ارسالها: 24568
#31
Posted: 5 Apr 2014 15:05
رابطه ایران و روسیه در جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول همزمان با حکومت احمد شاه قاجار بود و دولت مشروطهٔ ایران ضعیفترین دوران خود را میگذراند. جنگ جهانی اول در زمانی آغاز شد که ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزایندهٔ اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیختهٔ قدرتهای خارجی، ایران را تا آستانهٔ یک دولت ورشکسته و وابسته پیش برده بود.
اعلام بیطرفی
علیرغم اعلام بیطرفی دولت ایران نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند. ارتش روسیهٔ تزاری تا دروازههای تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسلهٔ قاجار منصرف شدندجنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمد شاه آخرین پادشاه سلسلهٔ قاجار آغاز شد
مستوفیالممالک نخستوزیر وقت ایران بلافاصله پس از آغاز جنگ، بیطرفی کامل خود را اعلام کرد اما دولتهای درگیر در جنگ، این بیطرفی را نادیده گرفتند و نیروهای خود را از هر سو وارد ایران کردند. روسهای تزاری به فرماندهی ژنرال «باراتف» از بندر انزلی تا اصفهان را میدان تاخت و تاز خود قرار دادند. عثمانیها با حمایت آلمان از مرزهای غرب کشور تا مرکز همدان پیش آمدند و از آن جا راهی قفقاز و مرزهای روسیه شدند. واکنش متقابل روسیه چنان عثمانیها را به عقب راند که آذربایجان شرقی در بهمن ۱۲۹۳ به اشغال نظامیان روس درآمد.
روسها در مرداد ۱۲۹۴ تا پشت دروازههای تهران جلو آمدند. پیشروی روسها به سمت پایتخت موجب مهاجرت عدهای از نمایندگان مجلس از تهران و تعطیل مجلس شد. احمد شاه در صدد انتقال پایتخت از تهران به اصفهان برآمد، وزیران مختار روس و انگلیس او را از اجرای این تصمیم بازداشتند. روسها به قزوین عقبنشینی کردند. در این مدت رؤسای دولت در تهران تحت فشار بیگانگان مرتباً تغییر میکردند. به طوری که در عرض یک سال، بعد از استعفای
مستوفیالممالک به ترتیب مشیرالدوله، عینالدوله، مستوفیالممالک، و عبدالحسین میرزا فرمانفرما به ریاست دولت منصوب شدند و سرانجام با استعفای فرمانفرما در دی ۱۲۹۴ (ژانویه ۱۹۱۶) احمد شاه، محمدولی خان سپهدار تنکابنی را با لقب سپهسالار(اعظم)به رئیسالوزرائی برگزید.
در نیمهٔ اول سال ۱۹۱۶ ایران عملاً تحت اشغال قوای سه کشور بیگانه قرار گرفت: روسها قسمت شرقی آذربایجان و گیلان و مناطق وسیعی را که شامل قسمت اعظم استان مرکزی کنونی و قم و کاشان و نطنز و بخشی از استان اصفهان میشد اشغال کرده بودند
روز هشتم خرداد ۱۲۹۶ وثوقالدوله به دنبال تشدید فعالیت کمیتهٔ مجازات و قتل متینالسلطنه نمایندهٔ سابق مجلس و مدیر روزنامهٔ عصر جدید، استعفا داد و علاءالسلطنه به جانشینی وی انتخاب گردید. علاءالسلطنه بعد از انجام انتخابات دورهٔ چهارم مجلس شورای ملی استعفا داد و عینالدوله به جانشینی وی برگزیده شد. انقلاب بلشویکی روسیه در زمان حکومت وی در ایران روی داد و با روی کار آمدن بلشویکها در روسیه روابط ایران و شوروی وارد مرحلهٔ تازهای شد
در اوایل دی ماه ۱۲۹۶ ایران وضع آشفتهای داشت. بخش اعظم شمال ایران هنوز تحت اشغال سربازان روس بود، ولی با روی کارآمدن حکومت شوروی در روسیه بین افسران قشون اشغالگر روس بر سر این که از حکومت جدید شوروی اطاعت کنند یا نه اختلاف افتاده بود
بخش مهمی از غرب ایران در اشغال امپراتوری عثمانی بود و در جنوب نیروی «تفنگداران جنوب» (پلیس جنوب) که انگلیسیها به وجود آورده بودند فرمانروایی میکردند. عینالدوله که علاوه بر مشکلات سیاست خارجی با بحران شدید مالی و قحطی و گرسنگی در قلمرو حکومت خود روبهرو شده بود، روز ۲۵ دی ماه ۱۲۹۶ استعفا داد و حسن مستوفیالممالک به جانشینی وی تعیین گردید. مستوفیالممالک در داخل با همان مشکلات عینالدوله دست به گریبان بود، ولی در سیاست خارجی با انعقاد قرارداد صلح بین روسیه و آلمان (قرارداد برِسْت لیتُوْسک) موفقیت بزرگی به دست آورد، زیرا به موجب این قرارداد روسها مکلف به بیرون بردن نیروهای خود از ایران گردیدند. البته مستوفیالممالک و دولت او در این موفقیت نقشی نداشتند. تعهد روسیه به تخلیهٔ نیروهای خود از ایران با فعالیتهای کمیتهٔ ایران آزاد در برلن و مراجعات رؤسای این کمیته به دولت آلمان بیارتباط نبود و آلمانیها که فکر میکردند به کمک اعضای این کمیته در ایران صاحب نفوذ خواهند شد، در قرارداد متارکهٔ جنگ با روسیه مادهای گنجاندند که به موجب آن روسها مکلف به تخلیهٔ ایران گردیدند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#32
Posted: 6 Apr 2014 21:11
ایران و اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم
پس از آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹)، ایران بیطرفی خود را اعلام کرد، اما به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی و درگیری با آلمان این بیطرفی ناپایدار بود. ارتش متفقین به بهانهٔ حضور جاسوسان آلمانی در ایران این کشور را اشغال کرد.
در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران حرکت کردند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه با فشار متفقین به خصوص بریتانیا ناچار به استعفا شد. متفقین پس از مدتها کشمکش با روسها بر سر نوع حکومت جدید ایران، بالاخره در انتقال سلطنت به پسرش -محمدرضا- که ولیعهد او نیز بود، به توافق رسیدند.
سربازان شوروی از لشکر ششم زرهی سوار بر یک تانک تی ۲۶ در خیابانهای تبریز جولان میدهند.
مان ۳ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۶ شهریور ۱۳۲۰
(۲۵ اوت ۱۹۴۱ تا ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۱)
مکان ایران
نتیجه پیروزی قاطع متفقین، استعفای رضاشاه پهلوی
علت جنگ جهانی دوم
تغییرات سرزمینی *اشغال شمال ایران توسط شوروی
اشغال جنوب ایران توسط بریتانیا
پس از اشغال، راهآهن سراسری ایران برای انتقال کمکهای نظامی از جنوب ایران به پشت جبهه شوروی، بر اساس قانون وام و اجاره مورد استفاده قرار گرفت.
ایران که در آغاز جنگ، بیطرفی خود را اعلام کرده بود نهایتاً در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان اعلان جنگ داد. هدف اصلی ایران از اعلان جنگ پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانسهای صلح پس از جنگ بود.
پس از اتمام جنگ، ارتش بریتانیا ایران را ترک کرد ولی نیروهای نظامی ارتش آمریکا و ارتش شوروی، همچنان در ایران باقیماندند، که به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاهمدت جمهوری مهاباد در کردستان و حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان انجامید.
حمله ارتشهای بریتانیا، آمریکا و شوروی به ایران در کشاکش جنگ جهانی دوم، حاصل سومین تبانی تاریخی این کشورها، به زیان حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران بود: در مورد نخست، در سده نوزدهم و در پایان جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار، تبانی روسیه با بریتانیا علیه ناپلئون در اروپا، سبب حمایت بریتانیا از بسته شدن پیمانهای گلستان و ترکمنچای و تحمیل آن بر ایران شد. در مورد دوم، اوایل قرن بیستم میلادی نیز، پیمانهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ سبب تقسیم ایران به حوزهٔ نفوذ دو کشور بریتانیا و روسیه، و زمینهساز حضور نظامی آنان در ایران شد. سومین بار هم در جنگ دوم جهانی بود که بهانه حضور کارشناسان آلمانی در ایران، اشغال ایران را در پی داشت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#33
Posted: 6 Apr 2014 21:23
فرقه دموکرات آذربایجان
گفتیم که پادشاهی متحد و اتحاد شوروی در ۳ شهریور ۱۳۲۰ به بهانه عدم اجابت درخواستشان مبنی بر اخراج چهار پنجم ۱۵۰۰ آلمانیهای مقیم در ایران، ایران را اشغال کردند. حدوداً ۴۰۰۰۰ قشون شوروی از شمال وارد ایران شدند، مشهد و آذربایجان را اشغال کردند و ۱۹۰۰۰ قشون بریتانیایی از جنوب در طول یک جبهه ۶۰۰ مایلی از جنوب وارد شدند تا میدانهای نفتی در خوزستان را محافظت کنند. دلایل اشغال ایجاد یک مسیر تدارکاتی از خلیج فارس تا روسیه و حفاظت از منافع متفقین از خطری بود که آلمانیها متوجه آن میکردند. این واقعیت که درسالهای ۱۹۴۱-۵ ۷۹۰۰۰۰۰ تن کالا از جمله ۱۸۰۰۰۰ خودروی سنگین و ۴۸۷۴ طیاره از طریق ایران به اتحاد شوروی گذر کرد اهمیت این مسیر تدارکاتی را نشان میدهد.
پراکندگی ارتش ایران تلاشهای قبلی رضا شاه به منظور یکی کردن یا سرکوب نیروهای مرکزگریز (سیاسی، اداری، مذهبی، عشایری و اقتصادی) در کشورش را تضعیف کرد و دولت مرکزی را نسبت به آنها آسیب پذیر کرده بدگمانیهای متقابل بین دولتهای مرکزی و استانی را تقویت کرد. در این حین، افول کنترل دولت در آذربایجان به نیروهای محلی فرصت داد ظاهر شوند. در این بین اشغالگری شوروی، منجر به کنترل آن بر بسیاری از جنبههای امور داخلی استان شد و بسیاری از رقابتهای سنتی بین قدرتهای بزرگ را احیا کرد.
شورویها پس از ورود به ایران پستهای مرزی و گمرکی بین ایران و شوروی را برچیدند و در مرز جنوبی منطقه اشغال شده شوروی پستهای نظامی برپا کردند. در این بین، مقررات اشغال در معاهده سه جانبه ائتلاف (۲۹ ژانویه ۱۹۴۲) تعیین شد که به موجب آن بریتانیا و روسیه موافقت کردند به تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سیاسی ایران احترام بگذارند (ماده ۱) و ظرف شش ماه از متارکه جنگ بین قوای محور و متفقین از ایران عقب نشینی کنند (ماده ۵). به هر حال با وجود این معاهده و اعلامیه درباره ایران (۱ دسامبر ۱۹۴۳) که بریتانیا، روسها و آمریکاییها را متعهد به حاکمیت و تمامیت ارضی ایران میکرد، سیاستهای شوروی استقلال سیاسی ایران را نادیده میگرفت. شرایط جنگی همراه با کمبود منابع در آذربایجان گرسنگی گسترده و عدم امنیت در بین گروههای عمومی منطقه ایجاد کرده بود. شورویها این شرایط را بدتر کردند و برخی موافقتنامههای نامطلوب را بر آذربایجانیها تحمیل کردند. آنها بر اتحادیههای تجاری که برشان نفوذ داشتند اثر گذاشتند و شورای متحده مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان و توده کمونیست آذربایجان را، که از آنجا که آذربایجان را یک ملت و نه یکی از ملیتهای بسیار متنوع میدانست با رهبری توده در تهران تفاوتهای جدی داشت، تقویت کردند. شورویهای همچنین دولت مرکزی را از برقرار نگه داشتن فرماندهی باز میداشتند و بر جمعیتهای محلی از طریق فرماندهان شهری که به کنسول شوروی در تبریز پاسخگو بودند اعمال فرمان میکردند.
در اکتبر ۱۹۴۴ سرگی کافتارادزه نائب کمیسر امور خارجه روسیه، شاید در واکنش به نگرانی از رسوخ احتمالی آمریکا در ایران (که به عنوان وزنه تعادلی علیه نفوذ روسیه و بریتانیا مطلوب دولت مرکزی بود) خواستار حق انحصاری پنج ساله اکتشاف در ساحل شمالی ایران در دریای خزر از مرز روسیه در آذربایجان تا خراسان شد. کابینه ایران که از این میترسید که این پیشنهاد فقط پوششی برای نفوذ در منطقه باشد در ۸ اکتبر امتیازات نفتی را تا پس از جنگ به تعویق انداخت. مجلس به رهبری محمد مصدق با وجود ارعاب شوروی در ۲ دسامبر ۱۹۴۴ قانونی تصویب کرد تا مذاکرات نفتی بین کابینهها و خارجیان را ممنوع کرد؛ بدین وسیله امتیازات به مجلس وابسته شدند.
ایالان متحده و بریتانیا در ۱۹۴۵ مکرراً خواستار عقب نشینی زودهنگام همه قوای خارجی از ایران شدند ولی روسها از بحث در این خصوص استنکاف میورزیدند؛ به جای آن آنان از انحلال حزب توده در آذربایجان به منظور ایجاد یک پایگاه حمایتی گسترده تر، تأسیس فرقه موکرات آذربایجان حمایت میکردند. پایگاههای اجتماعی، منافع و سیاستهای دو حزب بسیار متفاوت بودند. جعفر پیشهوری، بنیانگذار فرقه دموکرات از حزب توده و روشنفکران فارس آن که مارکسیسم اروپای غربیشان با لنینیسم پیروان آذریش متفاوت بود متنفر بود. به هر حال، حزب خود او نسبت به تأثیرپذیری از شوروی حتی حساستر بود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#34
Posted: 6 Apr 2014 21:28
فرمانده شوروی در میاندوآب سران قبایل کرد را جمع کرد و آنها را به باکو در جنوب روسیه فرستاد. در اواخر سپتامبر ۱۹۴۵ در آنجا نخست وزیر آذربایجان شوروی به آنها گفت که نه حزب ملیگرای خودشان، کومله ژیان کردستان، نه حزب توده مطلوب نیستند، آنها باید درون خودمختاری آذربایجان اهدافشان را تعقیب کنند و این که باید خود را حزب دموکراتیک کردستان بخوانند.
یکی از شمارههای روزنامه آذربایجان، ارگان فرقه با تصویری از استالین، رهبر شوروی که در آن به ترکی نوشتهاست: نطق بزرگ رهبر بزرگ، کشوری بزرگ... در کشور همسایه و بزرگمان، اتحاد شوروی، انتخابات در حال برگزاری است... این انتخابات آزاد ترین انتخابات دنیا و بر اساس قانون اساسی است که استالین در سال ۱۹۳۶ به تصویب رساندهاست...
باید در خاطر بماند که جنبش آذربایجان فقط مخلوق فشارهای شوروی نبود. آذریها با وجود برخورداری از حمایت شوروی، تا حدی به روند متمرکزسازی اعمال شده در دوره رضا شاه و به واکنش نشان میدادند و به بی کفایتی، فساد و تبعیض دولت مرکزی در حق این استان واکنش نشان میدادند؛ کردها، در بین دیگر چیزها، با تلاشهای دولت برای عشایرزدایی مخالفت میکردند. نتیجتاً هم برای آذریها و هم کردها دغدغهای برای هویت درون گروههای عمومی خودشان در نتیجه اشغالگری شوروی در ۱۹۴۱ وجود داشت. حزب توده با توصیف کردن آن چه در درجه اول تفاوتهای گروهی و منطقهای بود به عنوان طبقه (آذربایجان تنها دوازده شهر با جمعیت بالای ۱۰۰۰۰ نفر داشت و تعداد زیادی کارگر کارخانه فقط در تبریز بودند)، در سایه حمایت اشغالگری شوروی محبوبیت کسب کرد و وقتی تاکتیکهای شوروی عوض شد، آن چه را فرقه دموکرات با گروهی آماده از هواداران شد، فراهم آورد (گرچه از نه وزیر کابینه فقط یکی از عضو سابق حزب توده بود)
پایان جنگ و تأسیس حکومت
پس از متارکه جنگ با ژاپن در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵، ایران به علاقه شوروی به جنبش آذربایجان و موارد تکراری دخالت در استان، اعتراض کرد و مورد بی اعتنایی شوروی قرار گرفت که فقط نامه مجددی در خصوص تقاضای امتیازات نفتی فرستاد. شورویها در پاییز در مناطق کلیدی تسلیحات توزیع کردند و در اکتبر و نوامبر از خیزشهای وسیع در سراسر استان حمایت کردند. وقتی بریتانیا و روسیه ایران را در ۱۹۴۱ اشغال کردند، بریتانیاییها مهمات ارتش ایران را در تهران به غنیمت گرفتند. وقتی شورویها نسبت به اسلحههای درون آن ابراز تمایل کردند، بریتانیاییها آن را بهشان دادند ولی شماره سریالشان را ضبط کردند. اسلحههای جمع آوری شده از فداییان در تبریز پس از سقوط جمهوری دموکرات تقریباً در همه موارد با آنهایی که به ارتش سرخ تحویل داده شده بود مطابقت میکرد. وقتی ژاندارمری ایران سعی کرد بر شورشیان تازه مسلح شده تسلط یابد شورویها ایجاد مشکل کردند و مجبورشان کردند کنار بروند. همه مسیرهای اصلی ورودی به استان تا ۱۹ نوامبر به تسخیر فرقه دموکرات درآمد؛ ارتباطات قطع شد و شورویها ۱۵۰۰ نیروی ایرانی را در قزوین متوقف کردند. تبریز تا ۱۰ دسامبر در دست فرقه دموکرات بود؛ کمی بعد یک مجمع ملی تازه افتتاح شده دولت خودمختار آذربایجان با پیشهوری به عنوان نخست وزیر را اعلام کرد. در ۱۵ دسامبر، قاضی محمد یک قاضی موروثی و رهبر مذهبی مهاباد جمهوری مهاباد را برپا کرد.
دلیل استالین برای حفظ حدوداً ۳۰۰۰۰ نیرو در آذربایجان پس از جنگ این بود که آنها به عنوان احتیاطی علیه اقدامات خرابکارانه و خصمانه عمل میکنند. او به احتمال قویتر از علایق امنیتی سوی جنوبیش حفاظت میکرد از مداخله انگلیسی-آمریکایی در آن چه احساس میکرد حوزه نفوذش است جلوگیری میکرد، و از فرصتهای فراوانی که اشغالگری به او میداد سوء استفاده میکرد با نگاهی به دولت تهران و شاید ایجاد شرایطی که در بلند مدت به شوروی به بندرهای آب گرم دسترسی بدهد. یک دولت دوست در آذربایجان و امتیازات نفتی هر دو وسیلهای بدین منظور بود.
درون آذربایجان، پیشهوری اهمیت تفاوتهای طبقاتی را پایین آورد و بر نزاع گروهی تمرکز کرد و با پشتیبانی شوروی دو رفرم را آغاز کرد: بازتوزیع زمین در تملک غیر آذربایجانی (که در ۶۸۷ تا از بیش از ۷۰۰۰ روستا مصادره شد) و ملی سازی بانکهای بزرگتر. او همچنین شروع به کار در خصوص جادهها کرد که شدیداً مورد نیاز بود، برای کارگران مقرری رفاهی ایجاد کرد و ترکی آذری را زبان رسمی آذربایجان اعلام کرد. این رفرمها -حداقل مقاصدی که آنها را برمی انگیخت- محبوب بودند، ولی دشواریهای اقتصادی (در درجه اول نتیجه آب و هوا و برداشت محصول بد) او را مجبور ساخت از کشاورزان و اربابان پول بیشتری از آن چه در نظام قدیمی مطالبه میشد طلب کند. آذربایجان با نیروی پلیسی که از ان کا وه ده شوروی الگوبرداری شده بود، تبدیل به حکومتی پلیسی شد. حتی آنان که حکومت پیشهوری برایشان مساعد بود، سوء استفاده او از قدرت را محکوم کردند.
در این بین ایران در ۱۹ ژانویه ۱۹۴۶ خواستار تفحص در خصوص مداخله روسیه در امور داخلی ایران شد. در فوریه و مارس ۱۹۴۶ شورویها تلاش کردند به احمد قوام (قوام السلطنه) نخست وزیر فشار بیاورند تا خودمختاری فرقه دموکرات را به رسمیت بشناسند و به ایجاد یک شرکت نفتی ایرانی-شوروی تن در بدهد؛ آنان در تعارض با معاهده سه جانبه اعلام کردند تا نظم مستقر نشود و رویه خصمانه ایران خاتمه نیابد آذربایجان را تخلیه نخواهند کرد. تاریخ تعیین شده از سوی معاهده سه جانبه برای عقب نشینی همه قشون خارجی از ایران تا ۲ مارس سر رسید، قشون بریتانیایی و آمریکایی عقب نشینی ککردند ولی قشون شوروی نکرده بودند. در جریان سه هفته بعدی ۲۰۰ تانک و ۲۵۰۰ وسیله نقلیه سنگین تقویتی شوروی وارد تبریز شدند و در جنوب به سوی قزوین، غرب به سوی مرز ترکیه، و جنوبغربی به سوی مرز عراق مستقر شدند. تفسیرهای متفاوتی از استقرارهای بعدی میشود. انگیزه شوروی و حرکتهایشان که احتمال کودتا را نشان میدهد هرچه که بود، با دیپلماسی استادانه ایران و حمایت محکم آمریکا از پرونده ایران در سازمان ملل متحد خنثی شد. شورویها نهایتاً موافقت کردند عقب نشینی کنند ولی فقط پس از مباحثات مفصل در این خصوص در سازمان ملل و تعهد قوام به تصویب رساندن موافقتنامه استخراج نفت در شمال ایران ظرف هفت ماه !!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#35
Posted: 6 Apr 2014 21:31
افول و سقوط حکومت
در این حین، فرقه دموکرات هنوز در آذربایجان مستقر بود. گرچه بدون حضور شوروی اقتدار آن شروع به افول کرد. با وجود یک توافق با دولت مرکزی که به آذربایجان خودمختاری قابل توجهی میداد و به فرقه دموکرات اجازه میداد در قدرت کامل بماند، مذاکرات شکست خورد. تأثیرگذاری هم قوام و هم شاه در حل وشعیت در آذربایجان مهم بود و میتواند بدین شکل جمعبندی شود: رفتن شورویها نظامیان را قادر ساخت مخالفین حکومت تبریز را مسلح کنند؛ بلوایی توسط عشایر قشقایی و بختیاری دولت قوام را قادر ساخت اقتدار دولت مرکزی را بر همه ایران اعمال کند و به نظامیان دستور بدهد که آذربایجان بروند تا نظم را در جریان انتخابات (که فقط با حضور نیروهای امنیتی قادر به برگزاری بود) برقرار کنند. نیروهای ایرانی در مواجهه با تهدید شوروی و با حمایت غیررسمی ایالات متحده در شورای امنیت در صورت بروز هرگونه مشکل، در ۹ دسامبر ۱۹۴۶ شروع به حرکت به سوی آذربایجان کردند. پیشهوری تا ۲۱ آذر ۱۳۲۵/ ۱۳ دسامبر ۱۹۴۶ به باکو گریخته بو و نیروهای ایرانی وارد تبریز شده بودند. قاضی محمد دو روز بعد تسلیم شدن مهاباد را اعلام کرد. جمهوریها تقریباً یک سال پس از اعلام موجودیت شان فروپاشیدند. در این روند، چند صد شورشی کشته شدند، در حالی که حدوداً ۱۰۰۰ آذربایجانی و ۱۰۰۰۰ کرد تحت رهبری ملا مصطفی بارزانی به شوروی گریختند. ردیفهای اجساد تلوتلوخوران بر چوبههای دار در بسیاری از میدانهای آذربایجان و شمال کردستان ماهها یاداوران ترسناک این حکومتها بودند. یک روند پیچیده انتخاباتی در ایران که از ژانویه شروع شده بود در ژوئن ۱۹۴۷ پایان یافت. مجلس پانزدهم در ژوئیه افتتاح شد و به توافق بحث برانگیز نفتی با اتحاد شوروی رای نداد. سپس توافق با رای ۱۰۲ به ۲ رد شد و مسائل ناشی از اشغال آذربایجان توسط شوروی نهایتاً پایان یافت
چگونگی تشکیل فرقه
یکی از شمارههای روزنامه آذربایجان، ارگان فرقه با تصویری از میرزا حسن رشدیه، اولین مؤسس مدارس جدید در ایران
یکی از شمارههای روزنامه آذربایجان، ارگان فرقه با تصویری از استالین، رهبر شوروی که در آن به ترکی نوشتهاست: نطق بزرگ رهبر بزرگ، کشوری بزرگ... در کشور همسایه و بزرگمان، اتحاد شوروی، انتخابات در حال برگزاری است... این انتخابات آزاد ترین انتخابات دنیا و بر اساس قانون اساسی است که استالین در سال ۱۹۳۶ به تصویب رساندهاست...
در سال ۱۳۲۴، جنگ جهانی دوم به پایان رسیده بود ولی نیروهای نظامی شوروی همچنان در آذربایجان حضور داشتند. پیشهوری که به نمایندگی شهر تبریز در مجلس شورای ملی انتخاب شده بود به علت نفوذ سیاستمداران وابسته به دربار از حق نمایندگی خود محروم شد و با وجود حمایت سیاستمداران ملی همچون محمد مصدق موفق به دریافت اعتبارنامه نگشت
این امر یکی از انگیزههای او برای شرکت در تلاش دولت شوروی در تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان و فعالیت برای خودمختاری آذربایجان توسط وی بود
پس از تشکیل فرقه، شاخه آذربایجان حزب توده، خود را منحل کرده و به اعضای آن شاخه دستور داد که به فرقه بپیوندنددبیر کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان، صادق پادگان بود. پادگان مامور جدایی کمیته ایالتی و ادغام آن با فرقه دموکرات، میشود. پس از رایزنیهای نهایی بین پیشهوری، بادگان و شبستری، بادگان به تهران میرود تا کمیته مرکزی حزب توده را از تصمیمی که گرفته شده بود آگاه کند.
فریدون کشاورز عضو کمیته مرکزی حزب توده و نماینده وقت مجلس در این باره مینویسد:
"روز قبل از اعلام تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان، کمیته مرکزی حزب در منزل من جلسه داشت، زیرا من مصونیت پارلمانی داشتم و دفتر حزب در اشغال سربازان بود... من در جلسه بودم که مرا صداکردندکه پادگان، دبیر تشکیلات ایالتی حزب در آذربایجان از تبریز آمده و کار فوری دارد... او را به جلسه بردم... او در جلسه گفت: «من از تبریز حالا رسیدهام و فوری باید برگردم. من آمدهام به شما اطلاع بدهم که فردا تمام سازمان حزب ما در آذربایجان، از حزب توده ایران جدا شده و به فرقه دموکرات آذربایجان، که تشکیل آن فردا اعلام خواهد شد میپیوندد.» کمیته مرکزی، ایرج اسکندری را مامور کرد که نامه اعتراضی در این باره به حزب کمونیست شوروی بنویسد و او نیز نوشت ولی هیچ وقت جواب این نامه نرسید. "
کنگره فرقه دموکرات آذربایجان
نخستین کنگره فرقه دموکرات آذربایجان ۲۹ آبان افتتاح گردید و پس از آن بیانیه خود مختاری (حکومت محلی) اعلام شد. بار دیگر مجلس ملی آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تشکیل شد و با اصرار در جدا نشدن آذربایجان از ایرانیک دولت محلی به رهبری آقای پیشهوری و بدون وزارت خارجه انتخاب شد. در شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان خواستار خودمختاری آذربایجان شد.
پس از مدتی فرقه با حمایت ارتش شوروی که در آن زمان شمال ایران در اشغالشان بود، با انجام چند کودتا تقریباً بر کل آذربایجان ایران چیره یافتند. مقاومت پادگان ارومیه (به فرماندهی سرهنگ زنگنه) برخلاف پادگان تبریز (به فرماندهی سرتیپ درخشانی) بسیار شدید بود و تنها با دخالت مستقیم ارتش سرخ، پس از یک هفته، پادگان ارومیه شکست خورد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#36
Posted: 6 Apr 2014 21:46
پیشهوری خودمختاری آذربایجان را اعلام کرد
در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ سید جعفر پیشهوری، رهبر فرقه دموکرات، تاسیس حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد و درست یک سال بعد در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ در برابر حمله قوای ارتش، عقبنشینی کرد و به باکو گریخت و در ۲۰ تیر ۱۳۲۶ در یک سانحه اتومبیل در این شهر کشته شد.
سید جعفر پیشهوری در ۱۲۷۲ در روستای زاویه خلخال به دنیا آمد. در ۱۲۸۴ به همراه والدین خود رهسپار باکو شد و در آنجا به تحصیل و کار پرداخت. با پیروزی انقلاب بلشویکی، جذب کمونیسم شد و در ۱۲۹۷ در ۲۵ سالگی به عضویت کمیته مرکزی «حزب عدالت» و دفتر سیاسی آن درآمد. در اردیبهشت ۱۲۹۹ همراه با قوای ارتش سرخ که در تعقیب روسهای سفید وارد گیلان شده بودند، به ایران آمد و به همراه تعداد دیگری از اعضای حزب عدالت در ۳۰ خرداد ۱۲۹۹ اولین کنگره حزب کمونیست ایران را در بندر انزلی برپا داشتند. در این کنگره، پیشهوری عضو کمیته مرکزی حزب شد. او ارگان حزب کمونیست در رشت را نیز منتشر کرد و مدیریت آن را برعهده گرفت. مدتی با عوامل جناح چپ نهضت جنگل از جمله احسانالله عمواوغلی همکاری کرد اما پس از شکست نهضت جنگل به باکو رفت و وارد فعالیتهای مطبوعاتی شد. در ۱۳۰۴ رابط حزب کمونیست ایران و «کمینترن» شد. در ۱۳۰۶ در کنگره دوم حزب کمونیست ایران که در شهر رستوف در نزدیکی مسکو برگزار شد، دبیر کمیته مرکزی و تشکیلاتی حزب در تهران شد. او سپس به تهران آمد اما در ۶ دی ۱۳۰۹ دستگیر شد و تا پایان حکومت رضاخان به مدت ۱۱ سال در زندان ماند. او در تمام طول دوران زندان عضویت خود در حزب کمونیست را انکار کرد. پیشهوری در اسفند ۱۳۱۸ در دادگاه جنایی به جرم تبلیغ کمونیسم و عضویت در حزب کمونیست به ۱۰ سال زندان محکوم شد. در دوران محکومیت میان وی با اکثر هم حزبیهایش اختلافات شدیدی بروز کرد که یکی از علل آن اصرار پیشهوری در کتمان سمت حزبی و سوابق خود بوده است.
پیشهوری پس از آزادی از زندان در ۱۳۱۹ مدتی به کاشان تبعید شد. در مهر ۱۳۲۰ در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب شد و به همراه ایرج اسکندری اولین مرامنامه حزب را نوشت ولی به علت اختلاف با سایر اعضا، از حزب توده فاصله گرفت و در خرداد ۱۳۲۲ انتشار روزنامه «آژیر» را در تهران آغاز کرد. در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب شد ولی در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ اعتبارنامهاش به دلیل کمونیست بودن وی رد شد. در مرداد ۱۳۲۴ روزنامه آژیر نیز توقیف شد.
پیشهوری در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ حزب دموکرات آذربایجان را بنیان نهاد و در ۲۱ آذر این سال حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد. ۴۰ روز بعد از آن، در دوم بهمن سال ۱۳۲۴ از سوی حزب دموکرات کردستان در شهر مهاباد «جمهوری خودمختار» اعلام شد. تشکیل جمهوریهای خودمختار آذربایجان و کردستان از تبعات حضور درازمدت نیروهای شوروی در ایران و ناشی از شکست روسیه در کسب امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت دریای خزر از دولت ایران بود. در آن زمان استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، مازندران، نیمی از استان کردستان و همچنین بخشهای وسیعی از شمال استان خراسان تحت اشغال نظامیان روس بود. حضور نیروهای نظامی روسیه در خاک ایران و امتناع آنان از خارج شدن از شهرهای شمالی کشور مغایر با تعهدات مسکو در اجلاس سران آمریکا و روسیه و انگلیس در تهران بود.
روسها خروج نیروهایشان از ایران را به اخذ امتیاز استخراج نفت ایران در دریای خزر کردند و البته امتیازات مشابهی که دولت وقت ایران بلافاصله پس از اجلاس سران متفقین در تهران به آمریکا و انگلیس واگذار کرده و استخراج نفت در نواحی جنوب شرقی ایران را در پیمانی محرمانه به شرکتهای نفتی آمریکا و انگلیس و هلند سپرده بود ـ اسفند ۱۳۲۲ ـ روسها را در پافشاری برخواستهشان مصممتر ساخته بود. پس از آنکه درخواست آنان در مجلس چهاردهم رد شد، دولت روسیه خروج نظامیان خود از شمال ایران را منتفی دانست.
تحریکهای قومی در دو استان آذربایجان و کردستان و حمایت روسیه از این اقدامات، جلوهای از عکسالعمل مسکو در برابر حکومت ایران بود. از طرفی حزب توده نیز که در سایه حضور نظامی شوروی در داخل ایران موفق شده بود هشت کرسی مجلس شورای ملی را در چهاردهمین دوره قانونگذاری ایران به نمایندگان خود اختصاص دهد به کمک این عده و به مدد فشار تبلیغاتی سعی در متقاعد ساختن دولت ایران به واگذاری امتیاز استخراج نفت دریای خزر به شوروی داشت. حزب توده که به تازگی تأسیس شده بود در همین راستا اقدامات میتینگهای بزرگ و کوچکی را نیز در تهران و یا در شهرهای شمالی کشور به نفع توقع روسها و علیه مجلس و دولت براه انداخت.
ظهور احزاب دموکرات در آذربایجان و کردستان حاصل این تحولات بود. این دو حزب با فاصله اندکی از یکدیگر بین شهریور تا آبان ۱۳۲۴ در دو استان مذکور تاسیس شدند و میرجعفر باقروف، رییسجمهور و دبیرکل حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی که با محافل حزبی هر دو استان در تماس مستقیم بود، مهمترین عامل اجرایی سیاستهای روسیه در این تحولات به شمار میرفت. سیدجعفر پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان رهبری احزاب دموکرات را برعهده گرفتند.
تقریبا همه روزه رادیو مسکو از جمهوریهای خودمختار کردستان و آذربایجان ایران به نیکی یاد میکردند. این در حالی است که به اعتراف اکثر مورخان بیطرف، نه در آذربایجان و نه در کردستان، زمینهای برای اینگونه شورشهای قومی وجود نداشته و احزاب دموکرات به دلیل ارتباط آشکار با نظامیان اشغالگر روسیه، هیچگاه در دو منطقه یاد شده با استقبال مردمی مواجه نبودهاند.
تشکیل دو حزب دموکرات کردستان و آذربایجان و حوادث بعدی آن از جمله خلع سلاح تدریجی کلانتریها و پادگانها و تشکیل پارلمان محلی و دولت محلی و ارتش محلی و اجرای خودسرانه احکام اعدام و مخالفت با تدریس زبان فارسی در مدارس و غیره که تعرض به تمامیت ارضی کشور بود، دولت وقت ایران را واداشت تا تحت تأثیر فشار افکار عمومی مردم، ارتش را برای سرکوبی تجزیه طلبان و عاملان فتنه آذربایجان و کردستان، روانه منطقه سازد. ولیکن سربازان روسی که همچنان در خاک ایران حضور نظامی داشتند و برای خود در شمال کشور پادگان نظامی و پستهای بازرسی و قلمرو امنیتی تعیین کرده بودند، مانع از آن شدند که نیروهای ایرانی از محدوده شهرک شریفآباد در شش کیلومتری قزوین جلوتر بروند.
این برخورد نیز خود یکی دیگر از جنبههای تیرگی شدید روابط موجود میان ایران و شوروی بود. در این میان حزب توده تبلیغات فراوانی به نفع سیاست روسها و توقعات آنان از دولت ایران انجام داده و حمایت این حزب از احزاب دموکرات کردستان و آذربایجان عامل موثری در تقویت آنان بود. حزب توده در کردستان حتی فعالیتهای خود را تحت پوشش حزب دموکرات کردستان انجام میداد و به این حزب به عنوان کمیته ایالتی حزب توده مینگریست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#37
Posted: 6 Apr 2014 21:49
در آن زمان اصرار روسها به کسب امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت ایران در دریای خزر، حضور نظامی آنان در شهرهای شمالی ایران، حمایت سیاسی و نظامی آنها از حزب توده و یا احزاب دموکرات کردستان و آذربایجان، اشکال متفاوت دخالت مسکو در امور داخلی ایران تلقی میشد. از این رو با اوجگیری اختلافات ایران و شوروی دولت وقت ایران ـ ابراهیم حکیمی ـ در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۲۴ در نامهای به دبیرکل سازمان ملل از وی خواست برای پایان دادن به این مداخلات که ناقض تمامیت ارضی کشور و بیحرمتی به حق حاکمیت ملی مردم ایران بود، اقدام کند. شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز در پی تشکیل اجلاس ویژهای از دولتین تهران و مسکو خواست اختلافات خود را از طریق مذاکره و گفتوگو حل و فصل نمایند.
در پی این درخواست و جنگ تبلیغاتی شدیدی که دولت ابراهیم حکیمی در تهران علیه روسها براه انداخته بود، استالین در روز اول بهمن ماه سال ۱۳۲۴ سفیر خود را از تهران فراخواند و روابط دیپلماتیک خود با ایران را در شرایطی که دهها هزار سرباز روسی در خاک ایران حضور نظامی داشتند، قطع کرد. شاه ایران که نگران ادامه حکومت خود بود و از آینده تیرگی با روسها میهراسید با اقدام دولت حکیمی در بردن شکایت علیه روسها به سازمان ملل مخالف بود و لذا به دنبال اعلام قطع رابطه شوروی با ایران، حکیمی را مجبور به استعفا کرد و در ششم بهمن احمد قوام ـ قوامالسلطنه ـ را به نخستوزیری کشور گماشت. این چهارمین بار در عصر پهلوی و دومین بار در دوران حکومت محمدرضا پهلوی بود که قوام مامور تشکیل کابینه میشد.
قوامالسلطنه به محض احراز دور جدید نخستوزیری خود بلافاصله تلگرافهایی مبنی بر اینکه سیاست خارجی دولت او بر اساس مودت و دوستی عمیق و احترام متقابل مبتنی است، به رهبران آمریکا، روسیه و انگلیس مخابره کرد. استالین که قوام را «سیاستمدار بزرگ شرق» نامیده و حزب توده را نیز وادار به حمایت از او کرده بود، در جواب این تلگراف پیام دوستانهای برای قوام فرستاد و چون قوام تمایل خود را برای رفتن به مسکو و شروع مذاکرات مستقیم با دولت شوروی به منظور رفع اختلاف اعلام داشته بود، لذا از طرف دولت شوروی به او اطلاع داده شد که سفر قوام به مسکو موجب مسرت خاطر اتحاد جماهیر شوروی خواهد بود. دولت شوروی از همان بدو انتخاب قوام نخستوزیری ایران میدانست که میتواند بدون آنکه گرفتار درگیریهای سیاسی - بینالمللی شود، امتیازات مورد نظر خود را از دولت ایران کسب کند. قوام که در هفتم بهمن ۱۳۲۴ از سوی شاه به نخستوزیری منصوب شد در هیجدهم همان ماه کابینه خود را به مجلس معرفی کرد و ۱۰ روز بعد در ۲۸ بهمن در جلسه علنی مجلس شورای ملی خبر سفر قریبالوقوع خود به مسکو را به اطلاع نمایندگان رساند و فردای همان روز با یک هواپیمای روسی اعزامی از شوروی در رأس یک هیات ۱۲ نفره تهران را به مقصد مسکو ترک کرد. قوام در این سفر که تا ۱۵ اسفند همان سال به طول انجامید، در جریان ملاقات با استالین و مولوتف وزیر خارجه شوروی توانست موافقت آنان را برای تعیین سفیر جدیدشان در ایران جلب کرده و همچنین درباره استخراج مشترک نفت دریای خزر توسط ایران و شوروی از طریق تاسیس یک شرکت مختلط نفتی توافق به عمل آورد. در پی این توافق مولوتف مدعی شد که مساله کردستان و آذربایجان ایران یک مساله داخلی است و ابقاء یا انحلال احزاب دموکرات در این دو استان ارتباطی به اتحاد شوروی ندارد. وی سپس به طور شفاهی قول داد به تدریج بخشی از نیروهای خود را از قسمتهای شرقی خاک ایران مانند مشهد و سمنان و شاهرود و غیره که دارای اوضاع آرامی بودند خارج کند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#38
Posted: 6 Apr 2014 21:55
قوام پس از انعقاد معاهده نفت با سفیر شوروی و به موازات خروج نظامیان روسی از شمال ایران، به عنوان گام دیگری در جهت کمک به بهبود روابط ایران با همسایه شمالی در تاریخ دهم مرداد ۱۳۲۵ اقدام به ایجاد یک کابینه ائتلافی با حزب توده کرد و در این رابطه سه پست مهم دولتی یعنی وزارت بازرگانی، وزارت بهداری و وزارت فرهنگ را به ترتیب به سه نفر از اعضای حزب توده به نامهای ایرج اسکندری، مرتضی یزدی و فریدون کشاورز سپرد.
تقویت تدریجی مواضع سیاسی نظامی دو جمهوری کردستان و آذربایجان و ناتوانی و بیکفایتی دولت وقت ایران در حل این مشکل پیامدهای نامطلوبی در نقاط دیگر کشور به همراه داشت. در ماههای نیمه اول سال ۱۳۲۵ شورشهای مشابهی در استان فارس توسط خوانین و فئودالهای ایل قشقایی به راه افتاد که با غارت و چپاول و تجاوز به نوامیس مردم و حمله به پادگانها و کلانتریهای دولتی همراه بود. شکل محدودتر این حوادث در بوشهر نیز اتفاق افتاد. این هرج و مرج و ناامنی منجر به استعفای اعضای تودهای کابینه قوام در ۲۵ مهرماه همان سال شد و در نتیجه به عمر ۷۵ روزه دولت ائتلافی خاتمه داد.
استعفای اعضای تودهای کابینه قوام در پی حوادث جنوب کشور و در اعتراض به ضعف و بیکفایتی دولت در سرکوب آنها اتفاق افتاد. این در حالی بود که حزب توده، از حضور نظامی روسیه در شمال ایران و از تجزیهطلبی احزاب دموکرات در آذربایجان و کردستان حمایت میکرد و آنها را ناقض حاکمیت ملی کشور نمیدانست. در پی خروج نظامیان روسی از شمال ایران، حکومت شاه در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ دستور حرکت ارتش به استانهای کردستان و آذربایجان را صادر کرد. روسها از دو حزب دموکرات خواستند در برابر تهاجم نظامی حکومت مرکزی مقاومت نکنند و عقبنشینی نمایند.
در نتیجه سیدجعفر پیشهوری، رئیس حزب دموکرات آذربایجان علیرغم در اختیار داشتن یک میلیون قبضه اسلحه از طریق مرزهای شمالی کشور به شوروی گریخت. در عین حال در نتیجه برخورد خونینی که میان ارتش و اعضا و هواداران مسلح وابسته به حزب دموکرات رخ داد، صدها نفر از طرفین کشته یا مجروح شدند و تعداد زیادی نیز توسط سربازان رژیم شاه دستگیر گردیدند. علاوه بر این بیش از ۳۰ هزار تن از مردم نیز خانه و کاشانه خود را به سوی مرزهای شمالی کشور ترک گفتند و بسیاری از آنها به ناچار وارد آذربایجان شوروی شدند. به طوری که در سال ۱۳۲۶ روزنامههای باکو تعداد پناهندگان آذربایجان را نزدیک به ۲۰ هزار نفر ذکر کردند.
شعر مذبوحانه پیشه وری برای خلق آذربایجان
بنابر گزارش کلنل پایبوس تا ورود نیروهای دولتی مردم حدود ۳۰۰ تن از اعضای فرقه دموکرات که بیشتر نیروهای مسلح حزب که از قفقاز به ایران آمده بودند را کشته بودهاند که با ورود ارتش این کشتارها متوقف شد. نشریه «آزادلیق یولوندا موبارزه» که وابسته به حزب دموکرات بود آمار کشته شدگان را با درج نام و مشخصات حدود ۴۰۰ نفر عنوان کرد
اما قاضی محمد که خود از روحانیون کردستان بود به تصور آنکه میتواند به گونهای با ارتش کنار آید، در مقام رییسجمهوری مهاباد و رهبر حزب دموکرات کردستان به افراد خود دستور داد حتی یک گلوله به طرف سربازان ارتشی شلیک نکنند. ارتش رژیم شاه که دو ماه پس از سرکوبی خونین غائله آذربایجان به سوی کردستان به راه افتاده بود، در اوایل اسفند ۱۳۲۵ بدون درگیری وارد مهاباد شد. قاضی محمد خواستار گفتوگو با فرمانده ارتش گردید و گفتوگوهای محدودی نیز صورت گرفت و لیکن سرانجام وی به اتفاق برادران و بستگانش و اکثر کسانی که در تشکیل حزب دموکرات کردستان نقشی ایفاء کرده بودند، به فاصله یک هفته پس از ورود ارتش به مهاباد بازداشت شدند. قاضی محمد در دهم فروردین ۱۳۲۶ به همراه سه نفر دیگر از جمله سیف قاضی وزیر جنگ کردستان و برادر قاضی محمد، در تهران بدار آویخته شدند. سپس سه نفر دیگر از همدستان وی در هفدهم همان ماه در مهاباد و ۱۵ نفر دیگر در سقز اعدام شدند.
افراد ملامصطفی بارزانی نیز در حین ورود ارتش به مهاباد به تدریج در جریان یک رشته درگیری با سربازان شاه موفق شدند همراه با خود وی به خاک شوروی بگریزند. بدین ترتیب غائله دو حزب دموکرات در کردستان و آذربایجان فرونشانده شد
پانزدهمین دوره مجلس قانونگذاری ایران پس از یک دوره فترت پر حادثه در ۲۵ تیرماه ۱۳۲۶ افتتاح شد و کار رسمی خود را در ششم مرداد همان سال آغاز کرد. مجلس پانزدهم به دولت ترمیم شده احمد قوام در ۲۲ شهریورماه ۱۳۲۶ رای اعتماد داد و همچنین قرارداد نفتی منعقده میان ایران و شوروی را پس از یک بحث طولانی در جلسه علنی مورخ ۲۹ مهرماه همان سال با اکثریت آراء مردود و باطل دانست.
با رد این قرارداد روسها متحمل ۳ شکست اساسی شده بودند.
نخستین شکست، سرکوب جمهوریهای تحتالحمایه و دستنشانده آنان در آذربایجان و کردستان بود.
دومین شکست نیز استعفای کابینه ۷۵ روزه ائتلافی قوام
و بالاخره سومین شکست، رد تقاضای امتیازخواهانه دولت شوروی در مجلس دوره پانزدهم بود.
در پی این تحولات روسها آنچنان به خشم آمده بودند که در نخستین جلسه حزب کمونیست شوروی پس از رد پیشنهاد تاسیس شرکت مختلط استخراج نفت در مجلس پانزدهم، سخن از احتمال مداخله وسیع نظامی شوروی در خاک ایران به میان آمد، اما مسلم این بود که در آن شرایط سیاسی موقعیت بینالمللی روسها هرگز اجازه تکرار چنین تعرضی را نمیداد. پس از رد تقاضای روسها در مجلس دوره پانزدهم آمریکا بلافاصله یک کمک ۲۵۰ میلیون دلاری در اختیار دولت قوام قرارداد و یک معاهده نظامی نیز در ۲۹ آذر ۱۳۲۶ با وی منعقد ساخت. هدف از این اقدامات در ظاهر امر تقویت موضع دولت ایران در برابر انتظارات روسها و در حقیقت زمینه سازی برای گسترش نفوذ آمریکا در داخل ایران بود.
.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#39
Posted: 6 Apr 2014 22:03
اتحاد شوروی و انقلاب ایران
انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران هر چند كه از جهات مختلفی بخصوص علاقه رهبران آن به احیای سنت و در آمیختن مذهب و سیاست، پدیده ای منحصر به فرد بود، اما شعارهای رایج در انقلاب، عموما از افكار چپگرایانه حاكم بر جنبشهای جهان سومی در نیمه دوم قرن ۲۰ تاثیر گرفته بود.
در واقع، حمایت آیتالله خمینی از "كوخ نشینان" و "مستضعفین"، موضع گیری او علیه "كاخ نشینان" و "مرفهان بی درد" و ضدیتش با "استكبار جهانی" ترجمانی از شعارهای حمایت از طبقه كارگر، مبارزه با بورژوازی بخصوص بورژوازی كمپرادور و مبارزه با امپریالیسم بود كه توسط گروه ها و جنبش های چپ مطرح و تبلیغ می شد.
البته آیتالله خمینی همه این شعارها را با ادبیاتی مذهبی كه گویا از ادبیات دكتر علی شریعتی هم تاثیر پذیرفته بود، مطرح می كرد و هدفش نیز نه پیروی از جریان چپ، بلكه به گونه ای پیچیده به چالش گرفتن این جریان بود.
حزب توده ایران كه در آن سال ها تصور میشد روابط بسیار نزدیكی با اتحاد جماهیر شوروی دارد، به همراه سایر گروه های ماركسیستی از انقلاب ایران دفاع می كرد و شعارهای مطرح شده از سوی آیت الله خمینی را "مترقی" و "ضد امپریالیستی" می دانست.
با این حال، نمیتوان موضع حزب توده در مقابل انقلاب ایران را دقیقا موضع اتحاد جماهیر شوروی به شمار آورد، زیرا مسكو در آن زمان پدیدههای بینالمللی را در چارچوب نوع تعامل خود با جهان غرب به رهبری آمریكا در چارچوب جنگ سرد ارزیابی و قضاوت می كرد.
در حقیقت، همزمان با انقلاب ایران، روسها درگیر منازعه داخلی افغانستان بودند، جایی كه دو حزب خلق و پرچم در حال منازعه ای خونین برای تسلط بر این كشور بودند.
تحولات داخلی افغانستان در آن زمان، جهان غرب را به شدت نسبت به نیات اتحاد شوروی بدبین كرده بود و برخی تحلیلگران بر این باور بودند كه لئونید برژنف رهبر وقت شوروی قصد دارد تا از طریق كنترل افغانستان به وصیت نامه پطر كبیر مبنی بر لزوم دسترسی كشورش به آبهای گرم اقیانوس هند عمل كند.
اینكه آیا هدف آقای برژنف در افغانستان، هموار كردن راه دسترسی كشورش به اقیانوس هند بوده است یا خیر، محل ابهام است، اما در آن دوره روسها از آنچه سبب تحریک آمریكا و متحدانش علیه شوروی شود نیز بیمناک بودند.
بر این اساس، شوروی نمی خواست به گونه ای در مسائل انقلاب ایران درگیر شود كه سوء ظن جهان غرب نسبت به سیاست این كشور را افزایش دهد.
شوروی البته روابط چندان سردی با شاه ایران نداشت، اما اتحاد مستحكم شاه ایران با آمریكا، برای شوروی بدون دردسر و نگرانی هم نبود.
شعارهای آیتالله خمینی و ضدیتش با "استكبار جهانی" ترجمانی از شعارهای حمایت از طبقه كارگر ومبارزه با امپریالیسم بود كه توسط گروه ها و جنبش های چپ مطرح و تبلیغ می شد.
از این رو، احتمال اینكه شوروی از سقوط نظام پهلوی خشنود بوده باشد بسیار است، اما دلایل مستحكمی نیز از نگرانی آنها نسبت به انقلاب ایران وجود دارد.
روسها قاعدتا از مذهبی بودن انقلاب ایران و تاثیر احتمالی آن بر جمهوریهای مسلمان نشین در آسیای مركزی و قفقاز هراسان بودند و نمیدانستند كه رهبری انقلاب ایران در نهایت به چه سمتی حركت خواهد كرد.
به این دلایل، شوروی سیاستی احتیاطآمیز در مقابل انقلاب ایران در پیش گرفت به این امید كه نیروهای چپ از جمله حزب توده به تدریج بتوانند سمت و سوی ضد غربی انقلاب و نظام بر آمده از آن را تقویت كنند.
این اتفاق قاعدتا فاصله ایران از آمریكا و متحدانش را حفظ می كرد، بدون آنكه حساسیت غرب نسبت به اتحاد شوروی را افزایش دهد
احتمالا به همین علت، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، حزب توده نوک حملات تبلیغاتی خود را متوجه جناح "لیبرال" سهیم در حكومت كرد و با جانبداری از جناح روحانیت كه آنها را ضد امپریالیسم میدانست، "لیبرالیسم را جاده صاف كن امپریالیسم" نامید.
در همین حال، حمله ارتش سرخ به افغانستان یک سال پس از پیروزی انقلاب ایران، كه گویا به قصد بركناری حفیظ الله امین رهبر حزب خلق افغانستان از قدرت صورت گرفت، اما از سوی جهان غرب و اسلام به معنای توسعه طلبی شوروی تعبیر شد، زمینههای همكاری ایران و آمریكا علیه روسها را در آن دوره فراهم كرد و ایران با حمایت قاطع از گروه های "جهادی" افغان در این موضوع خاص عملا در كنار آمریكا، مصر، عربستان و پاكستان قرار گرفت.
با این حال، حزب توده در داخل ایران همچنان هدف اساسی خود را دفاع از روحانیت و حذف لیبرالها از قدرت میدانست.
وقتی كه دانشجویان "پیرو خط امام" با اشغال سفارت آمریكا در تهران سبب خروج لیبرالهای مورد نظر حزب توده از قدرت شدند، این حزب اظهار شادمانی كرد، اما چندی نگذشت كه حزب توده نیز متهم به طراحی كودتا علیه نظام نوپای اسلامی شد و برخی از رهبران آن بازداشت و زندانی و برخی دیگر از كشور متواری شدند.
خلاصه آنكه فرانسوا میتران رئیس جمهوری وقت فرانسه در وصف انقلاب ایران گفته بود كه این انقلاب، ایران را از مدار غرب خارج كرد، اما به بلوک شرق هم ملحق نكرد؛ از این رو، توازن قوای جهانی بر اثر این انقلاب به هم نخورد.
.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#40
Posted: 6 Apr 2014 22:17
تحولات جدید در روابط ایران و روسیه
با رأی مثبت روسیه به قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و همچنین اظهارات گلایهآمیز و بعضاً تند رهبران ایران و روسیه نسبت به یکدیگر و نهایتاً اعلام امتناع روسیه از تحویل سامانه دفاعی اس-300 به ایران، به نظر میرسد که روابط دو کشور ایران و روسیه به پائینترین سطح خود در دوره پس از فروپاشی شوروی تنزل یافته باشد. در حالی که در دو دهه گذشته ایران و روسیه بنا به دلایل مختلف روابط نسبتاً نزدیکی با یکدیگر برقرار کرده بودند، رویدادهای اخیر میتواند حاوی معانی و پرسشهای متعددی باشد. با توجه به اهمیت تحولات اخیر در روابط ایران و روسیه، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی طی نشستی به بررسی ابعاد مختلف این تحولات در روابط دو کشور پرداخت. متن حاضر جمعبندی مطالب مطرح شده در این نشست میباشد.
عوامل تغییر سیاست خارجی روسیه در قبال ایران
تقریباً از یک سال پیش به این سو نشانههای سردی در روابط ایران و روسیه مشاهده شد. مجموعهای از رفتارها و تعاملات دوجانبه، نشان دهنده این است که نگرش جدیدی در سیاست خارجی روسیه در حال شکلگیری است. در واقع، اگر قصد پاسخ به این پرسش را داشته باشیم که چرا روابط تهران و مسکو تا این حد تنزل یافته است، باید تغییرات بهوجود آمده در برداشت روسها نسبت به مسائل بینالمللی، مسائل داخلی ایران و رفتارهای ایران در سیاست خارجی را مورد نظر قرار داد.
الف)عوامل تغییر برداشت روسها از مسائل بین المللی
تغییر رفتار آمریکا؛ احتمالاً مهمترین عامل در این زمینه به قدرت رسیدن اوباما در آمریکا است. با توجه به نگرش متفاوت اوباما نسبت به روسیه و نسبت به رابطه این کشور با آمريكا، بسياري از تحلیلگران روسی روی کارآمدن اوباما را فرصتی برای این کشور تلقی میکنند. البته عوامل دیگری مانند مشکلات امریکا در منطقه و بحران اقتصادی که گریبانگیر هر دو کشور شده نیز به این روند کمک کرده است.
مسائل اقتصادی روسیه؛ ارزیابی مردم و نخبگان روس پس از گذشت 20 سال از موقعیت اقتصادی کشور موید آن است که روسیه به تدریج از یک قدرت صنعتی –با برخورداری از 60 تا 70 درصد تولیدات صنعتی و صدور آنها به بازارهای جهانی- به کشوری تبدیل شده است که نزدیک به 80 درصد از صادرات آن مواد خام است. در میان محافل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در روسيه و نیز در مطبوعات و نشریات علمی از این وضعیت با عنوان "جهان سومی شدن" روسیه یاد شده است. تحلیلگران، اين مسئله را نتیجه سیاستهای یلتسین و پوتین ميدانند و معتقدند روسیه که به عنوان یک محور در اقتصاد جهانی در دوره شوروی مطرح بود، اینک به کشوری انرژي محور تبدیل شده است؛ یعنی ابرقدرتی که در بین کشورهای صادرکننده مواد خام نقش اول را پیدا کرده است. این موضوع در روسیه مسئله خوشایندی تلقی نمیشود. علاوه بر این، به لحاظ اقتصادی در چند سال اخیر، بهرغم کمک درآمدهای نفتی به افزایش درآمدهای دولت، تغییر چشمگیری در زیرساختها و نیازهای اقتصادی جامعه روسیه مشاهده نمیشود.
شکل گیری دیدگاه رقابت و همکاری توامان در روسیه؛ این احساس که مردم روسیه بدبخت هستند، احساس جدی در میان روسهاست و اغلب گفته میشود این امر در نگاه روسها به مسائل بینالمللی تاثیرگذار بوده است. روسها به تدریج، به ویژه طی دو سال گذشته، نگاهی رقابتآمیز به مسائل بینالمللی پیدا کردهاند و این دید را که مسائل بینالمللی از طریق نظامی قابل حل و فصل است، کنار گذاشتهاند. بهعنوان نمونه، رابطه روسیه با کشوری مانند ترکیه که از اعضای ناتو است، به این تغییر دیدگاه کمک کرده است؛ چرا که روسیه به آسانی با ترکیه به همکاری اقتصادی میپردازد، در حالیکه رقابت میان روسیه و ناتو بسیار جدی است. حجم مبادلات اقتصادی دو کشور اینک به 32 تا 35 میلیارد دلار بالغ شده است.
مجموعه این عوامل، این نگاه را در روسیه ایجاد کرده است که در مسائل بینالمللی تا حدی باید نگاه رقابتآمیز و خصمانه پوتین به غرب را تعدیل کرد. این مسئله در مجموعهای از سخنرانیهای مدودف قابل پیگیری است. وی تأکید دارد ما به تکنولوژی نیاز داریم، ما باید درهای کشور را به روی ایدهها و تکنیکهای جدید باز کنیم، روسیه را نمیتوان صرفاً با ابزارهای نظامی اداره کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand