انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 2 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

شکل‌های حکومت در کشورها


مرد

 
تاج
تاج یک کلاه نمادین است که توسط پادشاهان و ملکه‌ها به سر گذاشته می‌شود تا نشانه‌ای از قدرت و رسمیت ایشان باشد.

تاج‌گذاری
تاج‌گُذاری مراسمی است که در آن رسماً اختیارات پادشاهی به یک فرد مشخص واگذار می‌شود. این واگذاری قدرت طی مراسم تاج‌گذاری، از طریق آیین‌هایی نمادین همچون بر سر گذاردن تاج یا نیم‌تاج انجام می‌پذیرد. در بسیاری از تاج‌گذاری‌ها نمایندگان مذاهب اصلی کشور و بلندپایگان کشوری و لشکری و هم‌چنین فرستادگان قدرت‌های خارجی نیز حضور دارند.

عکس رسمی از تاج‌گذاری محمدرضا شاه در ۴ آبان ۱۳۴۶.

تخت پادشاهی
تخت پادشاهی یا اورنگ پادشاهی یا تخت سلطنت صندلی مخصوص پادشاه یا شخص اول مملکت است.
تخت پادشاهی آنچنان اهمیتی دارد که کلمه «تخت پادشاهی» و یا «تاج و تخت» برای اشاره به اصل حکومت پادشاهی نیز به کار می‌رود.
     
  
مرد

 
استبداد
یکی از اشکال رایج در حکومت های پادشاهی استبداد است که به آن خواهیم پرداخت:

استبداد ریشه عربی دارد و معنای دقیق آن به زبان فارسی، «رفتار خودکامه، خودسرانه یا دلبخواهی» است.

حکومت استبدادی شکلی از حکومت است که قدرت سیاسی در دست یک حاکم خود گمارده قرار دارد. اصطلاح حاکم مستبد یا اتوکرات از واژه یونانی اتوکراسی مشتق شده‌است.الیگارشی (oligarchy) یا حکومت توسط اقلیت در مقابل دموکراسی یا حکومت توسط اکثریت قرار می‌گیرد.

در حکومت استبدادی دامنه اختیارات حاکم و طول دوره حکومت آن‌ها بسیار است و توزیع قدرت عادلانه نیست.

طرف‌داران حکومت استبدادی؛ معتقدند که این نوع حکومت امکان انباشت سرمایه، برنامه‌ریزی متمرکز و تصمیم‌گیری قاطع برای رفع موانع راه را برای توسعه فراهم می‌سازد.در حالی که مخالفان این نوع حکومت معتقدند که استبداد باعث احساس بی‌قدرتی سیاسی در بین مردم می‌شود و کارایی و خلاقیت آن‌ها را کاهش می‌دهد.

حکومت استبدادی نباید با تمامیت‌خواهی (رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی) مساوی پنداشته شود.
     
  
مرد

 
اشراف‌سالاری
یکی از اشکال رایج در حکومت های پادشاهی اشراف سالاری است که به آن خواهیم پرداخت:

اشراف‌سالاری یا اولیگارشی (به انگلیسی: oligarchy)‏ (یا حکومت گروه اندک)[نیازمند منبع] کلمه‌ای است که اشاره‌های تحقیرآمیزی دارد؛ معنی آن نه تنها حکومت یک گروه کوچک، بلکه حکومت گروه کوچکی است که در برابر توده‌ی مردم مسئول نیست، فاسد است، یا از جهات دیگر مورد نفرت همگان است.اشراف‌سالاری ممکن است به حاکمیت عده ای اندک نه تنها در زمینه ی حکومت کشور، بلکه به حکومت عده ای هم مسلک یا گروه کوچک در هر مجمع خواه کلیسا، اتحادیۀ کارگری، یا هر مجمع دیگر اشاره داشته باشد. در مفهوم سیاسی، این اصطلاح از زمان افلاطون با مونارشی(حکومت شاه) و دموکراسی (حکومت توده ی مردم) فرق نمایان داشته است. اما اشراف‌سالاری در نظر افلاطون شکل منحط حکومت، یعنی صورت فاسده شدۀ آریستوکراسی (حکومت نخبگان) است، همانگونه که جباریت صورت فاسد شده ی سلطنت و حکومت توده ی بلواگر صورت فاسد شده ی دموکراسی است.

انتقادها از مفهوم اشراف‌سالاری
در عصر ما مفهوم اشراف‌سالاری به مناسبت آن که هرگونه حکومتی لزوما اشراف‌سالاری‌وار است نیز مورد انتقاد واقع شده است. به قول ر.م. مک آیور : « در مفهوم دقیق ما نمی توانیم با پرسیدن این که آیا بر دولت ها یک تن حکم می راند یا چند تن یا عده ای بسیار، دولت ها را طبقه بندی کنیم. عده ی بسیار یا مردم، هرگز حکومت نمی کنند – کار واقعی حکومت کردن همیشه در دست عده ای اندک است. مساله ی اساسی مربوط می شود به رابطه ی یک تن با چند تن، اما مهم تر از همه مربوط می شود به رابطه ی چند تنی که حکومت می کنند با عده ی بسیاری که بر آنان حکومت می شود. بدین لحاظ آیا چند تن مسئول عده ی بسیاری نیستند؟ اشراف‌سالاری هم همین طور است.

الیگارشی (oligarchy) یا حکومت توسط اقلیت در مقابل دموکراسی یا حکومت توسط اکثریت قرار می‌گیرد. الیگارشی یا اولیگارشی که گزنفون آن را پلوتوکراسی هم نامیده است در افکار افلاطون حکومتی است که در آن زمام قدرت در ید معدودی است که تحصیل مال را غایت نهایی خود میدانند. به عبارت دیگر حکومت سیاسی و اقتصادی گروه‌های معدودی از ثروتمندان، استعمارگران و صاحبان نفوذ را بر جامعه گویند. در این حکومت شرط رسیدن به مقام بالا داشتن ثروت بیشتر است و نه توانمندی. این نوع حکومت در نظر افلاطون پس از حکومت تیموکراسی ایجاد میشود.

در حکومت اشراف‌سالاری گروهی اندک به سود خویش، فرمانروایی اکثریت مردم را بر عهده دارند. رژیم حکومتی به وسیلهٔ چند نفر معدود اداره می‌گردد و دولت به صورت متمرکز در تعدادی از خانواده‌ها و قبایل اصلی حفظ می‌گردد. افلاطون معتقد است در این نوع حکومت اتحاد اجتماعی از دست خواهد رفت زیرا اجتماع به دو دسته ثروتمند و تهیدست تبدیل میشود و در هر جامعه ای که صنف گدایان وجود داشته باشد به طور حتم سارق و جیب بر ایجاد میشود.

الیگارشی (اشراف‌سالاری) تركیبی از كلمات لاتینOligos به معنای تعداد اندك و Archos و یا فرمانده است. اصولاً اشراف‌سالاری امری عرفی بوده و ماقبل دوران مدرن است و با قانون، زندگی نوین و دموكراسی همخوانی ندارد. در تعریف اشراف‌سالاری آمده است: «رژیم حكومتی كه به وسیله چند نفر معدود اداره می شود و تمامی قدرت حكومت متمركز در تعداد قلیلی از افراد باشد.» و یا: اشراف‌سالاری [ازOligarchia در زبان یونانی به «حكومت گروه اندك»] فرمانروایی گروهی اندك شمار بر دولت بدون نظارت اكثریت. معمولاً این عنوان را برای اقلیت حاكمی به كار می برند كه قدرت دولت را در راه سود خود به كار می برد و اكثریت ناراضی را سركوب می كند.

ارسطو و افلاطون از نظریه پردازان این مكتب هستند. از زمان افلاطون اشراف‌سالاری در برابر یكه سالاری (اتوكراسی) و مردم سالاری (دموكراسی) قرار گرفته است. افلاطون از چهار نوع حكومت یاد می كند و می گوید گرچه آنها واقعیت دارند اما فاقد حقیقت هستند و هر یك در مراتب انحطاط و دوری از سیاست و حكومت حقیقی شكل می گیرند؛ الف: تیموكراسی ب ـ الیگارشی ج ـ دموكراسی د ـ استبداد. وی معتقد است در تیموكراسی به جای عقل و حكمت «وهم و جاه طلبی» حكم می راند و... اولین مرتبه عدول از آریستوكراسی است. در این حكومت زمینه مال دوستی پدید می آید و با تسلط حرص و ولع نوع دیگر سیاست، یعنی اشراف‌سالاری شكل می گیرد كه در آن اقتدار بر پایه صلاحیت مادی، سازمان می یابد وعقل كه مدار آریستوكراسی است و جاه طلبی كه مبنای تیموكراسی است هر دو تحت تسلط آزمندی قرار می گیرد. اختلاف فقیران و ثروتمندان زیاد شده و زمینه شورش و جنگ داخلی ایجاد می شود و با غلبه مخالفان اشراف‌سالاری، دموكراسی پدید می آید.

ارسطو نیز آریستوكراسی را شكل طبیعی حكومت و اشراف‌سالاری را نوع فاسد آن توصیف می كند. ارسطو اشراف‌سالاری را بر مدار منافع توانگران و دموكراسی را بر مدار منافع تهیدستان می داند. در اشراف‌سالاری جهت گیری توجه به مال و ثروت است. پس هرگاه فرمانروایان از بركت ثروت خویش به قدرت رسیده باشند خواه شمارشان كم باشد و خواه بسیار، باید حكومت ایشان را الیگارشی نامید. الیگارها عدالت را در «برابری» و برابری را با میزان «دارایی» می سنجند. در نظر آنها برتری در ثروت مایه برتری در هزینه هاست و در دموكراسی برابری در آزادی مایه برابری در همه امور می باشد. ارسطو؛ دموكراسی، اشراف‌سالاری و استبداد را منحرف و به دور از درستی و حقیقت می داند. ملاك درستی و نزدیكی جامعه سیاسی به حقیقت وحدت و كثرت و زیادی حاكمان نیست، بلكه از نظر ارسطو، توجه به حكومت به صلاح مردم است، زیرا به بیان او هدف جامعه سیاسی زیستن نیست، بلكه بهزیستی است. بهزیستی از توجه به فضیلت و سعادت حاصل می شود. اندیشمندان جدید بویژه در قرن بیستم توجه خاص به گروه سالاری دارند و برخی همه حكومت ها را ناگزیر گروه سالارانه می دانند. اینان برآن اند كه حكومت را به فردی و جمعی نمی توان تقسیم كرد، زیرا جمع یا مردم هرگز حكومت نمی كنند و عمل واقعی حكومت همیشه با گروه اندك است و مسئله تنها نوع رابطه این گروه اندك با جامعه و حدود مسئول بودن آن است. اشراف‌سالاری ممكن است حكومت یك طبقه، دسته یا حزب باشد و بنیاد اینهاست كه شكل های گوناگون حكومت را پدید می آورد.

اشراف‌سالاری مالی(حکومت هزار فامیل)
به معنای سیادت و حاکمیت اقتصادی گروه معدودی از سرمایه‌داران برزگ مالی است. که عملا مالک انحصارات صنعتی و بانکی هستند و کنترل رشته‌های اصلی اقتصاد را در دست خود متمرکز کرده‌اند. اشراف‌سالاری مالی در دامنه‌ای وسیع‌تر را امپریالیسم گویند.
     
  
مرد

 
تمامیت‌خواهی

تمامیّت‌خواهی، یا توتالیتاریسم (به انگلیسی: Totalitarianism)‏ اصطلاحی در علوم سیاسی و توصیف‌گر نوعی از حکومت است که معمولاً دارای این شش خصوصیّت می‌باشد: یک ایدئولوژی کلّی، یک سیستم تک حزبی متعهّد به آن ایدئولوژی کلّی که معمولاً توسط یک نفر رهبری می‌شود، دارای پلیس مخفی گسترده، انحصار در سلاح‌های مورد استفاده، انحصار وسایل ارتباط جمعی، انحصار اقتصادی که ممکن است لزوماً و به طور مستقیم توسّط حزب صورت نگیرد.
این نوع حکومتی به نوبه خود به گونه‌های مختلفی تقسیم می‌شود که از جمله می‌توان به خودکامگی، استبداد، جبّاریّت، حکومت مطلقه، یکّه سالاری و... اشاره نمود. نمونه‌هایی چون نازیسم، فاشیسم، مائوئیسم، لنینیسم و... در حقیقت زیرگونه‌های این گونه‌های حکومتی می‌باشند.

در این نوع حکومت‌ها دولت تقریباً بر تمام شئون زندگی عمومی و رفتارهای خصوصی شهروندان نظارت و کنترل دارد. به تعریف سیاست‌دانان برجسته یک دولت تمامیّت‌خواه می‌کوشد تا همه جمعیّت زیر دست خود را برای تحقّق بخشیدن به اهداف دولتی بسیج کند و فعالیّت‌هایی که همسو با این اهداف نباشند از جمله فعالیّت‌هایی مانند تشکیل اتحادیه‌های کارگری، نهادهای مذهبی تأئید نشده از سوی دولت یا احزاب سیاسی مخالف، تحمّل نمی‌شوند.افلاطون در کتاب جمهوری، حکومت تمامیّت‌خواه را از بهترین انواع حکومت دانسته‌است.استالین واژه تمامیت‌خواه را برای توصیف حکومتش به کار برد. حکومت استالین در شوروی، حکومت ولایت فقیه در ایران هیتلر در آلمان، پولپوت در کامبوج، موسولینی در ایتالیا از مهم‌ترین نمونه‌های حکومت‌های تمامیت‌خواه هستند.

تعریف
نظامی سیاسی که در آن حکومت تقریباً تمام جنبه‌های زندگی عمومی و خصوصی افراد را کنترل می‌کند. رژیم‌های توتالیتر اغلب استقرار و حفظ قدرت سیاسی را از طریق استفاده از یک ایدئولوژی فراگیر رسمی و تبلیغات فراوان حکومتی از راه رسانه‌هایی که عمده آن‌ها در انحصار دولت است، برقراری کیش شخصیت (مقدس کردن یک نفر در راس حکومت) محدود کردن و ممانعت از بحث آزاد و نقد حاکمیّت، استفاده از فضای سانسور و استفاده از تاکتیک‌های ایجاد رعب محقّق می‌سازند.
     
  
مرد

 
علایم تشخیص یک حکومت توتالیتر(تمامیت خواه)

  • بسته شدن روزنامه‌های منتقد حکومت

  • وجود سانسور شدید در تمام ابعاد، از جمله اطّلاعات، رسانه‌ها، مطبوعات و کتب

  • زندانی شدن افرادی که از حکومت انتقاد می‌کنند

  • پناهندگان سیاسی فراوان در کشورهای دیگر

  • اقتصاد دولت مدار

  • وجود رهبری مقتدر و اغلب کاریزماتیک در راس حکومت

  • شخصیت پرستی (کیش شخصیت)

  • وجود ایدئولوژی فراگیر رسمی و حکومتی که همه چیز با آن سنجیده می‌شود

  • سرکوب شدن حقوق اقلیّت‌های سیاسی، مذهبی، قومی

  • قرار داشتن انحصار رسانه‌های فراگیر، از جمله رادیو و تلویزیون، در اختیار دولت

  • دولتی بودن تمام نظام‌های ارتباطی، از جمله پست، تلفن و اینترنت

  • مقدّس شماری آرمان‌های رسمی حاکمیّت

  • برخورد سبعانه و بی‌رحمانه با مخالفان حکومت

  • محدود شدن آزادی‌های فردی، به ویژه آزادی بیان

     
  
مرد

 
دیکتاتوری
از اشکال حکومت های تمامیت خواه دیکتاتوری است که به ان خواهیم پرداخت:

دیکتاتوری نوعی قدرت مداری است که برخی از ویژگی‌های زیر را داشته باشد:
  • در کار نبودن هیچ قانون و یا سنتی که کردار فرمانروا (یا فرمانروایان) را محدود کند و یا آنکه فرمانروا با قدرت نامحدود خود آنها را زیر پا بگذارد.

  • به دست آوردن قدرت دولت با شکستن قوانین پیشین.

  • نبودن قاعده و قانونی برای جانشینی.

  • به‌کار بردن قدرت در جهت منافع گروه اندک.

  • فرمان‌برداری مردم از قدرت دولت تنها به سبب ترس از آن.

  • انحصار قدرت در دست یک نفر.

  • به‌کار بردن ترور به‌عنوان وسیله اصلی کار بستِ قدرت

برخی از این ویژگی‌ها همگانی‌ترند؛ چنانکه می‌توان صفات دیکتاتوری را در:
مطلق بودن قدرت، به‌زور به‌دست‌آوردن آن و نبودن قواعدی منظم برای جانشینی خلاصه کرد.
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
مرد

 
دیکتاتور:

دیکتاتور یا مستبد به فرمانروا و در بیش تر موارد پایه‌گذار یک نظام حکومتی استبدادی اطلاق می‌شود. معنای این واژه در تعاریف جدید خود در بسیاری از مواقع با بی رحمی و ستم همراه می‌گردد.

واژهٔ دیکتاتور Dictateur از زبان فرانسه به فارسی راه یافته‌است.

دیکتاتور در واژه به معنی "کسی که دیکته می‌کند" و در اصطلاح، در ابتدا با رویکردی نامنفی در اشاره به مجری یک سازوکار خاصّ حکومتی در روم باستان که دیکتاتوری نام داشت و در معنای جدید و در اشاره‌ای منفی به دیکتاتوری‌های نوین به معنی "خود رای" و "مطلق‌العنان" است. در ابتدا عنوان هریک از قضاتی که در روم قدیم در مواقع خطیر و بحرانی برای اداره امور کشور از طرف کنسول‌ها برای مدت شش ماه با اختیارات فوق‌العاده انتخاب می‌شدند دیکتاتور نام داشتند. دیکتاتور معاونی با عنوان ماگیستر اکویتوم انتخاب می‌کرد. انتخاب دیکتاتور از ۴۳۰ ق.م. معمول شد و در اواخر قرن ۳ ق.م. منسوخ شد. «سولا» دوباره آن را بدون قید مدت برقرار کرد. پس از قتل ژولیوس سزار دیکتاتوری رسماً ملغی شد. دیکتاتوری های معاصر اغلب یا به عنوان رهبر یک حزب یا به کمک پیروان خود از طریق شورش یا کودتا حکومت را بدست می‌گیرند و یا از طریق قانون اساسی بر سر کار می‌آیند و به تدریج حکومت دیکتاتوری به وجود می‌آورند. دیکتاتورها نوعاً به اتکاء یک حزب رسمی و کمک پلیس مخفی و تبلیغات شدید به حکومت ادامه می‌دهند.

باید توجّه داشت که اگرچه نام‌های مستبد، تمامیّت خواه، خودکامه، جبّار و یکّه سالار، مترادفات هر یک از آنها و نیز نام نظام‌های حکومتی تحت فرمانرواییشان در ادبیّات و محاورات سیاسی اغلب به یک معنا به کار می‌روند، هم معنا نبوده و در علم سیاست دارای تعاریف جداگانه می‌باشند.

دیکتاتور روم
در نظام جمهوری روم، دیکتاتور فردی بود که به طور موقت قدرت ایالت‌ها را در طول جنگ بر عهده داشت. مقام او تنها برای ۶ ماه بود.

دیکتاتور ترین افراد در تاریخ
آدولف هیتلر وجوزف استالین بزرگترین دیکتاتوران تاریخ می باشند. البته در بین تاریخ دان ها و کارشناسان ، این اختلاف وجود دارد که آیا هیتلر بزرگترین دیکتاتور تاریخ است یا استالین؟ اما در این که این دو بزرگترین دیکتاتوران تاریخ می باشند شکی نیست.

آدولف هیتلر:
آدولف هیتلر (زادهٔ ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ – درگذشتهٔ ۳۰ آوریل ۱۹۴۵) رهبر کاریزماتیک حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی) بود. او بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدر اعظم آلمان و از ۱۹۳۴ به بعد، هم‌زمان در مقام پیشوای رایش آلمان بزرگ نیز حکومت کرد.

جوزف استالین:
یوسیف ویسارینویچ جوگاشویلی ژوزف استالین (به روسی: Иосиф Сталин)‏ (زاده ۱۸ دسامبر ۱۸۷۸-درگذشته ۵ مارس ۱۹۵۳) رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی بود.
او در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید. اوغیر قانونی به قدرت رسید.
     
  
مرد

 
کیش شخصیت:
از اشکال حکومت های تمامیت خواه کیش شخصیت است که به آن خواهیم پرداخت:

کیش شخصیت پدیده‌ای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانه‌های گروهی و تبلیغات سیاسی از خود وجهه‌ی عمومی آرمانی و قهرمانانه‌ای ارائه می‌دهد. این پدیده با استفاده از تعریف و تمجید در رسانه‌ها و نیز ایجاد جوی که در آن شخص فارغ از پاسخگویی و یا مصون از اشتباه است بوجود می‌آید. کیش‌های شخصیت غالباً در حکومت‌های تمامیت‌خواه و غیر مردم‌سالاری بر پا می‌شوند. لازم به تذکر است که کیش شخصیت الزاماً در سطوح وسیع و گسترده مثل حکومتها و کشورها اتفاق نمیفتد بلکه میتواند خیلی ساده در یک اجتماع کوچک هم رخ بدهد.

نمونه‌های کیش شخصیت:

  • بنیتو موسولینی در ایتالیا

  • آدولف هیتلر در آلمان نازی

  • ژوزف استالین در روسیه

  • مائو زدونگ در چین

  • کیم جونگ ایل در کرهٔ شمالی

  • صدام حسین در عراق

  • آتاتورک در ترکیه

  • رضا خان و محمد رضا پهلوی در ایران

  • روح‌الله خمینی و علی خامنه ای در ایران

     
  
مرد

 
استالینیسم:

استالینیسم نوعی تفکر و شیوه حکومتی است.سیاست‌ها و روش‌های حکومت یوسف استالین(1953-1879) نخست وزیر، فرمانده کل قوا، دبیر کل حزب کمونیست، و دیکتاتور اتحاد شوروری. استالینیسم ایدئولوژی خاصی نیست، بلکه روش‌های کاربست «مارکسیسم-لنینیسم) در روسیه در دوران حکومت استالین، برخی تفسیرها از آن نظریه‌ها و سازگار کردن آنها با عمل است. این روش‌ها شامل تروریسم، دیوان‌سالاری (بوروکراتیسم) و پذیرش اجباری احکام مطلق استالین در جنبش کمونیسم، چه در شوروری چه در میان حزب‌ها و کشورهای کمونیست در سراسر جهان بود
استالینیسم از زمانی پدید آمد که استالین در کسب جانشینی لنین(1924) و از میان برداشتن رقیبان خود در حزب، به ویژه تروتسکی (تروتسکیسم)، کامیاب شد. سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» او شامل اشتراکی کردن اجباری کشاورزی و صنعتی کردن اتحاد شوروی با سرعت و شدت هرچه تمام‌تر بود. استالین برای پیشبرد این هدف‌ها نظارت پلیسی بر مردم را گسترش داد و دراین راه وسایل بسیار بی‌رحمانه و خشنی را بکار گرفت. مثل اردوگاه‌های کار اجباری و کاربرد پلیس مخفی و دیگر روش‌های رژیم‌های تمامیت‌خواه را با شخص‌پرستی در هم آمیخت.

کمونیست‌ها در زمان زندگی استالین او را بزرگترین تفسیرگر مارکسیسم و بالاترین مرجع نظری در جنبش بین‌المللی می‌دانستند، اما پس از مرگ او با گزارشی که خروشچف، دبیر کل حزب کمونیست شوروی، در کنگره‌ی بیستم حزب در مورد جنایت‌های استالین داد و در کنگره‌ی بیست و دوم حزب دنبال شد، استالینیسم کژروی از موازین لنینی دانسته و محکوم شد و از آن پس مراجعه به آثار استالین به عنوان مرجع نظری از رواج افتاد و استالینیسم معنای زورگویی، رژیم پلیسی، فردپرستی و دیکتاتوری به خود گرفت.

در جنبش بین‌المللی کمونیسم، حزب کمونیست یوگوسلاوی نخستین حزبی بود که بر ضد استالینیسم و تسلط زورگویانه‌ی شوروری بر حزب‌ها و کشورهای کمونیست، سرکشی آغاز کرد و آن را انحرافی از مارکسیسم-لنینیسم شمرد.
نسخه استالینی سوسیالیسم، با تغییرات اندکی، اتحاد جماهیر شوروی را ایجاد کرد و بر احزاب کمونیست در سراسر جهان تأثیر گذاشت. استالینیسم امکان ایجاد یک جامعه کمونیستی بر اساس برنامه جامع صنعتی شدن و اشتراکی کردن در شوروی را مطرح کرد. توسعه سریع صنعت و مهم‌تر از آن، پیروزی شوروی سابق در جنگ جهانی دوم این دیدگاه را حتی تا ده سال پس از مرگ استالین در سراسر جهان معرفی کرد. استالینیسم قول ایجاد یک جامعه کمونیستی در طی سی سال را مطرح کرد. با این وجود، تحت رهبری استالین، امکان ایجاد کمونیسم در چارچوب مدل روسی فراهم شد. وی در شوروی سابق فضای سرکوبی را به وجود آورد که بر زندگی همه مردم تأثیر گذاشت. رشد اقتصادی کاهش پیدا کرد و رانت خواری و فساد سیاسی مقامات دولتی بالا گرفت که در نتیجه مشروعیت سیستم دولتی شوروی را زیرسئوال برد.

علیرغم فعالیت کمین ترن، حزب کمونیست شوروی سیاست استالینی «سوسیالیسم در یک کشور» را اتخاذ کرد و ادعا نمود که به علت «افزایش دعواهای طبقاتی تحت نظام‌های سوسیالیستی» می بایست سوسیالیسم را در تنها یک کشور ایجاد نمود. لئون تروتسکی این تغییر وضعیت از جهانی سازی مارکسیت را زیر سئوال برد و نظریه « انقلاب پایدار » را مطرح کرد که بر ضرورت یک انقلاب جهانی تأکید دارد.
     
  
مرد

 
فاشیسم

فاشیسم یک نظریه سیاسی و نوعی نظام حکومتی خودکامه‌است که نخست بین سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا و به وسیله موسولینی رهبری شد.
فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری سرمایه ملی است، بر ضد سایر بخش‌های جامعه که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن سایر بخش‌های جامعه در جامعه حاکم می‌شود. این واژه بعدها در مفهوم گسترده‌تری به کار رفت و به دیگر رژیم‌های دست راستی، نظامی و مذهبی که دارای ویژگی‌های مشابهی بودند، اطلاق شد.

فاشیسم، از لحاظ نظری محصول توسعه نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی بود، و از نظر اجتماعی محصول بحران‌های اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول. ولی با شکست کلی متحدین در جنگ جهانی دوم، از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزب‌های نوفاشیست در اروپا پدید آمدند (از جمله حزب نوفاشیست ایتالیا) ولی توفیقی چندان بدست نیاوردند. در قاره‌های دیگر نیز رژیم‌هایی با ایدئولوژی فاشیستی پدید آمدند، مانند پرونیسم در آرژانتین به رهبری خوان پرون (۱۸۹۵-۱۹۷۴) که در ۱۹۴۵-۱۹۵۰ دیکتاتور آرژانتین بود. اما پرونیسم آرژانتین با فاشیسم ایتالیا تفاوت‌های مهمی داشت، از جمله اینکه سیاست خارجی تجاوزگرانه نداشت و در داخل نیز به بهزیستی طبقه کارگر توجه خاص داشت.

مفهوم فاشیسم:
معنای علمی واژه فاشیسم عبارتست از نظام دیکتاتوری متکی به اعمال زور و ترور آشکار که توسط ارتجاعی‌ترین و متجاوزترین محافل امپریالیستی مستقر می‌شود. فاشیسم از طرف سرمایهٔ انحصاری پشتیبانی می‌شود و هدف آن حفظ نظام دیکتاتوری است در هنگامی که حکومت به شیوه‌های متعارف امکان‌پذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلیه حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را در کشور از بین می‌برد و سیاست خود را معمولاً در لفافه‌ای از تئوری‌ها و تبلیغات مبتنی بر تعصب ملی، نژادی، ایدئولوژیک یا مذهبی می‌پوشاند.

فاشیسم در مرحله‌ای از مبارزه شدید طبقاتی میان یک طبقه اقلیت و سایر بخشهای جامعه پدید می‌گردد به طوریکه طبقه اقلیت دیگر قادر نیست سلطه خود را از طریق انتخابات آزاد و نظام پارلمانی حفظ کند و لذا به استبداد و ترور، سرکوب خونین جنبش های دموکراتیک و نیز به عوام فریبی‌های گزافه‌گویانه متوسل می‌شود. فاشیسم سیاست داخلی خود را به ممنوع کردن احزاب مخالف ، الغا آزادی‌های دموکراتیک و نظامی کردن دستگاه دولتی و همهٔ حیات اجتماعی کشور مبتنی می‌سازد. فاشیسم برای اجرای این مقاصد از دسته‌جات ضربتی، قاتلین و عناصر وازده و اوباش نظیر اس اس‌ها در آلمان هیتلری و پیراهن سیاهان در ایتالیای موسولینی استفاده می‌کنند. نژادپرستی و شوونیسم تئوری‌های نظیر آن حربه‌های اساسی ایدئولوژیک فاشیسم را تشکیل می‌دهند.
     
  
صفحه  صفحه 2 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
سیاست

شکل‌های حکومت در کشورها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA