ارسالها: 24568
#71
Posted: 3 Feb 2014 20:56
گسترش اعتراضات و اعتصابهای گسترده کارگری
صحنههایی از درگیریهای خیابانی
پس از دو ماه آرامش، و وقوع دو ناآرامی در ۳۱ تیر و ۶ مرداد، در چند روز نخست ماه رمضان که از ۱۴ مرداد آغاز میشد، تظاهرات خشونت باری در تهران، تبریز، قم، اصفهان و شیراز برپا شد و در اصفهان تظاهرکنندگان خشمگین، برخی مجهز به سلاح کمری، بیشتر مناطق شهر را تصرف کردند.
دولت تنها پس از اعلام حکومت نظامی و با کشتن برخی مهاجمان توسط نیروهای ارتش، توانست کنترل شهر را دوباره در دست گیرد. پس از این ناآرامیها، رژیم خود را برای دور دیگری از مراسم چهلم آماده میکرد که فاجعه بزرگی کشور را تکان داد. در ۲۸ مرداد ماه (همزمان با سالگرد کودتای سال ۱۳۳۲)، سینما رکس آبادان که در یک منطقه کارگرنشین قرار داشت به طرز مشکوکی در آتش سوخت و بیش از چهارصد مرد، زن و کودک در آن جان باختند. رژیم بیدرنگ با یادآوری حملات مشابه مخالفان به سینماها، مسئولیت این رویداد را به گردن آنان انداخت. اما مخالفان ساواک را به تدارک این «آتش سوزی رایشتاگ»، قفل کردن درهای سینما و کارشکنی در آتشنشانی محل متهم کردند. فردای آنروز ۱۰٬۰۰۰ تن از بستگان قربانیان که در مراسم تشییع گرد هم آمده بودند، ساواک را مسئول این حادثه دانسته و شعارهای تندی علیه حکومت سر دادند. (بعدها در دادگاهی که پس از انقلاب برگزار شد، گروهی شامل افراد متعصب مذهبی مسئول این حادثه شناخته شدند و به همراه چند افسر پلیس به جرم کوتاهی در جلوگیری از وقوع حادثه، محاکمه شدند. طبق گفته برخی، این گروه با روحانیون عالی رتبه ارتباطاتی داشتهاند.)
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#72
Posted: 3 Feb 2014 20:59
جمعه سیاه
شاه کوشید تا با دادن امتیازات بیشتر به مخالفان چون عفو ۲۶۱ زندانی دیگر، بیرون بردن نیروهای نظامی از دانشگاهها و وعده انتخابات آزاد، از شدت بحران بکاهد. او برای جلب نظر روحانیون، جعفر شریف امامی را به نخست وزیری تعیین کرد. در دوران تصدی دولت شریف امامی که «دولت آشتی ملی» نام گرفته بود، آزادی مطبوعات بیشتر شد و احزاب و تشکلهای سیاسی قدیمی به صحنه بازگشتند. همچنین تقویم شاهنشاهی لغو گردید، بیشتر روحانیون عالی رتبه از زندان آزاد شدند و ۵۷ قمارخانه تعطیل گشت. شریف امامی پس از توافق با رهبران میانه رو مخالفان، مانند سنجابی، بازرگان و فروهر، اجازه راهپیمایی عید فطر را صادر کرد و از آنان قول گرفت که از شعار دادن علیه شخص شاه و دعوت به تظاهرات بیشتر، خودداری کنند. در مراسم عید فطر تقریباً در همه شهرها شمار بسیاری از اقشار مختلف مردم شرکت کردند.
گرچه در روز عید فطر مشکلی پیش نیامد، طی سه روز پس از آن بحران شدت گرفت. خمینی در اعلامیه شب عید فطر خود، به عنوان وظیفهای برای همه مسلمانان، خواستار عدم سازش با شاه و ایستادگی در مقابل او تا زمان اخراجش از کشور شده بود. علیرغم فراخوان مخالفان میانهرو در خودداری از تظاهرات، شمار جمعیت تظاهرکننده بیشتر و بیشتر شد چنانکه در ۱۶ شهریور در تهران، بیش از نیم میلیون نفر به تظاهرات پرداختند و ضمن سر دادن شعار «حسین سرور ماست، خمینی رهبر ماست» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» برای نخستین بار خواستار برقراری حکومت جمهوری اسلامی شدند و خواسته مخالفان میانه رو مبنی بر اجرای قانون مشروطه، تحت الشعاع قرار گرفت. شاه برای حفظ تسلط خود بر اوضاع، کوشید تا قاطعانه عمل کند از اینرو با ممنوعیت تظاهرات خیابانی برای نخستین بار پس از سال ۱۳۴۲، در تهران و یازده شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کرد. صبح روز بعد، جمعه ۱۷ شهریور، درگیریهای شدیدی در جنوب تهران رخ داد، کارگران ضمن سنگربندی در خیابان، به سوی کامیونهای ارتش کوکتول مولوتف پرتاب میکردند و در میدان ژاله، حدود پنج هزار نفر - اغلب دانشجو - که بسیاری از آنان از اعلام حکومت نظامی در سحرگاه آن روز خبر نداشتند، به صورت نشسته به تظاهرات پرداختند.
حضور فقرای شهری، نسبت به دیگر طبقات در تظاهرات این روز بسیار چشمگیرتر بود و برای پراکنده کردن مردم در محلههای پرجمعیت جنوب شهر از هلیکوپترهای جنگی استفاده شد. در میدان ژاله نیز کماندوها و تانکها به سوی جمعیت شلیک کردند. در شب همان روز، مقامات نظامی، شمار کشته شدگان را ۸۷ و شمار زخمیها را ۲۰۵ نفر اعلام کردند. اما مخالفان شمار کشتهها را بیش از ۴۰۰۰ نفر دانستند. (پس از انقلاب، در تحقیقات به عمل آمده، اما رسماً منتشر نشده توسط بنیاد شهید، تعداد کشتهشدگان شناسایی شده، ۸۸ نفر اعلام شد)
صحنهای از حادثه خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ معروف به جمعه سیاه.
حادثه ۱۷ شهریور که به جمعه سیاه معروف شد تاثیری بسیار نهاد و دریایی از خون بین شاه و مردم پدید آورد. با تحریک احساسات عمومی و تشدید نفرت، تنها یک راهحل روشن یعنی یک انقلاب بنیادی باقیماند. شاه به این موضوع پی برد که مخالفان میانه رو و غیرمذهبی، پیروان شخصی و سازمانهای سیاسی لازم را برای جلوگیری از شور و احساسات مردمی ندارند. دیگر آنکه، تظاهرات پی در پی، صحنه سیاست را از برنامهریزی و میزهای مذاکره به خیابانها و محلههای فقیرنشین پرجمعیت کشانده بود و با هر کشتار، فرصت دستیابی به سازش از راه گفتگو کاهش مییافت. برای ساکنان محلات فقیرنشین و حلبیآبادهای تهران که همگی دهقانان مهاجری بودند که به تازگی زمین خویش را از دست داده بودند، مذهب، احساس همبستگی گروهی و اجتماعی را فراهم میکرد. آنان مذهب را جانشین جامعه روستایی از دست رفتهشان قلمداد میکردند و با اشتیاق در مساجد شهری، به سخنان روحانیون گوش میسپردند. با افزایش شدید محبوبیت خمینی در سالهای ۵۶ و ۵۷ و شدت گرفتن شور و تحرکات انقلابی، سخنان او در خصوص سازش ناپذیری با رژیم و حل مشکلات با بازگشت به اجرای کامل احکام اسلامی، با استقبال بسیاری از سوی تودههای مسلمان و فقرای شهری روبرو شد و موجب از دست رفتن تاثیر سخنان دیگر روحانیون محبوب مثل شریعتمداری و طالقانی که خواستار اجرای کامل قانون مشروطه بودند، گشت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#73
Posted: 3 Feb 2014 21:06
اعتصابهای سراسری، محرم و تضعیف شاه
اما فردای پس از جمعه سیاه، موج گسترده اعتصابات کارگری آغاز شد. در واقع با پدیدار شدن اثرات دوره رکود اقتصادی، تعیین سقف برای افزایش دستمزدها و همچنین کاهش حقوق و دستمزد کارگران در نیمههای تابستان ۱۳۵۷، کارگران کارخانهها، علاوه بر برپایی اعتصاب به تظاهراتها نیز پیوستند. مشارکت کارگران کارخانهها و همچنین کارگران ساختمانی و فقرای شهری، راهپیماییهای چند ده هزار نفری را به چندصد هزار نفری و حتی میلیونی تبدیل کرد و پیروزی نهایی انقلاب را ممکن ساخت. تقاضاهای اعتصاب کنندگان در ابتدا عمدتاً اقتصادی بود اما به تدریج به صورت تقاضاهای سیاسی درآمد، چنانکه در مهرماه، حدود ۴۵ درصد تقاضاهای اعتصاب کنندگان سیاسی شده بود که در آبان به ۸۰ درصد و در ماه بهمن به ۱۰۰ درصد رسید.
در ۱۸ و ۲۰ شهریور ماه، کارگران پالایشگاههای تهران و سایر شهرها اعتصاب کردند. شمار و گستره اعتصابات در مهرماه بیشتر شد و در ۱۴ و ۲۴ مهر (چهلمین روز جمعه سیاه) درگیریهای خونینی در شهرهای اصلی روی داد. در اواخر مهر، به دنبال اعتصابات پیدرپی، تقریباً همه مراکز بازار، دانشگاهها، دبیرستانها، تاسیسات نفتی، بانکها، وزارتخانهها، روزنامهها، بیمارستانهای دولتی و کارخانههای بزرگ کشور تعطیل شد و اعتصابگران، علاوه بر خواستهای صنفی، انحلال ساواک، لغو حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت خمینی را خواستار شدند.
شاه در رویایی با بحران، تصمیماتی ضد و نقیض گرفت، از یک سو به برقراری حکومت نظامی در دیگر شهرها، دستگیری رهبران جبهه ملی و تحت فشار قرار دادن عراق برای اخراج خمینی پرداخت و از سوی دیگر به آزادی ۱۱۲۶ تن از زندانیان سیاسی، (از جمله منتظری و طالقانی و همچنین هشت تودهای که از سال ۱۳۳۴ همچنان در زندان بودند)، بازداشت ۱۳۲ تن از دولتمردان پیشین از جمله هویدا و نصیری، انحلال حزب رستاخیز و پذیرفتن بیشتر درخواستهای اقتصادی کارمندان و کارگران صنعتی دست زد و ضمن وعده انتخابات آزاد و جبران اشتباهات گذشته، از تلویزیون سراسری به مردم گفت که «پیام انقلاب» آنان را شنیدهاست.
خمینی که در این زمان از عراق به پاریس تبعید شده بود، از آنجا پیام فرستاد که اگر شاه واقعاً صدای انقلاب مردم را شنیدهاست، باید بیدرنگ استعفا داده و در دادگاه اسلامی حاضر شود. او هرگونه سازش با «سلطنت منفور» را خیانت به اسلام دانست و از مردم خواست تا آنرا به «زبالهدان تاریخ» نیفکندهاند، از پای ننشینند. هنگامی که روزنامهنگاران اروپایی از او پرسیدند که چه چیز جایگزین رژیم سلطنتی خواهد شد، خمینی برای نخستین بار به جای پاسخ همیشگی خود «حکومت اسلامی»، واژه «جمهوری اسلامی» را به کار برد. روشن بود که او میکوشید طبق توصیه اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و سازمانهای دانشجویی مخالف (مانند قطبزاده، بنیصدر و یزدی) که به محض ورود او به فرانسه به وی پیوسته بودند، به زبان آنان سخن گوید.
در اوایل آبان، سنجابی و بازرگان نیز برای دیدار با خمینی به فرانسه رفتند و ضمن اعلام پشتیبانی از او، با زبانی اندک متفاوت، خواستار جایگزینی یک «حکومت ملی و اسلامی، مبتنی بر اصول اسلام، دموکراسی و حاکمیت ملی» با نظام سلطنتی شدند. بدینسان با سفر سنجابی و بازرگان به پاریس، پیوند نیروهای سکولار و مذهبی احیا شد و امکان مطرح کردن هر گزینه دیگری بین «جمهوری اسلامی» و «سلطنت» از بین رفت.
با استحکام پیوند و ائتلاف رهبران مخالفان، راهپیماییها و اعتصابات شدت یافته و در ماه محرم به خشونت کشیده شد. در تهران در سه روز نخست ماه محرم در آذرماه، صدها هزار نفر به فراخوان رهبران مخالف به پشتبامها رفته و فریاد «اللهاکبر» سر دادند و هزاران کفنپوش نیز با زیرپاگذاشتن مقررات منع رفتوآمد در شب، به خیابانها ریختند. در قزوین نیز عدهای با منع مقررات، زیر تانکها مانده و کشته شدند. رژیم از بیم وخیمتر شدن اوضاع، امتیازهای دیگری داد و با آزاد ساختن ۴۷۰ زندانی سیاسی دیگر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری را به شرط حفظ نظم و عدم حمله مستقیم به شاه، صادر کرد. در راهپیمایی روز تاسوعا به رهبری طالقانی و سنجابی، بیش از نیم میلیون نفر حضور یافتند و در روز عاشورا تعداد جمعیت به حدود دو میلیون نفر رسید. روزنامهها و نشریات معروف غربی این راهپیماییها را نشانی از خواست و توانایی توده عظیم مردم برای بیرون راندن شاه و برقراری حکومت جدید دانستند.
خمینی در فرانسه و در جمع خبرنگاران.
موقعیت شاه در دو هفته پس از عاشورا وخمیتر شد. بیشتر سربازان و افسران در شهرهای مختلف، از هدف قراردادن مردم اجتناب ورزیده و به مخالفان میپیوستند. اعتصابات گسترده و درگیریهای روزمره مخالفان با ارتش، موجب فلج شدن اقتصاد کشور و توقف صدور نفت شد. سازمانهای چریکی با آزادشدن اعضایشان از زندان و بازگشت برخی مخالفان تبعیدشده به کشور، جانی تازه گرفته و با جذب نیرو از مردم (به ویژه جوانان) به نیروهای قابل توجهی تبدیل شدند. این سازمانها به چند عملیات مسلحانه مانند بمبگذاری و ترور افسران ارتش و پلیس دست زدند. همزمان گروههای حامی خمینی نیز در کشور بسیار افزایش یافتند و مثل دیگر گروهها، برای گسترش تفکر انقلابی، به انتشار روزنامه، پوستر و نشریاتی با تیراژ بالا پرداختند.
بیاعتماد شدن واشینگتن نسبت به شاه نیز عامل دیگر تضعیف بیشتر رژیم بود. چنانکه کارتر از شاه خواست تا قدرت خود را تعدیل کرده و از حضور نظامیان در خیابانها بکاهد. همچنین دولت فرانسه، امکان بقای شاه را منتفی دانست. در همین زمان، خمینی سرگرم مبارزهای تبلیغاتی علیه نیروهای چپ و مارکسیستها بود و اعلام داشت که ایران، پس از سرنگونی شاه، همچنان نفت مورد نیاز غرب را تامین نموده و با شرق همپیمان نخواهد شد.
پس از این اتفاقات، شاه پیشنهاد جدیدی به سنجابی و دیگر رهبران جبهه ملی داد و از آنان خواست ریاست یک دولت آشتی ملی را بپذیرند. این پیشنهاد به علت عدم توافق شاه در کنارهگیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح و ترک کشور، رد شد. با اینحال شاپور بختیار یکی از رهبران جوانتر و کم تجربهتر جبهه ملی که خطر روحانیون را بیشتر از ارتش میدانست، پیشنهاد داد که اگر شاه کشور را ترک کند، ۱۴ نظامی سرسخت را تبعید نماید و قول دهد تنها سلطنت کند و نه حکومت، ریاست یک دولت غیرنظامی را به عهده خواهد گرفت. شاه نیز بیدرنگ این پیشنهاد را پذیرفت و در ۹ دی ماه، بختیار را به نخست وزیری تعیین کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#74
Posted: 3 Feb 2014 21:12
سرنگونی رژیم شاه و پیروزی انقلاب
یک تظاهرات گسترده در میدان آزادی تهران در سال ۱۳۵۷
بختیار پس از نشستن بر کرسی نخستوزیری، برای خشنود نمودن مخالفان اقداماتی انجام داد. او ضمن وعده لغو حکومت نظامی، خروج شاه، انحلال ساواک و اجازه به خمینی برای بازگشت به کشور، داراییهای بنیاد پهلوی را ضبط، شماری از وزرای پیشین را دستگیر و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد. در همین حال به مخالفان هشدار داد که در صورت ایجاد مانع برای برقراری حکومت مشروطه، با توسل به ارتش، دیکتاتوری نظامی و خشنی به وجود خواهد آورد. گرچه شریعتمداری و دیگر روحانیون میانهرو از بختیار حمایت کردند، سنجابی و فروهر دو همقطار وی، با اخراج بختیار از جبهه ملی، خواستار برکناری شاه شدند و خمینی نیز با دعوت دوباره مردم به اعتصاب و راهپیمایی، پیروی از دولت بختیار را پیروی از ارباب او «شیطان» خواند.
در اوایل دی ماه، اعتصابات فلج کننده دوباره از سر گرفته شد و در ۱۵ و ۱۸ دی، صدهاهزار نفر در شهرهای بزرگ به راهپیمایی پرداختند. در ۲۳ دی، حدود دو میلیون نفر در سی شهر دست به راهپیمایی زده و خواستار بازگشت خمینی، برکناری شاه و استعفای بختیار شدند. در ۲۶ دی ماه، هنگام خروج شاه از کشور به مقصد قاهره (که به گفته دولت، برای «استراحت» صورت گرفت)، صدها هزار نفر به خیابانها ریختند تا این رویداد را جشن بگیرند. در ۲۹ دی، پس از فراخوان خمینی به برگزاری «همهپرسی خیابانی» برای تعیین تکلیف سلطنت و دولت بختیار، تنها در تهران بیش از یک میلیون نفر به خیابانها آمدند. روز سوم بهمن فرودگاهها برای جلوگیری از ورود خمینی بسته شدند و در ۷ و ۸ بهمن ماه، در جریان اعتراض به بسته شدن فرودگاه چندین نفر کشته شدند. ۹ بهمن بختیار اعلام کرد که فرودگاه باز است
از راست به چپ در ردیف پشت: ابوالحسن بنیصدر، صادق طباطبایی، حسن لاهوتی (پشت سر وی صادق قطب زاده) مرتضی مطهری. در جلو: روحالله خمینی، احمد خمینی در بازگشت خمینی به ایران در سال ۵۷
و سرانجام در ۱۲ بهمن، بیش از سه میلیون نفر برای استقبال از بازگشت خمینی به خیابانها ریختند. هنگامی که خمینی برای در دست گرفتن سکان انقلاب به کشور بازگشت، رژیم پهلوی سرنگون شده بود و سه ستون سابق نگاهدارنده آن، ارتش مدرن، نظام حمایتی و مالی دربار، دیوانسالاری حجیم و غول پیکر و همچنین حزب رستاخیز، بر اثر شانزده ماه درگیریهای خیابانی، ششماه راهپیمایی مردمی و پنج ماه اعتصاب فلج کننده، کاملاً ویران گشته بود.[۱۲۷] به محض فروپاشی دولت، قدرت به دست سازمانهایی موسوم به «کُمیته» افتاد. بیشتر این کمیتهها را به ویژه در استانهای مرکزی شیعهنشین و فارسی زبان، روحانیون محلی هوادار خمینی اداره میکردند. کمیتههای شهرها، با پخش مواد غذایی، تعیین قیمتها، اجرای قوانین راهنمایی رانندگی و احیای دادگاههای شرع، میکوشیدند تا نظم و قانون را اجرا کنند. روحانیون دیگری نیز، نزدیک به یکهزار تن از جوانان، اغلب از محلات پایین شهر را گرد آورده و یک نیروی شبهنظامی تشکیل دادند که بعدها به «پاسداران انقلاب» معروف شد. خمینی ضمن دعوت به ادامه تظاهراتها تا کنارهگیری بختیار، بازرگان را مامور تشکیل دولت موقت نمود و یک شورای انقلاب مخفی را، برای مذاکره مستقیم با رؤسای ارتش تعیین کرد.
همزمان با گفتگوی پنهانی این شورا با رؤسای ستاد ارتش، حادثهای سرنوشت ساز رخ داد و سازمانهای چریکی چون «چریکهای فدایی خلق» و «مجاهدین خلق» و همچنین حزب توده، آخرین ضربه را بر پیکر رژیم وارد آوردند. در عصر جمعه بیستم بهمن، گارد جاویدان شاهنشاهی کوشید تا شورش تکنیسینها و همافران نیروی هوایی، در پایگاه نظامی نزدیک به میدان ژاله را سرکوب کند که سازمانهای چریکی با خبردار شدن از این نبرد مسلحانه، به کمک همافران محاصرهشده شتافته و پس از شش ساعت درگیری، گارد شاهنشاهی را پس راندند. آنان با توزیع سلاح در بین مردم - از پیر تا جوان - مناطق اطراف میدان ژاله را چنانکه لوموند نوشت، به «کمون پاریس» دیگری تبدیل کردند. صبح روز بعد چریکها و شورشیان، به نه مرکز پلیس و بزرگترین کارخانه اسلحه سازی شهر حمله کردند. سرانجام روز یکشنبه ۲۲ بهمن ماه، که درگیریها به اوج خود رسید، سازمانهای چریکی، حزب توده و ارتشیان فراری به یاری هزاران داوطلب مسلح، اکثر انبارهای مهمات، پادگانها و همچنین زندان اوین و دانشکده افسری را به تصرف در آوردند.
ساعت ۲ بعداز ظهر همان روز، رئیس ستاد کل ارتش، اعلام کرد که در مبارزه میان بختیار و شورای انقلاب، ارتش بیطرف خواهد ماند. ساعت ۶ بعد از ظهر رادیو اعلام کرد: «اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب». بدینسان پس از دو روز درگیری شدید، انقلاب تکمیل و سلطنت ۲۵۰۰ ساله نابود شد. حکومت جدید تعداد جانباختگان انقلاب را ۶۰٬۰۰۰ نفر اعلام کرد، اما در تحقیقات رسماً منتشر نشده بنیاد شهید که سالها بعد توسط یکی از اعضای آن (عمادالدین باقی) به اطلاع همگان رسید، مشخص شد که در فاصله آبان ۱۳۵۶ تا پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷، ۲۷۸۱ تن جان خود را از دست دادهاند. بیشتر قربانیان از مردم محلات کارگرنشین جنوب شهر تهران بودند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#75
Posted: 4 Feb 2014 21:31
پس از انقلاب؛ کشمکش لیبرالها و روحانیون؛ آزادی زودگذر
در ۱۰ فروردین مردم ایران در یک همهپرسی به دعوت خمینی شرکت کردند و با اکثریت (بیش از ۹۸ درصد) به جمهوری اسلامی (به عنوان تنها گزینه موجود برای نظام حکومتی آینده) رای دادند. در ۱۸ فروردین امیر عباس هویدا، نخست وزیر سابق ایران با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. همچنین بیش از ۲۰۰ تن از مقامات بلند پایه رژیم سابق در خلال دو ماه بعد از انقلاب طی حکمهای دادگاههای انقلاب اعدام گشتند.
در تاریخ ۱۳ آبان ماه دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و افراد حاضر در سفارت را به گروگان گرفتند و این واقعه استعفای دولت موقت و لیبرال مهدی بازرگان را در پی داشت. (مقاله مرتبط در این زمینه: اشغال سفارت آمریکا)
پیش از برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران خمینی با یک استدلال حقوقی، مجاهدین خلق را به سبب عدم اعتقاد به قانون اساسی از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران منع کرد
که موجب انتقاد شدید این سازمان از نیروهای مکتبی حاکم در جمهوری اسلامی گردید. در پنجم بهمن ماه ابوالحسن بنیصدر با حمایت خمینی و با پیروزی در انتخابات به عنوان اولین رییس جمهور ایران انتخاب شد. در اواخر فروردین ماه سال ۱۳۵۹ شورای انقلاب با حکم خمینی و با هدف تصفیه دانشگاهها از اساتید و دانشجویان دگراندیش، به اپوزیسیون یا گروههای سیاسی منتقد و مخالف نیروهای مذهبی حاکم در جمهوری اسلامی که عمدتاً خاستگاه دانشجویی داشته و دانشگاه را فضای امن سیاسی و کانون فعالیتهای خود به شمار میآوردند، برای تخلیه دفاتر خود در دانشگاهها مهلتی سه روزه داد. در طی این روزها درگیری و خشونت در دانشگاههای ایران به ویژه در دانشگاه تهران به اوج خود رسیده و چند تن کشته و صدها نفر مجروح شده و این سرآغاز رویدادی شد که ازآن به عنوان «انقلاب فرهنگی» یاد میشود.
روز دوم اردیبهشت حکم شورای انقلاب در دانشگاه تهران توسط بنیصدر ابلاغ شد که تعطیلی دانشگاهها به مدت بیشتر از دو سال و اخراج صدها تن از اساتید و دانشجویان دگراندیش را در پی داشت.
به دنبال کشمکشها و اختلاف نظرهای بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت سلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت خمینی، از آنجاکه او به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت و پیشتر هیچگاه به ایجاد یک حزب و یا ائتلاف اقدام نکرده بود، با مجاهدین خلق متحد شد .
و در اواخر ماه خرداد او که برای حفظ جان خویش در خفا به سر میبرد مردم را به قیام فراخواند.در سیام خرداد ۱۳۶۰ تظاهرات خشونت آمیزی در شهرهای مختلف کشور توسط هوادران مجاهدین خلق و بنیصدر به راه افتاد بهطوریکه در تهران تعداد معترضان به حدود نیم میلیون نفر رسید و در پی عکسالعمل خمینی و دیگر روحانیون و درگیری معترضان با نیروهای حزباللهی و سپاه پاسداران تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند.
روز بعد، بنی صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط روحالله خمینی به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام صادر شد و به این ترتیب رقابتهای سیاسی وارد عرصه خشونت آمیزی گشت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#76
Posted: 4 Feb 2014 21:34
برخورد با مطبوعات
در آگوست سال ۱۹۷۹، (مرداد ۱۳۵۸)روزنامه آیندگان تعطیل شد و در ۲۰ اگوست همان سال نیز چهل و یک نشریه ممنوعالانتشار شدند.
قوانین اسلامی
پس از انقلاب، مشروبات الکلی ممنوع شد، همچنین جداسازی زنان از مردان در مدارس، استخرها، مناطق ساحلی به مرحله اجرا درآمد. همچنین محدودیتهایی برای پخش موسیقی در رادیو و تلویزیون مقرر شد.
نوشتار اصلی: ۸ مارس ۱۳۵۷
پس از فرمان خمینی مبنی بر پوشش کامل برای زنان، تظاهراتی از سوی هزاران زن بدون حجاب علیه این دستور، در پایتخت برگزارشد
.
تاثیر انقلاب ۱۳۵۷ بر طبقات اجتماعی ایران
سکه ۲۰ ریالی با طرح گل لاله که به مناسبت سومین سالگرد پیروزی انقلاب ایران ۱۳۵۷ و در سال ۱۳۶۰ ضرب شد.
در جریان انقلاب ۱۳۵۷ و دههٔ اول پس از آن، به دلیل مخالفت آن با نظم سرمایهدارانهٔ پیش از انقلاب، اقتصاد ایران دچار درونتابی ساختاری شد. وجوه مشخصهٔ این دوره اختلال گسترده در فرایند تولید و انباشت سرمایه و برهمخوردن مناسبات تولید سرمایهدارانه بود که این، به نوبهٔ خود موجب «پرولتاریا زدایی» اقتصاد شهری، دهقانی شدن کشاورزی و افزایش شدید فعالیتهای خدماتی کوچک شد.
میانگین نرخ رشد سالانه که طی سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ برابر با ۱۳٫۲٪ بود در دورهٔ ده سالهٔ بعدی (۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵) به ۰٫۷٪ کاهش یافت. در طی همین دوره نسبت خرده بورژوازی به کل نیروی کار شاغل ایران، از ۳۱٫۹٪ به ۳۹٫۹٪ بسط یافت و نسبت طبقه کارگر به کل نیروی کار شاغل کشور، از ۴۰٫۲٪ به ۲۴٫۶٪ کاهش پیدا کرد. طبقه کارگر ایران در این دوره به صورت مطلق نیز کوچک شده و جمعیت آن از ۳٬۵۳۵٬۰۰۰ نفر به ۲٬۷۰۲٬۰۰۰ نفر کاهش یافت.
تعداد سرمایهداران از ۱۸۲ هزار نفر (۲٫۱٪ نیروی کار شاغل) در سال ۱۳۵۵، به ۳۴۱ هزار نفر (۳٫۱٪ نیروی کار شاغل) در سال ۱۳۶۵ افزایش یافت. این بسط دو ویژگی عمده داشت: نخست اینکه تنها شامل سرمایهداران سنتی میشد و تعداد سرمایهداران مدرن حتی کاهش یافته بود. دوم اینکه این روند با کاهشی قابل توجه در میانگین اندازهٔ بنگاههای تولیدی همراه بود. به طوری که میانگین تعداد کارگران به ازای هر سرمایهدار از ۱۶٫۳ در سال ۱۳۵۵، به ۵٫۳ در سال ۱۳۶۵ کاهش پیدا کرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#77
Posted: 4 Apr 2015 20:44
انقلاب رنگی
انقلاب رنگی یا انقلاب مخملی نوعی انقلاب خشونتپرهیز بدون خونریزی است. این واژه را برای نخستین بار «واسلاو هاول» رهبر مخالفان چکسلواکی در انقلاب ۱۹۸۹ این کشور بر سر زبانها انداخت. انقلابهای رنگی به یک رشته از تحرکات مرتبط با هم اطلاق میشود که در جوامع پسا کمونیستی در اروپای شرقی، مرکزی و آسیای مرکزی توسعه یافت و هیات حاکمه این کشورها جای خود را به حکومتهای طرفدار غرب دادهاند . برخی ناظرین از آن به عنوان موجی انقلابی یاد میکنند.
نخستین نمونهٔ «انقلاب مخملی» در دورهٔ ۶ هفتهای ۱۷ نوامبر تا ۲۹ دسامبر ۱۹۸۹ در چکسلواکی واقع شد و با وقوع تحولات مشابهی به شکل زنجیرهای در صربستان (دو مرحله ۱۹۹۷ و ۲۰۰۰)، گرجستان (۲۰۰۳)، اوکراین (۲۰۰۴) و قرقیزستان (۲۰۰۵) ادامه یافت.
پیشینه
پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق، کشورهای بلوک مذکور با خروج از سیطره کمونیسم دچار حکومتهای اقتدارگرا شدند، چنین کشورهایی نخستین هدف انقلابهای رنگی واقع شدند، برخی تحلیلگران هدف اصلی این انقلابها را حذف کامل دو مانع بزرگ هژمونی آمریکا بر جهان یعنی چین و روسیه خواندهاند و آن را در غالب یک جنگ سرد غیرایدئولوژیک تحلیل میکنند که همچنان در جریان است و هنوز نتیجه نهایی خود را آشکار نساختهاست .
ویژگیها
تمامی دگرگونیهای سیاسی که از آنها با نام انقلابهای رنگین یاد میشود، واجد ویژگیهای پیوسته و همگون در علل و شکل تحولات میباشند، نظیر:
همگی آنها به جز قرقیزستان بدون استفاده از ابزارهای خشونتآمیز و طی راهپیمایی خیابانی به پیروزی رسیدند.
جریانات ضدکمونیستی در اروپای مرکزی و اروپای شرقی تاثیرگذار بر این انقلابها بودند .
دلیل اصلی وقوع انقلاب وجود خصوصیاتی چون فقدان چرخش نخبگان، ناکارآمدی در حل مشکلات عمومی و عدم مقبولیت عمومی حکومت وقت بود و جرقه انقلاب به دنبال بروز خطایی از سوی حکومت، نظیر تقلب در انتخابات روشن شده بود.
انقلابهای رنگی
انقلاب پنجم اکتبر، در ۵ اکتبر ۲۰۰۰ (میلادی) اسلودان میلوشوویچ رئیس جمهور وقت صربستان در میان تظاهرات و اعتراضات صدها هزار نفر در بلگراد مجبور به استعفا شد.
انقلاب گل سرخ:پس از تقلب گسترده در انتخابات پارلمانی گرجستان در سال ۲۰۰۳ (میلادی)، اعتراضات عمده مخالفین ادوآرد شواردنادزه به رهبری میخاییل ساکاشویلی آغاز شد و در ۲۳ نوامبر همان سال منجر به کنارهگیری شواردنادزه از قدرت و آغاز حکومت ساکاشویلی (بالقب دن کیشوت گرجستان) شد.
انقلاب نارنجی:
مسموم شدن ویکتور یوشچنکو در جریان مبارزات انتخاباتی چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اوکراین در سال ۲۰۰۴ (میلادی) و احتمال دست داشتن ویکتور یانوکوویچ رقیب سرسخت یوشچنکو در این قضیه آتش انقلاب نارنجی اوکراین را برافروخت، پس از ۶ روز نظاهرات حامیان یوشچنکو پارلمان این کشور نتیجه انتخابات را (که یانوکوویچ نامزد مورد حمایت روسیه را برنده اعلام میکرد) مخدوش و ملغا اعلام کرد و با برگزاری دوباره انتخابات ویکتور یوشچنکو با کسب ۵۲ درصد آرا قدرت را در دست گرفت.
انقلاب گل لاله
انتخابات پارلمانی ۲۷ فوریه ۲۰۰۵ (میلادی) در قرقیزستان پس از تعطیلی برخی روزنامهها و ایستگاههای رادیویی مخالفین انجام گرفت که در جریان آن حامیان عسگر آقایف به پیروزی چشمگیر و قاطعی دست یافتند، در پایان دور دوم رایگیری در ۱۳ مارس سازمان امنیت و همکاری اروپا روند انتخابات را با نقایص فراوان توصیف کرد در حالی که سازمان دولتهای همسود (نزدیک به روسیه) رای گیری را آزادانه خواند.
نخستین اعتراضات به روند برگزاری انتخابات از شهرهای جنوبی کشور آغاز شد، ۲۱ مارس ۲۰۰۵ آقایف تحت فشار افکار عمومی دستور بررسی تخلفات احتمالی را صادر کرد و در روز ۲۴ مارس در جریان نخستین راهپیمایی بزرگ مردمی در بیشکک (پایتخت)، دولت با حمله مردم به ساختمان اصلیاش سرنگون شد و آقایف به همراه خانوادهاش با یک بالگرد به قزاقستان و سپس به روسیه گریختند و انقلاب گل لاله که به واسطه وقوعاش در فصل بهار این عنوان را بر خود داشت به پیروزی رسید.
واکنش دیگر کشورها
واکنش ایران
رخداد انقلابهای رنگی در کشورهای شوروی سابق به شدت دستگاه اطلاعاتی و تبلیغانی حکومت ایران را حساس کرده و نسبت به زیر نظر گرفتن فعالیتهای مسالمت آمیز در سطح جامعه بهانه به دستش داده است. حکومت ایران طی سالهای گذشته دستگیریهایی در میان اساتید دانشگاه، ایرانیان مقیم آمریکا که با داخل ارتباط داشتهاند صورت داده و ضمن بازداشت چندین ماهه، آنان را به اتهام تلاش برای انقلاب مخملی محاکمه کردهاست. هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش، رامین جهانبگلو، برادران علایی و... از جمله افرادی بودند که به اتهام تلاش برای راه اندازی انقلاب مخملی بازداشت و پس از حاضر شدن در برابر دوربینهای صداو سیما و بیان اعتراف تلویزیونی آزاد شدند. صداو سیمای جمهوری اسلامی با میکس کردن اعترافات نسبت داده شده برنامهای با عنوان «به نام دموکراسی» پخش کرد
صداو سیما، روزنامه کیهان و سایر رسانههای تحت کنترل محافظه کاران همچنین عده بیشتری از روشنفکران ایران و فعالان اجتماعی، دانشجویان و طرفداران حقوق زنان را به تلاش برای انقلاب مخملی متهم میکنند.
با همین رویکرد اعتراضات به انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۸۸) که به جنبش سبز مشهور شد،از سوی دستگاه های امنیتی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی، تلاش برای "براندازی نرم" و انقلاب مخملین نام گرفت .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#78
Posted: 4 Apr 2015 20:44
تحليلي بر انقلاب هاي رنگي و چگونگي مواجهه ايران
از نوامبر 2003 ميلادي تا کنون در برخي از جمهوري هاي شوروي سابق مانند گرجستان (2003)، اکراين (2004) و قرقيزستان (2005) تحولات سياسي عمده اي به وقوع پيوسته که در ادبيات سياسي دنيا از آنها به عنوان انقلاب هاي رنگي ياد مي کنند. وجه تسميه انقلاب هاي رنگي ناشي از گزينش گلهايي بود که رهبران معترض و هواداران آنها در خيابان هاي پايتخت و ديگر شهرها در دست گرفته و به مثابه سنبل هاي نارضايتي از وضع موجود و تلاش براي ايجاد دگرگوني و تحول حمل مي کردند.
بر اين اساس در گرجستان از گل رز يا همان گل سرخ استفاده کرده و بعد از پيروزي به انقلاب مخملين لقب يافت. در اکراين هم رنگ گل ها و نمادهايي که حمل مي شد، نارنجي بود و تحولات اکراين به رهبري يوشچنکو به انقلاب نارنجي موسوم گرديد. گرچه اکرايني ها خود مايل بودند که اسم انقلابشان را انقلاب شاه بلوطي بگذارند، زيرا درختان خيابان هاي کي يف از نوع شاه بلوط است و برگ هاي آنان به نوعي نماد ملي کشور محسوب مي شود. تحول در قرقيزستان نيز نام گل لاله به خود گرفت. گل لاله به مناسبت همزماني تحولات با فصل بهار به عنوان نماد اعتراض برگزيده شد.
صرف نظر از مطالب فوق، سوالات متعددي در اين خصوص مطرح است که پاسخ آنها مي تواند پرده از پندار گشوده و در تنوير افکار موثر افتد. از جمله اينکه آيا مي توان به رخدادهاي حاصله در گرجستان، قرقيزستان و اکراين نام انقلاب نهاد؟ يا اينکه حوادث مذکور از جنس کودتا، رفرم يا اصلاح بوده، و نام انقلاب را يدک مي کشند؟ آيا انقلاب هاي رنگي فقط در جغرافياي فروپاشيده شوروي امکان وقوع داشته يا در کشورهاي مشابه و خارج از قلمرو شوروي سابق، به ويژه در خاورميانه نيز مي تواند جامه عمل بپوشد؟ علل و عوامل داخلي و بين المللي موثر در ايجاد تحولات مزبور کدامند؟ وجه شبه و وجه تمايز انقلابات رنگي با يکديگر چيست؟
اگر همان گونه که در ادبيات سياسي جهان، تحولات نرم و آرام سه کشور قرقيزستان، گرجستان و اکراين را که با نماد رنگ همراه شده و به انقلاب هاي رنگي موسوم گرديده اند، معطوف به همان سه کشور دانسته و تحولات يوگسلاوي سابق در سال 2000 را که برخي به عنوان طليعه انقلابات رنگي در جمهوري هاي شوروي سابق از آن ياد مي کنند، ناديده بينگاريم. اگر اعتراضات ناکام در ازبکستان را فعلا از عداد تحولات مزبور خارج کرده و وقايع صورت گرفته در لبنان تحت عنوان انقلاب سروهاي آزاد بعد از ترور رفيق حريري را از کليت اين فرآيند، تفکيک نموده و هر يک را ناشي از کنش و واکنش هاي داخلي و منطقه اي تلقي کنيم و يا حتي اگر فرض شود که تحولاتي از جنس گرجستان، قرقيزستان و اکراين فقط در حوزه جمهوري هاي استقلال يافته شوروي سابق امکان وقوع داشته و از امر واحد پيروي مي کنند، بايد اذعان داشت که انقلاب هاي رنگي با توجه به مجموعه عوامل و شرايط، واجد وجوه مشترک و متمايزي هستند که ذيلا به ذکر آنها پرداخته مي شود. با اين قيد که وجوه متمايز عمدتا ناشي از مختصات ذاتي و ثابت کشورها، و وجوه مشترک برگرفته از ويژگي انقلابات است.
الف- وجوه مشترک
1-در هر سه کشور، آمريکا و غرب حامي معنوي، تبليغاتي و پشتيباني کننده انقلاب هاي رنگي بود و حتي خشم روسيه مانع از اين حمايت ها نگرديد. بر اين اساس در هر سه انقلاب آمريکايي ها فعال و روس ها ناکام و منفعل بودند. در واقع از منظر تظاهر کنندگان، آمريکا حامي و دوست آنها و امپرياليزم تاريخي روسيه، دشمن اصلي کشور تلقي مي شد.
2-هر سه انقلاب واجد وصف مسالمت جويانه بود. به اين معنا که حاکمان اين کشورها از نيروي نظامي و انتظامي براي متوقف کردن اعتراضات و تظاهرات مردمي استفاده نکردند. از طرفي نيز مقرر شده بود که براي تحول در ارکان حاکميت، توده هاي مردم حرکت مستقل و کنترل نشده اي را از خود بروز ندهند و نارضايتي خود را با مشي مسالمت آميز، توام با آرامش و تحت فرمان رهبري اپوزيسيون به نمايش بگذارند. اين امر بدان خاطر بود که در جريان تغيير نظام سياسي، ابتکار عمل در دست رهبران باقي بماند. از اين رو بعيد نيست که سخنان دوبالوف تحليل گر روسي مبني بر اينکه انقلاب هاي مخملي در کريدورهاي قدرت صورت گرفته، ناظر بر همين معنا باشد.
3-رهبران اصلي انقلاب هاي رنگي در هر سه کشور، پيش از تحول داراي سمت هاي مهمي چون صدارت يا وزارت يا نمايندگي پارلمان بوده اند. در واقع ميخائيل ساکاشويلي در گرجستان، يوشچنکو در اکراين و باقي اف رئيس پارلمان قرقيزستان در درون حاکميت، ژست اپوزيسيون گرفته و اداي مخالف در آوردند. بر اين اساس رهبران جناح پيروز بخشي از حاکميت بودند و اين موضوع يکي از دلايلي است که غلظت انقلاب را در سه جمهوري شوروي سابق کمرنگ و کم فروغ مي نمايد.
4-در هر سه کشور، انتخاب آزاد، محمل مشترک انقلابات رنگي بود. از يک طرف رهبران اپوزيسيون با همراهي مردم خواهان برگزاري انتخابات سراسري و آزاد به عنوان پيش شرط تحول بودند و از طرف ديگر بعد از برگزاري انتخابات، دولت حاکم و مجري انتخابات، متهم به تقلب در آراي مردم گرديد. اين وضعيت منشا اصلي چالش ميان حکومت، مخالفين و مردم شد به گونه اي که در اکراين به فاصله کمي دوبار انتخابات برگزار گرديد. در واقع انتخابات نمادي تحريک کننده و بسترساز براي بهره گيري از اعتراضات گسترده مردمي در جهت ايجاد تحول بود. بديهي است هر اندازه که مبارزات گسترده، سازمان يافته، جهت دار و به ويژه از حمايت خارجي نيز برخوردار باشد، سرعت تحول نيز فزوني مي گيرد.
5-در هر سه انقلاب، بهره گيري از قوميت ها، نيروهاي هوادار غرب، پير بودن رهبران حاکم، حمايت گسترده مالي و تبليغاتي بنيادهاي غير دولتي خارجي، وسايل ارتباط جمعي و فعاليت قابل توجهNGO ها، کاملا مشهود و از وجوه مشترک انقلاب هاي رنگي بودند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#79
Posted: 4 Apr 2015 20:45
ب- وجوه متمايز
1- از نظر جغرافياي سياسي، اکراين در شرق اروپا، گرجستان در منطقه قفقاز و قرقيزستان در آسياي مرکزي واقع شده اند. بر اين اساس از نظر موقعيت ژئوپلتيکي، اکراين به مراتب در جايگاه مهمتري از گرجستان و قرقيزستان براي غرب و آمريکا قرار دارد، زيرا حلقه نفوذ آمريکا در اروپا تکميل، و به مرکزيت سياسي روسيه نيز نزديک تر مي شود.
2-از نظر موقعيت صنعتي و زير ساختي، جمهوري اکراين به نسبت ديگر جمهوري هاي شوروي سابق، بعد از فدراتيو روسيه در مقام دوم قرار دارد. اين ويژگي وزن تحول در اکراين و ميزان تاثيرگذاري سياسي- اقتصادي آن را افزايش مي دهد.
3- از نظر ويژگي هاي جمعيتي، مردم گرجستان و اکراين مسيحي و از نژاد سفيد هستند. اين در حالي است که مردم قرقيزستان مسلمان و از نژاد زرد محسوب مي شوند. بر اين اساس همگرايي و پيوندهاي تاريخي و ديني بيشتري ميان مردم گرجستان و اکراين با غرب وجود دارد.
4- از نظر سرعت تحولات نيز، کشمکش هاي سياسي در گرجستان و اکراين زمان برتر بوده است. بعلاوه کادر رهبري در اين دو کشور، با وجود تحولات سياسي و خروج از قدرت در کشور ماندگار شدند. اما شتاب تحولات در قرقيزستان بسيار سريع بود و رهبري سابق به روسيه گريخت.
ايران و انقلاب هاي رنگي
در خصوص انقلاب هاي رنگي و چگونگي مواجهه ايران با آنها، مسائلي وجود دارد که واجد تامل جدي است:
اولا: ايران کشوري تاثيرگذار در منطقه خاورميانه، خليج فارس، آسياي مرکزي و قفقاز بوده و از حيث ژئويلتيک و ژئواستراتژيک، جايگاه ممتازي در منطقه دارد. همچنين موقعيت اقتصادي بالا، وجود منابع غني نفت و گاز و ديگر مواد کاني، پيشينه تمدني مهم، دستيابي به بسياري از فن آوري هاي پيشرفته و از همه برجسته تر حامل يک انقلاب بزرگ و الهام بخش در سطوح منطقه اي و بين المللي، شرايط منحصر به فردي را کسب نموده که في نفسه براي مطامع و منافع استکباري وسوسه انگيز است. از اين رو احتمال اينکه ايران در مسير تحولات رنگي آمريکا قرار گرفته و شعله هاي وسوسه فروزان شود، رشحات عقلاني دارد.
ثانيا: انقلاب هاي رنگي که با محاسبات بالا و رعايت تمهيدات لازم از سوي غرب و به ويژه آمريکا سازماندهي شده اند، در سرزمين هايي به وقوع پيوسته اند که به ظاهر در حوزه نفوذ و اعمال نظر مستقيم آمريکا نبوده اند و به همين جهت انقلاب هاي رنگي طراحي گرديد. براين اساس، امکان اينکه ايالات متحده بخواهد از طريق نمادهاي رنگي متعرض نظام جمهوري اسلامي ايران شده و آن را به محک تجربه بگذارد، دور از واقعيت نيست. بنابراين در چنين شرايطي نظاره گر حوادث بودن، منطقا پذيرفته نيست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند