انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 50 از 54:  « پیشین  1  ...  49  50  51  52  53  54  پسین »

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟


مرد

 
مناقشه و بررسى قوی ‌ترین شبهه روافض برای اثبات عصمت ائمه «آيه تطهير»! (۳) ادامه

چهارم: ارادة شرعی و ارادة تقدیری:
از جمله دلایلی که نشان می ‌دهد آیة تطهیر بر عصمت کسی دلالت نمی ‌کند این است که اراده ‌ای که در این آیه آمده، تشریعی است نه تقدیری و تکوینی. باید دانست که ارادة الهی در نصوص شرعی دو نوع است:
نوع اول - ارادة تقديري و تکويني:
ارادة تکوینی عبارت است از خواست و مشیت الهی که باید تحقق یابد، و میان این اراده و كلام خدا و فرمان شرعی او هیچ ملازمتی نیست. چه بسا خداوند چیزی را اراده می ‌کند و می‌ خواهد که نمی ‌پسندد، به خاطر حکمت و اسبابی که از خود خلق می ‌باشد، مانند زنا، دروغ، کفر ورزیدن به خدا، که خداوند اینها را دوست ندارد و در شریعت به آن فرمان نداده، و بلکه از آن نهی کرده است، اما این چیزها با اجازه و خواست خداوند به وقوع می ‌پیوندند (وهیچ چیزی بدون خواست و ارادة او در این کون انجام نمی ‌شود, زیرا در غیر این صورت به ربوبیت خداوند نقص وارد می ‌شود)؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوه﴾. (الأنعام: 112).
«و اگر پروردگارت مى ‏خواست، چنين نمى ‏كردند».
و خداوند دربارة این اراده می ‌فرماید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون﴾. (يس: 82).
«فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى ‏درنگ موجود مى ‏شود!».
﴿وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَه﴾. (الرعد: 11).
«و هنگامى كه خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد».
﴿وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ﴾. (هود: 34).
«هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت!». پس خداوند خواسته که آنها را گمراه کند با اینکه به آن امر نکرده و گمراهی را دوست ندارد. و خداوند آن گونه که از خودش خبر داده، چنین است: ﴿إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَر﴾. (النحل: 90).
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى ‏دهد; و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى ‏كند».
اما تمامی آنچه که خداوند به صورت شرعی به آن امر نموده و خواسته و دوست دارد انجام نمی ‌شود و نه همه آنچه که او از آن نهی کرده و نپسندیده انجام نمی ‌شود، و در اینجا نوبت نوع دوم اراده می‌آید؟!

نوع دوم ـ ارادة تشريعی:
ارادة شرعی به این معناست که اوامر الهی گاهی تحقق می‌ یابد و گاهی محقق نمی ‌شود، همان طور که خداوند متعال می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: 185).
«خداوند، راحتى شما را مى ‏خواهد، نه زحمت شما را!».
تحقق یافتن مقتضای این اراده به بنده بستگی دارد اگر بنده اسبابی که این اراده را محقق می ‌نماید فراهم کند، آن اراده نیز تحقق می ‌یابد و اگر بنده در فراهم کردن اسباب کوتاهی ورزد، چیزی تحقق می ‌یابد که خداوند دوست ندارد و نمی ‌خواهد، یعنی آن را نمی ‌پسندد و به آن امر نمی ‌کند. و اموری هستند که خداوند آن را دوست دارد و به انجام آن فرمان می ‌دهد اما آن امور انجام نمی ‌شوند. خداوند آسانی را برای همة آفریده ‌هایش دوست دارد و به آن امر کرده است، و سختی را برای آفریده هایش دوست ندارد همان‌ طور که در آیة قبلی آمده و چنان که در این آیه هم بیان شده است: ﴿يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُم﴾. (النساء: 28).
«خدا می‌خواهد كار را بر شما سبك كند».
اما این ارادة الهی در حق بسیاری از مردم که بر خود سخت می ‌گیرند تحقق نمی ‌یابد با اینکه آنها در خطاب الهی داخل هستند که می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: 185).
«خداوند، راحتى شما را مى‏ خواهد، نه زحمت شما را!».
و در جای دیگر می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُم﴾. (النساء: 28).
«خدا می ‌خواهد (با احكام مربوط به ازدواج با كنيزان و مانند آن،) كار را بر شما سبك كند».

خداوند از همة بندگانش خواسته تا او را عبادت کنند؛ یعنی آنها را به عبادت خویش فراخوانده و دوست دارد که عبادت او را انجام دهند اما بیشتر بندگانش این خواست الهی را اجرا نمی ‌کنند. و از طرف دیگر اموری هست که خداوند آنها را نخواسته و دوست ندارد اما آن امور به وقوع می ‌پیوندند؛ همان طور که خداوند متعال می ‌فرماید: ﴿تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَة﴾. (الأنفال: 67).
«شما متاع ناپايدار دنيا را مى‏ خواهيد; (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد، و در برابر گرفتن فديه آزاد كنيد; ولى خداوند، سراى ديگر را (براى شما) مى ‏خواهد».
پس خواستة آنها که فدیه گرفتن از اسیران بود تحقق یافت و آنچه که خدا می‌ خواست یعنی کشتن اسیران تحقق نیافت. همچنین در جای دیگری می ‌فرماید: ﴿وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُم﴾. (النساء: 27).
«خدا مى ‏خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)».
و باز می ‌فرماید: ﴿يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ﴾. (المائده: 6).
«خداوند نمی ‌خواهد بر شما سختی و دشواری قرار دهد بلکه می ‌خواهد تا شما را پاک گرداند»


پس سختی و دشواری برای بعضی پیش می ‌آید با این که خداوند آن را نمی ‌خواهد، و با اینکه خداوند پاکی را برای همه خواسته است، اما همه پاک نمی ‌گردند. در آیة مذکور همة امت مورد خطاب قرار گرفته ‌اند و این آیه کاملاً شبیه آیة تطهیر است، چون در هر دو آیه یک کلمه تکرار می ‌شود و آن ارادة تشریعی است که تحقق آن بستگی به پذیرفتن مخاطب دارد و این اراده، ارادة تکوینی و تقدیری نیست که حتماً باید به وقوع بپیوندد. برای آنکه بتوان آیة تطهیر را بر عصمت حمل کرد باید اراده‌ای که در آن آیه آمده، تقدیری و تکوینی از جانب خدا باشد، چون عصمتی که اهل تشیع آن را ثابت می ‌کنند کار خداست و این خداوند است که ائمه را ـ به قول اهل تشیع ـ معصوم قرار می ‌دهد و انسان به زور و زحمت به چنین چیزی نمی ‌رسد، اما باید گفت که هیچ دلیلی بر این امر نیست و در اصل ارادة تشریعی در آیة تطهیر مورد نظر است، چون اموری هستند که نشان می ‌دهند ارادة موجود در آیة تطهیر با ارادة تشریعی همخوانی و هیچ ارتباطی و همخوانی با ارادة تقدیری ندارد، و اضافه بر آن قرینه ‌هایی وجود دارند مبنی بر اینکه ارادة تشریعی در آن آیه مورد نظر است، نه تقدیری. این قرینه ‌ها عبارتند از:
1- حديث کساء
اگر ارادة الهی در آیة تطهیر تقدیری می ‌بود و باید تحقق می ‌یافت، پیامبر برای آنها دعا نمی ‌کرد چون آنها دیگر نیازی به دعای او نداشتند، چرا که خداوند خواسته آنها معصوم باشند و عصمت آنها را به طور قطعی مقدر کرده، پس نیازی به دعای پیامبر نبود. همچنین اگر آن آیه دربارة عصمت می ‌بود و آنها از همان اساس معصوم می ‌بودند، پیامبر –صلى الله عليه وسلم- این را می ‌دانست، پس چرا برای آنها چیزی را بخواهد که خودش در اصل تحقق یافته است؛ یعنی آن گونه که اهل تشیع معتقدند چنین امری برای اثبات چیزی است که خود آن چیز قبلاً حاصل شده است. و این از نظر علمی و از دیدگاه همة علما ممنوع می‌باشد. و به دست آوردن چیزی که خود به دست آمده، کاری لغو و بیهوده است که باید پیامبر ص را از آن منزه دانست. همچنین به ایشان می‌گوییم: آیا ائمه قبل از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به عصمت رسیده ‌اند یا بعد از آن؟ اگر عصمت با دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- به دست آمده پس آنها قبلاً معصوم نبوده ‌اند و کسی که معصوم نیست چگونه تبدیل به معصوم می ‌شود؟ و اگر قبل از دعای پیامبر –صلى الله عليه وسلم- معصوم بوده ‌اند پس پیامبر –صلى الله عليه وسلم- چرا دعا کرد؟! و این در واقع يكى از تناقضات اهل تشيع می ‌باشد.
2- سياق کلام
کلامی که در قالب و سیاق آن نص آمده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيد﴾. (الأحزاب: 33), راهنمایی و امر و نهی است، چون با این عبارت شروع می ‌شود:
الف) راهنمايی: ﴿إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾. (الأحزاب: 28).
«اى پيامبر! به»: «اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى‏ خواهيد بياييد با هديه ‏اى شما را بهره ‏مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!».
در دنبالة آیة قبلی در صفحة قبل نوشته شود. ﴿وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً * يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً * وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحا ﴾. (الأحزاب: 29 ـ30).
«و اگر شما خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- و سراى آخرت را مى‏ خواهيد، خداوند براى نيكو كاران شما پاداش عظيمى آماده ساخته است. اى همسران پيامبر –صلى الله عليه وسلم-! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود; و اين براى خدا آسان است و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش –صلى الله عليه وسلم- خضوع كند و عمل صالح انجام دهد».
ب) نهی: تا آنجا که می ‌فرماید: ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل﴾. (الأحزاب: 32).
«پس به گونه ‏اى هوس ‏انگيز سخن نگوييد».
ج) امر: و در دنبالة آن می ‌فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾. (الأحزاب: 33).
«و در خانه ‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد».
سپس علت این توجیهات و رهنمودها و اوامر و نواهی را بیان می ‌کند و می ‌فرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ﴾. (الأحزاب: 33).
«خداوند فقط مى ‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد». سپس در ادامه می‌ فرماید: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَة﴾. (الأحزاب: 34).
«آنچه را در خانه ‏هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى ‏شود ياد كنيد».
بنابر این احتمال دارد که مخاطب, آن اوامر را اطاعت کند و احتمال دارد که نافرمانی کند؛ از این ‌رو خداوند او را از نافرمانی بر حذر می ‌دارد و به فرمانبرداری تشویق می‌ نماید. بنابر این اراده در این آیه، ارادة تشریعی است؛ یعنی خداوند به آنچه دوست داشته و پسندیده امر نموده است. این بدین معنا ست که مخاطبان آیـه ـ که زنان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- هستند ـ باید بکوشند تا ارادة الهی مبنی بر پاک کردن خانه ‌ای که بدان منتسب هستند و همچنین ارادة الهی مبنی بر دور کردن پلیدی از آنان، را محقق سازند و گرنه طلاق بگیرند و از آن خانه دور شوند. ﴿فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً﴾. (الأحزاب: 28).
«بياييد با هديه ‏اى شما را بهره ‏مند سازم و شما را بطرز نيكويى رها سازم!».

و بعد از گرفتن طلاق هر چه می ‌کنند به خودشان مربوط است، چون دیگر به این خانه منسوب نیستند؛ خانه ‌ای که خداوند دوست دارد جایگا هش را بالا ببرد. و اگر در این خانه بمانند و کاری انجام دهند که به حیثیت و آوازة این خانة پاک لطمه وارد کند، عذابشان چند برابر خواهد بود. این برای آن است تا مخاطب یعنی همسران پیامبر همیشه بیدار و مواظب باشند تا خواست الهی را محقق نمایند. و اگر خواست و اراده ‌ای که در آیة مذکور بیان شده تکوینی و قطعی باشد این معنی تحقق نمی یابد. بنابر این خداوند هم از مخالفت نهی کرده و هم به فرمان ‌برداری امر نموده و اراده و خواست او ثمره ‌ای است که از آن بر می ‌آید؛ آنجا که می ‌فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33).
«و در خانه ‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى ‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد».
هر کس ارادة موجود در این آیه را بر ارادة تکوینی و تقدیری حمل کند آن گونه است که خداوند می ‌فرماید: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾. (النجم: 28).
«تنها از گمان بى ‏پايه پيروى مى ‏كنند با اينكه «گمان‏» هرگز انسان را از حق بى ‏نياز نمى ‏كند!».

عقیده چیزی است که باید مبنا و اساس آن، امور قطعی و مسلم باشند و نمی ‌توان بنای عقیده را براساس گمان و تخمین برافراشت بنابر این نمی ‌توان آن را به عصمت تفسیر کرد مگر آنکه بگوییم به طور قطعی در اینجا ارادة تکوینی منظور است نه تشریعی، و دلیلی هم وجود ندارد که ثابت نماید به طور قطع در این آیه، ارادة تکوینی مورد نظر است. بلکه گمان راجحی هم نیست با اینکه گمان راجح در امور عقیده به اتفاق همه صلاحیت دلیل بودن را ندارد. و این گونه روشن می ‌گردد که دلالت آیه بر عصمت احتمالی است که بر پایة احتمالی دیگر قرار دارد و از این ‌رو قابل استدلال نیست.

سخنی با مدعيان
1 ـ آیا همسر از نظر عقلی و شرعی و عرفی از اهل بیت مرد نیست؟ آیا قرآن کریم به این امر گوشزد نکرده است که همسر موسی –عليه السلام-؛ از اهل بیت او بوده، و زن ابراهیم –عليه السلام-؛ اهل او بوده، و همسر عمران اهل او بوده است؟ بلکه همهء مردانی که بوده‌ اند و آنهایی که به دنیا خواهند آمد همسرانشان از اهل بیت آنها هستند، پس به چه دلیل همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- جزو اهل بیت او قرار نمی ‌گیرند؟ و گفته می ‌شود که از اهل بیت نیستند.
2 ـ آیا حدیث کساء (آل‌ عبا) ارتباطی با بیرون کردن امهات المؤمنین از مفهوم آیه دارد؟ نهایت حدیث آل‌ عبا این است که خویشاوندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیز از اهل بیت او محسوب می‌شوند. و آن دسته از خویشاوندانی که با او در یک خانه زندگی نمی‌کردند، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- قرار بگیرند.
3 ـ آیا آيهء تطهیر بر عصمت کسی دلالت می‌کند؟ اگر آيهء تطهیر بر این امر دلالت کند، پیش از همه همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در اولویت قرار دارند، و این چیزی است که لغت، شریعت، عرف، عقل، سبب نزول و سیاق آیه بر آن دلالت دارند.
4 ـ اعتقاد به عصمت ائمه از ضروریات دینی و عقاید اساسی شیعة امامی است و مذهبشان بر پایة آن استوار است، پس چگونه درست است که چنین عقیده‌ای اساسی بر پایة دلیلی باشد که آن دلیل تخمینی و احتمالی است؟ باید چنین عقیدهء مهمی براساس دلایلی روشن و قطعی ارائه شود، و آيهء تطهیر به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمی ‌کند.
5 ـ چرا میان امامان فرق گذاشته می ‌شود، به حسن –رضي الله عنه- که از اهل بیت است، چرا فرزندان او معصوم نیستند؟
6- چرا عصمت تنها منحصر به یکی فرزندان حسین –رضي الله عنه- است و سپس تنها در نسل آن یک فرزند ادامه دارد، با اینکه همه از فرزندان حسین –رضي الله عنه- وابسته به خاندان اهل بیت هستند؛ اهل بیتی که بنا به اعتقاد شیعه آيهء تطهیر دربارهء آنها نازل شده است.
ادامه دارد....
     
  
مرد

 
rostam91: 1 ـ آیا همسر از نظر عقلی و شرعی و عرفی از اهل بیت مرد نیست؟ آیا قرآن کریم به این امر گوشزد نکرده است که همسر موسی –عليه السلام-؛ از اهل بیت او بوده، و زن ابراهیم –عليه السلام-؛ اهل او بوده، و همسر عمران اهل او بوده است؟ بلکه همهء مردانی که بوده‌ اند و آنهایی که به دنیا خواهند آمد همسرانشان از اهل بیت آنها هستند، پس به چه دلیل همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- جزو اهل بیت او قرار نمی ‌گیرند؟ و گفته می ‌شود که از اهل بیت نیستند.
پیامبر اهل بیت خود را از خون و گوشت خود معرفی کرده و منحصر فرموده سخن پیامبر اینقدر واضح است که ادم از تشکیک اهل سنت متعجب میشه

لحن و لفظ و گفتار متفاته

شما چرا میخواهید زنان پیامبر رو به اونها بچسبونید



بد نیست نگاهی هم به ریشه های کلمه اهل بیت بندازید rostam91: 2 ـ آیا حدیث کساء (آل‌ عبا) ارتباطی با بیرون کردن امهات المؤمنین از مفهوم آیه دارد؟ نهایت حدیث آل‌ عبا این است که خویشاوندان پیامبر –صلى الله عليه وسلم- نیز از اهل بیت او محسوب می‌شوند. و آن دسته از خویشاوندانی که با او در یک خانه زندگی نمی‌کردند، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله عليه وسلم- قرار بگیرند.
اولا اینکه ام سلمه رو جزو اون افراد ندونستن پیامبر

دومات شما به مفاهیم بعدی توجه نمیکنید


پیامبر میگه خدایا شاهد باش فقط اینان اهل بیت من هستند گوشت انان از گوشت من و خونشان از خونمن دشمن انان دشمن من و دوست آنان دوست من هست

اتفاقا این هیچ ربطی به زنان پیامبر نداره

اونهم زنانی که اونقدر خدا ازشون بد گفته و مثال های بد زده

rostam91: 3 ـ آیا آيهء تطهیر بر عصمت کسی دلالت می‌کند؟ اگر آيهء تطهیر بر این امر دلالت کند، پیش از همه همسران پیامبر –صلى الله عليه وسلم- در اولویت قرار دارند، و این چیزی است که لغت، شریعت، عرف، عقل، سبب نزول و سیاق آیه بر آن دلالت دارند.
این فقط حرف شما و اشتباه است

قاطبه علما معتقدند این ایه ناظر بر اهل بیت حقیقی پیامبر است

همچنین اگر خدا این رایه را در مورد زنان پیامبر فرستاده ....اشتباه کرده ...چون حداقل عایشه چنرین گناه فوق کبیره دارد



rostam91: 4 ـ اعتقاد به عصمت ائمه از ضروریات دینی و عقاید اساسی شیعة امامی است و مذهبشان بر پایة آن استوار است، پس چگونه درست است که چنین عقیده‌ای اساسی بر پایة دلیلی باشد که آن دلیل تخمینی و احتمالی است؟ باید چنین عقیدهء مهمی براساس دلایلی روشن و قطعی ارائه شود، و آيهء تطهیر به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمی ‌کند.
این از اطلاعات ناکافی شماست

این ایه و حدیث کسا از جمله دهها دلایل قرانی و حدیثی است که با ان عصمت ائمه اثبات میشود

مثلا در جایی از قزان که تفسیر ایات با صادقین احاله میشود بررسی مشخصات این صادقین در نهایت اشاره به عصمت ائمه و لزوم وجود شخصی متفاوت در بین امتن

rostam91: 5 ـ چرا میان امامان فرق گذاشته می ‌شود، به حسن –رضي الله عنه- که از اهل بیت است، چرا فرزندان او معصوم نیستند؟

همانطور که پیامبران و فرزندان انها با هم متفاوت بودند از بین همه فرزندان پیامبران خدا یکی حق جانشینی داشت یا دوتا

لذا این هم جای تعجب ندارد که گوهر امامت در یکی از فرزندان امام تجلی یابد


rostam91: 6- چرا عصمت تنها منحصر به یکی فرزندان حسین –رضي الله عنه- است و سپس تنها در نسل آن یک فرزند ادامه دارد، با اینکه همه از فرزندان حسین –رضي الله عنه- وابسته به خاندان اهل بیت هستند؛ اهل بیتی که بنا به اعتقاد شیعه آيهء تطهیر دربارهء آنها نازل شده است.
چرا از بین برادران یعقوب فقط یک نفر یوسف شد

مجموعا سئوالهای شما بیشتر مغلطه بازی است

پیامبر تکلیف اینده دین خدا را هم در گرو کتاب و عترت قرار داد .....و مزد کار خود را نیز احترام به اهل بیت مقرر کرد
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
اگر همسران رسول خدا اهل بیت پیامبر نیستن پس اهل بیت چه کسی هستن؟!!!!!!

چند پست رو به بررسی آیه تطهیر اختصاص دادیم و در اونها به بررسی آیات قرآنی در مورد اهل بیت اشلره کردیم که در کل میشه در یک جمع بندی ساده و کوتاه به این اهم اشاره کرد
در قرآن خداوند به زن ابراهیم بعنوان اهل بیت ابراهیم اشاره میکنه:
سوره هود آيه 71

‏ وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ ‏ ‏
همسر ابراهيم [/b]( ساره ) ‏ايستاده بود خنديد ، ما بدو مژده اسحاق، و به دنبال وي يعقوب را داديم .‏

سوره هود آيه 72 ‏

‏ قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ ‏
گفت : اي واي ! آيا من كه پيرزني هستم و اين هم شوهرم كه پيرمردي مي‌باشد ، فرزندي مي‌زايم ! اين چيز شگفتي است.‏

سوره هود آيه 73

‏ قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ ‏
‏گفتند : آيا از كار خدا شگفت مي‌كني‌ ؟ [b]اي اهل بيت
! رحمت و بركات خدا شامل شما است. بيگمان خداوند ستوده بزرگوار است .‏

دیگه فکر نکنم از این واضحتر در جائی باشه ! دقیقا به کلمه اهل بیت اشاره کرده با همون عبارات و کلمات در حالی که نه پسری داشتن که بگیم منظور پسرانشون بودن نه دختری و نه کس دیگری اونجا حاضر
پس تا اینجا زن پیامبر خدا ابراهیم اهل بیتش هست

اما حضرت موسی:
سوره نمل آيه 7

‏ إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَاراً سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ‏
‏( يادآوري كن ) زماني را كه موسي به خانواده‌اش گفت : من آتشي مي‌بينم . هر چه زودتر خبري و يا شعله و اخگري چند از آتش برايتان مي‌آورم ، تا اين كه خويشتن را گرم كنيد .‏
باز اینجا موسی هست و همسرش و بچه اش
پس اینجا هم خداوند زن موسی رو بهمراه بچه اش جمع میبنده بعنوان اهل موسی
در مورد پیامبر بزرگ خداوند محمد!
خداوند تبارک و تعالی در آیه ۶ احزاب در حالی که پیامبرش رو بر دیگر مومنان مقدم میدارد و به نوعی پدر مومنان بحساب می آورد از زنان پیامبر بعنوان مادران مومنان یاد میکند و در پایان آیه هم می فرماید: "این در کتاب قرآن مکتوب و مقرر است" یعنی تغییر ناپذیر است(در آیه ای که جزء آیات محکم است نه متشابه)

سوره أحزاب آيه 6

‏ النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفاً كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً ‏

پيغمبر از خود مؤمنان نسبت بدانان اولويّت بيشتري دارد و همسران پيغمبر ، مادران مؤمنان محسوبند ، و خويشاوندان نسبت به همديگر از مؤمنان و مهاجران ، در كتاب يزدان ( قرآن ) از اولويّت بيشتري برخوردارند ، مگر اين كه بخواهيد در حق دوستان خود كار نيكي انجام دهيد. اين در كتاب ( قرآن ) مكتوب و مقرّر است .‏

اما از آیه ۲۸ احزاب به بعد مستقیما می پردازد به همسران پیامبر
در آیه ۲۸ همسران پیامبر رو مورد خطاب قرار میده و میفرماید اگه زندگی دنیوی رو میخواهین بیاین تا مهرتون رو بدم و به شکل مناسبی طلاقتون بدن
آیه ۲۹ میفرماید و اگه خدا و رسولش رو میخواهین برای شما بهشت آماده هست
آیات ۳۰ و ۳۱ و ۳۲ باز خطاب به زنان پیامبره
در قسمت اول آیه ۳۳ هم باز مسلما خطاب به زنان پیامبره ( حالا ما با قسمت دوم آیه کار داریم)
آیه بعدی یعنی ۳۴ هم باز خطاب به زنان پیامبره
شبهه اول
حالا اینجا یه عده از شیعه معتقده که آیه تطهیر که در مورد فاطمه و علی و حسنین هست جاش اینجا نیست و در زمان جمع آوری قرآن جابجا شده
جواب
ما اگه این اعتقاد رو بپذیریم طبعا باید بپرسیم خوب پس جای این آیه کجا بوده؟
شبهه دوم
اما یه عده دیگه از شیعیان میان و میگن که نه جای آیه درسته ولی قسمت دوم آیه ۳۳ که همون تطهیرش هست خطال به همسران پیامبر نبوده چون در حدیث کساء زنان پیامبر زیر عبا نیستن

جواب
این علی و فاطمه و حسنین در طول مدتی که آیات در مورد زنان پیامبر نازل میشد رفته بودن تور آنتالیا که یهو باز گشتن وسط آیات مربوط به زنان پیامبر جا خوش کردن؟ و اصلا چرا باید بچسبن به دنباله آیه مربوط به زنان پیامبر و چرا اینقدر نباید مهم باشن که یه آیه مجزا بابت عصمتشون بیاد؟
شبهه کساء
در طول پستهای مربوط به آیه تطهیر در جواب فقط یه جمله بسیار جلب توجه میکنه که اونهم نرفتن ام سلمه زیر عباست و نتیجه گرفتن که ام سلمه جزء کسانی که زیر عبا هستن نیست و در نتیجه اهل بیت محسوب نمیشه

جواب
اولا
این ام سلمه بیچاره که زیر عبای پیامبر نرفته و جزء اهل بیت پیامبر که همسرش باشه نیست پدر و مادری هم نداره ، پس اهل بیت چه کسیه؟ اهل بیت خودش؟ اهل بیت پدر و مادر مرده اش؟ بدون اهل بیته؟اینجور کسان اهل بیت خداوند نعوذبالله محسوب میشن؟ .......؟
دوما
قاطعانه باید پاسخ داد که اگه ام سلمه زیر عبای پیامبر نرفته زیر لحاف پیامبر و در بغل پیامبر که رفته جائی که نه علی رفته و نه فاطمه و نه حسنین

حالا یه سوال واضح از خودمون
اگر زنان ما اهل بیت ما نیستن پس اهل بیت کی هستن هر کدوم از ما که بریم از پدرامون بپرسیم ، بابا! این مامان که اهل بیت تو نیست پس اهل بیت کیه ؟ شاید باباهه یه کشیده اخوابونه زیر گوش پسره!
حالا این سوال رو از خودتون بپرسین که ابراهیم که زنش اهل بیتشه موسی هم همینطور ، پس زنان شما اهل بیتتون بحساب میان یا نه
با توجه به آیات قرآن که کلام خداونده و با توجه به عقل شما که خانوادتون رو اهل بیت شما میدونه براحتی میشه به این نتیجه رسید همسران پیامبر هم اهل بیتش بودن چه رفته باشن زیر عبا چه نرفته باشن و اگه زیر عبا دلیل بر اهل بیت بودنه باید به حدیث کساء شک کرد چون شیعه ظاهرا بر این باوره که هر حدیثی رو باید به قرآن مطابقت داد اگه با قرآن جور در اومد درسته و در غیر اینصورت باید انداخت دور

اونچه که مشخصه اینه که بعد از نازل شدن آیه تطهیر چون علی و فاطمه و اولادش جزء اهل بیت بحساب نمی اومدن و همه اهل بیت علی بودن و پیامبر هم دیگه فرزندی نداشت اومد اونها رو زیر عبا جمع کرد و از خدا خواست که اونها هم جزء اهل بیتش باشن که قطعا هستن
حالا معاندینی که نمی خوان چشمشون رو بروی حقیقت باز کنن باز میان و استدلال میکنن که اهل بیت ظاهری داریم و اهل بیت باطنی و اهل بیت هم خون داریم و اهل بیت ناتنی و ......
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
rostam91: حالا یه سوال واضح از خودمون
اگر زنان ما اهل بیت ما نیستن پس اهل بیت کی هستن هر کدوم از ما که بریم از پدرامون بپرسیم ، بابا! این مامان که اهل بیت تو نیست پس اهل بیت کیه ؟ شاید باباهه یه کشیده اخوابونه زیر گوش پسره!
پیامبر در خیلی چیزها با منو شما متفاوته یکی از اونها هم همین مساله اهل بیت است

شما نمیخواد سئوال های معلوم الجحواب بکنید

شما جواب بدهید اگرمیتونید

سئوال اول

در حدیث کسا چرا پیامبر فقط افراد زیر عبا رو اهل بیت خودش معرفی میکنه و خدا را هم شاهد میگیره و باز برای اینکه امثال شما دروغپردازی نکنن ادامه میده خون اونها از خون من و گوشت اونها از گوشت من است ...پیامبر نمیدونست زنانش از گوشت و خونش نیستند ؟؟؟؟


سئوال دوم

درجریان مباهله وقتی مقرر شد مردان وزنان و فرزندان هر دو گروه جمع شوند چرا یامبر فقط علی و فاطمه و حسن و حسین رو با خود به میاهله برد اونجا زنان پیامبر خواب بودند یا بقیه صحابه کجا بودند ؟؟؟؟؟


خیلی نمیخواد ا تفکر عمیقی بکنه تا ادم متوجه بشه پیامبر نظر خاصی روی فاطمه و علی ع و حسن و حسین داشتن و اهل بیت خودر رو جدا از زنان خودشون میدونستند

و اینکه زن با طلاق از شمول اهلیت در میاد و نامحرم میشه اما فرزند و داماد و نوه هرگز خارج نمیشوند
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
rostam91: اونچه که مشخصه اینه که بعد از نازل شدن آیه تطهیر چون علی و فاطمه و اولادش جزء اهل بیت بحساب نمی اومدن و همه اهل بیت علی بودن و پیامبر هم دیگه فرزندی نداشت اومد اونها رو زیر عبا جمع کرد و از خدا خواست که اونها هم جزء اهل بیتش باشن که قطعا هستن

متاسفانه این برداشت غلط است ....زن میتونه از شمول اهل بیت خارج بشه ولی دختر و داماد ونوه مادام العمر از اهل بیت هستند


شما معنی اهل بیت رو هم نمیدونی

، در پیش از اسلام و در اوایل اسلام، اهل بیت لقب قریش بود و منظور بیت همان خانه کعبه در مکه بود. این کاربرد بعدها تحت شعاع تعبیری قرار گرفت که باری سیاسی داشت و در مورد آیه ۳۳ سی و سومین سوره قران(احزاب) نقل می‌شد. سرچشمه این تعبیر بعد از کشته شدن عثمان و اوایل دوران اموی، همزمان با شروع رقابت خاندان اموی و علی بر سر خلافت است. در تعبیر فوق منظور از اهل بیت خانواده پیامبر و بطور خاص علی، فاطمه، حسن و حسین است. بگفته پیتر، بدنبال این تعبیر احادیثی به نقل از محمد در مورد این آیه رواج یافت از جمله حدیث پنج تن آل عبا.[۵]

ویکیپدیا

ضمنا چرا پیامبر در انحصاری کردن اهل بیت بخ همخون بودن اشاره کرده

پس یقینا حرف شما اشتباهه

ایه تطهیر فقط در مورد فاطمه س علی ع و حسن و حسین نازل شده
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
برخورد صفویان با اقلیتها

در آغاز تشکیل حکومت صفوی، گروه‌هایی از شیعهٔ غالیه و اسماعیلیه نیز در ایران بودند که پس از مدتی به هند مهاجرت کردند. اقلیت‌های عمده در آن زمان، زردشتی، یهودی و مسیحی بودند. مسیحیان در گرجستان، آذربایجان و ارمنستان زندگی می‌کردند. طی جنگ‌های شاه عباس اول با عثمانیان، هزاران خانوار از ارمنیان، به مناطق داخلی ایران (گیلان، مازندران و اصفهان) مجبور به مهاجرت شدند. یکی از هدف‌های این کار، استفاده از توانایی اقتصادی آن‌ها بود. در اصفهان، ارمنیان محلهٔ ((جلفا)) را بنا نهادند. آن‌ها کلیساهای باشکوهی درست کردند. این شاه، امتیازات خاصی برای ارمنیان قائل شد. او با دادن وامهای بدون بهره، کم کردن میزان مالیات و دادن انحصار تجارت ابریشم به آن‌ها، باعث ثروتمند شدن ارمنیان شد. در زمان شاه عباس اول، به علت علاقهٔ او به برقراری ارتباط با کشورهای اروپایی، زمینهٔ ورود مبلغان مسیحی به ایران فراهم شد. پس از شاه عباس، نه تنها امتیازات زیادی به ارمنیان داده نشد، بلکه مالیات‌های بیش تری نیز از آن‌ها گرفتند. در زمان حملهٔ افغان‌ها هم، خسارات مالی و جانی زیادی به ارمنیان وارد شد. از دیگر اقلیت‌ها، یهودیان بودند. در این دوره، برخی از آنان دین خود را تغییر دادند و بعضی نیز به خاک عثمانی مهاجرت کردند. زردشتیان نیز وضع مناسبی نداشتند. شاه عباس به منظور استفاده از نیروی کار آنان، عده‌ای از زردشتیان را از یزد و کرمان به محله ((گبر آباد)) اصفهان انتقال داد. پس از او نسبت به زردشتیان سخت گیری‌های بیش تری شد، تا آن جا که شاه سلطان حسین، طی قرمانی آن‌ها مجبور به تغییر دین کرد. پس از این، عدهٔ زیادی از زردشتیان کشته شدند و گروهی نیز به هند مهاجرت کردند.
ویکی پدیا
     
  
مرد

 
آنگاه که حقیقت برای یک نفر آشکار میشود (مقاله دکتر غروی)

برای ما که باور داریم پیامبر اسلام خاتم انبیاء الهی است، رحلت او معنایی می‌یابد، ورای رنج‌ها و تاثرهای عاطفی فقدانش. زیرا بسته شدن لب‌های او یعنی خاموش شدن آخرین نداهای آسمان در هدایت بشر. گرچه خداوند پیوسته بندگانش را به صراط مستقیم رهنمون است اما نزول اینچنین حقایق هستی و تبیین رموز سعادت انسانی پایان یافته است. با این وصف روشن است که آخرین کلمات چنین پیامبری، اهمیتی صد چندان می‌یابند. پس باید آخرین وصایای او در ماجرای غدیر، به عنوان بخشی از آخرین سخنانش، کاوشی جدی و عمیق را در پی‌داشته باشد. و بی‌خود نیست که این‌ها همه بحث و نظر را به‌دنبال کشانده است. این هم نظری است در میان نظرها.

یکی از مهم‌ترین مسائلی که قرآن بر آن تاکید داشته و اقدام برای به انجام رساندنش را از همه انبیاء و پیروانشان طلب کرده، امامت و پیشوایی از یکسو و تشکیل امت است از دیگر سو، به منزله گروهی که از نظر تفکر در زندگی متحدند، و از یک امام و پیشوا تبعیت می‌کنند. در فرهنگ قرآنی ما ابراهیم اولین پیامبری است که به توحید فراخوانده و سپس تشکیل امت داده، یعنی توانسته است گروهی از انسان‌ها را که دارای یک ملت (اندیشه) هستند گرد هم آورد و صاحبان آن اندیشه، به جهت طرز فکر و ملتِ واحدی که دارند، در اخلاق، ‌‌منش وکنش، متمایل، منسجم، متماسک، متحد، متعاون، همراه، هم‌مقصد، هماهنگ و هم‌پیمان هستند.

«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره ۱۲۴)

ای پیامبر به‌خاطر داشته باش که خداوند ابراهیم را برگزید و برای او کلمات خودش را به اتمام‌رسانید وگفت‌ ای ابراهیم (اکنون که کلمات بر تو تمام شده است) من تو را پیشوای مردم قرار می‌دهم» از مضون آیه چنین بر می‌آید که با اتمام کلمات بر ابراهیم، هرآنچه را که او در راستای هدایت جامعه به سوی دعوت الهی نیازمندش بوده است، خداوند در اختیارش قرار داده و اکنون می‌تواند نقش امام و پیشوا را ایفا کند. آیا مراد از این امامت، پیشوایی سیاسی جامعه است؟ برای پاسخ به این سوال، آیه فوق را در کنار آیه سوم از سوره مائده می‌نشانیم که از آن موضوع معرفی علی(ع) برای جانشینی سیاسی پیامبر(ص) استخراج شده است:

«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینا» (مائده ۳)

آیا برداشت مذکور از آیه فوق پذیرفتنی است؟ از چشم‌اندازهای گوناگونی می‌توان پاسخ این پرسش را جست‌وجو کرد:

۱- آیات قبل و بعد از آیه فوق موید این معنی است که خداوند پیامبر را موظف می‌کند هر آنچه بر او نازل می‌شود، بی‌کم‌وکاست، ابلاغ کند و در این میان هیچ پیشامد و گزندی وی را از انجام رسالت باز ندارد و بر طغیان و مخالفت و سرکشی کافران اندوهگین نباشد. پس، از سیاق آیات چنین به‌نظر می‌رسد نعمتی که تمام شده است، همان وحی خداوندی (قرآن) و تحقق عینی آن (اسلام) باشد. یعنی اکنون که وحی بدون هیچ نقص و گزندی به مردم ابلاغ شده است، نعمت بر ایشان تمام است.

۲- اگر موضوع«بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک» معرفی علی(ع) به خلافت می‌بود، باید بلافاصله در همین جا آن را ذکر می‌فرمود، زیرا خداوند حکیم است و تاخیر بیان از وقت حاجت از حکیم، قبیح.

۳- تخصیص آیات کتاب به یک موضوع، باید همراه با دلائل بسیار روشن صورت پذیرد، در غیر این ‌صورت موجب بروز ناهماهنگی در آیات، می‌شود. در اینجا نیز اگر مضمون آیه فوق را همان «نصب سیاسی» بپنداریم، با آیاتی ناسازگار می‌شود که به پیامبر دستور می‌دهد در اداره دنیای مردم (یعنی همان «امر») با آنان مشورت کند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ»

۴- علی (ع) خود در جای‌جای نهج‌البلاغه بر این نکته تاکید می‌نهد که حکومت سیاسی از طریق بیعت و رای در اختیار قرار می‌گیرد. به عنوان نمونه امیرالمومنین در نامه ششم نهج البلاغه خطاب به معاویه می‌نویسد:

«مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدانسان بیعت با مرا پذیرفتند. پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آن‌که غایب است نتواند کرده حاضران را نپذیرد. شورا از آن مهاجرین و انصار است. پس اگر اینان بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود نامیدند، خشنودی خدا هم در آن است... .»

کلمات مولی آشکارا بیانگر این حقیقت است که خلافت، امری انتصابی از جانب خداوند نیست و جانشین سیاسی رسول خدا باید توسط مردم انتخاب شود.


۵- علی(ع) هرگز از حقی در امر خلافت و حکومت که از جانب خدا برای او در نظر گرفته شده و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد، حرفی به میان نمی‌آورد. حتی آنجا که می‌خواهد از حق خود برای خلافت دفاع کند، بر ارزش‌ها و شایستگی‌های خودش تاکید می‌کند و مردم را بر این نکته «آگاه» می‌سازد که مبادا در «انتخابِ» خود دچار اشتباه شوند. در تمام خطبه‌های نهج‌البلاغه، نسبت بین «آگاهی و انتخاب» چنان آشکار است که جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد که نگرش علی(ع) به مقوله حکومت چگونه و چیست! علاوه براین، نگاهی به گفتار،‌منش و کنش وی در طول ۲۵ سال کناره‌گیری و ۵سال حکومت، موید این مطلب است.

۶- رفتار علی (ع) با هر سه خلیفه پیش از خود و به‌ویژه ابوبکر و عمر، که در بسیاری از کتب تاریخی مکتوب شده، به روشنی نشان می‌دهد که وی آن‌ها را کسانی نمی‌پندارد که سخن پیامبر را بر زمین زده و حکومت را غصب کرده باشند! همکاری‌های شگفت‌انگیز علی (ع) با خلفا، که بارها از جانب خودشان مورد تاکید قرار گرفته، آن چنان مشفقانه است که جای هیچ شائبه‌ای باقی نمی‌گذارد. به عنوان نمونه، در کتاب الغارات ثقفی شیعی از قول امیرالمومنین علی(ع) آورده است که: «چون رسول خدا (ص) فرائضی را که بر عهده اوست به انجام رسانید، خداوند عزوجل او را از این جهان فانی به دیار باقی برد، صلوات خدا و رحمت و برکاتش بر او باد، سپس مسلمین دو نفر امیر شایسته را جانشین او کردند و آن دو امیر به کتاب و سنت عمل کرده و سیره خود را نیکو کرده و از سنت و روش رسول خدا(ص) تجاوز نکردند آنگاه خدای عزوجل ایشان را قبض روح کرد. خداوند ایشان را مورد مرحمت قرار دهد.»

۷- اگر امیرالمومنین فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم(ص) می‌یافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمی‌کرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟! و آیا از دروازه حکمت و شهر علم نبوی بعید نبود که بیان این حق را از وقت حاجت به تاخیر اندازد؟!

۸- مروری بر مجموعه دغدغه‌های علی(ع) در باب «حکومت» در آن دوران، که در کتب تاریخی و نیز نهج‌البلاغه مندرج است، نشان می‌دهد که تمام اعتراض وی معطوف به نگرش حذفی بوده است. یعنی این‌که خلیفه یا هرکس دیگری دامنه اختیار مردم را تنگ کند. مثلا این‌که خلیفه، خلیفه بعد از خود را نصب کند، یا به‌گونه‌ای عمل کند که نتیجه برآیند آرا، انتخاب فرد خاصی باشد. اعتراض علی معطوف به چنین فرآیندی است. همان چیزی که ما امروز انتخاب مدیریت شده یا هدایت یافته می‌نامیم. او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد، بلکه واکنش وی به محدود شدن عرصه انتخاب بود و نیز این‌که نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. نگرانی علی(ع) تنها محدود شدن وسعت گزینش مردم بود و از کلماتش این امر به آسانی قابل استنباط است. بندهای هشتگانه فوق، هرچند بسیار مجمل و مختصر طرح شد، اما آشکار می‌سازد که مراد از «اتمام نعمت» در آیه مذکور، نه حکومت و پیشوایی دنیوی، بلکه اتمام بعثت نبی، نزول، دریافت و ابلاغ بدون کاستی و نقصان قرآن است. همین قرآن کامل و تمام است که قادر است امام و پیشوای امت واقع شود. این دُرُست همان چیزی است که درباره ابراهیم واقع شد. ابراهیم به مقام امامت نائل شده و اسوه ملت شد، چون نعمت بر او تمام شد. برای مسلمانان نیز به همین سان، از طریق بعثت رسول و با ابلاغ وحی و شکل‌گیری کامل قرآن، نعمت تمام شده است و اکنون باید مسلمانان به کتاب خدا و عمل رسولشان اقتدا کنند تا در اندیشه و عمل، شاهد و الگوی سایر امم باشند.

پس در راستای عمل به همین آیه است که علی(ع) تمام همت خود را مصروف تامل و تدقیق در قرآن و اجرایی کردن آن می‌سازد، تا آنجا که شیخ محمد عبده در بیان اندیشه و رفتار علی، وی را قرآن مجسم می‌نامد. ولی متاسفانه، بنا به فرموده مولی(ع)، شیعیان «به جای آن‌که کتاب را امام خود بدانند خود را امام کتاب می‌دانند» و برخلاف خواست او، بنده جهالت خود شده‌اند و مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی می‌گریند! حکومتی که طبق فرموده مولی، ارزش آن از عطسه بز نزد وی کمتر بود. آیا می‌شود چیزی که از منظر امیر مومنان (ع) قدر و منزلتش از عطسه بز کمتر است، از طرف خدا باشد و تازه از این فراتر، اتمام نعمت و اکمال دین نیز باشد؟! مولی علیه‌السلام چه عالمانه از چنین روزهایی خبر داده می‌فرماید:

«و بعد از من بر شما زمانی خواهد آمد که هیچ چیز در آن زمان پوشیده‌تر از حق و هیچ چیز هم پیداتر از باطل‌ و هیچ چیز هم شایع‌تر از دروغ بر خدا و رسول نیست! در نزد اهل آن زمان هیچ کالایی کسادتر و بی‌مشتری‌تر از کتاب خدا نیست، البته اگر در جایگاه خود باشد! اما بسیار پرمشتری می‌شود، اگر از جایگاه خود تحریف گردد... کتاب و اهل کتاب دو نفر تبعیدی مطرود هستند که در راه حرکت می‌کنند و هیچ صاحب پناهی آن‌ها را پناه نمی‌دهد... مردم درآن زمان اجتماعشان بر تفرقه است، از جماعت گریزانند، گویا که این مردم پیشوایان کتابند و گویا که پیشوای آنان قرآن نیست. آنگاه از قرآن جز نامی نزد آنان باقی نماند و آنان جز خطی از قرآن نشناسند... .»

... در باور چه کسی می‌گنجد که شیعیان این علی، رسم وی و موعظه او را، که چنگ یازیدن به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهاده‌اند و به جای تدقیق و تفقُّه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله در هم می‌آمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم می‌ریزند و آتش‌بیار معرکه می‌شوند و در قالب حُبّ و وَلایت امیرالمومنین، بزرگ‌ترین مظالم را در حق اهداف عالیه، الهی و انسانی شریف‌ترین و زبده‌ترین گوهر جهان بشریت مرتکب می‌شوند و بی‌آن که کوچک‌ترین سنخیتی در بینش،‌منش و کنش ایشان با علی (ع) وجود داشته باشد، مفتخرند که شیعه او هستند و منتظر شفاعت و دستگیری وی در آخرت!

البته این امر جدیدی نیست. از همان زمان نیز رسم و سنت علوی را کسی نمی‌پسندید. خطبه‌ها و نامه‌های آن حضرت در روزگار خلافتش، مبین این است که وقتی او، به انتخاب و بیعت مردم، بر مسند حکومت نشست، به‌خوبی می‌دانست که مردم تاب تحمل عدالت او را ندارند. از این رو پیوسته از پیروان و شیعیان خود گله‌مند و آزرده خاطر بود، که اسم علی را می‌خواهند اما رسمش را برنمی‌تابند.

چگونه می‌توان تصور کرد که اندیشه علی (ع) معطوف به کسب و حفظ قدرت بوده است؟! و چگونه می‌شود گزاره معطوف به کسب و حفظ قدرت را با این حقیقت تاریخی وفق داد که او می‌دانست ابن‌ملجم مرادی، به دستور خوارج، که اتفاقا همه خود را شیعه و پیرو علی می‌نامیدند، قصد کشتنش را کرده، ولی محافظی بر خود اختیار نکرد و مجرم را قبل از ارتکاب جرم مجازات نکرد؟! علی امام است و مهم‌ترین نقش او، همین امامت و پیشوایی امت است تا قیام قیامت. او حاکم سیاسی مردم برای چند روز گذرا و ناپایدار دنیا نیست. یعنی علی بیش از آن‌که حاکم مسلمین باشد، امام و الگوی بشریت است. او زعامت کبری دارد. امر خلافت در برابر این نقش یگانه امامت تا قیامت، آن‌قدر ناچیز است که علی آن را به سادگی فرو می‌نهد، تا با ریخته شدن خونش، الگویی بسازد برای رهبران و حاکمان در طول تاریخ. او بیش و پیش از هرکس و هرچیز یک امام است. امام اخلاق و شرف و کرامت و آزادی و آزادگی و عدالت و انسانیت. امامی که یگانه دغدغه‌اش تبیین راهی است که خداوند در کتابش، به وسیله کلام رسولش به او آموخته است، اما ذهنش هرگز مشغول خلافت و حکومت دنیایی نیست. حکومتی که تاکید فرموده است «زمام شترش را بر گردنش می‌افکند و رهایش می‌سازد». او که خود را تجسم کامل پیام وحی می‌دانست، آرزو داشت امام امتی باشد که نعمت هدایت از طریق همین کلام بر آن‌ها تمام شده است.

چنین عملکردی است که علی (ع) را به شخصیتی مبدل ساخته که مسلمان و غیرمسلمان و شیعه و سنی در وصفش قلم‌ها رانده و سخن‌ها گفته‌اند. پس علی نقش امامتش را به تمامی ایفا کرده و به‌راستی امام و الگوی امت‌ها شده است. مرحوم حکیم علامه غروی، در خطبه نماز جمعه ۱۸ آبان ۱۳۵۸، با توجه به عرصه‌های گوناگون حیات امام علی (ع) و نقش انکار‌ناپذیر و بی‌مثال او در تبیین و ابقاء مفاهیم بنیادین اسلام، امیرالمومنین را «جزء اخیر علت تامه دین اسلام» می‌نامد و می‌گوید: «چنان مساوات و برابری را به معنای واقعی و صحیح کلمه میان امت جاری کرد، چنان آزادی افکار و اندیشه را به مردم شناساند و به این‌ها عمل کرد به‌طوری‌که حتی از حق خودش هم صرف‌نظر کرد تا آراء مردم محترم باشد و این قانون اسلام باقی بماند و حکومت مردم بر مردم و سرنوشت مردم به دست مردم بودن، برای همیشه الگو باشد و این از مختصات و امتیازات دین اسلام است. پس همه مطالب و همه احکام را امیرالمومنین اجرا کرد، برنامه‌ها و کارهای امیرالمومنین هم همه نوشته شده است، بیاناتش همه نوشته شده است... این است که مطلب تمام است و امیرالمومنین جزء اخیر علت تامه دین اسلام است.» ‌این انسان کامل، طبیعتا شایسته این وصف نبی می‌شود که:

«مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَا» (کافی، ج۱، ص۲۹۳، باب الإشاره و النص

علی امیر المومنین) «هر که من دوست اویم علی هم دوست اوست. خداوندا هرکه او را دوست دارد دوستش بدار و با هر که وی را دشمن می‌دارد دشمن باش.»

اکنون اگر به آیه ابتدای بحث درباره امامت ابراهیم بازگردیم، خواهیم دید که ابراهیم(ع) نیز با اتمام کلمات الهی، امام می‌شود. یعنی امامت امت آنگاه میسر است که انسان پیام هدایت الهی را در خود مجسم و تمام سازد و به مقام خلیفه اللهی نائل شود. علی(ع) نیز چون تمامی کلمات خالق را در خود محقق و صفات جمال او را در خود متجلّی ساخته، به امامت امت، نائل شده است، نه فقط در حیاتش و نه تنها برای پنج سال، که تا قیام قیامت و برای همه دوران‌ها و برای همه انسان‌ها؛ و این همان زعامت کبراست. البته هر آن کس که امامش قرآن باشد و به کتاب و کلام الهی دل بسپارد، به‌مثابه الگو و امام برای تمام جهانیان است.

«هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیکونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیکمْ وَتَکونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ» (حج ۷۸)

آیا معنای «زعامت کبری» که تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت، جز این است؟ آیا میان این زعامت و امامت، که علی(ع) مصداق اَتَمّ آن است، با خلافت و زعامت سیاسی، هیچ سنخیت و شباهتی وجود دارد؟ یا تنها اشتراک لفظی ساده‌ای است که انحراف‌های شگفت‌ به‌بار آورده؟! (ر. ک. کتاب چند گفتار/ اثر آیت‌الله سیدمحمدجواد موسوی غروی)

نتیجه آن‌که جزو وظایف رسولان الهی، از جمله پیامبر اسلام، تعیین جانشین یا خلیفه، که اصطلاحا نصب می‌گویند، برای تشکیل حکومت و اداره امور دنیای مردم نبوده است. پیامبران و به‌ویژه پیامبر اعظم برای رهایی بشر از همه قیود و بندهای جهل و بردگی و اسارت مبعوث شده‌اند (اعراف ۱۵۷). نصب یا تعیین، در خود، مفهوم سلب آزادی و نوعی از بندگی و بردگی را دارد. از این‌رو ناقض هدف بعثت رسول اسلام، مذکور در آیه ۱۵۷ اعراف است. بر این پایه حتما رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمی‌شود. بر همین اساس است که شیعه با نصب عمر توسط ابی‌بکر و نصب عثمان توسط عمر شدیدا مخالف است و آن را مغایر با کتاب و سنت و متضاد با اصل آزادی انسان قلمداد کرده است. وقتی خدای تعالی در کتاب مجیدش انسان را در قبول دین، ماندن در آن یا خروج از آن آزاد و مخیر گذاشته است، چگونه اذن داده است حاکمان بر این مردم، منتخب و برگزیده آن‌ها نباشند و در این امر با این اهمیت مسلوب‌الاختیار باشند؟! پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه. بارخدایا! در پرتو تعالیم کتابت از ظلمات، کژی‌ها و تباهی‌ها رهایمان ساز و به نور ایمان و آگاهی داخلمان گردان، تا وعده تو را محقق ساخته باشیم و بسان پیشوایمان علی، الگو برای همه مردم باشیم.
خداوندا! درود
همیشگی ات را بر او فرست که چه نیکو امامی است برای ما و چه صالح بنده‌ای است برای تو.
     
  ویرایش شده توسط: rostam91   
مرد

 
rostam91: ۱- آیات قبل و بعد از آیه فوق موید این معنی است که خداوند پیامبر را موظف می‌کند هر آنچه بر او نازل می‌شود، بی‌کم‌وکاست، ابلاغ کند و در این میان هیچ پیشامد و گزندی وی را از انجام رسالت باز ندارد

جالبه

باید به سوره مائده دقت بیشتری کرد


در یک سوره دولفظ اومده یکی

الیوم اکملت لکم دینکم .........................و یا ایها الرسول بلغ ما انزل


پیامبر کمتر باری بوده که در ابلاغ وحی الهی هراس داشته باشه اما چی شده که اینجا از طرف خدا با او دلگرمی داده میشه

دلگرمی برای کسی است که ترسی داره و الا نیازی نیست که خداوند ایشان را به ابراز وحی تشجیع کند

حال مگر چه چیز باید عنوان میشده که پیامبر در ابلاغ فوری اون تامل کرده ؟؟؟؟؟؟

اینکه به یک عده مسلمان بگه امروز با حرمت گوشت خوک و شراب و......خدا دین شما را کامل دانست ؟؟؟؟

ایا این مطلب تامل دارد

هرگز


پس یقینا مطلب بسیار بزرگتر از این حرفهاست که هم دین بواسطه آن کامل میشود و هم ابلاغ آن برای پیامبر با تامل همراه شده

[aligncenter]
در ادامه هم جریان غدیر خم اتفاق میافتد


در غدیر چه گذشت


من کنت مولاه فهدا علی مولا


اهل سنت با بهانه گیری به معنی مولاه مساله را لوث میکنند [/align]



اما ساده ترین بیان این است که پیامبر در هر صورت و مطابق دفعات قبلی که علی را هم شان و جان خود معرفی کرده این بارهم برای خود و علی ع کلمه مولاه را بکار برده


کلمه مولاه برای هر دو استفاده شده یعنی هر موقعیتی پیامبر نسبت به مردم دارد علی هم همان موقعیت را دارد .........وآن چه موقعیتی است .....سروری ...خلافت ...زعامت وسیدی


rostam91: ، با آیاتی ناسازگار می‌شود که به پیامبر دستور می‌دهد در اداره دنیای مردم (یعنی همان «امر») با آنان مشورت کند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ»

نصب امام الهی است ...مگرخدا برای نصب پیامبر با کسیمشورت کرد ....مگر پیامبر حق انتخاب امام را برای خود دارد ...امام طبق نص قران توسط خدا انتخاب میشود


rostam91: ۴- علی (ع) خود در جای‌جای نهج‌البلاغه بر این نکته تاکید می‌نهد که حکومت سیاسی از طریق بیعت و رای در اختیار قرار می‌گیرد. به عنوان نمونه امیرالمومنین در نامه ششم نهج البلاغه خطاب به معاویه می‌نویسد:

متاسفم که باز از دروغ استفاده کردید



در کجای نهج البلاغه غیر از نامه به معاویه امام بر انتخاب عمر و ابوبکر و عثمان تلویحا صحه گذاشته


چرا نوشتید جای جای نهج البلاغه ....متاسفم که بادروغ نظراتتان را میامیزید


در نعج البلاغه فقط یکجا و در نامه به معاویه و در استدلال علی ع نوشت شورا از آن مهاجر و انصار است


علت هم آن بود که امام طی نامه هایی به معاویهاز وی تقاضای اطاعت کردند که او دائما بهانه میاورد

در این نامه نوشتند ای معاویه همانطور که مردم ابوبکر و عمر و عثمان را انتخاب کردند من را هم انتخاب کردند

یعنی ای کسیکه به هیچ صراطی مستقیم نمیشوی به هر چیز معتقد بودی من برایت استدلال کردم و تو قبول نکردی

پس اگر تو بر شیوه خلفای قبلی هم باشی بازمن بر همان شیوه انتخاب شدم پس تمکین کن

اما معاویه باز هم تمکین نکرد


rostam91: کلمات مولی آشکارا بیانگر این حقیقت است که خلافت، امری انتصابی از جانب خداوند نیست و جانشین سیاسی رسول خدا باید توسط مردم انتخاب شود.

فهم کلمات مولی اینقدر هم سخت نیست

البته اهل سنت نشان دادند که همواره به رویه و پوسته حرف و ایه کار داردند و اصلا کاری به مغز و مفهوم ندارند

اولا در کنار این نامه خطبه شقشقیه هم موجود است که در ان تومار همه خلفا پیچیده شده توسط علی ع

دوما استدلال در برابر دشمن که عین اعتقاد نیست

امروز هم برخی لمپنیسم به کار میبرند


مثلا وقتی کسی با یک بیخدا مباحثه کند و برای استدلال و قانع کردن طرف بگوید

اصلا حرف شما درست که میگوئید خدا وجود ندارد .....اما اگر وج.د ندارد در نهایت تکلیف ادم خوب و بد چه میشود

بعد یک ادمی بیاید بگوید فلانی گفت ......حرف بیخدایان درست است که خدا وجود ندارد

rostam91: ۵- علی(ع) هرگز از حقی در امر خلافت و حکومت که از جانب خدا برای او در نظر گرفته شده و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد، حرفی به میان نمی‌آورد


علی ع زیرک تر از ان است که درگیر این تلبیث شود

امامت از سوی خدا برای ائمه محفوظ است اما خلافت منوط به اقبال امردم به امام است

مانند اینکه در اسلام میگویند لا اکراه فی الدین ....و بعد اگر کسی مرتد شود او را میکشند


هیچ امامی برای کسی خلافت قیام نکرد مگر اینکه مردم به او اقبال کرده بودند گرچه به دروغ اما امام موظف به اجابت است

در مورد امام علی ع حتی در دوران خلافت اختیارات کامل نداشت

شیوه پان عربیسم عمر چنان رایج بود که مردم حرف شنوی کمی از علی ع داشتند

در قبال عدالت او معترض بودند .....که نشان میدهد قبلا عدالت همیشه به نفع اعراب و اشراف بوده

در قبال دستور به نخواندن تراویح شمشیر بر علیه علی میکشند که نشان میدهد انها باور به علی ع نداشتند

در مقابله با معاویه و حیله کثیف قران سر نیزه شمشیر بر گردن علی ع نهادند که نهایت مظلومیت علی ع است

اینجا هم علی ع بال اینکه میدانست حیله است و حق با اوست سکوت کرد

در جریان حکمیت احمقی بدون نظر علی ع حکم کردند وگول عمر عاص را خورد و باز علی ع سکوت کرد تا همین اندک قدرت اسلام از بین نرود

علی ع نیمی از دین را بوسیله عمر و ابوبکر و عثمان نابود شده میدید
[aligncenter]
و میدانست اسلام معاویه دیگر انتهای اسلام است
اسلامی که در ان نماز جمعه را چهعارشنبه میخوانند و علی ع را در منابر سب میگویند و شراب میخورند

پس بیخو.دی سکوت علی را بهانه درستی امور ندانید که حرفی دروغ اس[/align]ت

rostam91: ۶- رفتار علی (ع) با هر سه خلیفه پیش از خود و به‌ویژه ابوبکر و عمر، که در بسیاری از کتب تاریخی مکتوب شده، به روشنی نشان می‌دهد که وی آن‌ها را کسانی نمی‌پندارد که سخن پیامبر را بر زمین زده و حکومت را غصب کرده باشند

علی ع را و خانواده اش چند روز بعد از مرگ پیامبر میخواستند بکشند و خانه شان را اتش بزنند

در چنین فضایی حرف زدن و اعتراض مساوی بود با مرگ ......یا اتهام به کار شکنی و اینکه مردم علی ع مانعی بر رسیدن به امیال خودشون بدونن

علی ع بارها گفتن اگر به اندازه انگشتان دو دست یار واقعی داشتند قیام میکردند

ایشان در قیام هیچ ظفری نمیدیدند جز نابودی همین اندک مسلمانان حقیقی باقیمانده و اولاد پیامبر

rostam91: ۷- اگر امیرالمومنین فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم(ص) می‌یافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمی‌کرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟! و آیا از دروازه حکمت و شهر علم نبوی بعید نبود که بیان این حق را از وقت حاجت به تاخیر اندازد؟!


شما عمریون دقیقا همین را میخواستید ...علی یک تنه شمشیر کشد و کشته شود و به طبع فرزندانش را هم بکشید و راحت شوید


اگر علی ع شمشیر میکشید همین شماها میگفتید علی برادر کشی در اسلام را شروع کرد




عمر دقیقا همین سیاست را داشت


گفت با حمله به خانه علی یا او سکوت میکند و انگاه مجبور به بیعتش میکنیم یا شمشیر میکشد و با این موج و تعداد که هستیم اورا خواهیم کشت و برایهمیشه از دست او راحت میشویم


دروغ شما از اینجاست که علی ع علیرغم همه شجاعت و مردانگی در زمان قرآن به نیزه کشیدن معاویه و البته حکمیت صبر کرد و شمشیر نکشید

rostam91: او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد
وقتی کسی سقیفه را قبول ندارد چرا به انتخاب نشدن در ان اعتراض کند
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
مرد

 
اسلام بدون شیعه علی اسلام نیست همانطوری که پیامبر بدون معرفی ولایت علی پیامبر نبود پس بجای تخریب تشیع بهتره درست و کامل اجبش فکر کرد
ابی
     
  
مرد

 
نماز بی ولای او عبادتی است بی وضو ....به منکر علی بگو نماز خود قضا کند


در طول حیات محمد ص هر چه افتخار و وظایف مهم بود مختص علی ع بود


در حدیث کسا فقط علی ع و فاطمه سو حسن ع و حسین ع اجازه یافتند اهل کسا شوند و پیامبر انان فقط و فقط و فقط اهل بیت خود معرفی کرد و خدا را شاهد گرفت که اهل بیت او از خون او و از گوشت او هستند تا دشمنان بعدا نگویند افراد دیگری هم در این دایره مقدس قرار خواهند گرفت


در جریان مباهله فقط و فقط و فقط علی و فاطمه و حسن وحسین سلام الله علیها را پیامبر با خود برد و هیچکس دیگکر را لایق ندانست تا در مهمترین فراز تاریخی حقانیت اسلام عرض اندام نمایند




در جریان ابلاغ اایات برائت در مکه و در حضور مشرکان پیامبر ابتدا عمرو ابابکر را برگزید اما هیچکدام جرات و قابلیت انجام این ماموریت را نداشتند آنگاه ماموریت به علی ع اسدالله الغالبه سپرده شد و علی در حالیکه بیشترین اسیب را به مشرکان زده بود و خانه ای در مکه نبود که علی ع از ان خانه کسی را در جنگ نکشته باشد به مکه رفت و تکیه بر کعبه زد و ایات برائت را با صدای بلند ابلاغ کرد


یک تن از کفار جرات جسارت به علی ع را پیدا نکرد

همه گفتند

این حیدر است و با نگهش شیر میکشد



در فتح مکه تنها کسی که در همه تاریخ پای بر شانه پیامبر گذاشته و بتهای درون کعبه را شکست علی بود



قران به جز از مدح علی آیه ندارد


برای ما همین بس که پیامبر فرمود علی و شیعه هم الفائزون

علی و شیعیان او رستگارانند ....و ما شیعه علی ع هستیم انشائ الله
Signature
مکن آنگونه که آزرده شوم از خویت .....دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت
     
  
صفحه  صفحه 50 از 54:  « پیشین  1  ...  49  50  51  52  53  54  پسین » 
مذهب
مذهب

شیعه مذهب واقعی یا مذهب ایرانی؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA