ارسالها: 12859
#712
Posted: 18 Jul 2018 11:12
مواظب باشیم؛ روسها چتر خود را با کسی تقسیم نمیکنند
باران شدید بود. آنهم درست در لحظهای که قرار بود فرانسویها جام را بغل کنند. . پوتین، ماکرون و کیتاروویچ کنار هم ایستاده بودند اما با یک تفاوت بزرگ. روسها چتری بزرگ را بالای سر رییس جمهور خود گرفته بودند تا پوتین خیس نشود. ماکرون ، رئیس جمهور فرانسه زیر باران مانده بود و خانم کیتاروویپچ رئیس جمهور کرواسی در حالی که خیس آب بود بازیکنان را در آغوش میگرفت.
روسها رسم مهمان نوازی را به جا نیاوردند و در باران شدید مسکو اول هوای رییس جمهور خود را داشتند تا مهمان را؛ آنها در آن لحظه فقط میخواستند پوتین خیس نشود و مهم نبود که دیگران در چه وضعی قرار دارد. آن هم دو رییس جمهور دیگر که تنها بعد از آن که کاملاً خیس شدند، برایشان چتر آوردند. رفتار عجیبی بود اما درس بزرگی داشت. مواظب باشیم؛ روسها چتر خود را با کسی تقسیم نمیکنند
روسیه این روزها نقش مهمی در مناقشات بیناللملی به ویژه برجام بازی میکند و مسکو تبدیل به جام جهانی دیپلماتها شده است. همه سعی میکنند روسها را به سمت خود بکشند و از قدرتهای پنهان ونهان این کشور به نفع خود استفاده کنند. مسکو هم به دنبال پیدا کردن بهترین گزینه برای منافع ملی خودش است. آنها در جام جهانی در مسابقاتی که میزبان آن هستند حاضر نیستند خیس شوند و هزینه بدهند، دیگر چه برسد به سیاست خارجی که در آن اصل منافع ملی است. بر همین اساس مسؤولان دیپلماسی ما که در تلاش هستند تخممرغهای روسیه را در سبد خود بچینند باید مواظب باشند که اگر باران شدید شود، روسها چتر را بالای سر خود میگیرند و حاضر نیستند چتر را با دیگران تقسیم کنند. خیس شدن ماکرون و کیتاروویچ در حالی که پوتین زیر چتر بود یک تصویر واقعی از تصمیمات روسیه در سیاست خارجی است. به آنها نمیشود ایرادی گرفت. روسها به دنبال منافع ملی خود هستند و عاشق چشم و ابروی هیچ کس نیستند.
رفتار جمهوری اسلامی برای یارگیری در عصر ترامپ یک تصمیم درست و استراتژیک است اما این دوستان نباید در روسیه و چین خلاصه شود. ایران باید دست دوستی خود را به سمت کشورهای مختلف دراز کند و تخممرغهای خود را در سبدهای مختلف بگذارد؛ حالا در چند سبد بیشتر و در چند سبد کمتر. ما نباید فکر کنیم وقتی باران شدید میشود و همه در حال خیس شدن هستند روسها چتر بزرگ خود را با ما تقسیم میکنند. نه، آنها ابتدا به دنبال خیس نشدن خود هستند و بعد فکرمیکنند چتر دیگر خود را به چه کسانی بدهند. در روابط بینالملل نه میشود از دوستی کسی ذوق شد نه از دشمنی و بدعهدی آن دلخور شد. در سیاست خارجی نباید از هیچ کشوری انتظار داشت. همه در این دنیا به دنبال منافع خود هستند و حاضر نیستند برای دیگری خود را فدا کنند.
مصطفی داننده
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#713
Posted: 19 Jul 2018 15:31
مدیریت مطالبات مردم
مفهوم مدیریتِ مطالباتِ مردم از سالها پیش بعنوان بخش کلیدی و مهمی از مفاهیم مدیریت بازرگانی به شمار
میآمد. در این فرایند، شرکتهای تولیدی و خدماتی تلاش میکنند با ابزارهایی سطح نیازمندی و توقع مشتریها را کنترل کنند. میزان این کنترل و تعامل میان نیازمندیهای مشتری و توانمندی فروشنده باعث ایجاد نسلهای مختلف فناوری و نوآوری در جهان شده است. بعدها از همین ابزارها در جهت کنترل توقعات و نیازمندیهای جوامع استفاده شد.
فرض کنید کشوری مهمترین غلهای که تولید میکند، جو باشد. دولتهای به ظاهر مستقل و خودکفا تلاش میکنند با ابزارهایی مردم را مجاب کنند تا از نانِ جو و سایر فراوردههای آن بعنوان خوراک اصلی استفاده نمایند و با این روش بخش قابل توجهی از مطالبات مردم که بهرهمندی از نانِ گندم است سرکوب، کنترل و یا سازماندهی مجدد میشود.
در واقع دولتها آموختهاند که اگر به مردم بعنوان یک مشتری نگاه کنند، میتوانند از قواعد روابط با مشتری در ادارهی کشورها برای کنترل مطالبات مردم، استفاده کرد. این موضوع را در گوشه ذهن خود نگهدارید تا به مفهوم به ظاهر کمربط دیگری بپردازیم؛
هرم مازلو بعنوان مهمترین الگوی شناخته شده در رابطه با نیازمندیهای بشر مورد وثوق و تایید اکثر کارشناسان علوم اجتماعی، روانشناسی و انسان شناسی بحساب میآید. این هرم نشان میدهد در اغلب موارد نیازهای سطوح پایینی هرم به نیازهای سطوح فوقانی ارجحیت دارند. یعنی انسانِ گرسنه کمتر به سطوح متعالی خودشناسی و خداشناسی تمایل نشان میدهد. انسانی که دغدغهی نان دارد کمتر به مفاهیمی از قبیل جایگاه اجتماعی و احترام فکر میکند و این تقریباً موضوعی اثبات شده است. چنانچه در احادیث ما نیز بارها به رابطه معکوس فقر و دین پرداخته شده است.
در برخی از کشورها تلاش میشود با تلفیق هوشمندانهی دو مفهوم بالا، یعنی «مدیریت مطالبات مشتری» و «هرم مازلو»، دلواپسیها و انتظارات مردم را به سطوح پایینتری تقلیل دهند. مثلاً کشوری که با مشکلات بسیار بزرگِ کمبود نقدینگی، کمبود ارز، خطر تحریم، نارضایتیهای مدنی و اجتماعی، ماجراجوییهای منطقهای و فرامنطقهای، خشکسالی، جنگ و فروپاشی روبرو است؛ با یک دستکاری ساده در آمارهای تولید و مصرف برق و ایجاد کمبود عمدی یا ظاهری در تولید آن، انتظاراتِ متعالی و آرمانی مردمش را به سطحِ نیازمندیهای اولیه هرم مازلو تقلیل میدهد. در چنین شرایطی مردمِ نگران و کلافه از قطعیِ مداوم برق و به تبعِ آن سلب آسایش فردی، تهدید کسب و کارها و اخلالِ نظم عمومی، دیگر فرصتی برای تفکر در خصوص تغییرات قیمت ارز و طلا، اختلاس، حقوق اجتماعی متعالی از قبیل آزادی بیان و پوشش و موضوعاتِ لاکچری دیگر ندارند. در چنین شرایطی چون سطح اول نیازمندیهای مازلو مورد تهدید قرار گرفته، به یکباره برای اغلب مردم کلیهی سطوح بالایی، ارزش و اعتبار خود را از دست میدهند.
جالب است بدانیم بعد از مدتِ کوتاهی با عادی شدن شرایط بحرانی (!)، سطح رضایتمندی مردم بعنوان بزرگترین مشتری دولت، تا حد چشمگیری بالا میرود. در واقع اگرچه تامین آب، برق، بهداشت، آموزش و پرورش، امنیت و غیره جزء وظایف غیرقابل انکار دولتها به شمار میآید، دولتها میتوانند با مدیریت این مطالبات و ایجاد محدودیتهای ساختگی و مقطعی، و رفع جهادی مشکلات پس از مدت کوتاهی، باعث افزایش سطح رضایتمندی مردم شوند.
ایجاد تغییرات در نظامِ زندگی مردم، مثل تغییر ساعت کار، اعلام حالت فوقالعاده، محدودیتهای رفت و آمد، محدودیت تجمع و موانعی از این دست نیز در کوتاه مدت میتواند ضمن کنترل مطالبات مردم، باعث ایجاد رضایتمندی پس از رفع محدودیتها گردد.
با این اوصاف میتوان حوادث اخیر کشور را با محدودیتهای پس از آن مرتبط دانست و با خوشبینی این محدودیتها را بعنوان ابزاری هوشمندانه و علمی برای تعدیل مطالبات مردم و مدیریت شرایط بحرانی کشور دانست. مردمی که ظاهراً خیلی زود قطعیهای مکرر آب و برق در دهه شصت و هفتاد و محدودیتهای جنگی آن سالها را فراموش کرده و با گذر از سطوح اولیه نیازمندیهای مازلو، فرصت فکر کردن به نیازهای متعالیتری را یافتهاند.
دکتر پوریا معصومی، موسسه تحلیل مدیریت و مطالعات روند ایران فردا
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#715
Posted: 19 Jul 2018 15:53
آلزایمر ملی !
بسیاری از مردم بهتقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان ، اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا پسرش... ایرانیان ، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند ، اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانند
ولی اگر از آنان بپرسند که استبداد صغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند ، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
آیا در صد و بیست سال گذشته ، یک ایرانی را میتوانید پیدا کنید که یک بار برای میرزا یوسفخان مستشارالدوله اشک ریخته باشد؟ نه..! چرا؟
چون ایرانی نمیداند او کیست. او کسی بود که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه» ، میخواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقۀ ناصری کند
و به همین جرم ماهها در سیاه چال قجری ، کتک خورد.. شکنجهگر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان ، در نهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست.
کسی میداند محمدعلی شاه ، روزنامهنگارانی همچون صوراسرافیل و ملکالمتکلمین را چرا و چگونه کشت؟ آن دو را همراه قاضی ارداقی ، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه ، شکنجه کردند که وقتی مُردند ، شکنجهگران خوشحال شدند ؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه نداشتند.
به گمان من عاشورای تاریخ معاصر ایران ، دوم تیر است؛ روزی که بهترین فرزندان این سرزمین زیر سختترین شکنجهها ، کلمۀ مشروطه و عدالتخانه و آزادی را فریاد کشیدند. آن روز محمدعلی شاه فرو ریخت؛ چون باورش نمیشد که چند جوان فُکلی این همه بر سر مرام و عقیدۀ خود پایداری کنند.
ایرانیان از شیخ فضلالله نوری بیش از این نمیدانند که نام یکی از بزرگراههای تهران است ، و از جنس اختلافات او با روشنفکران و آخوند خراسانی (رهبر معنوی مشروطه) در بیخبری محض به سر میبرند.
ایرانی نمیتواند دربارۀ رژیم پهلوی که آن را برانداخت ، بر پایۀ منابع و آگاهیهای مستند ، چند دقیقه سخن بگوید؛ اما از حرمسرای یزید و حیلههای معاویه بیخبر نیست.
آیا جماعت ایرانی دربارۀ ستارخان و علت لشکرکشی او از تبریز به تهران ، بیشتر میداند یا دربارۀ قیام مختار؟ چند ایرانی را میشناسید که نام تیمورتاش و علیاکبر داور را شنیده باشد؟ و چند ایرانی را میشناسید که نام خواجه نظامالملک طوسی را نشنیده باشد؟
کسی که نمیداند علیاکبر داور کیست ، نخواهد دانست که دادرسی در ایران چه مسیری را طی کرده است و ما در کجا توقف کردیم. کسی که زندگی تیمورتاش را نداند ، از کجا بداند که رضاشاه چگونه پادشاهی بود و رژیم پهلوی چگونه شکل گرفت؟ کسی که دربارۀ حکمرانان کشورش در دورۀ معاصر ، مهمترین اطلاعات را نداشته باشد ، چه درکی از «تحول» و «تغییر» و «آینده» دارد؟
چند ايرانی را میشناسيد كه بداند چرا در مجلس پنجم ِ مشروطه از پيشنهاد رضاخان ، مبنی بر تغيير سلطنت قاجار به جمهوری ، استقبال نشد؟
چرا بازديدكنندگان از «خانۀ مشروطيت» در تبريز به اند ازۀ زائران يكی از امامزادههای كاشان نيست؟
آيا مردم ايران میدانند چرا انگليسیها رضاشاه را تبعيد كردند؟
آيا كسی میداند چرا ناصرالدين شاه مخالف تدريس جغرافيای بينالملل در دارالفنون بود؟ اين دانستنیها برای ما به اندازۀ باران برای باغ لازم است.
مدرسه به معنای امروزین آن ، به همت میرزا حسن رشدیه و کسانی همچون میرزا نصرالله ملکالمتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.. پیش از او و همفکرانش ، فرزندان ایران در مکتب خانهها «الف دو زَبَر اَن ، دو زیر اِن ، دو پیش اُن» میخواندند..
او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند ، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر..! قبر او در یکی از قبرستان های قم است.
نوروز امسال برای زیارت قبر او به آنجا رفتم. هر چه گشتم قبرش را نیافتم.
هیچ کس هم نام او را نشنيده بود و نشانی قبرش را نمیدانست.
در همان قبرستان ، مردی عامی ولی صاحب کرامات دفن است. میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد ، آیات قرآن را در هر متنی که میدید ، میشناخت..! بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.
اگر آشنایی با تاریخ دور ، سرمایۀ علمی است ، آگاهی از تاریخ نزدیک ، سرمایۀ ملی است..!!
آلزایمر ملی ، این سرمایۀ سرنوشتساز را بر باد داده است.. کتابهای درسی و رسانهها بهویژه صداوسیما سهم بسیاری در گسترش این بیماری خطرناک داشتهاند..
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#717
Posted: 23 Jul 2018 18:23
مطلب جالب است در مورد آینده ایران بعد از ٰرژیم فعلی
روشهای حاکمیت نامتمرکز: چگونه مردم میتوانند بر خود حکومت کنند؟
جهان امروز در تمامی صنایع و حیطههای اجتماعی به سمت عدم تمرکز (decentralization) پیش میرود. در مورد ساختار حکومت، اولین برداشت اکثر مردم از عدم تمرکز، فدرالیسم است یعنی تأسیس حکومتهای محلی یا ایالتی که هرکدام به صورت مجزا در ایالت مربوطه حکومت کرده، اما تابع یک دولت فدرال مرکزی و قانون اساسی یگانه قرار میگیرند. اگرچه فدرالیسم میتواند در کشورهایی که دارای بافت جمعیتی، فرهنگی و اقتصادی متنوعی هستند، کارآمد باشد (زیرا شاید مقررات و مصوباتی که در یک ایالت کارآمد باشد در ایالت دیگر نباشد)، اما منظور ما در اینجا از عدم تمرکز، به فدرالیسم محدود نمیشود. در واقع، فدرالیسم ضعفهایی نیز دارد و ضرورتا حاکمیت مردمی را تضمین نخواهد کرد. دلیل این برداشت محدود و تنگ نظر از حاکمیت نامتمرکز عدم درک تفاوت بین حکومت (government) و حاکمیت (governance) است. به بیان ساده، ما در اینجا از عدم تمرکز حاکمیت صحبت میکنیم و نه الزاما حکومت. حاکمیت، فرآیند تصمیمگیری بر سر منابع و نحوه قانونگذاری و مدیریت است. حکومت نهادی است که مسئول انجام این امور قلمداد میشود، اما میتواند نباشد و یا تنها نهاد انحصاری برای انجام این کار نباشد.
فنآوری امروز، سیستم مدیریت اطلاعات به صورت شبکهای، اینترنت اشیاء و فن آوری بلاکچین (blockchain) در حال دگرگونی در شیوه حاکمیت است. به بیان دیگر، ما با کمک اینترنت، فنآوری ارتباطات و مدیریت اطلاعاتی و شبکههای غیرمتمرکز میتوانیم سیستمی طراحی کنیم که مردم به معنای واقعی کلمه، بر خود حکومت کنند. برنامه ما برای حاکمیت مردمی و دموکراسی مستقیم باید از این فنآوریهای جدید بهرهمند شود. پس تصور ما از حاکمیت نامتمرکز به یک مفهوم سنتی و محدود فدرالیسم محدود نمیشود. برای روشن شدن مطلب، چند مثال را ذکر خواهم کرد. این مثالها فقط بخش کوچکی از تواناییهای بالقوه فن آوری امروز برای حاکمیت نامتمرکز است.
مدیریت بر تخصیص بودجه: آیا شما میدانید که شهرداری شما، بودجههای خود را صرف انجام چه کارهایی میکند؟ چه درصدی از آن هزینه پرسنل و کارمندان میشود و چه درصدی صرف تامین منابع؟ چه کسی برای این تخصیص بودجه تصمیمگیری میکند؟ چطور میتوانید دریابید که مسئولین دزدی و فساد نمیکنند؟ ممکن است فکر کنید در یک حکومت دموکراتیک و آزاد، رسانههای مستقل و آزاد میتوانند شما را از نحوه مدیریت شهرداری شهر خود با خبر سازند. اما شهروندان در مقابل، جز سر تکان دادن یا ابراز نارضایتی چه میتوانند بکنند؟ این سطح اندک نظارت عمومی مربوط به گذشته است. در عوض، شهروندان میتوانند به عنوان کاربران یک شبکه جامع، هر تخصیص بودجه را با یک سیستم رأیگیری درونی تایید کنند و تمامی هزینهها و درآمدها در یک پایگاه داده نامتمرکز ثبت و قابل ردیابی باشند. تمام اطلاعات (غیرحساس) را میتوان در این شبکه به اشتراک گذاشت طوری که هر تصمیمگیری مسئولین شهرداری نیازمند تایید اکثریت شبکه باشد. شما به عنوان یک شهروند عادی، با رجوع به بلاک چین (یا همان پایگاه داده نامتمرکز) قادر خواهید بود که کوچکترین مسیر مالی و تراکنشهای شهرداری را ردیابی کنید. وقتی باغبانی، پارک کنار خانه شما را آبیاری میکند، خواهید دانست که بودجه آن از کجا تامین میشود، هر کسی چقدر درآمد و مزد دریافت میکند و بسیاری از موارد دیگر. در صورتی که تخلفی رخ بدهد، شهروندان از آن آگاه خواهند شد زیرا تمامی اطلاعات و مسیرهای مالی شفاف و قابل ردیابی است. هر شهروندی میتواند نسخهای از تمامی پایگاه داده شهرداری را داشته باشد. آنچه در اینجا میگویم خیال پردازی درباره آینده نیست، فنآوری این امر همین اکنون موجود است (حتی شما میتوانید همین اکنون، نسخههایی از آن را دانلود کنید) و جهان دیر یا زود به سوی این مدیریت نامتمرکز قدم خواهد برداشت.
سیستمهای رأیگیری: در ایران آینده ما، نگرانی و مجادله بر سر تقلب در انتخابات (مانند انتخابات در سال ۸۸)، برای ایران آینده ما، چیزی مربوط به گذشته خواهد بود. فرزندان ما به ما خواهند خندید که چگونه دولت توانست میلیونها رأی را جابجا کند. فنآوری امروز، میتواند تقلب در انتخابات را امری غیر ممکن سازد. در اینجا مجال پرداختن به جزئیات فنی نیست. ولی فقط اشاره میکنم که سیستم ثبت اطلاعات میتواند مطابق یک مکانیزم توافق بیزینسی، طوری باشد که کاربران شبکه بدون نیاز به اعتماد به یکدیگر، اطلاعات درست را ثبت کنند. هر تقلب یا دستکاری در ثبت اطلاعات به سرعت توسط اعضای شبکه تشخیص داده می شود.
ثبت اسناد و املاک: با به کارگیری فن آوری ثبت اطلاعات به صورت نامتمرکز و در پایگاه دادههای توزیعی، زمینخواری و مناقشات حقوقی بر سر مالکیت را ناممکن خواهیم ساخت. سیستم قضایی کشور، دیگر نیازی به صرف مخارج هنگفت برای حل و فصل منازعات بر سر املاک و داراییها نخواهد بود زیرا در یک شبکه نامتمرکز، تمامی نقل و انتقالات املاک ثبت میشود، این ثبت توسط افراد مختلف صورت میگیرد و توسط افراد مختلف هم تایید میشود و نیازی به وجود یک ناظر مرکزی نیست. کسی قادر نخواهد بود که آن را دستکاری کند زیرا پایگاه داده آن در اختیار هزاران نود در شبکه قرار دارد و هیچ تراکنشی بدون تایید آنها، انجام نخواهد شد. به جای دلالان مسکن، این نودها هستند که با تایید تراکنش میتوانند کارمزد اندکی دریافت کنند و به این ترتیب خریداران و فروشندگان املاک و یا مؤجرین و مستاجرین، از شر پرداخت کمیسیونهای گزاف به دلالان مسکن خلاص خواهند شد. حاکمیت نامتمرکز به آینده بشریت تعلق دارد و مطمئنیم مخاطبین اینقدر باهوش هستند که آن را فقط به فدرالیسم محدود نکنند. فدرالیسم میتواند یکی از روشهای حکومتداری مثبت و مفید برای توزیع برابر امکانات در سراسر کشور باشد. اما فدرالیسم اصلا کافی نیست و اگر کشور همچنان به شیوه سنتی اداره شود، ما در نهایت به جای نهادهای فاسد مرکزی، چند نهاد فاسد محلی خواهیم داشت و بنابراین فقط فساد و سوء مدیریت را تکثیر کردهایم.
هم اکنون حکام حتی به اصطلاح دموکراتیکترین و پیشرفتهترین کشورهای جهان نیز در برابر این تواناییهای بالقوه برای حاکمیت مردمی، مقاومت میکنند، زیرا آنها نیز نمیخواهند قدرت را تمام و کمال به مردم واگذار کنند. اصحاب قدرت و رسانه هنوز سعی میکنند حاکمیت مردمی و دموکراسی مستقیم را غیر ممکن یا مساوی با هرج و مرج بدانند. اما ما با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، فرصت فوق العادهای برای تاسیس مردمیترین حکومت جهان با بهرهگیری از پیشرفتهترین فن آوریها خواهیم داشت.
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#718
Posted: 5 Aug 2018 17:55
حکومت مجمعالامراض!
اگر رهبران طاقت شنیدن واقعیت را دارند، بشنوند: بیمارتان فعلاً در اغماست و گهگاه که به هوش میآید دچار «تیرگی شعور» است. یعنی قوه تمیز دادن درست را از نادرست ندارد و اوهام میبیند! تیرگی شعور به دلیل رسیدن خون متعفن و چرکین به مغز بیمار است! اوهام و هذیان گویی او هم، نشانهی گستردگی «عفونت خونی» است که در تمام بدنهی او توزیع شده! با چنین وضعیتی، این بیمار مدت کوتاهی تا مرگ فاصله دارد و این دوره را هم با رنج، تب، تعفن و درد و کنشهای غیرمعقول سپری خواهد کرد. در یک کلام، تمام بدن بیمارتان دچار عفونت شدیدی شده که او را به زودی از پای در خواهد آورد! این تازهترین «تشخیص بالینی» از بیمار چهل سالهای است که قرار بود «درمانگر» یک جامعه باشد، اما خیلی زود به «مجمعالامراض» غیرقابل علاج و کلکسیونی از بیماریهای هولناک مبتلا شد و حالا آن گوشه، روی تخت آخر در حال احتضار است!
روز جمعه، امامان جمعه سه شهر بزرگ، هذیانهایی گفتهاند که نظریههای بالا را اثبات میکنند:
♦️امام جمعه مشهد: "این نظام به قیمت خون بچههای شما مردم به دست آمده، به خاطر «پایین افتادن شکم» نباید مقابل نظام بایستید!"
♦️امام جمعه اصفهان: "راه افتادن مردم در خیابان برای این مسائل (گرانی و گرسنگی) اصلاً معنایی ندارد!"
♦️امام جمعه شیراز هم گفت: "گرانی، گرسنگی و بیعدالتی همگی «امتحان الهی» هستند!"
حکومتی که روزگاری «سودای نجات فقرا و حاکمیت مستضعفان و ریشهکنی فقر» را داشت، حالا خود از فساد چنان «فربه و شکمباره» شده که دیگر گرسنگی، گرانی و فقر و بیکاری را اموری «بیمعنا» میداند! اعتراضات مردمی را «پایین افتادن شکم!» میبیند و میگوید تمام مشکلات «امتحان الهی!» هستند! آیتالله جنتی هم اخیراً از گرانی، به عنوان امتحان الهی نام برده بود. او حداقل سی سال است «کلیددار» تمام مناصب حکومتی در نظام جمهوری اسلامی است! حاصل انتخابهایش، یک لشگر مدیر و مقام و مسئول «فاسد، اختلاسگر و شارلاتان» است که حکومت اسلامی(!) را به این عفونت کامل و لاعلاج مبتلا کردهاند!
مردمی که از سر «استیصال و بیچارگی» به خیابانها میآیند، از طرف امامان جمعه که چند دهه است حتی «طعم نداشتن و گرسنگی» را هم نچشیده و آن را از یاد بردهاند، اینگونه «درک و فهمیده» میشوند! آیا این درک ناقص از مشکلات مردم، مشکلات جامعه را «حل» میکند؟ و یا بر رنج مردم بنزین میریزد و شعلهورشان میکند؟ پاسخ روشن است. این حکومت در عمل تمام شده و به لحاظ حیاتی در حال «احتضار» است! فعلاً نه راهی برای برون رفت از مشکلاتش دارد، و نه شانسی برای علاج و یا اصلاح! زمان تمام این کارها سپری شده و اکنون باید بر این جنازه، نماز میّت خواند. گرچه درمانهای روسی و شوک درمانی، ممکن است مدتی قلب را زنده نگه دارد! توصیه پزشکی این که «میّت» را به خاطر عفونت و امراض صعبی که داشته، باید در گوری عمیقتر از قبرهای معمولی و «مالامال از آهک» دفن کنند تا تعفن واگیردار و کشندهاش، به سطح زمین نشت نکند!
این عاقبت چهل سال حکومتی است که آمد تا «درمان» باشد، و خود به «مجمعالامراض» تبدیل شد و دنیا و دین مردم ایران را به یغما برد. علتهایش زیادند؛ اما «حکومت فردی» در کشور جهان سومی ما که «بتسازی از شخص اول مملکت»، یک سنت دیرپا و همیشگی است، غالباً به همین نتیجه میانجامد: حکومتی فاسد، جانی و متعفن که «جوانمرگ» میشود!
بابک داد
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#719
Posted: 12 Aug 2018 21:20
تمایل به «تغییر» از در و دیوار جامعه ایران بیرون زده است
دکتر سعید مدنی پژوهشگر مسایل اجتماعی میگوید: اگر به معترضین با اصطلاحات و واژههای زشت برچسب زده شود و سرکوب و برخورد با معترضین سیاست اصلی باشد و نهایتا تصور این باشد که معترضین وابسته به بیگانگان و عوامل خارجی هستند؛ در این صورت طبیعی است که دامنه اعتراضات گستردهتر خواهد شد. وی در گفتگو با جامعه ایرانی اعتراضات اخیر را ادامه اعتراضات دیماه میداند و معتقد است که «تمایل به تغییر از در و دیوار جامعه ایران بیرون زده است». او معتقد است: وضعیت موجود محصول سیاستهای کلان و استراتژیهای درازمدت است. اگر بنا بر این است که وضع بهبود پیدا کند باید در کل سیاستها تجدیدنظر شود و گام اول به رسمیت شناختن معترضینی است که نسبت به کل عملکرد نهادهای موجود معترض هستند.
برای اعتراضات دیماه در واقع میشود تعبیر شورش را برای آن به کار برد، زیرا این کنشهای جمعی اعتراضی جمعی هستند نسبت به وضع موجود. بنابراین بر خلاف بعضی از کسانیکه آن اعتراضات را محصول یک تعارض دوگانه بین طرفدارهای دولت و اصولگرایان تحلیل میکردند – و در واقع اعتراضات دیماه را نوعی توطئه اصولگراها علیه دولت میدانستند- تاکید داشتم که اساسا منحصر کردن اعتراضات دی ماه به دوگانه اصلاحطلبان طرفداران دولت و اصولگرایان مخالفان دولت خطای محض است. این اعتراضات جنبش نیست. همانطور که میبینید گاه شعارهای متضاد، مانند «مرگ بر دیکتاتور» و «رضاشاه روحت شاد» در اعتراضات مطرح میشود که نشان دهنده فقدان هویت متعین و روشن است. مجموعهای از عوامل باعث شده که به نقطه موجود برسیم و لذا منحصر کردن اعتراضات موجود به علل اقتصادی خطاست و میتوان گفت که خلاء قدرت و هژمونی در فضای سیاسی و اجتماعی حاکم زمینه اعتراض ناراضیان را فراهم کرده است و منجر به بروز این اعتراضات شده است.
عوامل مختلفی را میتوان حاصل این منازعات متعدد دانست. در حوزه اقتصادی موضوع خیلی روشن است: فساد و نابرابری و فقر هرکدام به صورت جداگانه به میدان منازعه تبدیل شدهاند. اعتراضات به طور قاطع زمینههای داخلی دارد. این وضعیت محصول ناکارآمدیها است و بدون اصلاحات جدی ساختاری عوامل نارضایتی و اعتراضات باقی میماند و حتی در صورت سرکوب و برخورد و کنترل اعتراضات باز در آینده اعتراضات به شکلهای دیگر بروز میکند.
نتیجه این اعتراضات منوط به نوع برخوردی است که با آن صورت میگیرد. نظام باید تصمیم بگیرد که آیا این اعتراضات را به رسمیت بشناسد یا نه
Make the REST of your life, the BEST of your life