ارسالها: 7149
#451
Posted: 22 Jul 2017 15:32
دست بوسی حسن روحانی و تقدیم دولت به آیت الله خامنه ایی در دیدار محرمانه آنها
حسن روحانی زیربار فشار آیت الله خامنه ای و محافظه کاران افراطی در همین گام اول شانه خم کرده است
اطلاعات موثق حاکی از آن است که چهره های شاخص دارای پایگاه اجتماعی که با حمایت خود ، روحانی را رئیس جمهور کردند، به شدت نگران این سازش هستند.
چرا چنین شده است؟ سه احتمال به ذهن می رسد:
الف- حسن روحانی برای حل مشکلات و مسائل عظیم و بحران های بزرگ تن به سازش با آیت الله خامنه ای و محافظه کاران افراطی داده است.
ب- حسن روحانی از شدت تقابل آیت الله خامنه ای، نظامیان و فقیهان درباری ترسیده است.
پ- بدترین احتمال محصول سوء ظن، این است که روحانی که اینک با حمایت شخصیت های دارای پایگاه اجتماعی و مردم به ریاست جمهوری رسیده، دیگر در دور دوم نیازی به آنان نداشته و باید خود را با رهبری و حامیانش سازگار سازد و به فکر آینده خود باشد.
روحانی نباید اجتماعات عظیم دوران انتخابات را فراموش سازد. او بود که می گفت ما راهمان را انتخاب کرده ایم. راه ما راه صلح و آزادی است. همه با دیدن آن سخنان و فیلم ها بارها گریستند و در انتخابات شرکت کردند.
نباید مردم و شخصت های برجسته دارای پایگاه اجتماعی اعم از مهندس موسوی، زهرا رهنورد، مهدی کروبی، سید محمد خاتمی، بیت آیت الله منتظری، عبدالله نوری، زندانیان سیاسی، و... احساس کنند که فریب خورده اند.
بدین ترتیب، امید و اعتماد نابود خواهد شد. چهار دهه زوال سرمایه اجتماعی، با دولتی خامنه ای پسند، به زوال بیشتر اعتماد و امید گرفتار خواهد شد.
صلح در خارج ( جهان و منطقه) و آزادی و مردم سالاری در داخل، نیازمند وزرایی است که به این آرمان ها و رویاها اعتقاد داشته و قدرت دنبال کردن این مطالبات هم را هم داشته باشند. عدالت و برابری منوط به رفع تبعیض است. چبرای رفع تبعیض، باید از طریق تبعیض مثبت (دادن امتیارهای بیش صاحب قدرت های همیشگی)، زنان و اقلیت ها را وارد قدرت کرد. زنان و اقلیت ها باید حتماً در کابینه حضور داشته باشند.
کابینه متخصص، با تجربه ، قدرتمند و آزادیخواه مطالبه همگانی است. این سهم خواهی نیست، که اگر هم بود هیچ اشکالی نداشت، برای این که براساس معیارهای دموکراتیک؛ طرف پیروز قدرت را در دست گرفته و حقوق اقلیت را هم رعایت خواهد کرد. روحانی باید بر سر پیمان خود با مردم بایستد.
روباه بنفش!!
شرایط کنونی!!
تا ۱۴۰۰ با روحانی!!
ما همه با هم هستیم!!
روحانی مــــوچـــکـــــریــــم!!!
ویرایش شده توسط: limoshirin65
ارسالها: 12859
#452
Posted: 23 Jul 2017 00:37
حقیـرها، حقیــرزادهها
صحبتهای پسر دکتر عارف درباره «ژن خوبی که از پدر و مادرش دارد» و اینکه همان ژن خوب، موجب شده که او بتواند در ۲۴ سالگی، قرارداد چندین میلیاردی با MTN آفریقای جنوبی منعقد کند، بدون تردید مصداق "جریحهدار کردن افکار عمومی" است و دادستان حق (و وظیفه) دارد او را بابت مطرح کردن بحث موهن «ژن خوب!» مورد پیگرد قضایی قرار دهد. افکار عمومی به شدت جریحهدار شده و زخمی است. یک جوان گستاخ، با وقاحتی بیمثال، بدون اشاره به مقام پدرش در آن زمان (عارف؛ وزیر اسبق مخابرات و ارتباطات بود) میگوید با تکیه بر «ژن خوب!» خود، توانسته در آن زمان (سن ۲۴ سالگی)، قراردادی چندین میلیاردی با شرکت مخابراتی آفریقایی ببندد و شرکت مخابراتی ایرانسل را راه بیاندازد! او میگوید موفقیتش، ربطی به جایگاه و مقام پدرش نداشته، بلکه مال «ژن خوب» اوست!
حرفهای او حقیقتاً قلب هر آدمی را به درد میآورد. و در جامعهی فلاکتزده ایران، قطعاً بحران ایجاد خواهد کرد. اما آن بحران و شورش، جامعه را میترکاند و نه از تاک نشان میماند، نه از تاکنشان! برای همین میگویم که اگر کمترین عقلانیتی در مسئولان باشد، میتوانند با تنبیه او، روح زخمی جامعه را تا حدی التیام بخشند. حداقل برای اینکه زمان بخرند! تردید نکنید که چنان شورشی، چیزی از ایران باقی نخواهد گذاشت!
در جامعهای که ارزشهایش یک زمانی، «سفر یکطرفه» به خط مقدم جبههها و برنگشتنهای مظلومانه و برگشت غریبانه پیکر بهترین جوانان این سرزمین بود، حالا وضع به این «بنبست مطلق» رسیده و «اشرافیگری و خوی تبختر و تفرعن» به جای آن ارزشهای میهنی و دینی نشسته است. دیدن این همه تغییر، باعث آزار روح ملی و طغیان تمام هزینهدادگان آن جنگ و... تا فقرای از جان گذشته خواهد شد.
از سحرگاه پیامهای فراوانی درباره این حرفهای آزاردهنده دریافت کردهام. چنان برآشفتگی عمومی، «جدی» است که بعید نیست از پسر عارف، به عنوان عامل اصلی یک اتفاق بزرگ در تاریخ بنویسند! اتفاقی که تصوّرش هم خواب را از سر مسئولان میدزدد. شک ندارم اگر قوه قضاییه با این فرد برخورد نکند، مردم به زودی «خشکوتر» و «خوبوبد» تمام این نظام طاغوتی را زیر سونامی خشم خود دفن خواهند کرد. گرچه دغدغهی قوه قضاییه، التیام دادن به روح ملت نیست. که اگر بود، وضع به اینجاها نمیرسید! در جامعهای که تا گردن در فلاکت و فقر قرار دارد، این «کارهای تحریکآمیز»، و گفتن چنین سخنان سخیفی، چیزی شبیه به «خودکشی طبقهی حاکم» است! این بازیهای تحریکآمیز با ملتی فقیر و زخم خورده، عواقب و تبعات مرگباری خواهد داشت؛ تبعاتی ناگهانی، غیرقابل پیشبینی و بسیار سهمگین!
بابک داد
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#456
Posted: 25 Jul 2017 17:56
شکست پروژه آزاده نامداری
آزاده نامداری کیست؟ چرا عکسهای بدون روسری او تا این حد حساسیت و نفرت عمومی ایجاد کرده است؟ آزاده نامداری فقط یک مجری ساده تلویزیون نیست. نه او و نه مدیران و مسئولیتی که به برساخت پروژه «آزاده نامداری» میپرداختند، نمیخواستند که او یک شخص، یک مجری و یک کارمند ساده باشد. آزاده نامداری، نمونه موفق یک زن، با معیارها و ملاکهای رسمی بود؛ یک زن با صورتی نسبتا زیبا و جذاب، اندامی متناسب، با پوششی که تنها پوشش قابل قبول رسمی، یعنی چادر است و اطلاعات مذهبی و دینی در حد دعاهای مفاتیح الجنان و اعمال واجب و مستحبی سفارششده در هر روز.
البته «آزاده نامداری» فقط یک نمونه بود. نمونه و ماکتِ کار، و هر نمونه کاری برای عرضه ممکن است کمی «بهتر» یا «آراسته»تر از حد معمول یا تولیدِ انبوه آن کار یا کالا باشد. به طور مثال داشتن سر و زبان، توانایی یکی به دو کردن با مردان غریبه روی آنتن برنامههای زنده تلویزیونی، رفتارهای جذاب بدنی و میمکهای صورت برای روایت رسمی و یک زن واقعی در زندگی روزمره چالش برانگیز است. اساسا در ویترین بودن برای دیگران و حاضر نبودن پیش و جلوی چشم همسر در روایت رسمی پذیرفته شده نیست.
بنابراین اولا نفس «کار کردن»، آن هم کار کردن آزاده نامداری در صدا و سیما و همچنین جلوی ویترین بودن برای مردانِ دیگر هرگز نمیتوانست آزاده نامداری را به یک الگوی واقعی و صددرصدی برای سنت گرایان تبدیل کند. اما کدام زن آفتاب و مهتاب ندیده ای است که بتواند روبروی دوربین تلویزیونی ایستاده و با آن تواناییهای بدنی و زبانی به تبلیغ حجاب کامل و زنِ کامل با قرائت رسمی بپردازد؟ آیا آزاده نامداری در یک خانواده با معیارها و ملاکهای رسمی و حکومتی بزرگ شده بود که دارای چنین تواناییهایی در کلام و رفتار بدنی اش باشد؟
پروژه برساخت آزاده نامداری اما یک نقص مهم و اساسی از منظر روایت رسمی داشت. مجرد بودن قطعه گمشده پازل رسمی از زن مسلمان ایرانی بود. ازدواج با فرزاد حسنی، که خود پروژه نمایشیِ دیگری بود از برساخت مردِ نمونه اسلامی-ایرانی، نه تنها نقصِ موجود در هر دو پروژه را میپوشاند بلکه یک پروژه جدید و ایدهآل را برای قاریان روایتهای رسمی از مرد و زن بودن محقق میکرد: پروژه خانواده ایده آل اسلامی-ایرانی.
سازمان صدا و سیما با دستاندرکاریِ آزاده نامداری و فرزاد حسنی اولین نمایشدهنده زندگی خصوصی این دو «زوج موفق اسلامی ایرانی» جلوی دوربین برابر چشمان هزاران ببینده تلویزیونی بود. آیا کاری غیراخلاقی در حال رخ دادن بود؟ آیا این قرار گرفتن اخلاق در خدمت قدرت رسمی نبود؟ آیا این قدرت نیست که اخلاق را تعریف میکند با بهتر است بپرسیم تا چه میزان قدرت اخلاق را تعریف میکند؟ چرا این دو هیچ کدام در قبال این شوآف پر سر و صدا عکسالعملی نشان ندادند؟ در حالی که بسیاری از دیدن مغازلههای غلوشدهی این دو «زوج موفق و ایدهآل» جلوی دوربین تا مرز تهوع پیش میرفتند و بسیاری از خانوادههای مذهبی مجبور به تحمل شرم از دیگر عزیزانشان یا خاموش کردن تلویزیون میشدند، این دو مجری برای کسب درآمد و موفقیت بیشتر از همین حیلت سود میجستند و به خواسته کارگردان و تهیهکننده برنامهها آریِ غَرّا میگفتند.
اما عاقبت آن آریگوییها و خوشخدمتیها چه شد؟ طلاق! آنها حتی طلاقشان را به یک سوژه نمایش اجتماعی بدل کردند. طبیعی بود که مراسم ازدواجی که حضارش تمام مردم ایران باشند، برای طلاقش هم تمام مردم ایران دوباره فراخوانده خواهند شد. همانطور که در برنامه زنده تلوزیونی از دلایل عشق و علاقهی سوپررمانتیک آنها سؤال میشد و پاسخها برای مردم عادی کلمه به کلمه و با لحنی مشمئزکننده هجی میشد، دلایل طلاق نیز به توضیح نیاز داشت. همانطور که منشأ علاقه و داستان شروع رابطه رمانتیک آنها مورد بحث قرار میگرفت، اتفاقهای منجر به جدایی نیز همراه با عکس و مستندات دیگر از فضای کاملاً خصوصی دو طرف در بوق و کرنا میشد. صداوسیمای متقلب و مقلد اما هرگز حاضر نبود که به شکست پروژه خود اذعان کند و در برنامههای زنده از دو طرف دعوت کند تا حرفهایشان را روبهروی دوربین با مردم بزنند.
برساخت پروژه خانوادهی ایدهآل آنها با شکست مواجه شده بود. آزاده نامداری دیگر نه به نامداری سابق و فرزاد حسنی دیگر نه با اعتمادبهنفس قبلی جلوی دوربینها ظاهر میشدند. آنها کارکرد مقطعی خود را به اجرا درآورده و جذابیتها و پتانسیلهای خود را برای بازنمود و بازتولید مرد و زن ایدهآل اسلامی و ایرانی از دست داده بودند. دیگر هرگز از ازدواج دوم این دو بازیگر در برنامههای زنده پردهبرداری و رمزگشایی نمیشد. چرا که ازدواج دوم، که به معنای طلاق اول است، خود نقصان در روایت سنتی از کمال در مرد و زن بودن است و تصریح آن در برنامه تلویزیونی امری نکوهیده و ناپسند تلقی میشود.
پس از شکست پروژه خانواده موفق و لاپوشانی آن، پروژه قبلی زن موفق و مرد موفق تا حدودی سرِپا باقی مانده بود. از آزاده نامداری، به عنوان یک سلبریتی مذهبی چادری، که همزمان قابلیتهای نمایشی لازم را داشت، در جهت بازتولید الگوی سنتی و رسمی از ظاهر زن استفاده میشد. اما با «لو رفتن» ـ اصطلاحی که بسیاری از رسانهها از آن استفاده کردهاند ـ عکسهای بدون روسری، آخرین کارکرد آزاده نامداری نیز نقش بر آب شد. آزاده نامداری مخصوصا بعد از دفاع ریاکارانه و سادهلوحانه خود میداند که دیگر نقشی در برساخت تابلوی زن اسلامی ایرانی با روایت سنتی یا بهتر است بگوییم روایت دولتی نخواهد داشت. او دیگر یک مهره سوخته است. در واقع زن ایدهآل اسلامی با قرائت دولتی، محدود به حفظ ظواهر است یا دستکم با کنار رفتن چادرش دیگر زن ایدهآل نیست، تازه اگر زن باشد!
اما فارغ از اینکه عکس گرفتن از یک سلبریتی در یک فضای عمومی و رسانهای کردن آن امری اخلاقی است یا نه (که بحث مفصلی میطلبد)، نخست میبایست به این پرسش پاسخ داد که چرا صدا و سیما با به هدر دادن بودجههای کلان از خزانه عمومی و حذف متخصصان دلسوز و کاربلد، هنوز دلمشغول و دلخوش به ساختن پروژههای از پیش شکستخورده است. همچنانکه در این چند سال، سر و کله نمونههای مشابه آزاده نامداری نیز در تلویزیون پیدا شده است. درحالیکه با یکهزارم بودجههای هدررفته توسط این ارگان حکومتی میتوان به بسیاری از نیازهای جوانان پاسخ گفت و مهارتهای مهم اجتماعی در ایجاد و حفظ روابط عاطفی بلندمدت و متعهدانه را آموزش و چه بسا پرورش داد.
مرتضی کریمی
Make the REST of your life, the BEST of your life