انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 48 از 54:  « پیشین  1  ...  47  48  49  ...  53  54  پسین »

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟


مرد

 
هزار و یک سوال از علما؟ (سوال 1 و 2)

قرآن از ما خواسته با کفار و منافقین جهاد کنیم: الله میفرماید:يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿٧٣﴾ توبه - ترجمه: اى پيامبر، با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير، و جايگاهشان دوزخ است، و چه بد سرانجامى است.و میدانیم که جهاد با منافق با شمشیر نیست، زیرا که منافق در ظاهر حکمش مثل مسلمان است و در قبرستان مسلمانان دفن میشود، و میدانیم که با هر کافری نیز نباید با شمشیر جنگ کنیم ، جنگ با شمشیر فقط بر علیه کافران متجاوز و حربی است،
و قرآن خودش ابزار جهاد را مشخص کرده و این وسیله بما میگوید که روش جهاد چگونه باید باشد ، آری وسیله جهاد و اسلحه جهاد قرآن است، یعنی جهاد بزرگ در اینجا یعنی جهاد با زبان و با قلم است زیرا الله میفرماید: فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا ﴿٥٢﴾ فرقان (پس از کافران اطاعت مکن، و بوسیله آن [بوسیله قرآن‌] با آنان جهاد بزرگی بنما! )

و قرآن کتابی است که همه ما ها( چه شیعه چه سنی) قبولش داریم وهمه ما باور داریم که در آن تحریفی صورت نگرفته و حرفی کم یا زیاد نشده است. (البته بجز تعدادی از علمای بزرگ تشیع و نویسندگان کتب اصلی که معتقد به تحریف قرآن هستند و عوام امروزی که مدعی هستند آیات جابجا شده اند)
رسول الله فرمودند: «أبشروا فإن هذا القرآن طرفه بيد الله وطرفه بأيديكم فتمسكوا به فإنكم لن تهلكوا ولن تضلوا بعده أبدا» .(صحيح) ... [طب] عن جبير. - مژده باد برشما که این قرآن یک طرف بدست الله و طرف دیگر بدست شماست،پس به آن چنگ بزنید، پس شما هرگز بعد از این چنگ زدن به قرآن نه هلاک میشود نه گمراه میگردید.

حالا بیایید تصور کنید یک عالم ؛ یک آیت الله شیعی؛ دارد قرآن و سوره حمد را تفسیر میکند و من بعنوان یک سنی پای درس او نشسته ام ، حالا آیا حق دارم اگر آیه ای را با دیدگاه و تفسیر شیعی مطرح کند که با قرآن در تضاد است یا من متضاد با قرآن میبینم ، آیا حق دارم این تناقض را نشان بدهم و سوال مطرح کنم و جواب بخواهم؟ !
هر عاقلی باید پاسخ دهد که بله ،حق داری!

پس بدون ایجاد تنش و با صد احترام، سوالات خود را مطرح میکنم باشد یک عالم شیعی دست بقلم ببرد و پاسخ دهد
سوال 1
آیت الله شیعه سوره حمد را تفسیر میکند و به این آیه میرسد : اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿٦﴾صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ﴿٧﴾ (ما را به راه راست هدایت کن... راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده‌ای؛ و نه راه گمراهان)
حالا میپرسم: استاد اجازه!
گروه های که گمراه هستند را نام ببرید تا از ایشان پیروی نکنیم؟
قاعدتا استاد باید بگوید: مثلا فرعون و قومش، و به این آیه استناد کند که
وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَىٰ ﴿٧٩﴾ طه- (و فرعون قوم خویش را گمراه کرد و هدایتشان ننمود)
یا بگوید کسانی که غیر از الله را میخوانند گمراه هستند
(وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُو مِن دُونِ اللَّـهِ مَن لَّا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ) ﴿٥﴾ نساء
(چه کسی گمراهتر است از آن کس که معبودی غیر خدا را می‌خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمی‌گوید و از خواندن آنها بی‌خبر است؟! (و صدای آنها را هیچ نمی‌شنود!)
حالا اگر فرضا آیت الله، از روی هوای نفس یا هر سبب دیگری بگوید گمراهان یعنی دکتران یا نجاران!!
من از او دلیل خواهم خواست و آیه قرآن را نشان او خواهم داد که میگوید گمراه یعنی فرعون و مشرکان !!
بعد از این مقدمه، من سوال اول را میپرسم:
سوال 1
آیت الله عزیر منظور الله از این جمله (صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) راه چه اشخاصی یا گروه هایی است؟
ظاهرا استاد باید بگوید راه پیامبران و امامان و صدیقان و صالحان و شهدا و مومنین که نعمت به آنها داده شده!
و ما بلافاصله میپرسیم:
اما قرآن فقط پیامبران و صدیقین وشهدا و مومنین و صالحین را نام برده ، ولی هرگز در لیست کسانی که به آنها نعمت داده شده ( صراط الذین انعمت علیهم ) نام امامان ذکر نکرده ! چرا؟
مثلا غایب بزرگ در این آیه مهم، امامان هستند: وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَـٰئِكَ رَفِيقًا ﴿٦٩﴾ نساء
کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛(یعنی همنشین) پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!
چرا نام امامان را بعد از پیامبران، ذکر نکرده است؟
آیا این دلیل حقانیت سخن آن دسته نیست که میگویند :ما گروه خاصی بنام امامان (دوازده امام ) نداریم؟
یک جواب آیت الله ها این است که امام مثل پیغمبر است وقتی اسم پیغمبران آمد امامان را نیز شامل است!!! صد که آمد نود هم پیش ماست!!
     
  
مرد

 
سوالات قرآنی از علما (2)

ما در این سلسله سوالها از علما سوالهایی درباره قرآن می پرسیم؟ و تضاد های عقاید آنها را با قرآن ثابت میکنیم
اینک بخش دوم: سوال 3 اگر عقیده رجعت را قبول کنیم پس آیه 28 از سوره بقره را چگونه تفسیر نماییم؟
علمای شیعه آیه زیر را به (رجعت) تفسیر میکنید: [قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَي خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ ] ﴿١١﴾ غافر- مى‌گويند: «پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانيدى و دو بار ما را زنده گردانيدى. به گناهانمان اعتراف كرديم؛ پس آيا راه بيرون‌شدنى [از آتش‌] هست؟»
علمای شیعه میگویند وقتی قرآن میگوید که انسان دوبار می میرد این تفسیرش رجعت است! یعنی اینکه آدمی یک مرگ عادی دارد و بعد زنده میشود و برای بار دوم (بعد از رجعت) می میرد و باز در قیامت زنده میشود و دیگر مرگ ندارد!
شیعه اضافه میکند: وقتی که امام زمان بیاید خیلی از مردمان خوب و بد از قبرها بلند شده و زنده می شوند!!! و خوب ها در رکاب امام زمان هستند و بدها را امام زمان بعد از شکنجه دوباره میکشد و علمای شیعه میگویند اگر این عقیده را قبول نکنید دو مرگ معنی ندارد زیرا انسان مُرده، باز زنده میشود و دیگر نمی میرد و به این ترتیب یک مرگ است نه دو! پس عقیده سنی با قرآن در تضاد است!!!!
و میگویند اگر رجعت را قبول ندارید پس این آیه تفسیر نمیشود.
اما در آیه 28 سوره بقره میخوانیم:[ َکيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّـهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ۖ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ]﴿٢٨﴾ چگونه خدا را منكريد؟ با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد؛ باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى‌كند؛ [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‌شويد.

اما آیه 28 سوره بقره خودش تفصیل دو مرگ و دو زندگی را شرح میدهد, آیه میفرماید: [کيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّـهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا[ چگونه کافر میشوید در حالیکه مرده بودید ( یعنی انسان از تراب خلق شده و تراب مرده است ) این مرحله اول است
[فَأَحْيَاكُمْ ۖ] پس شما را زنده کرد یعنی حالا که زنده هستیم این مرحله دوم است
[ثُمَّ يُمِيتُكُمْ] پس شما را می میراند یعنی همان سرنوشت بسراغ ما میاید که بسراغ اجداد ما آمده این مرحله سوم است
[ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ] پس دوباره شما را زنده میکند و بسوی الله باز میگردید یعنی مرحله چهارم که قیامت است و این تفسیر دو مرگ و دو زندگی است
اما اگر عقیده رجعت را قبول کنیم این آیه را چگونه تفسیر کنیم؟ پس ای علمای شیعه این چه مسخره بازی است؟ این چه اهانتی است که نسبت به قرآن مرتکب میشوید؟؟!!

سوال 4
ای علمای شیعه چرا برخلاف آیه 186 از سوره بقره میگویید: برای رسیدن به الله باید بروید پیش علی و رضا و مهدی ؟؟ و آنها را واسطه کنید؟!!
در سوره بقره، الله جل جلاله می فرماید: [وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ] ﴿١٨٦﴾ و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را - به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مى‌كنم، پس [آنان‌] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند.
حالا در پرتو این آیه به این سوال ما پاسخ بگویید
وقتی که الله فرموده اگر بندگانم از من پرسیدند بگو من نزدیکم ، و دعا کنید و اجابت میکنم وقتی این را فرموده، شما ای شیعه ها چرا میگویید: اگر میخواهید به الله برسید بروید پیش علی و رضا و مهدی ؟؟ و آنها را واسطه کنید؟!!

و وقتی که اعتراض میکنیم، میگویید: آنها به الله نزدیک ترند و ما آبرو نداریم
من میخواهم بدانم امامان چقدر به الله نزدیکترند از ما ؟
برای یافتن پاسخ میتوانید این آیه را ببینید: [ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ]﴿١٦﴾ ما انسان را آفريده‌ايم و مى‌دانيم كه نفس او چه وسوسه‌اى به او مى‌كند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
پس فاصله ما با الله معلوم شد، یعنی رگ گردن ما از ما دورتر است تا خدای ما!!
خب! حالا بما بگویید آيا رگ گردن ما از ما دورتر است یا امام رضای ما؟؟؟
خلاصه بگویید امام چقدر بما نزدیک تر است از الله؟؟؟؟!!!! زیرا ظاهرا باید نزدیکتر باشد تا بتواند نقش واسطه را داشته باشد.خب الله كه از رگ گردن هم نزدیکتر هست, آیا مقامی نزدیکتر از این هم ممکن است؟؟؟
شیعه اینجا جواب های بی سروته میدهد و میگوید: اگر الله از رگ گردن بشما نزدیک تر است چرا میروید به کعبه؟
جواب این است که خود همین خالقی که از رگ گردن بما نزدیکتر است، بما دستور داده که بروید به طواف کعبه و به حج و.... و قرآن سوره ای بنام حج دارد و آیات متعددی در رابطه با مکه و بکه . مسجد الحرام ومشعر الحرام و منی و عرفات و ایام حج .....

سوال 5
چرا الله میگوید طلاق فقط دو دفعه است و شما میگوید بیش از هزار دفعه ؟
اول این آیات را در سوره بقره ببینید:[ الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ ]
طلاق [رجعى‌] دو بار است. پس از آن يا [بايد زن را] بخوبى نگاه داشتن، يا بشايستگى آزاد كردن.
[ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ]٢٢٩) اين است حدود احكام الهى؛ پس، از آن تجاوز مكنيد. و كسانى كه از حدود احكام الهى تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند.
[ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّـهِ هُزُوًا ](٢٣١) و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، [ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ] و اگر [شوهر براى بار سوم‌] او را طلاق گفت، پس از آن، ديگر [آن زن‌] براى او حلال نيست، تا اينكه با شوهرى غير از او ازدواج كند [و با او همخوابگى نمايد].

و حالا برایتان شرح میدهم که علمای شیعه، چگونه آیات الله را به ریشخند گرفته و برعکس عمل نمودند: طلاق یعنی جدایی یک زن و شوهر ؛ و الله این طلاق را محدود کرده به دوبار، و برای اینکه مردم طلاق را چیز کوچکی ندانند اجازه نداده که زن و شوهر بعد از دو مرتبه طلاق دادن و مطلقه شدن، دوباره با هم عروسی کنند مگر آنکه زن مطلقه شوهر دیگری غیر از شوهر اول اختیار نماید و تازه اگر آن شوهر دوم طلاقش داد باز میتواند به شوهر اول برگردد.
اما شیعه این قانون را قبول ندارد و نام طلاق را فسخ گذاشته و نام ازدواج را ازدواج موقت گذاشته و با عوض کردن نام ها، مرد میتواند قرارداد ازدواج با همسر خود را دوبار و بیشتر فسخ کند و از او جدا شود ( توجه کنید طلاق و فسخ در ازدواج هر دو یعنی جدا شدن زن و شوهر) و باز با همان شوهر اول عروسی کند، بلکه صدبار جدا شود و دوباره عروسی کند!! که این خلاف دستور صریح قرآن است.
اگر ما بگوییم یک فروند هواپیما به هوا پرید این درست است ، ولی اگر نام هواپیما را بگذاریم زیر دریایی باز مجبوریم بپذیریم که یک فروند زیر دریایی به هوا پرید! هرچند که جمله غلط است ولی در ماهیت هواپیما تغییری رخ نمیدهد.
بر همین منوال طلاق طلاق است، خاصیت هواپیما پریدن است و خاصیت طلاق جدا کردن زن و از شوهر است حالا اگر نام طلاق را بگذارید زیر دریایی بگذارید یا ( فسخ) و یا هر چیز دیگرى، باز در قانون طلاق تغییری نمی آید و با عوض کردن نام نباید قرآن را به ریشخند گرفت
     
  
مرد

 
rostam91: وقتی که الله فرموده اگر بندگانم از من پرسیدند بگو من نزدیکم ، و دعا کنید و اجابت میکنم وقتی این را فرموده، شما ای شیعه ها چرا میگویید: اگر میخواهید به الله برسید بروید پیش علی و رضا و مهدی ؟؟ و آنها را واسطه کنید؟!!

قران به صورت جامع قران است نه ایات جدا از هم


خداوند در قران مارا به استفاده از وسیله برای تقرب به خود دستور میدهد یعنی به نظر شما این دو ایه منسوخ کننده هم هستند

ادمی در انجام هر کاری روشهای مختلف را استفاده میکند گاهی برای یقین به حصول نتیجه چندین مسیر را در راستای هم به کار میبندد

طبق اعتقاد روشن شیعه

همه درخواستها فقط از خدا باید خواسته شود لذا ادعیه بسیاری و دهاهای فراوانی دارد که مستقیما از خدا درخواست مینماید

همچنین در کنار این برقراری ارتباط مستقیم طبق دستور الهی درخواستهای خود را بوسیله متقربین درگاه الهی نیز مطرح میکند ولی در حال همه دخواستها فقط به خدا ختم میگردد

و هر جا برای رسیدن به حاجت از واسطه و خصوصا ائمه به عنوان وسیله استفاده میکند مشخصا متذکر میگردد که وسیله هم از خدا اجابت را میخواهد

مشهورترین این ادعیه دعای توسل است وقتی میگوی

یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله

ای ابرومند نزد الله مارا نزد خدا شفاعت کن

البته و صد البته شفاعت هم به همین معناست


معنای شفاعت همین است که از دیگری بخواهی در درگاه خدا از تو درخواست بخشش کند وگنه چه معنا میدهد که شفاعت را از خوده خدا بخواهی چه معنی دارد که خود خدارا شفیع قرار دهی تا از خوده خدا شفاعتت کند
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
اختلاف سنی و شیعه بر سر موضوع شفاعت و توسل

شبهه


در صحيح الترمذي: باب ما جاء في شأن الصراط اینگونه نوشته شده است:
«انس مى گويد: از پيامبر(صلى الله عليه وآله) درخواست كردم كه در قيامت درباره من شفاعت كند، وى پذيرفت و فرمود: من اين كار را انجام مى دهم. به پيامبر(صلى الله عليه وآله)گفتم: شما را كجا جستجو كنم؟ ابتدا فرمودند: در كنار صراط، عرضه داشتم اگر شما را در کنار صراط ملاقات نکردم شما را در کجا مي توانم ببينم؟ فرمودند کنار ميزان، عرضه داشتم اگر شما را در کنار ميزان ملاقات نکردم شما را در کجا مي توانم ببينم ؟ فرمودند کنار حوض، بدرستيکه من بغير از اين سه مکان جايي نمي روم.
همانطوري که ملاحظه مي فرمائيد انس بن مالک مستقيما از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در همين دنيا طلب شفاعت نمود و از خداوند طلب نکرد حال آيا اين صحابه رسول خدا بخاطر اين عملش گناهکار و مشرک مي شود ؟! و يا اينکه (نعوذ بالله) پيامبر اکرم آيه: ( لله الشفاعة جميعا و آيه و لا تدعوا مع الله احدا ) را نشنيده بودند ؟ و به همين خاطر ( نشنيدن آيه ) انس را از طلب شفاعت نهي نکردند !!! و يا اينکه آيه را شنيده بودند ولي نعوذ بالله معناي آيه را نفهميده بودند !!! ولي ابن تيمية و محمد بن عبد الوهاب و پيروانشان معناي آيه را فهميده بودند !!! زيرا شايد در نظر وهابيها ابن تيمية و محمد بن عبد الوهاب از پيامبر و اصحابش نسبت به فهم آيات قرآن آگاهي بيشتري داشته باشند !!! شما قضاوت کنيد

جواب شبهه
ما را اعتراضی نیست اگر شما مثل حضرت انس رضی الله عنه رفتار کنید یعنی:
1- اول رسول الله صلی الله علیه وسلم را پیدا کنید
2 - و بعد ببینید ایشان قبول میکنند که شفیع شما باشند. و آیا شما پیش او مانند انس عزیز هستید
اما اجرای این دو شرط ممکن نیست. نه میتوانید رسول را بیابید،چون او حالا روی کره زمین نیست و نه او حرف شما را میشنود و نه جواب میدهد
این به این میماند که ما بشما بگوییم شیرجه زدن از بالای کوه و افتادن بر سر صخره حرام است و باعث مرگ شما میشود و شما بگویید حضرت انس را ببین از بالای تخته به درون استخر پریده است
محیط را ببین! مکان را ببین! آب را ببین! سنگ را با آب مقایسه میکنی ؟!!
حضرت انس جلوی پیامبر صلی الله علیه وسلم ایستاد و در خواست کرد و تا جواب نشنید آرام نگرفت آیا انس جلوی مجسمه پیامبر ایستاد؟ پس دیدید دارید قیاس مع الفارق میکنید!
اما هیچکس بعد از مرگ ایشان نرفت سر قبر رسول که شفیع من باش.
حالا اگر شیعه بگوید منظور ما موضوع خود شفاعت است،که شما وهابی ها آنرا حرام میدانید
جواب این است که شفاعت را ما حرام نمیدانیم آب انگور را ما حرام نمیدانیم اما شما دارید شراب را بنام آب انگورمعرفی میکنید !
شما دارید شرک را بنام شفاعت ترویج میدهید
درخواست از زنده بر کاری که توانایی دارد جایز است.
در داستان بالا رسول الله صلی الله علیه وسلم زنده بودند و توانایی بر شفاعت در روز قیامت را هم الله به ایشان اعطاء کرده است.
یعنی پیامبر میدانستند بهشتی هستند و پیامبر میدانستند که حق شفاعت دارند لذا به انس وعده دادند که در حق او شفاعت خواهند کرد، پس این حدیث، مطابق عقاید ماست.
و شما برای اثبات عقیده خود، باید حدیثی پیدا کنید که مسلمانان بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش ضریح طلایی ساختند و از جسد مرده ایشان، حاجت طلبیدند تا حرفتان را بپذیریم!!
پس ما شفاعت در قیامت را قبول داریم اما درخواست از مرده را قبول نداریم. شیعه اگر میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند باید حدیثی بیاورد که حاجت خواهی از قبور و توسل به مرده را اجازه دهد و چنین حدیثی نیست ولی حتی اگر میبود هم قابل قبول نبود زیرا قرآن ما را از پرستش و توسل به مردگان منع کرده و مرده ها را بی شعور و بی اطلاع از دنیا دانسته است.
و در حدیث دیگری دیدم که یک صحابی از رسول الله صلی الله علیه وسلم خواست که برایش دعا کند تا او رفیق پیامبر در بهشت باشد و رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود پس خیلی سجده کن تا این کار ( شفاعتم و اجابت دعا ) ممکن و آسان شود

دوباره تکرار میکنم که شفاعت زنده را قبول داریم و شفاعت کسی که توانایی بر کاری را دارد را قبول داریم. اما شفاعت مرده را قبول نداریم زیرا شفاعت خواهی از مرده بدعتی زشت و کاری نابخردانه است! و دلیلی از قرآن و سنت برای این کار بیخردانه نیست.
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
rostam91: ما را اعتراضی نیست اگر شما مثل حضرت انس رضی الله عنه رفتار کنید یعنی:

[ b]دین امری شخصی است نه مسیحی مربوطه که مسلمون چه میکنه نه به شیعه مربوطه که سنی چه میکنه و برعکس

این اعتراضات و طعنه های شما چه معنی میده .....همه تاپیک های مذهب رو شیعه سنی کردید


هر کس رو در قبر خود میخوابانند

لذا همچین میفرمایید اعتراض ندارید که انگار افرادی حق اعتراض به همه چیز را دارند

اگر شما به مشکلات مذهب خود و ما هم به مشکلات مذهب خود بپردازین قطعا ره به سلامت برده ایم

کافیست به ابتدای هر تاپیک بروید تا ببینید این جدال شیعه و سنی کی و توسط چه کسی آغاز شده است[/b]
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  ویرایش شده توسط: ametis   
مرد

 
omidbahonar: "فقط بگو الله" یعنی اینکه تمام فلسفه بافی روحانیت جاه طلب و تشنه قدرت برباد به خاطر همین باید هم نظر بدن که باید جمع اوری بشه و در صورت مقاومت با خوشونت برخورد بشه.
اینو کاملا قبول دارم
omidbahonar: این خوشونتی که توی اسلام در جریانه یکی از ایراد هایی هست که به اسلام گرفته میشه.
این یکی رو نه چون معتقدم خشونتی که توی اسلام هست بخاطر برداشت نتدرستی هست که از اسلام میشه نه خود اسلام
در حکومت صدر اسلام ما چنین خشونتی رو نمی بینیم که مثلا بنام دین راه بیوفتن سر ببرن یا بخاطر بد حجابی کسی رو باز خواست کنن یا.....
جنگ در صدر اسلام با کافر حربی بوده نه با همه کفار و کافر حربی یعنی اون غیر مسلمانی که با شما قصد جنگ داره
اما بعد از پیامبر و به خصوص بعد از خلفای راشدین به مرور می بینیم که برداشتها از اسلام تغییر میکنه و سلیقه ای میشه و این سلیقه ای بدون در نظر گرفتن روح اسلام و قرآن و فقط با ابزار اسلام صورت میگیره
     
  
مرد

 
ametis: کافیست به ابتدای هر تاپیک بروید تا ببینید این جدال شیعه و سنی کی و توسط چه کسی آغاز شده است
نمی خواد به ابتدای تاپیک بریم تو همین آخرین خط شما مشخصه
بابا ایهاالناس من نمیخوام با این آمتیس بحث کنم تا بحث به کل کل و شیعه و سنی بازی نکشه اما نمیدونم چرا این آقا دست بردار نیست و میخواد برای هر خطی یه جوابی گذاشته باشه
حالا اگه به بحثها جوابهای عقلانی میداد یه چیزی تمام جوابها بی سرو ته و از روی ...... که ارزش پاسخگوئی نداره
در ضمن من در موضوع تاپیک پستهام رو میزارم و این تاپیک هم که اسمش مشخصه و بخاطر ایرانی بودنم حق دارم راجبش بنویسم
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
rostam91: بابا ایهاالناس من نمیخوام با این آمتیس بحث کنم تا بحث به کل کل و شیعه و سنی بازی نکشه اما نمیدونم چرا این آقا دست بردار نیست و میخواد برای هر خطی یه جوابی گذاشته باشه
شما اهل سنت هستی و تمام تاپیک هات در کوشش بیهوده برای اثبات شرک و کفرو توهین و افترا به شیعه است

انگار به اعتقاد شیعه از خوده شیعه ها هم اشراف بیشتری داری گرچه اشتباه میکنی و اغلب حرفاتون هم بی اساس است


تازه نمیخوای کل کل کنید


من اگر مطالب دروغ رو با سند و مدرک ررد کنم و از مذهبم دفاع کنم ادمه بدی هستم؟؟؟؟


rostam91: حالا اگه به بحثها جوابهای عقلانی میداد یه چیزی تمام جوابها بی سرو ته و از روی ...... که ارزش پاسخگوئی نداره

شما بارها قسم خوردی پاسخ ندی ....خوب نده مجبور که نیستید
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
تقيه از ديدگاه مذهب تشيع...

بر خلاف آنچه در مورد ديدگاه اهل سنت و جماعت نسبت به مسأله تقيه گفته شد، در مذهب تشيع تقيه كه در حقيقت نوعي دورويي و اظهار خلاف حقيقت ميباشد، اصلي از اصول اين مذهب قرار گرفته است. در روايتي از زبان جعفر صادق گفته شده: «اگر بگويم كسي كه تقيه كردن را كنار بگذارد مانند كسي است كه نماز خواندن را كنار گذاشته، راست گفته ام»[1].
و در روايت ديگري از ايشان نقل قول شده كه:
«تقيه كردن نه دهم دين است. و هر كس تقيه نكند دين ندارد»[2].
و در روايتي منسوب به علي بن موسي الرضا گفته شده:
«كسيكه تقيه نكند ايمان ندارد. و بدانيد عزيزترين و محبوبترين شما نزد خداوند متعال آن كسي است كه بيشتر از ديگران راه تقيه و توريه را در پيش گيرد.
از ايشان پرسيده شد كه اي فرزند رسول الله! اين مسأله تا كي به همين صورت باقي خواهد ماند؟
ايشان پاسخ دادند: تا آن روزي كه قائم ما ظهور كند. و هر كس قبل از قيام امام زمان تقيه كردن را كنار بگذارد، از ما نخواهد بود»[3].
ما بايستي بدانيم تقيه در دين مبين اسلام كه جهاد و دعوت بسوي حق از اساسيات آن بشمار مي روند، هرگز يك عادت و سلوك دائم و همگاني نيست. بلكه راه چاره اي است موقت براي فرد كه با ناچاري و تنگنايي و عاجز بودن از هجرت كردن مقرون است و با از بين رفتن اكراه و فشار كافران، ‌جائز بودن عمل كردن به آن خاتمه مي يابد. اما تقيه كردن بر اساس معتقدات مذهب تشيع مسأله اي است دائمي و همگاني كه هر فرد شيعي موظف به عمل كردن به آن مي باشد. و در غير اين صورت از اين مذهب طرد خواهد شد. ابن بابويه در كتاب اعتقادات مي گويد: «تقيه كردن يكي از واجباتي است كه تا زمان قيام امام عصر ترك كردن آن روا نمي باشد. و هر كس اين واجب را قبل از ظهور ايشان ترك كند از مذهب اماميه مرتد گشته و خداوند متعال و پيامبر و ائمه را سر پيچي كرده است»[4].
و در اكذوبه اي منسوب به حسين بن علي -رضي الله عنهما- گفته شده: «اگر تقيه نمي بود، دوست و دشمن ما از همديگر مشخص نمي شدند»[5].
رواياتي كه در مراجع و مصادر مذهب تشيع در مورد تقيه روايت شده اند بيانگر اين مطلب هستند كه يك فرد شيعي مذهب ميتواند حتي در هنگاميكه هيچ خطر و تهديدي متوجه او نباشد، با ديگران تقيه كرده و راه دورويي و دروغگويي را در پيش گيرد. در يكي از اين روايات جعلي محمد بن مسلم مي گويد:
«روزي نزد ابو عبدالله (جعفر صادق) -عليه السلام- رفتم. ابو حنيفه نيز در مجلس ايشان حضور داشت. من خطاب به ابو عبدالله عليه السلام گفتم: فداي شما گردم. ديشب خواب عجيبي ديدم. ايشان فرمودند: چه خوابي ديده اي؟ مگر نمي بيني بهترين تعبير كننده خواب در اين مجلس حضور دارد. آنگاه با دست خويش به ابو حنيفه تعريف كردم. و او اين خواب را براي من تعبير كرد. ابو عبدالله با شنيدن تعبير ابو حنيفه فرمودند: والله هدف را نشانه رفتي. پس از مدتي ابو حنيفه بر خاست و از مجلس خارج شد. در اين هنگام من خطاب به ابو عبدالله -عليه السلام- گفتم: من از تعبير اين ناصبي هيچ خوشم نيامد. ايشان در جواب فرمودند: خدا تو را بد ندهد. تعبير ما و آنها هرگز مانند هم نخواهد بود. او خواب ترا اشتباه تعبير كرد. من به ايشان گفتم: اما شما در حضور او قسم خورديد كه هدف را نشانه رفت. ابو عبدالله -عليه السلام- فرمودند: بله من قسم خوردم كه او هدف را نشانه رفت اما مراد من هدفي غير صحيح بود»[6].
براستي كه جا داشت آقاي كليني دجال از لقب امام جعفر صادق -رحمت الله عليه- كه دلالت بر صادق بودن و راستگويي ايشان دارد خجالت كشيده و اينگونه روايات دروغين كه از ايشان انساني دورو و منافق صفت مي سازد را به اين امام گرامي نسبت نمي داد.
همانگونه كه از اين روايت جعلي استنباط مي شود در مذهب تشيع از پيروان خود خواسته شده حتي به هنگام عدم وجود تهديد از طرف دشمنان، راه تقيه و بوقلمون صفتي در پيش گرفته و با گفته هاي خود ديگران را فريب دهند. چون همانگونه كه در اين روايت ديديم امام ابو حنيفه -رحمت الله عليه- هرگز خود را داوطلب تعبير كردن خواب نساختند. بلكه امام جعفر صادق -رحمت الله عليه- خود از ايشان خواستند كه خواب را تعبير كند. و همچنين همانگونه كه همگي مي دانيم امام ابوحنيفه -رحمت الله عليه- هرگز صاحب قدرت و نفوذ نبوده تا ديگران را تحت فشار خود قرار داده و آنها را تهديد كند.
در مذهب تشيع تقيه كردن با اهل سنت و جماعت يكي از واجبات مذهب بر شمرده شده و بلاد و سرزمين آنها دار التقيه و دولت باطل نامگذاري شده است. در روايتي گفته شده: « ... تقيه كردن در دار التقيه واجب است»[10].
و در روايتي ديگر: «هر كس به خداوند و روز قيامت ايمان دارد، نبايد در دولت باطل سخني بگويد مگر با بكار بردن تقيه»[11].
دجالان همچنين ادعا مي كنند امام محمد باقر -رحمت الله عليه- گفته است: «در ظاهر با آنها (اهل سنت و جماعت ) بر خورد و رفتاري نيكو داشته باشيد، اما در باطن به مخالفت با آنها بپردازيد»[12].
بر اساس همين روايات دروغين آقاي حر عاملي بخشي از كتاب خود را «باب وجوب تقيه كردن با عوام»[16] ناميده است[17].
اينگونه روايات همچنين سرشت و حقيقت كساني كه همواره شعار وحدت بين اهل سنت و تشيع را سر مي دهند روشن ساخته و تقيه بودن اين شعارها را به اثبات مي رسانند.
بنا بر روايات مصادر شيعه يك فرد شيعه مذهب موظف است حتي با ياران و هم كيشان خود نيز راه تقيه و دورويي را پيش گيرد و از صدق و راستي بپرهيزد! در يكي از اين روايات گفته شده: «به تقيه چنگ زنيد و آنرا خلق و خوي خود قرار دهيد و با دوستان و ياران خويش بكارش بريد تا بتوانيد براحتي از آن در مقابل دشمنانتان استفاده كنيد. و بدانيد هر كس از اين فرمايش ما سر باز زند از ما نخواهد بود»[18].
شكي نيست تقيه با آن تفاصيل و جزئياتي كه تشيع به آن ايمان دارد اثري بسيار بد و منفي بر فرد بجا مي گذارد و سبب مي شود گفتار فرد با عمل او يكي نبوده و تضادي مستمر بين ظاهر و باطن او وجود داشته باشد.
و اثر منفي ديگري كه تقيه بر جامعه تشيع مي گذارد، انتشار كذب و دروغگويي و خيانت در اين جامعه مي باشد. رواياتي در مصادر شيعه بر اين مطلب مهر صحه گذاشته اند. در يكي از اين روايات گفته شده:
«عبدالله بن يعفور مي گويد: من به أبا عبدالله (جعفر صادق) -عليه السلام- گفتم: من از كساني تعجب مي كنم كه شما را امام و پيشواي خود نمي دانند بلكه فلاني و فلاني را رهبر خود قرار داده اند[19]. اما با اين وجود آنها بسيار امانتدار و راستگو و با وفا هستند. و در نقطه مقابل كساني را مي بينم كه شما را پيشواي خود مي دانند. اما آنها چندان راستگو و امانتدار نيستند. ابو عبدالله -عليه السلام- با شنيدن اين سخن سخت بر آشفتند و فرمودند: هر كس جز ما كسان ديگري را امام و پيشواي خود قرار دهد، دين و مذهبي ندارد»[20].
بايستي دانست وجود چنين اعتقادي در مذهب تشيع و مسطور بودن آن در مراجع و مصادر اين مذهب، سبب گشته است ساير مسلمانان هيچيك از سخنان و گفته هاي شيعيان را باور نكرده و آنها را دروغ محض بدانند. گفته مي شود: روزي يكي از بزرگان شيعه در جمعي سوگند مي خورد كه شيعيان تقيه كردن را كنار گذاشته و ديگر به آن عمل نمي كنند. ناگهان يكي از حاضرين در جواب او گفت: ما از كجا مي دانيم شايد سوگند خوردن تو نيز تقيه باشد.
اكنون كه با تفاصيل و جزئيات مسأله تقيه بنا بر باورهاي مذهب تشيع آشنا شديم، در اين رابطه سؤال بسيار مهمي را مطرح و به آن پاسخ مي دهيم. اين سؤال اين است كه چرا بزرگان و سردمداران مذهب تشيع، تقيه را كه نوعي دورويي و فريبكاري است نه دهم مذهب خود قرار داده و منكر آنرا مرتد از مذهب مي دانند؟

پاسخ اين سؤال در چند نكته بسيار مهم نهفته است. اين نكات عبارتند از:
1- مذهب تشيع بر خلاف گفته هاي اهل بيت، ائمه خويش را معصوم دانسته و آنها را از هر گونه خطا و اشتباه مبرا مي دانند. اين در حالي است كه در بسياري از روايات موجود در مصادر و مراجع معتبر شيعه ثابت شده است ائمه بنا بر طبيعت و ضعف بشري خويش مرتكب برخي از اشتباهات و تناقضات شده اند. و اين مسأله ثابت كننده عدم معصوميت آنها ميباشد. ائمه در بسياري از گفته هاي خود بر اين مسأله مهر صحه گذاشته اند. به عنوان مثال: ابو عبدالله -رحمت الله عليه- در يكي از گفته هاي خود مي گويند: «ما نيز اشتباه كرده و مرتكب گناه مي شويم. سپس روبه بارگاه الهي آورده و از اشتباه خود توبه مي كنيم»[21]. يكي از علما و بزرگان شيعه مذهب هندوستان در اين رابطه مي گويد: «رواياتي كه از ائمه نقل شده اند چنان متضاد هستند كه حتي نمي توان يك روايت را يافت كه روايت ديگري بر خلاف آن وجود نداشته باشد. اين مسأله سبب شده است برخي از شيعيان از اعتقادات بر حق خود روي بر گردانند. شيخ الطائفه طوسي نيز در ابتداي كتاب تهذيب و استبصار به اين مسأله اشاره كرده است»[22].
اين مسأله سدي بزرگ در برابر يكي از بزرگترين ادعاهاي پوچ و توخالي سردمداران شيعه يعني ادعاي عصمت ائمه بود. اما رهبران تشيع توانستند با زيركي تمام سرپوشي براي اشتباهات و تناقضات پيدا كنند. اين سرپوش نمي توانست چيزي مناسب تر از مسأله تقيه باشد. و بدين سبب نيز هست كه ايمان داشتن به تقيه و فريب دادن ديگران نه دهم ايمان شيعيان را به خود اختصاص داد و منكر آن از مذهب تشيع طرد گشت!
در اينجا مناسب است به ذكر چند مثال از حوادثي كه منجر به متزلزل شدن ايمان برخي از شيعيان به معصوم بودن ائمه شدند بپردازيم. نوبختي در كتاب «فرق الشيعه» مي گويد:
«هنگاميكه حسين بن علي -عليه السلام- به شهادت رسيدند برخي از ياران ايشان به خود گفتند: ما نمي دانيم موضع گيري حسن بن علي؟ اگر آنچه حسن بن علي انجام داد و در اوج قدرت و تحت فرمان داشتن آن سپاه عظيم خلافت را به معاويه واگذار كردند، صحيح و واجب الاتباع بوده پس قيام حسين بن علي با آن سپاه اندك در مقابل يزيد خطا و اشتباه بوده است.. و اگر قيام حسين بن علي صحيح و واجب الاتباع بوده پس كناره گيري و گوشه نشيني حسن بن علي خطا و اشتباه بوده است. اين سردرگمي ها در نهايت سبب گشتند اين گروه در امانت حسن و حسين مشكوك گشته و همفكر و هم عقيده عوام [23] گردند»[24].
و در روايت ديگري منصور بن حازم مي گويد:
«از ابا عبدالله -عليه السلام- پرسيدم: چرا جواب شما به سوال من با جوابتان به اشخاص ديگر كه همان سؤال را از شما مي پرسند تفاوت دارد؟ ايشان پاسخ دادند: ما سوالهاي مردم را كم و زياد پاسخ مي دهيم»[25].
شارح كافي در توضيح اين سخن مي گويد: «زياد تر بودن پاسخ و فتوي هنگامي است كه امام راه تقيه و توريه را در پيش گرفته باشند. و كم بودن آن به هنگام كنار گذاشتن تقيه ميباشد. بايستي توجه داشت علت اين مسأله فراموشي و يا جهل نيست. بلكه اينگونه فتوي دادن و پاسخ گفتن براي بقاء آنها و دور بودن از آزار و اذيت دشمنان بهتر بوده است»[26].
و در روايت ديگري گفته شده:
«شخصي بنام عمر بن رباح مسأله اي را از امام محمد باقر -عليه السلام- پرسيد. و ايشان پاسخ مسأله را به او گفتند. سال آينده مرد بار ديگر همان سؤال را از ايشان پرسيد. اما امام -عليه السلام- اينبار جواب ديگري به مرد دادند. مرد با شنيدن پاسخ، خطاب به امام -عليه السلام- گفت: اين پاسخ با فتواي سال گذشته مغايرت دارد. امام محمد باقر -عليه السلام- خطاب به مرد فرمودند: شايد ما با تو راه تقيه و توريه را در پيش گرفته ايم. مرد كه اين جواب او را قانع نكرده بود از مجلس امام -عليه السلام- خارج شد. او در طي راه يكي از ياران امام به نام محمد بن قيس را ديد و پس از ذكر ماجرا به او گفت: خدا خوب مي داند قصد من از پرسيدن اين سؤال، عمل كردن به جواب آن بود. پس چرا امام با من تقيه كرده است؟ ابن قيس در جواب به او گفت: شايد در مجلس امام كسي حضور داشته كه به سبب وجود او امام با تو تقيه كرده است. اما مرد در جواب گفت: در هيچيك از دو مجلس امسال و پارسال كسي جز من و ايشان حضور نداشت. و حقيقت مسأله اين است كه فتواهاي امام همگي شانسي هستند. و چون اكنون فتواي پارسال خود را فراموش كرده، فتوايي خلاف آن به من داد. اين ماجرا سبب شد عمر بن رباح از ايمان به امامت امام محمد باقر -عليه السلام- دست كشيد و گفت: كسيكه فتواهاي شانسي و غير صحيح مي دهد نمي تواند امام و پيشواي مردم باشد»[27].
آري، افراط و زياده روي در بزرگداشت و ارج نهادن به ائمه، شيعه را بر آن داشت كه پا را از دايره حق بيرون نهد و امامان خويش را معصوم بداند. اما از آنجائيكه اين ائمه در حقيقت افرادي مانند ساير بشر بوده و در زندگاني خود مرتكب فراموشكاريها و اشتباهاتي شده اند، شيعه مجبور گشت براي دفاع از اين اعتقاد باطل خود با سر پوش گذاشتن بر اشتباهات و فراموشكاريهاي ائمه مرتكب اشتباه ديگري گردد و تقيه كه در حقيقت نوعي فريبكاري و اظهار خلاف واقع ميباشد را يكي از اساسيات مذهب خويش قرار داده و لباس قداست بر تن آن كند.
جالب است در اينجا به قسمتي از بحث و مناقشه اي كه بين يكي از علماي اهل سنت عراق بنام شيخ سويدي و عالمي از علماي تشيع بنام ملا باشي كه در سال 1156هـ يعني در زمان نادر شاه و به فرمان او صورت گرفت، اشاره اي داشته باشيم.
شيخ سويدي مي گويد:
«بار ديگر عصر روز جمعه با ملا باشي به بحث و مناظره پرداختم، من به او گفتم:
- مذهب شما چون از اجتهاد مجتهدين و علما سر چشمه نگرفته است باطل و بي پايه و اساس مي باشد. ملا باشي به من پاسخ داد:
- مذهب ما متكي بر اجتهادات امام جعفر صادق علیه السلام است.
من در جواب به او گفتم: اين سخن ادعايي بيش نيست. امام جعفر صادق كوچكترين نقشي در مذهب شما ندارد. شما حتي نمي توانيد ادعا كنيد از مذهب او مطلع هستيد و آنرا مي دانيد.
چون شما يا بايستي معتقد به وجود تقيه و توريه در مذهب امام جعفر صادق باشيد، كه در اين صورت نه شما و نه هيچكس ديگري مي تواند به مذهب حقيقي ايشان پي ببريد. چون هر فتوا و سخن ايشان ممكن است از باب تقيه و توريه گفته شده باشد. در مذهب شما در مورد آب چاهي كه نجاستي در آن ريخته شده باشد از امام جعفر صادق سه فتوي روايت شده است در يكي از اين فتواها گفته شده چاه مانند دريا مي باشد و هيچ چيز نمي تواند آب آنرا نجس سازد. و فتواي ديگر اين است كه بايستي آب چاه كاملاً خالي شود. و در فتواي سوم گفته شده بايستي به اندازه شش و يا هفت سطل از آب چاه بيرون ريخته شود. من در مورد اين مسأله با يكي از علماي شما بحث و مناقشه كرده و از او پرسيدم شما كه امامان خود را معصوم از هر اشتباه و خطا مي دانيد با اين فتواهاي مختلف و متفاوت چكار مي كنيد؟ او به من پاسخ داد: در چنين حالاتي در مذهب ما هنگاميكه شخصي به مرحله اجتهاد رسيد در مورد فتواهاي امام جعفر صادق به بررسي و پژوهش مي پردازد تا در نهايت به صحت و درستي يكي از آنها پي ببرد.
من از او پرسيدم: و در مورد فتواهاي ديگر چه مي گويد؟ او پاسخ داد: آنها را از باب تقيه و توريه مي پندارد. من بار ديگر از او پرسيدم: فرض كنيم مجتهد ديگري پس از بررسي و اجتهاد به نتيجه اي خلاف نتيجه مجتهد اول رسيد و فتواي ديگري را صحيح و درست يافت. اين مجتهد در مورد فتوايي كه مجتهد اول آنرا صحيح و درست دانسته، چه مي گويد؟ او به من پاسخ داد: آنرا از باب تقيه و توريه مي پندارد. من به او گفتم: با اين فرمايشات شما مذهب امام جعفر صادق در ميان اجتهادات مختلف و متفاوت مجتهدين ضايع شده و بر باد مي رود.. چون هر فتواي منسوب به ايشان اين احتمال را با خود به همراه دارد كه از باب تقيه و توريه گفته شده باشد. و هيچ دليلي براي ترجيح دادن يكي از آنها وجود ندارد مگر اجتهادات مختلف و متفاوت مجتهدين. پس از اين سخن من، آن عالم كه از جواب دادن عاجز گشته بود ساكت و آرام بر جاي خود نشست. آقاي ملا باشي نيز سكوت را ترجيح داده و لب نگشود.
من در ادامه سخنان خود به ملا باشي گفتم:
ب: و يا اينكه شما وجود تقيه و توريه را در مذهب امام جعفر صادق رد كنيد. و در اين صورت مذهب امام جعفر صادق با مذهب شما اختلاف و تفاوت پيدا مي كند. چون شما همگي مؤمن و معتقد به تقيه هستيد.
در اينجا بود كه ملا باشي ديگر سخني بر زبان نراند و خود را از بحث و مناقشه كنار كشيد»[28].
همانگونه كه در سخنان شيخ سويدي به آن اشاره شد اعتقاد داشتن به تقيه سبب مي گردد شيعيان هرگز نسبت به احكام مذهب خود اطمينان خاطر نداشته و در كيفيت و چگونگي عبادات خويش متردد و مشكوك باشند. اين حقيقت چنان غير قابل انكار مي باشد كه حتي بسياري از بزرگان و علماي مذهب تشيع در كتابهاي خويش به آن اعتراف كرده اند. به عنوان مثال يوسف بحراني در اين رابطه گفته است: «آن دسته از احكام مذهب كه مي توانيم در مورد آنها يقين و اطمينان كامل داشته باشيم، بسيار ناچيز و اندك مي باشند. و علت اين مسأله در هم آميخته شدن روايات صحيح با رواياتي است كه از باب تقيه و توريه گفته شده اند. ثقه الاسلام محمد بن يعقوب كليني نيز در كتاب كافي به اين مسأله اشاره كرده اند»[29].
يوسف بحراني همچنين مي گويد:
«امامان ما در مجالس مختلف، ‌حتي در صورت عدم حضور آن انسانهاي كذابي، فتواهاي خود را تغيير مي داده اند. و به همين سبب نيز ديده مي شود آنها در مورد يك مسأله واحد در مجالس مختلف فتواهاي گوناگون داده اند»[30].
2- و مسأله ديگري كه سهم بسزايي در قداست پيدا كردن تقيه در مذهب تشيع داشته، اين است كه بزرگان و سردمداران اين مذهب خلافت ابوبكرو عمرو عثمان رضي الله عنهم اجمعين را باطل و تمام ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم) را كافر و مرتد مي دانند. اين در حالي است كه روايات بسياري در مراجع و مصادر معتبر تشيع وجود دارند كه همگي دال بر اين سه نكته هستند كه علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- با اين سه خليفه بيعت كرده و به امامت آنها نماز مي خواندند و همچنين دختر ايشان ام كلثوم همسر عمر بن الخطاب -رضي الله عنه- بوده است. و سخنان و گفته هاي فراواني از ايشان و فرزندان برومندشان نقل شده كه در آنها ابوبكر و عمر و عثمان و ساير ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم) مورد مدح و ستايش فراوان قرار گرفته اند[31]. اينگونه روايات نقشه هاي بزرگان و سردمداران مذهب تشيع را بهم ريخته و وحدت و يكپارچگي حقيقي را همانگونه كه بين ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم) وجود داشته است، ‌براي امت اسلامي به ارمغان مي آورند. اين مسأله باعث كساد شدن بازار كساني مي گردد كه با دگرگون جلوه دادن حقايق براي خود پيرواني كسب كرده و آنها را تحت استعمار و سوءاستفاده خويش قرار داده اند. به همين سبب نيز مي باشد كه تقيه مقام و منزلت ويژه اي نزد بزرگان و سردمداران مذهب تشيع پيدا كرده است تا آنها براحتي بتوانند به پيروان خويش بگويند: فرمايشات امام علي بن ابي طالب و فرزندان ايشان در مورد اين افراد همگي از باب تقيه و توريه گفته شده اند. و بين اين دو گروه هميشه عداوت و دشمني وجود داشته است.
البته آشكار است چنين ادعايي از دلاوراني همچون علي بن ابي طالب و فرزندان شجاع ايشان ترسويي مي سازد كه نه تنها جرأت ابراز عقيده خود را ندارند بلكه به تملق گويي از كساني مي پردازند كه سردمداران تشيع آنها را كافر و مرتد دانسته اند. ببينيد دجالان چگونه براي حفظ منافع خويش حتي به مقام و منزلت اهل بيت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) نيز رحم نكرده اند.
3- اكنون با عاملي ديگر كه باعث قداست پيدا كردن تقيه در مذهب تشيع شده است،‌ آشنا مي گرديم. همه ما مي دانيم امير المومنين علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- و فرزندان برومند ايشان همواره كساني كه خود را پيرو و شيعه ايشان دانسته اما از اوامر آنها سر پيچي مي كردند را مورد سرزنش و ملامت قرار داده و در بسياري از اوقات آنها را لعنت كرده اند. روايات بسياري دال بر اين مسأله از امير المومنين علي بن ابي طالب و فرزندان ايشان نقل شده است[32].
ادامه دارد....
[1] - السرائر لابن ادريس الحلي ص 479 المطبعه العلميه، قم، ط: الثانيه، 1390 هـ. من لا يحضره الفقيه لابن بابويه 2/80 دار صعب، دار التعارف، بيروت 1401 هـ. جامع الاخبار لابن بابويه ص 110، ط: ايران 1354 هـ. وسايل الشيعه للحر العاملي 7/94 تحقيق: عبدالرحيم الشيرازي، دار احياء التراث العربي، بيروت، ط: الخامسه 1403 هـ. بحار الانوار للمجلسي 75/412- 414 احياء التراث العربي، بيروت، الطبعه الثالثه 1403هـ.
[2] - اصول الكافي للكليني 2/217 تصحيح و تعليق : علي اكبر الغفاري ، دار الكتب الاسلاميه، طهران ، ط: الثالثه : 1388 هـ. المحاسن للبرقي ص 259، ط: ايران1331 هـ. وسايل الشيعه للحر العاملي 11/460 تحقيق: عبدالرحيم الشيرازي، دار احياء التراث العربي ، بيروت، ط: الخامسه 1403 هـ. بحار الانوار للمجلسي 75/423 احياء التراث العربي، بيروت ، الطبعه الثالثه 1403 هـ.
[3] - اكمال الدين لابن بابويه ص 355 المطبعه الحيدريه، النجف 1389 هـ. اعلام الوري للطبرسي ص 408 تصحيح و تعليق علي الغفاري، دار المعرفه، بيروت 1399 هـ. كفايه الاثر لابي القاسم الرازي ص 323 ، وسايل الشيعه للحر العاملي 11/465، 466 تحقيق: عبدالرحيم الشيرازي، دار احياء التراث العربي، بيروت، ط: الخامسه 1403 هـ.
[4] - الاعتقادات لابن بابويه ص 114-115، ط: ايران 1320 هـ.
[5] - تفسير العسكري ص 162 ط: مطبعه جعفري، الهند.
[6] - روضه الكافي 8/292. ط: ايران.
[7] - الكافي في الاصول 1/163 ط: الهند.
[8] - الفروع من الكافي باب صيد البزاه و الصقور و غير ذلك 6/208 ط: ايران و 2/80 ط: الهند.
[9] - الكافي في الاصول باب من اطاع المخلوق في معصيه الخالق 3/373 ط: ايران.
[10] - جامع الاخبار لابن بابويه ص 110 ، ط: ايران 1354 هـ. بحار الانوار للمجلسي 75/411 احياء التراث العربي ، بيروت ، الطبعه الثالثه 1403 هـ
[11] - جامع الاخبار لابن بابويه ص 110، ط: ايران 1354 هـ. بحار الانوار للمجلسي 75/412 احياء التراث العربي، بيروت، الطبعه الثالثه 1403 هـ.
[12] - الكافي للكليني 2/220 تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، دار الكتب الاسلاميه، طهران، ط: الثالثه 1388 هـ.
[13] - بحار الانوار للمجلسي باب التقيه 75/421 احياء التراث العربي، بيروت، الطبعه الثالثه 1403 هـ.
[14] - مراد از منافق شخص سني مذهب مي باشد.
[15] - الكافي للكليني 1/99 ط: الهند.
[16] - مراد از عوام ، اهل سنت و جماعت مي باشد.
[17] -وسائل الشيعه للحر العاملي 11/470 تحقيق: عبدالرحيم الشيرازي، دار احياء التراث العربي ، بيروت ، ط: الخامسه 1403 هـ.
[18] - وسايل الشيعه للحر العاملي 11/466 تحقيق: عبدالرحيم الشيرازي ، دار احياء التراث العربي، بيروت ، ط: الخامسه 1403 هـ. بحار الانوار للمجلسي 75/395 احياء التراث العربي، بيروت، الطبعه الثالثه 1403 هـ.
[19] - مراد اهل سنت و جماعت مي باشد كه ابوبكر و عمر رضي الله عنهما را دو خليفه نخست خود مي دانند.
[20] - الكافي في الاصول 1/237 ط: الهند.
[21] - بحار الانوار للمجلسي 25/207 (چاپ سابق الذكر).
[22] - اساس الاصول لدلدار علي ص 15 ط: الهند.
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
تقيه از ديدگاه مذهب تشيع... ۲

اين فرمايشات باعث آبروريزي و افشا شدن آناني شده كه با سپر قرار دادن حب اهل بيت، از تعاليم اسلام روي برگردانده و آنها را ناديده گرفته اند. دجالان براي ريختن از اين آبروريزي و سرپوش گذاشتن بر اين روايات افشاء كننده، راه چاره اي بهتر از اين نيافتند كه بگويند: «ملامت كردن و لعنت فرستادن ائمه بر ما از باب تقيه بوده است و آنها در حقيقت ما را بسيار دوست داشته و براي ما دعا مي كرده اند!».
آري، انزجار اهل بيت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) از كسانيكه خود را پيرو و شيعه آنان معرفي مي كردند، سبب متمسك گشتن هر چه بيشتر دجالان به تقيه و دادن جايگاه و منزلتي بس عظيم به اين فريبكاري و دورويي شد.
4- دجالان همچنين تقيه را بهترين وسيله براي زير پا گذاشتن رواياتي كه با هوي و هوس و منافع شخصي آنها سازگار نيست يافتند. آنها براي بي اعتبار ساختن اينگونه روايات و به كرسي نشاندن آنچه خود مي پسندند بيشتر از اين خود را زحمت نداده اند كه به پيروان خويش بگويند: «اين سخن را امام از باب تقيه گفته است. شما به اين روايت توجهي نكيند و تنها آنچه را ما مي گوييم انجام دهيد». در اينجا به ذكر چند مثال در اينمورد مي پردازيم:
در روايتي از روايات مذهب تشيع از امير المؤمنين علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- نقل شده است كه: «روزي مشغول وضوء گرفتن بودم كه رسول الله (صلى الله عليه وسلم) نزد من آمدند. (اين روايت ادامه پيدا مي كند تا آنجا كه ايشان مي گويند) آنگاه من پاهايم را شستم. در اين هنگام رسول الله (صلى الله عليه وسلم) خطاب به من فرمودند: «اي علي! اگر مي خواهي انگشتان پاهايت در آتش نسوزند، لابلاي آنها را نيز دستي بكش»[33].
اين روايت بيانگر اين مطلب است كه امير المومنين علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- بر خلاف آنچه شيعيان انجام مي دهند، به هنگام وضوء گرفتن پاهاي خود را مي شسته اند. اين عمل اميرالمومنين علي بن ابي طالب دجالان را بسيار آزرده خاطر ساخته است. چون ايشان به هنگام وضوء گرفتن همان كاري را انجام مي داده اند كه اهل سنت انجام مي دهند. همانگونه كه مي دانيم يكي از مهمترين اهداف سردمداران تشيع اين است كه اختلافات بين اهل سنت و شيعيان همواره وجود داشته باشند تا آنها بتوانند به سوء استفاده كردن از پيروان خويش ادامه دهند. به همين سبب آنها بر اين روايت خط بطلان كشيده و آقاي طوسي بيشتر از اين خود را زحمت نداده كه اين عمل امير المومنين را به تقيه نسبت دهد[34].
او همچنين روايت ديگري از امام جعفر صادق -رحمت الله عليه- در مورد شستن پاها به هنگام وضوء گرفتن را به راحتي تمام به تقيه نسبت داده و به آن پشيزي اهميت نمي دهد[35].
و در مورد ميراث، شيعه معتقد است زن از عقار يعني زمين و خانه و اثاثيه آن ارث نمي برد[36].
اين در حالي است كه در روايتي كه آنرا ابو يعفور نقل كرده گفته شده: «از ابا عبدالله -عليه السلام- پرسيدم: آيا شوهر از منزل و زمين همسر خود ارث مي برد؟ يا اينكه او نيز مانند زن از منزل و زمين ارثي نمي برد؟ امام جعفر صادق -عليه السلام- در جواب فرمودند: مرد و زن هر دو از تمام چيزهايي كه هر يك از آنها پس از مرگ خود بجا گذاشته است ارث مي برند»[37].
اما جناب آقاي طوسي كه اين روايت را نپسنديده است فوراً آنرا به تقيه نسبت مي دهد[38].
و همچنين رواياتي در برخي از كتب معتقد مذهب تشيع وجود دارند كه همگي دال بر حرام بودن ازدواج موقت (صيغه) هستند. به عنوان مثال: «زيد بن علي از پدران خود و آنها از امام علي بن ابي طالب -عليه السلام- روايت كرده اند كه: پيامبر (صلى الله عليه وسلم) از روزي كه جنگ خيبر در گرفت گوشت الاغ اهلی و ازدواج موقت (صيغه) را حرام گردانيدند»[39]. اما از آنجائيكه صيغه يكي از هوسرانيهايي است كه دجالان نمي توانند براحتي از آن دست بكشند آقاي حر عاملي اين روايت را بي اعتبار دانسته و گفته است: «اين روايت از باب تقيه گفته شده است»[40].
و بدين ترتيب ايمان به تقيه به عنوان وسيله اي در دست دجالان قرار گرفته كه به كمك آن آنچه را خود پسنديده اند به خورد شيعيان داده و با رواياتي كه سد راه آنها قرار گرفته اند را بي اعتبار ساخته اند. و به همين سبب مي باشد كه در اعتقادات و همچنين عباداتي كه شيعيان انجام مي دهند امور زيادي به چشم مي خورند كه با رواياتي كه از ائمه نقل شده اند تضاد و دوگانگي دارند.
5- همانگونه كه قبلاً نيز به اين مسأله اشاره كرديم يكي از اهداف سردمداران مذهب تشيع در طول تاريخ اين بوده كه اختلافات بين تشيع و اهل سنت را هر چه بيشتر دامن زده و پيروان خويش را از ديگران منعزل ساخته تا بتوانند آنها را در انحصار هر چه بيشتر خود قرار دهند. بهترين وسيله براي رسيدن به اين هدف و خط بطلان كشيدن بر تمام مسائل مشترك بين اهل سنت و تشيع اين بوده كه روايات متضمن اين مسائل همگي از باب تقيه و توريه معرفي گردند. به همين سبب بزرگان تشيع روايتي را از خود جعل كرده و در آن از قول امام جعفر صادق -رحمت الله عليه- گفته اند:
«هر گاه سخني از سخنان من را موافق با آنچه عوام مسلمين [41] به آن اعتقاد دارند يافتيد، بدانيد آن سخن را من از باب تقيه و توريه گفته ام. و اگر سخن من مخالف اعتقادات آنها بود بدانيد كه هيچ تقيه و توريه اي در آن وجود ندارد»[42].
سردمداران مذهب تشيع با جعل اينگونه روايات دروغين، از شيعيان خواسته اند همواره در نقطه مقابل اهل سنت قرار گرفته و در هيچ گفتار و كرداري با آنها متحد نگردند.
در پايان اين مبحث مروري بر چند آيه از قرآن مجيد خواهيم داشت تا ببينيم خداوند متعال چگونه صدق و راستگويي را مورد مدح و ستايش قرار داده و مسلمانان را از نفاق و دورويي بر حذر داشته است. معبود بر حق در سوره احزاب مؤمناني كه قول حق را به گوش مردم رسانده و در اين راه هيچ ترس و واهمه اي به دل راه نمي دهند را مورد مدح و ستايش قرار داده و مى فرمايد:
﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ﴾. [احزاب / 39].
«آنانيكه رسالت الهي را (به مردم) ابلاغ كرده و تنها از او مي ترسند و از كسي جز او هيچ واهمه و هراسي ندارند).
همچنين خداوند متعال پيامبر (صلى الله عليه وسلم) را كه گفتار و كردار ايشان الگو و سرمشقي است براي تمام مسلمانان امر كرده و فرموده است:
﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾.[المائدة /67].
«اي پيامبر، ‌آنچه را بر تو نازل شده به مردم ابلاغ كن. و اگر از اين امر سر باز زني رسالت الهي را ابلاغ نكرده اي و اين را بدان كه خداوند همواره تو را از گزند مردم در امان نگاه خواهد داشت».
و معبود بر حق در مورد يكي از صفات مؤمنين فرموده است:
﴿وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ﴾. [المائدة /54]. «و از سرزنش هيچ ملامت كننده اي واهمه اي ندارند».
و در فرمايشي ديگر مؤمنين را به صدق و راستگويي امر كرده و مي فرمايد:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾. [التوبة /119]. «اي مؤمنين، از عذاب الهي بپرهيزيد و در زمره صادقين و راستگويان قرار گيريد».
و در حديثي كه در برخي از مراجع اهل سنت و جماعت روايت شده است پيامبر اسلام (صلى الله عليه وسلم) فرموده اند: «صدق و راستگويي انسان را بسوي نيكي ها، و نيكي انسان را بسوي بهشت رهنمود مي سازد. و انسان راستگو نزد خداوند متعال صديق شمرده مي شود. و كذب و دروغگويي انسان را بسوي بدي ها، و بدي انسان را بسوي جهنم مي كشاند. و انسان دروغگو نزد خداوند متعال كذاب محسوب مي گردد»[43].
و در حديث ديگري رسول الله (صلى الله عليه وسلم) فرموده اند:
«بدترين انسانها، انسان دورو مي باشد. او با گروهي به گونه اي برخورد مي كند و با ديگران به گونه اي ديگر»[44].
محمد بن زيد مي گويد: «گروهي به عبدالله بن عمر -رضي الله عنهما- گفتند: سخن ما در حضور امراء و سلاطين خلاف آن چيزي است كه در غياب آنها مي گوييم. عبدالله بن عمر -رضي الله عنهما- به آنها پاسخ دادند: ما در زمان رسول الله (صلى الله عليه وسلم) اينچنين عملي را نفاق مي دانستيم»[45].
در مراجع و مصادر مذهب تشيع نيز روايات فراواني در بيان فضيلت صدق و راستگويي نقل شده اند.
در كتاب كافي از اميرالمومنين علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- روايت شده است:
«هيچ بنده اي طعم و حلاوت ايمان را نخواهد چشيد مگر اينكه به هنگام مزاح و جديت و دروغگويي را كنار بگذارد»[46].
و در يكي از معتبر ترين مراجع نزد شيعيان يعني كتاب نهج البلاغه از علي بن ابي طالب -رضي الله عنه- روايت شده است:
«ايمان يعني گفتن سخن حق در آن هنگام كه بر زبان راندن آن ترا گزندي رساند. و چشم پوشيدن از كذب در آن هنگام كه بر زبان راندن آن منفعتي را عايدت سازد»[47].

[23] - دجالان خود را خواص و اهل سنت را عوام مي نامند. يهوديان نيز خود را فرزندان و دوستان خدا و ديگران را اميين نام نهاده اند.
[24] - فرق الشيعه للنوبختي ص 46، 47 ط: النجف.
[25] - اصول الكافي للكليني 1/65 تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، دار الكتب الاسلاميه، طهران ، ط: الثالثه: 1388 هـ.
[26] - شرح جامع للمازندراني 2/397المكتبه الاسلاميه ، طهران 1384 هـ.
[27] - فرق الشيعه للنوبختي ص 52 ط: استانبول.
[28] - مؤتمر النجف، مقتطف من مذكرات علامه العراق السيد عبدالله بن الحسين السويدي العباسي ص 55- 56.
[29] - الحدائق الناضره ليوسف البحراني 1/5.
[30] - الحدائق الناضره ليوسف البحراني 1/5.
[31] - به برخي از اين روايات در مبحث «شيعه و ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم) » باب «اهل بيت و ياران رسول الله (صلى الله عليه وسلم)» اشاره شده است.
[32] - به برخي از اين روايات در مبحث «شيعه و اهل بيت» باب «موضع اهل بيت نسبت به پيروان دروغين خود» اشاره شده است.
[33] - الاستبصار للطوسي 1/65، 66 تحقيق: حسن الخراسان، دار صعب، دار التعارف، بيروت، الناشر: دار الكتب الاسلاميه، طهران ط: الثالثه 1390 هـ.
[34] - مصدر سابق 1/65- 66.
[35] - مصدر سابق 1/65.
[36] - مصدر سابق. باب «في ان المراه لا ترث من العقار والدور شيئاً» 4/151-155.
[37] - مصدر سابق 4/154، 155
[38] - مصدر سابق 4/154، 155
[39] - تهذيب الاحكام للطوسي 2/184 تحقيق: حسن الخراسان، دار الكتب الاسلاميه، طهران، ط: الثالثه 1390 هـ. الاستبصار للطوسي تحقيق: حسن الخراسان، دار صعب ، دار التعارف، بيروت، الناشر: دار الكتب الاسلاميه، طهران، ط: الثالثه 1390 هـ . وسايل الشيعه للحر العاملي 7/441 تحقيق: عبدالرحيم الشيرازي، دار احياء التراث العربي، بيروت، ط: الخامسه 1403 هـ .
[40] - وسائل الشيعه للحر العاملي 7/441 تحقيق: عبدالرحيم الشيرازي ، دار احياء التراث العربي، بيروت ، ط: الخامسه 1403 هـ.
[41] - مراد از عوام مسلمين اهل سنت و جماعت مي باشد.
[42] - بحار الانوار للمجلسي 2/252 احياء التراث العربي، بيروت، الطبعه الثالثه 1403 هـ. و آنرا به تهذيب الاحكام نسبت داده است).
[43] - متفق عليه. صحيح البخاري 10/423، صحيح مسلم (2607).
[44] - متفق عليه.
[45] - صحيح البخاري 13/149- 150.
[46] - الكافي في الاصول باب الكذب.
[47] - نهج البلاغه.
     
  
صفحه  صفحه 48 از 54:  « پیشین  1  ...  47  48  49  ...  53  54  پسین » 
مذهب
مذهب

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA