ارسالها: 24568
#582
Posted: 21 Aug 2017 20:50
رویاهای بزرگ قالیباف و شکستهای پیاپی
۱۲ سال پیش محمدباقر قالیباف در وضعیتی نهچندان باثبات پا به ساختمان شهرداری تهران گذاشت. او که تازه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری را پشت سر گذاشته بود، با رای شکننده اعضای دومین شورای شهر پایتخت، شهردار شد
.
شورایی که سرخوش از ریاستجمهوری شهردار منتخبش، ۷۰ روز تمام را دنبال کسی در در قد و قواره محمود احمدینژاد گشته و نیافته بود، عاقبت با اکراه و با رای ضعیف (نصف به علاوه یک) کلید ساختمان بهشت را به رییس پلیس سابق و فرمانده پیشین نیروی هوایی سپاه پاسداران سپرد.
مهدی چمران ۱۳ شهریور ۱۳۸۴ و بعد از انتخاب قالیباف گفت: "ما دکتر [حسین] دهقان را به عنوان گزینه نهایی انتخاب کرده بودیم اما به دلیل مخالفت مسئولان بالاتر و برنامههای نیمهتمام از این انتخاب صرفنظر کردیم و سرانجام ۸ گزینه مطرح مجددا بررسی و آقای قالیباف به عنوان شهردار انتخاب شد."
با این همه دوران شهرداری قالیباف مانند رایش متزلزل نبود، بلکه او با اقتدار، طولانیتر از همه شهرداران پیش از خود، ۱۲ سال تمام شهردار پایتخت بود و در میان سایر همتایان خود بیشترین تاثیر را در تغییر چهره شهر گذاشت.
کلیدواژه "مدیریت جهادی"
او فردای انتخاب در تشریح برنامههای خود "کنترل و پیشگیری از بحرانهای زیستمحیطی، حمل و نقل، آسیبهای اجتماعی، فاصله طبقاتی و بلایای طبیعی" را مهمترین اولویتهای خود معرفی کرد و وعده داد تهران را "جهادی" اداره کند. اما این کلمه به چه معنا بود؟
آثار ماندگار دوازده سال مدیریت قالیباف در تهران
پلاسکو و پایان حیات سیاسی قالیباف
بعد از انقلاب ایران واژه "جهاد" معنای تازهای معادل سازندگی در فرهنگ کلمات ایرانی پیدا کرده بود، اما نخستین بار که آقای قالیباف این کلمه را به کار میبرد، ظاهر بیشتر پی آن بود که سوابق نظامی خود و کارنامه گذشتهاش را -چه در جنگ، چه در سپاه و چه در پلیس- به مسئولیت تازهاش گره بزند، اما رفته رفته با تثبیت موقعیت او در شهرداری، این کلمه معنایی فراتر یافت و نشانهای از یک دوران تازه در تاریخ توسعه پایتخت شد.
در این دوران چهره تهران به کل دگرگون شد ؛ چهرهای که به چشم موافقان باشکوه میآید و در نگاه منتقدان متلاطم و در همریخته است. دوران ۱۲ ساله شهرداری قالیباف را بعضی دوران گذار تهران به مدرنیسم تعبیر میکنند و برخی آن را ماجراجوییهای پرهزینه و کمفایده یک سیاستمدار جاهطلب ارزیابی میدانند و به خاطر بلندپروازیها و توسعه شتابزده و هزینهای که روی دست تهران گذاشته سرزنشش میکنند.
اما هرچه هست کتاب عملکرد ۱۲ سال اخیر محمدباقر قالیباف -چه در حوزه توسعه شهری و چه در حوزه سیاسی- ضخیمتر از همه همتایان او است. کتابی با فصلهای زیاد و نقاط برجسته و گاهی متناقض که بیش از آنکه عملکرد کسی را بازبگوید، داستان یک شهر را روایت میکند.
کارنامه شهری
امروز قالیباف با فشار زیادی از سوی منتقدان رو به رو است. حتی وقتی میگوید کار ساخت بزرگراه و مترو را در تهران به پایان رسانده (که تقریبا هم رسانده است)، باز هم بسیاری با دیده تردید به او مینگرند.
اما حقیقت آن است که ۱۲ سال پیش کسی گمان نمیکرد که شبکه بزرگراهی تهران (نخستین طرح جامع تهران تدوین شده در سال که ۱۳۴۹ که اتفاقا همین طرح جامع در دوران خود قالیباف برای سومین بار بازنگری و به روز شد) تکمیل شود.
سهم قالیباف ۲۵۰ کیلومتر از ۵۵۰ کیلومتر بزرگراه پیشبینی شده در طرح بود. او نهتنها توانست از پس این کار بربیاید، بلکه طی این مدت مجموعهای از سازههای ترافیکی در تهران ساخت که پیشتر به رویا میمانست.
تهرانیها نباید فراموش کنند وقتی تونل رسالت در سال ۱۳۸۵ به بهرهبرداری رسید، چه شور و نشاط عجیبی در شهر به وجود آمده بود. از رییسجمهوری وقت گرفته که به دنبال حک نامش روی پلاک تونل بود تا مردم عادی که برای تماشا و تفریح مسیرشان را از یک سر شهر به سمت تونل کج میکردند.
اما طی این سالها علاوه بر تونل رسالت، تهران صاحب چند تونل بزرگ با دسترسیهای متنوع، یک بزرگراه طبقاتی، چند زیرگذر مدرن و البته یک برج مخابراتی بسیار بلند شده است.
علاوه بر اینها تهرانی که که هنوز هم در آن کمتر حق پیادهروی به رسمیت شناخته میشود، چند تجربه در زمینه فضاهای عمومی پیاده از سرگذراند.
از پیادهراهسازیهای شهدا و خیابان سیتیر گرفته تا ساماندهی روددرهها و ساخت پارکهای جدید و... یا ساخت طرحی جسورانه و مانند پل طبیعت که از یکسو در مقیاس طراحی شهری روز دنیا برای ایران آبروداری میکند و از سوی دیگر تهران را در معرض تجربهای ناب و مدرن از فضای عمومی میگذارد؛ تجربهای که ۱۲ سال پیش دانشجویان معماری و شهرسازی توی مجلهها جستوجو میکردند.
قطعا همه این طرحها، به لحاظ تکنیکی طرحهای موفقی نبودهاند، اما در مجموع باید کفه ترازوی عملکرد هر شهرداری را در افکار عمومی بالا ببرند.
شاید منتقدان متخصص با دیده تردید به همه این دستاوردها نگاه کنند و بپرسند آیا همه اینها به تحمیل هزینه جبرانناپذیر به منابع پایدار اقتصادی، زیستمحیطی و حتی اجتماعی پایتخت نیارزد. چنانکه امروز اگرچه شمال و جنوب تهران به هم متصل شدهاند، اما فاصله طبقاتی بیش از ۱۲ سال پیش شده، سرانه فضای سبز عمومی اگرچه بیشتر شده، اما مشکلات زیستمحیطی نیز فزونی گرفته است. و به همان نسبت که کار ساخت بزرگراه و مترو در پایتخت به پایان رسیده، پیمانه تهران هم به سر آمده و شهر از بس که کوفته و ساخته شده، توان بازتولید خود را از دست داده است.
اما صرف نظر از اینها حتی دامنه نارضایتیها به لایههای دیگر منتقدان و مردم عادی نیز سرایت کرده؛ مردمی که محبوبترین شهردارانشان را کسی میشناسند که در تهران نهضت ساخت و ساز به راه انداختهاند هم راضی به نظر نمیرسند.
دلیل این نارضایتی ربطی به کارنامه قالیباف در توسعه شهری ندارد، بلکه باید آن را در فصل عملکرد سیاسی و حاشیههای شهرداری او جستوجو کرد.
کارنامه سیاسی
در تکنگاری مدیران جمهوری اسلامی ایران، نام محمدباقر قالیباف عجیب و غریب به نظر میرسد. در کارنامه او ۳ شکست در انتخابات ریاست جمهوری و ۳ گردش سیاسی به چشم میآید. گردش و تغییر موضع البته به شکل طبیعی امر غیرعادی در میان اهل سیاست نیست، اما گردشهای سیاسی آقای قالیباف بیش از سایر سیاستمداران، بزرگ، شتابزده و پرهزینه بوده است.
او تا پیش از سال ۱۳۸۴ مانند سایر همقطاران نظامی خود، حضوری محافظهکارانه و بعضا امنیتی در عرصه سیاست داشت. اما انتخابات سال ۱۳۸۴ باعث شد تا قالیباف در نخستین چرخش لباس تکنوکراسی به تن کند و در قالب یک تکنوکرات خوشلباس در انتخابات ظاهر شود.
شکست در انتخابات ۸۴ و مخصوصا پیروزی محمود احمدینژاد به مذاق او خوش نیامد و او به سرعت در شهرداری تهران تبدیل به یکی از منتقدان جدی و مصمم رییسجمهوری ایران شد. این موضع او را نزدیک به اصلاحطلبان کرد، چنانکه چهار سال بعد برخی از معاونان او با گرایشهای چپ و اصلاحطلبی (مثل محمدرضا واعظ مهدوی و مسعود کرباسیان) مستقیما از شهرداری تهران به ستاد میرحسین موسوی رفتند تا به او برای پیروزی بر محمود احمدینژاد یاری کنند.
محمدباقر قالیباف بعد از وقایع ۸۸ هم موضعی متناقض داشت و یکی به نعل و یکی به میخ میزد. تا اینکه در سال ۱۳۹۲، در دومین تلاش خود برای ریاست جمهوری، سعی کرد با یادآوری سوابق نظامی و انتظامی خود ، دل جریانهای محافظهکار را به دست آورد. همین چرخش سیاسی پاشنه آشیل او در آن سال شد و مناظره با حسن روحانی امید ریاستجمهوری او را در سال ۹۲ به باد داد.
بعد از ۹۲، قالیباف رسما موضعی تند و تیز علیه دولت روحانی گرفت. در فاصله سالهای ۹۲ تا ۹۶ قالیباف تندتر از جریانهای تند اصولگرایی با دولت و دستاوردهای مهم آن به مقابله پرداخت. چنانکه از امکانات شهرداری و بیلبوردهای شهر برای تخریب برجام هم دریغ نکرد.
او در جریان انتخابات ۹۶، حتی از ابراهیم رییسی هم تندتر بود و در رویارویی با حسن روحانی و معاون اول او چهرهای مصممتر داشت، اما با این همه او ناگزیر از کنارهگیری از انتخابات شد، تا بار دیگر طعم شکست را در رسیدن به کرسی ریاست جمهوری مزمزه کند.
جاهطلبی برای یک سیاستمدار لزوما بد نیست، اما شکستهای پیاپی و چرخشهای مختلف هر کدام هزینه در پی دارند.
قالیباف در سازمانهای فرهنگی و هنری و زیباسازی سالها هزینه و تلاش کرد تا فضایی در اختیار هنرمندان و روشنفکران قرار دهد.
تا اواخر دهه ۸۰ مجموعه بزرگ رسانهای او در موسسه همشهری در دورههای مختلف فضایی نسبتا آزاد برای کار بسیاری از روزنامهنگاران ایرانی بود.
درسالهای اخیر قالیباف برای نزدیکی به جریانهای تند محافظهکار ناگزیر به نزدیکی به بعضی مداحان و منبریها از طریق استخدام و تخفیفها و... شد، اما ماحصل این سرمایهگذاریها در هیچ کدام از انتخابات نتیجهای جز هدررفت منابع و قرار گرفتن آقای قالیباف در مظان فساد نداشت.
این رفتو برگشتها چنان از او چهرهای مستاصل ساخت که نه نزد روشنفکران، نه روزنامهنگاران و نه حتی بچههای هیاتی اعتبار ثابتی نداشت. کافی بود یک پای یک بحران پیش بیاید تا آوار روی سرش ویران شود.
از بحرانهای طبیعی گرفته مثل فرونشست زمین تا آتشسوزی و فروریختن پلاسکو که میتوانست هر زمان دیگری و در دوران هر شهردار دیگری به همین شکل اتفاق بیفتد، اما در این مواقع انگشت اتهام اول از همه به سمت و سوی او دراز شدند؛ چه در داستان نشست زمین در شهرک غرب، چه در کوچه و پسکوچههای جنوب غربی تهران، چه در پلاسکو و چه دو سال پیش از پلاسکو وقتی ماموران او اقدام به تخریب طبقه خلاف پاساژ علاالدین کردند.
پایان
کارنامه محمدباقر قالیباف در شهرداری (با استانداردهای افکار عمومی) چهبسا سنگینتر و پربارتر از محبوبترین شهرداران پایتخت است، اما اقبال او مانند پیشینیان خود بلند نیست.
شهردارانی چون غلامرضا نیکپی یا غلامحسن کرباسچی هر در اوج محبوبیت از قدرت کنار رانده شده و قربانی تسویه حسابهای سیاسی شدند، اما تقدیر محمدباقر قالیباف آن است که در قامت یک بازنده همیشگی و در پایینترین سطح محبوبیت کلید ساختمان بهشت را تحویل جانشین خود دهد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 7149
#585
Posted: 22 Aug 2017 22:27
limoshirin65: علت چادری شدن لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس جمهور:
آقای روحانی به دلیل پروتکل کابینه از من خواستند!!!
پروتکل روحاني بعد از انتخابات *** پروتکل روحانی قبل انتخابات
روباه بنفش!!
شرایط کنونی!!
تا ۱۴۰۰ با روحانی!!
ما همه با هم هستیم!!
روحانی مــــوچـــکـــــریــــم!!!
بــه عـقــب بــر نـــمـــیـــگـــردیـــم!!!
ویرایش شده توسط: limoshirin65