ارسالها: 132
#22
Posted: 16 Feb 2012 15:00
[دوستان بهتره به جای کپی پیست های متوالی و پر کردن این صفحات با مطالب اضافی وبیربط وچرت ، نظر خودشونو بذارن یا حداقل مطالب خلاصه شده بذارن ....
(اومده یه چیزگفته بعد یه چیز دیگه ازش نتیجه گرفته)
.... بگذریم و اما برداشت من از محمد ]
محمد دوران کودکی را به چوپانی مشغول بود
از اوایل جوانی در کاروان بازرگانی خدیجه کار میکرد [از بزرگترین بازرگانان عربستان]
او علاوه بر اینکه به سرزمینهای بسیاری سفر میکردن روز به روز بر تجربیاتش اضافه میشد و با آداب و رسوم آنها و نیز اعتقادات و خدایانشان آشنا میشد
از آنجا که خدیجه از او خوشش آمده بود ،با وجودی که سنش خیلی بیشتر از محمد بود[به هرحال پارتنر خوبی بوده] اختیارات بیشتری به او میداد و برای یک تاجر ملزمه که تا حدودی حساب کتاب بلد باشه و حتی خوندن نوشتن
یکی از سرزمین های مهمی که ادیان زیاد ومتفاوت و جالبی توش بوده مصره -در همسایگی عربستان- از آنجا که مصر قدیمی ترین تمدن هارا داره و ادیانی مثل آمون پرستی که بیش از ده هزار سال تسلط داشته بر مصر و سرزمینهای اطراف - خود آمون پرستی خدایان بسیاری داشته یکی از خدایانش هم شباهت زیادی به خدای یکتا پرستا داره-
جالبه بدونین تمامی احکام واصول وقواعدی که تو دینای یکتا پرستی وجود داره از آمون پرستی نشأت گرفته فقط شاید یکم شکلش تغیر کرده
بعد یه دورانی ممد با استفاده از تجربیاتش به این نتیجه میرسه که منم میتونم یه دینی واسه خودم درست کنمو غیر از ثروت ،قدرت داشته باشم و حتی حکومتم بدست بگیرم
اومد و مخلوطی از دینها درست کرد وبا سلایق شخصی خودش کمی تغیرشون داد و یه دین جدید بوجود آورد
خلاصه حوصله ندارم زیاد توضیح بدم خودتون بقیه داستانا میدونید
اومدو یه مدت میرفت ریاضت میکردتو غار حرا و طی سالیان زیاد برنامه های لازم رو میچید
[راستی یه چیزی اینکه ما خیلی وقتا فکر میکنیم همه یعنی ۱۰۰% افرادی که درگذشته های دور میزیستند جاهل واحمق بودن در صورتی که یادمون نیست افراد زیادی مثل افلاطون و ارسطو و سقراط و فیثاغورث و ...... با اینکه -بیش از ۴قرن قبل از میلاد - میزیسته اند - یعنی بیش از هزار سال قبل از محمد - افرادی فیلسوف و دانشمند بودن که نظریاتشون و کتابهاشون بدون هیچ کم وکاستی ویا حتی تحریفی به طور کامل تا همین ۲ قرن پیش اجرا میشد و هیچکس فکر اشتباه بودن آنهارا نمیکرد
حتی مسیحیت هم آنها را تایید کرده بود - پس افراد فوق العاده باهوشی بودن که اگه میخواستن دینی بوجود بیارن تا هزاران سال طرفدار داشتن]
خوب خلاصش میکنم اومد و یه دینی بوجود آورد -که همون مسیحیته فقط با سلیقه شخصی تغیراتی توش داده که البته گفتم همش بر میگرده به همون آمون پرستی-
کتابش هم که همه حرفاش مال خودشه یعنی تمام حرفایی که یه انسان باهوش دیگه مثه خودش میتونسته بزنه و داستان سرایی هایی که شباهت زیادی به شاهنامه فردوسی داره
البته درمورد قرآن تو تایپیک خودش میتونید بخونید
خدیجه هم چون سنش خیلی بالا بود مرد و تمام ثروتش رسما به ممد رسید و ممد از دستش راحت شدو رفت سراغ آرزوی دیرینه و عشق به زنان و دختران خوشگل وجوان ومتعدد به صورتی که زنان بسیاری تصاحب کرد تا ....
خوب این دین خیلی مزیت ها براش داشت : بدست گرفتن حکومت ، زنان بسیار ، ثروت بیشتر ، غنایم بسیار درطول جنگهای بسیار ، طرفداران بسیار ، بیمه شدن نسلهای بعدش و ....
راستی یادم نره بگم اون اول اومد وگفت که لا اکراه فی الدین و هیچ زور واجباری در دین نیست اما پس از قدرت گرفتن گفت نه ، بیشتر اکراه فی الدین به این صورت که در تمامی سرزمینهای تحت سلطه و سرزمینهایی که بهشون حمله میکردن میگفت که یا ایمان میارید یا کشته میشید
فعلا
خوب بریم سراغ محمد گفتیم که خدیجه ثروتمندترین زن عربستان از محمد خوشش میومده و ممد با اینکه میدیده خدیجه خیلی ازش بزرگتره به خاطر ثروتش بله میگه
خوب از این به بعد محمد خیلی ثروتمند میشه و ....
تعقیب و آزار مردم فقط مختص به یک دین نیست.بلکه ماهیت همه ادیانی است که قدرت داشته اند و قانون را دردست داشته اند.(تامس پین)
/ با جسارت وجود خدا را به پرسش بگیر،چرا که اگر خدایی وجود داشته باشد باید خرد را بیشتر از تقلید کورکورانه ارج نهد./(توماس جفرسون)
ارسالها: 132
#23
Posted: 16 Feb 2012 15:03
بعد یه دورانی ممد با استفاده از تجربیاتش به این نتیجه میرسه که منم میتونم یه دینی واسه خودم درست کنمو غیر از ثروت ،قدرت داشته باشم و حتی حکومتم بدست بگیرم
اومد و مخلوطی از دینها درست کرد وبا سلایق شخصی خودش کمی تغیرشون داد و یه دین جدید بوجود آورد
خلاصه حوصله ندارم زیاد توضیح بدم خودتون بقیه داستانا میدونید
اومدو یه مدت میرفت ریاضت میکردتو غار حرا و طی سالیان زیاد برنامه های لازم رو میچید
[راستی یه چیزی اینکه ما خیلی وقتا فکر میکنیم همه یعنی ۱۰۰% افرادی که درگذشته های دور میزیستند جاهل واحمق بودن در صورتی که یادمون نیست افراد زیادی مثل افلاطون و ارسطو و سقراط و فیثاغورث و ...... با اینکه -بیش از ۴قرن قبل از میلاد - میزیسته اند - یعنی بیش از هزار سال قبل از محمد - افرادی فیلسوف و دانشمند بودن که نظریاتشون و کتابهاشون بدون هیچ کم وکاستی ویا حتی تحریفی به طور کامل تا همین ۲ قرن پیش اجرا میشد و هیچکس فکر اشتباه بودن آنهارا نمیکرد
حتی مسیحیت هم آنها را تایید کرده بود - پس افراد فوق العاده باهوشی بودن که اگه میخواستن دینی بوجود بیارن تا هزاران سال طرفدار داشتن]
خوب خلاصش میکنم اومد و یه دینی بوجود آورد -که همون مسیحیته فقط با سلیقه شخصی تغیراتی توش داده که البته گفتم همش بر میگرده به همون آمون پرستی-
کتابش هم که همه حرفاش مال خودشه یعنی تمام حرفایی که یه انسان باهوش دیگه مثه خودش میتونسته بزنه و داستان سرایی هایی که شباهت زیادی به شاهنامه فردوسی داره
البته درمورد قرآن تو تایپیک خودش میتونید بخونید
خدیجه هم چون سنش خیلی بالا بود مرد و تمام ثروتش رسما به ممد رسید و ممد از دستش راحت شدو رفت سراغ آرزوی دیرینه و عشق به زنان و دختران خوشگل وجوان ومتعدد به صورتی که زنان بسیاری تصاحب کرد تا ....
خوب این دین خیلی مزیت ها براش داشت : بدست گرفتن حکومت ، زنان بسیار ، ثروت بیشتر ، غنایم بسیار درطول جنگهای بسیار ، طرفداران بسیار ، بیمه شدن نسلهای بعدش و ....
راستی یادم نره بگم اون اول اومد وگفت که لا اکراه فی الدین و هیچ زور واجباری در دین نیست اما پس از قدرت گرفتن گفت نه ، بیشتر اکراه فی الدین به این صورت که در تمامی سرزمینهای تحت سلطه و سرزمینهایی که بهشون حمله میکردن میگفت که یا ایمان میارید یا کشته میشید
فعلا
تعقیب و آزار مردم فقط مختص به یک دین نیست.بلکه ماهیت همه ادیانی است که قدرت داشته اند و قانون را دردست داشته اند.(تامس پین)
/ با جسارت وجود خدا را به پرسش بگیر،چرا که اگر خدایی وجود داشته باشد باید خرد را بیشتر از تقلید کورکورانه ارج نهد./(توماس جفرسون)
ارسالها: 533
#24
Posted: 16 Feb 2012 15:59
آیا محمد واقعاً پیامبری الهی بود؟
http://www.zandiq.com/articles/0000000355.shtml
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 484
#25
Posted: 24 Feb 2012 05:18
borhan6600: ببین دوست گرامی چطور طرفدارای دین تو به هرکی میخوان به هر نحوی توهین میکنن نمونش علما
هیچ کجای دنیا ذات دین رو با پیروانش نمیشه سنجید مهم خود اصل دینه اگر یک نفر از یک خانواده بیاد دزدی کنه نمیان بگم کل اون خانواده دزدن یا جد وابادشون دزدن من خودمم میدونم که یه عده دارن خراب کاری میکنن
ولی شما بیا ببین کجای اسلام گفته دزدی و فساد و حق و نا حق کنید
اسلام برای هر شرایطی و زمانی دستورات خاص داره
دستورات اولیه وثانویه تو هر دینی بخوای جستجو کنی نه از ذاتش بلکه از پیروانش میشه خرده گرفت ولی خوب پیامبر یک دین فرد عادی نیست که شما بخوای خودمونی صداش کنی نمیدونم واضح گفتم یا نه
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 132
#26
Posted: 24 Feb 2012 05:20
دلايل متكلمان مسلمان
آيا دليل محكم و قاطعي براي اثباتپيامبريِ محمد وجود دارد؟ متكلمان مسلمان دلايلي براي اثبات نبوت محمد آوردهاند كه به نظر من ازاستحكام كافي برخوردار نيستند. در اينجا مجبورم به بررسي اين دلايل بپردازم:
1. شواهد و قرائن (صداقت و پاکی محمد)
ميگويند: شما اگر در زندگي محمد تا بيش از بعثت تحقيق كنيد، ميبينيد كه او انساني پاكو وارسته بوده و هرگز دروغ نگفته و هيچگاه به دنبال زخارف دنيوي چون پول و مقام و رياست وشهرت و ... نرفته است. مردم لقب محمد امين را به او داده بودند، زيرا هرگز ديده نشده بود كه دروغي بگويد و يا در امانتي خيانت كند. چنين كسي وقتي ادعاي نبوت ميكند، چگونه ميتوان او را متهم به دروغگويي كرد. زندگي او نشان ميدهد كه او هرگز دروغ نگفته و همين گواه صدق مدعاي او (مبني بر نبوت) است.
اما در اينجا چند مشكل عمده وجود دارد:
الف) اصولاً استناد به وارستگي روحي و اخلاقي و صداقت در گفتار و كردار يك مدعي نبوت (براي اثبات صدق او در اين مدعا) فقط براي نزديكان فرد مدعي _ كه ساليان دراز با او محشور بوده و در سفر و حضر او را همراهي كردهاند _ كارآيي دارد، نه براي كساني كه با او هيچ آشنايي نداشتهاند و نه براي انسانهاييكه در زمانهاي آينده ميآيند. زيرا اين اوصاف را فقط نزديكان آن فرد به طور مستقيم ديدهاند، ولي ديگران (چه در همان زمان و چه در زمانهاي آينده) فقط با نقل قولهايي مواجه ميشوند كه برايشان يقينآور نيست و ميتوانند اين پرسش را مطرح كنند كه: از كجا معلوم محمد (به عنوان مثال) واقعاً چنان انساني بوده است كه نزديكانش نقل كردهاند و يا در كتب تاريخ و حديث آمده است؟ البته اگر دقيقتر شويم خواهيم ديد كه حتي نزديكان يك مدعي نبوت نيز نميتوانند با قطع و يقين ادعا كنند كه چنان اوصافي در او وجود دارد. به عنوان مثال خديجه چگونه ميتواند با قطع و يقين ادعا كند كه محمد هرگز به او دروغ نگفته و در امانت ذرهاي خيانت نكرده است؟ كاملاً ممكن است كهمحمد در مواردي به او دروغ گفته و يا در امانتهايش به نحوي خيانت كرده، ولي خديجه متوجه اين موضوع نشده باشد.
ب) ممكن است شخصي واقعاً آن صفات برجسته را داشته باشد، ولي بنا به علل و دلايلي دلسوزانه، بشردوستانه و يا مصلحتگرايانه تصميم بگيرد كه براي رسيدن به اهداف خود (مثلاً اصلاح جامعه و مبارزه با بديها) متوسل به دروغ شود. بنابراين صرف اينكه محمد هرگز دروغ نگفته بود، اثبات نميكند كه در ادعاي خود مبني بر نبوت نيز صادق بوده است. اتفاقاً ممكناست همان اوصاف برجسته موجب شده باشد كه او به دروغ ادعاي نبوت كرده و به عبارتی دیگر ادعای نبوت، اولین دروغ او باشد.
ج) هر انساني هرچقدر هم راستگو وامانتدار باشد، ممكن است بنا به عللي دچار توهمات و تخيلات بيمارگونه و يا القائات شيطاني شود و خودش هم نفهمد كه در حقيقت فريب خورده و دچار خطا و اشتباه شده است.
بنابراين تا وقتي كه احتمالات فوق وجود داشته باشد و راهي قطعي براي فرار از آنها پيدا نشود، استناد به اوصاف اخلاقي فرد مدعي نبوت و نوع زندگي او در گذشته نميتواند نبوت او را اثبات کرد
بشارت پیامبران و کتابهای آسمانی پیشین
گفتهاند: نام و اوصاف محمد در كتب آسماني پيشين (تورات و انجيل) آمده است. به عبارت ديگر پيامبران پيشين وعده ظهور او را داده بودند. پس اگر به نبوت موسي و عيسي اعتقاد داشته باشيم، بايد نبوت محمد را نيز بپذيريم. اما اين دليل _ كه البته فقط در برابر اهل كتاب قابل طرح است نه ملحدان _ كافي نيست، زيرا:
الف) در هيچ كدام از كتابهاي آسماني كه امروز در دست ما است، نشاني صريح و قاطعي از پيامبر اسلام وجود ندارد. ممكن است بگوييد در زمان پيامبر اسلام (هزار و چهارصد سال پيش) بسياري از اين كتابها (خصوصاً تورات و انجيل) هنوز تحريف نشده بودند و در آنها نام و نشان پيامبر ذكر شده بود و اين، حجت را بر اهل كتاب در آن زمان تمام ميكرد. اما اولاً اين مدعايي تاريخي و غير قابل اثبات است و ثانياً ربطي به دوران ما ندارد. چرا كه به هر حال در زمان ما نام و نشاني صريح و غير قابل ترديدي از محمد در كتابهاي آسماني موجود نيست.
ب) اصولاً هيچ پيامبر يا كتاب آسمانياي (اگر مستند به خدای حکیم باشد) نميتواند نام و نشان و اوصاف پيامبر بعدي را بيان كند، چرا كه سه مشكل عمده در اين مورد وجود دارد:
اول اينكه ممكن است سخن پيامبر و يا حتي متن كتاب آسماني (مثلاً آنجا كه سخن از اوصاف پيامبر بعدي ميگويد) در طول زمان دچار تحريف شود و در اين صورت نقض غرض پيش ميآيد، يعني مردم (در اثر تحريفي كه در نشانهها رخ داده است) به غلط سراغ كسي ميروند كه واقعاً پيامبر نيست.
دوم اينكه دادن نشانهها و اوصافپيامبر بعدي ميتواند مورد سوءاستفاده افرادي قرار گيرد كه ميخواهند به دروغ ادعاي پيامبري كنند و در اين صورت نيز نقض غرض پيش ميآيد.
سوم اينكه اين كار (يعني دادن نامو نشاني پيامبري كه فيالمثل قرار است 600 سال بعد بياييد) كاملاً لغو و بيهوده است. فرض كنيد عيسي به پيروان خود بگويد كه صدها سال بعد در شهر مكه و از ميان قبيله قريش مردي 40 ساله به نام محمد بنعبدا... به پيامبري ميرسد و او همان پيامبر بعد از من است و اين پيشگويي در انجيل هم ذكر شود. اما مردم زمان عيسي چه نيازي به دانستن اين موضوع دارند؟ هيچ! اين پيشگويي براي نسلهاي آينده (مثلاً مردم زمان محمد) نيز فايدهاي ندارد، چون آنها منطقاً با اين سؤال مواجه ميشوند كه: از كجا معلوم كتاب انجيل دچار تحريف نشده باشد و اين مطلب نيز جزو جعليات آن نباشد؟ وقتي چنين احتمالي وجود دارد، محمد نميتواند وجود اين پيشگويي در انجيل را دليل حقانيت وصدق خود بداند و مجبور است دليلو نشانه ديگري ارائه دهد.
3. معجزات محمد
عدهاي گفتهاند: محمد معجزاتي انجام داد و همين نشانه پيامبري اوست. اما اولاً همانطور كه پيش از اين به تفصيل آوردم، معجزه چيزي را اثبات نميكند و ثانياً راهی برای اثبات این مدعا که محمد معجزاتی انجام داد وجود ندارد. حتي در قرآن هم نشانهای از انجام معجزه توسط او دیده نمیشود. مخالفان و شكاكان بارها از محمد طلب معجزه كردند، ولي او هر بار با پاسخهايي عجيب، بهانهجويانه و گاه بيربط، از زير بار معجزه شانه خالي كرده و سپس ادعا ميكرد كه آن پاسخها از طرف خدا به اووحي شده است. كاتبان وحي نيز آن پاسخها را به عنوان آيات قرآني ثبت ميكردند. در اينجا به نمونههايي از اين آيات اشاره ميكنم:
1. آية 118 سورة بقره ميگويد:
افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نميگويد؟ يا براي ما معجزهاي نميآيد؟ كساني كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفتة ايشان را ميگفتند. دلها[و افكارشان به هم ميماند. ما نشانهها[ي خود] را براي گروهي كه يقين دارند، نيك روشن گردانيدهايم.
خوب دقت كنيد! مخالفان پيامبر _ كه در اين آيه به عنوان افراد نادان! معرفي شده و مورد توهينو تحقير قرار گرفتهاند _ دو پرسش مهم را كه بطور طبيعي در ذهنشان بوجود آمده است مطرح ميكنند: اول آنكه اگر واقعاً خدا ميخواهد ما آدميان را به راهي خاص هدايت كند، چرا فقط با يك نفر ارتباط برقرار ميكند و او را به سراغ بقيه ميفرستد؟ چه اشكالي دارد كه خدا با ما هم سخن بگويد تا اين همه اختلاف و جنگ و دعوا بوجود نيايد؟ [1] دوم آنكه اگر تو (محمد) واقعاً پيامبري، مانند پيامبران گذشته بايد معجزهاي بياوري، معجزه تو كدام است؟ آنگاه خدايمحمد به جاي اينكه به پرسش اولِ آنها پاسخي منطقي و قانع كننده بدهد و در پاسخ به پرسش دوم آنها معجزهاي براي پيامبر بفرستد، ابتدا به آنها ميگويد كه شما مانند گذشتگانتان احمق و نادان هستيد كه اين پرسشها را مطرح ميكنيد!؟ و سپس ميگويد:«مانشانههاي خود را براي گروهي كه يقين دارند، نيك روشن گردانيدهايم»! به خداي محمد بايد گفت: آنها كه يقين دارند، نيازي به معجزات و نشانههاي شما ندارند. لطف كنيد و نشانههاي خود را براي مخالفان و شكاكان روشن كنيد!
2 .آية 145 سورة بقره ميگويد:
و اگر هر گونه معجزهاي براي اهل كتاب بياوري [باز] قبله تورا پيروي نميكنند..
آية 109 سورة انعام نيز تقريباً همين مضمون را دارد:
و با سختترين سوگندهايشان، به خدا سوگند ميخورند كه اگر معجزهاي براي آنان بيايد، حتماً بدان ميگروند. بگو: معجزات تنها در اختيار خداست، شما چه ميدانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد، باز ايمان نميآورند
طفرهآميز بودنِ اين پاسخ _ كه اگر معجزه هم بيايد، باز ايمان نميآوريد _ آشكار است. مخالفان و شكاكان بالاخره از كجا بايد مطمئن شوند كه محمد راست ميگويد و يا دچار توهم نشده است؟ به خداي محمد بايد گفت: شما به وظيفهتان (فرستادن معجزه) عمل كنيد، آنگاه اگر كسي ايمان نياورد، خودش مسئول است. شما چگونه ميخواهيد بدون اتمام حجت، مخالفان را در روز قيامت مجازات كنيد؟
آية 37 سورة انعام ميگويد:
و گفتند: چرا معجزهاي از جانب پروردگارش براو نازل نشده است؟ بگو: بي ترديد خدا قادر است معجزهاي فرو فرستد، ليكن بيشتر آنها نميدانند
بين صدر و ذيل آيه هيچ تلازم منطقياي وجود ندارد. به عبارت ديگر در اين آيه، خداي محمد به پرسش معقول و منطقي و طبيعي مخالفان پاسخي بيربط و عجيب ميدهد. ميگويد: «بيشتر آنها _ كه پرسش فوق را مطرح ميكنند _ نميدانند كه خدا قادراست معجزهاي فرو فرستد»! اتفاقاً همة آنها ميدانند كه خدا قادر به اين كار است و براي همين ميگويند كه اگر محمد واقعاً از طرف خدا آمده است، پس چرا خداوندي كه قادر به فرستادنِ معجزه است، براي او معجزهاي نميفرستد و از اين طريق او را تأييد و تصديق نميكند. اگر آنها خدا را قادر بهفرستادنِ معجزه ندانند، چنين سئوالي را مطرح نميكنند.
4.آية 7 سورة رعد ميگويد:
و آنان كه كافر شدهاند ميگويند: چرا معجزهاي از طرف پروردگارش نازل نشده است؟ [اي پيامبر،] تو فقط هشدار دهندهاي،...
آية 50 سورة عنكبوت نيز همين مضمون را تكرار ميكند، اما مگر «هشداردهنده» بودن منافاتيبا ارائه معجزه دارد؟ مردم از كجا بدانند كه محمد از طرف خدا آمده است تا «هشداردهندة» آنها باشد؟
5 . آية 27 سورة رعد ميگويد:
و كساني كه كافر شدهاند ميگويند: چرا از جانب پروردگارش معجزهاي بر او نازل نشده است؟ بگو: در حقيقت خداست كه هر كس را بخواهد گمراه ميكند و هر كس را كه [به سوي او] باز گردد، به سوي خود راه مينمايد.
بازهم پاسخي بيربط! آيا چون هدايت و ضلالت بدست خداست، بايد ادعاي مدعي نبوت را بدون دليل و بينه پذيرفت؟
تعقیب و آزار مردم فقط مختص به یک دین نیست.بلکه ماهیت همه ادیانی است که قدرت داشته اند و قانون را دردست داشته اند.(تامس پین)
/ با جسارت وجود خدا را به پرسش بگیر،چرا که اگر خدایی وجود داشته باشد باید خرد را بیشتر از تقلید کورکورانه ارج نهد./(توماس جفرسون)
ارسالها: 132
#27
Posted: 24 Feb 2012 05:43
6. اما آية 59 سورة اسري نيز خواندني است:
و [چيزي] ما را از فرستادن معجزاتباز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنهارا به دروغ گرفتند (تكذيب كردند) و [به عنوان مثال] به ثمود ماده شتر داديم كه [معجزهاي] روشنگربود، ولي به آن ستم كردند...
بهانهگيري از اين جالبتر نميشود. خداي محمد در اين آيه ميخواهد مردمِ زمان محمد را به چوب گناه گذشتگان مجازات كند. در اينجا دو نكته فراموش شده است: اول آنكه (بنا به اعترافخود قرآن) در زمان پيامبران پيشين اينگونه نبود كه هرگاه معجزهاي ميآمد، همه آن را انكار ميكردند. بلكه همواره عدهاي ميپذيرفتند و ايمان ميآوردند و عدهاي نيز معجزه راانكار ميكردند و اين البته كاملاً طبيعي است. بنابراين اگر براي محمد نيز معجزهاي بفرستد، بدون شك عدهاي آن را تصديق وعدهاي نیز تكذيب ميكنند. اينطور نيست كه اگر محمد معجزهاي بياورد كاملاً بيهوده است و هيچكس ايمان نميآورد. دوم آنكه معجزه (بنا به فرض) نشانة نبوت و وسيلهاي براي اتمامحجت است؛ بنابراين حتي اگرفرض كنيم كه معجزات پيامبران گذشته همگي بيهوده از آب درآمد و هيچكس در اثر آن معجزات ايمان نياورد، اين واقعيت نميتواند ادعاي بدون دليل و بيّنة محمد را معقول و موجه جلوه دهد. اگر چنين باشد، هر شيادي ميتواند ادعاي نبوت كند و در پاسخ به کسانی که از او معجزه میخواهند بگوید: از آنجا که پیامبران گذشته هر چه معجزه آوردند، مردم انکار کردند و ایمان نیاوردند، پس من هم معجزه نمیآورم چون میدانم که بیفایده است . اما عاقلان چنین بهانهای را نمیپذیرند. محمد نیز اگر واقعاً پيامبر خدا باشد، بايد معجزهاي بياورد تا ادعايش بدون دليل و بينّه نباشد، حتي اگر ميداند كه آن معجزه مورد انكار قرار ميگيرد.
7. يكي از جالبترين آيات در اين مورد،آية 4 سورة شعرا است كهميگويد:
اگر بخواهيم، معجزهاي از آسمانبر آنان فرود ميآوريم تا در برابر آن، گردنهايشان خاضع گردد.
همه ميدانند كه اگر خدا بخواهد ميتواند معجزهاي شگفتانگيز و حيرتزا بفرستد وموجب خاضع شدنِ مخالفان و شكاكان شود. هيچكس در اين مورد شكّي ندارد. اما سئوال همه اين است كه اگر خداوند واقعاً محمد را به عنوان پيامبر مبعوث كرده است، پس چرا براي تأييد و تصديق او معجزهاي نميفرستد؟
آیات قرآن دلالت بر این دارند که محمد معجزهای انجام نداده است. اما عدهای از پیروان محمد سالها پس از مرگ او مواردی را به عنوان معجزات پیامبرشان مطرح کردند تا شاید بتوانند بدینوسیله دلایلی بر نبوت او دست و پا کنند. من در اینجا به چند نمونه مهم اشاره میکنم که هنوز در کتب کلامی و تفسیری مسلمانان (خصوصا شیعه) به عنوان \" دلایل اثبات نبوت محمد\" نوشته و به دانشآموزان و دانشجویان و طلبهها تعلیم داده میشود. این معجزات عبارتند از : 1- شقالقمر، 2- معراج، 3- مباهله [2] و 4_ تعیین قبله مسجدالنبی. پیش از پرداختن به بحث، توجه خواننده را به این نکته مهم جلب میکنم که فرض بر این است که یک مسلمان مومن میخواهد با استناد به این معجزات، به یک غیرمسلمان (مسیحی، یهودی، هندو، زرتشتی و ...) اثبات کند که محمد واقعا یک پیامبر الهی بوده است. اکنون ببینیم که آیا اینکار شدنی است؟
شقالقمر
میگویند در یکی از شبهایی که قرص کامل ماه در آسمان دیده میشد، عدهای از مشرکانمکه به محمد گفتند: اگر تو راست میگویی که پیامبر خدا هستی، ماه را برای ما دو پاره کن. محمد از خدا خواست که تقاضای آنها را اجابت کند. ناگهانماه دو نیمه شد و پس از مدتی دوباره به حالت اول بازگشت. اکنون سؤال این است که آیا میتوان با طرح چنین داستانی در برابریک غیرمسلمان، او را متقاعد کرد که محمد واقعاً پیامبر بوده است ؟ پاسخ بوضوح منفی است، به دو دلیل:
الف) داستان شقالقمر فقط در معدودی منابع روایی و تاریخی مسلمین آمده است و چنین منابعی _ که توسط مسلمانان مؤمن تالیف شدهاند _ نمیتوانند برای یک غیرمسلمان دلیل کافی یا حجت قطعی باشند. بنابراین راهی برای اثبات صحت و اعتبار این داستان برای یک غیرمسلمان وجود ندارد. داستان شقالقمر حتی در میان خود مسلمانان نیز بهاجماع مورد پذیرش واقع نشده و بسیاری از عالمان اسلام وقوع آن رامورد تردید قرار دادهاند. [3]
ب) نه تنها راهی برای اثبات صحت و اعتبار این داستان وجود ندارد، بلکه توجه به یک نکته ساده به راحتی میتواند ساختگی بودن آن را آفتابی کند و آن اینکه اگر این حادثه عظیم و شگفتانگیز واقعاً رخ داده بود، صدها میلیون انسان دیگر از دهها کشور اطراف عربستان نیز این حادثه را میدیدند و به عنوان یکی از عجیبترین و حیرتانگیزترین وقایع طبیعی در تاریخ سرزمین خود ثبت میکردند و سینه به سینه به نسلهای بعدی انتقال میدادند ودر حاشیه آن داستانها و افسانههامیساختند، در حالی که در تاریخهیچ کشوری چنین واقعهای ثبت نشده و در فرهنگ و ادبیات هیچ ملتی چنین داستانی نیامده است.
قای مصباح یزدی به این نقد چنین پاسخ دادهاند:
اولاً این معجزه یک حادثه غیرمنتظرهای است. مردم که همیشه ننشستهاند به آسمان نگاه کنند تا ببینند چه حوادثی اتفاق میافتد. کسانی که توجهشان به آسمان است و منتظرند ببینند آیا میشود یا نه، آنها میبینند. ثانیاً در آن موقع وضع به این صورت نبود که تمام حوادث و وقایع ضبط شود و به همه خبر داده شود. چون در آن زمان وسایل ارتباطجمعی وجود نداشت که فوراً خبری در کل جهان انتشار یابد.بعلاوه یک چنین حادثهای در یک قطعهای از زمین ظاهر میشود معنایش این نیست که در همه جا دیده شود. چون در اول شب است، هنوز ماه در بسیاری از مناطق طلوع نکرده است [4] .
این پاسخ به جهاتی ناتمام و حتیشگفتانگیز است:
1 . اولاً برای دیده شدن واقعه شقالقمر لازم نیست که آدمی از پیش نشسته و چشم به آسمان دوخته و منتظر دیدن حادثهای باشد. چرا که چنین واقعهعظیم و شگفتانگیزی در آسمانمیتواند خودبهخود موجب جلب نظر حداقل معدودی افراد شود که در فضاهای باز (مانند صحراها وکشتزارها) و یا در بلندیها هستند. ثانیاً آیا میتوان باور کرد در لحظه وقوع شقالقمر، از میان صدها میلیون انسانی که در دهها کشور اطراف عربستان زندگی میکردند، هیچکس نگاهش به آسمان نبوده است تاآن حادثه را بهطور اتفاقی ببیند؟
2 . اينكه در آن زمان وسايل ارتباطيمثل دوران ما وجود نداشت، ربطي به مشكل مورد بحث ندارد. چرا كهاگر اين حادثه رخ داده بود، طبيعتاً افراد زيادي در نقاط مختلف زمين آن را ميديدند و هركدام ميتوانستند آن را براي اطرافيانخود نقل كنند و از اين طريق، حتي آنها كه حادثه را نديده بودند، در اثر كثرت نقلها آن را باور ميكردند و بدين ترتيب اثري از اين واقعه در تاريخ مردم اقوام ديگر هم ميماند. بنابراين براي ثبت چنين معجزه عظيم و جهانياي نياز به وجود وسايل ارتباطي مدرن نبود. بدون شک عدم دقت در محتوای سئوال مورد بحث باعث چنین پاسخ بیربطی شده است. سئوال این نبوده است که چرا مردم عربستان وقوع این حادثه را به مردم نقاط دیگر جهان مخابره نکردند تا در پاسخ گفته شود که در آن زمان وسایل ارتباطی مدرن وجود نداشت.
3 . درست است در اول شب، ماه هنوز در بعضی مناطق دیگر طلوع نکرده است، ولی به هر حال در بسیاری از نقاط طلوع کرده و حتی در بعضی مناطق دیگر نیز در نقطهای بالاتر و بهصورتی واضحتر در آسمان دیده میشود. باز هم عدم دقت در متن سئوال (شبهه) باعث توسل به چنین مطلب بیربطی شده است. سئوال این نیست که چرا حادثه شقالقمر در بعضی نقاط دیگر زمین دیده نشد، تا در پاسخ گفته شود که در آن نقاط ماه هنوز طلوع نکرده بود. سئوال این است که چرا در هیچ جای دیگر از کشورهای اطراف عربستان این حادثه عظیم دیده نشد؟ آیا در زمان وقوع این حادثه، ماه فقط در عربستان دیده میشد و در هیچ کجای دیگر جهان هنوز طلوع نکرده و قابل رویت نبود؟
. اگر اين حادثه واقعيت داشت، چرا بايد دونيمه شدن ماه و برگشتنش به حالت اول چنان سريع رخ ميداد كه هيچ انسان ديگري در سراسر عربستان و كشورهاي ديگر فرصت ديدن آن حادثه را نداشته باشد؟ چه اشكاليداشت كه اين حادثه حداقل ساعتي طول ميكشيد تا هم شاهدان بيشتري پيدا كند و هم شائبه توهم و خطاي ديد كمتر شود؟
به هر حال صرفنظر از پرسشهای فوق، این نکته مسلم است که اگر خداي «حكيم» ميخواست براي پيامبرش چنين معجزه عظيم و خارقالعادهاي بياورد، آن را فقط براي معدودي مشرك بي سر و پا و لجوج و بهانهجو كه دنبال حق نبودهاند نميآورد؛ بلكه در ميان انبوهي ازجمعيت كه در آن زن و مرد و پير و جوان و كافر و مشرك و مسلمان و مسيحي و يهودي نيز وجود داشت اين كار را ميكرد تا اولاً حجت بر تعداد انبوهي از مردم تمام شود و ثانياً حداقل عدهاي در اثر ديدن آن به پيامبر ايمان بياورند و معجزهاي به اين عظمت سوخت نرود!
با توجه به نکات فوق، نمیدانم چگونه عدهای از عالمان اسلام در پاسخ به این سؤال که \" راههای اثبات نبوت محمد کدامند؟\" به داستان شقالقمر (به عنوان یکی از اینراهها) اشاره میکنند و میگویند:
شقالقمر (شکافته شدن ماه) یکی از معجزههای مسلم و قطعی پیامبر اکرم (ص) است [5]
و آنگاه نبوت محمد را از این داستان نتیجه میگیرند!؟ چگونه میتوان هنگام مواجهه علمی با یک غیرمسلمان، برای اثبات نبوت محمد به این داستان استناد کرد و آن را \"مسلم و قطعی\" دانست، در حالی که نهتنها راهی برای اثبات این مدعا برای غیرمسلمانان وجود ندارد، بلکه حتی خود مسلمانان هم در مورد صحت و اعتبار آن اختلاف نظر دارند؟
معراج
روزی پیامبر اسلام به پیروانش اعلام کرد که شب قبل، خداوند او را از مسجدالحرام (در مکه) به مسجد الاقصی (در اورشلیم) و از آنجا به آسمانها برده و برگردانده است. پیروان او (مسلمانان) البته هیچکدام شاهد چنین واقعهای نبودهاند و فقط به دلیل ایمان و اعتقاد به نبوت محمد و اعتماد به سخنان او وقوعاین حادثه را مسلم دانستند و از معجزات او تلقی کردند. محمد نزول آیه اول سوره اسراء را نیز در تأیید مدعای خود مبنی بر آن سیر شگفتانگیز اعلام کرد و بدین ترتیب حادثه معراج در قرآن نیز ثبت شد. مخالفان محمد از این ادعای او شگفتزده و خشمگین شدند. چرا که تا کنون بارها از او خواسته بودند که برای اثبات نبوت خود معجزهای آشکار بیاورد و محمد نیز هر بار به بهانهای عجیب و غیرمنطقی ( که نمونههای آن پیش از این آمد) از آوردن معجزه طفره رفته بود و حالا همین مخالفان میدیدند که او ادعای معجزهای را میکند که هیچکس (حتی پیروان خودش) شاهد آن نبوده است! در نظر آنها این ادعای محمد معلول عجز او از آوردن معجزهای آشکار در حضور مردم و مخالفان بود و زرنگی و سوء استفاده او از سادهلوحی مردم را نشان میداد.
اکنون باز این پرسش مهیب سرمیکشد که آیا میتوان با استناد به این داستان، نبوت محمد را برای یک غیرمسلمان اثبات کرد؟ پاسخ باز هم منفی است، چرا که راهی برای اثبات صحت و اعتبار این داستان برای یک غیرمسلمان وجود ندارد. مسلمانانچگونه میتوانند وقوع واقعهای را که حتی خودشان شاهد آن نبودهاند و فقط به خاطر ایمان واعتقاد به پیامبرشان آن را از قولاو پذیرفتهاند، به غیرمسلمانانی که اعتقادی به صدق و سلامت او ندارند، اثبات کنند؟ من نمیدانم که آیا خود محمد با نقل این واقعه برای اهل مکه قصد اثبات نبوت خود را داشته استیا نه، ولی اگر چنین قصدی داشته، این خود دلیلی آشکار بر عدم نبوت اوست، چرا که یک پیامبر واقعی نمیتواند معجزهای را که هیچکس شاهد آن نبوده به عنوان نشانه نبوت خود مطرح کند. در اینجا استناد به\"راستگو\" و \"امین\" بودن محمد نیز مشکلی را حل نمیکند. چرا که این مدعا اولاً قابل اثبات نیست و ثانیاً تا حدودی پارادوکسیکال مینماید. مخالفانو منتقدان به دلایلی که پیش از این آمد (و پس از این هم خواهد آمد) همین ادعای نبوت را نشانه دروغگو بودن او میدانند.
اکنون خوب است نگاهی به صفحات 170 تا 177 کتاب\"پرسمان قرآنی نبوت\" تـألیفآقای سید علی هاشمی بیندازیم تا ببینیم حوزویان در اثبات نبوت محمد (از طریق استناد به واقعه معراج) تا چه حد به قواعد عقل و منطق پایبندند. نویسنده محترم کتاب گویی فراموش کرده است که در حال پاسخ دادن به این سؤال است که : \"از چه راههایی میتوان به درستی و راستی ادعای نبوت حضرت محمد پی برد؟\" [6] آنگاه به جای اینکه ابتدابا دلایل، شواهد و مدارک برون دینی متقن و معتبر (و نه صرفاً منابع تاریخی و روایی مسلمین) وقوع این معجزه را به گونهای اثبات کند که یک غیرمسلمان مجاب شود، اصل وقوع حادثه را (با استناد به قرآن و روایات اسلامی!) مفروض و مسلم گرفته وبه بحث در کیفیت معراج میپردازد؟! آنگاه با تجزیه و تحلیل آیات و روایات مربوطه! اثبات میکند که این معراج، صرفاً روحانی نبوده، بلکه جسمانی هم بوده است! در حالی که اگر بخواهیم با استناد به معجزه معراج، نبوت محمد را اثبات کنیم، ابتدا باید اصل وقوع آن را _ صرفنظر از اینکه روحانی بوده یا جسمانی _ اثبات کنیم (آن هم با استناد به شواهد و مدارک بروندینی، نه تاریخ و روایاتی کهبه دست مسلمانان مومن تألیف شده است) . پس از این مرحله (بازهم با استناد به ادله و شواهد و مدارک متقن و معتبر بیروندینی) باید اثبات کنیم که این واقعه صرفاً یک مکاشفه روحی و معنوی نبوده، بلکه محمد با جسمش به اورشلیم و از آنجا به آسمانها رفته و برگشته است. [7] اما نویسنده محترم به جای پیمودن این مراحل، همه جا بهگونهای سخن میگوید که گویی میخواهد نبوت محمد را برای مسلمانان مومن اثبات کند؟!
اکنون فرض کنیم مباهله عملاً صورت میگرفت و نفرین محمد بر علیه مسیحیان نجران کارگر میشد و اتفاق وحشتناکی برای آنها میافتاد. آیا این، نبوت و حقانیت محمد را اثبات میکرد؟ بهدلایلی که پیش از این در بحث معجزه و دلالت آن آمد و به دلیل وجود احتمالات متعدد، پاسخ منفی است. اگر مخالفان و شکاکان پس از دیدن واقعه، از پیامبر اسلام میپرسیدند: ما از کجا بدانیم که این واقعه سناریوی شیطان و یا معلول یک سحر و جادوی قوی نبوده و بلایی که بر سر مسیحیان آمد، با اراده مستقیم خدا و با هدف تأیید تو صورت گرفته است، چه پاسخی به این سئوال میتوانست بدهد؟ اگر این پرسش و پرسشهایی نظیر آن بیپاسخ باشند (که هستند) آنگاه پرسشی نهایی سر میکشد و آن اینکه: اگر هدف محمد از دعوت مخالفان به مباهله اثبات حقانیت و نبوت خود بود (که البته متن داستان گویای چنین واقعیتی است) آیا همین، نشانه عدم حقانیت و نبوت او نیست؟ مگر محمد (یا خدای او) نمیدانست که مباهله _ حتی اگر با موفقیت او به پایان برسد _ چیزی را اثبات نمیکند؟
تعقیب و آزار مردم فقط مختص به یک دین نیست.بلکه ماهیت همه ادیانی است که قدرت داشته اند و قانون را دردست داشته اند.(تامس پین)
/ با جسارت وجود خدا را به پرسش بگیر،چرا که اگر خدایی وجود داشته باشد باید خرد را بیشتر از تقلید کورکورانه ارج نهد./(توماس جفرسون)
ارسالها: 484
#28
Posted: 24 Feb 2012 05:58
borhan6600
یه چیزی بگما تموم چون نه دیگه حالشو دارم بحث کنم نه تاثیری داره توی قران هم اومده که بر دلهای انها مهری نهاده اند .....
تو هم خودتو گول بزن چون حالشو نداری به دستورات هیچ دینی عمل کنی همین دنیاتو بچسب و ازش لذت ببر البته فکر نکنم چیزی برای لذت بردن داشته باشی من یک بد بخت بیچاره کارتون خوابم این دنیارو میدم به همه اونایی که ارزوشو دارن من از این دنیا فقط لبخند ادماشو میخوام همین .
دلم خوشه به اون طرف یه سری اعتقاداتم دارم نمیگم توشون محکمم نه خیلی افتان خیزان دارم حرکت میکنم خودمم میدونم ولی خدای یگانه بخشنده و مهربانه احتیاج نداره بری و احترام بزاری به یه عده اشخاص سخنان بزرگان ادیان رو ببین اونایی که میدونی انسانیه رو بکن نقشه راهت به خدا میرسی
بعدشم اینی که میای یه سایتی که اصلا عمرا مطلبشو خونده باشی پیدا کنی و ازتوش مطلب کپی کنی اینجا که پستتات بره بالا خوبه ادامه بده مه اینه که اینایی که کپی میکنی عقاید خودت باشه نه عقاید یک نفر دیگه منم میتونم کتاب شبهای پیشاورو دانلود کنم و هر صفحه اشو بزارم توی یک پست میشم ۶۰ ستاره اما اینجا جای اینکارا نیست
عزیز من همونقدر که به قول خودت توی مسائل ضد دین جستجو کردی یه مقدارم در مسائل دینی جستجو کن
با توهیین به ادیان ادم به جایی نمیرسه
بی خیال راحت باش اما تو این مسیر که داری میری گاهیم یکم تامل و نگاهی به پیرامون خودش میشه یه فان
شاد باشی
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
ارسالها: 132
#30
Posted: 24 Feb 2012 06:00
پیامبر اسلام به خاطر پول و سرمایه و شهرت خدیجه، با اینکه خدیجه ۱۵ سال از وی بزرگتر بود، با او ازدواج کرد. وی نه تنها به عایشه شش ساله رحم نکرد، بلکه در نُه سالگی با وی همبستر شد! تمام ستون های اسلام روی زن ستیزی و شهوت رانی بنا شده است؛ پیامبر اسلام در کارنامه سیاهش بارها ثابت کرده که یک پدوفیل یا بچه باز و صد البته زنبازه و شهوت ران و در واقع یک بیمار جنسی خطرناک است، ایشان حتی به عروس خود نیز رحم نکرده است. داستان این ماجرای خجالت آور از این قرار است:
“زینب زن زید ابن حارثه بود، زید را خدیجه در جوانی خرید و به محمد بخشید. محمد نیز او را آزاد کرد و مطابق رسم تازیان او را به فرزندی پذیرفت، اطرافیان محمد زید را زید بن محمد می خواندند و زید علاوه بر عنوان پسر خواندگی یکی از یاران صدیق وفداکار محمد هم محسوب می شد. زینب دختر عمه محمد بود و خود محمد او را برای زید خواستگاری کرد و چون زید بنده آزاد شده بود زینب و برادرش عبدالله از قبول این خواستگاری اکراه داشتندولی پس از نزول ساختگی آیه ۳۶ سوره احزاب دیگر نه زینب و نه برادر قادر به نافرمانی نبودند.
پس از این آیه زینب و عبدالله به درخواست محمد گردن نهادند و زینب را برای زید عقد کردند. ولی پس از اندکی محمد که تا به آن روز زینب را ندیده بود؛ چمشش بر زینب می افتد و مهر زینب در دلش می نشیند و در نهایت فرزند خوانده اش را مجبور می کند که زنش را طلاق دهد و سپس محمد زینب را به عقد خود در می آورد!. این روایت ننگین و شرم آور؛ نه تنها از بی اخلاقی و شهوت رانی محمد ابن عبدالله حکایت می کند، بلکه باورهای زن ستیزانه وی را نیز به روشنی،به رخ خواننده می کشد.
زنده یاد صادق هدایت در نگاشته ای به نام “آنچه اسلام به ایران داد” در رابطه با اسلام اینگونه می نویسد: ”مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت وبدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبشرا فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.
این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداختهشده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکردو نه سر قدم میرفت ، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده! تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده؛ اگر پائین تنه را از آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند و یا تحویل بدهند.
تعقیب و آزار مردم فقط مختص به یک دین نیست.بلکه ماهیت همه ادیانی است که قدرت داشته اند و قانون را دردست داشته اند.(تامس پین)
/ با جسارت وجود خدا را به پرسش بگیر،چرا که اگر خدایی وجود داشته باشد باید خرد را بیشتر از تقلید کورکورانه ارج نهد./(توماس جفرسون)