ارسالها: 2470
#351
Posted: 13 Nov 2013 11:48
5. ویژگی اصلی دوران خلافت عثمان، جنگ قدرت بر سر موروثی سازی خلافت است. نزاع محمد و ابوسفیان آشکارا به یک دعوای سیاسی میان جانشینان آنها بدل گردید. میراثی سازی خلافت در زمان عثمان، چیزی نبود جز همان جنگ قدیمی میان بنی هاشم و بنیامیه بر سر قدرت. از نظر تاریخی، عثمان را به معنای واقعی کلمه میتوان پایهگذار حکومت اموی دانست. او در عینحالی که خود از طایفه ی بنیامیه و در هجرت از مکه به مدینه از همراهان محمد بود، معاویه را به عنوان حاکم شام، همان شهری انتخاب کرد که قطع روابط تجاری با آن زوال قدرت ابوسفیان را در پی داشت. معاویه در دوران حاکمیتش در شام، پایه های سیاسی و اقتصادی قدرتش را استحکام بخشید و علاوه بر انبار و خزائن اقتصادی، گروهِ نظامی حرفه ای و قدرتمندی را تربیت کرد که در شرایط اضطرار میتوانستند تاریخ را به نفع معاویه رقم زنند. در قیاس با علی که در طول خلافتش که فقط درگیر جنگ داخلی بود، معاویه سیاستمدار بسیار بردبار بود، با روم شرقی جنگید و شام را فتح کرد.
6. دوران خلافت علی، دوران آشوب، خلاء قدرت سیاسی و بیثباتی و جنگِ داخلی است. به لحاظ تاریخی، علی را میتوان پایه گذار جنگ داخلی دانست. تلاش علی برای درونیسازی کفار از نظر سیاسی معنادار است و صورت بندی دوست و دشمن در این دوران، از بنیان تغییر میکند. جنگ صفین علاوه بر آنکه فعالشدن شکافِ قبیله ی و نژادی در اسلام نوپای آن روزگار است، تلاش علی برای ارائه ی یک تعریفِ درونی از کفار نیز هست و به یک معنا بغاوت در برابر خلیفه را از نظر تاریخی میتوان تا این دوران دنبال کرد.
7. تلاش علی برای درونی سازی کفار، از آنجا که با منافع سیاسی و اقتصادی قبایل عرب همخوانی نداشت، ناکام ماند. جنگ با خوارج و از همه مهمتر جنگ جمل به دلیل قرارگرفتنِ علی در برابر عایشه، همسر محبوب پیامبر، علاوه بر تضعیف جایگاهِ سیاسی، موقعیت معنوی او را مسئلهدار و با پرسش مواجه کرد. او در جنگِ داخلی با خوارج تقریبا حدود 4095 نفر از مسلمانان را از دم تیغ گذراند. این قهرمانگری در درون اسلام و کشتنِ کسانی چون طلحه و زبیر که در واقع از یاران محمد بود، جایگاه سیاسی علی و به تبع موقعیت سیاسی قبیله ی هاشمی را بیش از پیش متزلزل ساخت. معاویه از این موقعیت سیاسی درست و هشیارانه استفاده کرد و عملاً جنگ و دعوا بر سر خلافت را با علی آغاز کرد.
8. پس از قتل علی توسط ابن ملجم که يكي از بقیة السیف علی در جنگ با خوارج بود، وضعیت سیاسی به نفع امویها رقم خورد. بذر اسلام مصلحتی و سیاسی ابوسفیان در اینجا به بار نشست و سرانجام با شکست دادن حسنبن علی، معاویه به مقام خلافت دست یافت و مرکز خلافت از کوفه که به شام، شهری که با شمشیر او فتح شده بود و از نظر اقتصادی بازار ابوسفیان بود، منتقل کرد. با اینحال، برخلاف علی که خواهان حذفِ معاویه از قدرت بود و با واگذاری خلافت به فرزندش حسن خلافتِ میراثی را پایه گذاری کرد و حکومت را حق انحصاری بنی هاشم اعلام کرد، معاویه با هشیاری و خونسردی، حسن، فززند بزرگ علی را به عنوان ولی عهد خود برگزید.
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#352
Posted: 13 Nov 2013 12:01
9. منابع تاریخی از حسن، به عنوان ولی عهد صبور و بردبار و صلح دوست یاد کرده اند. او در طول ولایت عهدی خود آرام زندگی کرد. مخالف جنگ و خشونت بود و به ولایت عهدی قانع. در احادیث از خوشمشربی و خوش گذرانی های او فروان یاد شده است. شیخ کلینی، یکی از علمای بزرگ شیعی، از ازدواج موقت امامحسن با دوهزار زن، با افتخار یاد میکند. برخی متون حديثي و فقهي ديگر نيز اين ادعا را تصديق کرده اند. این روابط گسترده با زنان سر انجام همسر او را عقده ای کرد و سبب گردید که با نوشاندن جام زهر به زندگی امامحسن پایان دهد. بدینترتیب، حسن به رویای خود که همانا خلافت بود، نرسید. پس از مرگ معاویه یزید کنترل قدرت را در اختیار گرفت و راه پدر را ادامه داد.
10.انتقال مرکز خلافت از کوفه به شام در زمان معاویه، باعث رونق اقتصادی در شام و رکود اقتصادی در کوفه گردید. مردم کوفه از در آمد اقتصادی آن زمان، که عمدتا اقتصاد غارتی بود، سهم اندکی به دست میآورد. حسین تلاش کرد با استفاده از این نا رضایتیهای اقتصادی و ترجمهی این نارضایتی به زبان ایدئولوژیک، یک قیام سراسری را علیه یزید راه اندازی و انتقام تاریخی بنیهاشم را از امویان بگیرد. اما پیش از یزید، معاویه یک گروه از مشاوران و نظامیان حرفهای را تنظیم کرده بود که در برابر حوادث سیاسی هشیار و قدرتمند عمل میکرد. این گروه حرفه ای تلاش های سیاسی حسین را خنثا کرد. یزید بیآنکه حتی خود در مصافِ حسین قرار گیرد، در یک جنگ نابرابر حسین و همراهانش را در کربلا از پای در آورد، اهل بیتش را به شام برد و در آنجا با احترام نگه داری و سرانجام به مدینه برگرداند.
11. اگر دور از افسانه سراییها اهل تشیع با معیار تاریخی در باب گذشته داوری کنیم، جنگ حسین و یزید، نه یک جنگ دینی و مذهبی، بلکه بازتاب کینههای قبیلهای است که تبار آن دستِ کم به منازعات پیامبر و ابوسفیان بر میگردد. از زمان پیامبر تا جنگ کربلا، هرکردام از بنی هاشم و بنیامیه، برای میراثی سازی قدرت سیاسی سرسختانه کوشیدند. اسطوره رهاییبخشی در باب حسین و تقدیس این منازعات میان قبیله، حتی بر اساس باورهای اسلامی هم قابل توجیه نیست. امویها خط سیاسی سکولار و دنیاگروی در تاریخ اسلاماند. براساسِ منابعِ تاریخی، معاویه فرد سکولار بود، به اعتقاد دیگران احترام میگذاشت و در همان زمان میگفت که هرکسی اعتقاد و باور خود را دارد، علی، اما، به عنوان یک برادر ناراضی زندگی کرد و برای براندازی رقیبان اموی اش تا آخرین نفس تلاش کرد.
12. اگر از منظر تاریخی به حادثة کربلا بنگریم، جنگ یزید و حسین، نه یک جنگ مقدس و رهایی بخش، بلکه جنگ براداران ناراضی بر تقسیم قدرت است. امامحسین ادعای صرفا خونی و نژادی داشت و صرفاً به دلیل انستاب به فاطمه، نه شایستگی های سیاسی و مدیریتی، خلافت را حق خود و فرزندانش میدانست. مقدسسازی محرم، درك نزاع میان براداران ناراضی غیر قابل فهم میکند. لعن و نفرین امویها نه تنها گرهی از کار فروبسته نمیگشاید، بلکه چشم ما را نسبت به وقایع تاریخی کور میکند. ما باید با دیدِ انتقادی به این موضوع بنگریم و قبول کنیم. معاویه بیشتر از علی به تکثر اعتقادی و مروت و بردباری باور داشت. از نظر تاریخی، دوران خلافت علی، دورانِ جنگ د اخلی و درونی سازی کفار است و دروان خلافت معاویه دوران فتوحات خارجی و رونق تجارت و آبا دسازی شهرهاست. هرچند تمدن اسلام از اساس یک تمدن غارتی است، اما به هرحال، اگر تمدن اسلامی به عنوان یکی از مهمترین تمدنهای بشری به رسمیت بشناسیم، امویها پایه گذار اصلی تمدن اسلامی است و برای توسعه و شکوفای آن تلاشهای درخشانی انجام دادند.
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 3080
#359
Posted: 15 Nov 2013 00:59
hhastii: hhastii
مطالبتُ خوندم ولی متاسفانه اینهایی که پست کردی کاملا مقرضانه و خراب کردن امام علی و فرزندانش بوده و برای اینکه تصدیق حرفاتون معاویه و یزید به عنوان شخصیت خوبه معرفی کردین که این واقعا خنده داره و من کاملا مخالفم باهشوناین از این
mimi: نظرت راجع به محرم و عزاداری حسین چیه؟؟؟؟
نظر من در رابطه با امام حسین ویارانش اینه که کسانی بودند كه در سخت ترين شرايط و با كمترين امكانات بر عليه همه قدرت ها وثروت هاي كثيف زمانشان قيام کردند و در راه هدف مقدسشان از همه آرزوها و دلبستگيهاي كوچك و بزرگشان حتي از خون كودك خردسالشان گذشتند.
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 7673
#360
Posted: 15 Nov 2013 01:43
یه متنی رو جایی خوندم حیفم اومد اینجا نزارمش
همه ما واقعه به قتل رسیدنِ علی اصغر، فرزند شیرخوارِامام سوم شیعیان )حسین بن علی( به وسیله تیری که توسط حرمله به گلویش پرتاب شد را شنیده ایم.مبلغان و مداحان شیعه چنین نقل می کنند که حسین بن علی فرزند شیرخوارش علی اصغر را مقابل سپاهِ یزید می گیرد و خطاب به آنان می گوید: دستکم به این طفل معصوم که تشنگی امانش را بریده است، کمی آبد بدهید و سپس حرمله که گویا کمان دارِ قابلو ورزیده ای بوده، تیری را به قصد کشتن علی اصغر رها می کند، و آن تیر گلوی طفلِ خردسال را می درد! و این در حالی است که مورخین و راویانِ بزرگی مانند: طبری و ابن اثیر نقل کرده اند که حسین بن علی پیش از آغاز جنگ استحمام کرده و برای زدودنِ موهای زائد بدنش واجبی کشیده است.طبری این گونه روایت کرده است که:پیش از شروع جنگ در کربلا حسین فرمود خیمه ای به پا کنند، آن گاه حسین بن علی وارد خیمه شد و نوره کشید )نوره کشیدن یعنی واجبی کشیدن( و چون امام حسین فراغت یافت دیگران رفتند و نوره )واجبی( کشیدند.تاریخ طبری، جلد هفتم، صفحه ۳۰۲۱ابن اثیر نیز در کتاب "الکامل فی التاریخ" جلد پنجم، صفحه ،۲۲۳۵ چنین نقل می کند که:چون به حسین نزدیک شدند، فرمود که برای او سراپرده ای برافراشتند، آن گاه فرمان داد که اندازه ای مشک آوردند و در جامی بزرگ با آب در آمیختند. در این هنگام حسین به درون شد و نوره مالید و سر و تن بشست و بر سراسر پیکر نازنین گلاب افشاند و شادان و چابک و دمان و آراسته بیرون آمد.این اسناد تاریخی که توسط بزرگان امرِ تاریخ نگاری در جهان اسلام، مکتوب و نقل شده اند، نشان می دهد که حسین بن علی و همراهانش آن قدر آب در اختیار داشته اند که حتی استحامم کرده و موهای زائد تنشان را زدوده اند و داستان عدم دستری به آب و امثالهم، صرفا دروغ زنی و مهمل پراکنی آخوندهای شیعه و مداحان تحت امرشان است تا با هر چه دِرام تر کردنِ واقعه عاشورا و با سوءاستفاده از عواطف و احساسات مردم دکانی به راه انداخته و از این طریق جیبهایشان را پُر کنند.داروی با شما. . .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن