ارسالها: 175
#51
Posted: 23 Aug 2011 11:36
emtali: ببین دوست عزیز! وقتی حضرت ابوالفضل رو با خودت مقایسه كنی اینا درسته ولی اون اینقدر قدرت داشته كه از نزدیك شدن به جسم بی جانش هم می ترسیدن! نمونش رو خودم زیاد سراغ دارم منظورم افراد قدرتمنده! در مورد داستان حرمله هم باید بگم حرمله استاد تیراندازی بوده این چلغوزهای الان كه تیراندازی می كنن هنری ندارند! اونا ورزشكار بودن نه این جوجه های الان! گردن بچه شش ماهه تون عضلانی داره! تازه دوست عزیز تمام حرفهای شما درست! سوتی های خوبی گرفتی كه اكثر ما هم بهشون رسیدیم! ولی باید بدونی كه این داستانها برای من و تو نیست یعنی برای نسل امروز نبوده برای انسانهایی بوده كه فهم كاملی نداشتن و اینطوری خواستن با احساساتشون بازی كنند و حس ترحمشون رو برانگیزن ولی ما الان باید فلفسه عاشورا رو درك كنیم نه اینكه دنبال نوع شهادت اونا باشیم! اصل قیام رو بشناس دوست من...
این حسینی كه شما ازش دم میزنید خودش كسی بوده كه احل تجاوز و دست اندازی به ماله دیگران بوده كسی بوده كه تو یكی از حدیثهاش آمده مردان عجم را گردن بزنید وزنانشان را به بردگی ببرید نمونه بارزش هم بی بی شهر بانو هستش كه به دست این آدم به اثارت در اومد این آدم حتی ارزش بحث كردن هم نداره چه برسه به گریه و عذاداری.از این آدم فقط داره سو استفاده میشه و با بازی كردن با احساسات مردم به افكار پلیدشون میرسند.قبل از اینكه برای كسی عذاداری كنید اول بشناسیدش بعد عذا بگیرید
در همین حوالی كسانی بودند كه میگفتند بدون تو نفس نمیكشیم ولی امروز در آغوش دیگران نفس نفس میزنند.
ارسالها: 1079
#52
Posted: 31 Aug 2011 17:57
ghonbol: واقعا باید دهنتو بوسید خوب زدی تو برجكشون میشینن بر خودشون داستان سرایی میكنن چهارتا ادم نفهم مثل خودشون هم به به وچه چه میكنن اینا هم باورشون میشه انگار چیزی بارشونه
شما کسی رو که مخالف نظرتون هست رو نفهم خطاب میکنید ؟!!!!
این کدام مذهب و مکتب هست که اینچنین منطقی داره ؟؟؟
به نظرم بهتره به جای اینکه منتقد رو با صفت فهم بودن متهم کنید، بشینید کمی فکر کنید همین...
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 324
#53
Posted: 2 Sep 2011 20:16
زمانی میرسه كه در مواجهه با بعضی مسائل عقل و توان محدود انسان از درك و تحلیل عاجز میشه ولی این دلیل نمیشه چون توان درك موضوع یا حقیقتی رو نداریم به كل منكر وجود موضوع بشیم و اونو زیر سوال ببریم دوستان انصاف داشته باشین و سعی كنیم از دایره اخلاق خارج نشیم اگه دین نداریم اقلا ازاده باشیم و اخلاق مدار از شان و شخصیت ایرونی به دوره كه اینطور به محابا بتازیم به هرچه هست و زیر سوال ببریم.
موفق باشین
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
ارسالها: 1079
#54
Posted: 3 Sep 2011 11:46
kavehahangar2008: زمانی میرسه كه در مواجهه با بعضی مسائل عقل و توان محدود انسان از درك و تحلیل عاجز میشه ولی این دلیل نمیشه چون توان درك موضوع یا حقیقتی رو نداریم به كل منكر وجود موضوع بشیم و اونو زیر سوال ببریم دوستان انصاف داشته باشین و سعی كنیم از دایره اخلاق خارج نشیم اگه دین نداریم اقلا ازاده باشیم و اخلاق مدار از شان و شخصیت ایرونی به دوره كه اینطور به محابا بتازیم به هرچه هست و زیر سوال ببریم.
به نظر من بهتره كسانی كه از ماجرا خبر ندارن برن تواریخ اسلامی رو بخونن البته نه همه رو تنها تواریخی رو كه مورد قبول منتقدان و موافقان هستش كه البته نیازی به معرفی نیست همه ی دوستان متوجه منظور هستند.
منم با حرف ایشون موافقم كسی كه از ماجرا خبر نداره بهتره بره اصل موضوع رو بخونه بنده كه خوندم اظهارات خودم رو هم كردم و دوستانی كه نخوندن برن بخونن و واقعا بعد متوجه میشن كه حسین ابن علی اصلا برای آزادگی ملت عرب نرف و بقیه ماجرا ...
این كاربر به درخواست خودش بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 469
#56
Posted: 16 Oct 2012 09:07
همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان
بی آب و علف باشد
مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید.
واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل میدهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است.
منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟
از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید.
تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند.
72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟
از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این http://www.fourmilab.ch/documents/calendar/ و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم
سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم
که شیعیان میگویند نیست.
اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد.
نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است.
یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده.
اما یک نکته ی جالب دیگر
در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. مسلما کاروان برای سیر کردن خود علف نمی خورده.
پس این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود، مثلا گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز میتوانستند از شیر همین
حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده ، عربzaبه خوردن شیر شتر علاقه ی بسیار دارند ، میتوانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند.
باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین:
هارون الرشيد را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسين عليه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سايهبانى
براى آنان قطع كنند. (تاریخالشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39
قبر شريف آن حضرت مورد تعرضو دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از
لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستريس نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397)
سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن على و خانههاىاطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيرى كردند. (همان)
از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟
پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ آیا مذهب عقلی را که فکر که می کند نمی رباید؟
دوم هرمله و گردن علی اصغر:
این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست که تنها ذهن گنگ و مسخ شده یک مسلمان می تواند باورش کند.
داستان از این قرار است:
حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید
از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید.
در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم.
نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان
و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. به عکس زیر توجه کنید تا بهتر متوجه شوید:
پس تیر حرمله به کجا خورده است؟
تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. هیچ دیوانه ای چنین کاری با بچه اش نمی کند زیرا مطمئنا در این حالت نخاع کودک صدمه خواهد دید.
دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبر معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان.
سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟
در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت باید یه عقل حضرت شک کرد که هم خودش و هم فرزندش را اینگونه به خطر انداخته. او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته.
چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده.
آیا مذهب ذهنی را که فکر می کند نمی رباید؟
سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره:
این داستان آب آوردن ابوالفضل بی سر و ته ترین افسانه عاشوراست. به اندازه ای این داستان مسخره ساخته شده که گمان می کنم با یک بار مرور آن دیگر نیازی به تجزیه نباشد.
داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند.
حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند.
لطفا یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده میگیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟
دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟
یا اصلا هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آنکه دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ مگر حضرت هنرمند سیرک بوده؟
اصلا دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟
خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟
خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ آیا حضرت به خاطر حضرت بودنشان چند لیتر بیشتر از انسان های معمولی خون داشته اند که در میانه راه به دلیل کم خونی نمرده اند یا دست کم از هوش نرفته اند؟
به راستی مذهب عقلی را که فکر می کند نمی رباید؟
این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است.
امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.
ویرایش شده توسط: mahmudkhm
ارسالها: 2554
#57
Posted: 24 Nov 2012 17:44
shahab6677: همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان
بی آب و علف باشد
واقعا عجب استدلالی
تو کربلا رفتی اصلا که اینقدر مروارید پراکنی میکنی
گرمای ۵۰ و چند درجه ای اونجارو دیدی
در منطقه کربلا هم شنزار هست هم زراعت که اغلب نخلستان است
در مناطق دیگه زراعت هست
البته در توضیح جغرافیای منطقه هم شنزاره هم نخلستان اما مکانی که حسین انجا بود زمین بایر بود
که در اون فصل گرم بود
ضمنا نمیشه ادم بره کناره رودحانه و نذارن اب بخوره و تشنه بمونه
کاروان امام ایل نبود که گوسفند داشته باشه و شتر و گوسفند هم فقط در موقع بچه دار بودن شیر میدن نه همیشه
کلا خرفات یک خورده خودت رو قلقلک نمیده
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978