ارسالها: 2554
#343
Posted: 4 Jul 2013 23:50
نقل یک سویه تاریخ از زبان هر فرقه ای که باشد بدون ارزش است و ارزشمند وقتی است که اجماعی حاصل گردد
اهل سنت چون هرگز نتوانستند صفات و مهجزاتی هم پایه با صفات امامان شیعه و عترت پیامبر جعل نمایند لذا دست به هم سطح سازی شان و جایگاه امام با خلفا زدند اما زهی خیال باطل
۲ اتفاق بسیار مهم که نشان دهنده جایگاه ممتاز اهل بیت پیامبر نسبت به صحابه و زنان ایشان است شامل
۱- حدیث شریف کسا
پیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین را در زیر عبای یمنی خویش جمع گرداند و حتی وقتی یکی از زنانش اجازه حضور خواست به وی اجازه نداد و در پایان دعا برای این ۴ نفر کرد و فرمود خدایا شاهد باش اینان اهل بیت من هستند گوشتشان از گوشت من و خونشان از خون من است و تکلیف اهل بیت خود را برای همیشه روشن کردند
۲- مباهله
مقرر شد بین یهود و پیامبر مباهله شود و یهود گفت ای محمد خود و زنان و فرزندان و مردانتان را بیاورید و ما نیز خواهیم اورد و به سوی هم نفرین خواهیم کرد تا هر کس به باطل است به عذاب دچار شود و در روز موعود همینکه یهودیان چهره علی و زهرا و حسن و حسن را دیدند از نور ساطع شده وحشت کردند و باخت خود را اعلام کردند
میبینید اینجا هم پیامبر بجای عایشه و ابوبکر و عمر چه کسانی را همراه برد
دروغ پردازان اینقدر این افراد را به گیامبر نزدیک نشان میدهند که انگار همواره در خدمت و یار پیامبر بودند در حالیکه پیامبر همواره از عایشه گله میکرد و نیز در سب و نفرین و اعلام کفر عمر و ابوبکر ایه نازل شده است
و همگی بر اینها متفق هستند اما بعدها بهانه های بنی اسراییلی میاورند
راوی اعزم سنی ها ابوهریره است کسی که ۱۲۰۰۰ حدیث از پیامبر در طول ۳ سال حضور در جوار ایشان نقل کرد یعنی شبانه روزی هر ساعت دوتا حدیث نقل کرده ....واقعا همچین راتوی و محدثی مقبول است
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#346
Posted: 18 Jul 2013 16:34
rostam91: اگر چنين نيست چرا رسولالله صلی الله علیه وسلم عمر را که در حضورش اجتهاد كرد، گنه كار ندانست و مذمّت نكرد و حتي طبق خواستهي عمر چيزي ننوشت. اين گونه باطل بودن طعنهي طعنه زنندگان به اصحاب، در اين حادثه آشكار ميگردد و پرده از بيارزش بودن ادعايشان برداشته ميشود
این دروغها یی تکراری است
پیامبر در اون لحظات که مرتب از هوش میرفت و باز به هوش میامد ودر ان هنگام که به هوش امد و جدل اطرافیان رو دید مصمم به کتابت شد که عمر نگذاشت و باز از هوش رفت
این اما و اگر ها به خاطر نداشتن استدلال و بیان در بین اهل سنت است و زیاد شنیدیم مثلا میگویید که اگر علی فاتح خیبر است چرا در مقابل حمله به زهرا سکوت کرد و .......
شما معتقد به پیامبر نیستید چون در اون صورت عمر و ابوبکر میرن زیر سوال
پیامبر را در حد یک انسان عادی چه در رفتار روزمره و چه در امور کلی مسلمین پایین میارید تا به این وسیله عمر و ابوبکر و جسارت های اونها رو به پیامبر توجیه کنید
عمر و ابوبکر با برنامه چینی و سو استفاده از زمان برنامه ای بلند مدت برای رسیدن به حکومت کشیدند و در این راه از هیچ گناهی رو گردان نبودند از نسبت هذیان به پیامبر تا حمله به زهرا و غصب فدک
شرح حديث قرطاس +سند
يكي از دردناكترين وقايع عمر پيامبر(ص) وصيتي بود كه هرگز نوشته نشد.
مواردي كه صحابه متعبد به نص شدهاند بيش از آن است كه احصا شود، از ميان همه موارد، توجه به مصيبت روز پنجشنبه كه از مشهورترين قضايا و بزرگترين مصيبتها است كفايت ميكند. انشاء الله موارد ديگر را در آينده ذكر خواهيم كرد.
اصحاب و نويسندگان صحاح، سنن، تاريخ و اخبار همگي آن را آوردهاند. از جمله برجستهترين عالم اهل سنت، بخاري از ابن عباس نقل ميكند:
به هنگام احتضار پيامبر(ص) عدهاي از جمله عمر بن خطاب در خانه آن حضرت بودند، حضرت فرمودند: «بياوريد تا برايتان نوشتهاي بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد.» عمر گفت: «درد بر او غلبه كرده، قرآن نزد شماست، كتاب خدا ما را كفايت ميكند.» بين افراد اختلاف افتاد، به نزاع و مخاصمت كشيد. بعضي گفتند كاغذ را حاضر كنيد تا پيامبر نوشتهاي برايتان بنويسد كه پس از آن گمراه نشويد و بعضي گفته عمر را تكرار كردند. پس آنگاه سر و صدا و اختلاف نزد پيامبر بالا گرفت تا حضرت به آنان فرمودند: «برخيزيد»
ابن عباس همواره اين سخن را ميگفت كه تمام مصيبتها وقتي بود كه با اختلاف و سر و صدايشان بين پيامبر و آنچه حضرت ميخواستند بنويسند حائل شدند.
اين حديث از احاديثي است كه در صحت و صدور آن هيچ جاي سخن و ترديد نيست حتي بخاري و مسلم نيز در چندين جاي كتب خود آن را آوردهاند.
صحيح بخاري احاديث 114 ، 3053 ، 3168 ، 4431 ، 4432 ، 5669 ، 7366 ، صحيح مسلم ح 4124 و ...
بهانه اهل سنت این است که چرا پیامبر بعد از خروج این افراد بی ادب وصیت ننوشت
اول اینکه پیامبر دایم از هوش میرفت و تب در او تاثیر داشت و دیگری اینکه وقتی افراد در حضور ایشان حضرتش را به هذیان متهم میکنند نوشته را هم پاره کرده و قبول نخواهند کرد و البته نوشته باعث جنگ بین گروههای قبول کننده و متمرد خواهد شد و اساس اسلام را با جنگ داخلی از بین خواهد برد
رمز سکوت علی و ان جریانها هم همین بود علی ع اگر میخواست پافشاری و جنگ کند اصل اسلام از بین میرفت لذا ترجیح داد طبق وصیت پیامبر سکوت کند تا بتواند دین راستین و اعتقاد مسلم و صحیح را از طریق شیعیان و خود بسط دهد تا امروز شاهد وجود اسلام راستین در مقابل جمع کثیر مسلمانان تحریف شده باشیم
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 1509
#347
Posted: 21 Jul 2013 17:30
حدیث قرطاس رو اگه خوب بهش دقت کنیم مسلمه که ضعیفه اگر چه نگیم دروغه ، چون پیامبر بعد اون ماجرا حالش کمی بهبود یافت و به مسجد هم رفت و برای مردم سخنرانی کرد و از گفت اگه کسی بر من حقی داره بیاد و حقش رو بگیره ، ایشون اونجا میتونست در جمع مردم که همه منجمله علی و ابوبکر و عمر و دیگر نزدیان بودند اون چیزهائی که قرار بود بنویسه رو بگه و به نظر من همون چیزها رو هم گفته
اینکه شیعه میگه ایشون میخواست وصیت کنه به ولایت علی هم چیزی بیخوده چون پیامبر در غدیر اینو در جمع ۱۲۰۰۰۰ نفر اعلام کرده بود و دیگه ضرورتی نداشت که در جمع چندین نفر از صحابه بنویسه!
اشکال میدونیم کجاست ، اشکال لینه که ما پیامبر رو دست نیافتنی میبینیم ولی اهل سنت دست یافتنی به نظر ما به پیامبر نباید اعتراض کرد هر حرفی زد صد در صد درسته ولی واقعیت این بوده که یاران پیامبر ایشون رو مثل خودشون میدیدن با هاش مشورت میکردن و پیامبر هم با اونها مشورت اگه خداوند در قرآن زنان پیامبر رو مورد بازخواست قرار میده و اونها رو نهیب میزنه به پیامبرش هم تذکر میده که این کار غلطه نمونه بارزش دو جا هست هم در سوره تحریم و هم عبس ولی ما اینو درک نمیکنیم
خداوند پیامبرش رو از جنس انسان قرار داد تا برای مردم دست یافتنی باشه و بشه راحتر باورش کرد وگرنه میتونست جبرئیل رو در هیبت یه انسان بعنوان پیامبر بفرسته گناه هم نمیکنه نزدیکترین و مورد اعتماد ترین فرشته خداوند هم هست
ویرایش شده توسط: rostam91
ارسالها: 2554
#348
Posted: 21 Jul 2013 21:26
اگر حدیث قرطاس دروغه لین همه اهل سنت تلاش نمیکردن که واقعه رو شکل دیگه تعریف کنن
اتفاقات زمان بیماری پیامبر بصورتهای مختلف عنوان شده شاید این اتفاق روزهای اخر عمر ایشون بوده
پیامبر به عنوان رسول خدا غیر از داشتن وحی تفاوتهای دیگری هم داشته است ....این تفاوتها رو خدا در قران به انحا مختلف عنوان کرده و پیامبر رو بالاتر از بقیه قرار داده و همه رو به اطاعت از ایشون فرا خونده و حتی پیامبر رو بر جان و مال اونها مسلط قرار داده
پس تفاوتهایی هست و این تفاوتها میتونه فراتر هم باشه
علی ع مولی کل مومن و مومنه است و نه تنها در غدیر بلکه در اول اسلام هم برادر و ولی و وصی و جانشین حضرت معرفی شده
جالبه که همه اینها نادیده قرار میگیره و بجای اون یار غار پیامبر فضیلتش بیشتر مبشه
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#349
Posted: 22 Jul 2013 11:47
خداوندا من در حد توانایی و دانش خود به دفاع از شریعت و مذهب بر حق تشیع میپردازم نقصان من از من و استدلالم از توست مرا یاری کن و گره های زبانم را باز گشا
[سه شنبه 25 مرداد 1390] [نمايش: 1230] [پيوند مطلب] [نسخه چاپي] [ارسال براي دوستان]
دلايل قرآني لعن
شبهه:شيعيان براي لعن هيچ دليل قرآني ندارند و فقط با چند روايت ضعيف لعن ميکنند.
پاسخ:با بررسی آیات الهی روشنی می شود که لعن شد گان در قرآن عبارتند از:
1_ کفار:
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النّاسِ أَجْمَعینَ* (1)
«کسانى که کافر شدند، و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود.» ...
2_ کتمان کنندگان آیات الهی:
إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ* (2)
«کسانى که دلایل روشن، و هدایتى را که نازل کرده ایم، پس از آن که آن را در کتاب (آسمانى آنها) براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى کند; و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن مى کنند»
3_دروغ گویان :
فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَناوَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ *(3)
«هر گاه بعد از علم و دانشى که به تو رسیده، (باز) کسانى درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را; ما از نفوس خود (و کسى که همچون جان ماست) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود; آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
4_ اصحاب سبت:
یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً *(4)
«اى کسانى که کتاب آسمانى به شما داده شده! به آنچه (بر پیامبر خود) نازل کردیم ـ و هماهنگ با نشانه هایى است که با شماست ـ ایمان بیاورید، پیش از آن که صورت (انسانى) گروهى را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، یا آنها را از رحمت خود دور سازیم، همان گونه که «اصحاب سبت» [= گروهى از تبهکاران بنى اسرائیل ]را از رحمت خود دور ساختیم; و فرمان خدا، در هر حال انجام شدنى است.»
5_ مؤمنین به جبت و طاغوت:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذینَ آمَنُواسَبیلاً * أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصیراً *(5)
آیا ندیدى کسانى را که بهره اى از کتاب آسمانى به آنان داده شده، (با این حال،) به «جبت» و «طاغوت» [= بت و بت پرستان ]ایمان مى آورند، و درباره کافران مى گویند: «آنها، از کسانى که ایمان آورده اند، به راه هدایت نزدیک ترند»؟! (51) «آنها کسانى هستند که خداوند، ایشان را از رحمت خود، دور ساخته است; و هر کس را خدا از رحمتش دور سازد، هرگز یاورى براى او نخواهى یافت.»
6_ قاتل مؤمن:
وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً *(6)
«و هر کس، فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است; در حالى که جاودانه در آن خواهد بود; و خداوند بر او غضب مى کند; و او را از رحمتش دور مى سازد; و مجازات بزرگى براى او آماده ساخته است.»
7_ ابلیس:
وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلى یَوْمِ الدِّینِ * (7)
«و به یقین لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود.»
8_ پیمان شکنان بنی اسرائیل:
فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً * (8)
«ولى بخاطر پیمان شکنى آنها، از رحمت خویش دورشان ساختیم; و دلهاى آنان را سخت و پر قساوت نمودیم»
9_ بندۀ طاغوت:
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرّ مِنْ ذالِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبیلِ * (9)
بگو: «آیا شما را از جایگاه و کیفرى که نزد خدا بدتر از این است، با خبر کنم؟ کسانى که خداوند آنها را از رحمت خود دور ساخته، و مورد خشم قرار داده، و بعضى از آنها را به صورت میمون ها و خوک ها قرار داده; و دربندگى طاغوت در آمده اند; موقعیّت و جایگاه آنها، بدتر است; و از راه راست، گمراهترند».
10_ یهود:
وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ (10)
و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر آنچه گفتند، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است»
11_ لعن دوزخیان بر یکدیگر :
قالَ ادْخُلُوا فی أُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الإِنْسِ فِی النّارِ کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّى إِذَا ادّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لاِ ُولهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ قالَ لِکُلّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لاتَعْلَمُونَ* (11)
(خداوند به آنها) مى گوید: «در صف اقوام گمراهى از جنّ و انس که پیش از شما بودند در آتش وارد شوید!» هر زمان که گروهى وارد مى شوند، گروه همسان خود را لعن مى کنند; تا همگى با ذلّت در آن قرار گیرند، در این هنگام، گروه پیروان درباره پیشوایان خود مى گویند: «پروردگارا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند; پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن. (کیفرى براى گمراهیشان، و کیفرى به خاطر گمراه ساختن ما.)» مى فرماید: «براى هر کدام (از شما) دو عذاب است; ولى نمى دانید.»
12_ ظالمین:
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمینَ * (12)
چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته؟! آنان، (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه مى شوند، در حالى که شاهدان [= پیامبران و فرشتگان ]مى گویند: «اینها همان کسانى هستند که به پروردگارشان دروغ بستند. اینک لعنت خدا بر ستمکاران باد!»
13_ منافقین:
وَعَدَ اللّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ * (13)
«خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده آتش دوزخ داده; جاودانه در آن خواهند ماند ـ همان براى آنها کافى است. ـ و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته; و عذابى پایدار براى آنهاست.»
14_ قوم عاد:
وَ أُتْبِعُوا فی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا إِنَّ عاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِعاد قَوْمِ هُود * (14)
«آنان، در این دنیا و روز قیامت، لعنت (و نام ننگینى) به دنبال دارند! بدانید قوم «عاد» نسبت به پروردگارشان کفر ورزیدند. دور باد «عاد» قوم هود (از رحمت خدا، و خیر و سعادت)!»
15_ فرعونیان:
إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشید * یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ * وَ أُتْبِعُوا فی هذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ * (15)
به سوى فرعون و اطرافیانش; امّا آنها از فرمان فرعون پیروى کردند; در حالى که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود.* روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود; و (به جاى چشمه هاى زلال بهشت) آنها را وارد آتش مى کند; و چه بد آبشخورى است (آتش)، که بر آن وارد مى شوند! * آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتى به دنبال دارند; و چه بد عطایى است (لعن و دورى از رحمت خدا)، که نصیب آنان مى شود!
16_ نقص کنند گان پیمان الهی:
وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الاَْرْضِ أُوْلَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار *(16)
آنها که عهد الهى را پس از محکم کردن مى شکنند، و پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده قطع مى کنند، و در روى زمین فساد مى نمایند، براى آنهاست لعنت (و دورى از رحمت الهى); و مجازات سراى آخرت!
17_ تهمت زنندگان به زنان پاک دامن:
إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ * (17)
«کسانى که زنان پاکدامن و بى خبر (از هر گونه آلودگى) و مؤمن را متهم مى سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهى دور شدند و عذاب سختى براى آنهاست.»
18_ آزار دهندگان خدا و رسول:
إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً * (18)
«آنها که خدا و پیامبرش را آزار مى دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خوارکننده اى آماده کرده است.»
19_ گمراه کنندگان:
وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ * رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً * (19)«و مى گویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند.»* «پروردگارا! آنان رااز عذاب، دو چندان ده و آنها را به طور کامل از رحمتت دور ساز!»*
20_کسانی که سوء ظن به خدا دارند:
وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظّانِّینَ بِاللّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً *(20)
«و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى برند مجازات کند; (آرى) حوادث ناگوارى (که براى مؤمنان انتظار مى کشند) تنها بر خودشان فرو مى آید. خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را براى آنان آماده کرده; و چه بد سرانجامى است!»
21_ شجرۀ ملعونه :
وَ إِذْ قُلْنا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْناکَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما یَزِیدُ هُمْ إِلاّ طُغْیاناً کَبِیراً * (21)
(به یاد آور) زمانى را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه (و آگاهى کامل) به مردم دارد; و رؤیایى را که به تو نشان دادیم و درخت نفرین شده را که در قرآن ذکر کرده ایم، فقط براى آزمایش مردم بود. و ما آنها را بیم مى دهیم; امّا جز طغیان شدید، چیزى بر آنها نمى افزاید!»
پي نوشت:
1. بقره، 161 .
2. بقره، 159 .
3. آل عمران، 61.
4. نساء، 47.
5. نساء، 52-51.
6. نساء، 93.
7. ص، 78 .
8. مائده 13-12.
9. مائده، 60.
10. مائده، 64.
11. اعراف، 38.
12. هود، 18.
13. توبه، 68.
14. هود، 60.
15. هود،99-97.
16. رعد، 25.
17. نور، 23.
18 . احزاب،57.
19. احزاب،68 -67.
20. فتح، 6.
21. اسراء، 60.
در حال حاضر بدانید که دستور به لهن و انجام لعن توسط خدا و رسول و ملائکه و مونیت به تفکیک یا مجموعا در ۲۱ جای قران امده و در مراحل بهد با انطباق مصادیق نسبت به افرادی که شیعه لعن میکنند انها را اثبلات خواهم کرد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#350
Posted: 22 Jul 2013 11:48
پیدایش تشیّع در عصر پیامبر؟
گروهى از صحابه در زمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با شنیدن آیات و روایات در امر امامت و ولایت و خلافت امام على(علیه السلام)، بعد از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، به او اعتقاد پیدا کرده، زعامت و امامت او را پذیرفتند و از ارادتمندان آن حضرت قرار گرفتند. این گروه از همان زمان به «شیعه على(علیه السلام)» معروف شدند
در این خصوص روایات زیادى از اهل سنت آمده که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ ابوحاتم رازى مى گوید: «انّ اوّل اسم ظهر فى الاسلام على عهد رسول الله(صلى الله علیه وآله) هو الشیعة، و کان هذا لقب اربعة من الصحابة هم: أبوذر و سلمان و المقداد و عمّار»؛(1) «اوّلین لقب و کلمه اى که در عهد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ظهور کرد کلمه «شیعه» بود. این کلمه، لقب چهار نفر از صحابه بوده است که عبارتند از: ابوذر، سلمان، مقداد و عمّار.»
2 ـ ابن خلدون مى نویسد: «کان جماعة من الصحابة یتشیعون لعلىّ و یرون استحقاقه على غیره»؛(2) «جماعتى از صحابه، شیعه على بودند و او را سزاوارتر از دیگران به خلافت مى دانستند».
3 ـ استاد محمّد کردعلى مى گوید: «عرف جماعة من کبار الصحابة بموالاة علىّ(علیه السلام)فی عصر رسول الله(صلى الله علیه وآله) مثل سلمان الفارسى القائل: بایعنا رسول الله(صلى الله علیه وآله) على النصح للمسلمین والائتمام بعلى بن أبى طالب والموالاة له. ومثل أبى سعید الخدرى الّذی یقول: أمر الناس بخمس فعملوا بأربع و ترکوا واحدةً، ولمّا سئل عن الاربع قال: الصلاة والزکاة وصوم شهر رمضان و الحج. و قیل: ما الواحدة التى ترکوها؟ قال: ولایة على بن أبى طالب. قیل له: و انّها لمفروضة معهنّ؟ قال: نعم هى مفروضة معهنّ. ومثل أبى ذر الغفارى وعمّار بن یاسر وحذیفة بن الیمان وذى الشهادتین خزیمة بن ثابت وأبى أیوب الانصارى وخالد بن سعید بن العاص وقیس بن سعد بن عبادة»؛(3) «گروهى از بزرگانِ صحابه، معروف به موالیان على(علیه السلام)در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بودند؛ از آن جمله سلمان فارسى است که مى گفت: ما با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بیعت کردیم بر خیرخواهى مسلمانان و اقتدا به على بن ابى طالب(علیه السلام) و موالیان او. و ابو سعید خدرى است که گفت: مردم به پنج کار امر شدند؛ چهار تا را انجام دادند و یکى را ترک نمودند. وقتى از آن چهار مورد سؤال شد گفت: نماز، زکات، روزه ماه رمضان و حج. از او سؤال شد آنچه را که ترک نمودند چه بود؟ او در جواب گفت: ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام). از او سؤال شد آیا ولایت با چهار عمل دیگر واجب است؟ پاسخ داد: آرى. و ابوذر غفارى، عمار بن یاسر، حذیفة بن یمان، ذى الشهادتین خزیمة بن ثابت، ابوایوب انصارى، خالد بن سعید بن عاص و قیس بن سعد بن عباده.»
او در ادامه کلماتش مى نویسد: «و امّا ما ذهب الیه بعض الکُتّاب من أنّ اصل مذهب التشیع من بدعة عبدالله بن سبأ المعروف بابن السوداء، فهو و هم و قلّة معرفة بحقیقة مذهبهم. ومن علم منزلة هذا الرجل عند الشیعة و برائتهم منه ومن أحواله وأعماله، و کمال علمائهم فی الطعن فیه بلا خلاف بینهم، علم مبلغ هذا القول من الثواب. لاریب فی أنّ ظهور الشیعة کان فى الحجاز ولد المتشیع له»؛(4) « و امّا آنچه که بعضى از نویسندگان به آن رسیده اند، از این که اصل مذهب تشیّع از بدعت هاى عبدالله بن سبأ معروف به ابن السوداء است، این از وهم و کمى شناخت حقیقت مذهب شیعیان است. و هر کس شناختى از جایگاه این مرد نزد شیعه، و تبرّى آنان از او و گفتار و کردار او دارد و بفهمد که علماى شیعه همگى بدون اختلاف او را مذمّت کرده اند علم پیدا مى کند که تا چه اندازه اى این نسبت به شیعه صحیح است! شکّى نیست در این که ظهور شیعه در حجاز کشور شیعیان على بوده است».
4 ـ دکتر صبحى صالح مى نویسد: «کان بین الصحابة حتّى فى عهد النبى(صلى الله علیه وآله) شیعة لربیبه علىّ، منهم: أبوذر الغفارى، و المقداد بن الأسود، و جابر بن عبدالله، و ابى بن الکعب، و أبو الطفیل عامر بن واثلة، و العباس بن عبد المطلب، و جمیع بنیه، و عمّار بن یاسر، و أبو ایوب الانصارى»؛(5) « در میان صحابه حتى در عصر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى على(علیه السلام) پیروان و شیعیانى بوده است؛ از آن جمله مى توان ابوذر غفارى، مقداد بن اسود، جابر بن عبدالله، ابىّ بن کعب، ابوالطفیل عامر بن واثله، عباس بن عبدالمطلب و تمام فرزندان او، عمار یاسر و ابوایوب انصارى را نام برد.»
5 ـ استاد محمّد عبدالله عنّان مى گوید: «من الخطأ ان یقال: انّ الشیعة ظهرت و لاوّل مرّة عند انشقاق الخوارج، بل کان بدء الشیعة و ظهورهم فى عصر الرسول(صلى الله علیه وآله) حین أمره الله بانذار عشیرته فى الآیة 214 من الشعراء (و انذر عشیرتک الاقربین)، و لبّى النبى فجمع عشیرته فى بیته و قال لهم مشیراً الى علىّ: هذا أخى و وصیّى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»؛(6) «این اشتباه است که گفته مى شود شیعه براى اوّلین بار هنگام جدایى خوارج ظهور پیدا کرده است، بلکه ظهور شیعه در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بوده است، هنگامى که خداوند رسولش را فرمان داد تا عشیره خود را مطابق آیه 214 سوره شعرا انذار کند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) دعوت خدا را پذیرفته و عشیره خود را در خانه اش جمع کرد و در حالى که اشاره به على(علیه السلام)مى نمود، خطاب به آنان فرمود: این، یعنى على، برادر و وصى و جانشین من در میان شماست، پس به سخنان او گوش فراداده و او را اطاعت کنید».(7)
منابع
1. ابى حاتم رازى، حاضر العالم اسلامى، ج 1، ص 188.
2. تاریخ ابن خلدون، ج3، ص364.
3. خطط الشام، ج 5، ص 251.
4. خطط الشام، ج 5، ص 251.
5. النظم الاسلامیة، ص 96.
6. روح التشیع، ص 20.
7. على اصغر رضوانى، دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات، ص 74.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978