ارسالها: 24568
#21
Posted: 11 Jun 2014 17:42
تشکيلات سازمان پيمان مرکزي
سازمان پيمان مرکزي، سنتو، سازمان دفاعي دسته جمعي کشورهاي ترکيه، ايران، پاکستان و انگلستان بود که امنيت مشترک منطقه را در مقابله با گسترش کمونيسم بر عهده داشت. آمريکا با دادن بودجه اي برابر دولت انگليس بدون عضويت، بر اغلب کميته ها نظارت مي کرد.
اين سازمان شامل شوراي مرکزي بود که سالي يک بار در پايتخت يکي از کشورهاي عضو به رياست نخست وزير يا وزير امور خارجه متبوع برگزار مي گرديد و به امور مختلف اين پيمان رسيدگي مي نمود. البته اين شورا داراي شوراي معاونين بود که هر دو هفته يک بار در مرکز دبيرخانه سنتو در آنکارا و از سفراي کشورهاي عضو و سفير کبير آمريکا و انگليس تشکيل مي شد.
شوراي عالي يا شوراي مرکزي شامل چهار کميته اصلي: نظامي، اقتصادي، بهداشت، کشاورزي، ضد خرابکاري و روابط تشکيل مي گرديد و هدف همه اين کميته ها تقويت بخش نظامي و تسهيل فعاليت آنها بود. دبيرخانه اي نيز وجود داشت که وظيفه حفظ و ارتباط با ساير سازمانهاي بين المللي را بر عهده داشت و اين پست تنها در خدمت ايران بود و عباسعلي خلعتبري عهده دار اين مقام بود. با اين تشکيلات انگلستان و آمريکا کليه فعاليتهاي حياتي منطقه را در دست گرفته بودند و بر حوزه وسيعي از خاورميانه نظارت مي کردند.
عکس العمل عمومي مردم
در بين مردم ايران اين پيمان با توجه به مبارزاتي که در خلال جريان نهضت ملي نفت بر عليه انگليس انجام شده بود، چندان خوشايند نمي نمود. آزاديخواهان و وطن پرستان اين اقدام را مورد نکوهش قرار دادند. از اين ميان نواب صفوي و جمعيت فدائيان اسلام بودند که بلافاصله در مقابل اين اقدام عکس العمل نشان دادند و فوراً نقشه قتل حسين علاء نخست وزير وقت را پي ريزي کردند. بدين ترتيب يکي از اعضاي فدائيان اسلام به نام مظفر علي ذوالقدر مأمور اجراي اين نقشه شد و در روز ۲۵ آبان ۱۳۳۴ ش هنگامي که حسين علاء در مسجد شاه در مجلس ترحيم سيد مصطفي کاشاني نماينده مجلس و فرزند آيةا... کاشاني حضور يافت، مورد سؤ قصد قرار گرفت ولي گلوله از لوله اسلحه خارج نشد و ضارب با دسته اسلحه محکم بر سر علاء کوبيد و حسين علاء را به سختي از ناحيه سر مجروح ساخت.
حسين علاء فرداي آن روز در حالي که سرش باند پيچي بود، براي شرکت در کنفرانس پيمان بغداد عازم عراق شد.) فرماندار نظامي تهران همان روز دستور پيگيري فدائيان اسلام را صادر نمود و در اول آذر ۱۳۳۴ ش سيد مجتبي نواب صفوي رهبر جمعيت فدائيان اسلام و اعضاي اصلي آن از طرف مأمورين فرماندار نظامي بازداشت گشتند و در دادگاه نظامي دادگاهي و به اعدام محکوم گشتند. به دنبال اين جريان آيةا... کاشاني مبارز نستوه، دکتر مظفر بقايي، علي زهري، حسين مکي و عبدالقدير به اتهام شرکت در ترور رزم آرا بازداشت شدند.
آيةا... کاشاني در جريان بازرسي صريحاً اظهار نمودند که: «من مجتهد جامع الشرايط هستم و تشخيص دادم رزم آرا مهدورالدم است، لذا فرمان قتل او را صادر نمودم». اندکي بعد رژيم به دليل بحراني بودن اوضاع؛ آيةا... کاشاني، دکتر بقايي و ساير بازداشت شدگان را آزاد نمود.
در کشور عراق نارضايتي مردم از رژيم خودکامه و عضويت در پيمان بغداد رنگ و بوي شديدتر داشت به طوري که اين نارضايتي منجر به قيام و سرانجام کودتاي ۱۴ ژوئيه ۱۹۵۸ م ( ۲۳ تير ۱۳۳۷ ش) گرديد.
ملک فيصل پادشاه عراق وعده زيادي از مقامات آن کشور به قتل رسيدند، رژيم سلطنتي در عراق باطل و رژيم جمهوري برقرار شد و دولت جديد عراق خروج اين کشور را از پيمان بغداد اعلام نمود. اين امر موجب خوشنودي روسيه گشت و ليکن پيمان بغداد منحل نشد و به نام پيمان سنتو به آنکارا منتقل گشت.
عکس العمل شوروي
دولت اتحاد جماهير شوروي پس از مرگ استالين سياست همزيستي مسالمت آميز را در پيش گرفت و به مجرد الحاق ايران به پيمان بغداد(سنتو) سه يادداشت اعتراض آميز پي در پي به ايران فرستاد، چرا که کلاً يکي از اصول سياست خارجي شوروي مخالفت شديد با هر نوع گروهبندي ضد کمونيستي بود.
دولت ايران جوابيه اي به اين سه يادداشت اعتراض آميز داد. طي يادداشت رسمي به دولت شوروي اطمينان داد که به هيج کشوري اجازه تأسيس پايگاه پرتاب موشک در خاک ايران داده نخواهد شد و اين پيمان تنها يک پيمان دفاعي مي باشد.بدين ترتيب دولت شوروي نمايندگاني براي مذاکره و عقد يک پيمان همکاري عدم تجاوز به ايران فرستاد و سرانجام مذاکرات مذکور در ۱۱ آذر ۱۳۳۳ به امضاي موافقتنامه حل مسايل مرزي ايران و شوروي انجاميد و به دنبال آن تکليف۲۵۰۰ کيلومتر مرز مشترک بين دو کشور روشن و طلاهاي ايران مسترد شد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#22
Posted: 11 Jun 2014 17:47
تغييرات در سيستم دفاعي کشور
پس از الحاق ايران به پيمان، چون تجهيزات و جهازات جنگي کشورهاي عضو پيمان مي بايست يکسان مي شد، تغييرات دامنه داري در ارتش ايران داده شد و سازمان جديدي تحت نظر و مشورت مستشاران نظامي آمريکايي پي ريزي گرديد. تشکيلات ارتش ايران تغيير کرد و پنج سپاه به جاي لشکرهاي سابق ايجاد گشت، به طوري که به جاي ستاد ارتش، ستادهاي نيروي زميني و هوايي و ستاد کل تشکيل گرديد و کليه کشورهاي عضو موظف شدند که در ارتش جديد از اسلحه و سلاحها و مهمات آمريکايي استفاده نمايند. دولت آمريکا جهت دستيابي دول فوق به اين تشکيلات طي چند دوره، کمکهاي بلاعوض و وامهاي گران قيمت در اختيار ايران نهاد.
بدين ترتيب در اول شهريور ۱۳۳۴ ش ستاد ارتش ايران با سازمان جديدي که مقتبس از سازمان نظامي آمريکا بود آغاز به کار کرد. سپهبد عبدا... هدايت به رياست ستاد مشترک و سرلشکر هدايت گيلانشاه به رياست ستاد هوايي منصوب شدند. سرلشکر ميرجلالي معاونت ستاد مشترک و سرلشکر احمد وثوق سمت وزارت جنگ را بر عهده گرفتند. در پانزدهم همان ماه در ستاد ارتش اداره اي به نام اطلاعات تشکيل شد. اين اداره همه روزه اخبار محرمانه نيروهاي سه گانه را جمع آوري و تسليم رئيس ستاد مي نمود. به دنبال اين تغييرات آمريکا در ۲ تير ۱۳۳۵ ش چهار هواپيماي جت و در ۳۰ تير سي عراده توپ ۹۰ ميلي متري از محل کمکهاي نظامي آمريکا به ايران داد و به کشورهاي عضو پيمان سنتو وعده ارسال کمکهاي نظامي داد.
ماهيت پيمان سنتو
پيمان سنتو گرچه در ظاهر يک پيمان دفاعي مشترک بين کشورهاي خاورميانه بود ولي در واقع در راستاي اهداف استعماري انگلستان در خاورميانه قرار داشت، به طوري که خط دفاعي ايران در مقابل تهاجم احتمالي شوروي مانند تقسيم بنديهاي پيشين دول استعماري در سالهاي ۱۹۰۷ و ۱۹۱۱ م، کوههاي زاگرس در نظر گرفته شده بود، امري که از همان ابتدا مورد اعتراض ايران قرار داشت.( 19 ) بديهي است که هدف اصلي اين تقسيم بندي حفظ چاهها و ذخاير نفتي خاورميانه و ايران بود که در تسلط انگليس و آمريکا قرار داشت. بدين ترتيب مشخص بود که اين پيمان و فعاليت گروههاي مختلف آن تنها در راستاي اهداف استعماري دول خارجي قرار داشت و در عمل ضامن استقلال و تماميت ايران نبود.
فريدون سنجر يکي از نمايندگان ايران درباره اين پيمان در خاطرات خود مي نويسد:
در همان هفته اول ورودم به ستاد نظامي پيمان در بغداد متوجه شدم که اين پيمان قبل از هر چيز و بيش از هر چيز، يک سازمان سياسي تبليغاتي است و کار آن بيشتر تشکيل کنفرانسها و شوراهاي ماهيانه و شش ماهه و ساليانه با عکس و تفضيلات و برگزاري ميهماني هاي شبانه و کوکتل پارتيها است.
البته براي خالي نبودن عريضه يکي دو سه پرونده به نام طرح هم تهيه شده بود که بيشتر شامل اطلاعاتي ناقص از قدرت نظامي و گسترش نيروهاي سه گانه شوروي بود. غير از اينها پرونده به درد بخوري که به عنوان طرح دفاعي شود آن را روي نقشه پياده کرد، ارايه نمي کرد و معلوم نبود که نيروهاي عضو پيمان روي کدام خط دفاعي گسترش پيدا مي کنند و عمليات خود را به چه ترتيب با هم هماهنگ خواهند کرد. حتي از نظر تعيين يک خط دفاعي کلي هم از ابتدا اختلافات شديد وجود داشت.
به دنبال کشف چاه نفت البرز در نزديکي قم در تاريخ ۱۳۵۵ ش که در نهايت توسط متخصصين آمريکايي به بهره برداري رسيد، منطقه البرز نيز منطقه نظامي اعلام شد و دو گردان سرباز به فرماندهي سرلشکر آريانا به محافظت در آن پرداختند. از اين به بعد پيمان سنتو سلسله جبال البرز را جهت دفاع و مقاومت در برابر حمله احتمالي شوروي مد نظر قرار داد.
فرجام پیمان سنتو
پيمان سنتو پس از جريان جنگهاي هند و پاکستان و تأسيس کشور بنگلادش سست شد. تبليغات شوروي نيز بر عليه اين پيمان بسيار کارساز بود. با خروج نيروهاي انگليسي از مناطق واقع در شرق سوئز از جمله خليج فارس در آذر ۱۳۵۰ ش، يک بار ديگر توجه همگان به پيمان سنتو جلب شد.
اندکي بعد نيکسون رئيس جمهور آمريکا اعلام نمود که از اين به بعد کشورهاي منطقه مي بايست خودشان مسؤوليت امنيت و دفاع از خود را بر عهده بگيرند. بدين ترتيب زوال پيمان سنتو نمايان شد. دولت ايران يک ماه پس از پيروزي انقلاب در ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ ش پس از ۲۳ سال از پيمان سنتو خارج گرديد. پيمان سنتو در فروردين ماه ۱۳۵۸ ش رسماً منحل گشت.(
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#23
Posted: 11 Jun 2014 17:57
اوپک (سازمان کشورهای صادر کننده نفت )
سازمان کشورهای صادر کننده نفت با نام اختصاری اوپک (OPEC)، یک کارتل بین المللی نفتی است که متشکل از کشورهای الجزایر، ایران، عراق، کویت، لیبی، نیجریه، قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اکوادور، آنگولا و ونزوئلا است. مقر بینالمللی اوپک از بدو تاسیس در سال ۱۳۳۹ در ژنو بود و در سال ۱۳۴۴ به شهر وین در کشور اتریش انتقال یافت.
۱۲ سپتامبر ۱۹۶۰ کشورهای صادر کنندهٔ نفت با هدف محافظت از منافع خود اقدام به تاسیس سازمان واحدی موافقت کردند که به اختصار «اوپک» نامیده شد. این توافق در پایان مذاکرات نمایندگان این کشورها در بغداد حاصل شد.
سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک)
Organization of the Petroleum Exporting Countries
Flag of OPEC.svg
نشان اوپک
بنیادگذاری : ۱۳۳۹
گونه : کارتل بین المللی
جایگاه : ژنو (۱۳۴۴-۱۳۳۹)
وین (تاکنون-۱۳۴۴)
شمار عضوها ۱۲ کشور
هدف اصلی این سازمان، آنچنان که در اساسنامه بیان شده، به این شرح است: «هماهنگی و یکپارچه سازی سیاستهای نفت کشورهای عضو و تعیین بهترین راه برای تامین منافع جمعی یا فردی آنها، طراحی شیوههایی برای تضمین ثبات قیمت نفت در بازار نفت بینالمللی به منظور از بین بردن نوسانات مضر و غیر ضروری؛ عنایت و توجه ویژه به کشورهای تولید کننده نفت و توجه خاص به ضرورت فراهم کردن درآمد ثابت برای کشورهای تولید کننده نفت؛ تامین نفت کشورهای مصرف کننده به صورت کارآمد، مقرون به صرفه و همیشگی؛ و بازده مناسب و منصفانه برای آنهایی که در صنعت نفت سرمایه گذاری میکنند..»
در دهههای اخیر افزایش کشورهای صادر کننده نفت که خارج از این سازمان قرار گرفتهاند رو به افزایش بوده و اوپک مجبور است که برای حفظ بهای نفت خام با آنها که در صدرشان روسیه قرار گرفتهاست کنار آید. با وجود این، دولتهای عضو اوپک که سران برخی از آنها وابستگیهای خارجی دارند با سایر اعضای این سازمان هماهنگی کامل ندارند. این سازمان در راستای دفاع در مقابل سیاست استثماری شرکتهای بزرگ نفتی مشهور به «هفت خواهران» که بدلیل در اختیار داشتن تکنولوژی تولید نفت و تسلط بر شبکه حمل و نقل نفت خام، از افزایش قیمت نفت جلوگیری میکردند و ارزش آن را بصورت مصنوعی در بازار پایین نگه میداشتند، به پیشنهاد ونزوئلا در سال ۱۳۳۹ طی جلسهای در بغداد با حضور نمایندگان کشورهای ایران، عربستان، ونزوئلا، کویت و عراق تاسیس شد.
اوپک در دهه نخست عمر خویش سعی در تداوم بقا و در دهه دوم سعی در تاثیرگذاری بر بازار نفت و اعاده حقوق کشورهای تولید کننده داشت. اکنون اوپک با افزایش وحدت نظر اعضایش، توانستهاست تاثیرات مثبتی در جهت جلوگیری از سقوط ناگهانی و نیز افزایش انفجاری قیمت نفت داشته باشد.
اعضا
دوازده کشور در حال حاضر عضو این سازمان هستند. نام و تاریخ عضویت این کشورها عبارت است از:
نمودار کشورهای فعال در تجارت نفت
Flag of Iran.svg ایران (سپتامبر ۱۹۶۰)
Flag of Iraq.svg عراق (سپتامبر ۱۹۶۰)
Flag of Saudi Arabia.svg عربستان سعودی (سپتامبر ۱۹۶۰)
Flag of Kuwait.svg کویت (سپتامبر ۱۹۶۰)
Flag of Venezuela.svg ونزوئلا (سپتامبر ۱۹۶۰)
Flag of Qatar.svg قطر (دسامبر ۱۹۶۱)
Flag of Libya.svg لیبی (دسامبر ۱۹۶۲)
Flag of the United Arab Emirates.svg امارات متحده عربی (نوامبر ۱۹۶۷)
Flag of Algeria.svg الجزایر (ژوئیه ۱۹۶۹)
Flag of Nigeria.svg نیجریه (ژوئیه ۱۹۷۱)
Flag of Angola.svg آنگولا (سپتامبر ۲۰۰۶)
Flag of Ecuador.svg اکوادور (۲۰۰۶)
اعضای سابق
Flag of Gabon.svg گابون (عضویت کامل از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۵)
Flag of Indonesia.svg اندونزی (عضویت کامل از دسامبر ۱۹۶۲ تا ۲۰۰۹)
در حال حاضر عضویت اندونزی در اوپک مورد بازنگری و تجدید نظر واقع شده است؛ چرا که این سازمان دیگر اندونزی را به عنوان یکی از صادرکنندگان اصلی نفت در نظر نمیگیرد.
زبان رسمی اوپک انگلیسی است، هرچند که زبان رسمی اکثر کشورهای عضو این سازمان عربی است و انگلیسی تنها در نیجریه زبان رسمی شمرده میشود. هفت عضو فعلی اوپک از میان کشورهای عرب هستند، زبان رسمی اکوادور و ونزوئلا اسپانیایی است، زبان رسمی آنگولا پرتغالی و زبان رسمی ایران فارسی است.
حق عضویت در اوپک سالانه ۵ میلیون دلار است و تنها کشورهای صادر کننده نفت میتوانند عضو این سازمان باشند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#24
Posted: 11 Jun 2014 18:00
تاریخچه
ونزوئلا اولین کشوری بود که با نزدیک شدن به ایران، عراق، کویت، و عربستان سعودی در سال ۱۹۴۹ و ارائه این پیشنهاد که آنها به تبادل نظر بپردازند و برای برقراری روابط نزدیک تر و همیشگی بین خود راههای جدیدی کشف کنند، در راستای تأسیس سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) گام برداشت. در سپتامبر ۱۹۶۰، دولت عراق کشورهای ایران، کویت، عربسان سعودی، و ونزوئلا را به اجلاسی در بغداد دعوت کرد تا درمورد کاهش قیمت مواد خام تولید شده توسط کشورهای متبوع خود به مذاکره بپردازند. در نتیجه این مذاکرات، اوپک با هدف یکپارچه سازی و هماهنگ کردن سیاستهای ناظر بر نفت کشورهای عضو تأسیس شد. ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی و ونزوئلا اعضای اولیه اوپک بودند.
دکتر فوأد روحانی از ایران اولین دبیرکل اوپک بود که بالاترین مرجع اجرایی اوپک میباشد. روحانی به مدت چهار سال این سمت را برعهده داشت.
دفتر اوپک در وین اتریش
این سازمان بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵گسترش یافت و قطر، (۱۹۶۱)، اندونزی (۱۹۶۲)، لیبی (۱۹۶۲)، امارات متحده عربی (۱۹۶۷)، الجزایر (۱۹۶۹) و نیجریه (۱۹۷۱) به جمع کشورهای اولیه اوپک پیوستند. اکوادور و گابن نیز بعدها به عضویت اوپک در آمدند، که اولی یعنی اکوادور در دسامبر ۱۹۹۲ از عضویت اوپک خارج شد و گابون نیز در ژانویه ۱۹۹۵ با تکرار حرکت اکوادور، از جمع کشورهای عضو اوپک خارج شد. اگر چه عراق همچنان یکی از اعضای اوپک محسوب میشود، لیکن تولیدات نفتی این کشور از مارس ۱۹۹۸جزء سهام مورد توافق اوپک قرار نداشتهاست. تخمین و برآورد EIA بیانگر آن است که یازده عضو فعلی اوپک تولید کننده قریب به ۴۰٪ از نفت جهان هستند و حدود دو سوم (۶۵٪) ذخایر نفتی شناخته شده جهان در اختیار آنهاست.
کشورهای عضو اوپک قریب به دوسوم ذخایر نفتی جهان را در اختیار دارند. در سال ۲۰۰۵ اوپک ۴۱٫۷٪ نفت جهان را تولید کرده در حالی است که کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه تنها ۲۳٫۸٪ و اتحاد شوروی سابق ۱۴٫۸٪ از تولیدات نفت جهان را به خود اختصاص دادهاند.
از آنجا که فروش نفت در جهان بر مبنای دلار آمریکا سنجیده میشود، تغییر ارزش دلار در برابر دیگر ارزهای رایج جهان بر تصمیمات اوپک در خصوص میزان تولید نفت تأثیر میگذارد. برای مثال، وقتی دلار در مقایسه با دیگر ارزهای رایج افت نسبی دارد، عایدات حاصل از نفت کشورهای عضو اوپک در برابر ارزهای دیگر کاهش مییابد و در نتیجه توان خرید آنها تا حد متنابعی کاهش مییابد؛ چرا که آنها کماکان نفت خود را به دلار میفروشند. پس از عرضه شدن یورو، عراق اعلام کرد که میخواهد در ازای نفتی که میفروشد به جایی دلار آمریکا، یورو دریافت کند که باعث شد اوپک به فکر تجدید نظر در ارز فروش نفت و جایگزینی یورو به جای دلار افتد. برخی بر این باورند که این تصمیم عراق علت اصلی بروز جنگ عراق و جنگ احتمالی ایران در آینده بودهاست. اگر اوپک ارز دریافتی در ازای فروش نفت را به یورو تغییر میداد، خسارات شدیدی به اقتصاد آمریکا وارد میشد.
تصمیماتی که اوپک اتخاذ میکند تأثیر بسیار زیادی بر قیمت نفت در جهان دارد. بعنوان مثال، درزمان بحران انرژی ۱۹۷۳ اوپک از ارسال نفت به آن دسته از کشورهای غربی که در جنگ یا کیپور یا جنگ اکتبر، ازاسرائیل حمایت میکردند، خودداری کرد. در آن جنگ، کشورهای غربی به حمایت از اسرائیل با مصر و سوریه وارد جنگ شدند. خودداری اوپک از ارسال نفت به کشورهای غربی باعث شد قیمت نفت در بازارهای جهانی ۴ برابر افزایش بیابد. این رشد قیمت که به مدت ۵ ماه ادامه داشت، در ۱۷ اکتبر ۱۹۷۳ شروع شد و در ۱۸ مارس ۱۹۷۴ به پایان رسید. پس از آن کشورهای عضو اوپک در ۷ ژانویه ۱۹۷۵ با هم موافقت کردند و قیمت نفت خام را ۱۰٪ افزایش دادند. در آن زمان، کشورهای عضو اوپک، از جمله آن کشورهایی که از قبل صنعت نفت خود را ملی کرده بودند، به اتفاق خواستار برقراری نظم نوین اقتصاد جهان با ائتلاف کشورهای اصلی تولید کننده نفت شدند. آن کشورها که موفق شدند اولین اجلاس اوپک را در الجزیره ترتیب دهند، خواهان قیمت ثابت و عادلانه برای کالا، یک برنامه بینالمللی غذا و کشاورزی، انتقال فناوری از شمال به جنوب و دموکراتیک کردن نظام اقتصادی بودند.
سیاست اتخاذی مفید و کارگر واقع شد و قیمت نفت خام را تا حدی بالا برد که قبل از آن تنها یک بار قیمت محصولات پالایش شده به آن حد بالا رسیده بود. با وجود این، توانایی اوپک برای بالا بردن قیمت نفت محدودیتهایی نیز دارد. افزایش قیمت نفت باعث کاهش مصرف میشود و در نتیجه درآمد خالص سازمان کاهش مییابد. علاوه بر آن، افزایش بی حد و حصر قیمت نفت میتواند زمینه ساز تلاش برای تغییر نظام مند در رفتار کشورها، از قبیل استفاده از انرژی جایگزین یا بقای انرژی بیش از پیش، گردد.
صدام حسین رئیس جمهور عراق از افزایش قیمت نفت اوپک حمایت کرد. افزایش قیمت نفت به عراق و دیگر کشورهای عضو اوپک کمک کرد سود بدهیهای خود را بپردازند. بالا رفتن قیمت نفت منجر به بروز جنگ خلیج فارس در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ شد. اما جدایی و دودستگی بین کشورهای عضو اوپک با جنگ ایران و عراق رقم خورد و حمله عراق به کویت باعث شد همبستگی بین آن کشورها به کمترین حد خود برسد. هراس و اضطراب قطع عرضه و تامین نفت که از این درگیریها ناشی شده بود، برطرف شد و قیمت نفت به شدت رو به کاهش نهاد.
پس از آنکه قیمت نفت تا حد ۱۰ دلار برای هر بشکه کاهش یافت، در سال ۱۹۸۸ یک سیاست مشترک و دسته جمعی با هدف رساندن تولیدات نفتی به وضعیت سابق آغاز شد که عدهای شروع این سیاست را به هوگو چاوز، ریس جمهور ونزوئلا نسبت میدهند. ونزوئلا در سال ۲۰۰۰ میزبان اولین اجلاس سران کشورهای عضو اوپک در ۲۵ سال اخیر بود. در آگوست ۲۰۰۴ اوپک اعلام کرد که اعضای این سازمان ظرفیت عرضه مازاد را ندارند. این اعلام به معنای آن بود که کارتل دیگر نفوذ و تأثیری بر قیمت نفت خام در بازارهای جهانی ندارد. اندونزی که تبدیل به یکی از واردکنندگان اصلی نفت شدهاست و دیگر قادر به تامین سهمیه رسمی و تعیین شده خود نیست، به تجدید نظر در مورد تدوام عضویت خود در این سازمان مشغول است.
در حالی که تاکنون طرفداران حفظ سطح تولید اوپک در درون این سازمان نزدیک به اکثریت بودند اما برخی از اعضای این سازمان از افزایش سطح تولید حمایت کردند. اکثریت اعضای اوپک با رد فشارهای فزاینده کشورهای غربی هر گونه افزایش تولید اوپک درحال حاضر را به صلاح ندانسته و خواهان حفظ تولید اوپک در سطح کنونی شدهاند. ونزوئلا، الجزایر و لیبی با هر گونه افزایش تولید مخالفت کردند، اما عربستان سعودی خواهان افزایش تولید اوپک به میزان ۵۰۰ هزار بشکه در روز شد.
در سال ۲۰۰۷ اوپک اعلام کرد که از روز ۱٫۱۱٫۲۰۰۷ تولید خود را به میزان ۵۰۰ هزار بشکه در روز افزایش خواهد داد. افزایش تولید نفت به دلیل مقابله با اثرات منفی قیمت ۷۷ دلاری نفت بر اقتصاد جهانی و کاهش ذخایر جهانی نفت اتخاذ شد و این ۵۰۰ هزار بشکه بر تولید واقعی کشورهای عضو اضافه شد. به این ترتیب تولید واقعی ده کشور غیر از عراق و آنگولا از روز ۱٫۱۱٫۲۰۰۷ به ۲/۲۷ میلیون بشکه در روز رسید. ولی علیرغم اعلام افزایش تولید اوپک بهای یک بشکه نفت خام برای اولین بار از مرز ۸۱ دلار عبور کرد.
همزمان با نشست شورای امنیت (گروه ۵+۱) برای بررسی وضعیت ایران، قیمت نفت در بازارهای آمریکا با افزایش دو و نیم درصدی به حدود ۸۴ دلار در هر بشکه رسید. در آستانه فصل سرما، بهای نفت در بازارهای جهانی به رکورد کم سابقه ۹۳ دلار برای هر بشکه رسید ور این در حالی است که قیمت این ماده خام در بازارهای خاور دور به بالای ۹۳ دلار رسید. بازارهای جهانی خود را برای افزایش بهای نفت به میزان صد دلار در هر بشکه آماده کردند.در آخرین روز سال ۲۰۰۷ میلادی قیمت هر بشکه نفت به بالای ۹۶ دلار آمریکا رسید، در حالیکه در آغاز سال ۲۰۰۷ میلادی قیمت هر بشکه نفت در حدود ۶۰ دلار آمریکا بود.
به این ترتیب قیمت نفت در سال ۲۰۰۷ با افزایشی ۵۸ درصدی، بیشترین افزایش قیمت را در یک دهه گذشته داشتهاست. تنشهای موجود در خاورمیانه، کاهش قدرت دلار آمریکا و کمبود گنجایش ظرفیت کاری پالایشگاهها از عوامل موثر در این افزایش قیمت بودهاست. افزایش قیمت نفت بر قدرت خرید مصرف کنندگان در بسیاری از کشورها تاثیر محسوسی داشته. قیمت محصولات نفتی با افزایش نسبتاً چشمگیری در سال ۲۰۰۸ میلادی مواجه شد. قیمت نفت در اوایل تابستان ۲۰۰۸ به رقم بی سابقه ۱۴۸ دلار رسید اما در اوج گرمای تابستان ۲۰۰۸ با آشکار شدن بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۹ در اقتصاد جهانی، قیمت نفت روند نزولی گرفت و به زیر ۴۰ دلار در هر بشکه سقوط کرد!
قیمت محصولات نفتی با افزایش نسبتاً چشمگیری در سال ۲۰۱۰ میلادی مواجه شد. قیمت نفت در اوایل سال ۲۰۱۱ مجددا به رقم ۱۲۰ دلار رسید.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#25
Posted: 11 Jun 2014 18:06
ایران / بحرین
بحرین در طول تاریخ، بیشتر زمانها، بخشی از خاک کشور ایران بوده است.در طول دویست سال گذشته، بحرین با دخالت انگلستان به تدریج از زیر نفوذ ایران خارج گردید و حکومت آن در اختیار اقلیت سنی آلخلیفه قرار گرفت. طی چهل سال گذشته و با دست برداشتن ایران از ادعای مالکیت بحرین، بخصوص پس از انقلاب اسلامی ایران، ترکیب جمعیتی عمدتا شیعه بحرین، از ایران اثرات زیادی پذیرفتهاست و ناآرامیهای زیادی را تجربه کرده است.
بحرین حدود هفتصد هزار نفر جمعیت دارد که ۸۰ درصد آنرا شیعیان تشکیل میدهند. این شیعیان عمدتا با ایرانیان بومی جزایر ایرانی خلیج فارس، هم نژاد و هم ریشهاند. مابقی جمعیت فعلی بحرین را سنیها تشکیل میدهند که خاندان آل خلیفه (که حکومت را در دست دارند) و اعراب عتوبی از آن جملهاند.
تاریخچه حاکمیت
گستره تحت حاکمیت ایران در زمان اشکانیان
تا پیش از دوران هخامنشی، اقوام کلدانی و فنیقی مدتی بر بحرین حکومت داشتند. از دوران سیادت ناوگان ایران بر آبهای خاورمیانه و مدیترانه و احداث اولین کانال سوئز در دوران هخامنشی، بحرین همواره یکی از استانهای داخلی ایران تلقی میشدهاست.
در دوران اشکانیان و ساسانیان نیز بحرین جزء خاک ایران بود. مدت بسیار کوتاهی در اواخر دوره اشکانیان، اعراب بر این جزیره حکومت کردند تا سرانجام توسط اردشیر بابکان شکست خورده و متواری شدند. حمله اعراب به بحرین مجددا با مرگ هرمز دوم در سال ۳۰۹ میلادی صورت گرفت. در سال ۳۲۶ میلادی شاپور دوم با حملهای رعدآسا، بحرین را به تصرف درآورد و در آن کشت و کشتار زیادی کرد. اعراب متجاوز توسط شاپور قتل عام شدند و از کتف اسرای آنان طناب گذرانیده شد و به همین سبب شاپور دوم را ذوالاکتاف لقب دادند. در عوض شاپور دوم به عمران و آبادی جزیره همت گماشت و شهرهایی در آن بنا نمود.
گستره تحت حاکمیت ایران در زمان ساسانیان
از این تاریخ تا ظهور اسلام، ترکیب جمعیتی بحرین نیز به نفع ایرانیان تغییر نمود. در تاریخ طبری به اخراج اعراب و جایگزینی آنان با ایرانیان اشاره شدهاست. در زمان ورود اسلام به این ناحیه، اغلب مردم بحرین مانند سایر ایرانیان زرتشتی و اقلیتی نیز یهودی و مسیحی بودهاند. اگرچه از این زمان، تا زمان شاهنشاهی سلاطین ایرانی آل بویه، حکومت بحرین در دست خلفای بنیامیه و عباسیان و مدتی نیز قرامطه (تحت فرمان فاطمیون مصر)بود، لیکن نفوذ معنوی و فرهنگی ایران، هیچگاه از این منطقه زدوده نشد و تجارت و صنعت بحرین همواره در دست ایرانیان بود. از طرفی ملاحان ایرانی بحرین، سیادت آبهای خلیج فارس و دریای عمان را در دست داشتند و رحمانیهای (معرب مغلوط رهنامه فارسی) بجامانده از دوران ساسانیان، که مسیرهای دریایی و عمق آبها را مشخص مینمود، همچنان پرکاربرد بود.
گستره تحت حاکمیت ایران در زمان تیموریان
در دوران آل بویه جنگ و خونریزی بین خوارج عرب و امرای ایرانی در این جزایر حکمفرما بود. بحرین در این دوران گاه در دست امرای ایرانی بود و گاه به دست متجاوزین عرب میافتاد. در دوران سلجوقیان و پس از آن نیز این جزایر همچنان در دست ایرانیان بود تا آنکه با حمله مغول، حکام جزیره هرمز (که باز از ایرانیان بودند) بحرین را مسخر ساختند. در دوره اتابکان فارس و همچنین آل مظفر و تیموریان، بحرین نیز به عنوان بخش جدا نشدنی ایران محسوب میشد. تا آنکه سرانجام در اوایل قرن دهم هجری قمری بحرین با توپهای پرتغالی اشغال شد.
اشغال بحرین توسط نیروهای پرتغالی در حدود یکصد سال به طول انجامید. در سال ۱۰۱۰، بحرین به دست امرای شاه عباس صفوی آزاد شد. در اواخر عهد صفوی مدتی انگلیسیها و هلندیها ادعای حاکمیت بر بحرین را نمودند. لیکن به دست نادر شاه افشار شکست سختی خوردند. در دوره کریمخان زند به بعد نیز حکام بحرین اسماً و رسماً تابع حکومت ایران بودند و در اختلافات داخلی میان آلخلیفه، جاسمیها و عتوبیها، هریک خود را نماینده بلامنازع شاه ایران میشناختند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#26
Posted: 11 Jun 2014 18:10
قطعنامه ۲۷۸ شورای امنیت سازمان ملل
بحرین از ایران جدا شد
در روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ جزیره بحرین، استان چهاردهم ایران در پی جدایی از سرزمین مادری، اعلام استقلال کرد.
جداییخواهی در بحرین زمانی پدیدار شد که این منطقه از ۱۸۹۲ میلادی تحت سلطه کامل بریتانیا درآمد. پیش از این بریتانیا از طریق انعقاد قراردادهای گوناگون کوشیده بود تا این سرزمین را تحت حاکمیت خود درآورد. نخستین قیام عمومی بحرین در مارس ۱۸۹۵ در مخالفت با شیخ عیسی بن علی نخستین حاکم از سلسله آلخلیفه شکل گرفت. این قیام با دخالت سرهنگ آرنولد ویلسون، نماینده دولت بریتانیا در خلیج فارس سرکوب شد و بازداشت و تبعید ناراضیان به «زباره» در شمال شبه جزیره قطر را در پی داشت و درگیریهای شدیدی را میان قطر و بحرین بوجود آورد. این موضوع باعث شد قطر با انعقاد قراردادی خود را تحتالحمایه بریتانیا کند. این رویداد نقطه آغاز بیش از یک قرن کشمکش سیاسی و نظامی میان بحرین و قطر بود.
در سالهای بعد به تدریج افکار عمومی در بحرین به ایران متمایل شد. انقراض سلسله قاجار در ایران و طرح ادعاهای ارضی پهلوی اول این تمایل را در میان مردم بحرین افزایش داد و از جانب دیگر بر حساسیت انگلیسیها در منطقه افزود و آنان را به تحکیم پایههای نفوذ و سلطه خود در بحرین سوق داد. این رخداد باعث شد انگلیسیها در ۱۹۲۳ میلادی شیخ عیسی بن علی را برکنار و یکی از کارگزاران خود چارلز بلگریو را در ۱۹۲۶ به عنوان مشاور امیر بحرین روانه این سرزمین کنند. اقدامات این مشاور که تصمیمگیرنده اصلی در بحرین بود افزایش نفرت عمومی نسبت به سیاستهای استعماری بریتانیا در منطقه را در پی داشت، اعتراضات مردمی آغاز شد و بلگریو در مواجهه با اولین اعتراضآمیز بحرینیها از این سرزمین خارج شد.
در دوران بعد از جنگ جهانی دوم، با گسترش تظاهرات، مخالفتهای مردمی به جنبش عمومی ضداستعماری تبدیل شد. بریتانیا میدانست که کاهش کنترل بر بحرین، به از دست رفتن سراسر خلیج فارس خواهد انجامید؛ میخواست به هر بهایی قیام مردم بحرین را سرکوب کند و در این راه دامن زدن به اختلافات مذهبی را پیشه کرد. میان شیعه و سنی تفرقه ایجاد کرد و زمینههای برخورد این دو را بوجود آورد. بدین ترتیب در دهه ۵۰ میلادی بحرین چند بار تا آستانه جنگهای خونین داخلی پیش رفت.
از طرفی جنگ کانال سوئز و هجوم نظامیان انگلیسی به مصر، سبب افزایش تنفر اعراب خلیج فارس و به ویژه مردم بحرین نسبت به انگلیس و همچنین ترویج احساسات ناسیونالیستی عربی در این کشور شد، اما این احساسات غالباً توسط پلیس غیربومی بحرین سرکوب میشد.
از اواسط قرن بیستم ادعاهای تاریخی ایران در مورد حاکمیت بر بحرین جدی شد. مجلس شورای ملی در آبان ۱۳۳۶ لایحهای را تصویب کرد که به موجب آن بحرین استان چهاردهم ایران اعلام شد و دو کرسی خالی برای نمایندگان «استان چهاردهم» در نظر گرفته شد. این اقدام و تهدید ایران در مورد تحریم هر سازمان و مجمع بینالمللی که بحرین را به رسمیت بشناسد، موضوع را پیچیده کرد. اما فشار بریتانیا به شاه به دست کشیدن ایران از ادعاهای ارضیاش نسبت به بحرین انجامید.
در ۱۳۴۷ شاه طی دیدارش از هند گفت: «اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهیم شد و هر کاری که بتواند اراده مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود، نشان دهد خوب است.» شاه استقلال بحرین را منوط به نظر مردم بحرین کرد و این عمل در تاریخ ایران سابقه نداشت. همان زمان اسدالله علم نیز به سفیر انگلیس در مورد این راه حل اعتراض میکند. او در کتاب خاطراتش در روز ۲۱ مرداد ۱۳۴۸ خود آورده است: «به سفیر انگلیس گفتم ما هیچگاه نمیتوانیم چنین پیشنهادی را تصویب و در برابر ملت ایران توجیه کنیم.»
ایران سعی داشت تا سرنوشت بحرین در یک همهپرسی تعیین شود، در حالی که دولتهای بحرین و بریتانیا با آن مخالفت کردند. در نتیجه ایران و بریتانیا توافق کردند تا به جای برگزاری همهپرسی، از سازمان ملل متحد خواسته شود سرنوشت سیاسی این سرزمین را از طریق یک نظرسنجی از میان گروهها و طبقات مختلف تعیین کند. حکومت بحرین که تحت نفوذ بریتانیا بود برای تأثیرگذاری بر نتیجه نظرخواهی مصمم شد تا ساختار جمعیتی این سرزمین را با اکثریت دادن به عربها دگرگون کند. در این راستا هزاران فلسطینی و نیروی کار عرب از کشورهای منطقه به بحرین هجوم آوردند.
جالب اینکه شاه نیز متوجه خطر نظرخواهی در مورد استقلال بحرین شد و به علم گفت: «به سفیر تکرار کن که اگر من پیشنهادش را بپذیرم مرتکب خودکشی شدهام. اگر این خودکشی در راه حفظ منافع ملت ایران بود، چندان اهمیتی به آن نمیدادم ولی به عقیده من این طرح خیانت به منافع ملی است، بدین جهت نمیتوانم آن را بپذیرم.»
با این حال نظرخواهی از روز ۱۰ فروردین ۱۳۴۹ آغاز شد و ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی، دیپلمات ایتالیایی و مدیر دفتر سازمان ملل در ژنو از سوی اوتانت، دبیرکل وقت سازمان ملل مأمور انجام این کار شد. وی پس از پایان مأموریت دو هفتهای خود در بحرین گزارش برداشتهای خود از صحبت با مردم و گروههای بحرین را که به ادعای وی از علاقه آنان به استقلال حکایت میکرد تسلیم دبیرکل نمود.
با اعطای این گزارش، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۷۸ خود را در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ صادر کرد که در آن خواسته مردم بحرین مورد تایید قرار گرفته بود. این قطعنامه به دولتهای ایران و بریتانیا ابلاغ شد. آن دوره در فضای سیاسی ایران موافقان و مخالفانی دراین باره وجود داشت؛ البته مخالفین جدایی بحرین در بین سیاسیون بسیار اندک و بیشتر محدود به اعضای حزب پانایرانیست بود. فراکسیون پارلمانی این حزب که در دوره بیست و دوم مجلس شورای ملی دارای ۵ نماینده بود با محوریت محسن پزشکپور رهبر این تشکل پس از طرح قصد دولت برای موافقت با جدایی بحرین، دولت امیرعباس هویدا را به استیضاح کشاند.
در سال ۱۳۴۹ دولت هویدا گزارشی را مبنی بر جدایی مجموعه جزایر بحرین از ایران به مجلس شورای ملی آورد که مورد مخالفت شدید پانایرانیستها قرار گرفت. از آن جمله پزشکپور بود که در مخالفت با این گزارش، سخنرانی مشهوری ایراد کرد و با «خیانت» نامیدن تصمیم دولت هویدا، وی را به چالش کشید. هرچند این نطق و گریه پزشکپور هنگام ایراد آن همان زمان سر و صدای بسیاری به پا کرد اما بعدها ناصر انقطاع در کتاب «پنجاه سال تاریخ با پانایرانیستها» مدعی شد این مخالفتها صوری و نمایشی و از سوی دولت دیکته شده بود.
به هر ترتیب چه مخالفتها با طرح جدایی بحرین صوری بود و چه از روی دلسوزی، به جایی نرسید و در بهار سال ۱۳۵۰ شمسی تهران و منامه مرزهای دریایی میان خود را تعیین و تصویب کردند و روابط دوجانبه را در همه زمینهها آغاز نمودند. اینچنین بود که جزیره بحرین در روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ رسما استقلال خود را از سرزمین مادری اعلام کرد و ایران نخستین کشوری بود که یک ساعت پس از اعلام استقلال، آن کشور را به رسمیت شناخت. در ۲۵ آذر ۱۳۵۰ بحرین رسماً عضو سازمان ملل متحد شد و به عنوان یکصد و بیست و نهمین عضو آن درآمد. از آن پس تاریخ ۱۶ دسامبر برابر با ۲۵ آذر به عنوان روز ملی بحرین شناخته میشود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#27
Posted: 11 Jun 2014 21:16
جنگ ایران و عراق پیش درآمد قطعنامه شماره ۵۹۸ شورای امنیت
جنگ عراق با ایران که در ایران با نامهای «دفاع مقدس»، «جنگ تحمیلی»، و «جنگ هشتساله»، و نزد اعراب با نامهای «قادسیه صدام» و «جنگ اول خلیج» (به عربی: قادسیّة صدّام، حرب الخلیج الأولی) شناخته میشود، طولانیترین نبرد کلاسیک در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود.
زمان : ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ برابر با ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (میلادی) تا ۲۰ اوت ۱۹۸۸ (میلادی)
مکان : شهرها و استانهای مرزی و شهرهای مهم دو کشور ایران و عراق و خلیج فارس
نتیجه : آتشبس با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی دو طرف
علت جنگ : دعاوی اراضی و تجاوز عراق به خاک ایران
در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهریور ۱۳۵۹) درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. پیش از آغاز جنگ روابط دو کشور به شدت تیره شده بود که خصومت شخصی صدام حسین و روحالله خمینی رهبران دو کشور و مهمتر از آن جاهطلبیهای سیاسی، و اختلافات مرزی و ایدئولوژیکی دو کشور دلایل اصلی آن بودند. این جنگ در نهایت پس از حدود ۸ سال در مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و ۱۱۹۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.
مبادلهٔ اسیران جنگی بین دو کشور از سال ۱۳۶۹ آغاز شد. ایران آخرین گروه از اسرای جنگی عراقی را در سال ۱۳۸۱ به عراق تحویل داد.
در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگافزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. ولی ادعای استفاده ایران از سلاحهای شیمیایی ثابت نشدهاست. همچنین دو طرف در مقاطعی اقدام به بمباران و موشکباران شهرها و اهداف غیرنظامی نمودند که در این مورد نیز عراق همواره پیشقدم بود. درگیریها برای مدتی در اواخر جنگ به خلیج فارس کشیده شد و طی آن تعداد زیادی سکوی نفتی و کشتیهای تجاری و نفتکش با پرچم کشورهای گوناگون آسیب دیدند.
ایالات متحده آمریکا در اواخر جنگ به شکل مستقیم وارد درگیری با ایران شد. از سوی دیگر کشورهای سوریه، کره شمالی و لیبی نیز از ایران حمایت تسلیحاتی و تکنولوژیکی کردند.
از بعد نظامی عراق با استفاده از عنصر غافلگیری در ابتدای جنگ موفق شد بخشهایی از خاک ایران از جمله شهر خرمشهر را اشغال نماید. ایران در سالهای دوم و سوم جنگ موفق شد بیشتر مناطق اشغالی از جمله خرمشهر را آزاد نموده و در سال چهارم و پنجم جنگ نقاط مهمی همچون شبه جزیره فاو در جنوب و نیز ارتفاعات مشرف به سلیمانیه در شرق کشور عراق را تصرف کند.
شوروی یکی از دو ابرقدرت آن دوران از سال ۱۹۸۰ تامین نظامی هر دو کشور را متوقف کرده بود اما از سال ۱۹۸۲ به منبع اصلی عراق برای خرید سلاحهای پیشرفته تبدیل شد. آمریکا نیز در سال ۱۹۸۵ در جریان مذاکراتی پنهانی اقدام به فروش سلاح به ایران کرد. ایران که از سال ۱۹۸۴ جنگ را به داخل خاک عراق کشانده بود، در فوریه ۱۹۸۶ موفق به تصرف فاو یکی از مهمترین بنادر صدور نفت عراق شد. در ۸ ژانویه ۱۹۸۷ ایران عملیات عظیمی به نام کربلای ۵ را برای تصرف بصره دومین شهر بزرگ عراق به انجام رساند که در جریان آن ۶۵ هزار سرباز ایرانی و ۲۰ هزار عراقی کشته شدند. ایران در ۲۶ فوریه این عملیات را متوقف کرد و در شرایطی که بنبست نظامی در جبهه جنوبی جنگ کامل شده بود جنگ نفتکشها با حملات دو طرف به سوی کشتیهای غیرنظامی در خلیج فارس به اوج خود رسید. کشتیهای کویتی یکی از اهداف مورد علاقه ایرانیها بودند. حملات نیروهای ایران به نفتکشهای شوروی و آمریکا که در خدمت دولت کویت بودند و حمله غافلگیرانه یک جنگنده عراقی به کشتی جنگی آمریکایی که به آسیب شدید ناوچه یواساس استارک و مرگ ۳۷ سرباز آمریکایی انجامید، کشتیرانی بینالمللی را در معرض خطر قرار داده و زمینه مداخله بیشتر هر دو ابرقدرت را فراهم کرد به طوریکه هر دو از قطعنامههای شورای امنیت که از دو طرف درخواست آتشبس داشت، حمایت میکردند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در کل ۸ قطعنامه در این خصوص صادر نمود که همگی به جز قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران رد شد. دو کشور در طول جنگ آسیبهای فراوان اقتصادی را متحمل شدند و بیش از یک میلیون نفر در این جنگ کشته یا مجروح شدند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#28
Posted: 11 Jun 2014 21:20
زمینهها و دلایل آغاز جنگ
معاهده ۱۹۷۵ الجزایر، اشغال سفارت ایران در لندن و قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت
از زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی، عراقیها رویای رهبری جهان عرب را در سر میپروراندند. از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت. این موضوع به عراق کمک میکرد تا خلاء ناشی از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبری اعراب را پر کنند. زیرا مصر پس از پیمان کمپ دیوید نفوذ خود در میان اعراب را از دست داده بود.
در جریان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از اتحادیه عرب خواست تا آنان نیز چنین کنند. درخواستی که از سوی اتحادیه عرب رد شد. عراق همچنین اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این سازمان نادیده گرفته شد. عراقیها که از همه جا سرخورده شدند، دست به اخراج ۷۰۰۰۰ ایرانی ساکن عراق زدند. در سال ۱۹۷۴ تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی پراکنده کمکم به جنگی تمام عیار تبدیل شد. تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور شد. نتیجه گزارش این نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت شد که در آن طرفین ملزم به حل اختلاف مرزی میان خود شدند.
در جریان پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران بهطور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع اختلافات مرزی آبی در اروند رود بر اساس خط تالوگ، دست از حمایت از کردهای عراق بردارد. این نقش را بعدها اسرائیل به تنهایی در برابر کردها برعهده گرفت.بنابراین عراق که در طول سالهای بعد سیاستهای ضدغرب و ضدصهیونیستی را تبلیغ میکرد،در سال ۱۹۸۰ و پس از سقوط شاه، سیاست ایرانی ستیزی را در دستور کار عراقیها قرار داد. صدام متوجه خلاء ناشی از سقوط شاه ایران به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود و تلاش داشت تا نقشی که پیش از آن محمدرضا پهلوی ایفا میکرد را برعهده گیرد او برای اینکار نیاز به مرز آبی کافی و تسلط بر خلیج فارس داشت. عراق از زمان عبدالکریم قاسم، خوزستان را بخشی از عراق میدانست که توسط حکومت عثمانی به ایران تقدیم شده بود و به همین دلیل از تجزیه طلبان خوزستان حمایت میکرد. حمایتی که با قرارداد الجزایر برای مدتی متوقف شده بود. ولی تحرکات تحریک آمیزی چون نمایش نقشه منطقه که در آن خوزستان «عربستان» نامیده شده و بخشی از خاک عراق بود از تلویزیون بصره ادامه داشت.به گفته جیمز بیل، دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را به طور کلی میتوان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. تحقق این هدف برای مصر و عربستان سعودی و سایر شیخ نشینهای منطقه چندان ناخوشایند نبود. سفیر عراق در لبنان در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ در مصاحبه با روزنامه النهار بیروت گفت:
عراق خواهان تجدیدنظر در پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر بود که بر اساس آن خط تالوگ اروندرود، مرز رسمی میان ایران و عراق است
بهبود شرایط با ایران منوط به تحقق ۳ شرط اصلی است: ۱-تجدیدنظر در پیمان نامه۱۹۷۵ الجزایر درباره اروند رود ۲-اعطای خودمختاری به عشایر کرد و بلوچ و عرب ۳-خروج نیروهای نظامی ایران از جزایر سهگانه ایرانی مورد مناقشه و سراسر خلیج فارس
صدام حسین مدعی بود که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد مرزی ۱۹۷۵ در زمان شاه، خود را مغبون میدیده. به نظر میرسد که باور عمومی در میان مقامات عراق این بود که پس از انقلاب، ایران دچار ضعف شده و برای عراق فرصت مناسبی فراهم آورده تا توازن قبلی قوا در خلیج فارس را با یک حمله نظامی برهم زده و همزمان راهحل جدیدی برای مشکلات عراق با شیعیان جنوب و کردهای شمال این کشور جلوی پای آنان بگذارد.از سوی دیگر تنها دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر دیدار کردند. باور بنی صدر این بود که برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد
پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عراق برخی ناآرامیهای سیاسی را زیر سر سید محمد باقر صدر و با حمایت و تشویق ایران میدانست. صدام حسین، از وجود یک همسایه انقلابی شیعه در مرزهای شرقی خود احساس خوبی نداشت. رهبران ایران نیز رسماً اعلام میکردند که به سیاست صدور انقلاب ایران به سایر کشورها میاندیشیدند. روحالله خمینی معتقد به صدور انقلاب اسلامی به دیگر ملل بود و در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن ۱۳۵۸) اظهار داشت:
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم
عراق مدعی بود که وارد یک جنگ دفاعی شده و از حق مشروع خود برای دفاع از حاکمیت و تمامیت ارضی و بازپسگیری اراضی خود با توسل به زور استفاده میکند. آنها معتقد بودند که حکومت ایران تمام راههای حل مسالمتآمیز اختلافات دو کشور را مسدود کردهاست. پیش از آغاز یورش بارها ایران را به اقدامات تجاوزگرانه نسبت به عراق و دخالت در امور داخلی خود از جمله حمایت از حزب غیرقانونی الدعوه میکردند. رهبران ایران هم در بخش عربی رادیو دولتی این کشور به بدگویی شدید از حکومت بعث عراق پرداخته و آن را یک حکومت ضد اسلامی و دستنشانده قدرتهای امپریالیستی معرفی میکردند. حکومت عراق نیز متهم میشد که به اقدامات تجاوزگرانه از جمله حمایت علنی از شورشیان جداییخواه در خوزستان و قول کمک به آنها برای آزادی «عربستان»، نامی که حکومت عراق بر این استان نهاده بود، میپردازد و دریادار احمد مدنی استاندار وقت خوزستان گفته بود که عراق برای شورشیان سلاح ارسال میکند. در چندین مورد حتی نیروهای عراق حملاتی را به شهرهای مرزی ایران ترتیب دادند که یکی از آنها یورش به شهری در کردستان ایران در ژوئن ۱۹۷۹ و دیگری به شهر صالحآباد در جنوب بود که چندین کشته به جا گذاشت. در نیمه اول سال ۱۹۸۰ (زمستان ۵۸ و بهار ۵۹) چندین درگیری مرزی دیگر هم بین دو کشور رخ داد.
با این وجود یکسال پیش از جنگ، آمریکا دولت مهدی بازرگان را از احتمال بروز جنگ باخبر کرده بود. مقامات آمریکایی گزارش دادند:
مانورهایی با حضور مشترک یگانهایی مختلف و تمرینهایی برای گسیل و حرکت سریع یگانهایی بزرگ در مسیر شطالعرب (اروند رود) رودی که مشخصکننده جنوبیترین بخش مرز میان عراق و ایران است، در جریان است. عراق همچنین مقادیر عظیمی ابزارآلات و تمهیدات جنگی را در این منطقه دارد جاساز میکند، این ابزارآلات و تمهیدات را پنهان و استتار میکند، و مشغول اجرای طرحهای مهندسی نظامیای است که حمله به ایران را برایش تسهیل خواهند کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#29
Posted: 12 Jun 2014 11:36
اختلافات مرزی
مهمترین اختلاف مرزی دو کشور یک اختلاف کهنه بر سر وضعیت شط العرب بود. قسمت انتهایی شط العرب یا اروند رود مرز دو کشور را تشکیل میدهد. دولت عراق معتقد بود که مرز دو کشور بایستی بر اساس مفاد قرارداد قسطنطنیه ۱۹۱۳ تعیین شود اما ایران مرز دو کشور را خط تالوگ یعنی عمیقترین قسمت رودخانه میدانست. دو کشور یک بار در سال ۱۹۳۴ اختلاف خود را به جامعه ملل ارجاع دادند اما توافقی حاصل نشد. در سال ۱۹۳۷ نخستین معاهده مرزی دو کشور به امضا رسید. بر اساس این قرارداد مرز دو کشور در امتداد ساحل شرقی رودخانه بود اما یک قسمت لنگرگاهی چهار مایلی در کنار آبادان به ایران اختصاص داده شده و در این قسمت خط تالوگ مرز دو کشور را مشخص میکرد. عراق معتقد بود ایران از شرایط داخلی سیاسی نابسامان این کشور در آن زمان برای بهبود وضعیت خود در مذاکرات سود جسته است. ایران هم از این قرارداد ناراضی بود و در دهه ۱۹۶۰ آن را فسخ کرده و خواستار مذاکرات برای تعیین خط مرزی جدید شد و همزمان با حمایت از شورشیان کرد در شمال عراق این کشور را تحت فشار گذاشت. نهایتاً در سال ۱۹۷۵ در قرارداد الجزایر عراق خواستههای ایران در زمینه شط العرب را پذیرفت و خط تالوگ برای نخستین بار مرز رسمی دو کشور در این رودخانه شد و ایران هم در ازای آن تعهد کرد که به حمایت از شورشیان کرد پایان دهد. اما پنج سال بعد و پنج روز پیش از آغاز جنگ صدام حسین این قرارداد را فسخ کرده و مدعی شد این پیمان به دلیل عدم رعایت مفاد آن از سوی ایران اعتبار خود را از دست داده است.
قوای طرفین
در طول سالهای جنگ قدرت نظامی ایران از نظر تجهیزات کاهش و قدرت نظامی عراق افزایش یافت. پیش از آغاز جنگ (سال ۱۹۸۰) ارتش عراق دارای ۴۴۳۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران ۳۹۰۰۰۰ ارتشی داشت. عراق ۲۷۵۰ تانک و ایران ۱۷۳۵ تانک داشت. عراق ۳۳۹ هواپیمای نظامی و ایران ۴۴۷ هواپیما داشتند، هشت سال بعد و در پایان جنگ (سال ۱۹۸۸) عراق دارای ۱۰۰۰۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران تنها ۶۰۰۰۰۰ نفر دراختیار داشت. عراق ۴۰۰۰ تانک در مقابل ۱۰۰۰ تانک ایران داشت. عراق ۶۰۰ هواپیما و ایران تنها ۵۰ هواپیمای جنگنده قابل پرواز داشت. با این تعداد هواپیمای جنگنده از انواع میگ-۲۹، سوخو-۲۴ و داسو میراژ اف۱، نیروی هوایی عراق در پایان جنگ به ششمین نیروی هوایی عظیم جهان تبدیل شده بود.
نیروهای ایران
بخشی از نظامیان ایران را نوجوانان بسیجی داوطلب تشکیل میدادند
در طول دهه هفتاد میلادی، ایران یکی از بزرگترین واردکنندگان تجهیزات نظامی بود. بخش عمدهای از این تجهیزات پیشرفته همچون هواپیماهای اف-۱۴، تجهیزات الکترونیکی و موشکهای فونیکس از ایالات متحده وارد میشد. آلمان غربی در ساخت بزرگترین زرادخانه اصفهان مشارکت داشت و انگلستان به ایران اسلحه میفروخت. برخی تجهیزات پدافند هوایی و ترابری نظامی ایران نیز از شوروی تامین میشد. این روند با وقوع انقلاب ایران متوقف شد و نیروهای نظامی ایران را در موقعیت دشواری قرار داد. ایران برای دور زدن این تحریم تسلیحاتی روشهای زیر را به کار گرفت.
تلاش برای خرید قطعات یدکی مورد نیاز از هر منبع ممکن (مانند اروپای غربی، کره جنوبی، تایوان و حتی اسرائیل (در ماجرای ایران کنترا) که این قطعات را داشتند و یا آن را تحت لیسانس آمریکا تولید میکردند. ایران ناچار بود این قطعات را با قیمت گران و از بازار آزاد تهیه کند.
خرید لوازمی که خارج از حوزه تحریم تسلیحاتی بودند و تبدیل آن به تجهیزاتی که کاربرد نظامی داشتند. برای نمونه میتوان به هواپیماهای سوئیسی، بالگردهای هلندی، کامیونهای آلمانی، مهمات ساخت چک اسلواکی، زرهپوشهای مجارستان، زرهپوشها و مهمات لهستان و خودروهای رومانیایی خریداری شده توسط ایران اشاره کرد.
یکی از مشکلات ایران در ابتدای جنگ، مسئله فرماندهان ارتش این کشور بود. از دید حکومت انقلابی ایران و از میان فرماندهان نظامی زمان پهلوی، تنها تعداد معدودی که در زمان دولت ملی محمد مصدق از فرماندهان بودند و یا کسانی که مخالف حکومت شاه بودند مناسب پستهای فرماندهی نظامی بودند.] چهل هزار مستشار آمریکایی که به عنوان آموزش با ارتش ایران همکاری میکردند با وقوع انقلاب از کشور اخراج شده بودند، تعداد زیادی از فرماندهان نظامی فرار کرده، بازنشسته شده و یا برکنار شده بودند، نظام سربازگیری ناکارا شده بود و بخشی از نیروهای نظامی کشور درگیر ناآرامیهای داخلی (مانند گنبد کاووس) شده بودند.
در فاصله میان بهمن ۱۳۵۷ تا مهر ۱۳۶۱، دهها تیمسار و افسر ارشد نظامی تعویض، کشته و یا برکنار شدند. ولیالله قرنی در تهران ترور شد. ولیالله فلاحی در یک سانحه سقوط هواپیما به شهادت رسید. سپهبد سعید مهدیون به جرم شرکت در کودتای نوژه اعدام و سرلشکر باقری نیز زندانی شد. سرهنگ فکوری که پنجمین فرمانده نیروی هوایی ایران به هنگام شروع جنگ بود همراه با سرتیپ فلاحی کشته شد. دریادار مدنی که استعفا داد و از کشور خارج شد و بالاخره دریادار بهرام افضلی که چهارمین فرمانده نیروی دریایی ایران به هنگام شروع جنگ بود و به جرم عضویت در حزب توده ایران در اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر شد و به اتهام جاسوسی به همراه ۹ نفر دیگر از افسران بلندپایه ارتش در اسفند سال ۱۳۶۲ تیرباران شد نمونههایی از فرماندهان نظامی تعویض شده بودند.
در این بین سپاه پاسداران نیز نیرویی تازهتاسیس متشکل از جوانان بود که امکانات و توانایی لازم برای جنگ را نداشت. فرماندهان رده بالای سپاه را غالباً جوانان کم تجربه تشکیل میدادند که از اصول کلاسیک رزم بی اطلاع بودند. برای نمونه محسن رضایی زمانی که در سال ۱۳۶۰ به فرماندهی کل سپاه منصوب شد، تنها ۲۷ سال سن داشت و تحصیلات او نیز دیپلم دبیرستان بود.
در سال ۱۹۸۲، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق با پشتیبانی ایران در این کشور تأسیس شد و ایران شورشیان عراقی را برای مبارزه علیه کشور خود در این مجلس بسیج کرد. سپاه بدر که توسط سید محمدباقر حکیم تأسیس شد شاخه نظامی مخالفین عراقی شد. حزب الدعوه که در ایران حضور داشت و مورد حمایت دولت ایران بود علیه عراق فعالیت میکرد و دست به ترور طارق عزیز معاون وقت نخست وزیر این کشور زد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#30
Posted: 12 Jun 2014 11:40
آغاز رسمی جنگ، حمله و پیشروی عراق
عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) حمله به ایران را آغاز کرد. نیروهای عراقی بهگونهای برنامهریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را اشغال کنند.
در نخستین پیشروی ارتش عراق به خاک ایران حدود سی هزارکیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال نیروهای متجاوز درآمد. طی دو روز نخست حمله، نیروهای عراقی به هیچ یگان نظامی ایرانی که در حد تیپ باشد، برنخوردند. در واقع آنزمان ایران فقط دو لشکر از نیروهای مسلح و دو لشکر موتوریزه پیادهنظام در غرب کشور داشت که آنها هم همگی از مرزها فاصله گرفته بودند. در این روزها، واحدهای گوناگون نیروی زمینی ایران به دلیل از هم پاشیدگی با تأخیر توانستند خود را به جبهه جنوب برسانند. نیروی زمینی ارتش توان مقابله پایاپای را با عراق نداشت. در همین زمان قاسمعلی ظهیرنژاد نظریه دادن زمین در مقابل گرفتن زمان را مطرح کرد که با مخالفت اکثر فرماندهان ارتش روبرو شد.
نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبهه شمالی حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به مناطق کوهستانی متوقف شدند. این حملات برای پشتیبانی از حمله اصلی در خوزستان انجام شد. صدام تصور میکرد که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی از آنان عرب یا عربزبان بودند قرار خواهد گرفت .
هدف اولیه بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس از آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود. عراق کسب این هدف را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی میکرد. ولی سه ستون زرهی عراقی که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف داشتند، سازماندهی نشده بودند و از هر آموزش نظامی پیش از جنگ محروم بودند. ولی در عوض انگیزه بسیار زیادی برای جنگیدن داشتند. این نیروها موفق شدند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را بگیرند و عراق در همان مرحله اول جنگ، در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند و درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد. تصرف خرمشهر برای عراق به ۱۵ روز زمان و۵۰۰۰ کشته نیاز داشت و پس از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی در این شهر بود. شهری که مدتها به افتخار این نبرد، خونینشهر نامیده میشد.
پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان شهر آبادان را بهطور کامل محاصره کند. عراقیها که بر حمایت عربهای خوزستان از ارتش خود، دستکم در شمال خوزستان حساب کردهبودند، بازهم ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم ماند و ارتش عراق شانس غافلگیری را بهخاطر مقاومت یک گروه کوچک مردمی از دست داد.[۵۶] نقشه اولیه صدام، یک پیروزی سریع در حداکثر چند هفته بود. صدام و حتی بسیاری از تحلیلگران غربی هرگز پیشبینی شکست عراق در دستیابی به این اهداف و آغاز یک جنگ فرسایشی طولانی را نمیکردند.
به گفته مقامات سابق ارشد عراق وظیفه اصلی ارتش عراق در یورش اولیه خود این بود که توپخانه ایران را از مرزهای عراق دور کرده تا قادر به بمباران شهرهای عراقی، به ویژه بصره، نباشند. این کار بایستی در طول سه تا هفت روز انجام میشد و سپس بغداد برای مذاکره با تهران وارد عمل میشد. این طرح بر اساس استراتژی جنگی استاندارد عربی آن دوران تهیه شد که بر یورش سنگین نخست و سپس مذاکره بر اساس «وضعیت جدید» تأکید داشت. بنابراین نیروهای عراقی در خاک ایران نمیبایست بیش از ۴۰ کیلومتر پیشروی کنند و هیچ برنامهای برای حفظ خاک ایران در مدتی طولانی وجود نداشت. اما در عمل این ایده بیثمر بود چراکه ایرانیها حاضر به مذاکره نبودند، آنهم در شرایطی که نیروهای عراقی تا آن حد در خاک ایران پیشروی کرده بودند. ضمن اینکه روحانیت حاکم بر ایران علاقهمند به گسترش جنگ و استفاده از آن برای دستیابی به مقاصد خود بود. حمله عراق نه تنها باعث فروپاشی حکومت ایران از درون نشد بلکه درست برعکس به آن فرصت داد تا خود را در قدرت تثبیت کند. ارتش عراق هرچند به خوبی مجهز شده بود اما آمادگی کاملی برای جنگ نداشت و البته ایرانیها از این نظر در وضعیت نامناسبتری قرار داشتند. مهمترین بخش ارتش عراق به طور غیرمنتظرهای خوب جنگید: حملات تانکهای عراقی در دشتهای میان شهرهای ایران بارها ایرانیان را غافلگیر کرده و صدمات سختی را به واحدهای پراکنده ایرانی در طول خط مقدم وسیع نبرد وارد کرد. هرچند بسیاری از تحلیلگران شیوه عملیاتی عراق را بر گرفته از سبک شوروی توصیف میکنند اما آنها در واقع بسیار بیشتر تحت تاثیر نظریات جنگی بریتانیایی قرار داشتند هرچند ارتش عراق تقریباً به طور کامل با تانکها، نفربرها، و توپخانه روسی تجهیز شده بود.
در جریان حمله جسورانه عراق به شرق کارون در اواخر مهرماه که مدافعین ایرانی را غافلگیر کرده و به آشوب کشانده بود، نیروی هوایی و هوانیروز ایران با وجود مشکلات اطلاعاتی برای هدفگیری رخنههایی در مواضع عراقی پدید آورده و بسیاری از خودروهای عراقی را نابود کردند. در این حمله بخشهایی از سپاه پنجم مکانیزه و سپاه ششم زرهی عراق با ایجاد سرپل کوچکی در بخش شرقی رود در نزدیکی دارخوین نیروهای ایرانی را غافلگیر و مسیرهای تدارکاتی ایران را در معرض تهدید قرار دادند. آنها از این نقطه میتوانستند به سمت شمال و شرق پیشروی کرده و دزفول را به محاصره درآورند. در اواخر مهر نیز یک اسکادران اف-۱۴ برتری هوایی را بر فراز میدان جنگ در خوزستان تأمین کرده و با سرنگون کردن حدود ۱۲ جنگنده عراقی تنها در دو روز به نیروهای ایرانی اجازه داد تا پدافند هوایی عراق در منطقه را که شامل چندین پایگاه سام-۶ میشد پاکسازی کرده و شبکه تدارکاتی عراق را منهدم کنند.
در میان واحدهای نیروی زمینی ارتش ایران در هفته اول حمله عراق به ایران، تنها سرهنگ هوشنگ عطاریان در جبهه غرب کشور بود که با اتخاذ تاکتیک عملیاتی ضد حمله در روز هشتم از شروع جنگ توانست ارتش عراق را از خاک ایران بیرون نمایند، در گزارش جنگی جمهوری اسلامی در آن ایام آمدهاست:
بعد از ظهر امروز هوشنگ عطاریان فرمانده نیروی زمینی ارتش در جبهه غرب کشور، قصر شیرین را باز پس ستاند و در جبهه غرب کشور ۸۰ تانک عراقی را نابود کردند و نیروهای ما رادیو و تلویزیون را باز پس گرفتند
دو سال بعد، سرهنگ هوشنگ عطاریان به علت تودهای بودن دستگیر و به اتهام: عامل نفوذی عراق، تیرباران شد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند