behnam54: اگه منِ بیسواد بخوام رد کنم شاید، ولی منِ باسواد ردش کردم. با رعایت تمامیِ اصولِ منطقی و فلسفی. البته خیلی به مغزت فشار نیار، نمیخواد دنبالِ فلسفه و منطق توی ویکیپدیا بگردی. برای فهمیدنش لازمه چند سال مطالعه در تمامِ زمینهها داشته باشی. مشکل اینجاست که من با کسی واردِ بحث شدم، که در تمامِ عمرش، فقط همینجا اسم فلسفه و منطق رو شنیده.خوش باشی...اگه کسی میخواد واردِ بحث بشه، لطفن حتمن دو تا کتابِ فلسفی و منطق خونده باشه. میدونی چی منو میخوندونهكسی اسم از مطالعه میاره كه خودش هر حرفی رو كه میزنه بعدا رد میكنه آقای باسواد میشه فلسفه رو برای ما توضیح بدی كه بیشتر باش آشنا بشیم كه فلسفه از نظر شما چه علمیه bilbilak: دوستان لطفا كسانی اینجا كامنت بذارن كه واقعا بویی از منطق برده باشن حالا فلسفه هم حالیشون نباشه اینجا كمی اشنا خواهند شد.من به شخصه با ادم های یه لاقبای بی منطق نمیتونم صحبت كنم .شما از صفحه 28 به كامنت ها نگاه كنید ببینید كی حرفش منطقی بوده كی حرفش از روی احساسات و وقت گذرونی و بحث چرخ كنی بوده.امیدوارم به تور اینجور آدم هایی نخوریم. پس بهتره اول از خودت شوع كنی از قدیم گفتن :تا خوب ندانی كه سخن عین ساب است ...... در گفتن ان لاف نزن عین گناه است bilbilak: دوست عزیزم شما با نادان حرف نزن وقتی شما به این وضوح داری براهین رو توضیح میدی فکر کنم نویسندگان دیگه هم بیان متوجه درستی یا نادرستی حرفت میشن. اولندش نادان خودتی دومندش شما برای رد كردن یك برهان باید از كسی نقل قول كنی كه یك شخصیت شناخته شده باشه نه اینكه تراوشات ذهن متروك خودت رو بنویسی اونم به این مسخرگی
چی شد که آدم از بهشت رانده شد یا همان داستان خلقت اخیرا در کاوشهای باستان شناسان، دفتر خاطراتی که منسوب به خداست پیدا شده است. چند برگ اول آن که از زبان کائناتی به پارسی برگردان شده است، معمای اخراج آدم از بهشت را حل کرده استروز یک خلقت: امروز بالاخره زمان را خلق کردیم. این ایده خلق زمان را خودمان خیلی خوشمان آمد. قبلا که فقط توی سه بعد حرکت میکردیم، همش به خودمان که قبلا از آنجا رد شده بودیم برخورد میکردیم و مجبور بودیم مثل کولی ها هر روز یک گوشه کائنات بنشینیم. حالا دیگر همه آنها توی بعد زمان گم شده اند و ما کلی جا داریم که برای خودمان بچرخیم.روز سوم: عجب سوت و کور و مزخرف شده این کائنات! این همه برج و بارو ساختیم یکی نیست بشود پزش را به آن بدهیم. باز قبلا خود گذشته امان همه جا بود، این سوت و کوری به چشم نمی آمد.روز پنجم: یک مشت فرشته آفریدیم، سرمان گرم شود. فعلا که خوب است. خیلی خوشمان آمده است، کلی سرگرم شدیم.روز هفتم: خسته شدیم از این فرشته ها! توی سرشان میزنی باز هم عین بز عبادت میکنند. آخر فرشته هم اینقدر بدبخت!روز هشتم: دادیم این تقویم کائنات را جبرئیل تنظیم کند که دو روز دو روز نپرد، مثل آدم روزهای زوج هم داشته باشیم.روز دهم: خاک بر سر این جبرئیل کنند با این تقویم درست کردنش. حالا روز فرد نداریم. اصلا تصمیم گرفتیم یک موجود دیگر بسازیم که دو زار شعور داشته باشد.روز دوازدهم: بالاخره بلوپرینت این موجود جدید را در آوردیم. فردا میخواهیم نسخه آزمایشی را بسازیم.روز چهاردهم: نسخه آزمایشی را ساختیم. یک کم نکره از آب در آمد، ولی اشکال ندارد. اسمش را آدم گذاشتیم. به فرشته ها گفتیم به او سجده کنند. البته فکر میکنیم که یک مشکلی در طراحی او وجود دارد، با همه چیز میخواهد سکس داشته باشد. جبرئیل، میکائیل و عزرائیل را همان صبح ترتیب داده، نکیر و منکر را هم برای شام دعوت کرده، غلط نکنم برنامه اورجی میخواهد ترتیب بدهد.روز شانزدهم: باید یک فکری برای این آدم بکنم. پدر سوخته امروز به ما چشمک میزد. فکر کنم بهتر است جفتی برای او درست کنم که دیگر به بقیه اهالی کائنات کار نداشته باشد.روز هجدهم: امروز جفت آدم را درست کردیم. نواقص طراحی اولیه را نیز رفع کردیم. عجب جیگری شده است. کوفتش بشود. فکر میکنیم که دیگر بی خیال ما بشود.روز بیستم: عجب غلطی کردیم این آدم را آفریدیم. کلا دست بردار نیست. جبرئیل که پاک اوا خواهر شده و رفته پی کارش، عزرائیل هم ابرو بر میدارد و صدا نازک میکند. اینجوری پیش برود ما به جای باریتعالی میشویم مامان این مکان. روز بیست و دوم: امروز مخ حوا را زدیم که برود سیب بخورد تا بهانه کنیم و قبل از اینکه اینها کلا بارگاه ما را به گند بکشند از بهشت بیرونشان کنیم. آخ دلمان خنک شد وقتی با لگد پرتشان کردیم توی زمین.روز بیست و چهارم: آخیش دوباره بارگاهمان روی آرامش به خودش دید. فقط این جبرئیل و عزرائیل یک کم بهانه گرفتند که آن هم درست میشود.
من خدایی دارم که در این نزدیکی استمهربانخوبقشنگچهره اش نورانی استگاهگاهی سخنی می گوید با دل کوچک منساده تراز سخن ساده مناو مرا می فهمداو مرا می خواندنام او ذکر من استدر غم و در شادیچون به غم می نگرمآن زمان رقص کنان می خندم که خدا یار من استکه خدا در همه جا یاد من استاو خدایی ستکه مرا می خواند
برهان صدرالمتألهين بر اثبات وجود خدا صدرالمتألهين در كتابهاي فلسفي خود، براهين متعدّد و متنوّعي براي اثبات وجود خدا اقامه كرده است. نتيجه برهان معروف او به نام برهان صدّيقين اينستكه همه اشياء، مخلوق خداوند و وابسته به «او»يند. هر چه كه در جهان وجود دارد، عين ربط و تعلّق به اوست و هيچگونه استقلالي از خود ندارد. در مقابل، خدا موجودي است مستقل كه هيچگونه وابستگي به غير براي او قابل تصوّر نيست. برهان صدّيقين كه صدرالمتألهين در اثبات اين نتيجه اقامه كرده است، مبتني بر عميقترين نظريّات متافيزيكي خود اوست. آنچه كه صدرالمتألهين در برهان صدّيقين اثبات ميكند، اين نيست كه خدايي وجود دارد، بلكه اينستكه مفهوم حقيقي خدا بعنوان وجودي كه احاطه قيّومي بر همه موجودات دارد و به همه چيز، محيط است و وجود حقيقي فقط از آن اوست و همه موجودات نمود و ظهور اويند، امكان اين امر را كه چيزي بتواند وجود داشته باشد كه ظلّ و سايه او نباشد، طرد ميكند. چنين تصوري كه صدرالمتألهين از خدا دارد و با برهان صدّيقين در پي اثبات آن است، حاصل قرنهاي متمادي تحوّل و پيشرفتي است كه طي آن برخي از درخشانترين اذهان جهان اسلام كوشيدهاند تا با تعالي فكري، آن را كشف كنند. اين بيان، معاني كاملتر و مفاهيم ژرفتر سير تجربه ديني را آنگونه كه در قرآن و روايات آمده است، نشان ميدهد.فیلسوفان دین به یکی از چهار گروه زیر تقسیم میشوند:1.فیلسوفانی که معتقدند برهانی خردپسند برای وجود خدا، وجود دارد؛2.فیلسوفانی که معتقدند وجود خدا اثبات نشدهاست، گرچه امکان آن به کلی منتفی نیست؛3.فیلسوفانی که معتقدند وجود خداوند اثبات ناشدنی است.4.فیلسوفانی که معتقدند عدم وجود خدا قابل اثبات است.گروه اول باید حداقل یک برهان معتبر ارائه دهند. گروه دوم باید نشان دهند که تمام براهینی که تاکنون ارائه شده خدشه دارند. گروه سوم باید اولآ نشان دهند که تمام براهینی که تاکنون ارائه شده خدشه دارند، و ثانیآ اثبات کنند که اثبات وجود خداوند با مفهوم خدا تناقض آمیز است، همچنان که دایرهٔ مربع تناقض آمیز است.بر این اساس گروه دوم و سوم هر دو باید تمام ادله اثبات خدا را رد کنند؛ اما.. گروه سوم باید ادله اثبات خدا را بر اساس حصر عقلی دسته بندی کرده و تناقض را در هر دسته نشان دهند، کما اینکه گروه دوم میتوانند با حصر استقرایی این کار را انجام دهند.از طرف دیگر گروه چهارم، با رد تمام دلایل نیز نمیتوانند اعتقاد به وجود خدا را مردود شمارند، بلکه باید برای نفی وجود او دلیل اقامه کنند.نویسنده ی محترم شما از كدام گروهی؟البته سایر دوستان هم بگویند.
وقتی می خوام کاری رو شروع کنم با نام خدا شروع می کنم بعد از ذکر نام خدا و یه یا علی مشتی و تر و تمیز. قدرت و اراده ام واسه انجام اون کار چند برابر می شه. به خود خدا قسم لحظاتی سخت واسم ایجاد شده که فقط با بردن اسم خدا و خوندن یه ایه از قران کل مشکلام حل شده . بخدا خدا هست وجود داره اما ما وجود باورشو نداریم. اون خودشو به ما نزدیک میکنه ما خودمو ازش دور می کنیم. تو هر قسمت زندگیمون هست و هر مکان و زمانی با ماست. شاید ما به سمتش نرفتیم. اگه یکم معرفتمون را بهش بیشتر کنیم می بینیم که هر جای زندگیمون حضور داره. ابن سینا دانشمند معروف ایرانی هر وقت مساله ای رو درک نمی کرد دو رکعت نماز می خوند و بعد مشکلش حل می شد. چونکه به یک معرفت عمیقی از دین رسیده بود و دین را دارویی برای حل مشکلاتش میدونست.
خدا وجود داره.متاسفانه هر چه خدا می خواهد به ما نزدیک شود ما از او فرار می کنیم. واقعا برای یک عده متاسفم که عقاید عصر حجر را دارند اینا باید تو ۴ و ۵ هزار سال پیش که کافرا و بی دینا و غار نشینان زندگی می کردند زندگی کنند نه عصر خرد ورزی و علم.
leaderlover: خدا وجود داره مسئله حل شد شما از كجا به این كشف بزرگ نایل شدی leaderlover: واقعا برای یک عده متاسفم که عقاید عصر حجر را دارند توهم leaderlover: عصر خرد ورزی و علم عصر توهم
aliboy492: چون مردم از جهالت در اومدند دقیقا توی كشورهای غربی اگر به یك بچه 5 ساله بگی خدا مسخرت میكنه بهت میگه مگه املی حتی یه بچه 5 ساله هم متوجه این مطلب شده كه خدا فقط نون دونی یه عده است برای استثمار یه عده دیگه مشكل اینجاست كه برامون سخته كه واقعیت رو قبول كنیم پس پناه میبریم به وهم و خیال ای كاش ای كاش ای كاش به جای اینكه از احساسمون پیروی كنیم فقط اندازه یه نخود از عقلمون پیروی میكردیم مشكل حل میشد.
Alidashing: Khod hast aziz ama maghz bandah va shoma ghabaliat gonjayash ro nadarah نمیدونم چرا هر جا كه مغز گنجایش نداره خدا و مذهب میاد جلو و یا وقتی پای اینا میاد سط مغز ما گنجایش نداره..البته ما كه خنگیم و از این علمهای الوهی نداریم و مهمتر از همه دید روشن بین هم نداریم