انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 3 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

ساواک



 



مئیر عزری، مسئول دفتر نمایندگی اسرائیل در ایران، در حال دست دادن با شاه


موساد و ساواک

سیا بعد از تلاش های ابتدایی که در تأسیس و سازماندهی ساواک انجام داد، اقدامات فراوانی برای اتصال ساواک و موساد انجام داد و در تلاش بود تا بسیاری از مسئولیت های خود در ایران و خاورمیانه را به موساد واگذار کند. با گسترش روابط موساد و ساواک کمربند امنیتی آمریکا در برابر شوروی، در منطقه ی استراتژیک خاورمیانه استحکام بیشتری می یافت.


پیوند های امنیتی بین ایران و اسرائیل در سال 1960 یعنی زمانی آغاز گردید که ظاهراً به تشویق آمریکا تعدادی از افسران امنیتی اسرایل برای آموزش کارمندان ساواک به ایران اعزام شدند. این گروه جای گروه مشابهی را از سیا را در ایران گرفت و تا سال 1965 در ایران باقی ماند و منبع مهم آموزش ساواک در این دوره بود.


سه سال قبل از این یعنی در سال 1957، اولین اقدامات برای ایجاد ارتباط بین دستگاه اطلاعاتی ایران و اسرائیل صورت گرفته بود. در ماه اکتبر همین سال تیمور بخیتیار- رئیس وقت ساواک- در سفر خود به پاریس با یعقوب تسور سفیر اسرائیل در فرانسه ملاقات کرد که این ملاقات زمینه ساز ملاقات های بعدی بختیار با مقامات امنیتی اسرائیل شد. بعد از این ملاقات نیز یعقوب کارزو – نماینده ی موساد- به صورت مخفیانه به تهران آمد و در زمینه ی مسائل اطلاعاتی – امنیتی گفتگو هایی را با مقامات ایرانی انجام داد.



این مراودات در نهایت منجر به افتتاح دفتر نمایندگی اسرائیل در ایران شد و هم زمان مئیر عزری –یهودی ایرانی الاصل- در این دفتر مشغول به کار شد. عزری هشت سال پیش از ایران به اسرائیل مهاجرت کرده بود که با ورود مجدد خود به ایران در حقیقت سفیر غیر رسمی اسرائیل در ایران شد.



با افتتاح دفتر نمایندگی اسرائیل ملاقاتی بین رؤسای ساواک و موساد در تاریخ 24 مرداد 1339 در تهران صورت گرفت. در این ملاقات سپهد بختار رئیس ساواک به همراه سرتیپ حسین پاکروان و سرتیپ علوی کیا، و ایسرهارل رئیس موساد و کارزو از مقامات در جه اول موساد حضور داشتند که برای همکاری های مشترک در آینده تصمیماتی اتخاذ شد.

اولین توافق و همکاری مشترک بین ساواک و موساد در زمینه جاسوسی از کشورهای عربی (و در درجه ی اول مصر و سوریه) بود. به همین منظور ایران با ایجاد پایگاههای جاسوسی اسرائیل در غرب ایران موافقت و موساد سه پایگاه اطلاعاتی- امنیتی در استانهای خوزستان، ایلام و کردستان تأسیس کرد.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 


سند اعزام اعضای ساواک به اسرائیل برای گذراندن دوره آموزشی


عملیات مشترک موساد وساواک عیله فلسطین


یکی از پیشنهادات موساد برای گسترش روابط بین دو دستگاه اطلاعاتی ایران و اسرائیل، برگزاری دوره های آموزشی توسط موساد برای اعضای ساواک بود. برای همین، پس از مدتی کوتاه از ارتباط موساد و ساوک، نخستین نیروهای ایرانی برای آموزش به اسرائیل فرستاده شدند. بعد از برگزاری موفق این دوره و با افزایش امکانات آموزشی ساواک در داخل کشور، ترجیح داده شد استادانی از موساد به ایران فرستاده شوند تا کار آموزش در داخل پیگیری شود. علاوه بر این موساد بسیاری از کتابها و جزوات خود را به فارسی ترجمه کرد و برای استفاده ی اعضای ساواک در اختیار ایران قرار داد. حسین فردوست در این باره توضیح می دهد:


« در آغاز 2 یا 3 تیم و هر تیم مرکب از حدود 10 نفر از ادارات کل عملیاتی( دوم ، سوم، هشتم) برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین 1 تا 2 سال و نتیجه آموزش عالی بود. این نشان می داد که اسرائیلیها برای دوستی با محمد رضا بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده اند. سپس، ترجیح دادم که استادان اسرائیلی را به تهران بیاورم.

به تدریج موارد مورد نیاز را از شخص نیمرودی می خواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت می کرد. در هر کلاس حدود 35 نفر انتخاب شده و شرکت می کردند. از استادان خواسته بودم که پس از خاتمه ی کلاس به ترتیب تقدم استعداد و قدرت فراگیری، لیستی به شخص من بدهند. چنین می کردند و من نفرات اول تا سوم کلاس را به عنوان استاد انتخاب می کردم تا به بقیه آموزش دهند. استادان اسرائیلی با خود کتب و مدارک آموزشی مربوطه را نیز می آوردند و این کاری بود که آمریکائیها و اسرائیلیها نکردند و ساواک قلاً از این حیث در مضیقه‌ی جدی بود.»


موساد در زمینه های متفاوت آموزشهایی را در اختیار ساواک قرار می داد که مهم ترین آنها روش های برخورد با مخالفان سیاسی حکومت و گروهای چریکی و برانداز بود. روش های کارآمد تحقیق و بازجویی از مخالفان و زندانیان، بخش مهمی از آموزشهای موساد به ساواک محسوب می شد. برخی از مهمترین شکنجه گران ساواک دوره های آموزشی شکنجه را زیر نظر متخصصان اسرائیلی فراگرفته بودند و در مواردی حتی مأموران موساد در زندانها و بازداشتگاه های ساواک حضور می یافتند تا آموزشهای خود را به صورت عملی به مأموران ساواک انتقال دهند.


به غیر از زمینه های آموزشی، در زمینه ی تجهیزات الکترونیکی، اسلحه، کتاب و نشریات آموزشی، موساد خدمات فراوانی به ساواک رساند. نمونه ی بارز آن فروش اسلحه ی یوزی بود که از اوخر ده ی 1340 تا پایان دوران سلطنت پهلوی، صدها قبضه از این اسلحه که مسلسلی سبک و خودکار بود از اسرائیل وارد ایران شد.

موساد تلاش های خود برای نفوذ هرچه بیشتر در ایران را به چند دلیل انجام می داد. کمک به مهاجرت یهودیان از ایران به اسرائیل، متحد شدن با ایران بر ضد عرب‌ها و استفاده از خاک ایران برای جاسوسی و تأسیس پایگاههای جاسوسی از مهم ترین اهداف موساد در ایران به شمار می رفت.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
تشکیلات ساواک



ساواک دارای تشکیلاتی وسیع و پیچیده بود که سرتاسر کشور و خارج از کشور را تحت پوشش مدیریت خود قرار می داد. تشکیلات ساواک عبارت بود از : حوزه ی ریاست، ادارات کل، ساواک استان ها، ساواک شهرستان ها و نمایندگی های خارج از کشور.


مهم ترین بخش ساواک ادارت کل بودند که مجموعاً از 9 اداره کل تشکیل می شدند.

اداره کل یکم

اموراداری



ادراه کل دوم

جمع آوری اطلاعات خارجی


ادراه کل سوم

امنیت داخلی
ادراه کل چهارم

حفاظت
ادراه کل پنجم

فنی
ادراه کل ششم

امور مالی
ادراه کل هفتم

بررسی اطلاعات خارجی
ادره کل هشتم

ضدجاسوسی
اداره کل نهم

تحقیق


مهم ترین اداره ی کل، اداره ی کل سوم ساواک بود که مسئول امنیت داخلی بود. مسئولیت به دست آوردن اطلاعاتی از مخالفان ایرانی، تعقیب، دستگیری، تحقیق و پیشگیری یا سرکوب به عهده ی اداره ی کل سوم بود که برای شاه هم این اداره مهم ترین بخش ساواک بود.
اولین رئیس این اداره کل سرتیپ مصطفی امجدی و بعدی سرهنگ ناصر مقدم بود. در فروردین 1350، به دلیل اوج گیری مبارزات مسلحانه، خشن ترین چهره ی ساواک، یعنی پرویز ثابتی به جای مقدم منصوب شد.

Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
ساواک و ایجاد فضای اختناق


شاه برای حفظ قدرت و جایگاه خود، اختیارات وسیعی را به ساواک داده بود تا این سازمان بتواند به راحتی مخالفان و منتقدان نظام شاهنشاهی را مورد تعقیب، مجازات و شکنجه قرار داده و مانع سست شدن پایه های نظام شاهنشاهی شود.


ساواک از طرق مختلف در صدد ایجاد فضایی خفقان آلود و همراه با ترس و وحشت از حکومت بود. یکی از این راهها استخدام منابع و خبر چین ها ی فراوانی در دانشگاهها، دبیرستان، مدارس حوزوی، وزارتخانه ها، ادارات ، کارخانه ها، شرکت ها و محلات بود.


فضای بسته ای که ساواک ایجاد کرده بود باعث بروز شایعاتی در محافل سیاسی و اجتماعی داخلی شده بود که « از هر سه ایرانی یک نفر عضوساواک است.» و یا حتی برخی از دیپلمات های مأمور در ایران آمار مأموران غیر رسمی ساواک را سه ملیون نفر( حدود یک هشتم جمعیت ایران) شمرده اند.



هر چند وجوداغراق در ارائه ی این آمار به وضوح قابل تشخیص است اما فضایی که ساواک در طول دوران مبارزه ایجاد کرده بود، پذیرش این شایعات را برای مردم آسان کرده بود. فضای اختناق و بی اعتمادی ایجاد شده توسط ساواک از چشم وابستگان حکومت پهلوی هم دور نمانده به طوری که فریدون هویدا، برادر نخست وزیر و سفیر شاه در سازمان ملل هم به این موضوع اشاره کرده است:



« {ساواک} تمام سعی خود را به کار می گرفت تا محیطی آکنده از ترس به وجود آورد و با این کار چنان جو مسموعی بر تمام جامعه از صدر تا ذیل حکمفرما کرده بود که هیچ کس واقعاً جرأت نداشت در حضور دیگران سخنی به زبان بیاورد تا جایی که اگر دوستانم هم می خواستند مطلبی را با من در میان بگذارند، معمولاً مرا به گوشه ی خلوتی در باغچه ی منزل می بردند و در آنجا با صدایی آهسته حرف خود را می زدند.»


البته آمار دقیقی از تعداد کارمندان رسمی و غیر رسمی ساواک در اختیار نیست، اما برخی از منابع تعداد کارمندان رسمی ساواک را تا حدود 5000 نفر و تعداد خبر چین ها و همکاران غیر رسمی را تا 55000 نفر تخمین زده اند.

علاوه بر تعدا زیاد مأموران رسمی و غیر رسمی، ساواک اماکانات وسیعی برای تعقب، بازجویی و مراقبت از مخالفان و متهمان سیاسی در اختیار داشت. گفته می شد علاوه بر تجهیزات لجستیکی، نظامی و دیگر لوازم جاسوسی، در تهران بیشتر از 10000 خانه و مکان امن در اختیار داشت که برای تعقیب و کنترل مخالفان از آن بهره می برد.

ساواک حتی تعدادی از رانندگان تاکسی را برای خبرچینی و ردیابی مخالفین استخدام کرده بود. بسیاری از مخالفان و مظنونین سیاسی توسط رانندگان تاکسیهایی که برای ساواک خبرچینی می کرند مستقیماً راهی دفاتر و مراکز ساواک می شدند.



در رابطه با تعداد زندانیان سیاسی در زمان پهلوی هم آمار دقیقی وجود ندارد. برخی مخالفان حکومت و برخی محافل سیاسی و مطبوعاتی خارجی، تعداد زندانیان سیاسی آن دوره را گاهی تا صد هزار نفر و بیشتر آورده اند. در منابعی هم این رقم بیست و پنج هزار نفر ثبت شده است. البته محافل نزدیک به رژیم پهلوی همواره سعی داشتند تا این آمار را تقلیل دهند و کم جلوه دهند با این احوال تردیدی نیست که طی سالهای 1332 تا 1357 هزاران نفر به اتهامات سیاسی توسط ساواک دستگیر و مدتی را در زندان سپری کردند.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 



ساواک و دستگاههای قضایی

در دوران حکومت پهلوی، مردم شاهد تسلط کامل دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بر نظام قضایی بودند. ساواک از همان آغازین سالهای تأسیس بر دادگستری و محاکم قضایی سیطره یافت و در تمام مراحل بازجویی، تشکیل پرونده و محاکمات بدوی و تجدید نظر حضور داشت و مداخله می کرد.
دادگاههایی که محاکمه ی متهمان و مخالفان حکومت را بر عهده داشتند، هیچ توجهی به قوانین نداشته و همین قانون هم توسط ساواک و با همکاری مستقیم دادگاههای نظامی عملاً زیر پا گذاشته می شد و متهم هیچ امکانی برای دفاع از خود نداشت. تمام کسانی که درباره آنها سوءظن مخالفت با حکومت می رفت، دستگیر شده و تحت شکنجه های غیر انسانی، اعترافات و اقرار هایی در پرونده ی قضایی آنها ثبت می شد.


زندان های ساواک

از اوایل دهه ی 1340 رژیم پهلوی به ساخت و تجهیز زندانهای مجهز به بند ها و سلولها و تعبیه ی وسایل و آلات جدید و روزآمد شکنجه پرداخت و همگام با افزایش چشمگیر تعداد زنذانیان سیاسی، بند های بیشتری برای مخالفان سیاسی در نظر گرفته شد. مشهورترین زندان های تحت مدیریت ساواک زندان اوین ، قزل قلعه و زندان قصر بود.


کمیته مشترک ضد خرابکاری

علت اصلی به وجود آمدن کمیته مشترک اقدامات مسلحانه گروههای مخالف بود. پس از وقایع سال 1349 ساواک، کمیته ویژه ای از نیروهای امنیت داخلی برای پیگیری ایجاد کرد.در بهمن 1350 شاه فرمان تأسیس کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی را صادر کرد. تا قبل از این شهربانی و ساواک جداگانه به پیگیری و بررسی پرونده ها می پرداختند و بعضاً در مواردی این باعث بروز اختلال در روند پیگیری پرونده ها شده بود.


نمایی از زندان کمیته مشترک

از زمانی که با دستور مستقیم شاه کمیته مشترک ضد خرابکاری تشکیل شد تمام بازجویی ها ی افراد سیاسی در کمیته صورت می گرفت و از آن به بعد کمیته مشترک به مهم ترین، پرآوازه ترین و مخوف ترین شکنجه گاه ساواک تبدیل شد؛ بازداشتگاهی علی الظاهر کوچک و قدیمی که پیش از آن زندان موقت شهربانی بود و در پشت ساختمان مرکزی شهربانی کل کشور قرار داشت.
این زندان چند سالی است که به موزه تبدیل شده است و برای بسیاری از اهالی تهران «موزه عبرت» یادآور شکنجه های ساواک و فساد حکومت پهلوی است.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 



عزت الله مطهری معروف به عزت شاهی از مبارزین انقلاب
تحت شدیدترین شکنجه ها قر ار گرفت


شکنجه در زندانهای ساواک

چیزی که بیش از هر چیزی در طول دوران فعالیت ساواک با آن عجین شد، شکنجه های مرگبار و ضد انسانی این سازمان است. ساواک از ابتدای تأسیس، برای شناسایی ، کسب خبر، اقرار گیری، بازجویی و پرونده سازی از شکنجه استفاده می کرد.

تا قبل از سال 1350 شکنجه وجود داشت اما روشمند و کلاسیک نبود. بعد از این بود که شکنجه های پیچیده تر به صورت بخشی از روال عادی ساواک در بازجویی از زندانیان سیاسی در آمد. بازجویان ساواک برای دستیابی به نتایج مطلوب در اعمال شکنجه، آموشهای منظمی از موساد و سیا فراگرفته و ابزار و آلات متعدد شکنجه توسط آمریکا و اسرائیل در اختیار آنان قرار داده می شد.



پرویز ثابتی بزرگ ترین شکنجه گر در اسرائیل و آمریکا دوره ی آموزشی دیده بود. این دوره برای نیروهای مخصوص شکنجه، تا سال 1355 در آمریکا و انگلیس ادامه داشت. طبق اسناد موجود و اعترافات بهمن نادری پور معروف به تهرانی، یکی از شکنجه گران ساواک، او به همراه پنج نفر از شکنجه گران در سال 1354 برای دیدن یک دوره ی آموزشی به تل آویو رفتند. همچنین در سال 1355 سیزده نفر از شکنجه گران کمیته مشترک برای یک دوره ی آموزش ضد تروریستی به آمریکا مسافرت کردند.



در نیمه ی دهه ی 1350 ، اقسام شکنجه های پیشرفته در زندان های ساواک مورد استفاده قرار می گرفت. حتی شاه نیز در مصاحبه ی خود با لرد جنتون در پاسخ به سوالی در رابطه با شکنجه به این موضوع اشاره می کند :


« آنچه می توانم بگویم این است که ما هم این روزها وسایل پیشرفته برای این گونه تحقیقات داریم.»


ساواک بعد از دستگیری مظنونین و انتقال آنها به زندان و حتی قبل از بازجویی و بدون هیچ دلیلی کار خود را با شکنجه ی متهمین شروع می کردند. عزت مطهری معروف یه عزت شاهی روند شکنجه ی زندانیان را اینگونه توصیف می کند:


«... وقتی متهم را به اتاق شکنجه می آوردند، اگر مهم بود، چند بازجو او را احاطه کرده با هم او را شلاق می زدند ، سین جین می کردند یا یکی شلاق می زد دیگری لگد و آن دیگری سیلی . که چاشنی همه ی اینها فحش و نا سزابود.... تازیانه های شلاق به کف پا روی رشته های عصبی تأثیر میگذاشت. با هر ضربه شلاق ، درد تا کف مغز استخوان آدم سوت می کشید. تکرار شلاق موجب می شد کف پا گوشت اضافی بیاورد و بر آمدگی در کف پا ایجاد شود.... آویزان کردن به صورت وارونه و چرخاندن نیز در کار بود. دستبند زدن صلیبی از همه ی شکنجه ها غیر قابل تحمل تر بود. در این شکنجه فرد را از مچ دست به دیوار صاف یا نرده ای آویزان می کردند که سنگینی بدن موجب کشیده شدن دستها در طرفین و فشار طاقت فرسایی در مچ و آرنج و کتف می شد. آدم احساس می کرد که هر آن رگهایش پاره خواهد شد....
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 




حجت الاسلام دعاگو: در مجموع چهار ماه در کمیته مشترک زندانی بودم...
در این مدت هرگز شکنجه ام قطع نشد


حجت الاسلام دعاگو در مورد نحوه ی شکنجه در زندان کمیته این گونه توضیح می دهد:

« ساواکی ها بدون مقدمه کار شکنجه را شروع کردند. اول کف پاهایم را شلاق زدند و پس از آن آپلو گذاشتند... آنها در عین حال که شلاق می زدند سیگار های خود را روی شکم من خاموش می کردند. اثر بعضی از سوختگی ها هنموز کاملاً نمایان است... ساواکی ها مرا روی اجاق گاز نشاندند و باسن و پاهایم را سوزاندند، سیگار روی آلت تناسلیم خاموش می کردند....
در مجموع چهار ماه در کمیته مشترک زندانی بودم... در این مدت هرگز شکنجه ام قطع نشد. هر روز در ساعت مشخصی بازجویی می شدم و پس از آن شکنجه ام می کردند. پاهایم همیشه زخم بود. ساواکی ها مرتب پاهایم را پانسمان می کردند.»



حاج اسدالله تجریش نیز که یکی از نیروهای مذهبی دستگیر شده است به چگونگی شکنجه ی زندانیان توسط شوک الکتریکی اشاره می کند:


« در مرحله ی اول پیراهن و عرقگیر و شورت و هرچه تن آدم بود، در می آوردند، برهنه ی مادر زاد می کردند و می خواباندند روی تخت و بعد یک دستگاهی داشتند که به برق وصل می کردند؛ سیمش را به سینه ها و بینی و لب و ناف و آلت تناسلی وصل می کردند، با کابل های خیلی قوی شروع می کردند زدن به کف پاها و در همین حال برق را هم وصل می کردند.»


وقاحت، بی شرمی و قصاوت اعضای ساواک را نمی توان در چند سطر بازگو کرد و موارد ذکر شده تنها نمونه های کوچکی از نحوه ی شکنجه ی زندانیان سیاسی توسط مأموران ساواک است.



گسترش شکنجه در زندان های ساواک امر مخفی نبود که شاه یا دیگر اعضای ساواک از آن بی اطلاع باشند بلکه در بسیار از موارد، سخت گیری و اعمال خشونت از جانب مسئولان رده بالای حکومت و خود شاه دیکته می شد. اشاره فردوست به عدم مخالفت شاه با شکنجه متهمان گویای این واقعیت است که شاه از اعمال شکنجه بی اطلاع نبوده است.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 


گواهی علت شهادت آیت الله سعیدی


قتل در زندان های ساواک


در بسیاری از موارد، شنکجه ها به قدری سنگین و وحشیانه بود که زندانیان توان تحمل شکنجه را نداشته و بعد از مقاومت در برابر فشار ها به شهادت می رسیدند. در این گونه مواقع ساواک با سند سازی و جعل گواهی فوت، علت مرگ را عواملی دیگر ذکر می کردند. نمونه ی بارز این اتفاق شهادت آیت الله سعیدی و غفاری است.



گاهی اوقات ساواک برای انتقام گرفتن از نیروهای مذهبی تعدادی از زندانیان را به گلوله می بست و در گزارشات خود علت را تلاش های زندانیان برای فرار از زندان درج می کرد و در مواردی هم از طریق خوراندن سیانور، زنداینان را به قتل می رساند.


سخن پایانی

شاه با تأسیس ساواک به توصیه ی آمریکا و با همکاری انگستان و اسرائیل، به دنبال جلب رضایت دولت های خارجی و تحکیم پایه های حکومت خود در ایران بود. اما این سازمان با همه ی تشکیلات و امکانات خود و به کارگیری انواع و اقسام روش های سرکوب، شکنجه و حذف مخالفان و منتقدان، نتوانست در برابر خواست مردم بایستد و مانع فروپاشی حکومت استبدادی در ایران شود و این سازمان، خود عاملی شد برای اظهار نارضایتی و مخالفت مردم با حکومت شاهنشاهی در ایران.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
روایت‌هایی از باغ غارت‌زده مهران


چنانکه گفته شد بحث ساختمان‌ها، تجهیزات و اسناد ساواک طی روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب، میان گروه‌های مسلح و مبارز داغ بود و هر گروهی تمایل داشت به این تجهیزات و به‌ویژه بخش اسناد دسترسی پیدا کند. رقابت برای دستیابی به این اسناد از عصر روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد و تا استقرار گروهی از اعضای کمیته‌های استقبال از امام در محل ساختمان اصلی ساواک، ادامه یافت.



حسین صادقی از مبارزان پیش از انقلاب که در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی مسئول حراست از ساختمان مرکزی ساواک بود، درباره چگونگی این حفاظت می‌گوید: «آن زمان هنوز نهادهای قانونی به شکل رسمی فعال نشده بودند. شورای انقلاب و کمیته استقبال عهده‌دار امور بود. کمیته استقبال از ما خواست تا حراست از ساختمان ساواک را که کار مهمی هم بود بر عهده بگیریم. من به اتفاق برخی از دوستان از جمله سیدجلال ساداتیان به آنجا رفتیم و پیگیر نظم‌دهی امور شدیم. اولین کاری که کردیم این بود که درب الکتریکی ساختمان ساواک را با کمک بچه‌های شرکت نفت بالا بردیم و چند نفر را در آنجا گماردیم تا نگهبانی بدهند.»



این حراست و حفاظت هر چند از آشفتگی روزهای نخست انقلاب در مخزن اسناد کاست اما تا‌ همان زمان برخی از اسناد ساواک توسط گروه‌های مسلح به تاراج رفته بود؛ شرایطی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سال‌ها بعد در مراسم افتتاح دانشکده وزارت اطلاعات اینچنین توصیفش کردند: «بعد از انقلاب که دروازه‌ها باز شد و یک قدری بی در و پیکر شدیم، در آن چند ماه اول وقتی اطلاعات سپاه شکل گرفت و کارهایی شروع شد، کشور ما تا اعماقش در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی قرار گرفت. اوایل انقلاب ما آمدیم این ساختمان‌های گوناگون را در این عمارت نگاه کردیم، در پنهان‌ترین اتاق‌های اینجا، شعارهای چریک‌های فدایی خلق و منافقین را دیدیم، تا این اعماق آمده بودند.»



عبدالعلی بازرگان هم دربارۀ شرایط آن روز‌ها می‌گوید: «در زمان دولت موقت، نام ساواک را مرکز اسناد گذاشته بودند و همه هم و غم دولت، حفظ و نگهداری آن مرکز از نظر ساختمان و اسناد موجود در آن بود تا پس از آرام شدن اوضاع، سر فرصت از آن بهره‌برداری شود. در هجوم مردم انقلابی شیشه‌ها شکسته، برخی از لوله‌ها ترکیده و اسناد و مدارک کف اتاق‌ها پخش و پلا شده، چمن‌ها و درخت‌ها در حال خشک شدن بودند. خلاصه همه چیز در معرض خرابی بود ...»



او با اشاره به اقدامات انقلابیون برای سازماندهی شرایط ساختمان ساواک می‌افزاید: «ساواک که قبلا به نام باغ مهران شناخته می‌شد، برای خود شهری بود. هنگام انقلاب دروازه غربی و جنوبی هر کدام در اختیار یک گروه بود. دکتر یزدی ابتدا شخصی اصفهانی به نام شادنوش را به عنوان سرپرست انتخاب کرد که او هم در مسجدی از شهر خود اعلام کرد و تعدادی داوطلب برای پاسداری آمدند. آقای شادنوش بعد از یکی دو ماهی رفت و دکتر یزدی حکمی به نام پنج نفر صادر کرد تا از آن مجموعه که همچون خانه‌ای در معرض خرابی بود مراقبت کنند.» این پنج نفر چنانکه عبدالعلی بازرگان می‌گوید «آقایان انتصاری، هادی نژادحسینیان، مجید حدادعادل، باقر ذهبیون و خود بازرگان» بودند که از میان این پنج تن انتصاری هیچ‌گاه به باغ مهران نرفت.
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  

 
انجمن حجتیه در مرکز اسناد ساواک!


با رفتن ابراهیم یزدی به وزارت امور خارجه، شهید مصطفی چمران به عنوان معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب و بعد‌ها وزیر دفاع اداره این مجموعه را برعهده گرفت. در همین زمان برادر او مهندس مهدی چمران که ریاست دفتر دکتر چمران را برعهده داشت، فردی به نام مروج را که از اعضای انجمن حجتیه بود به سرپرستی این مرکز می‌گمارد. چنان که در کتاب «صخره سخت» آمده، مروج‌ همان «جواد مادرشاهی» است؛ چهره‌ای که پس از ریاست بر این مرکز، مشاور امنیتی رئیس‌جمهور شد.



اما حضور جواد مادرشاهی بی‌حاشیه هم نبود. برخی انقلابیون که او را پیش از انقلاب به عنوان مسئول کمیته تحقیق انجمن حجتیه در تهران می‌شناختند به این انتخاب معترض بودند. از آن جمله عزت شاهی مسئول تحقیقات کمیته‌های انقلاب است که در این‌باره می‌گوید: «در دوره مسئولیتم در بازپرسی واحد تخلفات کل کمیته خیلی تلاش کردم تا از اسناد و مدارک ساواک محافظت شود و آدم قابل اعتمادی این کار را به عهده بگیرد. این مدارک و اسناد در جایی به نام مرکز اسناد نگهداری می‌شدند و فردی به نام جواد مادرشاهی را به مسئولیت آنجا گماشته بودند. مادرشاهی از اعضای انجمن حجتیه بود که قبل از پیروزی انقلاب نه‌تنها در امور سیاسی دخالتی نداشت، بلکه بعضی از اعضای آن در بعضی از موارد با ساواک همکاری می‌کردند و بده‌بستان‌هایی داشتند. وجود مادرشاهی این فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پرونده‌ها بیرون بکشند.»


مرکز اسناد پس از دولت موقت

با استعفای دولت موقت در نیمه آبان ۱۳۵۸، بحث درباره سازماندهی مجدد امور دولتی در شورای انقلاب بالا گرفت و با دستور امام خمینی، این شورا مسئول اداره کشور و شهید مصطفی چمران به عنوان وزیر دفاع ابقاء شد. یک ماه بعد با تصویب شورای انقلاب سرپرستی و نظارت بر مرکز اسناد ملی که بعدا به مرکز اسناد انقلاب اسلامی تغییر نام داد، به آیت‌الله خامنه‌ای واگذار شد.

با برگزاری انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی و پیش کشیده شدن بحث اعتبارنامه نمایندگان، مرکز اسناد ملی روزهای پرکاری را پشت سر گذاشت. مرکز اسناد ملی در این دوره به درخواست کمیسیون تحقیق، برخی از اسناد مربوط به نمایندگانی را که به اعتبارنامه‌شان اعتراض شده بود، در اختیار این کمیسیون قرار داد. رد اعتبارنامه افرادی همچون خسرو قشقایی و ابوالفضل قاسمی دبیرکل حزب ایران به دلیل گزارش‌های مرکز اسناد ملی بود.



انتخابات ریاست جمهوری اول که برگزار شد، ابوالحسن بنی‌صدر به ریاست قوه مجریه برگزیده شد و پس از کش و قوس‌های فراوان قرعه نخست‌وزیری به نام محمدعلی رجایی افتاد. او نیز بلافاصله پیشنهاد ریاست دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست‌وزیری را به خسرو تهرانی داد. خسرو تهرانی در دوران دبیرستان از شاگردان شهید رجایی و در دوره زندان حدود سه سال با ایشان در یک زندان بود. او که پس از پیروزی انقلاب در شورای مرکزی کمیته‌های انقلاب اسلامی عضویت داشت، این پیشنهاد را با شهید بهشتی و آیت‌ا‌لله خامنه‌ای در میان گذاشت و از آنان مشورت خواست. خسرو تهرانی می‌گوید: «شهید بهشتی به من گفت حال که رجایی به تو اطمینان دارد، در پذیرش این سمت تردیدی نکن.» آیت‌الله خامنه‌ای هم توصیه‌ای به این مضمون به او می‌کنند. به گفتۀ منوچهر هاشمی، بیش از ۹۰ درصد کادر اداره هشتم ساواک تا دوران خسرو تهرانی در نهاد نخست‌وزیری مشغول به کار بودند: «تقریباً عوامل اصلی اداره من به جز رئیسشان، معاون وزارت (اطلاعات) که خواست از مملکت فرار کند و او را گرفتند و زندانی کردند، به کارشان ادامه دادند و الان هم مشغول هستند.»
Signature

خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
     
  
صفحه  صفحه 3 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
سیاست

ساواک

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA