ارسالها: 2554
#191
Posted: 14 Mar 2013 00:52
دلاوريهاي عباس(عليه السلام)
عصر عاشورا فرا رسيده بود. همه ياران، مردان، برادران، و فرزندان عباس در راه بقاي اسلام و قطب دايره آن جان فدا کرده بودند. تنها «عباس» و «حسين» در برابر سپاه دشمن با دلي پر از غم و مقاوم ايستاده بودند. از طرفي فرياد کودکان، ناله زنان و صداي شادي سپاه شام به گوش ميرسيد. عباس(عليه السلام) که تنها بازمانده درگاه امام بود و دشمن از حملات او عاجز شده بود نزد امام رفت تا اجازه جهاد دريافت کند. امام فرمود: «يا اخي انت صاحب لوائي؛ اي برادر! تو پرچمدار مني» عباس عرض کرد: «قد ضاق صدري و سئمت من الحياة و اريد ان اطلب ثاري من هولاء المنافقين؛ سينهام از اين منافقين به تنگ آمده و ميخواهم از اينها انتقام خونم را بگيرم.»
عباس(عليه السلام) پرچم را به سينه خود نگهداشته بود. اين شيوه چون رفتار عمويش جعفر طيار بود: وقتي در جنگ موته دست راست و چپش را قطع کردند، چنين کرد.
پس از آن امام حسين(عليه السلام) فرمود: براي اطفال آب بياوريد.» عباس رهسپار شد و آن مردمان را موعظه کرد و از خشم الهي برحذر داشت. گفتار آن جوانمرد چندان تاثيري بر آن قوم نداشت؛ ناگاه بر ابن سعد نهيب زد: «اين حسين پسر دختر رسول خدا است که شما ياران و اهل بيت او را کشتهايد و اينها فرزندان و عيال اويند که تشنهکاماند. آنها را سيراب کنيد که جگر آنها را تشنگي و گرما آتش زده است. از اينها گذشته، او (حسين) فرمود: مرا رها کنيد تا به هند يا روم بروم و حجاز و عراق را بر شما بگذارم.»
کلام عباس(عليه السلام) در جان مردم نشست تا آنجا که برخي گريان شدند. اما شمر گفت: اي پسر ابوتراب! اگر تمام زمين را آب گرفته باشد و آن در اختيار ما باشد، قطرهاي از آن را نخواهيد نوشيد مگر اين که در بيعت با يزيد درآييد.» عباس(عليه السلام) رو به جانب حسين(عليه السلام) بازگشت تا نتيجه گفتارش را برگويد و صداي اطفال به گوشش ميخورد که از عطش ميناليدند. او بيتاب شد و غيرت علي گونهاش به جوش آمد. بار ديگر با اندکي تامل سوار بر اسب شد و مشک آب را در دست گرفت. در اندک زماني چهار هزار نفر او را محاصره و تيرباران کردند. فراواني و بي شمار بودن آنها در عزم او تاثيري نداشت. او به تنهايي در حالي که پرچم «حمد» بر روي سرش در احتزاز بود، آن جمعيت را از خود دور ميساخت و کسي باور نداشت که او در رزم است. حملات او به خوبي يادآور شجاعت و صلابت اميرالمومنين(عليه السلام) بود. حقيقت اين بود که دشمن تاب پايداري در برابر آن شجاع را نداشت و با زبوني و خواري عقب نشيني کرده بود.
حضرت عباس عليه السلام
عباس(عليه السلام) با آرامش تمام وارد شريعه فرات شد. روشن بود که کثرت اين جمعيت چشم او را نگرفته است. او در آن آب خنک وارد شده بود. همين که مشتي آب برگرفت و تا نزديک دهان آورد، به ياد تشنگي حسين و همراهانش افتاد. پس آن آب را فرو ريخت و مشک را پر از آب نمود.
با خود چنين ميگفت: «اي نفس! پس از حسين، تو نزد من خواري. نباشد که تو پس از او باقي باشي.»
سپس مشک را پر از آب کرد و بر اسب نشست و تمام توجه او به خيمهها مصروف بود. کوتاهترين راه به خيمهها را انتخاب کرده بود و با ازدحام جمعيت خود را درگير ساخته بود، سپاه را ميدريد و لحظه به لحظه به قطب و مرکز عالم نزديکتر ميشد. کشتار زيادي پيش آمده و دشمن خود را باخته بود. اشعار حماسي عباس جان او را دلداري ميداد: «لا ارهب الموت ...؛ مرا از مرگ باکي نيست.»
اما پايداري آن رادمرد الهي با خيانت دشمن شکسته شد. زيد بن ورقاء جهني در پشت درخت خرمايي کمين کرده بود. حكيم بن طفيل سنبسي هم او را ياري کرد تا اين که ضربتي به دست راست آن يار حسين وارد ساخت که دست حضرت قطع گرديد. پرچم را به دست چپ خود داده و اينجا شعار حماسي عباس(عليه السلام) تغيير کرد: «اگر دست راستم را قطع کرديد، جهادکنان از دين حمايت ميکنم.»
قطع شدن دست، او را تحت تاثير قرار نداده بود؛ چه اين که او در تلاش بود تا آب را به کودکان برساند. اين بار «حکيم بن طفيل» پشت نخلي کمين کرده بود و ضربهاي به دست چپ او زد که آن هم قطع شد.
عباس(عليه السلام) پرچم را به سينه خود نگهداشته بود. اين شيوه چون رفتار عمويش جعفر طيار بود: وقتي در جنگ موته دست راست و چپش را قطع کردند، چنين کرد. عباس(عليه السلام) شعارهاي ديگري را سر داد:
الا ترون معشر الفجار قد قطعوا ببغيهم يساري
«آيا نميبينيد که چگونه به ستم خود دست چپم را زدهاند؟» دشمنان نيرو يافته، از هر طرف او را تيرباران کردند. باران تير بر او ميباريد تا اين که تير بر مشک آب نشست و آب سرازير شد. تيري هم بر سينه عباس(عليه السلام) نشست. ديگري با عمودي بر فرق مبارکش زد. از آن ضربه، عباس از روي اسب بر زمين افتاد. فرياد دلاور کربلا بلند شد: «عليک مني السلام يا اباعبدالله؛ اي اباعبدالله خداحافظ.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#193
Posted: 15 Mar 2013 06:41
rostam91: وقتی علی که نمیتونه جلوی شهوت خودش رو برای یه شب بگیره مسلما افرادی مثل خوارج هم شکل میگیره چرا همچین اتفاقاتی در دوران دو خلیفه اول نبوده!
وقتی هر ادمی با هر سطحی از شعور فک میکنه میتونه امام رو به را راست هدایت کنه
امام خودش راه راست امام خود صراط المستقیم است
rostam91: ابوبکر عمر عثمان علی حسن حسین فاطمه معاویه و دیگران همه بنده خدا و جایز الخطا هستند و هر کس خطا کرد باید یهش تذکر داد این شمائئد که ائمه رو در ریدف خدا میدونید و صفات خدائی براشون میتراشید.
اینها قابل قیاس نیستن باهم .
علی و حسن و حسین علیهما سلام امام هستن و زهرا معصوم است یک عالمه هم دلیل دلره
مثلا در مورد کدوم یکی از اون تدمهایی که اسم اوردی خدا گفته که از رجس مبرا هستند و مطهرند
rostam91: ننه من غریبم فایده نداره!
اینم ادبیات جدیده
من به تاریخ و حدیث کاردارم و جالبه که شما نتظار داری در مورد عاشورا مثلا تو قران چیزی نوشته شده باشه (این تاپیک عاشوراست)
rostam91: ما هیچ کس رو معصوم نمیدونیم و نقد هر کسی رو جایز
این دقیقا مشکل شماست که سنت پیامبر رو سر لوحه اعمالتون میکنین و بعد معتقدین پیامبر خطا هم میکرده الان از کجا معلوم خیلی از سنت های ما اشتباه نباشه شاید پیامبر اشتباه میکرده اون مدل نماز میخونده یا وضو میگرفته
هر جا یک نمونه بی عیب باید باشه که الگو قرار بگیره و شما این الگو رو ندارین واسه همین اینقدر اعمالتون کج و کوله در میاد
rostam91: چون تا حالا چیز دیگه تو گوشت خوندن باید هم جالب باشه همانطور که میتونی با اون عقلت بگی عمر اشتباه کرد و یا هر کس دیگه ای
این مثل بچه ای میمونه که در ۵ سالگی از باباش ایراد بگیره در حالیکه اصلا هیچ درکی از فکر اون پدر نداره و هنوز ناقص العقله
rostam91: اینو نمیتونی ثابت کنی چون دهها فقیر و بی چیز هست که از دهها دانشمند و دکتر متدین تره و نصب و بزرگی اجداد فهم نمیاره در ضمن اشتباه ممکنه از هر کسی سر بزنه حتی از نیوتن و یه دانشمند بزرگ!
فقر به فهم چه ربطی داره
همه چیز شما بر این اصول قرار گرفته و اشتباه بزرگ هم همینه اینکه خدا با همه فرق میکنه و بر هر کاری قادره
rostam91: بزنه حتی از نیوتن و یه دانشمند بزرگ!
سطح اگاهی همینه دیگه
مقایسه نیوتن با رسول خدا یا امام ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#194
Posted: 15 Mar 2013 06:51
عیاس ع در دانشنامه آزاد ((((ویکی پدیا )))))
عباس بن علی (به عربی: العباس بن علی بن ابی طالب) ملقب به قمر بنی هاشم و مشهور به ابوالفضل که در نبرد کربلا شجاعانه جنگید. پدرش علی بن ابیطالب و مادرش فاطمه کلابیه امالبنین است. او در چهارم شعبان سال ۲۶ ه. ق متولد شد. وی در دهم محرم (عاشورا) در کربلا همراه تمامی دیگر یاران برادر ناتنیاش حسین بن علی، امام سوم شیعیان، در حال آوردن آب از رود فرات جهت رفع تشنگی اهل بیت کشته شد.[۱] مراسم یادبود کشتهشدن وی، در روز نهم محرم (تاسوعا) برگزار میشود.
زندگی
کنیهاش ابوالفضل است، و به او القاب دیگر مانند «قمر بنی هاشم»، «سقای کربلا»، «علمدار حسین» و غیره نیز دادهاند. طبق روایات شیعه او جوانی دلاور، زیبا و بلند قد بودهاست،[۱] در جنگهای صفین و نهروان در کنار پدرش علی جنگیده بوده و او یکی از چند نفری است که در بین شیعیان به بابالحوایج معروف میباشند.
او سه برادر تنی به نامهای جعفر، عبدالله و عثمان داشت که همگی آنان در روز عاشورا سال ۶۱ ه. ق در کربلا کشته شدند. او با لبابه دختر عبیداللّه بن عباس ازدواج کرد و دارای دو فرزند به نامهای عبیداللّه و محمد شد. محمد در سن پانزده سالگی در روز عاشورا در کربلا کشته شد و عبیداللّه قاضی مکه و مدینه بود.
شخصیت
کشتهشدن قهرمانانه عباس در نبرد کربلا باعث ایجاد شخصیتی افسانهوار در میان شیعه و سنی گشته که تطبیق آن بر واقعیت کاری بسیار سخت است. مشکل اصلی در آنجاست که طبری و بلاذری، منابع اولیه نبرد کربلا، جزئیات کشتهشدن او را در کربلا ذکر نکردهاند. شیخ مفید در الاختصاص عباس را با صفت «سقا» به معنی آبدهنده توصیف میکند. گفتهشدهاست که عباس جسور بودن را از پدرش علی ابن ابی طالب به ارث برده بود و در جنگها همیشه او عَلَمِ را با خود حمل میکرد و به همین دلیل به «علمدار» مشهور بود. [۱]
نبرد کربلا
سید بن طاووس از ابو مخنف نقل میکند که در عصر عاشورا، عباس در پی یافتن آب برای اهلالبیت با دشمنان زیادی جنگید. پس از زخمیشدن دست راست و سپس دست چپش، شمشیر را بر دهان گرفت و به جنگ ادامه داد تا اینکه توسط زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنانی کشتهشد. حسین واعظ کاشفی در روضةالشهدا او را شصت و هشتمین کشته کربلا میداند. [۱]
آرامگاه
آرامگاه او در نزدیکی آرامگاه حسین بن علی در کربلا قرار دارد و شیعیان بین آرامگاه او و حسین بن علی را بین الحرمین مینامند. توسعه و بازسازی حرم وی در زمان شاه طهماسب صفوی و سپس نادر شاه صورت گرفت. پس از حمله وهابیون به کربلا مجددا توسط فتحعلی شاه بازسازی گردید.[۲]
در آثار هنری
به عنوان یکی از شخصیتهای محوری حاضر در کربلا، عباس به طور گستردهای در مراسم عزاداری محرم گرامیداشته میشود. در مراسم تعزیه، در شب عاشورا یک دور کامل به زندگی و اعمال او از تولد تا کشتهشدن اختصاص دارد. تمثال عباس به صورت جنگجویی سوار بر اسبش در بسیاری از آثار چوبی، قلمکار، پردهداری و غیره کشیدهمیشود. یاد عباس، علاوه بر ایران در نقاط دیگر مانند جمهوری آذربایجان، شبه قاره هند و هرجایی که مراسم عاشورا برپا باشد گرامیداشته میشود.[۱]
پانویس
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ Calmard, "ʿABBĀS B. ʿALĪ B. ABŪ ṬĀLEB", I: 77-79.
↑ موسوی المقرم, سید عبدالرزاق. سردار کربلا. الغدیر. pp. ۲۵۳.
منابع
حوزه نت
رشد
الکفیل
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#195
Posted: 15 Mar 2013 07:44
تصویر سنگ مقبره مطهر حضرت ابوالفضل العباس .عبدالصالح و ترجمه سنگ نوشته ان
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا و به نقل از شبکه جهانی الکفیل زیر این صندوق چوبی، اتاقک مقبره ای قرار دارد که پیکر پاک مولا و سرورمان حضرت ابوالفضل العباس (ع) در آن آرمیده است؛ در اینجا قطعه ای از سنگ مرمر مستطیلی شکل دیده می شود که بر این مقبره شریف و در طول بقعه حرم قرار گرفته و بر روی آن ابیات زیر نقش بسته است:
طاولي قـــــبة السماء اعتلاء .................. واكسفى الشمس رفعة واجتلاء
در بلندی از گنبد آسمان فراتر برو و بلندی و شکوه آسمان را بپوشان
انت للخلد صخرة اثبتـــــــــتها .................. قوة الحـق في الحــــياة بنــــــاء
تو برای جاودانگی، صخره ای هستی که نیروی حق در زندگی ساختار آن را ثابت نگه داشته است
فيك كنز الإيـــــــمان طلسُمه .................. الله فضاعت فيه القــرون هــــباء
گنج ایمان در توست که طلسمش خداوند است و قرن ها بر آن گذشته است
هو رمز البقاء فــــــي فلك لم .................. يحو الا ما سوف يلقى الـــفــناء
او رمز ماندگاری فلک است و اگر او نبود قطعا فلک نابود می شد
بطل الطـــف فيك والطف افق .................. جاوز الافق أنجماً وســـــــــــمآء
قهرمان طف در توست و طف افقی است که از افق ستارگان و آسمان فراتر رفت
ها هنا قد ثوى أبا الفضل دُنياً .................. تـــــــــسحر الروح روعة وصفــاء
آری در اینجا ابوالفضل العباس مسکن گزیده است دنیایی که روح را در شکوه و آرامش مجذوب خود می کند
ها هنا مشرق العقـــيدة زهوُ .................. بشـعاع غطى الوجــود ســــنـاءُ
اینجا محل طلوع عقیده است و دارای پرتوی است که وجود را سرشار از نور می کند
هاهنا جسمـــه الموزع مكنوزُ .................. عليه ظـــــــــــــــل الالــهُ أفـــاء
در اینجا پیکر پاره پاره ی حضرت ابوالفضل(ع) نهفته است و بر آن سایه خداوند برگشته است
واليدان المقطوعــتان تشيران .................. لمعنى أعــيى الحـــــــروف أداءُ
و دو دوست قطع شده که به مفهومی اشاره می کند که حروف از ادای آن ناتوانند
أيها الصخرة العظيمة باهــــي .................. بعـــلاه الأملاك والأنــــــــــــبياء
ای صخره عظیمی که فرشتگان و انبیا به واسطه بزرگی اش به خود می بالند
رفع الله للحكيم مقامــــــــــــاً .................. دونه يخـــــــشع الزمان أحتــذاء
خداوند مقام حکیم را بالا برد که در مقابلش روزگار سر فرود می آورد
اية الله مـــــــــــــا تحداه بــاغ .................. بقــــــــــواه الا تـــلاشى عيــاء
نشانه ی خداوند که هیچ ستگری با نیروهایش نتوانست در برابر او مقاومت کند
أشاء أن يسبق الحياة بمعنى .................. عنه أعــــني تفكـيرها أيــــــحاء
با آوردن معنایی در باره او، می خواهم از اندیشه و اشارات زندگی پیشی بگیرد
بعد ما أنشأ الضريــــح نشيداً .................. أسكر الـــــــــــفن روعة وبهـــاء
پس از آنکه ضریح حضرت ابوالفضل سرودی را ایجاد کرد که عظمت و شکوه و جلال هنر را مست کرد
أرسل الآية التي رفعـــــــــتها .................. قدرة الحق في الخــــــــلود لواء
نشانه ای را فرستاد که قدرت حق در جاودانگی پرچم آن را برافراشت
صخـــــــرة ابدعتها فكرة الفن .................. فلاحــت قصـــــــــــــيــدة غــراء
صخره ای که ایده فن آن را ابداع کرد و قصیده ای غرور انگیز را نمایان کرد
وعليها رف مجـــد أبي الفضل .................. فتزداد شــــــــــــــــــوكة وعلاء
در این قصیده بزرگواری ابوالفضل عباس(ع) ذکر شده و باعث افزایش شوکت و عظمت آن شده است
صان فيها للجعفــــــــرية شأنا .................. قد اغاض الـــــحـــساد والاعداء
در آن شان و منزلت شیعه جعفری حفظ شده است که حسودان و دشمنان را به خشم واداشته است
بارك الله في عزيمة ابـــراهيم .................. أذا حاكت القضاء مضـــــــــــــاء
اراده ابراهیم مبارک باشد چه آنکه قضا و قدر در محکمی از آن تقلید کرد.
صـــــــــــارع الحادثات تلاشت .................. دونه وازدها بـــــــــــــــها كبرياء
با حوادث قضا و قدر درگیر شد و درمقابلش متلاشی شدند و کبریا به واسطه آن اراده به خود بالید
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#196
Posted: 16 Mar 2013 10:10
علی اصغر (ازنگاه ویکی پدیا)
عبدالله بن حسین معرف به علی اصغر (به عربی: عبدالله بن حسین علی الأصغر) نام کوچکترین فرزند حسین بن علی (امام سوم شیعیان) است که مادرش رباب بنت امرئ القیس میباشد علی اصغر که در ۱۰ رجب سال ۶۰ هجری در مدینه متولد شده و در ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری در شش ماهگی در کربلا کشته شد. علی اصغر یکی از چند نفری است که در بین شیعیان به بابالحوایج معروف میباشند.
در جزئیات کشته شدن وی اختلافهای است ولی در کل علما نحوه آن را اینگونه بیان میکنند
در روز عاشورا در کربلا علی اصغر شیر خوار بود و از تشنگی بی تاب شده بود حسین بن علی او را به میدان جنگ میبرد و او را بر دودستان خود قرار میدهد و میگوید
از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نماندهاست. نمیبینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟ اگر مرا رحم نمیکنید حداقل به این کودک رحم کنید.
در این حال در بین سپاهیان عمر سعد تشکیک ایجاد شد که ما برای جنگیدن با کودکان نیامدهایم در این حال عمر سعد به حرمله دستور داد که با تیر سه شعبه کودک را بکشد و در این حین که حسین بن علی در حال گفتگو بود تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید.حسین بن علی خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#198
Posted: 17 Mar 2013 10:01
rostam91: امامی که نتونه جلوی شهوت حیوانی رو برای یه شب بگیره و اونو در کنترل خودش نداره و براحتی به دام یه زن میوفته صراط المستقیم نمیتونه باشه!
واسه همینه که میگم بی منطقی
شهوت یک غریزه است و باید در چهارچوبش اطفا بشه حضرت علی هم کار حلال انجام داده
گفتم اگه اون برای پیامبر گناهه که البته نیست ...لاترفع اصواتکم هم برا خلفا گناه و بلکه هبط اعمال و دوزخ رو در بر داره
rostam91: دقیقا همینطوره و خدا با همه فرق میکنه و بر هر اموری قادره!!!!!!!!
شما دائم میگی خدا اینکار نمیکنه اون کار رو نمیکنه و برا خدا تعیین تکلیف میکنی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 508
#199
Posted: 17 Mar 2013 11:37
rostam91: اینو نمیتونی ثابت کنی چون دهها فقیر و بی چیز هست که از دهها دانشمند و دکتر متدین تره و نصب و بزرگی اجداد فهم نمیاره در ضمن اشتباه ممکنه از هر کسی سر بزنه حتی از نیوتن و یه دانشمند بزرگ!
از هر کسی غیر از عمر و ابوبکر اینو یادت رفت
امامان ما میتونن اشتباه کنن اما عمر و ابوبکر نمیتونن طلب جاه و مقام کنن و مقامی رو از کسی غصب کنن
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
ارسالها: 508
#200
Posted: 17 Mar 2013 11:39
rostam91: چون تا حالا چیز دیگه تو گوشت خوندن باید هم جالب باشه همانطور که میتونی با اون عقلت بگی عمر اشتباه کرد و یا هر کس دیگه ای
اون وقت تو گوش تو نخوندن؟
به تو این عقاید وحی شده؟
تو چرا قبول نمیکنی که اونهایی که بهت یاد دادن اشتباهه چرا همش میگی اونی که تو گوش شیعه ها خوندن دروغه هان؟
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .