ارسالها: 24568
#22
Posted: 14 May 2014 19:10
اوگوست کنت مبدع واژه جامعه شناسی است و به عبارتی اولین جامعه شناس محسوب می شود. هرچند پیش از او دانشمند مسلمان ابن خلدون به جامعه و یا افرادی چون مونتسکیو، توکویل و ماکیاول نیز به واقعیت اجتماعی اشاره نموده اند، اما کنت با توجه به شرایط زمانی خود که مصادف با بحرانهای انقلاب فرانسه بود، دنبال علم اجتماعی جدیدی رفت که منطبق با علوم طبیعی دیگر باشد.
به عقیده کنت انسان مجهز به ذهن علمی، دیگر نمی تواند بر طبق دریافت متعارف، به وحی، به اصول دین، به الوهیت اعتقاد داشته باشد. اما از سویی انسان نیاز به مذهب دارد. جوامع به مذهب نیاز دارند چون به قدرت معنوی محتاجند.
آن مذهبی که به این نیازهای ثابت بشریت جویای عشق و وحدت، پاسخ می دهد همانا مذهب خود انسانیت خواهد بود. سامان اثباتی نوین باید عشق را اصل، نظم را پایه و پیشرفت را هدف خویش قرار دهد.
کنت خودش را پیامبر دین جدید ، انسانیت می خواند. ویژگی دین اثباتی او نوع دوستی و حوزه اخلاقی میباشد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 268
#23
Posted: 13 Jul 2014 15:47
Alidashing
من با دیدن عکس شما درک کردم که اینکه میگن حرف فلانی چند صد درصد غلط است یعنی چی.قصد توهین ندارم وفقط دارم نظرم رو میگم
شما برای مقایسه، یک تصویر از شکنجه گاه قدیم گذاشتی یه تصویر از نمای بالای شهر مدرن! خوب که چی؟میخواستی قیاس کنی باید از شکنجه گاه مدرن میاوردی یا از نمای شهرهای قدیم.همین دلیل کافی است که قیاس شما کاملا رد شود تا اینجا 100% غلط
این تصویر مربوط میشه به دین و مذهب غرب و نمیتونی با کل دینداری قیاس کنی 200% غلط
این عکس شهری که گذاشتی مدرن هستش و مدرنیته با ترجمه ی کتب مسلمانان به اینجا رسیده 300% غلط
جامعه ی روشنفکری و رو به جلوی اروپا از آرمانهای دوره مدرن عبور کرده و وارد پست مدرن و دوره پایدار شده و دیگه این ساختمون بلندا و چهره ی صنعتی باعث افتخار و آروزی غرب نیست اینم. 400% غلط
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#24
Posted: 13 Jul 2014 18:10
موضوعی که اول از همه لازم به ذکر است این است که انسانیت و آدمیت در ادبیات و فرهنگ ما با معنای انسانیت در اومانیسم و لیبرالیسم و فضای مشابه فرق میکند و ترجمه ی انسانیت به معنای بالا در ادبیات و فرهنگ ایران غلط است.در ادبیات و فرهنگ ایران آدمیت و انسانیت مربوط به بخشی از انسان می شود که طبق باور ما اصل انسان است. درواقع ما در فرهنگ و ادبیات ایران انسانیت و آدمیت انسانها را ویژگی های مثبت و ارزشمند او میدانیم و آن بخش پست و فانی انسان را جدا کرده و قسمتی خارج و جداشدنی از انسان و انسانیت میدانیم و تعابیری مثل حیوانیت و دیو برای بخش پست انسان در نظر گرفته ایم و انسانی که میل به بخش متعالی اش دارد دارای انسانیت و آدمیت میدانیم و انسانی که میل به بخش پست انسان دارد تعابیری مثل دیو و غیر انسانیت برای او می آوریم.شعر معروف دی شیخ با چراغ همه گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست مربوط به صدها سال پیش ایران است ولی اکنون هم به خوبی در بین ایرانیان درک میشود که تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت.و حدود این ذهنیت در بین ایرانیان را می توان از اینجا درک کرد که من در گوگل نوشتم <نه همین> یا <نه فقط>که برای اولین دنباله، خود گوگل ادامه ی شعرسعدی را پیشنهاد داد.اما در اومانیسم و فضای مشابه، ما این تفکیک ذاتی و رفتاری را نداریم و هرآنکس که در شهر بود انسان است و همین انسان هرچه هست محور میشود و انسانیت بر اساس تمایل همین انسان شناخته میشود و هرارزش و لذتی که این انسان جاهل درک نکند از دست رفته است و هر لذتی را که نتواند نگاه دارد از دست رفته است.در اومانیسم و فضای مشابه اومانیسم انسان انسان است و با همه ی جهل و بعد پست او محور محسوب میشود و انسانیت بر طبق علم و جهلش و روح و جسم خاکی اش معنا میشود و دیگر این شعر معنا ندارد که مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته ام از بدنم .این تفکر کجا!!! و آن کجا!! من نمی گویم در انسانیت در اومانیسم و فضای مشابه آن، بشر حس زیبایی خواهی اش را ندارد و عمدا به دنبال پلیدی ها میرود ولی موضوع این است که به خاطر تکیه بر جهلش و عدم تفکیک مابین علم و جهلش و پستی و برتری اش ناخواسته در این مسیر قرار میگیرد وعلاوه به اینکه به آنچه در دستانش نیست جهل دارد برای نگه داشتن آنچه هست نیز جهل دارد.اینکه نیچه میگوید <زنان گربه،پرنده و در بهترین حالت گاو باقی میمانند> بر اساس همین انسان محوری است که جهل انسان بعلاوه ی علمش محور می شود و تفکیک درستی بین ماهیت متفاوت انسان نمی شود و از همه مهمتر بر این جهل اعتماد میشود تا جایی که به خود اجازه میدهند با تکیه بر جهل خود سرنوشت بشر را تغییر دهند.نیچه از بزرگان فلسفه ی غرب است در حدی که در گفتار بزرگان، فلسفه ی غرب به بعد نیچه و قبل نیچه تقسیم میشود واین کلمات نتیجه ی اعتماد به جهل انسان و عدم تفکیک درست در خصوصیات انسان است. در اسلام نیز انسان محوری به معنای درستش وجود دارد ولکن در اسلام مسئله اینست که انسان هم علم دارد و هم جهل بسیار، هم روح خدایی دارد و هم اسیر خاک پست است ودر مسیر ناهموار آزمایش میشود که برسد به آنچه اکنون نیست! و میتواند باشد! و خوبی ها را بپروراند و از بدیها دوری کند اگر قرار باشد درخواستهای نفسش را درست تفکیک نکند به جای اینکه به مقامی بالاتر از ملائک برسد به مقامی پایین تر از حیوان نزول میکند در اومانیسم درکی از آنچه نیستی وجود ندارد که بخواهی به دنبالش باشی(البته این تفکر غلط است که ما باید در دنیا عذاب بکشیم و در آخرت به بهشت برویم اگر ما اسلام را نمیشناسیم بحث دیگری است ولی اسلام هم دنیای آبادی میخواهد و هم برای آخرت آبادی میخواهد)در ادبیات و فرهنگ ما انسان در تولد از مادرش تولدی شبیه حیوان دارد ولی خودش دوباره باید بر اساس عقلش تولدی دیگر را رقم بزند که انسانی دارای آدمیت و انسانیت متولد شود این تولد مسیر عملی میخواهد که ما این نسخه ی عملی را در فضای لیبرال و اومانیسم و مشابه آن نمی بینیم.با توجه به اینکه در اومانیسم و فضای مشابه آن به جهل انسان اعتماد می شود و انسان جرات زندگی با همه جهلش را دارد و انسانیت به تصور انسان از خودش برمیگردد و تصور انسان در جامعه ی آن زمان و جوامع لیبرال فعلی معطوف به جسم خاکی و لذت های زود گذر است انسانیت در معنای لیبرال و اومانیسم تقریبا همان مفاهیمی میشود که در ادبیات ما تعابیری مثل قفس ،لباس و دیو و دد دارد.در تفکر لیبرالیسم که بر پایه ی اباحی گری استوار است معنای انسانیت و آدمیت کاملا متفاوت از معنای ارزشی است که در فرهنگ ما وجود دارد.(البته در اسلام ارزشها به معنای تعصب بر پوچی ها نیست بلکه لذتهای پایدار همراه این ارزشها هستند ولی در جوامع غربی آن زمان و حتی کنونی تا حدودی اینگونه نیست)شما نمی توانید از جذابیت ارزشی و پایدار انسانیت و آدمیت در بین ایرانیان برای تبلیغ انسانیت اومانیسم استفاده کنی.دوست داشتم متنی مبسوط و منظم در رابطه با انسانیت در اومانیسم و لیبرالیسم و فضای مشابه آنها بنویسم ولی اینجا جای بحثش نیست علاقه مندان میتوانند تحقیق کنند.درست است که بشر همیشه مورد سوء استفاده از شعار ارزشها بوده و هست ولی انسانها باید عاقل باشند و حقیقت را پیدا کنند وگرنه همیشه کسانی هستند که روزی بشر را با شعار ارزشها بفریبند و فردایش بشر را با شعار ضد ارزش بفریبند و از آنها سوء استفاده کنند به هر حال بشر نیازمند این است که درست ها را از غلط ها تفکیک کند و اگر نتواند، با هر هدفی فریب میخورد.
قبلا توضیحی بدهم که من در جایی که حرف از اسلام و مسحیت میزنم از موضوع تاپیک خارج نشده ام ولی برای بررسی حرف ایشان و بررسی عملکرد آن گاهی نیاز شده از اسلام و مسحیت نیز بگویم.همچنانکه او از ادیان الهی گفته است. مقایسه هر دین و مذهب جدیدی با مذاهب گذشته اجتناب ناپذیر است
bita: بگذاريد آنانی که در
جستجوی حقيقت طبيعت بودند و هرگز انسان های مشابه
خود را اعدام نکردند را بياد بياوريم. ستاره شناسان، و
شيمی دان ها هرگز زنجير آهنين بهم نبافتند، هرگز حفره
تاريک زندان نساختند. زمين شناسان هرگز ابزاری برای
شکنجه و آزار ابداع نکردند
اولا دانشمندان کجا بودند وقتی کتابهایشان در آتش میسوخت؟آیا به خاطر همین بود که ما هنوز حسرت کتابهایی را میخوریم که مغول آنها را آتش زد؟ مگر برای دفاع از انسانیت جنگ و خشونت لازم نیست؟ یا نکند که میگویی مغول بر اساس مذهب به ما حمله کرد؟ تا وقتی ما در بستر درستی نباشیم و با اعتماد به جهل مان تصمیم بگیریم نیازی به عقیده نیست تا به جان هم بیافتیم و چه بسا عقیده ی درست تنها راه رسیدن به صلحی پایدار باشد.ثانیا بمب اتم رو همین دانشمندان ساختند.استعمارگران با شمشیر این همه استعمار نکرده اند استعمار با کمک همین دانشمندان میلیاردها خون ناحق ریخته است.بعلاوه اینکه یک طوری میگوید اعدام نکردند زنجیر نکردند انگار خشونت همیشه و از همه طرف بد است مطمئن باش هیچوقت زمین از دو گروه مفسدان و نیکان خالی نمیشود و اگر ابزاری برای مهار کردن مفسدان نباشد آنها برای رسیدن به اهداف کثیف خود حتما خونهای پاک را خواهند ریخت.
bita: فيلسوفان تئوری های حقيقی و
حقيقت را با سوزاندن همسايگانشان به مردم ارائه ندادند
(از اولش شروع کردم گفتم نقد رو بنویسم بیام جلو همین طور که جلو میام هم احساس میکنم متن داره باهام شوخی میکنه هم احساس میکنم این قصه سر دراز دارد و نمیتونم ساعتها صرف این نقد کنم). اسکندر با آن دست خونین و کثیفش که به خون شرق و غرب آلوده است بنا به نقل تاریخ شاگرد ارسطو بوده است.آیا می توانی ادعا کنی که حتما ارسطو در وحشی گری های اسکندر بی تقصیر بوده؟دلایل بر ضد ارسطو زیاد است.و هزاران فیلسوف با اشتباهات خود مردم را به جان هم انداخته اند!فیلسوفان جنگجو نبوده اند که به جنگ بروند ولی مجال بسیار میخواهد که برایت بگویم که دست فیلسوفان چگونه به خون آغشته است
bita: باور من بر اين است که بايستی به آنچه در اطراف ما
ميگذرد توجه ديگری بکنيم – سئوال کنيم تا بطريقی بعضی
نا شکفته ها شکافته شوند. برای من مهم نيست که خدا
وجود دارد يا نه. من وجود دارم، ولی مهم است که تا زنده
هستم شاد زيست کنم
اگر توجه کردی و از دیدت پنهان ماند چه؟ برای تو مهم نیست که خدا وجود دارد یا نه ولی آیا واقعا مهم نیست!!!؟؟؟ آیا توانسته حیات بعد از مرگ را رد کند؟اگر حیات بعد از مرگی بود چه؟ آنوقت چه غلطی میکند؟ این تفکر در اسلام رد شده که لذت در زندگی دنیا و آخرت در تضاد است البته دل بیمار اگر بخواهد راه درست برود برایش سخت است ولی دل پاک لذت میبرد
bita: بنا بر اين، بهتر است توجهم را به
يافتن راهی برای شاد زيستن متوجه سازم نه يافتن راز
کهکشان ها و جهان لايتناهی
کی گفت بری دنبال جهان لایتناهی؟ حدیث مشهور <هر کس خودش را بشناسد پروردگارش را شناخته است> برو دنبال شناخت خودت.میدانی تا جایی که من دیدم بالاترین مقام انسان در اسلام چیست؟اگر بالاترین نباشد یکی از بالاترین مقامات انسان در اسلام مقام رضا میباشد.آیا میدانی مقام رضا چیست؟ مقامی که انسان از هیچ اتفاقی محزون نمیشود و همه ی زندگیش پیوسته خشنودی است.در مسحیت فعلی و ادیان تحریف شده موضوع فرق میکند
bita: ما بنيان و اساس معبد بزرگی از آينده را بر پا ميداريم – نه
معبد خدايان متعدد را؛ و البته بنيان آن همه مردمان - که با
آداب و تشريفات معقولی مذهب انسانيت را جشن خواهند
گرفت. ما هر کار کوچکی از دستمان بر ميآيد ميکنيم تا با
شتاب هرچه تمامتر آنروز هائی را در جامعه ببينيم که
ميليونر و گدا توليد نميشود – ولع تنبلی و سستی و همچنين
گرسنگی صنعتی توسعه نمييابد
من خودم مشکل زیادی با مسحیت فعلی دارم و بارها از خودم پرسیدم چرا غرب مسحیت را اینگونه که هست باور دارد؟ با اینکه پایه های مدرنیسم را قبول ندارم و به تفکر پایدار بسیار نزدیکترم وآن زمان که اصلا نمیدانستم مدرن و پست مدرن چیست ندانسته یک زندگی بسیار پست مدرنی داشته ام ولی این دلیل نمیشود که دلخوری های مردم آن زمان از کلیسا را رد کنم این آقا جلوتر گفته است: <مذهب انسان ها را متمدن نکرده است- انسان ها مذاهب را بصورت متمدن در آورده اند> بخشی از حرف این آقا واقعا حرف دل من در رویارویی با کلیسا بوده است اگر امروز رفتار علمای مسحیت را نگاه کنی واضح است که کلیسا تحت تاثیر جو عمومی کاملا تغییر کرده است حتی این تغییر تا حدودی تحت تاثیر فرهنگ جامعه ی اسلامی است مخصوصا آن زمان که کتب اسلامی به اروپا میرود در صورتی که اگر این تغییر رفتار از سوی کارشناسان اسلام صورت بگیرد پیوسته کتابهایی وجود دارد که تغییر آنهارا آشکار کند بنظرم کاسه ای زیر نیم کاسه باشد که مسحیت تا کنون به این شکل در غرب دوام داشته است.مسیحیت آنوقت که کمتر تحریف شده بود راهی به ایران باز نکرد چه برسد به حالا.بنظرم اگر این مسحیت، دین مردم ایران باشد هیچ مکرو حیله ای باعث دوام آن نشود.شما اگر اسلام را نمیشناسی نمیتوانی اسلام را نقد کنی
bita: انسانيت بزرگترين مذهب است، و هيچ خدائی نميتواند انسان
ها را در يک دنيای ديگر به جهنم رهنمون گردد، در حاليکه
در اين دنيا يک بهشت کوچک درست کرده اند.
خدا نميتواند انسان را بدبخت و بينوا کند در حاليکه آن
شخص کس ديگری را شاد کرده است. خدا نميتواند
نفرت خود را نسبت به اشخا صی که قادر بوده اند فرد
ديگری را دوست بدارند ابراز دارد – آن يک کلمه (انسانيت)
همه چيز را در بر ميگيرد
اینها همه اش برمیگردد به ادیان تحریف شده البته اسلام هم بسیار مورد هجوم واقع شده و هزار فرقه است ولی فرق مهم واساسی آنست که اسلام اسناد و مدارکی دارد که با پژوهش و تحقیق میتوان اسلام واقعی را پیدا کرد و اسناد مکتوب تا حدود زیادی حفظ شده اند ولی آنچه در دست مردم است بدیهی است که آغشته به سلایق و مکر دشمنان اسلام است.در اسلام هر کسی به اندازه ی وسعش مکلف است(لا یکلف الله نفسا الا وسعها)وهیچ کس ذره ای خیر نمیرساند مگر آنکه به اندازه ی خیرش به او پاداش داده میشود وهمینطور شر رساندن کسی نادیده گرفته نمیشود(من یعمل مثقال......). روایت سخنان پیامبر اسلام ص درباره ی حاتم طائی مشهور است. با آنکه حاتم ظاهرا مشرک بوده و در زمان جاهلیت عرب زندگی میکرده پیامبر اسلام ص به فرزند حاتم میفرماید: <خداوند عذاب را به دلیل سخاوت از پدرت دور نمود>.و هزاران شاهد دیگر.بازهم متاسفانه جایش نیست که از شبهاتی که در این زمینه مطرح میشود بگویم و جوابم را بگویم.بعلاوه اینکه تا جایی که من دیدم در اسلام هیزم جهنمیان خود آنها هستند در واقع آلودگی های آنان است.به برداشت من شخص آلوده را هرجا ببری عذاب میکشد
bita: اگر قرار است که ظلم و بد رفتاری برچيده شود انسان ها بايد
برای تحقق بخشيدن اين امر مهم، کمر همت ببندند، اگر برده
ها بايستی آزاد باشند انسان بايستی آنها را آزاد کند. اگر
حقيقت تازه ای بايستی آشکار شود، مردمان بايستی آن
حقيقت را آشکار سازند. اگربرهنگان بايستی لباس بر تن
کنند؛ اگر گرسنگان بايستی غذا داده شوند؛ اگر داد بايد داده
شود؛ اگر کار بايد مزد داده شود؛ اگر موهوم پرستی و
خرافات بايستی از مغز ها رانده شوند؛ اگر بی دفاع ها
بايستی حمايت شوند و در نهايت اگر حقيقت آشکار و پيروز
شود همه اينها بايد کار انسان (مردمان) باشد. پيروزِی های
آينده بايستی توسط انسان ها و فقط انسان ها بدست آيند
انسان بايستی فرا بگيرد که بخود اعتماد و اتکاء داشته باشد
شعار دادن جذاب است و خواستن و فریاد زیباییها جذابتر و آسان! آنچه بشر درگیر آن است و پیوسته در تکاپوی یافتن آن بوده است راه رسیدن به زیباییها بوده است. از هنجار شکنی های آغاز مدرنیته تا زمانی که مدرنیته شکست خورد زمانی طی شده است که برای اهل پند و اندرز درسهای فراوانی دارد.بشر خاکی برای عبور از هوای نفس و بدی های خود و رشد صفات نیکو و خیر خواهی اش مسیری بس پیچیده و ناهموار دارد و که دربهای بسیاری بر او بسته است آنچه مهمتر است راه عملی برای رسیدن به زیباییهاست نه اصل خواستن زیباییها.بسیاری بوده اند که تو را به زبان به سمت خواسته ات میخوانند ولی در عمل آنچه داری نیز از دست میدهی
bita: مذهب به نيايش خدايان خلاصه نميشود، اما رهنمودی
برای بهتر زندگی کردن ميباشد، برای شادی انسان ها
است
دیگر تکرار نمیکنم بالاتر جواب دادم ما نباید مسحیت تحریف شده را مساوی با مذهب قرار بدهیم اسلام دقیقا مخالف خلاصه کردن مذهب در نیایش است و در مورد خشنودی و شادی هم گفتم
bita: هرگز هيج انسانی نتوانسته دريابد خدا وجود دارد يا
خير
این نوشته به وضوح ویژگی های ابتدای مدرنیسم را دارد در ابتدای مدرنیسم بشر وارد یک غروری شد که باعث شرمساری روشنفکران امروز غرب است.رد کردن آنچه نتوانستند بفهمند وحکم دادن برای همه ی آنچه هست امروز لبخند تلخی بر لبان دانشمندان می آورد.اینکه چه شد بشر مدرن از این انکارها به شک و گمان و تحیر پست مدرنیسم رسید و چه شد که در دوره پایدار به جای شناخت جزئی طبیعت دنبال بستری رفت که بشر را از خطا مصون بدارد درسهایی دارد که به نظر من اگر به واقع دنبال حقیقت باشی میتواند کمک بسیاری به پیدا کردن حقیقت کند
من نمیتوانم ساعتها وقتم را صرف این نقد کنم چرا که ضیق وقت باعث میشود آنطور که دلم میخواهد جواب کامل ندهم و در ثانی دوستان اینقدر پیام فکر نشده میدهند که بر فرض که بنویسم بین پیام دوستان گم میشود وبه تاریخ می پیوندد وفقط به طور خلاصه به چند نکته در رد این شکل مذهب انسانیت اشاره میکنم
اول
این مکاتب و موضع گیری ها متعلق به غرب و آنهم متعلق به افکار چند قرن پیش است نسخه ی آن روزهای اروپا جایی برای حل مشکلات امروز ما ندارد و بدلایل بسیار اینچنین متن هایی نفوذ قابل توجهی در بین ایرانیان ندارد.ما یاباید موضوع را در غرب پیگیری کنیم و نتیجه گیری کنیم که خودشان بعد از گذشتن از مدرنیسم و ورود به پست مدرن و رسیدن به تفکر و دوره ی پایدار به نتیجه رسیده اند ویا باید موضوع رابا توجه به خصوصیات و ویژگی های خاص ایرانیان در حال حاضر پیگیر باشیم که در این صورت از مقدمه اشتباه شروع کردید.بعلاوه اینکه قیاس اجتماعیتان مربوط به جامعه ای متفاوت و زمانی متفاوت است قیاس اسلام با هر دین دیگری که من شناخته ام بسی اشتباه است و مطرح کردن مذهب انسانیت به جای مسحیت و بجای اسلام دو موضوع کاملا متفاوت است
دوم
عقیده کدام است و انسانیت کدام؟خیلی که دقت کنی می بینی انسانیتی که شما به آن انسانیت میگویی برای خیلی ها عقیده ای است که از دین آمده و و چه بسا انسانیت آنها برای تو ضد انسانیت است.اگر اولین شرط انسانیت رو ارتباط با خالق بدانم و عده ای دیگر به خالق اصلا باور نداشته باشند واین را زائیده ذهن بدانند تکلیف انسانیت چیست؟ اگر انسانیت از فطرت انسان برمی خیزد قدیمی ترین وثابت ترین احساس و فطرت بشری اگر یک چیز باشد معبود بشر بوده است حال به هر شکلی که بوده است. من دقت و فکر بسیار کرده ام و بنظرم آمد آنچه ما به آن اخلاق و انسانیت میگوییم در واقع گزینشی است از آنچه ما از ادیان میفهمیم.فطرت بشر خدا جوست ودر سایه ی ارتباط با خالق به آرامش میرسد و به تعبیری دیگر فطرت بشر با کنار گذاشتن صفات زشتش و مزین شدن به اخلاق نیکو به آرامش میرسد ولی مسئله اینجاست آنجایی که بشر بستر رشدی تضمین شده نداشته باشد رفته رفته چراغ فطرت زیبایی خواهی اش رو به خواموشی می رود و پس از آن آتشی از شر در ایشان رشد میکند و آنگاه است که فطرت بشر و انسانیت تبدیل میشود به شر،حرص، طمع، حسادت و دزدی و نابودی.آیا اینگونه نیست که بعد از آنکه مذاهب مزه ی اخلاق و زیباییهای باطن را به کام بشر چشاندند و بشر ندانست که از کجا کامش شیرین شده وقتی دین آغشته به دروغ مفسدان شد و یا ما از جهل مرکب و جهل خود دین را نفهمیدیم در جهت انکار دین و انکار آنچه نصیب ما کرده است برآمدیم؟
سوم
از دلایلی که باعث شده بعضی از انسانهای امروز از دین الهی واهمه داشته باشند و از دین گریزان باشند وگاهی انسانیت را خارج از دین جستجو کنند(البته اگر راست بگویند) این است که تصویر درستی از دین ندارند عدم تضاد لذت در حیات فعلی و بعد مرگ و عدم تصمیم گیری بر پایه ی زور و اجبار از ویژگی های دین الهی است که گاهی به عکس برای مردم جلوه داده شده است.
شعر حافظ که میگوید
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود وعده ی فردای زاهد چرا باور کنم
بنظرم یک شعر احساسی و متضاد اسلام نیست مسلمان اگر مسلمانی کند از همین حیات دنیا میتواند لذت بهشت را احساس کند و شعر حافظ شناخت عمیق از اسلام را بیان میکند.
آیه ی معروف لااکراه فی الدین را بعضی به خواست خود تعریف کرده اند ولی بنظرم از این آیه همان که در ظاهر است بتوان برداشت کرد در دین اجباری نیست.اکراه را میتوان عدم میل هم معنا کرد. واین زمانی اتفاق می افتد که ما دین را بشناسیم و آنگاه که با معرفت عمل کنیم هرگز اجباری در کار نخواهد بود و اگر به خاطر کمبودهایمان گاهی دچار رنج بشویم این مسیر درمان است که درد را می پوشاند
اسلام دین اخلاق و شاد زیستن و پایداری این شادی است اگر ما به اسلام عمل نمکنیم حسابش فرق میکند
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#25
Posted: 13 Jul 2014 19:01
ظاهرا به خاطر بلند بودن پست نصفه آمد قسمت آخر را دوباره میفرستم
چهارم
همان طور که در بالاهم اشاره کردم مسئله ی اصلی شعار نیست.چه کسی از رسیدن به ارزشها بدش می آید؟چه کسی از زیبایی بدش می آید؟موضوع این است که انسان در حالتی به دنیا می آید که عقل ندارد یا اندک است و بر فرض که بعد از عاقل شدن بخواهد عقلش را به کار بگیرد قبل از آن دچار عاداتی غیر عقلانی است.انسان اینقدر در طول روز و گذراندن زندگی مشغول به دنیاست که او را از توجه به حقیقت باز میدارد و اینقدر در تاریکی های حجاب فکری و بصری غرق است که دیدن راه حقیقت برای او بسی مشکل است. انسان در شرایط اینچنین دشواری باید حقیقت را پیدا کند حد جهل او و علمش برایش چندان روشن نیست و گاهی برای جستجوی خودش باید هزاران جنگ را پشت سر بگذارد.آیا به همین سادگی است که بگوییم خوب باشیم و بشویم؟!ساده است که ما بدون شناخت دین گسترده ی اسلام آن را نفی کنیم ولی آیا کسی جرات دارد برای بشر راهی عملی پیشنهاد دهد تا بشر از اینهمه عادت و حجاب و جهل و وصفات خبیث مثل حسد و طمع و تکبر..... و مشغله روزانه خارج شود؟! اگر فکر میکنید میتوانید!، راهی عملی ارائه بدهید!! دین اسلام ابزاری برای اجرای انسانیت دارد که به نظر من، ما و امثال اینگرسول به عنوان یک آدم عادی هیچ گاه نمیتوانیم مثل آن را بیاوریم. من اگر هم بتوانم در حد خودم درباره ی اعمال دینی توضیح مفصلی بدهم حق میدهید که اینجا نتوانم این کار را کنم و بیشتر برای کسانی می گویم که خودشان ذهنیت دارند و من بابت یادآوری و شاید سرنخ و تکمیل عرض میکنم.قبلا یادآوری میکنم که عدم فهم و اجبار در جامعه ی مسلمان امروزی جامعه ی اسلام را متفاوت از آنچه باید باشد کرده است. اگر از دین اسلام فقط به این عمل کنیم که از روی معرفت و شناخت به یکدیگر سلام کنیم بسیاری از ناآرامی ها از بین میرود سلام معنای گسترده ای دارد ولی اجمالا معنا کرده اند سلامتی در ظاهر و باطن. در معنای سلام گفته اند یعنی سلام کننده برای شنونده سلامتی در ظاهر و باطن را میخواهد و پیوسته رابطه ی آنها سالم وبه دور از کدورتهای بچه گانه است.پیامبر همیشه در سلام کردن شروع کننده بود سلام کردن بزرگتر ها و آنان که ظاهرا در جایگاه بالاتری هستند به جامعه تواضع و آرامش می دهد اگر ما فقط سلام را بامعرفت ادا میکیردیم همین سلام میتوانست بسیاری از ناراحتی ها را بزداید.رفتار اجباری و عادتی ما باعث شده نتوانیم از اعمال اسلام بهره ی لازم را ببریم و از دقت و ظرافت های اسلام بی بهره بمانیم اگر وضو گرفتن از روی اجبار و عادت نباشد و از اسلام فقط به وضو گرفتن عمل کنیم و روزی سه بار یا پنچ بار به همان ترتیبی که گفته اند وضو بگیریم و وخصوصا اگر بعد از آن به چیزهای خوب فکر کنیم اثرش را در زندگی خود می بینیم میتوانید بدونن اجبار و رفع تکلیف و از روی تمایل امتحان کنید تماس آب با همان حدودی که در وضو گفته شده بسیار حکیمانه است هنگام وضو به این فکر کنید که بوسیله این آب بدی ها و اضطراب را از خود می شویید و اگر بتوانید بعد از آن لحظاتی به آرامش بگذرانید اثرش را خواهید دید ولی این عمل در بین جامعه ی ما اینقدر آمیخته با زور و رفع تکلیف است که ما فرصتی برای کسب این آرامش نداریم.من خودم وقتی اضطراب و نگرانی دارم و مشغله ی فروان در روز مرا آشفته کرده هنگامی که برای نماز برمی خیزم از همان لحظه که وضو میگیرم وارد آرامش عجیبی میشوم.اگر از اسلام فقط به صدقه دادن نه از روی ترس عمل کنیم احساس مثبت آن را خواهیم یافت.من سالها به بعضی عبارتهای اسلام درباره ی اهمیت اخلاق و احترام و خشنود کردن دیگران و عدالت و دروغ و غیبت و کبرو.......... فکر کرده ام وشاید باورتان نشود که هر روز لطافت بیانش برایم تازگی دارد هرسال درکم از لطافت و ظرافت و عمق بیان بیشتر شده است. بیان اسلام در جلوه دادن زیبایی ها گاهی آنچنان محکم و عمیق است که بعد سالها،یادآوری آن عبارات برایم تازگی دارد.حیف! که حداقل من کتابی را ندیدم که متناسب با عموم مردم شرح نسبتا کاملی از اسلام دهد
اینجا جای شرح اسلام نیست و من فقط برای اینکه بگویم انسانیت به سادگی قابل اجرا نیست و راهی زمینی برای رسیدن به آن میخواهد چند مورد از راههای عملی اسلام را می آورم
ماه رمضان
بشر برای رشد خوبی هایش و حذف بدی هایش نیاز به راهی زمینی دارد گرسنه بودن و از عادت ها خارج شدن و مقابله ی تمرینی با آنچه هوای نفس ما میگوید و به یاد فقرا بودن و یادآوری نعمتها کردن و در سال ماهی را متمرکز بر ارتباط با خدا بودن و سفره های پرمزه ی افطاری انداختن و مهمانی دادن بر سر این سفره ها و میهمان شدن بر سر این سفره های بسی شیرین، بعد از آنکه قدر نعمت را با ترک آن دانستیم چگونه و کجا میتوانست اینچنین زیبا جلوه کند؟ یک ماه مسلمانان متحد میشوند و میتوانند به امور بالا همت کنند و در مساجد جمع شوند و در ماه مهمانی خدا بعد از نماز همه باهم دعا کنند دعای مخصوص ماه رمضان را که خدایا همه فقرا را غنی کن خدایا همه ی گرسنه ها سیر کن خدایا همه ی برهنه ها را بپوشان خدایا وام همه ی بدکارها را بپرداز خدایا برای همه ی گرفتارها گشایش قرار بده خدایا همه ی آوارگان را برگردان خدایا همه ی اسرا را آزاد کن......... واسلام آنچنان که گفته است از ثواب این دعا بگوید تا رسم بین مردم شود و ما در این مهمانی خدا خارج شدن از من و منیت را تمرین می کنیم ، همگام با آنکه هوای نفس را ترک میکنیم و تمرین میکنیم ترک عادتها را.
کدام اینگرسول و کدام نیروی زمینی میتوانست حدود 1400 سال پیش از عربستان این چنین نظمی ایجاد کند که تا کنون در سراسر دنیا پایدار باشد؟ آیا امثال کنت میتوانند آنگاه که بشر نگاهشان به سمت آنان است با همه غرور زمینیشان بشر را متحد بر گرسنگی یک روز کنند؟هنوز هم اشخاصی هستند که در اشتباهاتشان حرمت ماه رمضان را نگه میدارند و این گروه از انسانها به این شکل یادشان نمیرود کدام اصل است و کوتاهی ما کدام است. وهمیشه امیدی هست که این اصل را برای همیشه در زندگیشان بیاورند
از دوستی خاطره ای به یاد دارم گرچه دقیق یادم نیست ولی اصل موضوع را کاملا به خاطر دارم.شرکتی در ایران از کارشناسان غربی کمک میگیرد.این کارشناسان در چندین کشور مسلمان برای کار صنعتی رفته بوده اند.در ماه رمضان در طول روز از خوردن مردم ایران تعجب میکنند از صاحب منصبی در شرکت میپرسند مگر شما مسلمان نیستید؟ما در کشور های اسلامی دیگر چیز دیگر دیده ایم شما روزه نمیگیرید؟ شخص ایرانی با لبخندی بر لب میگوید نه آقا این چیزها دیگر قدیمی شده! این حرفها مال قدیم بود! وازین جور حرفها که ما پیشرفت کرده ایم و روشن فکر شده ایم! آن کارشناس غربی لبخند تلخی میزند سرش را به حالت تاسف تکانی میدهد و میگوید میدونی فرق شما جهان سومی ها با ما در چیست؟و کارشناس غربی ادامه میدهد آنچه شما در اخلاق دارید خیلی بیشتر از ماست ولی ما به آنچه داریم عمل میکنیم و شما عمل نمیکنید(شایدهم گفته بود خودشان زیاد عمل میکنند و ما جهان سومی ها خیلی کم عمل میکنیم. دقیقا یادم نیست)
ماه محرم
حتما شنیده ای که لوتی های قدیم اگر ماه رمضان به کار خود مشغول بودند ماه محرم دور خلاف را خط میکشیدند.انسانهایی که ته دلشان زندگی درستی میخواهند ولی عادت به رفتارهای غلطی دارند اگر دوره هایی در زندگی خود به اصل خود بازگردند همیشه امیدی هست که که در تمام زندگی خود این اصل را برپا دارند.باز هم از جماعتی که نام دین و رسومش را خراب کرده اند میگذریم و به اصلش میپردازیم. محرم با آن دهه اش هزاران رمز و راز دارد که متاسفانه نمیتوانم دل مویه هایم را درباره اش بگویم.رسم مجالس امام حسین ع و شخصیت ایشان پیوسته محرک بزرگی برای آن دسته از افرادی بوده که میلشان به خوبی ها بوده ولی اسیر عادتها بوده اند یک مثالی میزنم که شاید خیلی ها دیده باشند. برنامه ی ماه عسل پارسال گنده لات قدیم تهران را آورده بود که زندگیش عوض شده بود و حداقل در ظاهر ما مردی را میدیدیم که تا حدودی کم یا زیاد ما را به یاد لوتی های قدیم می انداخت وقتی مجری از همسرش پرسید که شوهرت چه زمانی شد همون شوهر دوست داشتنی ات؟ جواب دادند وقتی به زیارت امام حسین ع رفتیم و همانجا تصمیم میگیرد زندگی اش را عوض کند و انسانی بشود که در دلش است و اینطور که گفتند شده است.انسانی که زندانها،بی آبرویی ها،ناله ی خانواده و زن و بچه و زخم شمشیرو چاقو و امثال اینها عوض نکرد یک زیارت تغییر میدهد.اگر ما این خاطره ها را باور نکنیم با اندکی گشتن خاطره هایی میابیم که نمیتوانیم باور نکنیم.من سراغ دارم مردی که با زن دوستش رابطه داشت و میگفتند راه برگشتی برای او نیست و یکبار زیارت همه چی را عوض کرد.واقعیت یا ذهنیت،معجزه یا تلقین،راست یا دروغ هرچه هست این واقعیت است که یاد و خاطره ی امام حسین ع برای هزاران نفر معجزه کرده است. هرچه باشد کدام انسان معمولی میتواند چنین کاری را دوباره تکرار کند؟حال اگر ما همه چیز را به شوخی گرفته ایم و مثلا ازدواجمان به جای پیوند انسانیت و عشق، گاهی پیوند نفرت شده آیا ازدواج محکوم است یا ما؟!
حج و مکانهای مذهبی
از آنچه محققین از متافیزیک درباره کعبه میگویند بگذرم واز اسراری که محققین از چرخش مردم به دور کعبه میگویند بگذرم.آیا میدانی یکی از اعمال واجب احرام در اعمال حج این است که در دوره ای حق نداری حتی حیوانی مثل پشه را بیازاری؟ حتی اگر پشه ای مزاحم شد حق کشتنش را نداری.میتوانی بدون آزار به آرامی او را دور کنی ولی اجازه آزار و کشتنش را نداری.و این کسانی که آنجا برای یکبار تا این حد انسانیت را تمرین میکنند گاهی همان کسانی هستند که بیخود و بی جهت حیوانات را آزار میدهند و این فرصتی است برای آنان که یکبار تا این حد مزه ی انسانیت را بچشند و یکبار فکر کنند که این حیوان زنده است و میشود حتی حیوانی را آزار نداد و اینکه خدا از ما چه میخواهد.از ریاکاران بگذریم که شاید همین تعداد زیاد حج رفتنشان خودش دلیلی بر کم عقل بودن آنها است. طولانی میشود واین مطلب را پایانی نیست
مشکل ما در مذهبان این است که مثل بقیه ی کارهایمان اتفاقی است و به اجبار است و کور کورانه است و آغشته به اشتباهات ماست وگرنه اسلام این نیست که ما عمل میکنیم
در آخر این را بگویم من از نوجوانی از این جامعه و عادتهایش کندم و هیچگاه دوباره به جریان این اجتماع باز نگشتم. موضوع دین همیشه برایم مهم بوده و حتما در ترک عادتهایم نگاهی دوباره به دین اسلام داشته ام. پیش آمده درباره ی حکمی از اسلام سالها بدون حتی سرنخی درمانده ام ولی بعدسالها از یافتن همین سرنخ بسی متعجب شده ام. کم نبوده مواضعی که تلخی اش مانع تامل در آن میشد ولی حال شیرینی اش مانع از گذر کردن از آن میشود.خودتان میدانید اگر بخواهم جوابی در رابطه با سوال دوستان بدهم که قابل فهم برای همگان باشد باید کتابی عظیم بنویسم بر فرض که بتوانم در حد خودم جواب بدهم با اینهمه مشغله از عهده ی من خارج است. وفقط دوستانه و برادرانه به خودم و شما توصیه میکنم که حداقل ما این اصل بدیهی را نمیتوانیم رد کنیم که برای زندگی بهتر باید خودمان را بشناسیم و برای این شناخت باید به آنچه میدانیم عمل کنیم و دانسته به سمت بدی ها نرویم. در اسلام شناخت خدا بوسیله شناخت خود حاصل میشود و کسی که به دانسته هایش عمل میکند خدا آنچه را نمیداند برای او آشکار میکند امیدوارم آن لحظه ها که دانسته روح پاکمان را لگد مال میکنیم به یاد این باشیم که چشم ما ازین بی توجهی ها کم سوتر و نهایتا کور میشود و آنوقت است که نباید انتظار فهم و درک راه درست را داشته باشیم
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 24568
#26
Posted: 1 Aug 2014 22:30
ما دین دار هستیم ، شما بی دین هستید
ما به بهشت می رویم ، شما در جهنم می سوزید
ما حق هستیم ، شما باطل
ما خوب هستیم ، شما بد
ما حق داریم ، شما حق ندارید
راه ما درست است ، راه شما غلط
ما پاک هستیم ، شما نجس
خدا ما را دوست دارد ، خدا شما را دوست ندارد
✢ ✢ ✢ ✢ ✢ ✢ ✢ ✢ ✢ ✢ ✢ ✢
کسی نمی تواند انکار کند که ادیان میان بشریت فاصله انداخته اند
انسانها را به جان یکدیگر انداخته اند
خط کشی و مرز بندی کرده اند
دایره خودی و نا خودی ترسیم کرده اند
آنچه که ادیان به آن بی توجه بوده اند توجه به انسانیت ، برابری انسانها و دعوت به همزیستی مسالمت آمیز است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 1495
#29
Posted: 16 Sep 2014 22:05
rostam91: میشه لطف کنی و شمائی که به من و آمتیس ایراد میگیری
جالبه این که انسانیت رو اخلاق تعریف دینه و انسان به خودی خود چیزی به نام اخلاق را نمیدونسته
اگر یک نفر توانست تعالیمی که میشه انسان دوستی بهشون گفت رو در جایی قدیمیتر از متون دینی پیدا کنه اون وقت بیاد ادعا کنه
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت