انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 39 از 54:  « پیشین  1  ...  38  39  40  ...  53  54  پسین »

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟


مرد

 
حسن بن علي رضی الله عنه در دوران خلافت عمر فاروق رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

عمر رضی الله عنه خاندان رسول اكرم صلی الله علیه وسلم را گرامي مي داشت و آنان را بر خانواده و فرزندانش ترجيح مي‌داد. درباره‌ي برخورد احترام‌آميز عمر رضی الله عنه با اهل بيت، به موارد ذيل مي‌توان اشاره كرد:

1ـ حسين بن علي رضی الله عنه مي‌گويد: روزي عمر رضی الله عنه به من گفت: «اي پسرم! هر از چند گاهي نزد ما بيا». روزي براي ديدن عمر رضی الله عنه رفتم و ديدم كه با معاويه رضی الله عنه خلوت كرده و به ابن عمر رضی الله عنه كه پشت درب بود، اجازه‌ي ورود نداده است. لذا بازگشتم تا اينكه پس از مدتي مرا ديد و گفت: «پسرم! چرا نزد ما نمي‌آيي؟»گفتم: آمدم، اما ديدم كه شما و معاويه رضی الله عنه با هم نشسته و به پسرتان هم اجازه‌ي ورود نداده‌ايد؛ لذا برگشتم. فرمود: «تو، بيش از عبدالله بن عمر رضی الله عنه سزاوار اين هستي كه بدون اجازه نزدمان بيايي». آنگاه دستش را روي سرش نهاد و گفت: «در سرِ ما، محبت الله و سپس محبت شما، ريشه دوانيده است».[1]

2ـ ابن سعد از جعفر بن محمد باقر از پدرش علي بن حسين چنين نقل كرده است: مقداري لباس از يمن، به دست عمر رضی الله عنه رسيد. عمر رضی الله عنه اين لباسها را در ميان مردم تقسيم نمود. مردم، در حالي كه لباسها را پوشيده بودند، نزد عمر رضی الله عنه مي‌آمدند و به او سلام مي‌كردند. در آن هنگام عمر رضی الله عنه ميان منبر و قبر پيامبرص نشسته بود. در اين اثنا حسن و حسين رضي الله عنهما از خانه‌ي مادرشان بيرون آمدند و در ميان مردم راه مي‌رفتند، در حالي كه از آن لباس‌ها، چيزي برتن نداشتند. عمر رضی الله عنه ناراحت شد، خم به ابرو آورد و گفت: «بخدا قسم كه از دادن اين لباسها به شما، خوشنود نيستم». گفتند: «اي اميرالمؤمنين! به مردم لباس داده و كار خوبي كرده‌اي؛ پس چرا خشنود نيستي؟» فرمود: «به خاطر اين دو نوجوان كه در ميان مردم راه مي‌روند و از اين لباسها چيزي بر تن ندارند؛ چراكه لباسها، برايشان بزرگ بوده است». آنگاه به والي يمن نامه نوشت كه: «بي‌درنگ دو دست لباس براي حسن و حسين بفرست». كارگزار يمن نيز دو دست لباس به مدينه فرستاد و عمر فاروق رضی الله عنه آن دو دست لباس را به حسن و حسين رضي الله عنهما داد.[2]



3ـ ابوجعفر مي‌گويد: پس از آنكه خداوند پيروزيهايي نصيب عمر رضی الله عنه كرد و عمر رضی الله عنه تصميم گرفت، سهم مردم را از غنايم بدهد، جمعي از اصحاب رسو‌ل‌خدا صلی الله علیه وسلم گرد آمدند. عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه به عمر رضی الله عنه پيشنهاد كرد كه تقسيم غنايم را از خودش شروع كند. عمر رضی الله عنه فرمود: «نه؛ به خدا قسم كه تقسيم اموال را از نزديكان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و از بني‌هاشم آغاز مي‌كنم». آنگاه سهم عباس رضی الله عنه و سپس سهم علي رضی الله عنه را مشخص نمود تا اينكه سهم حدود يك پنجم مردم را تعيين كرد و سپس نوبت به بني عدي بن كعب رسيد و سپس چنين دستور داد كه: ابتدا سهم آن دسته از بني‌هاشم مشخص و پرداخت گردد كه در بدر حضور داشته‌اند؛ آنگاه آن دسته از بني‌اميه كه در جنگ بدر حضور يافته‌اند و به همين شكل به ترتيب نزديكي خويشاوندي با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم . عمر رضی الله عنه بدين شكل، سهم آنان را مشخص كرد[3] و سهم حسن و حسين را با سهم پدرشان در رديف اهل بدر قرار داد و براي هر يك از آنها پنج هزار درهم به خاطر قرابت و نزديكي آنان به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم تعيين نمود.[4]

از اين داستان، حقيقت محبت عمر رضی الله عنه به اهل بيت به صورت عمومي و به حسن و حسين رضي الله عنهما بطور ويژه، نمايان مي‌گردد؛ چنانچه حسن و حسين را در تراز طبقه‌ي اول صحابه رضی الله عنهم قرار داد و برايشان سهمي همچون سهم بزرگان صحابه تعيين كرد. قطعاً منزلت حسن و حسين رضي الله عنهما به سبب نزديكي به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و محبت ويژه‌ي عمر رضی الله عنه به اينها، عامل اصلي اين عملكرد عمر فاروق رضی الله عنه بوده است.

4ـ خوبست دراين مبحث اشاره‌اي به نحوه‌ي رفتار عمر رضی الله عنه با فاطمه‌ي زهرا رضي الله عنها پس از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم داشته باشيم.

اسلم عدوي مي‌گويد: وقتي پس از وفات رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم با ابوبكر رضی الله عنه بيعت شد، علي و زبير بن عوام رضي الله عنهما نزد فاطمه رضي الله عنها رفتند و با وي مشورت و رايزني كردند. اين خبر به عمر رضی الله عنه رسيد. عمر رضی الله عنه نزد فاطمه‌ي زهرا رضي الله عنها رفت و گفت: «اي دختر رسول‌خدا! پدرت را بيش از همه دوست داريم و تو، پس از پدرت، بيش از همه براي ما محترم و محبوب هستي». عمر رضی الله عنه با فاطمه رضي الله عنها سخن گفت. پس از آنكه علي و زبير رضي الله عنهما نزد فاطمه رضي الله عنها آمدند، فاطمه به آن دو فرمود: «برويد و كار درست را انجام دهيد». علي و زبير رضي الله عنهما رفتند و پس از آن، نزد فاطمه رضي الله عنها بازگشتند كه با ابوبكر رضی الله عنه بيعت كرده بودند.[5] اين حكايت، صحيح و ثابت مي‌باشد و علاوه بر صحت سندش، با ويژگي‌ها و روح آن دوران و نسل آن روزگار، كاملاً سازگار است. برخي دروغ‌پردازان، اين داستان را پر و بال داده و دروغهايي به آن افزوده و گفته‌اند: (عمر رضی الله عنه به فاطمه رضي الله عنها گفت: اگر دوباره، اين افراد، نزدت بيايند، خانه‌ات را به روي آنان به آتش مي‌كشم؛ چراكه آنها به قصد تفرقه‌افكني در ميان مسلمانان، از بيعت خودداري كرده‌اند. عمر، اين را گفت و رفت. چيزي نگذشت كه علي و زبير و... نزد فاطمه آمدند. فاطمه به آنها گفت: مي‌دانيد كه عمر نزد من آمده و سوگند ياد كرده كه اگر، شما، دوباره نزد من بياييد، اين خانه را به روي شما به آتش مي‌كشد. به خدا قسم كه او، حتماً سوگندش را عملي مي‌كند؛ پس برويد و ديگر نزدم نياييد. آنها از نزد فاطمه رفتند و پس از آن، بازگشتند كه با ابوبكر بيعت كرده بودند.).[6]

اين قصه، داستاني دروغ و بي‌اساس است كه به ثبوت نرسيده است. اين ادعا كه عمر رضی الله عنه تصميم گرفت، خانه‌ي فاطمه رضي الله عنها را به آتش بكشد، دروغي بيش نيست كه طبرسي، آن را در كتاب دلائل الامامة با دروغهاي ديگري درآميخته و نقل كرده است.[7] راوي اين روايت بي‌اساس، جابر جعفي است. همانگونه كه در الميزان ذهبي، آمده، جابر جعفي به اتفاق امامان حديث، يك رافضي دروغگو بوده است.[8] برخي گمان مي‌كنند كه عمر رضی الله عنه به پهلوي فاطمه زده و نتيجه‌اش، سقط شدن محسن بوده است. اين داستان نيز، يكي از دروغ‌هاي روافض مي‌باشد و هيچ اصل و اساسي ندارد. گويا اينها نمي‌دانند يا نمي‌خواهند بدانند كه با چنين دروغ شاخداري، علي رضی الله عنه را متهم به بزدلي مي‌نمايند؛ حال آنكه چطور ممكن است علي رضی الله عنه به عنوان يكي از شجاع‌ترين ياران در برابر چنين ستمي از ناحيه‌ي عمر سكوت كند و هيچ واكنشي نشان ندهد؟![9] گفتني است: خيلي از شيعيان آگاه، صحت اين روايت بي‌اساس را رد كرده‌اند.[10] همچنين پيشتر يادآور شديم كه محسن در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به دنيا آمد.

5 ـ ازدواج عمر رضی الله عنه با ام‌كلثوم دختر علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه بيانگر روابط قوي و دوستانه‌ي عمر و اهل بيت رضی الله عنهم مي‌باشد.

عمر رضی الله عنه آنچنان محبتي به اهل بيت داشت كه به هيچكس، آن همه مهر و محبت نداشت. چراكه آنها، نزديكان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بودند و آن حضرت صلی الله علیه وسلم نيز در مورد گرامي داشتن اهل بيت و رعايت حقوق آنان، سفارش كرده بود. از اينرو عمر رضی الله عنه از ام‌كلثوم دختر علي و فاطمه‌ رضي الله عنها خواستگاري كرد و هنگام خواستگاري، اظهار محبت كرد و گفت: «به خدا قسم، هيچ مردي بر روي زمين نيست كه به اندازه‌ي من، با او رفتار نيكي داشته باشد». علي رضی الله عنه نيز به خواستگاري عمر رضی الله عنه از ام‌كلثوم جواب مثبت داد. عمر رضی الله عنه شادمان و خوشحال نزد مهاجران رفت و گفت: «به من تبريك بگوييد». و آنگاه سبب ازدواجش با ام‌كلثوم رضي الله عنها را چنين بيان كرد: «از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم شنيدم كه فرمود: (روز قيامت تمام روابط سببي و نسبي، از هم گسسته مي‌گردد، جز روابط سببي و نسبي من). لذا دوست داشتم با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم رابطه‌ي سببي داشته باشم».[11]

استاد ابومعاذ اسماعيلي كتابي در زمينه‌ي ازدواج عمر بن خطاب با ام‌كلثوم بنت علي بن ابي‌طالب رضی الله عنهم نگاشته و در آن، منابع و مراجع اهل تشيع و اهل سنت را در مورد اين ازدواج خجسته بررسي كرده است.[12] بنده نيز در كتاب سيرت عمر فاروق رضی الله عنه ، پيرامون اين مسأله و سيرت و مواضع ام‌كلثوم رضي الله عنها سخن گفته‌ام.[13]

6 ـ مدائن در سال 16هجري فتح شد و غنايم اين پيروزي به مدينه ارسال گرديد. عمر رضی الله عنه از غنايم مدائن، به حسن رضی الله عنه هزار درهم و به حسين رضی الله عنه نيز هزار درهم عطا كرد و به فرزندش عبدالله رضی الله عنه پانصد درهم داد. اين ماجرا نيز بيانگر ميزان محبت عمر رضی الله عنه به حسن و حسين رضي الله عنهما مي‌باشد و نشان مي‌دهد كه عمر رضی الله عنه آنها را بر فرزند خود، ترجيح مي‌داده است.

اثرپذيري حسن بن علي رضی الله عنه از دانش سياسي و راهبردي خليفه‌ي دوم:

حكومت اسلامي در دوران خليفه‌ي دوم، با توفيق خداوند متعال و بر اساس فقه و دانش راهبردي عمر بن خطاب رضی الله عنه ، توانمند و قوي، ظاهر شد. نبوغ بي‌نظير عمر فاروق رضی الله عنه در عرصه‌ي خلافت، تأثير بسزايي در پيشرفت نهادهاي حكومتي و حل و فصل مشكلات فقهي و مديريت بحران و ساير مواردي داشت كه به اثرپذيري حسن رضی الله عنه از دانش و توانمندي عمر فاروق رضی الله عنه در عرصه‌ي خلافت انجاميد. چراكه پدر حسن يعني علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه يكي از اعضاي برجسته‌‌ي مجلس شوراي خلافت عمر رضی الله عنه و بلكه مشاور اول خليفه بود. عمر رضی الله عنه از توانمندي علمي علي رضی الله عنه باخبر بود و نسبت به او، نظر نيكي داشت. چنانچه درباره‌‌ي علي رضی الله عنه فرموده است: «بهترين قاضي ما، علي است».[14] علي رضی الله عنه در مورد مسايل قضايي، مالي و اداري، در دوران اميرالمؤمنين عمر رضی الله عنه نظرياتي ارائه داد كه مورد پذيرش عمر رضی الله عنه قرار گرفت. عمر فاروق رضی الله عنه درمسايل بزرگ و كوچك با علي رضی الله عنه مشورت و رايزني مي‌نمود؛ از جمله: هنگام فتح بيت‌المقدس، هنگام فتح مدائن، هنگام تصميم‌گيري براي جنگ با ايرانيان و لشكركشي به نهاوند، زماني كه براي جنگ با روميان، قصد حركت نمود و نيز در مورد تقويم هجري و ساير مسايل.[15]

علي رضی الله عنه در تمام زندگاني عمر رضی الله عنه مشاور خيرخواه او بود و به عمر رضی الله عنه محبت مي‌ورزيد و نگران وي بود. عمر رضی الله عنه نيز علي رضی الله عنه را دوست داشت و بدين سان در ميان آنها، مهر و محبت، اطمينان و رابطه‌ي دو طرفه‌اي برقرار بود؛ با اين حال برخي كوشيده‌اند تا تاريخ را دگرگون جلوه دهند و براي اين منظور برخي از روايات بي اساس را دستاويز قرار داده‌اند تا دوران خلفاي راشدين رضی الله عنهم را بدين‌ شكل به تصوير بكشند كه هر يك از آنها، در كمين ديگري بوده و يا مسايلي كه در بين آنها جريان داشته، جهت‌دار و مغرضانه بوده است![16]

اندكي تأمل درخلافت عمر فاروق رضی الله عنه نشان مي‌دهد كه رابطه‌ و همكاري ميان عمر و علي رضي الله عنهما، شفاف و بي‌نظير بوده است. علي رضی الله عنه ، مشاور اول عمر رضی الله عنه در مسايل بود و هر پيشنهادي كه علي رضی الله عنه به عمر رضی الله عنه نمود، از سوي عمر رضی الله عنه پذيرفته و اجرا شد. علي رضی الله عنه در تمام شرايط، صادقانه، با عمر رضی الله عنه همكاري مي‌كرد و دوست و خيرخواه مخلصي براي او بود.[17] بدون ترديد رابطه‌ي علي و عمر رضي الله عنهما، پيامدهاي فرهنگي، علمي و تربيتي ارزنده‌اي بر حسن رضی الله عنه و ساير جوانان آن دوران نهاد. موارد زيادي وجود دارد كه بيانگر روابط گرم و دوستانه‌ي عمر و علي رضي الله عنهما مي‌باشد؛ از آن جمله مي‌توان به موارد ذيل اشاره كرد:

1ـ علي رضی الله عنه در حالي كه جامه‌اي عدني بر تن داشت، گفت: «اين لباس را برادر، دوست صميمي، رفيق يكدل و يار پاكباز من، اميرالمؤمنين عمر رضی الله عنه ، به من داده است».[18] ابوالسفر مي‌گويد: علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه جامه‌اي داشت كه آن را زياد مي‌پوشيد. به او گفته شد: چرا بيشتر اوقات، اين لباس را مي‌‌پوشي؟ فرمود: «اين لباس را دوست صميمي و رفيق پاكبازم، عمر بن خطاب رضی الله عنه به من داده است؛ او، بنده‌ي نيك و مخلصي بود و خداوند نيز او را پاك و مخلص گردانيد». آنگاه علي رضی الله عنه گريست.[19]

حسن رضی الله عنه با مشاهده‌ي چنين مواردي، به حقيقت محبت علي و اهل بيت رضی الله عنهم و نيز محبت عمر رضی الله عنه نسبت به آنان پي برد.

2ـ ابن عباس رضی الله عنه مي‌گويد: جنازه‌ي عمر رضی الله عنه را روي تختش گذاشته بودند. من هم در ميان مردمي بودم كه براي عمر رضی الله عنه دعا مي‌كردند. هنوز جنازه‌‌ي عمر را برنداشته بودند كه ناگهان مردي از پشت سر، آرنجش را بر شانه‌ام گذاشت و گفت: «خداوند، عمر را رحمت كند؛ آرزو مي‌كردم كه خدا، تو را در كنار دو دوستت، قرار دهد. زيرا بسيار مي‌شنيدم كه رسول‌اللهص مي‌فرمود: (با ابوبكر و عمر بودم؛ من و ابوبكر و عمر، فلان كار را انجام داديم؛ من و ابوبكر و عمر رفتيم). لذا همواره گمان و آرزوي من، بر اين بود كه خداوند، تو را در كنار آنها قرار دهد». ابن عباس رضی الله عنه مي‌گويد: چهره‌ام را برگرداندم؛ ديدم كه او، علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه است.[20] و سپس از بصره به كوفه عزيمت نمود و روز دوشنبه، دوازدهم ماه رجب سال سي و شش هجري وارد كوفه شد. از او خواستند كه به كاخ ابيض (قصر سفيد) برود و آنجا سكونت كند. علي رضی الله عنه فرمود: «نه؛ عمر رضی الله عنه سكونت در اين كاخ را نپسنديد و آن را ناخوشايند مي‌دانست؛ لذا من نيز سكونت در كاخ ابيض را نمي‌پسندم. لذا در ميدان كوفه، از مركبش پايين آمد و سپس وارد مسجد بزرگ كوفه شد و دو ركعت نماز گزارد.[21]

4ـ اهل بيت رضی الله عنهم ، محبت وافري به عمر رضی الله عنه داشتند. اين نكته، از آنجا نمايان مي‌گردد كه آنان، به خاطر محبتي كه به عمر رضی الله عنه داشتند، برخي از فرزندانشان را عمر رضی الله عنه ناميدند و بدين سان نشان دادند كه از عمر رضی الله عنه حساب مي‌برند و كردار نيك و اخلاق ارزشمندش را مي‌پسندند و خدمات ارزنده‌اش به اسلام را قبول دارند؛ همچنين اينكه اهل بيت، برخي از فرزندانشان را عمر، ناميده‌اند، بيانگر اين است كه رابطه‌ي قوي و تنگاتنگي با عمر فاروق رضی الله عنه داشته‌اند؛ به‌ويژه كه اين رابطه‌ي روحي، از طريق ازدواج و پيوند سببي، قوت بيشتري يافت. نخستين كسي كه فرزندش را عمر ناميد، اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه بود كه نام پسرش، از ام‌حبيب بنت ربيعه‌ي بكريه را عمر نهاد.[22]

در كتاب الفصول، ذيل نام فرزندان علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه ، نام عمر مشاهده مي‌شود كه از صهباء بنت ربيعه زاده شد. صهباء، يكي از زناني بود كه در جنگ عين التمر به فرماندهي خالد بن وليد، اسير شد و در سهم علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه قرار گرفت و باردار شد و پسري به دنيا آورد كه نامش را عمر نهادند. اين عمر، هشتاد و پنج سال عمر كرد و نيمي از ميراث علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه به او رسيد؛ چرا كه تمام برادرانش يعني عبدالله و جعفر و عثمان در كربلاء به همراه حسين رضی الله عنهم شهيد شدند. به عبارتي عمر بن علي در كربلا شهيد نشد و از برادرانش ارث برد.[23]

حسن رضی الله عنه نيز پيرو عملكرد پدرش و به خاطر محبتي كه به عمر فاروق رضی الله عنه داشت، يكي از پسرانش را عمر ناميد.[24] از ديگر كساني كه نام فرزندانشان را عمر ناميدند، مي‌توان اين افراد را نام برد: *علي بن حسين ملقب به زين العابدين[25] و نيز*موسي بن صادق ملقب به كاظم كه نام بزرگترين پسرش را عمر نهاد.[26] اينها، اماماني هستند كه از اهل بيت بودند و راه و روش پيامبرص را در پيش گرفتند و عقايد و باورهاي اهل سنت و جماعت را داشتند و از آنجا كه سالها پس از وفات عمر رضی الله عنه فرزندانشان را به اسم او نامگذاري كردند، مهر و محبت نهفته در سينه‌هايشان نسبت به اميرالمؤمنين عمر رضی الله عنه را نمايان كردند. گفتني است: اهل بيت، فرزندانشان را به نامهاي ابوبكر و عثمان نيز نامگذاري كرده‌اند و اين، همان شيوه‌ي اهل سنت و جماعت تا عصر حاضر مي‌باشد. در ميان خاندان بني‌هاشم، افراد زيادي مشاهده مي‌شوند كه نام بزرگان صحابه و مادران مؤمنان از قبيل: طلحه، عبدالرحمن، عايشه، ام‌سلمه و امثال آن، بر آنها نهاده شده است. از اينرو از همه‌ مي‌خواهيم كه در اين زمينه به علي و حسن و حسين و ساير اهل بيت رضی الله عنهم اقتدا كنند كه دوستدار انصار دين و ياران رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بودند و فرزندانشان را به نامهاي خلفاي راشدين و مادران مؤمنان، مي‌ناميدند.[27]

گفته‌ي عبدالله بن حسن بن حسن بن علي بن ابي‌طالب در مورد عمر رضی الله عنهم :

حفص بن قيس مي‌گويد: از عبدالله بن حسن رضی الله عنه در مورد مسح بر موزه‌ها سؤال كردم. وي، گفت: عمر بن خطاب رضی الله عنه بر موزه‌هايش مسح مي‌كرد. گفتم: سؤال من، اين است كه آيا تو بر موزه، مسح مي‌كني؟ گفت: من، به تو درباره‌ي عملكرد عمر رضی الله عنه مي‌گويم و تو، در مورد نظر خودم سؤال مي‌كني؟! عمر رضی الله عنه از من و از تمام مردم زمين بهتر بود. حفص بن قيس مي‌گويد: برخي از مردم گمان مي‌كنند كه شما اين سخن را از روي تقيه مي‌زنيد! در آن هنگام، ما در حد فاصل قبر و منبر پيامبر نشسته بوديم. عبدالله بن حسن فرمود: «بارخدايا! سخن ما در نهان و آشكار، همين است». و سپس افزود: «پس از اين، گفتار هيچ كس را كه بر ضدّ من گفته، به من نرسان». آنگاه اضافه كرد: «چه كسي گمان مي‌كند كه علي رضی الله عنه آدم مغلوب و شكست‌خورده‌اي بوده و رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به او دستوري داد؛ اما او آن را انجام نداد؟! براي طعن و خرده‌گيري بر علي رضی الله عنه همين كافي است كه چنين پندار ناروايي به او نسبت داده شود كه او دستور رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را اجرا نكرده است.[28]

-------------------------------------------------

[1]- المرتضي،ص11؛ كنزالعمال (7/105)؛ الإصابة 01/133).

[2]- المرتضي، ص11؛ الإصابة (1/106).

[3]- الخراج از ابويوسف رحمه‌الله، ص24؛ المرتضي، ص118.

[4]- تاريخ دمشق الكبير (6/14).

[5]- مصنف ابن ابي‌شيبه (14/567)، با سند صحيح.

[6]- عقائد الثلاثة و السبعين فرقة از ابومحمد يمني (10/140).

[7]- دلائل الإمامة، ص26.

[8]- الميزان (1/279)؛ تهذيب التهذيب (2/47).

[9]- حقبة من التاريخ، ص224.

[10]- مختصر التحفه الإثني عشرية، ص252.

[11]- مستدرك حاكم (3/142) با سند حسن، مجمع الزوائد هيثمي (3/173).

[12]- نگا: زواج عمر بن الخطاب من ام‌كلثوم بنت علي بن ابي‌طالب حقيقة و ليس افتراء.

[13]- اين كتاب، توسط، دوست گرامي بنده، آقاي عبدالله ريگي احمدي به فارسي ترجمه شده است.(مترجم).

[14]- الإستيعاب، ص1102.

[15]- علي بن ابي‌طالب مستشار أمين للخلفاء الراشدين، ص99.

[16]- همان.

[17]- فقه السيرة النبوية از بوطي، ص529.

[18]- المختصر من كتاب الموافقة، ص140.

[19]- المصنف از ابن ابي‌شيبه (12/29).

[20]- صحيح بخاري، شماره‌ي 3677.

[21]- تاريخ الخلافة الراشدة، محمد كنعان، ص383.

[22]- تاريخ يعقوبي (2/213)؛ الشيعة و أهل البيت، ص133.

[23]- الفصول المهمة ص143؛ الشيعة و أهل البيت، ص133.

[24]- الشيعة و أهل البيت، ص133.

[25]- الشيعة و أهل البيت، ص134.

[26]- الشيعة و أهل البيت، ص135.

[27]- إذهبوا... نوشته‌ي عبدالعزيز زبيري، ص230.

[28]- النهي عن سب الأصحاب و ما فيه من الإثم و العقاب، از محمد عبدالواحد مقدسي، ص57.
     
  
مرد

 
javad1300: ببین عزیزم اگه علی اون زمان یارویاوری داشت مطمئناحق خودشو میگرفت چون کسی نبود که از جنگ بترسه(باتوجه به سوابق جنگیشدرزمان پیامبر) ولی چون هیشکی ازش پشتیبانی نکردبجزافراد اندک بخاطرهمون صبررو ترجیح داد و۲۵سال خونه نشین شد،درضمن خداونددرقران هم به صبرکردن کم اشاره نکرده وخودشم صابرین رو دوست داره بعدش اینا همش حرفای اهل سنته
خداییش به حرفهایی که زدی فکر هم کردی ! یا همش از زوی تعصب نوشتی چون فقط پدر و مادرت شیعه هستن؟؟
۱- چه جوری میشه بزرگترین پیامبر و رسول خداوند و بهترین انسان و اشرف مخلوقات در پایان عمرش فقط علی و چند انگشت شمار رو هدایت کنه و بقیه گمراه باشن! فاتحه دینی که پیامبرش بعد ۲۳ سال و هنگام فوت تنها چند موحد و مخلص داشته باشه خوندست!
۲-قبیله بنی هاشم یکی از بزرگترین و با احترام ترین قبله اون زمان بوده ، این قبیله در اون زمان چرا از علی حمایت نکرد بخصوص زمانی که به گفته تشیع فاطمه به دست عمر کشته شد چرا به خونخواهی بر نخواست .( در شب هجرت پیامبر کفار برای قتل پیامبر و جلوگیری از واکنش قبیله قریش جوانانی از قبایل مختلف رو گرد آورد تا قریش به خونخواهی بر نخیزه
۳-آیه ۱۰۰ سوره نساء می فرماید:
وَ مَنْ يُهاجِرْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً کَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً100
و هر کس در راه خدا هجرت کند ( برای جهاد یا تحصیل علم دین یا دنیای لازم ) در روی زمین جایگاه دلخواه فراوان و با وسعت خواهد یافت ( که امور دین خود را تأمین نماید ) ، و کسی که از خانه خود به قصد هجرت به سوی خدا و فرستاده او بیرون رود سپس مرگ او را دریابد حقّا که پاداش او بر عهده خداست ، و خداوند همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
پیامبر اسلام وقتی جونش و دینش رو در خطر دید به مدینه هجرت کرد و بدینوسیله از خود و دینش دفاع نمود آیا علی نمتونست مثل پیامبر هجرت کنه؟آیا علی برای دفاع از دین خدا هجرت هم نمیتونست بکنه؟
۴- بعد ۲۵ سال خونه نشینی چهی شد؟ چه کسانی با اون بیعت کردند و ایشون به خواست چه کسانی پاسخ مثبت داد و خلیفه شد؟ آیا اون مردم همون مردمی نبودند که با سه خلفه اول بیعت کردند ؟ آیا علی خودش به این اشاره نکرده؟
۵-بعد از به خلافت رسیدن چه کاری انجام داد که عکس دستور خلفای قبلی بود؟
فدک رو به صاحبش بر گردوند؟
متعه که به قول شما عمر تحریم کرد دوباره حلال دونست طبق کدوم مدرک؟
متعه حج رو چی؟
......
     
  
مرد

 
rostam91: ۱- چه جوری میشه بزرگترین پیامبر و رسول خداوند و بهترین انسان و اشرف مخلوقات در پایان عمرش فقط علی و چند انگشت شمار رو هدایت کنه و بقیه گمراه باشن! فاتحه دینی که پیامبرش بعد ۲۳ سال و هنگام فوت تنها چند موحد و مخلص داشته باشه خوندست!
پیامبر رحمه اللعالمین است و همه رو هدایت میکنه

مهم اینه که افرادی که این تعلیمات بهشون اعلام شده ایا اون رو میپذیرن یا نه

و البته بعد از پیامبر اغلب ادمها دچار حب و بغض را ه پیامبر رو در پیش نگرفتند

چنانچه وقتی بعد از عمر خلافت به علی ع پیشنهاد شد به شرط اینکه علی ع هم سنت خلفا را در پیش بگیرد ایشان نپذیرفت چون راه خلفا با مشی پیامبر متفاوت بود و علی اصلا خلفا را در مورد اجتهاد قبول نداشت

rostam91: ۲-قبیله بنی هاشم یکی از بزرگترین و با احترام ترین قبله اون زمان بوده ، این قبیله در اون زمان چرا از علی حمایت نکرد بخصوص زمانی که به گفته تشیع فاطمه به دست عمر کشته شد چرا به خونخواهی بر نخواست .( در شب هجرت پیامبر کفار برای قتل پیامبر و جلوگیری از واکنش قبیله قریش جوانانی از قبایل مختلف رو گرد آورد تا قریش به خونخواهی بر نخیزه
بارها در تاریخ اتفاقاتی افتاده که بر خلاف مشی جامعه و حقیقت بوده که در اثر هیجان های ناشی از هواهای نفسانی و دنیوی بوده

البته کم نیستند این مثالها از گرویدن تمام بنی اسرائیل به گوساله پرستی تا شهادت یحیی و .....شهادت حسین ع

در زمان علی ع هم این اتفاق افتاد

همونطور که کسی در زمان یحیی ابن زکریا و با توجه به ارادت پادشاه به وی حتی فکرش رو هم نمیکرد او کشته بشه اما بر اثر هیجان ناشی از یک زنه فاسق شاه یحیی را کشت

در زمان سقیفه هم در جریان حب به دنیا و خلافت مسلمانان همچنان زنی زانیه باعث شد تا اون افراد جنایاتی کنند که خودشان از اون جنبایات شرمنده اند و سالهاست به هر دریب میزنند که بگویند بزرگان ما اون جنایات رو نکردند

rostam91: پیامبر اسلام وقتی جونش و دینش رو در خطر دید به مدینه هجرت کرد و بدینوسیله از خود و دینش دفاع نمود آیا علی نمتونست مثل پیامبر هجرت کنه؟آیا علی برای دفاع از دین خدا هجرت هم نمیتونست بکنه؟
همونطور که شما الان حق داری مصلحت کار خودت رو بسنجی علی ع هم حق داشت

شاید شما امروز کاری بکنی که در نگاه دیگران درست نباشه ولی شما دلایلی برای اون داشته باشی

لذا علی ع هم دلایل فراوان داشته که بارها هم گفته شده و چون خودش الان نیست جواب بده این سوالات شما خیلی بی معنی است

پیامبر بین کفر و اسلام قرار داشت

اما علی ع بین اسلام پیامبر و اسلام عمر قرار گرفت و البته هجرت باعث میشد اسلام عمر پیروز مطلق باشه

rostam91: ۵-بعد از به خلافت رسیدن چه کاری انجام داد که عکس دستور خلفای قبلی بود؟
علی ع به مسجد وارد شد و دید مردم در حال خواندن نماز تراویح هستند لذا فریادبر اورد که چرا به کار حرام مشغولید و این بدعت عمر است که ناگهان فریادها بر امد که وا عمراه و وا سنتاه علی میخواهد سنت خلفا را از بین ببرد و خواستند سر به شورش بردارند

لذا علی ع از مسجد خارج و انان را به خود واگذارد

بین مکردم جاهل اون زمان اینگونه برخورد هایی هم بود

فکر نکنید علی ع چند سال ازادانه خلافت کرده

اولا که هر سال جنگ شدیدی برای او پیش اوردند از عایشه و معاویه تا خوارج و بعد هم نه را یاری میکردند نه بر میتوانست بر علیه خلفای گذشته چیزی بگوید چون بیم خونریزی بین مردم میرفت این مردم همانهایی بودند که ابوبکر و عمر را تقدیس میکردند

هنوز در نشئه اموال و کنیزهای ایرانی و سایر بلاد بودند که عمر برای انها می اورد و میدیدند در زمان علی ع از این خبرها نیست
rostam91: متعه که به قول شما عمر تحریم کرد دوباره حلال دونست طبق کدوم مدرک؟
اگر حلال نمیدونست الان بین شیعه هم رواج نداشت

rostam91: ۴- بعد ۲۵ سال خونه نشینی چهی شد؟ چه کسانی با اون بیعت کردند و ایشون به خواست چه کسانی پاسخ مثبت داد و خلیفه شد؟ آیا اون
مردم همون مردمی نبودند که با سه خلفه اول بیعت کردند ؟ آیا علی خودش به این اشاره نکرده؟
علی ع مگر بعد از بیعت نگفت

حکومت بر شما نزد من از پارچه ای که با ان اب بینی بز را تمیز میکنند بی ارزش تر است ؟؟

بدتر از این به این مردم چی بگه

علی چون امام بود و چون حجت بر او کامل شد باید خلافت را میپذیرفت گرچه خلافت را بر این مردم دوست نمیداشت

فراموش نکنیم که امامت در بطن امام نهفته است اما خلافت بمنوط به اقبال مردم است لذا علی در زمان ابوبکر و عمر و عثمان که اقبال مردم با وی نبود سکوت کرد و تن به وصیت عمر برای جانشینی نداد

اما انجا که مردم به وی اقبال نمودند باید قبول میکرد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
زهد عثمان رضی الله عنه

اگر عثمان بن عفان رضی الله عنه به داشتن ثروت و مال فراوان شهرت داشت اما او با وجود آن همه ثروت، فردی بود زاهدمنش که به متاع دنیا وقعی نمی‌‌گذاشت. به عنوان نمونه، حمیدبن نعیم روایت می‌کند که روزی عمر رضی الله عنه و عثمان رضی الله عنه به ضیافتی دعوت شدند، چون از آن‌جا بیرون آمدند، عثمان گفت: در آن‌جا غذاهایی را دیدیم که آرزو می‌کردم بدانجا نمی­رفتیم، عمر گفت: چرا؟ او گفت: زیرا می‌ترسم این ضیافت و غذاهای آن به خاطر فخر و مباهات بوده باشد.[1]

این در واقع شناخت عثمان رضی الله عنه از چارچوب سخاوت و بخشش در اسلام است، زیرا در اسلام بخشش و سخاوت نباید در جهت فخر و مباهات باشد، بلکه باید در عین تواضع و اجتناب از اسراف و یا هر نوع تکبری صورت گیرد، تنها برای سپاس خداوند بزرگ و به شکرانه نعمتهای او آن‌جام گیرد.[2]

همچنین امام احمد از میمون بن مهران روایت می‌کند که همدانی گوید: روزی امیرمومنان عثمان را دیدم سوار بر استری که خدمتکار او، نائل، بدنبال او حرکت می‌کند[3]. همچنین باز امام احمد از همدانی نقل می‌کند که او روزی امیر مومنان، عثمان را تنها در مسجد یافت که ملحفه‌ای بر روی خود انداخته و به خواب رفته بود.[4]

نیز شرحبیل بن مسلم روایت می‌کند که عثمان رضی الله عنه عادت داشت به مردم غذاهای خوب بدهد اما خود، در خانه، سرکه و روغن تناول می‌کرد.[5]

این نمونه‌ها بیانگر میزان زهد امیرمؤمنان عثمان رضی الله عنه می‌باشد. تعجب برانگیز نیست اگر فردی که ثروت متوسطی دارد، زاهد باشد بلکه، تعجب آن‌جا است که آن فرد متمول و ثروتمند باشد و زهد پیشه نماید، زیرا ثروت فراوان و نعمت زیاد، فرد را به سمت لذت‌ها و خوشی‌ها سوق می‌دهد، حالا اگر فرد ثروتمند باشد و بخواهد که زهد پیشه نماید باید از معرفت و شناخت بالایی نسبت به ایمان به خدا و ترس از او برخوردار باشد، به نحوی‌که این معرفت بر قلب و جان او استیلا پیدا کند و همه‌ وجود او را فرا گیرد تا آن‌جا که دنیا را حقیر و بی‌ارزش ببیند و آخرت را عظیم و با ارزش؛ عثمان نیز چنین بود؛ او که از ثروتمندترین صحابه بود، توانست با قدرت ایمان، بر امیال و خواهش‌های خود فائق آید و به بزرگترین زاهدان تبدیل شود، او توانست خود را نمونه‌ای والا برای ثروتمندان سازد و به آنان اثبات کند که می‌توان هم ثروتمند بود و هم زاهد و در کنار اموال و ثروت‌های فراوان و لذت‌ها و خوشی‌های متنوع، زاهدمنش بود و از آن‌ها صرف‌نظر نمود.[6]

پرس‌وجو از احوال و اوضاع مردم

ذی‌النورین رضی الله عنه مردی بود مهربان و رئوف که در مقام خلافت، همیشه جویای احوال مردم و مشکلات آنان می‌شد، در مورد آنانی‌که نزد ایشان حضور نداشتند سوال می‌نمودند و به حضار و همراهان خویش محبت می‌ورزیدند. امام احمد رضی الله عنه از موسی بن طلحه رضی الله عنه روایت می‌کند که روزی به مسجد رفتم، دیدم عثمان رضی الله عنه بر منبر نشسته و از مردم احوال و وضعیت معیشتشان را سوال می‌کند.[7]

همچنین ابن سعد از او روایت می‌کند که روز جمعه، عثمان رضی الله عنه، دو لباس زرد بر تن کرده و عازم مسجد شد، چون بر منبر نشست، موذن اذان گفت، سپس ایشان به پرس‌وجو از احوال مردم و مسافران و بیماران آنان پرداخت.[8]

عثمان رضی الله عنه به امور مردم اهتمام می‌ورزید و به همین خاطر با آنان و بویژه نیازمندان ارتباط داشت. او از بدو تولد نوزادان، برای آنان سهمی از بیت‌المال درنظر می‌گرفتند و به والدین آنان پرداخت می‌شد.[9]

عروه بن زبیر رضی الله عنه در این خصوص چنین روایت می‌کند: من دوران خلافت عثمان رضی الله عنه را درک کردم، در آن زمان همه‌ مسلمانان از بیت‌المال، صاحب سهمی بودند که به آنان داده می‌شد.[10]


[1]- إمام أحمد، الزهد،126.

[2]- التاریخ الإسلامی (17 و18/48).

[3]- الزهد،127.

[4]- الزهد،127.

[5]- همان،129.

[6]- التاریخ الإسلامی (17 و18/49).

[7]- فضائل الصحابة (حدیث 812).

[8]- طبقات ابن سعد (3/59).

[9]- تحقیق مواقف الصحابه من الفتنة (1/396).

[10]- المصنّف فی الحدیث، ابن شیبة (3/1023).
     
  
مرد

 
نیایش فوق العاده دکتر علی شریعتی ؛ در شب قدر سال 1351 ؛ حسینیه ارشاد :

ای خدای کعبه....
ای خدای کعبه....
این مردمی را که همه ی عمر ،
هر صبح و شام در جهان ،
رو به خانه ی تو دارند ،
رو به خانه ی تو می زیند ،
و رو به خانه ی تو می میرند ،
این مردمی را که بر گرد خانه ی ابراهیم تو طواف می کنند ،
قربانی جهل شرک و در بند جور نمرود ، مپسند.
     
  
مرد

 
rostam91: نیایش فوق العاده دکتر علی شریعتی ؛ در شب قدر سال 1351 ؛ حسینیه ارشاد :
دکتر شریعتی شیعه و شیعه زاده

در حسینه ارشاد شیعیان سخنان زیبایی گفته که اهل سنت هم به اون احترام میذارن مثل مطهری مثل مخصوصا امام موسی صدر
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
جعفربن ابی‌طالب

مکه روزهای سختی را سپری می‌کرد. رشد اسلام و افزایش یاران پیامبر ص، برای کفار عنود و لجوج قریش قابل تحمل نبود. به همین خاطر روز به روز آزار و اذیت آنان بیشتر شده، میدان را بر تازه مسلمانان تنگ‌تر می‌کرد. در چنین شرایط سختی، پیامبرص تدبیری تازه اندیشید و با اذن هجرت[1] تعدادی از مسلمانان را به سرپرستی جعفر به سوی حبشه روانه کرد[2].

قریش که همچون ماری زخم‌خورده به خود می‌پیچيد و از گسترش اسلام و طرفدارانش رنج می‌کشید و دستش از همه‌جا کوتاه شده بود، از این شگرد تازه، سخت عصبانی شده درصدد انتقام برآمد. آنها تصمیم گرفتند حتی در خارج از مکه هم، عرصه را بر مسلمانان تنگ کنند. به همین خاطر سران کفر با اعزام نمایندگانی به دربار (نجاشی) پادشاه حبشه در صدد کارشکنی برآمدند و تلاش بسیاری را به کار گرفتند تا برای مسلمانان تازه هجرت کرده مزاحمت ایجاد کنند.

آن روز تالار قصر نجاشی، رنگ و بوی دیگری داشت. پادشاه و قسیسین مسیحی با لباس‌های مخصوص در یک طرف و نمایندگان کفار قریش در طرف دیگر، همه در انتظار ورود میهمانان مسلمانی بودند که تازه به حبشه هجرت کرده بودند.

نمایندگان قریش از قبل با تبلیغات سوء، اذهان حاضران را نسبت به مسلمانان بدبین کرده و از پادشاه خواسته بودند که مسلمانان تازه وارد را از سرزمین خود بیرون کنند.

پادشاه دوراندیش، پیک خود را جهت دعوت مسلمانان و تحقیق از کار آنان به دنبالشان فرستاد.

با ورود مسلمانان به جلسه، سکوت در هم شکسته شد و مجلس حال و هوای دیگری پیدا کرد.

مسلمانان، در حالی که جعفر پیشاپیش آنان در حرکت بود، با سکینه و وقار وارد مجلس شدند. با دیدن نمایندگان قریش در دربار پادشاه، همراهان جعفر یکّه خورده، مضطرب شدند؛ زیرا آنها به طور ناگهانی دعوت شده و از قبل هیچ تدارکی برای چنین مجلسی ندیده بودند، اما جعفر با دیدن نمایندگان قریش همراهان خود را دلداری داده و امیدوار کرد که با تعلیماتی که از پیامبرr آموخته‌ام پاسخ لازم را خواهم داد.

هنگامی که مجلس حالت رسمی به خود گرفت، پادشاه حبشه رو کرد به مسلمانان و گفت :

چر از آیین پدران و اجداد خود دست کشیده و کیشی را پذیرفته‌اید که نه با آیین ما مطابقت دارد و نه با آیین اجداد خودتان؟!

جعفر در پاسخ اظهار داشت :

پادشاها! ما مردمی نادان بودیم که از هیچ کار زشتی پروا نداشتیم! بت می‌پرستیدیم. مردار را می‌خوردیم. اعمال قبیح انجام می‌دادیم. قطع رحم و خویشاوندی می‌کردیم. حقوق دیگران را محترم نمی‌شمردیم، قوی حق ضعیف را پایمال می‌کرد، تا این که خداوند در بین ما پیامبری را برانگیخت که هم نَسَبِ او را می‌شناسیم و هم صداقت و راستی و امانت و عفاف او را تجربه کرده‌ایم.

او ما را دعوت کرد که تنها خدا را پرستش کنیم و از آنچه غیر اوست و پدران ما می‌پرستیده‌اند، چون بت‌ها و سنگ‌ها، دست بشوییم.

او ما را به معروف راهنمایی کرد و از منکر بازداشت و به ما امر نمود که راست بگوییم، ادای امانت کنیم، با خویشاوندان و نزدیکان خود رفت‌وآمد داشته باشیم، به همسایگان ظلم نکنیم، خون یکدیگر را به ناحق نریزیم، حق کسی را ضایع ننماییم و مرتکب اعمال زشت نشویم، مال یتیم را نخوریم و به زنان عفیف نسبت ناروا ندهیم و از آنچه زشتی است ما را بازداشت. او از ما خواست که تنها خدای واحد را بپرستیم و کسی را در عبادت شریک او قرار ندهیم. نماز بخوانیم، روزه بگیریم، زکات بپردازیم و آنچه از کارهای پسندیده است انجام دهیم. ما هم از صمیم جان حرف او را پذیرفتیم و به او ایمان آوردیم و از او پیروی کردیم، زیرا فهمیدیم آنچه او می‌گوید حق است. از آن پس قوم ما با ما دشمنی کردند و ما را آزار نمودند و اصرار داشتند که ما چون گذشتگان بر آیین خود بمانیم، و چون ما نپذیرفتیم زندگی را سخت بر ما تنگ گرفته و به آزار ما پرداختند تا حدی که مجبور به هجرت شدیم و سرزمین شما را انتخاب کردیم به این امید که بتوانیم با آرامش زندگی کنیم.

سخنان جعفر که به این جا رسید، پادشاه از او پرسید : آیا چیزی از آنچه بر پیغمبر شما نازل شده به همراه دارید تا برای ما بخوانید؟

جعفر پاسخ داد : آری.

پادشاه گفت : برای ما بخوان.

جعفر شروع کرد به خواندن آیاتی از سورة «مریم». با شنیدن نام مریم و قداست او و تعریف خداوند از عصمت او، بی‌اختیار دانه‌های اشک بر گونة پادشاه و قسیسین جاری شد و در حالی که همه منقلب شده بودند، پادشاه به نمایندگان قریش رو کرد و گفت :

به خدا سوگند هرگز اینان را تسلیم شما نخواهیم نمود[3].

و بدین سان اولین جلسه با پیروزی مسلمانان پایان پذیرفت و نمایندگان کفار با سرافکندگی و نومیدی از همة تدابیر انجام شده، دست از پا کوتاه‌تر مجلس را ترک کردند.

به راستی که جعفر، همان‌گونه که پیامبرص فرموده بود، هم خُلقاً و هم خلقاً شبیه به او بود[4].

او از اولین روزهایی که ندای حق پرستی از حلقوم نازنین پیامبر ص در مکه طنین انداخت، جزء اولین یاران پیامبر ص بود و پس از برادرش علی اسلام را پذیرفت[5] و تا آخرین لحظه هم دست از یاری پیامبرr برنداشت.

در آغاز دعوت به اسلام روزی پدر بزرگوارش ابوطالب دید پیامبرr همراه علی سمت راست پیامبر ص ایستاده‌، به جعفر گفت : بال چپ او را پر کن و تو هم نماز بگزار[6].

به قدری جعفر عطوفت و مهربانی داشت و از فقرا و مساکین نگهداری می‌کرد که به «ابوالمساکین» مشهور شد[7].

پیامبر ص به جعفر علاقة زیادی داشت تا جایی که وقتی جعفر از حبشه به مدینه برگشت، مسلمانان تازه از جنگ خیبر فارغ شده بودند. پیامبر ص به قدری از دیدن او خوشحال شد که سخت او را در آغوش کشید و میان دو دیده او را بوسید و این جمله مشهور را گفت :

نمی‌دانم به کدام خوشحال‌ترم : به آمدن جعفر یا به پیروزی خیبر[8].

با ورود جعفر به مدینه، او را در جوار مسجد جای داد و او همواره در کنار پیامبر ص بود تا این که در سال هشتم هجری پس از چند ماه اقامت در شهر مدینه به دستور پیامبر ص به فرماندهی سپاه اسلام برگزیده شد و روانه[9] جنگ «موته» گردید.

جنگ «موته» در سال هشتم هجری و به دنبال کشته شدن سفیر پیامبر ص «حارث بن عمیر» به دست «شرحبیل» که فرمانده سرزمین‌های مرزی شام بود اتفاق افتاد.

پیامبر ص پس از برقراری امنیت در سرزمین حجاز، سفیر خود را برای دعوت مردم شام و فرمانروای آن، به سوی آن منطقه گسیل داشت که به صورت ناجوانمردانه به وسیلة «شرحبیل» دست و پایش را بستند و او را کشتند.

خبر مرگ این سفیر به مدینه رسید. پیامبر ص و اصحاب متأثر شدند و برای تأدیب آنان، سپاه اسلام آماده شد و به آن سو اعزام گردید.

سپاه اسلام در «موته» با لشکر دشمن مواجه گردید و نبرد آغاز شد. جعفر که فرمانده اول سپاه اسلام بود، در کمال شجاعت جنگید. وقتی حلقة محاصره بر او تنگ شد از اسب پایین آمد و با ضربه شمشیر، اسب خود را پی کرد تا هم قطع امید از اسباب عادی کرده باشد و هم ایجاد رعب و وحشت در دشمن؛ و با حمله‌های پی در پی و ضربان شمشیر به دفاع از خود برجاست.

دست راست او به وسیلة دشمن قطع شد. پرچم را به دست چپ گرفت، دست چپش نیز قطع شد، پرچم را با دو بازو نگه داشت و سرانجام با بیش از هفتاد زخم به لقاء و رضوان حق شتافت.

هنگامی که خبر شهادت جعفر به مدینه رسید، پیامبر ص وارد خانه جعفر شد و از همسرش «اسماء بنت عمیس» پرسید : فرزندان من کجایند؟

اسماء آنها را صدا زد : عبدالله، عون و محمد! پیامبر ص دستی به سرشان کشید و در آغوششان گرفت. اسماء با تعجب پرسید :

ای رسول‌خدا، طوری آنها را نوازش می‌کنی که گویی یتیمند؟

و پیامبر ص فرمود :

اسماء آیا نمی‌دانی که جعفر شهید شده؟

با شنیدن این سخن، صدای نالة اسماء بلند شد.

پیامبر ص در حالی که قطرات اشک صورتش را خیس کرده بود، او را دلداری داد و فرمود :

گریه نکن! خداوند به من خبر داد که برای جعفر در بهشت دو بال هست از یاقوت قرمز.

و دستور داد برای آنها طعامی حاضر کنند، که از آن پس این کار سنت شد[10].

امروز قبر جعفر در موته[11] مشهور و محل زیارت است.

جعفر در سن 41 سالگی به شهادت رسید.

پیامبر ص همواره از او به بزرگی یاد می‌کردس.

احادیث بسیاری در شأن و فضیلت جعفرس از زبان پیامبر ص وارد شده[12]. اهمیت وجودی او به قدری زیاد بود که حضرت علی در نبود او و حمزه اشک می‌ریخت و از آندو به بزرگی یاد می‌کرد

[1]- نک : الروض الأنف، سهیلی، ج 2، صص 69-95.

[2]- اولین هجرت مسلمانان به حبشه، با سرپرستی صحابی بزرگ «عثمان بن مظعون» بود، به تعداد 10 نفر از هر قبیله یک نفر، و دومین هجرت به سرپرستی «جعفر» بود که تعدادشان روی هم در حبشه به 83 نفر می‌رسید. سیرة ابن هشام ج 1، ص 344، چاپ مصر، مصطفی البابی.

[3]- سیرة ابن هشام، ج 1، ص 335-337 چاپ مصر، مصطفی البابی.

[4]- أسد الغابة، ج 1، ص 341 چاپ دارالشعب.

[5]- همان.

[6]- همان.

[7]- مقاتل الطالبیین، ص 6، چاپ قاهره، دار احیاء الکتب العربیة.

[8]- همان، ص 11.

[9]- آنچه در کتاب‌های تاریخی و در مصادر اهل سنت آمده این است که فرماندهی اول سپاه به زیدبن حارثه، بعد به جعفر و در مرحله سوم به عبدالله بن رواحه تعلق داشته، اما مدارک صحیح از جمله اشعاری که «حسان بن ثابت» و «کعب بن مالک» در این قضیه سروده‌اند، شاهد این مدعاست که فرمانده اول جعفر بوده است، و آنها خود از پیامبرص شنیده‌اند. ابن هشام در سیره خود این اشعار را آورده است، اما هیچ اشاره‌ای به ترتیب اصلی فرماندهان نمی‌کند؛ از جمله اشعار صریح «کعب بن مالک» در این زمینه این است :

إذ یهتدون بجعفر ولوائه




قدّام أوّلهم فنعم الأوّل


سیره ابن هشام، ج 4، ص 386، چاپ مصر، مصطفی البابی.

[10]- سفینة البحار، ج 1، ص 593، چاپ انتشارات اسوه.

[11]- موته نام قریه‌ای است در سرزمین بلقاء از سرحدات شام، معجم‌البلدان، ج 5، ص 220.

[12]- نک : مناقب الإمام أمیرالمومنین، محمدبن سلیمان، چاپ مجمع الثقافة الإسلامية، ایران * قم. ج 1 و 2 و شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی، ج 1 و 2.
     
  
مرد

 
با امام جعفر صادق آشنا شويم

اسم و نسب:

ايشان امام جعفر بن محمد بن علي زين العابدين بن حسين بن علي ابن ابي طالب پسر عموي حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم و ابن فاطمه بتول رضي الله عنها دختر گرامي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است. اين نسب ايشان از طرف اصول بود. و اما از طرف دايي هايشان: ايشان از دو جهت فرزند ابوبكر صديق رضي الله عنه افضل ترين ولي خدا و صحابي بزرگوار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است لذا امام صادق مي فرمايد: (ولدني ابوبكر الصديق مرتين) ابوبكر صديق از دو طرف جد من است.

با اين تفصيل كه: مادر ايشان ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابي بكر صديق رضي الله عنه است و مادر ايشان ـ يعني مادر بزرگ مادري ايشان- اسماء بنت عبدالرحمن بن ابوبكر صديق رضي الله عنهم اجمعين است.

كسي كه نسبش اينگونه باشد كه از يك طرف فرزند پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم و از طرف ديگر فرزند ابوبكر صديق رضي الله عنه آنهم حضرت صديق از دو جهت پدر بزرگ ايشان باشد، با آن دينداري وتقوا و قرابتش به پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم محال است كه پدر بزرگش را بد ببيند، يا با او كينه داشته باشد يا او را دشنام دهد و لعنت كن.

زيرا قطع نظر از دين و تقوا و كمال علم و دانش و فضليت حتي اخلاق و مروت عربيت و بزرگواري اش به او اجازه چنين جسارتي را نميدهد. ايشان در سال 80 هشتاد قمری در مدينه منوره متولد شد و در سال 148 قمري 25 شوال در سن 68 سالگي در مدينه به زهر منصور دوانیقی لعنت الله علیه به شهادت رسیدند و در جنت البقیع به جاودانه ها پیوستند.

لقب:
امام جعفر بن محمد به صادق لقب يافتس، و اين لقب آنقدر برايشان غالب شد كه هرگاه ذكر ميشد جز ايشان ذهن كسي به جاي ديگري نميرفت. علت شهرت ايشان به لقب صادق اين بود كه ايشان در گفتار و كردار و رفتارش صادق بود جز صداقت و راستي از ايشان هرگز دروغي ثابت نشده است. بقول شاعر:

بأبيه اقتدي عدی بالكرم ومن يشبه أباه فما ظلم

عدي درسخاوت به پدرش گرويده است

و كسيكه به پدرش شباهت داشته باشد زياد روي نكرده است.

و پدران ايشان صادق ترين انسانهاي دنيا بودند، از يكسوی رسول امين صلي الله عليه وآله وسلم كه حتي در ميان كافران ومشركان و به اعتراف آنان صادق و امانت دار بود. و از طرف ديگر پدربزرگش ابوبكر، صديق اين امت كه خداوند متعال در باره اش (در آخر سوره توبه) چنين نازل فرمودند:

(يا أيها الذين أمنوا اتقوا الله و كونوا مع الصادقين) (اي مؤمنان از خدا بترسيد و با راستگويان باشيد).

خلاصه ايشان به اين لقب شهرت يافت و علماء ايشان را به همين لقب ميشناسند و معرفي ميكنند. از ديگر القاب ايشان (امام) است كه واقعا شايستگي آنرا دارد، و همچنين (فقيه) از القاب ديگر ايشان است اما چنانكه مخالفين ايشان مدعي هستند ايشان معصوم نيستند زيرا خود ايشان اين چيز را از خود نفي كرده است، مقام عصمت جز پيامبران عليهم السلام كه در تبليغ رسالتشان به آن نياز دارند و خداوند به آنان عنايت فرموده هيچ انسان ديگر معصوم نيست.

فرزندان:

امام جعفر صادقا عليه فرزندان زيادي بجاي گذاشتند:

1-اسماعيلا كه بزرگترين فرزند ايشان است و در حيات ايشان در سال 138هجری وفات نمود، و فرزندي بنام محمد بن اسماعيل از خود به جاي گذاشت، محمد فرزندان زيادي داشت كه هر كدام آنان نسلي بجاي گذاشتند.

2-عبد اللها، لذا كنيه ايشان ابوعبدالله بود.

3-موسي كه به كاظم لقب يافتا، شيعيان اثناعشري او را بعد از پدر امام هفتما مي دانند، از همينجا اختلاف كردند، اسماعيليها فرزند اول ايشان اسماعيلا را امام ميدانند و اثناعشري ها موسي كاظما را امام گفتند.

4-اسحاقا

5- محمدا

6-عليا

7-فاطمه.ل

مهمترين اساتيد:
امام جعفر صادقا علم و حديث را از طبقه عالي از علماء آموختند، زيرا ايشان اواخر عصر صحابه را درك كردند، مانند سهل بن سعد ساعدي وانس بن مالك رضي الله عنهما. از پدرشان محمد بن علي باقر هم زياد روايت كرده است، باقر فاضل و ثقه است اكثر محدثين از ايشان روايت كرده اند، وفات ايشان تقريبا سال 110 هجری بود، اكثر روايات ايشان از طريق پدر از جدش حسين بن علي يا علي ابن ابي طالب از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است و اين به اعتبار سند عالي ترين روايات وي است و اينها بهترين نمونه روايات پسران از پدرانشان است.

از ديگر شيوخ امام صادقا سردار تابعين عطاء بن ابي رباح، محمد بن شهاب زهري، عروه ابن زبير، محمد بن المنكدر، عبد الله بن ابي رافع، وعكرمه مولي ابن عباس است. كما اينكه از جدش قاسم بن محمد بن ابوبكر نيز روايت كرده است و اكثر شيوخ ايشان از علماي مدينه است، همه اينها كه ذكر كرديم امامان ثقه، معتمد، ديانتدار، صادق، عادل، و امانت دار هستند، خداوند همه شان را رحمت كند.

بارزترين شاگردان:
كساني كه از ايشان علم آموختند چه علم روايت و چه علم فقه عده بزرگي از علماء و حفاظ ثقه و معتمد هستند كه مشهورترين آنان عبارتند از: يحی بن سعيد انصاري قطان، يزيد بن عبدالله بن الهاد الليثي المدني- ايشان از امام صادق از سن بزرگتر بودند و ده سال پيش از ايشان وفات نمود، عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريج كه از همدوره هاي ايشان است، ابان بن تغلب، ايوب سختياني، ابوعمرو بن العلا، مالك بن انس الاصبحي امام دار الهجرت، سفيان ثوري، امام نقاد شعبه بن الحجاج، سفيان بن عينيه، محمد بن ثابت بناني، وبسياري ديگر.

از ميان شاگردان، بعضي بيشتر از ايشان فقه آموخت و با ايشان هم نشين بود و حديث روايت كرده از اين جمله امام مالك و امام ابوحنيفه رحمت الله عليهما بطور خصوص قابل ذكر است.

تمام اصحاب صحاح سته از ايشان حديث نقل كرده اند، البته امام بخاريا در صحيح نه بلكه در كتابهاي ديگرش از ايشان حديث نقل كرده است، براستي كه ايشان امام صادق اثقه و صدوق و امام و فقيه بود، رحمت خدا بر او باد.

سخاوت و كرم:
ايشان در ميدان كرم و سخاوت منزلت فوق العاده اي داشتند و اين امر از ايشان و از خاندان سخاوتمند نبوت امر عجيبي نيست، جد بزرگوار ايشان رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم (به تعبير حديث شريف) از باد هم سخاوتمندتر بودند، نمونه هاي بارز و بيشمار كرم آنحضرت، چه در غزوات و چه در مواقع مختلف ديگر، روشن و آشكار است بقدري سخاوت ميكردند و با دست باز ميدادند كه هيچ نگراني و ترسی از فقر و تنگدستي نداشتند.

هياج بن بسطام تميمي شاگرد امام جعفر صادق رحمة الله عليه در باره سخاوت ايشان چنين ميگويد:

(كان جعفر بن محمد" يطعم حتي لايبقي لعياله شيء) (امام صادق رحمة الله عليه بقدري با دست باز غذا ميداد كه براي فرزندان خودش چيزي باقي نميگذاشت).

و اين بخشش و سخاوت كسي است كه از فقر و تنگدستي نميترسد. روايت شده كه وقتي از ايشان در باره تحريم ربا پرسيده شد فرمودند:

(لئلا يتمانع الناس المعروف) (انگيزه حرام شدن ربا اين است تا اينكه مردم از كار خير باز نايستند).اين دلالت برسخاوت و اطمينان نفس مي كند.

ميگويند كه ايشان گاهي بخاطر اينكه صلح بين مردم برقرار شود حاضر ميشد از جيب خودش خسارت آنان را تحمل كند.

همچنين گفته ميشود كه ايشان در انفاق و خرج كردن مخفيانه مشابهت زيادي به جدش امام زين العابدين علي بن حسين رضي الله عنهما داشت، عادت ايشان چنين بود كه در تاريكي شب باري از نان و گوشت و پول را بر دوش مي گذاشت و بر فقراء و بين مستمندان مدينه تقسيم ميكرد.

اين عادت همچنان ادامه داشت تا اينكه وفات نمود و مردم زماني فهميدند كه مستمندان در ماندند و كسي نبود كه نيازشان را برآورد.

پس خداوند رحمت كند ايشان را، اميدوارم خداوند ايشان را در زمره كساني به حساب آورد كه در باره ايشان فرمود:ه:

(ومن يوق شح نفسه فأولئك هم المفلحون).

و كساني كه از أز نفس خويش مصون باشند، اينانند كه رستگارند.

حكمت و دانش وافر:

كساني كه زندگي نامه امام صادق رحمة الله عليه را نوشته اند از حكمت و حاضر جوابي ايشان به كثرت سخن گفته اند، حاضر جوابي در برابر پرسشهاي دشوار وپيچيده، كه واقعا اين حاضر جوابي ها بر علم و دانش گسترده و فهم عميق و دور رس ايشان دلالت ميكند.

كما اينكه دلالت بر اين دارد كه خداوند متعال به ايشان درك سريع و زبان فصيح، عنايت فرموده كه بتواند جامع ترين معاني را تعبير كند و فقه و بينشي كه مقاصد و اسرار شريعت را درك كند.

شاگرد ايشان سفيان بن عيينه ميگويد:

در موسم حج به مكه آمدم ديدم ابوعبدالله جعفر بن محمد، شترش را در ابطح خوابانده، گفتم: يابن رسول الله! چرا موقف- جاي ايستادن در عرفات- در پشت حرم قرار گرفت و نه داخل مشعر الحرام؟ فرمود: كعبه خانه خدا، حرم پرده آن و (موقف) دروازه آن است، وقتي عازمين حج به قصد زيارت كعبه آمدند:

اول آنان را دم دروازه نگهداشت تا اينكه زاري و تضرع كنند، وقتي اجازه ورود به آنان داد اندكي به دروازه دوم نزديكشان كرد، يعني مزدلفه، وقتي كثرت زاري و تضرع و تلاش آنانرا ديد رحمش آمد، وقتي به آنان رحم كرد دستور داد قرباني شان را تقديم كنند، وقتي قرباني شان را تقديم كردند و مناسك را انجام دادند و از گناهاني كه بين او تعالي و آنها مانع بود پاك شدند، دستور داد پاكيزه و با طهارت خانه اش را زيارت كنند.

پرسيد چرا روزه در ايام تشريق مكروه شد؟ فرمود: زيرا آنان در اين روزها مهمان خدايند و براي مهمان شايسته نيست كه در خانه ميزبانش روزه بگيرد.

ابونعيم در حليه با سند خودش تا احمد بن عمرو بن مقدم رازي، روايت ميكند كه فرمودند:

برصورت منصور خليفه عباسي لعنت الله علیه، مگسي نشست آنرا كيش كرد وراند، دو باره آمد، دوباره راند، خيلي اذيتش كرد، امام جعفر صادقا وارد شد منصور گفت: اي اباعبدالله! خداوند مگس را چرا آفريده است؟ فرمودند: تا بوسيله آن ستمگران را خواركند.

شاگرد ايشان عائذ بن حبيب روايت ميكند كه امام جعفر صادقا فرمودند:

(لازاد أفضل من التقوي ولاشي أحسن من الصمت و لاعدو أضر من الجهل، ولاداء أدوأ من الكذب)

«هيچ توشه اي بهتر از تقواي نيست، و هيچ چيزي بهتر از خاموشي نيست، هيچ دشمني مضرتر از جهل نيست، وهيچ مرضي خطرناكتر از دروغ نيست».

باري امام صادقا فرزندش موسي كاظمارا داشت نصيحت ميكرد فرمودند:

«فرزندعزيزم! كسيكه به قسمت و تقديرش راضي باشد هميشه بي نياز است، كسي كه به داشته ديگران چشم بدوزد از گرسنگي ميميرد، كسي كه به قسمت و تقديرش راضي نباشد خداوند را در (قضاء) عدالتش متهم كرده است، كسي كه عيب ديگران را كوچك بشمارد عيب خودش در نظرش برزگ جلوه ميكند، كسي كه پرده پوشي ديگران را نكند عيوبش آشكار خواهد شد.

كسي كه شمشير بغاوت و شورش بكشد با آن كشته خواهد شد و كسي كه براي برادرش چاهي بكند خداوند خود او را در آن سرنگون ميكند، كسي كه با ابلهان همنشيني كند تحقير ميشود، كسي كه با علماء نشست و برخواست كند مورد احترام قرار ميگيرد، كسي كه به جاهاي بد سرزند متهم ميشود.

اي فرزند عزيزم! مبادا از ديگران عيبجويي كني كه از تو عيبجويي خواهد شد ومبادا در كارهاي لايعني دخالت كني كه بخاطر آن ذليل خواهي شد.

اي فرزند عزيزم! حق را بگو چه به نفع تو باشد و چه به ضررت، كه مورد مشورت خويشاوندانت قرار خواهي گرفت، همواره قرآن را تلاوت كن، و در نشر اسلام بكوش.

وامر به معروف و نهي از منكر كن و باكساني كه از تو مي بُرند رفت و آمد داشته باش! سلام را تو آغاز كن، هركس از تو چيزي طلبيد بده و مبادا خبر چيني كني كه خبر چيني در دلها كينه ميكارد. مبادا به عيوب ديگران مشغول شوي كه هر كسي ديگران را هدف قرار دهد خودش هدف قرار ميگيرد.

هرگاه خواستي سخاوت كني از ريشه شروع كن، كه سخاوت ريشه هايي دارد، و ريشه ها تنه دارند، تنه ها شاخه دارند، و شاخه ها ميوه ميدهند، هيچ ميوه اي خوب نميشود مگر در شاخه اش، و شاخه وجود ندارد مگر بر تنه و تنه نيست مگر از ريشه خوب.

به ديدن نيكان برو، واز گنهكاران ديدن مكن، كه آنها همانند سنگي هستند كه از آن آب بيرون نميآيد، و درختيكه برگهايش سبز نميشود و زمينيكه از آن گياه نميرويد».

باري اصحاب پرسيدند، خداوند چرا ربا را حرام كرده است فرمودند:

«تا اينكه مردم از كار خير باز نايستند، و اين در واقع درك عميق ايشان از مقاصد شريعت بود كه باكسب و آموختن حاصل نميشود بلكه فضل و لطف خداوند است كه بهر كسي از بندگانش بخواهد ميبخشد و خداوند داراي فضل بزرگي است».

از ديگر پاسخهاي جالب و كم نظير ايشان كه حاضر جوابي ايشان را بيشتر بنمايش ميگذارد جرياني است كه صاحب ربيع الابرار آنرا نقل كرده كه:

مردي از امام صادقا پرسيد دليل بر وجود خداوند چيست؟ بشرطي كه از جهان و عرض و جوهر چيزي برايم نگويي؟!.

حضرت پرسيدند:
آيا تا كنون در دريا سفر كرده اي؟ گفت: بله، پرسيدند گاهي شده كه كشتي طوفاني شده باشد وترسيده باشيد كه غرق شويد، ميگويد بله، ميپرسند آيا ديگر اميدي به نجات كشتي داشتيد و آيا ناخدايان كشتي ميتوانستند كاري بكنند؟ ميگويد خير! ميپرسند در چنين وضعيتي آيا در دلت مي‌گذشت كه كسي ترا نجات دهد ميگويد بله، مي‌فرمايند: همان اسمش خداست لذا در كتاب مجيدش مي‌فرمايد:

(وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ) اسراء: 67

«چون در دريا سختی به شما رسد، جز او (خداوند) هر كس را كه به دعا می خوانيد ناپديد گردد».

(وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ) نحل: 53

«و هر آنچه از نعمت داريد از جانب خداوند است سپس چون رنجی به شما رسد، آنگاه به درگاه او می ناليد».

لذا امام ابوحنيفه رحمت الله عليه ميفرمايد فقيه تر از جعفر ابن محمدا نديده است./
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
rostam91: با اين تفصيل كه: مادر ايشان ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابي بكر صديق رضي الله عنه است و مادر ايشان ـ يعني مادر بزرگ مادري ايشان- اسماء بنت عبدالرحمن بن ابوبكر صديق رضي الله عنهم اجمعين است.
در نسل امام ناپاکی و بغض و حق نشناسی از علی ع وجود ندارد

محمد ابن ابوبکر کسی است که از پدرش تبرا جست و شیعه علی ع بود لدا فرزند او هم همینگونه است

جدای از این ها هم گرچه پاکی نسل بسیار مهم است اما اصل پاکی و صحت عقیده است

با توجه به روایات موجود از امام جعفر صادق ع متوجه میشوید اغلب لعن ها و مطاعن به خلفا و عایشه از زبان امام صادق و در دوره ایشان مدون گشت

هم ایشان بودند که میفرمودند من نمازی را بجا نماورم مگر در ان چند مرد و زن را که خیانت به پیامبر کردند را لعن نکنم

rostam91: لذا امام ابوحنيفه رحمت الله عليه ميفرمايد فقيه تر از جعفر ابن محمدا نديده است./
و این اعتراف دشمن است به فقاهت صاحب مکتب شیعهو کامل کننده ان




امام صادق (ع):
دروغ ميگويد کسي که گمان مي کند دوستدار ماست اما از دشمنان ما برائت نمي جويد
بحارالانوار ج27ص 57


امام صادق (ع)بعد از هر نماز واجب لعن می کرد چهار مرد ملعون و چهار زن ملعون را
اما مردان عبارتند از:ابابکر؛ عمر؛ عثمان؛ معاویه
و زنان عبارت بودند از:عائشه؛ حفصه؛ هند و ام الحکم خواهر معاویه
الكافي ج3 ص342



امام صادق (ع):
هر كسي در كفر دشمنان و ظالمين به حق اهل بيت شك كند كافر است
وسائل‏الشيعة ج:28 ص:345
بحارالأنوار ج :8 ص :366
بحارالأنوار ج :27 ص :


امام صادق(ع):
کسی که ذره ای از محبت اولی و دومی را به دل داشته باشد استحقاق بهشت ندارد
تفسیر عیاشی ج1ص156
بحارالانوار ج30ص215




این هم چند تا حدیث از امام صادق امام ششم شیعیان و استاد مسلم ابوحنیفه و روسای مذاهب اهل سنت که نمکدان شکستند و به استاد خود پشت کردند و به امید جاه و مقام و قدرت هر کدام فرقه ای بنا نمودند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
mohan1978: محمد ابن ابوبکر کسی است که از پدرش تبرا جست و شیعه علی ع بود لدا فرزند او هم همینگونه است
خود امام صادق اینو گفته به من ربطی نداره: rostam91: لذا امام صادق مي فرمايد: (ولدني ابوبكر الصديق مرتين) ابوبكر صديق از دو طرف جد من است.
اعتراضی داری به امام صادق بگو mohan1978: و این اعتراف دشمن است به فقاهت صاحب مکتب شیعهو کامل کننده ان

طرف داره از استاد خودش تعریف میکنه چه دشمنی؟؟؟مگه اینکه هر دو میدونستن دشمن هم هستند و سر یه میز و کلاس می نشستن
mohan1978: الكافي ج3 ص342
این همون کتابی نیست که قزوینی بهش در مورد ازدواج سیدنا عمر و ام کلثوم استناد کرد؟!
     
  
صفحه  صفحه 39 از 54:  « پیشین  1  ...  38  39  40  ...  53  54  پسین » 
مذهب
مذهب

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA