ارسالها: 23330
#21
Posted: 13 Nov 2014 14:42
دلایل انقلاب ایران قسمت ۳
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#22
Posted: 13 Nov 2014 14:51
دلایل انقلاب ایران قسمت ۴
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#23
Posted: 13 Nov 2014 14:53
دلایل انقلاب ایران قسمت ۵
پایان دلایل انقلاب ایران
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#24
Posted: 13 Nov 2014 15:03
۳۷ روز - شاپور بختیار
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#25
Posted: 17 Nov 2014 08:16
نظریه دومینو ،خاورمیانه و ایران
تئوری دومینو از دهه ۱۹۵۰(۱۳۲۹) تا دهه ۱۹۸۰(۱۳۵۹) تئوری بسیار مهم و حساسی بود (و وقایع خاورمیانه نشان میدهد که همچنان هست)، بر این باور که زمانی که یک کشور در منطقهای از جهان تحت نفوذ کمونیسم قرار میگیرد کشورهای اطراف هم مانند ویژگی دومینو آن را دنبال میکنند. تئوری دومینو با مدیریت ایالات متحده در طول جنگ سرد به منظور توجیه نیاز به مداخله امریکا در سراسر جهان و محقق شدن این امر به کار بسته شد.
هر چند رئیس جمهور دوایت آیزنهاور هرگز به صورت مستقیم از اصطلاح تئوری دومینو استفاده نکرد اما در یک کنفرانس خبری در (۱۸ فروردین ۱۳۳۳) ۷ آپریل ۱۹۵۴ زمانی که به کمونیسم در منطقه هند و چین(ویتنام) اشاره میکرد این تئوری را مطرح کرد:
در نهایت، توجه و دیدگاه گستردهتری خواهید داشت که قطعا بدین موضوع اشاره دارد که آن را اصل «ریزش دومینو» مینامید. شما یک ردیف از چیدمان مهرههای دومینو را دارید و به اولین مهره ضربه میزنید، و چیزی که برای مهره آخر اتفاق میافتد قطعا حقیقتی ست که بسیار سریع رخ خواهد داد. پس شما میتوانید شروع به جدا کردن مهرهها کنید که عمیق ترین مداخلات را در پی خواهد داشت.
تئوری دومینو و نتیجه آن درباره خاورمیانه و ایران به دلیل پتانسیلهای متنوع انقلابی با جزئیات و پیچیدگیهای خاصی همراه است از جمله پتانسیل اختلافات مذهبی و دینی و گاه کمونیستی گاهی در کنار مذهب و گاهی مقابل آن، همچنین وجود کشورهای نفت خیزی که همواره از نظر پیشرفت فناوری و تولید و توان نظامی از کشورهای غربی و روسیه بسیار ضعیف تر بودند و هستند و درباره نفت صادراتی، یا استعمار شده بودند یا بر سر قیمت رقابت میکردند و میکنند.
پس برای درک بهتر تئوری دومینو در سیاست خاورمیانه به عنوان یک اصطلاح امپریالیستی جهانی لازم است انقلاب ایران را از دیدگاه جهانی بشکافیم:
از دیدگاه خارجی و سی آی ای، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در پی روابط دکتر محمد مصدق با حزب توده یا حداقل مقابله ضعیف او در برابر رشد کمونیسم رخ داد. که از دیدگاه داخل ایران طی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ ایران باز ترین فضای سیاسی را به خود دید. دکتر محمد مصدق در روزهای پایانی عمرش گفت «کمونیسم را بهانه کردهاند که نفت ما را ۱۰۰ سال دیگر هم غارت کنند». محمد رضا پهلوی در خاطراتش در کتاب پاسخ به تاریخ میگوید مصدق بدبین بوده است و مانع صادرات و فروش نفت شده بود که باعث تورم شدید میشد و انگلیس نفت خود را از کویت با قیمتی ارزانتر تامین میکرد.
مرزهای اطراف شوروی و کشورهایی که سیاست مشابه دارند یعنی پیشروی سیاسی مرزها به صورت دومینو (برخلاف ارسال مستقیم نیروهای نظامی)، همواره برای غرب مهم بوده است. موضوع بحران ۲۰۱۴ اوکراین در حال حاضر گواه این موضوع است. غائله کمونیستی آذربایجان(جمهوری خلق آذربایجان) یکی از استدلالهای تئوری دومینوی کمونیستی در ایران در کنار حزب توده و مجاهدین خلق بود. با توجه به پتانسیل مذهبی در خاورمیانه، میتوان ارتباط بین تئوری دومینو و شعار صادر کردن انقلاب اسلامی پس از سال ۱۳۵۷، برقرار نشدن صلح در جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۱ و در پی آن کمک دولتهای غربی به بعث، تنشهای بین حزب الله، اسرائیل و فلسطین و ربط دادن بهار عربی به تئوری دومینو توسط کارلوس لتوف را مد نظر گرفت که هرچند ظاهرا دلایل و ریشههای متفاوتی مثل دین و مذهب یا استبداد دارند اما مداخله مستقیم دولتهای غربی و مداخله غیر مستقیم شوروی در بازار سیاه قاچاق سلاح پس از جنگ سرد همواره یک موضوع واضح بوده است که در فیلم ارباب جنگ(Lord of War) نیز به خوبی بر اساس واقعیت به تصویر کشیده شد.
در مناظره ۲۱ اکتبر ۱۹۸۴(۲۹ مهر ۱۳۶۳) بین رئیس جمهور رونالد ریگان و نائب رئیس جمهور سابق(۴۲مین) والتر اف ماندیل در کانزاس میزوری، مورتون کاندرک ویراستار اجرایی مجله هفتگی جمهوری جدید میپرسد:
سوالی درباره مذاکرات تان با دوستان دارم، شما از رئیس جمهور کارتر برای کمک کردن به براندازی دو دیکتاتور دوست که با ملت هایشان دچار مشکل شده بودند به سختی انتقاد کردید یکی شاه ایران و دیگری رئیس جمهور سوموزا از نیکاراگوئه. و اکنون رهبران دیگری مشکل ساز شدهاند شامل رئیس جمهور پینوشه از شیلی و رئیس جمهور مارکوس از فیلیپین. برای پیشگیری از اینکه فیلیپین یک نیکاراگوئه دیگر شود چه کاری باید انجام دهید، و چه میتوانید انجام دهید؟
و ریگان در پاسخ میگوید:
من از رئیس جمهور به خاطر اینکه چیزی را ارزان فروختیم که برای ما یک هم پیمان قدرتمند بود انتقاد کردم یعنی شاه ایران؛ و من کاملا متقاعد نشدم که او تا این حد از خط مردمش دور بوده باشد یا اینکه آنها چیزی را که رخ داد خواسته باشند. شاه پیشنهاد ما را انجام داده بود و بار سنگین وظیفه ما را برای یک دوره زمانی کامل ادامه داده بود، و من واقعا فکر میکنم این که ما اجازه دادیم تا شاه سقوط کند یک لکه و نقطه تاریک در رکورد ما بود. آیا اوضاع بهتر شده است؟ شاه، آنچه او میتوانست انجام داده باشد، داشت مسکن و زندگی را کم هزینه میکرد، سرزمین را از ملاها پاک میکرد و آن را در بین رعیتها تقسیم میکرد تا مالک باشند-چیزهایی از این قبیل. اما ما آن را با یک شخص دیوانه وار متعصب تعویض کردیم با کسی که هزاران هزار نفر از مردم را کشت، منظورم اعدام هاست.
این نقطه تاریک به عنوان انتقاد در کنار مساله افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ و موضوع جنگ سرد جدید با اتحاد شوروی در کارنامه جیمیکارتر در شرح جایزه صلح نوبل او یادآوری شد و همچنین در شبکههای خبری انتشار یافت. جزیره ثبات یکی از مباحث پیرامون این موضوع بود.
ضعیف شدن چهره شاه در بین مردم ایران به عنوان کشوری با قدرت نظامی مطرح در منطقه (در آن زمان) با پتانسیل هم کمونیستی هم مذهبی یکی از دلایلی میتوانست باشد که موجب تحریک غرب برای مداخله شود. با توجه به:
- تشکیل حزب رستاخیز در سال ۱۳۵۳ و فشار بر بازار و فعالیت روحانیون، و اینکه شاه همزمان هم در بین مردم معتقد به روحانیت و هم روشنفکران یعنی هم جبهه ملی سکیولار نیشنالیست دموکرات، هم حزب مارکسیستی توده(مانیفست کمونیست) که هر سه سرکوب شده بودند
- از طرف دیگر فعالیتهای متداوم تروریستی یا انقلابی قدیمی مانند ماجرای ترور ناموفق شاه توسط ناصر فخرآرایی در ۴ فوریه ۱۹۴۹(۱۵ بهمن ۱۳۲۷)، واقعه سیاهکل، غائله آذربایجان و بسیاری دیگر، و نگرانی امریکا از سیاست دومینوی شوروی و صادرات اسلحههای روسی به کشورهای دارای پتانسیل انقلابی و به قدرت رسیدن شخصیتهای انقلابی با ایدئولوژیهای خاص در آن کشورها از طرف دیگر
- و همچنین قیمت بالای نفت ایران و اوپک در شرایط بحران اقتصادی اروپا (کشورهایی چون انگلیس و فرانسه که پیشتر تمایلات قدیمی برای استعمار کردن منابع طبیعی کشورهایی چون ایران بواسطه تامین کردن فناوری انحصاری استخراج نفت داشتند)؛ و شاه که در پاسخ میگوید «شما کالاهایتان را ۳۵ درصد گرانتر برای ما میفروشید پس در واقع چیزی را از دست نمیدهید». طبق مستندی از شبکه منوتو، ۱۲ کشور از جمله انگلیس و فرانسه از ایران وام دریافت کرده بودند و همچنین ایران اقدام به سرمایهگذاری در کشورهای اروپایی و امریکایی کرد همچون شرکت فولاد کروپ آلمان غربی و هواپیمایی پان امریکن.
همه اینها باعث میشد تا سیاستهای غرب درباره ایران به سمتی دیگر گرایش پیدا کند یعنی تخریب چهره شاه؛ و بدین صورت پیش از انقلاب ۱۳۵۷ گوش کردن به رادیوهای خبری انگلیسی در ایران ممنوع شده بودند و فعالیت سیاسی-مذهبی روحالله خمینی از فرانسه همچنان به صورتی عجیب ادامه داشت.
حفاظت فرانسه از ابوالحسن بنی صدر افکار را به سمت اطلاعاتی سوق میدهد که احتمال دارد او درباره انقلاب ایران بداند و شاید به همین دلیل خیمینی از او حمایت میکرد و در پایان شرایط گریختن او از ایران فراهم بود زیرا حتی اختلافات بنی صدر و خمینی از نظر سیاسی اجازه چنین افشا گری بزرگی را نمیداد هر چند این موضوع یک احتمال بدون پشتوانه است اما مستندات این بخش از مقاله درباره دخالت غرب در انقلاب ایران این موضوع را تقویت میکند.
با توجه به شعار صادرات انقلاب در ایران، با دیدگاهی منطقی نسبت به طرز فکر رهبر انقلاب اسلامی و کتابهای وی مانند تحریر الوسیله، این گفته از محمدرضا پهلوی که مدیریت و هزینه تبلیغات گستردهٔ انقلابی که رخ داد نمیتوانست کار یک نفر به تنهایی باشد را تقویت میکند، هر چند نحوه برخورد سرکوبگرانه شاه نیز قطعا به این امر کمک کرد. سیاستهای پیچیده صادرات انقلاب، سلاح و پول و شکستن اتحاد مردم یک کشور به بهانه کمونیسم (صادرات انقلاب پرولتاریای کارگری) یا اختلافات دینی و مذهبی یا برهم زدن صلح و تحریک آتش جنگ در یک منطقه به منظور پیشروی سیاسی و افزایش متحدان یک امپراطوری موضوعی ست که همواره شفاف است. صادرات انقلاب اسلامی طی جنگ ایران و عراق (ماجرای صلح سال ۱۳۶۱) و پس از آن (اهمیت درگیریهای لبنان، فلسطین، ترکیه و سوریه و کلا بهار عربی برای ایران و ادعای صادرات موفقیت آمیز انقلاب ایران و شعارهای مرگ بر امریکا) از یک طرف هم شبیه سیاست صادرات انقلابهای کمونیستی ست که برای نیروهای انقلابی کشورهای دیگر، سلاح، ایدئولوژی و هزینه صادر میکردند هم از طرف دیگر درباره ترکیب سیاسی-دینی انقلاب اسلامی و صادرات آن، ظاهرا رهبر این انقلاب با حمایت دولتهای غربی به قدرت رسید نه حمایت رهبران کمونیسم.
همه اینها ما را به سمت خاطرات یان سمیت نخست وزیر سابق رودزیا درباره رشد موفق استبداد دولتهای جناح چپ در افریقای سیاه در طول دوران استقلال کشورهای مستعمراتی سوق میدهد و مجدد مانند ماجرای چین سوال مشترک آنجاست که «چه کسی در انقلاب ایران واقعا پیروز شد؟» و همینطور ویتنام که پیروزی واقعی با چه کسی بود.
بدین صورت هم نگرانی مصدق درباره سیاست استعماری اروپا و انگلیس در آن زمان صحیح بود هم نگرانی شاه درباره گسترش سیاسی امپراطوری شوروی.
برخی از تحلیل گران سیاست خارجی در ایالات متحده به پتانسیل گسترش هر دو نظام تئوکراسی(یا حاکمیت دینی) و دموکراسی آزادی خواهی لیبرال در خاورمیانه به عنوان دو حالت ممکن و متفاوت از تئوری دومینو اشاره کردهاند. در طول جنگ ایران و عراق، ایالات متحده و دیگر ملتهای غربی از ترس گسترش رادیکال تئوکراسی دینی در سراسر منطقه، از رژیم عربی سوسیالیستی بعث عراق حمایت کردند که شامل حمایت اطلاعاتی امریکا از عراق در بمب بارانهای شیمیایی ایران نیز میشد. در حمله به عراق در سال ۲۰۰۳(۱۳۸۲) برخی نو محافظه کاران امریکا بر سر این بحث کردند که وقتی یک دولت دموکراتیک در خاورمیانه ایجاد شود، به گسترش دموکراسی(مردم سالاری) و لیبرالیسم(آزادی خواهی) در سراسر خاور میانه کمک میکند. به این موضوع به عنوان «تئوری دومینوی معکوس» "reverse domino theory." اشاره شده است زیرا تاثیرات آن توسط کشورهای دموکرات غربی مثبت ارزیابی شده، نه منفی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#26
Posted: 17 Nov 2014 08:25
اقتصاد ايران: ۳۵ سال پس از انقلاب اسلامی
- نویسنده:فریدون خاوند (تحلیلگر اقتصادی)
سی و پنج سالگی انقلاب اسلامی بار ديگر بهانه ای ميشود برای مقايسه کارنامه اقتصادی نظام بر آمده از آن با نظامی که پيش ازآن بر ايران حکومت ميکرد.
شايد بتوان گفت که همزمان با گذشت سال ها، اين مقايسه به تدريج رنگ ميبازد، به ويژه برای نسل هايی که از نگاه آنها دوران پيش از انقلاب اسلامی بيش از بيش در هاله اسرار آميز گذشته ای دور و دور تر، سال به سال کمرنگ تر ميشود. سی و پنجساله های دوران انقلاب اکنون موسپيدانی هفتاد ساله اند و آنهايی که همان دوران به دنيا آمده اند، نيمه دوم دهه سوم زندگی خود را سپری ميکنند.
«دوزخيان زمين»
حتی در تبليغات به سبک ديوانسالاری جمهوری اسلامی نيز توجيه مقايسه ايران امروز با ايران دوران پهلوی دوم هر سال دشوار تر ميشود. تا زمان فروريزی اتحاد جماهير شوروی، دستگاه غول پيکر تبليغاتی آن را رسم بر اين بود که آمار اقتصادی و اجتماعی روز را با دوران پيش از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بسنجد، از طول خطوط راه آهن گرفته تا شمار تراکتور ها و حجم توليد فولاد و شمار فارغ التحصيلان دانشگاه ها و تعداد پزشکان در روستا ها... ذهن منجمد بوروکرات های حزبی نمی توانست بفهمند که در کنار هم قرار دادن آمار دو دوره، که چندين دهه با هم فاصله دارند، جز بر انگيختن خنده های سخره آميز حاصلی ندارد.
در جمهوری اسلامی هم، به سبک شوروی سابق، مقايسه داده های اقتصادی و اجتماعی ايران پيش و پس از انقلاب سال ها است ادامه دارد. هفته گذشته، در رابطه با «دهه فجر»، مدير کل های بخش های گوناگون وزارت جهاد کشاورزی به همين «آکروباسی آماری» روی آوردند و باز هم ميزان توليد و سطح زير کشت و عملکرد انواع محصولات زراعی و باغی را با گذشته مقايسه کردند. به گزارش «ايسنا» اين مقايسه با اعتراض خبرنگاران روبرو شد که پرسيدند آخر چرا بايد آمار فعلی، به جای آنکه در پيوند با هدف های نظام يا وضعيت روز دنيا سنجيده بشوند، با وضعيت سی و پنج سال پيش مقايسه ميشوند.
به احتمال فراوان درست ترين راه مقايسه ميان ايران پيش و پس از انقلاب، به ويژه در عرصه اقتصادی، آن است که وضعيت کشور، در اين دو دوره، در انطباق با شرايط روزگار خود مورد توجه قرار بگيرد. از دوران پيش از انقلاب تا امروز، جغرافيای اقتصادی جهان و، به تبع آن، رابطه ميان قدرت ها در مقياس سياره زمين يکی از گسترده ترين و عميق ترين تحولات تاريخ تمدن انسانی را از سر گذرانده است.
انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ ميلادی به پيروزی رسيد. آن زمان رسم بر اين بود که دنيا به دو بخش کشور های پيشرفته (اعم از کاپيتاليستی و سوسياليستی) از يکسو، و «جهان سوم» از سوی ديگر، تقسيم ميشد. «جهان سوم» بخش عمده سياره خاکی را در آسيا و آفريقا و آمريکای لاتين در بر ميگرفت و ساکنان آن، به تعبير فانون (نظريه پرداز مارتينيکی که در ايران نيز هواداران فراوان داشت)، «دوزخيان زمين» بودند.
از پايان دهه ۱۹۷۰ ميلادی به بعد، شماری از کشور های «جهان سوم» به تدريج از انبوه «دوزخيان زمين» جدا شدند. اين حرکت تاريخساز نخست در منطقه آسيايی اقيانوس آرام آغاز شد، در سرزمين هايی چون کره جنوبی، سنگاپور، هنگ کنگ و تايوان که اژدها يا ببر های آسيا لقب گرفتند. همين موج به تدريج بخش های وسيع تری از آسيا و آمريکای لاتين از جمله دو غول جمعيتی چين و هند را در بر گرفت.
در حالی که نظريه پردازان چپ «جهان سوم» گرا تنها راه رهايی کشور های «جنوب» را از تيره روزی در انقلاب های توده ای و بريدن از نظام سلطه جوی «شمال» ميدانستند، کشور های پيشتاز در حال توسعه برای مقابله با فقر سياه به بازرگانی و سرمايه گذاری های بين المللی روی آوردند. پيآمد اين چرخش بزرگ در آسيا، پر دامنه ترين عقب نشينی فقردر تاريخ انسانی است. صد ها ميليون نفر در کره و چين و اندونزی و مالزی به برکت بازرگانی بين المللی به کار و غذا و مسکن رسيدند.
آمريکای لاتين که در سال های ۱۹۷۰ در جهنم واپس ماندگی زير دست و پای رژيم های نظامی دست و پا ميزد، امروز قدرت هايی چون برزيل و مکزيک را دارد و به علاوه، تقريبا در همه کشور های آن، مردم رای ميدهند.
امروز بخش بسيار بزرگی از ساکنان کره زمين کالا های صنعتی ساخت همين «قدرت های نوظهور» را مصرف ميکنند. چين به نخستين صادر کننده و دومين قدرت اقتصادی جهان بدل شده است. برزيل از لحاظ توليد ناخالص داخلی هشتمين اقتصاد جهان است و اين کشور های صنعتی جهان هستند که برای دفاع از صنايع خود در برابر رقابت همين قدرت ها، گاه خود را مجبور می بينند به سياست های حفاظتی روی بيآورند و مرز هايشان را ببندند.
همزمان با اين تحولات، انقلاب بزرگ علمی و صنعتی به ويژه در عرصه داده پردازی و صنايع کامپيوتری و مشتقات آنها، زندگی بخش بسيار بزرگی از ساکنان کره زمين را دگرگون کرده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#27
Posted: 17 Nov 2014 08:27
سال های طلايی اقتصاد ايران
نظام جمهوری اسلامی درست در آستانه همين تحولات بزرگ جای نظام پادشاهی را گرفت.
نظام پيشين ايران در عرصه اقتصادی ضعف های فراوان داشت. فساد و ريخته پاش در ايران پيش از انقلاب کم نبود. شاه به دخالت های گسترده در اقتصاد باور داشت، حتی خود را «سوسياليست» ميدانست و از لحاظ نظری با مکانيسم های اقتصاد آزاد چندان ميانه ای نداشت. مجموعه اين ضعف ها در پی افزايش شديد در آمد های نفتی ايران در سال ۱۹۷۳، شدت گرفت.
به رغم همه اين ضعف ها، اقتصاد ايران در شرايط آن دوره جهان و در مقايسه با ملاک های حاکم بر دنيای در حال توسعه در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ميلادی، يکی از موفق ترين اقتصاد های جهان بود. امروز بر پايه دقيق ترين بررسی ها می توان گفت که در دهه ۱۳۴۰ و نيمه اول دهه ۱۳۵۰ خورشيدی، اقتصاد ايران از ميانگين رشد هشت در صد در سال و ميانگين تورم حدود پنج در صد در سال بر خوردار بود. در همان فاصله، توليد سرانه متوسط هر ايرانی بيش از سه برابر شد. اين به آن معنا است که طی اين دوره پانزده ساله، ايران پر رونق ترين دوره رشد اقتصادی خود را از آغاز پيدايش اقتصاد مدرن در کشور تا امروز، از سر گذرانده است.
ايران آن دوره عرصه ظهور کار آفرينان بزرگی چون خيامی ها و ايروانی ها و آزمايش ها و کاشانی ها بود، با بنگاه هايی که برای نخستين بار، در ورای بازار داخلی، به فتح بازار های منطقه و فراتر نظر داشتند. در بسياری از عرصه ها، از جمله ايجاد ناوگان هوايی غير نظامی و يا دانشگاه های پر آوازه برای تربيت کادر های ايرانی و جذب نخبگان منطقه ای، ايران يکی از کشور هايی بود که تلاش ميکرد با گرايش های دهه های پايانی قرن بيستم همراه شود.
در باره آينده نگری ايران آن زمان می توان از طرح جزيره کيش ياد کرد که سال ها پيش از اوجگيری دوبی، برخورداری از فرصت های بزرگ خليج فارس را، برای بدل شدن به يکی از قطب های بزرگ توريسم زمستانی در جهان، هدف گرفته بود.
ترديدی نيست که ساختار های سياسی ايران دوران پادشاهی از استحکام لازم برای تداوم بخشيدن به فرايند توسعه کشور، خروج نهايی از واپس ماندگی و پيوستن به نخستين امواج قدرت های نوظهور برخوردار نبود. بخش بسيار بزرگی از نيرو های سياسی در ايران آن زمان به جای آنکه ضمن حفاظت از دستآورد های کشور در زمينه توسعه به برطرف کردن ضعف های نظام سياسی همت گمارند، ترجيح دادند همه چيز را در هم بريزند و به گزينه هايی روی آورند که چند و چون آنها را نمی شناختند.
با پيروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام تازه، نظريه های بسيار گنگی زير عنوان «اقتصاد اسلامی» يا «اقتصاد توحيدی» برای پايه ريزی نظام تازه اقتصادی کشور عرضه شدند.
همزمان، ايدئولوگ های حزب توده با تکيه بر دکترين فراهم آمده از سوی نظريه پردازان کرملين، نظريه «راه رشد غير سرمايه داری» را پيش کشيدند که با تمايلات شماری از گرايش های چپ درون جنبش اسلامی همخوانی داشت و به همين سبب بر جهتگيری های اصلی نظام تازه تاثيری تعيين کننده گذاشت. اين نظريه بر ملی شدن همه جانبه صنايع و بانک ها و تجارت خارجی، مداخله گسترده دولت در اقتصاد و بی اعتمادی شديد به بازرگانی بين المللی و سرمايه گذاری تکيه داشت.
نظريه «راه رشد غير سرمايه داری» در قالب اصول ۴۴ و ۸۱ به قانون اساسی جمهوری اسلامی را ه يافت. به علاوه شرايط ويژه کشور در دوران پس از انقلاب، تنش در روابط با غرب و به ويژه آمريکا و، مهم تر از همه، جنگ با عراق، ايران را به سرعت در گرداب يک اقتصاد شديدا دولتی فرو برد. به بيان ديگر درست در سال هايی که کشور های در حال توسعه يکی پس از ديگری از دخالت دولت در اقتصاد ميکاستند و راه را برای ارتباط با اقتصاد جهانی از راه گسترش بازرگانی و سرمايه گذاری باز ميکردند، ايران راهی کاملا معکوس را پيش گرفت. حاصل آنکه ميانگين نرخ رشد در ده ساله نخست جمهوری اسلامی حدود منهای دو در صد بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#28
Posted: 17 Nov 2014 08:29
کشمکش ميان دو گرايش
با آغاز رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی، جمهوری اسلامی تصميم گرفت به تدريج از اقتصاد دولتی دور شود و به راه تازه ای برود. پايان جنگ، زايش يک تکنوکراسی تازه در درون جمهوری اسلامی و تحولات جهانی، از جمله فرو ريزی نظام های سوسياليستی، اين گرايش را تقويت کرد. ولی اصلاحات دوره رفسنجانی، که در دوره زمامداری محمد خاتمی کم و بيش پيگيری شدند، در مجموع نتوانستند زنجير های يک اقتصاد دولتی متکی بر نفت را از دست و پای ايران بردارند.
همزمان، سلطه رو به گسترش نهاد های شبه دولتی، به ويژه سپاه پاسداران، بر اقتصاد به يکی از مهم ترين موانع بر سر بازسازی اقتصاد ايران و منطبق ساختن آن بر مقتضيات يک اقتصاد قرن بيست و يکمی، بدل شد.
در دوران رياست جمهوری محمود احمدی نژاد، همان اصلاحات لاک پشتی اسلاف او نيز متوقف شدند. طی اين دوران کشور به در آمد های افسانه ای از محل صادرات نفت و گاز دست يافت، ولی انبوه دلار های نفتی به دليل شدت گرفتن ناهنجاری های اقتصادی، مديريت فاجعه آميز، اشتهای سيری ناپذير رانتخواران و سر انجام مشکلات بر آمده از تحريم های اقتصادی بين المللی، گويی دود شدند و به هوا رفتند.
ميانگين نرخ رشد ايران در سال های پس از جنگ تا سال ۱۳۹۰ بر پايه آمار رسمی حدود پنج در صد و ميانگين نرخ تورم کشور بالای پانزده در صد بود. ولی در سال ۱۳۹۱ نرخ رشد کشور به منفی حدود شش در صد سقوط کرد و نرخ تورم هم به مرز چهل در صد رسيد. در سال جاری خورشيدی هم نرخ رشد از محدوده صفر در صد بيشتر نخواهد بود و برای دو سال اينده هم به احتمال فراوان از سه در صد بالا تر نخواهد رفت.
در گفتاری که در آخرين شماره هفته نامه «تجارت فردا» چاپ تهران (شماره ۷۶، شنبه ۱۹ بهمن ماه) منتشر شده، محسن رنانی اقتصاد دان ايرانی اين پرسش را در مورد اقتصاد کشورش مطرح ميکند : «مگر ميشود ظرف ده سال هزار ميليارد دلار به اقتصادی تزريق شود و رشدش صفر باشد؟ هزار ميليارد دلار پول کمی نيست که به اقتصادی تزريق شود و خروجی اش در اين حد باشد. مثل اين که شما در خط توليد يک کارخانه دايما مواد اوليه و سوخت بريزيد ولی محصولی خارج نشود. حتما يک جای کار اشکال دارد.»
اشکال کار، کانون های بزرگ قدرتی هستند که در درون نظام جمهوری اسلامی اصولا با توسعه و پيشرفت مشکل دارند. غير منصفانه خواهد بود اگر، در درون همين نظام، کانون های ديگری را نبينيم که به فرآيند توسعه باور دارند و معتقدند که می توان جمهوری اسلامی را با اين فرآيند و مقتضيات آن از جمله نوآوری، فضای مساعد کسب و کار، سرمايه گذاری، بازرگانی بين المللی و تعامل با جهان آشتی داد.
مساله در آنجا است که در کشمکش ميان اين دو گرايش، کانون های ضد توسعه تا امروز دست بالا را داشته اند و هر چه را که گرايش دوم ميريسد، دوباره پنبه ميکنند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#29
Posted: 17 Nov 2014 15:42
نگاه جهان به ايران
در باره فرجام اين کشمکش، که با روی کار آمدن دولت حسن روحانی بار ديگر شدت گرفته، می توان خوشبين يا بدبين بود. ولی يک نکته مسلم به نظر ميرسد و آن اين که طی سی و پنج سال گذشته، ايران فرصت های بسياری را از دست داده که فلاکت بخش مهمی از جمعيت کشور يکی از دردناک ترين پيآمد های آن است.
يکی از راه های شناخت بهتر وضعيت کنونی اقتصاد ايران، نگاهی است که جهان به آن دارد. کافی است به ارزيابی های گوناگونی که سازمان های بين المللی و نهاد های معتبر کارشناسی درباره رده بند ی اقتصادی و مالی کشور ها منتشر ميکنند، نگاهی بيندازيم.
بانک جهانی ميگويد که ايران از لحاظ درجه مساعد بودن محيط کسب و کار، در ميان صد و هشتاد و نه کشور مورد بررسی، در رديف صد و پنجاه و دوم قرار دارد. سازمان «شفافيت بين المللی» ايران را از لحاظ فساد اداری و مالی در ميان صد و هفتاد و هفت کشور، در رده صد و چهل و چهارم جای ميدهد. و اما از ديدگاه بنياد «هريتيج»، ايران از لحاظ آزادی های اقتصادی، در ميان صد و هفتاد و هشت کشور مورد بررسی، جايگاهی بهتر از صد و هفتاد و سوم ندارد.
از لحاظ مقايسه اقتصاد ايران با دوران پيش از انقلاب، بد نيست در پايان آن را با يکی از اقتصاد هايی که طی سی سال گذشته به پويايی رسيده اند، مقايسه کنيم. در اين مقايسه، بهترين گزينه ترکيه است، کشوری در همسايگی ايران با جمعيتی کمی و بيش برابر.
در سال ۱۹۸۰ ميلادی، يک سال بعد از انقلاب اسلامی، ايران از لحاظ توليد ناخالص داخلی در رديف هفدهم و ترکيه در رديف بيست و هفتم بود. امروز ترکيه بر پايه همان متغير در رديف هفدهم جای دارد، حال آنکه ايران به رديف بيست و يکم عقب رانده شده است. از ياد نبريم که ايران منابع سرشار نفت و گاز دارد، حال آنکه ترکيه تمام سوخت مورد نياز خود را بايد از خارج وارد کند.
ولی در ورای اين متغير کلی و کم و بيش انتزاعی، مقايسه ديگری ميان دو کشور به ما اجازه ميدهد شکاف بزرگی را که از لحاظ اقتصادی ميان آنها افتاده، بهتر درک کنيم.
به تازگی، به مناسبت ديدار رجب طيب اردوغان از ايران، آماری درباره مبادلات بازرگانی ميان دو کشور منتشر شد. در اين آمار می بينيم که هفتاد در صد صادرات ايران به ترکيه را نفت و گاز تشکيل ميدهد و مابقی هم مرکب از مواد کانی يا مقداری قاليچه و پسته است.
در عوض، صادرات ترکيه به ايران کالا های زير را در بر ميگيرد : ماشين آلات صنعتی، وسايل حمل و نقل، قطعات يدکی، محصولات شيميايی، مواد سوختی تصفيه شده، طلا و مواد غذايی.
به بيان ديگر بررسی روابط بازرگانی دو کشور نشان ميدهد که ايران به ترکيه مواد خام می فروشد و از آن کشور عمدتا کالا های ساخته شده و مواد غذايی وارد ميکند. اين به آن معنا است که سی و پنج سال بعد از انقلاب اسلامی، ايران در رابطه با ترکيه به يک کشور جهان سومی در برابر يک کشور پيشرفته بدل شده است.
پایان اقتصاد ايران: ۳۵ سال پس از انقلاب اسلامی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#30
Posted: 17 Nov 2014 15:52
تاریخ اقتصاد ایران
در آستانه جنگ جهانی اول
آن دوران، زمان چالشهای نامنظم و گاه خصمانه ناشی از تنشهای داخلی و مداخلات خارجی به شمار میرفت که اوج آن منازعات گسترده در زمینه اصلاحات مورگان شوستر و اولتیماتوم روسیه به ایران ۱۲۹۰خ/ ۱۹۱۱م. روسیه تزاری به ایران بود.
در نتیجه ایران نه فقر فراگیرش نسبت به گذشته کاهش یافت و نه کارگزارانی کارکشته و دلسوز داشت تا برنامه و بودجهای برای اصلاح ساختار بغرنج اجتماعی و اقتصادی کشور تنظیم کنند. به علاوه اینک بیش از هر زمان دیگر جایگاهش در روابط بینالمللی متزلزل شده بود.
جمعیت کشور که به دلیل شیوع بیماریهای همهگیر، سوء تغذیه، فقدان امکانات بهداشتی و... به کندی افزایش مییافت، در این سالها به ۱۱ میلیون نفر رسیده بود، بی آنکه توزیع آن بر مبنای ۲۵٪ در شهرها، و ۲۵٪ عشایری و ۵۰٪ روستایی تغییر کند.
در سراسر این دوره پرداختها دچار کسری مزمن بود و پیوسته بر میزان بدهیهای خارجی افزوده میشد. در ساختار اقتصادی یا فنی صنعتی کشور تحول بارزی رخ نداده بود. نزدیک به ۹۰٪ نیروی کار در کشاورزی و صنایع دستی روستایی اشتغال داشتند و ۱۰٪ باقیمانده به تجارت، خدمات دولتی و صنایع شهری مشغول بودند.
عمدهترین کالاهای وارداتی ایران مصنوعات صنعتی و عمدهترین صادراتش مواد خام، محصولات کشاورزی، نفت و صنایع دستی نظیر فرش بود. نزدیک به ۸۰ تا ۹۰٪ مبادلات بازرگانی ایران با روس و انگلیس صورت میگرفت.
دوره ۱۳۵۳ - ۱۳۴۰
انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم نام یک زنجیره اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در دوره پهلوی در ایران بود. در سال ۱۳۳۸ش / ۱۹۵۹م محمدرضا پهلوی در اثر فشار دولت آمریکا و بحرانهای داخلی کشور متقاعد شد که دست به اصلاحات اجتماعی - اقتصادی بزند بر این اساس از منوچهر اقبال نخستوزیر وقت خواست که پیشنویس لایحه اصلاحات ارضی را برای ارائه به مجلس آماده کند. طبیعتاً تصویب چنین قانونی با مخالفت مالکان رو به رو میشد اما از آنجا که حکومت مجلس را تحت کنترل داشت، تنها راه نجات مالکان تجدیدنظر در لایحه و تغییر آن به ترتیبی بود که اجرایش را ناممکن سازد.
در اوایل سال ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰م نسخه اصلاح شده اصلاحات ارضی از تصویب مجلس - که اکثریت آن را مالکان تشکیل میدادند - گذشت. به همین جهت قانون مزبور منافع مالکان را تأمین کرد. بنابر این قانون، هر مالک میتوانست تا ۴۰۰ هکتار زمین آبی یا ۸۰۰ هکتار زمین دیم را برای خود نگاه دارد. در مجموع، مجلس راههای را پیشبینی کرد که حتیالامکان مانع از تحقق واقعی اصلاحات ارضی شد و به جانبداری از منافع مالکان پرداخت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.