ارسالها: 12859
#781
Posted: 12 May 2020 21:53
سالگرد پایان فاشیسم؛ ساعت صفر ایران کی و چگونه خواهد بود؟
هشتم ماه مه روز شکست کامل حکومت فاشیست نازی و روز رهایی ملت آلمان است یا آنچنانکه مجلس ایالتی برلین در ۲۰۰۵ اعلام کرد، روز دموکراسی آلمان. ۷۵ سال پیش در چنین روزی، نيروهاى متفقين، ورماخت یا همان ارتش حکومت آلمان نازی را مجبور به تسلیم بی قیدوشرط کردند و جنگ جهانی دوم پایان یافت. آلمان در دوران پس از سقوط نازیها با مشکلات و مصائب بسیار روبهرو بود. شروعی دوباره برای کشوری که طی چند سال جز آشوب و کشتار، دستاوردی برای مردم جهان نداشت ابداًساده نبود و بدون قطع پیوند با گذشته شوم تاریخی ناممکن به نظر میرسید.
در فرهنگ و زبان آلمان پس از جنگ جهانی دوم، مفهومی وجود دارد به نام Stunde Null (ساعت صفر) که بر اساس آن تمام تنظیمات کشور و قراردادهای اجتماعی و سیاسی بهکلی از شرایط رژیم قبلی جدا شد. بر اساس این مفهوم (که البته بسیار مناقشهانگیز و مورد بحث است)، نیمهشب هشتم ماه مه سال ۱۹۴۵ زمانی است که حلقه زنجیر پیوند فرهنگی عاطفی سیاسی آلمان با تمام فجایع و خاطرات دوران حکومت وحشت نازیها قطع میشود و آلمان برای ساخت کشوری پیشرفته، توسعهیافته، قانونمند و آزاد آماده میشود. مقصود از ساعت صفر این است که هیچ میراثی از آن دوران وحشت به دوره جدید منتقل نشود و این میراث معیوب یک بار برای همیشه نابود شود. از ساعت صفر و از قوانین دنیای مدرن چه درسهایی میتوان آموخت؟ ساعت صفر ایران چه زمانی خواهد بود؟
درباره آینده سیاست ایران و مسیر تحولات احتمالی بسیار سخن گفتهاند. کسانی که خواهان بقا و استمرار نظام هستند، عمدتاً آینده ایران بدون جمهوری اسلامی را سیاه و هراسآور جلوه میدهند و اغلب از سناریوهای عراق شدن، لیبی شدن یا سوریهای شدن ایران صحبت میکنند. صرفنظر از اینکه هیچ کشوری، به لحاظ تاریخ و محتوای فرهنگی و سیاسی، با هیچ کشور دیگری قابلقیاس نیست، بیان چنین پیشبینیهای خامدستانهای بهخصوص در بین ایدهپردازان هوادار جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران بسیار رایج است. محور اصلی استدلال گروه اخیر این است که ایران، با تغییر رژیم، تبدیل به سوریه دوم خواهد و از آن نتیجه میگیرند که باید با همین جمهوری اسلامی ساخت. در عین حال، شکاف عمیق بین حکومت و اکثریت مردم بهخصوص پس از کشتار وحشیانه آبانماه، عملاً هیچ جایی برای اصلاح یا رفرم در چارچوب نظام کنونی باقی نگذاشته و به نظر میرسد برنامهریزی برای اصلاح یا بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور تنها پس از نابودی تمامیت حکومت جمهوری اسلامی ممکن خواهد شد.
از لحظه تماس چرخ هواپیمای ایرفرانس حامل روحالله خمینی با باند فرودگاه مهرآباد در ساعت ۰۹:۳۳ روز دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷، سنگی به ته چاهی افتاد که با گذشت چهار دهه تا کنون درآوردن آن میسر نشده است. در ایران پیش از بهمن ۱۳۵۷ مناقشات سیاسی و قانونشکنی و تحدید آزادیهای سیاسی کم نبوده، اما روند توسعه فرهنگی و اقتصاد و صنعت کشور، بهعلاوه وجود آزادیهای مدنی، روند نسبتاً مطلوبی داشته است. ایران در یک سناریوی تاریخ جایگزین (Alternate history)، در حالتی بدیل که در آن روحالله خمینی به ایران نمیآمد و انقلابیون ۵۷ شکست میخوردند، به احتمال بسیار جایی بهمراتب بهتر برای زیستن و شادمانی و رفاه مردم بود. با این حال، زمان برگشتپذیر نیست و تاریخ هرگز به عقب برنمیگردد و تنها امکان خردمندانه، درس گرفتن از اشتباهات گذشته و راه تکرار بر خطر بستن است. ایران تنها کشوری نیست که چنین سنگی به چاه تاریخش افتاده است. آلمانیها، ژاپنیها، رومانیاییها، صربها و بسیاری کشورهای دیگر در باتلاقی گرفتار شده بودند که رهایی از آن برای مردمان این کشورها تاوان سنگینی داشت. ساعت صفر، صرفنظر از اینکه جمهوری اسلامی چه زمانی و به چه روشی فرو میپاشد یا سقوط میکند، شرط لازم توسعه ایران آینده است.
دنیای مدرن و تبادلات فرهنگی، اقتصادی و روابط سیاسی با دنیای آزاد، حکومتی مدرن میطلبد که با شرایط کنونی جهان امروز هماهنگ است. ایران بر اساس قواعد فقهیِ نفی سبیل و صدور انقلاب و اسرائیلستیزی و آمریکاستیزی و قواعد حقوقی جزاییِ بدوی همچون قطع ید و اعدام و رجم، هیچ بختی برای توسعه نخواهد داشت. اگر روزی ساعت صفر ایران فرا برسد، راهی جز قطع کردن کامل حلقه زنجیری که ایران را به جمهوری اسلامی متصل میکند، نیست. سیاستهای خرد و کلان داخلی و خارجی حکومت جمهوری اسلامی که ایران را بارها به پرتگاه سقوط و تحریم کشانده و زیر سایه جنگ کشانده، کمترین حلقه واصل و کمترین راه نفوذی به ایران آینده نباید بیابد. برای توسعه ایران آینده و پیریزی حکومت قانون، به معنای واقعی کلمه نیازمند ساعت صفر هستیم. میراث دوره وحشت و سرکوب و اعدام در دوران سیاه روحالله خمینی و علی خامنهای اگر کمترین راهی به آینده بیابد، ایران آینده را نیز به پرتگاه سقوط خواهد کشاند.
در چنین شرایطی که دیر یا زود آن را از سر خواهیم گذراند، رونویسی و ترجمه از قوانین اساسی ممالک مترقی دنیا ناممکن و بیحاصل خواهد بود. با وجود این، میتوان از قوانین دنیای مدرن درسهای بسیار گرفت. به جای هراس اصلاحطلبانه از سوریه و لیبی شدن ایران، میتوان اصول بنیادین دموکراسی و ظرافتهای حقوقی را از دموکراسیهای بزرگی چون ایالات متحده، انگلستان و آلمان آموخت. از قانون اساسی آلمان میتوان روح انسانگرایانه و غیرقابل تفسیر بودن را آموخت. سندی ارزشمند که در ۱۲ فصل و ۱۴۶ ماده صورتبندی شده و ضامن آزادی و حقوق شهروندان است. در سند فرانکفورت، تمام روزنهها در برابر ورود دیدگاههای فاشیستی و نژادپرستانه بسته شد. آنها که تجربه تلخ و سیاه دیکتاتوری هیتلر را از سر گذرانده بودند، این بار روی ریزترین جزئیات تنظیم متن حقوقی حساس شدند و با دقت و وسواس بسیار، به تنظیم قانون اساسی پرداختند.
تجربه ظهور حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران در ۱۹۳۳ که به ویرانی کشور و آتش جنگ و میلیونها قربانی منجر شده بود، به آلمانیها آموخت که قوانین سختگیرانهای در برابر احتمال ظهور فاشیسم وضع کنند. از چیدمان احزاب و نحوه ورود به پارلمان این کشورها نیز بسیار میتوان آموخت. برای نمونه، از اینکه احزاب کوچک چگونه میتوانند به پارلمان راه یابند. (نظیر قانون Fünf-Prozent-Hürde در آلمان یا Vier-Prozent-Hürde در اتریش که به منظور کارآمدی دولت، احزاب بدون دستیابی به چهار یا پنج درصد آراء قادر به ورود به پارلمان نیستند.) هرچند انگلستان قانون اساسی مکتوبی ندارد و قانون اساسی در این کشور در واقع همان قوانین پارلمان و آییننامههای دولتی و تصمیمات قضایی و همچنین قواعد عرفی است، باز هم میتوان از نظام پیچیده و دقیق دموکراتیک این کشور آموخت. به ویژه از مکانیسمهای حقوقی دقیقی که مانع تجمع قدرت و حکومت تکحزبی میشود. از دموکراسی ریشهدار ایالات متحده امریکا نیز بسیار میتوان آموخت. از جزئیات دقیقی که در صورتبندی این قوانین لحاظ شده (برای نمونه، در نظر گرفتن شش نماینده ناظر بدون حق رأی در مجلس ۴۳۵ نفره نمایندگان یا قوانینی که به نتیجه رسیدن استیضاح را به رأی موافق دو سوم از مجلس سنا مشروط میکند). رونویسی و ترکیب قانون اساسی کشورهای مدرن برای کشوری با محتوای تاریخی و سیاسی و اقتصادی متفاوت چون ایران، تقریباً ناممکن است. اما از دقت نظر و وسواس در بهکارگیری ترمهای حقوقی در دموکراسیهای بزرگ میتوان آموخت.
نوع حکومت آینده، مکانیسم حقوقیای که از ظهور استبداد جلوگیری میکند و آزادی و برابری را تضمین میکند، دغدغه بزرگی است. مهمتر از آن اما شاید این باشد که ایران آینده، ساعت صفر را بگذراند؛ ساعتی که در آن تمام پیوندهای تاریخی ایران آینده با دوران سیاه جمهوری اسلامی قطع شود و حتی جزئیترین میراث حکومت روحانیون به دوران آینده منتقل نشود. میراث حکومت روحانیون جز فقر و تحریم و نابودی محیط زیست و فساد سیستماتیک و کشتار و اعدام و شکنجه و خطر جنگ، حاصلی برای ایران و ایرانیان نداشته است.
عرفان کسرایی
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#782
Posted: 3 Jun 2020 22:53
آیتالله خمینی؛ «عوامترین» حاکم تاریخ ایران
قرار گرفتن آیتالله خمینی در پیشانی اعتراضات سیاسی برای بیش از یک دهه و سرانجام رهبری انقلاب بهمن ۵۷ و استقرار نظام جمهوری اسلامی در شکلی اقتدارگرایانه بدترین اتفاق تاریخ معاصر ایران است که جهت تحولات را از مسیر رشد و بهبود مرحلهای به مسیر قهقرایی و تاریک سوق داد. البته این پدیده تنها با عاملیت و خواست آیتالله خمینی رخ نداد و عوامل متعددی چون اشتباهات دولتهای وقت آمریکا و بریتانیا، اقتصاد سیاسی نفت در دنیا، پایمال کردن مشروطه توسط شاهان پهلوی، اقبال برخی از روشنفکران و اقشار تحصیلکرده به الگوی توسعه آمرانه، نفوذ گفتمان مارکسیسم-لنینیسم در ایران، توجه به وجوه روبنایی مدرنیته، سرعت زیاد تغییرات فرهنگی و اجتماعی توسط حکومت پهلوی، قدرت گرفتن بنیادگرایان اسلامی در حوزههای علمیه و اسلامگرایی ایدئولوژیک اثرگذار بودند و خواسته و ناخواسته فضا برای رهبری یکهسالارانه آیتالله خمینی مساعد شد.
این روند در ادامه با نقشآفرینی او به پشتوانه جایگاه اجتماعی که پیدا کردهبود، کشور در مسیری غلط ریلگذاری شد و در نتیجه میهن و جامعه در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، مذهبی، اخلاقی، توسعهای و اجتماعی به سمت تباهی حرکت کرد. در واقع فضایی که در آن آیتالله خمینی کاریزما شد، در تغییر مسیر غلط پهلویها و ترمیم آن به بیراهه رفت و مسیر بسیار بدتری را شکل داد که در حکم بیرون آمدن از چاله و افتادن در چاه بود. البته این واقعیت را باید در نظر گرفت که اشتباهات بزرگ محمدرضا شاه پهلوی و مقاومت شدید در برابر توسعه سیاسی و امتناع هدفمند از نقش آفرینی در جایگاه «شاهمشروطه» بخصوص بعد از تشکیل حزب رستاخیز در بر آمدن آیتالله خمینی در سپهر سیاسی ایران نقش داشت؛ از این رو علی رغم ضدیت آیتالله خمینی با محمدرضا شاه پهلوی، جایگاهی که در انقلاب پیدا کرد را به میزان زیادی مدیون او است. اما در ادامه این بحث به فرصت دیگری موکول شده و توضیح داده میشود چرا آیتالله خمینی استثنایی در حکمرانان تاریخ ایران است تا جایی که وی را میتوان عوامترین حاکم تاریخ ایران دانست.
آیتالله خمینی یک فقیه، عارف و حکیم در معنای سنتیاش بود که به نظریات فلاسفه قدیم که در قالب حکمت اسلامی دگرگونی یافته بود، آشنا بود. به مکاتب عرفانی در اسلام تبحر داشت و همچنین ریاضیات و علم هیئت (ستارهشناسی سنتی) را به خوبی فراگرفته و بر آنها مسلط بود. اما همه دانش او در علوم قدیمی منحصر و محدود میشد که تناسبی با علوم جدید نداشتند و قرنها با فنون زمانه و پاردایم علمی معاصر فاصله داشتند. از علوم جدید آیتالله خمینی تنها آموزش دبیرستان و آشنائی با نظریه داروین در محضر میرزا محمدرضا نجفی را تجربه کرده بود. او مشابه نگرش غالب بر حوزه نسبت به علوم انسانی جدید نظر منفی داشت و تصور میکرد که فقه و علوم تدریسی در حوزههای علمیه برای دانش و معرفت کافی است. البته آیتالله خمینی بیش از یک فقیه متعارف از علوم قدیمی مطلع بود. معمولاً فقها نسبت به فلسفه و عرفان نظر منفی داشتند اما او این سه امر متضاد را توامان دنبال کرده بود و شهرت کلاسهایش در حوزه علمیه قم بیشتر مسائل عرفانی، اخلاقی و حکمت (فلسفه سنتی) بود. البته او بخصوص در دوره جوانی کتب جدید و مطرح در زمانه خودش مانند نوشتههای دکتر تقی ارانی را مطالعه کرده بود اما آگاهی و شناختی نسبت به علوم جدید از منظر آکادمیک و بخصوص مبانی استدلال، استنتاج و روشهای تحقیق و فلسفه علم جدید نداشت.
او نه تنها نسبت به علوم جدید ناآگاه بود بلکه مخالف آنها بود و رویکردی ستیزهجو را دنبال میکرد. به نظر آیتالله خمینی علوم طبیعی و انسانی که بعد از تحولات در رنسانس شکل گرفته بودند باعث تباهی انسان بودند. او در رویکردی ایئولوژیک به علم خواستار مقید شدن مرزهای دانش به تفاسیر الهیاتی شیعه با چاشنی عرفان و بخصوص تلقی «وحدت وجود» شد. این سخنان به خوبی نگاه ایشان به علم را بازتاب میدهد: «تمام علوم، چه علوم طبیعی و چه غیر طبیعی، به علوم الهی و توحید برگشت کند. یعنی هر چه را که میبیند خواه طبیعت باشد یا ماده، خدا را در آن ببیند.» این نگاه در پارادایم علم زمانه یک بینش ضد علمی است و او را در قرن بیستم نه تنها نمیتوان یک چهره علمی نامید بلکه بیان درست مسئله «عصیان و ستیزه علیه علم جدید از کانون علوم قدیمی و متعلق به اعصار سپری شده است». او یک ضد علم بود و در موقعیت حاکمیتی پیامدهایی بدتر از یک فرد ناآشنا و بیاطلاع از علم جدید ویا بیسواد را رقم زد.
فقه به دلیل اصرار بر قواعد و اصولی که مرتبط با گذشته بوده و با عقلانیت زمانه سازگار نیستند و از سوی دیگر به مسائل نقلی نیز وابسته هستند و میخواهند مناسبات گذشته بر حال و آینده حکمفرمایی کنند، در محدوده علم نمیگنجد. ممکن است آشنایی و تسلط بر آنها دشوار باشد و یا کسب مهارت در اجتهاد مدت زمان زیادی را بطلبد اما تحصیل در آنها موجب رشد و یا شکوفایی علمی نمیشود. از سوی دیگر نهاد و مرجع آموزش فقه و علوم قدیمی منقضی شده در حوزههای علمیه با موازین و ساختارهای جهان شمول و لازم برای آموزش علمی معاصر تعارض دارند. اما معضل این نگرش در نظریه ولایت فقیه به مراتب غامضتر میشود. طبق این نظریه که البته در بین اقلیتی از فقهای متقدم حامیانی داشت، در دوران غیبت امام زمان، فقیه صاحب صلاحیت میتواند اختیارات معصوم از جمله حکومت را در اختیار بگیرد. آیتالله خمینی بدعتی هم ایجاد کرد که شأن ولایت فقیه را مشابه شأن ولایت رسولالله به شمار آورده و بالاترین ارزش دینی را حفظ حکومت دینی دانست.
در این منطق ولی فقیه «جامع علوم» پنداشته میشود و در نتیجه بنیادهای اداره کشور و ساختارهای آموزشی و فناوری مجبور به تطبیق و یا همزیستی با نگرش قرون وسطایی و متعلق به اعصار سپری شده میگردد چنان که شد البته نتوانست به شکل کامل سیطره پیدا کند. این مسئله کنه و اساس ضرر و آسیب بزرگ آیتالله خمینی به ساختار حکمرانی در ایران را آشکار میسازد که به مراتب از یک فرد عامی بیشتر بود. نظام تحت حکمرانی ارشد آیتالله خمینی در تلفیق با نگرش برخی از روحانیون تحصیل کرده مانند آیتالله سید محمد حسینی بهشتی در تقدم تعهد بر تخصص اتفاق ویژهای در تاریخ ایران را رقم زد که بیسابقه بود. نگرش بهشتی تقلیدی از نظام سیاسی شوروی سابق بود که به جای کمونیسم تلقی ایدئولوژیک از فقه شیعه اثنی عشری را قرار دادهبود. پیامد کار اما فاجعهبارتر از شوروی و بلوک شرق سابق از کار درآمد. اگرچه چپهای ارتدوکس علم را در پای ایدئولوژی قربانی کردند، اما عقاید دگم آنها شکلگرفته دنیای مدرن بود و دنبال بازخوانی و بازسازی مناسبات و نگرشهای متعلق به ۱۴ قرن پیش و یا سدههای میانی نبودند. همچنین حتی در بلوک شرق برخی از حوزههای اداره جامعه در اختیار متخصصان و اهل فن بود.
در واحد سیاسی-جغرافیایی ایران از طلیعه شکلگیری امپراطوری هخامنشی تا پایان حکومت شاهانشاهی پهلوی، غیر از عرصه حکمرانی، دیگر حوزههای جامعه توسط متخصصان و اهل فن اداره میشد؛ کسانی که سرآمد زمانه بودند. مانند جمهوری اسلامی نبودند که در هر حوزهای ایدئولوگهای نظام که در واقع باورمندان به سنتگرایی ایدئولوژیک بوده و هستند و خرافات و ضدیت با تجدد را با هم درآمیخته بودند، امور را اداره کنند. البته در تاریخ قدیم ایران تا پیش از پیروزی جنبش مشروطه، قواعد اداره جامعه، دادگستری و آموزش توسط حوزههای علمیه تدوین میشد. اما زمانه ظهور آیتالله خمینی هنگامی بود که پایههای قوانین و مناسبات مدرن در جامعه ایران گذاشته شده بود. مدارس جدید و دانشگاهها تثبیت شده بودند. همچنین در گذشته، قانون و مطالب آموزشی از طریق حوزهها تدوین میشد اما کشور توسط دیوانسالاران اداره میشد که فنون، دانش و مهارتهای زمانه را در فضاهای خودش آموخته بودند و ارتباطی با حوزههای علمیه نداشتند. شاید بحث فیلسوف-پادشاه افلاطون به ذهن خطور کند. اما آن ایده که هیچوقت عملی نشد و مخالفان جدی داشت، در مورد آیتالله خمینی صدق نمیکند. آخرین زمانهای که میتوانست یک فقیه با این ادعا مدعی حکومت شود، زمان سلطنت آغا محمدخان قاجار بود که خود نیز دانشآموخته فقه امامیه بود، اما علاوه بر آن مطالعاتی در علوم و فنون زمانه خودش نیز داشت. البته اگر آن اتفاق در همان زمان هم رخ میداد باز مشکلساز میشد، چون حکمرانی به مهارت و دانشی فراتر از فقه نیاز داشت. اغلب قریب به اتفاق پادشاهان و حاکمان قدیم ایران از بزرگان یک ایل و یا ولیعهد بودند و در این چارچوب قبل از حکومت آموزشهای لازم برای رهبری را کسب کرده و در عمل تجربه کرده بودند.
حکمرانی و حکومت یک فن ویژه با تمرکز بر قابلیتهای مدیریتی و توانایی ایجاد انگیزش اجتماعی است و تنها با آموزش محض و تحصیل و تدریس به دست نمیآید بلکه نیازمند تجربه و رشد مرحلهای از سطوح کوچک به بالا است. خواجه نصیرالدین طوسی در زمانه قدیم سیاست حکمرانی را این چنین تعریف میکند: «تدبیر حیات جمعى و علم سازماندهى و ساماندهى، راهبردى و راهبرى یک اجتماع سیاسى، اعم از شهر، کشور و جامعه جهانى و بینالمللى تا از وضع موجود به وضع مطلوب حرکت شود». اما آیتالله خمینی هیچیک از این فنون و مهارتها را نیاموخته بود. نگاهی به دروس ولایت فقیه او در نجف در درک عامیانهاش از سیاست، روشنگر است. او در آن صحبتها مکرر به زمانه امام علی ارجاع میدهد که در دکه القضاء در مسجد کوفه مینشست و امور قلمرو بزرگ جهان اسلام را اداره میکرد! این ذهنیت دچار دو خطای بزرگ است. اولاً شناخت غلطی از همان دوران دارد که حضرت علی و یا دیگر خلفای راشدین حکومتشان را بر اساس عقاید اسلامی اداره نمیکردند، بلکه قواعد و ارزشها از اسلام میآمد اما مابقی براساس فنون حکمرانی وقت و اتکا به بوروکراسی مناطق فتحشده از امپراطوریهای ساسانی و بیزانس بود. دومین خطای بزرگ زمانپریشی تاریخی است که به تفاوتهای بزرگ دنیا و فنون حکمرانی در طی ۱۴ قرن بیاعتنا است.
آیتالله خمینی در بخش دیگری از صحبتهای یادشده مرتب به سرزنش و تحقیر رضاشاه میپردازد که او «یک قزاق بیسواد بود که شاه شد چرا ما اهل علم نتوانیم حکومت تشکیل دهیم!!!» او خود را به تجاهل و یا تغافل میزد که اولاً رضا شاه قدم به قدم در ساختار نظامی مدرن ایران دانش، مهارت و تجربه کسب کرده و بعدها در دولت قاجار به فنون اداره کشور و مسائل مدیریتی آگاه شده بود. درکی از علوم جدید نیز پیدا کرده بود. منتهی هیچ دولتمردی در دنیا در قرون ۲۰ و ۲۱ نیاز نداشت که دانشمند باشد، بلکه نیاز بود که اصل رجوع به کارشناس و آشنایی با اصول کلان علوم، مدیریت و دانش زمانه را دانسته و سر سازگاری با آن داشته باشد. پیرامون رضا شاه جمعی از بهترین متخصصان ایرانی حضور داشتند. پادشاهی و استقرار حکومت پهلوی مدیون تلاش رجال علمی و سیاسی چون محمدعلی فروغی، تیمورتاش، سردار اسعد سوم، کاظمزاده ایرانشهر، حسن تقیزاده، علیاکبر داور، محمد تدین و از همه مهمتر مخالفت مراجع تقلید وقت و روحانیون با تأسیس نظام جمهوری بود. رضا شاه سواد آکادمیک و نظری نداشت اما مهارتهای عملی بالایی به صورت تجربی کسب کردهبود.
آیتالله خمینی پیش از آنکه ولی فقیه شود، هیچ تجریه مدیریتی نداشت؛ حتی در حد مراجع تقلید اعلم که دفاتر بزرگی برای توزیع شهریه طلاب داشتند و حوزههای علمیه و مراکز مذهبی را اداره میکردند، هم نبود. او هیچوقت مدرسهای در حوزههای علمیه قم و نجف را اداره نکرد و دفتری نداشت و تعداد اندکی از روحانیون مدیریت کلاسها، دریافت وجوهات و پرداخت شهریه به جمع محدود شاگردان و روحانیون مربوطه را انجام میدادند. علاوه بر اینها حکمرانی نیازمند حضور در عرصه اجتماع، سفر و آشنایی با محیطهای مختلف است. در حالی که آیتالله خمینی اکثر اوقات زندگیاش را در منزل میگذراند و از حضور در جامعه و تماشای محیط و مراکز فرهنگی-اجتماعی گریزان بود. حتی خامنهای از این لحاظ بر آیتالله خمینی برتری دارد، چون پیش از رهبر شدن سابقه هشت سال ریاست جمهوری، نمایندگی مجلس، حضور در شورای عالی دفاع و تجربه کارهای مدیریتی را داشت و از همه مهمتر فردی اجتماعی بود. بنابراین با توجه به توضیحات یادشده میتوان آیتالله خمینی را عوامترین حاکم تاریخ ایران به شمار آورد که نه تنها درکی از فنون حکمرانی زمانه نداشت، بلکه بر انکار و نفی آنها در موضعی ستیزهجویانه و تقابلی اصرار داشت.
علی افشاری
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 12859
#783
Posted: 5 Jun 2020 06:31
چرا نفوذ بیشتر سپاه در مجلس مهم است؟
مجلس شورای اسلامی در همه دورهها شاهد سطوح متفاوتی از حضور فرماندهان سپاه پاسداران بوده است. حضور سپاه در مجلس بعد از پایان جنگ و از دوره چهارم مجلس به این سو بهتدریج بیشتر شده و در برخی دورهها، برخی فرماندهان سرشناس از جمله فرماندهان لشکرهای سپاه، فرماندهان سپاههای استانی، فرماندهان بسیج و اعضای سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی سپاه از نمایندگان مجلس بودهاند. حتی در سه دوره، یعنی دورههای هشتم تا دهم، علی لاریجانی رئیس مجلس بود که پیشتر سمتهای معاون پارلمانی سپاه و جانشینی ستاد مشترک سپاه را تجربه کرده بود. بسیاری از فرماندهان ارشد سپاه نیز در روز پایانی فعالیت او در مجلس به دیدارش رفتند و از او بابت حمایت ۱۲سالهاش از سپاه و نیروهای مسلح قدردانی کردند. با وجود این سوابق، آنچه نفوذ سپاه در مجلس یازدهم را مهمتر میکند، دستکم چند مورد مشخص است که به آن میپردازیم.
نخست آنکه افزایش نفوذ سپاه در مجلس به لحاظ کمی و کیفی میتواند به افزایش قدرت لابیگری و رایزنی برای اختصاص بودجههای بیشتر به سپاه پاسداران منجر شود. این امتیاز، سپاه را بهنسبت دیگر سازمانها و وزارتخانهها و نیز در مقایسه با وضعیت ارتش، در موقعیت بهتری از گذشته برای دریافت بودجه قرار میدهد، بهویژه آنکه ارتش فاقد چنین حجمی از نمایندگان در مجلس است. نکته دوم آنکه وجود شبکهای از اعضای سپاه و بسیج در مجلس، امکان تصویب قوانین بیشتر به نفع سپاه و زیرمجموعههایش را بیشتر میکند و امکان نظارت مؤثر مجلس بر سپاه را که از گذشته نیز دشوار بوده، دشوارتر میکند. نکته سوم آنکه رئیس مجلس برای نخستین بار یکی از فرماندهان نیروهای چهارگانه نظامی سپاه است و تا حالا چنین فرمانده ارشدی از سپاه، رئیس مجلس نبوده و این خود نشانگر افزایش سطح نفوذ سپاه در مجلس است. باقر قالیباف هنوز عضو شبکهای از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران است که با یکدیگر جلسات مشترک و همیشگی دارند و در برخی تحولات سیاسی نیز مواضع مشترک اتخاذ میکنند. این شبکه از فرماندهان سپاه حالا یک عضو خود را رئیس مجلس و برخی دیگر از فرماندهان سپاه و بسیج را در هیئت رئیسه و صحن مجلس میبیند. نکته چهارم آنکه حالا یکی از اعضای شبکه فرماندهان سپاه، رئیس یکی از قوای سهگانه مقننه، قضاییه و مجریه در جمهوری اسلامی شده است. این موفقیت و موقعیت برای سپاه و شبکه فرماندهان آن در وهله اول اهمیت نمادین و نمایشی دارد، اما فقط به این جنبههای ظاهری محدود نیست. در سالهای اخیر، نشست سران قوای سهگانه و تصمیمات آن در بسیاری از موارد جایگزین تصمیمات مجلس و دولت شده است. بنابراین، سپاه حالا فرماندهی در این سطح از تصمیمگیری در جمهوری اسلامی دارد. نکته پنجم دیدگاهها و تجارب شخص قالیباف در سرکوب معترضان است. جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با پدیده تکرار اعتراضات بزرگ مردمی علیه حکومت در شهرهای مختلف روبهرو شده و حالا شورش شهروندان ناراضی و ضرورت سرکوب آنها برای بقا و حفظ جمهوری اسلامی یکی از مهمترین دغدغههای مقامات ارشد است.
قالیباف یکی از فرماندهان همیشگی این سرکوبها بوده است. او دستکم در جریان سه مورد از اعتراضات ضددولتی در سالهای ۱۳۷۸، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۸ نقش عمدهای در سرکوبها ایفا کرده و منتشرنشدن سندی در مورد دخالت او در سرکوب خونین اعتراضات آبان ۱۳۹۸ لزوماً بهمعنای عدم شرکت او در این سرکوب نیست. قالیباف در سال ۱۳۷۸، هنگامی که دانشجویان کوی دانشگاه تهران به اعتراضات خیابانی روی آوردند و توسط اعضای بسیج و سپاه سرکوب شدند، یکی از فرماندهان سرکوبگران در خیابانها بود. او تأیید کرده که همراه با قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس، سوار بر موتورسیکلت و با چوب، مشغول سرکوب معترضان بوده است. فرماندهان سپاه از جمله قالیباف در سال ۷۸ با اعلام اینکه دفتر آیتالله خامنهای خط قرمز آنهاست، تهدید کرده بودند که معترضان در صورت نزدیک شدن به آنجا هدف تیراندازی قرار خواهند گرفت و فرماندهان آماده کشتن صدها معترضاند. قالیباف همچنین در آن واقعه، نویسنده نامه تهدیدآمیز ۲۴ فرمانده ارشد سپاه به محمد خاتمی، رئیسجمهوری وقت، بود که او را تهدید به دخالت نظامی سپاه برای سرکوب دانشجویان و مردم معترض کرده بودند.
سوابق موجود، از جمله فایل صوتی سخنان خود قالیباف، نشان میدهد که او در سال ۱۳۸۲ نیز در سالگرد سرکوب اعتراض دانشجویان در سال ۷۸، بار دیگر تهدید به تیراندازی به دانشجویان کرده است. قالیباف که در سال ۱۳۸۲ فرمانده نیروی انتظامی بود، تهدید کرده بود که با حمله «گازانبری»، دانشجویان معترض را سرکوب و «لوله خواهد کرد». در سال ۱۳۸۸ نیز که اعتراضات گسترده مردمی پس از انتخابات ریاستجمهوری، تهران و شماری دیگر از شهرهای ایران را فرا گرفت، قالیباف بهعنوان شهردار تهران امکانات شهرداری را در اختیار دوستان و همکارانش در شبکه فرماندهی سپاه گذاشت که تا دو ماه کنترل تهران را به دست گرفته بودند و سرکوب معترضان را فرماندهی میکردند. یکی از آن فرماندهان سرتیپ حسین همدانی، فرمانده سپاه تهران، بود که بعدها تأیید کرد چهار تا پنج هزار نفر از افراد سابقهدار و خلافکار و به گفته او «اراذل و اوباش» را برای سرکوب مردم معترض سازماندهی کرده بود و در سینماها و تالارهای اجارهای برای این کار، آنان را آماده سرکوب نگه داشته بود. حسین همدانی سال ۱۳۹۴ در جنگ حلب در سوریه کشته شد.
قالیباف با چنین سوابقی از مشارکت عملی و گسترده در سرکوب معترضان و درحالیکه شورشهای مردمی به مهمترین نگرانی جمهوری اسلامی تبدیل شده، در سمت ریاست مجلس و نیز عضویت در سایر نهادهای عالی کشور به عنوان رئیس مجلس، عملاً یکی از ارکان تقویت بیشتر سپاه و «سازمان سرکوب جمهوری اسلامی» محسوب میشود.
نکته ششم و مهمتر، نقش رئیس جدید مجلس و دیدگاهایش در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بهویژه چالش با آمریکا و سیاست خاورمیانهای ایران است. قالیباف از نزدیکترین دوستان قاسم سلیمانی بوده است. قاسم سلیمانی «نماد سیاست خارجی سپاهمحور» و رویارویی جمهوری اسلامی با آمریکا، اسرائیل و عربستان در خاورمیانه بود. قالیباف در نخستین نطق خود به عنوان رئیس مجلس گفته است تلاش خواهد کرد تا راه سلیمانی را پیگیری کند و درصدد گرفتن انتقام او برآید. برخلاف علی لاریجانی، رئیس پیشین مجلس که در سیاست خارجی بیشتر به حسن روحانی نزدیک بود، رئیس جدید مجلس از منتقدان سرسخت روحانی و سیاست خارجی اوست.
البته مجلس در سیاست خارجی ایران بازیگر و تصمیمگیرنده مهمی نیست و سیاست خارجی کشور بیش از آنکه تابع نظر مجلس و حتی رئیسجمهور و وزیر خارجه باشد، در اختیار رهبر و فرماندهان سپاه بهویژه نیروی قدس، بخش خارجی سپاه، است. با این حال و در شرایط کنونی، سرتیپی از سپاه رئیس مجلس است که علاوه بر مطیع رهبر بودن (که ویژگی همه مقامات ارشد است)، عضو شبکه فرماندهی سپاه پاسداران است، از دیدگاههای دوست نزدیکش قاسم سلیمانی در چالش با آمریکا و اسرائیل دفاع میکند، بر طبل مخالفت با مذاکره با آمریکا میکوبد و در نهایت همشهری و دوست نزدیک اسماعیل قاآنی، فرمانده جدید نیروی قدس، است. قاآنی در جنگ ایران و عراق معاون قالیباف بود و پس از او فرمانده لشکرهای ۲۱ امام رضا و پنج نصر. جدای از روابط ویژه و شخصی آیتالله خامنهای با قاسم سلیمانی، هیچ مقام جمهوری اسلامی و هیچ فرمانده سپاهی به اندازه قالیباف به فرماندهان پیشین و کنونی نیروی قدس نزدیک نبوده است.
مراد ویسی
Make the REST of your life, the BEST of your life
ارسالها: 471
#784
Posted: 28 Jul 2020 22:51
aliazad77: با درود مجدد
ترامپ هرچه هست برای ملت امریکاست و دوساله که تحریم کرده ...تازه بیشتر تحریمهاش گلوی جمهوری اسلامی رو فشارداده ..ما الان چهل و دوساله که در تحریم ایران و آخوندا هستیم ..بهتره چای انتقاد از ترامپ ...به جنایتکاران وطنی بپردازیم که 42 ساله دارن جنایت می کنند .. سال 94 ..همکارم زنش سرطان خون داشت ..آمپول 5000 تومنی انگلیسی رو 9 میلیون از ناصر خسرو می خرید ...چه ربطی به ترامپ داشت ..اون موقع دلار بود 1000 یا 3هزارو خوردی ...این دارو ها از طریق سپاه و هلال احمر به ناصر خسرو می رسید ...هیچ راهی نداریم جز سر نگونی جمهوری اسلامی .....اگه از آسمون الماس بباره به ملت که چیزی نمی رسه ..هزاران دلیل برای انتقاد هست که جاش نیست این جا همه رو بیان کنیم ....اینها باید سرنگون بشن ..از همون 57 تا حالا هر روزش یک توطئه و یک دزدی و یک مدل جنایت رو داشتن تا حالا ...ترامپ باید گلوی این رژیم رو فشارش بگیره و خفه اش کنه ..دراصل این من و تو هستیم که باید پاشیم ..اینها دارن ما رو نابود می کنند دارن ایرانو نابود می کنن ...صحبت از تخریم ها گذشته ..اگه امروز این رژیم رو نابود نکنیم فردا خودمون نابود میشیم ...این رژیم غارتگر می خواد همه مونو نابود کنه مخصوصا حالا که داره ایران را به دام سوسمار خورای کمونیست میندازه ...وقتی خودمون نمی تونیم جراتشو نداریم بلندشیم دیگه باید یکی کمکون کنه ...من دقیقه به دقیقه لحظه به لحظه این رژیمو می دونم .
لزومی به بلند شدن نیست وقتی که گزینه ای مثل اصلاح طلبی هست
البته الان اصلاح طلبها محبوبیتی دیگه ندارند اما این تنها مسیری هست که میشه وضع رو بهبود داد خیلی ها درک نمی کنند که براندازی یعنی ایجاد مشکل هم برای امنیت مردم وهم تمامیت ارضی ایران
کشورهایی هستند که به حرکتهای براندازانه چشم دوختند تا نسخه ایران رو برای همیشه بپیچند
معمولااین تندروهای داخلی وبراندازها هستند (یک اتحاد نانوشته)که از سیاست تحریم ایران حمایت میکنند چون منافع اونها رو تأمین میکنه ولی منافع اغلب مردم ایران که دارند فقر،بیکاری،تبعیض روتحمل میکنند از راه اصلاح واقعی امور ونه تحریم ونه براندازی امکان پذیره
این خیلی ساده دلانست که فکر کنیم خب سیستم رو سرنگون میکنیم و ایران شرایط بهتری پیدا خواهد کرد، اصلا وابدا همچین پیش بینی درست از آب درنمیاد
مردم ایران دنبال دموکراسی نیستند واصلا دموکراسی مدل غربی هم به درد ایران نمیخوره وکارایی نداره
دموکراسی غربی در کشورهای خاورمیانه جواب نمیده
شاید کشوری مثل ترکیه یا مالزی الگوی خوبی برای ایران باشه وبا راه اصلاح طلبی واقعی این امکان پذیره
هم تحریم و هم براندازی فقط کشور رو به سمت هرج ومرج وفروپاشی پیش می بره
دسترسی من به سایت غیرممکن شده..
وجود من خیلی چیزها به لوتی اضافه کرده بود وبدین ترتیب لوتی خودش رو از یک نعمت گرانبها و ارزشمند محروم کرد، حیف شد.
ویرایش شده توسط: Steratulanch
ارسالها: 23330
#785
Posted: 28 Jul 2020 23:20
سلام شب همگی خوش
Steratulanch: لزومی به بلند شدن نیست وقتی که گزینه ای مثل اصلاح طلبی هست
البته الان اصلاح طلبها محبوبیتی دیگه ندارند اما این تنها مسیری هست که میشه وضع رو بهبود داد خیلی ها درک نمی کنند که براندازی یعنی ایجاد مشکل هم برای امنیت مردم وهم تمامیت ارضی ایران
کشورهایی هستند که به حرکتهای براندازانه چشم دوختند تا نسخه ایران رو برای همیشه بپیچند
معمولااین تندروهای داخلی وبراندازها هستند (یک اتحاد نانوشته)که از سیاست تحریم ایران حمایت میکنند چون منافع اونها رو تأمین میکنه ولی منافع اغلب مردم ایران که دارند فقر،بیکاری،تبعیض روتحمل میکنند از راه اصلاح واقعی امور ونه تحریم ونه براندازی امکان پذیره
این خیلی ساده دلانست که فکر کنیم خب سیستم رو سرنگون میکنیم و ایران شرایط بهتری پیدا خواهد کرد، اصلا وابدا همچین پیش بینی درست از آب درنمیاد
مردم ایران دنبال دموکراسی نیستند واصلا دموکراسی مدل غربی هم به درد ایران نمیخوره وکارایی نداره
دموکراسی غربی در کشورهای خاورمیانه جواب نمیده
شاید کشوری مثل ترکیه یا مالزی الگوی خوبی برای ایران باشه وبا راه اصلاح طلبی واقعی این امکان پذیره
هم تحریم و هم براندازی فقط کشور رو به سمت هرج ومرج وفروپاشی پیش می بره
مخاطب شما جناب ایرانی بودند عذرخواهی میکنم دخالت میکنم.ولی واقعا برام جای سوال هستش شما هنوز به فکر این هستید که بین بد و بدتر انتخاب کنیم؟ البته بازم اصول گراها شرف داشتند نسبت به اصلاح طلب ها چون تکلیف مردم با اصول گراها مشخصه.
بعدشم با ترس و لرز اینکه ایران تجزیه میشه بذاریم یک رژیم دیکتاتوری کل ایران نابود کنه؟! مردم دارند هر روز می میرند و فقر و فساد جامعه رو گرفته اونوقت شما می فرمایید که همه چیز تقصیر ترامپ؟!
دوست عزیز اصلاح طلب ها و در راسشون سعید حجاریان باعث تمام بدبختی های مردم ایران هست اونوقت شما می گید بازم به اصلاح طلب ها تکیه کنیم؟ گنده اصلاح طلب ها شیخ خندان محمد خاتمی بود که تویه قضیه سال 78 و حمله به کوی دانشگاه هیچ غلطی نکرد بازم شما می فرمایید از یک سوراخ ملت هزاران بار گزیده بشه!
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 3666
#786
Posted: 28 Jul 2020 23:48
sepanta_7: مخاطب شما جناب ایرانی بودند عذرخواهی میکنم دخالت میکنم.ولی واقعا برام جای سوال هستش شما هنوز به فکر این هستید که بین بد و بدتر انتخاب کنیم؟ البته بازم اصول گراها شرف داشتند نسبت به اصلاح طلب ها چون تکلیف مردم با اصول گراها مشخصه.
بعدشم با ترس و لرز اینکه ایران تجزیه میشه بذاریم یک رژیم دیکتاتوری کل ایران نابود کنه؟! مردم دارند هر روز می میرند و فقر و فساد جامعه رو گرفته اونوقت شما می فرمایید که همه چیز تقصیر ترامپ؟!
دوست عزیز اصلاح طلب ها و در راسشون سعید حجاریان باعث تمام بدبختی های مردم ایران هست اونوقت شما می گید بازم به اصلاح طلب ها تکیه کنیم؟ گنده اصلاح طلب ها شیخ خندان محمد خاتمی بود که تویه قضیه سال 78 و حمله به کوی دانشگاه هیچ غلطی نکرد بازم شما می فرمایید از یک سوراخ ملت هزاران بار گزیده بشه!
سلام بر سپنتای عزیز ....خواهش می کنم
من نظرم اینه که مردم پاشن ..یک حکومت دموکراسی و سکولار تشکیل بدن ..قبلش باید رژیم جمهوری اسلامی سرنگون شه
من فکر کنم درجملات بعدی مخاطبت من نبوئم ..چون من مخالف ترامپ نیستم ..مخالف دموکراتهای امریکا هستم
حق با شماست و من و تو با هم همعقیده ایم ...این رژیم نه دین داره نه وطن ...مشتی دزد و جنایتکار دارن بر ایران حکومت می کنند .هنوز سه چهار درصد از ملت مغز فسیل شده دارند با استفاده از همونا دارن حکومت می کنن ...من خداپرستم نمازمو می خونم ..ولی این بی شرمها دارن از دین که چی بگم از مغز پلاسیده شیعیان صفوی سوء استفاده می کنند .
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 3666
#787
Posted: 28 Jul 2020 23:50
Steratulanch: لزومی به بلند شدن نیست وقتی که گزینه ای مثل اصلاح طلبی هست
البته الان اصلاح طلبها محبوبیتی دیگه ندارند اما این تنها مسیری هست که میشه وضع رو بهبود داد خیلی ها درک نمی کنند که براندازی یعنی ایجاد مشکل هم برای امنیت مردم وهم تمامیت ارضی ایران
کشورهایی هستند که به حرکتهای براندازانه چشم دوختند تا نسخه ایران رو برای همیشه بپیچند
معمولااین تندروهای داخلی وبراندازها هستند (یک اتحاد نانوشته)که از سیاست تحریم ایران حمایت میکنند چون منافع اونها رو تأمین میکنه ولی منافع اغلب مردم ایران که دارند فقر،بیکاری،تبعیض روتحمل میکنند از راه اصلاح واقعی امور ونه تحریم ونه براندازی امکان پذیره
این خیلی ساده دلانست که فکر کنیم خب سیستم رو سرنگون میکنیم و ایران شرایط بهتری پیدا خواهد کرد، اصلا وابدا همچین پیش بینی درست از آب درنمیاد
مردم ایران دنبال دموکراسی نیستند واصلا دموکراسی مدل غربی هم به درد ایران نمیخوره وکارایی نداره
دموکراسی غربی در کشورهای خاورمیانه جواب نمیده
شاید کشوری مثل ترکیه یا مالزی الگوی خوبی برای ایران باشه وبا راه اصلاح طلبی واقعی این امکان پذیره
هم تحریم و هم براندازی فقط کشور رو به سمت هرج ومرج وفروپاشی پیش می بره
به نظر شما مثل آبان ماه 98 اسلحه بذاریم روی کله معترضین اونا رو بکشیم خوبه ؟ سپنتای عزیز هم که بقیه حرفا رو زده ...
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 471
#788
Posted: 29 Jul 2020 01:25
sepanta_7: مخاطب شما جناب ایرانی بودند عذرخواهی میکنم دخالت میکنم.ولی واقعا برام جای سوال هستش شما هنوز به فکر این هستید که بین بد و بدتر انتخاب کنیم؟ البته بازم اصول گراها شرف داشتند نسبت به اصلاح طلب ها چون تکلیف مردم با اصول گراها مشخصه.
بعدشم با ترس و لرز اینکه ایران تجزیه میشه بذاریم یک رژیم دیکتاتوری کل ایران نابود کنه؟! مردم دارند هر روز می میرند و فقر و فساد جامعه رو گرفته اونوقت شما می فرمایید که همه چیز تقصیر ترامپ؟!
دوست عزیز اصلاح طلب ها و در راسشون سعید حجاریان باعث تمام بدبختی های مردم ایران هست اونوقت شما می گید بازم به اصلاح طلب ها تکیه کنیم؟ گنده اصلاح طلب ها شیخ خندان محمد خاتمی بود که تویه قضیه سال 78 و حمله به کوی دانشگاه هیچ غلطی نکرد بازم شما می فرمایید از یک سوراخ ملت هزاران بار گزیده بشه
خواهش میکنم
ببینید بحث من در مورد اصلاح طلبی، بحث شخص یا گروه خاصی نیست که لازم به تبعیت باشند
تاکید من بیشتر برگفتمان اصلاح امور هست تا براندازی
دلیل اون هم هزینه کم ونتیجه قابل توجه اون در برابر براندازی هست، اصلاح طلبان هم مدعی اصلاح امور بودند تاجایی موفق بودند وخیلی جاها هم شکست خوردند اما عملکرد اونها اصل اصلاح امور رو نفی نمیکنه
اگر پزشکی، وظیفه طبابت خودش رو به خوبی انجام نده نباید تمام علم پزشکی رو زیر سئوال برد
ایراد براندازی اینه که اولا باعث کشته شدن افرادزیادی میشه
اون هم نه افراد مدعی قدرت یانزدیکانشون که طمع رسیدن به قدرت رو دارند بلکه افراد عادی و معمولی جامعه وکسانی که تحت تاثیر تبلیغات بیشتراحساساتی وقربانی میشوند وخون این بی گناهان احساس مسئولیت بالایی رو می طلبه..
ایران به دلیل موقعیت وشرایطی که داره مستعد تجزیه وجنگ داخلی هست
به دلایل زیر
تنش طولانی مدت با غرب
اهمیت برای قدرتهای شرق
داشتن تنش ورقابت منطقهای
تکاثر قومی و مذهبی
شکاف بین آحاد مردم
و...
در پس خراب کردن هم همیشه خرمی وآبادانی نیست بلکه برعکس،وقتی هرج ومرج وبی قانونی گسترش پیدا کنه،در اون صورت مدعیان حکومت درگوشه کنارکشور قدعلم می کنند وهر کدوم سهم خودشون رو ازحکومت جدید طلب می کنند..
ازجمله لیبی وسوریه..
دسترسی من به سایت غیرممکن شده..
وجود من خیلی چیزها به لوتی اضافه کرده بود وبدین ترتیب لوتی خودش رو از یک نعمت گرانبها و ارزشمند محروم کرد، حیف شد.
ویرایش شده توسط: Steratulanch
ارسالها: 471
#789
Posted: 29 Jul 2020 01:35
aliazad77: به نظر شما مثل آبان ماه 98 اسلحه بذاریم روی کله معترضین اونا رو بکشیم خوبه ؟
از حرفهای من چطور به این نتیجه رسیدید؟!
دسترسی من به سایت غیرممکن شده..
وجود من خیلی چیزها به لوتی اضافه کرده بود وبدین ترتیب لوتی خودش رو از یک نعمت گرانبها و ارزشمند محروم کرد، حیف شد.
ویرایش شده توسط: Steratulanch
ارسالها: 23330
#790
Posted: 29 Jul 2020 10:56
Steratulanch: خواهش میکنم
ببینید بحث من در مورد اصلاح طلبی، بحث شخص یا گروه خاصی نیست که لازم به تبعیت باشند
تاکید من بیشتر برگفتمان اصلاح امور هست تا براندازی
دلیل اون هم هزینه کم ونتیجه قابل توجه اون در برابر براندازی هست، اصلاح طلبان هم مدعی اصلاح امور بودند تاجایی موفق بودند وخیلی جاها هم شکست خوردند اما عملکرد اونها اصل اصلاح امور رو نفی نمیکنه
اگر پزشکی، وظیفه طبابت خودش رو به خوبی انجام نده نباید تمام علم پزشکی رو زیر سئوال برد
ایراد براندازی اینه که اولا باعث کشته شدن افرادزیادی میشه
اون هم نه افراد مدعی قدرت یانزدیکانشون که طمع رسیدن به قدرت رو دارند بلکه افراد عادی و معمولی جامعه وکسانی که تحت تاثیر تبلیغات بیشتراحساساتی وقربانی میشوند وخون این بی گناهان احساس مسئولیت بالایی رو می طلبه..
ایران به دلیل موقعیت وشرایطی که داره مستعد تجزیه وجنگ داخلی هست
به دلایل زیر
تنش طولانی مدت با غرب
اهمیت برای قدرتهای شرق
داشتن تنش ورقابت منطقهای
تکاثر قومی و مذهبی
شکاف بین آحاد مردم
و...
در پس خراب کردن هم همیشه خرمی وآبادانی نیست بلکه برعکس،وقتی هرج ومرج وبی قانونی گسترش پیدا کنه،در اون صورت مدعیان حکومت درگوشه کنارکشور قدعلم می کنند وهر کدوم سهم خودشون رو ازحکومت جدید طلب می کنند..
ازجمله لیبی وسوریه..
اول در مورد اصلاح طلبی بگم. اصلاح طلب ها در این مدتی که سرکار بودند چه دست اورد بزرگی داشتند؟
منظورتون از اصلاح امور بیشتر توضیح بدید.یعنی چطوری این رژیم از بالا به پایین که پر از فساد هست اصلاح پذیر هست؟
بعد دلایلی آوردید گفتید که نباید به این علت ایران تجزیه بشه.
۱-اولین دلیلتون تنش طولانی مدت با غرب رو متوجه نشدم! چه تنشی با هم میتونند داشته باشند، رژیمی که خود غربی ها آوردند بر سر کار بعد باهاش دشمن باشند؟! کل اجازه این مملکت داره از غرب صادر میشه .بعد آمریکا و اسراییل رفیقی بهتر از رژیم اخوندی نمی تونند پیدا کنند.بحث شیعه و سنی تمرکز کشور های عرب رو از روی مساله فلسطین برمیداره و همچنین ماجراجوی های ملاها و سپاه در منطقه باعث میشه که کشور های عربی احساس نا امنی کنند همون دلار هایی که بابت فروش نفت گرفتند رو دوباره با خرید اسلحه و تسلیحات جنگی برمیگردند به جیب آمریکا و شرکت های چند ملیتی فروشنده سلاح در جهان.جمهوری اسلامی هم با ایجاد دژمن فرضی برای خودش نزدیک چهل ساله که داره حکومت میکنه .
۲-بحث بر سر اهمیت برای چین و روسیه هستش که ایران براشون شده مثل یک گاو شیر ده که دارند میدوشنش.
۳-این کشور های منطقه در حدی نیستند که به طور مستقیم تاثیری در ایران داشته باشند و بیشتر گوش به فرمان کشور های دارای قدرت حهانی هستند.
۴-متوجه منظورتون از شکاف بین آحاد مردم نمیشم!اکثر مردم ایران در یک چیزی با هم نقطه مشترک دارند نابودی جمهوری اسلامی ایران و اون چند درصد هم همون جیره خواران و حقوق بگیران رژیم آخوندی هستند.
۵-ایران دچار جنگ داخلی نخواهد شد.، چون مردم ایران به اون درجه از بینش رسیدند که میدونن جنگ داخلی باعث نابودی زندگی خودشون میشه . اقوامی که مستعد جدایی از ایران هستند شامل ترک ها، ، کرد ها ، بلوچ ها ، ترکمن ها و عرب ها هستند.ترک ها که هیچوقت از ایران جدا نمیشند ، چون ترک ها فقط خواهان رسمی شدن زبان مادری و به رسمیت شناختن فرهنگ و اداب و رسوم ترکی هستند و اینکه منابع اذربایجان در نواحی اذربایجان مورد استفاده قرار بگیره. عمده مشکل اذربایجانی ها با حکومت مرکزی در این بوده که حکومت مرکزی میگه شما آریایی هستید و ترک زبان شدید اما آذربایجانی ها میگن ما ترک بودیم و ترک ها دارای تاریخ چند هزار ساله در منطقه آذربایجان هستند.. که این مشکل میتونه با تبادل نظر چند محقق که نماینده دو طرف باشند با هم بحث کنند و به یک نتیجه واحد برسند..بحث کرد ها و بلوچ ها بیشتر نداشتن ازادی مذهبی هست و با دادن آزادی مذهبی دنبال جدایی نیستند. ترکمن ها در موردشون اطلاع دقیقی ندارم که علت جداییشون مذهبی هست یا قومی یا هر دو! عرب های خوزستان هم که همون احترام گذاشتن به هویتشون هست که در حکومت بعدی باید به این قضایا توجه بشه.
مشکل اصلی ایران نداشتن یک لیدر هستش که مورد قبول همه اقوام ایران باشه تا در زمان دوره گذار اداره موقت کشور دستش باشه دا بعد از یک انتخابات آزاد و. تعیین نوع حکومت ایران بعد از یک پروسه حداکثری دو سه ساله حزب های مختلف ایجاد بشه و با هم رقابت کنند..البته به همین سادگی هم نیست و سنگ اندازی هایی خواهد شد که امیدوارم مردم هوشیار باشند اما این نباید باعث بشه که مردم از نابودی این رژیم غافل بشند،چون بقای این حکومت بدترین گزینه برای مردم ایران هست.
یک سوال هم ازتون داشتم، شما خودتون طرفدار جمهوری اسلامی هستید؟
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7