انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 4 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

History of the Left parties in Iran | تاریخچه ی احزاب چپ در ایران


زن

 
حیدر خان عمو اوغلی

قربانی مظلوم نهضت جنگل

1


حیدر عمواوغلی از پیشتازان و از رهبران و صاحبنظران جریان چپ و از مبارزین بنام دوران مشروطه است که متاسفانه در سن ۴۲ سالگی در جریان نهضت جنگل به قتل رسید .

حیدرخان عمواوغلی در بسیاری از رویدادهای انقلابی مشروطیت دست داشت:

ترور امین السلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه،

شرکت در نقشه کشتن میرزا علی‌اصغرخان اتابک

بمب انداختن درخانه علاءالدوله

سوءقصد به محمدعلی شاه

کشتن شجاع نظام مرندی با بمب دست ساز.

تأسیس حزب کمونیست ایران. حیدرخان عمواوغلی طی اولین کنگره خلق‌های شرق در ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۸ ریاست کمیته مرکزی حزب کمونیست جدید را برعهده داشت.




حیدر عمو اوغلی معروف به حیدر برقی که نام اصلیش تاری ویردیوف است در بیستم دسامبر ۱٨٨۰ میلادی در شهر ارومیه از پدری بنام علی اکبر افشار و مادری بنام زهرا خانم متولد شد. پدرش پزشک داروساز بود .
او به آن دلیل که مردم رضائیه و روستاهای آذربایجان برای درمان و یا یافتن راه حلی برای دشواری های روزمره خود به وی مراجعه می کردند و او نیز از هیج کمکی دریغ نمی کرد ،در میان مردم محبوبیت فراوان یافته بود و به همین دلیل زیر فشار خوانین بود. پس از مدتی، به همراه خا نواده اش ناچار به جلای وطن شد و در ارمنستان اقامت گزید.

قفقاز
حیدر خان همراه خانواده خود مقیم ارمنستان شد و در ۸ سالگی به مدرسه رفت و دوران تحصیلات را بعنوان شاگرد ممتاز به پایان رساند.سپس دردانشکده فنی تفلیس که تنها دانشکده فنی در تمام قفقاز بود تحصیلات خود را در رشته مهندسی برق به اتمام رساند. در همین سالها علاوه بر آشنائی با انقلابیون مشهور قفقاز به کشورهای اروپائی نیز سفر کرد . او ضمن تسلط به زبانهای روسی، ارمنی و گرجی به زبانهای فرانسه، آلمانی و ایتالیائی نیز آشنا یی داشت.
حیدرخان بعد از پایان تحصیلات به باکو رفت و در صنایع نفتی تقی اف به کار مشغول شد. در این هنگام حزب اجتماعیون به رهبری نریمان نریمانف در باکو تشکیل شد و حیدرخان به عضویت کمیته مرکزی این تشکیلات انتخاب گردید .

مشهد
با اختراع چراغ برق و ورود آن به ایران متولیان آستان قدس به فکر افتادند که برای تأمین روشنائی حرم از کارخانه چراغ برق استفاده کنند. بنابراین مظفرالدین شاه در هنگام بازگشت ازسفر اول اروپا) در سال ۱۲۷٨ هجری شمسی) سه روز در باکو ماند و دستوری برای خرید یک دستگاه مولد برق با قدرت دوازده ۱۲ اسب بخار از روسیه به قیمت هشت هزار تومان پول نقره برای حرم امام رضا در مشهد صادر کرد، چون در آن زمان بین مسلمانان مهندس چراغ برق بسیار کم بود، بنابراین مسلمان‌های باکو، حیدرخان عمو اوغلی را معرفی کردند. به عقیده کسروی ، حیدرخان چون تحصیلات مهندسی برق داشت، به دعوت رضایوف (حاج میرزا محمود میلانی) از بازرگانان تبریز، پس از خرید ماشین و لوازم چهارصد چراغ، به‌سمت خراسان حرکت کردند ودر سال ۱۲٨۰ بعد از ۱۵ ماه کارخانه برق حرم امام رضا و بالا خیابان نصب و راه اندازی شد. طبق اسناد وزارت نیرو بعد ازدربارشاه اولین بار بود صنعت برق وارد ایران شد .
( تاریخ صنعت برق در ایران از انتشارات وزارت نیرو)

در این زمان در مشهد نیرالدوله حکم‌رانی می‌کرد وسهام الملک متولی باشی آستان قدس بود، طبق خاطرات حیدرخان که میرزا ابراهیم منشی زاده به رشته ی تحریر در آورده ؛ «نیرالدوله درحین حرکت و عبور از کوچه و بازار عده کثیری از فراش‌ها تقریباً به عده چهارصد نفر جلو و عقب خود انداخته و کسانی را که نشسته بودند، به زور بلند کرده و حکم به تعظیم کردن می‌نمودند، و حتی متولی باشی نیز از این حرکات معمول می‌داشت. چون چراغ برق یک چیز تازه درایران بود، اهل خراسان اغلب به‌تماشای کارخانه می‌آمدند. به همین دلیل تقریباً با تمام اهل خراسان از وضیع و شریف آشناشدم»
از مجموع خاطرات حیدرخان چنین برداشت می‌شود که رابطه وی به‌واسطه دارا بودن روحیه و اندیشه‌های انقلابی، با متولی باشی حسنه نبوده، به‌طوری‌که روزی در اول شب، کسی به عجله وارد کارخانه شد و گفت: متولی باشی برای تماشای کارخانه می‌آید، بهتر است چراغ جلو بفرستید، حیدرخان اعتنائی به او نکرد و دستور داد دروازه کارخانه را نیز بستند و متولی باشی پس از نیم ساعت انتظار، وارد کارخانه شد. مقصود حیدرخان از این تحقیرات، به صرافت انداختن و حالی کردن به مردم بود که تکلیف و وظیفه شخصیت بشریت را درک نمایند( تاریخ اورمیه – آرمین اسکندری).

سفاکی‌های حاکم وقت خراسان، نیز او را ناراحت می‌کرد. در بدو ورود، حیدرخان نیرالدوله یک نفر را بر دروازه شهر شقه نموده و به واسطه این عمل مردم حکم‌ران را تحسین می‌کردند ( رئیس نیا - ۳۵ ). حیدرخان با توجه به اوضاع اجتماعی مشهد، گرانی نان و قحطی را بهانه تحریک مردم علیه حکم‌ران قرار داده و خواست برای عزل وی قیام کنند، بنابراین هیجان عجیبی در مردم ظاهر شده و یک‌باره عزل حاکم را خواستار شدند. در این قیام چندین خانه هم تاراج شد که یکی از آنها خانه نایب التولیه بود که بیست خم شراب از منزلش بیرون آوردند، دو خم از آن شراب را در دم بست دروازه صحن گذارده به عابرین می‌گفتند، این شراب‌ها از خانه نقیب‌السادات سرکشیک حرم بیرون آمده‌است که ظاهراً خود را تقدیس می‌نماید. پس از این قیام (۱۲٨۰‌ ش) نیرالدوله از حکومت عزل و رکن‌الدوله بجای او منصوب گردید.. (نشریه ی یادگار شماره های ۵و ۶ آذر و دی ماه ۱٣۲۵ هجری شمسی )

حیدرخان در مشهد به نشر افکار حزب سوسیال دمکرات پرداخت و حتی سعی و تلاش داشت که فرقه سیاسی تشکیل بدهد که موفق نشد. و با آزادی‌خواهان آن دیار همچون ملک الشعرای بهار ارتباط و همکاری داشت. ملک الشعرای بهار ضمن اشاره به آن، خود را جزء اعضای کمیته ایالتی نامیده‌ است.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
حیدر خان عمو اوغلی

قربانی مظلوم نهضت جنگل

۲




تهران
حیدرخان به تهران عزیمت نمود و به مدت چند ماهی در بانک استقراضی و اداره راه آهن تهران و سپس به عنوان متصدی و سر مکانیک کارخانه چراغ برق تهران مشغول به کار شد. پس از چندی نظارت در ساختمان خیابان های تهران و راههای شوسه اطراف تهران نیز به اومحول گردید. اشتغال به کارهای مختلف موجب گردید که حیدرعمو اوغلی را از نزدیک با زندگی توده های زحمتکش ایران و اوضاع اقتصادی و اجتماعی آشنا سازد.او از این موقعیت و فرصت برای نشر افکار انقلابی در میان کارگران استفاده کرد و عده ای از ایرانیان مترقی و انقلابی را به محفل سوسیال دموکراسی تهران وارد نمود و در تهران و سایر شهرها به ایجاد حوزه ها و محافل سوسیال دموکراسی مبادرت ورزید.
(حوزه مخفی سوسیال دموکراسی اجتماعیون و عامیون تهران به رهبری حیدرخان تشکیل شد. مرکز غیبی تبریز و مرکز غیبی رشت موسوم به کمیته ستاری در تربیت مجاهدین انقلاب مشروطیت رل مهمی بازی کرده اند) .

اروپا
.پس از شکست انقلاب ۱۹۰۵ روسیه حیدر عمواغلی مسافرتی به کشورهای اروپا ئی نمود. وی در این مسافرت ها به تکمیل معلومات فنی خود پرداخت. حیدرخان طبق توصیه انجمن مجاهدین فنون ساختن بمب و سایر اسلحه و ادواتی که به کار مبارزه انقلابی می خورد آموخت. در سال ۱۹۰۷ میلادی (۱۲٨۶ شمسی) او مجددا به ایران باز می گردد و فعالیت انقلابی خود را در راس مجاهدین و مبارزین نهضت مشروطیت از سر می گیرد .

آذربایجان

حیدرخان در آذربایجان و مناطق خوی و ماکو علیه ارتجاع و خانهای ماکو و اقبال السلطنه و خانهای مرتجع ایل شکاک به مبارزه مسلحانه پرداخت.
در این جنگها حیدرعمواوغلی یک میلیشیای مرکب از جوانان کرد، آذربایجانی، ارمنی، آسوری، گرجی و ترک و غیره تشکیل داد. آنها را علیه ارتجاع رهبری و فرماندهی کرد. در همان ایام روزنامه مشروطه خواه "مکافات" چنین نوشت: "اگر مجاهدت و راهنمائی حیدرخان نبود به طور حتم قلعه خوی به دست مرتجعین می افتاد" او در مد تی کوتاه مشکل نان رادر خوی که به وسیله محتکران بوجود آمده بود حل کرد. در همین ایام است که اولین دبستان در خوی به وسیله‌ حسن رشدیه‌ با کمک حیدرخان دائر می شود . مردم خوی به قدردانی از زحمات او به نامش شعر گفتند و سر زبانها انداختند (آذربایجان در جنبش مشروطه- صمد بهرنگی) حیدر عمواوغلی در دفع شجاع نظام مرتجع معروف و یکی از سردستگان خونخوار و از دشمنان آزادی ایران تدابیر فراوانی به کار برد و بالاخره مشروطه و مشروطه خواهان را از شر وی نجات داد .
به‌ کمک حیدر خان در تهران چند رشته‌ عملیات مسلحانه‌ طرح و اجرا شد که‌ مستبدان و سردمداران را به‌ ترس انداخت از جمله حمله‌ به‌ اقامتگاه‌ علا الدوله‌ که‌ خود شخصأ شرکت داشت،ترور اتابک اعظم به‌ وسیله‌ عباس آقا تبریزی و متهم به‌ ترور سید عبدالله‌ بهبهانی از رهبران اعتدالیون( اعتدالیون مشروطه‌ خواهان واقعی از جمله‌ اعضای حزب اجتماعیون و عامیون را کافر ، بی دین و مشرک می خواندند)
حیدر عمواغلی همراه‌ عده‌ ای از همفکرانش دستگیر می شود اما پس از چهل روز چون هیچگونه‌ مدرکی دال بر دخالت آنها در ترور آیت الله بهبهانی ارائه‌ نشد از زندان آزاد شدند.
‌ حیدر عمواوغلی غالبأ تحت نظر بود و دو بار نیز مورد سوء قصد ترورریست های حزب اعتدالیون قرار گرفت و جان سالم بدر برد در این مدت بود برای رد گم کردن و فعالیت های اگاه گرانه با تنی چند از دوستانش سفرهایی به‌ شهر های مختلف ایران از جمله‌ مشهد ،اصفهان، قم ،سنندج و مناطق ایل بختیاری نمود .
محمد علی شاه برای تسلط حکومت استبدادی خود سرهنگ لیاخوف را وادار کرد در تابستان ۱۹۰٨ مجلس شورای ملی ایران را به توپ بسته و آزادیخواهان را قلع و قمع نماید.
محمد علی شاه نه تنها مشروطه مورد موافقت پدرش را از بین برد بلکه کشور ایران را ، به بیگانگان واگذار نمود . لذا مردم ایران نسبت بوی نفرت شدیدی داشتند . جهانگیر خان صوراصرافیل، ملک المتکلمین و سایر آزادیخواهان معروف و نیکنام ایران بدستور او بقتل رسیدند .
حیدر عمواغلی مامور از میان بردن محمد علی شاه گردید. حیدرخان با بمب هائی که خود ساخته بود به کالسکه محمد علی میرزا بمبی پرتاب نمود. بمب به درشکه چی و بعضی ازمحافظین او اصابت کرد ولی شاه جان سالم به دربرد. در نتیجه او بازداشت میشود و برای اعدام در اطاق مرگ زندانی می گردد. ولی حیدر عمواغلی با کمک کمیته سری سوسیال دموکراتها و رفقای خود موفق می شود از زندان بگریزد.
پس از فرار بلافاصل به بغداد و اسلامبول و سپس به اروپا مسافرت کرد و بعد از اندک مدتی بنا به تصمیم حزب سوسیال دموکرات به ایران باز میگردد. در موقع اقامت در اروپا حیدرخان بیکار ننشست. افکار عمومی آزادیخواهان اروپا را برای پشتیبانی از مجاهدان آزادی ایران جلب کرد..
در ٣۱ اوت ۱۹۰۷ قرارداد انگلستان با روسیه تزاری درباره تقسیم ایران و افغانستان ثبت و مناطق نفوذ به امضاء رسید. طبق این قرارداد شمال ایران تا اصفهان و یزد و قصرشیرین جزو منطقه نفوذ روسیه تزاری و جنوب شرقی از بیرجند، کرمان ،بندرعباس و مرز افغانستان جزو منطقه نفوذ انگلستان گردید . بین منطقه شمال و جنوب یک ناحیه و منطقه بی طرف بود که برای ایران باقی مانده بود و آنهم بعدا در سال ۱۹۱۵ بین طرفین تقسیم گردید.
حیدر عمواغلی چنانچه گفته شد افکار عمومی آزادیخواهان اروپا را برای کمک به انقلابیون ایران جلب کرد و بوسیله رفقای خود اورژنیکیذه و شائومیان و هلنا به کنفرانس پراک حزب بالشویک به نزد لنین از فجایع و تجاوزات دولت روسیه تزاری نسبت به آزادیخواهان ایران شکایت برد. در نیتجه بنا به پیشنهاد لنین کنفرانس پراک مورخه سال ۱۹۱۲ قطعنامه زیر را صادر مینماید:
"حزب سوسیال دمکراسی کارگری روسیه علیه روسیه تزاری که میخواهد با اعمال بربر منشانه خود آزادی را در ایران خفه کند اعتراض مینماید. کنفرانس همدردی کامل خود را با مبارزه خلق ایران از آن جمله با مبارزه حزب سوسیال دموکرات ایران که در نبرد علیه ستمکاری تزاری، آنهمه قربانی داده است ابراز میدارد. "
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  
زن

 
حیدر خان عمو اوغلی

قربانی مظلوم نهضت جنگل

۳



جنگ جهانی اول ایران را مصون نگذاشت. اگر چه دولت ایران رسما بیطرفی خود را اعلام کرده بود ولی خاک ایران مبدل به اردوگاه نظامی دول متخاصم گردید. دولت ایران قادر نبود کشور را از تاخت و تاز ارتش متخاصمین محفوظ نگاهدارد. در اینموقع میهن پرستان و آزادیخواهان به دفاع از میهن خود برخاستند. حیدرخان در این مبارزات نقش مهمی بازی کرد. او در سال ۱۹۱۵ به نهضت ملیون مهاجرین و ژاندارمری (که در آن زمان رل مترقی و میهن پرستانه داشت) وارد شد. در حکومت موقت ملی که در قم و سپس در کرمانشاهان تشکیل یافته بود، حیدرخان شرکت فعال داشت. پس از جنگهای خونین با اشغالگران در قم قوای ملیون دچار شکست میگردد. حیدرخان اسیر و محکوم به حبس با اعمال شاقه می شود ولی پس از اندک مدتی موفق به فرار ومجددا به اروپا می رود . حیدرعمواغلی بنا به دعوت سید حسن تقی زاده که آن زمان در برلن با عده ای از ایرانیان به نشر مجله کاوه پرداخته بود در سال ۱۹۱۷ به برلن آمد وپس از مدت کوتاهی به ایران باز می گردد.

عزیمت به کشور شوراها
حیدرخان در سال ۱۹۱۹ به دعوت لنین از طرف (حزب عدالت) در تشکیل اولین کنگره بین المللی سوم کمونیستی به پطروگراد دعوت میشود و بعدا به نمایندگی ایران در هیئت اجرائیه بین المللی سوم (کمینترن) انتخاب میگردد.
در متینگ بین المللی کارگران پطروگراد که به مناسبت اعیاد بین المللی کمونیستی تشکیل شده بود، حیدرعمواوغلی نطق مبسوطی از وضع ایران و آمادگی مردم ایران برای مبارزه و کمک به ارتش آزادیبخش سرخ ایراد نمود و این نطق در جرائد پطروگراد در آن زمان درج و منتشر گردید.
او در قسمتی از نطق خود چنین گفت:
انقلاب اکتبر قرارداد ۱۹۰۷ بین انگلستان و روسیه تزاری را از بین برد. انقلاب اکتبر تمام مقاصد و هدف جهانگیرانه امپریالیسم روسیه را از بین برد، ارتش روسیه را از ایران فرا خواند و بدین طریق پایه و اساس انقلاب سوسیالیستی جهان را پایه گذاری کرد.
رفقا!
امروز پس از پیروزی انقلاب اکتبر ما شما را مانند برادران و دوستان خود حساب میکنیم برادروار بایستی کمک همدیگر باشیم. ما موفق شدیم تا بحال ۱٣٨۰۰ نفر ایرانی را در صفوف ارتش سرخ متشکل کنیم. ما بیش از پیش خوشوقت و سعادتمند خواهیم بود که رابطه بیشتری بین روسیه امروز و ایران انقلابی برقرار کنیم. به ما امکان بدهید که دوشادوش شما با دشمنان مشترک مبارزه نمائیم ..

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
حیدر خان عمو اوغلی

قربانی مظلوم نهضت جنگل

۴




گیلان

شرکت حیدرخان عمواغلی که طرفداران زیادی در انقلاب مشروطیت ایران به دست آورده بود، در انقلاب گیلان موجب مسرت و خوشحالی آزادیخواهان و رونق مجدد انقلاب گیلان گردید. در عین حال موجب وحشت و نگرانی محافل ارتجاع و امپریالیسم. پس از تاسیس حکومت شوروی در آذربایجان و رانده شدن ارتش انگلیس از قفقاز و سپس از گیلان، جنبش آزادیبخش در گیلان دوباره احیا شد و در اوائل ژوئن سال ۱۹۲۰ نخستین جمهوری انقلابی در گیلان اعلام شد.
در اردبیهشت 1300 ه.ش، پس از مذاکرات طولانی، امضای توافق بر سر همکاری جدید با میرزا کوچک‌خان را امکان‌پذیر ساخت. بر این اساس در دوره هفت ماهه پایانی نهضت جنگل به یاران میرزا کوچک‌خان پیوست. وی اندیشهٔ اتحاد با میرزا را داشت و پس از توافق با میرزا برای جنگلی‌ها پول و اسلحه فراهم کرد.
رهبری این جمهوری جوان را یک جبهه برعهده داشت که میرزا کوچک خان در راس آن بود. احسان الله خان و خالوقربان بعنوان بخش چپ این جبهه، همراه با نیروهای مسلح خود و میرزا کوچک خان نیز همراه با نیروهای مسلح خویش جمعا سه نیروی اصلی این جبهه را تشکیل می دادند، اما در ترکیب این جبهه واحد، علاوه بر نیروهای فوق، اعضای" حزب عدالت" که سپس به حزب کمونیست تبدیل شد نیز حضورو نقش داشتند متاسفانه ناهمگونی جبهه واحدی که رهبری این جمهوری را برعهده گرفته بود بتدریج تاثیرات منفی خود را بروز داد و جمهوری جوان گیلان نتوانست به وظایفی که در برابرش قرار داشت عمل کند. جز عده قلیلی بقیه دهقانان بی زمین ماندند، وضع کارگران و پیشه وران و حتی شهرنشینان بهتر نشد، زیرا کوچک خان از گسترش پایگاه توده ای جنبش انقلابی و جمهوری نوپا بیم داشت.
اختلاف در جبهه از همین جا بالا گرفت و عوامل نفوذی انگلیس و شاه نیز به آن دامن می زدند تا جبهه حکومتی را از داخل متلاشی کنند و موفق نیز شدند.
سرانجام پس از اختلافات و کشمکش‌هائی که در جنبش جنگل پیش آمد، حیدر خان در یکی از روستاهای گیلان محاصره و کشته شد.
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
حیدر خان عمو اوغلی

قربانی مظلوم نهضت جنگل

۵


واقعه ی ملا سرا و کشته شدن حیدرخان

در تابستان ۱۳۰۰ گیلان عملا به چهار بخش تقسیم شده بود به این ترتیب که: انزلی در دست حیدرخان، رشت زیر نظر خالو قربان، فومن زیر نظر میرزا کوچک‌خان و لاهیجان زیر نظر احسان‌الله خان. همراه با ضعف و اختلافات درونی نهضت جنگل، تلاش حکومت مرکزی برای سرکوبی نهضت ادامه داشت. در ۲۹ سپتامبر ۱۹۲۱ قرار شد جلسه نوبتی کمیته انقلابی یا اجتماعی به نام کنگره برای آشتی و رفع اختلاف بین کمیته مختلط رشت به سرکردگی احسان‌الله خان با حضور میرزا و دیگران از جمله حیدر عمواوغلی در ملاسرا نزدیک رشت تشکیل شود اما جلسه آشتی‌کنان به درگیری و کشتار بدل می‌شود. روایت شده که حیدر عمو از واقعه جان سالم به در برد و به جنگل گریخت اما در روزهای بعد توسط برخی نیروی‌های جنگل دستگیر شد و پس از چند روز به قتل رسید.

آیا میرزا در قتل حیدرخان دخالت داشته است ؟

واقعۀ «ملاسرا» به دوران موقت آرامش در گیلان خاتمه داد و خالو قربان که از این حادثه جان سالم به‌ در برده بود، بلافاصله بعد از ورود به رشت احسان‌الله خان را ملاقات کرد و متفقاً نیرویی مرکب از کرد‌ها و چریک‌های روسی برای مصاف با میرزا ترتیب دادند. نفرات خالو قربان و احسان‌الله ظرف بیست و چهار ساعت شهر را تحت کنترل گرفتند و باز روایت شده میرزا که همچنان در جنگل اقامت داشت قسمتی از قوای جنگل را به فرماندهی نورمحمدخان تهمتن برای سرکوبی دوستان سابق خود مأمور و روانه کرد. بدینسان، پیش از آنکه قوای دولتی برای پایان دادن به قضیۀ گیلان عازم شود انقلاب از داخل پاشیده بود. خالو قربان و احسان‌الله خان نیز با میرزا می‌جنگیدند.

می‌گویند میرزا به دنبال محاکمه حیدر عمو بوده و در این میانه، فرصتی برای آنکه میرزا به زعم خود برای حیدر عمواوغلی محکمۀ انقلابی تشکیل دهد وجود نداشت. به همین دلیل از واپسین روزهای زندگانی حیدرخان و کیفیت مرگ او گزارش صحیحی در دست نیست. نقل شده که حیدرخان، مدتی به حال بلاتکلیفی در «کسما» بسر می‌برد، اما پس از مدتی به «مسجد کیش»، قریه کوچکی در میان جنگل‌های انبوه «توسه‌کله» انتقال داده می‌شود. باز گفته شده تا وقتی حیدرخان در کسما بسر می‌برد ملاقات با وی آزاد بود و عده‌ای که تصور می‌کردند می‌توانند میان او و میرزا واسطه شوند به دیدنش می‌رفتند. اما از حیدر بجز سیل فحش که نثار میرزا می‌کرد چیزی شنیده نمی‌شد. به همین جهت نیز اطرافیان میرزا به وی توصیه می‌کردند کار حیدر را در زندان یکسره کند. می‌گویند در حقیقت میرزا نیز از حیدر بیمناک بود اما وقتی می‌اندیشید کشتن حیدر عمواوغلی در زندان چه لطمۀ بزرگی به حیثیت او خواهد زد توصیۀ مشاوران خود را نشنیده می‌گرفت تا وقتی حیدر را از «کسما» به «مسجد کیش» در قلب جنگل بردند و در آنجا معلوم نشد که چگونه به حیات او خاتمه داده شد؟ همین‌قدر که گفته شده وقتی که یکی از دوستان نزدیک حیدر عمواوغلی خود را به گیلان رساند و تقاضای ملاقات وی را کرد، در حاشیۀ نامه‌ای که متضمن این تقاضا بود به وی پاسخ داده شد: «حیدر موقعی که می‌خواست از زندان فرار کند به وسیلۀ قراول هدف قرار گرفت و به قتل رسید.»

عمده اتهاماتی که قتل حیدرخان را متوجه میرزا می‌کند از سوی نیروهای چپ،‌‌ همان زمان و بعد‌ها صورت گرفته است. احسان طبری در نوشته‌ای تحت عنوان «جمهوری گیلان» واقعه ملاسرا و کشته شدن حیدرخان را ناشی از بدگمانی میرزا به دیگر اعضای نهضت و توطئه یارانش می‌داند. طبری جایگاه غیرپرولتاریایی میرزا و دوری‌اش از رادیکالیسم انقلابی را زمینه‌ای می‌داند که باعث شده میرزا دست به چنین کاری زند و می‌نویسد: «سرانجام در ۲۹ سپتامبر ۱۹۲۱ (۱۳۴۰ ه. ق.) حیدرخان که بنا به دعوت میرزا به عنوان شرکت در جلسه نوبتی کمیته به محلی بنام «پسیخان» کشانده شده بود، همراه سرخوش یکی از یاران احسان‌الله خان به دست جمعی از یاران کوچک‌خان به قتل رسید و کلبه‌ای که این اتفاق در آن رخ داده بود به آتش کشیده شد.»

امیرحسین فردی نویسنده کتاب «کوچک جنگلی» نیز معتقد است که حیدرخان به دست مجاهدان جنگل ولی خودسرانه کشته شد و میرزا در این کار نقشی نداشت.

افشین پرتو، پ‍‍ژوهشگر جنبش جنگل و نویسنده کتاب در دست انتشار «گیلان و خیزش جنگل» در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» تحلیل دقیق‌تری ارائه می‌کند: «عصر حیدرخان عمواوغلی به پایان رسیده بود. حکومت بلشویکی با حکومت تهران کنار آمده بود. جنگ جهانی تمام شده بود و حکومت بلشویکی می‌کوشید با پذیرش زمانهٔ نو زمینهٔ مناسبی برای ادامهٔ حیات سیاسی خود پدید آورد و در این زمینهٔ نو باید بسیاری از کسانی را که بازیگران صحنه‌های پیشین بودند یا دچار دگرگونی نقش می‌‌نمودند یا از صحنه کنار می‌نهادند. با این همه نمی‌خواستند خود را به عنوان کنار نهنده یا از میان بردارندهٔ این گونه آدم‌ها بشناسانند، پس باید از میان برداشتن آن‌ها به گردن کسان دیگری می‌افتاد. از میان بردارندهٔ حیدرخان می‌توانست انگلیس، شوروی و یا نیروهای هنوز در ستیز جنگل باشند.» پرتو که اخیرا به دست‌نوشته خاطرات احسان‌الله دست یافته در خصوص اینکه احسان‌الله خان چه نظری در خصوص کشته شدن عمواوغلو داشته می‌گوید: «او نه به صراحت ولی به نوعی با طعنه و کنایه در برگ‌های پسین خاطرات خود، در آن زمانی که خود او نیز به سبب روشن شدن مسیر تلاشش برای کنار آمدن با رضاشاه و بازگشتن به ایران مورد آزار حکومت مسکو قرار می‌گیرد، گناه کشته شدن حیدرخان را به گردن حکومت بلشویکی می‌اندازد. در سندی به دست آمده از مرکز اسناد وزارت امور خارجه انگلیس که حاوی گزارشی است از یک جلسه‌ تصمیم‌گیری برای پدیداری زمینه‌ گفت‌وگو میان دولت ایران و میرزا کوچک‌خان، اشاره‌ای به پدیدآیی ماموریتی برای زدودن چهره‌های ناخرسند این مذاکرات شده است. حال اینکه این تصمیم را این سو یعنی دولت ایران یا انگلیس و یا آن سو یعنی میرزا به انجام رسانده هنوز جای تحقیق و تحلیل دارد. گرچه باید دید میرزا چه سودی از کشته شدن حیدرعمواوغلی می‌برده است؟»

محمدعلی همایون کاتوزیان نویسنده کتاب «از مشروطیت تا سقوط رضاشاه»، اختلافات میرزا کوچک‌خان و حیدر‌خان را آنگونه نمی‌بیند که قصد جان هم را بکنند. در واقع آن‌ها را افرادی قدرت‌لب نمی‌داند که در پی ساخت و پاخت با حکومت مرکزی یا شرق و غرب یا در پی حذف هم باشند بلکه افرادی شبیه به هم و مومن به راه خود قلمداد می‌کند. اما درباره چگونگی‏ روابط حیدرخان با اعضای حزب کمونیست ایران که شائبه طرح قتل او را از جانب آن‌ها بیشتر می‌سازد، می‌نویسد: «حیدرخان با اینکه کمونیست بود، از دست‏ رفقای هم‌مسلک خود آسودگی نداشت و دائما اسباب زحمت‏ وی را فراهم می‌‏کردند. مخصوصا آن عده روس‏‌های اشتراکی‏ در رشت مواظب عمواوغلی بوده و تمام نامه‏‌ها و کارهای او را مخفیانه تفتیش می‌‏کردند. یک روز موقعی که در رشت بود به‏ مشارالیه خبر رسید طرف عصر می‌‏خواهند او را دستگیر نمایند. آن روز با زحماتی طاقت‏فرسا به اتفاق چند نفر از رفقای جنگلی خود از رشت فرار کرده و مخصوصا نزدیک‏ پست بلشویک‏‌ها که در بیرون شهر داشتند چند تیر به سمت‏ وی شلیک شد ولی تیر‌ها اصابت نکرده و به هر طریق بود موفق‏ به فرار از شهر و پناه گرفتن در جنگل گردید.»

اسماعیل‏ جنگلی برادرزاده میرزا هم گزارش می‌‏دهد: «حتی طرفداران خالو قربان و احسان‌الله‏خان و سردار محیی تصمیم گرفتند به دست‏ کمونیست‏های متحد خود عمواوغلی را ترور نمایند و اگر همراهان میرزا از این سوء قصد مطلع نشده و در مقام نقل و انتقال عمواوغلی از رشت به جنگل نشده بودند، او و رفقایش به دست شیخ‌اف و عده دیگر کشته‏ می‌‏شدند.»

ایرج صراف هم که در زمینه تاریخ جنگل تحقیق کرده و کتابی تحت عنوان «نهضت جنگل از روایت تا روایت» در دست چاپ دارد در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» از پیش فرضی صحبت می‌کند که در کتابش برای نخستین بار مطرح شده است. او معتقد است: «واقعه ملاسرا از ابتدا تا انتها یعنی نقشه و انجامش بر عهده جناح مخالف میرزا بوده و کوچک‌خان اصلا روحش از قضیه خبر نداشته است.»

در کنار همه این‌ها نقل قول‌هایی هم هست که میرزا در مواقع مختلف از کشتار بی‌مورد جلوگیری کرده است. حتی محمدعلی گیلک نویسنده «تاریخ انقلاب جنگل» می‌نویسد که «میرزا کوچک به هنگام عقب‏نشینی و جنگ و گریز به معین‌الرعایا (حسن‏خان آلیانی) دستور داده بود همه زندانیان جنگل را آزاد کند.» محمدتقی میرزا میرابوالقاسمی پژوهشگر گیلانی هم که زمانی با دو تن از شاهدان سرانجام زندگی حیدرعمو گفت‌و‌گو کرده از این دو نقل می‌کند که: «ما اطمینان داریم که میرزا کوچک حتی از دستگیری حیدر تا آن زمان که او کشته شد اطلاعی نداشت.»
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
آیا میرزا در قتل حیدرخان دخالت داشته است ؟

ابراهیم فخرائی منشی مخصوص میرزا با نقل مستقیم از حسن آلیانی (معین‌الرعایا) که شخصا با وی گفت‌وگو کرده است‏ در کتاب سردار جنگل می‌‏نویسد: «... جنگل تصمیم داشت به مجرد آرام شدن‏ اوضاع حیدرخان را به محاکمه فراخواند... افراد ایل (مقصود ایل آلیانی رعایای حسن آلیانی است.) همین که‏ به شکست ما پی بردند... به علت آنکه در معرض خطر قرار نگیرند حیدر‌خان را خفه کردند. » سیدمحمدتقی میرزا میرابوالقاسمی هم از‌‌ همان دو شاهد ماجرا نقل می‌کند که: «... ما راضی به کشتن او نبودیم و و سرانجام‏ حسن آلیانی و ملاجعفر آلیانی از ما خواستند که به زندگی او پایان دهیم. به ناچار من و شعبان او را به داخل جنگل میان‌رز برده و در کنار رودخانه تیرباران نمودیم. جسدش را در جنگل‏‌‌ رها کردیم و پایان زندگی حیدر را اطلاع دادیم. اگر کسانی پیدا شوند و بگویند که حیدر را جایی دفن کرده‏اند حقیقت ندارد چون ما پس از کشتن او جسد را در جنگل انداختیم که طعمه حیوانات شد.»

کتابی که در ۱۳۷۵ توسط نوه معین الرعایا، شاهپور آلیانی نوشته شده، صراحتاً قاتل را شخص معین الرعایا می داند. نویسنده حتی کسانی را که بر معین الرعایا در قتل حیدرخان خرده می گیرند، می تازد و مرگ را حق حیدرخان می داند.
آلیانی در کتابش با ذکر سندی که نشان می دهد میرزا اختیارات غورخانه را به معین الرعایا داده بود، این اقدام جسورانه را به معین الرعایا نسبت می دهد و حتی به آن افتخار می کند و می گوید: «کشتن فردی کمونیست که در نهضت جنگل نفوذ کرده بود مایه افتخار است.»
علی اصغر شمیم در کتاب خود در بحث خود از پایان کار میرزا می نویسد: «احسان الله خان به باکو گریخت و خالو قربان از میرزا جدا شد و حیدر عمو اوغلی به دست میرزا به قتل رسید.»

رحیم رضازاده ملک در کتاب خود به اختلافات میرزا و حیدرخان که بر سر قدرت بوده اشاره کرده و می نویسد:

سروری و برتری حیدرخان عمو اوغلی، بیش از همه برای میرزا کوچک گران می آمد. زیرا طول مدت انقلاب (شش سال) و ریاست میرزا کوچک در این مدت نشان داده بود که وی قادر به یکسره کردن کار و به پیروزی رسانیدن نهایی انقلاب نیست. هرج و مرج ها و کشت و کشتار های متعدد و تلف شدن جان و مال مردم در این مجادله ها، عامه را از میرزا کوچک نا امید کرده بود و حال که حیدر خان عمواوغلی به جنگل آمده بود، با آگاهی ایکه به خصوصیات وی داشتند، همه چشم امید به وی دوخته بودند. میرزا کوچک این را می دید و از این بابت سخت دل آزرده بود.

بر اساس اسناد به جای مانده تفنگچیان حسن خان خان کیش دره ای (معین الرعایا)، اسماعیل خان، گائوک و چند نفر دیگر به خانه ای در ملاسرا که حیدر خان عمو اوغلی و دوستانش در آنجا جمع شده بودند یورش بردند و آنجا را به آتش کشیدند.

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
دکتر تقی ارانی

مبارزی اندیشمند و کم نظیر

۱





دکتر تقی ارانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در تبریز زاده شد وی فرزند ابوالفتح ارانی از كارمندان ساده وزارت مالیه بود. ارانی تحصیل را در تبریز آغاز و سپس با انتقال پدر، عازم تهران شده و در دارالفنون به تحصیلاتش ادامه داد. در آنجا از خود لیاقت و شایستگى نشان داد و با رتبه اول از دارالفنون و دانشكده پزشكى فارغ التحصیل شد و در سال ۱۳۰۱ با استفاده از بورس تحصیلى به آلمان رفت و رشته شیمى را براى تحصیل انتخاب كرد. او ضمن تحصیل شیمى به تدریس عربى نیز مى‌پرداخت. بود.
درسال 1301 شمسی برای ادامه تحصیل و کسب تخصص به آلمان اعزام و در برلین مستقر شد. ارانی دانش‌آموخته دانشگاه برلین بود و در ۲۸ آذر ۱۳۰۷ خورشیدی از رساله دکتری خود تحت عنوان «خواص احیاکننده اسید هیپوفسفری» دفاع کرد.
ارانی پس از گذراندن یک دوره چندماهه در رشته شیمی تسلیحاتی، در نیمه دوم سال ۱۳۰۸ به ایران بازگشت. تقی ارانی مدتی را نیز در مدارس قدیم ایران تحصیل کرده بود. پس ازشش سال تحصیل در رشته فیزیک و شیمی به مقام دکترا رسید. درسال 1309 دردانشکده برلین استاد علم بدیع دراشعارفارسی و عربی و ترکی شد و سپس در همین سال به ایران بازگشت و تا سال 1315 کارمند وزارت جنگ بود.
مطالعات ارانی در زمینه علوم طبیعی و تجربه‌گرا هسته اولیه تفکر ماتریالیستی را در وی به وجود آورد .

در14 بهمن 1318 درسن سی و هفت سالگی دربازداشتگاه شهربانی تهران درگذشت ( یا به قولی به قتل رسید)
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
دکتر تقی ارانی

مبارزی اندیشمند و کم نظیر

۲






شخصیت دکتر ارانی


احساس طبری در هفته نامه "مردم"، در سال 1325 درباره او می نویسد:

دکترارانی مردی بود، که نظیراو را درمحیط اجتماعی ایران کمترمی توان یافت. متفکری عالی مقام بود و با آنکه ازمکتب فلسفی خاصی پیروی می کرد، نظریات آن مکتب را چنان با طرزشیوائی بیان می نمود که گوئی خود او در ایجاد آن نظریات سهیم است. آثارفلسفی او همه حکایت ازعمق ودقت و تفکر او می کند. آثار او نشان میدهد که دکترارانی درباره هرچه که نوشته اندیشیده و هرچه را که بدان باورداشته است، پس ازتعمق وبررسی دقیق به آن رسیده است.

او هنگامی به انتشارمجله دنیا همت گماشت که حکومت نظامی و پلیسی رضا شاه دردوره اقتدارخود بود. زمانی او درمیان جوانان دست بکار تبلیغات منطقی و منظم شد که حکومت استبداد بارها بیرحمی خود را درمقابل چنین کسانی نشان داده بود. دکتر ارانی دراستنطاق شهربانی، درزندان، درتالار دادگاه، درآخرین روزهای زندگی همیشه ازخود حد اعلای شهامت و استقامت را نشان داد.

دشمنان او نیزتصدیق داشتند که وی مردی دلیر وبا ایمان است. دکتر ارانی در دوستی و معاشرت، درمبارزه اجتماعی، درسختی ومصیبت، درکار و فعالیت جوهرشریف خود را نشان می داد. همه چیزش انتظامی داشت.

درزندگی خصوصی خود نیرانضباطی برای امورخود قائل شده بود. شیرین بیان و فروتن و شوخ و ساده ضمیر و خوش مشرب بود، خشم نمی گرفت، بد دهنی نمی کرد، کبرنمی فروخت، تصنع نداشت و تمام این نیکی ها را نه از راه سالوس و ریا بلکه درواقع دارا بود.

دکتر ارانی خدمتگذارایران و ایرانیان بود. تالیفات عدیده او، کارمنظم دروزارت فرهنگ و وزارت صناعت، خدمات به ادبیات ایران دربرلین بوسیله طبع ونشرآثارادبی قدیم ) بدایع سعدی وجه دین وزادالمسافرین ناصرخسرو علوی و غیره(همه نشانه وطنپرستی و خدمتگذاری اوست. خود او دراین زمینه دراستنطاق دادسرای تهران چنین می گوید:

" من ازاول زندگی دبستانی خود باکمال جدیت وظایف تحصیلی خود را انجام داده ام و دردوره تحصیلی همواره نمره اول را دارا بوده ام و تحصیلات عالی خود را بدون تحمیل شدن به جامعه بامزدی که ازمطبعه کاوه برلین دریافت می کردم اداره نموده، کتب نفیس زیاد ازخطی و علمی با خرج خود انتشارداده و باشخاص بی بضاعت داده ام و درتمام مراحل اداری با فداکاری خدمت نمودم و ذره ای خارج ازموازین قانون نشدم."



برای دکترارانی از لحاظ تنوع و وسعت معلومات تا امروز در ایران نظیر نمی توان یافت. با زبان های فارسی و ترکی وعربی و انگلیسی و آلمانی و فرانسه آشنا بود. درفلسفه وادبیات و فیزیک و شیمی وریاضیات عالی و پسیکولوژی و بیولوژی دست داشت. نویسنده ماهرو ناطق شیرین زبان و منطقی بود؛ حتی شعرمی سرود. تالیفات او گواه دانش وسیع اوست. دوره عرفان و اصول مادی، بشرازنظر مادی و ماتریالیسم و دیالکتیک که اخیرا (1325) بصورت جزواتی بطبع رسیده است همگی حاکی ازتبحرو مقام ارجمند دکترارانی درعلوم دقیقه و فلسفه است.

دکتر ارانی اهل مطالعه بود و روشنی چشم خود را برسرمطالعه کتب گذاشته بود. دکتر ارانی در هر زمینه که وارد می شد از خود استعداد غریب نشان می داد، حتی نطق دفاعی او در محکمه که خود نمونه فوق العاده درخشانی از منطق محکم، صراحت بیان، شهامت شگفت انگیز، اطلاعات وسیع و وجدان تابناک این مرد بزرگ است، در عین حال اطلاعات وسیع قانونی و قضائی او را نشان می دهد. بدون تردید دکتر ارانی نه فقط از لحاظ اجتماعی، بلکه ازلحاظ علمی نیزیک فرد بارز و برجسته و مایه مباهات ایرانیان است.

بزرگ علوی نیز درباره او مبگوید:«دکتر ارانی یکی از آن نوابغی است که هر چندصدسال یک‌بار در زندگی ملت ایران آفتابی می‌شود. دکتر ارانی با فداکاری و شهامت و بزرگ‌منشی و با غرور و تکبر و در عین حال تواضع و فروتنی که مخصوص او بود، پی استواری ریخته که ثمرات و آثار آن بعدها جلوه‌گر خواهد شد.»
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
دکتر تقی ارانی

مبارزی اندیشمند و کم نظیر

۳


جملاتی از دکتر تقی ارانی

·صلح و آزادی شعار مشترک تمام جوانان ترقی‌خواه جهان است. زندگی به شما می‌آموزد که باید چگونه بدستش آورد.

· تا زن استقلال اقتصادی نداشته باشد آزاد نخواهد شد.

· فاشیسم آخرین اسلحه‌ی حفظ منافعِ طبقاتی است.

· فقط فاشیسم کوته‌نظر می‌تواند اشتباهاً تصور کند که یک جامعه با وجود تمام اختلافات طبقاتی، ممکن است یک ملتِ واحد با روحیات و ایدئولوژی یک‌نواخت تشکیل دهد. روحیات و ایدئولوژی هر طبقه وضعیت اجتماعی و مادی و سیاسی و اقتصادیِ آن طبقه است.


نشریه دنیا

مجله دنیا، یکی ازآثار مبارزه فکری دکتر تقی ارانی است، که آنرا به همراهی ایرج اسکندری و بزرگ علوی انتشارداد و با انتشار آن به تحول فکری جوانان ایران و پیدایش دوران جدیدی ازمبارزه علمی و عقیده‌ای درایران کمک کرد.

مجله دنیا دراول بهمن ماه ۱۳۱۲ شروع به انتشارکرد و درخرداد ۱۳۱۴ بر اثر بخشنامه وزارت فرهنگ، ناگزیرتعطیل گردید. در این مدت دوازده شماره نشریافت و دراین دوازده شماره مسائل مختلف علمی و صنعتی و اجتماعی و هنری ازنقطه نظر علمی و فلسفه ماتریالیسم مورد بحث قرار گرفت.

انتشار مجله دنیا تأثیر غریبی در محیط اجتماعی آن روز ایران کرد. بجای یک مجله مبتذل، متملق، گمراه کننده و محافظه کار، یک مجله مبارز، هدایت کننده انقلابی و بدیع منتشرشد. جنجال بزرگی ضد مجله دنیا برپا کردند و حتی از حدیث امام علی: " الدنیا جیفه و طالبوها کلاب(دنیا مرداری را می ماند و خواهندگانش، سگ هستند)" مدد جستند. دکتر ارانی در صفحه ۱۶۶ مجله این وضع را چنین وصف می‌کند:

" البته واضح است که مجله دنیا با آن منطق قوی و فکر نافذش مانند برق بر فرق ایندسته می‌زند، افکار محدود نمی‌توانند تحمل کنند که براین بت‌های مقدس چنین حمله شود."



عباراتی از مجله دنیا


«آلمان با یک حرارت و با یک جدیت فوق‌العاده مشغول تسلیحات است. هیچ‌کس امروزه نمی‌تواند پیش‌گویی کند که بالاخره فاشیست از کدام سرحد ضربه اولیه خود را خواهد زد آیا در سرحد لیتوانی یا سرحد اتریش یا چکسلواکی یا سرحد فرانسه خواهد بود.»
مجله دنیا، دوره اول، شماره ۱۰، ۱۱، ۱۲، خرداد ۱۳۱۴ شمسی

«باید تمدن اروپایی را فرا بگیریم و خود را مانند یک ملت متمدن مسلح کنیم. اما ببینیم تمدن اروپایی یعنی چه؟ یعنی علم اروپایی، صنعت اروپایی و هنر اروپایی. آیا مهد علم و صنعت اروپایی یکی از ممالک اروپاست؟»
مجله دنیا، دوره اول، شماره ۱۰، ۱۱، ۱۲، خرداد ۱۳۱۴ شمسی

«بر اثر شیوع فاشیسم که می‌خواهد دیکتاتوری را دوباره جانشین دموکراسی نماید اخیرأ حکومت هیتلر به دنبال موسولینی در صحنه اروپا پیدا شد.»
مجله دنیا، دوره اول، یکم بهمن ۱۳۱۲ شمسی

«برای شناخت محیطی که «دنیا» در آن منتشر میشود کافی است به طرز تولید در آن محیط دقت کنیم. از این نقطه نظر جامعه ایرانی را باید ملت دهقانی که نطفه‌های صنعت دارد در آن نمو می‌کند شمرد. از ۱۰ میلیون نفوس این ملت، ۶ میلیون دهقان در سرزمین گشاد ایران پراکنده از هم دور، عمومأ فقیر و بیسواد و در قید اسارت تعصبات و خرافات می‌باشند. تحت تأثیر این فلاکت‌های طبیعی و اجتماعی، دهقان ایرانی عمومأ ترسو، مطیع، متعصب، مکار و محروم از مزایای تمدن بشر امروز است.»
مجله دنیا، دوره اول، شماره ششم، تیرماه ۱۳۱۳ شمسی

«برحسب تقاضای سن و محدود بودن معلومات بر محیط چنان‌که از مقالات مجله «ایرانشهر» و مجله «فرنگستان» برمی‌آید تابع این نهضت بودم و با دوستان خود به فارسی ویژه مکاتبه می‌کردم که به یادگار افکار ایام جوانی خود نگاه‌داشته‌ام.»
مجله دنیا دوره اول، شماره ۱۰، ۱۱، ۱۲، خرداد ۱۳۱۴ شمسی


«تحقیقات و پیشرفت‌های علمی امروز حالت منظمی به خود گرفته است. مسایل علمی و فنی یک یک طرح و حل می‌شوند. برای شرکت در این پیشرفت بایستی وسیله داشت وگرنه بدون کتابخانه، لابراتوار و پول، ادعای کشف و اختراع کردن نظیر کشف میکروب از طرف آن طبیب مجاز ایرانی است که چون میکروب کاملأ معمولی را تازه دیده بود خیال کرده بود آن را پیدا کرده است.»
مجله دنیا، دوره اول، شماره پنجم، خرداد ۱۳۱۳ شمسی

