انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 78 از 150:  « پیشین  1  ...  77  78  79  ...  149  150  پسین »

بحث سیاسی روز بی تعارف


مرد

 


سال ۱۳۹۸ مبارک

به عقب بر نمیگردیم
روبـاه بـنـفش
حــمــاقت
     
  
مرد

 


اوج افتخارات اصلاح طلبان و خوشحالی فراوان از این اصلاحات
     
  
مرد

 


زمان انتخابات چقدر از افراد به واسطه حرف های این نادان ها رفتن پای صندوق رای
تو همین لوتی هم کم نداشتیم که حرف های این احمقو میذاشتن و فکر میکردن درسته

     
  
زن

andishmand
 
روزشمار تنش‌های اخیر ایران و آمریکا

از ماه آوریل که آمریکا سپاه پاسداران را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داد و تحریم‌ها علیه ایران را تشدید کرد، تنش بین دو کشور تشدید شده است.

خبرگزاری فرانسه در گزارشی فرازهای مهم تشدید تنش بین ایران و آمریکا را برشمرده است.


تصویری از آتش‌سوزی در یکی از نفتکش‌هایی که در دریای عمان هدف حمله قرار گرفت

از ماه آوریل که آمریکا سپاه پاسداران را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داد و تحریم‌ها علیه ایران را تشدید کرد، تنش بین دو کشور تشدید شده است.

خبرگزاری فرانسه در گزارشی فرازهای مهم تشدید تنش بین ایران و آمریکا را برشمرده است.

تروریستی قلمداد کردن سپاه پاسداران

روز هشتم آوریل دولت آمریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی نظامی ایدئولوژیک حکومت ایران را در فهرست گروه‌های «تروریستی» قرار داد.

دونالد ترامپ می‌گوید این اولین باری است که دولت آمریکا یک بخش یا نهاد یک حکومت خارجی را در این فهرست قرار می‌دهد. نیروی قدس، بازوی برون مرزی و مهم سپاه پاسداران نیز در فهرست سیاه قرار گرفت.

روز بعد حکومت ایران تمامی نیروهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه، از شاخ آفریقا تا افغانستان را سازمانی «تروریستی» اعلام کرد.

اعزام نیروهای آمریکایی به منطقه

روز پنجم ماه مه جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا اعلام کرد وزارت دفاع یک ناو گروه و جنگنده‌های عملیاتی به خاورمیانه اعزام خواهد کرد.

او گفت: «آمریکا به دنبال جنگ با رژیم ایران نیست ولی ما برای مقابله با هرگونه حمله‌ای از سوی سپاه پاسداران، ارتش و یا نیروهای نیابتی ایران آماده‌ایم.»

روز هفتم ماه مه دولت آمریکا گفت بمب‌افکن‌های ب ۵۲، سامانه موشکی پاتریوت و یک کشتی تهاجمی به منطقه اعزام می‌کند.

تحریم‌ها

روز هشتم ماه مه ایران اعلام کرد به عنوان بخشی از اقدامات خود برای کاستن از تعهداتش به برجام، تولید اورانیوم غلیظ شده و آب سنگین را افزایش می‌دهد.

در سالگرد خروج آمریکا از برجام و از سرگیری تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران، واشنگتن صنایع فولاد و معادن ایران را تحریم کرد.

پس از آن دولت آمریکا بزرگترین بخش تولیدات پتروشیمی ایران (شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس) را نیز تحریم کرد.

حمله به کشتی‌ها

روز ۱۲ ماه مه چهار کشتی، از جمله سه نفتکش به شکل اسرار آمیزی در حوالی بندرگاه فجیره، واقع در سواحل امارات متحده عربی مورد حمله قرار گرفتند.

روز پنجشنبه ۲۳ خرداد دو نفتکش در دریای عمان هدف قرار گرفتند. آمریکا می‌گوید این حمله کار ایران است. اما ایران تکذیب می‌کند.

روز ۳۰ ماه مه جان بولتون گفت «تقریبا یقین داریم» که ایران در پشت این حملات است.

روز بعد مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا گفت ایران از طریق این حملات قصد دارد بهای نفت را افزایش دهد.

روز ششم ژوئن امارات متحده عربی گفت تحقیقات بین‌المللی نشان می‌دهد که این حملات کار یک حکومت است ولی تاکنون شواهدی در مورد دخالت ایران پیدا نشده است.

روز ۱۳ ژوئن همزمان با ملاقات شینزو آبه نخست وزیر ژاپن با آیت‌الله خامنه‌ای در تهران، دو نفتکش ژاپنی و نروژی در آب‌های دریای عمان مورد حمله قرار گرفتند. دولت‌های بریتانیا و عربستان سعودی ایران را مسئول این حملات معرفی کردند ولی تهران دخالت در حملات را تکذیب کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
همه‌چیز تقصیر «الله‌مراد» بود!




اول گفتند نفتکش انگلیسی، با یک لنج صیادی تصادف کرده و در رفته و برای همین توقیف شده! بعد سپاه «آمار خلافی مفصلی» اعلام کرد! این وسط مشخص شد سپاه با آن همه هیبتش، در تنگه‌ی هرمز، زیرنظر «الله‌مراد عفیفی‌پور» رئیس اداره‌ی بنادر و دریانوردی هرمزگان کار می‌کند! چرا؟ می‌گویم.

دیشب «سپاه‌نیوز» خبر توقیف نفتکش انگلیسی توسط نیروی دریایی سپاه را «اینطور» اعلام کرد: «عصر امروز جمعه ۲۸ تیر یک فروند نفتکش انگلیسی با نام "stena impero" هنگام عبور از تنگه‌ی هرمز، به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات بین‌المللی دریایی «بنا به درخواست سازمان بنادر و دریانوردی استان هرمزگان»، توسط یگان شناوری منطقه یکم نیروی دریایی سپاه توقیف شد!»


سپاه اعلام کرد: «نفتکش مذکور پس از توقیف به ساحل هدایت و برای سیر مراحل قانونی و بررسی‌های لازم، به سازمان بنادر و دریانوردی تحویل شد!» یعنی الان نفتکش و ۲۳ خدمه‌اش در اختیار آن اداره‌ی دولتی و «الله‌مراد» هستند؟!




تا اینجا، سپاه خود را فقط «مجری دستور سازمان بنادر و دریانوردی هرمزگان» معرفی کرده است! امروز شنبه خبرگزاری امنیتی فارس از قول رئیس اداره‌ی بنادر و دریانوری هرمزگان نوشت: «نفتکش بریتانیایی‌ را توقیف کردیم؛ چون تصادف کرده بود!»

آقای «الله‌مراد عفیفی‌‌پور» مدیرکل بنادر و دریانوردی هرمزگان که سپاه می‌گوید «فرمان توقیف نفتکش انگلیسی» را او صادر کرده، به فارس گفته: «نفتکش بریتانیایی 'سنتا ایمپرو' پیش از توقیف، با یک شناور ماهیگیری در تنگه‌ی هرمز برخوردی داشته!»

فارس از «الله‌مراد عفیفی‌پور»، با تأکید معناداری به عنوان «این مدیر دولتی!» نام برده. آقای «الله‌مراد عفیفی‌پور» ماجرا را این‌طور شرح داده: «نیروهای 'کشتی ماهیگیری آسیب‌دیده' با نفتکش بریتانیایی تماس می‌گیرند، اما آنها پاسخی نمی‌دهند. لذا بنا بر قانون، موضوع را به اداره کل بنادر و دریانوردی خبر می‌دهند. و ما هم به نیروهای نظامی خبر دادیم و آنها نفتکش بریتانیایی را به لنگرگاه بندرعباس آوردند تا ماجرا بررسی شود.»

اما تصادف خالی کافی نبود. برای همین همان دیشب به جای «الله‌مراد»؛ نیروی دریایی سپاه چند «دلیل قانونی توپ دیگر!» هم برای توقیف نفتکش انگلیسی ردیف کرد و اعلام نمود: «این نفتکش اصل آمدو‌شد بی‌زیان در آب‌ها را زیر پا گذاشته! با پسماندهای انبارهای نفتی‌اش، محیط‌زیست دریا را آلوده کرده! از مسیر خروجی تنگه‌ی هرمز به این تنگه وارد شده! دستگاه موقعیت‌یابش را خاموش کرده و به تذکرهای پیاپی شناورهای سپاه توجه نکرده‌ است!»

به زبان راهنمایی و رانندگی، نفتکش به این دلایل توقیف شده: «رانندگی پرخطر، ریختن آشغال در جاده، عبور از جاده‌ی یکطرفه و ورود ممنوع، نداشتن جی.پی.اس و عدم توجه به اخطار پلیس راه»!

این‌همه دلایل را ردیف کرده‌اند تا بگویند کارشان قانونی بوده و تلافی نیست. یعنی ربطی ندارد به اینکه دو هفته قبل نفتکشی که نفت ایران را دزدکی به «سوریه‌ی تحت تحریم اروپا» حمل می‌کرد، توسط انگلیس توقیف شد. در ضمن اعلام کنند: سپاه کاره‌ای نیست و همه چیز با دستور آقای «الله‌مراد عفیفی‌پور» بوده است!

ارزشی‌ها چه لذتی می‌برند از توقیف نفتکش «انگلیس خبیث و پررو!» که مقام معظم رهبری وعده دادند «عناصر مهمی در نظام، کارش را تلافی خواهند کرد». اما عمراً به ذهن هیچ‌کس نمی‌رسید و خود «آقا» هم فکرش را نمی‌کرد آن «عناصر مهم» نفتکشی را توقیف کنند و تحویل «الله‌مراد» بدهند! خود «الله‌مراد» هم که طفلی خودش از دیشب فهمیده چه پست مهمی دارد و حرفش چقدر در سپاه «دررو» دارد!




نکته این‌جاست سپاه با آن همه کبکبه و دبدبه، باید «جبران دزدی دریایی انگلیس پررو!!» را پشت اسم دولتی‌ها و «الله‌مراد»ها انجام بدهد و برای قانونی کردن کارش، «فهرست خلافی» برای نفتکش انگلیسی بنویسد و از طرف «الله‌مراد» اعلام کند.

نکته‌ی تلخ این‌که در جمهوری اسلامی، تمام دولت‌ها «الله‌مراد» زیاد دارند تا سپاه پشت آنها پنهان شود و عملیات مختلف انجام دهد! از «دیپلمات در خارج» تا رئیس بندر هرمزگان! آخرش هم که گیر کنند، می‌گویند «همه چیز تقصیر الله‌مراد بود»! البته حالا دیگر دست برادران رو شده است.
     
  
مرد

 
ماها همه فدای سیاسیون و سیاست کثیف میشیم و چشم بزنیم زندگی تمامه و این بازی ادامه داره
زندگی مثل ابرها می گذرد
     
  
مرد

 
قانون مخفی جمهوری اسلامی برای دروغ‌گویی و مخفی‌کاری


داستان ورود ویروس کرونا به ایران از همان ابتدا با پنهان‌کاری دولت و دیگر نهادهای حکومتی و هرج و مرج مدیریتی آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. نخست وجود بیماری انکار شد و پس از آن نیز خودداری از قرنطینه قم و اماکن مذهبی این شهر و یا انتشار خبرهای نادرست پیرامون ابعاد بیماری، سبب گسترش آن به سایر مناطق نیز گردید. حتی چگونگی رسیدن ویروس به قم هم از همان زمان موضوع مناقشه بود. به خاطر همه تناقضات و ابهامات، باور عمومی این هنوز است که دولت آن‌چه را می‌داند، از مردم پنهان می‌کند.

برای مثال هنوز هم کسی به‌طور شفاف نمی‌داند آیا واقعاً طلاب چینی در انتقال ویروس تأثیر داشتند و یا نقش دستگاه اجرایی، روحانیون، نیروهای امنیتی و نظامی و دولت موازی در مدیریت پرده اول بحران چه بوده و آیا سیاست پنهان کردن بیماری به‌خاطر برگزاری انتخابات مجلس بوده و یا سهل‌انگاری و بی کفایتی مدیریتی سبب عدم برخورد جدی با این بیماری شده است. پس از گذشت هفته‌ها از شیوع همه‌گیری، هنوز هم اطلاع‌رسانی دولت و و نهادهای رسمی مبهم و ضد و نقیض است.

همین روایت پیرامون آمارهای دولتی درباره بیماری و بیماران کرونایی صدق می‌کند. دولت به سبک و سیاق کشورهای دیگر، هر روز آماری را به‌طور رسمی به اطلاع عموم می‌رساند که برای کمتر کسی در داخل و خارج از کشور و یا حتی سازمان بهداشت جهانی باورکردنی است. مسئولان در اعلام آمار واقعی تا آن اندازه ناشیانه عمل می‌کنند که گاه به نظر می‌رسد هیچ نگرانی هم از بیرون افتادن تناقضات حرف‌ها و آمارهای مهندسی‌شده خود و بازتاب منفی آن در افکار عمومی ندارند.

برای مثال، آن‌ها از یک سو آمار کلی را در سطح کشور اعلام می‌کنند و از سوی دیگر می‌گویند آمار به تفکیک استان‌ها وجود ندارد و در جداول ناقص منتشرشده، اعداد مربوط به استان‌های اصلی درگیر با بیماری (البته بنا بر مصلحت) ذکر نمی‌شود. موضوع بی‌اعتمادی به آمار دولتی فقط به جامعه فرو کاسته نمی‌شود، مراکز دیگر رسمی مانند مرکز پژوهش‌های مجلس و یا دانشکده‌های پزشکی و مسئولان بهداشت و بیمارستانی استانی گاه آمار بسیار متفاوتی با آمار دولتی را اعلام می‌کنند یا به نادقیق بودن آمار رسمی اشاره می‌کنند. حکومت حتی مراکزی مانند گورستان‌ها، بیمارستان‌ها و یا ثبت احوال را که می‌توانند منابع معتبری برای راستی‌آزمایی آمار رسمی باشند، سانسور می‌کند. همه این رفتارها پرسش‌برانگیزند و دولت و دستگاه‌های امنیتی هم به‌جای پاسخ دادن به ابهامات و تناقضات و پرسش‌ها، کسانی را که در خبرها و آمار دولتی تردید وارد می‌کنند، به «تشویش اذهان عمومی» و «بر هم زدن امنیت روانی جامعه» متهم می‌کنند و کسانی حتی با این اتهامات دستگیر شده‌اند.


پرسش مهمی که مطرح می‌شود این است که چرا حکومت با وجود عدم اعتماد افکار عمومی و دروغ دانستن آمار رسمی یا سایر اخبار مربوط به اپیدمی از سوی مردم، با سماجت به سیاست عدم شفافیت و آمارسازی خود ادامه می‌دهد؟ کسی همچنین نمی‌داند چرا آمار رسمی باید از صافی نیروهای نظامی و امنیتی عبور کند؟ پرسش مهم دیگر این است که آیا حکومت از پیامدهای منفی و ویرانگر آمارسازی و پنهان کردن واقعیت‌ها در مسئله‌ای که با سلامت و بهداشت مردم سروکار دارد، آگاه نیست؟ آیا حکومت نمی‌داند که راه‌های گوناگونی برای راستی‌آزمایی آمارهای دولتی وجود دارد و دیر یا زود می‌توان به آمار واقعی دست یافت؟ پاسخ به این پرسش‌ها فقط با طرح فرضیه‌ها ممکن است، چرا که دالان هزارتوی قدرت حکومتی، پاسخگو نبودن مسئولان و نهادها و عدم شفافیت در بسیاری از امور سبب می‌شود دسترسی به همه داده‌های عینی برای یک داوری منصفانه بسیار دشوار و حتی ناممکن باشد.


اولین فرضیه این است که دولت و نهاد‌های حکومتی به دلایل سیاسی و به‌خاطر مصلحت نظام و در پیش بودن انتخابات، واقعیت‌های این بیماری را چند هفته پنهان کردند و در حقیقت وارد یک بازی غیرصادقانه با جامعه شدند و آن را ادامه دارند.

فرضیه دوم این است که آن‌چه در مدیریت بحران کرونا دیده می‌شود، فقط نوک کوه یخی است که بخش اصلی آن که در زیر آب پنهان است، به تنش‌ها و درگیری‌های درون حکومت بازمی‌گردد. در حقیقت، مدیریت کرونا مانند همه رویدادهای دیگر، قربانی این دوگانگی فلج‌کننده حکومتی و بازی قدرت در پس پرده و پنهان‌کاری جناح‌های درون حکومت شده است.

فرضیه سوم این است که ناتوانایی‌ها و هرج‌ومرج مدیریتی و وحشت از پیامدهای ویرانگر اقتصادی و اجتماعی، حکومت را به‌ناچار به بیراههٔ پنهان کردن ابعاد واقعیت‌ها و یا کم اهمیت جلوه دادن بحران کشانده است.

فرضیه چهارم این است که حکومت در دام دروغ آغازین خود افتاده و دیگر اصلاح داده‌ها و بیان شفاف آن‌چه گذشته و می‌گذرد غیر ممکن شده و آن‌ها ناچارند در چرخه دروغ و عدم شفافیت باقی بمانند.

فرضیه پنجم آن است که حکومت مانند گذشته دچار نوعی دشمن‌هراسی پارانویاگونه است و تصور می‌کند که گفتن واقعیت‌ها و آشکار شدن ضعف‌ها «سوء استفاده» دشمن را در پی می‌آورد.

معنای طرح چند فرضیه متفاوت این نیست که یکدیگر را نفی می‌کنند و یا فقط یکی از آن‌ها درست است. هر پنج فرضیه و یا بخش‌هایی از آن‌ها می‌توانند رفتار حکومت را توضیح دهند. حال اگر برای پاسخ به پرسش‌های خود به سراغ رفتارشناسی حکومت در جریان رویدادهای دیگر و نوع رابطه حکومت با افکار عمومی برویم، شاید عناصری از پاسخ خود را بیابیم. عدم شفافیت و پاسخگو نبودن در این جمهوری اسلامی موضوع تازه‌ای نیست. در ماه‌های گذشته دو رویداد مهم، یعنی اعتراضات مردمی در ده‌ها شهر ایران و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی و دروغ‌های حکومتی پیرامون آن‌ها، بازتاب گسترده‌ای در جامعه ایران داشتند. با گذشت ماه‌ها از این دو حادثه، مسئولان حکومتی هیچ تمایلی به شفاف‌سازی و راستگویی از خود نشان نداده‌اند. برای مثال، حتی کسی نمی‌داند که چند نفر، چرا و چگونه در اعتراضات مردمی جان خویش را از دست دادند و آیا کسانی که به سوی مردم تیراندازی کردند، مورد بازخواست قرار گرفتند یا نه. در مقابل، روزی نیست که خبرهای جدید در مورد محکومیت کسانی که در این تظاهرات یا سایر اعتراضات دستگیر شدند، منتشر نشود. در حادثه شلیک به هواپیمای اوکراینی، نه تنها هیچ خبری از پیگیری فنی و قضایی این حادثه نیست که مسئولان برخلاف قوانین بین‌المللی و به بهانه‌های مختلف از تحویل جعبه سیاه هواپیما به مسئولان اوکراینی طفره می‌روند و به روی این پرونده هم به‌تدریج مهر محرمانه می‌خورد و روانه صندوق بزرگ اسرار حکومتی می‌شود.

اگر به سال‌های دورتر برویم، می‌توان از ده‌ها و صد‌ها پرونده و رویداد ریز و درشت سخن به میان آورد که هیچ‌گاه افکار عمومی نتوانست از چندوچون آن‌ها به‌صورت شفاف باخبر شود و یا نهادهای رسمی خود را ناچار به پاسخگویی بدانند. رازهای سربه‌مهر در حکومتی که در آن پنهان‌کاری قاعده است و شفافیت استثنا، پرشمارند و قوه قضائیه در ایران هم اصولاً کاری به این نوع پرونده‌ها ندارد. تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهند که موضوعات این‌چنینی بیشتر در «منطقه ممنوعه» حکومت قرار می‌گیرند و کسی نباید در مورد آن‌ها چندوچون کند و قضایا را «کش» دهد. اگر رابطه جامعه با حکومت را نوعی قرارداد اجتماعی و اخلاقی بدانیم که به انسجام عمومی در جامعه معنا می‌بخشد، در ایران این پیمان به‌خاطر عدم شفافیت و پنهان‌کاری حکومت به‌شدت آسیب دیده است.

بخشی از این پنهان‌کاری به این موضوع برمی‌گردد که دولتِ در سایه در ایران، بخش مهمی از قدرت را بدون آن‌که به کسی پاسخگو باشد، در دست دارد. بخش انتخابی حکومت هم به این قاعده بازی تن داده و در حقیقت شفاف نبودن و عدم پاسخگویی به صورت اصول نانوشته قدرت سیاسی در ایران درآمده است. به سخن دیگر، رویه «دروغ مصلحت‌آمیز به از راست فتنه‌انگیز» به فلسفه راهبردی حکومتی در جمهوری اسلامی تبدیل شده است.اصل طلایی اول و آخر در جمهوری اسلامی «مصلحت نظام» است. مصلحت نظام هم چیزی نیست جز مجوز دائمی برای فرار از حقیقت، قانون‌شکنی، و پنهان یا وارونه کردن واقعیت‌ها. در حقیقت، بخش مهمی از حکومت نه به مردم اعتماد دارد و نه مشروعیت خود را از مردم می‌گیرد. برای بسیاری، رابطه با مردم به همان شرکت توده‌ها در راهپیمایی‌ها و الله‌اکبر گفتن در نمازجمعه و تظاهرات دولتی و دنباله‌روی کورکورانه از رهبران فرو کاسته می‌شود. برای آن‌ها مفهومی بنام شهروند مستقل و دارای حق، قابل درک نیست.

پاسخگو نبودن و عدم شفافیت حکومت در ایران تا حدودی هم امری «قانونمند» است و به ساختار قدرت باز می‌گردد. دخالت دین در حکومت، در عمل، مرزهای مشروعیت عرفی و دینی را مخدوش کرده است. برای مثال، وقتی سخن از اطاعت بی‌چون‌وچرا از ولایت مطلقه فقیه می‌شود، معنای آن این است که حتی قانون هم تابع ولایت فقیه است و بی‌قانونی و مصلحت‌اندیشی مشروعیتش را از دین و نمایندگان دینی می‌گیرد.کسی که بیش از همه در این حکومت قدرت دارد، در برابر هیچکس، دست‌کم در این دنیا، پاسخگو نیست. این تناقض کلیدی در قانون اساسی سبب شده مجلس خبرگانی که کارش نظارت بر رهبری است، در عمل زیر نظر او کار کند. همین حکایت پیرامون دستگاه‌های عریض و طویل وابسته به نهاد رهبری صدق می‌کند که غیرشفاف و دارای قدرت فراقانونی هستند بدون این‌که پاسخگوی کسی باشند. در این ساز و کار حکومتی، نهادهای انتخابی مانند مجلس و قوه مجریه هم در عمل به زیرمجموعه‌های «ذوب در ولایت» تبدیل شده‌اند و چاره‌ای جز اطاعت مطلق ندارند.

بنابراین دروغگویی و شفاف نبودن به‌صورت یک فرهنگ و امر نهادینه‌شده درآمده، چرا که پنهان‌کاری در این نظام امری ضروری و گریزناپذیر و بخشی از اکوسیستم سیاسی ایران است. در این حکومت همه می‌دانند که همه‌چیز را نمی‌توان و نباید گفت و برای ماندن در قدرت باید به فرهنگی گردن گذاشت که بر دالان هزارتوی قدرت حاکم است. این گونه است که عدم شفافیت و مهندسی بیمارگونهٔ خبرها و داده‌ها، در عمل، به یک رفتار سیاسی هنجار و یک فرهنگ تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر، امروز این رویه به آن اندازه عادی و درونی شده که دیگر کسی پیرامون آن چندوچون نمی‌کند. کسی دیگر نگران قانون‌شکنی نیست، به زشتی دروغ نمی‌اندیشد و دغدغه پاسخگویی به جامعه و یا آسیب دیدن اعتماد عمومی را ندارد. آن‌چه مصلحت نظام به شمار می‌رود، به «حقیقتِ» حکومتی هم تبدیل می‌شود. تبدیل شدن پنهان‌کاری و دروغ و عدم شفافیت به فرهنگ حکومتی، به‌معنای مرگ قرارداد اخلاقی بین جامعه و حکومت، و شتاب گرفتن روندهای مشروعیت‌زدایی از نهادهای رسمی است. اتفاقی هم نیست این‌که حکومت و دستگاه‌های رسمی و رسانه‌های آن نزد جامعه به چوپان دروغگو تبدیل شده‌اند و دیگر کسی حرف حاکمان را نمی‌پذیرد و همه در جای دیگری به دنبال دستیابی به واقعیت‌ها هستند.

سعید پیوندی (جامعه شناس، استاد دانشگاه در فرانسه)
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
کرونایاب سپاه؛ چرا حکومت ایران از علم سردرنمی‌آورد؟


درباره رونمایی از دستگاه ویروس‌یاب «مستعان ۱۱۰»، اختراع مورد ادعای سپاه پاسداران، طی همین چند روز گذشته بسیار گفته‌اند و بسیار نوشته‌اند. دستگاهی از سرهم‌بندی آنتن رادیویی و دیش کوچک که به ادعای حکومت ایران، تا شعاع ۱۰۰ متری و در مدت ۵ ثانیه قادر به شناسایی و کشف ویروس کروناست. تعابیری چون کشف ویروس دوقطبی با کمک امواج الکترومغناطیس، به قدری دور از منطق و واقعیت علمی بود که بسیاری از جمله انجمن فیزیک ایران را وادار به واکنش کرد و این انجمن، ادعای چنین اختراعی را در رده ادعاهای شبه‌علمی دسته‌بندی کرد.

ادعاهای بزرگ و عجیب و خارق‌العاده شبه‌علمی کم نیستند و مدعیان آن نیز بسیارند. ادعای اختراع خودرویی که بدون سوخت و با آب کار می‌کند، ادعای ساخت ماشین حرکت دائمی و بدون نیاز به انرژی، ادعای کشف انرژی هسته‌ای در آشپزخانه و داستان‌های علمی و تخیلی نظیر آن‌ها اگرچه برای دستگاه تبلیغاتی حکومتی، کاملاً عادی به نظر می‌رسد، در نظر متخصصان و جامعه علمی، یک اختلال شناختی یا تلاش سازمان‌یافته تبلیغاتی برای فریب عمومی است. ادعاهای بزرگ شواهد بزرگ می‌طلبند و همان‌گونه که انجمن فیزیک ایران اشاره کرده، مدعیان اختراع چنین دستگاهی باید مستندات مرتبط با شیوه کار این وسیله را در اختیار متخصصان و دانشمندان این حوزه بگذارند. مستنداتی که طبیعتاً وجود ندارند و به بیان دیگر، اساساً دستگاهی وجود ندارد که مقامات سپاه بخواهند آن را در معرض آزمون و بررسی متخصصان بگذارند. تنها شاهد و گواه آن‌ها برای اثبات ادعای خود، صحبت‌های پراکنده مقامات سپاه پاسداران است که اعلام کرده اند این دستگاه ۱۰ روز در حداقل ۱۰ بیمارستان و مرکز درمانی درگیر بیماران کرونایی در کشور، تست و آزمایش شده و سطح و میزان دقت آن در تشخیص و کشف کرونا بین ۷۰ تا ۸۰ درصد است. ادعایی که سند و مدرکی جز خود گوینده ندارد و صدق و کذب آن نیز مانند هر ادعای شبه‌علمی دیگری قابل آزمون نیست.

نگاهی به پیامدهای تبلیغاتی پس از رونمایی از مستعان نشان می‌دهد که روند کار برخلاف انتظار سپاه پاسداران بوده و جعلی و مضحک بودن عملکرد این دستگاه، تنها طی چند ساعت در شبکه‌های اجتماعی ردیابی شد و معلوم شد که مستعان، در واقع، دستگاهی است که کلاهبرداران بین‌المللی از سال‌ها پیش با عناوین مختلف دستگاه سوخت‌یاب، دستگاه بمب‌یاب، دستگاه هپاتیت‌یاب، ایدزیاب و ردیاب مواد جامد و مایع، به کشورهای مختلف دنیا فروخته‌اند و از محل فروش آن میلیون‌ها دلار نیز درآمد کسب کرده‌اند.

تنها چند سال پس از انقلاب اسلامی، مقامات حکومت ایران که تا آن زمان تصور می‌کردند بر اساس فقه و آموزه‌های حوزه علمیه قادر به اداره کشورند، به‌تدریج دریافتند که مسائل کشور به‌مراتب پیچیده‌تر از آن است که بتوانند برای آن پاسخ و راه‌حلی داشته باشند. اقتصاد و بانکداری با احکام فقهی مکاسب شیخ انصاری و با همه آنچه روحانیون از احکام مُزارعه و مُساقات و مُغارسه در حوزه علمیه آموخته بودند، قابل مدیریت نبود. صنعت و تولید، تخصص علمی می‌طلبید. حال آن‌که با وقوع انقلاب اسلامی، بسیاری از اساتید و دانشجویان پاکسازی و نیروهای متخصص از کار بر کنار شده بودند. این همان نقطه تاریخی است که ریشه اصلی رسوایی دستگاه کرونایاب مستعان را می‌توان در آن جست‌وجو کرد.

در چنین دورانی مقامات حکومت دست به دکتراسازی کردند. در همین دوران، نه تنها مدارک حوزوی سطح چهار حوزه علمیه بر اساس مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی قابل معادل‌‌سازی با مدرک دانشگاهی دکترا شد بلکه پاسداران و سایر مقامات حکومتی فرصت ایجادشده را غنیمت شمردند و برای خود مدارک تحصیلی کارشناسی ارشد و دکترا دست و پا کردند و تعداد سردار-دکتر‌ها و حجت‌الاسلام-دکترها روزبه‌روز بیشتر شد. اما در این بین یک تناقض بنیادین سر بر آورد و آن هم این بود که این افراد، در واقعیت، افراد تحصیل‌کرده و دانشگاهی نبودند و تیتر دکترا صرفاً یک رانت حکومتی و برای تقسیم‌بندی سمت‌های دولتی بود و نه نشان دانش و تخصص این افراد. از این رو، ناآشنایی این افراد با علم و روش علمی، به تدریج باعث اظهارنظرهای غیرعلمی و بعضاً مضحکی می‌شد که با عنوان دانشگاهی دکترا همخوانی و سازگاری نداشت.

از همین روست که حسن روحانی در جایگاه رئیس‌جمهور حکومت اسلامی از این صحبت می‌کند که ابر به پایینش نگاه می‌کند و می‌بیند خبری نیست و کویر است، می‌رود جای دیگر می‌بارد. محمود احمدی نژاد از کشف یک دختر ۱۶ساله‌ دانش‌آموز در تولید انرژی هسته‌ای در آشپزخانه سخن می‌گوید.

این معضل فقط در مقامات رده اول حکومتی دیده نمی‌شود و به نظر می‌رسد یک رویه رایج در بین سطوح مختلف حاکمیت است. از امامان جمعه گرفته تا دادستان‌ها و مقامات قضایی، با اظهارنظرهای غیرعقلانی خود درباره مسائل علم و فناوری و موضوعاتی که کمترین اطلاعی درباره آن ندارند، به سوژه طنز شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده‌اند. بی‌اطلاعی مقامات حکومت از مسائل محیط زیستی و نحوه عملکرد دوربین‌های تله‌ای فعالان محیط زیست، اما دیگر سوژه طنز نیست و به بهای زندانی شدن و رنج و شکنجه فعالان محیط زیست تمام شده است. فعالان محیط زیستی که اینک بیش از هشتصد روز است در زندان به سر می‌برند و قربانی شک و بدبینی حکومتی هستند که درکی از علم و کار علمی ندارد. حکومت افراد فاقد سوادی که دوربین‌های رصد محیط زیستی برای رصد یوزپلنگ‌ها با برد حداکثر ۵۰ متر را به سبب اینکه سنسور مادون قرمز و فلش و سنسورهای حرکتی و صوتی و نوری دارند، ابزار جاسوسی دانسته‌اند.
تئوری توطئه مقامات حکومت ایران از صدر تا ذیل ریشه در دوری آن‌ها از علم دارد و ناآشنایی آن‌ها با مسائل علمی.

حدود دو سال پیش حسن فیروزآبادی، در مصاحبه‌ای، از استفاده غربی‌ها از سوسمار، مارمولک و آفتاب‌‌پرست برای جذب امواج اتمی و شناسایی تأسیسات اتمی حکومت ایران صحبت کرده بود. همان زمان برای سنجش چنین ادعایی با پروفسور استیون اندرسون Steven C. Anderson دانشمند آمریکایی و استاد بازنشسته دانشگاه پاسفيک که کتاب‌هایی درباره خزندگان ایران تألیف کرده تماس گرفتم. پروفسور اندرسون با رد این ادعای شبه‌علمی مبنی بر جذب امواج اتمی با پوست خزندگان برای شناسایی معادن اورانیوم، به نکته جالبی نیز اشاره کرد و گفت که اساساً در اکوسیستم ایران آفتاب‌پرست نداریم. نکته‌ای که مقام حکومتی اساسا نمی‌دانست، اما به خود اجازه داده بود درباره آن ابراز نظر کارشناسی کند.

سامانه کرونایاب مستعان اولین و آخرین نمونه از بی‌سوادی آشکار مقامات حکومتی نیست؛ مقاماتی که به‌رغم ناآشنایی با علم و فناوری، تلاش می‌کنند زبان خارجی بیاموزند و یا از کلمات علمی و فناوری استفاده کنند، و بدون آنکه بدانند سانتریفیوژ یا اینترنت پرسرعت G5 ‌چیست درباره آن‌ها اظهارنظرهای کارشناسی کنند. اما مسئله اصلی بر سر این است که هیچ‌کس با به کارگیری این کلمات و اظهارنظر درباره موضوعات علمی، تبدیل به فردی با سواد نمی‌شود؛ نهایتا ترکیبی کارتونی و اسباب استهزای سایرین از چنین اظهارنظرهایی بیرون خواهد آمد.هم‌چنان‌که شبکه‌های اجتماعی پر شده از کارتون‌ها و کاریکاتورها و ویدئوهای طنز، و کاربرانی که اختراع جعلی سامانه هوشمند مستعان را دست می‌اندازند و برخی رسانه‌های بین‌المللی که از این توهم مقامات رژیم ایران، سوژه‌ای برای طنز و خنده می‌سازند. همان‌‌گونه که دن کیشوت با خواندن داستان شوالیه‌ها تبدیل به شوالیه نشد و تنها در توهم شوالیه‌ بودن به ‌سر برد، جلسه رونمایی از یک سری دیش و آنتن رادیویی، از افراد مخترع نمی‌سازد بلکه صرفاً توهّم اختراع و پیشرفت علمی ایجاد می‌کند.

عرفان کسرایی (پژوهشگر مطالعات علم و فناوری، عضو انجمن فلسفه علم آلمان)
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 

آیا کرونا از قدرت دلار علیه جمهوری اسلامی کاسته است؟



حسن روحانی در بخش پایانی سخنان خود در روز چهارشنبه، ۱۷ اردیبهشت، که در پایان جلسه هیئت دولت و به بهانه طرح گزارش مقابله با عوارض کرونا مطرح کرد، ضمن تهدید تلویحی خروج از برجام و کلید زدن فرایند عبور از ریال به تومان به عنوان واحد پولی کشور، گفت: «با وجود تحریم‌ها، بحمدالله از مشکلات عمده اقتصادی عبور کردیم.» اظهارات حیرت‌انگیز روحانی، به‌خصوص درباره پشت سر گذاشتن مشکلات عمده اقتصادی که اغلب ناشی از کاهش فاحش درآمدها و ادامه بحران تولید و صادرات نفت خام و فراورده‌های پالایشگاهی است، در شرایطی طرح می‌شود که بنا به گزارش تازه مرکز پژوهش‌های مجلس، بودجه سال جاری دولت، در بهترین شرایط، با کسری ۵۰درصد روبه‌روست.

بحران مالی دولت که در وضعیت کرونازدهٔ ایران تشدید شده، علاوه بر هزار و یک عامل داخلی، متأثر از یک عامل بزرگ خارجی است: اجرای سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ بعد از اعلام خروج آمریکا از توافق جامع اتمی. آمریکا طی ده سال گذشته قدرت دلار را به عنوان اهرم مؤثر و کم‌هزینه برای تأمین هدف‌های سیاست خارجی خود و تثبیت تسلط جهانی بر بازارهای سرمایه و خدمات بانکی به کار گرفته و دولت ترامپ کاربرد موفق این اهرم را، به‌خصوص علیه جمهوری خلق چین و جمهوری اسلامی ایران، به نمایش گذاشته است. کاربرد دلار در اِعمال فشار آمریکا علیه چین و تأمین نسبی خواسته‌های واشینگتن، دو پایه اصلی دارد؛ یکی قدرت خرید و واردات کالا و خدمات از آن کشور، و دیگری ذخایر بزرگ ارزی چین به دلار که تضعیف و وارد کردن لطمه به آن را به خودزنی تبدیل خواهد کرد. در مورد جمهوری اسلامی هیچ‌یک از این دو اهرم مطرح نیست و در عوض تسلط آمریکا بر بازار‌های سرمایه و اِعمال کنترل بر مبادلات تجاری بر پایه دلار است که دست آمریکا را بر گلوی جمهوری اسلامی می‌فشارد.

دولت آمریکا با استفاده از دو ظرفیت بزرگ جهانی، یکی سیستم پرداخت دلار به عنوان پایه مبادلات تجارت جهانی و دیگری سوئیفت (SWIFT ) یا جامعه جهانی ارتباطات مالی بین بانکی، مبادلات بانکی جهان را کنترل و مؤسسات بانکی و تجاری را به اجرای سیاست‌های مورد علاقه خود وامی‌دارد. هیچ‌یک از مؤسسات پولی و تجاری جهان مایل به قطع دسترسی به مبادله بر پایه دلار آمریکا نیست و در عین هر نوع نقل و انتقال قانونی بانکی در جهان بدون استفاده از ظرفیت سوئیفت عملاً غیرممکن است.
بانک مرکزی و چندین مؤسسه بانکی دیگر در ایران تا ۱۱ نوامبر سال ۲۰۱۸ که استیون منوچین، وزیر خزانه‌داری آمریکا، اجازه ارائه خدمات سوئیفت به بانک مرکزی ایران را قطع و نهادهای مالی ایران را به لیست تحریم‌های آمریکا اضافه کرد، از این ظرفیت استفاده می‌کردند.

با استفاده از اهرم دلار، آمریکا به‌تنهایی تصمیم می‌گیرد و احکام خود را قوی‌تر از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، به بانک‌ها و مؤسسات تجاری و تولیدی جهان ابلاغ می‌کند. آمریکا هزینه‌های تأمین هدف‌های سیاسی خود را نیز بر مؤسسات مالیِ «خاطی» تحمیل می‌کند، چنانکه مطابق گزارش خبرگزاری رویترز در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۷ و بنا بر تحقیقات یک مؤسسه مالی معتبر مستقر در هنگ‌کنگ، جریمه‌های اعمال‌شده توسط نظام پولی آمریکا (و اروپا) علیه مؤسسات مالی و بانک‌های متخلف از سال ۲۰۰۹ به این سو، ۳۴۲ میلیارد دلار برآورد و پیش‌بینی شده بود که این جرایم در سال ۲۰۲۰ به ۴۰۰ میلیارد دلار رسید.

دولت روحانی در بودجه سال جاری خود، برای صادرات یک میلیون بشکه نفت خام در روز و قیمت فروش هر بشکه ۵۰ دلار حساب باز کرده که نه حجم صادرات نزدیک به ارقام پیش‌بینی‌شده در بودجه است و نه قیمت فروش کنونی که هر بشکه ۱۵ تا ۲۰ دلار است. در نتیجهٔ اِعمال تحریم‌های آمریکاست که نه تنها وجوه مربوط به صادرات کنونی روزانه حدود ۲۰۰ هزار بشکه نفت خام به دست دولت نمی‌رسد که صادرات کالاهای غیرنفتی ایران نیز تحت‌تأثیر تحریم‌های بانکی آمریکا به شدت کاهش یافته است.

جمهوری اسلامی به دلیل عقب‌ماندگی‌های پیوسته از ظرفیت‌های طبیعی ایران و ضعف‌های مزمن مدیریتی، نقطه‌قوت خود را عموماً در نقاط ضعف رقیب جست‌وجو می‌کند و با این رویه و نگاه، ازجمله امیدوار است که کاهش مصرف نفت در جهان، گردش پولی بر پایه دلار را که پول مورد محاسبه در تعیین قیمت نفت است کاهش دهد و از این طریق، دلار قدرت جهانی خود را تا اندازه‌ای از دست بدهد، اما این نوع گشایش حساب‌های سیاسی، گشایش خاصی در گره کار دولت روحانی ایجاد نمی‌کند.

اقدام خزانه‌داری آمریکا در روز جمعه اول ماه مه، مبنی بر اعلام تحریم‌های تازه علیه شماری از مؤسسات و افراد ایرانی و دوتابعیتی‌ها، و در همان روز مبادرت به ضبط ۱۲.۳ میلیون دلار دارایی که در پرده شرکت‌های پوششی توسط امیر دیانت و کامران لجمیری به قصد خرید یک نفتکش در رابطه با نیروی قدس سپاه برای آن تامین اعتبار شده بود، نشان داد که حتی در وضعیت بحران کاهش تقاضا برای نفت نیز فشارهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی کاهش نیافته و دولت آن کشور حتی از راه نفوذ در شرکت‌های پوششی، عوامل جمهوری اسلامی را تعقیب و مجازات می‌کند.

در وضعیتی چنین دشوار، ادعای حسن روحانی مبنی بر پشت سر گذاشتن مشکلات عمده اقتصادی، بیشتر شبیه داعیه عبور دادن ایران از بحران ناشی از شیوع ویروس کروناست که نه زمان شروع آن (یافتن بیمار صفر) تاکنون روشن شده، نه نقطه اوج آن (پیک) ترسیم گردیده و نه از طرح تثبیت وضعیت بعد از عبور از بحران (راهبرد خروج یا exit strategy) خبر موثقی در دست است. به این ترتیب تنها می‌تواند نوعی دلداری دادن به خود تلقی شود!



رضا تقی زاده

تحلیل‌گر سیاسی و مسائل ایران

Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 

بازگشایی مساجد؛ تلاقی الهیات سنتی و قدرت بنیاد خامنه‌ای


آیت‌الله خامنه‌ای با حضور در جلسه مجازی ستاد مقابله با کرونا، ضمن برخورد تبلیغاتی با عملکرد جمهوری اسلامی در مدیریت بحران زیستی ویروس کرونا، کدهایی در خصوص بازگشایی مساجد در شب‌های قدر در ماه رمضان صادر کرد. البته او در خلال صحبت‌هایش تصریح کرد که «هیچ پیشنهادی در این باره ارائه نمی‌کنم و تابع نظر و تشخیص کارشناسی ستاد ملی مبارزه با کرونا هستم» اما عمل کردن به نظر کارشناسی را به متخصصانی مشروط کرد که «حقیقت و ضرورت دعا و توسل را درک می‌کنند»!
این سخنان تناقض‌نما با توجه به برجستگی «رفتار دوگانه» در سمت‌گیری‌های علنی رهبری جمهوری اسلامی و پیچیدگی و فریبکاری حاکم بر هندسه کلام وی با هدف بازگشایی سریع مساجد در نقاط قرمز کشور ایراد شد. پیام دستور کدوار و دوپهلو در واکنش سریع سعید نمکی بیشتر نمایان شد که به یکباره و فوری «از دستیابی به راهکار مناسب برای حضور مومنین مشتاق به مساجد با رعایت دستورالعمل‌های محکم خبر داد». در ادامه نیز تولیت‌های آستان‌های مقدس ایران بیانیه‌ای صادر کرده و آمادگی خود را برای برگزاری مراسم شب قدر طبق دستورالعمل‌های بهداشتی لازم اعلام کردند.

این موضع‌گیری برگ تأیید دیگری از مسئولیت‌گریزی رهبری است که خواسته‌اش را بدون پذیرش مسئولیت و بیان صریح بر نظام سیاسی تحمیل می‌کند تا نظام جمهوری‌اسلامی نظامی استثنایی باشد که در آن قدرتمندترین فرد نظام نه پاسخگوست و نه مسئولیت اقدامات حکومت را می‌پذیرد، در حالی که مسئولان و نهادهایی که در ظاهر مسئولیت دارند، فاقد اختیارات و قدرت لازم هستند! سمت‌گیری رهبر جمهوری اسلامی، آخرین حلقه از زنجیره‌ای از فعالیت‌هایی است که در ماه رمضان برای پایان دادن به تعطیلی مساجد و آغاز عبادت‌های جمعی در ماه رمضان شکل گرفت. ابتدا منصور ارضی در مسجد ارک بنای نافرمانی را گذاشت و برای چند روز بی‌اعتنا به ممنوعیت‌ها مراسم دعاخوانی را برگزار کرد که در نهایت متوقف شد. سپس حجت الاسلام عباس رفعتی نائینی، سخنگوی آیت الله علیرضا اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه که از نیروهای نزدیک به بیت رهبری است، در نامه‌ای سرگشاده به روحانی خواهان تجدیدنظر در سیاست بسته شدن مساجد و بقاع متبرکه شد و در اظهار نظری عجیب مدعی شد کارشناسان وزارت بهداشت در جلسه ستاد مقابله با کرونا سهم مراکز مذهبی در اشاعه ویروس کرونا را کمتر از نیم درصد ارزیابی کرده‌اند! او خواهان عذرخواهی حسن روحانی به دلیل بستن زیارتگاه‌ها شد.


در ادامه آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری از فقهای نزدیک به خامنه‌ای و عضو مجلس خبرگان به میدان آمد و مدعی شد در مورد کرونا بزرگنمایی می‌شود و او این ویروس را چه طبیعی باشد و چه دست‌ساز انسان، زمینه‌ساز رویارویی تمدنی غرب علیه اسلام معرفی کرد! و خواهان توجه خاص و متفاوت پزشکان ایرانی از نسخه‌های تجویزی سازمان بهداشت جهانی شد. میرباقری سال‌هاست که مدعی ضرورت تبعیت علم از مبانی معرفتی اسلام است تا گونه ویژه‌ای از قبیل علم شیمی اسلامی و یا فیزیک اسلامی خلق شود!؛ البته او تا کنون جز حرف‌های شعاری هیچ تولید قابل اعتنایی در عرصه علمی نداشته است.

به نظر می‌رسد مقاومت‌های اولیه که منجر به تأخیر در بسته شدن مراکز مذهبی بخصوص در شهر قم شد و نقش انکارناپذیری در گسترش بیماری کووید‌-۱۹ داشت، اکنون به بازگشایی زودهنگام این مراکز تغییر جهت داده است. گویا متولیان امر تصور کرده‌اند که زنجیره انتقال ویروس کرونا کند شده و الان دیگر برای آنها هزینه چندانی ندارد تا خواهان بازشدن مساجد و زیارتگاه‌ها شده و بار دیگر نقش دعا، توسل به ائمه شیعه و شفاعت آنها در حل مشکلات جسمی و روحی انسان‌ها را برجسته کنند؛ تا به این ترتیب آسیبی که به برداشت‌های غالب در فقه شیعه دوازده امامی رسیده بود، جبران شود! البته آنها در میانه راه تسلیم شدند چون کاملاً و به صورت عینی نادرستی ادعای مصونیت حرم‌ها در برابر کووید-۱۹ معلوم می‌شد. حال تصور می‌کنند خطر گذشته‌‌است، لذا برای رونق دوباره متاع خود در جستجوی انداختن بار تقصیرها بر دوش دولت و وزارت بهداشت و کلاً مسئولانی هستند که به زعم آنها باوری به تأثیر مناجات و برخی باورهای مشهور شیعه اثنی عشری ندارند.

باور به شأن فراانسانی امامان و بزرگان شیعه دوازده امامی و کرامات گذشته و حال آنها حلقه مشترک بین نگرش سنت‌گرایی و بنیادگرایی اسلامی است. جمهوری اسلامی از سوی بخشی از نیروهای سنتی مذهبی جامعه تحت فشار بوده و به نوعی مشروعیت مذهبی‌اش به دلیل تعطیلی موقت مراکز مذهبی مورد چالش قرار گرفته است. اما بن‌بست الهیات سنتی شیعه فقط پاسخگوی دستور عملی خامنه‌ای برای بازگشایی سریع مساجد نیست؛ بلکه عناصر قدرت-بنیاد و هویتی و اقتصادی نیز مطرح هستند. شب‎های قدر و کلا ماه رمضان یکی از دو موعد بزرگ طلاب شیعه برای تبلیغ در کل کشور و سخنرانی‌های مذهبی است که هم درآمد مالی برای آنها دارد و هم گفتمان مورد نظرشان را ترویج می‌کنند. جمهوری اسلامی با کنترل منابع مذهبی بخش عمده اعزام روحانی و طلبه در موعدهای مذهبی را در اختیار گرفته‌است. تعطیلی مساجد در کل ماه رمضان آنها را از این فرصت اقتصادی، سیاسی و گفتمانی محروم می‌کند.

اما عامل اصلی که برای نهاد ولایت فقیه مشکل‌ساز است، زیر سؤال رفتن پایه‌های فقه امامیه است. در صورتی که یکی از شالوده‌های این مکتب یعنی توسل، عبادات جمعی و آئین‌های نمایشی به اهداف مورد نظر منتهی نشده و یا امکان بروز نداشته باشند، آنگاه صحت و درستی تئوری ولایت فقیه که بر اساس یک روایت ضعیف از احادیث امامان شیعه است، بیشتر مورد تردید و شک قرار می‌گیرد؛ بنابراین خامنه‌ای با آگاهی از این تنگنا بسته‌ماندن بیشتر امکان مذهبی را به مصلحت نمی‌بیند.

در این چارچوب او با عبور کشور از نقطه اوج بیماری کووید-۱۹، زمان را برای باز کردن مساجد مناسب ارزیابی کرده‌است منتهی باز جانب احتیاط را رعایت کرده تا مسئولیتی در صورت بروز مشکل متوجه او نشود، در عین حال اگر اوضاع بسامان شد، اعتبارات به حساب او گذاشته شود. همچنین در سطح نظری و گفتمانی نیز پذیرای بن‌بست الهیات شیعه نشود و به اصطلاح عامیانه شتر دیدی ندیدی! مشکل بستن مراکز مذهبی نیز کار غلطی بوده که متخصصان غربزده و بی اعتقاد به سنت‌های شیعه دوازده امامی بر نظام و جامعه مذهبی کشور تحمیل کردند! به این ترتیب وجه دیگری از بی‌اعتنایی عامدانه رأس هرم قدرت جمهوری اسلامی به حفظ جان و سلامت مردم و قربانی کردن آنها در پای نگرش‌های ایدئولوژیک و هویت‌طلبانه و منافع سیاسی روشن می‌شود.

علی افشاری
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  ویرایش شده توسط: mahdi75   
صفحه  صفحه 78 از 150:  « پیشین  1  ...  77  78  79  ...  149  150  پسین » 
سیاست

بحث سیاسی روز بی تعارف

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA