انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 5 از 54:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  54  پسین »

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟


مرد

 
ادامه

شاهد دوم نعمه الله جزائری
الأنوار النعمانية 2/357 ، 358 :

(( ولا تعجب من كثرة الأخبار الموضوعة فإنهم بعد النبي قد غيروا وبدلوا في الدين ما هو أعظم من هذا كتغييرهم القرآن وتحريف كلماته وحذف ما فيه من مدائح آل الرسول والأئمة الطاهرين وفضائح المنافقين وإظهار مساويهم كما سيأتي بيانه في نور القرآن))


معنی وتعجب نکن از کثرت اخبار موضوع زیرا آنان یعنی صحابه بعد از پیامبر در دین تغییر ایجاد نمودند و در قرآن تغییر وتحریف کردند و کلماتش را تغییر دادند وهمچنین مدح آل محمد را حذف کردند وهمینطور فضائح منافقین که در قسمت نور القرآن مفصلا بیان میشود

hk,hv kulhkdi

شاهد دیگر فیض کاشانی
جلد 1ص49

اقول : المستفاد من جميع هذه الأخبار وغيرها من الروايات من طريق أهل البيت عليهم السلام إن القرآن الذي بين أظهرنا ليس بتمامه كما انزل على محمد صلى الله عليه وآله وسلم بل منه ما هو خلاف ما أنز الله ومنه ما هو مغير ومحرف وإنه قد حذف عنه أشياء كثيرة منها اسم علي عليه السلام في كثير من المواضع ومنها غير ذلك وأنه ليس أيضا على الترتيب المرضي عند الله وعند رسوله صلى الله عليه وآله وسلم .


می گویم یعنی فیض کاشانی که مستفاد از جمیع اخبار وغیر از روایات از طریق اهل بیت می رساند که این قرانی که نزد ما است تمام وکامل نیست همانطور که بر محمد نازل شد بلکه بعضی از آن است و بعضی نیز خلاف چیزی که خدا نازل کرده وبعضی از آن تغییر داده وتحریف شد و همچنین چیزهایی از این قرآن حذف کردند مانند اسم علی وهمچنین به آن ترتیبی نیست که مورد رضایت خداوند ورسولش باشد



شاهدی دیگر ابن معلم العکبری ملقب به شیخ مفید
کتاب اوائل المقالات فی المذاهب والمختارات
باب دهم ص 46

10- القول في الرجعة و البداء و تأليف القرآن
و اتفقت الإمامية على وجوب رجعة كثير من الأموات إلى الدنيا قبل يوم القيامة و إن كان بينهم في معنى الرجعة اختلاف و اتفقوا على إطلاق لفظ البداء في وصف الله تعالى و أن ذلك من جهة السمع دون القياس و اتفقوا على أن أئمة الضلال خالفوا في كثير من تأليف القرآن و عدلوا فيه عن موجب التنزيل و سنة النبي (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و أجمعت المعتزلة و الخوارج و الزيدية و المرجئة و أصحاب الحديث على خلاف الإمامية في جميع ما عددناه .


امامیه اتفاق دارند به وجوب رجعت اموات به دنیا قبل قیامت وهمچنین اتفاق دارند بر بداء بر خداوند وهمچنین اتفاق دارند ائمه ضلالت در تالیف قرآن مخالفت کرده و آنطوری که قرآن نازل شده بود آن را جمع آوری نکردند



شاهد دیگر محمد باقر مجلسی ملاباشی دربار صفوی

مرآة العقول في للمجلسي (1111 هـ) الجزء3 صفحة31 كما سيأتي تفصيله في كتاب القرآن



و الأخبار من طريق الخاصة و العامة في النقص و التغيير متواترة و العقل يحكم بأنه إذ كان القرآن متفرقا منتشرا عند الناس، و تصدي غير المعصوم لجمعه يمتنع عادة أن يكون جمعه كاملا موافقا للواقع، لكن لا ريب في أن الناس مكلفون بالعمل بما في المصاحف و تلاوته حتى يظهر القائم ع و هذا معلوم متواتر من طريق أهل البيت ع و أكثر أخبار هذا الباب مما يدل على النقص و التغيير و سيأتي كثير منها في الأبواب


اخبار بسیاری از طریق خاصه وعامه در نقص وتغییر قرآن وارد شده که متواتر است لکن شکی نیست که مردم مکلف هستند به عمل به همین مصاحف موجود وتلاوت آن تا قائم ظهور کند واین معلوم ومتواتر است از طریق اهل بیت وبسیاری از این روایات را در ابواب دیگر می آوریم.



شاهد آخر البته شواهد بسیار زیادی است که برای طولانی نشدن از آنها صرف نظر کردم
میراز حسین نوری طبرسی
mohan1978: ضمنا من ویکی پدیا رو به عنوان منبع تاریخی و دانشنامه قبول دارم چون کاملا سکولار به مطالب پرداخته
پس خوب نگاه کن جناب موهان این صفحه ویکی پدیا در مورد ایشون چی میگه:

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D8%AF%D8%AB_%D9%86%D9%88%D8%B1%DB%8C
جناب موهان
این شخص گوی سبقت را از دیگر مشایخ امامیه ربود و مفصل کتابی در اثبات تحریف قرآن نوشت به نام
فصل الخطاب في إثبات تحريف كتاب رب الأرباب

که در آن به زعم خود ثابت نموده است که این قرآن تحریف شده وبالغ بر 30عالم امامی را نام می برد که معتقد به تحریف قرآن بوده اند.
     
  
مرد

 
ادامه

نكته‌ قابل‌ توجه‌ اين است‌ كه‌ دشمنان‌ خداوند ديگر همچون گذشته‌ سعي‌ در جهت‌ تحريف‌ قرآن‌ و پراكندن‌ شبهات‌ پيرامون‌ آن‌ نداشته‌ و صد البته‌ كه‌ خداوند هرگز خلاف‌ وعده‌ خود عمل‌ نمي‌كند، چرا كه‌ خداوند فرموده‌ است‌: « اِنَّا نَحْن‌ُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنَّا لَه‌ُ لَحَافِظُون ‌» ما ذكر (قرآن‌) را نازل‌ كرديم‌ و همانا خود حافظ‌ آن‌ مي‌باشيم‌ (سوره‌‌ حجر آيه‌ 29)
اما آنچه‌ در كتب‌ شيعيان‌ آمده‌، كاملاً مغاير نص‌ صريح‌ قرآن‌ در آيه‌اي‌ است‌ كه‌ ذكر گرديد. از آن‌ جمله‌ مي‌توان‌ كتاب‌ مرأة ‌العقول‌ نوشته‌ محدث‌ شيعه‌ ملا باقر مجلسي‌، و كتاب‌ البرهان‌ في‌ التفسير القرآن‌ نوشته‌ سيد هاشم‌ بحراني‌ مفسر مشهور شيعه‌ ص‌49، و كتاب‌ فصل‌ الخطاب‌ في‌ اثبات‌ تحريف‌ کتاب‌ رب‌ الارباب‌ (سخني‌ قاطع‌ در اثبات‌ تحريف‌ قرآن‌) نوشته ‌نوری طبرسي‌ و همينطور كتاب‌ الانوار النعمانية‌ نوشته‌ نعمت‌ الله الجزائري‌ ج‌2 ص‌357 را نام‌ برد. علاوه‌ بر اينها بسياري‌ از علماء شيعه‌ تأكيد مي‌كنند كه‌ به‌ قرآن‌ مطالبي‌ اضافه‌ و مطالبي‌ از آن‌ كاسته‌ شده‌ است‌، و اصحاب ‌گرامي‌ پيامبر (ص‌) تغييراتي‌ در آن‌ داده‌اند.
طبرسي‌ در كتاب‌ فصل‌ الخطاب‌ في‌ اثبات‌ تحريف‌ كتاب‌ رب‌ الارباب‌ ص‌30 به‌ نقل‌ از نعمت‌ الله الجزائري‌ مي‌گويد: اصحاب‌ (اهل‌ تشيع‌) بر صحت‌ احاديث‌ متواتر در مورد تحريف‌ قرآن‌ اجماع‌ و اتفاق نموده‌اند.
همچنين‌ كليني‌ كه‌ يكی از بزرگترين و معروفترين مراجع شيعه است, در كتابش "الكافي", كه نزد ايشان اعتباري بيش از صحيح بخاري نزد اهل سنت دارد, در جلد 2 صفحة 734 مينويسد: مجموع آيات نازل شده بر پيامبر اكرم (ص) 17000 (هفده هزار) بوده است (در حالي كه ‌ميدانيم آيات قرآن‌ تقريباً 6000 مي‌باشد). وي‌ ادامه‌ مي‌دهد كه‌ قرآن‌ كامل‌ را جز ائمه‌ (عليهم‌ السلام‌) كسي‌ جمع‌ آوري‌ نكرده‌ است‌. (الكافي‌، الحجة‌، ج‌1 ص‌428)
همچنين‌ نگارنده‌ كافي‌ در الكافي‌ في‌ الاصول‌ ج‌اول ص‌240 از امام‌ جعفر صادق (عليه‌ السلام‌) روايت‌ مي‌كند: انه‌ قال‌ وان‌ عندنا لمصحف‌ فاطمة‌ والله ما فيه‌ من‌ قرآنكم‌ حرف‌ واحد. يعني‌: همانا مصحف‌ فاطمه‌ نزد ما است‌ و قسم‌ به‌ خدا كه‌ از قرآن‌ شما در آن‌ يك‌ حرف‌ هم‌ وجود ندارد.
نگارنده‌ تفسير الصافي‌ در مقدمه‌ تفسيرش‌ مي‌گويد: قرآني‌ كه‌ اينك‌ در اختيار ما است‌ آنچنانكه‌ بر محمد (ص‌) نازل ‌گرديده‌ نيست‌ بلكه‌ در اين‌ قرآن‌ خلاف‌ آنچه‌ خداوند نازل‌ فرموده‌ يافت‌ مي‌شود و بعضاً قرآن‌ موجود مورد تحريف‌ و تغيير قرار گرفته‌ و در بسياري‌ از موارد كلماتي‌ چون‌ «علي‌» و «آل‌ محمد» و همچنين‌ اسامي‌ بعضي‌ از منافقين‌ حذف ‌گرديده‌ است‌. صاحب‌ تفسير الصافي‌ اضافه‌ مي‌نمايد: بنابر اعتقاد مراجع‌ و بزرگان‌ ما پيرامون‌ قرآن‌ از جمله‌ كليني‌ چنين ‌به‌ نظر مي‌رسد كه‌ آنها معتقد به‌ تحريف‌ و نقصان‌ در قرآن‌ بوده‌اند. (مقدمه‌ تفسير صافي‌ ص‌14)
نوری طبرسي‌ در كتاب‌ فصل‌ الخطاب في إثبات تحريف كتاب رب الأرباب دو هزار روايت از مجموعة روايات شيعيان را جمع آوري كرده تا تحريف قرآن را ثابت كند.
نوری طبرسي از علماء مشهور شيعه است و شيعيان در تقدير و تجليل از وي, او را در حجرة مرتضويه واقع در نجف اشرف كه از مقدسترين‌ گورستانهاي‌ شيعيان‌ است‌ به‌ خاك‌ سپرده‌اند. اين‌ كتاب‌ در ايران‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
كمال‌ ميثم‌ بحراني‌ در شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ذكر كرده‌ است‌ كه‌ عثمان‌ بن‌ عفان‌ (رض‌) مردم‌ را بر قرائت‌ زيد بن‌ ثابت‌ متفق‌ كردو قرآنهاي‌ ديگر را سوزاند و بي‌ شك‌ بسياري‌ از آنچه‌ را كه‌ از طرف‌ خداوند نازل‌ شده‌ بود باطل‌ گردانيد. (شرح‌ نهج‌البلاغه‌ ص‌11 ج‌1)
ادامه دارد

     
  
مرد

 
جناب موهان خطاب من به شماست ولی همه خوانندگان ببینید

علاوه‌ بر اين‌ آقايان‌ كليني‌ و قمي‌ كه‌ از مراجع‌ و شخصيتهاي‌ بزرگ‌ شيعه‌ بشمار مي‌روند آياتي‌ را ذكر كرده‌ و ادعا نموده‌اندكه‌ اين‌ آيات‌ در قرآن‌ موجود بوده‌، سپس‌ حذف‌ گرديده‌اند. براي‌ نمونه‌ چند مورد از اين‌ آيات‌ خيالي‌ را متذكر مي‌شويم‌. ابتدا آيه‌ را به‌ همان‌ صورتي‌ كه‌ آنان‌ مدعي‌ شده‌اند مي‌آوريم‌، سپس‌ آنرا آنچنانكه‌ در قرآن‌ موجود است‌ ذكر مي‌نماييم‌:
1ـ « و من‌ْ يُطِع‌ِ الله و رسولَه‌ُ في‌ وِلَاية‌ِ علِي‌ والائِمة‌ فَقَد فَازَ فَوزاً عظِيماً » (الكافي‌، الحجه‌، ج‌1 ص‌414 چاپ ‌ايران‌)
اصل‌ اين‌ آيه‌ بدين‌ گونه‌ است‌: « و من‌ْ يُطِع‌ِ الله و رسُولَه‌ُ فَقَد فَازَ فَوزاً عظِيماً » (سوره‌ احزاب‌ آيه‌ 71)
2ـ « سأل‌َ سائِل‌ٌ بِعذَاب‌ٍ واقِع‌ٍ لِلكَافِرين‌َ بِولَاية‌ِ علِي‌ٍ ليس‌َ لَه‌ُ دافع ‌ٌ» (الكافي‌، الحجه‌، ج‌1 ص‌422)
اصل‌ اين‌ آيه‌ در قرآن‌ چنين‌ است‌: « سأل‌َ سائِل‌ٌ بِعذَاب‌ٍ واقِع‌ٍ لِلْكَافِرين‌َ ليس‌ لَه‌ُ دافِع‌ٌ » (سوره‌ معارج‌ آيه‌ 1 و 2)
3ـ « و ان‌ كنتم‌ في‌ ريب‌ مما نزلنا علي‌ عبدنا في‌ ولاية‌ علي ‌» (الكافي‌، الحجه‌، ص‌414)
اين‌ آيه‌ در قرآن‌ بدين‌ صورت‌ است‌: « و ان‌ كنتم‌ في‌ ريب‌ مما نزلنا علي‌ عبدنا فأتوا بسورة‌ من‌ مثله‌ » (سوره‌ بقره ‌آيه‌ 23)
4ـ « و سيعلم‌ الذين‌ ظلموا آل‌ محمد اي‌ منقلب‌ ينقلبون ‌» (تفسير قمي‌، ج‌2 ص‌125)
آيه‌ واقعي‌ در قرآن‌ چنين‌ است‌: « و سيعلم‌ الذين‌ ظلموا اي‌ منقلب‌ ينقلبون‌ » (سوره‌ شعراء آيه‌ 227)
5ـ « و لو انهم‌ فعلوا ما يوعظون‌ به‌ في‌ علي ‌» (الكافي‌، الحجه‌، ج‌1 ص‌224)
اصل‌ آيه‌ مورد ادعا در قرآن‌ به‌ اين‌ شكل‌ است‌: « و لو انهم‌ فعلوا ما يوعظون‌ به‌ لكان‌ خيراً لهم‌ و اشد تثبيتاً »(سوره‌ نساء آيه‌ 44)
6ـ « يا ايها الرسول‌ بلغ‌ ما انزل‌ اليك‌ من‌ ربك‌ في‌ علي‌ و ان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغت‌ رسالته‌ » (تفسير نورالثقلين‌، ج‌1ص‌454)
آيه‌ در اصل‌ اينگونه‌ است‌: « يا ايها الرسول‌ بلغ‌ ما انزل‌ اليك‌ من‌ ربك‌ و ان‌ لم‌ تفعل‌ فما بلغت‌ رسالته‌ » (سوره‌مائده‌ آيه‌ 47)
نگارنده‌ تفسير نور الثقلين‌ مي‌نويسد وقتي‌ اين‌ آيه‌ بر پيامبر (ص‌) نازل‌ شد، آن‌ حضرت‌ به‌ علي‌ (رض‌) گفتند: اگر آنچه‌ به ‌من‌ در مورد ابلاغ‌ ولايت‌ شما دستور داده‌ شده‌ بود اعلام‌ نمي‌كردم‌، همه‌ اعمال‌ من‌ باطل‌ ميشد.
آنچه‌ ملاحظه‌ مي‌كنيد برخي‌ از آياتي‌ هستند كه‌ شيعيان‌ مدعي‌ وجود تحريف‌ در آنها مي‌باشند كه‌ اصحاب‌ گرامي‌ پيامبر اسلام‌ (ص‌) را متهم‌ به‌ آن‌ مي‌كنند.

سلطان‌ محمد شاه‌ قاجار از مرجع‌ شيعه‌ علي‌ اصغر بروجردي‌ درخواست‌ كرده‌ بود كه‌ كتابي‌ در توضيح‌ و بيان‌ عقايد شيعه‌ بنويسد. بروجردي‌ به‌ همين‌ منظور كتابي‌ بنام‌ عقايد الشيعة‌ تأليف‌ كرد. او در اين‌ كتاب‌ در مورد تحريف‌ قرآن‌ چنين‌اظهار نظر مي‌كند: بر ما واجب‌ است‌ معتقد باشيم‌ كه‌ قرآن‌ اصلي‌ خالي‌ از تحريف‌ و تغيير است‌. اما قرآني‌ را كه‌ گروهي‌ ازمنافقين‌ جمع‌ آوري‌ كردند دستخوش‌ تحريف‌ و تغيير گرديده‌ و قرآن‌ اصلي‌ نزد مهدي‌ موعود مي‌باشد. (كتاب‌ عقايدالشيعة‌ ص‌27 چاپ‌ ايران‌)
ترديدي‌ نيست‌ كه‌ شيعيان‌ مخلص‌ و آگاه‌ تحريف‌ قرآن‌ را باور نمي‌دارند. اما به‌ نظر ما تا زمانيكه‌ آنان‌ صراحتاً از كتاب ‌كافي‌ و ديگر مراجع شيعه كه مدعي تحريف قرآن هستند، تبري نجويند قابل نكوهش و ملامت هستند. با وجود زشت پنداشتن عقيدة باطل تحريف قرآن پافشاري بر اثبات تحريف قرآن عملي ناروا است.
بسياري از مسيحيان عقيدة تثليث (پدر، پسر، روح القدس) كه كليسا مبلغ آن است‌، را رد و تقبيح‌ نموده‌ و صرفاً معتقد به‌ نبوت‌ حضرت‌ مسيح‌ (ع‌) مي‌باشند. اما عليرغم‌ اين‌ حقيقت‌، آنان‌ همچنان‌ بر مسيحيتي‌ باقي‌ مانده‌اند كه‌ خود مبادي‌ آن‌ را باور ندارند.
همين‌ حقايق‌ رهبران‌ مذهبي‌ شيعه‌ را وادار كرده‌ است‌ تا عليرغم‌ ميل‌ باطنيشان‌ تحريف‌ قرآن‌ را انكار كنند. اگر آنها در انكار خود صادق هستند بايد به‌ اين‌ نكته‌ اعتراف‌ كنند كه‌ رهبران‌ مذهبي‌ شيعه‌ بر اساس‌ نوشته‌هايشان‌ در گذشته‌، معتقد به‌تحريف‌ قرآن‌ بوده‌اند شاهد اين‌ مطلب‌ كتبي‌ است‌ كه‌ در دسترس‌ عموم‌ قرار دارد. مثلاً كافي‌ كه‌ مشتمل‌ بر رواياتي‌ ساختگي‌ است‌ كه‌ تحريف‌ قرآن‌ كريم‌ را ادعا مي‌كند.
گروهي‌ ديگر از اهل‌ تشيع‌ بنا به‌ دلايل‌ ديگري‌ تحريف‌ قرآن‌ را انكار و مخالفت‌ خود را با ادعاهاي‌ علماء پيشين‌ ابرازنموده‌اند.
اولين‌ موردي‌ كه‌ اين‌ گروه‌ از شيعيان‌ را مجبور به‌ انكار تحريف‌ قرآن‌ كرد اين‌ بود كه‌، از آنان‌ قرآن‌ مورد ادعايشان‌ خواسته ‌شد تا بتوان‌ آنرا با قرآن‌ موجود مطابقت‌ داد و صحت‌ مدعايشان‌ را به‌ اثبات‌ رساند. زيرا فايده‌ قرآني‌ كه‌ به‌ زعم‌ ايشان‌ از 1300 سال‌ قبل‌ در سرابي‌ نزد امام‌ مهدي‌ است‌، چيست‌؟ آيا نه‌ اينكه‌ قرآن‌ رهنماي‌ انسانها و مايه‌ هدايت‌ مردم‌ است‌؟ اصولاً هدف‌ باريتعالي‌ از نزول‌ قرآن‌ چه‌ بوده‌ است‌؟ آيا با افسانه‌ سازيها مي‌توان‌ ره‌ به‌ جايي‌ برد و آيا زياني‌ بزرگتر از اين‌براي‌ مردم‌ مي‌توان‌ تصور نمود كه‌ خداوند كتاب‌ خود را براي‌ مدتي‌ طويل‌ از امت‌ اسلامي‌ پوشيده‌ نگه‌ دارد؟!
دومين‌ موردي‌ كه‌ موجب‌ شده‌ شيعيان‌ دست‌ از ادعاي‌ تحريف‌ قرآن‌ بردارند اين‌ حقيقت‌ است‌ كه‌ خلفاء ثلاثه‌ ( ابوبكر،عمر، عثمان‌ (رضي‌ الله عنهم‌) ) پيوسته‌ در كليه‌ امور با حضرت‌ علي‌ (رض‌) مشورت‌ مي‌كردند و ايشان‌ هرگز از راهنمايي ‌و ارشاد دريغ‌ نداشته‌ و تا لحظه‌ وفات‌ مشاور و راهنماي‌ آنان‌ بوده‌اند. كما اينكه‌ به‌ گواهي‌ تاريخ‌ حضرت‌ عمر (رض‌) باكمال‌ افتخار اين‌ حقيقت‌ را عنوان‌ نموده‌اند كه‌: لولا علي‌ لهلك‌ عمر. بنابراين‌ اگر قرار بود كه‌ تحريفي‌ در قرآن‌ صورت‌گيرد، علي‌ (رض‌) اولين‌ شخصي‌ بودند كه‌ از آن‌ مطلع‌ شده‌ و به‌ شدت‌ از آن‌ جلوگيري‌ مي‌نمودند. با توجه‌ به‌ اينكه‌حضرت‌ علي‌ (رض‌) نسبت‌ به‌ هيچ‌ آيه‌اي‌ از قرآن‌ اظهار شك‌ و ترديد ننموده‌اند، پس‌ قرآن‌ موجود همان‌ قرآن‌ مورد تاييد ايشان‌ مي‌باشد.
سومين‌ موردي‌ كه‌ باعث‌ انكار تحريف‌ قرآن‌ توسط‌ اين‌ گروه‌ از شيعيان‌ شده‌ اين‌ است‌ كه‌ اصولاً عقيده‌ تحريف‌ كتاب‌ خدا براي‌ پيروان‌ تشيع‌ زشت‌ و غير قابل‌ قبول‌ است‌.
همين‌ موارد و دلايل‌ است‌ كه‌ باعث‌ شده‌ تا برخي‌ از شيعيان‌ و زعماي‌ ايشان‌ با توسل‌ به‌ تقيه‌ تحريف‌ قرآن‌ را انكار كنند. تقيه‌اي‌ كه‌ شيعيان‌ به‌ آن‌ معتقدند، اظهار ظاهري‌ مطلبي‌ است‌ كه‌ قلباً به‌ آن‌ معتقد نمي‌باشند.
مراجع‌ مخالف‌ شيعي‌ كه‌ معتبرترين‌ آنها همان‌ كافي‌ مي‌باشد، با توسل‌ به‌ روايات‌ واهي‌ و خيالپردازيها سعي‌ در اثبات‌ تحريف‌ قرآن‌ داشته‌، مداوماً و علناً به‌ چاپ‌ رسيده‌ و بين‌ مردم‌ توزيع‌ مي‌شوند. تاكنون‌ هيچ‌ يك‌ از سردمداران‌ مذهي ‌تشيع‌ كه‌ داعيه‌ اسلام‌ ناب‌ محمدي‌ را دارند كوچكترين‌ مخالفت‌ و اقدامي‌ جهت‌ جلوگيري‌ از چاپ‌ و نشر اين‌ كتب ‌بعمل‌ نياورده‌اند. كما اينكه‌ مردم‌ را نسبت‌ به‌ آنچه‌ در اين‌ كتب‌ پيرامون‌ تحريف‌ قرآن‌ آمده‌ آگاه‌ نكرده‌ و آنان‌ را از اين ‌معضل‌ خطير بر حذر نمي‌دارند.
بنابراين‌ در حاليكه‌ كتابهاي‌ مرجع‌ شيعي‌ سعي‌ در القاء عقيده‌ تحريف‌ قرآن‌ دارند و پيوسته‌ چاپ‌ شده‌ و در دسترس‌ عموم‌ قرار مي‌گيرند و در حوزه‌هاي‌ علميه‌ به‌ آخوندها آموزش‌ داده‌ مي‌شوند، آيا شيعيان‌ نبايد اندكي‌ در فكر بازنگري ‌آنچه‌ به‌ ايشان‌ مقدس‌ نمايانده‌ شده‌ است‌ باشند؟
     
  
مرد

 
عزیزان خود این دین از پایه و اساس بر دروغ و زورگویی وقتل و غارت بنا شده حالا شیعه وسنی که جای خود دارند
چون بزرگترین مشکل این دین اینه که در دستوراتش به مسلمانان همیشه اما و اگر وجود دارد به این معنی که به مسلمانان میگوید
که قتل بد است اما اگر کافر باشد پاداش دارد
برده گی بد است اما اگر کافر را به بردگی بگیر خوب است
واین اما ها واگر ها باعث میشود که این ادم های به مثال با ایمان هر بلایی سر هرکس دوست دارند در بیارن به عنوان اینکه انها دین ما را ندارند
واین دین از بیخ وبن نژاد پرست
     
  
مرد

 
amirdj2011: که قتل بد است اما اگر کافر باشد پاداش دارد
برده گی بد است اما اگر کافر را به بردگی بگیر خوب است
میشه بگی کجا اسلام چنین دستوراتی داده؟
amirdj2011: واین اما ها واگر ها باعث میشود که این ادم های به مثال با ایمان هر بلایی سر هرکس دوست دارند در بیارن به عنوان اینکه انها دین ما را ندارند
واین دین از بیخ وبن نژاد پرست
با با کدوم دلیل؟!
تو هوا حرف نزنید!
     
  
مرد

 
آیت الله العظمی سید ابوالفضل برقعی قمی برقعی


مرجع تشیع که خرافه و بدعت و لعن و ناسزا را کنار گکذاشت:
مطلب زیر برگرفته از سایت ویکی پدیا است

سید ابوالفضل برقعی (نام کامل: سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی، متولد ۱۲۸۷ - وفات ۱۳۷۰)، از روحانیون تجدید نظر طلب و یا آنطور که موافقانش می‌گویند اصلاح گر دینی بوده‌است.[۱]

او در شهر قم و در خانواده‌ای شیعه مذهب به دنیا آمد. پدرش فردی زاهد و فقیر بود. مادرش سکینه سلطان، دختر شیخ غلام‌رضا قمی بود. برقعی از سن ده سالگی پای در مکتب گذاشت، تعلیم و قرائت قرآن را فراگرفت و سپس نزد شیخ عبدالکریم حائری از عالمان سرشناس شیعه رفت تا مراحل تحصیلش را ادامه دهد. او برای تخصص در علم فقه و اصول فقه به نجف رفت و سه سال در آنجا سپری کرد و از مرجع شیعه سید ابوالحسن اصفهانی کسب علم نمود. آیت الله برقعی قبل از مراجعت به ایران، تصدیق اجتهاد را از سید ابوالحسن اصفهانی دریافت کرد. پس از ورود به ایران وی علاوه بر تدریس و تحقیق در علوم دینی، مسائل سیاسی را نیز پی گیری می‌کرد. او به آیت الله کاشانی علاقه داشت و وقتی کاشانی در تبعید بود، آیت الله برقعی با وی ارتباط داشت و هنگامیکه آیت الله کاشانی به ایران بازگشت این ارتباط صمیمی تر و گرم تر شد و به امامت مسجد گذر وزیردفتر منسوب شد.[۲]

تغییر دیدگاه [ویرایش]

آیت الله برقعی پس از تحقیقات و مطالعاتی که در زمینه علوم دینی کرده بود، در سن ۴۵ سالگی مدعی شد که در مذهب شیعه، خرافات زیادی وجود دارد که خلاف متون دینی هستند و بر اساس گفته خودش، سعی کرد تا با این خرافات مبارزه کند. از آن به بعد، وی اصلاحاتی در ایده و نظرهای خود ایجاد کرد، از جمله مخالفت با بزرگ نمایی علی بن ابیطالب، زیر سؤال بردن توسل به امامان و محدود کردن خمس تنها برای غنایم جنگی، هم چنین او انتقاداتی نیز به حوزه علمیه و برخی روحانیون کرد. وی معتقد بود که «قرآن احتیاج به تفسیر ندارد، چون تفسیر نظر انسانی است در حالی‌که قرآن سخنان خداوند است و هر فرقه‌ای به نفع خودش قرآن را تفسیر می‌کند اما باید برای غیر عرب زبان، قرآن را خوب ترجمه نمود نه تفسیر».

وی در کتاب «تضاد مفاتیح‌الجنان با قرآن» می‌گوید:

ازجمله خرافاتی که در میان عوام مسلمین حتی در میان عالم نمایان رواج دارد و نتیجه سکوت علما است، اعتقاد به کرامات و معجزات از قبور ائمه یا اعقاب آنها و سایر بزرگان دین است. در حالی که چنین اعتقاداتی مخالف اصل «توحید» و عقاید اصیل اسلامی و قرآنی است.[۳]

چون برخی از کتاب‌های محمد عبدالوهاب و ابن تیمیه(مثل "توحید") را به فارسی ترجمه کرد و از آرای ایشان حمایت می‌کرد، وی را به وهابی بودن متهم کردند هر چند خود برقعی این اتهام را به شدت رد می‌کرد و اعلام نمود که دوستدار اهل بیت است.

گروهی از مخالفانش، عقاید آیت الله برقعی و همفکرانش را ناشی از نفوذ عقاید وهابی‌ها می‌دانند و به این دلیل به آنها شیعیان وهابی می‌گویند. باور کلی اینست که وی تا آخر عمر به امامان شیعه معتقد و شیعه از دنیا رفته‌است.[۴]

آثار [ویرایش]

در سال‌های اخیر اکثر آثار وی در خارج از ایران وبطور عمده توسط منابع اهل سنت منتشر شده‌است.[۵]

درسی از ولایت
حافظ شکن (ردی بر حافظ)
عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول
تابشی از قرآن
اصول دین از نظر قرآن
خرافات وفور در زیارات قبور
بررسی علمی در احادیث مهدی
تضاد مفاتیح الجنان با قرآن
دعاهایی از قرآن
دعای ندبه و خرافات آن
سوانح ایام (زندگی نامه به قلم خودشان)
پانویس [ویرایش]

↑ جعفریان صفحه ۸۷۷
↑ جعفریان صفحه ۹۰۶
↑ تضادمفاتیح با آیات قرآن وبگاه سید ابوالفضل برقعی
↑ پاسخگو
↑ وبگاه کتابخانه عقیده
     
  
مرد

 
حیدرعلی قلمداران [imgs= rglnhvh


حیدر علی قلمداران قمی فرزند اسماعیل در سال ۱۲۹۲ خورشیدی در روستای دیزیجان در۵۵ کیلومتری جاده قم متولد گردید پنج سالگی مادرش را از دست داد، حیدر علی در سن ۱۵ سالگی پدرش را نیز از دست داد در ۳۰ سالگی به خدمت اداره‌ی فرهنگ قم در آمد از آن پس در روزنامه‌های« استوار» و« سرچشمه» در قم و« وظیفه»، در تهران مقاله می‌نوشت مجله یغما نیز مقالات و اشعار وی را چاپ می‌کرد و همچنین مقالات فقهی و ارزشمندی در مجله‌ی « حکمت » که سید محمود طالقانی و مهدی بازرگان نیز در آن قلم می‌زدند هم به چاپ می‌رسید.
وی از دوران جوانی به آثار محمد خالصی علاقمند و به ترجمه آن ها همت گماشت. درمقالاتی که خود وی در نشریات مختلف منتشر می کرد توجهش روی اصلاح دین و زدودن خرافات و بازگشت به قرآن بود و در این راستا به نقد گرایش های غلو آمیز پرداخت و در همین زمان کتاب «راه نجات از شّرغُلاة » را نوشت. در این کتاب او به نقد و رد شفاعت، غلو، و زیارت پرداخته و اعتقاد شیعه به وجود خمس را مورد سوال قرار داد. کتاب دیگر وی «شاهراه اتحاد» نقد اعتقاد رایج شیعه در مورد امامت بود. هرچند اورا متهم به وهابیگری نمودند ولی در واقع قلمداران بطور رسمی معتقد به اسلام بود و حتی در اجرای احکام اسلام تعصب خاصی داشت.(رسول جعفریان)
وی با علامه شیخ محمد خالصی دیدار و مکاتبه داشته و کتاب های « المعارف المحمدیه» - «الإسلام سبیل السعادة والسلام» - کتاب سه جلدی إحیاء الشریعه و آثار دیگر او را ترجمه کرده بود.
با مهدی بازرگان در ارتباط بوده و وی پس از آزاد شدن از زندان چهار مرتبه برای دیدار با حیدر علی قلمداران به قم آمد.
زمانی علی شریعتی به یکی از دوستان خود که با قلمداران آشنایی داشت گفته بود که قلمداران سهم بزرگی در جهت بخشیدن به افکار من دارد و مشتاق دیدار او هستم اگر می‌توانید ترتیب این دیدار را بدهید اما متأسفانه این دیدار عملی نشد و شریعتی به دیار باقی شتافت.
بعد از از پیروزی انقلاب در تابستان ۱۳۵۸ خورشیدی شب بیستم رمضان سال ۱۳۹۹ هجری قمری که قلمداران طبق عادت هر سال تابستان را در روستا می‌گذراند جوان مزدور ویا متعصب تحریک و مسلح شده بود نیمه شب وارد خانه‌ی استاد شد و او را در حالت خواب ترور کرده و گریخت، لیکن علی رغم فاصله بسیار کم گلوله فقط پوست گردن ایشان را زخمی کرد. در اواخر عمر، او را درحالی که دو بار سکته مغزی نموده و در منزل بستری بود دستگیر و به زندان ساحلی قم منتقل کردند ولی با وساطت حسینعلی منتظری که در آن موقع نایب رهبری بود وی را آزاد کردند.
او در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۸ بعد از ۸ سال بیماری وفات یافت و در باغ بهشت قم دفن گردید.
آثار

ترجمه کتاب «المعارف المحمدیة »
ترجمه سه جلد کتاب «إحیاء الشریعة »
تألیف کتاب مشهور «ارمغان آسمان »
« ارمغان الهی» در اثبات وجوب نماز جمعه
رساله‌ی «مالکیت در ایران از نظر اسلام »
تألیف جلد اول کتاب ارزنده و معروف «حکومت در اسلام» در سال ۱۳۴۳ خورشیدی
مجموعه‌ی پنج قسمتی«راه نجات از شر غُلات »
کتاب «زکات» که احتمالا در سال ۱۳۵۱ شمسی با همکاری مهدی بازرگان در شرکت سهامی انتشار به چاپ رسید و تا مدتی از انتشار آن جلوگیری به عمل آمد
کتاب «خمس» که ردیه هایی نیز بر این کتاب به وسیله اشخاصی همچون ناصر مکارم شیرازی، و رضا استادی و غیره نوشته شد
کتاب «شاهراه اتحاد»، این کتاب هم به سبب حساسیت شدید روحانیت شیعه نسبت به موضوع کتاب به صورت تایپ شده تکثیر و مخفیانه منتشر شد

     
  
مرد

 
امامت

بسم الله الرحم الرحيم
الحمد لله وحده والصلاة والسلام على من لا نبي بعده وعلى آله وصحبه وبعد؛
آن چیزی که ظاهر است این است که امامیه، جایگاه امامت را از نبوت بالاتر میدانند و بلکه آن را مهمترین رکن دین میدانند و بر همین مبنا عده بی شماری از خلق خدا را تکفیر میکنند چون به امامت مزعوم ائمه شان معتقد نیستند. بلکه حتی اگر کسی یک امام را از این دوازده امام قبول نداشته باشد، او کافری است که استحقاقش این است که در آتش جهنم الی الابد باقی بماند و این مسئله نزد امامیه به تواتر رسیده و علمایشان بر آن اجماع کرده اند.
حال از همه ی اینها که بگذریم میبینم در قرآن حتی یک نصفه آیه هم وجود ندارد که در مورد امامت ائمه شیعه سخن گوید یا ما را امر به ایمان آوردن به آن کند یا ما را نهی کند از کفر ورزیدن به امامت ائمه شیعه.
من نمیدانم اینها امامت را از کجا آورده اند و آن را جزء اصول دین قرار داده اند؟
بعد میگویند که امامت فقط با نصب الهی است و ادعا میکنند که بر امامت علی رضی الله نص صریح وجود دارد؛ اما از آنجایی که در قرآن هیچ دلیلی و حتی نصفه دلیلی هم ندارند مبنی بر اینکه امامت از نبوت بالاتر است و بلکه منکر امامت کافر است، و بلکه اصلا هیچ ذکری از امامت به مفهوم رافضی سبئی وجود ندارد، به همین خاطر رافضه برای اثبات این عقیده شان به قرآن استدلال نمیکنند که قرآن مستقیما نصی را برای امامت علی ذکر کرده باشد و از این روی، روافض روی به تحریف نصوص و استدلال به روایاتی میکنند که در سبب نزول آیات، آمده ولی اثبات نشده.
یکی از این مهمترین چیزهایی که اینها بر حسب تصریح علمایشان به آن استدلال میکنند آیه ای است که آن را آیه ی ولایت نامیده اند.
طوسی که لقب شیخ الطائفه ی اینان را یدک میکشد میگوید:
(وأما النص على إمامته من القرآن فأقوى ما يدل عليه قوله تعالى: { إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ} تلخيص الشافي: (2/10)
و اما نص بر امامت او از قرآن، پس قویترین چیزی که بر آن دلالت میدهد قول الله تعالی است که: { إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}
و طبرسی میگوید:
( وهذه الآية من أوضح الدلائل على صحة إمامة علي بعد النبي بلا فصل ) مجمع البيان: (2/128)
و این آیه از واضحترین دلایل امامت بلافصل علی بعد از پیامبر است.
و تا جایی شیوخ رافضه پیش رفته اند که تقریبا این آیه را قویترین دلیل بر امامت علی رضی الله عنه میدانند. تا جایی که در تصنیفاتشان وقتی میخواهند امامت علی را اثبات کنند، این آیه همیشه صدر استدلالهای آنها را به خود اختصاص میدهد. برای مزید اطلاعات میتوانید به این کتب مراجعه کنید: ابن مطهر حلي در منهاج الكرامة، تا جایی به آن بها میدهد که آن را البرهان الأول معرفی میکند.(ص:147)، و عبدالله شبر در حق اليقين: (1/144)، و زنجاني در عقائد الإمامية الاثني عشرية: (1/81-82).
وجه استدلال از این آیه به طوری که عبدالله شبر میگوید:

"اتفق المفسرون والمحدثون من العامة والخاصة أنها نزلت في علي لما تصدق بخاتمه على المسكين في الصلاة بمحضر من الصحابة وهو مذكور في "الصحاح الستة و"إنما" للحصر باتفاق أهل اللغة، والولي بمعنى الأولى بالتصرف المرادف للإمام والخليفة، كما أن الذي خوطب بالآية غير الذي جعلت له الولاية ، وإلا أدى إلى أن يكون المضاف هو المضاف إليه بعينه
شبر، حق اليقين: (1/144)، الزنجاني، عقائد الإمامية الاثني عشرية: (1/81-82)
ونیز به این مصادر نگاه کنید: التبيان (3/558 - 564) ، ومجمع البيان (6/126 -130) ، والميزان(6/2 -24)
مفسرین و محدیثین عامه (منظورش ما اهل سنت هستیم) و خاصه(منظورش روافض) اتفاق دارند که آیه در مورد علی نازل شده آن هنگام که انگشترش را در نماز به مسکینی صدقه داد در حضور صحابه و این در صحاح سته مذکور است و "إنما" به اتفاق اهل لغت برای محصور نمودن است، و ولی به معنای اولی به تصرف است که مرادف امام و خلیفه است. همانطور که کسی که با آیه مخاطب قرار گرفته است غیر از کسی است ولایت برایش قرار داده شده است و در غیر این صورت منجر به این میشود که مضاف همان مضاف الیه است.

ادامه دارد

     
  
مرد

 
امامت ۲

حال مشاهد خواهیم کرد که شیعه برای استدلال به این آیه به چیزی که به عنوان سبب نزول روایت شده استدلال میکند؛ چون در نص آیه چیزی نیست که دلالت بر امامت علی کند. پس استدلال از قرآن برمیگردد و روی روایت میچرخد نه قرآن. این استدلال هم از چند نظر باطل است:
اول: اینکه فکر میکنند اهل سنت اجماع کرده اند که این آیه در مورد علی نازل شده، این دروغ بزرگی است. شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این مورد میگوید:
" من أعظم الدعاوى الكاذبة بل أجمع أهل العلم بالنقل، على أنها لم تنزل في عليّ بخصوصه، وأن عليًّا لم يتصدٌّق بخاتمه في الصلاة، وأجمع أهل العلم بالحديث على أن القصة المروية في ذلك من الكذب الموضوع". منهاج السنة (7/11)
از بزرگترین ادعاهای دروغ است و بلکه کسانی که در منقولات علم دارند اجماع دارند که این آیه فقط خاص علی نیست و علی انگشترش را در نماز صدقه نداد، و عالمان حدیث اجماع دارند که این قصه دروغی ساختگی است.
اما اینکه گفته اند این روایت در صحاح سته آمده از دورغهای شاخدار این جماعت است. چون این روایت در هیچکدام از کتب سته وارد نشده است.

دوم: روایتی که آقایون به آن احتجاج میکنند ثابت نشده است و حافظ ابن کثیر تمام روایاتی را که در این زمینه آمده که علی در نماز انگشترش را صدقه داده آورده و سپس مینویسد:
"وليس يصح شيء منها بالكلية لضعف أسانيدها، وجهالة رجالها،"
و در کل بخاطر ضعف اسناد این روایت و مجهول بودن راویانش، هیچ چیزی از آن صحیح نیست.
سپس میگوید:
"وقد تقدم في الأحاديث التي أوردناها أن هذه الآيات كلها نزلت في عبادة بن الصامت رضي الله عنه حيث تبرأ من حلف اليهود، ورضى بولاية الله ورسوله والمؤمنين، ولهذا قال تعالى بعد هذا كله: {وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}" تفسير ابن كثير (3/139)
و قبلا ذکر در احادیثی که آنها را آوردیم که این آیات همه اش در مورد عبادة بن صامت رضی الله عنه نازل شده آن هنگام که از پیمان با یهود تبری جست و به ولایت و دوستی خدا و رسول و مومنان راضی شد. به همین خاطر خداوند بعد از ذکر همه ی این آیات میفرماید: {وَمَن يَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}
کسی که دوستی خدا و رسولش و مومنان را برگزیند، پس یقینا حزب الله پیروزند.


سوم: اخبار و روایاتی که موجود هست دلالت همگی بر این دلالت دارند که علی رضی الله عنه در عهد رسول الله صل الله علیه وسم از کسانی نبود که زکات بر آنها واجب است و زکات نقره بر کسی واجب است که نصاب آن را داشته باشد و یک سال هم بر نصاب گذشته باشد. در حالیکه علی رضی الله عنه چنین شرطی در او موجود نبود.
ادامه دارد

امامت ۳

چهارم: تعارض روایات در کتب شیعه با روایاتی که مثل این روایت یا قویتر از آن است.
اولا در مورد تعارض با روایاتی که مثل همین روایت است: کلینی روایت میکند که سبب نزول آیه، صدقه دادن عبایی است که قیمتش هزار درهم بوده و همه میدانیم که عبا و انگشتر یکی نیستند و با هم فرق دارند.
کلینی با اسناد خود از ابوعبدالله روایت میکند:
عن أبي عبد الله (ع) في قوله تعالى: {الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}قال كان أمير المؤمنين في صلاة الظهر وقد صلى ركعتين وهو راكع وعليه حلة قيمتها ألف دينار فجاء سائل فقال: السلام عليك يا ولي الله وأولى بالمؤمنين من أنفسهم تصدق على مسكين فطرح الحلة إليه وأومأ بيديه أن احملهـا، فانزل الله عز وجل هذه الآية وصير نعمة أولاده بنعمته. الكافي (1/289)
در مورد آیه: {الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ} گفت: امیر المومنین در نماز ظهر بود و دو رکعت هم خوانده بود و در حال رکوع بود و عبایی بر او بود که قیمتش هزار دینار بود. گدایی آمد و گفت: السلام علیک یا ولی الله و اولی به مومنین از خودشان، بر مسکینی صدقه کن. پس عبا را به طرفش پرت کرد و با دستش اشاره کرد که آن را بردارد. پس خداوند عزوجل این آیه را نازل کرد.
این روایت با حله ذکر شده و روایات دیگر انگشتر ذکر میکنند. پس در کتب شیعه اختلاف در مورد چیزی که انفاق کرده در روایات وجود دارد.
اما تعارض روایت با روایت دیگری که از خودش قویتر است هم تناقضش با روایتی است که کلینی روایت کرده است که زکات بر پیامبر صل الله علیه وسلم و همچنین امام واجب نیست.
کلینی از ابوبصیر روایت میکند که:
عن أبي بصير عن أبي عبد الله (ع) قلت له: أمَا على الإمام زكاة ؟ فقال: أحلت يا أبا محمد! أمَا علمت أن الدنيا والآخرة للإمام يضعها حيث يشاء ويدفعها إلى من يشاء جائز له ذلك من الله. إن الإمام يا أبا محمد لا يبيت ليلة ولله في عنقه حق يسأله. الكافي (1/408-409)
ابوبصیر میگوید: از امام صادق پرسیدم: آیا بر امام زکات هست؟ گفت: احلت (یعنی از چیز غیر ممکنی در حق امام سوال کردی) ای ابومحمد. آیا نمیدانی که دنیا و آخرت برای امام است و هرجا که بخواهد قرار میدهد و به هر کس بخواهد میدهد و این از طرف خدا برایش جایز شده است؟ ای ابومحمد همانا امام نمیخوابد مگر اینکه بر خداوند در گردنش حقی است که از آن میپرسد.
مولی محمد صالح مازندرانی در شرح این حدیث میگوید:
"وذلك لأن وجوب الزكاة على الإمام محال" شرح أصول الكافي، مازندرانی (7/38)
و این بخاطر این است که وجوب زکات بر امام محال است.
با این حال علی چطور زکات میدهد در حالی که رکوع هم هست ولی با این حال بر او زکات هم واجب نیست؟ عجبا والله...
**********
پنجم: اگر گفته شود: زکات در اینجا به معنای صدقه هست که فرض نیست، میگویم: آیا شما مطمئن هستید که منظور زکات فرض نیست؟ یا اصلا شما از کجا به قطع و یقین چنین چیزی را میگویید؟ یا بر سبیل ظن و گمان چنین حرفی را میزنید؟
اگر میگویید که قطعا چنین است، میگویم: اشتباه میکنید. چنین چیزی اصلا امکان ندارد. چون زکات هر وقت مقارن با نماز ذکر شده باشد و خصوصا با لفظ (ایتاء) از آن تعبیر شده باشد، در هیچ جای قرآن نیامده مگر اینکه به معنی زکات فرض هست. همانطور که در همین آیه منظور از صلاة، همان نماز فرض است و نه چیز دیگری. اما اگر مطمئن نیستید و از روی ظن و گمان این حرف را میزنید پس بدانید که اصول با قطعیات ثابت میشود نه با ظن و گمان.
ادامه دارد

     
  
مرد

 
امامت ۴

ششم: فرض را بر این میگیریم که منظور از زکات در این آیه، همان صدقه و انفاق است. این را باید بدانیم که خداوند هیچ وقت انسان را مدح نمیکند مگر بخاطر چیزی که نزد خودش محبوب و پسندیده و زیباست. حال چه آن عمل واجب باشد و چه مستحب. اما صدقه دادن در اثنای نماز به اتفاق مسلمانان مستحب نیست چه برسد به اینکه واجب باشد. اگر هم مستحب بود شایسته تر بود که رسول الله علیه الصلاة والسلام این کار را انجام دهد و انجام هم میداد اگر استحبابی داشت و ما را هم به آن تشویق میکرد و علی نیز این عمل را تکرار میکرد و به همان یک بار اکتفا نمیکرد و بعد از او نیز امامان بعدی این عمل را تکرار میکردند.
حال که هیچ کدام از اینها صورت نگرفته و ثابت هم نیست، میفهمیم که صدقه دادن در حین نماز از اعمال صالحه نیست و بلکه انسان را فقط مشغول میکند و بالاتر از آن میگویم بلکه صدقه دادن در نماز، نماز را باطل میکند. چنان که این را گروهی از اهل علم نیز میگویند.
هفتم: این چه کار مهمی هست که تاخیر در آن جایز نیست و حتی اگر چه که شخص در نماز هم باشد باید به انجام رساندش؟
نیز آیا مسجد رسول الله صل الله علیه وسلم هنگام نماز جایی برای گدایی است؟
آیا بهتر نیست که سائل همراه با نمازگذاران شروع به نماز کند؟ یا اینکه منتظر بماند تا نمازشان تمام شود؟ چطور میشود که میرود نزد کسی که در حال نماز و در رکوع است و از او صدقه میخواهد و را در نماز مشغول میکند؟ البته ما شکی نداریم که علی رضی الله عنه همیشه در صف اول بوده و با این حال چطور این سائل توانسته این همه صفوف را شکافته و به صف اول برسد؟ آیا از گدایی در مساجد نهی نشده؟ و بدتر از آن گدایی در هنگامی که نمازگزاران در حال نماز هستند؟ اگر چنین گدایی پیدا شود، حضرت علی چگونه با این کارش او را تشجیع میکند که دوباره نیز چنین عملی را تکرار کند.


هشتم: اگر بگوییم که این کار هم در نماز مشروع است، فقط به حالت رکوع اختصاص ندارد. یعنی اینطور نیست که فقط در حالت رکوع بشود صدقه داد. حال چطور گفته میشود: شما هیچ ولی امری ندارید مگر آن کسانی که در رکوع صدقه میدهند؟ اگر کسی در حالت قیام یا سجود یا قعود صدقه بدهد آیا شایستگی این را پیدا نمیکند که ولی امر باشد؟
ممکن است گفته شود که منظور از ذکر حالت رکوع در آیه، برای تعریف علی است. میگویم:
شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید:
أوصاف علي التي يُعرف بها كثيرة ظاهرة، فكيف يترك تعريفه بالأمور المعروفة ويعرف بهذا الأمر الذي لا يعرفه إلا من سمعه وصدق به؟! وجمهور الأمة لا تسمع هذا الخبر ولا هو في شيء من كتب المسلمين المعتمدة لا الصحاح ولا السنن ولا الجوامع ولا المعجمات ولا شيء من الأمهات، فأحد الأمرين لازم: إن قصد به المدح بالوصف فهو باطل، وإن قصد به التعريف فهو باطل منهاج السنة (7/17 )
اوصافی که علی رضی الله عنه به آنها شناخته میشود زیاد و واضح است. چطور شناخت علی با امور معروف را ترک میکنید و او را با چیزی میشناسانید که کسی از آن خبر ندارد مگر کسی که این حادثه برایش رخ داده؟ جمهور امت که این خبر نه شنیده اند و نه هم در هیچ کدام از کتابهای مورد اعتمادشان پیدا میشود. حال اگر قصد از ذکر این روایت دروغ مدح بوسیله ی وصف اوست که این باطل است و اگر هم برای شناخت اوست این هم باز باطل است.
نهم: ادای زکات در حال نماز یک چیز ناشناخته است و کاری است که صورت نگرفته و اگر هم گرفته باشد، منقطع است. یعنی یک بار انجام شده و دیگر ترک شده. حال چگونه خداوند بر این کار، اصلی بزرگ از اصول دین را بنا میکند؟
خداوند تبارک و تعالی در این آیه به صراحت اسم خود را آورد و بعد از خودش اسم پیامبر صل الله علیه وسلم را آورده و سپس عموم مومنین را ذکر کرده است. اگر منظور خداوند فقط یکی از این مومنین بود که صراحتا اسم او را ذکر میکرد و در غیر این صورت اشتباه بوجود می آید و نص به حساب نمی آید بلکه یک چیز غیر آشکار است و این مخالف با قرآن است.
ادامه دارد

     
  
صفحه  صفحه 5 از 54:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  ...  54  پسین » 
مذهب
مذهب

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA