انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 59 از 150:  « پیشین  1  ...  58  59  60  ...  149  150  پسین »

بحث سیاسی روز بی تعارف


مرد

 
limoshirin65: زشت تر از کار آزاده نامداری، کار لعیا جنیدی است که پس از انتصابش از سوی روحانی به عنوان معاون حقوقی به یکباره چادری شد

تزویر و ریا اصولگرا و اصلاح طلب نمی شناسد



علت چادری شدن لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس جمهور:
آقای روحانی به دلیل پروتکل کابینه از من خواستند!!!




روباه بنفش!!
شرایط کنونی!!
تا ۱۴۰۰ با روحانی!!
ما همه با هم هستیم!!
روحانی مــــوچـــکـــــریــــم!!!
بــه عـقــب بــر نـــمـــیـــگـــردیـــم!!!
     
  
زن

andishmand
 
رویاهای بزرگ قالیباف و شکست‌های پیاپی


۱۲ سال پیش محمدباقر قالیباف در وضعیتی نه‌چندان باثبات پا به ساختمان شهرداری تهران گذاشت. او که تازه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری را پشت سر گذاشته بود، با رای شکننده اعضای دومین شورای شهر پایتخت، شهردار شد




.
شورایی که سرخوش از ریاست‌جمهوری شهردار منتخبش، ۷۰ روز تمام را دنبال کسی در در قد و قواره محمود احمدی‌نژاد گشته و نیافته بود، عاقبت با اکراه و با رای ضعیف (نصف به علاوه یک) کلید ساختمان بهشت را به رییس پلیس سابق و فرمانده پیشین نیروی هوایی سپاه پاسداران سپرد.
مهدی چمران ۱۳ شهریور ۱۳۸۴ و بعد از انتخاب قالیباف گفت: "ما دکتر [حسین] دهقان را به عنوان گزینه نهایی انتخاب کرده بودیم اما به دلیل مخالفت مسئولان بالاتر و برنامه‌های نیمه‌تمام از این انتخاب صرف‌نظر کردیم و سرانجام ۸ گزینه مطرح مجددا بررسی و آقای قالیباف به عنوان شهردار انتخاب شد."
با این همه دوران شهرداری قالیباف مانند رایش متزلزل نبود، بلکه او با اقتدار، طولانی‌تر از همه شهرداران پیش از خود، ۱۲ سال تمام شهردار پایتخت بود و در میان سایر همتایان خود بیشترین تاثیر را در تغییر چهره شهر گذاشت.

کلیدواژه "مدیریت جهادی"
او فردای انتخاب در تشریح برنامه‌های خود "کنترل و پیشگیری از بحران‌های زیست‌محیطی‏، حمل و نقل، آسیب‌های اجتماعی، فاصله طبقاتی و بلایای طبیعی" را مهم‌ترین اولویت‌های خود معرفی کرد و وعده داد تهران را "جهادی" اداره کند. اما این کلمه به چه معنا بود؟

آثار ماندگار دوازده سال مدیریت قالیباف در تهران
پلاسکو و پایان حیات سیاسی قالیباف


بعد از انقلاب ایران واژه "جهاد" معنای تازه‌ای معادل سازندگی در فرهنگ کلمات ایرانی پیدا کرده بود، اما نخستین بار که آقای قالیباف این کلمه را به کار می‌برد، ظاهر بیشتر پی آن بود که سوابق نظامی خود و کارنامه گذشته‌اش را -چه در جنگ، چه در سپاه و چه در پلیس- به مسئولیت تازه‌اش گره بزند، اما رفته رفته با تثبیت موقعیت او در شهرداری، این کلمه معنایی فراتر یافت و نشانه‌ای از یک دوران تازه در تاریخ توسعه پایتخت شد.
در این دوران چهره تهران به کل دگرگون شد ؛ چهره‌ای که به چشم موافقان باشکوه می‌آید و در نگاه منتقدان متلاطم و در هم‌ریخته است. دوران ۱۲ ساله شهرداری قالیباف را بعضی دوران گذار تهران به مدرنیسم تعبیر می‌کنند و برخی آن را ماجراجویی‌های پرهزینه و کم‌فایده یک سیاست‌مدار جاه‌طلب ارزیابی می‌دانند و به خاطر بلندپروازی‌ها و توسعه شتابزده و هزینه‌ای که روی دست تهران گذاشته سرزنشش می‌کنند.

اما هرچه هست کتاب عملکرد ۱۲ سال اخیر محمدباقر قالیباف -چه در حوزه توسعه شهری و چه در حوزه سیاسی- ضخیم‌تر از همه همتایان او است. کتابی با فصل‌های زیاد و نقاط برجسته و گاهی متناقض که بیش از آنکه عملکرد کسی را بازبگوید، داستان یک شهر را روایت می‌کند.

کارنامه شهری
امروز قالیباف با فشار زیادی از سوی منتقدان رو به رو است. حتی وقتی می‌گوید کار ساخت بزرگراه و مترو را در تهران به پایان رسانده (که تقریبا هم رسانده است)، باز هم بسیاری با دیده تردید به او می‌نگرند.

اما حقیقت آن است که ۱۲ سال پیش کسی گمان نمی‌کرد که شبکه بزرگراهی تهران (نخستین طرح جامع تهران تدوین شده در سال که ۱۳۴۹ که اتفاقا همین طرح جامع در دوران خود قالیباف برای سومین بار بازنگری و به روز شد) تکمیل شود.
سهم قالیباف ۲۵۰ کیلومتر از ۵۵۰ کیلومتر بزرگراه پیش‌بینی شده در طرح بود. او نه‌تنها توانست از پس این کار بربیاید، بلکه طی این مدت مجموعه‌ای از سازه‌های ترافیکی در تهران ساخت که پیش‌تر به رویا می‌مانست.
تهرانی‌ها نباید فراموش کنند وقتی تونل رسالت در سال ۱۳۸۵ به بهره‌برداری رسید، چه شور و نشاط عجیبی در شهر به وجود آمده بود. از رییس‌جمهوری وقت گرفته که به دنبال حک نامش روی پلاک تونل بود تا مردم عادی که برای تماشا و تفریح مسیرشان را از یک سر شهر به سمت تونل کج می‌کردند.
اما طی این سال‌ها علاوه بر تونل رسالت، تهران صاحب چند تونل بزرگ با دسترسی‌های متنوع، یک بزرگراه طبقاتی، چند زیرگذر مدرن و البته یک برج مخابراتی بسیار بلند شده است.
علاوه بر اینها تهرانی که که هنوز هم در آن کمتر حق پیاده‌روی به رسمیت شناخته می‌شود، چند تجربه در زمینه فضاهای عمومی پیاده از سرگذراند.
از پیاده‌راه‌سازی‌های شهدا و خیابان سی‌تیر گرفته تا ساماندهی روددره‌ها و ساخت پارک‌های جدید و... یا ساخت طرحی جسورانه و مانند پل طبیعت که از یکسو در مقیاس طراحی شهری روز دنیا برای ایران آبروداری می‌کند و از سوی دیگر تهران را در معرض تجربه‌ای ناب و مدرن از فضای عمومی می‌گذارد؛ تجربه‌ای که ۱۲ سال پیش دانشجویان معماری و شهرسازی توی مجله‌ها جست‌وجو می‌کردند.
قطعا همه این طرح‌ها، به لحاظ تکنیکی طرح‌های موفقی نبوده‌اند، اما در مجموع باید کفه ترازوی عملکرد هر شهرداری را در افکار عمومی بالا ببرند.

شاید منتقدان متخصص با دیده تردید به همه این دستاوردها نگاه کنند و بپرسند آیا همه اینها به تحمیل هزینه جبران‌ناپذیر به منابع پایدار اقتصادی، زیست‌محیطی و حتی اجتماعی پایتخت نیارزد. چنانکه امروز اگرچه شمال و جنوب تهران به هم متصل شده‌اند، اما فاصله طبقاتی بیش از ۱۲ سال پیش شده، سرانه فضای سبز عمومی اگرچه بیشتر شده، اما مشکلات زیست‌محیطی نیز فزونی گرفته است. و به همان نسبت که کار ساخت بزرگراه و مترو در پایتخت به پایان رسیده، پیمانه تهران هم به سر آمده و شهر از بس که کوفته و ساخته شده، توان بازتولید خود را از دست داده است.
اما صرف نظر از این‌ها حتی دامنه نارضایتی‌ها به لایه‌های دیگر منتقدان و مردم عادی نیز سرایت کرده؛ مردمی که محبوب‌ترین شهردارانشان را کسی می‌شناسند که در تهران نهضت ساخت و ساز به راه انداخته‌اند هم راضی به نظر نمی‌رسند.
دلیل این نارضایتی ربطی به کارنامه قالیباف در توسعه شهری ندارد، بلکه باید آن را در فصل عملکرد سیاسی و حاشیه‌های شهرداری او جست‌وجو کرد.

کارنامه سیاسی
در تک‌نگاری مدیران جمهوری اسلامی ایران، نام محمدباقر قالیباف عجیب و غریب به نظر می‌رسد. در کارنامه او ۳ شکست در انتخابات ریاست جمهوری و ۳ گردش سیاسی به چشم می‌آید. گردش و تغییر موضع البته به شکل طبیعی‌ امر غیرعادی در میان اهل سیاست نیست، اما گردش‌های سیاسی آقای قالیباف بیش از سایر سیاستمداران، بزرگ، شتابزده و پرهزینه بوده است.
او تا پیش از سال ۱۳۸۴ مانند سایر هم‌قطاران نظامی خود، حضوری محافظه‌کارانه و بعضا امنیتی در عرصه سیاست داشت. اما انتخابات سال ۱۳۸۴ باعث شد تا قالیباف در نخستین چرخش لباس تکنوکراسی به تن کند و در قالب یک تکنوکرات خوش‌لباس در انتخابات ظاهر شود.
شکست در انتخابات ۸۴ و مخصوصا پیروزی محمود احمدی‌نژاد به مذاق او خوش نیامد و او به سرعت در شهرداری تهران تبدیل به یکی از منتقدان جدی و مصمم رییس‌جمهوری ایران شد. این موضع او را نزدیک به اصلاح‌طلبان کرد، چنانکه چهار سال بعد برخی از معاونان او با گرایش‌های چپ و اصلاح‌طلبی (مثل محمدرضا واعظ مهدوی و مسعود کرباسیان) مستقیما از شهرداری تهران به ستاد میرحسین موسوی رفتند تا به او برای پیروزی بر محمود احمدی‌نژاد یاری کنند.



محمدباقر قالیباف بعد از وقایع ۸۸ هم موضعی متناقض داشت و یکی به نعل و یکی به میخ می‌زد. تا اینکه در سال ۱۳۹۲، در دومین تلاش خود برای ریاست جمهوری، سعی کرد با یادآوری سوابق نظامی و انتظامی خود ، دل جریان‌های محافظه‌کار را به دست آورد. همین چرخش سیاسی پاشنه آشیل او در آن سال شد و مناظره با حسن روحانی امید ریاست‌جمهوری او را در سال ۹۲ به باد داد.
بعد از ۹۲، قالیباف رسما موضعی تند و تیز علیه دولت روحانی گرفت. در فاصله سال‌های ۹۲ تا ۹۶ قالیباف تندتر از جریان‌های تند اصولگرایی با دولت و دستاوردهای مهم آن به مقابله پرداخت. چنانکه از امکانات شهرداری و بیلبوردهای شهر برای تخریب برجام هم دریغ نکرد.
او در جریان انتخابات ۹۶، حتی از ابراهیم رییسی هم تندتر بود و در رویارویی با حسن روحانی و معاون اول او چهره‌ای مصمم‌تر داشت، اما با این همه او ناگزیر از کناره‌گیری از انتخابات شد، تا بار دیگر طعم شکست را در رسیدن به کرسی ریاست جمهوری مزمزه کند.
جاه‌طلبی برای یک سیاست‌مدار لزوما بد نیست، اما شکست‌های پیاپی و چرخش‌های مختلف هر کدام هزینه در پی دارند.
قالیباف در سازمان‌های فرهنگی و هنری و زیباسازی سال‌ها هزینه و تلاش کرد تا فضایی در اختیار هنرمندان و روشنفکران قرار دهد.
تا اواخر دهه ۸۰ مجموعه بزرگ رسانه‌ای او در موسسه همشهری در دوره‌های مختلف فضایی نسبتا آزاد برای کار بسیاری از روزنامه‌نگاران ایرانی بود.

درسال‌های اخیر قالیباف برای نزدیکی به جریان‌های تند محافظه‌کار ناگزیر به نزدیکی به بعضی مداحان و منبری‌ها از طریق استخدام و تخفیف‌ها و... شد، اما ماحصل این سرمایه‌گذاری‌ها در هیچ کدام از انتخابات نتیجه‌ای جز هدررفت منابع و قرار گرفتن آقای قالیباف در مظان فساد نداشت.

این رفت‌و برگشت‌ها چنان از او چهره‌ای مستاصل ساخت که نه نزد روشنفکران، نه روزنامه‌نگاران و نه حتی بچه‌های هیاتی اعتبار ثابتی نداشت. کافی بود یک پای یک بحران پیش بیاید تا آوار روی سرش ویران شود.
از بحران‌های طبیعی گرفته مثل فرونشست زمین تا آتش‌سوزی و فروریختن پلاسکو که می‌توانست هر زمان دیگری و در دوران هر شهردار دیگری به همین شکل اتفاق بیفتد، اما در این مواقع انگشت اتهام‌ اول از همه به سمت و سوی او دراز شدند؛ چه در داستان نشست زمین در شهرک غرب، چه در کوچه و پس‌کوچه‌های جنوب غربی تهران، چه در پلاسکو و چه دو سال پیش از پلاسکو وقتی ماموران او اقدام به تخریب طبقه خلاف پاساژ علاالدین کردند.

پایان
کارنامه محمدباقر قالیباف در شهرداری (با استانداردهای افکار عمومی) چه‌بسا سنگین‌تر و پربارتر از محبوب‌ترین شهرداران پایتخت است، اما اقبال او مانند پیشینیان خود بلند نیست.
شهردارانی چون غلامرضا نیک‌پی یا غلامحسن کرباسچی هر در اوج محبوبیت از قدرت کنار رانده شده و قربانی تسویه حساب‌های سیاسی شدند، اما تقدیر محمدباقر قالیباف آن است که در قامت یک بازنده همیشگی و در پایین‌ترین سطح محبوبیت کلید ساختمان بهشت را تحویل جانشین خود دهد.


بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 




افشاگری جواد امام، رییس بنیاد باران و از نزدیکان خاتمی از جلسه مخفی و پاسخ منفی بیطرف به درخواست‌های چند نماینده لیست امید
تاجگردون، وکیلی،حسنوند و نعمتی گفته بودند از بیطرف حمایت کردند
     
  
مرد

 




دکتر محمود صادقی: تعدادی از آرای موافق بیطرف را خط زدند!

سوال: ۱۰رای از آخوندی کم شده، ۷ رای از بیطرف کم شده! حال باید دید چند رای به جهرمی و ربیعی اضافه شده است؟!
     
  
مرد

 
limoshirin65: علت چادری شدن لعیا جنیدی معاون حقوقی رئیس جمهور:
آقای روحانی به دلیل پروتکل کابینه از من خواستند!!!



پروتکل روحاني بعد از انتخابات *** پروتکل روحانی قبل انتخابات




روباه بنفش!!
شرایط کنونی!!
تا ۱۴۰۰ با روحانی!!
ما همه با هم هستیم!!
روحانی مــــوچـــکـــــریــــم!!!
بــه عـقــب بــر نـــمـــیـــگـــردیـــم!!!
     
  ویرایش شده توسط: limoshirin65   
مرد

 
پروتکل چادر دیگر چیست؟
بابک‌داد

آقای روحانی یکی از بانوان نخبه را به معاونت حقوقی ریاست جمهوری برگزید، اما در قدم اول از او تقاضایی غیرحقوقی کرد! هم روحانی "حقوقدان" است و هم خانم لعیا جنیدی. با این حال، به گفته‌ی خانم جنیدی، آقای روحانی از او خواسته «طبق پروتکل کابینه، چادر بپوشد!» و او هم "به احترام روحانی چادری شده است"!

کدام پروتکل و با کدام مصوّبه، در چه زمانی تعیین کرده زنان کابینه باید چادری باشند؟ خوب است آقای روحانی پاسخی حقوقی به این پرسش بدهند.

در آغاز مجلس ششم، به رغم جنجال‌آفرینی رسانه‌های جناح راست، چند نماینده زیر بار چادری شدن نرفتند. و بدون هیچ مشکلی از لحاظ حجاب، به وظایف نمایندگی خود پرداختند. خانم‌ها الهه کولایی، رضازاده و یک بانوی دیگر با همان حجاب مانتو روسری که در دانشگاه و قبل از انتخابات داشتند، به پارلمان رفتند و دین هم دچار زلزله نشد!

بحث من، چادری شدن یک نفر نیست. بحث اینجاست که اینگونه "پروتکل سازی" برای محافظه‌کاری و دور ماندن از انتقاد احتمالی رسانه‌های رقیب، منفعلانه است. و صحبت از چنین پروتکل عجیبی، اهانت به شعور ملت است.
اگر چادر، انتخاب شخصی خانم جنیدی بود، قابل احترام می‌بود. اما اینکه او که یک حقوقدان است، از همان اول، زیربار یک تقاضای غیرحقوقی و من‌در‌آوردی رفته، تأسف‌آور است.
کاش ایشان خشت اول ساختار حقوقی دولت جدید را با این معماری کج، بنا نمی‌کرد. و به این پروتکل محدودکننده و غیرقانونی با زبان حقوق «نه» می‌گفت.
به نظرم هنوز هم دیر نشده است.
بابک‌داد
بامداد یکم شهریور ۹۶
     
  
مرد

 
salam_446: لیمو متن بالا رو بخون
انتقاد منصفانه ( جامعه پویا )
سلام بر سلام عزیز

خوندم ولی نمیتونم بپذیریم آقای داد و فریاد ، یک منتقد منصف باشه

اگر از این پست و بعضی از پست های ( متن ) فاکتور بگیریم ، میشه گفت این شخص جناحی با موضوعات برخورد میکنه

ببین من خیلی مسائل و مشکلات و همچنین اتفاقات ناخوشاینده دیگه هم تو اینجا گذاشتم ، که قطعا وقتی به دست من میرسه ، به دست خیلی ها هم میرسه ، علی الخصوص آقای داد و فریاد ، ولی چرا راجع به اونها سکوت میکنه و کرده؟

اونها که به مراتب مسائل و مشکلات خیلی بزرگتری بوده؟
از بحث خرید رای اعتماد برای ربیعی بگیر ، تا رحمانی فضلی ، بعد برو سراغِ جهرمی!
از لابی روحانی با سپاه به خاطر برادرش فریدون بگیر تا دستگیری روزنامه نگار ها توسط وزارت اطلاعات
و خیلی از مسائل دیگه

اینکه بیاد راجع به یه بحثی که بیشتر به خاطر سست عنصر بودن اون خانوم ( لعیا جنیدی) بوده صحبتی کنه ، بیشتر نشون دهنده یکی میخ زدن هست تا بعضی از مردم تصور کنن آقای داد و فریاد یک منتقد منصف هست!!

احتمالا بگی خیلی لیمو بد بین هست ، ولی باور کن همینه!!

چند وقت دیگه هم دوباره فریدون و میگیرن و ایندفعه سپاه و قوه قضاییه ، حق حساب بیشتری طلب میکنه و روحانی هم به راحتی از حق مردم میگیره و دو دستی تحویل سپاه و رهبری میده
     
  
مرد

 



ممنوعیت‌های پزشکی اعلام شده آموزش و پرورش، غیرانسانی، تبعیض آمیز و شرم آور است.

آقای روحانی، از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید....
     
  
مرد

 


[b]دولت تا این لحظه نسبت به خواسته های آقای کروبی ، هیچ اقدامی انجام نداده است
اگر دولت چنین تقاضایی داشته باشد ، با جدیت دنبال خواهم کرد !![/b]
     
  
مرد

 
از جسد حججی "نان" می‌خورند!

معلوم نیست جسد متعلق به محسن باشد!

۳ جسد و ۵ گروگان را از داعشی‌ها پس گرفتند، در عوض اجازه دادند کاروان صدها نفره آنان که در محاصره بودند، با امنیت عبور کنند و به قرارگاه اصلی داعش بروند تا دوباره آماده شوند برای کشتن صدها نفر دیگر!
حزب‌الله لبنان و ایران این "معامله" را با داعش کرده‌اند! خودتان داوری کنید که کدام طرف، معامله‌ی بهتری کرده؛ داعش یا حزب‌الله و ایران؟

یکی از این ۳ جسد، "پیکر بی‌سر" «منسوب به محسن حججی» جوان نجف‌آبادی است که در اثر اشتباه بارز فرماندهان، در یک بیابان خشک به همراه حدود ۴۰ نیروی ایرانی دیگر، به اسارت درآمد و همگی کشته شدند.

حالا چرا سپاه برای پس گرفتن "پیکر بی‌سر" فقط او اصرار دارد؟ و علت جاگذاشتن اجساد بقیه‌ی قربانیان که آنان هم ایرانی هستند، چیست؟ آیا آنهای دیگر، خانواده و چشم‌به راه ندارند؟ آیا این معامله، که کاروان صدها نفره داعش، "فرصت عبور از محاصره" و پیوستن به یاران خونریز خود را پیدا کنند، "پیروزی" است؟ من می‌گویم "برای نظام اسلامی بله! این پیروزی است"!
جسد بی‌سر محسن برای حکومت ایران به مراتب از بقیه‌ی آن قربانیان دیگر، مهم‌تر و باارزش‌تر است. این جسد بی‌سر، یک "گنج" است برای حکومت!
اگرچه هر عقل سلیمی می‌تواند بفهمد که آن معامله، یک شکست مطلق نظامی است و به تجدید قوای داعشی‌ها کمک می‌کند تا برای کشتار بیشتر مردم آماده شوند!

داعش "نیروهای زنده" خود را نجات می‌دهد و طرف ایرانی "جنازه‌ی فقط یک نفر" را! چرا پیکر بی‌سر محسن حججی، اینهمه برای ایران می‌ارزد؟
در نزدیکی محرم، ماه «کاسبی با کربلا و سر امام حسین» جسد جوانی محجوب و دوست‌داشتنی را که در دام افتاد، به ایران می‌آورند. قبل از این تمبر او را ساخته‌اند و میدانی در مشهد به نام او نامگذاری کرده‌اند.
اما خود جسد، به اندازه‌ی یک گنج "نان" دارد! از حالا نان مداحان و روضه‌خوانان و آخوندهای منبری در «روغن جسد محسن» چرب شده است. حکومتی‌ها با تشییع جنازه و ساختن برنامه‌های رادیو تلویزیونی، احساسات مردم را بر می‌انگیزند و از جسد محسن برای نظام "مشروعیت!" می‌سازند. سپاه برای دخالت پرهزینه‌اش در سوریه، «حجت!» و دلیل می‌سازد. و برای سرکوب بیگناهانی در استان‌ها، به بهانه‌ی "تکفیری و داعشی"، توجیه پیدا می‌کند. و...
خلاصه اینکه برنده‌ی معامله با داعش، حکومت ایران است. گرچه این پیروزی، "پایدار" نخواهد بود. اما نظام اسلامی از این ستون به آن ستون را فرج می‌داند!

تا وقتی که مردم ما بگذارند جنازه‌ها را بپرستند و پرسشگران را در زندانها و تبعید تبدیل به جنازه کنند، این حکومت نگرانی ندارد!
هیچکدام از سوگواران محرم و عاشورا نمی‌پرسند علت اتفاقات کربلا چه بود؟ نمی‌پرسند اسم آن ۷۲ تن دیگر، چه بود؟ امروز هم کسی نمی‌پرسد علت گیرافتادن محسن حججی در آن بیابان چه بود؟ و نمی‌پرسند آن ۴۰ شهید دیگر که بودند و چه شدند؟ چرا؟ چون "کاسبان دین‌فروش"، از عاشورا همان "سر حسین" را می‌خواهند و از سوریه، همین "محسن بی‌سر" را. نان آنان در این سرهای بریده است!
آنها از اشک و شور عزاداری، برای چپاول ثروت ایرانیان استفاده می‌کنند. و برخی از مردم خوب ما، هنوز هم فریب این بازی روانی دین‌فروشان را می‌خورند. و هنوز هم نمی‌پرسند آن "فرمانده بی‌لیاقتی" که محسن را در سوریه به کشتن داد، چه کسی است؟ همانطور که سالها پس از آن جنگ ۸ ساله نمی‌پرسند چه کسانی از ادامه‌ی جنگ و خرید سلاح قاچاق سود بردند؟ نمی‌پرسند فرماندهی عملیات‌های پرهزینه مانند کربلای ۴ و کشته شدن "هزاران محسن" چه کسانی بودند؟ و نمی‌پرسند آن فرماندهان خطاکار، حالا سر در کدام بنگاه و مافیاهای اقتصادی دارند؟

معلوم نیست در مرحله‌ی تحویل جسد، با کدام "آزمایش ژنتیکی سریعی!" فهمیده‌اند که این بدن بی‌سر، بدن محسن حججی است؟ آنها فقط یک "پیکر بدون سر" می‌خواهند تا از ورود تا تشییع و بعدها از نامش، قداست بسازند و نانش را بخورند. وگرنه در آن بیابان‌های خشک که آن ۴۰ نفر کشته شدند و قاتلان با ماشین از روی اجساد آنان عبور کردند، چطور داعش می‌تواند پیکر بی‌سر محسن را پیدا کند؟ و با کدام تشخیص ژنتیکی بدن محسن شناسایی شد؟! تناقض‌های خبری به کنار!

محرم می‌رسد. و حکومتی که ۴۰ سال است از خون و سر حسین نان خورده، حالا به یک گنج تازه رسیده که ارزش داشت بابت آن، به کاروان داعش اجازه‌ی ورود به یک کشتارگاه دیگر را بدهند و صدای اعتراض عراق را هم درآورند!

ما می‌توانیم اجازه ندهیم این بار با جسد آن جوان دوست‌داشتنی نجف‌آباد، دین‌فروشان به "نان و نوایی" برسند. یا نگذاریم خرج عیش‌و‌نوش پنهانی‌شان را از خون او و احساسات مذهبی مردم خوب ما درآورند. آنها خون محسن‌ها را خرج مفسدها می‌کنند!
بابک‌داد
۹ شهریور ۹۶
     
  
صفحه  صفحه 59 از 150:  « پیشین  1  ...  58  59  60  ...  149  150  پسین » 
سیاست

بحث سیاسی روز بی تعارف

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA