انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 45 از 54:  « پیشین  1  ...  44  45  46  ...  53  54  پسین »

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟


مرد

 
ametis: اونوقت جوینی نمیفهمیده و شما الان میفهمی


شما راه فرار فراوان درست کردید
ببین جوینی از اساتید دوران خودشه شما اومدی یه روایت آوردی از اون بدون هیچ راوی و سندی و میگی اینطور گفته در حالی که معلوم نیست مقصود جوینی از آوردن این روایت چیه
مثل اینکه یکی بگه تو قرآن آیه هست که به نماز نزدیک نشوید و بقیه رو نیاره حالا یه نفر که نمیدونه قضیه چیه بگه بله خدا گفته به نماز نزدیک نشوید! در حالی که دنباله آیه اومده تا زمانی که مست هستید!
برات چندتا کلیپ میزارم که آیت الله شما روایت از کتب ما میاره ولی نصفه و قصدش گمراه کردن مردمه

http://www.youtube.com/watch?v=Ck6Foj8XXi0

http://www.youtube.com/watch?v=LpAsRAcDOQA

ametis: اهل سنت هیچ جوابی برای این سئوالها ندارند چون جواب به این سئوالها در واقع اثبات کفر و ارتداد بسشیاری از روسای دین ایشان است
تقریبا همه این کسانی که تا حالا بیوگرافی اونها رو گذاشتم رئیس دین و معصوم نبودن
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
صحابه گرامی رسول الله:یاران پیامبر که معاندان آنها را مرتد می دانند که بودند،می خواهیم زندگی نامه یاران پیامبر رو بخونیم چون به خیلی از مردم گفته نشده اونها چه فداکاریهائی کردند


حُباب بن منذِر (رضی الله عنه)

نام و نسب:

او «حُباب بن منذِر بن جَموح بن زید بن حرام بن کعب بن غَنم بن کعب بن سلمة انصاری خزرجی سلمی» است. کنیهٔ وی ابوعمر و گفته شده ابوعمرو است. وی دایی «منذر بن عمرو ساعدی» یکی از نمایندگان انصار در بیعت عقبه است که در حادثهٔ «بئر معونة» به شهادت رسید.

فضائل وی:

بر اساس گفتهٔ واقدی و دیگران، حباب بن منذر اهل بدر است و در این نبرد شرکت داشته است. او همچنین در نبرد احد و خندق و همه‌ٔ غزوات دیگر به همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود.

رای و تدبیر وی:

حباب بن منذر به علت رای قوی و تدبیری که داشت به «ذو الرأی» مشهور بود. داستان نظر وی در جنگ بدر مشهور است که آن را از روایت ابن اسحاق از زهری در اینجا می‌آوریم:

«رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم زودتر از مشرکان به بدر رسید. هنگامی که او [و یارانش] به چاه‌های بدر رسیدند در کنار نزدیکترین چاه توقف نمود. حباب بن منذر بن جموح گفت: ای رسول خدا آیا این جایگاهی است که خداوند به تو نشان داده و نباید از آن عبور کنیم و نه از آن عقب بمانیم یا این رای و نظر و جنگ و فریب جنگی است؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «بلکه آن رای و جنگ و فریب است». حباب گفت: ای رسول خدا اینجا منزلگاه [خوبی] نیست. بلکه برخیز تا آنکه همه‌ٔ چاه‌ها در پشت سرت قرار بگیرد؛ سپس همهٔ چاه‌ها را پر کن به جز یک چاه، و سپس در کنار آن حوضی حفر کن. آنگاه با قوم [مشرکان] می‌جنگیم و ما آب می‌نوشیم و آنان نمی‌نوشند تا آنکه خداوند میان ما و آنان حکم نماید.

پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «به رای [صحیح] اشاره نمودی» و به پیشنهاد او عمل نمود.»

شجاعت وی:

همانطور که گفتیم این صحابی در همه‌ٔ غزوات شرکت نموده است. در روز احد در حالی که لشکر مسلمانان شکست خورد و بسیاری از آنان بر اثر شرایطی که پیش آمد گریختند و شایعهٔ شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باعث شد انگیزهٔ بسیاری از اصحاب برای ادامهٔ نبرد از بین برود، او جزو کسانی بود که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دفاع کرد.

روایت شده است که در روز احد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و چهارده تن از صحابه به همراهش در برابر هجوم مشرکان مقاومت کردند که هفت تن آنان از مهاجران و هفت تن دیگر از انصار بودند. ابوبکر و عبدالرحمن بن عوف و علی بن ابی طالب و سعد بن ابی وقاص و طلحه بن عبیدالله و ابوعبیدة بن جراح و زبیر بن عوام، از مهاجران، و حباب بن منذر و ابودجانه و عاصم بن ثابت و حارث بن صمه و سهل بن حنیف و اسید بن حضیر و سعد بن معاذ، از انصار.

او و همراهانش در غزوهٔ احد با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیعت مرگ نمودند.

نظر وی در سقیفهٔ بنی ساعده:

پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، انصار در سقیفهٔ بنی ساعده برای انتخاب سعد بن عباده به عنوان امیر خویش به توافق رسیده بودند اما ابوبکر رضی الله عنه خود را به آنجا رساند و نظر به انتخاب یک خلیفه از مهاجران داد.

حباب بن منذر گفت: از ما یک امیر و از شما یک امیر. ابوبکر در پاسخ وی گفت: خیر. اما ما امراییم و شما وزرا... پس یا با عمر بیعت کنید و یا با ابوعبیده... که عمر رضی الله عنه رای به انتخاب ابوبکر داد و سپس با او بیعت نمود و پس از وی مهاجرین و انصار با او بیعت نمودند.

وفات وی:

حباب بن منذر رضی الله عنه سرانجام در دوران خلافت عمر بن خطاب رضی الله عنه درگذشت. او بیش از پنجاه سال عمر نمود و نسلی از خود به جای نگذاشت.
خداوند از وی و دیگر یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خشنود باد.
     
  
مرد

 
اندیشمندان درباره خاستگاه پیدایش تشیع، دیدگاه های گوناگونی دارد که می توان آنها را به دو دسته کلی قسمت کرد:
الف نویسندگان و پژوهش گرانى که مى گویند تشیع پس از رحلت پیامبر خاتم (صلى الله علیه و آله و سلم) ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند:
۱. گروهى مى گویند تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزى که گروهى از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: على (علیه السلام) اولى به امامت و خلافت است.۱
۲. دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط مى دانند و انتشار آراى عبدالله بن سبأ در این زمان را به پیدایش تشیع ربط مى دهند.۲
۳. گروه دیگرى معتقدند شیعه در روز فتنه الدار (روز قتل خلیفه سوم) پدید آمده است. پس از این روز، پیروان على(علیه السلام) که همان شیعیان بودند، در مقابل خون خواهان عثمان(عثمانیان)قرار گرفتند. ابن ندیم مى نویسد:» وقتى طلحه و زبیر با على (علیه السلام)مخالفت کردند و جز به خون خواهى عثمان به چیزى دیگر قانع نشدند، على خواست با آن ها بجنگد تا سر به فرمان حق نهند. آن روز، کسانى را که از او پیروى کردند، به نام شیعه خواندند و او خود نیز به آن ها مى گفت: شیعیان من.»۳ ابن عبد ربه اندلسى نیز مى گوید: «شیعیان کسانى هستند که على را بر عثمان برتری دادند».۴
۴. دسته چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجراى حکمیت تا شهادت على (علیه السلام) به وجود آمده است.۵
۵. دسته پنجم نیز آغاز تشیع را از زمان واقعه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) می دانند.۶
ب در مقابل این ها، پژوهش گرانى معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا(صلى الله علیه و آله) ریشه دارد. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا،۷ شیخ محمدحسین مظفر،۸ محمدحسین زین عاملى۹ و از میان علماى اهل سنت، محمد کرد على مى گویند: شمارى از صحابه در عصر پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله)به شیعه على معروف۱۰ بودند.
با توجه به این نظرها مى توان گفت ایام سقیفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حکمیت و حادثه کربلا از دوره هاى اثر گذار بر تاریخ تشیع است. افزون بر آن، وجود شخصى به نام عبدالله بن سبا مورد تردید است. با همه این ها پیدایش تشیع در یکى از این دوره ها درست به نظر نمى رسد. بررسى احادیث نبوى نشان مى دهد که واژه شیعه پیش از همه از زبان رسول خدا، محمد مصطفى(صلى الله علیه و آله) در احادیث متعددى براى نامیدن دوستداران على(علیه السلام) به کار رفته است. اینک به این موارد اشاره مى کنیم که همه آن ها در منابع اهل سنت آمده است.
مسعودى نوشته است: عباس بن عبدالمطلب مى گوید: «روزى نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بودیم که ناگهان على بن ابى طالب وارد شد. همین که چشم پیامبر امین (صلى الله علیه و آله) به على (علیه السلام) افتاد، چهره اش شکفت. عرض کردم: یا رسول الله! شما به خاطر دیدن این پسر چهره تان باز شد! فرمود: عمو، به خدا سوگند! خداوند او را بیش از من دوست دارد. هیچ پیامبرى نیست مگر این که اولادش از صلب خود اوست، ولى اولاد من پس از من، از نسل على هستند. در روز قیامت، مردم را به نام خود و نام مادرشان بخوانند براى این که خداوند پرده پوشى مى کند جز على و شیعیانش که آنان را به نام خود و نام پدران شان صدا مى زنند».۱۱
حضرت محمد مصطفی (صلى الله علیه و آله) به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «خدا گناهان شیعیان و دوستداران شیعیان تو را بخشیده است».۱۲ هم چنین پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرموده است: «تو و شیعیانت در حوض کوثر بر من وارد مى شوید. از آن سیراب خواهید شد و صورت تان سفید است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجیر بر من وارد مى شوند.» پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله)در حدیثى طولانى درباره فضایل على (علیه السلام) به دخترش فاطمه (علیها السلام)مى فرماید: «یا فاطمه! على و شیعیان او رستگاران فردا هستند».۱۳ هم چنین پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله)فرمود: «یا على ! خدا، گناهان تو، خاندانت و شیعیان و دوستداران شیعیانت را بخشیده است...».۱۴
حتى گفتنى است روایاتى نیز از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) درباره بعضى شیعیان از زبان مخالفان شیعه نقل شده است. براى نمونه، عایشه درباره حجر بن عدى نقل کرده است: آن گاه که معاویه پس از قتل حجر و یارانش حج گزارد و به مدینه آمد، عایشه به او گفت: «معاویه! هنگامى که حجر و یارانش را مى کشتى، حلمت کجا رفته بود؟ آگاه باش که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: جماعتى در محلى به نام «مرج عذرا» کشته مى شوند که اهل آسمان ها براى قتل آنان خشمگین مى شوند.»۱۵
چون این احادیث انکار شدنى نیستند و محدثان بزرگ اهل سنت آن را نقل کرده اند، بعضى نویسندگان اهل سنت به تأویل نارواى آن دست زده اند. ابن ابى الحدید مى گوید: «منظور از شیعه که در روایات متعدد، به آنان وعده بهشت داده شده است، کسانى هستند که به برترى على (علیه السلام) بر همه خلق قایل هستند. بدین گونه، عالمان معتزلى ما در تصانیف و کتاب هایشان نوشته اند: در حقیقت ما شیعه هستیم و این حرف اقرب به سلامت و اشبه به حق است». ۱۶ ابن حجر هیثمى نیز در کتاب «الصواعق المحرقه فى الرد على اهل البدع و الزندقة» هنگام نقل این احادیث گفته است: «منظور از شیعه در این احادیث، شیعیان نیستند، بلکه منظور، خاندان و دوستداران على هستند که مبتلا به بدعت سب اصحاب نشوند.»۱۷
مرحوم مظفر در پاسخ او مى گوید: «عجیب است که ابن حجر گمان کرده، مراد از شیعه در این جا اهل سنت هستند! و من نمى دانم این به دلیل مترادف بودن دو لفظ شیعه و سنى است یا به این دلیل که این دو فرقه یکى هستند یا اهل سنت بیشتر از شیعیان، از خاندان پیامبر پیروى کرده اند و آنان را دوست مى دارند؟»۱۸ مرحوم کاشف الغطاء نیز مى گوید: «با نسبت دادن لفظ شیعه به على(علیه السلام) مى توان مراد را فهمید، زیرا غیر از این صنف، شیعه دیگران هستند».۱۹
ظهور معناى شیعه در احادیث و سخنان پیامبر آشکار و روشن است و آنان با این تأویل ها خواسته اند از پذیرش حقیقت بگریزند. این را هم باید دانست که مصداق شیعه در همان عصر پیامبر مشخص بوده است و عده اى از اصحاب پیامبر در همان زمان به «شیعه على» مشهور بودند.۲۰
بنابراین، براساس احادیث موجود، پیش از همه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نام شیعه را بر دوستداران على(علیه السلام) گذاشته است و حوادث دیگرى مانند: سقیفه، جنگ جمل، حکمیت و واقعه کربلا بر گسترش این واژه و آموزه هاى تشیع تأثیر داشته اند.
پی‌نوشت‌ها:
۱. یعقوبى گفته است: شمارى از بزرگان صحابه از بیعت با ابوبکر خوددارى کردند و گفتند: على(علیه السلام) اولى به خلافت است. تاریخ یعقوبى، قم، منشورات الشریف الرضا، ۱۴۱۴ هـ . ق، ج ۲، ص۱۲۴.
۲. جهاد الشیعة، مختار اللیثى، الدکتوره سمیرة، بیروت، دار جبل، ۱۳۹۶ هـ . ق، ص۲۵.
۳. شیعه در تاریخ، محمدحسین زین عاملى، برگردان: محمد رضا عطایى، انتشارات آستان قدس، ۱۳۷۵ هـ . ش، صص۳۳ و ۳۴، برگرفته از: الفهرست ابن ندیم، ص۲۴۹.
۴. العقد الفرید، احمد بن محمد ابن عبد ربه اندلسى، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، ۱۴۰۹ هـ ، ج۲، ص۲۳۰.
۵. الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بن محمد البغدادى، قاهره، ۱۳۶۷ هـ ، ص ۱۳۴.
۶. اصول اسماعیلیه، برگرفته از: برنارد لویس، ص ۸۶.
۷. دفاع از حقانیت شیعه، برگردان: غلامحسن محرمى، مؤمنین، ۱۳۷۸، ص ۴۸.
۸. تاریخ منشورات، مکتبة بصیرتى، بى تا، ص۴.
۹. شیعه در تاریخ، ص۳۴.
۱۰. تاریخ شیعه، محمدحسین مظفر، مکتبة بصیرتى،(بى تا) ص۹، برگرفته از: خطط الشام، ج ۵، صص۲۵۱ ـ ۲۵۶.
۱۱. شیعه در تاریخ، ص۴۲، بر گرفته از: مروج الذهب، ج۲، ص۵۱.
۱۲. الصواعق المحرقة، ابن حجر الهیثمى المکى، مکتبة قاهره، ۱۳۸۵، ص۲۳۲.
۱۳. المناقب للخوارزمى، اخطب خوارزم، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵، ص ۲۰۶.
۱۴. همان، ص۲۰۹.
۱۵. تاریخ یعقوبى، ابن واضح، منشورات الشریف الرضى، ۱۴۱۴ ه، ج۲، ص۲۳۱.
۱۶. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، ج۲۰، ص۲۲۶.
۱۷. الصواعق المحرقة، ص ۲۳۲.
۱۸. تاریخ شیعه، ص۵..
۱۹. دفاع از حقانیت شیعه، صص ۴۸و ۴۹.
۲۰. سعد بن عبدالله اشعرى در این باره مى گوید: «نخستین فرقه، شیعه است».
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
او درآمد قابل توجهی از راه تجارت کسب کرد و شخصیت بانفوذی محسوب می‌گردید. پس از مرگ عمر، او جزو شورای ۶ نفره تعیین خلیفه بود. او با کنار کشیدن خود به عنوان مدعی خلافت، برای عثمان رای جمع آوری نمود. او در سال ۳۱ هجری (۶۵۲ میلادی) درگذشت.[۳]

همین اندازه برای شیعه کافیه تا شخصیت این اقا را بشناسه

خدا از عهد شکنان و منافقان هیچ عملی رو قبول نمیکنمه حتی نمازشون قبول نیست
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
مذهب شیعه بر اعتقاد به خلافت بلا فصل امیر مؤمنان علیه السلام استوار است که به نصب الهی و تبلیغ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامت ائمه اثنی عشر علیهم السلام صورت گرفت . اّما محبّت خدا و اولیایش و دشمنی با دشمنان خدا و اولیی خدا لازمه اسلام است . نمى‏شود کسی مسلمان واقعی باشد امّا دشمنان خدا و رسول و اولیاءاللَّه را دوست بدارد؛ چنانکه خداوند متعال مى‏فرماید لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْعَشِیرَتَهُمْ . . ) مجادله : 22

« نخواهی یافت قومی را که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند و دشمنان خدا و رسول را دوست بدارند ، هر چند آنان پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندانشان باشند ».

پس دشمنی با دسشمن خدا لازمه هرچند اون ادم که دشمنه از اقوام و خویشان یال حتی صحابه پیامبر باشد

حال دشمنی با خدا مگر غیر از عمل به دستور خداست و ایا دستور پیامبر جز دستور خداست

پس هرانکه به من کنت مولاه فهذا علی مولاه را شنید و سپس بر پیمانش با علی ع و پیامبر ص بر امیری و رهبری علی ع پایبند نماند دشمن علی ع و دشمن پیامبر و دشمن خداست هر چند اقوام پیامبر یا از صحابه باشد
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
شیعه در احادیث اهل سنت+سند
مذهب شیعه بر اعتقاد به خلافت بلا فصل امیر مؤمنان علیه السلام استوار است که به نصب الهی و تبلیغ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامت ائمه اثنی عشر علیهم السلام صورت گرفت . اّما محبّت خدا و اولیایش و دشمنی با دشمنان خدا و اولیی خدا لازمه اسلام است . نمى‏شود کسی مسلمان واقعی باشد امّا دشمنان خدا و رسول و اولیاءاللَّه را دوست بدارد؛ چنانکه خداوند متعال مى‏فرماید لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْعَشِیرَتَهُمْ . . ) مجادله : 22

« نخواهی یافت قومی را که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند و دشمنان خدا و رسول را دوست بدارند ، هر چند آنان پدران و فرزندان و برادران و خویشاوندانشان باشند ».

1-احادیث فراوانی از طریق شیعه و سنی ، از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده که آن حضرت شیعه را برگِ شجره طیّبه در آیه شریفه زیر دانسته است :

)أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ( . ابراهیم : 24

آیا ندیده‏ی که چگونه خدا مثل زده است : کلمه پاکیزه همچون درخت پاکیزه است ، که ریشه آن ثابت و استوار و شاخه آن در آسمان است .



پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم همچنین فرموده‏اند : « شیعتنا ورقها » ؛ شیعیان ما برگهای آن درختند .

اکنون تنها به چند منبع حدیثی از اهل سنّت در پا نویس ارجاع مى‏گردد :


شواهد التّنزیل حاکم حسکانی ، ج1 ، ص407 ، ح430 و ج1 ، ص408، ح431 و ج2 ، ص203 ، ح837 ؛ المستدرک علی الصحیحین ، حاکم نیسابوری ، ج3 ، ص160؛ تاریخ مدینه دمشق ، ج42 ، ص65 و 66 ؛ ینابیع المودّه قندوزی حنفی ، ص256






2-احادیث بسیاری نیز گواه است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شیعیان علی علیه السلام را مصداق ( . . . أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ ) ؛ بیّنه : 7


«آ نان هستند که بهترین مردم‏اند » دانسته و فرموده است : « هُمْ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ یا عَلِیّ » ؛ یا علی ، آنان ، تو وشیعیان تو هستند . (شواهدالتنزیل ، ج2 ، ص466)


در این مورد نیز به ارائه نشانی چند حدیث از کتب اهل سنّت بسنده مى‏کنیم :


شواهد التّنزیل ، ج2، ص460و 461 ، ح1126و ج2، ص464 ، ح1131 ، ج2 ، ص467 ، ح1139 ؛ تفسیر روح‏المعانی ، ج30 ، ص207 ؛ جامع‏البیان طبری ، ج30 ، ص171 ؛ الفصول‏المهمّه ابن صبّاغ ، ص123؛ نورالأبصار ، ص87؛ فرائد السّمطین جوینی ، ج 1 ، ص155 ، ح118؛ کفایةالطالب ، گنجی شافعی ، ص244 و 245 ؛ تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج42 ، ص371 و المناقب خوارزمی ، ص111 ح120؛ تفسیر الدُّرالمنثور السیوطی ، ج8 ، ص589




3-از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم همچنین نقل شده که فرمود :وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ، واقعه : 10 - 11


«ذ لک علیّ و شیعته هم السابقون إلی الجنّة » ؛


« ایشان علی و شیعیان او هستند ( که در رفتن ) به بهشت ، بر دیگران پیشی مى‏گیرند ».(شواهد التّنزیل ، الحاکم الحسکانی ، ج2 ، ص295، ح927)


4-پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم بشارت داد که خداوند ما و شیعیان ما را از یک طینت آفرید :


« فیها طینة خلقنا اللَّه عزّ و جلّ منها و خلق منها شیعتنا » .


تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج42 ، ص65 ؛ بشارةالمصطفی ، ص207






5-حاکم حسکانی از اصبغ بن نباته روایت کرده است که گفت :


از علی علیه السلام شنیدم که مى‏فرمود : پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دست مرا گرفت و فرمود :« برادرم ! در ( ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ . . . وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ ( آل عمران : 195 و 198


تو ثواب و پاداشی و شیعیانت نیکانند.(شواهد التنزیل ، حاکم حسکانی ، ج1 ، ص178 ، ح189)
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
صحابه گرامی رسول الله:یاران پیامبر که معاندان آنها را مرتد می دانند که بودند،می خواهیم زندگی نامه یاران پیامبر رو بخونیم چون به خیلی از مردم گفته نشده اونها چه فداکاریهائی کردند
سعید بن زید، صحابی مستجاب الدعوه

نام کامل وی: "سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل بن عبد العزي بن رياح بن عبد الله بن قرط بن رزاح بن عدي بن كعب بن لؤي" قرشي عدوي است. مادرش "فاطمه بنت بعجة بن ملیح خزاعی" و کنیه‌ی وی "أبو الأعور" است. او پسر عموی عمر بن خطاب و همسر "فاطمه بنت خطاب"، خواهر وی هست که سبب اسلام عمر بن خطاب گردید و عمر بن خطاب نیز شوهر خواهر او "عاتکة بنت زید" است.

سعید از نخستین ایمان آورندگان و مهاجران است و پیش از وارد شدن رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به خانه‌ی ارقم، اسلام آورد و به همراه همسرش فاطمه به سوی مکه هجرت نمود. رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میان او و أبی بن کعب ـ رضی الله عنهما ـ پیوند برادری بسته بود.

او در همه‌ی نبردها به همراه رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ شرکت داشت، به جز غزوه‌ی بدر، زیرا برای اجرای ماموریتی از سوی رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به همراه طلحة بن عبیدالله به سوی شام رفته بود و به این علت از شرکت در غزوه‌ی بدر باز ماند، اما رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ برای وی سهمی از غنایم بدر در نظر گرفت؛ به همین دلیل بسیاری از علما وی را از اهل بدر می‌دانند.

وی پس از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در نبرد یرموک و محاصره‌ی دمشق و فتح آن شرکت جست و از سوی "ابوعبیدة بن الجراح" به ولایت آنجا منسوب شد، و وی اولین کسی است از این امت که ولایت دمشق را بر عهده گرفت.

احادیث سعید بن زید:

احادیث انگشت شماری از وی روایت شده است؛ بخاری و مسلم دو حدیث از وی روایت کرده‌اند و بخاری به تنهایی یک حدیث از وی روایت کرده است. ابن عمر و عمرو بن حریث و أبوطفیل عامر بن واثلة و گروهی از تابعین از وی روایت کرده‌اند.

امام بخاری از سعید بن زید روایت می‌کند که گفت: شنیدم رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرماید: «مَنْ ظَلَمَ مِنَ الْأَرْضِ شَيْئًا طُوِّقَهُ مِنْ سَبْعِ أَرَضِينَ» (هر که چیزی از زمین را به ستم از آن خود کند (در قیامت) هفت زمین طوق گردن او خواهد شد)

یکی از بهشتیان:

سعید یکی از ده تنی است که رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ در دنیا به آنان بشارت بهشت را داده است که به "عشره‌ی مبشره" معروف هستند.

از عبدالرحمن بن عوف ـ رضی الله عنه ـ روایت است که رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «أَبُو بَكْرٍ فِي الْجَنَّةِ، وَعُمَرُ فِي الْجَنَّةِ، وَعُثْمَانُ فِي الْجَنَّةِ، وَعَلِيٌّ فِي الْجَنَّةِ، وَطَلْحَةُ فِي الْجَنَّةِ، وَالزُّبَيْرُ فِي الْجَنَّةِ، وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِي الْجَنَّةِ، وَسَعْدٌ فِي الْجَنَّةِ، وَسَعِيدٌ فِي الْجَنَّةِ ، وَأَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ فِي الْجَنَّةِ» [به روایت ترمذی و احمد]

بوبکر در بهشت است، و عمر در بهشت است، و عثمان در بهشت است، و علی در بهشت است، و طلحه در بهشت است، و زبیر در بهشت است، و عبدالرحمن بن عوف در بهشت است، و سعد [بن أبی وقاص] در بهشت است، و سعید [بن زید] در بهشت است، و ابوعبیدة بن جراح در بهشت است)

سعید بن جبیر ـ رحمه الله ـ می‌گوید: جایگاه ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و سعد و عبدالرحمن ابن عوف و سعید بن جبیر چنین بود که در نبرد در جلوی رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ قرار داشتند و در نماز در پشت سر وی بودند.

زید بن عمرو بن نفیل، پدر سعید:

زید بن عمرو، پدر سعید بن زید یکی از معدود کسانی است که در جاهلیت از عبادت بت‌ها و زنده به گور کردن دختران تبری جست و در جستجوی دین حق به سوی سرزمین شام سفر کرد و با یهود و نصارا آشنا گردید اما دینشان را نپسندید و گفت: "خداوندا من بر دین ابراهیم هستم". اما نتوانست به دین ابراهیم که چیز زیادی از آن باقی نمانده بود و توسط مردم به شرک آلوده گردیده بود، راهی بیابد. وی از اهل نجات است زیرا رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ او را ستوده است.

امام احمد در مسند خویش از مسعودی روایت نموده که سعید بن زید خطاب به رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ گفت: ای رسول خداوند؛ پدرم چنان بود که خود دیده‌ای و خبرش به تو رسیده است و اگر [نبوت] تو را درک می‌نمود بی‌شک به تو ایمان می‌آورد و از تو پیروی می‌نمود، پس برای وی آمرزش بخواه. رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمودند: «آری؛ برای او آمرزش می‌خواهم، زیرا او [در قیامت] به تنهایی برانگیخته خواهد شد در حالی که خود یک امت است». [به روایت احمد و حاکم و طبرانی]

هشام بن عروة از پدرش از اسماء دختر ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنهما ـ روایت می‌کند که گفت: زید بن عمرو بن نفیل را دیدم که ایستاده به کعبه تکیه داده بود و می‌گفت: "ای گروه قریش! به خداوند سوگند که جز من کسی از شما بر دین ابراهیم نیست". و او کسی بود که دختران را از زنده به گور شدن نجات می‌داد و اگر کسی می‌خواست دخترش را بکشد به او می‌گفت: "دست نگه دار! او را نکش؛ من خرجی او را می‌دهم!" پس آن دختر را بر می‌داشت و هنگامی که بزرگ می‌شد به پدر آن دختر می‌گفت: "اگر خواستی او را به تو بر می‌گردانم و اگر خواستی خودم خرج او را می‌دهم [و نزد خود نگه می‌دارم]". [بخاری به صورت معلق، و همچنین حاکم]

وی همچنین قریش را از زنا باز می‌داشت. اسماء دختر ابوبکر صدیق می‌گوید: زید بن عمرو بن نفیل را دیدم که پیر و بزرگسال بود و در حالی که به کعبه تکیه داده بود می‌گفت: "ای جمع قریش وای بر حال شما! از زنا دوری کنید که زنا باعث فقر و تهیدستی می‌شود" [ابن کثیر در البدایة]

وی از خوردن گوشتی که بر انصاب (مکانی که برای بت‌ها ذبح می‌شد) ذبح شده بود خودداری می‌کرد و خطاب به قریش می‌گفت: "گوسفند را خداوند آفریده و برایش از آسمان آب فرو فرستاده و از زمین گیاه رویانده است، آنگاه شما آن را بر غیر نام خداوند ذبح می‌کنید". [به روایت بخاری]

خطاب پدر عمر ـ رضی الله عنه ـ از ترس آن‌که مردم تحت تاثیر سخنان او قرار گیرند گروهی از جوانان و اوباش قریش را مامور کرده بود که او را اذیت کنند و نگذارند وارد مکه شود. وی به این علت در خارج مکه زندگی می‌کرد و بصورت پنهانی وارد آن می‌شد.

زید بن عمرو بن نفیل پیش از مبعوث شدن رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به پیامبری دار فانی را وداع گفت. خارجة بن عبد الله بن كعب بن مالک می‌گوید: شنیدم "سعید بن مسیب" زید بن عمرو بن نفیل را یاد می‌کرد پس گفت: زید، پیش از نزول وحی بر رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هنگامی که قریش در حال بازسازی کعبه بودند، درگذشت.

منزلت سعید بن زید:

امام احمد از سعید بن زید ـ رضی الله عنه ـ روایت می‌کند که رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ خطاب به کوه حراء چنین فرمود:‌ «آرام بگیر ای حراء که بر تو نیست مگر پیامبر یا صدیق یا شهید» سعید می‌گوید: بر حراء نبود مگر رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و سعد و عبدالرحمن بن عوف و سعید بن زید. [به روایت احمد و دیگران]

داستان وی با اروی بنت أویس مشهور است. اروی مدعی شده بود که سعید تکه‌ای از زمین او را غصب نموده است و شکایت وی را به مروان، امیر مدینه برد. سعید در مقابل ادعای وی حدیثی را از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت نمود و سپس از حق خود گذشت و علیه اروی دست به دعا برد:

هشام بن عروة از پدرش روایت می‌کند که "أروی بنت أویس مدعی شد که سعید بن زید بخشی از زمینش را غصب نموده است پس شکایت او را به نزد مروان بن حکم (والی مدینه) برد. پس سعید [در دفاع از خود] گفت: چگونه ممکن است من چیزی از زمین او را غصب کنم پس از آنکه از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ شنیدم که می‌فرمود: «هرکه از روی ستم یک وجب از زمینی را غصب نماید خداوند [در روز قیامت] هفت زمین را طوق گردن او خواهد کرد» مروان به او گفت: پس از این از تو دلیلی نخواهم خواست. پس سعد گفت: خداوندا اگر او دروغگوست چشم او را کور گردان و در زمینش جان او را بگیر. راوی می‌گوید: آن زن نمرد تا آنکه بینایی‌اش رفت و سپس در حالی که در زمینش راه می‌رفت در چاله‌ای افتاد و مرد. [به روایت مسلم]

سعید بن زید و شورای انتخاب خلیفه:

پس از ضربه خوردن عمر بن خطاب وی گروهی شش نفره را مسئول انتخاب خلیفه گرداند و فرزند خود ابن عمر را به شرط اینکه حق انتخاب شدن نداشته باشد عضو آن گرداند. اما سعید بن زید را از عضویت در این شورا منع نمود که دلیل آن خویشاوندی سعید با وی بود و از سوی دیگر عمر بن خطاب داماد وی بود، و گرنه سعید شایستگی عضویت در این شورا را داشت. این نشان دهنده‌ی تقوا و حسن تدبیر امیر المومنین عمر بن خطاب است.

وفات سعید رضی الله عنه:

نافع می‌گوید: سعید در "عقیق" وفات یافت، سپس به مدینه حمل شده و در آنجا دفن گردید. عبدالملک بن زید می‌گوید: سعد بن ابی وقاص و ابن عمر در قبر وی داخل شدند و ابن عمر بر وی نماز گذارد و آن در سال 50 یا 51 هجری، در دوران معاویه ـ رضی الله عنه ـ بود. وی در هنگام وفات هفتاد و چند سال داشت
     
  
مرد

 
شخصیت جناب عثمان خلیفه سوم اهل سنت


شناسنامه عثمان

نام:عثمان بن عفان؛

لقب: نعثل، یعسوب المنافقین؛ این لقب را عایشه به وی داد

شغل: در جاهلیت در مجالس دایره زن بود، و دف می نواخته و در محفل ها و عروسی ها می رفته و خوانندگی و رقص می نموده و از این راه کسب معاش می کرده؛

مدت خلافت بنا حق: ۱۱ سال و ۱۱ ماه و ۲۲ روز؛

محل دفن: در قبرستان یهودیان پشت بقیع؛

همسر: دو همسر داشت که هر دو ، در اثر آزارهای او فوت نمودند؛

مشخصات ظاهری: یک پای او لنگ بوده؛

مشخصات اخلاقی: بسیار هتّاک و بی ادب و بد گفتار و بد دهن؛ و از این لحاظ بین همه مشهور بوده؛ و همچنین مال و منال زیادی داشته؛

قاتل اصلی او: محمّدبن ابوبکر؛ (۱)

تاریخ به مرگ ۱۲ ذی الحجة یا به قولی ۱۸ ذی الحجة. (۲)

مطاعن عثمان


اهانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در موارد مختلف؛ (۳)

۲- ردّ قضاوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در نزاع بین عثمان() و حضرت علی (علیه السلام)۴

۳- جسارت و عدم تأدّب نسبت به امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛ (۵)

۴- کتک زدن عمّار در صورتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بودند:« هر که با عمّار دشمنی کند خدا با او دشمنی می نماید و ...»؛ (۶)

۵- کتک زدن عبدالله بن مسعود و اهانت به او؛(۷)

۶- امر به قتل محمّد بن ابی بکر و عدّه ای از اهل مصر،(۸)

۷- زندانی نمودن عبدالرّحمن جحمی؛ (۹)

۸- تبعیدهای عثمان () :
۱- ابوذر،به ربذه که باعث فوت او خانواده اش شد؛ ۲
- عدی بن حاتم؛
۳- یزید بن قیس ارحبی؛
۴- عمرو بن حمق خزاعی؛
۵- عروة بن جعد؛
۶- کمیل بن زیاد نخعی؛
۷- کعب
؛ ۸- عامربن قیس؛
۹- ثابت بن قیس؛
۱۰- حارث همدانی؛ (۱۰)

۹- تقسیم منصب ها و اراضی و بیت المال در میان بنی امیّه و دزدیدن از بیت المال؛ (۱۱)

۱۰- عدم اجرای حدّ بر عبیدالله بن عمر ، بخاطر به قتل رساندن هرمزان و دختر ابولؤلؤ ؛ (۱۲)

۱۱- جهل به احکام شرعی و آیات قرآن؛ (۱۳)

۱۲- بازگرداندن رانده شدۀ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، حکم بن العاص و پسرش مروان حکم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را از مدینه بیرون کرده بود و عثمان(لعنة الله علیه) دوباره آنها را به مدینه بازگرداند. (۱۴)
۱۳- آتش زدن قرآن ها،جمع کردن تمام قرآن ها از بین مردم و به آتش کشیدن آنها یا به نقلی جوشاندن قرآن ها در آب؛ (۱۵)
۱۴- عجز از خطبه خواندن؛ (۱۶)

۱۵-مصادرۀ خانه های مردم؛ (۱۷)

۱۶- اعتراض تمامی صحابه نسبت به او، حتی عمروعاص و عایشه؛ (۱۸)

۱۷- عمّال و کارگزاران عثمان (له)؛اکثراً از بنی امیّه و افرادی فاسق و فاجر بودند از جمله افرادی از قبیل ولیدبن عقبه والی کوفه که شب تا صبح در کنار کنیزش شراب نوشید و صبح لباس کنیز را به اشتباه پوشید و آمد در محراب مسجد نماز صبح را چهار رکعت خواند و گفت : می خواهید بیشتر بخوانم! و در میان نماز هم شعرهای عاشقانه ترنّم می کرد تا بالاخره در اثر زیادی شراب در محراب قیّ نمود!!!!! (۱۹)

۱۸- بدعت های عثمان (ل) :صید نمودن در حال احرام و خوردن آن، جلو انداختن خطبه بر نماز در عید فطر و قربان، احداث اذانی در روز جمعه یا در نماز صبح غیر از اذان و اقامه معمولی و آن را اذان ثالث نام گذاشته است. (۲۰)

۱۹- بغض و حبّ عثمان (له) : امام حسن بن علی (علیهماالسلام) می فرمودند: « ای گروه شیعیان، بغض و دشمنی عثمان (لعنة الله علیه) را به فرزندان خود تعلیم کنید. چرا که هر کس محبت عثمان () در دلش باشد و دجّال را درک کند به او ایمان می آورد و اگر نتواند دجّال را درک کند در قبر به او ایمان ی آورد!»
و نیز امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: « محبّت من با محبّت دیگری در قلب هیچ کس جمع نمی شود مگر اینکه یکی از این دو محبّت (محبت به من و محبت به عثمان) دیگری را از بین می برد!» (۲۱)

ماجرای قتل عثمان ()
عثمان (لعنة الله علیه) به دلیل اینکه ظلم و جنایتش از حدّ گذشته و پیش همگان رسوا شده بود، به دست مسلمانان مدینه و مصر کشته شد و جنازۀ او تا سه روز در مزبله مدینه افتاده و سگ ها یک پای او که می لنگید را خوردند، ولی هیچ کس اقدام به دفنش نمی نمود تا بالاخره چند نفر از بنی امیّه شبانه او را در قبرستان یهودیان پشت بقیع دفن کردند و بعدها برای اینکه بیش از این عثمان (ه) مفتضح نشود؛ دیوار بین این قبرستان یهودیان و مسلمین را برداشته، همه را یکی کردند و گفتند عثمان (ه) نیز در بقیع دفن شده!

(۱) اثبات الهداة،ج۳،ص۳۴۱،ح۹۵./ (۲) انساب الأشراف،ج۶،ص۱۹۲-۲۲۹./ (۳) بحارالأنوار،ج ۳۱،ص۲۳۷و ۲۳۸./ (۴) تفسیر القمی،ج۲،ص۱۰۷./ (۵) کشف البیان، ص۱۹۵.بحارالأنوار ،ج۳۱،ص۲۶۸و۲۹۶و۲۷۶و۴۴۹و۴۵۲./ (۶) العقد الفرید ،ج۲،ص۲۷۲./ (۷) الشافی، ج۴، ص۲۷۹و۲۸۰./ (۸) تاریخ الخلفاء(سیوطی)،ص۱۰۶و۱۰۷./ (۹) بحارالأنوار،ج۳۱،ص۲۶۳./ (۱۰)بحارالأنوار،ج۳۰،ص۳۷۳و ج۳۱،ص۱۷۴و۱۸۷و کشف البیان،ص۱۴۳-۱۵۱./ (۱۱) العقد الفرید،ج۲،ص۲۶۱.المعارف(ابن قتیبه)ص۸۴.بحارالأنوار،ج۱،ص۲۱۸و۲۲۳./ (۱۲) الشافی،ج۴،ص۳۰۴و۳۰۵.الکامل،ج۳،ص۴۰.الغدیر،ج۸،ص۱۳۳./ (۱۳) تفسیر ابن کثیر،ج۴،ص۱۵۷./ (۱۴) الشافی،ج۴،ص۲۶۹و۲۷۰.الغدیر،ج۸ ، ص۲۵۷.الصواعق المحرقه (ابن حجر) ص۶۸. / (۱۵) تاریخ الخمیس، ص۲۲۳.بحارالأنوار،ج۳۰،ص۳۷۱و ج۳۱،ص۲۰۵و۲۱۸./ (۱۶) تاریخ یعقوبی،ج۲،ص۱۴۰. (۱۷) بحارالأنوار،ج۳۱،ص۲۴۴./ (۱۸) الغدیر،ج۹،ص۳و۱۵و۶۰و۶۳و۶۹و۷۷. الإصابه،ج۱،ص۲۵۲.تاریخ ابن کثیر،ج۷،ص۲۰۶./ (۱۹) الصراط المستقیم،ج۳،ص۳۰.اسدالغابه(ابن اثیر)،ج۵،ص۹۰.بحارالأنوار،ج۳۱،ص۱۴۹و۱۶۱./ (۲۰) بحارالأنوار،ج۳۱،ص۲۶۳. السرائر(ابن ادریس)،ج۱،ص۳۰۴. وسائل الشیعه،ج۵،ص۱۱۰،ح۹۸۰۵. المقنعه(مفید)ص۳۳./ (۲۱) بحارالأنوار،ج۳۱،ص۳۰۷و۳۰۸.


قبر عثمان هنوز در بقیع است و محافظ داره که شیعیان از خجالتش در نیان

شیعه اسم سه خلیفه غاصب را همواره با ناراحتی و به عنوان انسانهای غاصب یاد میکند و .....
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  ویرایش شده توسط: ametis   
مرد

 
ametis: شخصیت جناب عثمان خلیفه سوم اهل سنت
شخصیت عثمان رو از امام اولت البته به قول خودت بشناس:
حضرت علی در خطبه 158 در مورد عثمان رضی الله عنهما می فرماید :

(والله ما أدري ما أقول لك؟ ما أعرف شيئا تجهله و لا أدلك على أمر لا تعرفه، إنك لتعلم ما نعلم ما سبقناك إلى شي‌ء فنخبرك عنه و لا خلونا بشيء فنبلغكه، و قد رأيت كما رأينا و سمعت كما سمعنا وصحبت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم كما صحبنا و ما ابن‌قحافة و لا ابن‌الخطاب بأولى لعمل الحق منك و أنت أقرب إلى رسول‌الله صلى الله عليه وسلم وشيجة رحم منهما وقد نلت من صهره مالم ينالا)

يعني: «به‌خدا سوگند كه نمي‌دانم با تو چه بگويم؟ چيزي نمي‌دانم كه تو، نداني و تو را به كاري راه‌نمايي نمي‌كنم كه تو، آن را نشناسي؛ به تحقيق كه تو، مي‌داني آن‌چه را كه ما مي‌دانيم؛ ما، از تو به چيزي پيشي نگرفته‌ايم كه اينك تو را از آن باخبر سازيم و چيزي را در نبود تو، نيافته‌ايم كه اكنون، آن را به تو ابلاغ نماييم؛ تو، نيز همانند ما [سنت و رهنمود پيامبر را] ديدي و شنيدي و هم‌چون ما، با رسول‌خدا مصاحبت كردي. ابوبكر و عمر در پهنه‌ي عمل به حق، نسبت به تو در اولويت قرار نداشتند؛ چراكه تو، نسبت به آن‌ها به رسول‌خدا نزديك‌تر بودي و خويشاوندي بيش‌تري با پيامبر داشتي؛ تو، از آن جهت كه داماد پيامبر شدي، نزديكي بيش‌تري به پيامبر يافتي كه آنان، نيافتند.»..

نهج‌البلاغه، شرح محمد عبده، خطبه‌ي158


در ادامه‌ي همين خطبه آمده است:

«من، تو را سوگند مي‌دهم كه امام كشته‌ي اين امت نباشي؛ چراكه پيش از این گفته مي‌شد: (درميان اين امت، امامي به قتل خواهد رسيد كه درِ كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاي امت اسلامي، با آن مشتبه و نابسامان خواهد گرديد؛ فتنه و فساد، تا آن‌جا در ميانشان گسترش خواهد يافت كه حق و باطل را نخواهند شناخت و در فتنه‌ها غوطه‌ور خواهند گشت.)»




در نهج البلاغه به‌شرح بحراني، ج4/ص354 از شارحان نهج‌البلاغه آمده است:

«زماني كه عثمان در خانه‌‌ي خودش، به محاصره درآمد، علي با دست و زبانش به دفاع از عثمان پرداخت.»
     
  
مرد

 
سخنان زیبای حضرت علی رضی الله عنه ( نهج البلاغه ردی بر ادعای شیعه )

در خطبه 92 در شرح اصحاب محمد صلی الله علیه وسلم چنین آمده است :

(لقد رأيت أصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم فما أرى أحدا يشبههم منكم لقد كانوا يصبحون شعثاً غبراً و قد باتوا سجداً و قياماً يراوحون بين جباههم و خدودهم يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم كأن بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم، إذا ذكر الله همرت أعينهم حتى ابتلت جيوبهم و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف خوفا من العقاب ورجاءا للثواب)

ترجمه: «من، اصحاب محمدr را ديدم؛ اما هيچ يك از شما را نديدم كه همانندي و شباهتي به آنان داشته باشد؛ آن‌ها، شب‌ها را در حالي به صبح مي‌رساندند كه [از عبادت شب] موهايي ژوليده و چهره‌هايي غبارآلود داشتند و شب را تا به صبح در سجده و قيام مي‌گذراندند؛ ميان پيشاني و گونه‌هاي خود را در پيش‌گاه خدا، بر خاك مي‌ساييدند و از يادآوري بازگشتشان به‌سوي خدا، طوري دگرگون مي‌شدند كه گويا بر روي آتش ايستاده‌اند و ميان چشمانشان (پيشانيشان) از كثرت و طول سجده، همانند زانوي بز، پينه بسته بود؛ هرگاه نام و ياد خدا به ميان مي‌آمد، چنان اشك مي‌ريختند كه گريبان‌هايشان، تر مي‌شد و از بيم گرفت الهي و از اميد به پاداش پروردگار، به‌سان درخت به هنگام وزش باد تند، مي‌لرزيدند.»




نهج‌البلاغه، شرح محمد عبده، خطبه‌ي92




در نهج البلاغه خطبه 115 شرح حال یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چنین آمده است :


(أين القوم الذين دعوا إلى الإسلام فقبلوه وقرؤوا القرآن فأحكموه و هيجوا إلى القتال فَوَلِهُوا وَلَهَ اللقاح إلى أولادها، و سلبوا السيوف أغمادها و أخذوا بأطراف الأرض زحفاً زحفاً و صفاً صفاً، بعض هلك و بعض نجا، لا يبشرون بالأحياء و لا يعزون بالموتى، مر العيون من البكاء خمص البطون من الصيام، ذبل الشفاه من الدعاء، صفر الألوان من السهر، على وجوههم غبرة الخاشعين، أولئك أخواني الذاهبون، فحق لـنا أن نظمأ إليهم ونعض الأيدي على فراقهم)


يعني: «كجايند كساني كه به اسلام فرا خوانده شدند و پذيرفتند؛ قرآن خواندند و آن را اجرا كردند و هنگامي كه به جهاد، فرا خوانده شدند، همانند شتري كه به سوي بچه‌هايش مي‌شتابد، با عشق تمام شمشيرها از نيام كشيدند و گرداگرد زمين را گروه‌گروه و دسته‌دسته، فتح كردند؛ برخي شهيد شدند و بعضي هم نجات يافتند؛ آنان، هرگز از زندگان (و زنده ماندن در ميدان جهاد) شادمان نمي‌گشتند و در مرگ شهدا، تعزيت نمي‌گفتند؛ چشم‌هايشان، با گريه‌هاي طولاني از ترس خدا، فروهشته و ناراحت شده و شكم‌هايشان، از روزه‌داري لاغر گشته بود؛ لب‌هايشان، از فراواني دعا، خشكيده و چهره‌هايشان از شب‌زنده‌داري، زرد گشته و بر آن، غبار و نماي خاشعان، نشسته بود. آن‌ها، برادران من بودند كه رفتند؛ زيبنده است كه ما، تشنه‌ي اعمال و محبت آنان، باشيم و از اندوه فراقشان، دست حسرت بگزيم.»
     
  
صفحه  صفحه 45 از 54:  « پیشین  1  ...  44  45  46  ...  53  54  پسین » 
مذهب
مذهب

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA