. وی بر این باور است که نوشتن هم یک نوع درمان است و کمک می کند به شناخت مشکلات. ************************************************ سودابه اردوان زندانی سیاسی سابق و بازماندۀ قتل عام زندانیان سیاسی سال ۱۳۶۷ که هشت سال را در زندان های اوین و قزل حصار بسر برده می گوید: وی از کسانی سخن می گوید که نمی خواهند دختران اعدامی به بهشت بروند. سودابه اردوان سودابه اردوان: شکنجۀ جنسی یک ابزار دیگری است برای خرد کردن زندانی. این چیزی نیست که مال الان باشد. از همان سال ۶۰ نگاهی که عمال جمهوری اسلامی و شکنجه گران بخصوص روی زن ها داشتند از این طریق همیشه فکر کردند که شکنجۀ بیشتری را می توانند اعمال کنند. یکی از متداول ترین چیزها این است که زندانیان سیاسی زن بخصوص در آن سال هایی که ما زندان بودیم اکثراً ۱۷ یا ۱۸ ساله بودند. بچه های جوانی بودند ازدواج نکرده. اینها را قبل از اینکه اعدام کنند فکر می کردند حتماً به اینها تجاوز کنند که اینها بهشت نروند. این سیستماتیک بود. اینها توجیه مذهبی پشت آن داشتند. در موردهائی مشخص بوده که به خانوادۀ فرد اعدام شده شیرینی یا مقداری کمی پول دادند که این شیرینی ازدواج دختر شماست قبل از اعدام! یک قوطی شیرینی فرستادند در عین حال گفتند که این قدر مثلاً پول گلوله باید بدهید. یک چیزی را اشاره کنم، تمام این چیزهایی که رو می شود الان و بحق هم باید رو شود، خیلی خوب است ولی دوران ما اختناق خیلی بد بود. یعنی دوران دهۀ ۶۰ که ما زندان بودیم. ما نمونه ای داریم. مثلاً زندان تبریز، بازجویی به شکل سیستماتیک به اکثر دخترهای زندانی تجاوز کرده بود ولی نه شرایط اجتماعی نه سیاسی مناسب نبود که کسانی که قربانی این تجاوزها شدند بتوانند صحبت کنند. کسی هم نبوده که حتی از داخل رژیم بخواهد این ها را افشا کند. ما خیلی ماجرا داریم که هنوز پس پرده است. شادی صدر حقوقدانی که خود به تازگی از زندان آزاد شده می نویسد: «ترانه موسوی چه همان دختر سبزپوشی باشد که در روز ۷ تير در تجمع اطراف مسجد قبا دستگير شد، مورد تجاوز قرار گرفت و بعد به دليل پارگی رحم و مقعد سر از بيمارستانی در کرج و سر آخر سر از سينه گورستانی بی نام و نشان در شمال ايران درآورد و چه اصلاً نباشد اسم رمز همه زنانی است که پس از انقلاب ۵۷ در زندان ها مورد تجاوز قرار گرفتند.»
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..
ارسالها: 163
#58
Posted: 13 Sep 2010 04:53
باز هم توهین به تاریخ و تمدن ایرانی
من تو را دوست دارم.. دیگری تو را دوست دارد.. دیگری دیگری را دوست دارد.. و این چنین است که ما تنهاییم..