ارسالها: 23330
#71
Posted: 19 Nov 2014 14:47
تظاهرات ۱۴ اسفند ۱۳۵۹
رویدادهای ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ مجموعه اتفاقهایی بود که از سخنرانی ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهوری وقت ایران در دانشگاه تهران شروع شد. این سخنرانی در سالگرد مرگ محمد مصدق و مصادف با روزهای محرم بود. در این روز بنیصدر مدعی وجود شکنجه در زندانهای ایران شد. این سخنرانی باعث ایجاد جنجال های زیادی در فضای سیاسی ایران شد.
حامیان بنیصدر با تصاویر محمد مصدق و آیتالله شریعتمداری و آیتالله طالقانی و مخالفین بنیصدر با تصاویر روحالله خمینی و پلاکاردهای با تصویر مصدق در حال بوسیدن ملکه ثریا به محل سخنرانی آمده بودند. عزتالله سحابی این جمعیت را به عمل خلاف قانون حمل پلاکارد متهم میکند، چرا که از قبل اعلام شده بود، هیچ کس حق آوردن پلاکارد با خود را ندارد . وی این کار مخالفین را نشانه آمادگی و تدارک فراوان آنان دانست. همچنین پیش از سخنرانی رئیسجمهور، سخنرانی آرشیوی از آیتالله طالقانی و محمد مصدق را پخش کردند.
ساعت ۳:۴۰ دقیقه بنیصدر در جایگاه قرار می گیرد و سخنرانی را آغاز می کند. در این روز مخالفین رئیس جمهور جهت وقفه در سخنرانی بلندگو را قطع میکنند و بنیصدر هم به علت تجهیز نبودن پلیس از مردم می خواهد عاملین را بیرون کند. پس از آن نیز حامیان بنیصدر شروع به اهانت به دکتر بهشتی کردند و شعارهایی برضد حزب جمهوری اسلامی دادند.
جمعه ۱۵ اسفند
- علی خامنهای امام جمعه تهران در سخنرانی نسبت به اتفاقات ۱۴ اسفند اعلام کرد:<<گروهک های ضداسلام از طرفی گروهکهای ضد خط امام، سیاستمداران منزوی شده از چشم مردم افتاده. این عناصر پلید و خبیث با یکدیگر یک واحد و یک طیف را به وجود آوردند. دیروز حادثه همین بود که گفتم.>>
- فردای آنروز روزنامه های مخالف بنیصدر همچون روزنامه جمهوری اسلامی، حامیان بنیصدر را به حرمت شکنی و زدن سوت و کف در ایام عزاداری حسینی و پاره کردن عکس روح الله خمینی متهم می کردند و در آنروز یک راهپیمایی برپا کردند.
- گروهي كه به دستگيري معترضين سخنراني روز گذشته دانشگاه تهران اعتراض داشتند، دست به تحصن در دانشگاه زدند و پس از آن در حاليكه شعار ميدادند دست به راهپيمايي زدند.
شنبه ۱۶ اسفند
- ساعت ۱۰ صبح روحانیون و طلاب و جمعی از اهالی قم بعد از پایان درس حوزه علمیه در مسجد اعظم دست به راهپیمایی زدند و ضمن حمایت از بنیصدر در دانشگاه تهران، حوادث روز پنج شنبه را محکوم کردند.
- ساعت ۹:۳۰ صبح، پس از درس حوزه علمیه گروههای از طلاب در حالی که راهپیمایی میکردند، به طرف منزل آیتالله گلپایگانی حرکت نمودند .
- ساعت ۱۰ صبح کسبه قم در حالی که عکسهایی از بنیصدر و روح الله خمینی را در دست داشتند و با شعار «بنیصدر بنیصدر خدانگهدار توست» پشت سر روحانیون حرکت میکردیند. تعداد روحیانیون در حدود چهارهزار نفر بودند.پیش از این واقعه مخالفین حزب جمهوری اسلامی پشت منزل آیتالله گلپایگانی تجمع می کردند.
یکشنبه ۱۷ اسفند
- بازارهای قم و کاشان برای اعتراض به بنیصدر بسته شدند.
هیات رسیدگی به رویدادهای ۱۴ اسفند
- روح الله خمینی رهبر وقت ایران هیئت سه نفره متشکل از نماینده خودش (مهدوی کنی)، نماینده بهشتی، علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، رجایی و آیتالله محمد یزدی و بنیصدر هم آیتالله اشراقی (داماد روح الله خمینی که جزو طرفداران بنیصدر بود) را به نمایندگی تعیین کرد. سپس در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۶۰ قانون شکنی بنیصدر را علت اتفاقات ۱۴ اسفند دانست. پس از آن بنیصدر رای آن هیئت را رد میکند.روح الله خمینی نیز در سخنرانی در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۶۰ می گوید:
قانون معین شده است. نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می کنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد.
شعارهای روز ۱۴ اسفند
- چوب، چماق، شکنجه دیگر اثر ندارد
- حزب چماق بدستان در پیشگاه ملت ، افشا باید گردد
- زندانی سیاسی، آزاد باید گردد
- مسلمان به پا خیز، حزب شده رستاخیز
- نصر من الله و فتح قریب، مرگ بر این حزب مردم فریب
- چماقدار، چماقدار مرگت فرا رسیده
- کیش، کیش، چماقدار
- مرگ بر بهشتی
- سردسته چماقداران بهشتی
- بنیصدر، بنیصدر حکم جهادم بده
- ما پیرو قرآنیم، ما حزب ( جمهوری اسلامی ) نمیخواهیم
- طالقانی رو کی کشته؟ بهشتی چشم درشته
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#72
Posted: 19 Nov 2014 14:53
تظاهرات ۲۵ خرداد ۱۳۶۰
تظاهرات ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ به دعوت جبهه ملی و در اعتراض به لایحه قصاص برگزار شد.پس از انقلاب، جبهه ملی در جهت برپایی یک نظام لیبرال دموکراسی گام بر میدارد، اما رویدادهایی که در سالهای پس از انقلاب رخ داد کاملاً در تضاد با مشی و آرمان جبهه ملی قرار داشت. بسیاری از یاران سابق جبهه ملی در برابر آرمانهای جبهه یعنی برقراری حکومت سکولار قرار گرفتند که از آن جمله میتوان به داریوش فروهر، اعضای گروه متین دفتری، نهضت آزادی، و افرادی ماند مهندس سحابی و افرادی که اکنون به گروه ملی مذهبی معروفند نام برد.
این طرفداری از حکومت روحانیون دوره کوتاهی برای جداشدگان از جبهه ملی داشت زیرا پس از تضعیف تنها تشکل سکولار دموکرات دیگر به راحتی میتوانستند نسبت به حذف رقیب خود اقدام نهایی را شروع نمایند.
این رویارویی هنگام تقدیم لایحه قصاص برگرفته از احکام شرع به مجلس به اوج خود رسید. در آن هنگام جبهه ملی در اعلامیهای چنین عنوان کرد:
... هموطنان شرافتمند مردم غیور و آزادیخواه ایران. در شرایطی که همه آزادیهای فردی و اجتماعی توسط هیأت حاکمه مستبد و انحصارگر زیر پا نهاده شده و استقلال مملکت در معرض خطرات جدی قرار دارد... و بالاخره در شرایطی که انقلاب بزرگ ملت را از کلیه هدفهای بنیادی خود منحرف کردهاند از شما دعوت میکنیم که ساعت ۴ بعد از ظهر روز دوشنبه بیست و پنجم خرداد ماه در گردهمایی و راهپیمایی جبهه ملی بانگ اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم.
و مردم را به راهپیمایی بر ضد سیاستهای حاکمیت دعوت نمود. راهپیمایی با استقبال مردم در روزهای پایانی خرداد ۱۳۶۰ انجام شد که با درگیریهایی همراه بود. از صبح روز راهپیمایی آیتالله خمینی در برابر آن موضع گرفت و سران جبهه ملی را با فتوایی بیسابقه به ارتداد متهم ساخت. حکمی که حتی در مورد کمونیستها و گروههای ماتریالیست هم صادر نشده بود. پس از این حکم رهبران و اعضای جبهه ملی سالها زیر بدترین فشارها، توهینها و شکنجهها قرار گرفتند.
متن سخنان آیتالله روحالله خمینی در مورد جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰:
من میخواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شدهاست، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از «جبهه ملی»، که دعوت به راهپیمایی کردهاست، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادهاند، «لایحه قصاص» است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که «لایحه غیر انسانی» ملت مسلمان را دعوت میکنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی میکنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم آقایان تمام تکلیفها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تکلیفهایی که بر ما و شما متوجهاست، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبههها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شدهاست که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشورطور دیگری که هست نمایش بدهید ومردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شدهاست، فقط این یکی مانده؟!... من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمیدانم! نمیدانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را میپذیرفتم؛ به ایشان هم محبت میکردم؛ لیکن نمیدانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام میکنند. او در نهایت تصریح کرد:«اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم.
اتهام ارتداد تا کنون نیز در تمامی بازجویی در مورد افرادی که ارتباط خود را با جبهه ملی ایران تکذیب و از عضویت در آن اعلام انزجار و کنار گیری نکنند پابرجا بود و در کیفر خواست بیان میگردد.
دکتر مهدی مویدزاده عضو هیات اجرایی که در ان سالها مسوول سازمان جوانان بوده در جزوه جبهه ملی ایران در دهه ۶۰ در این مورد چنین مینویسد:
بنا برآن بود که در صورت اجتماع در میدان فردوسی سخنران اصلی آقای دکتر سنجابی باشد و در پایان قطعنامه بوسیله آقای دکتر سید حسین موسویان عضو هیئت اجرائیه و مسئول تدارکات میتینگ خوانده شود و سپس جمعیت با تکرار شعارهای از پیش تنظیم و تصویب شده بسوی دانشگاه تهران برود و در آنجا تظاهرات خاتمه یابد. از بامداد روز بیستوپنجم گروه گروه ازعلاقهمندان به جبهه ملی بسوی میدان فردوسی بحرکت درآمدند واز طرف دیگر همه نیروهای کمیتهها و افراد مسلح معروف به حزباللهی مراکز مختلف تهران را در کنترل خود گرفتند و با شدت هرچه تمامتر افرادی را که عازم خیابانهای منتهی به میدان فردوسی بود مورد ضرب وشتم قرار میدادند. صدها نفر بازداشت و بیمارستانها مملو از مجروحین بود. خبرگزاریهای جهانی اجتماع کنندگان در مرکز تهران و بازار را بیش از یک میلیون گزارش کردند. آقای رفسنجانی در خاطرات خود مینویسد که فقط حزباللهیها که برای سرکوب ملیگراها آمده بودند پانصد هزار تن میشدند. میدان فردوسی صحنه جنگ وگریز بود هواداران واعضاء جبهه ملی که توانسته بودند بمیدان برسند با گروهی به رهبری آقایهادی غفاری، روحانی مشهور وقاضی خشن دادگاههای انقلاب مواجه شدند. او در حالیکه سلاح گرمی برشال کمر خود داشت با ماشین ژیانی بمیدان فردوسی آمد. و بر بالای سکوئی ایستاد و به حمله برشرکت کنندگان درتظاهرات جبهه ملی فرمان میداد و مکرر بر ارتداد جبهه ملی حکم میراند. بسیاری از جوانان و دانشجویان وابسته به جبهه ملی که مسئولیت انتظامات را در صورت برگزاری تظاهرات داشتند از سوی اطرافیانهادی غفاری مورد بازرسی بدنی قرار گرفته درصورت کوچکترین تردید بشدت کتک میخوردند و توسط چند مامور با لباس شخصی به محلی که کمیته در انتهای خیابان فردوسی آماده کرده بود منتقل و پس از اذیت و آزار بسیار به بازداشتگاهها فرستاده میشدند. شامگاه بیست وپنجم خرداد کم نبودند خانوادههایی که بعلت بخانه نیامدن فرزندانشان دربدر سرگردان بودند و کسی پاسخگوی آنان نبود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#73
Posted: 19 Nov 2014 14:57
تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
- جایگاه ایران: تهران، اصفهان، ارومیه، شیراز، اراک، اهواز و بندرعباس و ...
- تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
- ساعت ۱۶
- گونه تظاهرات، تخریب و درگیریهای خیابانی
- سلاحها سلاح گرم و سلاح سرد
- کشتهشدگان ۱۶ نفر در تهران (ادعای اکبر هاشمی رفسنجانی)
- ۳۰ نفر در تهران (ادعای صدای آمریکا)
- زخمیها ۱۵۶ نفر در تهران
- (ادعای اکبر هاشمی رفسنجانی)
- ۲۰۰ نفر در تهران(ادعای صدای آمریکا)
وقایع ۳۰ و ۳۱ خرداد تظاهرات و درگیریهای خیابانی بود که همزمان با طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت، در مجلس شورای اسلامی روی داد که توسط سازمان مجاهدین خلق سازماندهی شده بود. از چند روز پیش از ۳۰ خرداد، اسدالله لاجوردی دستور بازداشت مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر کرده بود؛ ولی نیروهای امنیتی نتوانسته بودند مخفیگاه وی را شناسایی کنند و وی همچنان رهبری مجاهدین و میلیشیاهای تحت امر را بر عهده داشت و با دادن بیانیههایی اعلام موضع میکرد. در همان روز نیز این سازمان با انتشار بیانیهای ورود به فاز مبارزه مسلحانه با حکومت جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. این تظاهرات در شهرهای مختلف کشور نظیر تهران، اصفهان، ارومیه، شیراز، اراک، اهواز، بندرعباس و ... به راه افتاد. درگیریهای تهران اغلب در نقاط مرکزی شهر از جمله خیابان انقلاب، میدان فردوسی، میدان منیریه، خیابان طالقانی، خیابان ولیعصر و ... روی داد. حکومت نیز با اعلام آیتالله خمینی و دیگر روحانیون حامی او به سرعت عکسالعمل نشان داد، چنانکه طی درگیریهای تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند.
اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، در خاطرات خود آشوبهای روز ۳۰ خرداد را اینگونه بازگو میکند:
گروهکهای مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند. از ساعت چهار بعد از ظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند. کم کم نیروهای سپاه و کمیتهها و حزب اللهیها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطه شهر به گوش میرسید. خبر از جراحت و شهادت عدهای نیز میرسید... نزدیک غروب آقای زوارهای، مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط شده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابطهای آشوب خیابانی را آورد که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص میکرد. اوایل شب آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند، بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند، به جز تخریب چند ماشین و مرگ و جرح چند نفر از طرفین.
در این ایام تعدادی از افرادی که از روز ۲۵ خرداد همان سال تا زمان خروج وی از کشور، با مخفی کردن وی، او را از احتمال دستگیر شدن مصون نگهداشته بودند، دستگیر شدند. برخی از این افراد اعدام، برخی زندانی و برخی در سالهای بعد به قتل (از جمله داریوش فروهر) رسیدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#74
Posted: 19 Nov 2014 15:00
شورشهای خرداد ۷۱
شورش ۱۳۷۱ در شهرهای ایران شامل تظاهرات در شهرهای مشهد، اراک، مبارکه، چهاردانگه تهران و... بود که به شدت سرکوب شد. موج تظاهرات در خردادماه و پس از آن آغاز شد که تورم به حدود ۵۰٪ رسید. هاشمی رفسنجانی پس از پایان جنگ در جریان برنامه پنج ساله اول توسعه طرح تعدیل اقتصادی را اجرا کرد.
گستردهترین تظاهرات در مشهد روی داد، پس از آنکه تلاش ماموارن شهرداری برای تخریب خانههای مسکونی غیر مجاز ساخته شده در حاشیه شهر (کوی طلاب) منجر به نارضایتی و درگیری گستردهای در سطح شهر شد. دست کم ۶ نفر در درگیریهای مشهد کشته شدند.
بازتابها
در جریان رای اعتماد به کابینه محمود احمدی نژاد که وی حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی را به عنوان وزیر کشور معرفی کرده بود، عماد افروغ و الیاس نادران نمایندگان تهران در مجلس در مخالفت با صلاحیت وی سخنرانی کرده و به تظاهراتهای گسترده در کشور اشاره کرد که به گفته وی به دلیل عدم فهم مسئولان با کشتن عده زیادی سرکوب گردید :
یادم نرفته که در سال ۱۳۷۲ جنبشهای شهری را در شیراز، مشهد، اراک و مبارکه چگونه قلع و قمع کردند و به خاک و خون کشیدند، چون فهمی نداشتند، اگر ما همین جریان ۱۸ تیر را متوجه می شدیم، دستور حمله صادر نمیکردیم.به ما حق بدهید؛ فردی که از این وزارتخانه با این گذشته و فقدان سازوکارهای نظارتی میآید، این گونه برای ما تداعی شود که تنمان در عرصه عمومی بلرزد، مگر نلرزیده است ؟ مگر احساس ناامنی در گذشته نداشتهایم.
اما در جریان رقابتهای انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری و مناظره محمود احمدی نژاد با میرحسین موسوی در ۱۴ خرداد، وی پس از آنکه همه رقیبانش را مورد حمایت هاشمی رفسنجانی نامید به تظاهراتها و سرکوب آن بعنوان نمونهای از اقدامات دولت هاشمی رفسنجانی اشاره کرد. انتقاد از تورم بالا همواره از سوی رقبای محمود احمدی نژاد در جریان انتخابات مطرح گردید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#75
Posted: 24 Dec 2014 07:37
حمله به کوی دانشگاه تهران (۱۸ تیر ۱۳۷۸)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#76
Posted: 24 Dec 2014 07:48
تظاهرات خرمآباد (شهریور ۱۳۷۹)
- تاریخ ۲ شهریور ۱۳۷۹ تا ۷ شهریور ۱۳۷۹
- گونه تظاهرات و درگیری خیابانی
- سلاحها باتوم، گاز اشکآور، اسلحهٔ گرم
- کشتهشدگان یک دانشجو و یک مامور امنیتی
- زخمیها آمار دقیقی در دست نیست
تظاهرات خرمآباد اشاره به رویدادهای پیرامون هفتمین اجلاس دفتر تحکیم وحدت در خرمآباد دارد. در مرداد ماه سال ۱۳۷۹ مسئولین دفتر تحکیم وحدت از استانداری لرستان درخواست مجوز جهت برگزاری هفتمین جلسه این سازمان دانشجویی را کردند. پس از موافقت مسئولین وقت استانداری لرستان این جلسه در تاریخ چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۷۹ و با پیام محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران در خرمآباد آغاز شد.
پس از آغاز اجلاس عدهای لباس شخصی با تظاهرات و ایجاد تنش سعی در بر هم زدن اجلاس را داشتند. این تنشها تا روز سوم برگزاری اجلاس ادامه داشت و در این بین از سخنرانی برخی سخنرانان مدعو ممانعت بعمل آمد. با ادامه تنش از سوی افراد لباس شخصی حزب مشارکت خرمآباد در تاریخ پنجم شهریور ۱۳۷۹ با صدور بیانیهای از هواداران خود درخواست کرد تا در حمایت از دفتر تحکیم وحدت تجمع کنند. این تجمع در نهایت باعث درگیری میان لباس شخصیها و نیروهای امنیتی و هواداران دفتر تحکیم وحدت شد.
پس از تظاهرات مردم در سطح شهر خرمآباد و حمایت از برگزاری جلسه دفتر تحکیم وحدت گروههای فشار ضمن محاصره فرودگاه خرمآباد از حضور عبدالکریم سروش و محسن کدیور در اردوی دفتر تحکیم وحدت جلوگیری و به ضرب و شتم آنان پرداختند. مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وقت وزارت کشور محاصره کنندگان فرودگاه خرمآباد را فاشیست خواند و به اتهام توهین و تحریک در دادگاه محاکمه شد.در جریان درگیریهای بعدی در شهر، یک دانشجو کشته شد و دفتر تحکیم دیگر اجازه برگزاری نشست سالانه از وزارت علوم نیافت. با اوج گرفتن تنش میان مجلس اصلاح طلب ششم و علی خامنهای اعضای این گروه با محاصره فرودگاه مشهد و فرودگاه طبس مانع از حضور و سخنرانی دو نماینده مجلس شدند. حفاظت فرودگاهها بر عهده سپاه پاسداران و نیروی انتظامی است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#77
Posted: 24 Dec 2014 07:50
تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۵
تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ در میدان هفت تیر تهران در اعتراض به نقض حقوق زنان در قوانین ایران برگزار شد. این تجمع با برخورد فیزیکی پلیس ایران روبرو شده و دهها نفر از شرکت کنندگان همان روز بازداشت شدند. این تجمع به دعوت تعدادی از فعالان جنبش زنان در ایران برگزار شده و با حمایت طیف وسیعی از زنان با نظرات و اعتقادات سیاسی و مذهبی مختلف، فعالان دانشجویی و سندیکایی روبهرو شد.
اولین تجمع فعالان حقوق زنان در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۴، چند روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری نهم برگزار شد و بدون درگیری و دخالت پلیس پایان یافت. تجمع ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ در سالگرد تجمع اول برپا شد. پس از آن، روز «۲۲ خرداد» در میان فعالان حقوق زنان در ایران «روز همبستگی زنان» نام گرفته است. همچنین تشکیل کمپین یک میلیون امضا از نتایج عملی این تجمع بود.
پلاکاردهای تجمع کنندگان حاکی از خواست وضع قوانینی برای منع تعدد زوجات، برابری حقوق زنان و مردان در مواردی مانند طلاق و حضانت و سرپرستی فرزندان بود.
به گفتهٔ جلوه جواهری فعال حقق زنان، تجمع سال ۸۵ در شرایط کاملاً متفاوتی نسبت به تجمع سال پیش برگزار شد. «در شرایطی که دولت تغییر کرده بود و بسیار بستهتر عمل میکرد و تشکلهای غیر دولتی عقب نشینی کرده بودند. تکرار این تجمع در این شرایط نشان میداد که این خواسته، فرادولتی است و ما به این که چه دولتی بر روی کار آمده کاری نداشتیم. اگر سال ۸۴ نیز این اتفاق افتاده بود، برای این بود که بگوییم ما باید از هر فرصتی استفاده کنیم و استفاده نیز خواهیم کرد.»
به گزارش ادوارنیوز، نزدیک به ۵۰۰۰ نفر در این تجمع حضور داشتند. این تجمع با برخورد نیروهای انتظامی و امنیتی با کمک پلیسهای زن مواجه شد و شرکت کنندگان اعم از زن و مرد بازداشت و ضرب و شتم قرار گرفتند.در میان نیروهای انتظامی، افراد لباس شخصی و افسران پلیس زن با مانتوهای سبز رنگ وجود داشتند و پلیس مجهز به باتوم و گاز اشک آور و گاز فلفل بود.
در پی این رویداد دو دسته شکایت به موازات هم مطرح شد. تعدادی از شرکت کنندگان تجمع به دفتر شیرین عبادی رفته و به وی وکالت دادند. چند از تن از وکیلان از جمله شیرین عبادی، نسرین ستوده و خانم علی کرمی شکایتی را علیه نیروی انتظامی به دلیل اقدام غیر قانونی مطرح کردند و درخواست ارائه نظر پزشکی قانونی کردند. پزشکی قانونی آثار ضرب و جرح را روی بدن تجمع کنندگان تأیید کرد. به گفتهٔ نسرین ستوده، «بازپرسی مربوطه سه بار نماینده نیروی انتظامی را برای توضیح احضار کرد، اما هر سه بار نماینده نیروی انتظامی از حضور در مرجع قضایی خودداری کرد.» به گفتهٔ شیرین عبادی، «این تجمع مسالمت آمیز بود و به استناد اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی احتیاج به مجوز هم ندارد. بر فرض هم که معتقد باشد کسی باید مجوز قانونی را بگیرند، باز هم پلیس حق نداشت با خانمها با این خشونت رفتار کند، زیرا وظیفه پلیس حفظ امنیت و حقوق شهروندی است، نه ضرب و شتم مردم.» از سوی دیگر، بسیاری از تجمع کنندگان بازداشت شدند که گرچه به تدریج آزاد شدند اما برای آنها پرونده قضایی تشکیل شد. به گفتهٔ وزیر دادگستری ایران تعداد بازداشت شدگان بیش از ۶۰ نفر بوده و ۴۲ تن از آنها زن بودند. از این افراد میتوان به علیاکبر موسوی خوئینی (نماینده پیشین مجلس)، دلارام علی (مددکار و فعال اجتماعی)، ژیلا بنییعقوب (روزنامهنگار)، بهمن احمدی امویی (روزنامهنگار)، بهاره هدایت (فعال دانشجویی)، عاطفه یوسفی (فعال دانشجویی)، معصومه لقمانی (فعال دانشجویی) اشاره کرد.
در واکنش به برخوردهای صورت گرفته با این تجمع، چند روز بعد ۶۲۲ نفر از طیفهای مختلف سیاسی، اجتماعی و دانشجویی ایران بیانیهای مشترک نوشته و حمله خشونت آمیز به تجمع آرام زنان را محکوم کردند و خواستار برخورد قانونی با عاملان خشونت علیه تجمعات مسالمت آمیز شدند. این بیانیه برخورد پلیس را نمونهٔ دیگری از گسترش روزافزون دامنه خشونت رسمی علیه طرفداران حقوق بشر و دموکراسی در ایران پس از روی کار آمدن دولت جدید دانسته است. همچنین در سالگرد ۲۲ خرداد، ۴۰ سازمان بینالمللی حقوق بشری و حقوق زنان از جنبش زنان ایران حمایت کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#78
Posted: 24 Dec 2014 08:00
تذکر: تظاهرات زیر در تاپیک جنبش سبز توضیح داده شده اند.
- ۲۳ و ۲۴ خرداد ۸۸
- ۲۵ خرداد ۸۸
- ۲۵ تا ۲۸ خرداد ۸۸
- ۲۹ خرداد ۸۸
- ۳۰ خرداد ۸۸
- ۳۱ خرداد ۸۸
- مجموعه تظاهراتهای تیرماه ۸۸
- نماز جمعه ۲۶ تیر ۸۸
- روز قدس ۸۸
- ۱۳ آبان ۸۸
- ۱۶ آذر ۸۸
- تشییع حسینعلی منتظری
- تاسوعا و عاشورای ۸۸
- ۲۲ بهمن ۸۸
- چهارشنبهسوری ۸۸
- ۲۵ بهمن ۸۹
- ۱ اسفند ۸۹
- ۱۰ اسفند ۸۹
- ۱۷ اسفند ۸۹
- چهارشنبهسوری ۸۹
- تشییع عزتالله سحابی
- ۲۲ خرداد ۹۰
- ۲۵ بهمن ۹۰
پایان شورشها و تظاهراتهای مهم از سال ۵۷ به بعد
مسئله حقوق بشر در جمهوری اسلامی
- اعدامهای سال ۶۷
- انقلاب فرهنگی ایران
- ترور میکونوس
- بمبگذاری آمیا
- قتلهای زنجیرهای ایران
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#79
Posted: 24 Dec 2014 08:13
اعدامهای «دهه اول انقلاب»، نه «دهه۶۰»!
سالگرد فاجعه کشتار سال ۶۷ فرا رسیده است. این کشتار یکی از بزرگترین جنایات ضد بشری نیمه دوم قرن بیستم میلادی در سطح جهان بوده است. هزاران نفر در طول چند هفته به صورت مخفیانه و به دلایل عقیدتی و سیاسی در زندانهای ایران اعدام شدند. شدت و وسعت این کشتار بی سابقه بود، ولی نفس عمل پدیدهای استثنایی در حیات جمهوری اسلامی نبود. این قتل عام در واقع اوج سیاستی بود که برای چندین سال از سوی حاکمیت دنبال میشد: اعدامهای سیاسی یا عقیدتی فردی یا گروهی بدون محاکمه، یا پس از محاکمات صوری سریع و بدون رعایت کمترین موازین حقوقی و انسانی. معمولا از این کشت و کشتارها تحت عنوان «اعدامهای دهه ۶۰» یاد میشود و عموما مقطع آغازین آن را ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ میدانند. این مقطع چگونه انتخاب شده است و دستهبندی این اعدامها در قالب یک دهه تقویمی (۶۰) چه معنایی را القا میکند؟
در نمودار اعدام و کشتار سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی، ۳۰ خرداد ۶۰ البته نقطه جهش بزرگی بشمار میرود. یعنی نمونههای اعدام و کشتار سیاسی و عقیدتی در این رژیم پیش از آن تاریخ نیز وجود داشت، ولی موارد آن عموما محدودتر بود و یا با تناوب کمتری به چشم میخورد. از ۳۰ خرداد به بعد، یک مرتبه آمار اعدام رو به فزونی گذاشت و در بسیاری از موارد دهها یا حتا بیش از یک سد نفر به صورت گروهی اعدام میشدند. همچنین در این دوره، اعدام کودکان و نوجوانان نیز شیوع پیدا کرد. این موج اعدام و کشتار با شدت و ضعف تا چند سال ادامه داشت، تا این که در سال ۶۷ فجیعترین مورد آن پیش آمد و چندین هزار زندانی در فاصله چند هفته قتل عام شدند. این قتل عام که عملا به معنای پاک کردن زندانهای ایران از زندانی سیاسی بود نقطه پایانی این موج نیز بشمار میرود. در ایران دیگر زندانی سیاسی چندانی باقی نمانده بود که خوراک کافی برای ماشین اعدام جمهوری اسلامی فراهم کند.
از این رو، انتخاب خرداد ۱۳۶۰ به عنوان نقطه آغازین این موج اعدامها و دستهبندی کردن آنها تحت عنوان «اعدامهای دهه ۶۰» منطقی به نظر میرسد. ولی همان طور که در بالا اشاره شد، نمونههای این اعدامها پیش از آن تاریخ حتا به صورت گروهی نیز کم نیست. ۳۰ خرداد نقطه جهش این اعدامها بود و نه نقطه شروع آن. از دید حقوقی و انسانی، اعدامهای سیاسی و عقیدتی پیش و پس از ۳۰ خرداد تفاوت ماهوی با هم ندارند. تفاوت آنها در کمیت است و نه در کیفیت. طبیعی است که سنگینی جرم کسی که به قتل چندین نفر دست بزند به مراتب بیشتر از کسی است که یکی دو نفر را بکشد. ولی این امر سبب تخفیف جرم یا مجازات دومی نخواهد بود. علاوه بر این، نمونه قتلهای گروهی پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ نیز کم نبوده است، از قتل عامهای خلخالی و جنتی در کردستان و خوزستان در سالهای ۵۸ و ۵۹ گرفته تا قتل عام گروهی ۱۲۱ نفر متهمان به کودتای نوژه در سال ۵۹. مسئله این نیست که این قربانیان (همچنان که قربانیان اعدامهای پس از ۳۰ خرداد) به چه اتهامی به جوخه مرگ سپرده شدند. مسئله این است که این اعدامها بدون محاکمه یا پس از محاکمات ناعادلانه به صورت گروهی انجام شده و ماهیتا تفاوتی با اعدامهای گروهی پس از ۳۰ خرداد ندارند.
تنها عاملی که میتواند وجه ممیز و بارز اعدامها و کشتارهای پیش و پس از ۳۰ خرداد باشد، خصوصیت سیاسی یا ایدئولوژیک قربانیان آنها است. قربانیان اعدامهای پیش از آن تاریخ عموما افراد و نیروهایی بودند که جمهوری اسلامی را نفی میکردند، در حالی که قربانیان ۳۰ خرداد به بعد عمدتا از نیروهایی بودند که از جمهوری اسلامی/انقلاب اسلامی مجدانه حمایت کرده بوده و بعد با آن در افتادند (یا مغضوب آن واقع شدند). از این رو، سخن گفتن از «اعدامهای دهه ۶۰» یک بار سیاسی و ایدئولوژیک را، خواسته یا ناخواسته، به همراه خود میآورد. یعنی گوینده با کاربرد این عبارت عملا میگوید (غالبا ناخودآگاه) که آن دسته از اعدامها و قتلعامهای رژیم جمهوری اسلامی را که قربانیان آن عمدتا اعضا و هواداران مجاهدین یا نیروهای چپ مارکسیست بودهاند محکوم میکند، ولی به اعدامها و کشتارهای پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ که قربانیان آن کرد و عرب و ترکمن و سلطنتطلب و بهایی و دیگران بودهاند کاری ندارد. کاربرد این عبارت از سوی کسانی که در زمان وقوع این اعدامها (مثلا در مورد عوامل رژیم شاه) از آن حمایت میکردند و هیچگاه این موضع شرمآورد خود را نقد نکردهاند طبیعی به نظر میرسد، ولی دیگران عموما ناخودآگاه این عبارت را به کار میگیرند، و نادانسته و ناخواسته به این برخورد سیاسی و ایدئولوژیک به مسئله اعدامها و قتل عامها کمک میرسانند.
تکیه بر اعدامهای دهه ۶۰ یک ضایعه سیاسی نیز به همراه دارد. این تعبیر بر کاربرد ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ به عنوان آغاز اعدامهای بیرویه و گروهی جمهوری اسلامی که سرانجام به فاجعه قتل عام سال ۱۳۶۷ منجر شد متکی است. ۳۰ خرداد ۶۰، اما، مقطعی است که سازمان مجاهدین خلق با اعلام تلویحی مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی وارد عمل شد. رژیم جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده تا بسیاری از اعدامهای دهه ۶۰ را به بهانه حملات و عملیات مسلحانه مجاهدین و بمبگذاریهای مرگبار این سازمان توجیه کند. رژیم بارها سعی کرده است حتا قتل عام هزارانه سال ۶۷ را با اشاره به عملیات فروغ جاویدان مجاهدین توجیه کند. این توجیهات البته و از اساس بیپایه است. برای مثال، قتل عام سال ۶۷ اولا مدتها پیش از حمله مجاهدین از عراق تدارک و برنامهریزی شده بود، و ثانیا رژیم سدها نفر از زندانیان چپ را که هیچ رابطهای با مجاهدین نداشتند نیز در این واقعه کشتار کرد. در عین حال رژیم سعی کرده است تا از عملیات مجاهدین در طول سالهای دهه ۶۰ به صورت یک حربه تبلیغاتی قوی برای توجیه سیاست سرکوب و اعدام خود بهرهبرداری کند، و این تاکتیک در افکار عمومی ایران و جهان، هر دو، تا حد زیادی موفق بوده است.
این بهرهبرداری تبلیغاتی وقتی بیشتر مؤثر است که اعدامها را در محدوده سالهای دهه ۶۰ محدود کنیم، سالهایی که با عملیات مسلحانه مجاهدین تطابق زمانی دارد. در صورتی که اگر اعدامهای پیش از خرداد ۶۰ را نیز در نظر بگیریم رژیم نمیتواند آنها را به سادگی توجیه کند. در آن سالها عملیات مسلحانهای در سطح کشور جریان نداشت، و کودتای نوژه یا حملات گهگاهی نیروهای کرد استثنایاتی بود که با خشونت تمام پاسخ داده میشد. در عین حال، در آن سالها ماشین اعدام جمهوری اسلامی مرتبا در حال کار بود و حتا از مجاهدین و نیروهای چپ (که از انقلاب یا رژیم حمایت میکردند) نیز قربانی میگرفت. به هر حال، اگر اعدامها را به دهه ۶۰ محدود کنیم یک حربه تبلیغاتی را دو دستی تقدیم رژیم کردهایم، و از این رو، برای جلوگیری از این ضایعه سیاسی نیز بهتر است این تعبیر را به کار نگیریم.
گفته شد که اعدامهای دهه ۶۰ تفاوت ماهوی با اعدامهای پیش از آن که از فردای تشکیل جمهوری اسلامی شروع شد نداشته است. این موج اعدامها در سال ۶۷ با تصفیه خونین زندانهای کشور به پایان رسید. توضیح داده شد که برای دسته بندی کردن این موج از اعدامها، تعبیر «اعدامهای دهه ۶۰» که در برخی از اسناد و نوشتجات و گفتارهای سیاسی و حقوق بشری به کار گرفته میشود مناسب نیست. چنین تعبیری: اولا کشتارهای دیگری مانند کشتار کردستان در سال ۵۸ یا قتل عام نوژه در سال ۵۹ یا اعدام بهاییان و جنایات خلخالی در سالهای ۵۸ و ۵۹ را نادیده میگیرد؛ ثانیا به یک مسئله حقوق بشری انگ سیاسی و ایدئولوژیک میزند؛ و ثالثا حربه تبلیغاتی مؤثری را در اختیار رژیم میگذارد. راحتتر و مؤثرتر آن است که به جای آن از «اعدامهای دهه اول انقلاب» سخن بگوییم - دههای که از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد و در پاییز ۱۳۶۷ به پایان رسید - دهه کاملی که خونینترین و جنایتبارترین دوران حیات جمهوری اسلامی را در بر میگیرد، و تعبیری که از هر گونه آلایش سیاسی و ایدئولوژیک بری است.
- حسین باقرزاده-سهشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۰ – 30 اوت 2011
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#80
Posted: 24 Dec 2014 08:16
اعدامهای 67 و ماجرای صیغه کردن دختران اعدامی
«گفته میشود بعد از عملیات مرصاد، با فرمان امام خمینی (ره) زندانیان سیاسی که بر سر موضع پیشین خود باقی مانده بودند، اعدام شدند و وسایل و لوازم شخصی آنها به خانوادههایشان بازگردانده شد. در این جریان حتی اعدام زنان که بسیار در اسلام محدود است، رخ داده بود و ادعا می شود که نظر به ممنوعیت اعدام دوشیزگان، دختران باکره را به عقد در میآوردند و بعد از اینکه باکرگی آنها زایل شد، اعدامشان میکردند. پاسخ شما به این مسائل چیست؟»
سایت پرسمان دانشجویی وابسته به اداره مشاوره نهاد رهبری به این سوال چنین پاسخ داده است: «پاسخ کوتاه:
1- به عنوان جمعبندی از سخنان فوق این اعدامها نه برای راحت شدن از شر زندانیان، بلکه در پی شورش آنها در زندان همزمان با عملیات مرصاد بوده است. افرادی محاکمه میشدند که پیشتر در عملیات تروریستی شرکت داشتند و فقط کسانی اعدام میشدند که بر سر مواضع خویش باقی مانده بودند. ضمن اینکه این عمل پیش از این هم در مورد تروریستها انجام شد و البته بسیاری از آنان نیز به خاطر نداشتن خط مشی پیشین از اعدام نجات یافتند و بعدها آزاد گشتند.
2- یکی از ادعاهای ضدانقلاب این است که از آنجایی که در اسلام اعدام دختران باکره ممنوع است، دختران باکرهای که به اعدام محکوم میشدند را سپاهیان صیغه میکردند و بعد از تجاوز و از بین رفتن باکرگی آنها را اعدام میکردند! گذشته از اینکه اگر مبنای اعدامکنندگان اسلام میبود (که بهخاطرش نتوانند دختران باکره را اعدام کنند) بر مبنای همین اسلام نمیتوانستند یک دختر را به زور صیغه کنند و باکرگی او را بردارند و روی همین حساب باطل بودن این ادعا ثابت میشود.
بد نیست بدانید اساس این ادعا از کجا برخاسته است: آیتالله منتظری در کتاب خاطرات خود در بخش مربوط به اعدامهای سال ۶۷، از بحثهای بین خود و امام خمینی توضیحاتی میدهد که آشکار میکند این داستان چگونه ساخته شده است. به طور خلاصه ایشان اشاره میکند که وقتی بحث اعدامها مطرح شد، من اعتراض کردم که در زندانها زنان نیز اعدام میشوند. اعدام زن در اسلام بسیار محدود است و دختران را نیز اعدام نمیکنند. امام نیز گفت خب به آقایان بگویید دخترها را اعدام نکنند. بعد آمدن این طرف و آن طرف اینطور وانمود کردند که منتظری گفته دخترها را اعدام نکنید، اول آنها را صیغه کنید و بعد اعدام کنید. در خارج از کشور هم منافقین این را دست گرفته بودند. (کتاب خاطرات آیتالله منتظری، اتحادیه ناشران ایرانی در اروپا، نشر باران، نشر خاوران و نشر نیما، چاپ دوم ۱۳۷۹، فصل دهم، صفحه ۳۴۵-۳۴۴)
پس آشکار است که این شایعه ابتدا در مورد آیتالله منتظری ساخته شده است و در واقع هم ایشان زمانی که قائم مقام رهبری نظام بودند، بسیار منفور بودند و بسیاری از این حرفها در مورد ایشان ساخته میشد. طبیعی است که بعد از تغییر نگرش ایشان و قرار گرفتنشان در برابر طیف اصلی نظام، دیگر نمیشد این سخنان را در مورد او بگویند و به جای اینکه بگویند منتظری گفته، گفتند در زندانها روالشان چنین بوده است!
پاسخ تفصیلی:
اعدام زندانیان سیاسی، ممنوعیت اعدام دوشیزگان و عقد آنها همه شایعات ساخته و پرداخته منافقین برای تطهیر جنایات و خیانتهای خود به کشور و تخریب وجهه نظام اسلامی میباشد. در تبیین واقعیات مربوطه گفتنی است پس از تهاجم نیروهای سازمان منافقین در سال ۶۷ با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران، حضرت امام (ره) حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده منافقین زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان، همزمان با برنامههای بیرون سازمان داشتند، صادر کردند. در زمینه دلایل صدور این حکم که از مبانی فقهی و حقوقی مستحکمی برخوردار است به اختصار میتوان به وضعیت کلی نیروهای نظامی ایران در جبههها، روحیه مردم در داخل کشور به واسطه انعکاس تحولات جبههها، تبلیغات وسیع درباره پیشرویهای عراق از سوی رادیوهای بیگانه، ورود مستقیم آمریکا به صحنه جنگ با ایران از طریق هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری، پیشروی نیروهای منافقین به داخل خاک ایران و تصرف چند روستا و شهر اسلامآباد غرب، بروز تحرکات و تنشهایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکتهایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیامهای مستمر سازمان منافقین از طریق رادیوهای متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش اشاره داشت.
در چنین اوضاع و احوالی حضرت امام (ره) بر مبنای دیدگاه فقهی خود از مسئولان مربوطه خواستند تا ضمن بررسی مجدد وضعیت منافقین در زندان، آن دسته از این افراد را که همچنان بر سر موضع خود تشخیص میدهند، به عنوان نیروهای داخلی یک سازمان محارب که با استفاده از فرصت، در صدد آشوبگری و تحریک دیگران به شورش هستند، اعدام کنند. در حکم حضرت امام (ره) در اینباره چنین آمده است: «از آنجا که منافقین خائن به هیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند.»
همانگونه که ملاحظه میشود، حضرت امام (ره) ضمن بیان مبانی فقهی صدور این حکم، صرفا آن دسته از منافقین زندانی که «بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند» را « محارب و محکوم به اعدام» برشمرده که لازم است حد محارب در خصوص آنها اجرا شود و تشخیص این موضوع را نیز به رأی قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار میکند، با تأکید بر اینکه «احتیاط در اجماع است.» و منافقین زندانیای که از عملکرد «سازمان منافقین» برائت جسته و توبه میکردند، اعدام نمیشوند.
البته بررسی مجدد پرونده منافقین زندانی قبل از این مقطع نیز سابقه داشته و بدون حکم و نظر امام (ره) نیز این کار صورت میگرفته است. به عنوان مثال در سال ۱۳۶۰ نیز همزمان با شورشهای شهری و ترورهای گسترده منافقین، شورشی در زندان صورت میگیرد و ۱۲ نفر در این ارتباط تیرباران میشوند. در اینجا مناسب است به توصیه اکید حضرت امام (ره) در آن ایام مبنی بر پرهیز از تندروی در رفتار با زندانیان گروهکهای ضدانقلاب اشاره شود. ایشان در سخنرانی خود به مناسبت فاجعه انفجار در حزب جمهوری اسلامی به تاریخ ۹/ ۴/ ۱۳۶۰ فرمودند: «من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند میگویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای ناخواسته با زندانیانی که الان هستند، ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند، با خشونت غیر انسانی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لیکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند و پروندهها را بررسی کنند، آنها را بر محکمهها بنشانند و ازشان استفسار کنند. با قاطعیت هر چه باید بکنند، عمل کنند، لیکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند خدای ناخواسته به خلاف موازین اسلام رفتار کنند و من میدانم نمیکنند، گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند، تهمت را میزنند.»
اما در سال ۱۳۶۷، وضعیت متفاوتی با سال ۱۳۶۰ وجود داشت. در سال ۶۰ سازمان منافقین اگر چه از حمایتهای سیاسی و تبلیغاتی بیگانه بهره میبرد اما به هر حال یک گروه ضدانقلاب داخلی به شمار میآمد که دست به عملیات تروریستی و انفجاری در داخل میزد و البته با عوامل این عملیات نیز برخورد میشد ولی در سال ۶۷ این گروه در قالب یک «ارتش متجاوز» ظاهر شد که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود و با اتکاء به همین پشتیبانیها توانسته بود راه خود را به داخل خاک ایران باز کند و بخشی از آن را به اشغال خود درآورد و در کنار آن مسائلی نظیر بروز تحرکات و تنشهایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکتهایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیامهای مستمر سازمان منافقین از طریق رادیوهای متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش، همه بیانگر موج تازه توطئههای این گروهک میباشد.
از سوی دیگر آمریکا نیز با حضور پررنگ نظامی در خلیج فارس و هدف قرار دادن یک هواپیمای مسافربری و حمله به ناوچهها و نفتکشهای ایرانی عملا وارد عرصه جنگ با نظام جمهوری اسلامی شده و طبعا از نیروهای نظامی معارض نیز حمایت به عمل میآورد.
در این شرایط حضرت امام (ره) به منظور خنثی کردن توطئه و تحرکی که در حال شکلگیری بود، ضمن سفارشهای لازم به منظور تشخیص صحیح «بر سر موضع نفاق بودن» دستور برخورد با عوامل داخلی این توطئه را صادر میفرمایند. (ر.ک: پاسداشت حقیقت، مسعود رضایی و عباس سلیمی نمین، تهران: دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، ۱۳۸۱)
در ادامه به گوشههایی از جنایات گروهک تروریستی منافقین اشاره میشود:
سازمان تروریستی منافقین گروهی است که از سال ۶۱ تا ۶۷، ۱۵ هزار بیگناه را در خیابانهای تهران و دیگر شهرها ترور میکردند. منافقین کسانی بودند که در سال ۵۸ و ۵۹ جنگهای تجزیهطلبانهای را در کردستان، آذربایجان، ترکمنصحرا و دیگر شهرها به راه انداختند و اینها همان کسانی بودند که در ماه رمضان یکی از سالهای اوایل دهه ۶۰ با حمله به خانه یک فرد بسیجی که تنها جرمش حزباللهی بودن و حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل بود، سر سفره افطار، سر فرزندانش را با تیغ موکتبری بریدند. یک بار در عروسی فرزند یکی از فئودالهای وابسته به منافقین، تعدادی از جهادگران انقلاب که عموما از دانشجویان مسلمان و انقلابی بودند را در مقابل عروس و داماد، به جای گوسفند سر بریدند.
منافقین ضمن جاسوسی برای صدام در جنگ تحمیلی و نیز برخی دیگر از جنایتهای ددمنشانه آنها از جمله به گلوله بستن مجروحان در بیمارستانها و نیز به شهادت رساندن ۷۲ تن از بهترین نیروهای انقلاب، از سال ۶۰ و ۶۱ تا آخر جنگ در خیابانها میگشتند و هر دختر و پسر حزباللهی را بدون اینکه حتی بدانند این شخص کیست به مسلسل میبستند و حتی در مغازههایی که عکس امام (ره) بر روی دیوار آن نصب بود، نارنجک میانداختند.
شکنجههایی که منافقین روی نیروهای انقلابی و حزباللهی انجام میدادند، روی ساواک را نیز سفید کرد.»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7