ارسالها: 324
#221
Posted: 22 Nov 2012 03:09
اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام در سال 352هـ
ذهبي در شرح وقايع عزاداري سال 352 هـ اينچنين مينويسد:
قال ثابت: ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الهراسين والطباخين من الطبيخ، ونصبوا القباب في الأسواق وعلقوا عليها المسوح، وأخرجوا نساء منشرات الشعور مضجات يلطمن في الشوارع ويقمن المآتم على الحسين عليه السلام، وهذا أول يوم نيح عليه ببغداد.
معز الدوله مردم را به بستن بازارها امر كرد و آسيابانها را از آرد كردن و طباخها را از طبخ منع كرد، و علمهاي عزا را در بازارها برافراشتند. و زنها در حالي كه بر سر و صورت خود ميزدند و مو پريشان كرده بودند به كوچه و خيابان ريختند و بر مصيبت حسين عليه السلام عزاداري كردند و نوحه خواني نمودند و اين اولين نوحهسرايي بود كه در بغداد برگزار ميشد.
تاريخ الإسلام، ج 26، ص11.
اقامه عزا براي امام حسين عليه السلام توسط سبط ابن جوزي (از علماي اهل سنت)
از سوي ديگر در بين علماي اهل سنت بعضي را شاهد هستيم كه خود از عزاداران امام حسين عليه السلام بودهاند.
ابن كثير در تاريخ خود چنين مى نويسد:
در روز عاشورا از سبط ابن جوزى خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسين عليه السلام براى مردم سخن گويد. سبط ابن جوزى اين خواسته را پذيرفت و بر بالاى منبر تكيه زد، او پس از يك سكوت طولانى، دستمال خويش بر صورت نهاد و گريه شديدى سرداد و آنگاه در حالى كه مى گريست اين دو بيت شعر را سرود:
ويل لمن شفعاؤه خصماؤه
و الصور فى نشرالخلايق ينفخ
لابد أن ترد القيامه فاطم
و قميصها بدم الحسين ملطخ
واى به حال كسى كه شفيع اش دشمن او باشد! در هنگامه قيامت، كه براى بيرون آمدن مردم از زمين در صور دميده مى شود.
سرانجام در قيامت فاطمه زهرا وارد محشر مى شود، در حالى كه پيراهن او به خون حسين عليه السلام آغشته است.
سپس سبط ابن جوزى از منبر پايين آمد و اشك ريزان به خانه خويش رفت.
البدايه و النهايه، ج 13، ص 207 (حوادث 654 هجرى قمرى).
عزادراي براي عبدالمؤمن (م 346 هق)
عبدالمؤمن بن خلف، از فقيهان مذهب ظاهرى و پيرو مكتب محمد بن داود است. نسفى قضيه تشييع جنازه و عزادارى او را نقل كرده است.
تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 272 ـ سير اعلام النبلاء، ج 15، ص 480.
عزادراي براي جويني (م 478 هق)
ذهبي از درگذشت جويني و مراسم سوگواري او چنين ياد ميكند:
فدفن بجنب والده، وكسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثي بقصائد، وكان له نحو من أربع مائه تلميذ، كسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المناديل عن الرؤوس عاما، بحيث ما اجترأ أحد على ستر رأسه، وكانت الطلبه يطوفون في البلد نائحين عليه، مبالغين في الصياح والجزع.
او را كنار قبر پدرش به خاك سپردند، و در عزاي او منبرش را شكستند، و بازار ها را بستند، و در رثاي او قصيدهها گفتند، و او كه حدود چهار صد شاگرد داشت، آنها همه قلم و دواتها را شكستند، و يك سال اقامه عزا نمودند، و نيز يك سال تمام مناديلهايشان (پارجههايي شبيه به چفيه) را از سر بر داشتند، و در اين كار به حدي اسرار داشتند كه أحدي جرئت گذاردن پارچه به روي سر را نداشت. و در طول اين مدت طلبههاي او در كوچه و بازار شهر ميچرخيدند و نوحه سرايي ميكردند و در صيحه و جزع افراط ميكردند.
سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.
البته در مورد متن فوق قابل توجه است كه اگر چه در اصل عزاداري شاگردان عبدالمؤمن بحثي نيست ولي بعضي از حركات و افراطهايي كه در متن بالا به آن پرداخته شده است مثل شكستن منبر و دوات و قلمها و برداشتن چفيهها به مدت يك سال و ممانعت از هر كسي تا يك سال از گذارن پارچه بر سر، هرگز قابل توجيه نميباشد؛ لذا شايد علت اين كه ذهبي نيز تنها در اين مورد نظر داده هميين باشد. لذا در اين مورد گفته است:
قلت: هذا كان من زي الأعاجم لا من فعل العلماء المتبعين.
اين گونه گارها از زي اعاجم است و از علماي تابع دين قابل انتظار نيست.
سير أعلام النبلاء، ج 18، ص476.
عزاداري براي ابن جوزي (م 597 هق)
ذهبى درباره بازتاب مرگ او مىنويسد:
وتوفي ليله الجمعه بين العشاءين الثالث عشر من رمضان...، وغلقت الأسواق، وجاء الخلق،... وكان في تموز، وأفطر خلق، ورموا نفوسهم في الماء... وباتوا عند قبره طول شهر رمضان يختمون الختمات، بالشمع والقناديل
سبط بن جوزي در شب جمعه سيزدهم ماه رمضان فوت كرد... با درگذشت او، بازارها تعطيل گرديد و جمعيت زيادي در مراسم او حضور يافتند، فراواني مردم و فزوني گرما سبب شد كه بسياري از سوگواران روزه خويش را خوردند! بعضي خود را به دجله انداختند.. از كفن اندكي ماند... مردم تا پايان ماه رمضان در كنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قنديل آوردند و قرآن را ختم كردند. مراسم عزادراي را روز شنبه برپا كرديم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعيت بسياري شركت جستند و درباره او مرثيهها گفته شد...
سير أعلام النبلاء، ج 21، ص 379.
1- گريه آسمان در وفات عمر بن عبد العزيز!!!
عن خالد الربعي قال: مکتوب في التوراه إن السماء والأرض لتبکي علي عمر بن عبد العزيز أربعين صباحا!!!
خالد ربعي ميگويد: در تورات آمده است كه آسمان و زمين در مرگ عمر بن عبد العزيز چهل شبانه روز خواهد گريست!!!
الروض الفائق، ص 255 ـ الغدير، ج 11، ص 120
1- گريه آسمان در وفات ابن عساکر متوفاي571 هـ!!!
قال ولده: وکان الغيث قد احتبس في هذه السنه؛ فدرّ وسحّ عند ارتفاع نعشه؛ فکأن السماء بکت عليه بدمع وابله واطشه.
فرزندش ميگويد: باران در اين سال محبوس شد؛ تا اين كه بعد از وفات ابن عساكر و برداشتن نعش و جنازه او آسمان به شكلي باريدن گرفت كه گويي اشك چشمان آسمان بود كه به شدت و وفور باريدن گرفت.
معجم الأدباء، ج 4، ص41، مطرت بناحيه بلخ دما عبيطا سنه 246، ص 17.
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
ارسالها: 324
#222
Posted: 22 Nov 2012 03:11
برخورد دوگانه علماء اهل سنّت
امّا با اين تفاصيل چه ميشود كه مورخان بزرگ اهل سنّت، وقتي عزاداري و ماتم سرايي شيفتگان امام حسين عليه السّلام را ذكر ميكنند اين امر موجّه را بر نتافته و موضع گيري تند و خشن خويش، را نميتوانند مخفي نمايند؟!!
ذهبي وقتي قضيه عزاداري مردم بغداد براي امام حسين عليه السلام را نقل ميكند، مينويسد:
سنه اثنتين وخمسين وثلاثمئه: فيها يوم عاشوراء، ألزم معز الدوله، أهل بغداد بالنَّوح والمآتم، على الحسين بن علي رضي الله عنه، وأمر بغلق الأسواق، وعلّقت عليها المسوح، ومنع الطباخين من عمل الأطعمه، وخرجت نساء الرافضه، منشّرات الشعور، مضخّمات الوجوه، يلطمن، ويفتنّ الناس، وهذا أول ما نيح عليه،
حوادث سال 352 هـ : در روز عاشوراي اين سال معز الدوله، أهل بغداد را به نوحه و مآتم بر حسين بن علي، ملزم نمود، و أمر كرد تا بازارها را ببندند، علامت هاي عزا را بياويزند و طباخان را از طبخ غذا منع نمودند. و زنان شيعه با موهاي پريشان و... از خانه خارج شدند و مردم را به فتنه انداختند. و اين اولين موردي بود كه نوحه سرايي ميشد.
اللهم ثبت علينا عقولنا.
خدايا به ما عقلهاي پابر جا عنايت كن!.
العبر في خبر من غبر، ذهبي، ج 1، ص 146، عدد الأجزاء: 4، مصدر الكتاب: موقع الوراق،
http://www.alwarraq.com
و يا ذهبي در جاي ديگر در مورد عزاداري روز عاشوراء مي نويسد:
أقامت الرافضه الشعار الجاهلي يوم عاشوراء…
رافضيها (شيعيان) شعار جاهليت را در روز عاشوراء برافراشتند...
تاريخ الإسلام، ذهبي، ج 26، ص 43
تمادت الرافضه في هذه الأعصر في غيهم بعمل عاشوراء باللطم والعويل
رافضيها (شيعيان) در اين دوران در ضلالت و گمراهي خود با عمل كردن به اعمالي چون لطمه و گريه و ناله امتداد يافت.
العبر، ذهبي، ج 3، ص 44
ذهبي در بيان حوادث سال 388 هـ اينگونه ميگويد:
وجعلت بإزاء يوم عاشوراء يوماً بعده بثمانيه أيام نسبته إلى مقتل مصعب بن الزبير، وزارت قبره بمسكن كما يزار قبر الحسين عليه السلام...
در مقابل روز عاشوراء هشت روز بعد از اين روز را به عنوان روز قتل مصعب بن زبير قرار دادند و در اين روز همانگونه كه قبر [امام] حسين [عليه السلام] زيارت ميشود قبر مصعب بن زبير را در منطقه «مَسكِن» زيارت مينمايند...
تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 27، ص 25.
همچنين ابن كثير تعبيري اينچنين دارد:
عملت الرافضه بدعتهم الشنعاء...
رافضيها (شيعيان) بدعت زشت و شنيع خود (عزاداري در عاشوراء) را عملي ساختند...
البدايه والنهايه، ابن كثير، ج 11، ص 302.
اتابكي از علماي قرن نهم اهل سنت از اقامه عزاء توسط زنان و مردان بغداد اين گونه ياد ميكند:
السنه الثالثه من ولايه علي بن الإخشيذ على مصر وهي سنه اثنتين وخمسين وثلثمائه فيها في يوم عاشوراء ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الطباخين من الطبخ ونصبوا القباب في الأسواق و... المأتم على الحسين بن علي رضي الله عنه... وكل منهم رافضي خبيث
سال سوم از زمامداري علي بن اخشيد بر مصر يعني سال 352 هـ ؛ در اين سال معز الدوله مردم را الزام نمود تا بازار را ببندند و نان پخت نگردد و قبههاي عزا در سراسر بازار برافراشته و مجالس عزاي حسين بن علي برگزار شود... و تمام اينها رافضي و خبيث هستند.
النجوم الزاهره (جمال الدين اتابكي)، ج 2، ص 334.
حال اينان كه در باره مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام تعبيراتي اينگونه تند و متعصبانه دارند، در بيان صحنههاي سوگواري و عزاداري مردم براي عالمان سني مذهب كه در بالا گذشت و تند و افراطيترين تعبيرات و مبالغات حتي گريه آسمان به خاطر عزاي آنان را بدون هيچ تحليل و يا نقدي ذكر كردند و به راحتي از كنار آن گذشتند.
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
ارسالها: 324
#223
Posted: 22 Nov 2012 03:25
در جواب کاربری که چرایی عزاداری بعداز بیش از۱۳ قرن براش گنگ بود و تمسخر کردن محرم و نهضت عاشورا توجه همه رو به سخنان بزرگان غیر مسلمانان در مورد امام حسین و واقعه کربلا جلب میکنم.
ماهاتما گاندی
ماهاتما گاندی، رهبر بزرگ انقلاب هندوستان، می گوید: «من برای هند چیز تازه ای نیاوردم؛ فقط نتیجه ای را که از مطالعات و تحقیق هایم درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی پیمود».
توماس کارلایل
توماس کارلایل، مورخ مشهور انگلیسی، می نویسد: «بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین علیه السلام و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوقِ عددی در جایی که حقّ با باطل روبه رو می شود اهمیّتی ندارد. پیروزی حسین علیه السلام با وجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است».
هاربین
هاربین آلمانی می گوید: «اگر در کلمات و گفتار حسین درست دقت شود معلوم خواهد شد که هدف و آرمان حسین جلوگیری از ستم بود و این همه قوّت قلب و از خودگذشتگی را در راه مقصود عالی خویش خرج کرده است. حتی در آخرین دقایق زندگی طفل شیرخوار خود را قربانی حقّ و حقیقت نمود و با این عمل اندیشه فلاسفه و بزرگان عالم را متحیّر ساخت».
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
ارسالها: 324
#224
Posted: 22 Nov 2012 03:27
اِدوارد بِراون
اِدوارد بِراون مستشرق معروف انگلیسی می گوید: «آیا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره کربلا سخن می شنود، آغشته به اندوه نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که در این جنگ تحت لوای اسلام انجام گرفت انکار کنند».
آنطون بارا
آنطون بارا می نویسد: «اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمی افراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا می کردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا می خواندیم».
موریس دوکبری
موریس دوکبری می گوید: «اگر مورخان ما حقیقت این روز (عاشورا) را می دانستند و درک می کردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمی پنداشتند؛ زیرا پیروان حسین به واسطه عزاداری حسین علیه السلام می دانند که پستی و زیردستی و استعمار را نباید قبول کرد؛ زیرا شعار امام و آقای آنها تن ندادن به ستم بود».
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
ارسالها: 324
#225
Posted: 22 Nov 2012 03:49
هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست
عشق را ناممکن ما ممکن است
عقل سفاک است و او سفاک تر
پاک تر چالاک تر بیباک تر
عقل در پیچاک اسباب و علل
عشق چوگان باز میدان عمل
عشق صید از زور بازو افکند
عقل مکار است و دامی میزند
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لاینفک است
آن کند تعمیر تا ویران کند
این کند ویران که آبادان کند
عقل چون باد است ارزان در جهان
عشق کمیاب و بهای او گران
عقل محکم از اساس چون و چند
عشق عریان از لباس چون و چند
عقل می گوید که خود را پیش کن
عشق گوید امتحان خویش کن
عقل با غیر آشنا از اکتساب
عشق از فضل است و با خود در حساب
عقل گوید شاد شو آباد شو
عشق گوید بنده شو آزاد شو
عشق را آرام جان حریت است
ناقه اش را ساربان حریت است
آن شنیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور چه کرد
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده ی خیر الملل
دوش ختم المرسلین نعم الجمل
سرخ رو عشق غیور از خون او
شوخی این مصرع از مضمون او
در میان امت ان کیوان جناب
همچو حرف قل هو الله در کتاب
موسی و فرعون و شبیر و یزید
این دو قوت از حیات آید پدید
زنده حق از قوت شبیری است
باطل آخر داغ حسرت میری است
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سر جلوه ی خیرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای لااله گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد
دوستان او به یزدان هم عدد
سر ابراهیم و اسمعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تند سیر و کامگار
تیغ بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آئین است و بس
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
شوکت شام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان
اقبال لاهوری شاعر سنی مذهب پارسی گوی
افسوس... روزی خواهد آمد که نماد روشن فکری بی دینی ست... (دكتر شريعتي)
ارسالها: 508
#230
Posted: 22 Nov 2012 10:50
mahmudkhm: من چه کار به اینکه منظورشون کیه دارم! من میگم این فرهنگ ناب شیعه هستش ، همین فرهنگه که میاد تو خیابون زنان و ناموس مردم رو فحش میده همین فرهنگه که تو استادیومها ناموس هرچی داور و بازیکنه رو میارن جلوی چشم آدم،!
بابا تا کی ؟ یه کم انصاف خوب چیزیه ، یکم دور و بر خودتو نگاه کن ، یه بار برو ورزشگاه ، آخه این بی ادبیها و بی تربیتیها هم کار وهابیهاست ؟ تو کدوم کشور اسلامی یا به قول خودت وهابی تو ورزشگاه اینطور فحش میدن اینطور لعن میکنن؟
تو کشورهای به قول شما وهابی به ابو لولو قاتل عمر هم لعن نمیکنن تا چه برسه به یاران و همسران پیامبر
مملکت ما تا سی سال پیش اینطوری بود؟ کدوم مذهبه که در اون علماش توصیه به لعن میکنند ؟ چرا از نام اون مذهب عاجزی ؟ چون نیست؟ یا چون خجالت میپکشی ؟! البته خجالت رو بعید میدونم چون کسی که شرم و حیا نداره خجالت هم نمیکشه!
عزاداری و لعن و سب کردن ۳۰ ساله اومده تو کشور ما؟
mardegadboland:
خاک بر سر ملتی که برای سرداری که به کشورشون حمله کرد و مردها رو کشت و زنها رو به اسارت برد و بهشون تجاوز کرد عزاداری میکنند
یه دلیل و سند برای حرفت بیار که حسین (ع) به کسی تجاوز کرده باشه یا ایرانی رو به اسارت گرفته باشه
شهربانو همسر امام حسین بود و علی ابن الحسین فرزند شهربانو و امام حسین بقیه امام ها همه از نسل امام حسین و شهربانو هستند یعنی خونه ایرانی تو رگ هاشونه تو که هرچی بقیه گفتن اومدی اینجا بدون تحقیق میگی کاش به این نکته توجه میکردی
که شهربانو بانوی ایران مادر ۸ امامه
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
ویرایش شده توسط: iraj_mirza