مساله تکامل دقیقا یکی از نعمات خداست که بوسیله اون موجودان با محیط سازگار شوند و گرنه منقرض شدن خیلی زودتر اتفاق میافتاد در مورد نظرات کسانی که میخواهند هر چیزی رو به قران ربط بدهند به نظرم کار خیلی اتباهیه مگر اینکه کاملا مستدل باشه ضمن اینکه حرف به صرف گفته شدن سندیت نداره پقصه عجیب اینه که اگر من الان بگم دکتر داوکینز به وجود خدا اعتراف داره همه از من سند میخواهند اما اگر عجیب ترین و نا معقول ترین حرفها رو بگم فلان اخوند و روحانی یا مسلمون زده برای اثباتش هیچ چیز لازم نیست ارائه بدهم در اعتقاد خدا باورها خالق خداست و مهمه چیز خلق شده اند تکامل در حد تغییرات محسوس و قابل توضیح و عینی هم مغایرتی با خلقات نداره مثلا فرض ...(بعد نگید اعتقاد منه)ماموت رو خدا افریدهخ پر از پشم و با عاجی ۳ متری و هیکلی ۵ برابر فیل اما به مرور مثلا به علت محیط زندگی گرم پشم ها ریخته ........بعلت نبودن دشمن طبیعی عاج ها کوتاه شده و بعلت کمبود تدریجی غذا هیکل اونها کوچیک بشه اینها باورش ممکنه اما اینکه جد کوسه ماهی و فیل و طاووس و قارچ و درخت ها و انسان رو در یک نیای مشترک بدونیم توجیه پذیر نیست مگر در حد یک تئوری ای که صدها ساله اثبات نشدو بیش از دلایل دارای نقض و اشکال هست باورش خیلی مشکله
به نظر من:خدا همون جهل ماست؛ یعنی ما هرچی رو که نمیدونیم چیه و چطوری به وجود اومده، میگن کار خداست. هر چی علم بشر بیشتر میشه، اندازه خدای ساختی انسان کوچکتر میشه.
ACEGIKMO: به نظر من:خدا همون جهل ماست؛ یعنی ما هرچی رو که نمیدونیم چیه و چطوری به وجود اومده، میگن کار خداست. هر چی علم بشر بیشتر میشه، اندازه خدای ساختی انسان کوچکتر میشه. هر وقت تونستید منشاه پیدایش رو بصورت منطقی و علمی بیان کنید اونوقت میتونید وجود خدا رو منکر بشید منهم هر وقت تونستم خدا رو علمی ثابت کنم میتونم مدعی بشم و البته میدونم که نمیشه خدا مقوله ای است ما ورایی که با احساس ما سر و کار داره بلاتشبیه و فقط بعنوان مثال مثلاینکه من از گرما خوشم بیاد و شما از سرما ...من از قیافه یکی خوشم بیاد و شما خوشتون نیاد لذا معتقدم نه من حق دارم تا وقتی علمیو منطقی خدا رو اثبات نکردم به شما ایراد بگیرم و نه شما این حق رو دارید البته اظهار نظر فرق داره و شما هم نظرتون رو گفتید اما ایا به نظر شما حق داریم اعتقاد بسیاری از بزرگترین متفکران جهان که خدا باور بودند رو اینگونه سخیف کنیم و بگیم خدا زائیده جهل ماست گرفتاری اینه که ما در دورانی هستیم که پیامبری نیست تا با معجزه و دیگر نشانه ها وجود قدرتی ورای درک نا رو اثبات کنه و مت از این لحاظ اگر خدایی باشه از او طلبکاریم................طلبکار نه بهانه داریم
stephenمن در دو جا با شما مخالف هستم. البته این نظر شخصی بنده هست و ممکنه شما با این مخالف باشید۱. پذیرفتن بدیهی بودن یک سری چیز ها در بحث های عقلی. این مسائل باید بحث بشه و بدیهی بودنشون اثبات بشه. پیش اومده که در بحث با دوستان عزیزی، این دوستان از فرضیاتی به هدف رسیدند که خود اون فرضیات اشتباه بودند.۲. بحث در مورد انسان و موجودی که تمام صفات به صورت کامل در اون هست، فرق میکنه. خدا به عنوان واجب الوجود مطرح میشه و همچنین قادر مطلق. در بحث های عقلی، علم به طور کامل و از این دست صفات به طور کامل به این واجب الوجود نسبت داده می شود. وقتی ما از قادر کاری را بخواهیم که مثلا با عالم بودنش ایجاد مشکل کند، دو نقیض در پرسش ما جمع نشده بلکه در وجود عالم قادر جمع شده است. بنابراین وقتی بنده عرض میکنم: آیا واجب الوجود قادر، میتواند وجود را از خودش بگیرد؟! تجمع دو صفت قادر و واجب الوجود ایجاد تناقض کرده اند
stephen: محال بودن اجتماع نقیضین به اضافه ۷ محال دیگر جزو اصول بدیهی عقلی است و جزو بدیهیات حساب میشود همین مورد در بحث گرفتن وجود از خدا صادق است پاسخ کامل و بجایی دادید واقعا سپاسگزارم در فقه میکن انتساب محال به ذات غلط است این سئوالت حاصل مدرسه دارلفکر مامون است مامون انسانی دانشمند و فرزانه بود البته از این علم عمدتا برای تشکیک در دین و خصوصا تشیع استفاده کرد ادعای خرق قران نیز در این دوره مطرح شد که مجموعا بحث درباره وجودقران از ازل یا افرینش ان توسط خدا بود rahgozar72: تجمع دو صفت قادر و واجب الوجود ایجاد تناقض کرده اند بسیاری از سئوالات از ریشه اشتباه هستند منتها چون با وجود مادی ما قابل درک میباشند مطرح کردن اونها منطقی به نظر میرسه مانند اینکه بگیم ایا خدا از اینده خبر داره؟؟؟جواب بدیهی اری است اما مگر خدا در بعد زمان محدود است که برای او اینده و گذشته متصور بشوین سا درباره جهنم و مثلا نحوه سوختن اون .بسیاری پاسخهایی بر اساس قران وروایات دادت اما هموما عرفا و فلاسفه همه اینها رو استعاراتی برای درک بشری میدونن خوشحال میشم نظرتون رو در مورد اصل وجود خدا و البته این مباحث اعلام بفرمائید
stephen: rahgozar72:سلام دوست گرامی. می تونم از شما که دوست گرامی، جناب اسپارتاک رو مسخره میکنید، خواهش کنم که به سؤالشون پاسخ بدید؟! آیا خدا میتونه سنگی بسازه که خودش نتونه بلند کنه؟ و همچنین من سوال رو به صورت دیگری می پرسم: آیا خدای قادر مطلق، میتواند وجود را از خودش بگیرد؟! اگر طلف بفرمایید و پاسخ دهید، خوشحال میشوم چیزی یاد بگیرمبحثی که اسپارتاک مطرح میکنه یک بحث معروف فلسفی است برای جواب به اینطور سوالات باید طرفین مبانی و اصول مشرکی داشتته باشند تا به جواب برسند وگر نه بحث منجر به جدل میشود در فلسفه به این مدل سوالات میگویند محال اینکه خداوند قادر باشد سنگی بیافریند که خودش نتواند بلند کند محال. عقلی است دلیلش هم این است که منجر میشه به اجتماع نقیضین یعنی هم خدا قادر باشد هم نباشد' مثال واضح تری بزنم ایا شما میتوانید چیزی را تصور کنید که قابل تصور نیست? لازمه این مورد این است که دو نقیض همزمان باهم رخ بدهد و در منطق این از محالات عقلی است اگر اینراقبول ندارید که اصولا بحث بیفایده است محال بودن اجتماع نقیضین به اضافه ۷ محال دیگر جزو اصول بدیهی عقلی است و جزو بدیهیات حساب میشود همین مورد در بحث گرفتن وجود از خدا صادق است stephen: در فلسفه به اصول بدیهی اصول پیشینی میگویند جواب قانع کننده ای بود. از پاسختون متشکرم و بسیار خشنودم از این که در این بحث به مطالب جالبی رسیدیم. و البته به آنچه فرمودید بیشتر فکر خواهم کرد.و مطلب دیگری در مورد خالق در ذهنم هست که اگر به این هم پاسخ بدهید، بسیار خوشحال خواهم شد.ما از دیدن برخی نشانه ها، صفاتی را به خدا نسبت می دهیم. از جمله صفت خالق بودن. از آنجا که ما هم خلق میکنیم و کل جهان رو خلق شده در نظر می گیریم، به خدا صفت خالق بودن رو می دهیم. حال در اینجا دو مسئله وجود دارد. ۱. خالق بودن خدا ایجاب کرده است که خلق کند(که در این صورت خدا مختار نبوده)۲.خدا خلق کرده است تا خالق باشد(در این صرت خالق نبود برای خدا نقص بوده که قصد داشته آن را برطرف کند)اگر بگویم خدا اگر خلق نمی کرد هم خالق بود، آنگاه خالق بودن خدا چگونه اثبات میشود؟
stephen: rahgozar72:اگر بگویم خدا اگر خلق نمی کرد هم خالق بود، آنگاه خالق بودن خدا چگونه اثبات میشود؟در مطالب بالا دو بحث مطرح شد بحث اول که توسط امتیس مطرح شده نیاز به مجال بیشتری دارد که امیدوارم در اولین فرصت بتوانم نظرم را بنویسم اما در باب صفات خدانسبت دادن صفات به خدا همیشه محل بحث بوده عده ای کلا خدا را منزه از صفات میدانند وعده ای معتقدند که میشود خدا را موصوف به صفات کرد و کلا دو دسته صفت برای خدا قایلند صفاتی که ناشی از ذات خداست مثل علم، حیات، قدرت و صفاتی که ناشی از رابطه خدا با مخلوقاتش است مثل خالق بودن. دسته اول صفات ذاتی هستند و دسته دوم صفات فعلیه. مشاهده میشود که صفات فعلیه وقتی قابل بیان هستند که خدا و مخلوقات باشند وگرنه مثلا خالق معنایی ندارد. یک دسته بندی دیگر از صفات هست که صفات ثبوتیه و سلبیه را مشخص میکند و خلاصه اش اینکه خدا واجد هر صفت ناشی از کمال و منزه از هر صفت غیر کمال و نقص است مثلا عالم جزو صفات ثبوتیه و منزه از جهل بودن از صفات سلبیه خداست. از انجایکه واجب الوجود وجود مطلق و واجد کمالات در حد نهایت انهاست هر صفت ناشی از کمال به حد غایت در واجبالوجود هست از جمله خالق بودن. اما لازمه خالق بودن خلق کردن ست همانطور که ثروتمند بدون ثروت معنا ندارد خالق بدون خلقت هم معنا ندارد پیش از این هم گفتم صفات فعلیه در رابطه خدا با دیگر موجودات معنا پیدا میکند پس فرض خدایی که خالق نباشد فرض چیزی است غیر از خدا. بنابراین فرض اینکه 'اگر خدا خلق هم میکرد خالق بود' درست نیست همانطور که نویسنده ا ی که ننویسد نویسنده نیست. اگر خدا خلق نمیکرد چه میشد? طبیعتا خدایی که خلق نمیکرد خالق نبود و اینجاست که نقص پیدا میشد. همانطوریکه در حدیثی که به حدیث کنز معروف ست خدا میگوید من گنج مخفی بودم خواستم شناخته شوم،خلق کردم. اگر خلقت نبود و انسان افریده نمیشد خدا ظهوری نداشت. بله اصلأ حرفمون تقریبأ یکی هست. و همچنین این که در آخر آنچه توسط فلسفه به عنوان واجب الوجود مطرح میشود، لزومأ با خدای ادیان یکی نیست. به طور مثال در این برهان علیت به این میرسیم که هرچه در جهان است به یک موجود میرسید. حال آیا این موجود همان الله اسلام و یا یهوه یهودیت است؟! از قوانین فیزیک میدانیم که ماده و انرژی نه خود به خود به وجود می آیند و نه خود به خود از بین میروند و همچنین نظریه نسبیت انیشتین بیان میکند که ماده و انرژی صورت هایی از یکدیگر هستند. پر واضح هست که همه ی آنچه اکنون در جهان وجود دارد، حدود 13.7 ملیارد سال پیش هم به صورت دیگری وجود داشته است. حال یکی دوست دارد به آن ماده اولیه صفات انسانی بدهد و آن را با اسمی بپرستد، یکی هم دوست دارد آن را به عنوان ماده ای به معنای واقعی کلمه خود آ بنامد.
stephen: خدای فیلسوف با خدای مسلم و مسیحی و یهودی ظاهرا متفاوت هست ولی همه به یک چبز اشاره میکنند. جلوه های متفاوتی از یک باور در مورد حقیقت وجود خدا
stephen: خدای فیلسوف با خدای مسلم و مسیحی و یهودی ظاهرا متفاوت هست ولی همه به یک چبز اشاره میکنند. در این قسمت، کاملا با شما مخالفم. به طور مثال، وقتی از طریق برهان علیت به یک علت العلل میرسیم، چگونه این علت العلل با الله مسلمین که عصبانی میشود، در کار دنیا مداخله میکند و پاداش و جزا میدهد، یکیست؟!! شباهت خدای فلسفه اسلامی با خدای اسلام در سمت و سو گیری های اشتباه فلاسفه مسلمان از اسلام است. این سمت و سو گیری ها بعضا تا جایی پیش میرود که گاهی فیلسوف مسلمان با احتیاط تمام واجب الوجودی را ثابت میکند اما در شباهت دادن آن با الله، دیگر از آن همه احتیاط خبری نیست و بی پروا و بدون دلیل دو چیز متفاوت را با هم یکی می داند.دوستان مسلمان از بنده خرده نگیرند، دلیل نام بردنم از الله این است که بنده هم در جامعه ای مسلمان رشد کرده ام.