ارسالها: 24568
#251
Posted: 14 Apr 2015 20:23
طنز تلخ
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#252
Posted: 14 Apr 2015 20:51
طنز تلخ
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#253
Posted: 14 Apr 2015 21:10
طنز تلخ
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#254
Posted: 16 Apr 2015 20:47
طنز تلخ
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 12930
#255
Posted: 20 Apr 2015 11:26
مبادله جوک و طنز در مواجهه با موضوع جدی مذاکرات اتمی
بی بی سی : در حالی که مذاکرات حساس ایران و گروه ۱+۵ برای آغاز نگارش متن توافق جامع اتمی قرار است این هفته آغاز شود، شهروندان ایرانی ها با موضوع جدی مذاکرات هسته ای با طنز برخورد می کنند و درباره نتیجه تفاهم نامه و دستیابی به یک موافقتنامه نهایی هسته ای در آینده، جوک و لطیفه می سازند و توسط شبکه های پیام رسان هم برای هم می فرستند.
این جوک ها تا چند روز بعد از تفاهم اولیه هسته ای در لوزان هم ادامه داشت. ایران و گروه ۱+۵ برسر چارچوب راه حل های دستیابی به یک موافقتنامه جامع اتمی در ۱۳ فروردین (دوم آوریل) در لوزان سویس تفاهم کردند. هرچند اظهارنظرهای متنوع درباره مفاد جزئیات تفاهم لوزان به بحثی جدی در ایران و آمریکا بدل شده اما جنبه جدی این تفاهم دستمایه جوک و طنز در ایران است.
"نماز جمعه در کاخ سفید"
طنز های مربوط به احتمال برقراری رابطه بین ایران و آمریکا حاکی از خشنودی فراوان و آسودگی خیال سازندگان جوک هاست است که آن را نشانه ای از پایان انزوای کشورشان در جامعه بین المللی می دانند: "اوباما حالا که رابطمون خوب شده نماز جمعه این هفته رو بندازیم تو حیاط کاخ سفید" یا در نمونه ای دیگر "بعد از نام گذاری منهتن به مش حسن به دستور اوباما، به دستور روحانی هم نام شهر اراک به باراک تغییر کرد."
بعضی هم از بابت سردادن شعار "مرگ برآمریکا" ابراز نگرانی کرده اند. یک کاربر اینترنتی یک روز پس از اعلام تفاهم اولیه اتمی نوشته بود: "امروز روز جمعه ست حالا باید چیکار بکنیم در نماز جمعه شعار مرگ بر آمریکا بدیم یا نه؟"
اما بعضی جوک ها خوشبینانه نیستند "شانس نداریم که حالا که داره رابطمون با آمریکا خوب می شه اقتصادشون تعطیل می شه هیچی دیگه از فردا باید خرج مردم مظلوم آمریکا رو هم بدیم." این جوک به کمک های مالی ایران به فلسطینی ها، لبنان و سوریه اشاره می کند. بعضی از این جوک ها جنبه اجتماعی دارد. مثلا یکی در مورد احتمال ورود مردان مجرد آمریکایی به تهران است: "شوهرهای آمریکایی در راه تهران اند."
این جوک ها نشان دهنده اهمیت موضوع رابطه ایران و آمریکا در صحبت های روزمره مردم ایران است. بعد از انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷ که منجر به سقوط شاه شد رابطه ایران و آمریکا رو به تیرگی گذاشت و بعد از ماجرای گروگان گیری کارکنان سفارتخانه آمریکا به مدت ۴۴۴ روز در تهران، رابطه دوکشور وخیم تر شد و از آن زمان تاکنون سفارتخانه آمریکا در تهران تعطیل است.
جوک های فراوان درباره عادی شدن روابط ایران و آمریکا می تواند نشانی از شوق شهروندان ایرانی به پایان دادن به بیش از سه دهه دشمنی میان کشورشان و آمریکا باشد.
"پورشه یا مازراتی "
دورنمای بهبود وضع اقتصادی هم دستمایه طنز های متعددی بوده است. "با کلی بدبختی ۲۰ میلیون جمع کرده بودم یه پراید بخرم، الان با این توافق نمیدونم پورشه بخرم یا مازراتی."
تغییر معجزه آسای فضای اجتماعی ایران که رعایت حجاب اسلامی در آن اجباری نباشد هم یکی دیگر از موضوعاتی است که درباره آن پس از تفاهم اخیر اتمی لطیفه ساخته شده است: "دوستان توافق برسر مسئله هسته ای بود! خواهش می کنم اطلاع رسانی کنید مردم با تاپ و شلوارک نیان بیرون."
به گفته ناظران شادی مردم ایران در خیابان های بسیاری از شهرهای ایران که در پی اعلام تفاهم برسر "چارچوب " راه حل های دستیابی به یک موافقت نامه جامع هسته ای روی داد، به خوبی نشان دهنده اشتیاق مردم ایران برای پایان مشکلات مربوط به تحریم های اقتصادی سال های اخیر است.
اما این اولین باری نیست که ایرانی ها در مورد یک مسئله بسیار جدی به طنز روی آورده اند. لطیفه سازی درباره مذاکرات اتمی از دوران سعید جلیلی آغاز شده بود. سایت تابناک می نویسد این دوره دایره نقد بسیار محدود بود و بسیاری از اوقات با همین طنزها به نقد توافق پرداخته میشد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#256
Posted: 6 May 2015 19:25
کاریکاتورهای هفته
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#257
Posted: 10 May 2015 21:27
دقیق، ظریف، بیشرمانه
بعضیها میگویند محمدجواد ظریف در گفتگو با چارلی رز خبرنگار پی بی اس آنجایی که گفت ما در ایران کسی را به خاطر عقایدش زندانی نمیکنیم دروغی بی شرمانه گفته است و عده ای دیگر معتقدند که سخن ظریف، صرفا دروغی ظریف، مصلحت آمیز و یا از سر حجب و حیا بوده است...در این میان عده ی دیگری نیز معتقدند که سخنان وی اصلا دروغ نبوده بلکه ایشان به صورت "دقیق" سخن گفته اند... این سه برداشت مختلف از سخنان ظریف منجر به یکسری مباحثات پیچیده ی فلسفی/ تاریخی/ روانشناسی در عرصه ی مجازی بین هواداران ایشان و مخالفان و منتقدین به ایشان شد که تا امروز نیز بدون نتیجه ی مشخصی ادامه داشته است و به همین دلیل ما بر آن شدیم که برای روشن تر شدن و شفافیت هرچه بیشتر موضوع راساً اقدام نموده و وارد عمل شویم که به امید خدا قضیه را جمعبندی کرده و غائله را بخوابانیم...برای روشن شدن موضوع، ما در اینجا چند نمونه دروغ بیشرمانه، دروغ ظریف و البته سخن دقیق را در قالب چند مثال ذکر مینمائیم به این امید که خواننده خود متوجه تفاوت ماهوی این سه مقوله شده و بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد.
مثال یک: رئیس جمهور وقت توسط یک خبرنگار سمج در یک کنفرانس مطبوعاتی در مورد وضعیت همجنسگرایان در ایران سوال پیچ میشود.
دروغ بیشرمانه: ما در ایران همجنسگرا نداریم.
دروغ ظریف: ما در ایران با همجنسگراها برخورد نمیکنیم اما هیچکسی نمیتواند پشت همجنسگرایی پنهان شده و اقدام به عمل شنیع لواط و یا هرگونه رابطه ی مشمئز کننده ی جنسی با همجنس خود نماید.
سخن دقیق: در جایی که ما هستیم همجنسگرایی وجود ندارد. (دقت کنید که "در جایی که ما هستیم" میتواند اشاره به پشت تریبون داشته باشد و یا حتی ساختمان محل سکونت جناب رئیس جمهور و از این رو سخنی دقیق و درست است)
مثال دو: چند روز پس از دستگیری یک فعال سیاسی وی در زیر فشار بازجویی ها جان به جان آفرین تسلیم می نماید. اظهار نظر مقامات رسمی در باره ی فوت وی در سه فرمت مورد نظر به این شکل خواهد بود:
دروغ بیشرمانه: ایشان متاسفانه قبل از دستگیری توسط عوامل فتنه به طرز مشکوکی فوت شده بودند و تمامی تلاش پرسنل وزارت اطلاعات در این چند روز برای احیای ایشان بود که متاسفانه به نتیجه نرسید.
دروغ ظریف: در بازجویی ها با متهمین با احترام کامل و رافت اسلامی برخورد میشود اما متاسفانه مشاهده شده است که برخی در هنگام بازجویی خود را به مردن میزنند که چنین رفتاری مانع از ادامه بازجویی ها و انجام تحقیقات تکمیلی در پرونده نخواهد بود.
سخن دقیق: اصابت جسم سخت به سر، علت مرگ متوفی می باشد. (نقل از گزارش پزشکی قانونی). بدیهی ست که با جسم سخت مذکور برخورد قانونی صورت خواهد گرفت.
مثال سه: بخشی از سخنان سران مملکتی در مورد وضعیت آزادیهای فردی و سیاسی در ایران:
دروغ بیشرمانه: آزادی در ایران نزدیک به مطلق است! (احمدینژاد در مصاحبه مطبوعاتی 24/03/1388)
دروغ ظریف: آزادی بیان به صورت کامل و مطلق در ایران وجود دارد اما آزادی پس از بیان یک مقوله ی دیگریست که ربطی به آزادی بیان ندارد و نباید مسائل را با یکدیگر خلط نمود (یک مقام امینتی که نخواست نامش فاش شود)
سخن دقیق: "اسلام نمیگذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند. پوستشان را میکند! با زنها لخت بروند آنجا، و بعد زنها لخت بیایند توی شهرها! مثل کارهایی که در زمان طاغوت میشد. همچو کاری اگر بشود، پوستشان را مردم میکنند. مسلمانند مردم. نمیگذارند زنها و مردها با هم داخل هم بشوند و توی دریا بریزند و به جان هم بیفتند. (صحیفه ی امام خمینی جلد هشت صفحه 339).
مثال چهار: اعلام نظر رسمی سران حکومتی در مورد واقعه ی کشتار یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم به دست حکومت نازی موسوم به هولوکاست.
دروغ بیشرمانه: هولوکاست یک افسانه است و حتی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تعداد زیادی از سربازان رایش سوم به دست یهودیهای افراطی و صهیونیستها در آن زمان به قتل رسیده اند.
دروغ ظریف: چیزی به نام هولوکاست به آن شکلی که گفته میشود اتفاق نیفتاده و البته این به آن معنا نیست که هیچ فرد یهودی در جریان جنگ جهانی دوم کشته نشده باشد.
سخن دقیق: اینهمه آدم کشته شدند تعدادی یهودی هم روش...والله به خدا!
امیدوارم دوستان با تدقیق در مثالهای فوق بتوانند به یک جمعبندی درست در مورد اظهارات محمد جواد ظریف برسند و ما را نیز در جریان نتیجه قرار دهند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#258
Posted: 29 May 2015 14:30
آستانه تحمل مردم!
وزیر کشور اخیرا گفته است: آستانه تحمل مردم پایین آمده است و دلایل آن میتواند مسائل اقتصادی یا اجتماعی باشد.
روزنامه شهروند با انتشار این جمله به نقل از وزیر کشور، کاریکاتوری از نعیم تدین منتشر کرده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#259
Posted: 6 Jun 2015 11:38
موضوع انشا: چرا باید مرقد امام مجلل و باشکوه ساخته شود؟
به نام خدا...اکنون که قلم در دست میگیرم و سمند سرکش قلم را بر صفحات سپید کاغذ میتازانم انشای خود را آغاز میکنم... البته بر همگان واضح و مبرهن است که امام راحل در زمان حیات خود فردی بسیار ساده زیست بوده اند به اندازه ای که حتی به خانه ی ایشان نیز "بیت" گفته میشد که خیلی فقیرانه تر از خانه هست و ایشان همواره در بیت خود نان و پنیر مصرف میکردند و از بس که با شست دست راست خود پنیر را بر روی نان مالیده بودند شست ایشان پهن شده بود و ما نمیدانیم چرا آقای هاشمی که انقدر با حضرت خاطره دارند این مساله را تا به حال جایی نقل نکرده اند.
حضرت امام خمینی بارها فرموده بودند که حاضر به معاوضه ی یک موی کوخ نشین ها با هزاران کاخ نشین و دم و دستگاهشان نیستند که البته من فکر میکنم که اگر این تعویض انجام میشد به نفع کوخ نشین ها بود چرا که یک مو میدادند و در ازای آن یک کاخ میگرفتند و تا آخر عمر با خوبی و خوشی در آن زندگی میکردند. اما امام خمینی هم مثل امام خامنه ای سیاستمدارو اهل بده و بستان نبود و انقلابی بود و کاخهای کاخ نشینان را بدون آنکه نیاز باشد حتی یک مو از کوخ نشینان به ایشان بدهد، مصادره مینمود و با این کار کوخ نشنین ها هم توانستند موهای خود را حفظ نمایند که این مساله زیرکی و درایت حضرت امام را به خوبی نشان داد.
اما ساده زیستی همانطور که از اسمش پیداست مربوط به دوران زیست می باشد و بعد از مرگ دیگر ماجرا وارد فاز ملکوت اعلی، بهشت برین و عرش کبریایی میشود و برای همین بعد از رحلت جانگداز امام، مسئولین تصمیم گرفتند یک کاخ برای ایشان بنا نمایند که نمایانگر و یاداور سبک زندگی اخروی امام خمینی باشد و از طرفی کوخ نشینان عزیز هم بتوانند به این کاخ آمده و آنجا در زیر گنبد طلاکوب و بر روی سنگهای مرمر ایتالیایی جو گیر شده و به نحو احسن گریه و زاری کرده و بر سر و سینه و سایر اعضای بدن خود بزنند و ثواب ان را ببرند.
اما ساختن آرامگاه مجلل و چند صد هکتاری علاوه بر تاثیرات روحی و روانی که بر روی کوخ نشینان میگذارد باعث میشود که شان و مقام رهبر مسلمانان جهان نیز در نزد خارجیها حفظ شود و به هر حال باید تفاوتی بین مقبره ی رهبر کل مسلمین جهان با مثلا رهبر کل مسلمین گواتمالا وجود داشته باشد. در این میان عده ای میگویند که مقبره ی بسیاری از بزرگان جهان مانند گاندی، نلسون ماندلا و دیگران که همگی در زمان خود آدمهای بزرگی بوده اند خیلی ساده و جمع و جور می باشد و این مساله به قول آقای فردوسی پور چیزی از ارزشهای ایشان کم نمیکند که در پاسخ به این عده باید گفت که هرکس را توی قبر خودش میگذارند و شماها اگر خیلی ماندلا و گاندی را دوست دارید باید بروید و از مقامات هند و آفریقای جنوبی ایراد بگیرید که چرا برای رهبران خودشان گنبد و بارگاه نساخته اند.
البته ناگفته نماند که بخشی از این مسائل به خاطر تفاوت فرهنگی ست و تفاوت فرهنگی همیشه در استخر و رختکن ورزشگاه و اینجور جاها بروز پیدا نمیکند. ما در ایران اسلامی به امامان و امام زادگان و حتی بستگان درجه اول ایشان خیلی اهمیت میدهیم و تقریبا تمامی آنها برای خود گنبد و بارگاه دارند و حتی امامزاده هایی که زیاد هم مومن نبوده اند مثل امامزاده بیژن هم برای خودشان مقبره ی آبرومندی دارند و حالا چطور میشود که بگوئیم امام خمینی گنبد و بارگاه نمیخواهد.
ما از این انشاء نتیجه میگیریم که دست مسئولین درد نکند که انقدر به فکر مرقد حضرت امام و توسعه ی آن می باشند و من به نوبه ی خود امیدوار هستم که توسعه و ساخت حرم امام خمینی هم مثل مصلای بزرگ تهران هیچگاه تمام نشود و این حرم و مصلی انقدر توسعه پیدا کنند که دست به دست هم بدهند و تهران کلا بشود حرم و مصلا.
به امید آن روز. این بود انشای من...
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#260
Posted: 11 Jun 2015 09:53
احمدینژاد: بقایی یک شخص لاغراندامی بود که میآمد در جلسات
آیدین سیار سریع در روزنامه قانون نوشت:
محمود احمدی نژاد: عجیب است که میگویند معاون احمدی نژاد بازداشت شده است. ما اصلا بقایی نداشتیم در دولت. یک شخص لاغراندامی بود که میآمد در جلسات مینشست و ما هم بنا بر سیاست جذب حداکثری گفتیم اشکال ندارد، بنشیند. این که این روزها میگویند دولت نهم و دهم دفع حداکثری داشته (به خصوص روی تپههای کشور) اینها صحیح نیست. قدرت جذب ما آنقدر بالا بود که این شخص لاغراندام ... اسمش چی بود؟ آهان بقایی ... این آقا وقتی داشتیم برای سخنرانی در سازمان ملل میرفتیم نیویورک فامیلهایش را برداشت و آمد توی فرودگاه و گفت ما هم بیایم نیویورک! گفتیم باشه تو هم بیا. تعریف از خود نباشه ما یک روحیه سخاوتمندانهای در حد ابوالحسن خرقانی داشتیم و روی سردر دولت نوشته بودیم: هرکه در این سرا درآید پستش دهید و از تخصصش مپرسید. به هرحال در دولت باز بود و خیلیها میآمدند، از جمله آقای بقایی. یک آقای دیگری هم میآمد به اسم شریف ملک زاده که پیشاپیش عرض میکنم ایشان را هم نمیشناسم.
محمدرضا رحیمی: آقایان پاسخ دهند. ما به کدامین گناه باید چنین تاوانی بدهیم؟ چرا ما را در شرایط سخت نگه میدارند؟ من محکوم به پنج سال مرخصی شدهام. در طول این چند ماه تنها دوبار با تقاضای زندان رفتن من موافقت شده. همسرم دائم میگوید پاشو برو زندان چه خبره اینقدر خونه نشستی؟ و من چیزی ندارم بگویم و سرافکنده سکوت میکنم. آیا قرار است با خانواده بقایی هم همینطور رفتار شود؟ این نوع رفتار با خانواده محکومین مالی صحیح است؟
رسانههای اصولگرا: حمید بقایی که سالها قبل عضو ستاد هاشمی رفسنجانی بود و بعدها توانست در دولت او با نام شهرام روزمره دست به صادرات غیرقانونی اشیای عتیقه بزند در دولت اصلاحات فعالیت خود را با نام سعید حجاریان افزایش داد و نقشی کلیدی در روی کار آمدن رئیس دولت به اصطلاح اصلاحات در سال 76 ایفا کرد. در سال 78 با کمک عوامل خودی دست به ترور خود زد که ناموفق بود. او که در دولت اصلاحات وزیر ارشاد نیز بود با نام « ع. م» به انگلیس گریخت و در سال 88 به کشور وارد شد. هنگام ورود این شخص به کشور هاشمی رفسنجانی به او لقب حمید بقایی داد و گفت برو فساد کن عمو ببینه. لذا در سال 88 با فشار جریان دوم خرداد با وجود میل باطنی دکتر احمدی نژاد به ریاست سازمان میراث فرهنگی رسید و دو سال بعد به زور معاون رئیس جمهور شد و توانست به اهداف شوم خود برسد. متاسفانه دولت هشدارهای اصولگرایان مبنی بر نفوذ اصلاح طلبان به دولت را جدی نگرفت و نتیجه آن چیزی شد که امروز میبینیم.
سپ بلاتر: نگیرین آقا. من تازه میخواستم یه دوره آموزشی بیام ایران.
نوبخت: «اتهام بقایی قابل بیان نیست». این جملهای که در گیومه قرار گرفته ساخته تخیلات من نیست و اظهارات واقعی آقای نوبخت است. حالا من نمیدانم این چه جور اعلام کردن است. یعنی از چه نظر قابل بیان نیست؟ رقم خیلی بالاست و بیانش ضایع است؟ یا برای توصیف تخلف احتیاج به واژههایی بود که استفاده از آنها در حضور بانوان جایز نبود؟ خب وقتی اینجوری میگویند ذهن آدم هزار راه میرود. خدا هیچ بندهای را به جرم غیرقابل بیان گرفتار نکند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