انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 34 از 53:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  52  53  پسین »

آیا واقعا كسی نمی تواند کتابی مانند قرآن را بیاورد!؟


مرد

 
elena: آیه ۲۴ سوره نسا
معمولا زناني كه اسير ميشدند كساني بودند كه در جنگها مي آمدند براي تشويق و كمك مثل هند جگرخوار كه در جنگ شركت كرد و جگر عموي پيامبر را در آورد وقتي اسير ميشدند اگر شوهرانشون كشته شده بودند عده نگه ميداشتند و سپس به ازدواج مسلمانان در مي آمدند
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۲۵﴾
و هر كس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست‏گيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويى با كنيزان] براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است (۲۵) النساء
پس صحبت از ازدواج بوده و نه زنا و دوستي پنهاني، طبق اين آيه اينكارها نه براي اينها روا بوده نه مسلمانها و اگر شوهرانشون بودند و اسير ميشدند چون در حضور شوهر بودند طبق احكام متعلق به شوهر خود بودند و نميتوان با ايشان ازدواج نمود و اگر شوهرانشون زنده ميبودند ولي اسير نبودند از ايشان دعوت ميشد كه معاوضه اسير كنند كه اينها را بگيرند و اسراي مسلمان را آزاد كنند و يا فديه و پولي بدهند و اگر ايشان انقدر بي مروت بودند كه براي معاوضه يا فديه و پولي بيان و همسرخود را تحويل بگيرند و ايشان نمی آمدند سراغ همسرشان در واقع طلاق غيابي داده ميشد و بعد از عده چون شوهرشان ايشان را ترك كرده بودند در قرآن سفارش به ازدواج بوده نه دوستي گرفتن و زنا خيلي از اوقات اين زنهارا آزاد ميكردند يكطرفه سوره محمدميفرمايد
فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود
واين در حاليكه كفار آنزمان زنان مسلمان را در آن روزگار اسير ميكردند هر كاري ميخواستند باهاشون ميكردندولي زنان كفار كه اسير ميشدند يا بايد به محيط كفر بازگشت داده شوند، و يا بدون شوهر هم چنان در ميان مسلمانان بمانند و يا رابطه آنها با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج ديگرى نمايند، صورت دوم ظالمانه است، بنا بر اين تنها راه‏ همان راه اول يا سوم است كه يا فدا گرفته شود يا معاوضه گردندو در صورت متاركه وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ مى‏گويد: غير از اين چند طايفه كه در اين آيه و آيات پيش گفته شد مى‏توانيد با ساير زنان، ازدواج كنيد مشروط بر اين كه طبق قوانين اسلام باشد و توأم با عفت و پاكدامنى و دور از بى عفتى و ناپاكى صورت گيرد. بنا بر اين محصنين در آيه فوق كه اشاره به حال مردان است به معنى عفيفان و غَيْرَ مُسافِحِينَ تاكيد آن است زيرا ماده سفاح (بر وزن كتاب) به معنى زنا مى‏باشد و در اصل از سفح به معنى ريزش آب و يا اعمال بيهوده و بى‏رويه گرفته شده است و چون قرآن، در اين گونه امور هميشه از الفاظ كنايى استفاده مى‏كند آن را كنايه از آميزش نامشروع گرفته است.
جمله أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ اشاره به اين است كه رابطه زناشويى يا بايد به- شكل ازدواج با پرداخت مهر باشد و يا به شكل مالك شدن كنيز با پرداخت قيمت .
ضمنا تعبير غَيْرَ مُسافِحِينَ در آيه فوق، شايد اشاره به اين حقيقت نيز باشد كه نبايد هدف شما در مسئله ازدواج، تنها هوسرانى و ارضاى غريزه جنسى باشد بلكه اين امر حياتى براى هدف عاليترى مى‏باشد كه غريزه نيز در خدمت آن قرار گرفته، و آن بقاى نسل انسان و نيز حفظ او از آلودگي ها است.
محصنات جمع محصنة از ماده حصن به معنى قلعه و دژ است، و به همين مناسبت به زنان شوهردار و همچنين زنان عفيف و پاكدامن كه از آميزش جنسى با ديگران خود را حفظ مى‏كنند و يا در تحت حمايت و سرپرستى مردان قرار دارند گفته مى‏شود. گاهى به زنان آزاد در مقابل كنيزان نيز گفته شده، زيرا آزادى آنها در حقيقت به منزله حريمى است كه به دور آنها كشيده شده است و ديگرى حق نفوذ در حريم آنان بدون اجازه آنها ندارد، ولى روشن است كه منظور از آن در آيه فوق همان زنان شوهردار است. پس اگر زنان اسیر آزاد می شدند، بعضا تقویت جبهه دشمن را در پی داشت و از سویی دیگر زندانی و حبس کردن آن ها هم روش درستی نبود. کار کشیدن از آن ها در معادن و مزارع، بدون این که از حق استفاده از غرایز جنسی برخوردار باشند عواقب خطرناکی از جمله رواج فحشا در بین آن ها را به دنبال داشت. از طرفی وجود جمعیتی عظیم در جامعه بدون این که عضوی از جامعه شناخته شوند، خود تبعات منفی در جامعه به همراه خواهد آورد از جمله این می توانستند منشأ نسلی ناپاک در جامعه شوند، گذشته از آن در مقابل ارزش های فکری و عقیدتی جامعه موضع گیری نمایند و...؛ به تعبیری واضح آن ها نماینده فکر و باور دشمن خواهند شد و عملا در جامعه جمعیتی به وجود خواهد آمد که هیچ تناسبی با ارزش های پذیرفته شده جامعه نخواهند داشت اما اسلام با طرح رسمیت بخشیدن به داشتن روابط زناشویی با آن ها با شرایط خاص به همه این تبعات منفی پایان داد و آن ها را از این طریق در جامعه اسلامی هضم کرد. [1]
     
  ویرایش شده توسط: keivan58   
مرد

 
elena: خمینی برهمین اساس
ایشان مورد وثوق نبوده و نیست و اعمال ایشان ملاک نخواهد بودزیرا در بطلان تفکر ایشان در این روزگار حتی نیاز به ارایه هیچ ادله ای نیست مثله خورشید درخشان وسط آسمان دلیل نمیخواد برای اثباتش احادیث بسیاری علمای اینچنین را شیطان خوانده اند و تقلید از ایشان را حرام دانسته اند و اما در خصوص بنی قریظه ما یک روایه داریم یک درایه در بررسی سند از طریقه روایت و ناقلان آن که چقدر مورد وثوق است در این موردنخست اینکه این سیره نویسی از اواخر قرن دوم هجری اغاز شده
دوم اینکه چنانکه گفتیم ابن اسحق روایات رو از فرزندان یهودیان بنی قریظه نقل قول کرده است

سوم اینکه در خود زمان پیامبر هم احادیثی جعل میشد که پیامبر بر فراز منبر رفت و فرمود :
بر هر حقی ، حقیقتی است و بر هر راه درستی ، نور وچراغی هست . پس آن چه از روایات مطابق قرآن باشد، آن را مورد عمل قرار بدهید و آن چه را مخالف قرآن باشد، رها کنید».کاظم مدیر شانه‌چی، علم الحدیث، ص 184
چهارم اینکه روایت مذبور تقریبا با فاصله ای یک و نیم قرنی بازگو شده است

پنجم اینکه رسم مورخان قرون اولیه اسلامی این بوده که تمام روایت و قصه ها و افسانه ها رو از اشخاص با فاصله زمانی چند صد ساله در کتب خود جمع میکردند چنانکه یعقوبی به مانند دیگر مورخان چون طبری و ابن هشام و ابن سعد و غیره بطور صریح تری در اعاز کتابش چنین مینویسد « در این کتاب به گرداوری سخنان و روایات پرداخته ایم زیرا دیده ایم موخان گذشته در حدیث ها و خبرهای خود اختلاف دارند و نیز در تاریخ سالها و کارها روایات گوناگون و برخی از انان چیزی را افزوده و برخی کاسته اند . از اینرو خواستم همه انچه را که هر کدام اورده اند و به رسیده جمع کنیم.
همونطور که میبنی یعقوبی نیز مانند طبری و بلاذری وووو به گرداوری اخبار برخاسته و تصریح میکند که برخی خبرها باهم ناسازگارند و هرگز درستی مجموعه روایات خود را ضمانت نکرده و انهارا تصدیق ننموده و این شیوه همه مورخان اسلامی در اوایل قرون اسلامی است .
از نظر درایه نیز بدون در نظر گرفتن ناقلان آن که چقدر موثقند اساس مطلب که چه اندازه میتواند درست باشد مورد بررسی قرار میگیرد من در صفحات قبل در خصوص آیات مربوط به جنگ صحبت کردم و تکرار نمیکنم آنها را از طرفی باید بگویم
یکی اینکه مدعی یک جریان تاریخی که خلاف دیدگاه صحیح به نظر می رسد، خود باید آن را اثبات کند و تا اثبات نکرده از او نپذیریم این رسم هر دادگاه و قاضی برای صدور حکم است

دوم اینکه قضایای تاریخی و خصوصاً مسایل فرهنگی و اجتماعی را باید در ظرف زمانی خودش بررسی کرد.
نکات دیگری نیز قابل بررسی است مانند اینکه آیا با توجه به جمعیتمسلمانان و جمعیت یهود در مدینه این آمار ها می تواند درست باشد؟

و نیز اینکه اگر یهود این تعداد مرد داشته چرا وقتی مسلمانان برای جنگ احزاب بیرون رفته بودند کار مدینه را یکسره نکردند!؟

و نیز اینکه اتصال سلسله روات تا ابن اسحاق و از ابن اسحاق تا اصل قضیه و نیز هویت این روات و میزان پایبندی آن ها به حقایق چگونه است؟

آیا این قضیه ریشه در ید طولای یهود در هلوکاست سازی ندارد؟
اشکالاتی که در این حادثه مطرح شده، و کسان بسیاری بر اسلام طعن زده که این ماجرا به پیامبران و حتی به روش پیامبر در مکه و مدینه نمی خورد، به شرح زیراست:

1- قتل عام همه مردان یک قبیله و اسیر گرفتن خانواده آنان از سوی پیامبر عملی بسیار بی رحمانه و متناسب با جرم آنان نبوده و با رحمت العالمین بودن پیامبر سازگار نیست؟

2- چرا پیامبر داوری در باره مرگ و حیات این عده را به سعد بن معاذ واگذار کرد، حجت شرعی پیامبر در این باره چه بود؟ اگر ایشان نظرش قتل مردان قرظی بود که می توانست خود به آن حکم کند.

3- آیا می توان پنداشت که پیامبر به دلیل پیمان شکنی سران یک قبیله تمام مردان آن قبیله و حتی نوجوانان تازه بالغ را که شاید در آن سنین حتی مفهوم پیمان شکنی را به درستی درک نمی کردند، و هیچ نقشی هم در خیانت سران قوم نداشتند، به قتل برساند. در میان مردان تکلیف سالخوردگان ، مریضان و ناتوانان چه شد؟ آن ها به چه جرمی باید به قتل می رسیدند؟

4- بنی قریظه به هر حال به دلیل ترسی که تنها گذاشتن مشرکین پیدا کردند، از همراهی عملی با آنان سر باز زدند، در حالی که اگر به مشرکین می پیوستند، مسلمانان بی تردید دچار شکست قطعی شده، بدین مناسبت بایستی مورد رأفت یا لا اقل مدارای پیامبر قرار گیرند، با این وصف پیامبر تصمیم به به انهدام آنان گرفت[8].

5- غزوه بنی قریظه یک مورد منحصر به فرد است که چنین برخورد سختی پیامبر با دشمنانش داشته به گونه ای که تمامی مردان قبیله را که تن به تسلیم سپرده اند، به دم تیغ دهد. برخورد کریمانه آنحضرت با بزرگ ترین دشمنانش در ماجرای فتح مکه، آزادی صدها اسیر بنی مصطلق، آزادی شش هزار مرد هوازانی در جنگ حنین، گذشتش نسبت به بنی قینقاع و بنی نضیر و ده ها مورد دیگر در تعارض آشکار با روش برخورد با خبر بنی قریظه است.

6- در باره تعداد کشته شدگان بنی قریظه میان مورخان و مفسران اختلاف بسیار است. تعداد را از 450 تا هزار نفر ذکر کرده اند. برخی گفته اند به سبب حكم سعد بن معاذ 450 تا 600 جنگجوى بنى قريظى كشته شدند. این حجم انبوه چگونه با تفصیل و گفتگویی که در گزارش بالا ذکر شده در یک روز ممکن است؟

7- در صورتى كه اسلام به موضوع قتل حساس است، به طورى كه كشتن يك نفر را به منزله كشتن همه مردم مى‏داند و مى‏فرمايد: «كَتَبْنا عَلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً». چگونه به چنین حکمی از سعد بن معاذ برا ساس حکمی از تورات و روش کیفری آنان راضی شده است.

پاسخ به شبهات

1- آنچه در قتل قبیله بنی قریظه با این حجم و جزئیات نقل شده، از جهات گوناگون بویژه جزئیات محل اشکال و تردید مورخان معاصر قرار گرفته، هرچند ظاهراً و گویا در اصل داستان تردیدی نشده است، و تمام کتابهای تاریخی این سیره پیامبر را نقل کرده و برای آن تحلیل و توجیه های گوناگون آورده اند[9]، اما آنچه مسلم است، انجام این تعداد از اعدام، توسط دو نفر و پی در پی در یک روز عملی نیست، معلوم نیست که چرا تنها علی و زبیر از میان مهاجران و انصار مأمور به قتل رساندن این ششصد تا نهصد یا هزار یهودی شده اند؟ چگونه از دیگر صحابه استفاده نشده است. این خبر از آنجا بسیار تردید آمیز تر می شود، که بعدها این دو هیچ گاه از این ماجرا سخنی به میان نیاورده به ویژه امام علی که در خطبه ها و نامه های خود از دوران پیامبر و سختی ها و دلاوری هایش سخن گفته و هیچ اشاره ای به این ماجرا و حضور خود نکرده است.

2- به این دلیل احتمال داده شده که این داستان به شکل خشونت بار توسط خود یهودیان ساخته شده باشد و در جهت مظلوم نمایی بوده باشد، به عنوان نمونه راوی این اخبار محمد بن کعب قرظی و عطیة قرظی در سلسله سند این روایت و شباهت های عناصر داستانی آن با چند حادثه مشابه در تاریخ قوم یهود که در آن چند صد یهودی به قتل رسیده اند، این احتمال را تقویت می کند که این روایت برساخته افرادی از این قبیله بوده و تأثیر این نقل به دلیل ایجاد مظلومیت برای آنان و نشان دادن چهره ای خشن و خون ریز از پیامبر اسلام باشد[10]. بویژه آنکه یهود در این نوع کارها در گذشته و حال ید طولایی داشته و دارد.[11].

2- از این مسئله که بگذریم، خیانت بنی قریظه در اثنای جنگها و همکاری های مداوم آنان با مشرکین و بویژه در جنگ خندق که می توانست حوادث بسیار شکننده و تلخ و جبران ناپذیری را برای مسلمانان ایجاد کند، بستر این تصمیم تاریخی در شکل محدودش شده باشد. پیمان شکنی یهود در گذشته تاریخ سابقه داشته و قرآن به این نکته اشاره کرده: «أَ وَ كُلَّما عاهَدُوا عَهْداً نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ». - يعنی رؤسای آنان پیمان شکنی کردند.(بقره/ 100). از سوی دیگر برای فهم این موضع نباید از حساسیت موضوع امنیت داخلی و خطر خنجر زدن از پشت غافل شد که آنان در داخل مدینه و اطراف آن زندگی می کردند و با مسلمانان پیمان بسته بودند، و باید توجه کرد که هم مسلمانان و هم یهود پیش از این تجربه عهد شکنی دو قبیله بنی قینقاع و بنی نضیر را دیده بودند و رفتار کریمانه پیامبر را مشاهده کرده بودند و به عیان آن رفتار باید مایه درس شده باشد، که چگونه با همه رفتار نیکی که به آن دو قبیله رفتار کرد و با بزرگواری تنها به اخراج از مدینه بسنده کرد.اینان عبرت نگرفتند و به نقض عهد ادامه دادند.

3- يهود در مدينه همانند ستون پنجمى براى دشمنان اسلام در همراهی با مشرکین محسوب مى‏شدند، در تبليغات ضد اسلامى كوشا بودند، شاعران آنان به هجو پیامبر و مسلمانان مبادرت می کردند، حتی برای این که مسلمانان را تحقیر کنند، شعرهایی در نوصیف زنان آنان می سرودند که خشم مسلمانان را بر می انگیخت و در شرایط بحرانی و مشکلات، از هر فرصت مناسبى براى ضربه زدن به مسلمين پيش، غنيمت مى‏شمردند، و لذا اگر نگوییم این حادثه با آن غلظت بوده، اما متفاوت از رفتار های پیشین بوده است.

4- همانگونه كه گفتيم از طوائف سه گانه يهود (بنى قينقاع و بنى نضير و بنى قريظه) تنها گروه سوم به هنگام جنگ احزاب باقى مانده بودند، و گروه اول و دوم به ترتيب در سالهاى دو و چهار هجرى بر اثر پيمان‏شكنى، محكوم و از مدينه رانده شدند، و مى‏بايست اين گروه سوم كه از همه آشكارتر به پيمان‏شكنى و پيوستن به دشمنان اسلام دست زدند به كيفر اعمال ناجوانمردانه خود برسند و كيفر جنايات خود را بينند.

5- برخی گفته اند، حكم سعد در ظاهر ستمى در حق كشته‏شدگان به شمار مى‏آيد، اما وقتى به واقعيت امر بر مى‏گرديم درستى اين حكم حتى در سنجش با عادات جامعه آن روز بر ما آشكار مى‏شود. زيرا خيانتى كه بنى قريظه با شكستن پيمان خود با پيامبر در آن لحظه سخت و بحرانى مرتكب شدند و كفار و مشركان را عليه آن حضرت و امت اسلامى يارى رساندند در حكم شرع و در منطق جامعه‏اى كه خيانت را در هر شكلى ردّ مى‏كند و به طور كلى در هر شرايطى سزاوار چنين كيفرى مى‏باشد. زهرى گويد: يهوديان از حضرت خواستند كه يكى از اصحابش را بفرستد تا حكميت كند. پيامبر گفت: شما خود هر كس از اصحاب مرا مى‏خواهيد برگزينيد. آنان سعد بن معاذ را برگزيدند. رسول اللَّه (ص) هم به آن راضى شد. يهودان به حكم سعد بن معاذ فرود آمدند. " سعد بن معاذ" گفت: اكنون موقعى رسيده كه سعد بدون در نظر گرفتن ملامت ملامت كنندگان حكم خدا را بيان كند. از این رو سعد هنگامى كه از يهود مجددا اقرار گرفت كه هر چه او حكم كند خواهند پذيرفت چشم خود را بر هم نهاد و رو به سوى آن طرف كه پيامبر ص ايستاده بود كرد عرض كرد شما هم حكم مرا مى‏پذيريد؟ فرمود: آرى، گفت: من مى‏گويم آنها كه آماده جنگ با مسلمانان بودند، بايد كشته شوند، و فرزندان و زنانشان اسير و اموالشان تقسيم گردد، اما گروهى از آنان اسلام را پذيرفتند و نجات يافتند. [12]

6- هر چند در باره تعداد کشته ها آن گونه که مشهور شده بین 450تا 1000، نفر بوده، اما این عدد نمی تواند، به دلایلی درست باشد.

الف: زیرا مبنای جنگ تجهیزات جنگی است. یهود به این دلیل که دارای قدرت و سلاح و تجهیزات اضافی بوده اند، تعداد حداکثر با گرد کردن عدد تجهیزات: سپرها 300 عدد، شمشیرها، حداکثر 1500 قبضه ذکر کرده اند[13]، چگونه برمبنایی حداکثری این تجهیزات که برای چندین برابر پیش بینی می شود، عدد 700 یا هزار نفر قرار داد در حالی که این تعداد از سپرها(300) مبنای عدد جنگجویان است، نه عدد شمشیر های به غنیمت گرفته شده که1500 نقل کرده اند.

ب: از سوی دیگر مورخان گفته اند که پیامبر جنگجویان را به حکم سعد به خانه اسامه بن زید جای داد، این تعداد از جنگجویان که حداکثر سپرآنان 300 نفر بوده، چگونه در خانه ای جای می گیرند اگر نگوییم که آنها 450 یا 600 نفر و یا 1000نفر بوده و به گفته پیامبر تنها جنگجویان آنه کشته شده اند.

7- قاعدة معروفی در حقوق و فقه است: «ألزموهُم بِما ألزمُوا به أنفُسَهُم» یعنی به چیزی که خود آنان قبول دارند و مبنای حقوق و جزا و کیفر می باشد، طرف مقابل خود را ملزم کنید. این روش که می توان براساس فقه و عقیده مقابل استفاده کرد، در ادیان گذشته سابقه داشته و پیش از موسی در داستان یوسف هم مطرح بوده است. به عنوان نمونه در داستان گم شدن پیمانه عزیز از بنی اسرائیل می پرسند که اگر این پیمانه در اثاثیه شما پیدا شد، چه کنیم: قالُوا جَزاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزاؤُهُ كَذلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ (یوسف/75). گفتند: جزايش همان كسى است كه در بار او يافته شود. پس او خود جزاى عمل خود است و ما گنهكاران را چنين جزا دهيم. لذا یوسف بر طبق شریعت و قانون آنها استناد کرد و بنیامین را گروگان گرفت.
پاسخ نویسندگان معاصر

نویسنده مصري عباس محمود عقاد در این باره نوشته است: «أنّ سعدا إنما دانهم بنص التوراة الذي يؤمنون به، كما جاء في التثنية: «حين تقرب من مدينة لكي تحاربها استدعها إلى الصلح، فإن أجابتك إلى الصلح و فتحت لك، فكل الشعب الموجود فيها يكون لك للتسخير و يستعبد لك، و إن لم تسالمك بل عملت معك حربا فحاصرها، و إذا دفعها الرب إلهك إلى يدك، فاضرب جميع ذكورها بحدّ السيف، و أمّا النساء و الأطفال و البهائم و كل ما في المدينة كل غنيمة تغنمها لنفسك، و تأكل غنيمة أعدائك التي أعطاك إلهك»[14]. و فی هذا ناحيتين، ناحية قبولهم بحكمه، و ناحية التزامهم الشرعي بمضمونه في علاقتهم بالآخرين، فلم يكن من النبي محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إلا تنفيذ ما التزموا به[15].

9- ثالثا: بني قريظة خود این نوع حکمیت را پذیرفته بودند و سعد هم از آنان اعتراف می گیرد و سعد هم حكم به شريعت آنان می دهد. «و چون یهوه خدایت آن را به دست تو بسپارد جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش. لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشند، یعنی تمام غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یهوه خدایت به تو دهد بخور.»[16].

و البته نص دیگری در این باب در تورات وجود دارد که به مراتب سخت و سنگین تر است، چون أمر به قتل تمام سكان داده، و کسی را از زنان و اطفال استثنا نکرده است.[17]

این حادثه را ما به این شکل منکر هستیم و معتقدیم که به این صورت نبوده و اشکالات فنی تاریخی و حدیثی و عقلی دارد، اما بر فرض که درست باشد، آیا می توان بر اساس کتاب خود آنان کسی از یهود ادعای ظلم به يهود بني قريظة کند؟

در این باره صاحب تفسیرالکاشف می نویسد: و تحكم عليه بما يدين و يعتقد، و اليهود يعتقدون دينا، و يطبقون عملا ذبح الذكور، و نهب الأموال، و سبي النساء و الأطفال، و هدم البيوت و إحراق القرى و المدن من كل شعب من الشعوب دون أن يعلن عليهم حربا أو ينكث لهم عهدا أو يسي‏ء اليهم بحرف تماما كما تفعل الآن إسرائيل مع شعب فلسطين .. فهل يعد ظالما من يحكم عليهم بتوراتهم، و يعاملهم بما عاملوا به الناس؟ مع العلم بأن النبي (ص) قتل المقاتلين منهم بعد أن نكثوا عهده و أعلنوا عليه الحرب، و هم يقتلون و يحرقون لا لشي‏ء إلا لأن القتل و الحرق و الفساد دين لهم و طبيعة .. و لو حكم عليهم بالقتل و النهب و السبي دون أن ينكثوا العهد و يعلنوا الحرب لكان الحكم حقا و عدلا، لأنه حكم بما يدينون و يفعلون .. و اتفقت جميع الشرائع السماوية و الوضعية على ان من دان بدين لزمته أحكامه، و هنا يكمن السر في قول الرسول الأعظم (ص) لسعد: «حكمت فيهم بحكم اللّه من فوق سبعة أرقعة». جمع رقيع و هو اسم السماء[18].

10- درست است كه جنگ و غارت ويژگى عربها بود، اما وفاى به عهد و پايبندى به معاهدات و بلكه دفاع از همپيمانان در ميان عربها يك امر مقدس به شمار مى‏رفت و از آن جا كه بنى قريظه نه تنها از پيامبر خدا دفاع نكردند که در كنار ساير احزاب با آن حضرت قرار گرفتند، طبعا سزاوار چنين حكم و كيفرى بودند. اين يك امر طبيعى است كه حتى تورات بدان حكم مى‏كند[19].

اما همانگونه که اشاره شد، پذیرفته نیست که پیامبر در باره نوجوانان تازه بالغ را که شاید در آن سنین حتی مفهوم پیمان شکنی را به درستی درک نمی کردند، و هیچ نقشی هم در خیانت سران قوم نداشتند، به قتل برساند. زیرا آنچه در تاریخ آمده، و در قرآن تأکید شده، همه مردان بنی قریظه نبوده: فَرِيقاً تَقْتُلُونَ بوده است و این نشان می دهد که تنها عده ای خاص و محدود بوده، طبعاً حتی شامل سالخوردگان ، مریضان و ناتوانان نمی شده است.

جمع بندی و نتیجه گیری

بی تردید خيانتى كه بنى قريظه با شكستن پيمان خود با پيامبر در آن لحظه سخت و بحرانى مرتكب شدند و كفار و مشركان را عليه آن حضرت و امت اسلامى يارى رساندند جای کیفری سخت دارد و از سوی دیگر در کیفیت این حادثه و نوع مجازات هم در تفاسیر و کتابهای تاریخی اتفاق نظری وجود ندارد و بسا مبالغه هایی انجام گرفته تا جایی که در اصل آن از سوی برخی تردید شده و اما کیفیت و حدود آن جای انکار و تردید است. نکته دیگر برای فهم این موضوع نباید از حساسیت امنیت داخلی و خطر خنجر زدن از پشت غافل شد که آنان در داخل مدینه و اطراف آن زندگی می کردند و با مسلمانان پیمان بسته بودند
     
  ویرایش شده توسط: keivan58   
مرد

 
پرسش: دستور و یا تایید قتل 700 یا 900 نفر از یهودیان مدینه توسط پیامبر (ص) بوده است که سران انها به عهد خود با پیامبر (ص) عمل ننموده بودند. . من نمیفهمم چرا پیامبر (ص) در برابر قتل این 900 نفر که سرانشان به پیامبر(ص) و شاید به قوم خود نیز خیانت کرده بودند سکوت فرمودند و مسلمانان را از این قتل دسته جمعی انهم در یک روز باز نداشتند
برای اینکه بخوبی داستان بنی قریظه را دریابید باید علت این درگیری را بخوبی دانست و خیانت یهود در ان برهه حساس از جنگ احزاب رو درک کرد از اینرو باید از ریشه بررسی شود تا به پاسخ دوست گرامی برسیم.

اغاز فتنه چنین بود که یهودیان بنی نضیر پس از تبعید و دورشدن از مدینه و ورود به خیبر خاموشی نگرفتند و گروهی از روسای انان چون ""حیی بن اخطب"" و " کنانه بن ابی حقیق " و "هوذه بن حقیق" و " هوذه بن قیس " بهمراهی ابو عامر و دوازده تن دیگر رهسپار مکه شدند تا قریش را بر ضد پیامبر و مسلمین به نبرد و جنگ بزرگی که بزرگترین حمله به مسلمین بود وادارند.
بنا به گزارش مورخان این گروه پس از انکه قریش را اماده کارزار ساختند و قول همکاری به انها دادند بسوی طائفه غطفان رفتند و با ایشان نیز پیمان همیاری بستند نتیجه ان چنان شد که قبایل عرب بر ضد مسلمین هم پیمان شدند . ابن اسحاق و طبری در ادامه مینویسند : « سپس این دسته یهودیان (از نزدابو سفیان) بیرون رفتند و رهسپار قبیله غطفان شدند و انها را به جنگ با پیامبر دعوت کردند و به انان خبر دادند که خود در این جنگ بر ضد پیامبر بهمراهشان خواهند بود و قریش نیز در اینراه از انها پیروی میکند . قبیله غطفان با یهودیان در انمورد همراه شدند . انگاه سپاه قریش به رهبری ابوسفیان بن حرب بسوی مدینه حرکت کرد و سپاه غطفان به رهبری عیینه بن حصن از قبیله بنی فزاره عزم مدینه نمود . سپاهی از پیروان مسعر بن رخیله از میان طائفه وی اشجع حرکت کرد» ابن هشام ج 2 ص 215 +تاریخ طبری ج 2 ص566

بگفته واقدی سپاه بنی سلیم با 700 مرد جنگی نیز به تحریک یهودیان با لشکر قربش همراه شد بطوریکه رویهمرفته ده هزار نفر جنگجو اهنگ جنگ با مسلمانان کردند و بسوی مدینه رهسپار شدند . مغازی ج 1 ص 443-444

در چنین شرایطی که بیم می رفت قتل عام سختی پیش اید در داخل مدینهمنافقان مدینه نیز مسلمانان را از همراهی پیامبر باز میداشتند چنانکه ایه 13 سوره احزاب به این امر اشارت دارد . بعلاوه در این هنگام بود که خبر رسید یهودیان بنی قریظه خیانت نموده و با سپاه دشمن همپیمان شده اند.

واقدی و ابن هشام و طبری نوشته اند که پیامبر بدون تحقیق خبر مزبور را نپذیرفت بگزارش واقدی پیامبر ابتدا پسر عمه خود ""زبیر بن عوام"" و سپس "سعد بن معاذ" و "سعد بن عباده " و اسید بن حضیر را برای پزوهش بسوی بنی قریظه فرستاد . انتخاب این افراد بسیار هوشمندانه بود . بویژه که "سعد بن معاذ" ریس قبیله اوس بود و از روزگار قبل از اسلام با یهودیان بنی قریظه هم پیمان بود ، این سه تن به سوی قلع های بنی قریظه رفتند و از انان در باره پیمانی که با پیامبر داشتند سوال کردند . کعب بن اسد رییس بنی قریظه، با کمال بی شرمی اعلام نمود که پیمان پیامبر اسلام را یکطرفه نقص کرده است.
واقدی در اینباره مینویسد « کعب گفت : من ان پیمان را چنان قطع کردم که این بند را پاره نمودم و ان بند ، بند کفشش بود!» مغازی ج 1ص458
سپس به سعد بن معاذ و پیامبر دشنام داد. مغازی همان + ابن هشام ج 2 ص222 + طبری ج2ص572
قران بحران را چنین وصف میکند : « هنگامی را بیاد ارید که دشمنان از بالا ( مشرکان) و پایین ( یهودیان بنی قریظه) بسوی شما امدند و زمانی که دیده هاخیره گشت و دلها به گلوگاهها رسید و به خدا گمانهای گوناگون بردید . در انجا مومنان به ازمایش افتادید و به سختی تکان داده شدند » احزاب 10 و 11

در چنین شرایطی بنی قریظه تصمیم گرفتند که شبانه به مسلمین حمله کنند و با شبیخون غافلگیر نمایند با این تصمیم " حیی بن اخطب"" را بنزد قریش فرستادند تا هزار مرد از ایان و هزار تن از قبیله غطفان با انان در این شبیخون همراهی کنند. معازی ج 1 ص 460
بگزارش واقدی یهودیان برای ارعاب مسلمین ابتدا یک گروه ده نقری از مردان جنگجوی ورزیده خویش را بر میگزیینند ، این دسته تا نزدیک "بقیع" پیش می ایند ولی با عده ای از مسلمانان روبرو میشوند و پس از ساعنی درگیری بر میگردند . مغازی ج 1 ص 462
واقدی مینویسد :« ابوبکر چون از احزاب یاد میکرد میگفت : ما برای کودکان و زنان خود در مدینه از بنی قریظه بیشتر میترسیدیم تا از قریش و غطفان » مغزی ج 1 ص 460

خلاصه اینکه بعد از ماجراهایی و با امدن تند باد ی که قران نیز از ان یاد میکند مشرکان میدنه از اطراف مدینه پراکنده شدند . پیامبر نیز دستور داد به سمت قلعه های بنی قریظه بروند . ویهودیان بجای اینکه مماشات کنند و از خیانت خویش عذر خواهی کنند اماده جنگ شدند و مسلمان را دشنام میدادند ... سرانجام بعد از 25 روز اینان بزانو درامدند .
در این هنگام قبیله اوس که از پیش از اسلام با بنی قریظه پیمان داشت بنزد پیامبر امدند و درخواست کردند تا کیفر بنی قریظه تخفیفی دهد پیامبر نیز انان را ناامید نساخت و فرمود :
« ای گروه اوس ایا خشنود نمی شوید که مردی از میان خودتان درباره بنی قریظه داوری کند ؟ گفتند : اری راضی هستیم. فرمود این داوری را به سعد بن معاذ (رئیس قبیله) سپردم » ابن هشام ج 2 ص 239 تاریخ طبری ج 2 ص 586
و بنا به روایت ابن هشام و طبری یهویدان از این انتخاب راضی بودند چه اینکه انان سالها با قبیله اوس پیمان دوستی داشتند : « ای محمد ما بر حکم سعد بن معاذ تسلیم می شویم » سیره ابن هشام ج 2 ص 240 و تاریخ طبری ج 2 ص 583

سعد را برای داوری اوردند و حکم کرد مردان جنگ جوی بنی قریظه را که پیمان شکسته و مدینه را بخطر انداخته اند و با مسلمانان جنگیدند کشته شوند .
دلائلی که سعد چنین حکمی داد :

1- این گروه یهود پیش از پیمان شکنی تعهد کرده بودند که اگر با دشمنان مسلمین همراهی کنند و مدینه را بخطر اندازند خونشان هدر است و اموالشان مصادر گردد انها خود پذیرفته بودند و با پیامبر پیمان امضا کرده بودند با اینهمه پیمان شکستند

2- . در ثانی بنی قریظه هنگامی به خیانت دست زدند که مدینه در محاصره بود انها در چنین وضعی اهنگ حمله و شبیخون به مسلمانان کردند.

3- ثالثا : کتاب اسمانی یهود "تورات" نیز دستور می دهد که اگر قومی روش بنی قریظه را با یهودیان پیش گیرند محکوم به مرگ خواهند بود چنانکه در سقر تثنیه امده : « چون به شهری نزدیک ایی تا با ان جنگ نمایی انرا برای صلح ندا کن و اگر ترا جواب صلح بدهد و دروازه ها را برا تو بگشاید انگاه تمامی قومی که در ان یافت شوند به تو جزیه دهند و ترا خدمت نمایند . اگر با تو صلح نکرده با تو جنگ نمایند پس انان را محاصره کن و چون یهوه خدایت انرا بدست تو بسپارد جمیع ذکورانش را بدم شمشیر بکش لکن زنان و اطفال و بهائم و انجه در شهر باشد یعنی تمام غنیمتش برای خود به تاراج ببر.» باب بیستم

بنابراین حکم تورات ، سعد بن معاذ نیز حتی طبق تورات حق داشت تا جنگجویان را به مرگ محکوم کند چرا که بعد از جنگ خندق پیامبربنا به خیانت یهود در جنگ به سوی قلعه های انها رفت و نه تنها روی به صلح نشان ندادند بلکه اعلام جنگ کردند و مسلمانان را دشنام میدادند و اعلام جنگ میکردند و پدر برادر محمد بن مسلمه را کشتند . - ابوسفیان چون خواست از مدینه دور شود نامه ای به پیامبر نوشت و تهدید کرد که « ما اگر اینک به مکه بازمیگردیمولی روزی چون روز احد از سوی ما برای شما پی خواهد امد که گریبان زنان در انروز دریده خواهد شد » مغازی ج1 ص 492 . بنابراین مسلمانان نمی توانستند همه انان را ازاد کنند تا بار دیگر به مشرکان و دیگر یهودیان بپیوندند و جنگی دوباره به راه اندازند.
انطور که طبری و ابن اسحاق نقل کرده اند . کشته های بنی قریظه در این جنگ 400 یا 600 تا 800 یا 900 نفر بوده است . علامه طبرسی در قرن ششم در کتاب اعلام الوری کشته ها را 400 تا 600 نفر نقل میکند که این ارقام خالی از افسانه نیست . و مورد تردید جدی قرار دارد .
در ادامه پاسخ یکی از اساتید خواهد امد که فقط مربوط به بررسی امار کشته های بنی قریظه است:
برای روشن شدن حقیقت موضوع، یادآوری این مطلب مهم ضروری است
هر نوع گزارش و نسبت عملی به فرد یا افرادی، در صورتی قابل پذیرش است که با روحیه و شخصیت و تفکر آن فرد یا افراد در تضاد نباشد .پس از شناخت شخصیت و تفکر افراد است که می توان مطالب نسبت داده شده به آنان را با صحت سند روایت، پذیرفت .هر انسان با انصاف و غیر متعصبی که زندگی و شخصیت پیامبر (ص) و عفو و گذشتهای حضرت درموارد گوناگون و رفتار وی با دشمنان را مورد دقت و بررسی قرار دهد، یقین پیدا می کند که برخی مطالبی در کتاب های تاریخی وحدیثی به آن حضرت نسبت داده شده است صحت ندارد.

نیز گمان و ظن قوی پیدا می کند که چنین مطالبی به عمد یا سهو در لابلای کتابهای اسلامی وارد شده، همچنین احتمال دست داشتن دشمنان اسلام مخصوصاً برخی از یهودیان، در نقل این گونه مطالب نیز وجود دارد. بنابراین مطالبی که از کتاب های مختلف، درباره برخورد پیامبر با مخالفان خود نوشته‌اید، قابل پذیرش نیست و با تفکر و دیدگاه و رسالت پیامبرناهمگون است، هرچند در کتاب های مشهور اسلامی آمده باشد.

حادثه بنی قریظه از جمله حوادثی است که مستشرقان روی آن حساسیت زیادی دارند. از آن جمله ویلیام مولر در کتاب حیاة محمد (The Life Muhammad) این داستان را به صورت فوق العاده دراماتیک وصف کرده است.

در این زمینه، اساس روایت ابن اسحاق است که نیاز به تأمل جدی دارد. برکات احمد در جزئیات این روایت مناقشاتی کرده و گفته است : مگر نمی شد پیامبر (ص) اینها را به مدینه نیاورد و همچنان کنار قلعه خودشان آنان را گردن بزند؟! مگر خندقی از قبل در نزدیکی مدینه نکنده بودند. چه لزومی داشت دوباره خندق بکنند؟

هنگام ظهور اسلام سه قبیله یهودی در یثرب سكونت داشتند و علاوه بر آنان گروه هایی از جمله در خیبر و فدك ( شمال مدینه) می زیستند. رسول خدا (ص) در ابتدا امید داشت كه یهودیان یثرب با اسلام كه دین توحیدی بود، از دردوستی و تفاهم در آیند زیرا آنها هم پیروان دین آسمانی بودند، اما یهودیان وقتی پیشرفت اسلام را دیدند، موضع مخالف گرفته و از در دشمنی با آن در آمدند. نتیجه این نزاع ، بیرون راندن آنان از جزیره العرب بود.

مورخان می گویند بنی قینقاع (ابن هشام، تحقیق السقاء و دیگران، 2/47 - 49) و سپس بنی نضیر (السیرة النبویه ابن کثیر، تحقیق مصطفی عبدالواحد، 3/145) مسلمانان را به زحمت انداختند . از این رو به وسیله ایشان محاصره شده و پس از تسلیم شدن' از مدینه اخراج و اموال غیر منقولشان تصرف شد. در فرصت دیگری، آنان از خیبر و فدك هم اخراج شدند. بنا به گزارش ابن اسحاق بنی قریظه- سومین قبیله یهودی - با قریش وهم پیما نان كه برای نابودی اسلام به مدینه حمله كردند' همراه شدند . این حركت برای اسلام خطری بزرگ بود. پس از شكست آنان، پیامبر خدا (ص) یهودیان را محاصره كرد همان گونه كه بنی نضیر را محاصره كرده بود. بنی قریظه با طولانی شدن محاصره تسلیم شدند اما برخلاف بنی نضیر (قبیله بنی نضیر بدون کشته از مدینه تبعید و اموال منقولشان نیز با خود بردند//)

به حكم سعد بن معاذ كه از قبیله اوس و هم پیمان بنی قریظه بود، تن دادند. سعد طبق کتاب یهودیان و قانون آنها ، حكم كرد كه مردان بالغ كشته شوند و زنان و اطفال آنان به اسارت درآیندَ . بنابراین گودال هایی در بازار مدینه حفر شد و مردان بنی قریظه دسته دسته احضار و گردن زده شدند. شمار كشتهشدگان را از چهارصد تا نهصد نفر گفته اند .

با دقت در این داستان، اشكالاتی برآن امكان پذیر خواهد بود و می توان گفت استدلال بر این كه ششصد یا هشتصد یا نهصد نفر از بنی قریظه اعدام شده اند صحیح نیست . این گزارش به منابع اسلامی افزوده شده است و در فرهنگ یهود اصل و نمونه ای برای آن هست. در حقیقت می توان بر گشت این گفته ها را در تاریخ قدیم یهود جستجو كرد.
در اینجا ابتدا به منابع عربی پرداخته و روایات یهودی را در آنها نقد و بررسی می كنیم . آنگاه به نمونه اصلی آن در تاریخ یهود اشاره خواهیم كرد.
قدیمی ترین تألیفی كه در دست ماست و بیشترین جزئیات حادثه بنی قریظه را در بردارد، سیره ابن اسحاق است كه مورخان بعدی در بیان رویدادهایمتعدد برآن تكیه كرده و از آن اخذ كرده اند، اما ابن اسحاق در سال 151 ، یعنی 145سال پس از واقعه بنی قریظه از دنیا رفته است.
مورخان پس از او گزارش او از واقعه را نقل كرده و به منابع مبهم او توجه نكرده اند.
البته برخی به عدم اقناع خود از این واقعه اشاره كرده اند، اما زحمت نقد و بررسی آن را به خود نداده اند . ابن حجر عسقلانی این واقعه و گزارش های مربوط به آن را انكار می كند و از آن به «حكایات غریب» تعبیر می كند (تهذیب التهذیب:4/45). معاصر ابن اسحاق یعنی مالك بن انس هم ابن اسحاق را به دروغگویی متهم كرده و او را به جهت نقل چنین روایاتی، دجَال ( آن كه راست و دروغ را به هم می آمیزد) می شمارد . مورخان و سیره نویسان، قوانینسختگیرانه محدثان را رعایت نكرده اند و اینكه تمام راویان ثقه باشند و از فرد پیش از خود بدون واسطه روایت كرده باشند، رعایت نكرده اند. اینها در روایات سیره نبوی بسیار سهل گیرانه تر از برخوردی که با احادیث نبوی دارند برخورد کرده اند.

منبع و مواد گزارش ابن اسحاق درباره محاصره مدینه و برخورد با بنی قریظه ،یهودیان تازه مسلمان است.
در مقابل این منابع متأخر غیر معتبر، قرآن - تنها منبع اصیل و معاصر حادثه - به گونه ای بسیار كوتاه به حادثه اشاره می كند : «و انزل الذین ظاهروهم من أهل الکتاب من صیاصیهم و قذف فی قلوبهم الرعب فریقا تقتلون و تأسرون فریقا» ( 26 احزاب ) و هیچ اشاره ای به تعداد كشتگان نمی كند.
ابن اسحاق در آغاز گزارش مربوط به نبرد احزاب مصادر خود را این گونه ذكر می كند: یكی از موالی آل زبیر و دیگرانی كه متهم به كذب نیستند.

بخش هایی از این گزارش را از عبد الله بن كعب بن مالك زهری و عاصم بن عمر بن قتاده و عبد الله بن ابی بكر و محمد بن كعب قرظی و دیگر عالمان مسلمان آورده اند. بنا براین روایت ابن اسحاق مجموعه ای است مركب از این روایات. در جای دیگر ابن اسحاق از عطیه نیز نقل كرده، او فردی از بنی قریظه است كه عفو شامل حالش شد. عطیه از خاندان زبیر بن باطا عضو بارز بنی قریظه و كسی است كه در جریان بنی قریظه نقش داشت.

این روایت با توصیف تلاش های سران یهود برای انعقاد پیمان با نیروهای دشمن علیه مسلمانان آغاز می شود و در آن فهرستی از اسامی این سران آمده است: 3 نفر از بنی نضیر' 2 نفر از قبیله وائل - كه قبیله ای دیگر از یهود است - و افراد دیگری از این دو قبیله كه نامشان ذكر نشده است .این افراد پس از آنكه قبایل اطراف مدینه یعنی غطفان و مره و فزاره و سلیم و اشجع را برای مبارزه علیه مدینه تحریك كردند به مكه رفتند و در آنجا نیز موفق شدند قریش را به سوی یثرب به حرکت درآورند. هنگامی كه نیروهای محاصره كنندهمدینه جمع شدند، حیی بن اخطب یكی از رهبران بنی نضیر نزد بنی قریظه - كه هنوز در مدینه سكونت داشتند - رفت و به رغم نظر كعب بن اسد رهبر بنی نضیر، آنان را قانع كرد كه پیمان خود را با رسول خدا (ص) نقض كنند. حیی چنین تصور می كرد كه مسلمانان قدرت مقابله با نیروهای مهاجم را ندارند و سیادت بنی قریظه و دیگر یهودیان به زودی باز خواهد گشت . لیكن محاصره مدینه به شكست انجامید و قبایل یهود طعم همدستی با دشمن را چشیدند.

موضع علما و مورخان نسبت به روایت ابن اسحاق همراه با قبول آمیخته به تردید است. در برخی قسمت ها قبول و ردّ و انكار در برخی بخش های دیگر. اما آنچه پذیرفته اند همانند پذیرش گزارش های سیره و داستان نبردهاستكه به نسل های بعدی منتقل شده اما معیارهای نقد و بررسی (كه در فقه و حدیث به آن توجه می شود) در اینجا اعمال نشده است. به همین جهت، تحقیق و بررسی درباره راویان گزارش های سیره را ضروری ندانسته اند و به بیان سلسله راویان به صورت متصل و غیر متصل اهمیت نداده اند. چنان كه این موضوع در سیره ابن اسحاق مشهود است؛ برخلاف فقه كه راوی ثقه و اتصال راویان، موضوعی مهم در آن به شمار می رود . به همین دلیل مالك كه از فقهاست به ابن اسحاق توجه چندانی ندارد . مورخان بعدی و مفسران هم یا سخن ابن اسحاق را تكرار كرده یا به بخش هایی از آن اشاره كرده اند.علاوهبرآنكه مورخان با این روایت به سردی برخورد كرده اند مثلاً طبری كه حدود 150 سال پس از ابن اسحاق آمده' بر خلاف شیوه خود كه روایات گوناگون از یك حادثه را نقل می كند ،در موضوع بنی قریظه رعایت نكرده ، بلكه عبارتی آوردهكه تردید برانگیز است. او می گوید: واقدی گمان كرده كه رسول خدا (ص) دستور داد گودال هایی برای بنی قریظه بكَنند.

روایت نمی تواند سهل گیرانه یا با تردید مورد قبول قرار گیرد.
ابن اسحاق به عنوان یك مولف در دو مورد در معرض هجوم تند محققان معاصر و بعدی قرار گرفته است:

1. كتاب مشتمل بر روایات یا قصه های ساختگی و نادرست و غیر مطابق با قواعد نقد است؛

2.پذیرش قطعی او نسبت به كشتار بنی قریظه . مالك از محدثان و فقهای نخستین، آشكارا از وی به دروغگو و دجال و كسی كه روایاتش را از یهودیان می گیرد' تعبیر كند . مالك با به كارگیری معیار مخصوص به خود' روش ابن اسحاق را رد می كند و منابع و روش وی را دارای اشكال می داند. طبیعی است که مالک ، منابع و روش کار ابن اسحاق را در جمع آوری اخبار امثال این ماجرا نپذیرد.

ابن حجر، از نسل های بعدی، دیدگاه مالك را چنین شرح می دهد : ردّ مالك نسبت به ابن اسحاق به دلیل روایاتی است كه او در موضوعات نبردهای صدر اسلام از یهودیان نقل می كند كه آنان هم از پدران خود روایت كرده اند. ابن حجر روایات محل تردید را با عبارات استواری مانند «مثل هذه الروایات العجیبة،کقصة قریظة و النضیر» وصف می کند. به نظر نمی رسد که صریح تر از این تعبیر برای رد آن اخبار به دست آورد.
     
  
مرد

 
elena: گروهی رو ازخانه وکاشانه بیرون کردند روبه رفق مدارا تفسیرکردن بی انصافیست
پرسش اينجاست كه آن گروه چ كردند كه بايد بروند وقتي گروهي دايم با دشمنان هم پيمان ميشوند از هر فرصتي براي ضربه زدن استفاده ميكنند و اطلاعات ميدهند و امنيت جامعه را بخطر مي اندازند و به پيمان خود عمل نميكنند و با دشمنان همكاري ميكنند و وقتي قاصدي براي ايشان فرستاده ميشود و يادآوري ميكند بر پيمان خويش وفا دار باشید رييس ايشان ميگويد آن پيمان را پاره نمودم .كساني كه براي مردم شما خطرند يا بايد با آنها جنگيد و يا ايشان را بيرون و تبعيد كرد تا امنيت برقرار گردد اينكه بدون در نظر گرفتن كارهايي كه ايشان انجام دادند ب دفاع بپردازي بي انصافيست و توقع داشته باشي مسلمانها بگذارند دايم در تهديد و خطر و نا امني بمانند چون شما راضي شوي چرا بجاي حمله به مسلمانها به اعمال ايشان ايرادي نميگيريد و به دفاع نشستي اونهم درخصوص موضوعاتي كه در خصوص اصل آنهم كه بدين شكل نبوده و بدروغ مظلوم نمايي كردند حتي اگر از انصاف حرف ميزنيد بعنوان يك قاضي ميبايست ادله كافي و بدون ترديد موجود باشد تا بتوان حكم بر نسل كشي و قتل داد نه اين موضوعات كه چه از نظر تاريخ و از نظر راويان و از نظره درايه و از نظر زمان وقايع نگاري مورد ترديد است و نميتوان آنرا پذيرفت ایشان آزاد بودند حتی مسلمانها به حریمشان اجازه ورود نداشتند و لی کاری کردند که چاره ای باقی نگذاشتند و در پیمانشان هم خود شرایط خیانت را بیان کردند که اگر چنین کنند مسلمانها حق دارند چه معامله ای با ایشان نمایند و تازه باز هم مسلمانها بجای گرفتن جان آنچه که در پیمانشان آمده بود فقط ایشان را بیرون نمودند و عده ای که دستشان بخون آلوده بود قصاص کردندشما اگر منصفید لا اقل هرچه که هرجا خواندید بدون تحقیق در صحت آن صرفا در فلان تاریخ آمده یا فلان کتاب نقل کرده بازگو نکنید مگر علم رجال خوانده باشید یا لااقل در منابع دیگر که دفاع کرده و در اینخصوص بررسی نموده هم سری بزنید و مجموع اقوال موافق و مخالف را بشنوید سپس حکم بدهید یا اگر تردیدی هست سکوت کنید چون اتهام بدون دلیل قابل اثبات خود جرم است
     
  ویرایش شده توسط: keivan58   
مرد

 
keivan58: هر كس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و
عذربدترازگناه پس چطورشد قضیه برابری وبرادری انسانهامگرنه این است که گفته میشه انسانهاباهم برابرند پس این تقسیم بندی انسانهابه برده وغیره وازاد وغیرازاد چیست keivan58: اگر زنان اسیر آزاد می شدند، بعضا تقویت جبهه دشمن را در پی داشت
اصولا زن رونباید به اسارت گرفت تاچه برسه به اینکه بااو ازدواج کرد درجنگهای معاصرنظیرجنگ ایران وعراق زن اصولا به اسارت گرفته نشده وهیچ تقویت جبهه دشمنی روهم درپی نداشته keivan58: عمولا زناني كه اسير ميشدند كساني بودند كه در جنگها مي آمدند براي تشويق و كمك مثل هند جگرخوار كه در جنگ شركت كرد و جگر عموي پيامبر را در آورد
هند نشان دهنده وضعیت بهترزنان قبل ازاسلام هست ونشان میده که زنان تاچه حد نقش تعیین کننده واساسی داشتند مصداق این ایه صرفا زنانی مثل هندنیست دایره وسیعتری رو دربرمیگیره چنانچه میشه به ازدواج حسین با شهربانو دختریزدگرد فارغ ازواقعی یاغیرواقعی بودنش اشاره کرد که زنان رومیاوردند ومیگفتند باید همسریکی ازاین اعراب بشین keivan58: منشأ نسلی ناپاک در جامعه شوند، گذشته از آن در مقابل ارزش های فکری و عقیدتی جامعه موضع گیری نمایند و...؛ به تعبیری واضح آن ها نماینده فکر و باور دشمن خواهند شد و عملا در جامعه جمعیتی به وجود خواهد آمد که هیچ تناسبی با ارزش های پذیرفته شده جامعه نخواهند داشت اما اسلام با طرح رسمیت بخشیدن به داشتن روابط زناشویی با آن ها با شرایط خاص به همه این تبعات منفی پایان داد و آن ها را از این طریق در جامعه اسلامی هضم کرد
این هم یک نمونه ازجزم اندیشی اسلام که فقط عقیده خودش رودرست میدونه وبقیه روناپاک ونجس
     
  
مرد

 
elena: elena
عزیزم واس خودت داری می بری و می دوزی!!! قطعا شما وقتی ازت انتقاد میشه دنبال این هستی که جواب منتقد رو بدی ولی بهتره اول قبول کنید این مسائل در حوزه تخصصی کسی باید مطرح شه که درسشو خونده باشه و یا حداقل چندین سال تحقیق و تفحص رو تو این زمینه داشته باشه.از نظر من تفسیر کردن کتابی که بیش از هزار سال پیش واس مردم اون دوران نازل شده بوده و قابلیت این رو هم داره که مطابق با زمان تفسیر بشه کار هر کسی نیست
     
  ویرایش شده توسط: salam_446   
مرد

 
درمورد واقعه بنی قریظه حرف وحدیث هازیادهست من هم الان میتونم نطرات خیلی ازشخصیت های مسلمان که ابن اسحاق روتاییدکردند روبیارم ودلایلی که چرامحمد سعدروانتخاب کرد اما نتیجه مفیدی ازاین بحث ها حاصل نمیشه من کوتاه عرض میکنم که اسلامیون تاریخ رو هرکجابه ضرر خود میدونند غیرواقعی ودروغ میخوانند اصولا ابن اسحاق یک فرد مسلمان بوده ونمیتوانسته مطلبی دروغ که به ضرر اسلام هست رو درکتاب خودش بیاره امااحتمال عکس این قضیه هست ابن اسحاق ازنظراشتباهات سهوی هم ازسایرین مورد اعتمادترهست چون تقریبا بااین وقایع هم عصربوده وبه وقایع نزدیکتر ۸۵سال یا ۱۵۰سال رواگردرحال حاضربرای تاریخ ایران درنظربگیریم میشودهمعصر پادشاهی رضاخان واحمدشاه واین زمان زیاد دوری نیست ازطرفی اسلامیون میگویند تاریخ رابایدباقران سنجید واین خودنوعی سفسطه است چون ازقبل قران رودرست پنداشتند وبه اون استناد میکنند ولی هنوز قران موردقبول همه انسانها نیست که بتوان اون رو محک قرارداد چیزی که موردقبول تمامی انسانهاست خرده وتاریخ روبایدبراساس خردسنجید امابه هرحال برای تایید اصل قضیه برای گروه مسلمانان ایه ۲۶سوره احزاب کافیست كسانى از اهل كتاب را كه با [مشركان] همپشتى كرده بودند از دژهايشان به زير آورد و در دلهايشان هراس افكند گروهى را مى‏كشتيد و گروهى را اسير مى‏كرديد وتایید اصل قضیه این ادعاکه مسلمانان همیشه برای دفاع جنگ میکردند رو نقض میکنه
     
  
مرد

 
salam_446: عزیزم واس خودت داری می بری و می دوزی!!! قطعا شما وقتی ازت انتقاد میشه دنبال این هستی که جواب منتقد رو بدی ولی بهتره اول قبول کنید این مسائل در حوزه تخصصی کسی باید مطرح شه که درسشو خونده باشه و یا حداقل چندین سال تحقیق و تفحص رو تو این زمینه داشته باشه.از نظر من تفسیر کردن کتابی که بیش از هزار سال پیش واس مردم اون دوران نازل شده بوده و قابلیت این رو هم داره که مطابق با زمان تفسیر بشه کار هر کسی نیست
اولا که خودش درچند جای اون نوشته که این کتاب روشنه واون روبرهمه اسان کردیم پس مسایل تخصصی واین حرفها نوعی سفسطه است دوم اینکه من تفسیر نکردم واصلا اعتقادی به تفسیرندارم ادعامیشه قران واسلام برای همه اعصاره وبه همین خاطر الان این احکام عقب مونده مثل نصف پنداشتن زنان دوبرابرشدن دیه درماههای حرام قطع دست دزد سنگسار و...به همین دلیل توکشورمااجرامیشه همین چندوقت پیش براساس همین افکارناب محمدی تومجلس ازدواج فرزندخوانده با سرپرست قانونی شد من هم میخوام نشون بدم اسلام وقران ودین پراازاشکال و تناقض هست ونباید براساس اون حکومت تشکیل داد وقانون وضع کرد من به ریشه های این حکومت جمهوری اسلامی حمله میکنم
     
  
مرد

 
keivan58: خون آلوده بود قصاص کردندشما اگر منصفید لا اقل هرچه که هرجا خواندید بدون تحقیق در صحت آن صرفا در فلان تاریخ آمده یا فلان کتاب نقل کرده بازگو نکنید مگر علم رجال خوانده باشید یا لااقل در منابع دیگر که دفاع کرده و در اینخصوص بررسی نموده هم سری بزنید و مجموع اقوال موافق و مخالف را بشنوید سپس حکم بدهید یا اگر تردیدی هست سکوت کنید چون اتهام بدون دلیل قابل اثبات خود جرم است
من به مجموعه اسلام قران واخوندنگاه میکنم ونظرمیدم حکم هم ندادم مگرقاضی هستم که حکم بدم چیزی که تصورمیشه اینه که یهودیان و بت پرستان قبل ازاسلام درکنارهم زندگی میکردند ویک نوع پلورالیسم دینی وجودداشت واین سرزمین متعلق به تمامی انهابود امااسلام امدودیگران روکفارخواند وباجنگهای پی درپی وغنیمت گیری خودش روگسترش داد وکارروبه جایی رساند که گروههای دیگرمثل یهودیان رابیرون کرد یعنی خودش روصاحب ومالک سرزمین عربستان دونست این یک برداشت کلی است که میشه ازاون دوران داشت ولی اسلامیون طوری اون دوران روتصویرمیکنند که گویا مسلمانان ازهزاران سال درعربستان وجودداشتند وسرزمین وحکومت ارث پدریشون بوده مخالفین خود روهم به مثابه گروههای اشرار دراذهان عمومی جای میدن علم رجال هم ازنظرخردگرایان هیچ اعتباری نداره واسلوب اون موردتوافق همه نیست به عنوان مثال یکی از فاکتورهای اعتبارراوی مذهب اونه مثلا راوی شیعه برای سنی معتبرنیست راوی یهودی روکلا دروغگومیپندارند ویا کسانیکه دوستداراهل بیت نبودند رو راوی معتبرنمیدونند آیااین روش عقلانی است این روش مبتنی برفرض های غلط وتعصبات دینی وفاشیستی است این روش خردپسندانه نیست، یک دوست نیز دقیقاً همانند یک دشمن اما با انگیزه ای معکوس ممکنه به دلیل دوستی اش از گفتن واقعیت ها بپرهیزه و چیزهای منفی که میدیده را ننویسه و تنها چیزهای مثبت را بنویسه درثانی ازیک راوی انقدرروایات متناقض امده که عملا این علم وکتاب هارابیفایده کرده
     
  ویرایش شده توسط: elena   
مرد

 
elena: تقسیم بندی انسانها
برابري آيا در يك جامعه مدرن امروزي كه تو بهش اعتقاد داري اگر يكبار دروغ بگويي در دادگاه يا به عنوان يك سياستمدار باز هم شما را موثق و قابل اعتماد ميبينند يا در دادگاه هاي برگذار شده بعد به استناد دروغ گو بودن شما در گذشته شهادت شما را ناديده ميگيرند و اينجا چرا بايد يك نفر با بقيه از نظر شهادت برابر نباشد يا اگر شما در يك كشور اروپايي خلافي مرتكب بشي باز هم شما در مقامات بلند پايه راه پيدا ميكنيد يا به استناد بدي حذف ميگرديد سوپيشينه چيزي است كه شما را با ديگران برابر ميكند يا بعنوان مجرم بايد به زندان بيفتيد و از حق آزادي نصيبي نداشته باشيد آيا يك بچه بعنوان يك انسان چرا نبايد حق اين را داشته باشد مشروب بخورد يا در سن زير ۱۸ با كسي هم خواب گردد ولو با رضايت خودش بعنوان يك متهم طرف مقابلش را دستگير مينمايند ماشين ماشينه چه تريلي ۱۸ چرخ چه پرايد به هردو ماشين ميگويند حالا پس بگو آقا برابري چرا تريلي در روز نميتونه بياد تو شهر چرا چرا پرايد رو نميشه بيست تن بار گذاشت روش اين دليل بر عدم عدالته اين نوع ادبيات در منطق و سياست و در نظر اهل خرد جايي نداشته و ندارد البته در خلقت همه با هم بربرند اين رو در خطبه اميرالمومنين به مالك برايت آوردم و در قرآن بعضكم من بعض من ذكر او انثي حال elena: اصولا زن رونباید به اسارت گرفت تاچه برسه به اینکه بااو ازدواج کرد
من بطور كامل توضيح دادم كه چه كساني و بعد اينكه اون آيه صراحتا بيان داشته با چه شرايطي شما با خطکش امروز حتی اگر بخواهید نگاه کنید هم هیچ ایرادی وارد نبوده و نیست منظور هم در آنجا روشن بوده که یا یکطرفه آزاد شوند یا فدیه گرفته شود و یا ازدواج با شرایط مذکور در آیه من یک فرد دیندارم ۳۴ سال سن دارم اما بخاطر اعتقاد به دین که خدا از زنا و دوستی پنهان منع نموده هیچگاه بدنبال دختران نرفتم حتی فراری باشن حتی خود رضایت داشته باشند در مقابل بچه های محلی که اسلام را قبول ندارند و هعم فکر شما هستند دم از کورش میزنند و اسلام رو فاسد میخوانند در هر فرصتی با هر دروغی برای فساد بدنبال دخترای مردمند و بقول خودشون مخ زدن و بارها مشاهده کردم دختری که از جایی رد میشد میگفتند عجب چیزیه و دنبالش را افتادند در حالیکه بنده نگاهم را مطابق با دینم برگرداندم حال در جامعه امروزی این افراد روشن فکر که مثل شما همواره به اعتقادات من حمله میکنند نگاهشان به دختران فراری و حتی خانواده دار چطوره چه برسد در جامعه ای که عده ای بی شوهر در جنگ اسیر شده بخواهند آزاد باشند و چه نگاهی ممکن است به ایشان شود و اینها که از خدا هم نمیهراسند چون معتقد بدینی نیستند مثل این دوستان روشنفکر که این امر را طبیعی و حق خودشان میدانند چه فسادی رخ میداد ازدواج ایشان را مطابق با آنچه که در قبل گفتم و نخواستی ببینی اینها را در دژ و قلعه ای قرار میداد نهاد خانواده که کسی به ایشان دست درازی نکند و بد نیست رساله حقوق حضرت سجاد را مطالعه کنید در باب رفتارو اخلاق اسلامی نیز کتب زیادی هست برای مطالعه که فلسفه این دین تقوی و اخلاق بوده با یک نگاه تربیتی جهت رشد که در آن آیه نیز سفاح معنی گردید
elena: این هم یک نمونه ازجزم اندیشی
من در صفحات قبل در خصوص آیات قتال و بقیه موارد به اندازه کافی گفته ام که منظور چه کسانی هستند و با چه شرایطی میل به صلح و عدم تجاوز وووودر آن آیات بطور واضح گفته کسانی که دشمنی ندارند نمیجنگند مانعی نیست با آنها دوست باشید و ایشان مورد احترامند حتی دینشان از نگاه خدا ایشان انسانهای خوبی هستند و اجر دارند و مورد قبولند لا اکراه فی الدین هیچ تناقضی ندارد با دگر اندیشانی که مردم را بخدا دعوت میکنند سوره بقره
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾ در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده‏اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد (۶۲)
من در مقال قبلي بطور روشن گفتم كه كساني كه شوهرشان مرده يا آنها را ترك گفته آنهم هيچ مانعي بر آزاد كردن يكطرفه هم نبوده قرآن بيان كرده و ازدواج هم گفته با رضايت در مقابل آن زمان كه برده داري رسم بود حتي تا چندي پيش كلبه عمو تام رو بخون مارتين لوتر كينگ آبراهم لينكلن چه حرفي زدند خلاصه اسلام براي جلو گيري از فساد و تباهي جامعه و دست درازي به اين افراد طرح ازدواج را مطرح نمود نه اسيري و اردوگاه كار اجباري و زنا و دوستي پنهاني و از طرفي به هر بهانه اي در دين آزاد نمودن اسرا را گذشت را سفارش نمود مگر مصالحي خاص كه مثلا من براي اينكه طرف با سخن حق آشنا گردد و يا حفاظت و نگهداري و غيره مطابق با روش خداوند كه رحمن است تمرين خدايي شدن نمايم در چهار چوب اخلاق
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ما شما را امتي معتدل قرار داديم تا الگوي مردم باشيد همانطور كه پيامبر الگوي شما بود (رحمه للعالمين)
حالا صد من دليل بيارم بگرد دنبال يك جمله كه بگي نخير اين يعني تو بايد متجاوز باشي پس دنبال حقيقت نيستي فقط چيزي ميخواي ببيني كه دوستداري بشنوي
     
  ویرایش شده توسط: keivan58   
صفحه  صفحه 34 از 53:  « پیشین  1  ...  33  34  35  ...  52  53  پسین » 
مذهب
مذهب

آیا واقعا كسی نمی تواند کتابی مانند قرآن را بیاورد!؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA