ارسالها: 24568
#41
Posted: 6 Apr 2014 22:21
ب) درک جدید روسها از مسائل داخلی ایران
حوادث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال گذشته و طرح شعارهایی علیه روسیه، در این کشور بدون بازتاب نبود. روسیه در خصوص این رویدادها به فاصله شش ماه سه بیانیه صادر کرد. در بیانیه اول، روسیه تأکید کرد که در مسائل داخلی ایران دخالت نمیکند. در بیانیه دوم، روسیه از دولت ایران خواست که در اقدامات خود ملاحظات مربوط به حقوق بشر را رعایت کند. در بیانیه سوم که تا حدی تندتر بود، روسیه تاکید کرد ایران باید سرکوب مردم را متوقف کند. این تغییر نگاه را میتوان ناشی از مسائلی، از جمله نظرسنجیهای صورت گرفته در سایتها تلقی کرد. به عنوان مثال، در یک نظرسنجی، 94 درصد پاسخدهندگان گفته بودند به روسیه اعتماد ندارند.
بهدنبال آن در سایت ریانووستی که پیوندهای نزدیکی با وزارت خارجه روسیه دارد، نظرسنجی مشابهی نشان داد که آرای پاسخدهندگان به 96 درصد رسید. این مسئله به ویژه در مقالات نوشته شده در مورد ایران بازتاب داشته است. برای مثال، در دو مقاله به قلم دنیسوف و ساژین به این نظرسنجی اشاره شد و تأکید بهعمل آمد که دولت روسیه حمایت مردم ایران را از دست داده است. این موضوع بازتاب این واقعیت است که بسیاری از افرادی که در مراکز مطالعاتی بینالمللی کار میکنند، دارای نگرش لیبرالی هستند.
این گونه مراکز مطالعاتی معمولاً در مقایسه با نگرشهای خاص دولتی، نگرش بینالمللیتری دارند و در واقع، همدردی بیشتری با مخالفان دولت نشان میدهند تا با خود دولت. یک موضوع قابل توجه این است که اغلب تحلیلگران، ایران را با اتحاد شوروی مقایسه میکنند. روسها معتقدند اقداماتی که دولت ایران انجام میدهد، مشابه همان اقداماتی است که قبلاً در شوروی انجام شده بود. این گونه گزارشها و تحلیلها در مورد وضعیت داخلی ایران، در دیدگاه مقامات تصمیمگیرنده روسیه تأثیرگذار بوده و موجب گسترش نگاه منفی آنها به ایران شده است.
ج)درک روسها از رفتارهای دولت ایران
سومین عامل به درک روسیه از رفتارهای دولت ایران برمیگردد. در این زمینه چند موضوع از اهمیت بیشتری برخوردار است:
اعلام وجود سایت فردو؛ اعلام فعالیتهای هستهای ایران در فردو موجب نوعی بدبینی و تردید در میان روسها نسبت به ایران شد. از نگاه روسها، ایران هستهای طبیعتاً خطر تلقی میشود و این موضوعی است که بارها از جانب آنها تکرار شده است. در سیاستهای کلان هستهای روسیه آمده است که هیچ کشور دیگری نباید هستهای شود. برخلاف امریکا، که حتی برخی از تحلیلگران مهم و با نفوذ آن احتمال هستهای شدن ایران را میپذیرند، در روسیه تقریباً اکثر تحلیلگران و ایرانشناسان، ایران هستهای را قابل تحمل نمیدانند. این موضوعی است که بیش از هر چیز به برداشت روسها از تهدیدات بازمیگردد.
نگرانی از تمایل ایران برای مذاکره با آمریکا؛ با توجه به برخی اقدامات صورت گرفته، روسها به شدت نگران احتمال برقراری مذاکره میان ایران و آمریکا هستند. یکی از عوامل نگرانی روسیه این است که در یک بده و بستان دوجانبه، ایران هستهای از سوی آمریکا پذیرفته شود؛ مسئلهای که برای روسیه قابل تحمل نیست.
کنار گذاشتن روسیه از توافق سهجانبه تهران؛ یکی از موضوعاتی که در ماههای اخیر به شدت موجب ناخرسندی روسها از رفتار ایران شد، کنار گذاشتن روسیه از توافق سهجانبه تهران میان ایران، ترکیه و برزیل بود. روسها انتظار داشتند ایران در موضوع تبادل سوخت هستهای نقش بیشتری برای روسیه قائل شود و به عنوان شریک هستهای ایران همکاری بیشتری با این کشور داشته باشد. اعلام توافق میان ایران، برزیل و ترکیه و نادیده گرفتن نقش روسیه، در واقع، روسها را متقاعد کرد که ایران به دنبال ایجاد رویههای خاصی در سطح بینالمللی است که کمترین نتیجه آن میتواند کمرنگ شدن نقش قدرتهای سنتی، از جمله روسیه، در تحولات مهم جهانی و همچنین غیر قابل کنترل شدن ایران باشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#42
Posted: 6 Apr 2014 22:27
آسیب شناسی روابط ایران و روسیه
رویدادهای اخیر نشان دادکه روابط ایران و روسیه آنگونه که تصور میشد از استحکام کافی برخوردار نیست و در شرایط شکنندهای قرار دارد. اگرچه تحلیلگران و افکار عمومی داخلی ماهیت دوگانه سیاست خارجی روسیه را مهمترین دلیل این شکنندگی میدانند، اما پیش از آنکه بخواهیم روسها را متهم به هر صفت یا رفتاری بکنیم، باید دید که نوع نگرش و سیاستهای ایران نسبت به همسایه شمالی خود تا چه اندازه مبتنی بر واقعیتها و تا چه اندازه مبتنی بر فضای ذهنی خودساخته بوده است. پرسش این است که آیا وضعیت فعلی در روابط دو کشور تماماً محصول سیاست خارجی مزورانه روسهاست یا اینکه برداشتهای نادرست و غیر واقعبینانه ما از سیاست جهانی در دوره پس از جنگ سرد نیز در شکلگیری این وضعیت مؤثر بوده است؟ شواهد حاکی از آن است که فارغ از ماهیت چندگانه سیاست خارجی روسیه، نوع رویکرد ایران به روابط با این کشور نیز با مشکلات اساسی مواجه بوده است. در بحث آسیبشناسی روابط ایران با روسیه چند نکته قابل ذکر است:
روابط ایران با روسیه در دوره جدید از آغاز متأثر از شرایط خاص ایران در سطح بینالمللی بوده و به همین دلیل در گسترش و تداوم آن الزاماً روندی منطقی طی نشده است. حداقل میتوان گفت که شکل موجود رابطه ایران و روسیه بر مبنای انتخاب استراتژیک ایران نبوده است. روابط جدید ایران و روسیه در شرایطی شکل گرفت که جمهوری اسلامی ایران به دلیل دشمنیهای ایالات متحده با فشارهای متعددی مواجه بود و همکاری با کشورهایی مانند روسیه برای ایران میتوانست از اهمیت زیادی برخوردار باشد. در شرایط موجود اغلب فراموش میشود که رابطه ایران با روسیه در چنین وضعیتی شکل گرفت. بدیهی است که روابط شکلیافته در شرایط خاص از ویژگیها و الزامات خود برخوردار است و باید بر مبنای منطق خاص خود مورد توجه و تحلیل قرار گیرد.
مشکل بعدی توهم ایجاد یک جبهه بینالمللی است. مقامات روس بارها اظهار داشتهاند که ما متحد استراتژیک نداریم، اما این موضوع در ایران چندان جدی گرفته نشده است. بهعبارت دیگر، عدم درک دقیق از نظام بینالمللی باعث شده است که این تصور در ایران ایجاد شود که نظام بینالملل واقعاً نظامی متکثر است. نظام بینالملل در بهترین وضعیت، نظامی یک- چندقطبی است؛ یعنی در اکثر موضوعات نظامی و استراتژیک یک قطب و در برخی موضوعات دو یا سه قطب حضور دارد. با این حال، نظام بینالملل بیشتر تکقطبی است و این موضوع مفهوم ایجاد جبهه بینالمللی را محدود میکند. بحث اتحادناپذیری در اکثر اسناد امنیت ملی، اظهارات و رفتارهای روسیه کاملاً قابل درک است. در واقع وقتی روسیه حاضر نیست با بلاروس وارد اتحاد استراتژیک شود، ایران جای خود را دارد. نتیجه این درک غلط از سیاست خارجی روسیه آن بوده است که به انتظارات غیر واقعی از این کشور دامن زده بشود.
غلبه نگاه امنیتی بر کلیت روابط ایران با قدرتهای بزرگ، مشکل دیگر در روابط ایران و روسیه تلقی میشود. نگاه امنیتی به مسائل تاکنون موجب کم توجهی به مسائل اقتصادی در روابط دو کشور شده است. نباید فراموش کرد که از ده صنعت بزرگ ایران در ده سال آخر عمر حکومت پهلوی، حداقل شش صنعت روسی بود. این موضوع نشان میدهد که ظرفیتهای روابط اقتصادی با روسیه کاملاً مناسب است. اما به دلیل اینکه به همه چیز از دیدگاه امنیتی نگریسته میشود، روابط اقتصادی مورد کم توجهی قرار گرفته است.
عدم درک درست از سیاست خارجی روسیه از جمله مشکلات دیگر در روابط تهران و مسکو است. روسها در دکترین سیاست خارجی خود تحت عنوان سند تدبیر سیاست خارجی یا سند مفهوم سیاست خارجی اولویتهای خود را بیان کردهاند. بر اساس این دکترین، ایران اولویت پنجم سیاست خارجی روسیه است. از طرفی در بحث تهدیدات غیرمستقیم نیز ایران به عنوان یک تهدید غیر مستقیم مطرح میشود. حتی در آخرین سند صراحتاً گفته شده است که ایران هستهای تهدیدی امنیتی برای روسیه است.
تقریباً از همان آغاز شکلگیری مرحله جدید در روابط ایران و روسیه، گزاره محوری حاکم «عدم اعتماد» بوده است. هم در میان ایرانیان این اعتقاد وجود دارد که روسها غیرقابل اعتمادند و هم از دیدگاه روسها ایران کشوری غیرقابل اعتماد است. اما نکته مهم این است که این گزاره تا پیش از تحولات اخیر، در گفتمان عمومی مردم و عمدتاً با هدف انتقاد از سیاستهای دولت- به خاطر اتکای بیش از حد به روسیه- مطرح میگردید، در حالیکه در نتیجه تحولات اخیر این گزاره از گفتمان عمومی مردم به گفتمان بین دولتمردان انتقال پیدا کرده است. تکرار انتقادات مردم توسط دولتمردان نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه به پیچیدهتر شدن اوضاع نیز منجر خواهد شد.
در طول سالهای گذشته نیاز ایران و روسیه به یکدیگر عمدتاً از ماهیتی غیرمادی و هویتی برخوردار بوده است. نیازهای غیر مادی به رغم اهمیتی که دارند، به سرعت قابل قطع شدن هستند. در واقع، این پیوندهای مادی هستند که میتوانند روابطه را تداوم ببخشند و مستحکم کنند. ایران و روسیه در یک مقطع تاریخی به لحاظ هویتی و به منظور مورد شناسایی قرار گرفتن توسط دیگران به یکدیگر نیاز داشتند. این احساس نیاز اکنون برای هر دو طرف کمرنگ شده است، زیرا شرایط برای هر دو کشور تغییر کرده است.
مسئله دیگر در روابط ایران و روسیه عدم توجه به این رابطه در متن یک برداشت پویا و سیال از وضعیت جهانی است. به نظر میرسد که در کشور برداشت ایستایی از نوع رابطه با روسیه وجود داشته باشد. در حالیکه شرایط بینالمللی بهویژه بعد از 11 سپتامبر کاملاً تغییر کرده است. لازم بود به طور دائم در نوع نگاه به روسیه و غرب پویایی لازم حفظ میشد و این امر مدنظر قرار داده میشد که جایگاه روسیه در نظام بینالملل دائم در حال تغییر است. اکنون آن چه مهم است عبارت از این است که روسیه یک قدرت بزرگ جهانی است و نسبت به این مسئله احساس مسئولیت میکند. مسئولیت بینالمللی قدرتهای بزرگ در حال حاضر عبارت از این است که گردش اقتصادی جهانی را حفظ کنند. بهویژه بعد از بحران اقتصادی جهانی، همکاری در این خصوص بین قدرتها بسیار چشمگیرتر شده است. در خصوص امنیت جهانی نیز روسها به عنوان یکی از پنج عضو دائم شورای امنیت مسئولیتهایی برای خود قائل هستند. روسها میدانند که اگر بخواهند بهعنوان یک قدرت بزرگ باقی بمانند باید به این دو مورد توجه خاصی داشته باشند.
در یک نتیجهگیری کلان از وضعیت روابط ایران و روسیه باید گفت که به طور کلی روابط دو کشور طی سالهای گذشته به دلیل شرایط خاص حاکم بر هر دو کشور، بر یک مبنای منطقی، سنجیده و یکدست استوار نشده است. در این سالها، انتظارات دو طرف از یکدیگر در بسیاری از موارد منطبق با توانمندیها و ظرفیتهای طرف مقابل نبوده است. روسها معتقدند که ایران به این مسئله که روسیه منافع خود را دنبال میکند، توجهی ندارد و به نظر میرسد به همین دلیل سقف انتظارات ایران از روسیه بسیار بالا باشد. این موضوع در شرایط بینالمللی کنونی از مبنای منطقی برخوردار نیست.
از سوی دیگر، به نظر میرسد ایران در مواردی بیش از اندازه به روسها بها داده است که نمونه آن همراهی بیش از حد با روسها در مسائل مربوط به دریای خزر و آسیای مرکزی و قفقاز است. علاوه بر این، نگاه به روسیه از زاویه امریکا یکی دیگر از مشکلات روابط ایران و روسیه است. رابطه ایران با روسیه در واقع یک رابطه دوجانبه مستقل نبوده است، به همین دلیل هرگاه نوع رابطه روسیه با امریکا دچار تغییر شده است، شاهد تغییراتی در روابط فیمابین بودهایم.
ظرفیتهای همکاری ایران و روسیه
جمهوری اسلامی ایران در دو موضوع با روسها در سطح منطقهای همکاری داشت که هر دو مورد تجربههای نسبتاً موفقیتآمیزی به شمار میآیند. موضوع نخست همکاریهای دو کشور در زمینه ایجاد آشتی ملی در تاجیکستان بود که اگر همکاری و تعامل ایران با روسیه نبود، امکان برقراری آشتی ملی در تاجیکستان میسر نمیشد. موضوع دیگر همکاری تهران و مسکو در مسئله افغانستان بود که شرایط را در افغانستان تغییر داد. جریان افراط یا طالبان با همکاری عربستان، امارات و پاکستان، حداقل بخش عمدهای از افغانستان را به تسلط خود درآورده بودند، امری که با سکوت یا حمایت غربیها و امریکاییها همراه بود. با نگاهی به نقشه افغانستان میتوان گفت تا پیش از حادثه ١١ سپتامبر، فقط بخشی از ولایت تخار و بخشی از ولایت بدخشان در کنترل سیاسی-نظامی دولت افغانستان بود و بقیه کشور سقوط کرده بود و تحت کنترل طالبان قرار داشت. در نتیجه با همکاریهای مؤثر و نزدیک تهران و مسکو و سپس هند مثلث تهران-مسکو-دهلی تشکیل شد و شرایط افغانستان تغییر کرد.
تاثیر سایر عوامل در شرایط کنونی روابط ایران و روسیه
گاهی پرهیز از توهم توطئه مانع از توجه جدی به بازیهای روانی غرب در روابط ایران و روسیه میشود. این در حالی است که هم تاریخ روابط بینالملل و هم تحولات اخیر نشان میدهد که بازی روانی اگر همه ابزار بازی نباشد، یکی از ابزارهای مهم و بستر ساز است. به نظر میرسد در کنار عوامل واقعی یاد شده، بازی روانی از سوی غرب و در راس آن آمریکا، در روابط ایران و روسیه بیتاثیر نبوده است. در هفتههای اخیر در اغلب تحلیلهای غربی از روابط ایران و روسیه، تلاش شده است تا به لحاظ روانی شکاف میان دو کشور گستردهتر شود. در اکثر تحلیلهای غربی از سرخوردگی ایران در اعتماد به روسیه سخن به میان میآید و گاهی نیز گفته میشود رفتار روسیه در قبال ایران، چه بسا موجب بی اعتمادی شرکای دیگر روسیه به مسکو شود.
روشن است که از شرایط جدیدی که در روابط ایران و روسیه به وجود آمده، غرب نه تنها بهرهبرداریهای سیاسی، بلکه بهره برداریهای اطلاعاتی و روانی نیز به عمل آورده است و چه بسا در بلند مدت بتواند بهرهبرداریهای استراتژیک نیز صورت دهد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#43
Posted: 7 Apr 2014 13:29
روابط ایالات متحده آمریکا و ایران
روابط ایران و آمریکا از اواسط قرن نوزدهم میلادی آغاز شداین روابط از سال ۱۹۴۴ تا انقلاب ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ برقرار بودپس از پیروی انقلاب ایران، دو کشور در چند مورد محدود روابط سیاسی و نظامی محرمانهای با یکدیگر برقرار نموده (ماجرای مکفارلین، کمک به یورش نظامیان آمریکایی از شما افغانستان به مواضع طالبان توسط نیروهای سپاه و ...) بودند ولی در عین حال مناسبات رسمی با یکدیگر نداشتند تا ۷ خرداد ۱۳۸۷ که شروع ۳ دور مذاکرات فرستادگان ایران و آمریکا در بغداد بر سر برقراری صلح در عراق بود که به دلیل اختلافات نظرهای شدید دوطرف، ناکام باقیماند. از آن زمان در خلال چند دور سفرهای محمود احمدینژاد به سازمان ملل متحد، وی پیشنهادهایی برای مذاکره مستقیم با دولت آمریکا مطرح نموده است که با مخالفتهایی از جانب مقامات حکومت ایران و نیز سکوت دولتمردان آمریکایی همراه بوده است .
اول بار در کتابی با نام «تحفةالعالم» که نواده دختری ابوالقاسم میرفندرسکی در سال ۱۱۰۷ یعنی سال دوم سلطنت شاه سلطان حسین و ۲۰۲ سال پس از کشف آمریکا نوشته، از اجناس آمریکایی چون فرشها و لباسهای ینگی دنیا ذکری به میان آمدهاست. ینگی دنیا و ینگه دنیا نامی بود به زبان ترکی عثمانی به معنای «دنیای جدید» که برای اشاره به آمریکا بهکار میرفت.
در نوشتههای قدیم در فارسی به ایالات متحده آمریکا اتازونی گفته میشد که برگرفته از واژهٔ فرانسوی États-Unis، به معنای ایالتهای متحد است.
بر پایه اسناد، جاستین پرکینز اولین آمریکایی است که در تاریخ به ایران پای گذارد. از سوی دیگر، نخستین ایرانی که رسماً تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت میرزا محمد علی حاج سیاح بود که در انقلاب مشروطیت نیز شرکت داشت.
در ژوئن ۱۸۸۳ (۱۳۰۰ هجری قمری) آمریکا اقدام به تأسیس کنسولگری در ایران کرد و دیپلمات ارشدی به نام ساموئل گرین بنجامین به تهران فرستاد. دولت ایران هم نخست در سال ۱۸۵۶ میرزا ابولحسن شیرازی، و سپس در اکتبر ۱۸۸۸ میلادی (۱۳۰۶ هجری قمری) حاج حسینقلی خان صدرالسلطنه، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد. وی به نام حاجی واشنگتن در تاریخ ایران ماندگار شدهاست.
میرزا علی قلی خان شارژ دافر ایران در واشینگتن به همراه زنش، ۱۹۱۳
نخستین روابط رسمی
در سال ۱۸۵۰ امیر کبیر به حاجی میرزا احمد خان مصلحت گذار ایران در استانبول دستور داد با جورج مارشال وزیر مختار ایالات متحده آمریکا در عثمانی درباره انعقاد قراردادی بین دو دولت وارد مذاکره شود
این مذاکرات در ۱۹ اکتبر ۱۸۵۱ (۱۲۶۷ هجری قمری) منجر یه انعقاد عهد نامه مودت و کشتیرانی گردید. بر اساس این عهدنامه، روابط بازرگانی و کنسولی بین دو کشور و حق آزادی کشتیرانی در رودخانههای دو کشور برقرار شد. همچنین شرط دولت کاملة الوداد میان دو کشور به رسمیت شناخته شد. عهد نامه جدیدی در ۱۳ دسامبر ۱۸۵۶ (۱۲۷۳ هجری قمری)و پس از عزل امیر کبیر میان دو کشور منعقد شد. در آن زمان انگلستان مانع گسترش روابط ایران و آمریکا بود.
در سال ۱۸۷۰، ناصرالدین شاه اجازه تأسیس نخستین مرکز مسیونری مذهبی را به آمریکاییها داد به این شرط که فعالیتهای این مرکز تنها شامل ارمنیها و مسیحیان مقیم تهران شود
با اینحال این مسیونرها از سالها قبل در ارومیه نیز (در نزد مسیحیان آن منطقه) فعالیتهای فرهنگی و مذهبی گستردهای را پیاده نموده بودند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#44
Posted: 7 Apr 2014 13:49
ساموئل گرین بنجامین در دوران خدمت خود تنها به فعالیت در حمایت از میسیونرها مشغول بود
تاسیس دانشگاه علوم پزشکی در ارومیه
دکتر ژوزف کاکرن آمریکایی: بنیانگذار اولین موسسه علوم پزشکی نوین ایران
آمریکاییان در سال ۱۲۵۷ و در ارومیه اقدام به تاسیس یک موسسه آموزش علوم پزشکی نوین نمودند. این موسسه که توسط دکتر جوزف کاکرن آمریکایی تأسیس گشت، بین سالهای ۱۲۵۷ و ۱۲۸۸ مجموعا ۲۶ فارغ التحصیل تحویل داد. مظفرالدینشاه قاجار خود سند فارغ التحصیلی برخی از دانش آموختگان را امضا نمود
دکتر کاکرن و تقریباً تمامی کادر آمریکایی هیئت علمی این موسسه (از جمله دکتر رایت Wright، دکتر هولمز Homles، دکتر ون نوردن Van Norden، و دکتر میلر Miller) همگی در همان ارومیه به خاک سپرده شدند و موسسه نهایتا تبدیل به دانشگاه علوم پزشکی ارومیه گردید
در ۱۹۰۱ میلادی، جان تایلر (John Tyler)، از مسئولین آمریکایی در تهران، تعداد آمریکاییان در ارومیه را یکصد نفر تخمین زد
دشواریها و حوادث ناگوار
نخستین حادثه ناگوار برای آمریکاییان در ایران قتل همسر یکی از مسیونرهای آمریکایی در ایران به نام J. N. Wright بود که در ۲۳ مارس ۱۸۹۰ کشته شد. با اینکه مجرم محکوم به حبس ابد شد، اما ویلیام وارتون (کفیل وزارت خارجه آمریکا) به پرات نوشت «عدالت ایران نمیتواند تنبیه مناسب قاتل را تضمین کند.مجرم یک سال بعد فرار کرد و هرگز دیگر مورد پیگرد قانونی قرار نگرفت. وقتی دکتر رایت طبق حکم سلطنتی ملکی را خرید، مردم هم او و هم فروشنده را تهدید به مرگ کردند
در ۱۸۹۴، اموال یک مسیونر آمریکایی در ایران مورد غارت قرار گرفت. این بار نیز مک دونالد نوشت:
نحوه اجرای عدالت در ایران خیلی عجیب است. بنظر میرسد که هدف مسئولین این است که چه کنند تا عدالت اجرا نشود. در نظامی که کارها در آن با تاخیر و تعویق، کارشکنی و مطالبات نقدی انجام میگیرد متهم و شاکی چنان مورد آزار و اذیت واقع میشوند که با عجز و ناامیدی به هر تصمیم که در موردشان اتخاذ شود تن در میدهند.
تایگرن ج. مالکوم (Tigranes J. Malcolm)، نماینده آمریکا در بوشهر نیز گزارش داد که جانش توسط «مردم سرکش» به خطر افتاده استبرطبق اسناد آمریکاییان، در این بین، مامورین انگلیس در این ماجراها بیتقصیر نبودند.
قتل مسیونری دیگر
در ۸ مارس ۱۹۰۴، بنجامین لاباری (B.W. Labaree)، همکار جوزف کاکرن، در شمال ایران به طرز فجیعی به قتل رسید و جسدش چندین کیلومتر توسط قاتلین بر زمین کشیده شد.
وی در سلماس و توسط شورشیان محلی با ۱۳ ضربه چاقو به قتل رسیدسردسته شورشیان شخصی بنام میرغفار بود که دستگیریاش بدلیل سید بودن وی برای حکومت ایران مشکلاتی ایجاد کرد. به نوشته ریچموند پیرسون، «انگیزه قتل مسائل مذهبی و خصومت قومی بودمسئولین ایران هیچ اقدامی برای تنبیه مجرمین انجام ندادند، و حتی شاه ایران از اعدام وی «بدلیل شجره مقدسش» طفره رفت مسئله تنها به غرامت نقدی برای بیوه دکتر لاباری ختم گردید، و مجرمین به ترکیه متواری شدند
جریانات همداندر ۱۸۹۴، در جریان ناآرامیهای ضدیهودی در همدان، ایران از دادن اجازه به آمریکاییان برای تاسیس یک مدرسه تحت سرپرستی جیمز هاوکس (James Hawkes) برای مسیحیان و یهودیان همدان خودداری ورزید، و هنگامی که یک گروه افراطی مذهبی مسلمان شهر به جرج هولمز (George W. Holmes) حملهور شدند، مک دونالد، کنسولگر آمریکا در ایران، نتوانست کاری از پیش برد. با اینحال، هر چند آمریکاییان نیز در این ماجراها درگیر بودند، اما این آزار و اذیتها بیشتر متوجه ۳۰۰۰ یهودی ساکن آن شهر بود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#45
Posted: 7 Apr 2014 13:59
آمریکاییان و انقلاب مشروطیت
در تبریز بود که یک آمریکایی به نام هوارد باسکرویل در دفاع از مردم شهر جان خود را از دست داد و «شهید» لقب گرفت. داتی، کنسولگر آمریکا گزارش داد که ۳۰۰۰ نفر در مراسم تشییع جنازه وی شرکت داشتند
پرچم آمریکا بر فراز کنسول گری امریکا در نزدیکی ارگ تبریز بهنگام انقلاب مشروطیت. ویلیام اف. داتی به کنسولگری آمریکا در تبریز در سال ۱۹۰۶ منصوب گردید.
از سوی دیگر، نخستین ایرانی که رسما تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت میرزا محمد علی حاج سیاح بود که بعدها در انقلاب مشروطیت نیز شرکت داشت.
ویلیام هووارد تافت نیز از پیروزی انقلاب مشروطیت در ایران اظهار مسرت کرد.
هیئت شوستر
در سال ۱۹۱۰ و در جریان تشدید رقابتهای استعماری میان روسیه و بریتانیا، دولت وقت ایران، مورگان شوستر و ۴ مستشار آمریکایی را برای دارایی و خزانه داری کشور استخدام کرد. وی در ۱۰ مه ۱۹۱۱ وارد تهران شد و اصلاحات گسترده مالی را به مرحله اجرا گذاشت. نخستین اقدام شوستر گذراندن قانونی برای تمرکز درآمد گمرکات بود. بر اساس این اصلاحات، عواید گمرکات ایران ابتدا به خزانه دولت ریخته میشد و سپس سهم روسیه و بریتانیا از عواید گمرکات شمال و جنوب پرداخت میشد، درحالیکه پیش از آن عکس این رویه بود.
تیم مالی مورگان شوستر در کاخ اتابک در تهران در ۱۹۱۱ میلادی
اقدام شوستر موجب خشم روسها شد و دولت روسیه در ۲۹ نوامبر ۱۹۱۱ به ایران اولتیماتوم داد ظرف ۴۸ شوستر را برکنار و از ایران اخراج کند. در ۲۴ دسامبر ۱۹۱۱ مجلس شورای ملی، تن به رای عزل وی داد. شوستر در بازگشت از ایران کتاب «اختناق ایران» را نوشت.
مردم آمریکا چنان از اقدام روسیه در تعیین سرنوشت ایران به خشم آمدند که هنری کابوت لاج (Henry Cabot Lodge) سناتور ماساچوست در سنای آمریکا تنها دوازده مرتبه از رئیس جمهور آمریکا تقاضا کرد که «به منظور نجات ایران از دست همسایگان طماعش» اقدام کندروزنامههای آمریکا متفقا اقدامات شوستر را تمجید کرده و ستوده، و اقدامات و جنایات روسیه در ایران را مخکوم کردند. نشریه ایندپندنت نوشت
تجسم شوستر درحالیکه به تنهایی در مقابل اتحاد روسیه و انگلیس مقاومت میکند کافیست تا قلب هر آمریکایی را لبریز از افتخار کند.
هیئت میلسپو
در جریان برپایی کنفرانس صلح ورسای، هیات نمایندگی آمریکا از حضور نمایندگان ایران در کنفرانس حمایت کرد اما این درخواست با مخالفت شدید بریتانیا مواجه شد. همچنین آمریکا از تلاشهای ایران برای تاسیس یک دولت دموکراتیک برخاسته از آراء مردم در خلال سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱ حمایت کرد. این کشور همچنین پس از انتشار خبر عقد قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله – ساکس، اعتراض شدید خود را از نقض حاکمیت ملی ایران ابراز داشت. این نخستین بار بود که آمریکا از سیاست انزواطلبی خود در مساله خاورمیانه عدول کرد.
با پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بار دیگر توجه دولت وقت ایران به استخدام کارشناسان مالی آمریکایی جلب شد. این بار آرتور میلسپو به عنوان رئیس مالیه استخدام شد. وی در سال ۱۳۰۱ خورشیدی در راس یک هیات کارشناسی وارد تهران شد و تا سال ۱۳۰۶ (۱۹۲۷) در راس اداره مالیه ایفای وظیفه نمود. اما از آنجا که اصلاحات مدنظر وی با منافع برخی از افراد متنفذ مغایرت داشت سرانجام به کناره گیری وی و ترک ایران انجامید.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#46
Posted: 7 Apr 2014 14:06
جنگ جهانی اول
آمریکا در آستانه جنگ جهانی اول، و در سال ۱۹۱۷ با ترکیه قطع رابطه نمود، و مسیونرها با وخیمتر شدن شرایط، پس از ۵۰ سال و اندی مجبور به ترک آذربایجان شدند. رابرت لاباری، فرزند پدر مقتولش، از کشتار مسیحیان توسط ترکیه در این سالها گزارشات هولناکی نوشته اس] و قشون ترکیه حتی دو مسیونر آمریکایی را به نامهای Jessup و Vanneman در ۱۹۱۸ دستگیر نمود.
آمریکاییان در این میان نیز برای کمک به مردم جنگزده ایران اقدام به تاسیس کمیته اعانه ایران نمودند.
قتل دو آمریکایی در تهران
در سال ۱۳۰۳ در پی وقوع مرگ رابرت ایمبری (Robert W. Imbrie) کنسولیار سفارت آمریکا در تهران، اوضاع باز وخیم شد. در این جریان که به واقعه سقاخانه مشهور شد و در خیابان شیخ هادی اتفاق افتاد، به ملین سیمور (Melin Seymour) نیز جراحات عمیقی وارد گردید. آنها که مشغول عکس برداری از مراسم تجمع مردم تهران بودند به بهانه بهائی بودن و توهین به مقدسات زخمی و کشته شدند
دولت ایران در پی این حادثه از واشنگتن عذرخواهی و ضمن پرداخت غرامت، ۳ تن از قاتلین را اعدام کرد.
آغاز دوران نفتی
تاشهریور ۲۰ و اشغال خاک ایران توسط نیروهای متفقین مناسبات ایران و آمریکا در حد روابط فرهنگی و اقتصاددی باقی ماند. آمریکاییها که از مدتها قبل به توسعه منابع نفتی ایران علاقه مند شده بودند در زمان نخست وزیری قوام السلطنه مذاکره با تهران را برای عقد قراردادی آغاز کردند. در آبان سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱) شرکت استاندارد اویل آمریکا با دولت ایران قرارداد بست که به موجب آن امتیاز بهره برداری از معادن نفت ۵ استان مرکزی ایران به مدت ۵۰ سال به این شرکت واگذار میشد. اما اعتراض شدید دولتین روسیه و بریتانیا موجب انصراف تهران از معامله با آمریکاییها شد.
جنگ جهانی دوم
روابط در حد سفیر بین دو کشور در سال ۱۹۴۴ برقرار شد والاس موری (Wallace Murray) که در سالهای دهه ۲۰ میلادی کاردار آمریکا در ایران بود، از نخستین سفیران این کشور در ایران شد.
درپی حمله متفقین به ایران در ۳ شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه از آمریکاییها کمک خواست اما به دلیلی سردی رورابط میان تهران و واشنگتن در خصوص ماجرای وزیر مختار ایران در آمریکا این درخواست مورد توجه فرانکلین روزولت قرار نگرفت. البته در جریان کنفرانس تهران ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و اتحاد شوروی استقلال ایران را به رسمیت شناختند.
متفقین برای سروسامان دادن به وضعیت اقتصادی ایران و همچنین تسهیل ارسال کمک به روسها با استخدام مستشاران مالی موافقت کردند. بدین ترتیب باردیگر آرتور میلسپو راهی ایران شد. اما این بار نیز وی نتوانست اقدام اساسی در وضعیت مالی ایران ایجاد کند و در سال ۱۳۲۳ تهران را ترک کرد. ایالات متحده آمریکا در طول جنگ جهانی دوم حدود ۴۵ میلیون دلار در چارچوب قانون وام و اجاره به ایران پرداخت کرد.
همزمان برخی از شرکتهای نفتی آمریکا برای سرمایهگذاری در نفت ایران اعلام آمادگی کردند اما از آنجا که درخواست آمریکاییها موجب طرح درخواستهای مشابه از سوی روسها و انگلیسیها میشد دکتر محمد مصدق در مجلس شورای ملی سیاست موازنه منفی برای پرهیز از واگذاری هرگونه امتیاز نفتی به خارجیان تا پایان جنگ جهانی دوم را مطرح کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#47
Posted: 7 Apr 2014 14:12
پس از جنگ جهانی دوم
محمدرضا شاه و آیزنهاور
پایان جنگ جهانی دوم ضرورت خروج نیروهای متفقین از ایران را مطرح کرد. استالین به بهانههایی از خروج ارتش سرخ از شمال ایران خودداری کرد. مذاکرات احمد قوام (قوام السلطنه) در مسکو بی نتیجه ماند و ایران مجبور شد به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کند. در واکنش به این اقدام اتحاد شوروی نه تنها به خروج نیروهایش از ایران اقدام نکرد بلکه در آذربایجان و کردستان حکومتهای دستنشانده بوجود آورد. هری ترومن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در ۱ فروردین ۱۳۲۵ (۱۹۴۶) اولتیماتوم داد در صورت خودداری شوروی از خروج نیروهایش از ایران ایالات متحده آمریکا نیز اقدام به بازگرداندن نیروهایش خواهد کرد. نگرانی استالین از برخورد نظامی با آمریکا که در آن زمان تنها کشور دارنده بمب اتمی بود سرانجام شوروی را به خروج از ایران وادار کرد.
همزمان روابط نظامی ایران و آمریکا رو به فزونی گذاشت. در ۳۰ خرداد ۱۳۲۶ یک قرارداد ۱۰ میلیون دلاری فروش سلاح به ایران به امضا رسید که ارزش واقعی آن حداقل ۷۰ میلیون دلار بود در ۱۴ مهر ۱۳۲۸ کنگره ایالات متحده آمریکا قانون کمک به دفاع مشترک را به تصویب رساند و مبلغ ۲۷ میلیون دلار کمک نظامی در اختیار ایران قرار داد. در ۴ مرداد ۱۳۲۹ کنگره اصلاحیهای به قانون دفاع مشترک افزود و ایران را از رده کره جنوبی و فیلیپین خارج ساخت و در ردیف ترکیه و یونان قرار داد که مجموع ۱۳۱ میلیون دلار کمک نظامی به این سه کشور اختصاص یافته بود.
ملی شدن صنعت نفت
دکتر مصدق در کنار هری ترومن رئیس جمهور آمریکا
سیاست ایالات متحده آمریکا در طول دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت و تشکیل دولت دکتر محمد مصدق سه مقطع مشخص را پشت سرگذاشت:
همراهی با ایران:
در این مقطع آمریکاییها از حق ایران برای کسب حقوقش بر مبنای تقسیم ۵۰ - ۵۰ حمایت کرد. این مرحله با تصویب و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت ایران پایان یافت.
میانجیگری:
ملی شدن شرکت نفت ایران و انگلیس: احساسات ملی گرایانه در دیگر کشورهای خاورمیانه بویژه در قبال احتمال ملی شدن شرکت آرامکو آمریکا را نگران کرد.[نیازمند منبع] به همین دلیل آمریکا با بریتانیا هم قدم شد که از ملی شدن صنعت نفت ایران حمایت نکند اما در عین حال واشنگتن دو طرف ماجرا را به حل اختلافات از طریق گفتگو دعوت کرد.
همراهی با بریتانیا :
با پیروزی وینستون چرچیل در بریتانیا و دویث دیوید آیزنهاور در آمریکا همسویی دو کشور در برخورد با دولت دکتر محمد مصدق شکل گرفت. آمریکاییها مدعی بودند که مماشات در مقابل مصدق نهایت به پیروزی حزب توده و فروافتادن ایران در دامان اتحاد شوروی خواهد انجامید. در نتیجه آمریکا از ایده سرنگونی مصدق و بازگشت شاه حمایت کرد
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اولین تجربه سیا در سرنگونی یک دولت خارجی به شمار میآید. این عملیات با هدایت کرمیت روزولت مامور مخفی سیا به نام عملیات آژاکس به مرحله اجرا گذاشته شد. روزولت در کتاب خود که در دهه ۱۹۷۰ به چاپ رساند نوشت که محمد رضا شاه پس از بازگشت از تبعید در کاخ مرمر به وی گفت که سلطنتش را بعد از خدا به آمریکا و شخص روزولت مدیون است.
در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آرشیو امنیت ملی آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادنِ نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت سیاست خارجی آمریکا به شمار آورد
در ۱۹ دی ۱۳۳۲ کمک نظامی آمریکا به ایران برای مدت یک سال دیگر تمدید شد همچنین در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۳۲ از طرف دولت آمریکا مبلغ ۶ میلیون دلار اعتبار برای کمک به واردکنندگان کالا در اختیار دولت ایران گذارده شد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#48
Posted: 7 Apr 2014 14:22
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
آمریکا در دهه ۱۹۵۰ میلادی با تشکیل کنسرسیوم نفت با انگلستان شریک شد. واشنگتن پرداخت وام ۴۵ میلیون دلاری به ایران را تصویب کرد و ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از تهران دیدار کرد. این سفر با سفر محمد رضا شاه از واشنگتن جواب داده شد.
در سال ۱۳۳۶ قرارداد مودت ایران و آمریکا به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
با ورود جان کندی به کاخ سفید فشار آمریکا بر شاه برای درپیش گرفتن اصلاحات افزایش یافت. شاه در اواخر سال ۱۳۴۱ از واشنگتن دیدار کرد و توانست حمایت کندی را جلب کند. در مراجعت از آمریکا شاه انقلاب سفید به همراه اصول ششگانه انقلاب شاه و ملت را به رفراندم گذاشت.
کندی و محمد رضا پهلوی
کودتای ۲۸ مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ میلادی مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا در سخنرانی خود گفت:
«در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی نخستوزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجهاند ولی آن کودتا آشکارا باعث پسرفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتاند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کرد.»
از روابط اطلاعاتی دو کشور در این دوره میتوان به احداث و فعالیت هفت مرکز جمعآوری اطلاعات سازمان سیا در نزدیکی مرز ایران و اتحاد جماهیر شوروی تا زمان انقلاب اسلامی نام برد
در سالهای پایانی دهه ۱۹۷۰ میلادی سازمان سیا در چندین گزارش مکرراً تاکید داشته که هیچ نوع حرکت انقلابی یا خیزش مردمی در آیندهای نزدیک برای حکومت شاه قابل تصور نخواهد بود
جیمی کارتر در تهران در سال ۱۳۵۶
آرشیو امنیت ملی آمریکا روز ۲۵ دی ۱۳۸۷ (۱۴ ژانویه ۲۰۰۸) اسنادی را پس از ۳۰ سال منتشر کرد که نشان میدهد
جرالد فورد و جیمی کارتر روسای جمهوری وقت آمریکا در این دهه از احتمال دستیابی ایران به بمب اتمی نگران بودهاند. اسناد تازه نشان میدهد که در جریان مذاکرات اتمی ایران و آمریکا در دهه ۷۰ میلادی، محمدرضا شاه پهلوی دستیابی ایران به فناوری انرژی هستهای را حق این کشور میدانست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#49
Posted: 7 Apr 2014 14:34
آخرین سفر شاه ایران به آمریکا و شروع جرقه های انقلاب
سفر شاه به آمریکا در روزهای ۲۴ و ۲۵ آبان ماه ۱۳۵۶ آخرین سفر رسمی او در مقام پادشاه به آن کشور و آخرین رویداد مهم سیاسی پیش از شعله ور شدن آتش انقلاب اسلامی به شمار میآید. این سفر به فاصله ۲۸ سال بعد از آخرین سفر شاه در ۲۳ آبان ۱۳۲۸ برگزار شد. آخرین سفر رسمی شاه به آمریکا برای شاه رضایتبخش بود. قول مساعد کارتر برای ادامه ارسال اسلحه به ایران و وعده شاه برای تثبیت قیمت نفت هر دو طرف را راضی کرده بود.
علایم بحران و نارضایتی در ایران حتی قبل از سفر شاه به آمریکا نیز نمودار شده بود. هویدا که طولانیترین دوران نخست وزیری در ایران را داشت به دنبال بروز مشکلات اقتصادی و کمبود کالاهای مصرفی و اختلال در تولید نیروی برق که به خاموشیهای روزانه تا پنج ساعت منجر شد، استعفا داد و شاه جمشید آموزگار را به جانشینی وی منصوب کرد. تغییر نخستوزیر با وعدههایی که درباره تغییر رویه گذشته و اعطای آزادیهای بیشتر به مردم همراه بود؛ ولی مخالفان رژیم بیشتر به تغییر سیاست آمریکا چشم دوخته بودند و تصور میکردند که شاه تحت فشار آمریکا ناچار خواهد شد، آزادی عمل بیشتری به آنان بدهد. اظهارات کارتر در مسافرت به تهران که ضمن آن ایران را جزیره ثبات خاورمیانه خواند و از رهبری شاه و محبوبیت او در میان مردم ایران سخن گفت برای مخالفان مایوس کننده بود
رژیم شاه به دلیل برخورداری از حمایت نیروهای مسلح ایران، آمریکا و قدرتهای بزرگ اروپایی شکست ناپذیر جلوه داده میشد. تحلیلگران، ایران را نمونه جامعه ای باثبات میدانستند که در حال پشت سرگذاشتن مراحل نوسازی است. اما بی تردید آنها در اشتباه بودند. در ورای اقتدار ظاهری، شاه رژیم متزلزلی قرار داشت. شاه نگران وجهه خود به عنوان فرمانروایی خیراندیش در اذهان جامعه بین المللی بود و موضوع حقوق بشر آسیب پذیری وی را اثبات مینمود. مخالفان در تبعید، در آمریکا و اروپا توانسته بودند با برقراری تماس با سازمانهای مدافع حقوق بشر از این نقاط ضعف، بهره برداری نمایند و عفو بین الملل نیز رژیم ایران را به دلیل نقش حقوق بشر محکوم کرد. شاه به منظور تقویت وجهه آزادیخواهانه رژیم خود، ایده های نوینی از جمله ایجاد حزب رستاخیز را در مقاطع مختلف به محک آزمون گذاشت. اما چنین اقدامی از سوی جامعه و معترضین بعنوان اقدامی جهت انحراف اذهان عمومی مورد پذیرش قرار نگرفت
در این سفر که شاه امیدوار بود برای تثبیت موقعیت خود ار آن بهره برداری کند، برعکس لطمه شدیدی به موقعیت بی المللی شاه وارد ساخت و موضع او را در برابر حرکتهای مخالف بیش از پیش تضعیف نمود.
تظاهرات بیسابقه مخالفان رژیم شاه هنگام ورود او به کاخ سفید، که موجب بکارگیری گاز اشک آور از طرف پلیس و اشک ریختن کارتر و شاه هنگام سخنرانی در برابر کاخ سفید شد، شاه را از همان برخورد نخست با رئیس جمهور جدید آمریکا در موقعیت ضعیفی قرار داد و نمایش این صحنه از تلویزیون ایران که خود از وجود یک جریان قوی مخالف رژیم در این سازمان حکایت میکرد، موقعیت داخلی شاه را نیز به شدت ضعیف نمود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#50
Posted: 7 Apr 2014 14:45
تظاهرات بر علیه محمد رضا پهلوی در آمریکا
دانشجویان ایرانی از همه گرایشهای فکری موفقیت تبلیغاتی دیگری در آخرین برخورد با شاه در آمریکا به دست آورند. یک هفته پیش از انجام این سفر خبرگزاری آسوشیتدپرس در خبری نوشت: «چهار تن نقابدار در تظاهراتی علیه دیدار آینده شاه ایران از آمریکا، خود را با زنجیر به مجسمه آزادی بستند.» شاه نیز پیش از سفر در مصاحبه با مجله آمریکایی نیوزویک اعلام داشت: «برخی تظاهرکنندگان ضدایرانی در آمریکا، تندروهای فلسطینی هستند.»
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز درباره این تحرکات به مقامهای ایرانی هشدار داد. پرویز عدل سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز تظاهرات علیه شاه را به توطئه آنارشیستها علیه شاه توصیف کرد و گفت: «شاهنشاه به عنوان مظهر امنیت و ثبات منطقه بزرگترین مانع برای هدفهای آنارشیستها شناخته میشوند!
این برخورد در تلویزیونهای آمریکا و در صفحات اول روزنامه ها این کشور از جمله لس آنجلس تایمز و واشنگتن پست بازتاب وسیعی یافت. در این تظاهرات همه جناحهای انشعابی سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا همراه با گروهی از دانشجویان مسلمان در نزدیک کاخ سفید اجتماع اعتراض آمیزی به راه انداختند. این جمعیت که تعدادشان به ۴۰۰۰ هزار نفر میرسید در بخش شمالی کاخ سفید در میدان لافایت Lafayette Square اجتماع کرده بودند و در همان حال جمعیت هوادار شاه نیز که حدود ۱۵۰۰ نفر میشدند در ناحیه الیپس Ellipse که چمنزاری در جنوب کاخ سفید است جمع شده بودند. اندکی پس از ورود شاه در ساعت30/10 صبح و با شلیک گلوله های توپ که مقدم شاه ایران را گرامی میداشتند صدها تظاهرکننده ضدشاه برای هجوم به سوی کاخ سفید به صفوف پلیس یورش بردند.
دانشجویان با استفاده از چوبدستیهایی که از پلاکاردها کنده شده بود و نیز چوبهایی که از تاسیسات ساختمانی اطراف تهیه کرده بودند با پلیس مجهز به باتوم به زدوخورد پرداختند. صحنه درگیری خشونتبار حدود 20 دقیقه طول کشید. تظاهرکنندگان آن قدر به محدوده تشریفات کاخ سفید نزدیک شده بودند که پلیس مجبور به استفاده از گاز اشک آور شد. پرتاب گاز اشک آور پلیس به سوی تظاهرکنندگان باعث شد تا شاه و رئیس جمهور کارتر نیز دچار سرفه شوند و اشک از چشمانشان جاری شود.
در پایان این ماجرا ۹۶ تظاهرکننده و ۲۶ پلیس مجروح شدند. جمعیت هوادار شاه شامل ۷۰۰ دانشجوی نیروی هوایی که با استفاده از سه روز مرخصی به تظاهرات آورده شده بودند و نیز افرادی دیگری می شدند که از سفارت ایران پول دریافت کرده بودند.
گروهی از این افراد را اتباع ایرانی تبار غیرمسلمانی تشکیل میدادند که اعتراف کردند هزینه های بلیط هواپیما، اقامت در هتل و نیز مبلغ ۱۰۰ دلار پول توجیبی توسط نمایندگان دولت ایران به آنان پرداخت شده است. یکی از جوانان شرکت کننده به خبرنگاران گفت: «من روز دوشنبه با پول شاه به اینجا پرواز کردم. آنان پول بلیط هواپیما را همراه با مبلغ ۳۰۰ دلار هزینه های دیگر به هر کسی که حاضر به آمدن به اینجا و اعلام حمایت از شاه بود پرداخت میکردند. من این پول را گرفتم و حال علیه خود شاه تظاهرات میکنم . (امیدوارم) شاه به درک واصل شود.»
این خشن ترین و بزرگترین تظاهراتی بود که بعد از تظاهرات ضد جنگ ویتنام از اوایل دهه ۱۹۷۰ در واشنگتن صورت گرفت. خشونت آمیز بودن این درگیریهای، چشمان گریان شاه و رئیس جمهور آمریکا و نیز گزارش رسواکننده مربوط به باج دادن شاه به افراد برای شرکت در تظاهرات به نفع او در محافل بین المللی، بازتاب وسیعی داشت در ایران به فاصله یک هفته، به تصميم دربار و برای نشان دادن آزادی بیان در کشور، فیلمی از زدوخورد پلیس و مخالفان در برابر کاخ سفید از تلویزیون ملی ایران پخش شد و این شاید نخستين باری بود که مردم ایران در رسانه داخلی چنین صحنه هائی را میدیدند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand