ارسالها: 1264
#71
Posted: 19 Oct 2016 06:01
احزاب کمونیست در اروپا
۴
یونان
ب - حزب سیریزا
سیریزا حزبی سیاسی است که در سال 2004 به عنوان ائتلاف گروههای دست چپی رادیکال شکل گرفت که از سبزها گرفته تا کمونیستهای سابق را در خود جا داده بود. محبوبیت سیریزا پس از فروپاشی اقتصاد یونان در سال 2010 و شرایط دشواری که بسته نجات مالی اتحادیه اروپا، بانک مرکزی اروپا و صندوق بینالمللی پول به یونان تحمیل کرد، به شدت افزایش یافت. این حزب که رهبر آن آلکسیس سیپراس 40 ساله است در انتخابات عمومی سال 2012 هم بسیار به رسیدن به قدرت نزدیک شده بود و حالا پس از سه سال موفق شده است. سیریزا اکنون بزرگترین حزب در پارلمان یونان است و دولتی ائتلافی با حزب دست راستی «یونانیهای مستقل» شکل خواهد داد.
برنامه آنها چیست؟ سیریزا در کارزارهای انتخاباتی خود میگفت که به دنبال تسهیل شرایط تحمیل شده توسط بسته نجات مالی تروئیکا، استخدام دوباره کارمندان اخراج شده دولتی، تحریک اقتصاد و تضمین کاهش بدهی هنگفت ملی خواهد بود.اما با پیگیری چنین برنامه ای حالا چه اتفاقی خواهد افتاد؟ سیریزا استدلال میکند اقتصاد یونان که تازه در حال خروج از رکودی 4 ساله است بهبود خواهد یافت و بیکاری نیز که هماکنون نرخ 25 درصدی دارد کاهش خواهد یافت.
اما دیگران میگویند که تروئیکای وامدهنده به یونان از قبول خواستهای سیریزا برای کاهش ریاضت با هراس از تشویق دیگر کشورهای وام گیرنده به درخواستهایی مشابه، سر باز خواهد زد. منتقدان میگویند که چه یونان مجبور به خلف وعده شود یا نظام مالی آن دسترسی به وامهای اضطراری بانک مرکزی اروپا را از دست بدهد، مجبور به خروج از منطقه یورو میشود. با این حال سیریزا معتقد است که موقعیت چانهزنی قوی دارد چراکه تروئیکا از پیامدهای اقتصادی و سیاسی خروج یونان از منطقه یورو بیشتر میترسد.
پس آیا با یک فاجعه بالقوه روبهرو هستیم؟ این احتمال وجود دارد که اگر سیریزا یونان را از منطقه یورو خارج کند، نظام بانکی این کشور نابود شود، اقتصاد به رکود بازگردد، نرخ بیکاری به شدت صعود کند و ناآرامیهای شدید مدنی رخ دهد. مردم یونان قطعا هنوز فکر میکنند که زندگی خارج از منطقه یورو دشوارتر است، زیرا نظرسنجیها نشان میدهد که اکثریت یونانیها خواهان ماندن در منطقه یورو هستند. با وجود این، این امکان هم وجود دارد که خروج یونان از منطقه یورو در نهایت برای یونان منافعی داشته باشد، چراکه با تضعیف پول آینده یونان، صادرات کشور و همچنین صنعت توریسم آن شکوفا خواهد شد.
حالا اروپا با چه مساله ای روبه رو است؟ سیاستمداران آلمان که اقتصاد غالب منطقه یورو است استدلال میکنند که حتی اگر یونان منطقه پول واحد اروپایی را ترک کند، مشکلات مالی تازه ای برای دیگر اعضای این بلوک ارزی ایجاد نخواهد شد. آنها میگویند که نظام بانکی قاره در دو سال گذشته با موفقیت واکسینه شده است. اما این نگاه ممکن است بیش از اندازه خوشبینانه باشد. این احتمال وجود دارد که خروج یونان از منطقه یورو سر زخم بحران مالی قاره را دوباره باز کند، اگر مردم و شرکتهای وحشت زده دوباره به خارج کردن پول از کشورهای اروپایی آسیب پذیر رو کنند.
خوب این بیماری تا کجا ممکن است سرایت کند؟ اسپانیا و ایتالیا دو کشوریاند که بیش از دیگران مورد توجه هستند. هر دو کشور گروههای سیاسی ضدریاضت از نوع سیریزا دارند، در اسپانیا «پدموس» و در ایتالیا «پنج ستاره» را داریم. اگر یونانیها موفق به گرفتن امتیاز شوند، این جنبشها بدون شک تقویت خواهند شد. دولتهای موجود در مادرید و رم هم محتمل است در جهت محافظت از خود در برابر موج ضدریاضتی، برای تسهیل ریاضت و اصلاحات فشار بیاورند.
در سپتامبر 2015 این حزب بار دیگر در انتخابات یونان پیروز شد. حزب سیریزا در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۵ موفق شد زمام امور را در یونان به دست بگیرد اما با وجود به دست آوردن اکثریت آرا نتوانست دولت تشکیل دهد و سیپراس بعدا با حزب جناح راست "یونانیهای مستقل" دولت ائتلافی تشکیل داد.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#72
Posted: 20 Oct 2016 07:08
احزاب کمونیست در اروپا
۵
حزب چپ اروپا و چپ ضدسرمایهداری اروپا
حزب چپ اروپا حزبی سیاسی در سطح اروپاست که تجمعی از بعضی احزاب سوسیالیست و کمونیست در کشورهای مختلف اتحادیه اروپا میباشد. این حزب در ژانویه ۲۰۰۴ به هدف شرکت در انتخابات پارلمان اروپا در آن سال تشکیل شد. این حزب در ۸ می ۲۰۰۴ در رم رسماً بنیان گذاشته شد.
حزب چپ اروپا ايدئولوژي خود را بر سوسياليسم و كمونيسم مبتني نموده است و چالش اصلي آن در اتحاديه اروپا، گسترش هر چه بيشتر تفكر نوليبرال در اذهان مردم، و ايجاد موقعيتي است كه هيچ رهيافت جايگزيني در مقابل منطق بازار سرمايهداري، كاهش هزينهها، تخريب ظالمانه اجتماعي، و حتي فروش بازاري كل جامعه نباشد.
احزاب عضو چپ اروپا، مشتمل بر احزاب سوسياليست، كمونيست، سبز – قرمز و ديگر احزاب چپ دموكراتيك دولتهاي عضو و ديگر دولتهاي مرتبط اتحاديه اروپا است. عضويت در چپ اروپا به روي هر حزب يا سازمان سياسي چپگراي اروپا كه موافق با اهداف و اصول بيانيه چپ اروپا باشد و اساسنامه آن را بپذيرد باز است.
تعدادی از اعضای این حزب عضو حزب رادیکالتر «چپ ضدسرمایهداری اروپا» هم هستند.
اولین کنگرهٔ این حزب در ۸ اکتبر ۲۰۰۵ در آتن برگزار شد.
احزاب عضو
اتریش: حزب کمونیست اتریش
جمهوری چک: Strana demokratického socialismu
استونی: حزب چپ استونی
فرانسه: حزب کمونیست فرانسه
آلمان: حزب چپ
یونان: ائتلاف چپ، جنبشهای اجتماعی و اکولوژی
مجارستان: حزب کارگران کمونیست مجارستان
ایتالیا: حزب نوبنیاد کمونیست
لوکزامبورگ: چپ
پرتغال: بلوک چپ
رومانی: حزب اتحاد سوسیالیستی
سن مارینو: نوبنیاد کمونیست سن مارینو
اسپانیا: چپ متحد
اسپانیا: حزب کمونیست اسپانیا
اسپانیا: چپ متحد و آلترناتیو
سوئیس: حزب کارگر سوئیس
حزب كمونيست والوني بلژيك،
حزب كمونيست فلاندرز بلژيك،
حزب سوسيال دموكراتيك جمهوري چك
حزب چپ متحد استوني،
احزاب ناظر
قبرس: حزب پیشروی مردم کارگر
جمهوری چک: حزب کمونیست بوهمیا و موراویا
دانمارک: اتحاد سرخ-سبز
فنلاند: حزب کمونیست فنلاند
آلمان: حزب کمونیست آلمان (۱۹۶۸)
ایتالیا: حزب کمونیستهای ایتالیا
اسلواکی: حزب کمونیست اسلواکی
ترکیه: حزب آزادی و همبستگی
چپ ضد سرمایهداری اروپا شبکهای غیررسمی از احزاب دست چپی و ضد سرمایهداری است. این شبکه برای اولین بار در مارس ۲۰۰۰ در شهر لیسبون و با حضور نمایندگانی از حزب سوسیالیست اسکاتلند، بلوک چپ از پرتغال، اتحاد سرخ-سبز از دانمارک، اتحادیه کمونیست انقلابی از فرانسه و حزب آزادی و همبستگی از ترکیه جلسه تشکیل داد. از آن به بعد این شبکه هر شش ماه یکبار تشکیل جلسه داده است.
غیر از احزابی که در بالا ذکر شد، ائتلاف متحد احترام، حزب کارگران سوسیالیست و حزب سوسیالیست از بریتانیای کبیر، "چپ" از لوکزامبورگ، زوتیک از منطقه باسک و نمایندگانی از اسپانیا و سوئیس نیز معمولاً به عنوان اعضای ناظر شرکت میکنند.
چپ ضد سرمایهداری اروپا با ساختن یک اروپای سرمایهداری مخالف است. این شبکه در جلسهای که در نوامبر ۲۰۰۵ در لندن برگزار شد قرار را بر این گذاشت که مشارکت بین اعضا را افزایش دهد و حضور عمومی بیشتری داشته باشد.
رابطهٔ بین این شبکه و حزب چپ اروپا نامشخص است اما چندین حزب عضو هر دوی این تشکلها هستند.
اعضای کنونی
پرتغال: بلوک چپ
دانمارک: اتحاد سرخ-سبز
فرانسه: اتحادیه کمونیست انقلابی
بریتانیا: حزب کارگران سوسیالیست
اسکاتلند: حزب سوسیالیست اسکاتلند
انگلستان و ولز: ائتلاف متحد احترام
اسپانیا: Espacio Alternativo
گالیسیا: بلوک ناسیونالیست گالیسیا
باسک: زوتیک
سوییس: همبستگی
سوییس: جنبش سوسیالیسم
ترکیه: حزب آزادی و همبستگی
ایرلند: حزب کارگران سوسیالیست
اعضای ناظر
ایتالیا: حزب نوبنیاد کمونیست
یونان: ائتلاف چپ، جنبشهای اجتماعی و اکولوژی
لوکزامبورگ: چپ
کاتالونیا (اسپانیا): چپ متحد و آلترناتیو
بریتانیای کبیر: حزب سوسیالیست
ایرلند: حزب سوسیالیست
اتریش: حزب کمونیست اتریش
آلمان: حزب کمونیست آلمان (۱۹۶۸)
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#73
Posted: 21 Oct 2016 06:44
شهر 2600 نفره در اسپانیا ؛ بهشت کمونیست های جهان
شاید تصور اینکه در یک کشور عضو اتحادیه اروپا شهری به شکل کاملا خودمختار با اصول و مشی کمونیستی اداره شود ، کمی دشوار باشد، اما یک شهرکوچک در جنوب اسپانیا بیش از 24 سال است که به این شکل اداره می شود.
شهر " مارینالدا" در نزدیکی شهر سویل در محدوده دولت محلی "اندلس" اسپانیا با جمعیتی 2600 نفره کاملا به صورت مستقل و به وسیله شهرداری اداره می شود.
در این شهر از دغدغه های رایج در بسیاری از اقتصادهای بازار آزاد خبری نیست و رفاه صد درصدی حاکم است. این شهر 2600 نفره از سال 1991 توانست از دولت محلی اندلس اسپانیا حق خودمختاری بگیرد و از آن زمان تا کنون یک شورای 11 نفره و یک شهردار به نام " سانچز گوردیلو" مسئولیت اداره امور این شهر را در دست دارند.
هیچ کدام از اعضای شورای محلی حقوق دریافت نمی کنند و حتی این افراد به صورت اشتراکی در زمین های زراعی این شهر کوچک کار می کنند. پیش از خودمختاری، زمین های این محدوده متعلق به اشراف و فئودال های محلی بود که در مادرید ساکن بودند اما پس از کسب حق خودمختاری زمین های کشاورزی اموال عمومی اعلام شد و هر فرد مسئولیت اداره زمینی را که داشت به دست آورد.
تعریف کار در این شهر چنین است : "شش ساعت فعالیت روزانه در ازای دریافت 47 یورو دستمزد." خانه های این شهر به مدت هفتاد سال با اجاره ماهانه 15 یورو در اختیار افراد قرار می گیرد. این خانه ها دوبلکس و دو خوابه بوده و با زیر بنای 100 متر دارای 100 متر حیاط و محوطه چمن هم هستند.
نمونه ای از واحد های مسکونی
هزینه مهد کودک در شهر مارینالدا 15 یورو ماهانه است. در مارینالدا همه تصمیمات بر مبنای دموکراسی مستقیم و با رای مستقیم عمومی گرفته می شود و همه عواید عمومی در یک "صندوق تعاون" جمع می شود و صرف امور عمومی و توسعه و رفاه مردم می شود.
در این شهر مالکیت خصوصی معنایی ندارد و همه اموال از جمله زمین های زراعی، اماکن عمومی و خانه ها و... در مالکیت عمومی و اشتراکی است. به هر فرد که در زمین های زراعی کار می کند به صورت مساوی 47 یورو پرداخت می شود و عواید حاصل از صادرات محصولات متنوع کشاورزی این شهر کوچک در صندوق تعاونی ذخیره و با تصمیم شورای شهر و رای گیری مستقیم مردمی صرف امور رفاهی و عمومی می شود.
کار بر روی زمین های زراعی روزانه شش ساعت و با دستمزد 47 یورو
در زمانی که بحران اقتصادی اروپا از سال 2008 اقتصادهای کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله اسپانیا را در می نوردید، این بحران به هیچ وجه در این شهر کوچک احساس نشد و مردم به زندگی عادی خود به دور از بحران ادامه دادند.
این مساله سبب شد در سال 2012 در یک شهر کوچک دیگر در ایالت کوردوبا نیز جنبشی مشابه به منظور کسب حق خودمختاری و اشتراکی کردن زمین شکل بگیرد اما این جنبش از سوی پلیس ایالت کوردوبا مهار شد.
عبور بدون مشکل اقتصاد شهر مارینالدا از بحران اقتصادی سبب شده است رسانه های اسپانیایی و اروپایی به این شهر توجه ویژه ای داشته باشند و اکیپ های خبری مختلفی به منظور تهیه گزارش خبری و برنامه های مستند از نحوه اداره این شهر و زندگی روزانه مردم به این شهر در رفت و آمد هستند.
سانچز گوردیلو شهردار متنفذ شهر مارینالدا که از سال 1991 و زمانی که تنها 25 سال داشت شهردار این شهر بوده است، خود در این باره می گوید: عامل بحران اقتصادی در کشورهای اروپایی اقتصاد سرمایه داری است.
همه چیز از سال ۱۹۹۷ با تشکیل سندیکای کارگران زمین ها آغاز شد.مردم به طور گسترده در آن عضو شدند.یک سال بعد اولین زمین بزگ تصاحب شد،مزرعه ای بنام Finca de bocatinaja که از آن سندیکاها اخراج شده بودند. پس از آن مساله ی انتخابات رخ داد و آقای سانچز گوردیو،استاد تاریخ،به عنوان جوانترین شهردار اسپانیا فعالیت خود را آغاز کرد . هدف او ؟ مبارزه با فقر و مسببانش یعنی سیستم اقتصادی غالب و زمین داران در اکثر موارد و ارکان دولتی در پاره ای موارد. برای اجرای برنامه ها نیاز به زمین وجود دارد ،زمینی که متعلق به عموم باشد نه یک مالک، تا از آن برای اشتغال زایی در این منطقه ی گسترده ی کشاورزی استفاده شود.
بدین ترتیب مسیر طولانی ملی سازی زمین های شخصی با ابتکاراتی همچون اعتصاب غذا و اشعال زمین ها به همراه تبعید زمین داران توسط نیروهای نظامی مردمی آغاز شد .نهایتا ، در سال ۱۹۹۱، La Junta de Andalucia ، دولت جامعه ی آزاد آندلوس، عملیات آزاد سازی ۱۲۰۰ هکتار زمین شخصی finca del Humoso متعلق به دوک Del infantado (۴) ر ا آغاز کرد و آنها را در اختیار شهرداری قرار داد.
بدین سان بود که رویای دیرینه ی « زمین متعلق به کسی است که روی آن کار میکند » تحقق یافت. میزان بیکاری محلی پایین آمد و مهاجرت کم شد. کاشت زیتون، فلفل، و آرتیشو آغاز شد.برای پاسخگویی به نیاز های مردم، این تولیدات از سال ۱۹۹۹ از طریق کنسرو سازی که بصورت تعاونی اداره می شد، شکل صنعتی به خود گرفت .کارگران با مسئولیت ها و پست های گوناگون،حقوق هایی یکسان دریافت میکردند که این میزان امروزه به ۴۷ یورو در روز با شش روز کار در هفته میرسد یعنی حقوقی معادل ۱۱۲۸ یورو در ماه با کاری تمام وقت ( حداقل حقوق ۶۴۵ یورو میباشد).
برای آنکه حق مسکن که توسط قانون اساسی اسپانیا تصویب شده است به دست فراموشی سپرده نشود، یک برنامه در این زمبنه به اجرا درآمد .هر کس مطابق توانایی ها و دارایی هایش در آن شرکت میکند.شهرداری زمین را مهیا کرده و آرشیتکت را معرفی میکند و مصالح و ابزار مورد نیاز مشترکا توسط شهرداری ،که بدین منظور از بودجه ی عمومی برنامه ی شغلی روستایی (۵) استفاده میکند، و دولت جامعه ی آزاد آندلوس( La junta de Andalucia ) تهیه میشود و اختصاص بودجه در جلسه ای عمومی با حضور تمام ساکنین شهر صورت میگیرد.در حال حاضر ، در حدود ۳۵۰ خانه با مساحتی برابر ۹۰ متر مربع و فضایی اضافه در حدود ۱۰۰ متر مربع در صورت تمایل برای گسترش فضای خانه وجود دارند که به این شکل ساخته شده اند.قیمت اجاره در حدود ۱۵ یورو در ماه است در صورتی که قیمت واقعی آن در بازار به ۳۰۰ یورو میرسد ، این خانه ها قابل فروش نیستند اما میتوان آنرا به فرزندان خویش منتقل کرد.
یقینا ، مالکیت اشتراکی خانه ها،به جای مالکیت فردی در شرایط بحرانی کنونی برگ برنده ای بزرگ محسوب میشود اما در حال حاضر تیم آقای شهردار نتوانسته است راهی برای مبارزه با بحران پیدا کند.تولیدات صنعتی و کشاورزی ، که تا چند سال پیش ایجاد اشتغال میکردند ، دیگر جان سابق را ندارند.مطابق گفته های آقای دولورس تژادو ، مشاور در امور کاری و کارگری کنسروسازی ، باید با گسترش کشاورزی بیولوژیک تولیدات را افزایش داد و دروازه های جدید تجارتی گشود بدون آنکه وارد سیستم مهلک تولید انبوه شد . بهتر است جریان های جایگزین بررسی شوند.
کمک هزینه های سالیانه ی ملی و منطقه ای ارائه شده توسط دولت به علت کسری بودجه و تبعیت از تروییکا ( کمیسیون اروپا ، بانک مرکزی اروپا و صندق بین المللی پول) به حداقل رسیده اند.در سال ۲۰۱۲ ، کمک هزینه ها تا مرز ۴۰ درصد کاهش یافته اند و نتیجتا کارهای بسیاری که شهرداری وعده ی ایجادشان را داده بود به دست فراموشی سپرده شدند ( اسکان افراد سالمند ، هتل،استخر سرباز ،کارخانه ی کنسرو سازی جدید،آتلیه ی اشتغال زایی جدید،سرمایه گذاری در بخش انرژی های قابل تجدید،مرکز سلامتی،کانال آبی و نهایتا جاده ای کمربندی).
این پایه ایدئولوژیک یک همبستگی ویژه بوجود آورد. البرتو که ۲۴ سال دارد این روحیه را از پدر و مادرش به ارث برد که در تمام مبارزات شرکت داشتند. او به خوبی بهای این دستارورد ها را می داند. خود او از چهارده سالکی کار کرده. بخش بزرگی از ساختمان هائی با کاربرد های همگانی مجانا توسط خود مردم ساخته شده. با توجه به ابعاد شهر، پیشرفت های صورت گرفته چشمگیرند . بناهایی مثل هتل شهر ، کالج، مرکز ورزشی ، دو مرکز نگهداری از سالمندان و استادیوم .از لحاظ خدمات اجتماعی و تفریحی هم بیلان درخشان است: مهد کودک با شهریه ای بالغ بر ۱۲ یورو که شامل نهار هم میشود، رستورانی مخصوص مدرسه (۲۰ یورو در ماه) ،استخر(۱ یورو در ماه) ،کارگاه آموزش کار(۶) ،دو پارک طبیعی، پارکی مخصوص کودکان،گردشگاهی برای راهپیمائی ،خدمات شهرداری مخصوص منازل و نهایتا برنامه ریزی های مخصوص برگزاری جشن در تمام طول سال.
برای نیل به این اهداف شهرداری به طور همزمان از کمک های دولتی و بخش خصوصی ،مالیات های محلی استفاده کرده است و حتی تا جایی پیش رفته که مبلغ بدهکاریش تا سال ۲۰۱۲ به ۷۷۰۰۰ یورو میرسد.بدون انجام این اقدامات،یک خانواده با سه فرزند،باید مبلغی اضافی در حدود ۸۰۰ یورو در ماه صرف تامین نیازهایش میکرد.
با تمام این اوصاف سیستم یاد شده مخالفان و حتی دشمنان خاص خود را دارد. ولی در مجموع رضایت کلی بیش از نارضایتیهاست و مردم در این ناحیه نگرانی کمتری نسبت به سایر مناطق اندلس دارند.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#74
Posted: 24 Oct 2016 17:40
اولین کمونیست تاریخ!!!
دبیر کل حزب کمونیست روسیه بار دیگر عنوان کرد «مسیح اولین کمونیست تاریخ» است.
امسال در ماه می همزمان با روز جهانی کارگر، مردم روسیه در 107 شهر این کشور تظاهرات بر پا کردند. تظاهرگنندکان در مخالفت با افزایش مالیات و قیمت ها شعارهایی را سر دادند.
در مراسم روز جهانی کارگر در موسکو 100 هزار نفر شرکت کردند. بسیاری از سازمان ها و احزاب روسیه نیز در این مراسم مشارکت داشتند.
به گزارش «محبتنیوز» همزمان با روز جهانی کارگر، دبیر کل حزب کمونیست روسیه بار دیگر عنوان کرد «مسیح اولین کمونیست تاریخ» است.
گرچه رسانههای داخل کشور از اظهارات «گنادی زوگانوف» دبیر کل حزب کمونیست روسیه ابراز شگفتی کردند، اما او پیش از این در مصاحبههای در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ نیز این موضوع را مطرح کرده بود.
شبکه راشاتودی که برپایی تظاهرات روز کارگر و اعتراض آنان به افزایش مالیات و قیمتها را به تصویر کشید به اظهارات دبیر کل حزب کمونیست روسیه در حاشیه این مراسم پرداخت.
او گفته «مسیح اولین کمونیست در تاریخ است. او کسی بود که برای حمایت از فقرا، بیماران و نیازمندان فریاد زد، اگر مسیح زنده بود بدون شک در این صفوف با ما همراهی می کرد.»
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#75
Posted: 24 Oct 2016 17:52
رسانه های دولتی چین اعلام کردند نشست بزرگ سالانه اعضای بلندپایه حزب کمونیست چین از روز دوشنبه در حالی در پشت درهای بسته در پکن آغاز شد که شی جین پینگ، رئیسجمهور این کشور میخواهد قدرت خود را در این تشکل سیاسی تقویت کند.
حدود 400 عضو کمیته مرکزی بزرگترین حزب جهان (با 88 میلیون عضو) در هتل جینگشی پکن گردهم آمدهاند تا مهمترین جهت گیریهای حزب کمونیست را تعیین کنند.
خبرگزاری رسمی چین (شینهوا) اعلام کرد این مقامات که هسته مرکزی قدرت چین را تشکیل می دهند، امروز گردهم آمدهاند و تا روز پنجشنبه ایجاد اصلاحات در «استانداردهای حیات سیاسی» و مقررات داخلی این حزب را مورد بررسی قرار خواهند داد؛ اما این نشست همچنین در پشت پرده، صحنه نبرد قدرت برای کنترل اهرمهای قدرت خواهد بود.
شی جین پینگ از اواخر سال 2012 که ریاست حزب کمونیست چین را بر عهده گرفت، اقتدار خود را بر این سازمان تقویت کرده و متعهد به مقابله با فساد مالی در این کشور شده است، مبارزه ای که برکناری هزاران مسئول بلندپایه و پیگردهای قضایی بسیاری از آنها انجامیده است.
ترِی مک آرور، از موسسه «تراستد سورسز» (Trusted Sources) مستقر در لندن میگوید: «نشست عمومی امسال که به ساختمان این حزب اختصاص دارد، برای کل پروژه سیاسی شی جینپینگ حیاتی است و احتمالا مهمترین نشست در دوره نخست ریاست وی خواهد بود. این نشست لزوما قدرت وی را در حزب، تحکیم می کند.»
خبرگزاری شین هوا اعلام کرد در این نشست تلاش می شود تا به مسائل مهم رسیدگی شود و مدیران عالی رتبه ملزم شوند که الگوهای خوبی برای مدیران در سطوح پایین تر باشند. در پایان این نشست احتمالا قوانین سخت گیرانه تری اعلام خواهد شد.
این نشست، آخرین گردهمایی بزرگ سالانه حزب حاکم پیش از نوزدهمین کنگره این حزب محسوب می شود. نوزدهمین کنگره حزب کمونیست چین قرار است اواخر سال 2017 برگزار شود و احتمالا در آن، شی جین پینگ برای دوره پنج ساله جدیدی مجددا انتخاب خواهد شد.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 133
#76
Posted: 25 Oct 2016 19:56
nnasrin: شهر " مارینالدا" در نزدیکی شهر سویل در محدوده دولت محلی "اندلس" اسپانیا با جمعیتی 2600 نفره کاملا به صورت مستقل و به وسیله شهرداری اداره می شود.
در این شهر از دغدغه های رایج در بسیاری از اقتصادهای بازار آزاد خبری نیست و رفاه صد درصدی حاکم است. این شهر 2600 نفره از سال 1991 توانست از دولت محلی اندلس اسپانیا حق خودمختاری بگیرد و از آن زمان تا کنون یک شورای 11 نفره و یک شهردار به نام " سانچز گوردیلو" مسئولیت اداره امور این شهر را در دست دارند.
نسرین جان قبل از خواندن این قسمت تاپیک تضور اینکه در دنیای کنونی وعصر حاضر در قلب اروپا منطقه ای خودمختار و اداره آن شورایی وبا تعالیم کمونیستی باشه بریم سخت بود از شما به خاطر جامعیت محتوای مقاله و جذابیت و به روز بودن آن ممنونم
تاخیر نکن حکم بده حاکم احساس
تا موی من و دست تو و شانه مهیاست
سازی بزن و سوز دل خسته دوا کن
ارسالها: 1264
#77
Posted: 26 Oct 2016 04:49
بیست و پنج سال از کودتای ناموفق تندروهای حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سابق علیه اصلاحات میخاییل گروباچف، رهبر کشور می گذرد.
کودتاگران به رهبری رییس کا.گ.ب و وزیر دفاع از اصلاحات گورباچف خشنود نبودند و هنگامی که وی برای گذراندن تعطیلات به کریمه سفر کرده بود نقشه خود را عملی کردند. اما حضور صدها هزار نفره مردم در خیابان های مسکو آنها را ناکام گذاشت.
یکی از کسانی که وقایع آن روز را به یاد می آورد می گوید: «بازگشت به گذشته محال بود و مردم این را می دانستند به همین دلیل مقاومت کردند.»
در مقابل فرد دیگری می گوید: «ربع قرن زمان خیلی زیادی است، اگر شما به من نمی گفتید من یادم نمی افتاد که ۲۵ سال پیش چنین روزی چه اتفاقی افتاد.»
با اینکه شکست این کودتا سرنوشت شوروی سابق را به کلی تغییر داد اما این واقعه مورد توجه مقامات کنونی روسیه قرار نگرفته است. یک تحلیلگر سیاسی در این باره می گوید: «این موضوع که مردم می توانند به پا خیزند، سرنوشت خود را رقم بزنند و تاریخ ساز شوند و معادلات سیاسی را تغییر دهند چیزی نیست که ولادیمیر پوتین را خوشحال کند. او در طول سالهای رهبری اش این موضوع را نشان داده است.»
تغییرات از ۱۹ اوت ۱۹۹۱ میلادی وارد مرحله جدیدی می شود. ۳۶۰ تانک و خودروی زرهی و ۴ هزار سرباز به رهبری کمونیستهای تندرو مرکز مسکو را اشغال می کنند. یک کودتا. هدف جلوگیری از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پس از اجرای برنامه پرسترویکا و گلاسنوست توسط گورباچف است.
اگرچه در آن زمان بطور رسمی اعلام شده بود که گورباچف برای تعطیلات در کریمه است اما در واقع در خانه، تحت کنترل نظامیان قرار دارد.
اما کودتا بسرعت تحت تاثیر یک اقدام دموکراتیک قرار می گیرد؛ چیزی که کودتا گران پیش بینی نکرده بودند. موج بزرگی از جمعیت شهر به همراه یلتسین به مرکز مسکو می آیند. تصویر رئیس جمهوری روسیه روی تانک در سراسر جهان پخش شده و به این ترتیب در عرض چند ساعت به کودتا پایان داده می شود.
درگیری ها در طول شب ادامه دارد اما در نهایت بخش قابل توجهی از سربازانی که به مسکو فرستاده شده بودند در کنار تظاهر کنندگان قرار می گیرند.
در ۲۲ اوت گورباچف به مسکو بازمی گردد و برای چند ماه دیگر همچنان به عنوان رئیس جمهوری اتحاد جماهیر شوروی به فعالیت ادامه می دهد اما دیگر کشورش مانند گذشته نیست. اصلاحات بلند پروازانه او پیامدهایی فراتر از آنچه او تصور می کرد داشت. در اثر کودتا، امپراطوری او سقوط کرده بود.
در ماه دسامبر همه چیز پایان می یابد. در شهر مینسک، یلتسین و روسای جمهور اوکراین و بلاروس کشورهای مستقل مشترک المنافع را تشکیل می دهند و پیمان ۱۹۲۲ میلادی را که منجر به تشکیل اتحاد جماهیر شوروی سابق شده بود، ملغی اعلام می کنند.
چند ماه پس از آن، رژیمی که تصور می شد برای همیشه استوار خواهد ماند، سقوط می کند. در دسامبر سال ۱۹۹۱ میلادی پارلمان شوروی برای آخرین بار تشکیل می شود و مرگ اتحاد جماهیر شوروی را اعلام میکند.
پس از شکست این کودتا بود که بوریس یلتسین، رییس جمهوری روسیه به همراه رهبران اوکراین و بلاروس پیمان کشورهای مستقل مشترک المنافع را امضا کردند و اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#78
Posted: 1 Nov 2016 13:54
حزب کمونیست های امریکا
و
حزب کارگر امریکا
اول ماه می ۲۰۱۴حزب کمونیست های امریکا ( پیش از آن شورای ملی کمونیست های امریکا ) اعلام موجودیت کرد. حزب کمونیست ها به اصطلاح سوسیالیزم قرن ۲۱ و کمونیسم مدرن را که برای تجدید نظر طلبی و ترویج رفرمیسم و سوسیالیزم بازار تلاش می کند و مخالف مبارزه واقعی انقلابی است را رد می کند.
حزب کمونیست ها با تمام اشکال فرصت طلبی جناح راست و رویزیونیسم که برای زدودن ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم از جنبش کمونیستی امریکا ، که از سال های ۱۹۱۹ درحزب کمونیست ایالات متحده آمریکا وجود داشت ، تلاش می کند مخالف است. کنگره اول حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا برای مارس ۲۰۱۶ برنامه ریزی شده بود. در حال حاضر، سازمان های حزبی در منطقه ها و ایالت های خاصی ایجاد شده است. در حزب جدید کمونیست های ایالات متحده آمریکا کانون جدیدی از سازمان جوانان کمونیست در نظر گرفته شده است.
آن ها در نشست خود در پیتسبورگ (پنسیلوانیا) ۱۶ اوت ۲۰۱۴ به همراه گروهی از کمونیست ها با ایجاد شبکه ای از باشگاه های کمونیست به منظور توسعه برنامه حزب کمونیست ها به ابتکار عمل جدیدی دست زدند. آنها در اصول اعلامیه خود تاکید دارند که مشکلات اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی که اکثریت مردم آمریکا را پریشان کرده در تحلیل نهایی ریشه در سیستم مالکیت خصوصی، سلطه طبقاتی و خودپرستی وحشی و سرمایه داری دارد. واضح ترین بیان برای این سیستم تقسیم جامعه به دو دسته اصلی است. کسانی که برای امرار معاش به دنبال کار هستند و کسانی که از کار انها برای انباشت منافع خود استفاده می کنند . مارکسیسم- لنینیسم با نظریه خود از مبارزه طبقاتی، سرمایه داری انحصاری دولتی و امپریالیسم بهترین راهنما برای درک دوران معاصر است . سوسیالیسم - یک جامعه مبتنی بر مالکیت مولد متعلق به کارگران و به نفع همه مردم - از اهداف کمونیست ها است و ایده های لنین در مورد حزب های طراز نوین هنوز بهترین ابزار برای مبارزه موفق علیه سرمایه داری باقی مانده است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای سوسیالیستی شرق اروپا بزرگترین شکست در تاریخ مبارزات کارگران و توده های مردم بود. اگر چه این کشورها مشکلات خودشان را داشتند ، اتحاد جماهیر شوروی قوی ترین مانع برای امپریالیسم و درعین حال بزرگترین حامی رفاه اقتصادی کارگران در سراسر جهان بود . شوروی تکیه گاه اصلی جنبش های رهایی بخش ملی و سوسیالیسم بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بسیاری از کمونیست ها را دلسرد و حتی آنها را وادار به شرمندگی از تاریخ خود کرده است. حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا با دارا بودن تاریخی با شکوه و داشتن اعضایی شایسته موقعیت خود را به صورت جبران ناپذیری از دست داد. همانگونه که لنین آموزش داده و تمام تاریخ جنبش کمونیستی ثابت می کند ، دو مانع بزرگ برای موفقیت در مبارزه وجود دارد : اپورتونیسم یا فرصت طلبی ( رد اصول و پرنسیپ به خاطر منافع کوتاه مدت) و فرقه گرایی ( دگم بودن وعدم تمایل کار با دیگران به دلیل تفاوت های موجود.)
از سوی دیگر در ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۰٨ یک حزب کارگری که خود را یک سازمان انقلابی طبقه کارگر می داند با هدف از بین بردن نظام سرمایه داری و جایگزینی آن با سوسیالیزم ، که بر اساس اصل مارکسی "از هر کس به اندازه توانایی و استعدادش، به هرکس به میزان کارش " که اولین گام در راه رسیدن به بالاترین مرحله کمونیسم ، که در آن اصل "از هر کس طبق استعدادش ، به هر کس به میزان نیازش" است تشکیل شد.مدافعان سرمایه داری به طور مداوم به فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی در اروپا به عنوان شواهد موجود اشاره می کنند و به همین دلیل می گویند که مارکسیسم نقطه "ناموفق" بود. با این حال،به نظر این حزب کارگری با توجه به موجود یت دوره کوتاهی از سوسیالیسم واقعی ، این سوسیالیسم دستاوردهای بزرگی از خود باقی گذاشته است، که بسیاری از آنها اثرات سودمندی برای امروز در بر داشته است. حتی در جاهایی که هیچ انقلاب سوسیالیستی وجود نداشته است ، ترس از سوسیالیزم طبقه حاکم را تا حد زیادی ناگزیراز سازش با کارگران کرده بود که این امر بدون موفقیت سوسیالیسم بی معنی بود. موقعیت اتحاد جماهیر شوروی و جنبش کمونیستی پس از جنگ جهانی دوم بسیاری از دولت ها را مجبور به سازش کرد ولی متاسفانه، پس از تخریب سوسیالیسم، (این دستاورد ها ) در معرض خطر قرار گرفتند.
ناگزیری پذیرش اصلاحات، عمدتا به دلیل جنبش های کارگری، انقلاب بلشویکی و پیروزی سوسیالیسم بود. کاپیتالیسم با جذب نئولیبرالیسم ، بار دیگر برای نجات خود به عنوان ایدئولوژی غالب تلاش می کند. حزب کارگری به کسانی که تلاش دارند دلایل شکست سوسیالیسم را "بوروکراسی" و "فساد" داخلی نشان دهند با شک و تردید نگاه می کند . اگر می شد دلایل آن را فقط در یک کلمه خلاصه کنیم ، بهترین انتخاب "رویزیونیسم"، یعنی تجدید نظر در نظریه مارکسیستی لنینیستی و از بین بردن مهمترین عناصر انقلابی بود. سقوط و فروپاشی نهایی هنگامی رخ داد که سرمایه داری، دوباره بازسازی شد . اول از لحاظ سیاسی و در سال بعد،از لحاظ اقتصادی تلاش دراز مدت، سازش دائمی با "سوسیالیسم بازار" ، بسوی بازار به جای سوسیالیسم حرکت کرد. سقوط کشورهای سوسیالیستی نه به این خاطر بود که آنها به دنبال مارکسیسم-لنینیسم،هستند بلکه بر عکس به خاطر آن است که آن ها اصلاحات بازار را محور توسعه قرار دادند و به سمت سرمایه داری حرکت کردند. در حال حاضر ایده هایی هم چون "سوسیالیسم قرن ۲۱" وجود دارد که معنای آن تنظیم سرمایه داری، ملی شدن برخی از صنایع، حمایت از "دولت رفاه" بدون خلع ید از طبقه حاکم، عدم انتقال قدرت به طبقه کارگر است. این (رویکرد) صرفا می تواند به امتیازهایی موقت برای کارگران منجر شود. طبقات حاکم به طور داوطلبانه مواضع خود را تسلیم نخواهند کرد. از این رو انقلاب کارگری هدف نهایی خود راسرنگونی نظام کهن قرار داده است. طبقه حاکم، ممکن است در برابر فشار طبقه کارگر، برخی امتیازها را بدهد ، اما تغییر واقعی تنها زمانی آغاز خواهد شد که ابزار تولید و قدرت در دست طبقه کارگر باشد . حزب کارگری مهمترین وظیفه و برنامه خود را در مبارزه علیه رویزیونیسم می بیند. و به جای تمرکز بر پیامدهای خاص سرمایه داری، مانند نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و یا مشکلات زیست محیطی ، خود نظام سرمایه داری را هدف قرار می دهد.
حزب کمونیست های ایالات متحده آمریکا و حزب کارگر آمریکا در ۱۶مارس ۲۰۱۵ در یک بیانیه مشترک یکی از پارادوکسهای بزرگ در جنبش کمونیستی از اواسط قرن ۲۰،را ناتوانی و بی میلی برای رسیدن به وحدت با وجود بیانیه های متعدد ارائه شده توسط افراد و سازمان ها اعلام کردند . دلایل آن نیازمند تجزیه و تحلیل دقیق تر است. فعلا هر دو طرف تاکید دارند که هم زمان با شرایط عینی و ذهنی کمبودها وتفاوتها در راهبرد ( استراتژی) که در مورد آن اغراق زیادی نیز شده و خیلی جزئی به نظر می رسند متحد شوند . هر دو طرف به تازگی در جنبش کمونیستی ایالات متحده ظاهر شده اند . با این حال، همه سازمان ها از جمله جنبش جانبازان، به غیر از آن هایی که به تجدیدنظرطلبی و رویزیونیسم روی اورد ه اند و حرکت هایی که طرفدار و وفادار به طبقه کارگر و سوسیالیسم انقلابی هستند مهمترین امیدها را در مبارزه برای آزادی واقعی بشریت به ما می دهند.
این جانبازان، همراه با نسل بعدی از کمونیست ها به دنبال بازگرداندن جنبش کمونیستی در ایالات متحده و جوامع بین المللی هستند . هر دو طرف با اگاهی از چالش های پیش رو در پی راه حل مناسب برای حل تفاوت ها بدون ترس، با خوش بینی، انرژی، خلاقیت و تعهد قوی به اصول مارکسیسم-لنینیسم هستند. هر دو طرف مبارزه ضد رویزیونیستی را آغاز کرده اند. آنها هنوز هم تفاوت هایی در رویکرد به مسائل خاص با هم دارند . مهم این است، با توجه به تفاوت ها با تعهد و وفاداری به ایدئولوژی مارکسیسم لنینیسم همه چیز را می شود جبران کرد . اعضای هر دو حزب با عنوان سوسیالیست های انقلابی، از تجربه سازمان هایی که آنها را میراث مشترک خود می دانند آموخته اند.
در این بیانیه حزب کارگر آمریکا و حزب کمونیست های ایالات متحده آمریکا روابط برادرانه موجود بین خود را اعلام کردند. رابطه برادرانه بین دو یا چند سازمان با ساختار مستقل و اهداف مشترک و همکاری تا جایی که امکان پذیر است . هر دو طرف قصد دارند به سمت وحدت کامل حرکت کنند. با این هدف حزب کارگر و حزب کمونیست های امریکا به دنبال بحث و تعمیق بیشتر در مورد وحدت در کنگره اول حزب کمونیست های امریکا هستند. اینها ، کمونیست ها و مردم انقلابی را فرا می خوانند که به منظورآغاززندگی جدید و حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم به آن ها بپیوندند.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#79
Posted: 3 Nov 2016 07:52
تحلیل یک سوسیالیست از اجتماع چندهزار نفری ۷ آبان در پاسارگاد
شاید جای این پست در تاپیک نباشه اما جای دیگه ای پیدا نکردم . البته بی ارتباط با کمونیسم هم نیست مخصوصا که مارکسیستها دیدگاه فراملیتی دارند و با ملی گرایی شدیدا مخالف هستند . به خوندنش می ارزه
سینه زنی زیر عَلم کوروش را چگونه باید تعبیر کرد؟
محمدرضا شالگونی
آیا کوروش هخامنشی به پرچمی در مقابله با جمهوری اسلامی تبدیل می شود؟ این سوال ممکن است بی ربط به نظر بیاید، اما به احتمال زیاد حالا یکی از مشغله های داغ امنیت چی های دستگاه ولایت این است که چگونه باید چاشنی انفجاری کوروش را خنثی کنند. هزاران نفری که روز جمعه (۷ آبان) برای بزرگداشت کوروش در پاسارگاد گرد آمده بودند، شعار اصلی شان این بود که "ایران وطن ماست، کوروش پدر ماست". چنین شعاری قطعاً نمی تواند برای حکومت "امام زمان" نگران کننده نباشد. اما ما (و به ویژه ما هواداران سوسیالیسم) چه برخوردی باید با این واقعه و با این شعار داشته باشیم؟ می دانیم که برخورد سنجیده و اندیشیده شده در باره هر پدیده ایجاب می کند که قبل از هر چیز درک دقیقی از چند و چون آن داشته باشیم. به نظر من، توجه به چند نکته در باره تظاهرات پاسارگاد مهم است:
۱ - آنچه در پاسارگاد روی داد، پیش و بیش از هر چیز دیگر، اعتراضی بود علیه جمهوری اسلامی. اگر هیچ شعاری هم در این گردهمایی داده نمی شد، بی هیچ تردید، می شد خودِ همین حرکت را نشانهی بسیار گویایی از ورشکستگی ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری اسلامی به حساب آورد. به تجربه دیده ایم که در نظام های سرکوبگر نمادها اهمیت زیادی پیدا می کنند و وقتی شمار قابل توجهی از مردم به بزرگداشت پر سر و صدای چیزی یا کسی روی می آورند، حتماً دارند نمادی بر می افرازند برای مخالفت با رژیم حاکم. وظیفه این نمادها بیان غیرمستقیم چیزی است که گفتن صریح آن می تواند پرهزینه باشد. مثلاً این همه توصیف شورانگیز از "شراب" و "میکده" که در ادبیات کلاسیک فارسی وجود دارد، مسلماً در کشورهایی که نوشیدن شراب آزاد بوده، نمی توانسته وجود داشته باشد. اما در فرهنگ ما "می" و "میکده" علاوه بر معنای ظاهری خود معنای نمادینی هم دارد که می شود گفت از معنای ظاهری مهم تر است و برای دهن کجی به تسلط و زورگویی شریعت و شریعتمداران پرداخته شده. روشن است وقتی حافظ با شوریدگی شگفت انگیزی می گوید: "در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که درِ خانهی تزویر و ریا بگشایند"؛ یا: "مَهِل که روز وفاتم به خاک بسپارند/ مرا به میکده بَر، در خم شراب انداز"، دارد دین سالاران زورگو و شریعتمداران ریاکار را به ریشخند می گیرد. امروز همه می دانند که خودِ سرزمین ما، ایران، بزرگ ترین قربانی جمهوری اسلامی است و بی اغراق دارد ازهم می پاشد. بنابراین طبیعی است که "ایران" در اعتراض مردم علیه رژیم، به نماد بسیار نیرومندی تبدیل شده است، نمادی که رژیم به آسانی نمی تواند استفاده از آن را قدغن بکند. و ایران به اضافهی کوروش هخامنشی، به اضافهی فتح بابل و افسانه "منشور حقوق بشر" می شود همان "خندهی جام می و زلف گره گیر نگار" که می تواند هرکسی را به عالم هپروت ببرد!
۲ - نسبت دادن راه اندازی تظاهرات پاسارگاد به جناحی از رژیم یا سلطنت طلبان و پان ایرانیست ها گمراه کننده است. زیرا خود انگیختگی اعتراض نمادین مردم را نادیده می گیرد یا به حاشیه می راند؛ در حالی که اکنون رویارویی خود انگیخته مردم در برابر جمهوری اسلامی به راستی دارد ظرفیتی انفجارآمیز پیدا می کند و نادیده گرفتن آن بسیار خطرناک است. البته نمی شود انکار کرد که تظاهرات پاسارگاد خواه ناخواه جشن های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی را به یاد می آورد و سخنان معروف محمدرضا شاه پهلوی را که "کوروش، آسوده بخواب که ما بیداریم"؛ و بنابراین طبیعی است که سلطنت طلبان را (اگر هم قوی تر نسازد) قویدل تر می سازد. همچنین نمی توان فراموش کرد که احمدی نژاد و "قمر وزیر" مرموز او (اسفندیار رحیم مشایی) کوشیدند از کرامات کوروش و استوانه "منشور حقوق بشر" او برای شتاب دادن به ظهور "امام غائب" بهره برداری کنند؛ کاری که البته نمی توانست بدون رضایت "سید خراسانی" یعنی رهبر "با بصیرت" جمهوری اسلامی صورت بگیرد. اما آنچه در هفتم آبان در پاسارگاد دیده شد، بیش از اینها بود؛ ترکیب چهره های شناخته شده و شعارها نشان می داد که جمعیت گردآمده ترکیب متنوع تری دارد. نمی شود گفت پان ایرانیسم یا نژاد پرستی آریایی متحد کنندهی آن ترکیب متنوع جمعیت بود. زیرا نژاد پرستی آریایی انتزاعی تر از آنست که بُن مایهی یک ائتلاف سیاسی (حتی موقتی) میان مثلاً طرفداران احمدی نژاد و طرفداران رضا پهلوی باشد. و مهم تر از آن، جمهوری اسلامی هرچند با ناسیونالیسم ایرانی بازی می کند و ناگزیر است بازی کند، اما نمی تواند به آن میدان بدهد و گرنه به سرعت کله پا می شود. در نتیجه، معقول تر این است که قبول کنیم، نیروی گردآورندهی ترکیب متنوع جمعیت حاضر در پاسارگاد، نه نیروی اثباتی، بلکه نیروی نفی بود؛ یعنی بیزاری از جمهوری اسلامی.
۳ - به قرائن می شود گفت که شرکت در تظاهرات پاسارگاد (دست کم در ذهن کسانی که در آن شرکت کرده بودند) اقدامی کم هزینه بود. در خبرها آمده که دستگیری هایی در رابطه با این تظاهرات آغاز شده و هیچ شک نباید داشت که "سربازان گمنام امام زمان" خواهند کوشید از سازمان دهندگان آن حسابی زهر چشم بگیرند تا مخالفان رژیم جری تر نشوند. اما به احتمال زیاد، بگیر و ببندها نمی تواند از حد معینی فراتر برود ، به دلیل این که اولاً دستگیری همه کسانی که شناسایی شده اند، برای رژیم پر هزینه خواهد بود. هیچ رژیمی هر قدر هم سرکوبگر باشد نمی تواند هزینه سیاسی سرکوب را نادیده بگیرد و بنابراین وقتی شمار متخلفان و معترضان زیاد باشد، ناگزیر می شود فقط به تنبیه افراد موثر بسنده کند و از حد معینی فراتر نرود. همان طور که می دانیم جمهوری اسلامی هراز چند گاه اینجا و آنجا شروع می کند به جمع کردن بشقاب های ماهواره ها. وظیفه این اقدام ترساندن مردم است که بیش از حد پیشروی نکنند. اما رژیم عملاً ناگزیر شده در سطح عمومی وجود ماهواره ها را تحمل کند. ثانیاً جمهوری اسلامی حالا بهتر می داند که در افتادن با نمادهای ایران پیش از اسلام و مخالفت خیلی صریح با نمادهای ناسیونالیسم ایرانی برایش بسیار پرهزینه خواهد بود. فراموش نباید کرد که حتی خمینی درست زمانی که به اصطلاح "نرخ اسعار" دست اش نبود و تلاش می کرد عید نوروز را به حاشیه براند و صادق خلخالی را برای شکستن مجسمه ها ونقش های برجستهی تخت جمشید می فرستاد، جرأت نکرد مجسمه فردوسی را در وسط شهر تهران پائین بکشد. حالا هم خیلی بعید نیست که دستگاه ولایت "مصلحت نظام" را در این ببیند که برای مقابله با "کوروش پدر ما"، او را خودی کنند و بی سر و صدا در تقویم رسمی روزی هم برای او تعیین کنند. در هر حال، هر تدبیری که رژیم در باره "کوروش پدر ما" و "ایران وطن ما" اتخاذ کند، مردم راه هایی برای بیان مخالفت با آن پیدا خواهند کرد؛ برای آنها مسأله اصلی بیان مخالفت است و البته استفاده از راه هایی که هزینه سرانهی گام گذاشتن در آنها بیش از حد معینی سنگین نباشد.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
ارسالها: 1264
#80
Posted: 3 Nov 2016 07:53
۴ - یکی از جالب ترین نکات در باره تظاهرات پاسارگاد این بود که در رسانه های رسمی و مُجاز جمهوری اسلامی (از صدا و سیما گرفته تا نشریات گوناگون) خبری در باره آن نبود؛ نه در دوره تدارک و نه حتی هنگامی که همه دنیا از آن خبر داشت و اسناد صوتی و تصویری آن، داغِ داغ، در شبکه های اجتماعی داخل و خارج کشور دست به دست می شد. بی گمان این نیز یکی از نشانه های ورشکستگی و درماندگی جمهوری اسلامی است. فراموش نباید کرد که در جمهوری اسلامی کنترل ایدئولوژی و خبر اهمیت فوق العاده زیادی دارد؛ تا جایی که می شود گفت برای این رژیم اهمیت کنترل دستگاه ولایت بر رسانه ها اگر از کنترل آن بر نیروهای مسلح بیشتر نباشد، کمتر نیست. تصادفی نبود که در بازنگری قانون اساسی رژیم (در سال ۱۳۶۸) با تغییر اصل های ۱۱۰ و ۱۷۵ آن قانون، "صدا و سیما" نیز مانند نیروهای مسلح، زیر کنترل مستقیم ولی فقیه قرار داده شد. اما اکنون می بینیم که همه این تدابیر تا حدود زیادی بی اثر شده اند و زیر فشار رسانه های ماهواره ای و اینترنت، زره امنیتی رژیم در زمینه ارتباطات آشکارا شکاف برداشته و رژیم نه تنها در کنترل فکر و فرهنگ مردم، بلکه حتی در مقابله با آنچه مستقل از اراده اش شکل می گیرد، هر روز ناتوان تر می گردد. بعلاوه، همین عوامل، به اضافه مأیوس شدن مردم از امکان هر نوع بهبود اوضاع از داخل نظام، موقعیت انحصاری اصلاح طلبان حکومتی را نیز از هم می پاشاند. مقایسه شرایط امروز با شرایط سال ۸۸ می تواند این حقیقت را روشن تر سازد. در اعتراضات آن سال همه تظاهرات مهم با استفاده از شبکه های ارتباطی اصلاح طلبان صورت گرفت و تقریباً همه آنها در روزهای مهم (یا به اصطلاح "یوم الله"ها) در تقویم سیاسی جمهوری اسلامی و با فراخوان های میرحسین موسوی و مهدی کروبی. اما تظاهرات پاسارگاد احتمالاً تنها تظاهرات مهم سیاسی در سال های اخیر است که بی ارتباط با اصلاح طلبان شکل می گیرد. شاید مردم هنوز هم استفاده از شبکه های ارتباطی اصلاح طلبان را برای نشان دادن نارضایی های سیاسی شان کم هزینه تر بیابند، اما برای ارتباطات سیاسی و شبه سیاسی، دیگر به شبکه های تحت کنترل اصلاح طلبان متکی نیستند.
۵ - تظاهرات پاسارگاد با همه شعارهای محوری و حاشیه ای آن جای تردیدی باقی نمی گذارد که بیزاری مردم از جمهوری اسلامی هرچند دارای ظرفیت انفجاری است، اما در یک خلاء سیاسی گرفتار آمده است؛ خلاء ناشی از نبودِ نه فقط جایگزین دموکراتیک، بلکه هر نوع جایگزین سیاسی قابل زیست، جذاب و متحدکننده. به بیان دیگر، "کوروش پدر ما" قطعاً علیه جمهوری اسلامی است، اما همین طور هم قطعاً یک "قهرمان" عصبی و درمانده است و اصلاً نمی داند چه می خواهد. به نظر من، حتی سلطنت طلبان نیز در ایران امروز نمی توانند با این "پدر"عصبی کار کنند. البته به عنوان یک شعار نفی، قاعدتاً حتی ترکی بن فیصل هم (که در مراسم سینه زنی فرقه رجویه در پاریس اعلام کرد که "من هم خواهان سرنگونی نظام هستم") باید از این "پدر" ضدعرب ما حمایت کند. زیرا ضدعرب بودن در ایران امروز و در دنیای امروز یعنی به هوا فرستادن پایه های موجودیت سرزمین ما؛ چیزی که بعید است خاندان سعودی خواهان آن نباشد.
*****
با توجه به نکاتی که اشاره کردم، تظاهرات پاسارگاد نشان می دهد که بیزاری مردم از جمهوری اسلامی با آهنگی شتابان تر از شکل گیری جایگزین های سیاسی دارای قابلیت توده گیر شدن، پیش می رود. آشفتگی از اینجاست. در چنین شرایطی مسأله اصلی این است که راهی برای شتاب دادن به شکل گیری و انسجام یابی خواست های اثباتی مردم پیدا شود و گرنه خطر بزرگ ، پرش در تاریکی خواهد بود. ما هواداران سوسیالیسم نمی توانیم و نباید فقط به اعلام بیزاری از این یا آن حرکت انحرافی بسنده کنیم. فراموش نباید بکنیم که هر حرکتی که با شرکت بخش قابل توجهی از مردم راه می افتد، هر قدر هم انحرافی و خطرناک باشد، بیان درد و درماندگی مردم است و نشان دهنده بی عرضگی و ناتوانی ما. فراموش نباید بکنیم که مردم فقط در جستجوی آب می توانند در سراب گرفتار شوند. ضمناً بهتر است به یاد داشته باشیم که کار ما (هواداران سوسیالیسم) دشوارتر از جریان های سیاسی دیگر است، آنها از مصالح فکری و فرهنگی دَم دست تری برخوردارند، در حالی که ما باید خیلی چیزها را از صفر شروع کنیم. بی تردید، سوسیالیسم می تواند برای اکثریت عظیم مردم جاذبهی بسیار نیرومندی داشته باشد، اما آنها دست کم باید در سمت سپیده حرکت کنند و ما باید در تدارک "نقبی به سوی نور" تلاش کنیم.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من