«تمدن غرب باید یک قدم هم جلوتر رفته عیوب اجتمایی آن مانند نزاع، بیکاری و بحران مرتفع شود. عده‌ای که برای رفع این عیوب به سیر قهقرایی فتوی می‌دهند، جاهلند.»
مجله دنیا، دوره اول، شماره ۱۰، ۱۱، ۱۲، خرداد ۱۳۱۴ شمسی

«در دِه تقریبأ هیچ کتاب دیده نمی‌شود، از آثار ظریفه، نی‌لبک چوپانی و نمایشات ساده تعزیه را می‌توان اسم برد. آخوند تنها باسواد ده است. از ۴ میلیون شهری تقریبأ دو میلیون باسواد است، دو میلیون شهری دیگر نیز بی سواد بوده توجهی به مطبوعات ندارد.»
مجله دنیا، دوره اول، شماره ششم، تیرماه ۱۳۱۳ شمسی

«روزنبرگ که باید با ترّهات خود برای رژیم فاشیست تئوری علمی ایجاد کند خوب است به محله‌ای وسط و شمال شهر برلین که شاید هیچ‌وقت گذر نکرده است برود. تحت تأثیر فقر و فلاکت، تنزل اخلاقی، پناهنده شدن به آبجو، مسکن کردن توده وسیع در خانه‌های تنگ و تاریک، انحطاط به واسطه بیکاری یا کار در فضاهای مسموم یک فرد آلمانی که به عقیده وی مافوق تمام نژادهاست مثل این است که مسخ شده از حالت انسانی خارج شده باشد.»
مجله دنیا، دوره اول، شماره ۱۰، ۱۱، ۱۲، خرداد ۱۳۱۴ شمسی

«عقیده من روشن کردن فکر است. بنده در این رویه عیبی نمی‌بینم خاصه همین بچه‌ایست (انور خامه‌ای) که آقای احمدی (دادیار وارسی) او را عامل مؤثری معرفی فرموده و می‌گویند در منزل دکتر ارانی جمع شده راجع به مادیات مذاکره می‌کردند و من (انور خامه‌ای) اشتراک اموال را تنقید کردم. دکتر ارانی گفت شما حق دارید، اشتراک اموال خطاست از آن بوی ایدآلیسستی می‌آید. بنده می‌خواستم از آقای احمدی توضیح بخواهید یک نفری که اشتراک اموال را قبول نمی‌کند چطور ممکن است اشتراکی باشد.»
سند بازجویی، ص. ۴۰ دفاعیه دکتر ارانی روزنامه اطلاعات ۲۵ آبان ۱۳۱۷ شمسی

«ما مجله دنیا را برای آنهایی که می‌دانند تمدن بشر امروز مافوق این فلاکت‌هاست می‌نویسیم. «دنیا» دارای یک رشته مقالات منظم علمی، صنعتی، اجتماعی و اقتصادی و هنری (رشته صنایع ظریفه) خواهد بود و جدیت خواهد کرد فکر خواننده خود را با درجه تمدن امروزی بشر آشنا کرده بدو مرتبأ جریان و تکامل این تمدن را نشان دهد.»
مجله دنیا، دوره اول، شماره اول، یکم بهمن ۱۳۱۲ شمسی
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  ویرایش شده توسط: nnasrin   
زن

 
دکتر تقی ارانی

مبارزی اندیشمند و کم نظیر

۴


گوشه ای از دفاعیات ارانی در دادگاه

«به عده زیادی از ما شکنجه جسمی وارد کرده‌اند. این عمل در شهربانی برای عموم مخصوصأ برای متهم سیاسی وجود دارد. برای من از همان شب اول دستگیری دست‌بند را در استنطاق پیش آورده و بالاخره در عشر اول تیرماه ۱۳۱۶ در اطاق اداره سیاسی برای گرفتن اقرار منشی‌گری (دبیرکلی حزب) و تبلیغ و انتشار مقالاتی دست بند زدند... اگر به پرونده‌های شهربانی من (بازجویی‌ها در شهربانی) مراجعه کنید خواهید دید که با وجود آن همه فشار، من زیر بار آن تحمیل (تشکیل و وجود فرقه کمونیست در ایران) نرفته‌ام.»

«مرا با تصمیم عامدانه برای کشتن به کلی عریان کرده در یک سلول مجرد مرطوب اتاق ۲۸ دالان سوم زندان موقت که فرش پر حشرات آن را هم جمع کرده بودند مدت چهارماه انداختند. چون معلوم شد که من شب‌ها کفش‌های خود را زیر سر می‌گذارم و ممکن است بتوانم با وجود سختی و رطوبت زمین قدری بخوابم، آنها را گرفتند. رسیدن غذا و پول هم قدغن کرده، آن را دزدیدند.... مدرک این مدعا مبتلا شدن من به دو مرض یکی روماتیسم و دیگری ضعف قلب است که مطابق دفاتر و گزارش‌های بهداری در مدت مزبور (یکسال و اندی) بر من عارض شده است. قضات! می فهمید من چه می‌گویم؟ مرض برای تمام عمر در نتیجه جنایات قوه مجریه. مسئول وجدانی این جنایات کیست؟ آیا قوه قضایی یعنی همه شما شریک جرم این جنایات نخواهید بود؟»

«من خودم پس از قطع رابطه با محکمه، قطعأ به‌واسطه اظهار حقایق که لازمه فداکاری و وظیفه وجدانی من است دچار اشکال خواهم شد. ولی چه باک!»

«میخ‌کردن پنجره اتاق مجرد من با شهادت نجار و طبیب زندان، به قصد منع ورود هوا و اعدام تدریجی نیز جزو این شکنجه‌هاست. فحش یکی از وسایل فشار و شکنجه مهم شهربانی است. باید تصدیق کرد شنیدن ناسزا برای امثال من از دستبند قپانی دشوارتر است. از جمله ناسزاهای زیاد که به من گفتند نسبت بی وجدانی به عنوان عامل اجانب بوده است. جواب من این بود که عامل اجنبی بودن بی وجدانی است ولی باید تحقیق شود عامل اجنبی کیست.»

ارانی و مذهب


«مذهب با آنکه حقیقتأ دائمأ در تغییر است، معتقدین و پیشوایان آن، آن را جامد و دائمأ صحیح و لایتغییر می‌دانند. اما مذهب مطابق با معلومات زمان اصلاح می‌گردد. ولی دیگر «مذهب اصلاح‌شده» آخرین درجه ترقی مذهب است. ظهور طبقه روحانیون نیز مانند طبقات دیگر برحسب طبیعت خودِ هیئت جامعه بوده و به مجرد اینکه تاریخ، وجود آنها را نالازم دانست ضعیف شده و به خودی خود از میان رفته‌اند. عقاید آنها که خود هم مانند عموم معتقد بوده‌اند، عقاید عمومی و مناسب با درجه تمدن زمان بوده‌است. ممالکی که رو به ترقی می‌باشند مذهب را از حکومت جدا می‌نمایند.»
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها من
     
  
صفحه  صفحه 4 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
سیاست

History of the Left parties in Iran | تاریخچه ی احزاب چپ در ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA