ارسالها: 24568
#1
Posted: 17 Mar 2014 22:21
ایران بزرگ
ایران بزرگ (همچنین ایرانزمین و یا ایرانشهر محدودهٔ جغرافیایی و حوزه تمدنی فلات ایران و جلگههای مجاور آن شامل ایران کنونی، بخش اعظم قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی است که گهگاه از آن با عنوان پارس بزرگ هم یاد میکنند
عنوان ایران صرفاً محدود به بخش غربی آن که هم اکنون به این نام خوانده میشود، نیست و تمام مرزهای سیاسی کشوری که تحت تسلط ایرانیان بود همچو بین النهرین و اغلب ارمنستان و جنوب قفقاز را هم در بر میگیرد.
مفهوم ایران بزرگ از جهات گوناگون ریشه در تاریخ چند هزار ساله آن دارد و به دوران نخستین امپراتوری پارس بازمی گردد. در دوران جدید، ایران بسیاری از سرزمینهای خود را از دست داد و دولتهای انگلیس ، روسیه و در قرن اخیر آمریکا نقش بزرگی در تاریخ ایران بازی کرده اند . که به بررسی تاریخ روابط و نقش این دولتها پرداخته می شود
تاریخ روابط ایران و بریتانیا باز میگردد به قرن سیزدهم میلادی مطابق قرن هفتم هجری؛در آن دوران ارغوان شاه نواده هلاکو خان در ایران و ادوارد اول در انگلستان حکومت میکردند.
درزمان حکومت کریم خان زند در سال ۱۷۶۳ میلادی انگلیسی ها به تأسیس تجارتخانه دربوشهر دست زدند. توسعه فعالیت انگلیسی ها دربوشهر با مداخلات آن ها درامور داخلی ایران همراه شد تا آن جا که کریم خان زند نسبت به مقاصد آنان بدگمان شد و درسال۱۷۶۹ دستور تعطیلی نمایندگی تجاری انگلیس دربوشهر و اخراج اتباع انگلیسی را صادر کرد، با مرگ کریم خان زند درسال ۱۷۷۹ انگلیسی ها مجدداً دست به فعالیت هایی برای تجدید نفوذ خود درایران زدند و سرانجام درسال ۱۷۸۸ با دریافت فرمانی از جعفرخان زند یکی ازجانشینان کریم خان قسمت اعظم امتیازاتی را که ازدست داده بودند مجدداً به دست آوردند.
اولین هیئت نمایندگی ثابت بریتانیا در تهران، در سال ۱۸۲۱ میلادی (۱۲۰۰ خورشیدی) در باغ الچی در تهران مستقر شد.
در دوران صفویه
شاه عباس که در شانزده سالگی قدرت سیاسی ایران را در دست گرفت با کشوری آشفته مواجه بود، که از هر سو مورد تهدید بود. بزرگترین خطر، امپراتوری عثمانی در مرزهای غربی ایران بود. چنین تهدید بزرگی سبب شد تا شاه عباس صفوی به جستجوی متحدان جدیدی به خصوص در میان اروپائیان بپردازد
از این روی، شاه عباس، به چارلز اول، پادشاه انگلستان، نامهای نوشت که در آن وی از پادشاه انگلستان میخواست تا ضمن اعزام نمایندگانش و برقراری روابط متقابل با ایران، با تاجران و بازرگانان ایرانی به خوبی رفتار کند. در ادامه روابط دوجانبه میان ایران و بریتانیا، شاه عباس با دریافت کمکهای نظامی از انگلستان، شامل توپ و کشتی جنگی توانست، جزیره هرمز در خلیج فارس را از پرتغالیها، رقیب دیرینه انگلیسیها، باز پس بگیرد و در عین حال موجب اعتماد ایرانیان به انگلیسیها گردید .
در سال ۱۰۰۷ هجری قمری (۱۵۹۸) دو نفر از نجیبزادگان انگلیسی به نام آنتونی شرلی و رابرت شرلی به همراه بیست و پنج نفر انگلیسی دیگر از راه ونیز و حلب و بغداد به قزوین وارد شدند. برادران شرلی که در خدمت آرلآف اسکس از سرداران مقتدر انگلستان بودند، مأموریت یافتند برای جنگ با عثمانیها خود را در اختیار دولت ایران قرار دهند، و نیز برای بازرگانان انگلیسی امتیازاتی بگیرند. هیأت نامبرده از سوی دولت ایران به گرمی پذیرفته شد و شاه عباس از وجود آنان برای تجهیز و ایجاد نظم قشون ایران استفاده کرد. همچنین توسط آنها روابط ایران و ممالک اروپایی را با داشتن یک وجه مشترک و آن دشمنی با عثمانی گسترش داد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#2
Posted: 17 Mar 2014 23:00
فتح هرمز
پادشاه پرتغال مانوئل ۱ خود را امپراتور پرتغال- شرق آفریقا- و پارس میدانست. پرتغالیها سراسر شرق آفریقا تا مالاگا را در تصرف داشتند و حتی بخشی از هند و چین را نیز در اختیار داشتند و بزرگترین امپراتوری قرن شانزدهم جهان بودند. پرتغالی ها می خواستند که بر تجارت آفریقا و آسیا سلطه داشته باشند آنها سال ۱۵۰۷ سکوترا را تصرف کردند و سپس هرمز را در اختیار گرفتند.
نقشهای پرتغالی از جزیره هرمز در قرن هفدهم میلادی
زمان ۱۶۲۲ میلادی (۱۰۰۱ خورشیدی)
مکان جزیره هرمز
مختصات مختصات: ۲۷°۰۴′۰۰″ شمالی ۵۶°۲۸′۰۰″ شرقی
نتیجه شکست امپراتوری پرتغال و پس گیری جزیره هرمز
علت جنگ پس گیری جزیره هرمز از امپراتوری پرتغال
جنگندگان
Safavid Flag.svg سپاه ایران
British East India Company flag.svg کمپانی هند شرقی بریتانیا Flag Portugal (1578).svg امپراتوری پرتغال
متحدان محلی
فرماندهان
شاه عباس یکم صفوی
امامقلی خان خان چهارم
سیمآوو دو میلو
نیروها
۳۰۰۰ نفر ایرانی و ۵ کشتی جنگی و ۴ کشتی بادبانی تدارکاتی متعلق به انگلستان
بحرین تصرف بحرین با کمک امیر هرمز و یک فرمانده بنام دریابیگی رئیس خرافو انجام شد و با کشته شدن مقرن ابن زبیل حاکم بحرین خلافت آل جابر پایان یافت. مقرن که تابع هرمز بود ولی از پرداخت مالیات به امیر هرمز سرباز زد و بدین وسیله مجازات شد.پرتغالیها بوسیله امیر هرمز بحرین را تابع خود نمودند. بحرینیها همگی شیعه بودند در حالیکه هرمز سنی بود و این مایه اختلاف و درد سر بود.
بر اساس نوشتههای بلگریو در یک مورد شورشیان فرماندار هرمز را به صلیب کشیدند.
چگونگی فتح هرمز
۲۱ آوریل سال ۱۶۲۲ سپاه ایران جزیره هرمز را از بزرگترین امپراتور قرن باز پس گرفت و جایگاه خود را در جهان در فهرست ابرقدرتهای قرن شانزدهم ثبت کرد. انگلیسیها نیز چهار کشتی خود را با خدمه فنی در اختیار ارتش امام قلی خان گذاشتند.آلبوکرک (پرتغالی) اعتقاد داشت هرکشوری که سه نقطه مالاگا، عدن و هرمز را در اختیار داشته باشد بر تجارت دنیا حاکم خواهد بود.
اهمیت هرمز آنقدر بود که استعمارگران انگلیسی را نیز به طمع انداخته بود. سپاه ایران بدلیل شکایتهای ایرانیان گمرون قصد تنبیه پرتغالیها در خلیج فارس کرد و نه تنها جزیره هرمز را آزاد ساخت بلکه پرتغالیها را تا مومباسا در کنیا مجبور به عقبنشینی کرد. و این مقدمهای برای شکستهای پی در پی پرتغال در شرق آفریقا. شد و با حمایت شاه ایران، امام مسقط موفق شد قلعه عظیم ممباسا را در جنگ خونینی که بهجنگ صلیبی ممباسا معروف است را تصرف کند. ایران تا سال ۱۸۲۰ پرچمدار تمام خلیج فارس و دریای عمان و بحر فارس شد. انگلیس که از شکست پرتغال خرسند بودند و به قدرت ایران اعتراف داشتند و ایران را تنها رقیب قدرتمند عثمانی ها می دانستند.حتی در عهدنامه مجمل ۱۸۰۹ و عهدنامه مفصل ۱۸۱۲ مجمل و مفصل زمانی که انگلیس به عنوان ابرقدرت جهان ظهور می کرد حاکمیت ایران را بر کل خلیج فارس برسمیت شناخت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#3
Posted: 17 Mar 2014 23:24
قرارداد مجمل
روابط ایران با انگلستان به ویژه درحوزه اقتصادی از سده های گذشته همواره برقرار بوده است و همانگونه که شرح آن رفت این دولت در روابط اقتصادی و تجاری نیز مانند روابط سیاسی به دنبال استثمار دیگر کشورها از جمله ایران بوده است. درحوزه سیاسی سرآغاز روابط دولت ایران با دولت انگلستان را باید مصادف با روی کارآمدن سلسله قاجار به ویژه در دوران پس از حکومت آقا محمدخان قاجار و روی کار آمدن شاهان بی کفایتی نظیر فتحعلی شاه دانست.
با مرگ آقا محمدخان و آغاز حکومت ۳۶ ساله فتحعلی شاه نفوذ انگلیسی ها درایران رشد فزاینده ای به خود گرفت. انگلیسی ها دراین دوره به علت افزایش منافع خود درهند و توسعه قلمرو نفوذشان در افغانستان، بیش از پیش متوجه ایران شدند. درسال ۱۸۰۰ میلادی روابط رسمی سیاسی بین ایران و انگلستان با انتخاب سفیر از سوی انگلستان شکل گرفت. این رابطه هیچ گاه مورد اطمینان و قبول ایرانیان قرار نگرفت و همواره نوعی بدبینی از سوی ایرانیان نسبت به سوء رفتارهای انگلیسی ها وجود داشته است. این رفتار ایرانیان به یک بیماری مزمن به نام «بیماری ترس از انگلیس» تبدیل شد.
واژه «انگلوفوبیا» (Anglophobia) که معنی ترس از انگلیس است را می توان دربسیاری از فرهنگ ها یافت.
پس از اختلافهای بین ایران و انگلیس و عدم نتیجهگیری از قراردادهای با فرانسه (عهدنامه فینکنشتاین)، سرانجام مذاکرات نمایندهٔ سیاسی انگلیس و مقامات ایرانی منجر به انعقاد عهدنامهٔ مودّت و اتحاد بین دو کشور در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۱۸۷ ه.خ. برابر ۲۵ محرم ۱۲۲۴ ه.ق. مطابق ۱۲ مارس ۱۸۰۹ م. گردید که به نام عهدنامهٔ مُجمَل معروف است.
برابر قرارداد یا عهدنامهٔ مجمل، بریتانیا حاکمیت ایران را بر کل خلیج فارس به رسمیت شناخت و متعهد شد کشتیهای انگلیس فقط از نقاطی که دولت ایران اجازه میدهد، حق عبور داشته باشند.
مطابق فصل پنجم-" اگر از سواحل هندوستان قشون و لشکر وارد بحرالعجم(خلیج فارس) (متن انگلیسی پرشن گلف) شده باشد و قبل از مجوز اولیای دولت علیّه ایران در جزیره خارک یا جای دیگر از سواحل عمّان نزول کرده باشند، به هیچ وجه من الوجوه دخل و تصرفی در آنجا نکرده و از تاریخ عهدنامه میمونه قشون مذکوره در تحت اختیار اولیای دولت ایران باشد." پس از معاهدهٔ مجمل عهدنامهٔ دیگری به نام عهدنامهٔ مفصل میان نمایندگان دو کشور امضا و به توشیح (مُهر و امضای) پادشاهان دو کشور رسید.
قرارداد مفصل
روز بیست و سوم اسفند ماه ۱۱۹۰ خورشیدی (چهاردهم مارس۱۸۱۲ میلادی) قراردادی میان دولت ایران و بریتانیا به امضا رسید که به قرارداد مفصل مشهور شد.
اینقرارداد مکمل قرارداد مجمل بهشمار میرفت. برپایهٔ این قرارداد، دولت انگلستان متعهد شد که هرگاه دولت ثالثی به
ایران حمله کند، جنگ افزار، مهمات و کمک نظامی در اختیار ایران قرار دهد و همچنین کمکمالی خود را در دوران جنگ به سالی دویست هزار تومان افزایش دهد. در اجرای مفاد قرارداد مزبور، دولت انگلستان متعهد شد که مبلغ ششصد هزار تومان بابت کمکهایمالی سه سال گذشته را پرداخت نموده و افزون بر آن ۳۰ هزار قبضه تفنگ و ۲۰ عراده توپ به دولت ایرانبدهد. همچنین دولت مزبور، تعداد سی افسر و مستشار نظامی برای تعلیم ارتش ایران، گسیل داشت.
اما ۱۶ژوئیه ۱۸۱۲ (۲۵ تیر ماه ۱۱۹۱ خورشیدی) دولت بریتانیا با امپراتوری روس علیه ناپلئون متحد شد. در سال ۱۱۹۲ خورشیدی (۱۸۱۳ میلادی)، ارتش تزار بخشهای دیگری از تالش را اشغال کرد. دولت ایران بر پایهٔ قرارداد مفصل از دولت انگلیس تقاضای کمک کرد. اما دولت بریتانیا که باامپراتوری روسیه در برابر ناپلئون متحد شده بود، حاضر نبود به ایران علیه روسیه یاری کند. «دولت انگلیسمیخواست بین ایران و روسیه اگر موقتاً هم باشد تا تعیین تکلیف دولت فرانسه، صلح برقرار بماند. زیرا در غیراین صورت روسیه نمیتوانست تمام توجه خود را معطوف اروپا کند.
.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#4
Posted: 18 Mar 2014 17:33
یکی از زیانبارترین سیاستهای شوم بریتانیا در ایران، در جریان جنگهای روسیه علیه کشور ما و اشغال سرزمینهای قفقازی ایران شکل گرفته است. مدارک تاریخی بسیاری وجود دارد که نشان میدهد دولت انگلستان در تهیه مقدمات جنگهای ایران و روس و نیز انعقاد دو عهدنامه چرکین گلستان و ترکمانچای و در نتیجه، تسلّط روسیه تزاری بر ولایات ایرانی آن سوی رود ارس نقش برجستهای بر عهده داشته و در مقطعی از این نبردها، اطلاعات نظامی و محرمانه سپاه ایران را با استفاده از خیانت برخی عناصر سست عنصر داخلی در اختیار روسیة متجاوز قرار میداده است.
البته سدهها پیش از اشغال قفقاز در عصر قاجار، ردپای انگلیس در درازدستی به این سرزمینها درسده دوم هجری دیده میشود. تاریخ نویسان هدف عمده دولت تزاری روس در اشغال قفقاز را در راستای عمل به وصیتنامة پتر میدانند؛ وصیت نامهای از مؤسس روسیه جدید در دست است که جانشینان خود را به تسلط بر ایران با رویای دستیابی به منابع نفتی شمال توصیه میکند و در این میان تاکید بر دوستی انگلیس و روسیه در مفادی از این وصیت نامه، نشان دهنده نقش انگلیس در تدوین و تحریر آن است.
دخالت انگلیس در جدایی شهرهای قفقازی ایران و اشغال آن ایالات توسط روسیه، تنها در عصر قاجار محدود نشد و آخرین بار در قیام بزرگ مردم نخجوان با هدف الحاق به خاک ایران صورت پذیرفت. روز نهم اردیبهشت 1298 شمسی و زمانی که نخجوان جولانگاه ارتش انگلیس، روسیه و ترکیه بود، تعدادی از اهالی غیور و ایران دوست نخجوان در برابر کنسولگری ایران در این شهر تجمع کرده و فریاد «زنده باد ایران» سر دادند و تقاضای اخذ تابعیت ایرانی کردند. تظاهرات چندین روز به طور کشید اما ناگهان دخالت انگلیسی ها در این قضیه، آن را مسکوت گذاشت. انگلیسیها با حضور در انجمن صلح نخجوان، مانع از به ثمر نشستن قیام تاریخی ملت مسلمان نخجوان و باز پس گیری بخشی از اراضی اشغالی قفقاز شدند.
جدایی افعانستان از ایران
گذری بر تاریخ
سرزمینی كه بعدها افغانستان نامیده شد بخشی از ایالت بزرگ خراسان بود كه اقوام افغانی در آن ساكن و جزیی از قلمرو تاریخی و فرهنگی ایران بودند. پس از تاسیس سلسله صفوی به دست شاه اسماعیل اول در ۹۰۷ ه.ق و استقرار اولیه آن حكومت، شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۱۶ ه.ق برای سركوب ازبكان، به خراسان رفت و قشون ازبك به رهبری شیبك خان را شكست داد، هرات، مرو و بلخ را تصرف كرد و حاكمیت خود را در هرات و قندهار تثبیت كرد .
در دو دوره كوتاه مدت یعنی از سال ۱۰۰۰ تا ۱۰۳۱ ه.ق و ۱۰۴۷ تا ۱۰۵۹ ه.ق قندهار به طور موقت از حاكمیت ایران خارج شد كه این مسئله آغازی بر جریاناتی شد كه سرانجام به جدایی افغانستان از ایران به دلایل سیاست های بین المللی قدرت های بزرگ در ۱۸۵۷ م/ ۱۲۳۷ ه.ق منجر شد. در ۹۹۹ ه.ق ازبك ها با استفاده از درگیری های دولت صفویه با عثمانی، قندهار را مورد حمله قرار دادند و رستم میرزا، شاهزاده صفوی، حكمران آن شهر، كه امیدی به حمایت دولت مركزی نداشت از ترس به دربار اكبر شاه گوركانی پناهنده شد و قندهار را به اكبر شاه سپرد. با وجود نارضایتی شاه طهماسب، او و شاهان بعدی صفوی نتوانستند اقدامی در این مورد انجام دهند. با قدرت گیری شاه عباس اول در ۹۶۶ ه.ق اوضاع تغییر پیدا كرد و شاه عباس اول پس از شكست دادن عثمانی ها و ازبك ها نمی توانست این مسئله را بپذیرد و بارها دوستانه طی نامه هایی از دولت گوركانی هند خواسته بود تا قندهار را باز پس دهند اما گوركانیان از این مسئله سرباز زدند اما وی پس از در كوفتن ازبكان و درهم شكستن تركان عثمانی بر آن شد كه قندهار را به قهر و غلبة نظامی از گوركانیان باز پس بگیرد و مرگ اكبرشاه این فرصت را بوجود آورد با این حال محاصرة یكماهه قندهار سودی دربر نداشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#5
Posted: 18 Mar 2014 17:55
در دوران شاه صفی، در سال۱۰۴۷ ه.ق قندهار بار دیگر به تصرف گوركانیان هند درآمد. با به تخت نشستن شاه عباس دوم در سال ۱۰۵۲ ه.ق و اقدامات موثری كه این پادشاه برای تحكیم قدرت دولت صفوی انجام داد بار دیگر مسئله قندهار مطرح شد. حاكم قندهار به تحریك دربار هند از پرداخت خراج به ایران شانه خالی كرد و خود را تحت حمایت شاه جهان گوركانی قرار داد و اندكی بعد سپاهیان هندی قندهار را تصرف كردند. شاه عباس دوم در ۱۰۵۹ ه.ق در راس سپاهیانی عازم قندهار شد و سپاه هند را كه شاه جهان و پسرش اورنگ زیب فرماندهی آن را بر عهده داشتند شكست داد و قندهار را تصرف كرد
در عصر صفویه این منطقه با تغییرات عمده ای مواجه شد: در این دوران با توجه به سیاست های سختگیرانه مذهبی، تضاد بین شیعه و سنی شدت یافت. با این وجود اقوام افغان غلزایی در قندهار و ابدالی در هرات با دولت ایران همكاری میكردند ولی افزایش سخت گیریهای مذهبی در زمان شاه سلطان حسین و نیز تعدیات حاكمان گرجی قندهار كه مردم منطقه آنها را غیر مسلمان می دانستند، موجب طغیان غلزایی ها شد. ابدالی ها در هرات كه ابتدا به علت خصومت قومی با غلزایی ها، از دولت صفویه حمایت می كردند با مشاهده ضعف صفویه، اطراف هرات تا مشهد را مورد تاخت و تاز قرار دادند. این موضوع در دوره صفویه و ادوار بعدی از عوامل تجزیه سرزمین هایی مهمی از خراسان باستانی ایران گردید.
مسئله دیگر مطرح شدن افغان ها در معادلات سیاسی ایران مسئله قندهار بود. در تمام این دوران قندهار برای گوركانیان اهمیت خاصی داشت و اهالی قندهار با حمایت مادی و معنوی هندیها تحركاتی را ایجاد كردند كه سرانجام منجر به قیام افغان های غلزایی به رهبری میرویس در ۱۱۲۱ ه.ق شد كه با بی كفایتی شاه صفوی و درباریان، این فتنه چند سال بعد اوج گرفت و محمود افغان پسر میرویس در ۱۱۳۵ ه.ق در اصفهان قدرت را در دست گرفت .
در سال ۱۱۳۵ ه.ق اصفهان سقوط كرد و افغان ها وارد دوران جدیدی از تاریخ خود شدند، بر سرزمین ایران حاكمیت پیدا كردند و از گمنامی خارج شدند، البته حاكمیت افغان ها بر ایران در این دوره یكپارچه نبود و دوام چندانی نیز نداشت. مقاومت هایی از سوی ملك محمود سیستانی و فتحعلی خان قاجار و قدرت گیری تهماسب دوم و ظهور نادر، به حاكمیت كوتاه مدت افغان ها بر ایران خاتمه داد.
پس از قدرت گیری نادر در سال ۱۱۴۸ ه.ق و اعاده حاكمیت ایران بر قلمرو تاریخی خویش اوضاع تا حدی دگرگون شد. نادر سیاست مذهبی ایران را تغییر داد و تمام اقوام درون شاهنشاهی ایران از قزلباشهای شیعه تا افغان های سنی در ساختار اداری و نظامی ایران به كار گرفته شدند. نادر از عنصر قومی افغانی به ویژه تیره ابدالی بهره فراوان برد و گارد مخصوص سلطنتی وی از سربازان افغانی تشكیل شده بود و احمد خان ابدالی یكی از فرماندهان عالیمقام نادر بود. پس از قتل نادر و درگیری های خونین جانشینان او عادلشاه و ابراهیم شاه، احمد خان ابدالی نیز در صدد كسب قدرت برآمد و با بخشی از جواهرات سلطنتی به سوی هرات رفت و پس از مدتی هرات را فتح كرد آنگاه به مشهد حمله كرد و شاهرخ افشار را مجبور كرد حاكمیت او را بپذیرد. احمد شاه دهلی را تصرف كرد و بر قلمروی شامل كشورهای كنونی پاكستان، افغانستان، كشمیر و قسمتی از پنجاب مسلط شد .او توانست افغان ها را به قدرت بی سابقه ای در آسیای مركزی برساند و بنابر شواهد تاریخی نام حكومت او «خراسان» بوده است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#6
Posted: 18 Mar 2014 18:03
پس از نادر تا زمان روی كار آمدن آقامحمدخان قاجار، این مناطق عرصة تاخت و تاز گروهها و حاكمان مختلف بود حاكمان این مناطق هر زمان كه با لشكركشی شاهان قاجار(آقامحمد خان و فتحعلیشاه) مواجه می شدند اظهار اطاعت می كردند و زمانی كه آنان در منطقه نبودند، شورش میكردند. اما مسئله مهم دیگری كه در دوران قاجاریه آشكار شد قدرت گیری و تسلط روزافزون انگلستان بر شرق و جنوب هندوستان بود كه در معادلات سیاسی این منطقه بسیار اثر گذار بود ، چرا كه این كشور برای حفظ منافع سیاسی و اقتصادی بیشمار خود در هند كه كم كم آنرا جزوی از مستعرات خود درآورده بود دست به هر كاری می زد.
همزمان با قدرت گیری فتحعلیشاه، زمان شاه ابدالی قدرت را بدست گرفت و برای حكومت انگلیسی در هند مشكلات زیادی را ایجاد كرد و انگلیسها در صدد برآمدند تا از شاه قاجار علیه زمان شاه استفاده كنند، فتحعلیشاه نیز كه در صدد اعاده حاكمیت ایران بر قلمرو زمان شاه بود با حمایت از رقیب او، شاهزاده محمود، زمینه را برای خلع زمان شاه فراهم ساخت. در زمان ناپلئون، دولت فرانسه كه درصدد حمله نظامی از مسیر خشكی به هندوستان بود متوجه ایران شد و این آغاز ارتباطی بود كه با ضعف و سقوط ناپلئون به سرانجامی نرسید اما انگلیسی ها كه خطر را بسیار جدی می دانستند در صدد برآمدند تا برای دفاع از هند با ایجاد آشوب در منطقه، حاكمیت ایران را نیز از میان ببرند.
پس از شكست ایران در دو جنگ اول ۱۲۲۸ و دوم ۱۲۴۳ ه.ق از روسیه و بسته شدن عهدنامه های گلستان و تركمانچای نفوذ سیاسی و اقتصادی روسیه در ایران افزایش قابل ملاحظه ای یافت كه این مسئله باعث اهمیت روزافزون منطقه افغانستان در معادلات سیاسی دولت انگلستان شد و به همراه خراسان عرصة تاخت و تاز مهاجمان شد. هرات حكومت مستقلی ایجاد كرده بود، تركمان ها به غارت و چپاول مشغول بودند كه دست عُمّال انگلیسی در این شورش ها كاملا آشكار بود زیرا نفوذ روسیه در ایران افزایش یافته بود و لازم بود هرچه زودتر افغانستان به صورت حدفاصل و حریم امنیت هند و منابع سرشار آن درآید. دولت انگلیس همچنین در صدد توسعه نفوذ استعماری خود در كابل، قندهار، هرات، بخارا، پنجاب، سند و بلوچستان بود كه با منافع دولت روسیه و ایران هماهنگی نداشت.
اوضاع به حدی در این مناطق بحرانی شده بود كه فتحعلیشاه به امید تسلط دوباره ایران در این مناطق، عباس میرزا، شاهزاده باكفایت قاجار را به حكومت خراسان منصوب كرد. نایب السلطنه توانست علیرغم كارشكنی انگلیسی ها امنیت و آرامش را در منطقه برای اولین بار پس از نادرشاه برقرار سازد و برای كامل كردن اقدامات خود درصدد تصرف هرات برآمد. این مسئله برای دولت استعمارگر انگلیس قابل تحمل نبود و علیرغم آنكه در سال ۱۲۲۹ ه.ق طی قراردادی با دولت ایران بر عدم دخالت انگلیس در مناسبات بین ایران و افغان ها تاكید كرده بودند اما با توجه به شرایط تازه جهانی و منطقه، رویه ای جدید در پیش گرفتند.
روس ها كه در این زمان نفوذ فراوانی در دربار ایران پیدا كرده بودند از پیروزی های عباس میرزا حمایت می كردند و برای برقراری نظم در خراسان آمادگی خود را اعلام كرده بودند زیرا با اعاده حاكمیت ایران بر این مناطق، مانع توسعه طلبی انگلیس در آسیای مركزی و افغانستان میشدند كه این مسئله برای امنیت انگلیسی ها در هند تهدیدی جدی تلقی می شد، مطابق این امیال بود كه ژنرال پروسكیف افسر روسی، در اردوی عباس میرزا خدمت می كرد.دولت انگلیس كه این حمله ایران را مقدمه ای برای نفوذ روسها در این مناطق و تهدید هند تلقی می كرد به شدت واكنش نشان داد. با فوت ناگهانی عباس میرزا در ۱۲۴۹ ه.ق و فتحعلی شاه در ۱۲۵۰ ه.ق محاصره هرات با توجه به اینكه افغانها از حكومت كمپانی هند شرقی انگلیس در هند استمداد طلبیدند، از سوی دولت ایران دنبال نشد و محمد میرزا دست از محاصره هرات كشید و این شهر را به كامران میرزا بازگذاشت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#7
Posted: 18 Mar 2014 18:06
تلاش برای تثبیت حاكمیت
محمد شاه، پسر عباس میرزا، پس از آن كه به سلطنت رسید با حمایت دولت روسیه بار دیگر درصدد تصرف هرات و گوشمالی دادن كامران میرزا، حاكم آن جا برآمد و در سال ۱۲۵۳ ه.ق در راس سپاهیانی عازم هرات شد. در این زمان حاكم كابل دوست محمدخان به دربار ایران متمایل بود و محمدشاه می توانست به دستیاری او بر افغانستان شمالی دست یابد و نفوذ انگلستان را از این منطقه ریشه كن سازد. هرات در آستانه سقوط قرار گرفت و عُمال دولت انگلیس، مخفیانه افغانها را به دفاع و مقاومت تشویق می كردند. مساله هرات كه یك ولایت داخلی ایران به حساب می آمد، به صحنة رقابت سیاسی و استعماری بین روسیه و انگلیس تبدیل گردید. زمانی كه محمد شاه از اقدامات هیئت انگلیسی ها كه به هرات رفته بودند و بجای واداشتن افغانها به صلح، آنها را به ادامه جنگ و كمك خویش به آنها وعده می دادند، آگاه شد به این مسئله اعتراض كرد، جان مك نیل وزیر مختار انگلیس نیز كه در اردوی شاه بود ضمن تهدید كردن، تسخیر هرات را به منزله قطع روابط سیاسی بین دو كشور و اعلان جنگ تلقی نمود و روانه تهران شد. در همین زمان ناوگان انگلستان وارد آبهای ساحلی ایران شد و جزیره خارك را تصرف كرد و بدین صورت انگلیس وارد جنگ با ایران شد و دولت ایران همزمان در دو جبهه شرق و جنوب در حال نبرد بود .
روس ها حاضر به مقابله با انگلستان نبودند، محمدشاه كه تنها مانده بود و قادر نبود در برابر انگلیسی ها مقاومت كند، در ۱۲۵۴ ه.ق دست از محاصره یكساله هرات بر داشت. پس از آن شاه شجاع با كمك انگلیسی ها، كابل و قندهار را تصرف كرد و هرات را تحت نفوذ خود گرفت اما نفوذ انگلیسی ها با مخالفت هایی مواجه شد و برخی از افغان ها به رهبری خاندان محمدزایی علیه نیروهای انگلیسی جنگیدند و آن ها را قتل عام كردند و شاه شجاع نیز در ۱۲۵۸ ه.ق كشته شد. این مسئله باعث افزایش نفوذ ایران در افغانستان شد و انگلیس كه سرگرم مسائل داخلی هند و تصرف كامل آن كشور بود اقدام خاصی انجام نداد و هرات و قندهار حاكمیت ایران را پذیرفتند.
اما بطور كلی انگلستان می خواست به هر صورت ممكن یك حكومت پوشالی دست نشانده در افغانستان، كه سنگر طبیعی هندوستان بشمار می آمد، بوجود آورد و راه نفوذ دیگر دولت استعماری یعنی روسیه را بطرف هندوستان مسدود نماید. این امر باعث شد تا دولت انگلستان به بهانه جلوگیری از برده فروشی و در لباس بشردوستی و انسان پرستی، نفوذ نظامی خود را در خلیج فارس بسط و گسترش داده و ایران را از جنوب در محاصره نظامی و اقتصادی قرار دهد. در افغانستان نیز عُمّال انگلیسی و كمپانی هند شرقی این كشور به تدریج نفوذ خود را گسترس دادند و كوشیدند تا نفوذ و قدرت حكام و امرای قندهار و كابل را، كه غالباً متمایل به دربار ایران بودند و حاكمیت دیرپا و تاریخی یك كشور هم نژاد و همزبان و همكیش خود، یعنی ایران، را بر استقرار نفوذ استعماری بیگانه ترجیح می دادند، از میان بردارند.
پس از شكست در افغانستان، شاه ایران همواره مترصّد تسخیر كامل هرات و افغانستان بود اما از آن پس دولت ایران با شورشهای متعددی همچون آقاخان محلاتی رهبر فرقه اسماعیلیه، علیمحمد باب و حسن خان مشهور به سالار بوده است و در اغلب این ناآرامی ها دست پنهان و علنی انگلیس و حمایت این كشور نیز آشكار بود تا مبادا دولت ایران با فارغ شدن از این مسایل دوباره آهنگ هرات و افغانستان كند.
محمد شاه در سال ۱۲۶۴ ه.ق درگذشت و ناصرالدین شاه به سلطنت رسید. در سال ۱۲۶۸ه.ق امیر جدید هرات، صید(سعید) محمدخان نسبت به پادشاه ایران اظهار اطاعت و فرمانبرداری كرد. دولت انگلستان كه از روابط نزدیك صید محمد خان و دولت ایران ناراضی بود درصدد برانداختن صید محمد خان برآمد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#8
Posted: 18 Mar 2014 18:11
پایان حاكمیت ایران بر افغانستان
اعاده حاكمیت ایران بر هرات برای دولت انگلیس قابل پذیرش نبود در نتیجه با فشار به میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه از وی خواستند تا دولت ایران متعهد شود كه به هرات نظری ندارد، دولت ایران در سال ۱۲۶۹ ه.ق متعهد شد تنها در صورتی كه نیروهایی از قندهار به هرات حمله كنند از این شهر دفاع كند و سپاه بفرستد و دولت انگلیس هم متعهد شد تا در امور هرات دخالت نكند.اما دولت انگلستان به تعهدات خود پایبند نماند و دوست محمدخان حاكم قندهار كه روابط نزدیكی با انگلیسی ها داشت را برای حمله به هرات تشویق كردند. دولت ایران نیز در صدد دفاع از هرات بر آمد و در سال ۱۲۷۲ ه.ق سپاهیانی به فرماندهی شاهزاده حسام السلطنه به هرات گسیل داشت.
حسام السلطنه هرات را محاصره كرد و علی الرغم كارشكنی های انگلیسی ها توانست آنجا را فتح كند. دولت انگلستان حالت جنگ بین دوكشور را اعلام نمود و ناوگان انگلیس به آب های ایران وارد شدند و جزیره خارك را تصرف كردند و بخشی از نیروهای انگلیس از بوشهر به سوی شیراز حركت كرد و بخشی دیگر از نیروهای انگلیسی به خرمشهر وارد شد و اهواز را تصرف كردند. نیروهای نظامی دولت ایران در مقابل اسلحه های جدید سربازان انگلیسی اعم از توپ و تفنگ نتوانستند مقاومت كنند اگرچه بیشترین مقابله از سوی مردم تنگستان صورت گرفته بود. از ناكارآمدی دولت ایران این دوره میتوان این مورد را نیز ذكر كرد كه همزمان با تحولات هرات و جنوب ایران ، دولت بریتانیا درگیر شورش سپوی هندیان در ۱۸۵۷ ه م بود كه نتوانست از ضعف پیش آمده در قوای بریتانیا استفاده نماید.
دولت های فرانسه و روسیه كه در صدد تداوم سیاست توازن قوا در اروپا و سایر نقاط جهان بودند مایل به شكست ایران و قدرتگیری روزافزون انگلستان در این منطقه از جهان نبودند و به ناصرالدین شاه پیشنهاد میانجی گری دادند، شاه نیز تقاضای صلح كرد.
ابتدا، ناصرالدین شاه برای مذاكره با انگلیسی ها، فرخ خان را روانه دربار عثمانی كرد اما درخواست های آنان مبنی بر تخلیه هرات و تعهد رسمی بر عدم دخالت در امور آن ایالت، تحویل بندرعباس به امام مسقط، عزل صدراعظم میرزا آقاخان نوری و اجازه افتتاح كنسولگری های انگلیس در شهرهای مهم ایران، مورد قبول ناصرالدین شاه قرار نگرفت. شاه برای برون رفت از این بحران از سفیر آمریكا در استانبول درخواست میانجی گری كرد كه دولت آمریكا (بر اساس دكترین مونرو و سیاست انزوا طلبی خود) این امر را نپذیرفت.
از سوی دیگر روزنامه تایمز در سرمقاله ای با عنوان " نه می دانیم و نه علاقه ای داریم كه بدانیم كه هرات كجاست" ، نظریات بسیاری از مردم انگلستان را منعكس كرد كه دلیلی برای جنگ با ایران نمی دیدند. اما پالمرستون، نخست وزیر بریتانیا برای كسب حداكثر منافع در قبال توسعة نفوذ روسیه به ایران، افغانستان و بلاخره هندوستان، به ادامه جنگ و بعد رسیدن به صلحی با حداكثری كسب این منافع تلاش كرد در عوض ایران بدلیل ضعف ممتد و فسادی درباری و ساختاری دولت قاجاری طرفی از این امر نبست.
سرانجام با میانجیگری ناپلئون سوم، معاهده پاریس در 4 مارس ۱۸۵۷ ه م، مطابق با ۷ رجب ۱۲۷۳ ه.ق و برابر با ۱۴ اسفند ۱۲۳۵ خورشیدی مابین سفیر ایران در پاریس فرخ خان امین الملك و سفیر انگلیس در فرانسه لرد كاولی در پانزده فصل بسته شد. تنها دستورالعملی كه از تهران از طرف آقاخان نوری به فرخ خان رسید این بود:« شما اختیار دارید در هر مسئله ای كه مورد تقاضای انگلیسی ها است موافقت كنید مگر در دو مورد: یكی سلطنت ناصرالدین شاه و دیگری صدارت من» چرا كه در اوان گفتگوی دو طرف جهت دستیابی به صلح،
انگلیسیها خواستار بركناری این صدراعظم روس مآب بودند. طی این عهدنامه كه صلح بین دو دولت برقرار گردید انگلیسی ها متعهد شدند قوایشان را در مدت كوتاهی از خاك ایران خارج سازند در مقابل دولت ایران با خروج نیروهایش از منطقة مورد مناقشه، از هرگونه حق حاكمیت بر هرات و افغانستان صرفنظر كرده و متعهد شد تا در منازعات با افغان ها به دولت انگلیس بعنوان میانجیگر و قاضی رجوع نماید، دولت انگلیس هم تعهد داد تا از هر تشویشی از ناحیه افغانستان برای دولت ایران جلوگیری كرده و مناسبات ایران با افغان ها، شان و حیثیت دولت ایران را رعایت نمایند. همچنین انگلیس حق داشت در هر نقطه از خاك ایران كه صلاح دانست به ایجاد كنسولگری بپردازد. اینگونه ایران استقلال افغانستان را برسمیت شناخت و بدین شكل خاطر انگلیسی ها برای دفاع از هندوستان خیالشان راحت شد.
معاهده پاریس همانند دو عهدنامة گلستان و تركمانچای محدودیت ارضی كشور ما را در این دوره از تاریخ ایران افزایش داد و ضربتی مهلك بر پیكر استقلال سیاسی و اقتصادی ایران وارد آورد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#9
Posted: 19 Mar 2014 19:23
مفاد امتیازنامه رویتر
امتیازنامه رویتر قراردادی بود که میان بارون یولیوس دو رویتر (یهودی انگلیسی آلمانی تبار) (با نام حقیقی «اسرائیل بر یوسافات») و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد.
به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه آهن و سد از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهره برداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانالها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام المنفعه؛ استفاده و بهرهبرداری از جنگلها برای مدت هفتاد سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت بیست و پنج سال درازای پرداخت دویست هزار لیره انگلیسی و سود ۵٪ در اختیار رویتر قرار گرفت که بعداً معلوم شد که میرزا حسین خان سپهسالار ٥٠ هزار لیره، میرزا ملکم خان ٢٠ هزار لیره، معین الملک ٢٠ هزار لیره و مبالغی نیز اقبال الملک به عنوان رشوه برای عقد این قرارداد از انگلیسی ها دریافت کرده اند.
ناصرالدینشاه قاجار انگلیس در سال ۱۸۵۹
در ۱۱ بهمن ۱۲۶۷ خورشیدی (۱۸۷۲ میلادی) واگذاری امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی ایران به بارون جولیوس دو رویتر به فرمان ملکه ویکتوریا انجام شد.
این قرارداد به قدری استعماری بود که اعتراض همه دنیا، حتی دیپلماتهای انگلیسی (مانند لرد کرزن) را نیز برانگیخت. وی گفت:
«این امتیاز، بخشیدن یک پارچه تمامی منابع صنعتی یک کشور است که همانند آن تا به امروز در هیچ مستعمرهای داده نشده است.»
این امتیاز که آن را بزرگترین خیانت میرزا حسین خان سپهسالار نخست وزیر ناصرالدین شاه میدانند، همه زندگی اقتصادی و سیاسی ایرانیان را برای مدت هفتاد سال در اختیار دولت انگیس قرار داد لذا پیش از اجرا به دلیل اعتراضات روسها و اعتراضات داخلی به رهبری ملا علی کنی توسط ناصرالدین شاه باطل شد
رویتر از بابت فسخ قرارداد به مدت هفده سال پیگیر خسارات خود بود و سرانجام امتیاز بانک شاهنشاهی ایران را برای پسرش به دست آورد
پل ژولیوس رویتر به تاریخ ۲۱ ژوئیه ۱۸۱۶ در شهر کاسل آلمان به دنیا آمد. نام اصلی او اسرائیل بئر یوسافات بود. رویتر بازرگانی آلمانی بود. رویتر پس از این که خبرگزاری رویترز را بنیان نهاد مشهور شد. رویتر در سال ۱۸۴۵ در لندن به مسیحیت گروید و پس از تعمید نام پل ژولیوس رویتر را بر خود نهاد
هرچند مفاد امتیازنامه رویتر به دلیل مخالفت داخلی و همچنین مخالفت شدید روسیه، از روی کاغذ فراتر نرفت، اما ناصرالدین شاه قاجار با تاسیس بانک شاهنشاهی ایران، که بخشی از فصل سوم امتیازنامه رویتر بود، موافقت کرد و این بانک به عنوان اولین بانک در ایران، تاسیس شد.
امتیازنامه دارسی
در تاریخ ۲۸ مه ۱۹۰۱ میلادی (۱۲۸۰ خورشیدی)، مظفرالدینشاه قاجار، قراردادی را با ویلیام ناکس دارسی، از اتباع دولت بریتانیا، به امضا رساند که به امتیازنامه دارسی مشهور شد. بر اساس این امتیازنامه، دولت بریتانیا حق انحصاری اکتشاف و استخراج نفت در ایران را به دست آورد. این امتیازنامه نخستین قرارداد نفتی ایران بود.
قرارداد سن پترزبورگ
در تاریخ ۳۰ اوت ۱۹۰۷ میلادی (۹ شهریور ۱۲۸۶ خورشیدی)، معاهدهٔ تاریخی «تقسیم ایران» بین روسیه تزاری و بریتانیا در منطقه سن پترزبورگ به امضا رسید. قرارداد سن پترزبورگ ۳ بند داشت و بدون آگاهی محمدعلی شاه قاجار و دولت وقت ایران و در زمان اوج جنبش مشروطه به امضاء رسید.
قرارداد سن پترزبورگ، همچنین سرنوشت افغانستان و چند کشور دیگر را نیز تعیین میکرد.
بر پایهٔ بند نخست، سرزمین افغانستان در حوزهینفوذ انگلستان قرار گرفت.
طبق بند دوم، سرزمین تبت جزو حوزهٔ نفوذ روسیه شناخته شد.
سرانجام برپایهٔ بند سوم، ایران به سه بخشتقسیمگردید: ۱ـ بخش شمالی، یعنی از خط فرضی میان قصر شیرین، اصفهان، یزد، خواف و مرز افغانستان (نقطهیتقاطع دو خط سرحدیروسوافغانستان)، منطقهینفوذروسیهشناختهشد.
۲ـ بخش جنوبی، یعنی از خط فرضی که از مرز افغانستان و بیرجند و کرمان به بندرعباس میپیوست وبرای دفاع از هندوستان دارای اهمیت حیاتی بود، در منطقهٔ نفوذ انگلستان قرار گرفت.
۳ـ بخش مرکزی، در حیطهٔ نفوذ دولت ایران قرار گرفت.
در حقیقت، بخش مرکزی، حد فاصلی بود میانمناطق نفوذ دو دولت روسیه و انگلستان، به منظور جلوگیری از برخورد احتمالی آنان در این بخش از جهان. روز ۲۴ سپتامبر ۱۹۰۷ (اول مهرماه ۱۲۸۶ خورشیدی) سفارت انگلیس در تهران طی یادداشتی به طوررسمی دولت ایران را از قرارداد "تقسیم ایران"، آگاه کرد.
قرارداد سن پترزبورگ، با مخالفت شدید مجلس شورای ملی ایران روبرو شد. نهایتا با پیروزی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، عملاً ملغی شد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#10
Posted: 21 Mar 2014 15:02
قرارداد رژی ( تالبوت )
مفاد این عهدنامه
ناصرالدین شاه که برای تأمین هزینه سفرهای خود به اروپا با مشکلات مالی مواجه بود، با اعطای امتیاز موافقت کرد و پس از مراجعت به ایران در رجب ۱۳۰۷ ه. ق (مارس ۱۸۹۰ میلادی) قراردادی را با تالبوت ـ که با کمک دولت و عدهای از سرمایهداران انگلیسی، کمپانی رژی را با سرمایهای ۶۵۰ هزار لیره تأسیس کرده بود ـ منعقد نمود.بدین ترتیب امتیاز تجارت توتون و تنباکو به مدت پنجاه سال به تالبوت اعطا گردید. این قرارداد همزمان با دوران صدارت میرزا علی اصغرخان امینالسلطان بو د
این امتیاز که به امضای شاه و سرهنری ولف رسید، دارای پانزده فصل بود که حکایت از اختیارات تام تالبوت در امور دخانیات ایران و بیاعتنایی به منافع ملت ایران داشت. مطابق با این قرارداد، شرکت رژی متعهد میگردید که در ازای انحصار خرید و فروش توتون و تنباکوی ایران به مدت پنجاه سال، سالانه مبلغ ۱۵ هزار پوند استرلینگ به همراه یک چهارم سود خالص خود را به شاه بپردازد. به موجب این امتیاز، کمپانی رژی صاحب حق انحصاری تجارت تنباکوی ایران و حتی نظارت بر زراعت آن شناخته میشد و در متن آن آمده بود:
«اجازهنامهای برای فروش و معامله و غیره توتون و تنباکو و سیگار... حق خالص صاحبان این امتیاز است و احدی جز صاحبان این امتیازنامه حق صدور اجازهنامهجات مزبور را ندارند.»
کمپانی رژی در آغاز به صورت ناشناخته به فعالیت میپرداخت.. هنگامی که به استناد فصل نهم امتیازنامه ـکه صاحب امتیاز را مجاز به واگذاری حقوق خود به دیگری میکردـ امتیاز خود را به «شرکت شاهنشاهی تنباکوی ایران» فروخت،با مخالفتهای گستردهای از سوی مردم و روحانیون مواجه شد. در این زمان انتشار اعلامیهای رسمی از سوی دولت که واگذاری امتیاز تنباکو را تذکر میداد و در عین حال به زارعین توتون و تنباکو نیز وعدهی خرید عادلانه و نقدی محصولات آنها را میداد، موج گستردهای از نارضایتی را دامن زد
در سال ۱۸۹۰ ، روزنامه فارسی زبان اختر که در عثمانی منتشر میشد، طی مصاحبهای با تالبوت، تفاوت فاحش امتیاز دخانیات ایران را با امتیازی که کمپانی رژی از عثمانی گرفته بود، یادآور شد و ضمن انتقادهای گسترده از دولت، تبعات و پیامدهای قرارداد را برای مردم ایران روشن ساختبا توجه به این مطلب که توتون و تنباکو از مهمترین اقلام تجاری و صادراتی ایران بود و حدود دویستهزار تن به کشت و خرید و فروش آن اشتغال داشتندبنابراین انحصار خرید و فروش این محصول به یک شرکت انگلیسی منافع بسیاری از مردم ایران را به خطر میانداخت. به همین سبب نخستین اعتراضها را تاجران دخانیات آغاز کردند که تجارت شان مستقیماً در معرض تهدید کمپانی رژی بود. در آغاز عدهای از بازرگانان به همراه امینالدوله نزد شاه رفتند و به انحصار تجارت تنباکو اعتراض کردند
لغو قرارداد رژی
این اعتراض موجب شد که دولت به انگیزهی دلجویی از آنان مهلت شش ماههای برای فروش ذخایر توتون و تنباکوی تاجران قایل شود.با این حال مهلت فوق نیز نمیتوانست خسارات ناشی از واگذاری امتیاز را جبران سازد. در این بین روسها نیز که در منطقهی ساوجبلاغ به کشت تنباکو اشتغال داشتند به امتیاز فوق اعتراض کردند و آن را ناقض عهدنامهی ترکمانچای خواندند و خواستار لغو آن یا عقد قرارداد مشابهی شدند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand