کلاغ نیوز

ارسالها: 405

#31 Posted: 3 Mar 2012 20:03

چرا در انتخابات شرکت میکنیم

؟
به نام خدا
ما انتخابات را دوست داریم.از روزی که صحبت از انتخابات شده است تلویزیون همش مردم خوشحال را نشان میدهد که هم مهربان هستند و هم میخواهند تو دهن عده ای دیگر بزنند
ما که نمیدانیم کیست ولی حتما آدم مهمی است که این همه جمعیت میخواهند او را بزنند همین استکبار را میگویم
در این روز هایی که گذشت در خیابان عکس های یه عده آدم با سواد که همه کت و شلوار پوشیده بودند را چسبانده بودند
سانسور سدا و صیما! هم کم شده بود خودمان دیدیم خانومه بی حجاب با لباس....بوووووووووووق را نشان میدادند
مادرم میگوید این ها را نشان میدهند که جوون ها تحریک بشن و رای بدن ولی بعدش باز هم سندباد نشان میدهند
از همون ها که روی سرشان تایر دارند!
پدرم میخواست که روی کاغذ حرف بد بنویسد و درون صندوق بندازد شانس اوردیم که شناسنامش رو پیدا نکرد وگرنه او را هم ممنوع التصویر میکردند!
یک بار توی تاکسی نشسته بودیم راننده میگفت من به اون کسی رای میدم که آسفالت این خیابون رو درست کنه
ولی ما بهش گفتیم آسفالت خیابون خوب است شما بد رانندگی میکنید و او هم ضایع شد
معلممان میگفت هر کسی که عکس اون آقا و خانم های خوشتیب رو همراه خودش بیاره سر کلاس بهش ۵ صفحه جریمه میدهیم
اما قبلا که ما عکس مهناز افشار را با خودمان به کلاس بردیم ۲ صفحه بیشتر جریمه نداد
نمیدونم اون ها کی هستند که از مهناز افشار هم مهم تر هستند!
ما هر وقت به سن رای دادن رسیدیم به کسی رای میدهیم که در شهرمان یک مغازه ای که کفش مجانی میدهد را قرار بدهد
چون هر بار که به مسجد رفتیم بعد از برگشت کفش های پدرمان سر جاش نبود و او میگفت که حتما احتیاج داشتند که بردند و واسه همین ما میخواهیم که دیگر کسی محتاج کفش پدرمان نباشد!
یک بار از ما پرسیدن که کاندید بهتر است یا ثروت و ما گفتیم که ثروت بهتر است چون با پول همه میتوانند کان ببینند ولی با کان دیدن کسی پولدار نمیشود!
امروز هم که نتایج انتخابات را اعلام کردند همان کسی برنده شد که همه میگفتند عجب چلوکبابی داده دستش درد نکنه!و ما هم فهمیدیم اگر روزی خواستیم رای بیاوریم حتما باید چلوکبابی بدهیم که از این آقا هم بهتر باشد!
انشای ما تمام شد کلاغه به خونش نرسید

من برگشتم

djjjjjjavad

ارسالها: 405

#32 Posted: 15 Mar 2012 19:57

کلاغ ها به سوی راهنمایی و رانندگی میروند:
اداره ی راهنمایی رو رانندگی کشور اعلام کرد:با توجه به کاهش ۷ درصدی تلاف جاده ای امیدواریم در تعطیلات نوروز سال ۹۱ شاهد کمترین تلفات نسبت به سال های گذشته باشیم که به یاری پدران و مادران گرامی در آخرین شب جمعه ی سال ۹۰ و یاری خداوند میتوانیم تا ۹ ماه دیگر تمام تلفات را جبران کنیم...!
.
.
.
.
مورد یک:
یه افسر تو خیابون جلوی موتوری رو گرفت و گفت:
+کلاهت کو؟
-ندارم
+مگه نمیدونی رانندگی بدون کلاه جرم حساب میشه؟
-کله ی خودمه...فوقش من میمیرم دیگه...راحت میشم...مشکل شما چیه؟
+آخه آدم بی عقل کی نگران تو هست که جوش میاری؟مردی که مردی خوب به جهنم!
ولی اگه بمیری ۴۰ روز خانوادت رو عزادار میکنی و زندگی رو براشون سخت میکنی
حداقل نیم ساعت وقت مرده شور رو میگیری
سه ساعت وقت گور کن رو...
دو ساعت وقت گل فروش رو...
پنج ساعت وقت آشپز رو...
سه ساعت وقت مسجد رو...
خلاصه که صد نفر رو به زحمت میندازی
میخوای بازم بگم؟؟؟
-نه نه غلط کردم بووووووووووق هم خوردم همین الان میرم یه کلاه میخرم جون مادرت ول کن مغزمون سالاد شد!!!!
.
.
.
.
.
مورد دو:
افسر:
+۴۰ تومن جریمه میشی واسه این که فنر های ماشینتو خابوندی
-چه خبره؟خوب مگه چه اشکالی داره؟؟؟
+تو دست انداز ها به مشکل بر میخوری و ممکنه باعث تصادف بشه
-خوب برو یقه ی شهرد اری رو بگیر که انقدر شهر دست انداز داره
+ما زورمون به شهرداری نمیرسه ولی به تو میرسه
۳۰ تومن دیگه هم جریمت میکنم واسه این که شیشه های ماشینتو بیش از حد تار کردی
-اون دیگه چه مشکلی داره؟؟؟
+گشت ارشاد باید بتونه داخل ماشین رو ببینه
-اونم مشکل گشت ارشاده به من چه خوب برید اونا رو جریمه کنید
+ما زورمون به گشت ارشاد نمیرسه ولی به تو میرسه
صدای ضبطت هم خیلی زیاد بود ۴۰ تومن هم به خاطر اون
-ای بابا این دیگه چه اشکالی داره؟
+این همه بسیجی مخلص و روحانیون محترم تو شهر داریم نباید این موسیقی های مبتذل به گوششون برسه
-خوب بگید پنبه بذارن تو گوششون
+ما زورمون به روحانی ها و بسیجی ها نمیرسه ولی..........................!
-:|
.
.
.
.
.
مورد سه:
گزارشگر:
+سلام عمو جون
اومدی مسافرت؟
-آره با فامیلامون اومدیم شمال تا سیزده بدر
+شما همیار پلیس هم هستی؟
-بله هستم
+کارتتو به منم نشون میدی؟
- گذاشتم پشت شیشه ی ماشین خشک بشه آخه بابام تو راه داشت چایی میخورد یهو ماشین تکون خورد چایی ریخت رو وسایل من
+بابات پشت فرمون چایی میخوره؟
-آره هر وقت عصبانی میشه بعدش چایی میخوره آخه قبلش به یکی از بدهکاراش زنگ زد و اون یارو گفت که پولشو نمیده بابام هم عصبانی شد
+بابات پشت فرمون با موبایل هم حرف میزنه؟
-نه اون موقع بابام پشت فرمون نبود داداشم داشت رانندگی میکرد
+داداشت چند سالشه؟
-چند روز پیش ۱۴ سالش تموم شد
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من برگشتم

ارسالها: 219

#33 Posted: 24 Jun 2012 06:56

تفاوت دو سیاستمدار ایران زمین یکی ابر قدرت یکی هم بو جوراب میده

خَـــندیــدَن تَنـــها انــتــقامـــیستـــــ
کــه دنـــیــا لایـــقش اســتــــــــ

ارسالها: 219

#34 Posted: 24 Jun 2012 06:58

اونایی که بلدن بیان کمککککککککککک

خَـــندیــدَن تَنـــها انــتــقامـــیستـــــ
کــه دنـــیــا لایـــقش اســتــــــــ

ارسالها: 219

#35 Posted: 24 Jun 2012 07:01

کلاغ نیوز خبر داد

واردات حیوانات اهلی چینی همچنان پر رونق است

پتو،پوشک،لباس و ساز چینی

گلنگ و قیف و خاک انداز چینی

میان این همه اجناس بنجول

فقط کم بود جای غاز چینی

*************

بازار و قیمت ها کاملا در کنترل است

خیالت تخت تخت ای خاله خوش باش

مکن هی از گرونی ناله خوش باش

که قیمت ها دیگه بالا نمی ره

چقد این وعده ها باحاله خوش باش

****************

طرح الزام بیمارستانها به پذیرش مصدومان در دست بررسی است

مو یک مصدوم و یک داغونم ای دل

ندارم جا پیِ درمونم ای دل

نمیدونم چرا راهم نمیدن

به درمانگاه و سرگردونم ای دل

**************

شبکه ی خصوصی رادیو تلویزیون بزودی به کار می افتد

برای تماشای سریال خوب

بسی پول لازم بُوَد بعد از این

اگر اسکناسی نداری به کف

بشین فیلم و سریال کشکی ببین

******

بلیت هواپیما احتمالا گران می شود

اگرچه خوبه گلگشت و تماشا

دوخروار اسکناس می خواد اما

که با این نرخ و قیمت های بالا

سفر با خر فقط ارزونه حالا

***********

بایدهمیشه آمادگی لازم را برای وقوع زلزله داشته باشیم

هرچند گسل فت و فراوان داریم

کاشانه و خانه های لرزان داریم

اما دلمان محکم و قرص است همه

زیرا که مدیریت بحران داریم

*****************

آمار سرانه ی مطالعه در کشور ما اسف بار است

در دکه ی روزنامه ای رفتم دوش

دیدم که شده آدامس و سیگار فروش

گفتم که مجله خوان نداریم مگر

لبخند زد و گفت که لطفا خاموش

*******

به هر خانواده ،هزار مترزمین می دهیم

خبر را تا شنیدم از رسانه

سراپا شوق ، رفتم سوی خانه

عیالم گفت می خندی عزیزم

نداری از عُنق بودن نشانه

به او گفتم که حالم خوبه زیرا

سر آمد دردسرهای زمانه

زمین میدن به ما در بهترین جا

که ویلایی بسازم خوش خوشانه

عیالم نیشخندی زد ،سپس گفت

شتر در خواب بیند پنبه دانه

**************

یکی از مسولان گفته:

آمار مسولان در زندگی مردم حس نمی شود

چرا ارقام و آماری که می دید

یه کم در زندگی ها حس نمیشه

مدام از خوبی وضع معیشت

سخن می گید اما حس نمیشه

************

به علت کمبود جا در بهشت زهرا شاید طرح انتقال اموات به گورستان های دیگر در دستور کار قرار بگیرد

چو طرح انتقال کارمندان

زتهران ناموفق ماند ، حالا

مدیری گفته در دستور داریم

از این پس انتقال مرده هارا

********ا ***********

یک مقام ارشد :ما علاقه مند به حضور خانم ها در پست های مدیریتی هستیم، خودشان در پذیرش پست،وسواس دارند.

نه که این میز ها پر گرد و خاکند

و خانم ها کمی وسواس دارند

اگر پستی نمی گیرند و میزی

نه ما ها بلکه خود تقصیر کارند

****************

بعد از ادغام وزارتخانه ها ،کاش حقوق کارمندان هم با حقوق مدیرانشان ادغام می شد

چه عالی بود اگر ادغام میشد

حقوق کارمندان با مدیران

نه او می شد همیشه دس به پارو

نه این در نیمه ی هر برج،نالان

**************

در صد زیادی از دختران ، به رشته ی معماری رو آورده اند

بَدا بر حال و روزِ مَرد فردا

که خواهد داشت یک بانوی معمار

که خواهد شد ملاطی خوب و عالی

برای لا بلا یا جرز دیوار

*********************

یک نماینده: چرا خبر نگاران در مجلس فقط از خواب ماروی صندلی عکس می گیرند

چرا تا پلک بر هم می گذاریم

تو از ما عکس می گیری عزیزم

ولی هنگام انجام وظیفه

نگاهی می کنی ، میری عزیزم

**************

سرانه ی فضای ورزشی برای هر نفر، ده سانتی متر است

در این ده سانت هم میشه عزیزان

که بازی کرد با اشخاص دیگر

در این محدوده، جا میشه هف انگشت

برای بازی خوب کلاغ پر

***************

باید ازدواج ،کم هزینه و مجرد بودن گران شود

باید که خراج های سنگین

بگرفت از آدم مجرد

یا اینکه جریمه کرد اورا

طوری که مجردی نصرفد

**********

استعفای صوری مدیران دولتی برای کاندید اتوری مجلس شورای اسلامی پدیرفته نیست

خبر آمد که استعفای صوری

طریق و راه کاندیدا شدن نیست

اگرچه صندلی می چسبد اما

علاج و چاره ای جز پا شدن نیست

خَـــندیــدَن تَنـــها انــتــقامـــیستـــــ
کــه دنـــیــا لایـــقش اســتــــــــ

ارسالها: 219

#36 Posted: 24 Jun 2012 07:06

سلام به گزارش کلاغ نیوز

از امروز اول تیر ماه 91 دوست عزیز آقای حجت ا...عسکری (رمضانعلی) بعد از اتمام دوره 3 ماهه آقای مهدی فرخ سرپرستسایق و تمدید نکردن سرپرستی ایشان رسما بر صندلی شهرداری فرخیخواهد نشست . با آرزوی موفقیت برای این دوست عزیز

کلاغ نیوز فروی

کلاغ نیوز فروی

کلاغ نیوز فروی

راستی از آقای شهردار جدید انتظار داریم که اسفالت های حق مردم شهر فرخی را به روستاهای اطراف نبخشند که خودمون هم بسیاری از خیابان هایمان اسفالت نیستند، سعی نکند درختان و فضای سبز فرخی را از بین ببرند و ...

::و اشتباهات زیاد شهردار قبلی را انجام ندهند با تشکر برای شهردار جدید آرزویه موفقیت می نماییم::

خَـــندیــدَن تَنـــها انــتــقامـــیستـــــ
کــه دنـــیــا لایـــقش اســتــــــــ

ارسالها: 2829

#37 Posted: 3 Aug 2012 07:19

ای ظهور ناگهان، ای صبحدم! سنگی بزن

شیبانی اصل در پاسخ به هتاکی خواننده رپ به ساحت ائمه شعری سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.
به گزارش فارس رضا شیبانی اصل در پاسخ به هتاکی شاهین نجفی خواننده رپ به ساحت ائمه شعری سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است. این شعر به شرح زیر است:

بسم رب النور

به دو امام نور : هادی و مهدی

شب گذشته ست ای هم اندوهان

تا سحرگاه اندکی مانده‌ست

بر فراز شب

می‌درخشد کوکب هادی

می‌نماید ره به شب پویان

آنک آنک کاروانی از خبرهای معطر می‌رسد از راه

تا سحرگاه اندکی مانده ست

آنک از هر سو خروسان مژده خوانانند

وه ! چه زیبا صبح آزادی

وه! چه زیبا بانگ گنجشکان بیداری

ای ظهور ناگهان

ای صبحدم!

سنگی بزن

جغد پلید آواز را باری...

ارسالها: 2829

#38 Posted: 3 Aug 2012 07:22

آه از این عده که ترسویند

باز، اوضاع غیر عادی شد
بحث تحریم اقتصادی شد
ما هم البته مثل بعض رجال
می کنیم از قضیه استقبال
چون که تحریم هم خودش محکی است
ظاهرا چیز خوب وبا نمکی است
لیک آن عده ای که ترسویند
باز شک می کنند و می گویند:
نکند موجب زیان بشود
نرخ ها بیش از این گران بشود
نکند مردم فقیر و ندار
به غم نان شب شوند دچار
نشود باز از شمال وجنوب
راه قاچاق جنس نا مرغوب
نشود رایج از طریق ژتون
بن و دفترچه ی بسیج و کوپن
نشود بار دیگر از شنبه
رشته ارتباط ها پنبه
یا که منجر شود به تحریکی
جنگ لفظی به فیزیکی...

ما که مردان عرصه عملیم
جنگ هم رخ دهد همین بغلیم
گرچه در سایه سار می پلکیم
خصم صد تا گروه پنج ویکیم
ما بقی طالب هیاهویند
آه از این عده که ترسویند!

ارسالها: 2829

#39 Posted: 3 Aug 2012 07:23

لاک پشت هم لاک پشتهای قدیم!

این قصه خیالی است!!!

یکی بود یکی نبود؛غیر ازخدا هیچ کس نبود.

ای برادران وخواهران ندیده؛ناقلان اخبار و کلا غان صابون دزد مردم آزا رچنین حکایت کرده اند که در ولایت غربت، یک لاک پشتی زندگی می کرد که از قضای روزگار با دوتا مرغابی دوست شده بود.

فصل پاییز که به رسید،دوتا مرغابی زیر پای لاک پشت نشستند که الّا وبلّا با ما باید بیایی برویم در ولایت جابلقا که الان گرم است.لاک پشت زبان بسته هم خام شد قبول کرد.

مرغابی ها یک تکه چوب آوردند ودو طرفش را به نوک خود گرفتند وبه لاک پشت هم گفتند که وسط چوب را به دهن بگیرد.بعد شروع به پرواز کردند

وسط زمین وهوا بودند که لاک پشت خوش خوشانش شد و خواست بگوید "آخ جون...!"ولی هیچی نگفت چون می دانست که اگر دهان باز کند کارش ساخته است واز آن بالا می افتد پایین.

این شد که وقتی دید که هیچی نمی تواند بگوید،فقط چشمهایش از خوشحالی گرد شد.مرغابی یک دفعه زیر چشمی نگاهشان افتاد به لاک پشت.دیدند که از طرفی چشمهایش از خوشحالی گرد شده وازطرف دیگر،دست وپایش را از ترس توی لاکش قایم کرده!!!

از مشاهده این وضعیت خنده شان گرفت وآن قدر خندیدند که به قاه قاه افتادند ودهانشان باز شد ولاک پشت زبان بسته با چوب توی دهانش از آن بالا پرت شد پایین.....

لاک پشت که قبلا داستان آن یکی لاک پشت بینوا وخدا بیامرز راشنیده بود،محض احتیاط یک چتر نجاتی همراهش بود؛پس دکمه چتر رو زد وبه خیر خوشی به زمین رسید ولی از بد روزگار جایی فرود آمد که دوتا برادر یقه هم رو گرفته بودند وداشتند به زبان خوش بحث سیاسی می کردند.

این دو برادر وقتی لاک پشت را دیدند،نگاهی به هم کردند ودست از یقه هم کشیدند.برادر اولی گفت" این دیگر کیست؟!بیا ببینم!چون با چتر فرود آمده غلط نکنک باید جاسوس اجنبی باشد."

برادر دومی گفت:"جاسوس اجنبی کجا بود؟نمی بینی چوب همراهش آورده؟به گمانم آمده برای دعوا تا بحث ما در مورد جامعه مدنی را به هم بزند."

القصه،برای رفع ابهام آمدند سراغ لاک پشت زبان بسته واز همه جا بی خبروگفتند:"آی عمو!سه تا سوال ازتو می پرسیم.اگر درست جواب دادی که دادی وگرنه خونت پای خودت."لاک پشت که دید چاره ای ندارد آهی کشید وگفت "بپرسید"

گفتند:"اول بگو ببینیم چپی بهتر است یا راستی؟"لاک پشت گفت:" فرقی نمی کند.هر دوتاشان با هم آدم را می برندآن بالا بالاها،بعد هم اگر بخواهند بخندند،آدم را از همان بالا می اندازند پایین."

دوبرادر نگاهی به هم کردند وگفتند:"شگفتا!این لاک پشت برای خودش عجب لاک پشت فرا جناحی معقولی است.باریکلا!"

دوباره گفتند:"خوب! سوال دوم.بگو بدانیم وضع مواضعت چطور است؟"گفت:"قرص وقایم است.اگر باور نمیکنید،خودتان بیایید دست بزنید."دو برادر دستی به زیر وبالای لاک پشت کشیدند وگفتند:"ماشالا ماشالا چه مواضع قرص وقایمی دارد!!!"

بعد گفتند:"خوب سوال سوم بیا جلو که در گوشی است."لاک پشت گوشش را برد جلو؛دوبرادر گفتند:"....................."

لاک پشت هم در گوششان جواب داد:"..................."

دو برادر گفتند:" عجب!!!ای بزرگوار بیا وبشو سخنگوی جناح ما.می شوی؟"

لاک پشت بعد از سه بار پرسیدن وگل وگلاب آوردن جواب داد"بعله"واز آن روز لاک پشت شد سخنگوی آنها.!!!

ما ازاین داستان نتیجه می گیریم که لاک پشت هم لاک پشتهای قدیم!

قصه ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید....