انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 10 از 54:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  53  54  پسین »

شیعه بر حق تر است یا سنی؟


مرد

 
shakaat: البته این سوال پیش میاد پ برا چی بوده؟!!!!!!!! لابد اینکه حضرت رسول اعلام کنن که امیرالمونین دوست من است هرکه او را دوست بدارد مرا دوست داشته!!!!!! خلق الله نمیدونستن حتما این موضوع رو!!!!!!!!)
پیامبر بعد از اینکه دیدن نفرات پساه علی که از یمن بر میگشتن از دست علی ناراضی هستن و مدام میان پیشش شکایت میکنن اومد و در غدیر خم که محل پر آبی بود و مناسب برای استراحت کاروان ، دست علی رو بلند کرد و به همه نشون داد که ، هر کی منو دوست داره علی رو هم باید دوست بداره و اینچنین خواست کدورت بین علی و پساهش رو از بین ببره
در اینجا صحابه از شنیدن این سخن شاد شدند و به علی تبریک گفتن بخاطر اینکه دوستی پیامبر در گرو دوستی علی هست اما شیعیان اومدن و کلمه مولی رو در اینجا به معنی جانشین تعبیر کردن در حالی که شما برو فرهنگ لغت عرب رو باز کن و ببین که مولی بیش از ۲۰ معنی داره ولی هیچکدوم معنی جانشین و خلیفه رو هم نمیده
اصلا شما جمله " من کنت مولی فهذا علی مولی " رو به فارسی ترجمه کن
اینطوری :
هر کس من مولای او هستم علی هم مولای اوست
جای مولا چی بزاریم؟
جانشین ؟ خوب معنی میشه : هر کس من جانشین او هستم علی هم جانشین اوست! ( اصلا معنی نمیده)
رهبر؟ ( هر کس من رهبر او هستم علی هم رهبر اوست! ( دو رهبر در آن واحد امکان نداره)
حالا شما بزار دوست میشه : هرکس من دوست او هستم علی هم دوست اوست ( همون جمله معروفی که ما میگیم دوست دوست من دوست من است به نوعی )
این جریان غدیره
وگرنه اگه علی اونجا انتخاب شد برای جانشینی پیامبر باید امور جامعه رو کم کم به ایشون واگذار میکرد که همه عملا ببین
مثلا بشه پیش نماز مردم در نمازهای جماعت یا یکی دو تا منبر در زمان بیماری پیامبر رفته باشه یا کار مهم دیگه ای ولی ما عملا هیچ کاری رو نمی بینیم که پیامبر در اون ۸۰ روز بعد که رحلت فرمودند به ایشون داده باشن
shakaat: من این سوال رو مطرح میکنم وقتی خلیفه دوم شما جناب فارق اعظم اعلام میکنه اگر علی نبود عمر هلاک میشد ینی چی؟این معنی رو نمیده که امیرالمونین از جناب عمر اهلیت و سزاواری بیشتری برای خلافت مسلمین داشته؟
خیر
جناب فاروق اعظم که معصوم و بری از خطا نبوده
ایشون در مورد یک جریانی حکمی رو صادر کرد در اینجا علی در مورد اون موضوع با عمر مشورت کرد و عمر دید که نظر علی بهتره و پذیرفت و اونجا این جمله رو گفت که اگر علی نیود در اون قضیه من هلاک میشدم
حتی پیامبر زمانی که برای جنگ بدر رفتن و رشیدن به چاهها کنار اولین چاه اردو زدند
یکی از صحابه گفت یا رسول الله : اینکه اینجا اردو زدیم وحی خداونده یا نظر شخصی شما؟
اگر وحی خداونده می پذیریم چون حکمتی در اون کار هست اما اگر نظر خودتون ، ما باید بریم بعد از آخرین چاه اردو بزنیم تا آب رو به روی دشمن ببندیم و اونها دچار کمبود آب بشن نه ما
پیامبر هم دید نظر صحابی بهتره گفت نظره منه و پذیرفت برن آخرین چاه
قرار نیست که اگر کسی شد رئیس از همه عالم تر باشه
shakaat: آیا جناب ابوبکر صدیق و جناب فاروق اعظم و جناب عثمان ذوالنورین از حضرت امیر (که به نقل از کتب خود شما رشید تر دلیر تر کَیِس تر و سزاوار تر از علی نبوده)برای خلافت سزاوارتر بودن؟!!!!!!!
با توجه به اینکه خداوند در قرآن اصحاب محمد رو بهترین امتی که خلق کرده خطاب نموده من میگم بله سزاوارتر بودند
چون بهترین امت به توصیف خدا در اون زمان و شرایط تشخیصشون بر اون انتخابها بوده و انتخابشون قطعا درست و علی کرم الله وجهه در نامه ۶ نهج البلاغه می فرماید و وقتی مردمی بر امامت کسی اتفاق کردند رضایت و خشنودی خداوند در آن است shakaat: واقعا امیرالمونین شایسته تر از این افراد برای حکومت و رهبری نبود؟
ببین دوست گرامی ، من و شما ۱۴۰۰ سال بعد اون زمان زندگی می کنیم و داریم راجب اونها قضاوت می کنیم بسیاری از گفته ها و شنیده های ما از روایاتیه که به ما دادن
این روایات بسیاریش راسته و به جرات بگم خیلی بیشتر از اون بسیار، هم دروغ
این فکر و عقل ماست که باید بسنجه کدوم راستن و کدوم دروغ با توجه به کنار هم گذاشتن روایت
اینکه به محض وفات پیامبر ابوبکر انتخاب میشه و هیچ اعتراضی هم نمیشه خودش می تونه دلیلی باشه بر اینکه پیامبر جانشینی تعیین نکرده چه اگر کرده بود حااقل اون مردمی که برای پیامبر جون می دادند باید یه اعتراضاتی میکردن حالا نگیم شورش!
پس حالا که قرار بر انتخاب بوده اون مردم حق انتخاب داشتند و با توجه به شناختی که از ابوبکر و عمر و علی و زید و بلال و .... داشتن اونها ابوبکر رو انتخاب کردن و بنظرشون ابوبکر بهتر بوده
اصلا حکومت داری هر چهار خلیفه هم اینو بخوبی نشون میده
ابوبکر تمام پیامبران دروغین و جنگهای داخلی رو سرکوب کرد قرآن رو بصورت کتابی جامع در آورد و زمام رو به عمر داد و ایشون هم با قدرت و سیاست مملکت رو اداره کرد اینو می تونی تو ویکی پدیا راجب عمر بخونی بعد عمر زمام رو به عثمان داد عثمان از دوتای قبلی ضعیف تر بود ولی باز مملکت رو از جنگ داخلی و شورش حفظ کرد و قرآن رو به شکلی واحد و اعراب گذاری شده قرار داد تا وحدت خوندن قرآن هم حفظ بشه تا آخر عمرش که بخاطر ضعفش باعث شورش بر علیه خودش شد بعد زمام رو به علی داد و علی باز دچار آشوبها شد و نتونست از پس جنگهای داخلی بر بیادو مملکت عملا دو تیکه بود تکه ای رو علی اداره میکرد تکه ای رو معاویه
بعد از علی هم همینطور پسرش حسن حکومت رو کاملا واگذار کرد به معاویه
برای اهل سنت زمان حاضر اون انتخابها کار مردم اون زمان بوده و بهترین انتخاب و اگه تشخیص اونها این بود که عمر بشه خلیف اول یا علی اولی باشه باز به اون تصمیم احترام میزاشتیم و می گفتیم بهترین تصمیم بوده
     
  
مرد

 
ametis: پانرده یا شانرده نامه امام به معاویه نوشتن که اغلب در جواب معاویه بوده و در واقع یک جنگ روانی بوده
منم میگم نوشتن
کجاست اون نامه ای که میگه من بنا بر واقعه غدیر خم باید جانشین میشدم؟ یا جانشین پیامبرم با من بیعت کن اصلا علی کجا به واقعه غدیر خم در مورد غصب خلافت اشاره کرده؟
ametis: ایا ایات رضاع کبیر در قران هست یا عایشه معتقد به نحریف قرانه
پاسخش رو در تاپیک عایشه دادم
ametis: حضرت علی انتخاب مردم رو در جایی صحیح و معتبر میدونه که خدا انتخاب نکرده باشه

و البته خدا بعد از پیامبر علی ع رو انتخاب کرده بود
کجاست؟ بیار چرا نمیاری ؟ کجا علی به حادثه انتخابش از سوی خدا در غدیر اشاره داره؟
کدوم نامه یا حطبه نهج البلاغه اینو بیان می کنه ؟
ازت خواهش می کنم تمنا دارم این استناد علی به جانشینی رو بیار
ametis: اما شما کلا نهج البلاغه رو دست نوشته سیر رضی میدونید و این عجیبه از کتاب که دست نویس سید رضی میدونید نقل میکنید و نسبت به علی ع میدهید
الله اکبر!
بابا این کتاب شمایت و من قبولش ندارم ولی دارم از کتاب خودتون محکومت می کنم
اگه برم از بخاری بیارم میگی این بدرد نمی خوره مال خودتونه معلومه که طرف شما رو گرفته باید من از کتاب خودتون بیارم که نتونی این ادعا رو بکنی یا نه؟
علی در کتاب شما میگه : کسی که مردم به عنوان خلیفه انتخابش کنند پس امامه و رضای خداهم در اون انتخاب
چیزی که شما منکرشی و میگی غصب
ametis: این کتابها برای علماست و علما میدونن چه کنند

یک ادم معمولی نمیتونه بحار رو بخونه و تحلیل درستی داشته باشه
همین نکته اصلیه
علمای شما اینطور به شماها القا کردند که شما نمی تونید قرآن رو بفهمید و ما باید براتون بخونیم و تفسیر کنیم و روایات رو هم شما نمی تونید بدونید چی به چیه و کدوم راسته کدوم دروغ ما باید براتون شرح بدیم
اینطوری می خوان بر جان و ناموس و مال شما سوار باشن و تا می تونن شما رو بدوشن در حالی که خداوند می فذماید قرآن کتابی روشن با بیانی ساده هست تا همه بخونن و ازش پند بگیرن

ametis: عایشه به خدا ایمان دارد و هر کس به خدا ایمان دارد میشود ایمان دار .....نفاق در وجود و ضمیر اوست
ایمان و نفاق دو کلمه کاملا متفاوته و کسی که ایمان داره منافق نمی تونه باشه و بالعکس
ametis: در اسلام ظاهر مهم است و هر کس شهادتین گفت ایمان اورده است حتی اگر در دلش اصلا متمایل به اسلام نبوده و هنوز بت پرست باشد
این آیه در جوابت کافیه
حداوند می فرماید:

سوره حجرات آيه 14

‏ قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ‏

‏عربهاي باديه‌نشين مي‌گويند : ايمان آورده‌ايم . بگو : شما ايمان نياورده‌ايد ، بلكه بگوئيد : تسليم ( ظاهري رسالت تو ) شده‌ايم . چرا كه ايمان هنوز به دلهايتان راه نيافته است ( و نور ايمان سراچه قلوبتان را روشن نكرده است ) . اگر از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري كنيد ، خدا از ( پاداش ) كارهايتان چيزي نمي‌كاهد . بي‌گمان خداوند آمرزگار و مهربان است .‏

ametis: هیچ ترجمه ای بیانگر مفاهیم اصلی نیست همچنین صرف و نحو رو همراه نداره که درک کنی چی به چی مربوطه
مثل عاطف و معطوف و جار و مجرور و.....
پس ایلام دینی عربیه و به درد کشورهای دیگه نمی خوره
راستی می تونم بپرسم اون انگلیسی شیعه مذهب که مرجع تقلیدش یا عرب زبانه یا فارسی زبان تکلیفش چیه نه عربی میدونه نه فارسی ، ترجمه هم که به قول شما اون فهم واقعی رو نمی رسونه؟
     
  
مرد

 
منهاج السنه ابن تیمیه

فصل ۷

دربار? ثبوت خلافت خلفاي راشدين
رافضي مي گويد: «اهل سنت مي گويند: امام بعد از رسول خدا ص ابوبکر است که با بيعت عمر و رضايت چهار نفر حاصل شده است».

در جواب وي گفته مي شود: اين قول امامان اهل سنت نيست. اگرچه بعضي از علماي علم کلام مي گويند: امامت با بيعت چهار نفر منعقد مي گردد، همچنانکه بعضي از آنها مي گويند: با بيعت دو نفر منعقد مي گردد و حتي بعضي گفته اند: با بيعت يک نفر نيز منعقد مي گردد. ولي اين آراء، اقوال علماي اهل سنت نيست و امامت در نزد اين علماء با موافقت اهل شوکت و قدرت با يک شخص ثابت مي گردد، و کسي امام نمي شود مگر اينکه اهل قدرت و شوکت با او موافقت نمايند، زيرا مقصود امامت با اطاعت آنها حاصل مي شود، چون امامت قدرت و سيطره مي طلبد و هر وقت با بيعت بيعت کنندگان قدرت و سيطره حاصل گردد، شخص امام مي گردد. به همين دليل عالمان به سنت گفته اند: هر کس به قدرت و سيطره رسيد و با آنها مقصود ولايت را برآورده ساخت، اولي الامر خواهد بود، و اطاعت از او تا زماني که به معصيت دستور ندهد، به امر خدا واجب است. زيرا امامت عبارت است از سلطنت، و سلطان با موافقت يک نفر و دو نفر و چهار نفر به سلطنت نمي رسد، مگر بقيه نيز موافق باشند. و همه اموري که به تعاون و همکاري نياز دارند، همين گونه اند و تا افرادي که تعاون از آنها برمي آيد، عهده دار آن نگردند، آن امر حاصل نمي شود. و به همين دليل علي نيز بعد از بيعت، صاحب شوکت گرديد و امام شد.
رافضي در ادامه مي گويد: «سپس عثمان بن عفان با نص عمر در مورد شش نفري که عثمان يکي از آنها بود و بعضي از آن شش نفر او را برگزيدند، به خلافت رسيد».
در جواب بايد بگوييم: عثمان با انتخاب بعضي از آن شش نفر به امامت نرسيد و بلکه با بيعت مردم امام گرديد و جميع مسلمانان با او بيعت نموده و کسي در بيعت با او تعلل ننمود.
امام احمد در نقلي که توسط حمدان بن علي روايت شده، مي گويد: در ميان خلفاء، بيعتي موکّدتر از بيعت با عثمان نبود، زيرا جميع امت با او بيعت نمودند.
با بيعت صاحبان قدرت و شوکت بود که عثمان امام گرديد، و اگر چنانچه مثلاً عبدالرحمن با او بيعت مي کرد ولي علي و ساير صحابه صاحب شوکت با او بيعت نمي کردند، عثمان به امامت نمي رسيد.
شورايي که رافضي به آن اشاره اي نموده، بدين گونه بود که عمر شش نفر را به عنوان اعضاي آن شوري برگزيد که عبارت بودند از: عثمان، علي، طلحه، زبير، سعد و عبدالرحمن بن عوف. سپس طلحه و زبير و سعد به اختيار خود از آن کنار کشيدند و عثمان و علي و عبدالرحمن بن عوف باقي ماندند، و هر سه مختارانه بر اين امر اتفاق نظر پيدا کردند که عبدالرحمن بن عوف حذف شود و از عثمان و علي، يک نفر انتخاب شود.
و عبدالرحمن در سه روز که سوگند ياد کرد خواب زيادي به چشمش راه نداده است، به مشورت با سابقان نخستين و پيروان نيکوکارشان پرداخت و با امراي گوشه و کنار مملکت که در آن سال با عمر به اداي حج مشغول بودند، مشورت نمود و مسلمانان ولايت عثمان را پيشنهاد مي دادند.
يادآور مي شود که همگي عثمان را بر علي مقدم داشتند، و با او بيعت نمودند، آنهم نه به خاطر رغبت به بخشش او، و نه از ترس و وحشت از او. به همين دليل چندين نفر از سلف و ائمه مثل أيوب سختياني و احمد بن حنبل و دار قطني و غيره گفته اند: هر کس علي را بر عثمان مقدم بداند، مهاجرين و انصار را تحقير نموده و سبک شمرده است. و اين بر فضيلت عثمان نسبت به علي دلالت مي کند، زيرا مردم به اختيار خود او را ترجيح دادند.
رافضي مي افزايد: «سپس علي از طريق بيعت جميع مردم برگزيده شد».
جواب: تخصيص علي از بين خلفاي اربعه به بيعت جميع مردم هيچ مبنايي ندارد و بطلان آن بسي واضح است زيرا هر کس سيره صدر اسلام را مطالعه کرده باشد، مي داند که اتفاق نظر مردم در بيعت با ابوبکر و عمر و عثمان بيشتر از اتفاق نظرشان در بيعت با علي بوده است، و هر کسي مي داند که اتفاق نظر صحابه در انتخاب عثمان به مراتب مبرهن تر از اتفاق نظرشان در مورد انتخاب علي است، و کساني که با عثمان بيعت کردند، فضيلت بيشتري نسبت به کساني دارند که با علي بيعت نمودند، زيرا افرادي مثل خود علي، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبير بن العوام، عبدالله بن مسعود، عباس بن عبدالمطلب و أبي بن کعب و امثال اينان در کمال آرامش با عثمان بيعت نمودند، و بيعت با عثمان بعد از سه روز مشورت عمومي محقق شد، ولي علي - رضي الله عنه - بلافاصله بعد از قتل عثمان- رضي الله عنه - انتخاب شد، در حالي که مردم مضطرب و هراسناک بودند، و اکابر صحابه متفرق بودند، طلحه احضار گرديد [و به اختيار خودش نيامد] به گونه اي که گفته مي شد: او را به اکراه آورده اند و او گفته است: در حالي بود که جميعت بسياري دو طرفم را احاطه کرده بودند، و فتنه گران بعد از قتل عثمان بر مدينه تسلط يافته بودند، و مردم در اثر قتل او به شدت دچار اضطراب شده بودند. بسياري از اصحاب مثل عبدالله بن عمر و امثال او نيز با علي بيعت نکردند، و مردم در برابر او سه دسته شدند: گروهي که در رکاب او جنگيدند، گروهي که عليه او جنگيدند، و گروهي که نه عليه او جنگيدند و نه در رکاب او جنگيدند. پس چگونه مي توان گفت: علي از طريق بيعت جميع مسلمانان انتخاب شد، ولي در مورد سه خليفه نخست اين را نگوييم، در حالي که کسي در انتخاب آن سه و مخصوصاً در انتخاب عثمان مخالفتي نکرد.
در مورد ابوبکر تنها سعد از بيعت با او تخلف ورزيد، آن هم به اين علت که قبلاً امير بود و مقداري از آن در درونش باقي مانده بود. ولي با اين وصف به معارضه نپرداخت، حقي را ضايع نکرد، و با باطلي دست همکاري نداد. و بلکه امام احمد بن حنبل در مسند «الصديق» از عثمان، از ابي معاويه، از داود بن عبدالله أودي، از حميد بن عبدالرحمن حميري در اثناي نقل حديث سقيفه روايت مي کند که ابوبکر به سعد گفت: «اي سعد! خوب مي داني که رسول الله ص در حالي که تو نيز در آنجا نشسته بودي، فرمودند: قريشيان واليان اين امرند، نيکان از افراد نيک قريش پيروي مي کنند، و فجار از فاجرانشان. مي گويد: سعد در جواب گفت: راست مي گويي، ما وزيران و شما اميران هستيد»(1).
اين حديث مرسل حسن است و شايد حميد آن را از بعضي از صحابه اي که شاهد ماجرا بوده اند، اخذ کرده باشد. اين حديث مشتمل بر فايده خيلي ارزشمندي است و آن اينکه سعد از موضع اوليه خودش که ادعاي امارت بود، کوتاه آمده و به امارت ابوبکر صديق اذعان نموده است.
اگر رافضي بگويد: مرادم اين بوده که اهل سنت مي گويند: خلافت ابوبکر از طريق بيعت مردم محقق شده و نه به خاطر وجود نص.
در جواب بايد گفت: اهل سنت علي- رضي الله عنه - را از آن جهت جزو خلفاي راشدين مي دانند که نصي در اين باره روايت شده که مي فرمايد «خلافت بعد از نبوت سي سال خواهد بود»، ولي براي اثبات امامت سه خليفه نخست نصوص بيشتري روايت کرده اند، و عالمان به حديث بر اين حقيقت واقفند که نصوص دال بر صحت خلافت خلفاي سه گانه نخست، بسيارند، بر خلاف نصوص موجود در اثبات صحت خلافت علي که کمتر هستند.
__________
(1) - المسند، 1/164، تحقيق احمد شاکر.

سه خليفه نخست، خلافتشان مورد اجماع همه بوده است، و در عهد آنها مقصود امامت حاصل شده است، و با کفار جهاد صورت گرفت،ه و سرزمينهايي فتح شده اند، ولي در دوره خلافت علي نه با کافري جهاد صورت گرفت، و نه سرزميني فتح گرديد، و بلکه جنگ داخلي فراگير شد. در مورد نصي هم که اين رافضي در اثبات امامت علي مدعي آن است، بايد گفت: همانند نصي است که راونديه در مورد عباس ادعاي آن را کرده اند، و فساد و بطلان هر دو نص در نزد علماء آشکار و بديهي است و اگر در اثبات خلافت علي تنها اين نص وجود مي داشت، امامتش اثبات نمي گرديد، همچنانکه امامتي نظير آن براي عباس ثابت نشده است.
رافضي مي افزايد: «بعد از علي اختلاف نظر پيدا شد، بعضي گفتند: امام بعد از او حسن است و بعضي گفتند: امام بعد از او معاويه است».
در جواب بايد گفت: اهل سنت بر سر اين مسأله تنازع نکرده اند، بلکه مي دانند که اهل عراق بعد از علي با فرزندش حسن بيعت کردند و اهل شام از قبل با معاويه بيعت کرده بودند.
سپس مي افزايد: «سپس امامت را در بني اميه و بعد از آنها در بني عباس مي دانند».
بايد گفت: اهل سنت نمي گويند: هيچ يک از اينان، آن شخصي نيستند که ولايت آنها لازم و واجب باشد، و نيز نمي گويند: اطاعت از آنها در تمام اوامرشان واجب است. بلکه اهل سنت واقعيت را مي گويند و به واجب امر مي کنند، بنابراين واقعيت را بازگو مي کنند و به اطاعت از امر خدا و رسولش دستور مي دهند. پس مي گويند: اينان زمام امور را به دست گرفتند و صاحبان قدرت و شوکتي بودند که مقاصد ولايت و امارت با آن برآورده مي شود، مثل اقامه حدود، تقسيم اموال، تعيين امراء و واليان، جهاد با دشمن، اقامه حج و عيد ها و نمازهاي جمعه و ساير مقاصد ديگر زعامت.

و مي گويند: هيچ يک از اين حاکمان و يا نايبانشان و يا غير ايشان نبايد در معصيت خدا مورد اطاعت قرار گيرد، بلکه در انجام کارهاي درست بايد با او همکاري کنيم، مثلاً در رکاب او با کفار بجنگيم، نمازهاي عيد و جمعه را با او اقامه کنيم، با او مناسک حج را بجا بياوريم و در اقامه حدود و امر به معروف و نهي از منکر و کارهايي از اين قبيل با او همکاري کنيم. يعني در برّ و تقوي با او همکاري مي کنند، و در گناه و عدوان با او همکاري نمي کنند.
و اهل سنت مي گويند: در مغرب کسان ديگري غير از اينها مثل بني اميه و بني علي قدرت را در دست گرفتند.
بديهي است که مردم جز با وجود واليان صلاح نمي يابند، و چنانچه پادشاهان با درجه اي پايين تر از اينها بر مردم حکومت کنند باز هم وجودشان از نبودشان بهتر است، همچنانکه گفته مي شود: (60) سال زندگي با امام ظالم بهتر است از يک شب زندگي بدون امام. و از علي- رضي الله عنه - روايت شده که گفت: گريزي از وجود امير بر مردم نيست، چه خوب باشد و چه فاجر. از او پرسيدند فلسفه وجود امير خوب را که مي دانيم، ولي امير فاجر به چه دردي مي خورد؟ در جواب فرمودند: با وجود امام ظالم، راهها ايمن مي شوند، حدود اقامه مي گردند، با دشمن جهاد مي شود و فيء تقسيم مي گردد. اين مطالب را علي بن معبد در کتاب «الطاعه والمعصيه» نقل کرده است.
و هر کسي متولي امور گردد از ولايت يک معدوم منتظر بهتر است که اين رافضي آن را خلف حجت مي نامد. زيرا با امامت اين معدوم هيچ مصلحتي، نه دنيوي و نه ديني، محقق نمي شود، و امامتش جز اعتقادات فاسد و آرزوهاي کاذب و فتنه انگيزي در بين امت و انتظار بيهوده هيچ فايده ديگري ندارد. به اين ترتيب سالهاي سال از چنين امامتي مي گذرد، بدون اينکه فائده اي از اين امامت حاصل شده باشد.

پدران امام غايب نيز صاحب قدرت و شوکت لازم براي امامت نبوده اند، و بلکه عالمان و متدينانشان نيز که در حديث و فتوي امام بوده اند، فاقد قدرت و شوکت بوده و در نتيجه از امامت عاجز بوده اند، حال چه شايسته تر باشند، و چه شايسته تر نباشند. به هر حال نه تمکين يافتند، و نه به ولايت رسيدند، و نه در صورت رسيدن به ولايت، مطلوبي در اثر ولايتشان محقق مي شد. چرا که فاقد قدرت و شوکت بوده اند، و اگر مؤمني از آنها اطاعت مي کرد با اطاعتش از آنها مصلحتي مثل جهاد با دشمنان، دادن حق به مستحق و اقامه حدود برايش برآورده نمي شد.
اگر کسي بگويد: يکي از اينها و يا غير اينها امام است به اين معني که صاحب قدرت و شوکتي بوده است که مقاصد امامت با آن برآورده مي شد.
اين غير قابل قبول است و اگر چنين مي بود، کسي در برابر سلطنت ايشان مخالفت نمي کرد و راي آنها ناديده گرفته نمي شد، و البته کسي اين را نگفته است.
و اگر کسي بگويد: اينها ائمه هستند به اين معني که واجب است ولي امر گردند اما مردم با ترک ولايت آنها عصيان نمودند.
در جواب بايد گفت: اين کلام مثل کلام کسي است که مي گويد: فلاني مستحق قضاوت است ولي ظالمانه و از روي عداوت قضاوت به او سپرده نشده است.
بديهي است اهل سنت در اين مورد نزاعي ندارند که بعضي از اهل شوکت بعد از خلفاي چهارگانه شخصي را به ولايت رسانده اند که شايسته تر از او نيز در جامعه وجود داشته است. عمر بن عبدالعزيز قصد داشت قاسم بن محمد را به ولايت بعد از خودش برساند ولي نتوانست. زيرا اهل شوکت در اين باره با او هم داستان نبودند، اهل شوکت و قدرت با نفوذ خود مرجوح را مقدم ساخته، و راجح را ترک نمودند، و کسي به قدرت رسيد که ظالمانه از قدرت خود و پيروانش بهره جست. گناه چنين ولايتي متوجه کسي است که با وجود قدرت انجام واجب، آن را ترک نموده و يا بر انجام ظلمي همکاري نمايد.
ولي کسي که ظلمي نکرده و به ظالمي ياري نرسانده و تنها در چهارچوب نيکي و پرهيزگاري همکاري نموده است، گناهي بر او نيست و بسي بديهي است که مؤمنان صالح تنها در نيکي و پرهيزگاري همکاري مي کنند، و از همکاري بر گناه و دشمني مي پرهيزند.
اهل سنت مي گويند: شايسته است که صالح ترين فرد به ولايت برسد، اکثريت اين را واجب، و بعضي آن را مستحب مي دانند. اگر کسي با وجود قدرت و توان به خاطر هوي و هوس از به قدرت رسيدن شخص اصلح ممانعت به عمل آورد، ظالم است، و کسي که از به قدرت رساندن شخص اصلح عاجز باشد ولي از ته قلب دوست داشته باشد که شخص اصلح به قدرت برسد، معذور است.
و مي گويند: هر کس به قدرت برسد در اطاعت خدا تا آنجا که ممکن باشد از او کمک گرفته مي شود، و تنها در چهارچوب اطاعت از خدا با او همکاري مي شود، در معصيت خدا نه از او کمک گرفته مي شود، و نه به او کمک مي شود.
آيا ديدگاه اهل سنت در مورد امامت بهتر از ديدگاه کساني نيست که اطاعت از يک معدوم و يا ناتواني که از کمک به تحقق مطلوب عاجر است را واجب مي دانند؟
از همين جا بود که روافض به همکاري با کفار و مددخواهي از آنها روي آوردند. يعني از زماني که از همکاري و استعانت ائمه مسلمان روي برتافتند در اين ورطه افتادند.
روافض به سوي امامي معصوم فرامي خوانند ولي در حقيقت امامي ندارد که وجود داشته باشد، و به او اقتدا شود، مگر کفار و ظالماني که مکر مي کنند و مکارند، و در اين مورد مثل کساني هستند که رجال غيبي را براي عوام تحت عنوان اولياي خدا معرفي مي کنند، ولي در حقيقت جز اهل کذب و مکري که اموال مردم را به ناحق مي خورند و مردم را از راه خدا بازمي دارند، رجال غيبي وجود ندارد، و يا جنّيان و يا شياطيني در اختيار دارند که از طريق آنها مردم را مي فريبند.
حتي اگر روافض راست بگويند و نصي صحيح وجود مي داشت که امامت ائمه آنها را بيان کند ولي مردم از آن امام روي برتافته و ديگري را برگزيده باشند، در اين صورت مردم ولايت کسي را که ولايتش واجب بوده، ترک کرده اند، و در اين صورت امام آن کسي است که زمامدار امور گشته است، و نه آن کسي که مقهور واقع شده است.
آري، اين يکي مستحق ولايت بوده ولي به ولايت نرسيد. پس گناه اين کار بر عهده کسي است که حق او را تباه نمود، و از او روي گرداند، و نه بر عهده کسي که حق او را تباه ننمود و از حق تجاوز نکرد.
شيعه مي گويند: نصب امام واجب است چون امام براي بندگان لطف و مصلحت است. چنانچه خدا و رسولش بدانند مردم اين امام تعيين شده را به امامت خود نمي پذيرند، امر به ولايت کسي که مي دانند مردم او را برمي گزينند، و از ولايتش بهره مي برند، بهتر است از امر به ولايت کسي که او را برنمي تابند و از او بهره مند نمي گردند. همچنانکه در مورد امامت در نماز و قضاوت و غيره اين امر صادق است.
اين تحليل براي زماني است که ادعاي آنها در مورد نص، درست و بجا باشد، پس واي بحال ديدگاه ايشان اگر در ادعاي نص نيز دروغ گفته و افترا زده باشند. پيغمبر ص امتش را از حوادث و وقايع بعد از خودش مثل تفرق باخبر نموده است، اگر با اين وجود نصي بر امامت يکي از صحابه ايراد مي فرمود که مي دانست مردم به ولايتش تن در نمي دهند و غير او را ولايت مي بخشند - و با ولايت غير او مقاصد ولايت نيز حاصل مي شود - و زماني که نوبت به ولايت آن شخص موردنظر پيامبر ص مي رسيد، جنگ داخلي بين مسلمانان پيش مي آمد در حالي که اگر به جاي اين شخص يکي ديگر امام مي شد، اين مشکلات پيش نمي آمد و از طرفي مقاصد ولايت نيز در پرتو ولايت اين شخص حاصل نمي شد، در اين صورت نيز واجب بود از شخص تعيين شده بنا بر نص عدول شود.
     
  
مرد

 
rostam91

دوست گرامی اینجا دایره المعارف یا کشکول نیست

شما برای معرفی و بیو گرافی خودتن یک تاپیک باز کردید لطفا اونجا محبت کنید

rostam91: هر کس من مولای او هستم علی هم مولای اوست
جای مولا چی بزاریم؟
دیگه بهانه بدتر از این نداشتید

خیلی چیزها میشه گذاشت

مهم تر از همه اما اینه که پیامبر میفرماید هر جایگاهی که نسبت به مردم دارد علی هم همون جایگاه رو دارد

جایگاه پیامبر نسبت به مردم چی بوده ....جانشین ؟؟؟؟؟

هر کس من سرور او هستم این علی هم سرور اوست

هر کس من رهبر او هستم این علی هم رهبر اوست

هر کس من امیر او هستم این علی امیر اوست

هر کس من امام او هستم این علی امام اوست

هر کس من خلیفه اش هستم این علی خلیفه اوست

هرکس من صاحب اختیارش هستم این علی صاحب اختیار اوست

هر کس که من ولی امرش هستم علی هم اولی امر اوست

و خلاصه هر جایگاهی که پیامبر نسبت به مردم داره رو غیر از نبوت میشه اونجا گذاشت و برای علی ع هم همون صفت رو قائل بود

rostam91: رهبر؟ ( هر کس من رهبر او هستم علی هم رهبر اوست! ( دو رهبر در آن واحد امکان نداره)

هیچ ایرادی نداره

اولا بحث تعیین جانشین است و اینکه یک فرمانروا بیاد بگه از امروز ولیعهد من همون اختیاراتی رو داره که من دارم هیچ منافاتی نداره



rostam91: قرار نیست که اگر کسی شد رئیس از همه عالم تر باشه

اولا جناب عمر فاروغ یک جا نگفت و چندین جا بود

عمر نه توانایی استنباط شرع رو داشت نه توانایی مناظره با فرستادگان سایر ادیان رو داشت و لذا حضرت علی برای احقاق حق مظلوم و نرفتن ابروی اسلام پیشقدم میشئدن

همچنین وقتی ریاست بین مردم انتخاب بشه مصداق همون حاکم برا او جابرا میشه

اما وقتی خدا انتخاب میکنه قصه فرق میکنه اگر قرار باشه خدا هم ظالم رو انتخاب کنه که چه فرقی بین انتخاب ما و خدا

rostam91: با توجه به اینکه خداوند در قرآن اصحاب محمد رو بهترین امتی که خلق کرده خطاب نموده من میگم بله سزاوارتر بودند

برتر از صحابه چی بوده .....ایا خوده پیامبر برتر از صحابه نبوده...............مگر پیامبر بارها علی ع رو نفس و جان خودش معرفی نکرده مگر علی تنها کسی نبود که توفیق اخوت با پیامبر را یافت و ......


صحابه پیامبر نسبت به صحابه سایر پیامبران بهتر بودن ااما دلیل نمیشه بعدا بد بشن


خداوند انسان رو مخیر کرده و ممکنه این صحابه بعدتر اصلا کافر بشوند کما اینکه برخی از اونها کافر شدند

rostam91: پس حالا که قرار بر انتخاب بوده اون مردم حق انتخاب داشتند و با توجه به شناختی که از ابوبکر و عمر و علی و زید و بلال و .... داشتن اونها ابوبکر رو انتخاب کردن و بنظرشون ابوبکر بهتر بوده
همین کلمه شما دروغ محضه

انگار که مردم در یک انتخابات دموکراتیک در کل کشور اسلامی رفتن رای دادن به ابوبکر


نه خیر


یک عده محدود که بسیاری از بزرگان در اون نبودند ....بعد از مرگ پیامبر در سقیفه جمع شده بودند تا در مورد اینده و البته حفاظت از مدینه صحبت کنند

عمر و ابوبکر که از مدتها پیش نقشه ریزی کرده بودند وارد اون اجتماع شدند و با یک فرمول قدیمی

((مثل فرمول انتخاب خامنه ای با توصیه رفسنجانی البته با این فرق که عمر بعدا دستمزد گرفت اما خامنه ای دستمزد رفسنجانی رو نداد))

ابوبکر معرفی شد و بلافاصله این مساله رو در شهر عنوان کردند و عمر باشمشیر برهنه و فریادو خشونت و همراه غده ای اراذل و اوباش مانند مغیره و......

در شهر مردم رو به مسجد میفرستادن برای بیعت ....مردم نقش کوسفند رو بازی کردن در این جریان

چند نفر با این قصه مخالف بودند در خانه علی و عمر با اتش به خانه علی حمله کرد و زهرا رو پشت در زد و علی را برد به مسجد برای بیعت که البته با حضور زهرا و تهدید به نفرین و اظهار احساسات مردم دست از علی ع برداشتند



انتخاب عمر هم که با وصیت ابوبکر بود که باید دستمزد عمر رو میداد و اصلا نه مردم در کار بودند نه حتی بزرگان اقوام


انتخاب عثمان هم توسط ۶ برگزیده عمر ....ونه برگزیده مردم و البته با تعیین شرایط خاص و تهدید به قتا اعضا توسط وصیت عمر ...منجر به انتخاب عثمان شد


تنها باری که حدافل اغلب مردم مدینه یک نفر رو کاندید کرده و رای دادند انتخاب علی ع بودئ
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: بابا این کتاب شمایت و من قبولش ندارم ولی دارم از کتاب خودتون محکومت می کنم

من همین حرف رو از شما خواستم دریافت کنم .....احتیاج دارم برای محکوم کردن


rostam91: کجاست؟ بیار چرا نمیاری ؟ کجا علی به حادثه انتخابش از سوی خدا در غدیر اشاره داره؟
کدوم نامه یا حطبه نهج البلاغه اینو بیان می کنه ؟
ازت خواهش می کنم تمنا دارم این استناد علی به جانشینی رو بیار
چون خواهش کردید


با توجه به شوک عجیبی که بر اهل بیت مستولی شده بود بواسطه یقینی که بر اثر مجموعه توصیه ها وخصوصا بیعت غدیر خم روی داده بود

بهانه غاصبین این بود که حلاکه عده ای با اوببکر بیعتکردند دیگر نمیتوان آنرا شکست

عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام گفت: این سخنان باطل را رها کرده، بیعت کن. امام فرمود: اگر بیعت نکنم چه؟ گفتند: در آن وقت تو را می‏کشیم.2 امام علیه‏السلام با یادآوری اخوت خود با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به آنان فرمود:«در آن صورت، بنده خدا و برادر رسول‏خدا را کشته‏اید؟!» ابوبکر برادری علی علیه‏السلام و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را که تمام مسلمانان می‏دانستند و بارها از سوی رسول‏خدا بر آن تأکید شده بود انکار کرده، بر تهدید به قتل پای فشرد.

. فقال علیه‏السلام : «إذا تقتلون عبداللّه‏ وأخا رسوله. فقال أبوبکر: أما عبداللّه‏ فنعم، وأما أخو رسول‏اللّه‏ فما نقر بهذا قال: أتجحدون أن رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آخی بینی وبینه؟ قال: نعم»

سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 152


لذا بدون توجه به اتفاقات و اطلاع از سقیفه به مراسم پیامبر پرداخت و اولین بار وقتی متوجه این مطلب شد که تنی چند از یاران جریان را برای حضرت بازگفتند و ایشان در مراجعه به مسجد اولین بار به ایراد سخن و مباحثه پرداخت



امام علی در مسجد النبی و در دو سه روز بعد از فوت پیامبر در حضور غاصبان میفرماید



من به خلافت شایسته‏ترم و برای شما سزاوار است که با من بیعت کنید. شما برای در اختیار گرفتن خلافت، علیه انصار بر قرابت رسول‏خدا استدلال کردید و بر آن‏ها غالب آمدید و از اختیار ما نیز غاصبانه درآوردید... چه کسی از من به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حیات آن بزرگوار و بعد از رحلت ایشان سزاوارتر است؟ من شایسته‏ترین فرد به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هستم، وصی، یار و امانت‏دار اسرار و علم اویم و من صدیق اکبر و فاروق اعظم و اولین مؤن و تصدیق کننده ایشانم.

«فقال علی علیه‏السلام : انا احق بهذا الامر منه وانتم اولی بالبیعة لی، أخذتم هذا الأمر من الانصار واحتججتم علیهم بالقرابة من الرسول وتأخذونه منّا اهل البیت غصبا... انا اولی برسول اللّه‏ حیا ومیتا، وانا وصیه ووزیره ومستودع سره وعلمه، وانا الصدیق الاکبر والفاروق الاعظم اول من آمن به وصدقه»

طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 95 و ابن‏قتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، ج1، ص29.

القابی که برای عمر و ابوبکر دزدیده اید مختص به علی ع بوده

ابوبکر چه صداقتی داره ...کسی که دروغ میگفت و عمر کجا فاروق است کسی که حتی نمیدانست احکام شرع چگونه هستند و اگر علی نبود بارها افراد بیگناه رو میکشتبا فتوای اشتباه



۷ روز پس از رحلت پیامبر در خطبه وسیله و در اعتراض به اقدام عمر و ابوبکر


رسول مکرم اسلام در آن روزی که همه مهاجر و انصار بر گرد ایشان جمع شده و جا بر آن‏ها تنگ بود، فرمود: [جایگاه علی نزد من همانند جایگاه هارون نزد عیسی است و...] و [باز هم] سخن رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله [در مورد جانشینی علی علیه‏السلام ]آن‏گاه که شنیدند عده‏ای خود را جانشین پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏دانند. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به سفر حج که آخرین سفر ایشان بودند، رفت و در بازگشت در منطقه غدیر خم دستور دادند تا شبه منبری برایش برپا کردند.

ایشان بر منبر بالا رفت و بازوی مرا گرفته، بلند کردند به گونه‏ای که سفیدی زیر بغلشان نمودار شد و با صدای بلند در میان جماعت فرمودند: «هر که را من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا کسی که علی را دوست دارد دوست بدار و کسی که علی را دشمن است دشمن بدار». قبول ولایتم عین ولایت الهی و دشمنی با من دشمنی با خدا به شمار آمد. در همان روز خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم» پس با ولایت من دین خدا کمال یافت و رضایت الهی حاصل شد.10

10. «فقال صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وقد حشده حشدالقوم ای اجتمعوا المهاجرون والانصار وانغصت (ای تغیقت بهم المحافل) بهم المحافل:... وقوله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حین تکلمت طائفة فقالت: "نحن موالی رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فخرج رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله إلی حجة الوادع ثم صار إلی غدیر خم فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه وأخذ بعضدی حتی رئی بیاض إبطیه رافعا صوته قائلا فی محفله" من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه "فکانت علی ولایتی ولایة اللّه‏ وعلی عداوتی عداوة اللّه‏. وأنزل اللّه‏ عز وجل فی ذلک الیوم "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً" فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره»

کلینی، الکافی جلد ۸ص۱۸



اینها چند نمونه بود و بسیاری از اینها وجود داره...اینهم بخاطر خواهش شما
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: علمای شما اینطور به شماها القا کردند که شما نمی تونید قرآن رو بفهمید و ما باید براتون بخونیم و تفسیر کنیم و روایات رو هم شما نمی تونید بدونید چی به چیه و کدوم راسته کدوم دروغ ما باید براتون شرح بدیم
اینطوری می خوان بر جان و ناموس و مال شما سوار باشن و تا می تونن شما رو بدوشن در حالی که خداوند می فذماید قرآن کتابی روشن با بیانی ساده هست تا همه بخونن و ازش پند بگیرن
علما لازم نیست یگن ...یک کم عقل لازمه

علمای شما هم چون مثل خودتون هستند و مثلا از کلمه وجه الله در قران به این باور میرسن که خدا صورت داره و بینی و دهان

خوب عامی هم همین رو برداشت میکنه پس فرقی نداره یراتون عالم و عادی


اما در تشیع بین برداشت فقهی و استفاده تربیتی و رفتاری تفاوته

نصایح قران برای همه قابل استفاده است اما برداشت فقهی نه ضمنا همه علما شیعه توصیه به قران خوندن میکنن اما قران رو بدون عترت و تفسیر اونها در مواردی حتی باعث انحراف میدونن


ضمنا راه علم بازه و هر کسی میتونه در فهم قران عالم بشه پس انحصاری هم در کار نیست

بحث سر همین عقل و درکه

یک نفر با خوندن یدالله فوق ایدیهم کافرمیشه وقتی باور کنه خدا دست داره حالا به هر شکلی از دست

پندها و توصیه های قران رو همه میتونن استفاده کنن اما برداشت فقهی ...یقینا نه


فق در همین ایام ماه مبارک دهها میلیون ختم قران صورت میکیره و تصور نکنم در کشوری مثل ایران قران بخونن غیر از عربستان


خیلی مهمه با وجودیکه به زبان ما نیست

اما این همه قاری و حافظ داریم

rostam91: علی در کتاب شما میگه : کسی که مردم به عنوان خلیفه انتخابش کنند پس امامه و رضای خداهم در اون انتخاب
چیزی که شما منکرشی و میگی غصب
من منکر برداشت شما هستم

شما با بقیه حرفهای علی ع آشنایی نداری

وقتی شخصی چندین بار مثلا گفته .......خداوند شریک ندارد و یکتا است .......اما یکمتبه میبینی یکجا گفته خدا پسر دارد و پدر هم دارد


خوب چه میکین ؟؟؟

البته شما یقینا جاز میزنید که فلانی کافر شده و کفر میگه


اما عاقلانه اینه کهبا توجه به چند ده بار اقرار اون فرد به وحدانیت خدا در مورد این حرف تحقیق کنی

وقتی تحقیق کنی ببینی در یک بحث با مثل مسیحی ها شخص مورد نظر گفته مثلا


ای برادر مسیحی ...ما اصلا قبول داریم که خدا هم پدر داره و هم پسر و میگیم عقیده شما درسته ...اما این خدایی که شما ترسیم کرده زن نمیخواد.....عقیم شده که همین یک پسر رو داره .....مادر این خدا ککی بوده و.......



این احتجاج است و عمل کسی که همچین گفته ای رو نقل میکنه در ساده ترین حالت نادانی است


چندین روایت و خطبه از علی ع هست که میفرماید


بر مردم است که در هر اجتماعی او بعد از مزگ حاکم قبل از هر چیز حاکم نصب نمایند و علیرغم خوبی یا بدی حاکم به اطلاعت از او بپردازند و از او تیعیت کنند اگر خداوند برای انها حاکمی نصب نکرده باشد


دقت کن همه این حرفها منوط به اینه که خدا حاکم نصب نکرد باشه


rostam91: ایمان و نفاق دو کلمه کاملا متفاوته و کسی که ایمان داره منافق نمی تونه باشه و بالعکس

هیچ منافاتی ندارن وقتی منافق میتونه مسلمون باشن میتونه به خدا ایمان داشته باشه به پیامبر هم ایمان داشته باش اما در دلش باشه که بعد از پیامبر خلافت رو غصب کنه اما در ظاهر بره و با علی بیعت کنه به عنوان وصی رسول خدا

rostam91: این آیه در جوابت کافیه
حداوند می فرماید:
من روشن توضیح دادم ....که ایمان همونجو که اومده متونه بره

نفاق لازم نیست حتما در اصل ایمان باشه

عایشه هر چی قران گفته هست اما نه تا ابد ...تا وقتی که خلافی نکرده اما او در روزهای اخر حیات محمد ص علنا ریا و نفاق مرتکب


تسلیم اینه که از اجبار و یا مصلحت شهادتین بگی

ایمان اینه که قلبا و عملا با شهادتین باور داشته باشی

نفاق اینه که در کلیات و یا جزئیات در ظاهر خودت رو موافق نشون بدی اما در باطن ناراضی باشی

خدا نفاق رو و کلا گناهان رو تا علنی نشود نمیگوید و نام نمیبره


rostam91: پس ایلام دینی عربیه و به درد کشورهای دیگه نمی خوره

شما کلا دوست نداری متوجه بشی

ترجمه قران تحت اللفظ است

مثلا در ایه وضو من کلا از ترجمه میفهمم مثلا دست و صورت و پا و مسح و اینها چی شکلیه

اما یک عرب زمان میفهمه برای پا شستن عطف شده یا مسح کشیدن......

شما ظاهرا هر دو زبان رو میدونی

مثلا الهی قمشهای ترجمه اش با درک یک عرب از قران یکی است


چه عرب بگه ماننند من شعر حافظ رو میفهمهو چه من بگم مثل او قران رو میفهمم ...دروغه مگر بریم دنبالش
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
ametis: هیچ ایرادی نداره

اولا بحث تعیین جانشین است و اینکه یک فرمانروا بیاد بگه از امروز ولیعهد من همون اختیاراتی رو داره که من دارم هیچ منافاتی نداره
شما یک مثال بزن که در کلمه مولی به معنی جانشین استفاده شده مثلا یک پادشاه عرب زبان یا حالا یه آیه قرآن بیار که در انتخاب جانشین گفته باشن فلان فرد مولای منه یعنی جانشین منه
قبلش من از قرآن برات یه مثال میارم که مولی در عربی یعنی دوست نه جانشین
سوره دخان آيه 41

يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْئاً وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏آن روزي كه هيچ خويشي و دوستي كمترين كمكي به خويش و دوست خود نمي‌كند ، و به هيچ وجه ( مردمان از سوي همديگر همكاري و ) ياري نمي‌گردند .‏
این از تفسیر نور حالا از ترجمه خودتون:
آیت الله مشکینی
روزی که هیچ دوست و یاوری از دوست و یاور خود هیچ گونه ضرری را دفع نمی کند ، و آنان یاری نمی شوند.
آیت الله مکارم شیرازی
روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمی کند ، و از هیچ سو یاری نمی شوند

آیت‌الله موسوی همدانی (ترجمه‌المیزان)
روزی که هیچ دوستی کمترین کمکی به دوستش نمی کند ، و از هیچ سو یاری نمی شوند

استاد الهی قمشه‌ای
روزی که هیچ حمایت خویش و یار و یاوری کسی را از عذاب نرهاند و احدی را نصرت نکنند.

استاد مهدی فولادوند
همان روزی که هیچ دوستی از هیچ دوستی نمی تواند حمایتی کند ، و آنان یاری نمی شوند ،


حالا شما یه مثال بیار که مولی یعنی جانشین و یا رهبر
ametis: اولا جناب عمر فاروغ یک جا نگفت و چندین جا بود
این چندین جا رو بیار لطفا شما سه مورد رو بیان کنی کافیه با ذکر جریانی که باعث شد اینو بگه
ametis: ابوبکر معرفی شد و بلافاصله این مساله رو در شهر عنوان کردند و عمر باشمشیر برهنه و فریادو خشونت و همراه غده ای اراذل و اوباش مانند مغیره و......

در شهر مردم رو به مسجد میفرستادن برای بیعت ....مردم نقش کوسفند رو بازی کردن در این جریان
داستانت رو از کدوم کتاب داستان نقل می کنی ؟ منبع ذکر کن منبع!
ametis: چند نفر با این قصه مخالف بودند در خانه علی و عمر با اتش به خانه علی حمله کرد و زهرا رو پشت در زد و علی را برد به مسجد برای بیعت که البته با حضور زهرا و تهدید به نفرین و اظهار احساسات مردم دست از علی ع برداشتند
به فرموده علی در نهج البلاغه:
هر کس مردم او را امام خواندند رضایت مردم در اونه و کسی که حاضر در مجلس نیست حق اعتراض نداره و باید بیعت کنه حتی به زور
ametis: انتخاب عمر هم که با وصیت ابوبکر بود که باید دستمزد عمر رو میداد و اصلا نه مردم در کار بودند نه حتی بزرگان اقوام
شما فرق کاندید و انتخاب رو هنوز نمی دونی، لطفا معنی کلمات رو یاد بگیر بعد استفاده کن
اگر عمر توسط ابوبکر انتخاب شده دیگه نیازی به بیعت مردم نیست در حالی که مردم در مسجد با عمر آزادانه بیعت کردند
ametis: تنها باری که حدافل اغلب مردم مدینه یک نفر رو کاندید کرده و رای دادند انتخاب علی ع بودئ
دراین باره نظر ابن تیمیه و طبعا اهل سنت رو نوشتم ، پست شماره ۷۴
ametis: چون خواهش کردید


با توجه به شوک عجیبی که بر اهل بیت مستولی شده بود ...
من به خلافت شایسته‏ترم و برای شما سزاوار است که با من بیعت کنید. شما برای در اختیار گرفتن خلافت، علیه انصار بر قرابت رسول‏خدا استدلال کردید و بر آن‏ها غالب آمدید و از اختیار ما نیز غاصبانه درآوردید... چه کسی از من به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حیات آن بزرگوار و بعد از رحلت ایشان سزاوارتر است؟ من شایسته‏ترین فرد به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هستم، وصی، یار و امانت‏دار اسرار و علم اویم و من صدیق اکبر و فاروق اعظم و اولین مؤن و تصدیق کننده ایشانم
من ازت خواستم در نهج البلاغه احتجاج علی رو به غدیر خم برای جانشینی بیاری ، این مطالبی رو در نهج البلاغه نشون بده
علی در نهج البلاغه برای اثبات مشروعیت خلافتش به معاویه و حتی در مقام ابوبکر و عمر استدلالهای مختلفی کرده ، خوب مهمترین و قوی ترین استدلال باید اشاره به غدیر خم باشه
کجاست این احتجاج در نهج البلاغه
بله در کتابهای مختلفی شما روایات متعددی دارین که از زبان علی و غیر علی هست اما نهج البلاغه که کلام علی هست و نامه های زیادی برای اقناع مخالفینش نوشته کجا به غدیر اشاره شده

ametis: من منکر برداشت شما هستم

شما با بقیه حرفهای علی ع آشنایی نداری
باز هم الله اکبر
شما قسمتی که من رنگی کردم از نامه ۶ نهج البلاغه رو برای من تفسیر کن:
(نامه امام عليه السّلام به معاويه كه پس از جنگ جمل در سال 36 هجرى، توسّط جرير بن عبد اللّه فرستاده شد)
علل مشروعيّت حكومت امام عليه السّلام
همانا كسانى با من بيعت كرده‏ اند كه با ابا بكر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت كردند، پس آن كه در بيعت حضور داشت نمى‏ تواند خليفه‏ اى ديگر انتخاب كند، و آن كس كه غايب بود نمى ‏تواند بيعت مردم را نپذيرد. همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است ، پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است، حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند يا بدعتى پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونى باز مى‏ گردانند،اگر سرباز زد با او پيكار مى ‏كنند، زيرا كه به راه مسلمانان در نيامده، خدا هم او را در گمراهى ‏اش رها مى‏ كند، به جانم سوگند اى معاويه اگر دور از هواى نفس، به ديده عقل بنگرى، خواهى ديد كه من نسبت به خون عثمان پاك‏ترين افرادم، و مى ‏دانى كه من از آن ماجرا دور بوده ‏ام، جز اينكه از راه خيانت مرا متّهم كنى، و حق آشكارى را بپوشانى. با درود.

ametis: عایشه هر چی قران گفته هست اما نه تا ابد ...تا وقتی که خلافی نکرده اما او در روزهای اخر حیات محمد ص علنا ریا و نفاق مرتک
ببین ، شما بارها گفتی که عایشه در طول زندگانی رسل خدا نفاق داشته و نفاقش رو ظاهر نکرده و من براـ آیه و کلام خدا رو آوردم که عایشه زن پاکدامن با ایمان بوده شما هم در تاپیک عایشه اذعان کردی که با ایمان بوده حالا چرا چپ و راست نظرتو عوض می کنی من توش موندم انسان سست عنصر به درد نمی خوره انسان باید ثابت قدم و ثابت رای باشه

ametis: ایمان اینه که قلبا و عملا با شهادتین باور داشته باشی

نفاق اینه که در کلیات و یا جزئیات در ظاهر خودت رو موافق نشون بدی اما در باطن ناراضی باشی
پس دوتاست ، شخص با ایمان منافق نیست و منافق ایمان نداره
ametis: مثلا در ایه وضو من کلا از ترجمه میفهمم مثلا دست و صورت و پا و مسح و اینها چی شکلیه

اما یک عرب زمان میفهمه برای پا شستن عطف شده یا مسح کشیدن......
اگه قرآن خوب ترجمه بشه در هر زبانی میشه ترجمه بشه
ametis: چه عرب بگه ماننند من شعر حافظ رو میفهمهو چه من بگم مثل او قران رو میفهمم ...دروغه مگر بریم دنبالش
اولا برای عربه حافظ رو طوطی وار بخونه یا نه مهم نیست به اعتقادو ایمانش و آخرتش لطمه ای نمی زنه ولی شما قرآن رو درست نخونی فهمیدنت طوطی وار باشه در ایمان و آخرتت تاثیر مستقیم داره
دوما ، برو دنبالش ، شما که حافظ و سعدی رو اگه می فهمی رفتی دنبالش تو هوا که یاد نگرفتی خیلیها هستند زبونشون فارسیه و حافظ و سعدی رو درک نمی کنن همینطور خیلی از عربها قرآن رو ، باید بری دنبالش تا درکش کنی
     
  
مرد

 
ametis: لطفا پاسخ این پست رو اگر میدهید جداگانه بدهید و با بقیه پستها قاطی نکید
چون ازم خواستی جداگانه بدم برات پست جدا نیزارم قبلش از اینکه طول کشید عذر می خوام چون از قلم افتاده بود و به پست دیگه پرداختم
ametis: پس از آنکه خداوند از آفرینش فارغ شد، رٍحم بر خاست و بند شلوار خدا (کمربند) را محکم گرفت، خدا به او گفت: دست نگه‌دار! عرض کرد: این جایگاه کسی است که به تو از قطع رحم پناه آورده است، خدا به او گفت: آیا راضی نمی‌شوی که من هرکسی که با تو وصل شد، با او وصل شوم و هرآنکه از تو برید، از وی ببرم! گفت: پروردگارا راضی هستم.
این روایتی که آوردی در صحیح بخاری رو من دیدم و برام خیلی برداشتت جالب بود شما به قول ایرانیها سوزن رو میبینی ولی جوال دوز رو نه
اینجا شما تنبان خدا رو دیدی و پرسیدی که خدا مگه تنبان دارد؟ ولی نپرسیدی این رحم که از خدا پرسیده کیه؟
اینجا ازت می پرسم که این رحم کیه برای اینکه ببینیم اصلا فهمیدی روایت راجب چیه یا نه
اما جواب من راجب این روایت:
هر ملت و قومی دارای زبان خاص خودشه و در زبان و ادبیاتش مثالها و استعاره های مختلفی داره در فارس ی, عربی و انگلیسی حتی چینی و لری و ترکی همینه
بارها در زبا فارسی شنیدیم که میگم فلانی دست به دامن فلانی شد!
آیا اینجا منظور اینه که یکی واقعا دامن یکی رو چسبید و اونو گرفت یا اینکه نه، بلکه فردی از فرد دیگری درخواست یا التماس چیزی رو کرد
یا میگیم دستش رو تو حنا گذاشت! آیا واقعا دست کسی رو تو حنا میزارن؟
یا خاک زیر پاتم و دهها نمونه دیگه
در عربی هم همینه کلمات اغراقی زیادی وجود داره که برای بهتر فهمیدن یرف مقابل بکار میره
پیامبر هم در این روایت از این شیوه برای فهم مردم استفاده کرده و میگه رخم دست به کمربند یا بهتر ترجمه کنم ازار(شالی که عربها به کمر می بندند) خداشد و بطور عامیانه فارسی دست به دامان خدا شدو بقیه روایت
این خیلی ساده هست و جالبه که شما اینو تجسیم میدونی
ایگه اینطور باشه پس نمونه های تجسیم زیاده:
خداوند می فرماید ، شما یک قدم به سوی من بیا تا من ده قدم به سویت بیام
آیا اینجا خداوند قدم مثل ما بر میداره؟
اینها همه استعاره هست جانم
یا روایتی که میگه خداوند به آسمان این دنیا نزول می کنه برای شنیدن دعا
اینها برای فهم بهتر مخاطبه که خداوند هم در قرآن بکار میبره
خداوند میگه میشنوم و می بینم ، مسلما خداوند دارای گوشی شنوا و چشمی بیناست ولی اینکه این گوش و چشم چیه یا چه شکلیه بر ما مشخص نیست ( لیس کمثله شیء)
ametis: خدایی که بند تنبان دارد یعنی کمر دارد....یهنی تنبان دارد و بالا تنه و پایین تنه و یعنی پایی دارد و .....
این حرفت نشون میده که اهل سنت ظاهر رو میبینن یا تشیع
اینکه اهل سنت به تجسیم خداوند معتقد باشه دروغی آشکار و تهمته

من جوابت رو در پست جداگانه دادم حالا لطف کن شما جواب بده که این رحمی که بند تنبان خدا رو میگیره کیه" چیه"
و اصلا این رحم دست داره که بند تنبان بگیره؟
     
  
مرد

 
rostam91: شما یک مثال بزن که در کلمه مولی به معنی جانشین استفاده شده مثلا یک پادشاه عرب زبان یا حالا یه آیه قرآن بیار که در انتخاب جانشین گفته باشن فلان فرد مولای منه یعنی جانشین منه
کلمه جانشین چرا ....سرور ...اقا......و خیلی معانی از این دست برای کلمه مولی هست و اغلب معانی همین معنای کلی رو داره

ضمکنا مهم تر اینه که پیامبر نسبت به مردم هر جایگاهی داشته به علی هم تفویض کرده

مولا بودن پیامبر در غریب موارد سروری و رهبری و اقایی معنی میشه


ضمنا با همه تفاسیری که برای غدیر اومده خیلی سخیف و پیش پا افتاده است پیامبر ۱۲۰ هزار نفر رو جمع کنه بگهخ هر کی من دوست اون هستم علی هم دوستش باشه

خنده دار است

تازه با همین رو هم این مردم پیمان شکن رعایت نکردند و علی را دشمن داشتند

ابن تیمیه اعتراف داره و اعتقاد داره بسیاری از صحابه و تابعین با علی دشمن بودند و او را سب میگفتند و....

rostam91: این چندین جا رو بیار لطفا شما سه مورد رو بیان کنی کافیه با ذکر جریانی که باعث شد اینو بگه


شما هربار با همین توپ پر میگی فلان چیز رو بیار ....فلان حرف رو ثابت کن

خوب من هم هر دفعه ثابت میکنم ولی که چی .......وقتی هیچ فرقی نداره اوردن اینها و اثبات بیکارم بگردئم ذنباش

من سه بار و بیشتر رو هم میارم .

..اگر اوردم چی .....تو قبول میکنی که عمر از فقه و قظاوت هیچ چیزی سرش نمیشده

Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: حالا شما یه مثال بیار که مولی یعنی جانشین و یا رهبر

این مطلب خیلی مهم است برا همین یک پست

این رو مینویسم منتها شما هم امیدوارم یادتون بمونه گرچه میدونم اهل سنت مثل ماهی لیز هستند برای مناظره از همه چیز میگویند جز حرف اصلی

وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاکُمْ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ...............انفال ۴۰

و اگر روی برتافتند ، بدانید که خداوند سرپرست و دوست شماست او خوب سرپرست و دوست و خوب یاوری است.

======================================================

يَدْعُوا لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشيرُ13 حج

روز قیامت درباره معبودش می گوید : کسی که زیان او از سودش نزدیک تر است قطعاً بد سرپرست و بد همدمی است .


========================================================

ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ11 محمد ص

این ، از آن روست که خداوند سرپرست و یاور کسانی است که ایمان آورده اند و کافران را سرپرست و یاوری نیست.


=============================================

فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذينَ کَفَرُوا مَأْواکُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ15 حدید

پس امروز نه از شما و نه از کسانی که ( علنا ) کفر ورزیدند فدیه ( ای برای نجاتتان ) پذیرفته نمی شود ، جایگاه شما آتش است ، آنجا برای شما سزاوارتر است و بد جای بازگشتی است.

=====================================================


من ۱۲ مورد سراغ دارم که اغلبا به معنی سرور و یاور است البته یاور هم در مورد خداست که نوع یاوری او فرق داره با ما

در اغلب مکوارد نمیشه کلمه دوست رو اصلا قرار داد
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
صفحه  صفحه 10 از 54:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  53  54  پسین » 
مذهب
مذهب

شیعه بر حق تر است یا سنی؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA