انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 21 از 38:  « پیشین  1  ...  20  21  22  ...  37  38  پسین »

نگاهی متفاوت به داستان ظهر عاشورا


مرد

 
این جریان متعه حضرت علی و خواهر عمر رو من اولین باره میشنوم چندتا صفحه قبلم برگشتم سندی پیدا نکردم
اما حالا فرض رو بر این میگیرم که بوده
همین ثابت میکنه در حضور همون عمری که متعه رو حرام کرد عقد موقتی صورت گرفته پس عقد موقت نمیتونه حرام باشه و خلاف شرع
اگر غیر از اینه به من بی سوادم یاد بدین
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
     
  
مرد

 
iraj_mirza: از هر کسی غیر از عمر و ابوبکر اینو یادت رفت
امامان ما میتونن اشتباه کنن اما عمر و ابوبکر نمیتونن طلب جاه و مقام کنن و مقامی رو از کسی غصب کنن
احسنت این دوتا همه کارهاشون قثط واسه خدا بوده ...بدعت اوردنشون ....غصب خلافتشون ....ازردن زهرا توسط اینها ....غصب فدک .....یالا بردن صدا نزد پیامبر و هتاکی به هم در محضر ایشون .....

میتونن دایم زاشتباه کنن اما عمر و ابوبکر نمیتونن

امام حسین که با اون همه دعوت نامه رفت کوفه و از حج رفت و در برابر کفر و ظلم یزید وایستاده بابت حب خلافت رفته با ۷۲ نفر جلوی یک لشکر وایستاده اما همر که توطئه یقیفه رو برنامه ریزی کرده همه اعمالش واسه حقظ اسلام بوده ؟؟؟؟
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  ویرایش شده توسط: mohan1978   
مرد

 
iraj_mirza: این جریان متعه حضرت علی و خواهر عمر رو من اولین باره میشنوم چندتا صفحه قبلم برگشتم سندی پیدا نکردم
اما حالا فرض رو بر این میگیرم که بوده
سند بر میگرده به كتاب «الانوار النعمانيه» البته بعنوان تاریخ ثبت شده و تواترات روایی رو نداره اما میتونه دلیل کافی باضشه

البته در مقابل شبهات ایشون

این حرف در تاپیک مربوطه عنوان شده اما دوستمون رستم در تمام تاپیکها داره عنوانش میکنه در حالیکه مرتبط نیست و بحث رو خلط میکنه

البته مدیران تذکر دادن
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
mohan1978: شهوت یک غریزه است و باید در چهارچوبش اطفا بشه حضرت علی هم کار حلال انجام داده

شما پیامبر رو برای ترک حلال گنه کار میدونی و علی رو برای عمل به حلال گنه کار میدونی .....این عین تناقض و غیر منطقی بودنه
من بخاطر اینکه رفته خونه قاتل همسرش (البته به عقیده شما) ایشون رو مورد اعتراض قرار دادم و بنابر حرفی که خودت زدی و گفتی متعه کرده و شرط متعه رو احتیاط واجب بر این گذاشتی که شاهد بگیره ولی نگرفته گناهکار دونستم و ازت پرسیدم چرا شخص خانواده دوستی مثل علی میاد و شب رو بجای اینکه بره خونه میاد دو سه کوچه اینطرفتر و خونه قاتل همسرش میخوابه ؟ ایا این شبهه یه ذهن شخص متفکر نمیرسه که حتما در صورت واقعیت موضوع مشکلی بین اون و خانوادش بوده؟
در ضمن بهت گفتم من کوچکتر از اونم که پیامبر رو گنه کار بدونم و این اشتباهات پیامبر رو بنابر آیات قرآن آوردم!

mohan1978: اولا پیامبر اهل بیت دینی خودشون رو از زنانشون جدا کردن ضمنا خدا دقیقا علی و فاطمه و حسن و حسین رو خطاب کرده و گفته از گناه مبرا هستند پیامبر هم که معلومه پس ببه زنهاش نچسبون ایه رو
اون آیه و چند آیه قبلش همینطور چند آیه بعدش همه مریوط به زنان پیامبره و این کوته فکریه که کسی فکر کنه تو اون همه آیات در مورد زنان پیامبر یه تکه از وسطش مربوط به اونها نیست و خطاب کسان دیگه هستن!
mohan1978: اگر این ایه دلالت به گناه پیامبر داره ...ایه لا ترفع اصواتکم فوق صوت نبی دلالت بر کفر و هبط اعمال و دوزخی بودن عمر و ابابکر است

چرا برا پیامبر دلیل تراشی نمیکنید ولی وقتی حرف از گناه خلفا هست صد تا دلیل و تفسیر میارید
هردوش خطا بوده هم مال پیامبر هم مال خلفا و خداوند در توبه رو باز گذاشته و همه اونها توبه کردن!
     
  
مرد

 
iraj_mirza: از هر کسی غیر از عمر و ابوبکر اینو یادت رفت
امامان ما میتونن اشتباه کنن اما عمر و ابوبکر نمیتونن طلب جاه و مقام کنن و مقامی رو از کسی غصب کنن
جناب ایرج میرزا اهل سنت هیچ کس از پیامبر گرفته تا همه خلایق و این شامل عمر و بقیه هم میشه معصوم نمیدونن البته پیامبر قطعا به نص قرآن در ابلاغ وحی و آوردن دین معصومه اما در امور دنیوی خیر!
خداوند به وضوح پیامبر و کسانی که با هستند رو مورد تقدیر قرار داده و به اونها وعده بهشت داده این شامل خلفا هم میشه مگه اینکه ثابت کنید که اونها همراه پیامبر نبودند که محاله!

iraj_mirza: اون وقت تو گوش تو نخوندن؟
به تو این عقاید وحی شده؟
تو چرا قبول نمیکنی که اونهایی که بهت یاد دادن اشتباهه چرا همش میگی اونی که تو گوش شیعه ها خوندن دروغه هان؟
هیچگاه کسی تو گوش ما نمیخونه که خلفا معصوم هستن یا اونها نمایندگان خدا و جانشینان تعیین شده از سوی بلکه عقیده داریم مردم خودشون اونها رو انتخاب کردن و اونها حتما بهترین افراد رو برگزیدن چون بیشتر از ما به اوضاع و احوال و شرایط اون زمان آگاه هستن اینکه اونها رو جانشین پیامبر نیدونیم کافر نمیشیم!

iraj_mirza: این جریان متعه حضرت علی و خواهر عمر رو من اولین باره میشنوم چندتا صفحه قبلم برگشتم سندی پیدا نکردم
اما حالا فرض رو بر این میگیرم که بوده
اگه این فرض رو بگیریم که دیگه ثابت میشه علی و عمر دشمن نبودن و دوست صمیمی بودن تا جائی که شام رو تو خونه هم و با هم میخورن و شب رو خونه همدیگه میخوابن و این بعیده که کسی بره خونه قاتل همسرش و با اون همسفره بشه!

iraj_mirza: همین ثابت میکنه در حضور همون عمری که متعه رو حرام کرد عقد موقتی صورت گرفته پس عقد موقت نمیتونه حرام باشه و خلاف شرع
اگر غیر از اینه به من بی سوادم یاد بدین
شیعه معتقده که عمر اونو حرام کرده و من میگم اگه این درست باشه پس باید در جائی یا خطبه ای علی دوباره اونو حلال کرده باشه و به مردم گفته باشه این کار عمر بدعت بوده و درست نیست!
     
  
مرد

 
mohan1978: سند بر میگرده به كتاب «الانوار النعمانيه» البته بعنوان تاریخ ثبت شده و تواترات روایی رو نداره اما میتونه دلیل کافی باضشه
این روایت اگه ابعادش رو بررسی کنی کاملا به ضرر شیعه هست برای همینه که با اینکه معتقدم دروغه به تو نمیگم دروغه و فرض رو بر صحت گذاشتم تا بهت ثابت کنم که اونها دشمن نبودن!

mohan1978: این حرف در تاپیک مربوطه عنوان شده اما دوستمون رستم در تمام تاپیکها داره عنوانش میکنه در حالیکه مرتبط نیست و بحث رو خلط میکنه
چون در هر تاپیکی که بگی علی باعمر و دیگر خلفا دشمن بوده یا بگی قاتل فاطمه هست سند خوبی بر رد گفته هاته و با همین یه روایت میشه ادعاای تشیع رو دروغ شمرد تا زمانی که خودت بگی این روایت دروغه
     
  
مرد

 
rostam91: چون در هر تاپیکی که بگی علی باعمر و دیگر خلفا دشمن بوده یا بگی قاتل فاطمه هست سند خوبی بر رد گفته هاته و با همین یه روایت میشه ادعاای تشیع رو دروغ شمرد تا زمانی که خودت بگی این روایت دروغه
قدر دوتا پست برات جواب نوشتم اما دیدم این حرفا ماله این تاپیک نیست و پاکش کردم


کاش مدیر محترم حداقل ببینه و شاید اون بتونه شما رو متوجه کنه که در مورد موضوع تاپیک بحث کنی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
MTKB14: خیلی خودتو به زحمت ننداز بعضی ها کلا حرفی رو جز حرف خودشون قبول ندارن!
داداش من نه ادم دینداری هستم نه عامل منتها با حرف مفت خیلی مخالفم و جواب حرف مفت معلومه که حرفه مفته

عاشورا بوده و تا اخر هم خواهد بود حالا یا تیر به گلوی علی اصغر زدن یا نزدن و الان یک عده عاشورا خودشون رو میکشن

تا مزاحمتی برای بقیه ایجاد نکردن ازادن و کسی حق نداره با تمسخر و طعن به اونها بگه خرافاتی و .....

ادمها عقل دارن و میفهمن و تنها یک عده خاصی عاقل نیستن همه عقل دارن همه هم در دنیای فعلی حرف ادیان و مذاهب دیگه رو شنیدن

بودایی جلوی مجسمه اش ۱۰۰۰ بار دراز میکشه و پا میشه

هندو جسدش رو میسوزونه .....گاو رو محترم میدونه

ماسایی ها خون گاو رو با شیر میخورن و عبادتشون یک مدل رقص و بالا پایین پریدنه

و............هر دینی به یک شکلی

اگه یکی بیاد از دور به اینها نگاه کنه همه خنده دارن ما کسی حق اهانت نداره حق تمسخر نداره

اگر کسی ئنبال حقیقت رفت و یا ازت خواست براش چیزی بگی یا نظر خواست میشه باهاش حرف زد اما ابتدا به ساکن نه

منهم همه این بحث ها رو رو همین پایه کرده اگه نه ۱۰۰۰ ساله نه سنی شیعه رو قانع کرده نه شیعه سنی رو و تا رو ز قیامت هم معلوم نمیشه کی بر حقه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
چرا امام حسن قيام نكرد و چرا امام حسين قيام كرد ؟

جواب شیعه =شرايط زمان امام مجتبى(عليه السلام) راهى غير از مصالحه با نيرنگ باز عرصه هاى سياست باقى نگذاشته بود ؛ چرا كه جنگ هاى طولانى داخلى، آمادگى مردم را براى ادامه جنگ به كلى از بين برده بود ؛ زيرا عدّه كشته شدگان جنگ صفين، بنا به نقل مسعودى ، (مروج الذهب، 274/2) از طرفين صدوده هزار و شماره كشتگان جنگ نهروان چهار هزار نفر بود، (مروج الذهب، ج 2)، و بنا به نقل يعقوبى (تاريخ يعقوبى ، 195/2) مقتولين جمل كه قبل از صفين و نهروان روى داد سى و چند هزار نفر بود .
اين كثرت مقتولين در جنگهاى داخلى قيافه جهاد را مهيب و وحشت زا ساخته و مردمان كوتاه فكر و راحت طلب را كه هميشه اكثريت دارند از آن گريزان كرده بود ؛ لذا وقتى كه امام حسن(عليه السلام) تصميم به جهاد گرفت و مردم را به جهاد ترغيب كرد، بيشتر مردم نپذيرفتند، با اينكه شخصاً از كوفه بيرون رفت و مغيرة بن نوفل را در كوفه جانشين خود قرر داد و نخليه را لشگرگاه كرد و ده روز در آنجا ماند، بيش از چهار هزار نفر براى جهاد در ركاب آن حضرت بيرون نيامدند .
امام ناچار به كوفه بازگشت و مردم را به جهاد تحريض كرد (الشيعه و الحاكمون، 62) وقتى سستى آنها در امر جهاد معلوم شد، براى اتمام حجت و قطع عذر، خطبه اى خواند و در موضوع جهاد و صلح به طور آشكار از آنها نظر خواست، آنان از اطراف فرياد برداشتند:
«ما حاضر به جهاد نيستيم، ما را هلاك نكن»
در روايت است كه جابر به امام حسين(عليه السلام) پيشنهاد داد كه مانند برادرش صلح نمايد امام حسين(عليه السلام) فرمود:
اى جابر! برادرم به امر خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)صلح كرد و من هم به امر خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) رفتار مى كنم

اما قيام امام حسين عليه السلام به طور کامل در راه خدا بوده است ؛ زيرا فداكاري و از جان گذشتگي مورد پسند خداوند شرايطي دارد كه مهمترين آن ، اين دو شرط است :
1. فداکاري و از خود گذشتگي در راه و هدفي باشد كه عقلاي عالم آن را مي‌پسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آميز يا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛
2 . آن چه در راه او هديه مي‌شود از نظر ارزش ، از خود هديه ، داراي برتري و فضيلت باشد ؛ مانند گذشتن از مال براي به دست آوردن علم يا سلامتي . و يا قرباني کردن حيواني براي تامين نياز غذايي انسان . در يك كلام ،هرچه هدف والاتر باشد فداکاري در راه آن برتر و کامل تر است .
اين دو مطلب ، دو شرط اساسي از شروطي هستند که بايد در هر بخشش و انفاق و فداکاري رعايت شود تا آن فداکاري نيکو بوده و در راه خدا به حساب آيد
. و قیام امام حسین ، اين دو شرط را به نحو كامل داشته است ؛ بنابراين تمام فداكاري هايي كه آن حضرت در روز عاشورا انجام داده‌اند ، در راه خدا و مورد رضايت الله بوده است.
اگر نبود فداکاري حسين عليه السلام در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آن‌چه پيامبران در طول تاريخ آورده بودند، در زير آوار بدعت ها ، سياه نمايي ها و انحرافاتي که خلفاي پيشين به وجود آورده بودند دفن مي‌شد و اثري از آن باقي نمي‌ماند ؛ همانطور که اديان گذشته در زير اين رسوبات مدفون شد و اثر درستي از آن‌ها بر جاي نماند .
پس قيام امام حسين عليه السلام هم عقلائي است و هم هدفي كه آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در يك كلمه تمام هستي ، باارزش‌تر است .

پاسخ اهل سنت:
در آغاز بگوییم که شیعه ها این دو سوال را جدا گانه جواب دادند یعنی چرا حسین قیام کرد را جدا ،و چرا حسن صلح کرد را جدا جواب دادند!!

و ما برای اینکه قبح و زشتی پاسخ آنها را نمایان کنیم هردو سوال و جواب را در یکجا جمع کردیم و زواید و پرگویی آنها را حذف نمودیم ،تا خواننده بدون نیاز به توضیح ما هم تضاد در این جواب شیعه ها را دریابد.
اما نکته ای که لازم است اضافه کنیم این است:
حسن رضی الله عنه رای پدر خود را در مورد جنگ قبول نداشت و چند بار در حیات پدر از روش جنگیدن پدر انتقاد کرده بود و علی رضی الله عنه هم در جواب پسرش یکبار گفته بود فکر نمیکردم کار به اینجاها بکشد.
آنچه این روایت تاریخ را تایید میکند همانا عمل کرد حسن بعد از نشستن به کرسی خلافت است . او براحتی ، خلافت را به معاویه واگذار کرد و این دروغ های که شیعه میسازد، فقط برای توجیه است!
و تاریخ و عقل بما میگویند که هیچ دلیلی وجود نداشت تا مردمی که علی را در صفین و جمل و نهروان پیروز کرده بودند از جنگ با معاویه واهمه داشته باشند و تاریخ این را هم نوشته که بعد از صلح حسن با معاویه، جنگ طلبان حسن را عار مومنین لقب دادند و به او طعنه میزدند و حسین نیز با او مخالفت کرد.
حسن مردی مثل قیس بن سعد را داشت که وقتی به او نوشت من صلح میکنم و با معاویه بیعت مینمایم ، قیس در جواب به او گفت یعنی از بیعت تو آزاد هستم ؟ فرمود بله ،
جواب داد حالا که آزادم با معاویه هم بیعت نمیکنم و مدتی بیعت نکرد تا اینکه خود را تنها دید و بعد بیعت نمود ، یعنی طرفداران حسن اینطور سخت سر بودند.
همین قیس 40 هزار نفر داشت و با علی بیعت مرگ کرده بود یعنی بیعت کرده بود یا مرگ یا پیروزی علی!
این همان قیس بن سعد است که درباره او معاویه گفته بود : بودن او همراه لشکر علی ، برایم سخت تر است از بودن صد هزار نفر جنگجو در لشکر من!
یعنی معاویه او را از صد هزار نفر برتر میدید
حالا شیعه همه این حقایق روشن نقلی و عقلی را قبول ندارد، نداشته باشد!! این را که دیگر قبول دارد که حسن سربازی مثل حسین داشت و حسین سربازی مثل حسن نداشت!!
پس اگر حسین با لشکر بی حسن، در خود توانایی جنگ یا بقول شما فداکاری را دید ، حسن با لشکری که سربازی چون حسین داشت بطریق اولی باید در قیام تردید نمیکرد .
باید که پایه های حکومت معاویه را با این صلحی که همه جا ها را به معاویه داد، محکم نمی نمود
پس شیعه چاره ندارد جز اینکه بگوید یا کار حسن غلط است یا کار حسین
شیعه در اینجا جوابی ندارد تنها کاری که میکند این است که سوالها را جدا جدا جواب میدهد ؛به این امید که شاید خواننده آنقدر عقل نداشته باشد که این دو را بهم ربط دهد!!
شیعه چرا جواب ندارد ، چون او با عقیده مسخره معصوم دانستن امامان؛ دست و پای خود را بسته و چاره ای جز دروغ بافی و مکر و پرگویی بیجا ندارد .
علی جنگید.
حسن بلافاصله با وجود اقتدار و داشتن دست برتر صلح کرد .
حسین با امکاناتی در حدصفر، باز جنگید!
با ایمان به معصومیت و خطا نکردن امامان، این رفتار متضاد و زیک زاکی قابل توجیه نیست مگر با پرگویی و خسته کردن مخاطب!
اما پاسخ اهل سنت چیست؟ بلاخره این سه امام پیش ما نیز افرادی مقدسند ، رفتار متضاد آنها را سنی ها چگونه تفسیر میکنند ؟
جواب این است که سنی، علی و حسن و حسین را معصوم نمیداند، لذا گمان میکند که این امکان داشته باشد، آدمهای مقدس هم اشتباه کنند، یا با هم اختلاف داشته باشند. در سایه این باور ما میگوییم:
علی خود را برتر میدید از معاویه و پیروزی را هم در یک قدمی میدید و لشکر معاویه را باغی میدانست

حسن باور پدر را در مورد بر حق بودنش و باغی بودن مخالفان قبول داشت
اما از کار پدر راضی نبود و گمان میکرد رها کردن خلافت بهتر است از جنگ
اما نمیتوانست بر پدر بشورد و تا مرگ پدر مطیع او بود .
خودش که خلیفه شد به باور خود عمل کرد، حسین با صلح او مخالف بود اما نمیتوانست با برادرش؛ که بزرگ خاندان بود؛ علنآ مخالفت کند پس سکوت کرد
پس وقتی صلحنامه با وفات معاویه پایان یافت ، حسین نیز چون علی و حسن به باور و عقیده خود عمل کرد.
پس نتیجه ساده اینکه حسن رایی غیر از پدر و برادر داشت و این تنها راه برون شد از تنگناست .
حالا چرا شیعه از تنگنا بیرون نمیاید ؟برای اینکه اگر از تنگنا بیرون بیایید، در قربانگاه میافتد!! آنوقت باید قبول کند امامان معصوم نبودند و این یعنی زلزله در ارکان مذهب شیعه!!
پس چون کبک سر خود را زیر برف کرده و از بقیه اندام خود خبر ندارد که آشکارا و نمایان است!!
حالا که سخن به اینجا رسید بد نیست که عملکرد این سه مرد وعده داده شده به بهشت، ( علی و حسن و حسین ) را از نظر ما بگوییم :
حسن خلیفه راشد بود کسی در محق بودن او شک ندارد.
حسن یک مقام بزرگ دنیایی را با وجود داشتن قدرت برای جنگ ، بخاطر مصلحت های بالاتر اسلام رها کرد و خلافت را به خلیفه دیگری داد و در عوض سردار در جنت شد.
حسین وقتی داشت در اسلام پیچی ایجاد میشد یعنی وقتی که دید خلافت معاویه تبدیل به پادشاهی یزید میشود با وجود نداشتن قدرت خود را فدا کرد تا آیندگان نگویند این چرخش عظیم به همین راحتی صورت گرفته است و با این کار حسین نیز سردار در جنت شد.
البته این را اضافه کنیم که حسین فکر میکرد در کوفه لشکری برای جنگ خواهد داشت ،اما کوفیان او را تنها گذاشتند و او ناچار بین تسلیم و مرگ دومی را انتخاب کرد
حالا میماند این سوال که چرا علی مثل حسن رفتار نکرد ؟
جواب این است که انسانها همه یک دست فکر نمیکنند ما که شیعه نیستیم تا شما رفتاری یکدست از مقدسین ما بخواهید آنها معصوم نبودند.
اما ما میگوییم اگر علی مثل حسن رفتار میکرد پسندیده تر بود اما اینکه نکرد بر او هیچ گناهی نیست زیرا حق از آن او بود
در ضمن فراموش نکنیم که علی همیشه پیروزی خود را نزدیک میدید
و او آبدیده تر بود از حسن در سختی ها و موانع را ، مانع هدف خود نمیدید و در رسیدن به هدف سرسخت و مصمم بود و دیدیم او را چیزی از پای نیانداخت الا ترور.
حسن هم اگر میجنگید گناهی بر او نبود ، اما این فداکاری او در ترک منصبش ، برای هدفی بالاتر ،عظیم است.
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
عزاداری از دیدگاه قرآن

درواقع عزاداری به آن مراسمی گفته می شود که بعد از دست دادن دوستان واقوام انجام می گیرد. از نگاه قرآن به غیر از مرگ یکی از فرزندان آدم بدست دیگری وپیام آوری کلاغ ودفن کردن مرده از سوی او ، درمورد مراسم مرده چیزی درقرآن نمی یابیم، تنها آموزشی که او صورت می دهد دراین حد است.

ما می خواهیم به یکی از مهمترین مسائل آن ،چیزی که به عنوان تسلیت وعزاداری بیان می شود بدان بپردازیم. درواقع بعد از فوت عزیزان، انسان خود به خود به خاطر فراقی که از دوستان صورت می گیرد در انسان ناراحتی هایی ایجاد می شود. حتی امکان ریخته شدن اشک برای تسلی روح و روان انسان هم به وجود می آید . اما آیا مراسمی همچون داشتن چهلم ،سالگرد ،برگزاری مراسم در مسجد، قرائت قرآن برای مرده، پوشیدن لباس سیاه، درج آگاهی فوت آنها در روزنامه ها،بر سروصورت خود زدن وفریاد کشیدن،سینه زنی و.....درست است یاغلط. مهمتر ازآن مراسمی که برای بزرگان دین انجام می شود آنهاییکه مرگشان به زمان گذشته بر می گردد آیا می توان برای آنها مراسمی داشت ودر ماتم آنها گریست وحتی به بدترین نوع آن سینه زنی،قمه زنی ، خودزنی، لعن و نفرین دیگران، دسته های عزاداری و.....داشت. اول ببینیم قرآن یک انسان مومن و واقعی خود را چگونه معرفی می کند ،سپس او با تربیت ونگاهی که پیدا می کند چگونه از خود واکنش نشان می دهد. در واقع از نگاه قرآن انسان از آنجاییکه خوف وترس وهراسی از آینده خود ندارد ومی داند که مقصد او کجاست وهدف برایش به خوبی تشریح شده وخود را دراین جهان سرگردان نمی یابد وتمامی مسائل ارجاعش به خالق هستی می داند،همچینین نسبت به عملکرد گذشته خود یا دیگران حزن واندوهی برایش نیست به ایمان واطمینانی وآرامشی می رسد که تبدیل به انسان مومن می گردد.این دو واژه در قرآن از خوف وحزن استفاده شده است البته واژه خوف نباید با واژه خشیت درقرآنی یکی گرفته شود که در ترجمه ها به یک معنا می گیرند درواقع خوف یک ترس ودل نگرانی از بلاتکلیفی از آینده است که مشخص نیست چه اتفاقی می افتد و دربعضی موارد ترسی غیرواقعی است اما خشیت در واقع یک حالت از دل نگرانی واقعی که نشان از رخداد حتمی است این نوع ترس در بعضی موارد از سر یک نوع دوست داشتن ودل نگرانی از ناراحت کردن دوستان است، درواقع یک نوع پیشگیری برای رخدادی درآینده که امکان دارد باعث دور شدن از دوستان گردد(ترس ازخدا همان خشیت درقرآن است یا درسوره کهف بعد ازکشته شدن آن غلام بدست یارموسی همان معنی دارد) اما درقرآن در بیشتر موارد اگر نامی از خوف آورده بلافاصله کلمه حزن را هم آورده است ، اما چرا اول خوف بعد کلمه حزن قید شده است؟ هر پیامبری بعد از پیام آوری خود وایجادامنیت وآرامش از لحاظ روانی در نگاه به سوی آینده واینکه تمامی رخدادهای آینده در دستان خداست وخود را به خدا بسپارید تا رستگار شوید؟ و برنامه های خدا را اجرا کنید تا رشدهای لازم ایجاد گردد؟ بلافاصله یک برگشت به عقب برای انسان در طی مسیر گذشته برای او پیش می آید ونسبت به گذشته خود احساس حزن از سر عدم رشدهای لازم برای او ایجاد می گردد که بلافاصله خداوند از نادیده گرفتن آن ودر صورت توبه ، جبران ازآن برای او سخن می گوید. البته در بعضی موارد این حزن وترس با هم از عملکرد و رفتار دیگران است که باز دیدگاهی که نسبت به ارجاع دادن آن به خدا وتو خود درمسیرحق قرار بگیرسخن می گوید. برای همین هیچگاه او نگاهی به عقب نخواهد داشت وهمیشه در طی مسیر به سمت رشد است.

این انسان قرآنی یک نگاهی دیگر هم در او به وجود می آید می داند که هر رخدادی هر چند از نگاه او شر باشد، بعد از رخداد آن دیگر نسبت به خدا وحرکت این جهان نمی توان به عنوان شر بیان کرد ،چون می داند این همان خواست ورضایت خدا بر رخداد آن بوده است وباز گشت همه چیز در دستان خداست . این تقدیر وخواست خداوندی بر رخداد ها بوده است واو نمی تواند ناراضی به خواست خداوند باشد وگرنه شرک وکفر ورزیده است.

اما مهمترین مسئله در زندگی انسان قرآنی او برایش نتیجه مهم نیست ،چون این بدست خداوند است، او تنها باید براساس نگاه قرآنی وحق به پیش رود، چون اختیار او محدود است وتمامی مسائل در قدرت او نیست که براساس خواست او صورت گیرد،او می داند که این امکانات تنها وسیله هایی در دستان او برای رسیدن به هدف است وبود ونبود آن منوط به خواست خداست چون او بخواهد . حضور خدا را به عنوان ولی ودوستدار وسرپرست ومربی خود قبول دارد. حال هر اتفاقی که در گذشته رخ داده است نسبت به خدا درست وبه حق بوده وظلمی رخ نداده است هر چند که انسانها نسبت به هم ظلم کرده اند، انسان نمی تواند نسبت به گذشته گله مندی داشته باشد وناراحتیی هم نسبت به آن ندارد،چون خدا خواسته است ونمی تواند ناراضی به خواست خدا باشد،نسبت به عملکرد و ظلم خودش هم گفتیم باید چگونه عمل کند. اما مهمتر ازآن چون هرکس مسئول اعمال خود است ، اعمال دیگران هم ربطی به او ندارد.

این یک انسان واقعی وسالم از نگاه قرآن است که بعد از، از دست دادن عزیزانش ازآنجائیکه می داند این خواست خدا بوده وبازگشت همه به سوی اوست ( یعنی هر چیزی که از اول بوده وهر اتفاقی که افتاده به خدا بر می گردد واو خواسته است حال هر اتفاقی بیافتد به خدا و خواست او برمی گردد) ناراحتیی ندارد وبه حکم او راضی است او تنها این جهان ودنیا را نمی بیند بلکه فراتر را می بیند به خصوص اگر انسانی که از دنیا رفته نیک وخوب بوده است می داند او چیزی را از دست نداده است بلکه به آرامش ابدی رسیده است واگر انسان بد ومضری برای انسان وجامعه بوده و خدا راضی به وجود او نبوده است همان که نباشد. اما انسان به خاطر طبع انسانیش به هرحال امکان دارد دوری عزیزان او را به تئالم وناراحتیی بکشاند اما در حدی نیست که بخواهد دچار افسردگی شود وخود را ببازد یا فریاد بکشد ودست به خود آزاری بزند، اگر هم از سوی انسانهایی چنین حرکاتی دیده شد سعی کنیم در صورت فریاد زدنها جلوی او را نگیریم به هرحال او از لحاظ شخصیت قرآنی رشد لازم را نداشته است وسعی کنیم با تقویت نگاه او ،او را به آرامش بکشانیم وسعی کنیم ازاینکه او به خود صدمه وارد کند جلوگیری کنیم ، وگرنه با جلوگیری از تخلیه روانی ،موجب عقده های درونی وافسردگی برای او می شویم. اما درمورد پوشیدن لباس سیاه ، کمکی به این تخلیه روانی نمی کند وربطی به دین ندارد ، بیشتر پیام رسانی از سیاه ونحس بودن دارد یعنی می خواهد بگوید این روز بد ونحس وتاریک است و واین با قرآن واینکه تمامی روزها روز خدا وخواست خداست تناقض دارد. درمورد سینه زنی وخودزنی برخلاف بیان قرآن از اینکه انسان نباید به خود صدمه وارد کند می باشد ونشان از عدم رشد لازم ایمانی دارد اما این فرهنگها بیشتر از تفکر ونگاه مسیحیان است یعنی پوشیدن لباس سیاه یا عزاداری وسینه زنی به نظر می آید الگوبرداری از مسیحیت وتحت تاثیر آن بوده است. درمورد قرآن خوانی، برای مردگان هیچ نفعی ندارد ، درواقع قرآن یک برنامه زندگی است که باید پیاده گردد نه این قرآن درایران تبدیل به قرآنی شده که هنگام سفرباید اززیر آن رد شد، در سفره های هفت سین گذاشته شود ،تا کسی مرد پخش گردد(در شهر ما تا از مسجدی صدای قرآن شنیده می شود ، می گویند چه کسی مرده است؟ ) انگار پیام رسانی قرآن برای فوت مرده است ؟اصلا چه دردی از مرده دوا می کند؟ این قرآن برا ی زنده هاست؟ در مورد برگزاری مراسم عزاداری در مساجد درست نیست؟ چون مسجد یک محل سجود وعبادت است؟ یک مکان فرهنگی است نه مکانی برای ماتم وعزا، مسجد زمانی اگر درهایش باز بود ومحل امن وآرامشی برای افراد بود امروزها تنها هنگام نماز و عزاداری درهایش باز می شود ، این دیگر چه مسجدی است. درواقع ما چیزی به عنوان نشستن وآمدن افرادی برای تسلیت گویی نداریم ، این مراسم به جای اینکه واقعا تسلی خاطر برای افرادباشد با ایجاد مزاحمت برای فرد درتهیه وسایل آرامش دیگران( انگار برعکس شده است) خوراک و...یک مشکل مضاعف برای فرد عزادار ایجاد می کند، (بماند ازاینکه چشم به هم چشمی ها واسرافهای زیادی دراین مراسم می شود) پس اینگونه مراسم وجود ندارد تنها زمانیکه انسانهایی از لحاظ روحی ،ناراحتی هایی بعد از دست دادن عزیزانشان به آنها دست داده است ما باید بیاییم اطراف او را پر کنیم ودر ایمان وآرامش او بکوشیم حتی در تهیه لوازم آرامش او کوشاباشیم تا او کمتر فکر کند وخود را پیدا کند نه یک فکری مازاد برای او از سوی ما ایجاد شود، اما معمولا نه تنها می آییم ناراحتی برای او ایجاد می کنیم بلکه بر ناراحتی او هم می افزاییم وما بیشتر از او اشک می ریزیم وداد وفریاد می زنیم واو را بیشتر درغم واندوه فرو می بریم. پس چیزی به عنوان نشستن با نام عزا نداریم تنها اگر فردی عزیزی را ازدست داده تا زمان بدست آوردن آن آرامش و روحیه کامل برای حضورش در جامعه با توجه به رشد انسانی وقرآنی که در او وجود دارد ما درکنار او می مانیم و درکارهایش به او کمک می کنیم ودر تقویت روحی او می کوشیم که تمامی این مراسم که درحال حاضر انجام می گیرد فاقد این امر است. در مورد درج آگاهی، برای اطلاع دیگران مشکلی نیست اما چیزی که درحال حاضر می بینیم فاقد اینگونه نگاه است بلکه برای چشم به هم چشمی وحیف ومیل پول است ،دربعضی موارد حتی فوت او مهم نیست که از طریق روزنامه به اطلاع دیگران برسد.

ما فلسفه چیزی اگر به عنوان ناراحتی بعد از فوت عزیزان باشد را بیان کردیم وانسان قرآنی را هم معرفی کردیم ؟ پس این مراسم عزا برای گذشتگان آیا معنی می دهد؟ این همان نگاه وبرگشت به عقب و اعلام ناراحتی از خواست خداست که برخلاف دیدگاه قرآنی است؟چیزی که ما فراموش می کنیم ،خدا در انسان نیرویی با نام فراموشی درانسان قرار داده است تا با فراموش کردن گذشتگان خود در جهت رشدی گام بردارد ، اگر هر لحظه از زندگی خود بخواهد ماتم بگیرد ، دیگر چیزی از زندگی او نمی ماند به جز اینکه نصف بیشتر عمر خود را صرف گریه واشک واندوه وافسردگی کند، عزیزان هم یکی دوتا نیستند، خوب به کشور ایران نگاه کنید نصف بیشتر از سال آنها تعصیلات برای مراسم عزاداری گذشتگان است که علاوه برلطمات کلان کشوری در امر برنامه ریزی واقتصاد، می خواهیم افراد را وارد مراسمی فاقد دینی کنیم، حال باید پرسید چرا ایرانیان با وجود این همه مراسم باز انسانهای ماتم زده برای گذشتگان نیستند، چون این افرادشناخت درست از کسی که او را باید دوست داشته باشند ندارند درواقع ما اگر فردی را دوست داریم باید روش زندگی او در زندگی ماحضور داشته باشد نه اشک ریختن؟ اگر هم ما واقعا اینقدر او را دوست داریم باید همیشه به فکر او باشیم وهرروز ماتم زده او باشیم نه تنها روزیکه او کشته یا فوت شده ؟ پس چرا مااینگونه نیستیم درواقع این اشکها ودوستی ها تصنعی است ،هنوز مانفهمیده ایم که با روح قرآنی وانسانی نمی خواند درنتیجه انسان خود به خود فراموش می کند ونمی تواند در زندگیش توقف وایستایی وماتم به وجود بیاید؟ یک مسخرگی که در برگزاری این ایام در ایران وجود دارد از اینجاست که مثلا اگر امروز روز عزاست فردایش تولد فردی دیگر است باید شادی کنند یا برعکس آن؟ آیا این خود ودیگران را به مسخره گرفتن نیست ؟ اما سئوالی که مهم است در اینجا بیان شود در زمان پیامبر هم کشته شدن انسانها وجنگ واز دست دادن عزیزان وجودداشته است اما درهیچ جای قرآن پیام از عزاداری نیست؟ بلکه قرآن در مقابل مشکلات از انسان صبوری می خواهد، رفتاری دیگر خواهان است؟

حال باید پرسید چیزی که درایام محرم به نام وبرای حسین انجام می گیرد؟آیا مطابق با قرآن بود؟ درواقع خیر؟ باید به این افراد گفت چرا تنها از بین این همه افراد قرآنی ودینی تنها حسین مهم شد؟ چرا این اسطوره سازی انجام می گیرد واورا تامرزهای تقدس وخدایی به پیش می برند؟ ماشخصیتهای زیادی در اسلام داشته ایم که در عین مظلومیت ، فیجع تر از حسین کشته شده اند؟ به عنوان مثال حمزه عموی پیامبر در جنگ احد می باشد؟ مهمتر از آن ما جنگها وقتلهای زیادی در طول تاریخ داشته ایم که درعین مظلومیت افراد کشته شدند؟ شهدایی که در درجات بالاتر وبهتر شاید از شهدای کربلا باشد؟ آیا شهدای جنگ بدر واحد کم انسانهایی بودند که خلاصه در کربلا می شود؟

در مورد جنگهای گذشته ،حرف وبیانی از نوحه سرایی وعزاداری نیست بلکه درس گرفتن ازجنگها وکشته شدن است . شاد بودن ودفاع از جهاد وتحمل وصبر وبردباری را قرآن آموزش می دهد.از خدا بودن وبه سوی او باز گشتن. اسلام متوقف شدن وبر سر وسینه زدن واظهار مظلومیت را نمی پذیرد او باید حرکت کند و با ظالمین روزگار بجنگد او خود باید به نجات مستضعفین جهان برود نه خود را هم به استضعاف بکشاند ودچار استضعاف کند. این پیام آوری قرآن بوده که هم مظلومین روزگارش را می دیده است هم کشته شدن دیگران را.

می گویند ما در مظلومیت حسین می گرییم؟ این گریه چه معنی دارد؟ ما اگر گریه در مظلومیت می خواهیم انجام دهیم؟ هزاران انسان در جهان مظلوم روزگار خود هستند چرا برای آنها گریه نمی کنیم؟ اصلا اشک وبه سر خود زدن معنی دارد؟ دردی دوا می کند؟ همین کشور خود ایران را نگاه کنید؟ این افراد مگر خود مظلوم نیستند؟ اول باید به حال خود گریه کنند؟ اما گریه تنها به معنی ایستایی و ایجاد فضا برای ظلم جباران است واین همان فرهنگ ونوع نگاه غیر دینی برای ایستایی انسانهاست؟ حسین به آرامش ابدی رسید؟ گریه ما چه معنی دارد؟ مگر به جهنم سقوط کرده است؟ این از همان نبود مقدمه قرآنی که قبل گفتیم نشان دارد؟ نهضت عاشورا یعنی نهضت مبارزه با ظلم نه روضه خوانی وبرسروصورت زدن واشک ریختن واین چهره حسین بود نه این چهره ای که اینان نشان می دهند! نام حسین رابدعنوان نکنید!؟ حسین به اشکهای شما نیازی ندارد واین اشکها هیچ دردی از شما دوا نمی کند؟ شماها همان افرادی هستید که حضرت علی را شخصیتی ترسو، دروغگو،فریبکار،بی تفاوت نسبت به ناموسش معرفی می کنید!پس اینکه بخواهید از حسین هم چنین چهره ای بسازید بعید نبود؟ اما آنان شیر مردانی بودند که در مقابل ظلم می ایستادند واهل ماتم واشک ریختن نبودند اهل احیای حق وراستی بودند وخود را در خرافات وبدعتها غرق نمی کردند؟! این همان حسینی است که با ظلم می جنگد وتقیه نمی کند آنوقت آنهاییکه علی را به بدنامی وشجاعت معرفی می کنند که حتی درمقابل ناموس خود سکوت برلب می گیرد واز او انسانی ترسویی می سازد چه باید گفت؟ حسین مرد عمل وحرکت بود نه مرد ماتم واشک وبرسر خود زدن؟ اوآزادزندگی کردن را می پسندید نه زیر بار خفت وخرافات رفتن؟ او برای احیای حق بود نه برضد آن ومروج خرافات؟

مردمی که اهل فکر وتفکر نیستند وایمان ونگاه درست او را به حرکت وا نمی دارد وهمیشته تحت تاثیر نوحه سرایی واحساساتش است هیچگاه امیدی به او نیست ،او همیشه حرکتی درجهت منفی دارد؟ می گویند همیشه این مراسم عاشورایی برای مردم نمادی از مبارزه با ظلم بوده است ؟ اما نمی گویند همین مراسم چقدر تخریب دین کرده است ،نمی گویند مگر در مبارزه خود پیامبر یا خود حسین همین نمادها وجود داشته است یا حرکت ونگرش درست درآنها باعث حرکت شده است؟ اصلا حرکت کردن با احساسات، حرکتی نادرست وبرباطل خواهد بود،همانگونه که تاحال هیچگاه این حرکت نتوانسته همان حرکت مفید باشد؟ انقلاب ایران همان محصول عزاداریی ها بود که خود باز سمت ظلم وستم برداشت؟ خطراتی که از اسطوره سازی وجود دارد غیرقابل وصف است؟ چرا همیشه در راه مبارزه نیازمند به اسطوره ها هستید؟ درحالیکه ما نیاز به حق داریم؟ زمانیکه یک انسان تقدس پیدا کند؟ جای خدا رابگیرد وعرصه بر نگاه خدایی تنگ کند؟ تکلیف معلوم است؟

تاحال فکر کرده اید چقدر دراین مدت خرجها می شود وپولها حیف ومیل می شود ،این برخلاف دیدگاه حسین بود او آمده بود با اسراف مبارزه کند به کمک نیازمندان بشتابد اینان با برپایی مراسمهایی با پول هنگفت همین ملت ونادیده گرفتن فقرا واسراف تنها دچار خود فریبی وبدنام کردن حسین هستند؟ آیا واقعا این چهره حسین بود؟ حسینی که از پیروان خود می خواهد تنها برای او اشک بریزند واشک یتیمان را نادیده بگیرند؟

چقدر دراین ایام ضربات ولطمات اقتصادی برکشور ونیروی کاری صورت می گیرد ومردم از زندگی وحرکت درست می مانند؟

چرا امروز به جای اینکه با ظلم روزگار که خود هم بخشی از آنند همانند حسین مبارزه کنند جز رجزخوانی وروضه وکفر ولعن دیگران چیزی بلد نیستند ،خود ظالمین روزگارند بردیگران لعن می فرستند بر خودشان ظلم وستم می شود، بر مظلومیت حسین می گریند واین چه مردمی نادان هستند؟ اینان همانهایی هستند که مثل حسین قرآنی زندگی نمی کنند ،درس شجاعت وآزاد بودن او را بلد نیستند وتنها دل خوش به شفاعت او دارند واشک برای او می ریزند چیزی که خود او برای مبارزه با آن بود او را اینقدر حقیر می کنند؟ این نادانها آنقدر احمقند که از بریدن وشکاف سر کودکان بی گناه وقمه هم کوتاهی نمی کنند؟ آیا این چهره همان حسینی بودکه آمده بود در راه بی گناهان مبارزه کند ودر دفاع مظلومین بود؟ هنوز نفهمیده ایم که این تنها دکانی برای افرادی است که دین را به بهایی اندک می فروشند؟ تا کی خود را فریب می دهیم؟ این فرهنگ رجز ونوحه خوانی در ایران است که فرهنگ شعار زدگی را رواج می دهد وکاری جز نوحه وسروصدا کردن بدون هیچ حرکت وعاملی مفید صورت می دهند؟

حال به آیات خدا برای تکمیل بیانمان می پردازیم:

در واقع خدا، در مقابل مظلومین جهان آه وناله واشک ریختن را نمی پذیرد بلکه روش وبیان قرآن در ابتدا برای ازبین رفتن ظلم ومظلومیت ایجاد حق در خود فرد واز بین بردن ظلم در خودش سپس حرکت دادن در کل جهان است . سپس امکان جراحتهایی در این مسیر زندگی وجود دارد که باز چون بدست خود اوست می گوید ناراحتی نباشد چون از سوی خدایی است که ولی شماست وشما را دوست دارد واین در راه تکامل شما وبرای رشد وتعالی شماست؟ صبور باشید؟ اما یک فریب بزرگی در طول تاریخ از سوی ستمگران صورت گرفته است؟ ظالمین گذشته را نقششان بزرگ کرده اند تا به آنها مشغول شوند واز ظالیمن روزگار غفلت کنند؟! آنها هرچه بودند پی کار خود رفتند شما ببینید تکلیف خودتان با ظالمین روزگارتان چیست؟ تکلیف خودتان با مظلومین روزگار چیست؟ از شما درمورد آنها پرسیده نمی شود؟از کنار مظلومین وظالمین روزگار خود عبور می کنید داعیه دفاع از مظلوم دارید؟ او که مرده است؟ اینجا دفاع تو معنی ندارد اگر تو راست می گویی نسبت به ظالمین روزگار خود فریاد بزن؟ تنها این اعمال زشت شما،چهره ای زشت ووحشتناک وعقب مانده از اسلام ارائه می گردد ومسلمانان را انسانهایی وحشی بیان می کند؟ کجای قرآن اشک ریختن برابر با ثواب وراه بهشت بیان می کند؟! کجا سینه زنی وعزاداری را عاملی برای بخشش گناه معرفی کرده است؟ این چه ثواب بزرگی است که خود خدا نادیده می گیرد ونمی فهمد واین آقایان بدان پی برده اند؟

وقطعا شما رابابرخی از(امور)ترس وگرسنگی وزیان مالی وجانی وکمبودمیوه ها آزمایش می کنیم ومژده بده به صابرین(بقره 155)

آن کسانی که هنگامی که مصیبتی به آنها می رسد می گویند ما ازخداییم وبه سوی او باز می گردیم(بقره 156)

ای کسانیکه ایمان آورده اید شکیبایی ورزید واستقامت وپایداری کنیدومراقبت به عمل آورید وتقوای خدا کنید تا رستگار شوید(آل عمران 200)

هیچ رخدادی در زمین به وقع نمی پیوندد یا به شما دست نمی دهد مگراینکه پیش از آفرینش زمین وخود شما در کتاب بزرگ ومهمی بوده است واین کار برای خدا ساده وآسان است...این بدان خاطر است که شما نه بر ازدست دادن چیزی غم بخورید که از دستتان بدر رفته است ونه شادمان شوید بشوید برآنچه خدا بدستتان رسانده است ...(حدید 22و23 )

وسست وزبون نشویدوغمگین وافسرده نگردیدوشما برتر هستید اگر که براستی مومن باشید اگر به شما جراحتی رسیده است به آن جمعیت نیز جراحتی همانند آن رسیده است وما این روزها را درمیان مردم دست به دست می گردانیم تا ثابت برقدمان بر ایمان را جدا سازد ومونان شناخته شوند وخداوند از میان شما قربانیانی برگیرد وافتخار شهادت نصیبشان گرداند.....(آل عمران 139و140)

ایشان قومی بودند که مردند وسرخود گرفتند آنچه به چنگ آوردند متعلق به خودشان است وآنچه شمافراچنگ آورده اید ازآن شماست ودرباره آنچه می کرده اید ازشماپرسیده نمی شود(بقره 134)

وکسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده مشماربلکه آنان زنده اند وبدیشان نزد پروردگارشان روزی داده می شود.آنان شادمانندازآنچه خداوندبه فضل وکرم خود بدیشان داده است وخوشحالند به خاطر کسانی که بعد از آنان مانده اند وبدیشان نپیوسته اند......(آل عمران 170تا176) حال چگونه باید درماتم آنهاییکه در راه خدا گریست؟ باتوجه به این آیات مشخص نیست از کجا این آقایان می آورند؟

گفتیم در برابر غم واندوه خداوند از حزن نسبت به گذشته خود یا دیگران بیان دارد یا نگرانی هایی از رفتار وعملکرد دیگران چه درحال یا آینده وجوددارد ، در مورد خوف براحتی دراین این آیات می توانید پیداکنیدآل عمران 175 ،نساء3و9، 54 مائده، انعام15و 51، اعراف 59، هود26، رعد21،نور 37، شعراء 12و 14 درتمامی این آیات همان ترس از آینده است که فراخوانی به آرامش است درمورد حزن هم می توانید دراین آیات پیداکنیدکه همراه با خوف بلافاصله ذکر شده است : ماپیغمبران را جزبه عنوان بشارت دهندگان وبیم دهنگان نمی فرستیم پس کسانی که ایمان آورند وکار شایسته کنند نه خوف ونه حزنی دارند(انعام48) اعراف آیه 35 ،یونس آیه 62،فصلت30،زخرف 68،احقاف13. اماهمان طورکه گفتیم ابتدا خوف سپس حزن ازبین می رود وذکر آنها از لحاظ بیان در قرآن اینگونه است اما دردوجا این بیان را به گونه ای دیگر عنوان کرده استنسبت به مادر موسی وداستان حضرت یوسف)

مابه مادرموسی الهام کردیم که موسی راشیربده وهنگامی که براو ترسیدی وی را به دریا بینداز ومترس وغمگین مباش که ما او را به تو باز می گرداینم...( قصص7 و 8 و 13)( 40 طه)

گفت اگراورا ازپیش من دور کنید وببرید ناراحت وغمگین می گردم می ترسم که شما اوراغافل شویدوگرگ اورا بخورد(یوسف 13)

درواقع در هر دوجا می گوید حزنی درآینده به خاطر عملکردی که ایجاد می گردد امکان ایجاد برای ما وجود دارد واین ترسی ازآینده داریم که امکان این حزن را ایجادکند درواقع این تقدم وتاخیر بیان به این دلیل است. البته این حزن نسبت به یعقوب باید گفت
     
  
صفحه  صفحه 21 از 38:  « پیشین  1  ...  20  21  22  ...  37  38  پسین » 
مذهب
مذهب

نگاهی متفاوت به داستان ظهر عاشورا

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA