van_dizel: همش خوب بود ولی این آخری یعنی چی یعنی همه دارن مردگی میكنن بجر شما ؟!! شما خوب بلدید بحث رو به حاشیه ببرید van_dizel: ببین كامل حرف منو نمی خونی فقط اونجا رو كه خودت دوست داری انتخاب میكنی (عین این آخوندها) دوست عزیز توصیه میكنم برگردی پست های خودتون و من رو یكبار نگاه كنید این شما هستید كه دقیقا یك جای پست منو انتخاب میكنید و اون قسمتی كه میحواهید روش مانور بدید رو قرمز میكنی (كمی منصف باش) van_dizel: بجای اینكه فقط و فقط دیدگاه های مادی گرا ها رو بخونی یكمی هم دیدهاگاهی مذهبیون رو هم كنارش بخون كه اینطوری بد برداشت نكنی از قدیم گفته اند یه طرفه به قاضی نرو
خدا آن حس زیبایست كه در تاریكی صحرا زمانی كه هراس مرگ میدزدد سكوتت رایكی همچون نسیم دشت میگوید:كنارت هستم ای تنهاو دل آرام میگیرد
oshinam: جوابش ساده است قوانين از جنس ماده نيست كه احتياج به خالق داشته باشد خوب ميشه گفت بنا به فرمايش شما قانون كشور ها رو هم كسي تايين نكرده همينطوري هلوپي زده بيرون شده قانون اساسي كشوري مثل امريكا و قوه قانون گذاري اين كشور هم مفت خوردن و خوابيدن و چريدن oshinam: اما خدا بر قوانين تسلط داره يا قوانين بر خدا؟؟؟؟؟؟؟ خوب به نظر شما شمايي كه قانون گذاري ميكني از يك مجموعه كوچك بگيريم مثل خوانواده همينطوري قوانين بر روي شما احاطه دارن يا شما مكيتوني هر زماني كه مورد پستندت بود و صلاح دونستي قوانين رو عوض كن ؟ oshinam: آيا خدا ميتونه اراده كنه و گردش وضعي زمين به دور خودش رو بالعكس كنه و كاري كنه كه از قوانين طبيعت نكنه و بگه اراده كردم اينجور باهاش حال كردم تا همين اندازه كه اراده در نفس كشيدن و نكشيدن تو داره و يا همه انسانها داره براي تو كافي نيستنديدي جواني به سن كن در اثر يك حادثه كشته ميشه كه با عقل هم جورد در نمياد چطور اين اتفاق افتاد يا اينكه بدون هيچ بيماري قلبي و يا بيماري خاص از نفس كشيدن بايسته يا نكنه اينها هم از هم قوانينين كه كسي وضع نكرده و نميشه عوضشون كرديا تا الان نديدي كسي تصادف وحشتناكي بكنه و حتي يك خراش هم به اون نيوفته ؟واقعا اين مسائل رو نديدي يا چشم هات رو بستي ؟ oshinam: ميدونيد كه زمين در بهترين فاصله تا خورشيد قرار گرفته و اين يكي از دلايل وجود حيات در روي كره زمينه حالا آيا خدا ميتونه سياره عطارد كه در نزديكترين فاصله تا خورشيد قرار گرفته و جو فوق العاده سوزاني رو داره ميتونه توش شكلهاي متنوع حيات بوجود بياوره خوب اگر اينطوري بشه نقش حساس سياره عطارد در منظومه شمسي چي ميشه ميتوني يه توضيحي به من بدي شما كه اينطوري داري ساده نگاه ميكني به قضيه ؟البه همه اين چيز هايي كه داري ميگي از نظر ما براي خدايي كه داريم از اون حرف ميزنيم امكان پذيره چرا كه با ور داريم كسي كه هستي رو به اين شكل آفريده براي تعير يا آفريدنش به شكل ديكه نا توان نبوده ؟این رو هم بگم اگر خدا وند قوانین رو به شكل دیگه ای كه شما مد نظرتون بود می آفرید باز میگفتی اگر میتنه تغییرش بده یعنی باز هم در برابر فهمیدن و درك اون مقاومت میكردینااگر واقعا با معلومات باشي يك سوال هست كه هيچ كس نميتونه جواب بده و حد اقل من رو گير ميندازه ولي افسوس كه نميتوني بپرسي
van_dizel: خوب ميشه گفت بنا به فرمايش شما قانون كشور ها رو هم كسي تايين نكرده همينطوري هلوپي زده بيرون شده van_dizel: خوب به نظر شما شمايي كه قانون گذاري ميكني از يك مجموعه كوچك بگيريم مثل خوانواده همينطوري قوانين بر روي شما احاطه دارن يا شما مكيتوني هر زماني كه مورد پستندت بود و صلاح دونستي قوانين رو عوض كن ؟ دوست عزیز شما آدم تحصیل كرده ای هستی (مهندس گیاه پزشكی) شما قوانین هستی (فیزیك شیمی ترمودینامیك و...... ) رو با قوانینی كه حكومت ها وضع میكنند را یكی میدونی آیا قوانین هستی رو ما بوجود آوردیم یا بودن ما انسانها فقط كشفشون كردیم .من و شما و هیچ انسانی قادر نیست قوانین موجود را هستی را اونجور كه خودش میخواد تغییر بده van_dizel: شما مكيتوني هر زماني كه مورد پستندت بود و صلاح دونستي قوانين رو عوض كن ؟ هیچ انسانی نمی تونه قوانین هستی رو تغییر بده ولی مگر شما نمی گی خداوند قادر متعاله پس چرا نمی تونه قوانین موجود در هستی رو تغییر بده پس با من و شما چه تفاوتی داره oshinam: آيا خدا ميتونه سياره عطارد كه در نزديكترين فاصله تا خورشيد قرار گرفته و جو فوق العاده سوزاني رو داره ميتونه توش شكلهاي متنوع حيات بوجود بياوره دوست عزیز من چه كار به نقش حساس سیاره عطارد دارم پست رو دقیق بخوندوست عزیز حواهش میكنم یه لطفی بكن قبل از پست دادن مطلب رو كامل بخون
fandoghi: حالا كه انجام نمیده به این معنا نیست كه نمیتونه دوست من.من فكر میكنم اگه عوض هم بكنه شما دلیل دیگه ای بر وجود نداشتن خدا میارید.اجباری روی خدا نیست كه چیز خاصی رو برای چند نفر بخواد امتحان كنه. من انسان نوعی چطور وفتی میبینم وقتی در کل دنیا این قوانین (شیمی فیزیک و.......) دنیا رو شکل میدهند اداره میکنند و نظم میدهند و در تمام هستی رد پای قوانین وجود دارد و هیچ ردپایی از خدا نیست چطور به خودم بقبولانم اون چیزی که به نام خدا شما میگید درسته و واقعیت داره آیا باید خودم رو بدون دلیل مجاب کنم که مذهبیون درست میگن
van_dizel: شما با خدا هستی یا بی خدا هر كدومش باشم به حال كسی دیگه فرقی نداره خوشبختانه هر كسی تو قبر خودش میخوابه پيش از اينها فكر مي كردم خدا خانه اي دارد كنار ابر هامثل قصر پادشاه قصه هاخشتي از الماس خشتي از طلا پايه هاي برجش از عاج وبلور بر سر تختي نشسته با غرور ماه برق كوچكي از تاج او هر ستاره ، پولكي از تاج او اطلس پيراهن او ، آسمان نقش روي دامن او ،كهكشان رعد وبرق شب ، طنين خنده اش سيل وطوفان ،نعره توفنده اشدكمه ي پيراهن او ، آفتا ببرق تيغ خنجر او ماهتابهيچ كس از جاي او آگاه نيست هيچ كس را در حضورش راه نيست پيش از اينها خاطرم دلگير بوداز خدا در ذهنم اين تصوير بود آن خدا بي رحم بود و خشمگينخانه اش در آسمان ،دوراز زمين بود ،اما در ميان ما نبود مهربان وساده وزيبا نبود در دل او دوستي جايي نداشت مهرباني هيچ معنايي نداشتهر چه مي پرسيدم، ازخود ، ازخدااز زمين ،از آسمان ،ازابرها زود مي گفتند :اين كار خداست پرس وجوازكاراو كاري خداست هرچه مي پرسي ، جوابش آتش است آب اگر خوردي ، عذابش آتش استتا ببندي چشم ، كورت مي كندتاشدي نزديك ، دورت مي كندكج گشودي دست ، سنگت مي كند كج نهادي پاي ، لنگت مي كند با همين قصه، دلم مشغول بودخوابهايم، خواب ديو وغول بود خواب مي ديدم كه غرق آتشم در دهان اژدهاي سركشم دردهان اژدهاي خشمگين بر سرم باران گرزآتشينمحو مي شد نعره هايم، بي صدا در طنين خنده ي خشم خدا ...نيت من ، درنماز و در دعاترس بود و وحشت ازخشم خداهر چه مي كردم ،همه از ترس بود مثل از بر كردن يك درس بود مثل تمرين حساب هندسه مثل تنبيه مدير مدرسه تلخ ،مثل خنده اي بي حوصله سخت ، مثل حل صدها مسله مثل تكليف رياضي سخت بود مثل صرف فعل ماضي سخت بود تا كه يك شب دست دردست پدرراه افتادم به قصد يك سفر درميان راه ، در يك روستاخانه اي ديدم ، خوب وآشنا زود پرسيدم : پدر، اينجا كجاست ؟گفت ، اينجا خانه ي خوب خداست!گفت :اينجا مي شود يك لحضه ماند گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواندبا وضويي ، دست و رويي تازه كردبا دل خود ، گفتگويي تازه كرد گفتمش ، پس آن خداي خشمگين خانه اش اينجاست ؟ اينجا ، در زمين ؟ گفت :آري ،خانه او بي رياست فرشهايش از گليم و بورياست مهربان وساده وبي كينه است مثل نوري در دل آيينه است عادت او نيست خشم و دشمني نام او نور و نشانش روشنيخشم ،نامي از نشانيهاي اوستحالتي از مهرباني هاي اوستقهر او از آشتي ، شيرين تر است مثل قهر مهربان مادر است دوستي را دوست ، معني مي دهد قهرهم با دوست معني مي دهد هيچ كس با دشمن خود ، قهر نيست قهري ا وهم نشان دوستي است...تازه فهميدم خدايم ،اين خداست اين خداي مهربان وآشناست دوستي ، از من به من نزديك تر از رگ گردن به من نزديك تر آن خداي پيش از اين را بار برد نا م او را هم دلم از ياد بردآن خدا مثل خيال و خواب بود چون حبابي ، نقش روي آب بودمي توانم بعد ازاين ، با اين خدادوست باشم ، دوست ،پاك وبي ريا مي توان با اين خدا پرواز كرد سفره ي دل را برايش باز كرد مي توان درباره ي گل حرف زد صاف وساده ، مثل بلبل حرف زد چكه چكه مثل باران راز گفت با دو قطره ، صد زهاران راز گفت مي توان با او صميمي حرف زد مثل ياران قديمي حرف زد مي توان تصنيفي از پرواز خواند با الفباي سكوت آواز خواندمي توان مثل علفها حرف زد با زباني بي الفبا حرف زد مي توان درباره ي هر چيز گفت مي توان شعري خيال انگيز گفتمثل اين شعر روان وآشنا :« پيش از اين ها فكر مي كردم خدا ...»*قيصر امين پور*
van_dizel: چرا برای راضی كردن خودمون از مقایسه آفریننده با بندش استفاده میكنید چون بنده اش هم یعنی شما هم همه چی رو با هم مقایسه میكنه van_dizel: مقایسه كردم برات شما دو لفظ رو با هم مقایسه میكنیقوانین با قوانین دقت كن 1- قوانین هستی كه ما انسانها اونو كشف كردیم و از تراوشات ذهن ما نیست 2- قوانین كشورها ما انسانها آن را بوجود آوردیم و از تراوشات ذهن انسان است و وابسته به عالم ماده هست (انسان) و وجود خدا هم از تراوشات همین گروه استحالا این قوانین هستی چطور ربط میدید به این قوانین دیگه ..........دو جنس متفاوت قابل مقایسه با هم نیستند شما دو لفظ رو مقابل هم قرار میدی و مقایسه میكنی van_dizel: درسته كسی نمیتونه عوض كنه این قوانین رو چون یك قدرت مطلق در این وضع این قوانین وجود داره كه تا اون مورد درك نباشه هیچ چیزی رو به اون شكل واقعی باور نمی كنین اگر فرض كنیم جهان هستی چون خدا اراده كرده كشكی بوجود اومده خیلی مسخره است ولی اگر فرض بگیریم خدا اراده كرده و قوانینی رو دخیل كرده كه جهان هستی رو بوجود بیاورد این منطقیه ولی اینجا یه سوال پیش میاد خدا خالقه یا قوانین یا شاید هم قوانین در خلقت خدا شریك هستند van_dizel: تا اون مورد درك نباشه هیچ چیزی رو به اون شكل واقعی باور نمی كنین آیا وقتی من نوعی به جهان هستی نگاه میكنم تنها رد پای قوانین هستی رو توی این آفرینش میبینم رد پایی از موجودی به نام خدا نمی بینم پس من چطور درك كنم خدا وجود داره شایدوجود خدا از تراوشات ذهن بیمار یك انسان باشه.
oshinam: چون بنده اش هم یعنی شما هم همه چی رو با هم مقایسه میكنه چه ربطی داره من هر چیزی رو كه مقایسه كردم در رابطه با زندگی تو هست من گفتم یك نمونه و مثال كوچك رو نگاه كن و به اصل قضیه توجه كتن تا شاید قبرات روشن بشه ولی شما داری مغلته می كنی فقط oshinam: - قوانین كشورها ما انسانها آن را بوجود آوردیم و از تراوشات ذهن انسان است و وابسته به عالم ماده هست (انسان) و وجود خدا هم از تراوشات همین گروه است قوانین رو چطور می خوای به عالم ماده ربط بدی با این حرفت نمیدونمولی قوانین اجتماعی رو ما وضع میكنیم قانون حركت اندام در یك ربات رو ما وضع میكنیم قانون یعنی برای اون تعریف میكنیم كه بازوها و اعضای تشكیل دهنده و حركتی این رباط توی چه زاویه هایی باید فعالیت كنن خوب این قوانین رو هم ما وضع میكنیم بعد شما برای من توضیح بده كه چی میشه ما به این قوانین پیش پا افتاده تسلط داریم و لی قوانینی رو كه جهان رو دارن اداره میكنن به خودی خود بوجود بیاد؟ oshinam: اگر فرض كنیم جهان هستی چون خدا اراده كرده كشكی بوجود اومده خیلی مسخره است باز مغلته كردی كشكی بوجود نیومده ولی شما دارین میگین كه تاین قوانین كشكی بوجود اومده یعنی همینطوریث بدون دلیل یه سری قانون برای عالم هستی بوجود میاد عجب استدلالی داری!!! oshinam: ولی اگر فرض بگیریم خدا اراده كرده و قوانینی رو دخیل كرده كه جهان هستی رو بوجود بیاورد این منطقیه ولی اینجا یه سوال پیش میاد خدا خالقه یا قوانین یا شاید هم قوانین در خلقت خدا شریك هستند دخیل نكرده وضع كرده به فرض شما كاری نداریم واقعیت اینه حتی اسپیتزوا هم كه یه خردگرا بود به این عقیده داشت نمیئدوم شما از كی الگو میگیری ولی كاملا بی سروته داری حرفات رو بیان می كنی oshinam: آیا وقتی من نوعی به جهان هستی نگاه میكنم تنها رد پای قوانین هستی رو توی این آفرینش میبینم رد پایی از موجودی به نام خدا نمی بینم پس من چطور درك كنم خدا وجود داره شایدوجود خدا از تراوشات ذهن بیمار یك انسان باشه. باز رفتی سر نقطه اول این قوانینی رو كه داری میگی درست ولی بگو چه توضیحی برای این قوانین داری همینطوری كه قانونی بوجود نمیادمثلا لایه ازون بخاطر گاز های گلخانه ای نازك شده ولی الان این یك قانونه انسان هم دیگه نمیتونه لایه ازون رو به شكل قبلیش برگردونه ولی دلیل این امر وجود كارخانه های صنعتیه حالا بگو كه چطور میشه قانونها بوجود بیان همینطوری كشكی به قول شما كه نمیشه ، میشه ؟
گفتگوی خداوند و بندهبنده از خدا پرسید :چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد ؟خدا پاسخ داد : كودكی شان این كه از كودكی شان زود خسته می شوند و عجله دارند تا بزرگ شوند، بعد دوباره پس از مدتی آرزو می كنند كه ای كاش كودك بودند .این كه سلامت خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند و بعد از مدتی دوباره پول هایشان را می دهند تا سلامت خود را به دست آورند .این كه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می كنند. بنا براین نه در حال زندگی میکنند و نه در آینده.این كه به گونه ای زندگی می كنند كه گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند كه گویی هرگز زنده نبوده اند . پس از خداوند پرسید : در مقام پروردگار می خواهی بنده هایت كدام درس های زندگی را بیاموزند ؟خدا وندگفت :بیاموزند كه نمی توانند كسی را وادار كنند كه عاشقشان باشد، تنها كاری كه می توانند بكنند این است كه خودشان او را دوست بدارند .بیاموزند كه فقط چند ثانیه طول می كشد تا زخم هایی عمیق در قلب كسانی كه دوستشان داریم ایجاد كنیم، اما سال ها طول می كشد تا این زخم ها را التیام بخشیم . بیاموزند ثروتمند كسی نیست كه بیشترین ها را دارد بلكه كسی است كه به كمترین ها نیازمند است .بیاموزند انسان هایی هستند كه ما را دوست دارند فقط نمی دانند كه چگونه احساساتشان رابیان كنند .بیاموزند كه دو نفر می توانند با هم به یك نقطه نگاه كنند اما به همان یك نقطه دو دید مختلف داشته باشند .بیاموزند كافی نیست كه فقط دیگران را ببخشند بلكه باید بتوانند خود را نیز ببخشند .پس بنده بار دیگر از خداوند پرسید : آیا چیز دیگری هست كه دوست دارید بنده هایتان بدانند ؟و خداوند فرمود : فقط این كه بدانند كه من هستم ... همیشه و همه جا .
خداوند گریه کردزمانی که بنده اشآنی که اشرف مخلوقات خواندش و دردانه جهان خلقت شداینچنین کبر و غرور سرتا پای وجودش را گرفت خداوند گریه کردزمانی که بنده ای که خدا خالق آن بود بر بنده دیگرش ظلم و عناد کرد خداوند گریه کردلحظه ای که بنده ای از بندگانش دل بنده ای دیگر را شکست خداوند گریه کردلحظه ای که آن چه می پنداشت، شد آنچه که هست خداوند گریه کردزمانی که دید این بنده همان بنده ای است که با آهنگ سوراسرافیل خاکش را ساختواینک بر سر خاک و مال جنگ و خونریزی است خداوند گریه کردزمانی که وجود بی ارزش این خاک را با روح خداوندی زنده کرداما اکنون همان بنده ارزش روح خداوندی را با وابستگی به هیچ های زمین فراموش کرده است خداوند گریه کردزمانی که این جسم مملو از روح را سرتاسر مملو از عشق الهی کرداما هم اکنون هر آنچه عشق می نامندش به هوس می رود. خداوند گریه کردزمانی که دید عشق داده بودم برای آرامش،دل داده بودم برای سپردنگل برای هدیهاما اکنون همه چیزریا و تزویر و دروغ خداوند گریه کردزمانی که گفته بود با هم باشید،به هم عشق بورزید و از آن لبریز شویداز آنچه در دنیا به شما دادم برای رسیدن به اصل خود استفاده کنیداما همه چیز مصنوعی شد و ساختگی خداوند گریه کردزمانی که در آن وقتی که به ما داده بود تا در حضورش بنشینیم و درد دل کنیمو فیض عشق بازی با خدا را ببریمرفتیم و چه نا سالم سپری کردیم خداوند گریه کردزمانی که دید بر مهر مادری، بی احترامی شد خداوند گریه کردزمانی که دید 2 برادر برای هم نقشه می کشندکه چگونه فریب دهند تا به مال و اندوخته ناسالم خود بیافزایند خداوند گریه کردزمانی که به گل و پروانه، آب و خاک آنگونه که او می خواست نگاه نکردیم خداوند گریه کردزمانی که دید از عقل و پندارمان چگونه استفاده کردیم و برای آنچه خوب است یا بد استو مفهوم آن مطلق و ثابت استمقلد مشابهان خود شدیمو ازآنچه او به ما داده بودعقل=استدلالاستفاده نکردیم. خداوند گریه کردزمانی که او را به جای اینکه در محیط ببینیم در پول و بانک و مال و ثروت می دیدیمچرا که در نبود این ها او را صدا می کردیم واگر مشکلی از نبود آنها نداشتیم حتی اسمش را به لب نمی آوردیم.خداوند چه صبری دارد!اگر روزی از توقعات خوداز ما سئوالی کند،به راستی ما چه می گوییم ؟الهی به رحمتت بر ما قضاوت کن، نه به عدالت