اینی که میگم نظر شخصی خودمهتمام طبیعت :روحی .مادی.معنوی قانون داره همه چی همه چیدر اخر الزمان (یعنی بعد رحلت پیامبر تا روز قیامت خداوند هیچ کاری در افیرینش انجام نمیده و همه چی دست انسانه و ائمه وکیل خدا روی زمین هستند)همه چی دست خودمونه البته این نظر شخصیه منه .انسان میتونه اینقدر به کمال برسه تا خدایی کنه اما بازم بنده خداست.و چهارده معصوم تنها کسانی بودند که به این کمال رسیدن.البته این نظر شخصیه منه و علمی و منطقی ثابت میکنم ما یه بار به وجود اومیدیم و هیچ وقت هم از بین نمیریم . منظورم از عدم اومدیم ولی هیچ وقت به عدم بر نمیگردیمانسان فقط از یه جا به یه جای دیگه میره .اینم منطقی ثابت میکنم
omideiran2008: ۱- خدا دارای صفات انسانی نیست انسان دارای صفات خدایی هست خوب عزیز و گرامی این گذاره و گذاره های دیگه ای که بیان کردید قطعا نیاز به دلیل و برهان دارند...الان این سخن شما تقریبا همون قضیه ای است که میگه خدا از روح خودش بر ما دمیده و اینها و که در تورات آمده خدا از روح خودش در دماغ ما دمید...به نظر من این سخن شما و مذهبیون تنها میتونه یک سری داستان سازی و قصه پردازی باشی...این گذاره ها باید پشتش برهان و ادله بیان بشه دیگه....اینکه می گویید خدا از صفات خود به ما داده و اینها رو از کجا آوردید؟؟آیا این سخن شما تنها سخن امامان و برداشت شده از کتب مقدس است و یا پشتوانه عقلی دارد و قابل اثبات است؟ omideiran2008: م پس صفاتی رو داریم که خالق خودش داشته باشه در غیر این صورت نمیتونسته به ما بده یکی از صفات ما اینه که ما جسمی خاکی داریم.زبریم و اینها،از اتمیم.ماده هستیم...آیا خدا هم از نظر شما جسم و ماده بوده که از ماده به ما داده...شما نوشته اید که صفاتی رو داریم که خالق خودش داشته باشه...آیا همه صفاتی را که داریم خالق نیز خود داشته؟؟مثلا خدا از نظر شما جنس ماست و مادیست؟از نظر شما فکر می کنم باید اینگونه باشدمشکل شما اینه که شما شعور و اختیاری که ما داریم را یک چیز جدا بافته می دانی و میگویی اینها بدون هیچ علتی در وجود خدا بوده اند و خدا از اینها که در وجودش بوده به ما داده.... و اینها را بدون هیچ دلیل و برهانی بیان می کنید...این یک داستان پردازی بیشتر نمی تواند باشد....حداقل من اینگونه فکر می کنم...سوء تفاهم پیش نیاد.خلاصه گرامی...بنده به فرض قبول کردم که این دنیا علتی داره و ما آن را علت الععل می نامیم ولی اینکه آن چیست را بیاییم با انسان مقایسه و بدون هیچ دلیل و برهان قاطعی و تنها از سر مقایسه آن علت با خود و ساخته های خود و مقایسه با دنیای خود آن علت را همچون انسان فرض کنیم و به او صفت های این دنیایی و انسانی بدهیم فکر نمی کنم عملی معقول باشد...(البته شاید بگویید که مقایسه ای انجام ندادید پس سوال پیش می آید که شما از کجا به آن نتیجه ها رسیدید و خدا را عادل دانستید)بین یک شی و صفاتی که به آن داده می شود باید یک رابطه ای وجود داشته باشد.مثلا ما به سنگ نمی گوییم که او راست گو است.اصلا رابطه ای بین سنگ و راست گویی نیست.حال آن علت که بنده و شما قبولش داریم چیست که نمی دانیم به نظرم... شما به چه حقی و با چه برهانی وقتی نمی دانی او چیست می گویی که مثلا عادل است و اینها...من فکرمی کنم شما برهان و دلیلی قاطع ندارید که بگویید او چیست و پس نمی توانید که به او صفتی نسبت بدهید.اصلا می تواند علت العلل دنیای دیگری باشد...اگر آن اعتقادات شما حاصل مقایسه است شما باید دلیلی داشته باشی که بتوانی آن علت العلل را با این دنیا مقایسه کنی...او دنیای خود را دارد و صفت ها و رابطه و قوانین موجود در این دنیا می تواند برای او معنا نداشته باشد.اتفاقا گروهی از فلاسفه به نظر این را فهمیده اند و از همین رو گو می گویند که مثلا عادل بودن جزء صفات ذاتی خدا نیست و می گویند خدا خارج از تصورات ماست...!!امیدوارم منظورمو درست رسونده باشم....خلاصه کلام دوست گرامی احساس می کنم سخنان شما بدون دلیل و برهان واضحی بودند و بیشتر شبیه به گذاره های دینی بودند یا در حد فرضیه و قابل اثبات نیستند...
ametis: ه این نقص نیست خدا اراده داره مثلا ارده میکند و به وجود میاید دخدا با اعطا اختیار به انسان این اراده رو صلب میکنهمثال خدا میتواند با هر انسانی مستقیم صحبت کنه نمونه اش هم موسی است اما با قرار دادن پیامبران و وحی این توانایی رو خودش صلب و متروک میزاره دوست گرامی من تا اونجایی که بنده اطلاع دارم صفات الهی در اسلام به شکل زیر هستش :صفات ثبوتى و سلبى، و ذاتى و فعلىمقصود از صفات ذات، صفاتى است كه در وصف خداوند به آنها تصور ذات كافى است، و به اصطلاح از مقام ذات خداوند انتزاع مىشود، مانند علم و قدرت و حيات . دانش .مقصود از صفات فعل نيز، صفاتى است كه ذات خداوند با ملاحظه صدور فعل از او، به آنها متصف مىشود، مانند: آفرينندگى، رزق دهى، بخشندگى و مانند آن، كه همگى با توجه به صدور فعل از خدا انتزاع مىشوند.به عبارت ديگر، تا از خداوند فعلى به نام خلقت و رزق صادر نشود او را خالق و رازق بالفعل نمىتوان خواند، هرچند قدرت ذاتى بر خلقت و رزق و رحمت و مغفرت دارد.بنا بر این مثالی که شما در مورد تکلم با موسی و یا وحی زدید درست نیست چون اگر الله وحی را به هر صورتی انجام دهد و یا حتی به دلخواه انجام ندهد مانند آن سه روز کزایی که محمد ادعا میکرد وحی قطع شده . اشکالی بر او وارد نیست چون وحی از صفات فعل الله است اما دانستن از صفات ذاتی الله است الله نمیتواند نداند اگر نداند از الله بودن ساقط است . ametis: خلقت ازلی است و بعد از خلقت همه چیز در قالب یکنظام ادامه یافته در مورد تکثیر قانون تولید مثل است و خدا دیگر موجودی را بدون سابقه نمی آفریندفقط روح باقی میمونه که دمیده میشه و باز اون هم بر حسب نظام و در موقع مشخص و در بستر مشخص و معین درود بر شما همینجا میتوان نتیجه گرفت که الله و یا افریدگار بعد از ابقای قانون حاکم بر این جهان دیگر در آن دخل و تصرفی ندارد .اما باز سوال اینجاست که آیا اگر انسان ۶ انگشتی خلق میشد و یا روی یک پا بود ناقص بود یا کامل ؟ طبیعتن بعد از |آن انسان باز هم خود را با طبیعت وفق داده و وسایل و موارد مورد نیاز خود را با توجه به ماهیت خود تعیین و اختراع میکرد . بنا بر این باز هم نمیتوان گفت این خلقت ناقص است یا کامل و از موجدات نمیتوان نتیجه گرفت که خالق آنها کامل است یا ناقص !! ametis: من بهر حال میتونم قبول کنم که خدایی هست همونقدر که من میتونم قبول کنم نیست . چون استدلال ما هردو به جای مبهم میرسه دوست من . ametis: اما من میبینم عده ای گرد هم امده و کلا خودشان قوانینی برای خودشان نوشته اند و اجرا میکنند و اتفاقا بهتر از ما به تعالی و ارامش و حیات دنیا رسیده اندایا مافقط باید دلخوش به حیات و جزای آخرت باشیم ؟؟؟؟؟اگر یک در هزار ان دنیایی در کار نبود چه؟؟؟؟؟ بسیار عالی دوست من سوال شما بسیار به جا منطقی و درسته و جوابی هم نداره چون همه آنها پر است از تاقضات بی جواب که ملا ها برای هر کدام یک جواب شاخدار تر ساخته اند و بس .اگر به این دنیا به سان سیستمی نگاه کنیم ساخته شده و ما بخشی از ان سیستم هستیم تنها راه ما اینه که قوانین حاکم بر اون رو بهتر بفهمیم و بهتر اجرا کنیم تا زندگیه بهتری داشته باشیم .و البته ۲۰ ٪ از این زندگی هم تحت تاثیر عوامل و مواردی است که خارج از کنترل بشر و هر موجود ماورایی تخیلی میباشد . مانند زلزله بم که کنترل آن فعلن از دست بشر خارجه . اگه به عنوان بخشی از این سیستم بپذیریم حتمن زندگی بهتری خواهیم داشت .امید وارم شما هم جواب سوالهاتون رو بدست بیارید اما نه با ترس ! دوست من منم از همین جا شروع کردم که شما میپرسید . پرسش های اولیه من همه همین ها بودند و الان به مرحله اگنوستیک رسیدم (فردی که میگوید نمیدانم خالقی هست یا نه .اما قطعن باور به دینی ندارد و این دنیا را پیرو قوانین حاکم بر آن میداند و دخل و تصرف موجود دیگری رو در اون باور نداره ).دوست من وقتی که میخواهیم در باره موضوعی تعصبات رو کنار بزاریم و واقعت حقیقت رو بفهمیم یک راه بیشتر نداریم اونم اینکه لیوان وجود خودمان را از تمام باور ها خالی کنیم و از اول با اطلاعات و داده های حقیقی پر کنیم . با یه لیوان نیمه گر در هیچ زمینه ای نمیتوان حقیقت رو پیدا کرد .
omideiran2008: به نظر من از لحظه ایکه وحی قطع شد تا روز قیامت هیچ دخالت مستقیمی نداره دوست من یعنی الله بیت میلیار ها انسان قبل از وحی و میلیاردها انسان بعد از وحی تبعیض قایل میشده که تا اون زمان در جهان دخالت میکرده و از اون به بعد دخالت نمیکنه ؟با عدالت خداوندی در تضاده
ametis: نخیر این اشتباه لفظی یا عقیدتی رو اصلاح کردید و در پست های بعدی توضیح دادید اولا عقل کل شما برو این پست : https://www.looti.net/11_25_81.html#msg143095003 و پست اخر منو پاسخ بدهو دوما من نشان مدرک دادم و گفتم هیچا منظورم اونی نبود که شما فکر میکنی.شما چشم داری این پست منو بخون:https://www.looti.net/11_25_58.html#msg142992685من در این پست مثلا نوشتم: اصلا در خیلی از موارد پلنگها یعنی پدر و مادر ها گناهی ندارند آنوقت اگر باز شما زیر دست پلنگ و بیماری داغون شوید من مقصر نیستم؟یعنی از نظر من هیتلر و پدر و مادر هم مقصر بودنشان بدیهی بود و من ذکر کردم که در مواردی استثنا می توانند مقصر نباشند.متوجهید میگویم مقصر بودنشان را بدیهی می دیدم....حالا شما اصرار دارید که از من غلط پیدا کنید.چشم.من غلط کردم...ببخشید...شما خودت سخنان من رو کج میگیری به من چه.جالبه خودتون اومدید در اون مثال پدر و مادرتون نوشتید که پدر و مادر مقصر هستند...حالا در اون مثال منظورتون این بوده که پس برادر کوچولوتون مقصر نیستن اصلا؟؟کم خودتونو مسخره کنید...اصرار دادرید که من منظورم فلان نبوده و فلان بوده یا حضرتـــــــ فیل
Andisheh: دوست گرامی من تا اونجایی که بنده اطلاع دارم صفات الهی در اسلام به شکل زیر هستش : دوست گرامی به اقتضای بحث با جناب ناشناس مجبور شدم اون گونه بیان کنم و الان توضیح میدم امیدوارم مفهوم باشهقدرت و دانش و همه چیز در خدا به حد متعالی اون وجود داره اما این قدرت و توانایی و علم گاهی در تقاطع با هم قرار میگیرند خصوصا در نظامات جهان هستی مثال ساده اینه ایا خدا میتواند سنگی بیافریند که نتواند انرا بلند کند ؟؟یک سئوال هوشمند با جوابی ساده که محال در ذات الهی راه نداره جواب این سئوال در هر دو صورت میشه نفی یکی از قدرت های خدا در مورد سرنوشت انسانها خداوند اختیار به همه انسانها داده و خدا متعهد است پس نه این اختیار تشریفاتی است نه دروغاما اگر خدا از اول افرینش همه رفتار کردار و تصمیمات ما رو بداند به قطعیت ایا اختیار معنی میدهد پس اسن اختیار با علم خدا در تضاد استاختیار یعنی اینکه شما بتوانی در بین دهها انتخاب بدن هیچ سابقه قبلی و امکان پیش بینی یک راه را انتخاب کنی اما علم خدا چی؟؟؟اینجا هم خدا عالم است؟؟؟بله خدا همه انتخابهای شما را میداند و نتیجه هر یک از ان انتخابها را هم میداند و قرار گرفتن شما در معر ض این انتخاب را هم در علم خود دارد اما انتخاب باشماست که با برگزیدن کدام راه مسیر زندگی خود را معین کنیدپس برای هر انسان میلیونها عاقبت محتوم موجود است که بر بنای انتخاب های خود در نهایت به یکی از انها خواهد رسیدامیدوارم روشن توضیح داده باشم اگر هم نشده ببخشید چون لکنت و عدم فصاحت از منه Andisheh: درود بر شما همینجا میتوان نتیجه گرفت که الله و یا افریدگار بعد از ابقای قانون حاکم بر این جهان دیگر در آن دخل و تصرفی ندارد . به عقیده من در حدی که یک سازنده کارخانه نیاز اره مراقب خطوط تولید باشه Andisheh: اما باز سوال اینجاست که آیا اگر انسان ۶ انگشتی خلق میشد و یا روی یک پا بود ناقص بود یا کامل ؟ طبیعتن بعد از |آن انسان باز هم خود را با طبیعت وفق داده و وسایل و موارد مورد نیاز خود را با توجه به ماهیت خود تعیین و اختراع میکرد ببین بحث سر خدا اینه که او همه چیز رو به کمال خودش افریده ماهی برای دریا و ادم برای خشکی و در افرینش هر موجود چنان کرده که کسی نمیتواند بگوید اگر او چیزی کم یا زیاد تر داشت بهتز میشدانسان یک پا هر چند تطبیق میافت اما زندگی پر مشکلی داشت هر خدا در مین به کمال افریدن بوده من فک نمیکنم نقصی در موجودات باشه شاید انسان اختراعی میکرد و نقص خودش رو درست میکرد اما حیوانات چی فرض کن فیل با سه پاخلاصه گرچه نمیخوام وارد بحث اثبات خدا بشم اما اگر افرینش است الحق خیلی خوب افریده شده و اگر تکامل است واقعا به حد کمال بوده Andisheh: همونقدر که من میتونم قبول کنم نیست . چون استدلال ما هردو به جای مبهم میرسه دوست من . بله برای همین من به هیچ بیخدایی ایراد نمیگیرم ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰بلکه ایرادم به کسانی است که خداباوری منو به چالش میکشن Andisheh: بسیار عالی دوست من سوال شما بسیار به جا منطقی و درسته و جوابی هم نداره چون همه آنها پر است از تاقضات بی جواب که ملا ها برای هر کدام یک جواب شاخدار تر ساخته اند و بس . اره خدایی ملا ها مریضنیا میگن اونها دچار بحران هویت هستن نگاه نکنید که اینقدر اظهار خوشی میکنن اونها بدبختن و خودشوان نمیدانند چقدر بدبخت هستن اما در مورد اصل و خدا من فکر میکنم همه بدبختی های ما ماله دخالت دادن دین در همه شئونات زندگی است و دوم سو استفاده از دین دین یک باور شخصی است که اصلا لازم نیست در همه ابعاد زندگی نمود پیدا کنهدین اصلا لازم نیست حکومت کنه ما میتونیم یک جامعه مسلمون باشیم با یک دولت سکولار تقریبا مثل زمان شاه منتها دموکراتیک چه لزومی داره همه چیز رنگ دین بگیره من یقین دارم اینها کار اخوند هاست ببین در همین ۵۰ سال اخیر نظریه ولایت فقیه شکل گرفت و تبیین و اجرا شد الان نسل نو خیلی وقتها اون رو جز باورهای دینی خودشون قرار دادن رهبری رو جدای از علم و تقواش مقدس میدونن حالا ببین طی ۱۴۰۰ سال چند تا از این اتفاقها افتادته فردا میبینی مرجعیت و خمس و خیلی از این حرفها همش دست ساخته علما در اومد Andisheh: دوست من وقتی که میخواهیم در باره موضوعی تعصبات رو کنار بزاریم و واقعت حقیقت رو بفهمیم یک راه بیشتر نداریم اونم اینکه لیوان وجود خودمان را از تمام باور ها خالی کنیم و از اول با اطلاعات و داده های حقیقی پر کنیم . با یه لیوان نیمه گر در هیچ زمینه ای نمیتوان حقیقت رو پیدا کرد . با اینکه برخی بخاطر دفاع از عقیده ام فکر میکنن متعصبم اما اصلا اینگونه نیست اگر بودم به اسلام اینقدر ایراد نمیگرفتم موفق باشید
omideiran2008: بعدم دوست من .من نه حدیث میگم برات نه روایت فقط بحث منطقی میکنم گرامی ولی سخنان شما بی دلیل به نظر میرسند.اینجا بحث اثباته دیگه...خوب باید ثابتشون کنید...آیا می تونید ثابت کنید یا نه....آیا نیاز به اثبات ندارند؟مثلا شما فرمودید: omideiran2008: دوما ما از خاک نیستیم جسممون از خاکه خودمون .......یا بهتره بگم ما توی خاک حلول پیدا کردیم خوب اینجا شما گویا اعتقاد دارید ما از دو بعد جسمانی و روحی تشکیل شده ایم و اعتقاد به روح دارید...خوب اگر بحث منطقیه باید روح را،هم بنده و هم، همه کسانی که شما می خواهی خدا رو واسشون اثبات کنی یا طرف بحثتون هستند قبول داشته باشند...آیا شما فکر می کنی کسایی که به خدا شک دارند همه به روح اعتقاد دارند...؟؟_________همچنین فرموده اید: omideiran2008: ۱- خدا دارای صفات انسانی نیست انسان دارای صفات خدایی هست منظورتون از این جمله که بیان کردید چه بود.منظور این بود که خدا از دارایی خود و از شعور خود به ما داده.چگونه به این امر پی بردید....این بند رو دقیقا از کجا آوردید.با چه استدلال و برهانی...یا مثلا شما نوشته اید:ما مخلوقیم و ما تنها می تونیم صفاتی رو داشته باشیم که خالق خودش اونا رو داشته باشه وگرنه نمی تونسته به ما بده.... حوب گرامی شما این قاعده یا گذاره رو هم بفرمایید بگویید از کجا آورده اید؟؟با چه استدلال و برهانی...ایرادی می توان بر دو اصلی که در بالا من از میان سخنان شما نقل قول کردم می توان گرفت،به این شکل: omideiran2008: پس اگه ما قدرت فهم عدالت رو داریم و میتونیم اجرا کنیم یعنی خالقمون خودش عادل بوده پس اگر ما قدرت فهم ظلم رو داریم و میتونیم ظلم به پا کنیم یعنی خالقمون خودش ظالم بوده؟؟ما قدرت فهم نا عدالتی را هم داریم و میتونیم نا عدالتی رو اجرا کنیم یعنی خالقمون خودش ستم کار بوده؟؟شما اعتقاد دارید که آگر ما شعور داریم باید خدا هم شعور می داشته که به ما بدهد ولی چطور این دنیا از ماده است و خدا که خالقش است ماده نیست و ماده ندارد بلکه می گوییم ماده را آفریده...خوب خدا می تواند خالق یا بهتر است بگویم علت شعور باشد و خود شعور نداشته باشد.همچنین ایراد دیگری می توان به شکل زیر گرفت: omideiran2008: ببین هر کسی در حیطه قدرت و علم خودش توان فهم و خلق داره در نتیجه چون ما مخلوق خالق هستیم پس صفاتی رو داریم که خالق خودش نسبت به اون صفات عالم باشه میتونه به ما (منظورم تمام هستیه)بده این بند از سخنان شما خود اصلی می تواند باشد که تنها در این هستی می تواند در جریان باشد،که ما فرض گرفتیم این هستی علتی دارد.یعنی آن اصل هم جزئی از قوانین هستی است و علتی دارد و تنها در این هستی در جریان است.مثلا ما می گوییم هر چیزی علتی دارد(اصل علیت منظورمه)...درست؟خوب آیا این اصل در مورد علت العلل هم صدق می کند؟؟خیر...چون اگر صدق می کرد آنوقت خود علت العلل هم باید علتی می داشت...!!!حالا آن اصلی که شما ذکر کردید...اولا من دقیق نمی دانم شما از کجا آوردیدش...چون مثال های نقصی برایش می توان زد...ولی به فرض آن اصل در این دنیا جاری باشد ولی اینکه آن اصل برای علت العلل یا در دنیای فراتر از این هستی هم هم صدق می کند یا نه باید برایش دلیل آورده شود...همان طور که قانون علیت می تواند نقض شود اصول دیگر هم می تواند نقض شود...بخواهم یک جمع بندی بکنم باید بگویم....همین که شما از لفض خلقت استفاده می کنید به عبارتی گویا علت العلل را یک انسان فرض کرده اید و بعد آن علت العلل را با انسان مقایسه کرده و بین آن و این هستی و انسان و دست ساخته هایش رابطه ای برقرار می کنید و از مقایسه و تمثیل نتیجه می گیرید که خدا هم دارای صفات انسانی است...من اینطور فکر می کنم.ولی این مقایسه ها بی دلیل و دارای اشکال است به نظر من.گرامی...واقعیت من هنوز هیچ برهان قاطعی ندیدم از شما.سخنانتان بیشتر شبیه یک سری توجیه و از جنس گذاره های مذهبی هستند.البته از نظر من....
ametis: اما اگر خدا از اول افرینش همه رفتار کردار و تصمیمات ما رو بداند به قطعیت ایا اختیار معنی میدهدپس اسن اختیار با علم خدا در تضاد استاختیار یعنی اینکه شما بتوانی در بین دهها انتخاب بدن هیچ سابقه قبلی و امکان پیش بینی یک راه را انتخاب کنیاما علم خدا چی؟؟؟اینجا هم خدا عالم است؟؟؟بلهخدا همه انتخابهای شما را میداند و نتیجه هر یک از ان انتخابها را هم میداند و قرار گرفتن شما در معر ض این انتخاب را هم در علم خود دارداما انتخاب باشماست که با برگزیدن کدام راه مسیر زندگی خود را معین کنید الان واضح شد شما در نوشتار در جواب ناشناس گرامی اشتباه نوشته بودید اما منظور شما رو الان متوجه شدم . ametis: به عقیده من در حدی که یک سازنده کارخانه نیاز اره مراقب خطوط تولید باش موفقم ametis: من فک نمیکنم نقصی در موجودات باشهشاید انسان اختراعی میکرد و نقص خودش رو درست میکرد اما حیوانات چی فرض کن فیل با سه پاخلاصه گرچه نمیخوام وارد بحث اثبات خدا بشم اما اگر افرینش است الحق خیلی خوب افریده شده و اگر تکامل است واقعا به حد کمال بوده موافق نیستم ametis: اره خدایی ملا ها مریضنیا میگن اونها دچار بحران هویت هستن نگاه نکنید که اینقدر اظهار خوشی میکنن اونها بدبختن و خودشوان نمیدانند چقدر بدبخت هستناما در مورد اصل و خدامن فکر میکنم همه بدبختی های ما ماله دخالت دادن دین در همه شئونات زندگی است و دوم سو استفاده از دیندین یک باور شخصی است که اصلا لازم نیست در همه ابعاد زندگی نمود پیدا کنهدین اصلا لازم نیست حکومت کنهما میتونیم یک جامعه مسلمون باشیم با یک دولت سکولار تقریبا مثل زمان شاه منتها دموکراتیکچه لزومی داره همه چیز رنگ دین بگیره بسیار عالی موافقم . درود بر شما . ametis: ببین در همین ۵۰ سال اخیر نظریه ولایت فقیه شکل گرفت و تبیین و اجرا شد الان نسل نو خیلی وقتها اون رو جز باورهای دینی خودشون قرار دادنرهبری رو جدای از علم و تقواش مقدس میدوننحالا ببین طی ۱۴۰۰ سال چند تا از این اتفاقها افتادتهفردا میبینی مرجعیت و خمس و خیلی از این حرفها همش دست ساخته علما در اومد کاملن حق با شماست به همین دلیل وقتی کتابهای ۱۲۵۰ سال گدشته را تا به امروز کنار هم میچینیم و مطالعه میکنیم میبینیم که تعداد روایات و جعلیات همینطور تصاعدی رو به افزایش است. ametis: با اینکه برخی بخاطر دفاع از عقیده ام فکر میکنن متعصبم اما اصلا اینگونه نیست اگر بودم به اسلام اینقدر ایراد نمیگرفتمموفق باشید من احساس میکنم شما در دفاع از قرآن متعصبید اما از اسلام و یا وجود افریدگار شما رو خیلی روشن فکر و آگاه میبینم .
naashenas: خوب اینجا شما گویا اعتقاد دارید ما از دو بعد جسمانی و روحی تشکیل شده ایم و اعتقاد به روح دارید...خوب اگر بحث منطقیه باید روح را،هم بنده و هم، همه کسانی که شما می خواهی خدا رو واسشون اثبات کنی یا طرف بحثتون هستند قبول داشته باشند...آیا شما فکر می کنی کسایی که به خدا شک دارند همه به روح اعتقاد دارند...؟؟ درود بر شما عالی جواب دادین . سپاسبرای اثبات هر چیزی باید بتوان با استدلال منطقی اون رو به فرد دیگه ثابت کرد در غیر این صورت این فقط یک توهم شخصیست .مثلن بنده ادعا کنم : در بالای ابرها یک موجود نا مریی هست که شبیه فیل است و او مسئول بارش باران میباشد نه حرف میزند نه جسم است و نه ماده و نه قابل دیدن است اما وجود دارد و شما هم چون نمیتوانید ثابت کنید چنین موجود موهومی که در زهن من هست وجود ندارد پس باید باور کنید وجود دارد .عقل به ما میگوید چیزی را که نمیتوان ثابت کرد وجود دارد بهتر است باور نکنید . ما راجع به همه چیز این کار را میکنیم اما به خدا که میرسد میترسیم.ترس بی مورد همواره شما را وادار میکند چیزی را باور کنید که دلایل کافی برای اثباتش ندارید .تـــــــــــــــرس از خدا باعث باور کردن او میشود .
Andisheh: الان واضح شد شما در نوشتار در جواب ناشناس گرامی اشتباه نوشته بودید اما منظور شما رو الان متوجه شدم . ناشناس اخلاق تندی داره نمیشه باهاش راحت حرف زد Andisheh: من احساس میکنم شما در دفاع از قرآن متعصبید اما از اسلام و یا وجود افریدگار شما رو خیلی روشن فکر و آگاه میبینم . من قران رو هنوز کلام خدا میدونم Andisheh: مثلن بنده ادعا کنم : این حرف شما درست ...اگر در حد یک ادعا باشه اما اگر از اون موجود موهوم نشانه هایی ظهور کرد چه ممکنه شما در دادن مشخصات او دخل و تصرف کرده باشید اما اگر همون موجود از خودش نشانه هایی نشون بده اونوقت قابل باور میشه خدا از خودش نشونه هایی نشون داده هر چند خیلی قدیم یک دلیل دیگه من برای وجود خدا فطرت است ببین دوست عزیز تو امازون که پیامبرمبعوث نشده بین اینکاها و قبائل پرو که پیامبری نرفته اونها هم خدا دارند اصلا نگاه کنی مکردمان قدیم گاها بدون هیچ ارتباطی با هم بدنبال خدا بودند اینکه نتیجه درست یا غلط بوده الان برای من مهم نیست برای من مهم اینه که یک فطرت مشرک مانند شهوت.....خوردن.....و....بصورت یک نیاز در وجود همه این ادمها وجود داشته است